محمد ابراهیم سکندری

 

استفاده سیاسی از مذهب به مثابه فکتور دیگری عامل بیثباتی کشور

افغانستان همواره در طول تاریخ بمثابه کانون تمدن‌های مختلف بوده است، جنگ های متعدد، عبور ومرور گروه‌های مختلف از دره ها و کوهستان های قشنگ آن ،باعث گردیده تا توجۀ جهانگرد هارا بخود جلب نماید .این زیبائی طبعیت و اقلیم گوارا سبب گردید تا به مرورزمان  گروه های مختلف  باعقاید و سنت‌های مختلف و ادیان مختلف چون آئین هندو، بودا، مسیحیت و اسلام  درافغانستان اسکان گردند . شواهد نشان ‌دهنده آن است که چنین ادیانی واقعأ روزگاری در این سرزمین وجود داشته اند ، آثار متعددی ازتمدن های کهن در مناطق دورافتاده و روستایی کشور دریافت شده است که دال برموجودیت آن ادیان را میکند هرچند که بسیاری ازآنها به اثر کم توجه ئی مسوولین یا نابود شده و یا هم در خارج از کشور بصورت غیر قانونی به فروش رسیده اند." به هرصورت این موضوع ضرورت به بحث علیحده دارد که درآیندۀ بالایش تمسک خواهم نمود". مگر واژۀ دین ، دین ازدیدگاۀ متفاوت، تعاریف زیادی شده است  یکى از نویسندگان غربى درباره میگوید "در غرب طى روزگاران، آن‏قدر تعریفات فراوان از دین پدید آمده که حتى ارائه فهرست آن غیر ممکن است ".به هر حال، موضوع  دین‏ از چنان گستردگى و وسعتى برخوردار است که به طور طبیعى، نمى‏توان از یک بُعد و یا منظر خاصى به تحقیق و بررسى آن پرداخت  لذا هر کدام از دانشمندان اسلامی و دانشمندان غربی و علمای ادیان کوشیده اند تا بر اساس نگرش و اعتقاد خود تعریفی کامل از دین عرضه کنند، به همین سبب هم  به ویژه گی های درک مختلف از دین، تأکید دارند.رابرت هیوم نویسنده کتاب ادیان زنده جان، تحت عنوان برخوردهاى مختلف در مطالعه ادیان‏ به بعضى از نگرش‏ها و ابرازنظرها،اشاراتی داشته است مانند" برخورد تاریخى، نگرش روان‏شناسی، نظر فلسفى، دیدگاه اجتماعى، برخورد ادبى، برخورد اخلاقى، نگرش شخصى و مقایسه تطبیقى ادیان ".

 دين در لغت به معنی جز، طریقت ، راستکاری، اطاعت ، پاداش، عادت، كيش و پرهيزگاری میباشد وهمچنان "دین عبارت از مجموعۀ باورها در باره هستی و ارزش های آن  میباشد واین ارزش ها مفهوم عامی دارند كه فروعات و احكام دين و نيز اخلاقيات و فضايل و رذايل نفسانی را احتوا میکند ". امروز درکرۀ خاکی مان ادیان ومذاهب آسمانی و زمینی مختلف وجود دارد که هرکدام پیروان خاصی خویشرا دارند.

ازجمله ادیان آسمانی یکی هم  دین اسلام است که به عنوان دین رسمی مردم افغانستان میباشد . اسلام در لغت به معنی تسلیم و سر نهادن به اوامر الاهی است و در اصطلاح قرآن شریف،  به معنی تن دادن در برابر فرمان خداوند (ج)و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دو گانه پرستی است و از آنجاییکه دین واقعی در پیشگاه خدای متعال، اسلام است ، همه کسانی که دین خداوند (ج)را  پذیرفته باشند و مطیع دستورات الاهی باشند مسلمان اند البته مسلمان واقعی کسی است که هم به زبان و هم در عمل به احکام و دستورات دینی اعم از قوانین اجتماعی نظیر مراعات حقوق دیگران، احترام به حقوق شهروندی ، سخاوت ، بُرده داری ، صداقت ، عدالت ومحبت عمل نماید، مسلمان طاهر و واقعی گفته میشود. دین  اسلام عام است و شامل مذاهب و فرقه های مختلف اسلامی می شود مانند مذاهب شیعه و سنی که هردو مذهب به وجود خداوند (ج) و یگانگی او و نبوت پیامبر اکرم (ص) ایمان  دارند.

 دین و مذهب را  بعضی از داشنمندان مترادف باهم می خوانند. جامعه شناسان امروز معترف اند که تمام جوامع بشری بدون استثنا دارای نوعی مذهب بوده اند. جامعه شناس معروف غربی ماسموئل کنیک در کتاب  خود می گوید"کلیه جوامع بشری دارای نوعی مذهب بوده اند، امروز در سرتاسر جهان نه تنها مذهب وجود دارد بلکه تحقیقات دقیق نشان می دهد که نخستین طوائف بشر نیز دارای نوعی مذهب بوده اند ".

 ویل دورانت نویسنده وتاریخ نگار امریکائی از عدم اعتقاد بعضی از اقوام نخستین به خداوند(ج) و دین ، چنین نقل میکند " با وجود  آن چه ذکر کردیم جزو حالات نادر است و این اعتقاد کهن که دین موضوعی است که عموم افراد بشر را شامل می شود با حقیقت توافق دارد". این قضیه در نظر شخص فیلسوف از قضایای اساسی تاریخ و روانشناسی به شمار می رود و به این مساله توجه دارد که دین از قدیمی ترین زمانها با تاریخ بشر همراه بوده است . ملاحظه صورت گیرد که در کلام این دو جامعه شناس، مذهب و دین  باهم مترادف خوانده شده اند و منظور هر دومذهب به معنای عام آن می باشد.

