تورن اسماعیل خان درخدمت استاد سیاف

!!استاد میگوید شاگرد عمل میکند

کسانیکه با خصوصیت استاد بزرگ آشنائی دارند ، بخوبی میدانند که استاد ، درسخن گفتن بسیار دقیق و حساس است ، استاد بر خلاف دیگر، سیاست مداران، بسیار کم سخن میگوید ، کم میگوید ولی پخته و دقیق میگوید ، استاد، به عنوان یک معامله گردرجهان سیاست ، بازاررا می شناسد ،ونیازمند ی هارا درک میکند ،وبا شناخت ازاو ضاع است که خوب معامله می کند و تا کنون هرچه هم معامله کرده سود ش صد برابر و ضررش هیچ ... بوده است

.اولین معامله اش با حفیظ الله امین ،رئیس جمهور کمونست خلقی خون آ شام بود ، همان امین جنایتکاری که هزاران هزار تن از مردم بیگناه مظلوم مارا به شهادت رسانید و بیشتر از یکصدو چهل تن از نخبگان نهضت اسلامی را بشمول استادان دانشگاه، معلمین و محصلین را، که اکثرا ازشاگردان استاد بزرگ بودند، در یک شب تیر باران نمود .. و لی استاد ،ازهمان قتلگاه وحشت ناک، بنام زندان پلچرخی ، جان به سلامت برد،وزنده وتندرست آزاد گردید و روانه پشاور شد ،

با تو جه به شر ائط و حشتنا ک آن روز گار ، آ زادی استاد ،از زندان پلچرخی ،شبیه به معجزه می ماند، که حضرت ابراهیم پیامبر(ع) ازآتش کده نمرود زمانش ، نجات یافت ،و لی برای نجات ابراهیم(ع) خدای ابراهیم، جبرئیل وملائکه الله ، همه دست بکار شدند ،تا ابراهیم را از آتش جان سوز، نجات دادند، براستی آنجا معجزه بود که انجام شد، و لی در نجات استاد معجزه در کار نبود ، معامله بود که انجام شد . و لی شنوندگان رابه مانند معجزه ابراهیم ،در حیرت فرو برد..و تاکنون هم جناب استاد به صورت و اضح و راستی نگفتند،که چه شد، چه شد، که شاگردان شان، همه محکوم به اعدام شدند و به پای دار رفتند ودر پلینوم پلچرخی به زیر خاک سربه نیست شدند و لی استاد برای گرفتن زعامت و رهبری مجاهدین راهی پشاورشد ند ...

استاد، با استعداد و توان مندی ،که داشت و دارد، بعد از ورود به پاکستان ، به راحتی توانست، در پشاور، برای خودش دکانی تازه بنام اتحاد اسلامی مجاهدین باز کند ، دکان استاد بر خلاف دکان ها ی دیگران،نه تنها زرق وبرقی نداشت، بلکه میز و صندلی و ظاهر دفتری هم نداشت ، بابوریا مفرو ش بود و استا د به راحتی به روی فرش بوریا ءی، ساخته وبافته از علو فه و گیاه ، می نشست ،خانه که در ان زندگی میکرد گلی و خاکی و در کمپ از مهاجرین بود ، اعراب ساده لوحو و خوش باور، زندگی آنچنانی اورا ، نشان از مسلمانی و زهد و تقوا ی استاد میدانستند و این نسخه وبازی استاد ، آنقدر کارساز و مجرب افتاد، که یکی از نویسندگا ن معروف و شخصیت برازنده فلسطینی بنام شیخ عبدالله اعزام ، استاد را به عنوان عمر سو م، در تاریخ اسلام معر فی کرد و ان نوشته در سراسر کشور های عربی منتشرگردید ، و سیل از ریال و دینار و دالر از کمک های مردمی و دولتی به جانب استاد سرازیر شد، بودند ،بیچاره کسانی ،که تنها به قصد زیارت عمر سوم (استادبزرگ ) از کشور های دور، به پشاور می آمدند وبازیارت استاد، عمر سوم را در قرن سیزدهم هجری ، زیارت میکردند، جالب اینکه استاد بنا بر مصلحت بازارآن روز، نا م اصلی خود را که عبدالرسول سیاف بود با عبدالرب الر سول سیاف تصحیح کرد برای اینکه عبدالرسول از نظر سلفی های و وهابی های سعودی شرک تلقی میشد و استاد در سمت رهبری جهاد، نباید نامش تو ام با شرک و بدعت میبود....

