محمد عالم افتخار

 

 

 

"فتنه ها"یی که پیامبر اسلام را به فغان آورده بود؛ چه ها بودند و به چه ها منجر شدند؟

 

درود به هموطنان عزیز در وحشتکدهء افغانستان و در سراسر دنیا!

درود به همزبانان و همدینان!

تعظیم به پیشگاه شهید معصوم انیسهِ دانش آموز و فرشتهِ سلامتی و حیات؛ تازه ترین قربانی توحش و جهل سیاه طالبانی و سایر شهیدان بیشمار و بی حساب وطن و مردم ما!

پیشاپیش مژده گانی میدهم که امروز هدیه بزرگ و فوق العاده با ارزش و سرشار از مباهات خدمت عزیزان دارم و بدینجهت آرزو میکنم مرا تا پایان همراهی بفرمائید.

اما ضمن ابراز بهترین سپاس ها به مناسبت گسترده ترین سطح نشر گفتار" آیا دنیا و بشریت در 21 دسامبر(یکم جدی) نابود خواهد شد؟" خدمت گرداننده گان ویبسایت های محبوب و پُرخواننده افغانی و دوستان ارجمندی که طور بیسابقه به طریق ایمیل و تلیفون در مورد واکنش های الهامبخش نشان دادند؛ میخواهم درنگی بر آن استفهام شماری از عزیزان نمایم که فرموده اند : من منحیث کسی که در مورد تتبع و تحقیق کرده ام؛ خود به چه نتیجه رسیده ام یعنی اینکه آیا همه چیز شایعه و افواه است و یا وقوعات متفاوتی هم در راه میباشد؟

طوریکه مختصراً عرض کرده بودم واقعیت این است که همه سیارات و اختران و منظومه های ستاره ای در کیهان دارای حرکات وضعی و انتقالی اند و درین جمله منظومه شمسی نیز منحیث الجموع پیرامون جرم پُر جاذبهء مرکزی (سیاهچاله) کهکشان راه شیری در گردش علی الدوام میباشد. طی گردش در همین محور است که حسب محاسبات کیهانشناسان هر 26000 سال به منطقه ای از کیهان وارد میشود؛ که موسوم به منطقه تاریک است.

چون نظام شمسی پنج میلیارد سال عمر دارد؛ توجه میفرمائید که تاکنون هزاران بار این محور را طی کرده است و هیچ تحقیقی حاکی از آن نیست که کدام باری دچار حادثه ناگوار شده باشد. لهذا این سیر و گردش به همان ساده گی و خیر و خیریت سپری خواهد شد که گردش زمین در شبانه روز و طی هر سال سپری میگردد. ولی تا جائیکه من دریافته ام ورود خورشید در منطقه تاریک کیهان؛ تأثیر نور آنرا بر اجرامی چون ماهتاب متفاوت تر میسازد و بنابرین گفته میشود که ما به لحاظ بصری؛ مثلاً ماهتاب را تا 13 برابر بزرگتر خواهیم دید.

اما مطالب در مورد افزایش تشعشعات در خورشید؛ به این موضوع رابطه نداشته و واقعیتی است که طی هر 11 سال تکرار میگردد. طی قرون اخیر که دانشمندان متوجه امر شده و جریان را تعقیب کرده اند؛ بالاترین پیک یا اوج این تشعشعات در سال 1958 واقع شده  است که تا حدودی موجب اختلالات زود گذر در سیستم های برقی مناطق معین در زمین گردیده و اصلاً تلفات جانی و زیست محیطی دیگر نداشته است. چرا که زمین ما علاوه بر سایر نعمات منحصر به فرد آفریدگاری از پوشش محافظ بسیار کارا و نیرومند در برابر طوفان یونها و الکترون های باردار ناشی از تشعشات عادی و یاهم حد بالای خورشید؛ برخوردار است و آن لایهء اوزون میباشد.

دانشمندان مربوط تصریح میکنند که حسب محاسبات علمی؛ پیک یا اوج تشعشعات که مصادف به اوایل سال 2013 و اواخر 2012 میباشد؛ نظر به دوره یازده سالهِ پیشتر شدید تر خواهد بود ولی چنانکه در گراف ملاحظه میفرمائید؛ نه تنها به حد بیسابقه نخواهد بود بلکه به پیک سال 1958 نیز نخواهد رسید:

 اینکه سازمان ناسا و اکادمی ملی علوم امریکا در مورد هشداری صادر کرده اند؛ به خاطریست که دولت ها و مؤسسات و تجمعات بشری که تقریباً به طور کامل به سیستم های برقی و الکترونیکی وابسته شده اند؛ تدابیر احتیاطی و پیشگیرانه داشته باشند؛ مثلاً از اطلاعات کمپیوتری مهم و حیاتی بکاپ یا ذخیره بگیرند وغیره.

احتمال ضعیفی میرود که برق های عمومی هم در جاهایی دچار سکتگی شود. همه اینهاست که برای شایعه سازان و وراجان امکان داده است تا دروغ های بزرگ و شاخداری بسازند و به ویژه با مصادف شدن این ها به پایان گرفتن تقویم حدوداً 5200 ساله مایا ها؛ حتی افسانه قیامت جعل کنند.

توجه دارید که اگر نه طی 5 ملیارد سال؛ حد اقل طی ده ها هزار سال پسین که تاریخ روشن دارد؛ خورشید چندین هزار بار این دوره های 11 ساله را داشته است و باز هم مایا ها به فرض داشتن نبوغ غیب گویی؛ از چنین افسانه ها سخن نرانده اند و بر علاوه میدانیم که عمر زمین و نظام شمسی 5200 سال نبوده است که با ختم تقویم یک قوم کهن؛ آن نیز خاتمه یابد.

ولی تصور و امید میکنم  که تمام این آگاهی ها و هنگامه ها و افسانه ها به بیداری بیشتر بشری و بالا گرفتن حس مسئولیت مردمان در برابر سیاره مروارید گونه مان و ثروت بی همتای حیات و نیز به انگیزش و تشئید مودت و محبت باهمی مساعدت خواهد کرد و افراد و توده ها را بیش از پیش به علم و آگاهی و تعقل و تدبر مشتاق و توانمند خواهد ساخت.

 

   گوهر اصیل آدمی چگونه کشف شد و چگونه پیامد هایی خواهد داشت؟

 ـ گفتار دوازدهم (کتاب) ـ

با عرض درود مجدد!

شاید هر عزیزی کمابیش اطلاع دارد؛ که بنده کتابی به نام "گوهر اصیل آدمی" ، کتابی به نام " معنای قرآن" و کتابی به نام"جنگ صلیبی یا جهاد فی سبیل الله!" دارم و عنوان بالا هم نام کتاب چهارم است. البته سه کتاب پسین برای چاپ نهایی بائیستی آپدیت، ویرایش و غنی از تکمیلات و منابع و مآخذ گردند.

صرف نظر از این مورد؛ همه این کتابها و مجموعه مقالات و حتی بخش اعظم اشعار من؛ خوشبختانه حول یک سیستم نظریاتی و معرفتی دور میزند که اعتبار و قوت خود را بیش از هر چیز و منبع و مرجع ... دیگر؛ از آنچه میگیرد که کمینه آنرا "اَبَرلابراتوار افغانستان" و به ملاحظات گسترده تر "ابَرلابراتوار افپاک (افغانستان ـ پاکستان)" نامیده ام.

ابعاد این سیستم نظریاتی و معرفتی به آسانی قابل تشریح نیست ولی کم از کم یک بُعد آن؛ اسلام و حقیقت و دروغ در مورد اسلام است. اَبَر لابراتوار افغانستان یا افپاک را اَبَرلابراتوار «بازی بزرگ» شیطانی هم میتوان و باید خواند.

«بازی بزرگ» شیطانی؛ چیزی جز «بازی بزرگ» ابرقدرت های جهانی و منطقوی ذینفع و ذیعلاقه در جغرافیای افغانستان ـ پاکستان با دین اسلام و معتقدات و احساسات مذهبی ی مسلمانان این جغرافیا و خاور میانه نیست و نمیتواند باشد!

مقابلهِ نظریاتی و معرفتی با این «بازی بزرگ» شیطانی ـ و به ملاحظاتی بزرگترین بازی ی شیطانی تاریخ بشرـ نیرو و توان استثنایی می طلبد.

اینجا پرسش ها و مسأله های نظری و معرفتی متعددی مطرح است:

ـ چرا یک دین بزرگ و دارای آموزه ها و کتاب ها و کتابخانه های عظیم و علمای لاتعد و لاتفسی چنین فجیع و وسیع و برای زمان هایی اینهمه طولانی؛ ملعبهء چنین آسان و ارزان قلدوران جهان و منطقه شده است؟

ـ آیا سیاستکاران و استخباراتی های قدرت ها و ابرقدرت های مورد نظر؛ از نبوغ و توانایی عقلی و هوشی فوق بشری برخوردار اند؟

ـ آیا به راستی «اسلام به ذات خود ندارد؛ عیبی == هرعیب که هست در مسلمانی ی ماست»؟ و انگاه؛ این "عیب" که در مسلمانی ی ماست؛ چیست و چطور کنیم که بالاخره آنرا بشناسیم و کشف نمائیم؟!

ـ وغیره

کتاب چندین منظوره و چندین بعدی ی «گوهر اصیل آدمی ـ 101 زینه برای تقرب به جهانشناسی ی ساینتفیک»؛ اقلاً طرح خیلی از این پرسش ها و مسئاله های کلیدی تر از اینها را در بر دارد. منجمله در صفحه پشتی و نیز(282) کتاب؛ چنین میخوانیم:

" اما جانشینان پیغمبر را زیاد مزاحمت نمی کنم؛ صرف به من بفرمایند که حضرت محمد عربی  وقتی چنان بیمار گشت که کُشتش؛ چرا تنها و بی برنامهء از پیش سنجیده شده؛ در کمال تب و درد؛ شباهنگام  صرف همراه با غلام  خاص خود  میان  قبرستان رفت و در آنجا چنین سخنان را بر زبان آورد:

«سلام  بر شما ای اهل قبور؛ باید به شما  تهنیت گفت و به این  وضعی که شما پیدا کرده اید؛ در  مقابل وضعی که مردم  دارند؛ درود  فرستاد.  میدانید که خداوند  شما را از آن  نجات داده است.

فتنه ها مانند تکه پاره های ابر شب های تاریک روی به هم آورده یکی به دنبال دیگری روان است؛ و  شر آخری  بیش از اولی است! »

پیغمبر که 14 قرن است شما میگوئید؛ رحلت فرمود، الله تعالی خود  به جوار  رحمتش  برد  و حتی  سالی پیش  در خطبهء حجت الوداع  سفر خود  به  اعلی علیین را  پیشبینی  و  اعلام  فرموده  بود؛  چرا  با  چنین  سوز و گداز از فتنه ها  نالید و از  شر های  که  پسین ترش از  پیشین ترین  سنگین تر و تباهکن تر است؟

چرا وضع میان مقابر را به  تناسب وضع مردم بیرون از قبر ها یعنی وضع یاران و همسران و پیروان و قوم و قبیله و اُمت و مکه و مدینه اش شائیستهء درود و تحیات دانست و مرده گان را  نجات  یافته گان  وارسته  نزد  الله  تعالی خواند؟

آیا او مشیت  الله تعالی را در  زمینه رحلت دادن خود «فتنه و شر» میخواند یا حقیقتاً غرق گرداب  فتنه و شر از سوی  ابوسفیان های آشکار و پنهان (برای ما و شما ـ نه برای خود پیغمبر) بود؟؟!

آیا؛ اینها فریاد یک مقتول مظلوم و محکوم در زیر دست و پای قاتلان سخت بیرحم و خاین و پلید  نیست؟"

 

هدف از تذکار این مورد گله از نخبه گان محترم مان نیست که با گذشت 4 سال از نشر انترنیتی اثر فوق و یکسال بیشتر از چاپ آن و اهدای قریب 500 جلد آن چه بسا با تقبل وجوه هنگفت پستی؛ ) جز چند عزیز کمتر از عدد انگشتان) متوجه این و سایر مندرجات معرفتی ی حیاتی ی تازه؛ در آن نگردیده و یا هم از بهره بخشیدن توجه و تأمل خویش بر من و سایر هموطنان؛ دریغ فرموده اند. خاصه که معلوم است از یکدست صدا بر نمی آید! تلاش نجات و روشنگری نیازمند عمل گروهی و چه بسا همه گانی است!

