هدایت حبیب

 

کیفر جسارت گردنکشان را نباید از مستضعفان ستاند

       ایجاد خوشی و محبت، همگرایی و همایش یکی از موهبتهای دین مبین اسلام به مسلمانان است. به همین منظور باید باشد، که روز های مبارک جمعه مومنان از فاصله های نسبتاً دورتری در یکی از مساجد جامعی گردهم می آیند؛ باهم مصافحه می کنند؛ در صفوف واحدی پهلوی هم قرار می گیرند؛ به راز و نیاز و استغفار به بارگاه ایزد متعال می پردازند.

       همچنان در روزهای عید سعید فطر و اُضحی پیروان و اُمتان فخرعالم (ص)، اعم از خرُد و بزرگ به تعداد بیشتر، با جامه های شسته و نو، دسته دسته با شکوه و شاداب، از دهات دور دست (نسبت به روزهای جمعه)، تکبیر گویان به ياد خاطرۀ ابراهيم خليل به درگاه حضرت رب الجليل، در مرکز یک واحد جغرافیایی یا اداری، حضور بهم می رسانند؛ وعظ ، پند و اندرز خطیبان را می شنوند؛ نفسها و قلبهای خويش را صیقل داده و تذکیه می نمایند؛ کینه و عداوت را از ذهن و سینه و روان خود دور کرده یکدیگر را به آغوش می کشند و مورد عفو قرار می دهند. سپس بعد از ادای نماز عید به خانه برگشته، توانمندان حیوانی را مطابق احکام دين اسلام قربانی می نمایند و گوشت آن را به سهمهای متعدد (بخش اول را به فقراء و مساکين ـ بخش دوم را به اقاربی که نسبت نداشتن توانمندی اقتصادی قربانی نکرده اند ـ بخش سوم را به اعضای فاميل خود) توزیع وتقسيم شرعی می کنند؛ بدین وسیله فقراء و اقارب خويش را طعام می دهند وخرسند می سازند.

       پس از انجام اين وجيبۀ دينی، جوقه جوقه به خانه های همدیگر می روند؛ هر همجوار و هم قریۀ خود ــ بخصوص بیچارگان ــ را مورد تفقد و نوازش قرار می دهند؛ رنجشها و کدورت ها را برطرف می کنند؛ غصه ها و نفرتها را از دلها می زدایند.

       شوربختانه، طوری که اطلاع حاصل است، در روز عید اُضحای سال روان، در مسجد جامع عید گاه شهر میمنه مرکز ولایت فاریاب آدم نمایی، به فتوا و امر مسلمان نماهایی ضد دين مبين اسلام، بیشتر از 40 انسان باخدای زحمتکش کشورما را در وقت ادای نماز عید قربانی نمود و بیشتر از50 دیگری را مجروح و معیوب و قلب مليونها انسان جامعۀ مان را متألم و داغدار ساخت.

       بنابرآن ضروراست تا این جنایت بزرگ را از جهات مختلف باید به بررسی گرفت:

       ــ از نگاه انسانی، در این رابطه داهی بزرگ فردوسی می فرماید:

       "میازار موری که دانه کش است ــ که جان دارد و جان شیرین خوش است".

       ــ دو دیگر از لحاظ اجتماعی، این حادثۀ نا بخشودنی، نان آوران خانوادههای زیادی را بدیار عدم فرستاد؛ اعاشۀ فامیلهای شان را قطع نمود؛ آب و نان را از دهن اطفال شان گرفت؛ دروازۀ مکتب را بروی کودکان شان بست و به دروازه ها و جاده های گدایی سوقشان داد؛ لباس نیک بختی را از جان شان بیرون کرد؛ جامه های سیاه روزی و بد بختی را به تن شان پوشانيد. ...

       ــ سوم از نقطه نظر دلجویی و همدردی، بويژه بوسیلۀ زُعما و رهبران سياسی و دولتی، با این که این امر می تواند با افادۀ  به اصطلاح کلمات مفت و بدون بار مالی به اعضای خانواده های داغدار و مصیبت زدگان، تا جایی تسلی و تسکین بدهد؛ غم، درد و آلام شان را ظاهراً کاهش دهد؛ به ایشان قوت قلب بخشد؛ از حالت بد روانی و انزوایی اجتماعی دورتر کرده، دوباره به میدان کار و فعالیت اجتماعی نزدیکتر سازد. اما، سفر نمایشی رییس دولت به شهر میمنه ی ولایت فاریاب که مردم از ايشان انتظارآن را داشتند كه تا رييس جمهور درمورد امنيت شان چيزهای را وعده می دهد که نداد، ازاقداماتی موثر و قاطع عليه طالبان جنايتکار و جلوگيری از تکرار همچو حوادث حرف می زند که نزد؛ چيزی اميدوار کننده برای گفتن دارد که نداشت وحتا به موضوعات امنيتی هم تماس نگرفت؛ ازميان تالار مردم برخواستند وچيزهای را درمورد رهاشدن جنايتكاران و تروریستان، بی توجهی حكومت و نبود حاکمیت قانون بيان نموند که تصور همچو سخنهای ميانتهی و مأيوس کننده اصلاً وجود نداشت.