در تشکیلات اداری اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان ، به رهبری استاد، درپشاور، در بخش فرهنگی ، شعبه وجود داشت بنام سمعی و بصری که تعدادی از خبرنگاران ، عکاسان وفلمبرداران درآنجا مصروف بودند ، شعبه دارالافتا اتحاد اسلامی مجاهدین، به اشاره استاد سیاف ،برای خوش خدمتی وخوشنگهداری ، اعراب و شیخ های سلفی و هابی مذهب ، مستقر در پشاور

فتوا صادر نمود، که عکاسی و فلم براداری، د راسلام حرام و برخلاف موازین شرع مبین میباشد. و اتحاد اسلامی مجاهدین ،برا ی کسا نیکه کار حرام و غیر شرعی را انجام دهند، نباید معاش و حقوقی پرداخت کند ، بر ا ساس این فتوا تمامی کارمندان اداره سمعی و بصری ازدر یا فت معاش ماهیانه که تنها منبع عایداتی شان در عالم هجرت و غربت بود ، محروم شدند ، بیچاره کارمندانی که از همان معاش ناچیز با ید کرایه خانه پول غذا و داکتر ودوا پرداخت مینمودند .....و لی بعد از سقوط امارت طالبان و استقرا ر نظام آمریکائی در کابل و مبارزات انتخاباتی جناب استاد سیاف ، رهبرسلفی وهابی بزرگترین تابلو های تبلیغاتی رابرای خود اختصاص داده بود، تابلوها ایکه استاد برای هرکدام هزاران دالر آمریکائی پرداخت کرده بود، و عکس های بزرگ استاد در مو قعیت های حساس شهرکابل، چشم هر عابر و بیننده را بخود جلب میکرد ، درمبارزات انتخاباتی کابل هر که پو لش زیاد بود تابلویش بزرگ بود، بزرگتریین تابلوها از استا دبود و آنکه تابلو نداشت داکتر رمضان بشر دو ست بود ،چون بیچاره پولی نداشت ، و لی دیگر، از مسئله حلال و حرام حرفی در میان نبود که استاد بزرگ برای فعل حرام این چنین پو لهای کلان پرداخت میکند .

دردوران زعامت استاد در پشاور مرحوم داکترمحمد یوسف صد ر اعظم اسبق دوران شاهی و یاهم اولین صدر اعظم، ا زغیر، خانواده سلطنتی ،که انسانی خوشنام وپاک نیت و دل سوز برای مردمش بود ،وارد پشاور شد و با تعدادی از رهبران مجاهدین ملاقات کرد ،وقتی هم نوبت ملاقات با استاد سیاف ،شد، استاد از وی پرسیده بود ، جناب داکتر چطور شد که پشاور آمدید ، مرحوم داکتر یو سف در جواب گفتند وطن ما افغانستان در اشغال روس ها قراردارد و مردم ما ، برای آزادی خود شان از سیطره کمونیسم ، می جنگند ، تکلیف خود دیدم، که حد اقل در این جهاد بامردم خود سهمی بگیرم و.... ، استادسیاف ، با پرروئی و دیده درائی ونا جوانمردی و دو ر از نزاکت های انسانی ، برا ی داکتر محمد یو سف خان، گفت بود ، جناب داکتر اگر براستی می خواهید جهاد کنید ، بیا که، فردا برایت یک میل تفنگ بدهم و برو پغمان و جهاد کن و لی اگر خواسته باشید که به نام و بهانه جهاد دو باره برای گرفتن قدرت سیاسی تلاش کنید ،این خواب وخیال را از سرت دور کن که ملت و مجاهدین افغا نستا ن به خوبی شمارا شنا خته است و دیگر فریب حرف های شما را نخواهد خورد، و دیگر چانسی برای برگشت شما بر اریکه قدرت و جود ندارد ، داکترمحمد یو سف ،بیچاره با این تهدید ناروا ونا جوان مردانه ، مجبور شد، که برای حفظ آبرو عزت شخصی اش هرچه زود تر پشاور را ترک کند و راهی دیار غربت شود و لی بعداز ورود بابای ملت به افغانستان ، دیده شد که استاد همه گفته های قبلی را فراموش کرد، بی شرمانه سر تعظیم فرود آ ورد و به نشانه احترام دستان شاه را بو سید و به عنوان بابای ملت خطابش کرد....