از این گذشته؛ بنده طی مقاله «کودتا علیه حضرت محمد و تبعات آن بر 14 قرن اسلام و مدعیات اسلامی» روشنایی مزید بر این کلیدی ترین مسئاله افگنده؛ منتظر همچو عنایاتی بودم تا به مدد و پشت گرمی آنها؛ این تبعات را با شرح و بسط لازم بگشایم. اما سوای اینکه ویبسایت های ارزشمند فراوان مان حتی تا حدیکه انتظار نداشتم آنرا انتشار دادند؛ دم و بازدمی احساس ننمودم.

خوب. هدف که این؛ نیست؛ پس چیست؟

هدف اینجا؛ این است که بسیار بسیار خوشبختانه؛ یکی از هموطنان پر استعداد و اندیشمند و مبتکر مان هزاران کیلومتر دورتر از من و بدون کوچکترین شناخت و ارتباط و تفاهم و حتی آشنایی با تألیفات یکدیگر؛ با مقداری هم تفاوت در خصوصیات و امکانات فردی؛ به دریافت های درخشانی از حقایق تاریخ عجیب و غریب اسلام رسیده و با امکانات تلویزیونی و ستلایتی از چند ماه بدینسو؛ به اجرای برنامه های روشنگرانه در مورد می پردازد.

من اخیراً اکثر این برنامه ها را که در یوتیوب قابل دسترس میباشد؛ با علاقه مندی و دقت کامل مرور نمودم. منظورم برنامه های بسیار جذاب، پر غنا، نو اندیشانه، مستند و مستدل محترم شفیع عیار در تلویزیون زرین میباشد که توسط گروهی از هموطنان در ایالات متحدهء امریکا و توسط ماهواره در جهان پخش میگردد.

من بنابر اینکه طی دوسال در سفر استم؛ دسترسی به ستلایت نداشتم و فقط طی کاوش ها و تتبعات برای تدارک و تدقیق موضوعات مورد بحث در جلد دوم کتاب «معنای قرآن» به برنامه های جناب عیار تماس یافتم.

گرچه در امر توسعهء افق دید و بینش؛ سیر و سفر در جهان و خصوصاً ممالک پیشرفته؛ اهمیت بزرگی دارد و ایشان سی سال را چنین حالتی داشته اند؛ معهذا باید توجه داشت که همچو وضعیت و شاید با کیفیت برتراز آن  را خیلی های دیگر از هموطنان ما و سایرین نیز دارا بوده اند؛ ولی منجر به چندان رشد ذهنی و شخصیتی در ایشان نشده است.

اینچنین صِرف مطالعات و آموزش های اکادمیک هم کفایت نمیکند تا کسی تاریخ دین و امپراتوری ای را به طرز بنیادی مورد سؤال قرار داده و بالاخره؛ غش ها و غلط ها در آن را افشا و بر ملا نماید.

تا جاییکه من از خلال برنامه های مختلف محترم عیار دریافتم؛ ایشان از صنوف شش و هفت که شاگرد مکتب هوتکی در کابل بوده؛ در گرماگرم جنبش های تظاهراتی و بالاخره کودتا ها قرار گرفته، زندانی سیاسی شده و پس از گذرانیدن پنجسال مشقات زندان با کوله باری از تجارب، اندوخته ها و شناخت های این و آن ایدئولوژی و مشرب و مذهب و بسته گی ها و وابسته گی ها از افغانستان خارج شده اند.

ایشان به علت در دسترس بودن آثار نامنهاد کمونیستی در زندان؛ درین راستا وسیعاً مطالعه نموده و در سایر برهه ها اساساً به آثار تصوفی مولانا و حافظ و بیدل و بزرگان دیگر پناه می برده اند تا به ویژه از خشکی و تلخی و شوری و کوری مذهب حاکمه برهند.

رویهمرفته تا 12ـ13 سال پیش هم بر این باور بوده اند که مذهب رسمی و قرآن و پیغمبر، همه عین چیز خواهند بود. تا جاییکه وقتی کسی یک جلد قرآن به زبان فارسی را به ایشان تحفه میدهد؛ بدواً چندان رغبتی به خوانش آن در خود نمی بینند ولی به مرور کنجکاو میشوند و به دقت و حیرت به خوانش و بازخوانی های مکرر قرآن می پردازند. آنچه در قرآن می یابند به مقایسه سابقهء ذهنی و آنچه در اسلام ابوسفیانی و اخوانی و وهابی مینگرند؛ ایشان را منقلب میسازد.

بدینگونه به طرف مطالعه کتب تاریخ و حدیث و روایات و مقایسه آنها با متن و محتوای قرآن کشیده میشوند و بالاخره به نتایج و دریافت های مسلم فراوانی میرسند.

عمده ترین این استنتاج ها و دریافت ها اینهاست:

1ـ به علت مرگ نابهنگام پیامبر اسلام و عوامل عینی و ذهنی ی وقت؛ ناگهان یاران پیامبر به تلاش کسب جانشینی حضرت محمد شده؛ دچار اختلافات میگردند؛ در حالیکه هنوز جنازه پیغمبر روی میدان است؛ ساکنان مدینه که انصار خوانده میشدند؛ به دلیل یاری کار ساز به پیامبر و همراهانش (مهاجران) و سایر خدمات خویش به اسلام؛ بزرگ خویش سعد ابن عباده را که مورد اعتماد و احترام پیامبر هم بوده است؛ به جانشینی بر میگزینند. ولی حضرات ابوبکر و عمر از طرف مهاجران با ادعای برتری اصل و نسب قریش؛ خلافت را از آن خویش وانمود کرده و متصرف میگردند؛ در حالیکه حضرت علی و هوادارانش؛ خلافت را حق اهل بیت خوانده ساز دیگری مینوازند که همین اختلاف به فجایع خونین طولانی و انحراف اسلام از مسیر قرآن و پیامبر منجر میگردد.

درینجا جناب عیار با استناد به خطبه حضرت محمد در فتح کعبه؛ که تکیه و تفاخر به اصل و نسب را منجمله با مورد خطاب قرار دادن قریش؛ صرحتاً و مؤکداً لغو و تحریم کرده است و منبطق با نص بنیادی قرآنی است که مسلمانان هیچ برتری و امتیازی با هم ندارند؛ الا به تقوی؛ عمل یاران پیامبر مبنی به برتر شمردن قبیلهء خویش و هکذا ادعای حق اهل بیت را امری خلاف؛ اثبات مینمایند.

2ـ از آنجا که عمده ترین خصم و دشمن در طول مبارزات حضرت محمد برای پیغمبر و اسلام؛ ابوسفیان است و در آخرین لحظات گویا او خانواده اش اسلام را پذیرفته در حلقه صحابی و یاران پیامبر نفوذ میکنند؛ به پنداشت محترم عیار موازی به جدال یاران پیامبر بر سر خلافت که عمدتاً جنبهء دینی دارد؛ قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی به ابوسفیان و پسران و معتمدانش انتقال میکند و آنها قادر میشوند تحت پوشش و نام خلافت اسلامی؛ مواضع خود را در شبه جزیره عرب تحکیم بخشیده و سپس به تجاوز بر سایر بلاد و مردمان بپردازند.

محترم عیار جریان را از سرلشکری یزید پسر ابوسفیان به جانب دمشق و شام در زمان حضرت ابوبکر پی میگیرد تا آنکه دمشق سریعاً به مرکز اقتدار برگشت ناپذیر پسران ابوسفیان (معاویه و یزید) و سپس پسر معاویه که همچنان یزید نام دارد؛ مبدل میگردد.

جناب عیار در برنامه های خود با استناد به همان تواریخ و روایات که تحت قدرت امویان نوشته شده؛ موارد متعددی را می آورد که حاکی است؛ اصلاً در مکه و مدینه قدرت و لا و لشکری نیست و خلیفه به ظاهر قدرتمندی چون حضرت عمر شب و روز به کوچه های مدینه میگردد و مسایل خورد و ریز مردم را حل و فصل مینماید یا از بیماران و بینوایان خبرگیری میکند و یا هم شتر های بیت المال را سایه و آفتاب میدهد!

3ـ چنانکه ذواتی چون علی شریعتی هم نظر داده اند که قدرت اموی ها و شخص ابوسفیان در زمان حضرت عثمان؛ هم از پرده بیرون می افتد و هم به اوج میرسد. حتی ابوسفیان به جایگاه و پایگاه مشاور و خط دهنده اداره و کنترول مردمان دور و نزدیک عروج مینماید و در نتیجه عملکرد خلافت تقریباً به طور کامل برعکس عملکرد ها و باور های ارزشی در زمانهای "شیخین" میشود که خیلی زود واکنش های مسلمانان را برمی انگیزد. محترم عیار مستند به همان کتب تاریخی؛ نشان میدهند که در نتیجه این واکنش ها بدواً مسلمانان در مصر و کوفه و بلاد دیگر؛ تصمیم میگیرند تا سوارانی را به مرکز خلافت بفرستند که اعتراضات و پیشنهادات شان را به حضرت عثمان برسانند.

حضرت عثمان پیام ها و محتویات شامل آنها را قبول نموده و با وعده عملی کردن تغییرات اصلاحی؛ ایشان را واپس به مناطق شان میفرستد. سوارانی از مصر که 300 نفر اند؛ حین بازگشت بر شخصی مشکوک میشوند و در اثر تفحص؛ از نزد وی نامه  حضرت عثمان را خطاب به حاکم مصر پیدا میکنند که در آن نگاشته شده؛ این سواران را به مجرد بازگشت؛ به مصر مقتول سازید.

سواران خشمگین واپس به مرکز خلافت برگشته منزل حضرت عثمان را چند روز به محاصره میکشند و چون به خواست شان بی اعتنایی دوام می یابد؛ داخل منزل یورش برده گردن خلیفه را به شمشیر میزنند.

استدلال جناب عیار مبنی بر اینکه خلافت درین زمان هم؛ یا به نام بوده است یا صرف جنبه دینی داشته؛ اینجا پایه محکم دیگری می یابد که در تمام مدینه قوتی نبود که ازعهده فقط سه صد نفر برآید.

همچنان این حقیقت در نحوه تحرکات برای جنگ جمل علیه حضرت علی هم اثبات میشود که در جایی غیر از مرکز خلیفه چهارم واقع میگردد؛ هکذا حضرت علی برای یکسره کردن بغاوت معاویه از مرکز خلافت نه بلکه از کوفه سپاه می آراید و روانه صفین میشود یعنی که مرکز خلافت جای سپاه و در نتیجه جای قدرت نیست.

4 ـ با خلع خدعه آمیز حضرت علی در انجام حکمیت پایان جنگ خونین صفین و سپس با ترور وی که به نام فردی از خوارج منتسب شده؛ قدرت مطلقه اولاده ابوسفیان و خاندان اموی به اوج میرسد و اینک دیگر خلعت خلافت (جانشینی پیغمبر) را نیز بر تن میکنند.

بدینگونه این امویان اند که به جهانگشایی می پردازند و بنا بر زمینه های مساعدی در اوضاع و احوال قلمرو روم شرقی و ایران از یکطرف و نیروی قهر و خشونت حتی بی سابقه در تاریخ بشری؛ یک امپراتوری به وجود می آورند.

جناب عیار؛ اینجا به نیاز های ایدئولوژیک و تبلیغاتی و توجیهی یک امپراتوری دقیق میشوند و به تشخیص های بس مهم میرسند:

اولاً بایستی به صورت هرچه عوامفریبانه؛ به صلوات و تحیات و تجلیل حضرت محمد پیامبر اسلام بپردازند تا جاییکه فقط خود را بی کم و کاست ادامه دهندهء وفادار خط و راه و آرمان محمد جا بزنند و هماوردانی چون حضرت علی و اولاده اش را اغتشاشیون و پیروان هوای نفس وغیره وانمود کرده از گردهم آمدن مردم در اطراف آنان جلوگیری نمایند.

ثانیاً برای حضرت محمد پیامبر اسلام چیز هایی چون "سیرت رسول الله" جعل نموده از جمله 27 جنگ اکثراً تجاوز کارانه و غارتگرانه را به پای وی بنویسند و تبلیغ و ترویج نمایند تا نشان داده شود که آنهمه تجاوزات و قتل و کشتار و برده ساختن و چور و چپاول که ایشان در ساحات امپراتوری به راه انداختند؛ سابقه و نمونه در اعمال پیامبر داشته لهذا اسلامی و مشروع میباشد.

