عتیق الله مولوی زاده

 

پیشنهاد حکمتیار و یا جنگ روانی آی اس آی علیه نیروها دفاعی کشور

 

گلبدین حکمتیار در پیامی سال ۲۰۱۴ را بهترین زمان برای برگزاری همزمان انتخابات ریاست جمهوری، شوراهای ولایتی و پارلمانی در افغانستان دانست، وی از کارشناسان افغانستانی خواست در رابطه با پیشنهاد او نظر کارشناسی دهند.
رهبر حزب اسلامی افغانستان در پیامی که برای معدودی از افراد ارسال شده گفته است: آمریکا و متحدان آن از جنگ افغانستان خسته شده و دیگر تحمل هزینه‌های جنگی را ندارند.
حکمتیار بدون این که از کشوری نام ببرد، گفته است که برخی از کشورها در صدد تجزیه افغانستان هستند.وی تصریح کرده است که این کشورها برای رسیدن به این هدف در صدد دامن زدن به جنگ داخلی در افغانستان هستند.حکمتیار در عین حال هشدار داده که ممکن است افغانستان پس از سال 2014 با حوادثی ناگواری روبرو شود که تاکنون کسی تصور آن را نکرده است.
در پیام رهبر حزب اسلامی افغانستان تصریح شده است که با خروج نظامیان خارجی از افغانستان، نظام فعلی دوام نخواهد کرد.وی با اشاره به بحران اقتصادی در غرب گفته است که کشورهای غربی به خاطر وضعیت اقتصادی خود، نمی‌توانند با افغانستانی ‌ها کمک کنند حکمتیار گفته است که پس از خروج نظامیان خارجی از افغانستان، باید ساختار نیروهای امنیتی افغانستانی حفظ شود اما یک شورای با صلاحیت به آنان چهره ملی دهد.وی با تأکید بر این که احزاب کوچک در افغانستان سبب بحران این کشور هستند، گفته است که موجودیت احزاب سیاسی بی‌شمار در افغانستان، به وحدت ملی این کشور آسیب وارد می‌کند.وی پیشنهاد داده است که احزاب کوچک در زمان انتخابات متحد شوند و یا این که ایتلاف تشکیل دهند.حکمتیار در عین حال از صاحب‌نظران خواسته است که در خصوص طرح‌های وی نظر دهند!!

----------------------------------------------------------------------------------------------   

     جناب مهندس گلب الدین حکمتیا ربه عنوان کهنه کارترین آدم در تاریخ معاصر افغانستان ، درسه مورد  دست بالاتر  از دیگران را، داشته است

  طراحی و  انجام کوداتا ها ،علیه  حکومت های افغانستان و مخالفین خودش

اراء و طرح های سیاسی در موارد مختلف برای حل مشکلات   کشور

ا یجاد اتحاد و ائتلاف های مقطعی وکوتاه مدت  ، برای تصاحب قدرت ، شمار کودتای های ناموفقی که  ایشان که در طول حیات مبارک خود انجام داده اند به بیش از پنجاه کوداتا و طرح ها ی اراءشده ایشان به  بیش از پنجصد طرح سیاسی میرسد ،که اگر نویسنده همت کند و تحت عنوان  کوداتاهای نا موفق برادر حکمتیار کتابی  بنویسد ، این مجموعه  کتابی میشود  بس زیبا و خواندنی در تاریخ افغانستان ...

و لی از بخت وا قبال نه چندان خوبش ، تا کنون هیچ از یک، ازین مهارت ها، بدردش نخورده است بیچاره برادرحکمتیار  ، بیشتر از عمر خودش را درعالم  هجرت و عالم حسر ت و فراق ازمسند  قدرت و رهبری سپری نموده است ، درد حسرت ، درد فراق ، درد هجران از  یار و دیار و معشوق را،شعراو ادبا،هر یک به زعم و گمان خودشا ن به خوبی به  تصویر کشیده اند و لی در دحسرت جاه ومقام وریاست وزعامت و  قدرت را کمتر مورد بحث قرارداده اند، چون آن بندگان خدا ، به این دردها گرفتار نبودند و  لی این دردرا، که غیرازان دردهاست ، در و جود دردمند و سو خته در آتش عشق جاه و  قدرت ، برادر  حکمتیار بخوبی میتوان مشاهده واحساس کرد، که زبان  از بیانش عاجز و قلم از تحریرش ، قاصر می ماند..

