هدایت حبیب

 

ببرک کارمل امریکا را خوب می شناخت که امپریالیزم جهانخوار می نامید

 

        خطه ای بنام سرزمین آريانای کهن، خراسان دیروز و افغانستان امروز، خاستگاه و مدفنِ راد مردان بزرگِ زیادی بوده است. از آن جمله یکی هم جاویدان یاد ببرک کارمل است. او دوران کودکی خود را در آوانی پشت سر گذاشت که رژیم مطلق العنان سلطنتی در کشور حکم فرما بود. کمترین توجهی هم به توسعه و انکشاف کشور و بهبود زندگی مردم، به عمل نمی آمد. بنا بر این عاید سرانه شهروندان، در حد نهایت پایین خود قرار داشت.

       نهضت هستی بخش کار و ایجادگری به وطن بوجود نیامده بود. به این سبب فقر و سیه روزی بیداد می کرد. خوراک اکثریت مردم در دهات جو و جوار بود. تن مردم را "کرباس" می پوشانید. و پا پوش شان چپلی های رابری بود. "ادویه"، "شفاخانه"، "داکتر"، را خوب نمی شناختند. اوسط عمر پایین بود. چیچک و سرخکان برای اطفال، ملاریا و اسهال برای کلان سالان، و ولادت برای زنان وسیلۀ مرگ بود.

       روشنفکرانِ آستانبوس، مصروف تعریف و تمجید ذات ملوکانه بودند. خطیبانی به فراز منبرها، به برقراری تخت و تاج سلطنت دعا می نمودند و در روز های مقدس، مانند: جمعه ها و عیدین بنام پدر تاجدار خطبه می خواندند و ملت را به اطاعت و فرمانبرداری از سایه خدا (ج)، دعوت می نمودند.

بی عدالتی و ظلم، فقر و بی نوایی، بی سوادی و جهل و مرگ و میر زودرس را رضای خداوند (ج) میدانستند. روشنفکران انساندوست و وطنپرست در سیاه چالها، زندان ها و تبعید گاه ها بسر می بردند. فضای رعب و هراس در سراسر جامعه چهره کشيده بود. زبان درازی سرِ سبز را برباد می داد. آگاه هان می سوختند و می ساختند. در این برهۀ از تاريخ کشور، کارمل نوجوان پا به عرصۀ روشنگری و مردمداری، یعنی سیاست گذاشت. درد شکنجه ها و رنج زندان ها را تحمل کرد؛ به حرمان ها تن داد؛ وليک پیشنهادهای مقام وچوکی را نه پذیرفت وتطمیع نگردید؛ از مخالفت با وضع نا هنجار مسلط در جامعه دست بردار نشد؛ بطور قاطعانه و جدی خواستار تغیير نظام فئودالی و روبنایی سياسی آن، تامین پیشرفت کشور و بهبود زندگی زحمتکشان گردید.

       برای نیل به اهداف فوق، با تنی چند از آگاه هان آن زمان، حزب دموکراتیک خلق افغانستان را تشکیل داد. در جنب آن حزب عامل ایجاد سازمان های اجتماعی کارگران، زنان، جوانان، دهقانان، روشنفکران، کارکنان، ... گردید. سازمان های متذکره مکتب های بزرگی روشنگری و آگاهی دهی متشکلانۀ توده های ملیونی کشور گردیدند. در ایضاح عمر آن حزب ، بیداری مردم ما بیشتر درازنای تمام تاریخ جامعه ما می تواند بود.

       شور بختانه چنانی که رسم روزگارجفاکار ودنیای دون است، قهرمانان بیشتر تنها به میدان می مانند؛ عده ای از همراهان ناپایدار دست از مبارزه می کشند؛ عدۀ دیگر تطمیع و تسلیم دشمن شده، شريک اعمال خصم می گردند و از عقب خنجر می زنند.

       ببرک کارمل از اصابت این تیر جفاها به دور نماند؛ یاران داخلی و بین المللی به امپریالیزم گردن نهادند و به خواست های مونوپول های غارتگر تن دادند و از پشت ببرک کارمل را به خنجر زدند و در رزمگاه  به حالت مجروحیت، تنهای تنهایش گذاشتند. اما او تسلیم نشد و به گونۀ عیان و آشکار امریکا را جهانخوار می نامید و قصد امریکا را در رابطه به اشغال کشور ما از قبل میدانست. سرانجام پیشبینی او درست از آب بدر آمد و چنانچه می بینیم وطن ما اشغال شد.       

       یکی از چالشهای مهم کنونی جنبش رهایی بخش ملی و دموکراتیک و چپ در کشورما، نبود فیگورهای خردمند و پرجازبه است، که این فقدان، به خاطرۀ بسیاری، از جمله به نگارندۀ اين مقال، مبارزات قهرمانانه و فراموش ناشدنی رهبر فقید ح.د.خ.ا جاویدان یاد ببرک کارمل و همرزم صدیقش محمود بریالی را تداعی می نماید، که سوگمندانه هردوی شان به قول رفیقی به همین دسامبر سیاه رخت از جهان بربستند و جای شان در جامعۀ ما خالیست.

       روانشان شاد وياد شان گرامی باد!

       اگر مروری به دورۀ رهبری کارمل بعمل آید، با سادگی معلوم می گردد، که فعاليتهای فرهنگی در کشور ما در زمان هیچ یک از زعامت های قبلی و کنونی هم به اندازۀ آن برهه ای از تاريخ، رشد نداشته است.

        کادرها و متخصصینی که در آن دوره تربیت شده اند ــ با این که تعداد زیاد شان بطور اجباری مهاجر گردیده اند ــ در سطوح پایین، چرخ دولت کنونی را نیز می گردانند و خدمت گزاران اصلی مردم اکنون هم، آنها اند.

       عدالت، انصاف، خدمت گزاری و مواظبتی که دولت از شهروندان در آن زمان بعمل می آورد، نه تنها اینکه بی سابقه بوده است، بل دولت های بعدی طی چند سال آینده هم بعمل آورده نخواهند توانست. برای اولین بار در آن دوره بود، که در راه اتحاد و تساوی حقوق همه جانبۀ ملیت ها، و اقوام برادر و باهم برابر کشور و احقاق حقوق حقۀ زنان و رشد آگاهی جوانان، اقدام های عملی، ملموس و ثمربخش صورت گرفت.

       از ببرک کارمل مکتب بزرگی به جا مانده است ــ با این که در دبستان او هم شاگردانی ناخلفی هم کم نبوده اند؛ اما فرض و دین دانشجویان صالح مکتب نجات و رهایی زحمتکشان است، که تعلیمات، آموزه ها، و اهداف او را که: حصول استقلال کامل ملی (سياسی ـ اقتصادی)؛ حفظ تمامیت سرزمین تجزيه ناپذيرما؛ اعتلاء فرهنگی، تبلور هویت آزاديخواهی و آزاد منشی؛ توسعه و انکشاف اقتصادی و اجتماعی و رفاه و سعادت مردم افغانستان است، به ثمر برسانند.

       ببرک کارمل در قلب زحمتکشان افغانستان زنده و جاودان است!

       درود بر روان پاک اين ابرمرد تاريخ کشورمان !

 

       دسامبر2012

 

  

 


بالا
 
بازگشت