ثالثاً به همین منظور و سایر اهداف دیوانی و درباری و ایدئولوژیک به جعل بیحد و حصر حدیث ها یعنی گویا سخنان پیغمبر پرداختند؛ تا جاییکه افتضاح به بار آورد و به خاطر سرپوش گذاشتن به این رسوایی ها؛ کار نامنهاد و ناممکن تحقیقی و عالمانه "صحاح حدیث" راه اندازی کردند.

رابعاً از آنجا که صراحت های کتاب مقدس قرآن اکثراً برضد اعمال و اخلاق و کنش و منش شان بود؛ "علم تفسیر" ابداع نموده به طریق آن در مسخ ماهیت قرآن و افزودن هرآنچه ضرورت داشتند به آن؛ پرداختند.

هر آدم نسبتاً خردمندی میداند که همه این کارنامه ها برای یک امپراتوری که بسیاری مناطق ثروتمند عالم را غارت کرده و متصرف شده است؛ کاری به آسانی آب خوردن میباشد.

بدینگونه جناب عیار مجموعه کتب نوشته شده در زمان اموی ها را "کتب شیطانی" میخواند و عجب جانانه هم موارد متعدد تعارض آنها را با قرآن و عقل سلیم و منطق و محاسبه؛ برملا مینماید.

ناگفته نماند که محترم عیار برنامه های خالصاً سیاسی هم دارد. بنده با اینکه درین راستا کدام ملاحظه ندارم و تا جائیکه مرور کرده ام برنامه های سیاسی هم به لحاظ منطقی و سازنده گی و محتوا های عادلانه و دانشمندانه به نظر کمینه چیزی کم و کسر ندارد؛ معهذا از آنجاییکه مسایل سیاسی تابع متغییر های نامحدود بوده و هکذا حسب سلیقه ها و حب و بغض ها وغیره تعبیر و تفسیر میگردد؛ احتراماً درین گستره؛ مسئولیتی به عهده نمی گیرم.

ولی برنامه های بسیار روشن و عام فهم و جذاب شان در مورد حقایق معانی و مصداق های قرآن و جعلیات تاریخ و کتب ایدئولوژیک دوران اموی ها، در مورد سیل تهمت های ماهرانه در پرده تقدیس و تجلیل واضحاً شرک آمیز به آدرس پیامبر اسلام؛ و بسی موضوعات دیگر با احاطه اطلاعاتی خیلی ها بلند و با منطق و استدلال بسیار نیرومند توأم بوده؛ بسی آموزنده و بیداری بخش است و اثبات میدارد که اسلام و قرآن در اصل؛ دین و کتاب قتل و کشتار و وحشت و دهشت و ترور و انتحار و انفجار نیست؛ این سیمای زشت را از همان آغاز امویان (و خاصتاً اولادهء ابوسفیان) به آن داده اند و به مصداق «خشت اول گرنهد معمار کج ++ تا ثریا میرود دیوار کج» تا زمان حاضر متأسفانه اراده و نیرویی پیدا و یا موفق نشده است که برای راست کردن این دیوار کج گامی اساسی بردارد و به عکس با تغلیظ همان میراث ایدئولوژیک امویان؛ اخوانیان، سلفی ها و وهابیون؛ هنوز فرسخ ها از قرآن و اسلام دور و دورتر رفته اند.

ناگفته نماند که میراث ایدئولوژیک امویان نه تنها توسط عباسیان و سایر سلسله های خورد و بزرگ خلافت ها و سلطنت های باصطلاح اسلامی مداومت بخشیده شده و بالنوبه بخصوص نحله هایی که به غُلات معروف اند؛ آنرا خرافاتی تر و منحط تر ساخته اند؛ بلکه تشکلات و حرکات اپوزیسیون این قدرت ها هم توان و اهلیت مورد سوال قرار دادن و به چالش کشانیدن آنرا نداشته و یا از خویش متبارز نساخته اند . درین زمره شعب مختلف تشیع و اسماعیلیه و فاطمیه نیز می آیند که در مسابقات حدیث سازی و تفسیر و تأویل؛ در مواردی حتی پیشتر از امویان تاخته اند.

به نظر بنده؛ چنین است تبعات ناشی از "فتنه و شر" که پیامبر اسلام از آن؛ شباهنگام در قبرستان بقیع نالش کرد و در حضور تنها غلام مورد اعتمادش؛ از راز مهیبی چنین پرده برداشت:

«سلام بر شما ای اهل قبور؛ باید به شما تهنیت گفت و به این وضعی که شما پیدا کرده اید؛ در  مقابل وضعی که مردم  دارند؛ درود فرستاد. میدانید که خداوند  شما را از آن نجات داده است.

فتنه ها مانند تکه پاره های ابر شب های تاریک روی به هم آورده یکی به دنبال دیگری روان است؛ و شر آخری بیش از اولی است!»

پیامبر شاید می انگاشت که فرصت دیگری برای اعلام این پیام اهم تاریخی نخواهد داشت و لذا همین قبرستان و موقع را مناسب دید؛ ولی خوشبختانه روزی بعد قادر گشت آنرا از منبر مسجد نیز خطاب به جماعت کثیر اعلام بدارد.

و اما خودِ این "شر آخری" زهر هلایلی بود که در جان پیامبر میدوید و به سخن خودش پرده های قلبش را از هم میدرید. حتی مدت ها قبل پیامبر این "شر آخری" را احساس کرده و در تلاش افتاده بود؛ تا آنرا از خویش و از مدینه دور نماید. تدبیر پیامبر در وجود سپاه اسامه بازتاب یافت و تقریبا همه یاران خود به شمول ابوبکر و عمر را موظف ساخت تا با این سپاه و تحت قومانده اسامه جوان بیرون از مدینه پی ماموریتی بروند!

ولی؛ هیهات؛ که توفیق نیافت و از نقطهء ضعیف و شاید هم غیر قابل تصور با نیش مار آستین گزیده شد. یاران که گویا عواقب را میدانستند به قومانده های پیهم پیامبر بیمار وقعی نگذاشته وقت سوزی مینمودند تا آنکه حتی بی آنکه بگذارند وصیتی کند؛ شهید شد و به مجرد جان دادن پیامبر؛ چنانکه در بالا دیدیم؛ یاران سرِ دعوی خلافت و جانشینی سرخ آمدند.

جزئیات اوضاع توسط هرطرفی بنابر مصلحتی خاک و دود شده ولی این واقعیت که پیامبر به دست چند تن محدود در همان جای مرگش یعنی درون خانه عایشه به خاک سپرده شد؛ خیلی چیز ها را به گوش زمین و زمان زمزمه میکند؛ منجمله این را که بایستی چقدر اوضاع مدینه آنروز وخیم بوده باشد.

این فتنه و شر بود که امان و مجال نداد محمد و دین و آئین او؛ چند سالی هم تحت شرایط آرامش و استقرار تجربه گردد!

پیامبر اسلام در شرایطی درگذشت که یاران خیلی نزدیک و مهم او؛ چنانکه بعد ها فراوان اثبات شد؛ قرآن را به درستی درک نمیکردند تا چه رسد به اینکه قرآن در آنها ملکه شده باشد؛ و لذا عجبی نیست که جز تنی چند؛ دیگران همه ظرف دو دهه یا کم و بیش به انواع منکرات قرآنی معتاد شدند و به چیز هایی مانند سردمداران کنونی عربستان سعودی و شیخ شاهان و در مواردی حتی بدتر مبدل گردیدند.

بدینگونه میزان فهم قرآن و تعالیم پیامبر را در میان مردمان عادی عرب نیز به روشنی میتوان دریافت و همین مردمان بودند که توسط فتاوی و قومانده های نظیر آنچه که طی این سی و پنجسال توسط آی ایس آی و خدم و حشم ریشدار و عمامه بر سرش دیکته میشود؛ به جان و مال و نفوس و شرف خلق خدا افتادند که جهاد فی سبیل الله کنند و غنیمت بگیرند و جنت بروند!!!

با تمام اینها من یک سخن را بازهم تکرار میدارم که مسلمانان یک خوشبختی خیلی بزرگ دارند که کتاب مقدس شان؛ـ قرآن ـ حد اقل از زمان حضرت عثمان به بعد طور مدون و متفق علیه باقی مانده و اینک فقط رجوع به معنا و حقیقت قرآن یگانه حلال مشکلات بی حد و حصر جوامع اسلامی میباشد.

اینکه جناب شفیع عیار درین راستا گام های جسورانه و بزرگی برداشته اند و می بردارند؛ سزاوار سپاس و تهنیت است و وای بدان روز که مردمان سخت جفا دیده و وحشت کوبیده ما قدر این نعمت را ندانند و یا هم در مورد به لاطایلات اخوانیان و سلفی ها و همانند ها گوش دهند.

البته ناگفته نماند که بنده با آن عده علمای اسلامی که حسب معمول در چنبرهء همین ایدئولوژی ها گیرمانده و عمر عزیز به سر آورده اند ولی مؤید و مشوق  توحش و بربریت طالبانی و وهابی و سلفی و اخوانی نیستند؛ جداً همدردی دارم. واقعاً خیلی خیلی سخت است که کسی در آخرین دم متوجه شود که همه راه رفته اش در زنده گی؛ غلط و عوضی بوده است و به ویژه که این راه رفته؛ به نام و به آرمان دین و رضای خدا بوده باشد.

معهذا تصور میکنم که قرآن مقدس مان برای این حالات هم موارد تسلی بخش و آمرزش دهنده زیاد دارد و لذا برای همچو عزیزان جایی برای غم و غصه و نگرانی نیست. شاید این بهترین مثل تطبیقی بر همچو حالت باشد که گفته اند: ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است؛ و یا هم جلو زیان؛ از هرجا که گرفته شود؛ حاصلش سود میباشد!

اینک لینک های چند برنامه محترم شفیع عیار در یوتیوب:

http://www.youtube.com/watch?v=0e9JEo70Ih4 شرک و مشرک

http://www.youtube.com/watch?v=r94qAtjT-VQ  چگونه بر اسلام مسلط شدند

 http://www.youtube.com/watch?v=GjmrDt-R6Lc  چگونه بر اسلام مسلط شدند  پارت 2 تا پارت 4

http://www.youtube.com/watch?v=RR9Qc2vBF0g  مسلمان ، یهود و عیسوی در قرآن 

http://www.youtube.com/watch?v=J4VGiufuP_4  نکاح دختر 4 ساله 

http://www.youtube.com/watch?v=nauWP8_mNJM معراج

 ضمن دریافت این لینک ها شما به شمار زیادی از برنامه ها مواجه میشوید و میتوانید از همه مستفید گردید.

با آرزوی آنکه هرچه زود تر محترم شفیع عیار برنامه های خویش را در ویبسایت مشخصی با وریانت MP3 یعنی تنها آواز؛ هم تنظیم نمایند تا استفاده از آنها هرچه سهلتر گردد؛ لینک قسمت نشر شده مقاله "کودتا علیه حضرت محمد و تبعات آن بر 14 قرن "اسلام" و مدعیات اسلامی" در آریایی را نیز درج مینمایم:

http://www.ariaye.com/dari8/siasi/eftekhar6.html

 

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

محمد عالم افتخار

آیا دنیا و بشریت؛ در 21 دسامبر (یکم جدی) نابود خواهد شد؟

                          

                                                          من گنگ خوب دیده و خلقی تمام؛ کَـر؛  

                                                          من عاجزم ز گفتن و خلق؛ از شنیدنش

                                                                                   (مولانای بلخی)

 

 

شاید 3 سال پیش بود که صباح هنگام در جاده های شبرغان؛ گردش میکردم و به دوستی برخوردم. با پُررویی ی تحسین انگیز متوقفم ساخت و گفت:

ـ امشب ـ جایت خالی ـ با .... و .... (استادان دانشگاه) شب نشینی پُر کیفی داشتیم. استاد... گفت: افتخار؛ چند دانشجوی ما را از راه به در کرده چرندیاتی به ایشان تحویل میداد؛ مانند "اولین کشف بشر؛ کشف مرگ بوده است!..."

یارا! سه رُخ آنقدر خندیدیم که ساعت ها را در برگرفت؛ بازهم این حالی که دیدمت؛ نتوانستم از خنده خود داری کنم و به همین خاطر هم ایستادت کردم. اوه؛ جناب کاشف! مردم؛ مجهول ها را کشف می نمایند و شما معلوم ها را؟؟؟ هه ههه هه...

با اینکه این دوست من؛ اینک زیر خروار ها خاک خوابیده است؛ معهذا اهمیت سخنان و خاطره او را بیشتر از آن یافتم که به بهانهِ "پُشت مُرده گپ زدن خوب نیست!" بگذارم تجربهء منبعث از آن هم خاک و دود شود!

