محمد الله وطندوست

 

طبقه حاکمه فاسد و اغفال مردم

 

طبقه حاکمه موجود در کشور که از مشتی نو کیسه گان بدوران رسیده ، جهاد فروشان قدیم، تفنگداران قلدر، تکنوکرات های وابسته به دستگاه های جهنمی خارجی و اقلیتی از دین فروشان روحانی نما و اعضای مافیای زمین و مواد مخدر تشکیل شده اند، چنان در تار و پود جامعه چون زالو خود را چسپانده اند که شب و روز خون ملیون ها انسان هموطن را می مکند و بحال زار و نزار آنان کوچکترین ترحمی روا نمی دارند.

این طبقه که حاکمیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را با تکیه بر قدرت بیگانه جابرانه در اختیار خود گرفته اند به اقشار و طبقات دیگر جامعه کوچکترین امکان تبارز را قائل نشده هر آنکسی که در برابر قلدری نها قرار گیرد، بی رحمانه از صحنه بیرون می کنند و حتی چهره های نسبتا معتدل مربوط به طبقه خود را نیز به هیچ وجه تحمل نمی کنند. چنانکه در سال های اخیر شاهد بودیم که عده یی از کارمندان دولتی و نماینده گان مردم در شورای ملی در برخورد با منافع این طبقه از صحنه قدرت رانده شدند و حتی حیات خود را از دست دادند. حادثه بغلان در چند سال قبل که باعث مرگ عده یی از وکلا گردید، نمونه بارز قدرت مافیای اقتصادی آنان بوده بی رحمی این طبقه را به نمایش گذاشت.

طبقه حاکمه موجود همه دارایی های عامه را چون دارایی شخصی بصورت توطیه آمیز بین خود تقسیم کردند. منابع زیر زمینی و معادن افغانستان بین نور چشمان خاموشانه تقسیم گردیده استخراج این معادن بصورت غیر فنی توسط اشخاص غیر مسلکی صورت می گیرد. معادن نمک در سراسر کشور به کمک این زورمندان قرار گرفته بصورت سرسام آور استخراج می گردد. سهم دولت از این معادن بسیار ناچیز است. معادن مس، نفت و آهن نیز به اجاره بیگانگان قرار گرفته سهم دولت از استخراج این معادن نیز خیلی اندک است. موسسات صنعتی مربوط سکتور دولتی نیز یا بکلی منهیدم شده و یا به ثمن و خمس به اختیار مافیای اقتصادی قرار گرفته است. شهرک های ایجاد شده در کابل و ولایات که عمدتا در زمین های دولتی احداث گردیده عموما به اختیار طبقه حاکمه قرار داشته با توطیه و دسیسه بدون در نظر داشت قوانین و مقررات دولتی تصاحب کرده اند.

در ولایات مهم کشور عمدتا اشخاص زورمند انگشت شماری همه دارایی ها را غصب نموده اند که در ولایات مربوط حاکم اند و یا در مرکز از قدرت غیر قابل کنترول برخوردار اند. درشهر های جلال آباد، هرات و مزارشریف تعمیر های لوکس، تجارتخانه ها و شهرک ها به چهره های معلوم الحالی که از نظر سیاسی مسلط اند متعلق است.