  به هرصررت  براد ر حکمتیار، بار دیگر  در سلسله طرح های حکیمانه خودش  ، بازهم طرحی را اراء کرده است که به گمان ایشان بدرد ملت بیجاره  وبدبخت ما، بعد ازخروج نیروهای خارجی از افغانستان میخورد ،و اجتناب از جنگ داخلی وجلوگیری از تجزیه کشور....

و لی این بار درمحتوای این  طرح بازهم سخن از جنگ است و آنهم یک جنگ روانی و خطرناک علیه مردم و قدرت دفاعی کشور .بیان وشرح  جنگی روانی ، که آی اس آی درآن تجربه طولانی  و ید بالا دارد ، جنگی که حکومت کمونستی راباهمه توان و امکانات نظامیش از پادرآورد  ، جنگی که بعد ارسیدن طالبان به دروازه های کابل  مسعود،خود کلید شهر کابل را دو دسته برای طالبان تقدیم کرد ، شاید این موضو ع برا تعدادی از علاقه مندا ن مسعود شهید  خو ش نیاید ولی  و اقعیت امر این بود که مسعود از ناتوانی  کابل را تخلیه نکرد،ا اگراو فریب تبلیغات را نمی خورد برای بیست سال دیگرهم ، توان جنگیدن درکابل را داشت  ولی آی اس آی  سازمان جهنمی پاکستان بعد ازاینکه ملیشاهای طالبی  خودش را به پشت دروازه های کابل رسانید،  به شدت تبلیغ کرد،  که بعد از سقوط  حکومت مجاهدین درکابل   اعلحضرت محمد ظاهر شاه  ( همین بابای ملت ) تشریف می آورند و حکومت ملی فراگیر را تشکیل میدهند و ایشان چون سایه خدا است !! به برکت رحمت الهی  صلح وآرمش در مملکت  فراگیر میشود و طالبان  کرام، برای اکمال واتمام درس های نا تمام  وناخوانده خودشان ،  به مدارس دینی ، بر میگردند وبه اصلاح مردم ، ملک ما  میشود گل و گل زار ، جالبیت این داستان  در اینجاست که  اعلحضرت محمد ظاهرشاه بابای ملت، که  خود ازاین طرح و برنامه برگشت به  تخت و تاج ورهبر ی خبردار نبود و در عالم حیرت، مبهوت  که خدایا این چه او ضاع است  که لشکر بی شمار،و به تعبیر آی اس آی ، فرشتگان خداازز مین وآسمان جمع شدند ، برا ی پس گیری ، تاج و تخت ازدست رفته من حقیر ،بدون اجر وپاداش ، برای خدا ،می جنگند و لی من اصلا از جریان خبری ندارم ،ایکاش یک تلفنی از این ها میبود که ازایشان حد اقل ،  تشکر و اظهار سپاس میکردم ، بیچاره  با خودش میگفت اینکه میگویند وقتی رحمت الهی شامل حال بنده ای بشود ، یک شبه سیر به افلاک میکند و راه صدساله را در یک لحظه می پیماید و بکمال میرسد شاید هیمن لحضات باشد که من در آن قرار دارم  .دوستان بخاطر دارند که بابای ملت در آن شب وروز چنان غرق در حیرت بود که از هر گونه اظهار نظری اجتناب می ورزید و هیچ نه گفت که نگفت ،این افسون ونقشه آی اس آی ،تا جائی کار گر افتاد که احمد شاه مسعود، دشمن قسم خورده آی اس آ ی هم به گمان  تشریف آ وری اعلحضرت بابای ملت ، و امید به قطع جنگ وپایان مصیبت ، دستور عقب نشینی ازکابل را صادر کرد وخودراهی زادگاهش همان دره پنجشیر گردید..