خاصه که در روز های نزدیک تقریباً هزاران کیلومتر دور تر و متفاوت تر؛ چیز های شبیه همین تجربه به وقوع پیوسته و عزیزانی در شب نشینی های خود؛ قریباً همان خنده ها را سر داده و همان کیف و لذت را برده اند!

منتها به نظر میرسد که دنیا عقب گرد نموده!!. و این اخیری ها بیشتر در موضع شاگردان آن استادان بزرگوار؛ ابراز وجود فرموده اند و اساساً مضمون شان این بوده است که:

معلوم نیست مخاطب افتخار کیست؛ ما که از آن "چیزی (گوهری)" در نمی یابیم و لذا مقالاتش را اصلاً نمی خوانیم!

این ها را به خاطری تداعی نمودم که به احتمالاتی نه چندان واهی؛ ما و شما و تمام عالمِ خاکی؛ یا "عالمِ حیات" این روز ها گویا به مویی میان ماندن و نماندن؛ آویزانیم.

به نظر اول؛ این اندیشه؛ به افسانه های کهن خصوصاً به تصورات احتمال برخورد سیاره خیالی سومری ها "نیبیرو" با زمین و اختتام مدت زمان تقویم (5200) ساله قوم "مایا" رابطه دارد و گویا مشتی خیالباف و دلهره آفرین به طریق فیلم های تجارتی و نشرات حیرت آور و اغوا کننده؛ ایجاد گر و چاق کنندهء آن اند.

ولی بدبختانه مسئاله بیش از آن جدی است که بتوان؛ این را هم چاشنی ی شب نشینی ها کرد و بساط خنده و مسخره گی در مورد پهن ساخت.

این؛ نه هم زیاد اتفاقاً؛ به همان کشف های "مرگ" و "پایان دنیا"؛ به حیث نخستین کشف های بشر و بر علاوه به نیروی اعجاز گر و فوق العاده جذاب و زیبای خرد آدمی به مثابهء برترین تجلی گوهر اصیل آدمی بر میگردد.

لذا گفته نمیتوانم که «خوش بختانه و یا هم بدبختانه!» ؛ ولی به هر حال؛ گفتار امروز به داده های بیشتر دهشت انگیز عقل و ریاضیات بشری؛ اختصاص دارد؛ تا جاییکه حتی میتواند آخرین گفتار کمینه منحیث فردی از بشر و فردی از موجودات حیه در دنیا نیز باشد!

معهذا من با خوش بینی و امید و آرمان بلند به آن می پردازم و آرزومندم کسی از دوستان خواننده یا نخواننده؛ از آن دچار نگرانی و اضطراب نشود و به قول معروف"پیش از مُردن؛ کفن پاره ننماید!". ضمناً توقع دارم عزیزان گیرندهء این مطلب؛ آنرا عجالتاً از اطفال، نوجوانان و هکذا جوانان و زنان و مردانی که ذهناً طفل مانده اند؛ حتی الامکان پنهان نگهدارند!

تصور میکنم طی این بحث تلخ؛ حتی غبی ترین ها میتوانند مؤلفهء "گوهر اصیل آدمی" را احساس و ادراک نمایند و در صورت باقی ماندنِ حیات هوشمند در پس از 21 دسامبر2012؛ به آن اتکا و اقتدا نمایند!

و اما پیشاپیش؛ دَینِ خود میدانم که از شخصیت کمنظیر جناب دکتور سید احمد جهش ابراز سپاس و قدر دانی ی ویژه نمایم چرا که ایشان علی الرغم اینکه دچار مصیبت شده و مصروف تشیع و تدفین مادر مرحومی شان بودند؛ بازهم ندای بنده در گفتار پیشین را جدی و مبرم گرفته؛ مبلغی معادل 22000 روپیه هندی به طریق ویستر یونین گسیل داشته اند که به خوبی کسرات دو سه ماههِ اخیر در شرایط غربت را جبیره مینماید.

یاد از دکتور جهش گرامی؛ سخنان و اعترافات دو دکتور جوان و سختکوش دیگر هموطن را برایم تداعی کرد که این روز ها بیشتر به مصارف هنگفت شخصی جهت اعتلا بخشیدن به دانش طبی خویش و تمرینات عملی در مورد؛ به دهلی تشریف آورده اند. ایشان مکرراً میفرمایند که ما؛ در برابر دکتوران اینجا (هندوستان) اصلاً بیسواد استیم؛ حتی با جرئت و اعتماد بر نفس کامل نمیتوانیم سوالات خود را مقابل شان طرح نمائیم!

باید به این عزیزان درود گفت؛ ایشان بالاخره بر درست ترین مسیر قرار گرفته اند؛ در حالیکه بیشترینه به اصطلاح نخبه گان شقوق گوناگون علمی! مان؛ صرف نظر از کم و کیف اندوخته های مندرج اسناد تحصیلی و اکادمیک شان؛ به خود شیفته گی ها و خود بزرگ بینی های اسف انگیز در قبال اقشار پیشرفته هم سلک خود در جهان گرفتار اند.

حتی عده ای هم که به دلایل سیاسی و روابط با ارباب قدرت کمونیستی! و جهادی! و طالبی ی کورزایی و کرزایی؛ در لیلامی بازار فاسد پاکستان و درون کشور اسناد علمی!!! برای خویش جعل کرده اند؛ به این توهم جنون آمیز مصاب شده اند که گویا حقیقتاً فلان و فلان پاس و ماستر و دکتور و انجنیر و اکادمسین و پوهاند... میباشند و یا هم مقاماتی را چند صباح به همان طریق؛ در اشغال داشته اند؛ اینک خیال میکنند که به راستی هم همان رجل دولتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی لایق و کامل و اهل و اصلح بوده و نیغ په نیغ با همردیفان همان رده ها نه تنها در افغانستان بلکه در همه جهان همطراز و هموزن استند و چه بسا هم برتر!!!

غالباً خیلی از «شب نشینی» والا های ما از همین دسته جات اخیر میباشند که در هرحال شخص شخیص خویش را "حجت تامه" و چه بسا "ناف زمین" و حتی "مرکز کائینات" می پندارند!

بگذریم؛

گفتار کنونی علی القاعده؛ اصل مسئاله و پرابلم را مختصراً تشریح و تحلیل میدارد و سپس استنتاجاتی معرفتی از آن به عمل آورده در پایان "اعلامیه ناسا" و تشریحات دانشمندان ذیصلاح آن موسسه طی گفت و گویی ویژه را ارائه خواهد داشت.

 

 

 گوهر اصیل آدمی چگونه کشف شد و چگونه پیامد هایی خواهد داشت؟

                                ـ گفتار یازدهم ـ

 

نه تنها بر اساس مفاد تقویم داهیانهء قوم شگفت انگیز "مایا" در حدود 2000 سال قبل؛ نه تنها بر اساس پیشبینی های نوابغ پیشگوی حیرت آفرین چون ﻧﻮﺳﺘﺮﺍﺩﺍﻣﻮﺱ؛ و هکذا نه تنها بر اساس اسطوره های مذاهب متعدد دایر بر"آخرالزمان و قیامت و..." بلکه بر اساس آخرین داده های مؤثق دانش فیزیک ـ اختر شناسی ی معاصرـ دانش مبتنی بر مشاهدات و تصاویر و محاسبات پیشرفته ترین تلیسکوپ ها و سفاین عصر؛ روز 21 دسامبر2012؛ روز حادث شدن اتفاقاتی در کیهان میباشد که به طرز تشدید یابنده شایع است؛ به پایان یافتن حیات در کُرهء زمین؛ وارونه شدن قطبین این کُره؛ به طوریکه دیگر آفتاب از غرب طلوع و به شرق غروب خواهد نمود و حتی دیگرگون شدن منظومهء شمسی بیانجامد.

برای کسب اطلاع از ابعاد این شایعات و حتی پیامد های روحی ـ روانی آن تا سرحد "تارک دنیا" شدن و دست به خودکشی زدن مردمان؛ کافیست در مرورگر انترنیتی خود؛ 21 دسامبر2012 بنویسید و سرچ کنید!

صرف نظر از اینکه چه اتفاقاتی پیش خواهد آمد؛ بنده اعلام میدارم که در مجموع بشر که " گوهر اصیل آدمی" دارد و این گوهر؛ در او (به دلایل و عوامل فراوان) تباه و تخریب نشده باشد؛ ذروهء تکامل هستی بوده، است و میباشد و اگر از این تهلکه بتواند نجات یابد؛ بیش از پیش مصداق آن خواهد بود که ذیروحی دارای عالیترین و شگفت انگیز ترین و کار ساز ترین گوهر و ذات بوده است!

البته قبلاً باید متذکر شوم که معتبر ترین سازمان تحقیقات کیهانی ی کنونی جهان " ناسا" اطمینان داده است که علی الوصف وقوع انکشافات مهم ولی نه بی سابقه در کیهان خصوصاً در کهکشان راه شیری و منجمله در منظومهء شمسی؛ وقایع چنان گسترش نخواهد یافت که منجر به نابودی زمین و حیات در آن گردد؛ معهذا این گفتار اساساً به اینکه چه پیش می آید و نمی آید؛ انهماک ندارد بلکه به آن انهماک دارد که چرا و چگونه موجودی از میان موجودات حیه ـ که سایرین ( کم از کم 30 میلیون گونهء کنونی ی دیگر) هیچگونه احساس و دریافتی درین استقامت ها ندارند و نمیتوانند داشته باشند ـ قادر است چه در دو تا  هفت هزار سال پیش و چه امروز؛ از اینهمه جریانات و رفتار های نظام کیهانی در فواصل ملیون ها و ملیارد ها سال نوری؛ وقوف به همرساند؟!

 

آغاز شمارش معکوس برای پایان جهان:

 

به هر حال؛ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﻣﻌــﮑﻮﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ 21 ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ 2012 ﺍﺯ ده ـ دوازده روز پیش  ﺩﺭﺟﻬﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪه است.
ـ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﻣﺎﯾﺎ، ﺑﺮﺧﯽ ﮐﻠﯿﺴﺎﻫﺎﯼ ﻣﺴﯿﺤﯽﻭ  نیز ﻧﻈﺮﯾﺎﺕ ﻋﻠمی ی ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ معاصر تا کمتر از بیست ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ.
- 21
 ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ 2012 ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻣﺎﯾﺎ ﻭ پیش گویی های ﻧﻮﺳﺘﺮﺍﺩﺍﻣﻮﺱ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ!
- 21
 ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ 2012 ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ میباشد (ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ شیعی؛ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥﺟﻤﻌﻪ ﻇﻬﻮﺭ می کند)
- 21
 ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ 2012 ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺷﺐ ﯾﻠﺪﺍ ﺍﺳﺖ (ﺩﺭ دین ﺯﺭﺩﺷﺖ ﮔﻔﺘﻪﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺳﻮﺷﯿﺎﻧﺖ؛ ﻣﻨﺠﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺷﺐ ﯾﻠﺪﺍ ﻇﻬﻮﺭ می کند)
- 21
 ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ 2012 ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﻈﺮﯾﺎﺕ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ؛ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺮﺣﻠﻪِ ﭘﻨﺠﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ در روی ﺯمین اﺳﺖ!
- 21
 ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ 2012 و دو سه روز پس از آن؛ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯼ "ﻧﺎﺳﺎ" ـ مرکز علمی ـ تحقیقاتی ی کیهانی ایالات متحده امریکا و اکادمی علوم کیهانی ملی امریکا؛ مصادف به اوج (پِیک) ﺍﺧﺘﻼﻻﺕ تشعشعی در ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ میباشد که معمولاً در هر 11 سال یکبار به همچو میزان و درجه ای میرسد. تشعشعات ناشی از این پِیک خاصتاً که اگر از میزان های پیشینه فزاینده تر باشد؛ میتواند ﺑﺮﺍﯼ ﺯمین زیان های غیر قابل پیشبینی به وجود آورد؛ ماهواره ها را از کار بیاندازد؛ سیستم های مخابراتی، کامپیوتری و انترنیتی را فلج نماید و حتی تمامی شبکه های برق رسانی دنیا را متوقف ساخته باعث خموشی ی یخچال ها و مراکزنگهداری ادویه و مواد غذایی... گردد؛ که پیامد آن قحطی این مواد و عوارض ناشی از آن میباشد!

چنانکه در هشدار "ناسا" و آکادمی ملی علوم امریکا آمده است که میلیونها نفر طی 3 شباروز درین ماه سال 2012 بدون برق و در نتیجه بدون غذا و دارو خواهند ماند و تمام یخچالها، تلفنهای همراه و ماهواره ها خاموش می شوند.

