محمدعوض نبی زاده

 

پیامد شوم انحصارگرائی قومی درافغانستان

انحصارگرائی و استبدادقومی  آفت شوم و خونبار تاریخی  و اجتماعی در افغانستان  است که تحمیل آن بر، اقوام رانده شده از قدرت ، توام باخشونت ها وپیامد های روانی بوده اند؛. شاید تداوم سه قرن انحصار قدرت همراه با تبعیض و ستم برای قبایل حاکم ، لذت وغرورقبیله ی  را در پی داشته باشد اما، برای اقوام دیگر,تبعیض و استبداد، پیامد رنج تاریخی ذلت و زبونی رابه همراه  داشته است.تداوم حاکمیت ها ی انحصارگرای قومی وخاندانی بوسیله ی؛ شاهان، امیران وروسای جمهور یکی پی دیگر ؛ تاهنوز دربدنه سیستم حاکمیت های قبیله یی افغانستان، مانده گار گردیده همچون ارواح شوم  در جرسومه های از خشونت و عصبیت های قبیلوی و مذهبی ، جنون فسیل شده قبیله ، را بر روح ذلیل و زبون جامعه افغانستان، تحمیل نموده است! تراکم توحش و زور گو یی های متواتر تاریخی، استبداد را به غده دردناک و چرکین ،تبدیل  کرده اند! هرگاه؛ دربرخی از زمانه ها  اگر جنبش های رهایی بخش، دست به قیام ها زدند  ولی،بوسیله  لشکریان قبیله ، با سرکوب مواجه شدند حالا؛ نیز در قرن تمدن و تکنالوژی، مردم افغانستان قربانی زنده  ی سلاخی انحصارو تحجر بوده، و رنج تاریخی تبعیض و ستم را بر دوش میکشندو از زخم های تاریخی شلاق انحصار گرائی قیبله، خون جاری است !

رییس جمهور کرزی در جریان سفر به امریکا ، کوشید قبول حضور نیروهای امریکایی در افغانستان پس از سال 2014 میلادی  را منوط به پذیرش خواسته های شخصی خود از سوی امریکا یی ها سازد که چانه زنی رئیس جمهور کرزی درین سفر برای باقی ماندن درراس هرم قدرت از راه های نادرست ، روند سیاسی کشور را آسیب پذیر ساخته که ناکامی افغانستان برای حاکمیت قانون را مسجل ونقش مردم در قدرت را از بین برده و چیزی که نه مردم افغانستان و نه جامعه ی بین المللی به ان توافق دارند در حالیکه انتظارمی رفت  ومنافع ملی کشور ایجاب میکردتا رییس جمهور کرزی  طی این سفر با طرح ضرورت ها و اولویت های اساسی افغانستان ازجمله، دوام کمک های آموزشی و اکمالاتی و تجهیزاتی به نیروهای امنیتی افغانستان، حمایت از روند صلح با مخالفان مسلح، سهم گیری امریکا در بازسازی و انکشاف اقتصادی نظر مقامات ایالات متحده امریکا را جلب  میکرد وهردو طرف باید ، درباره ایجاد پایگاه های نظامی امریکا درخاک افغانستان و مصئونیت قضایی نیروهای امریکا یی وانتقال کامل مسولیتهای امنیتی ازنیروهای ناتوبه نیروهای داخلی  وازهمه مهمتربرگزاری انتخابات شفاف و عادلانه درسال 2014میلادی به منظورانتقال مسالمت امیز قدرت , گفتگومیکردند ، چون موضوع اخیربرای تضمین آینده ی سیاسی کشورنقش بنیادین را ایفاء می نماید  .

