احمد منیب حکیمی

 

 

بغاوت و سرکشی از دیدگاه اسلام

 

اطاعت و فرمانبرداری یکی از وجایب اساسی در تمام امور اجتماعی مسلمان پنداشته می شود، پیامبر اسلام مسلمان را مکلف میکند که هرگاه سه نفر در یک محلی قرار داشته باشند باید یکی خود را بحیث پیشوای امور تعیین نمایند، به اولیاء امور دستور میدهد که (الا کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته) هریک از شما مسئول هستید و هریک در برابر رعیت خود مسئولیت دارید، در اسلام اصل بر اطاعت و فرمانبرداری اولی الامر نهفته است، سرکشی از اطاعت در شریعت اسلام محکوم بوده بغاوت و ظلم پنداشته میشود.

قرآنکریم می فرماید: إنِّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبٍغُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الحَقِّ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (الشورى42) بدون تردید راه ملامتی علیه کسانی است که بالای مردم ظلم میکنند و در زمین بغاوت میکنند بدون اینکه کدام حقی داشته باشند، به این گروه عذابی است درد ناک.

خداوند متعال سرکشی از اطاعت را به فساد تشبیه کرده و به آن لعنت گفته است اینکه می فرماید: وَالذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ الله بِهِ أْنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَئَِکَ لَهُم اللَّعْنَه وَلَهُمْ سُوءَ الدَّارِ (الرعد: 25)  کسانیکه نقض میکنند وعده خداوند را بعد از اینکه وعده بستند و قطع میکنند آنچه را خداوند به آن امر کرده است که وصل نمایند و فساد می کنند در زمین، به این گروه لعنت است و بدترین محل برای آنها آماده شده است.

کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ الله وَلاَ تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ (البقره : 60) بخورید و بنوشید از روزی که خداوند جل جلاله برای شما ارزانی کرده است و سعی نکنید تا در زمین فساد نمائید. و نیز می فرماید:

وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَه الله قَرِیبٌ مِنَ المُحْسِنِینَ (الأعراف : 56)

بعد از اینکه زمین را صلح و آرامش فراگرفته است در آن فساد و فتنه ایجاد نکنید، از خداوند با تضرع و امید دعا بخواهید، بدون تردید رحمت خداوند نزدیک نیکو کاران است.

قرآنکریم از فساد و فتنه انگیزی منع میکند: (وَالله لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ) (البقره : 205)  خداوند هرگز فساد را دوست ندارد.

کسانیکه با اعمال تشدد و افراط گرایی به فساد روی آورند، خداوند متعال در مقابل شان می فرماید: إِنَّ الله لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ المُفْسِدِینَ  (یونس : 81) خداوند هرگز اقدامات فساد پیشه گان را درست نمی پندارد.

فساد را نمی توان توجیه کرد، محرک اصلی آن هوای نفسانی است و جهل بر قیم و اساسات دین مقدس اسلام، کسانیکه به فساد و تشدد گرایی دست میزنند از افکار مادی گرایی متاثر شده اند و پابندی به قیم اخلاقی ندارند برای هر عمل خود، مطابق به هوای نفسانی توجیهات خاص دور از شریعت اسلامی ارایه میدارند، مثال آنها همانند کسانی است که به قتل پیامبر با ادعی اصلاح جامعه شرکی اقدام نمودند قرآنکریم از این گروه چنین یاد میکند:

وَکاَنَ فِی المَدِینَه تِسْعَه رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الأرْضِ وَلاَ یُصْلِحُونَ قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللهِ لَنُبَیَتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ وَمَکَرُوا مَکْرًا وَمَکَرْنَا مَکْرًا وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (النمل : 48 – 50)

در آن شهر یک گروپ نه نفری بود، که فساد و فتنه جویی می کردند و در راه اصلاح گام بر نمی داشتند، آنها قسم خورده بودند که شبخون میزنیم بر وی و خاندان وی، باز به دعوا کننده وارث او میگوئیم که ما از قتل و هلاکت او و خانواده او کدام آگاهی نداریم، و می گوئیم که ما همه راستگو هستیم.

مفسدین همیشه اعمال خود را بنام اصلاح اجتماعی با استفاده از نام دین به پیش برده اند، ولی وقتی قدرت یافته اند در زمین فساد افگنده اند چنانچه قرآنکریم در مورد می فرماید:

وَإِذَا تَوَلَّی سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَالله لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ، وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللهَ أَخَذَتْهُ العِزَّه بِالإثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ المِهَاد (البقره : 205 – 206) 

وقتی قدرت یابند در زمین فساد میکنند، زراعت و نسل انسانی را نابود می سازند در حالیکه خداوند فساد را دوست ندارد، وقتی برای شان گفته شود که از خدا بترسید و فساد پیشه نکنید، پس با اعمال اجرامی خود مغرور می شوند و سرکشی میکنند، پس کافی است آنها را جهنم که بدترین جایی است.

فرعون وقتی با مردم سخن می گفت، برای نفوذ در جامعه خود را مدافع دین خوانده و حضرت موسی را به فساد متهم می نماید:

(و قال فرعون ذرونی اقتل موسی و الیدع ربه، انی اخاف ان یبدل دینکم او ان یظهر فی الارض الفساد) المؤمن 26.

فرعون گفت بگذارید موسی را بکشم و بخواهد پروردگار خود را برای امداد، می ترسم که او دین شما را تغیر بدهد و یا در زمین فساد کند.