ناسا درین هشدار اعلام کرد که یک توفان خورشیدی که در سال 2012 به زمین می رسد موجب خواهد شد که برق تمام دنیا خاموش شود.

از ماه دسامبر فعالیت خورشید به آهستگی روبه افزایش می رود. نیروی مغناطیسی این ستاره هر 11 سال یکبار به نقطه ای می رسد که در آن پیک؛ پدیده های فوران های خورشیدی و پرتاب تاج های خورشیدی ی بزرگ مشاهده می شود. این پدیده ها منجر به آزاد شدن میزان زیادی انرژی و تشعشعات می گردد. این فورانها می تواند به زمین نیز برسد و منجر به ایجاد توفانهای ژئومغناطیسی در آن شود.

ستاره شناسان این پدیده ها را از سال 1859 رصد کرده اند. در آن زمان یک توفان ژئومغناطیسی ویژه در خطوط تلگراف اروپا و آمریکا اختلال ایجاد کرد. در ماه می 1921 توفان دیگری؛ بسیاری از خطوط برق و تلفن را در دو سر اقیانوس اطلس خارج از استفاده ساخت.

در گزارش 132 صفحه ای ناسا و آکادمی ملی علوم آمده است: "انرژی برق کلید فناوری جامعه مدرن امروزی است و تمام زیرساختها و سرویسها به آن وابسته هستند. اگر توفان ژئومغناطیسی سال 1859 امروز اتفاق بیفتد به طور حتم خسارت های اجتماعی و اقتصادی وسیعی برجای خواهد گذاشت."

به گفته دانشمندان ناسا، پِیک (اوج) بعدی این توفانهای خورشیدی بین سالهای 2012 و 2013 خواهد بود که جامعه علمی هنوز بر سر شدت فعالیت خورشید در این دوره جدید به توافق نرسیده اند.

 

مختصر معرفی مایا در ویکی پیدیا:

 

مایا نام گروهی از اقوام سرخ‌پوست[۱] در جنوب مکزیک و شمال آمریکای مرکزی و نام تمدّنی قدیمی[۲] در همین منطقه‌است. مایاها که از مشهورترین قبایل سرخپوست بودند، معمولا شهرهایشان را در دل جنگل‌های بارانی می‌ساختند. حوزهٔ زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز سرتاسر گواتمالا و السالوادر را شامل می‌شد.[۳]

قوم مایا پدید آورندهٔ یکی از تمدن‌های بسیار پیشرفته آمریکای مرکزی بوده که دست‌آوردهای بسیار چشمگیری در هنر، معماری، ستاره‌شناسی و ریاضیات داشته‌است.[۴] هم‌اکنون نیز گروه‌هایی از اقوام مایا در مکزیک و گواتمالا بسر می‌برند.[۵] مایاها با بهره‌گیری از تمدن‌های گذشته خود نظیر اولمک  توانستند[۶] در خلال سال‌های۲۵۰ تا۹۰۰ پس از میلاد تمدنی عظیم را در آمریکای مرکزی پایه‌ گذاری نمایند.[۷] تاریخ مایاها به سه دورهٔ مهم بخش‌بندی شده‌است و دوران‌های پیشاکلاسیک یا زندگی ابتدایی و دوران کلاسیک یا عصر طلایی و دورهٔ پساکلاسیک یا افول این تمدن را شامل می‌شود.

این قوم که به گویش‌های متعدد زبان مایایی تکلم می‌کردند؛ نوعی خط ابتدایی هیروگلیفی نیز داشتند که آثاری را به آن می‌نوشتند.[۸] تمدن مایا بدست اقوام مجاور ضعیف شده و سرانجام با هجوم اسپانیایی‌ها از میان رفت. پیش از این اضمحلال؛ مایاها به دلیل نامشخصی به یکباره تمدن و شهرهای عظیم را رها کردند و به دامان کوهستان‌ها پناه بردند که دلیل این رویداد به سبب از میان رفتن آثار مکتوب آن دوره و روایات گوناگون، هنوز مشخص نیست.

پس از آن تمدن مایا رها شد و اقتدار مایاهای کوهستان نیز ابتدا بدست آزتک‌ها و سپس اسپانیایی‌ها از میان رفت. جمعیت مایاهای امروزی که از بازماندگان فرمانروایان دوران باستان آمریکای مرکزی می‌باشند، حدود هفت میلیون نفر است که بیشتر در جنوب مکزیک و نواحی کوهستانی گواتمالا و بلیز به‌سر می‌برند.[۹]

گمانه‌زنی دربارهٔ زمان ورود مایاها به آمریکای مرکزی به حدود قرن دهم پیش از میلاد معطوف می‌شود و نخستین نشانه‌های استقرار و سکونت بومیان در اکتشاف‌های باستان‌شناسی مربوط به ۲۶۰۰ پیش از میلاد در کشور بلیز تعیین شده‌است.[۱۰] تقویم مایایی به ۳۱۱۴ پیش از میلاد اشاره دارد و البته یک داستان قدیمی پذیرفته شدهٔ مایایی نیز، حوادث ۱۸۰۰ پیش از میلاد را توصیف کرده‌است. در دوران آغازین پیدایی مایاها؛ آن‌ها ابتدا از نواحی شمالی آمریکا به سمت جنوب آمدند و با سکونت در ارتفاعات گواتمالا تمدن عظیمی را بوجود آوردند.

در کراکول چیچن ایتزا یک رصدخانهٔ مایایی بدست آمده که بی‌شباهت به رصدخانه‌های امروزی نیست.[۱۰۶] ضمن اینکه آنتونی آونی ستاره‌شناس نظر دارد که مایاها همگی خانه‌هایشان را به گونه‌ای می‌ساختند که ظاهرا بتوان از پنجره‌هایشان آسمان را رصد نمود. مثلا در شهر اوکسمال همه ساختمان‌ها در یک ردیف و پنجره‌هایشان به یک سوی مشخص از آسمان باز می‌شود. در ناحیه کراکول نیز همهٔ خانه ها به نحوی ساخته شده بودند که در امتداد سیاره زهره قرار داشتند.[۱۰۷] 

حیرت بیشتر دانشمندان از این است که این شناخت دقیق مایاها از حرکت اجرام آسمانی در شرایطی بود که مایاها ابزار پیشرفته ستاره شناسی نداشته‌ اند و سرزمینشان در منطقه‌ای که نه ماه از سال؛ بارانی و همیشه ابری بود؛ قرار داشت.[۱۰۸]

از مهم‌ترین مسائل پیرامون نام مایا در جهان امروز؛ افسانهٔ پایان جهان در سال ۲۰۱۲ است که حسب پیشگویی‌های مایاهای قدیم؛ جهان در آن روز پایان می‌پذیرد. این پدیده که به پدیده پایان جهان مشهور شده‌است با نزدیک شدن به سال مورد نظر بر دامنهٔ شیوع باور به آن در میان برخی افراد افزوده می‌شود. روز گمان‌شده برای این رویداد خیالی که بیست و یکم دسامبر ۲۰۱۲ است برابر شب یلدای سال ۱۳۹۱ هجری خورشیدی خواهد بود.[۱۲۲] 

در عین زمان شایعه مبنی بر برخورد یک جرم غول‌پیکر به زمین در سال ۲۰۱۲ موجی از واکنش‌ها را بدنبال داشت. در نهایت موسسه SETI که کار پژوهش بر این امر را دنبال می‌نمود این مسئله را رد کرد.[۱۲۳] دربارهٔ این موضوع فیلم‌ هایی نیز در هالیوود ساخته شده که از میان آن‌ها می‌توان به فیلم ۲۰۱۲[۱۲۴] به کارگردانی رولند امریش اشاره نمود.

 

****

مایا های قدیم هزاران سال پیش معبد و هرمی را با 365 پله؛ به تعداد روزهای سال؛ ایجاد نموده بودند.آن ها تمامی خسوف ها و کسوف ها را دقیقا تا سال 2012 ثبت و پیشبینی کرده و عدد صفر و عدد یک میلیون را کشف نموده بودند، و حتی در معابد خویش تصاویری از سفینه ها و فضانوردان آینده را روی سنگ حک و به یادگار گذاشته اند!

مایا ها تعداد روزهای هر سال کره ماه را نیز محاسبه کرده و  از اورانوس و نپتون اطلاع داشتند، تقویم مایا برای 400 میلیون سال استخراج شده است.

اینک میتوان حدس زد که این قوم به ظاهر وحشی قدیم چقدر قدرت محاسباتی و علمی داشته اند.

مفاد پیشگویی مایا ها این است که در 21 دسامبر سال 2012 زندگی روی کره زمین وارد یک دوره جدید می شود یا به پایان میرسد.

مایاها معتقد بودند که زمین از 5 دوره تشکیل شده، در پایان هر دوره یک اتفاق خیلی بد می افتد و سپس دوره جدید شروع می شود. سال 2012 پایان دوره پنجم است! منجمله گفته می شود تمدن حاضر از بین خواهد رفت تا دوره ششم شروع بشود.

دانشمندان امروزه هم متفق النظر هستند که هر 100 سال یا بیشتر شعله های پهناورتر از خورشید زبانه می کشند و منظومه شمسی را تحت تاثیر خود قرار میدهند.

یک تئوری میگوید که درسال 2012 شهاب سنگی باعث چنان انفجار خورشیدی میشود که باعث سوزاندن کره ی زمین خواهد شد.

در مورد مایا ها خیلی جالب است بدانیم که حتی زمان سقوط قوم خود شان را؛ و عجیب تر از همه: جنگهای جهانی را هم پیش بینی کرده بودند!

به همین دلایل حس کنجکاوی؛ خیلی از مردم و دانشمندان را برانگیخته است تا بیاندیشند که چرا تقویم مایا ها در روز21 دسامبر سال 2012 تمام می شود. آیا این روزی است که جهان هم به پایان می رسد یا اینکه آغاز دوره ای جدید است؟

حرکت وضعی خارج از مرکز زمین به این معناست که چشم انداز ما نسبت به ستارگان به کندی یعنی ۱ درجه به ازای هر ۷۲ سال تغییر میکند.

قوم مایا از استعداد خود در درک حرکات زمین استفاده کردند و تقویمی ساختند که از دقت بسیار بالایی برخوردار بود. تقویمی که هزاران سال است جایگاه خود را حفظ کرده است. همین تقویم که در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به پایان خود میرسد.

مایا ها توانستند بدون تلسکوپ پدیده ی "همراستایی کهکشان" راه شیری را پیشبینی کنند و آن را با دوره ای از تحولات مرتبط بدانند. "همراستایی کهکشان" یعنی اینکه بسیاری از ستاره گان مانند خورشید ما در یک امتداد با سیاهچاله مرکز "راه شیری" قرار میگیرند. میگویند که چنین اتفاقی در هر 26000 سال یکبار اتفاق می افتد و دارای پیامد های مقناطیسی ویژه ایست.

اگر ۲۶ هزار سال به عقب و به آخرین باری که وارد برج دلو شدیم برگردیم ، می بینیم که آن دوره آغاز پیدایش انسان ماقبل تاریخ و پایان حیات انسان غار نشین بوده است. در همین دوره است که اولین آتش ها افروخته شده. و اینها مطابقت های تاریخی شگفت آوری هستند.

میدانیم آخرین باری که پدیده ی همراستایی کهکشانی اتفاق افتاده هزاران گونه از موجودات ناپدید شده اند. افراد دیر باور میگویند که تفسیر باستانی از ستارگان نمی تواند تاثیر معنا داری بر زندگی ما داشته باشد. با این حال دستاورد های حیرت انگیز منجمان مایا همچنان کارشناسان امروز را به شگفتی می اندازد.

 

احتمال وقوع تاریکی ی مطلق 3 روزه در زمین:

 

«به دور از آلودگی‌های نوری شهرها، مسیری درخشان به نام کهکشان راه‌ِ شیری در آسمان شب قابل مشاهده است. این مسیر طاقی مانند درخشان از نور میلیون‌ها ستاره‌ ی شکل گرفته که انسان قادر نیست هریک از آنها را به تنهایی مشاهده کند زیرا این ستاره‌ ها بر روی صفحه میانی کهکشان منطبق شده‌ اند. از دیگر پدیده‌هایی که مرکز کهکشان را اشغال کرده، ابرهای قطور گازی هستند که چشم انسان قادر به دیدن آنها نیست و تنها به شکل توده‌هایی تاریک که نور کهکشان را مسدود می‌سازند،‌ قابل مشاهده‌ هستند.