بعد از ورود طالبان کرام و حضور افسران نظامی پاکستا ن درکابل معلوم شد که کار دگرکونه است برخلاف تصور ،وخوش باوری های کاذب ، از بابای ملت و صلح وآشتی خبر ی نیست ودرواقع  این ای اس ای است که  بصورت بسیار زرنگانه و ماهرانه با تبلیغات زیر نام بابای ملت کابل رااشغال نموداست    اوضاع آنچنان تغیر کرد  که هم وطنان ما در جریان هستند... این بار بازهم تاریخ تکرار میشود ، منتها به شکل دیگر و آن اینکه آی اس آی  اززبان  برادر حکمتیارسخن  میگوید  که آی ملت افغانستان ،غرب، اروپا  کارش تمام است  آمریکا هم در حال سقوط آ  اقتصاد آمریکا واروپا در حال ازهم پاشی است به تعبیر برادرحکمتیار ، وعده خداوند تحقق می یابد  بندگان مخلص ومومنان راستین، سرانجام پیروز میشوند،وآمدن من حقیر  به صحنه سیاسی افغانستان امریست، حتمی وا جتناب ناپذیرکه بر اساس سنت الهی واقع میشود!! ... که حق پیروز شدنی است ..ولی شما مردم  خود میدانید که در موالات ودوستی وهمیاری وهمکاری با کفارومشرکین وهمراهی آنها در تشکیل حکومت ، بر اساس شرع مبین ،مباح الدم هستید یعنی ریختن خون شما امروز مباح است ،  شما که با غربی ها و باکفار و مشرکین کنار آمدید و حکومت ساختید ،با غلبه مجاهدین اسلام ، امروز، خون شما مباح است وزنان ودختران  تان برمجاهدین ما حلال  و مال وثروت تان غنیمت ،  و لی من از رآفت اسلامی کارمیگرم و عفورا بهتر از انتقام تشخیص میدهم  حالا من بنا بر دستورات عالی و انسانی اسلام ، به شمامردم رحم میکنم، شمارا می بخشم  شمارا عفو میکنم  البته به شرطیکه  شما قبل از ورد وغلبه کامل  مجاهدین ،به کابل تو به  کنید از طریق نما یندگان من درکابل بیعت خودرا ارسال نما ئید ( مسئله تو به دربخش ازاین پیام به زبان پشتو درج است ، برای معلومات بیشتر به اصل کامل طرح برادر حکمتبار مراجعه شود) حالا من حاضرم شورا درست کنم و کسانی را که مصلحت می بینم به عنوان اعضای شورا به جای حکومت کابل تعین کنم ولی قدرت اصلی ور هبری را خداوند به صاحبش تفویض کرده است  که جائی برای بجث ندارد و بسیار جالب وزیبا که برادر بادرایت و بینش حکیمانه که دارند ، از صاحب نظران کشور  نظرخواهی نموده است  که طرح ایشان را مورد بحث و گفتگو قرار بدهند ،من وقتی به کلمه نظر خواهی رسیدم ، صبرم لبریزشد و با فریادگفتم ای کاش برادرحکمتیار  آن لحظ که فرمان شلیک و فیر شش هزارموشک را به جانب شهرکابل صادرنمودند ، یک هفته قبل ازموشک باران کابل ، از مردم بیچاره و صاحب نظران کشور هم نظرخواهی میکردند ،که آ ی مردم ساکنین درشهرکابل  من برای دفاع  ازاسلام واعتراض به تداوم حضور ملیشاهای ازبک به رهبری دوستم کافر کمونست خدانشناس  ، میخواهم کابل را مو شک باران کنم ، آ یا شما مردم با چنین تصمیمی موافق هستید و یاخیر  ،اگر بجای یک ملیون انسان باشنده شهرکابل ،چند صد هزار گاو وگوسفند دران شهر زندگی میکرد ،بازهم برادر حکمتیار حق نداشتند که آن شهر حیوانات را آ ن چنان بی رحمانه  موشک باران کند  و کشتن آن جمع حیوانات امروز مورد بازپرس قرار میگرفت ، عا لم مورچگان وقتی خبردارشدند که لشکریان سلیمان میخواند به جانب  فلان شهر عزیمت کنند که لابد ازشهر مورچه ها میگذرند ، آن مورچه ها برا ی دفاع ازخود شان ، هیاآتی را خدمت حضرت سلیمان گسیل داشتند و از سلیمان پیامبر خواستد تابرای لشکریان خودش گوش زد کند که هنگام عبور از شهر مورچه ها  آ سیبی به آنان نرسانند و جانب احتیاط را درنظر گیرند، حضرت سلیمان هم بدون هیچ قید وشرطی، در خواست مورچگان را قبول کرد  و آنگاه مورچگان به عنوان سپاس از حضرت سلیمان خواستند که هنگام   سفر در دیار ایشان درنگ کند  و برای صرف غذا مهمان مورچه هاباشد،ولی براد حکمتیار یک ملیون انسان شهر کابل را نه انسان به حساب آوردونه هم حیوان و هرچه توان داشت بر سر آن مردم بیچاره موشک ریخت ، ویرانه های شهر کابل ، به عنوان شاهد ، سند زنده وگویائی است که هر بینند ه را وادارمیکند که  ،به عاملین آن نفرین بفرستد .

