قبای اطلس اتنوگرافی

 

صبورالله سـیاه سـنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

یاد تان باشد هرگز چیزی را به دست من به کس یا کسانی نفرستید. گم خواهد شد؟ نه! چرا گم شود؟ امانت را خاک خیانت نمیکند. نخواهد رسید؟ میرسد، چرا نرسد؟ پس دشواری در کجاست؟ در اینکه دیر میرسد، و اگر سوگوار یا سرگردان باشم، دیرتر ... 

این گزارش بی بی سی را به یاد دارید: 13:48 گرينويچ - جمعه 08 ژوئن 2012؟ پروا ندارد، اگر فراموش کرده باشید. رونویس فشرده اش چنین است:

دهها تن در کابل در حمایت از مردم سوریه دست به تظاهرات زدند و از بشار اسد رییس جمهوری سوریه خواستند از خشونت در برابر مردم دست بردارد. تظاهرکنندگان حکومت اسد را به نقض حقوق بشر و کشتار ظالمانه غیرنظامیان متهم کردند. معترضان پلاکاردهای را با خود حمل میکردند که در آن به زبانهای فارسی، پشتو و عربی نوشته شده است: "ما از مردم سوریه حمایت میکنیم"، "نحن معکم یا شعب سوری" یعنی "ما با شما هستیم مردم سوریه". آنان همچنان شعار میدادند: قاتل قاتل بشار قاتل. 

آغاز: « تظاهر کنندگان از کشورهای غربی خواستند تا در توقف کشتار غیر نظامیان در سوریه صادقانه واکنش نشان دهند. یکی از این تظاهرکنندگان گفت: چین، روسیه، ایران و عراق با حمایت از حکومت بشار اسد دچار اشتباه تاریخی میشوند. آنها به جای ایستادن در کنار ظالم، در پهلوی ملت مظلوم سوریه بایستند و از این ملت مظلوم حمایت کنند.

این تظاهرات از سوی نهادی موسوم به جوانان مسلمان افغانستان در برابر ورودی دانشگاه کابل راه اندازی شد و با صدور قطعنامه پنج ماده ای به پایان رسید. معترضان همچنان از حکومت افغانستان خواستند تا موضع اش را در برابر اوضاع سوریه روشن ساخته و خشونت ها در سوریه را محکوم کند.» پایان

از تصادف روزگار، روز هشتم جون امسال که همزادگاهان و همزبانانم به پشتیبانی از مردم سوریه به خیابانهای کابل ریخته بودند، در دمشق بودم. همینکه که از گزارش بالا آگاهی یافتم، برای آنکه در چشم عربهای سوری "کریدت" گرفته باشم، هر سو میشتافتم و به آواز بلند میگفتم:

أنا من أفغانستان (من از افغانستان هستم)
والله بالله! أنا أقول الحقيقة، أنا من أفغانستان
(به خدا! راست میگویم. از افغانستان هستم)

شنوندگانم نیز کم نیاوردند. آنها به خیابانهای دمشق ریختند، انبوهی از بسته های همسان و همرنگ را پیشرویم گذاشتند و همآوا فریاد زدند: هذا تحایف الناچیز مخصوص الروشنفکران الافغانیه! 

نمیدانستم در میان بسته ها چه خواهد بود. با کنجکاوی فراوان یکی را گشودم. میدانید چه دیدم؟ درجن درجن عینکی که بر دسته ها شان به فارسی نوشته بود:

آهای روشنفکران افغانستان! این عینکهای نزدیک_بین را روی بینی بگذارید تا نخست پیرامون تان را بهتر ببینید. آیا هیچ میدانید در میان خانه خود تان چه میگذرد؟ همه ساله کوچیها با باشندگان بهسود چه میکنند؟ خودسوزی چندین ساله زنها در هرات چه میگوید؟ گراف کشتار بیدریغ کودکان، زنان و مردان از پامیر تا زرنج به کجا خواهد کشید؟ 

هنگامی که شرمسارانه میخواستم از سوریه رهسپار افغانستان شوم، بسته های سنگینتری را روی دستم نهادند و گفتند: هذا تحایف الناچیز مخصوص الاکادمی العلوم الافغانیه

باز هم عینک؟ نه! این بار درجن درجن "چشــم"، کیلو کیلو "وجدان" و چندین جلد کتاب "انسان چگونه غول شد"؟

نگفته بودم هرگز چیزی را به دست من به کس یا کسانی نفرستید؛ دیر خواهد رسید و اگر سوگوار یا سرگردان باشم، دیرتر؟

اینک افزون بر روشنفکران "کور خود، بینای سوریه"، سرمحقق عبدالباری راشد رییس اکادمی علوم افغانستان، سرمحقق سید محمد امین مجاهد منشی اکادمی علوم، سرمحقق عبدالحکیم صافی رئیس مرکز علوم اجتماعی و نصرالله سوبمن معاون علوم بشری را از کجا بیابم؟

میگویند چهار تن برکنار شده از اکادمی علوم با هزاران جلد "اطلس اتنوگرافی ساکن در افغانستان اقوام (غیرپشتون)" که به گفته خود شان واپس گردآوری شده اند، برای فرزندان فرزندان خویش قبای اطلس دوخته اند تا شهکار نیاکان شان را فراموش نکنند.
[][]

 

کانادا/ سوم جولای 2012

 

 


بالا
 
بازگشت