بزرگترین توده این ابرها از صورت فلکی ماکیان تا صورت فلکی قوس گسترده شده و معمولا با نام شکاف بزرگ (Great Rift) یا شکاف تاریک (Dark Rift) شناخته می‌شود. سیاه‌چاله مرکزی کهکشان؛ از دیگر عناصر قابل توجه و نادیده کهکشان راه شیری در صورت فلکی قوس قرار دارد. مرکز کهکشان در فاصله 28 هزار سال نوری از زمین قرار داشته و میزبان سیاه‌چاله‌ ای است که جرم آن چهار میلیون برابر خورشید میباشد.

شایعات هم‌ترازی زمین در سال 2012، این دو پدیده نجومی را با موقعیت خورشید در مرکز کهکشانی در تاریخ 21 دسامبر 2012، همزمان با انقلاب زمستانی در نیم ‌کره شمالی، به یکدیگر ربط داده و پدیده‌ای جدید را خلق کرده که در علم نجوم و ستاره‌شناسی هیچ مفهومی ندارد.

همزمان با حرکت زمین به دور خورشید،‌ خورشید نیز نسبت به ستاره‌های پس ‌زمینه در حرکت است و از این رو است که صورت‌های فلکی قابل مشاهده به آرامی و متناسب با تغییر فصول، تغییر می‌کنند. در 21 دسامبر 2012،‌ خورشید در موقعیت 6.6 درجه شمال مرکز کهکشانی قرار خواهد گرفت،‌ این فاصله‌ای‌است که به نظر می‌آید به اندازه ابعاد 13 ماه کامل باشد. بر این اساس گفته می‌شود این رویداد نجومی و ورود خورشید به درون شکاف تاریک؛ به نوعی پیش‌گویی یک فاجعه به شمار رفته و یا این تصور غلط را به وجود می‌آورد که خورشید و زمین با سیاه‌چاله‌ای که در مرکز کهکشان قرار گرفته هم‌تراز شده و به همین خاطر کشش گرانشی سهمگینی بر روی زمین وارد خواهد آمد و یا دیگر رویداد‌های عجیب و غریب، نظیر تاریکی سه روزه زمین رخ خواهد داد.

اولین مدرک علیه این نظریه این است که انقلاب زمستانی یا تابستانی به خودی خود با هیچ یک از حرکات ستاره‌ها و یا هیچ جرم دیگری در جهان در ارتباط نیست،‌ این رویداد تنها نشانگر دور و نزدیک شدن خورشید به قطب‌های زمین است. دوم اینکه زمین در محدوده تاثیرات شدید گرانشی سیاه‌ چاله مرکزی کهکشان قرار ندارد زیرا تاثیرات گرانشی با دورتر شدن از سیاه‌چاله کاهش پیدا می‌کنند.

زمین 149 میلیون و 668 هزار و 992 کیلومتر از خورشید فاصله دارد، و فاصله خورشید از سیاه‌چاله کهکشان راه شیری 165 کوادریلیون مایل (265541760000000000 کیلومتر) است. خورشید و ماه غالب‌ترین نیروهای گرانشی بر روی زمین به شمار می‌روند. طی یک سال فاصله زمین تا سیاهچاله کهکشان به اندازه یک در 900 میلیون تغییر پیدا می‌کند و این فاصله به اندازه‌ای نیست که بتواند در کشش گرانشی سیاهچاله بر روی زمین تغییر قابل توجهی ایجاد کند، به علاوه نزدیکترین موقعیت زمین به مرکز کهکشان در انقلاب تابستانی است، نه زمستانی.

آخرین مورد این است که خورشید در 21 دسامبر هرسال وارد بخشی از آسمان می‌شود که در تصرف شکاف تاریک قرار دارد. بنابر‌این امسال ورود خورشید به این محدوده از جهان همان تاثیرات مخرب و هراسناکی را در پی خواهد داشت که سال گذشته شاهد آن بودید! در واقع هیچ‌ پدیده غیر عادی که با وقوع هم‌ترازی زمین و خورشید و صفحه میانی کهکشان در ارتباط باشد در روز‌های 21 تا 23 دسامبر رخ نخواهد داد، و اگر فاجعه‌ای طبیعی نیز در این روزها رخ دهد، ارتباطی با موقعیت خورشید و زمین ندارد.

درباره تاثیرات ناشی از همترازی زمین و خورشید با شکاف تاریک در زمان وقوع انقلاب زمستانی در سال 2012 شایعات فراوان مختلفی به وجود آمده است که یکی از آنها این است:

"ناسا پیش بینی کرده است که در 23- 25  دسامبر 2012 (سوم تا پنجم جدی 91) و در زمان تراز کائنات زمین به مدت 3 روز در تاریکی کامل به سر خواهد برد. دانشمندان آمریکایی تغییرات کائنات، خاموشی در کل کره زمین به مدت 3 روز از تاریخ 23 دسامبر 2012 پیش‌بینی کرده‌اند. این پایان جهان نیست، این هم ترازی جهان، جایی که خورشید و زمین برای اولین بار هم تراز می شوند. زمین از وضعیت کنونی که بعد سوم است به بعد صفر تغییر کرده و سپس به بعد چهارم تغییر می‌کند.

در این گذار جهان با تغییر بزرگی روبرو می‌شود و ما یک جهان جدیدی را خواهیم دید. پیش بینی شده است که این 3 روز تاریکی در روزهای 23، 24، 25 دسامبر 2012 (سوم تا پنجم دی ماه 91)خواهد بود، حفظ آرامش، در آغوش کشیدن یکدیگر، مناجات، خواب به مدت 3 روز بهترین راه حل است و آنهایی که بعد از این واقعه زنده می‌مانند با یک جهان نوین روبرو خواهند شد و متاسفانه افرادی که از این موضوع ترس به دل راه دهند خواهند مرد!"

هکذا وقوع زمین‌لرزه، سونامی، سیل و تشدید شرایط آب و هوایی از دیگر مواردی است که وقوع آنها را به این پدید کیهانی ارتباط می‌دهند. http://pubinfo.persianblog.ir/tag/%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C »

اما تمامی حرف و حدیث در مورد 21 دسامبر  و همه سال 2012 در همین محدوده نیست؛ بلکه به قول یکی از دانشمندان "ناسا" داستان «پایان جهان» اساساً از جایی شروع شده که گویا سیاره ی احتمالی کشف شده توسط سومری ها به نام نیبیرو به سمت زمین می آید. حادثه برخورد این سیاره احتمالی با زمین؛ قبلا برای سال 2003  پیش بینی شده بود، اما وقتی اتفاقی نیفتاد؛ روز برخورد؛ به دسامبر 2012 تغییر یافت. بعدها این ایده با موضوع انتهای چرخه پنجمین دوره ۵۱۲۵ ساله تقویم بلند مدت مایا ها که برابر با شب یلدای زمستان 2012 ، همان 21 دسامبر است؛ گره خورد و برجسته تر گردید.

در همین حال ؛ تحقیقات علمی هم نشان میدهد که احتمال وقوع یک حادثه طبیعی جِدی در ماه سپتامبر سال دو هزار و دوازده وجود دارد.
به نوشته روزنامه اینترنتی روسی ایزوستیا؛ دانشمندان آکادمی ملی علوم آمریکا که به بررسی تغییرات و روندهای جاری در خورشید مشغولند اعلام کرده اند در این تاریخ طوفان مغناطیسی بسیار عظیمی در خورشید رخ خواهد داد و بر اثر انفجارهای بسیار شدید هسته ای؛ سیل ذرات یونیزه شده به سوی کره زمین سرازیر خواهد شد. 
محققان در عین حال اطمینان داده اند که جوّ زمین و میدان مغناطیسی آن در حد قابل توجهی مانع برخورد بخش اعظم این ذرات به سیاره ما خواهند شد اما با این وجود اختلالات گسترده ای در سیستم الکترو مغناطیسی زمین رخ می دهد، آسیب فراوانی به سیستمهای رایانه ای وارد می شود و زیربناهای شهری هم در حد قابل توجهی خسارت می بینند.

به گفته کارشناسان پس از این طوفان عظیم خورشیدی دوران بحران اقتصادی طولانی آغاز می شود که مقابله با پیامدهای آن بسیار دشوار خواهد بود.

 

تغییر جهت قطب های زمین  polar shift

 

بر علاوه ؛ این سانحه در بردارندهء احتمال تغییر در حرکت وضعی زمین به دور خود،  و بر عکس شدن جهت قطبین شمال و جنوب خواهد گشت  طوریکه دیگر خورشید از مغرب طلوع و در مشرق غروب می کند. دانشمندان علم زمین شناسی به این اتفاق تغییر جهت قطبی میگویند. ( POLAR SHIFT ) که  قبلاً نیز هر 400 هزارسال یکبار وقوع می یافته است. در نتیجه تغییر و معکوس شدن حرکت زمین یخهای قطبی به لحاظ قرار گرفتن در خط استوا؛ به سرعت ذوب شده و بیشتر جهان را آب فرا خواهد گرفت و نقشه جهان؛ شکل تازه ای به خود می گیرد. برخی از صاحب نظران هم گفته اند که تغییر جهت قطبین منجر به از بین رفتن جوِ مقناطیسی زمین میگردد که آنرا به سیاره ای مانند مریخ مبدل خواهد کرد و این؛ به معنای پایان مطلق حیات در زمین خواهد بود.

بدینگونه  دانش امروز گویا داستانهای مایا ها،هندوهای آریزونا و فراعنه را به یک واقعیت علمی اخترشناسی تبدیل کرده است.
از هزاران سال پیش بسیاری از افراد منتظر این اتفاق که در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ روی خواهد داد، می باشند. سال ۲۰۱۲ پایان دوره بزرگ دوازدهم زمین و خورشید است که منجر به یک انقلاب مغناطیسی می شود و لرزشها و زلزله ها به یک امر عادی تبدیل می گردد.

ناسا تخمین میزند که مجموعا حدود ۲۰۰۰۰ آستروئید و ستاره ی دنباله دار در منظومه ی شمسی اند که همگی تهدیدی بزرگ به حساب می آیند. اما دانشمندان فقط جای ۶۰۰۰ تا را می دانند. و عده ای می ترسند که شاید حد اقل یکی از آن ها در حال حرکت به سمت ما باشد.

تحلیلگران ناسا تایید کرده اند که تهدیدی دیگر از فضا ممکن است با زمین برخورد کند. تهدیدی از خورشید خود مان.

David sibeck  متخصص فیزیک نجومی در ناسا گفته است :

چیزی که ما از قبل می دانیم این است که چرخه ی خورشیدی ۱۱ ساله است و ما در سال ۲۰۱۲ به اوج این چرخه ی خورشیدی میرسیم. بنابراین از آنجایی که احتمال فعالیت های خورشیدی بالاست؛ احتمال بروز مزاحمت هایی از طرف خورشید در کل سال ۲۰۱۲ بالاست.

بدترین سناریو این خواهد بود که بدون هیچ هشداری ناگهان مخابرات در  کلاهک های قطبی کاملا قطع میشوند. ما ارتباطمان را با هواپیماهایی که از شرق ایالات متحده به شرق آسیا پرواز میکنند از دست میدهیم. اتفاق بعدی که میافتد؛ ابر بزرگی از پلاسمای خورشیدی، یعنی گروهی از یون ها و الکترون های باردار با زمین برخورد میکنند و میدان مغناطیسی زمین را فشرده میسازند و باعث بروز یک سلسله توفان در میدان مغناطیسی ی زمین میگردند.

ماهواره ها از کار افتاده اند. ارتباطات مخابراتی قطع شده و برق کاملا رفته است. همه جا را اغتشاش می گیرد. آیا این آینده ی قریب الوقوع ما خواهد بود؟

۲۱ دسامبر ۲۰۱۲؛ تاریخی که هزاران سال پیش نه صرفاً توسط مایا ها که توسط فرهنگ های گوناگون به عنوان پایان همه ی دنیا پیش بینی شده است.

عده ای معتقدند که توفان های خورشیدی ویرانی را بر سیاره ی ما خواهند بارید.

منابع انرژی قطع شده و حتی ممکن است عصر یخی جدیدی حادث شود.