 تا جائیکه  من  بخاطر دارم  در آن گیرودارواضاع دردناک آن روزگار ،  جمعی از باشندگان چهاردهی کابل درمرکز خلافت اسلامی(چهار آسیاب کابل )نزد برادر حکمتیار رفتند و عاجزانه ازوی خواسته بودند که به خاطرجلوگیری از کشتار  مردم بی دفاع وبیچاره در تصمیم خودش تجدید نظرکند و جنگ را علیه حکومت کابل که حکومت مجاهدین است آغاز نکند  ، برادر حکمتیاردر جواب نمایندگان مردم گفته بود،  تشویش نکنند، حکومت پو شالی کابل توان مقابله را ندارد ملیشاهای دوستمی رو حیه خودرا ازدست داده اند و کابل به سرعت کامل بدست مجاهدین راه اسلام، می افتد اگر احیانا تلفاتی هم در مناطق شما واردشود ، بعد از پایان جنگ برادران عرب می آیند و بجای خانه گلی، خانه ها ی مدرن و پخته برای شما درست میکنند  ، براد ر حکمتیار هنوز بیانات عالمانه و حکمیانه خودش را تمام نکر ده بودکه یکی از نمایندگان همان مردم  فریاد زد وگفت جناب حکمتیار صاحب، ما خانه مدرن نمی خواهیم  تشویش ما از تخریب خانه ها نیست  ، تشویش ما از مردم است که مردم ما یعنی  انسان ها ی بیچاره وبیگناه  در این جنگ کشته میشوند زنها بی سرپرست میشوند اطفال یتیم میشوند ، و هزاران هزار مصیبت دیگر ...برادر حکمتیار با تبسم  سخنان معترض راقطع کرد و گفت آنها که کشته میشوند ،چون در جانب ما هستند ، در پییشگاه خدا شهید محسوب میشوند خداوند برای شان جنت میدهد و باز ماندگان شان هم افتخار خانواده شهدا را بدست می آورند و این خودنعمت بزرگی است که خداوند برای بندگان صالح ونیکش نصیب میگرداند . آری، برادر حکمتیار ، در ان جنگ سرنوشت ساز ، از هیچ کس نظر خواهی نکرد وحتی کسانی را هم که برایش مشوره خلاف جنگ دادند ،  مانند شهید مولوی نصرالله  منصور ، بعد از چند دقیقه ترورش کردند ، مگر مولوی نصرالله منصور چه گناهی داشت ،وی  از دوستان نزدیک براد  حکمتیار بود،  جز آنکه به دیداربرادر به چارآسیاب رفت وگفت ای براد،ر ، از جنگ دست بردا،رکه به مصلحت اسلام و مسلمین نیست ، همینکه از ملاقات بابرادر، فارغ شد ، در راه  برگشت به کابل در همان منطقه چهار آسیاب، منطقه تحت کنترول صد در صد برادر حکمتیار، موترش انفجار کرد و به شهادت رسید ، همه مردم ما بخوبی میدانند که آن جنگ (جنک چارآسیاب) آبروی ملت مارا،آبروی جهاد ومجاهدین را ،آبروی ، دین ، اسلام ،قرآن  آبروی پیامبر ، و د رنهایت آبروی خدا را هم برد، وگرنه، آزادی افغانستان از چنگال کمونیسم وآنهم سقوط امپراطوری کشورشوراها(اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی ) بدست فرزندان سلحشور،این ملت، افتخار کوچکی نبود، که خداوند نصیب مردم ما گردانید، اگر برادر حکمبتار، بعد از پیرزوی مجاهدین جنگ را آغاز نمیکرد امروز ملت ما با سرافرازی و غرور ، برداشته خودش، که آزادی و استقلال بود می بالید ،امروز این ملت درمانده و  ذلیل، به عنوان ملت نمونه و با افتخار، مایه عزت بقیه مسلمانان میبود ، مسلمانان جهان بروجودما افتخار میکردند ،کارنامه های مجاهدین ، صبر استقامت مردم ما ،سرمشق زندگی برای دیگران میشد و این افتخار به عنوان سرمایه بس گران وبا ارزش در حافظ تاریخ می ماند  ولی همه چیز بر عکس شد، امروز هرکافر ومسلمان از نام افغانستان نفرت دارد ، امروز این مردم در سراسر دینا باچشم تو هین وحقارت دیده میشوند، اگر آورگان و پناه جویان این ملت طعمه نهنگ های بحر ی ، در آبهای آسترالیا میشوند ویاکودکان واطفال شان  در کانتینر های سربسته دراه رسیدن به  اروپا جان  ها ی خودرا ازد دست میدهند  واگر ناموس این ملت در بازارهای سکس هندی ، عربی واروپائی  به حراج و لیلام می افتد ،واگر شکم گرسنگانی درگوشه وکنار مملکت آه وناله میکشند  و هزاران هزار مصیبت ناگفته دیگر ، ریشه در همان جنگ پر از نکبت وسیاه، چهار اسیاب دارد ،که برادر حکمتیار آن را برمردم ما تحمیل کرد ، مگر کجای این دین خراب میشد و عرش خدا، به لرزه می افتاد ، که برهان الدین ربانی و مسعود برای مدتی طولانی درکابل میماندند، آیا ربانی و مسعود بد تر از شهنوازتنی،خلقی  و دوستم بود ،که برادرتوانست  به بسیار راحتی باآنان ائتلاف و اتحاد تشکیل دهد  ولی با ربانی و مسعود نتوانست یکجا شود و در تشکیل دولت و تامین امنیت ،همکاری کند!!،برادرحکمتیاربا همکاری ومذاکرده  با دولت منسوب به ،مجاهدین،ویا  بافشار های سیاسی ، و تبلیغات ،  میتوانست ملیشاهای دوستم را مجبور به ترک کابل کند ،و لی بر  خلاف ، دیده شد که درد اصلی او،حضورملیشاهای  دوستمی د رکابل نبود زیرا  برادر، باهزار طرفند ومکر وحیله و فریب ، به پاهای دوستم  افتاد وبا دوستم علیه مجاهدین، شورای هم آهنگی  درست کرد و بر طبل جنگ کوبید، و  ملت مارا، مردم مارا بی عزت بی وقارنمود ،اگر اندکی منصفانه نظرکنیم ، همه بدبختی های وارده، بعداز  پیروزی مجاهدین ، تا به  امروز ، ریشه در همان جنگ پر ازنکبت چار آسیاب  دارد ،گرچه دیگران هم بودند، که درآن  آتش افروزی، نقش بازی کردند ، و لی برادرحکمتیار  به عنوان عامل اصلی این مصیت ، در تاریخ افغانستان، برای خودش جاباز کرده است . که هیچ عاقلی نمیتواند از این واقعیت  چشم پوشی کند.  و این بار  بازهم برادر،با چهره معصومانه ودایه مهربان تراز مادر، خودش را به عنوان منجی ملت مطرح میکند و از مردم برای طرح های خودش نظرخواهی میکند، ،وشوق رهبری وریاست جمهوری بعد ازکرزی را  بر سرمی پروراند ، اسفا از این همه بی شرمی و بی حیائی، که باکدام چشم به دیوار های مخروبه و راکت خورده شهر کابل  نگاه میکند،اسفا ازاین همه خباثت و خیانت و فریب، که بنام دین بنام اسلام وبنام خدا ، انجام میشود ......وخدای رحمان برای ظالمان مهلت میدهدکه می فرماید  ،ما طاغیان را مهلت میدهیم تا موعودشان فرارسد ......... و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون  ... عتیق الله مولوی زاده پرت

 

 

 


بالا
 
بازگشت