 در جریان مسافرت رسمی اقای کرزی به امریکا  در ترکیب هیات مذاکره کننده ی دولت افغانستان به واشنگتن  حتی یکنفر از اعضای هیات از مردمان هزاره وازبک  حضورنداشتند .از انجائیکه سفر رسمی هیات عالی رتبه افغانستان به امریکا  یک مسافرت مهم  و حیاتی بود که بالای سرنوشت اینده کشور بعد از  خروج نیروهای نظامی ناتو از افغانستان  تصمیم کلان اتخاذ میشد بناءعدم حضور نمایندگان مردمان هزار ه و ازبک درحقیقت تبارز دهنده تبعیض و تعصب و تداوم  پدیده ی شوم انحصارگرائی قومی نسبت به این اقوام  و نا دیده گرفتن این دو قوم پنداشته میشود.تیم حاکم تلاش د اردتا نخبگان جامعه ی هزاره و سایر اقوام رانده شده از قدرت  را از تمامی مسایل کلان وسرنوشت ساز مملکتی محروم نموده و در هیچ یک ازمذاکرات و جلسات مهم و تصمیم گیرنده  و سرنوشت ساز که بالای اینده کشور و سرنوشت سیاسی جامعه اثر گذار باشد نمایندگان مردم هزاره و دیگران راسهیم نسازند. چناچه درنشست  پاریس ودر دو جلسات گفتگو با نمایندگان طالبان وحزب اسلامی حکمتیار در قطر وترکیه ازمجموع نمایندگان اعزامی دولت در ترکیب شورای عالی صلح حتی یکنفر از مردمان هزاره وازبک  از طرف حکومت معرفی نشده بودند.  در حالیکه گروه طالبان نزدیک به دو دهه است،که  در افغانستان جنایت سیستماتیک مى کنند،اما در ادبیات سیاسى رییس جمهور کرزیبرادرهستند ودروازه ى مهمان-خانه هاى دولت به روى شان باز است و هر وقتیکه  انان شوق کنند، مى توانند به جبهه هاى جنایتکارانه ی شان برگردند.

نياكان دلير و درد مند جامعه هزاره به جرم هزاره بودن و دفاع از ملك پدری و ناموس ایشان، در طول تاریخ همواره مورد خشم انحصارگران قدرت قرارگرفته و در طی مدت بیش از یازده سال حضور نیروهای نظامی جامعه ی جهانی در افغانستان متاسفانه تیم حاکم ارگ  نیزسیاست هزاره ستیزی نظام های استبدادی گذشته را بار دیگر با دادن شعار های ظاهری و فریبنده  علیه مردم هزاره تشدید و تداوم بخشیده وبرخی از مبارزان و نخبگان مردم هزاره مورد خشم  ارگ نشينان و هم تباران شان قرار دارند تا نخبگان هزاره را بدنام و مبارزان  این مردم را سرکوب نمایند اما تاريخ خونبار افغانستان، چهره و اندام  مبارزان پاك باز مردم هزاره  را یکا ویک در حافظه اش جاويدانه نقاشی میكند تادر باره ي هر كدام آنها و مردمان هم عصر و نسل شان قضاوت و داوری كنند.

 رهبران و نخبگان جامعه هزاره  باید بدانند که افغانستان کنونی، به ائتلاف متوازنکننده با قدرت های درگیر در قضایای سیاسی کشورنیاز دارند تا زمینه مشارکت در قدرت، حفظ هویت و تثبیت حقوق و مطالبات دموکراتیک همه اقوام ، مبتنی بر تناسب شعاع وجودی و تعداد نفوس شان، درین سرزمین  تأمین گردند .در بازی های سیاسی کلان،  منافع سیاسی  زمانی تثبیت میشود که سیاستمداران ازوزنه لازم اجتماعی و درایت سیاسی برخوردار باشند و ازکارت های موثر در جهت تغیر شرایط و ایجاد موازنه قواء در راستای منافع جامعه اش  استفاده نمایند. ولی متاسفانه درجامعه ی هزاره ، به خاطر نفاق  داخلی رهبران   و نخبگان جامعه از قدرت و وزنه ی لازم سیاسی برخوردار نبوده و فاقد پتانسیل لازم تغیرقدرت اند که صلاحیت آنانرا در ایجاد فرصت ها و نقش آفرینی در تحولات سیاسی کشورکاهش داده است .

 اگر در شرایط حساس فعلی، رهبران هزاره بخواهند در معادلات سیاسی، نقش تاثیرگذار داشته باشند، قبل از همه تلاش نمایند تا به آرایش سیاسی جامعه پرداخته و خط مشی سیاسی مشخصی را در راستای تامین منافع قومی و ملی ترسیم کنند . این کار زمانی میسر است که آنان بیشتر به وفاق، وحدت، يكپارچگي و انسجام اجتماعي هزاره ها  بیاندیشند . آنگاه از موضع قدرت متراکم و یکدست جامعه هزاره، در تعاملات سیاسی در سطح ملی .ومنطقوی نیز حرفی برای گفتن داشته و نقش تعین کننده جامعه  را بمثابه یک طرف قوی تعامل در متن بازی سیاسی، در انظار جهانیان به نمایش  گذاشته میتوانند .به اميد روز های بهتر و خالی از تعصب برای مردم هزاره که هزاره بودن درین کشور جرم دانسته نشود.

-         بیست و هفتم - ماه - جنوری- سال -2013

 


بالا
 
بازگشت