زنده ماندن خیلی خیلی دشوار خواهد بود مزیداً که احتمال دارد  تمام آتشفشان ها هم منفجر بشوند، آنوقت ابری از غبار اطراف زمین ر احاطه میکند که تصور میشود حداقل سی تا چهل سال دوام بیاورد. بنابراین دیگر خورشیدی در کار نخواهد بود. عصر سنگی بهتر از این بوده چون حداقل خورشید داشته است. و بعد از این اتفاق عظیم؛ دیگر غذایی درکار نیست، خورشیدی در کار نیست، الکتریسیته ای در کار نیست. دیگر هیچ چیز نداریم

این عواقب فاجعه ای جهانیست. عده ی بسیار معدودی که زنده خواهند ماند؛ باید با چنگ و دندان به دنبال منابع بسیار کم نابود نشده  باشند.

 

روی دیگر فجایع و سوانح :

 

در طول تاریخ دورانها و تمدن هایی در جهان که نتوانستند تغییر لازمِ به هنگام را  تحمل کنند؛ کاملا از صفحه ی روزگار محو شده اند. حتی خاطره ی آنها هم در ذهن ها باقی نمانده. نوستراداموس در اشعار و نقاشی های شگفت پیشگویی گرانه اش به کرات میگوید: این اتفاق؛ امروز هم در حال تکرار شدن است. اگر راهتان را تغییر ندهید شما آتلانتیس بعدی خواهید بود.

در قرن بیست و یکم تکنولوژی نسبت به قرن بیستم هزار برابر بیشتر تغییر خواهد کرد. شاید هیچکس وجود ندارد که همچنین چیزی در درکش بگنجد. ما در قرن بیستم با اسپ شروع کردیم و بعد به اتومبیل و هواپیما رسیدیم. به ماه سفر کردیم و صاحب اینترنت شدیم. حالا همین ها را برای قرن بعد هزار برابر کنید. حتی نمیتوانید تصور کنید که چی واقع خواهد شد.

۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ شاید آغاز یک تحول باشد ولی بدون آنهم  ما در برهه ای قرار داریم که به عنوان یک تمدن و به عنوان یک سیاره مجبوریم با بزرگترین چالش های تاریخ بشر دست و پنجه نرم کنیم.

برخی معتقدند که اگر انسان مدرن به روش خود ادامه دهد تاریک ترین پیشگویی های نوستراداموس خصوصاً در زمان پدیده ی همراستایی کهکشانی به واقعیت خواهد پیوست.

به گفته ی برخی پایان تقویم مایا؛ خود یک نوید امید است و اینکه ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به یک پایان حقیقی اشاره نمی کند فرجامیست برای یک عصر و آغازی برای عصر جدید.

نوستراداموس پیشگویی های گوناگون خود را اینگونه توجیه می کند که روزهای پیش رو عوامل محتمل بسیاری خواهند داشت.

این پیشگوی سرامد از آینده ای سخن می گوید که چون سنگ سخت و ثابت نیست.

آینده ای که در آن انسان می تواند سرنوشت خود را رقم بزند.

فرهنگ ها ظهور می کنند و تمدن ها نابود می شوند.

تمدن ها بر سرکار می آیند و سقوط میکنند.

حتی پیشگوی اعظم نوستراداموس نیز در نهایت انسانی فانیست. اما پیام او جاودانه باقی خواهد ماند و مارا ترغیب میکند که با یکدیگر برای ماندن (بقا)  بکوشیم و یا اینکه همه باهم نابود شویم.

 علاوه بر اشعار ( دوبیتی و چاربیتی های نوستراداموس) یک کتاب حاوی تصاویر نقاشی شده از وی اخیراً کشف و دستیاب گردید. تمام این تصاویر اشاره به آن دارند که در سال ۲۰۱۲ از چشم انداز زمین طی یک پدیده ی نجومی نادر و باور نکردنی؛ خورشید با مرکز کهکشان راه شیری در یک امتداد قرار میگیرد. پدیده ای که در هر ۲۶ هزار سال تنها یکبار رخ میدهد.

نیمه ی دوره ی ۲۶ هزار ساله گذشته دقیقا با آخرین عصر یخبندان منطبق شده که به نوعی یک پایانه است و بزرگترین واقعه گرم شدن زمین هم متعلق به ذوب شدن بقایای یخ های همین یخبندان است. 

با توجه به داده های تمدن های باستانی این امتداد نشانگر  زمان تحولی فاجعه بار است.

یکی از کهن ترین تمدن هایی که این پدیده را شاهد بوده است تمدن مایاست.

سرزمین مایا به درک پیشرفته ی مردمانش از علم نجوم شهرت دارد.

تعداد دیگری از تمدن های باستانی نیز هشدار مایا را تکرار کردند که امتداد یکسان خورشید و مرکز کهکشان راه شیری ممکن است عواقب وحشتناکی داشته باشد.

مانند مایا و تمدن های پیش از آن نوستراداموس با نگاهی به ستارگان؛ خطر را در راه می بیند.

رباعی ۵۵ : ۱

خون ریزی بزرگی در راه است

آسمان ها ستمگر ظاهر خواهند شد 

در خشکی ، در دریا و در هوا

آیین ها ، قحطی ، امپراطوری ها ، طاعون ، آشفتگی

 

نوستراداموس حدود ۵۰۰ سال پیش یعنی قرن ها دور از سال ۲۰۱۲ درگذشت.

با این حال بارها و بارها پیشگویی هایش را معتبر دانسته و مورد تفسیر قرار داده اند.

او خیلی از وقایع بزرگ را پیش بینی کرده. مثل تغییرات سیاست، مذهب و حتی علم و اختراعات.

زمانی که اثری منسوب به نوستراداموس در یک نمایشگاه کتاب در روم به معرض دید عموم گذاشته شد؛ عده ای اعلام کردند که پیدا شدن این اثر در این زمان نمیتواند تصادفی باشد. این کتاب جنجالی به گفته ی برخی کارشناسان بیان جزئیات بحران سال ۲۰۱۲ در ا۷ تصویر ساده است .

عکس ها با خورشید شروع میشوند و زیر خورشید یک شیر هست.

واضح میباشد که نوستراداموس میخواهد بگوید وقتی خورشید در برج اسد قرار دارد، دارای چه اهمیتی است.

وقتی خورشید در برج اسد قرار دارد یا وقتی در برج مخالف یعنی برج دلو قرار میگیرد؛ یعنی که هم راستایی کهکشانی رخ میدهد.

به نظر میرسد که نوستراداموس نسبت به آن چیزی که ما در علم نجوم نقطه اعتدال میخوانیم، آگاهی داشته. معنی امر این است  که تمام آسمان شب؛ آرام آرام به عقب حرکت میکند، هر ۷۲ سال ۱ درجه.

مردم مایا اعتقاد داشتند که سیاهچاله ای که در مرکز کهکشان راه شیری قرار دارد نقطه میانی کهکشان است که از آن موادی متولد می گردند که به نوبه ی خود ستاره ها را به وجود می آورند و اتفاقا منجمان امروز هم اعتقاد دارند که مواد تشکیل دهنده ی ستاره ها در سیاهچاله ی مرکز کهکشان ساخته میشود.

هنوز نمیدانیم که تمدن مایا چگونه توانسته است با چنین دقت شگفت آوری از این پدیده های نجومی سخن بگوید.

مایا ها پیشبینی های خود را از همراستایی کهکشانی در سال ۲۰۱۲؛ وارد زمین یکی از بازی های اسرار آمیز خود نیز کرده بودند که در آن ورود توپ به حلقه؛ نشانگر امتداد دقیق توپ با مرکز کهکشان یعنی همان پدیده شکاف تاریک بود.

این بازی آیینی نه تنها بازسازی پدیده ی همراستایی است؛ بلکه به عقیده ی محققان نشانگر امکان مرگ یا زندگیست که این پدیده با خود به همراه دارد. چرا که اگر بازیکنان موفق به گرفتن توپ از حلقه نشوند رهبر آنها را بی رحمانه سر خواهد زد.

به نظر محققان؛ قوم مایا تقویم خود را منطبق با پدیده ی همراستایی ی کهکشانی سال ۲۰۱۲ به پایان برده است.

آیا می توان این عمل را تلاش مایا ها برای هشدار دادن به آیندگان تلقی کرد؟

سوالی که پیش میآید این است که چطور هم قوم مایا و هم نوستراداموس و خیلی از قدما؛ همه یک عقیده مشابه داشتند و چرا حالا که داریم به این زمان نزدیک میشویم دنیا هم میرود که درست تبدیل به جهنم شود؟

رباعیات نوستراداموس دربرگیرنده ی هشدار هایی پیچیده در باره فجایع احتمالی پیش روست.

رباعی ۳ : ۲

از گرمای کشنده ی خورشید بر دریا

ماهیان در اطراف نگرپونت

نیم پز خواهند شد

هنگامی که در رودز و جنوا ...

خوراک یافت نمی شود

 

به تصور عده ای پدیده ی همراستایی کهکشانی با اوج گیری فعل و انفعالات خورشیدی همراه خواهد شد. این فرضیه ی جنجال برانگیز بر این باورست که تاثیر خورشید بر زمین در طی زمان رو به افول میگذارد. در چنین شرایطی اوج گیری فعل و انفعالات خورشید می تواند فاجعه ی عظیمی به بار آورد مانند بالا رفتن گرمای زمین.

به نظر می رسد نوستراداموس نتایج سهمگین تغییر در آب و هوا را هم پیش بینی کرده است.

رباعی ۹۸ : ۵

در عرض جغرافیایی ۴۸ درجه

در اواخر برج سرطان خشکسالی بزرگیست

ماهیان در دریا، در رودخانه و دریاچه

از آتش آسمان در التهابی بی قرارند

 

به نقشه که نگاه کنیم؛ نیم کره ی شمالی و تمام مناطق مهم پرورش دانه های خوراکی جهان روی عرض جغرافیایی ۴۸ درجه همدیگر را  قطع کرده اند.

قحطی تنها تهدیدی نیست که نوستراداموس و تعدادی دیگر از تمدن های باستانی آنها را پیش بینی کرده اند. گفته می شود مصری ها هم چون قوم مایا؛ هشدار هایی در ساختمان های مذهبیشان به جای گذاشته اند. برخی بر این باورند که تمدن مصر به دلیل یک فاجعه از میان رفته است. فاجعه ای مشابه پیش بینی نوستراداموس.

                         

استنتاج ها :

 

ما تا اینجا؛ مهمترین و مبرمترین نظریات و اندیشه ها در مورد افسانه یا حقیقت بزرگ به نام 21 دسامبر2012 را مرور کرده و به آنها آشنایی به هم رسانیده ایم. درین ها موارد متضاد قریب برابر هم بوده و لهذا معادله را تقریباً به صفر معادل میسازند. البته موارد مغشوش و تا حدودی بی مفهوم نیز از نظر گذشت. مگر هرسه جهت موضوعات؛ برای بحث ما دارای ارزش و اهمیت حدوداً مساوی است؛ چرا که اینجا اختصاصاً بشری و آدمی بودن مباحث و اندیشه ها مطمع نظر است و بس.

حتی اگر به واقع هم روز 21 دسامبر؛ سپیده سر نزند و شومترین پیشبینی ها به حقیقت بپیوندد؛ بازهم؛ بشرـ آدمی تنها موجود حیه متکامل هوشمند در دنیای بیش و کم پنج ملیارد سالهء زمین ـ خورشید بوده است که توانسته ؛ از مرگ و فنای نوعی ی خود؛ فرجام پدیدهِ حیات کاربن بیز و سرانجام زمین ـ سیارهء استثنایی در نظام شمسی ـ آگاهی به همرسانیده و در معراجی از خردمندی به وضعیت های مقدم  هستی تجزیه شده و به آن برگردد.

خیلی پر بهاست که در واپسین جملات؛ ما به نظرات و احکامی رسیدیم که میتواند مبین این باشد که اراده و کارنامهِ نوعی، جمعی و جهانی ی آدمی؛ نیز میتواند بر اراده های کور طبیعت و منجمله نظام ستاره ای مؤثر باشد و مشخصاً بر نیرو ها یا به قولی بر اثرات ناشی از «بی انتظامی» ی کهکشانی هم فایق آید؛ در نتیجه حیات و زمین و بشریت را در امان نگه دارد!؟

کمینه بر اوپتمیزم منبعث از همچو ایده ها خیلی خیلی اهمیت قایلم و تا حدودی هم میتوانم حکم کنم که بسا بلایا و آفات را؛ بشر به اشتباه یا بر مقتصای محرکات غریزی و حیوانی؛ به سر خویش و طبیعت بیحد نافع و نازنین زمین آورده است و می آورد.