       جناب رئيس جمهور، از این جنایت بزرگ فقط به سطح نشر یک اخبار عادی گذ شت و خلاص؛ در حالی که تاسف و تاثر، در بارۀ ملاله جان یوسفزی(که من نیز قلباً متاثر و متاسفم) گوش فلک را "کر" نموده است؛ دعا می کنند، ملاله یوسفزی هرچه زودتر بهبود یابد و از شر طالبان در امان بماند؛ آیا خون انسان این طرف و آن طرف خط دیورند تفاوت دارد؟

       چرا دربرابر دهها اُزبیک به خاک و خون خفته و صدها بازماندۀ داغدار بی بضاعت کپه نشین پا برهنۀ ژنده پوش گرسنۀ اين سرزمين فقط به یک کلمۀ "تقبيح" اکتفاء نمودند و بس ؟

       ریشۀ این گونه برخورد "یکبام و چند هوا را" در کجا باید جست وجو نمود:

       ــ در یکسان شماری و تساوی حقوق شهروندی ملیتهای واقوام ساکن کشور و مسایل لاینحل ملی و نژادی؟

       ــ یا در موقعیت جغرافیایی اقوام و ملیتهای کشور که در آن ساکن اند؟

       ــ یا در اختلاف سلیقه ها و طرز لباس(چپن، شمله و دستار...)؟

       ــ یا در اشتغال و موقعیت اجتماعی و اداری (که در یک طرف اکثر: رعیت، عسکر، کارگر، دهقان و پیادۀ دفتر و در طرف دیگر: شهروند، افسر، کارفرما و حکمرانان، قرار دارند.)؟

       ــ ویا شاید هم در جای دیگر...؟

       اگر مطالبات برحق وحياتی مردم افغانستان مبنی بر تأمين تساوی حقوق همه اقوام و مليتهای برادر و باهم برابر دررهبری و ادارۀ ارگانهای رهبری کنندۀ مملکت، با روحيۀ تماميت خواهی زعامت موجود موافق ديده نمی شود و خودها را نمايندۀ "لر و بر(!)" شمرده، نسبت به ديگران برتر(!)، مستحق (!) و دلسوز! به وطن و مردم می دانند؛ پس بايد اين را هم بدانند که جناب ملا محمد عمر ـ حکمتيار و حقانی درحالی که خودها را نمايندگان"لر وبر" اعلام و هر روز با انجام انفجارات و اعمال انتحاری کليد دروازه های جنت و دوزخ را توزيع می نمايند؛ علی رغم اين که بزرگترين جنايات و قتل های دسته جمعی و اعمال تروريستی در اين سرزمين مرتکب شده اند و درمقياس ملی و بين المللی بحيث رهبران سازمانهای جنايتکار پذيرفته شده اند؛ با آنهم  جناب رئيس جمهوردرهر صحبت خويش آنان را "ورورـ برادر" حساب و خطاب می نمايد. بايد حساب رعايا از رهبران جنايتکار تفکيک شود؛ کيفر جسارت گردنکشان را نبايد از مستضعفان ستاند.

       در رابطه به این فاجعۀ المناک، نه تنها دولت و رسانه های دولتی، بل، اکثريت احزاب سیاسی چپ و راست و رسانه های آنها نیز طفره رفتند. مثلیکه آنان هم چین پیشانی، خم ابرو و گردش چشم زعامت و رهبران ارگانهای دولت را دیده بانی می نمایند. با چرخش اشارۀ آنان زبان و قلم می شورانند. ولیکن بخاطر داشته باشند، که هر قوم و ملیتی و منطقه ای از سرزمين ما بمثابۀ یک بخشی  از پرزه های فعال کلُ ماشینی است، که کشوری بنام افغانستان را تشکیل می دهند. بی توجهی در حق هر یک از اقوام و ملیتهای اين مرزوبوم اگر فعالیت تمام آن ماشین را فلج نکند، دست کم کارکرد آن را به کندی و سکتگی مواجه خواهد ساخت.

       بنابرآن اگر به تساوی حقوق انسانها اعم از اقوام و ملیتها از تی دل و از روی وجدان سالم باورمندی وجود نداشته باشد، لااقل کاری نبايد کرد که افغانستان را بجانب بحرانهای که موجوديت آن را بمثابۀ يک کشور واحد به فروپاشی مواجه کندو خطر تجزيه آن را ببار اورد.

       واما؛ اگر این کردار، این رفتار،"این ملا و این مسجد باشد، حال طفلان خراب می بینم."  

       ويا بقول ديگری «اگر اين دولت است و اين مسلک ـ حال مردم خراب می بينم» ــ عاقبت بخیر!

 

       11 نومبر 2012

 

  

 


بالا
 
بازگشت