در شریعت اسلام اصل بر آن است که حاکم ظالم و مستبد عزل گردد ولی این مکلفیت اجماع عموم است، در صورت که این اقدام باعث ضرر اجتماعی گردیده، به فتنه و فساد منجر شود فقهای اسلام بقای آنرا ترجیح داده اند و این قید را به آن افزوده اند که ظلم با ظلم از بین برده نمی شود و یا بعبارت دیگر زیان سبک به وسیله زیان بزرگتر که اضرار اجتماعی آن بیشتر است از میان برداشته نمی شود.

در نظام اسلامی حکومت باید توسط بیعت عمومی مردم و بگونه انتخابی برگزیده شود اما بخاطر جلو گیری از فساد و فتنه، جامعه را در دفع حاکمیت قهری و کودتاهای نظامی هرگاه باعث اضرار اجتماعی گردد مکلف نمی داند، به این معنی اگر شخصی با ابزار حیله و یا قهر حکومت را تصاحب نمود نباید علیه او قیام و جنگ صورت گیرد تا اینکه صراحتا بر کفر اعتراف نموده و به آن اصرار ورزد.

گروه که منافع اجتماع را به خطر می اندازد متولی امور مسلمین مکلف به سرکوبی آن می باشد و بر این امر جمهور علماء فقه اتفاق نظر دارند: در جلد دوم الهدایه کتاب السیر میخوانیم: اذا تغلب قوم من المسلمین علی بلد و خرجوا من طاعه الامام دعاهم الی العوده الی الجماعه و کشف عن شبهتهم لان علیا فعل ذلک باهل حروراء قبل قتالهم و لانه اهون الامرین و لعل الشر یندفع به و لایبدء بقتال حتی یبدوه فان بدوه قاتلهم حتی یفرق جمعهم. [1]

وقتی گروهی از مسلمانان منطقه را تصرف کند و از اطاعت امام خارج شوند، باید قبل از آغاز جنگ دعوت شوند تا به جمع اکثریت مسلمان بپیوندند، و اشتباه شان مرفوع ساخته شود، چنانچه حضرت علی همین کار را به مردم حرورا (اسم یکی از قریه های کوفه) انجام داده است، زیرا دعوت نسبت به جنگ آسانتر است، و شاید با این کار ضرر شان مرفوع گردد، باید به جنگ آغاز نه شود تا آنها جنگ را شروع نکرده اند، هرگاه جنگ را آغاز کردند باید دولت علیه شان به جنگ ادامه بدهد تا تجمع شان پراگنده شود.

علماء فقه در تعریف باغى چنین گفته اند:

والمراد بالباغى فى عرف الفقهاء هو المخالف للامام العادل، الخارج عن طاعته بالامتناع عن اداء ما وجب علیه بالشرائط الآتیه و سمى باغیا اما لتجاوز الحد المرسوم له و البغى مجاوزه الحد و قیل لانه ظالم بذلک و البغى یعنی الظلم قال الله تعالى ثم بغى علیه اى ظلم، الباغى هو من خرج على امام عادل و قاتله و منع تسلیم الحق الیه وهو اسم ذم و فى اصحابنا من یقول انه کافر و وافقنا على انه اسم ذم، باسرهم و یتمونهم فساقا و کذلک جماعه من اصحاب ابى حنیفه والشامى وقال ابوحنیفه هم فساق وجب قتله. [2]

اصطلاح کلمه باغی در نزد فقهاء به کسی اطلاق می شود که در مخالفت امام قرار گرفته است، از اطاعت او خارج شود و از قبول شرایط که به آن مکلف ساخته شده است اجتناب ورزد، باغی به این جهت خوانده می شود که از حد تجاوز کرده است، بغاوت یعنی تجاوز از حد و نیز گفته شده است که او ظالم است و بغاوت یعنی ظلم چنانچه خداوند متعال می فرماید علیه او بغاوت کرد یعنی بالای او ظلم روا داشت، باغی کسی است که علیه حاکم مسلمان خارج شود و علیه او به جنگ بپردازد، و از تسلیم حق اباء ورزد و این نام بدی است، برخی گفته اند که او با این اقدام کافر می شود ولی موافقه داریم بر اینکه این یک اسم بدی است، برخی از علماء آنها را فاسق خوانده اند که باید اسیر شوند و همچنان است نظر علماء مذهب حنفی، علماء شام و نیز شخص امام ابوحنیفه رحمه الله گفته است که آنها فاسق اند و لازم است به قتل رسانیده شوند.

اسلام همواره از طریق حکمت و موعظه حسنه مردم را دعوت کرده است، چون آموزه ‏هاى خود را بر اساس منطق و حکمت قرار داده است نیازى به اکراه و اجبار نداشته است. اما هر زمان که عده ‏اى، مردم را از ورود به دین خدا باز داشته ‏اند، امنیت و آزادى آنها را به مخاطره انداخته ‏اند اسلام سکوت را جایز ندانسته و با آنان قاطعانه برخورد کرده است.

حاکمیت اسلامی مکلف است با کسانیکه آزادى و امنیت مسلمانان را به خطر مواجه می سازد به جهاد و مبارزه مبادرت ورزد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم مسلمانان را به جنگ با این افراد امر کرده است. از این رو مقاتله با آزادى ستیزان و مخلین امنیت و آسایش جامعه اسلامى همواره یکى از مسائل و موضوعات مهم فقه سیاسى بوده است.

 

تماس: ahmadmunib@yahoo.com


 

[1] . مراجعه شود به: الهدایه جلد دوم کتاب السیر باب البغاه.

[2] . مراجعه شود به: الخلاف، للشیخ طوسى، نشر موسسه النشر الاسلامى

 

 


بالا
 
بازگشت