البته نوع بشر؛ گریزی نداشته است که از اعماق " توحش" نگذرد و عمرها و نسل ها مانند حیوانات وحشی تنازع بقا ننماید. ولی حتی در بدترین فاز های توحش هم تحولات کمی به جهت " بشر شدن" مداومت یافته است تا آنکه این نوعِ حیه؛ سینه مال و پردرد و ضایعه و قربانی؛ خویشتن را به مراحل بالاتری از کمال رسانیده است.

من در موقعیتی نیستم که پیرامون درست و نادرست مدعیات جهانشمول فوق الذکر؛ حکم قبول یا رد صادر نمایم. مسلمترین حقیقت برای من همین است که دنیا و کائینات و کهکشانها هرگز و ابداً ثبات جاودانه ندارند؛ در حالت گردش و چرخش و متحول شدن و حتی منفجر شدن و نابود گشتن و دیگرگونه شدن میباشند و این حالت؛ میتواند نه تنها منجر به فنای وضعیت جغرافیایی و ایکوسیستمی و ...در سیاره ای مانند زمین گردد بلکه میتواند؛ نظام ها همانند منظومه شمسی را در عرض پلک زدنی نابود یا دیگرگون نماید. معهذا به نظرم نظام طبیعت خیلی هم بولهوسانه ـ و چه رسد به ابلهانه ـ کارکرد ندارد.

منجمله قانونمندی ی عمده در نظام شمسی این خواهد بود که کم از کم چهار میلیارد سال دیگر؛ امکانات حیات و سر سبزی و سرزندگی در زمین مداومت یابد و از جمله آن نوع حیات که بشر نامیده میشود و به نظر من؛ هنوز قادر نشده است؛ تمامی امکانات و ظرفیت ها و استعداد های گوهرینِ  خویشتن را متبارز و متحقق سازد؛ امکان یابد که برترین معجزات تکامل هستی ی مادی و معنوی در مصداق " گوهر اصیل آدمی" را در ذات و اجتماع نوعی و جهانی ی خویش متبلور سازد!

فراتر از این؛ خیلی خیلی محتمل است که نهاد بزرگ جهانی چون " ناسا" بتواند به پرسش های ناشی از اساطیر و افسانه ها یا حقایق مورد بحث کنونی در جهان؛ پاسخ مسئولانه و ذیصلاحیت بدهد. لذا اینک شما و ابراز نظر های ناسا و دانشمندان منسوب به آن در زمینه:


بیانیه «ناسا» در مورد پایان جهان در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲

 

خبرگزاری ایسنا: در حالیکه برخی با راه‌اندازی گروه‌های مختلف به شمارش معکوس پایان جهان در ماه آینده پرداخته‌ اند، سازمان ناسا هشدار داده که شایعات مضحک و بی اساس «پایان جهان» مایاها یک تهدید واقعی برای ترساندن کودکان و افسردگی نوجوانان و در نهایت افزایش آمار خودکشی محسوب می‌شود.

 

دیوید موریسون، فیزیک‌ ـ اخترشناس مرکز پژوهش ایمز ناسا از دریافت ایمیل‌ها و نامه‌های فراوان از سوی شهروندان مضطرب و به خصوص از افراد جوان خبر داده است.

به گفته مریسون، برخی از آنها اظهار کرده بودند که از ترس زیاد قادر به خوردن و خوابیدن نبوده و برخی از تمایل به خودکشی گفته بودند!

وی این گفته‌ها را در یک ویدیوی آنلاین در صفحه گوگل پلاس ناسا اعلام کرده و این شایعات اینترنتی برای ترساندن جوانان را شیطانی خواند.

مریسون اظهار کرد: در حالی که این مساله برای برخی شوخی و برای دیگران اسرارآمیز بوده، تعداد زیادی از افراد به شدت در این مورد نگران هستند.

ناسا اخیرا یک صفحه اطلاع‌ رسانی بر روی وب‌سایت خود ایجاد کرده و در آن توضیح داده که چرا جهان در روز ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به پایان نخواهد رسید.

شایعات و نگرانی‌ها در مورد آخرالزمان بر اساس برداشت‌های غلط از تقویم مایاها بوده است.

به گفته ناسا، این شایعات با ادعاهایی در مورد برخورد سیاره نیبیرو که توسط سومری‌ها کشف شده، با زمین در آن روز آغاز شده است.

منشا این شایعات به کارهای ذکریا سیچین، نویسنده آذربایجانی مرتبط شده که در سال ۱۹۷۶ در مورد کشف و ترجمه متون سومری در مورد این سیاره نوشته بود. سیچین در سال ۲۰۱۰ در سن ۹۰ سالگی درگذشت.

این در حالی است که به گفته دانشمندان اساسا چنین سیاره‌ای وجود ندارد.

ناسا در صفحه خود برای رد ترس های پایان جهان اعلام کرد: اگر سیاره نیبیرو یا ایکس واقعی بوده و در مسیر برخورد با زمین قرار داشت‌، دانشمندان باید از حداقل یک دهه گذشته متوجه آن شده و آنرا پیگیری می‌کردند و همچنین الان باید می‌شد این سیاره را با چشم غیرمسلح نیز مشاهده کرد.

شایعات دیگر از جمله ادعاها در مورد وارونه شدن میدان مغناطیسی زمین و یا حرکت زمین به سوی سیاه‌چاله‌ای در مرکز کهکشان راه شیری نیز مسائل بی اساس دیگری هستند که توسط ناسا رد شده‌اند.

این در حالی است که به گفته دانشمندان بهتر است نگرانی‌ها در مورد پایان حیات در زمین به مسائل اثبات‌شده ‌تر مانند تغییرات آب‌ وهوا مرتبط باشد.


2012  پایان دنیا نیست! ناسا اثبات می کند

 

طبق تحقیقاتی که قبلا هم عرض کردم به این نتیجه رسیدم که 2012 اصلا پایان دنیا نبوده و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. برای اثبات این قضیه اکتفا می کنم به ترجمه ای آزاد از صفحه 2012 سایت سازمان ناسا.

 

ناسا : تا جایی که ما می دانیم، دسامبر 2012 چیزی جز یک زمستان معمولی نخواهد بود. برخلاف نظریه ها و باورهای فراوان در خصوص اتفاقات 2012 دانشمندان ناسا تحقیقات مفصلی انجام دادند و در زیر به تعدادی از سوالاتی که بسیار از ما پرسیده می شود پاسخ داده شده است:

سوال:  آیا خطری زمین را تهدید می کند؟ بسیاری از سایت ها گفته اند که سال 2012 پایان دنیا خواهد بود.

پاسخ:  هیچ اتفاق بدی در سال 2012 برای زمین نخواهد افتاد. سیاره ی ما بخوبی 4 میلیارد سال را پیش آمده و دانشمندان هیچ خطری را در رابطه با سال 2012 پیش بینی نمی کنند.

سوال:  اصل پیشگویی سال 2012 چیست؟

پاسخ:  داستان از جایی شروع شد که سیاره ی احتمالی کشف شده توسط سومری ها به نام نیبیرو به سمت زمین می آید. این حادثه قبلا برای 2003 پیش بینی شده بود، اما وقتی اتفاقی نیفتاد روز آخر به دسامبر 2012 تغییر یافت. بعدها این دو ایده به انتهای چرخه تقویم مایاها رسید که شب یلدای زمستان 2012 است، همان 21 دسامبر 2012.

سوال:  آیا تقویم مایاها در دسامبر 2012 پایان می یابد؟

پاسخ : دقیقا همانطور که تقویم روی دیوار آشپزخانه شما در 30 اسفند تمام می شود (31 دسامبر) تقویم مایا هم در 21 دسامبر2012  تمام می شود. این محاسبه برای تقویم بلند مدت مایا هاست و دقیقا همانطور که تقویم شما دوباره از یک فروردین شروع می شود (1 ژانویه) تقویم بلند مدت مایا دوباره شروع می شود.

سوال:  اگر سیاره ها در یک خط قرار بگیرند آیا زمین می تواند تحت تاثیر قرار بگیرد؟

پاسخ:  هیچ در- یک – خط - قرار- گیری سیاره ای تا چند دهه آینده اتفاق نخواهد افتاد. حتی اگر اتفاقی بیفتد تاثیرات آن بر زمین هیچ خواهد بود. هر سال زمین، خورشید و میانه کهکشان راه شیری در یک خط قرار می گیرند ولی هیچ اتفاقی نمی افتد. (یک اتفاق طبیعی سالانه رخ می دهد)

سوال:  آیا سیارک یا سیاره ای کوچک به نام نیبیرو، یا سیاره ایکس یا اریس به زمین نزدیک می شود؟ و آیا آنها خطر تخریب وسیع را در زمین دارند؟

پاسخ:  نیبیرو و … فقط یک سری تخلیات اینترنتی هستند. هیچ اثباتیه ی حقیقی درباره این ادعاها وجود ندارد. اگر هر سیارک یا سیاره ای به زمین نزدیک می شد، حداقل از ده سال پیش ماهواره ها آن را مشاهده می کردند و تا حالا آنها با چشم غیر مسلح هم قابل رویت بودند. نیبیرو و سیاره اکس خیالی هستند ولی اریس وجود دارد، سیارکی بسیار کوچک که در خارج از منظومه شمسی خواهد ماند و نزدیک ترین فاصله اش تا زمین 4 میلیارد مایل خواهد بود.

سوال:  تئوری تغییر قطب های زمین چیست؟ آیا این قطبها در عرض چند روز تغییر خواهند کرد؟

پاسخ:  تغییر در چرخش زمین غیر ممکن است. قاره ها حرکت بسیار آهسته ای دارند (قطب جنوب صدها میلیون سال پیش نزدیک خط استوا بوده) ولی این موضوع کاملا با تغییر چرخش زمین نا مرتبط است.  اگرچه خیلی از سایت های مشکل ساز؛ تغییرات در قطب های زمین را شروع بوجود آمدن نا سازگاری ها و نهایتا پایان دنیا می دانند ولی لازم به ذکر است این جابجایی قطب ها هر 400 هزار سال یکبار اتفاق می افتد و تا جایی که ما می دانیم این اتفاق هیچ خطری ندارد و البته جابجایی بعدی فعلا تا چند هزار سال آینده اتفاق نخواهد افتاد.

سوال :  آیا امکان دارد شهاب سنگی بزرگ با زمین برخورد کند؟

پاسخ:  زمین همواره در معرض برخورد شهاب سنگ ها است. با این وجود برخورد های بزرگ بسیار نادر هستند. آخرین برخورد بزرگ 65 میلیون سال پیش اتفاق افتاد که باعث انقراض دایناسورها شد. ناسا پروژه ای با نام حفاظت زمین را در دست اجرا دارد که خود شما می توانید بصورت آنلاین تمام برخورد ها را بررسی کنید، با اینکه هیچ برخورد جدی در 2012 یا قبل آن رخ نخواهد داد. آدرس سایت پروژه

سوال:  دانشمندان ناسا چه عقیده ای در باره روز پایان دارند؟

پاسخ:  برای هر ادعای  تغییر یا از بین رفتن، علم کجاست؟ شواهد کجا هستند؟ هیچ کدام وجود ندارند. و برای ادعاهای دروغین در کتابها، فیلم ها، مجلات و سایت ها ما چیزی جز اینکه بگوییم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، نداریم.

سوال:  آیا طوفانهای خورشیدی عظیم می توانند خطرساز باشند؟

پاسخ: فعالیت های خورشیدی چرخه ای منظم دارند که معمولا هر 11 سال به اوج خود می رسند. در این زمانهای اوج، شعله های عظیم خورشیدی می توانند ارتباطات ماهواره ای را مختل کنند که البته دانشمندان در حال تولید ماهواره های مقاومتری هستند. با این وجود اوج فعالیت این بار بین سالهای 2012 و 2014 رخ خواهد داد که پیش بینی می شود فعالیتی کاملا نرمال بوده و هیچ تفاوتی با فعالیت های قبلی در طول تاریخ نخواهد داشت و البته هیچ آسیبی به زمین نخواهد رسانید.

منبع:  سایت ناسا

 

وثوقی در مورد مبنای کار پیش‌گویی مایا‌ها گفت: مایاها 20 نوع تقویم دارند که یکی از آن‌ها تقویم شمارش طولانی نام دارد ود 5200 سال را شامل می‌شود. آن‌ها معتقدند که اتفاقات جهان، هددگرر 5200 سال از نو تکرار می‌شوند و مبنای اصلی پیش‌گویی‌هاشان همین تماما تا اینجا قویم شمارش  شمارش طولانی‌ست.

 

 

مطالب قبلی

 


بالا
 
بازگشت