طبقه حاکمه جدید عمده ترین سهمداران بانک ها محسوب گردیده در تجارت کمپرادوری نقش این سهمداران خیلی برجسته است.عمده ترین پخش سرمایه و دارایی موجود در کشور یا در زمین و تعمیر به مصرف می رسد و یا به تجارت خارجی بکار انداخته شده است. از برکت تجارت خارجی ساده ترین و ابتدایی ترین ضرورت های مردم که سابق توسط سکتور زراعت در داخل تولید می شد از کشور های همسایه وارد می گردد. کچالو، پیاز و ترکاری مورد استفاده مردم معمولا محصول دهقانان کشور های همسایه است. طبعا فراوانی میوه در طول سال در سراسر افغانستان نه از تولیدات داخلی نلکه از برکت تولیدات همسایگان تامین گردیده است. اینکه صنایع دستی و هنر های ظریفه کشور با کساد مواجه است و تولیدات پاکستانی،ایرانی و چینی همه بازار ها را اشغال نموده است باز هم مربوط به سیاست دولت در امور تجارت است. خلاصه طبقه حاکمه اعم از بیروکرات ها، دلالان، زمین خوران و غیره چنان در عرصه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مسلط اند که با پیشبرد پالیسی (بازار آزاد) مردم را از هستی بکلی ساقط نموده همه عرصه ها را در انحصار خود درآورده اند. ملیارد ها دالر کمک های بین المللی نیز در تقسیم عادلانه به حاکمان تعلق گرفته در کشور های خارجی بحساب نور چشمان انتقال داده شده است. در یازده سال گذشته اختصاص ملیارد ها دالر کمک بین المللی در افغانستان در طول تاریخ سابقه نداشته است. اما سهم مردم از این کمک ها چنان ناچیز است که بهیچ وجه به محاسبه نمی آید. اگر طبقه حاکمه در پهلوی تامین منفعت خود کوچکترین توجه بحال مردم روا می داشتند از این ملیارد ها دالر کمک، می توانست زمینه کار به جوانان بیکار کشور فراهم نموده در سکتور صنعت ، زراعت و انرژی دستاوردی قابل دید به مردم ارائه می کردند.

طبقه حاکمه که گویا تامین کننده دموکراسی و آزادی در جامعه و مدافع امنیت و مصونیت در برابر مخالفین محسوب می گردد با سیاست ها و پالیسی های شیطانی مردم را به خواب غفلت فرو برده و با گرم نگهداشتن بازار جنگ و تقابل چنان مردم را مصروف کرده اند که مردم جز امنیت و مصونیت دغدغه دیگری را بخود راه نمی دهند و بخاطر نجات از حمله های کور طیارات بیگانه و حملات انتحاری مخالفین مسلح ناگزیر به تحمل فقر جانکاه و بی عدالتی استخوان سوز شده اند. اگر بجای شرکت سهامی، دولتی موجود بخاطر تامینمنفعت مشتی مفتخوران به تخدیر مردم می پردازد, دولت کار آمد و مردمی رویکار می آمد و در برابر مردم احساس مسولیت می کرد، یقینا مردم از حالت موجود نجات می یافتند و کشور در مسیر پیشرفت و بازسازی قرار می گرفت. تامین کار به مردم و ایجاد فرصت های شغلی می توانست مخالفین مسلح را از سربازگیری محروم نموده در کشاندن آنها به صلح کمک نماید. علرغم تبلیغات سرسام آور طبقه حاکمه که توسط رسانه های گروه ی وابسطه به آنان صورت میگیرد و علرغم اغفال مردم و کوشش به تخدیر ذهنیت عامه، آن روز دورنیست که مردم ماهیت طبقه حاکمه مزدور و گوش به فرمان را به روشنی درک نموده در ساقط کردن آنها از اریکه قدرت متحدانه به اقدام مقتضی دست یازند و بساط حاکمیت فاسد را بر چینند.

حوصله مردم حد و مرزی دارد با لبریز شدن این حوصله قهر مردم وارد عرصه می گردد و با مقاومت جدی وقاطع قدرت مندان را مجبور به ترک مواضع شان می نماید. روشنفکران دلسوز اگر بتوانند متحدانه در بیداری و آگاهی مردم بپردازند و حقایق مربوط به توطیه طبقه حاکمه را به توده های مردم توضیح و تشریح نمایند. قیام های مسالمت آمیز و قانونی مردم خود در سرنگونی حاکمیت های پوشالی متکی به بیگانگان کافی است.

روزی که طبقه حاکمه موجود با نیروی مردم در دادگاه عادلانه به محاکمه کشانیده شوند، بعید به نظر نمی رسد. به آرزوی چنین روزی بایست با جدیدت حاکمان فاسد را افشا ساخت

   

 


بالا
 
بازگشت