و قتی هم مجلس شورای مجاهدین در پشاور ، تشکیل شد که می بایست ،شخصی را به عنوان رهبر مجاهدین تعین میکرد، گماشتگان د و لت های عربی ،بخصوص نمایندگان رسمی و غیر رسمی د ولت سعود ی در پشاور حضور یافتند و با صراحت تام برای اعضای مجلس شورای مجاهدین میگفتند ، که اگر شما، جناب استاد سیاف را به عنوان رهبر خود تعین کنید ما د ر قدم

او ل مبلغ 40 ملیون د الر رابرای شما نقدا تقدیم میکنیم .... و با به عبارت دیگر ریاست جناب استاد برای سعودی ها و شیخ های وهابی د ر آ ن روزگار 40 ملیون دالر ارزش داشت و سفارت سعودی در اسلام آ باد ، با تطمیع 40 ملیون دالر، توانست جناب استاد را به عنوان رهبر اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان به کرسی زعامت ورهبری نشاند ، اینجاست که استاد ارزان معامله نمیکند

این مقدمه را برای این نوشتم که اخیرا استاد در مراسم سالمرگ استاد برهان الدین ربانی، علیه طالبان بی پرده سخن گفت ، برای اولین باربود که استاد طالبان را وحشی ،جنایتکار ، مزد ور، خائن به دین و ملت، معرفی کرد ، گرچه این صفات زشت ونا پسند برای اولین بار نیست ،که نثار طالبان میشود، از روزیکه که این گروه سیاه دل جاهل مزدور بی هویت به صحنه سیاسی کشور ما آمدند، تک تک انسان های با وجدان و آزاده ، نفرین خداورسول را بر آنان می فرستند ولی استاد سیاف ، برای اولین بار بود که گفت، این خائنین به دین وملت را بکشید و خوب هم بکشید ، بعدا( کلمه خو ب هم بکشید) را توضیح داد که با شکنجه هم بکشید ، در کشتن هم عذاب شان کنید و بعد اجساد شان را در چارراها آویزان کیند ...و زمین را از لوث وجود شان پاک کنید ! این بیانات استاد قابل تآ مل است ، چون استاد احساسی و بدو ن حساب و کتاب سخن نمیگوید و لی سوال اینجاست که استاد بعد از سکوت طولانی چندین ساله در پایان کار ، لب بازکرد و سخن گفت و موضع گرفت ،هرشنونده ازخود می پرسد چرا این همه دیر ،نزدیک به ده سال است که این گروه سیاه دل، جاهل بی فرهنگ ، آدم میکشند ، ومرد ان و زنان ملت مار را توهین میکنند زنان را شلاق میزنند ،پیر مردان بی گناه را سر میبرند و از همه مهمتر خدای مارا تحقیر و بدنام میکنند ، شاید تعداد کشته شده گان مظلوم و بی دفاع مردم ما به دست این جانیان خدا نشناس از ده ها هزارتن هم بگذرد ولی استاد ساکت بود و نظاره میکرد ، برای چه، آیا منتظر وحی بود تا خدا از آسمان برایش دستور دهد ،که بگوای سیاف ! این جنایتکاران سفاک ، مسلمان نیستد و ملعون ذات کبریا اند ولی نه ... وحی الهی قبلا برای محمد مصطفی(ص) نازل شد و معلوم هم بود که خدای انسان ها در رابط با آدم کشان ، وظالمان چه گفته است، نه، استاد منتطر وحی نبود، میدانست که وحی در کارنیست ولی از انجاکه استاد مفت سخن نمی گوید منتظر بهای سخنش و گفته اش بود ،بازهم سوال است که مگر بهای سخن استاد چه بود ،که آنچنان استاد را به وجد اورد.. پول .. دالر . دینا ر. نه هرگز! این بار معامله دالر و دینار نیست ، استاد این باربا جانش معامله کرد، سخنان استاد به قیمت جانش بودو هست ولی استاد هیچگاه جانش رابا پول معامله نمی کند ، جان استاد خیلی ارزش دارد ... باز هم مسئله ریاست و زعامت و قدرت سیاسی در بین است ، امریکا و انگلیس برا ی حفظ منافع شان، بعد از خروج نیروهای ناتو از افغانستان، نیازمند دولت و حاکمیت قوی، د ر کابل هستند، که بتواند بخشی از مجاهدین سابق را به معرکه بکشاند، تا در برابر خطر القا عده و شبکه حقانی که تا کنون زیر چتر القاعده قرار دارد ،از خود ، دفاع کند ،برای عملی ساختن این پروژه ، تشکیل حکومتی که شکل و شمایل جهادی داشته باشد ،د رآینده روی دست است ، که شخصیت استاد درین باز ی جدید میتواند نقش اساسی داشته باشد ، این جاست که این بار،استاد ،جانش رابا رفتن به کاخ ریاست جمهوری معامله کرده است که عاقبتش به خیر و شاید این آ خرین معامله استاد ،در و زندگی اش باشد و باز هم تکرار تاریخ به شکل دیگر .و آ غازیک بازی جدید و باز یگران جدیدی بنام تورن اسماعیل خان و استا د سیاف ..

و بگفته شاعر هر دم ازین باغ بری میرسد تازه ترو،تازه تری میرسد .

و السلام مولوی زاده ، آسترالیا پرت

 

 


بالا
 
بازگشت