تاریخ صراحت دارد که دین اسلام در دوره های مختلف جامعه بشری بتدریج درافغانستان انتشار یافته است ، ولی دوره ساسانیان و سلطان محمد عزنوی را ، دورۀ رشد و توسعه دین اسلام درافغانستان خوانده اند و سلطان محمود غزنوی را اولین پادشاه مسلمان افغانستان که هفده مرتبه به هند بریتانوی غرض توسعه و ترویج دین اسلام لشکر کشی نمود ه ومیلیون ها انسان را به دین اسلام مشرف نموده است  (نفوس مطلق پاکستان فعلی + تعدادی زیادی نفوس هند بریتانیوی).                          

افغانستان بعد ازاینکه درقرن اول هجری به عنوان کشور اسلامی شناخته شد ،همواره ازجانب کشور های غیر اسلامی مورد تجاوز قرار گرفته ومردم با اهمت افغانستان درانوقت نه تنها دردفاع ازدین و کشور ایشان مصروف بودند بل در رشد و توسعه مذهبی ، فرهنگی ، اقتصادی ، زبان عربی و علوم محدوده اسلامی مثل قرآن شریف، تفسیر،حدیث و فقه ، پیشرفت های قابل ملاحظۀ کرده و رجالی چون امام اعظم ابوحنیفه ، لغمان کابلی الاصل، امام احمد ابن حنبل مروزی، ابن المبارک مروی، حافظ ابن عبدالله، محمد بن نصر مروزی،ابوداود سجستانی، ابو خالد کابلی و امثال آنها را تا قرن سوم هجری به دنیای اسلام تقدیم کردند.

تجاوزات اجانب درحریم ما درقرن اول  ابعاد وسیع را بخود گرفت  و متاسفانه هنوز که هنوز است هم بنحوی ادامه دارد . اجانب درمراحل مختلف تاریخ کشور همواره چشم طمع به افغانستان دوخته و درصدد شده اند تا با حیله ونیرنگ وضعیت را بنفع خویش تغیر دهند . ولی باافتخارباید اذعان نمود که همیش در مقابل اتحاد ، وحدت ، حوصله مندی ، شجاعت واستطاعت مردم  قهرمان مان سر تسلیم فروآورده اند .

ولی باتاسف که نیرنگ وبازی های استخباراتی کشور های ذینفع در افغانستان بعد ازسال 1919 میلادی یعنی بعد از حصول استقلال کشوراز بریتانیا ، تولد پاکستان در1947 میلادی و اقتدار دولت اخندی ایران درسال 1357 هجری یعنی در سه مرحله ، ابعاد وسیعی را بخود میگیرد. این بازی ها با استفاده ازاعتقادات ،تبار، اندیشه ، طرز تفکر ، رسوم وعنعنات ، فرهنگ و کلتورمردم درجهت تعضیف نمودن وحدت  ملی و حاکمیت ملی افغانان صورت گرفته است،  اجانب سعی بخرچ داده اند تا درگام نخست استقلال و تمامیت ارضی کشور را خدشه دار سازند و در مرحله بعدی اهداف شانرا تحقق ببخشند.

مردم با طینت ، متدین ، سلحشور و باغرور وسیاسون آگاه افغانستان همیشه با تحلیل از وضعیت سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و فرهنگی کشور پلان های اجانب را بموقع کشف وبا  دادن قربانی بیحد وحصر ولی افتخارآمیز از کشورایشان دفاع نموده اند . افغانستان با دشمنان آزمندی مواجه است  و هرآنکه پلان خصمانه ایشان افشا میگردد نحوۀ بازی ایشان نیز تغیرخورده ونیرنگ تازۀ را بکارمیبرند.  تجارب چند دهه اخیر نشان داد که مراکز دیوبندی ، استخبارات و نظامیان پاکستان ، مراجع تقلید و سپاهی پاسداران ایران تلاش نموده اند تا بااستفاده از صدور افراد مطمع نظر ایشان در افغانستان ، اختلافات قومی ، زبانی ، فکری ، سمتی وبل اخص مذهبی را تشدید بخشند  . تقسیمات احزاب سیاسی اهل تشیع و تسنن  وحمایت ایشان ازجانب دولت شیطان صفت پاکستان و ایران اخندی غرض گسترش و توسعه نفوذ سیاسی و مذهبی ایشان دربین سالهای 1357 هجری الی اکنون، مصداق این امراست . ولی خوشبختانه درک مشترک آگاهان مذهبی و سیاسی هردو مذهب آسمانی درافغانستان ازوضعیت پیش آمده درکشور باایجاد ائتلاف ها و جبهات سیاسی درجهت تامین منافع علیای کشور، جواب محکمی بود برپیکر دشمنان افغانستان . مگر تلاش مذبوحانه اجانب کماکان غرض تامین منافع استراتیژی شان درافغانستان ادامه دارد  که در زمینه میتوان از فرقه وهابیت به عنوان یکی ازمذاهب زمینی که در چند سال اخیر فعالیت های خویش را درقلمرو کشورشدت بخشیده است، نامبرد.

فرقه وهابیت مانند برخی از فرقه های دیگر ریشه در مبانی و عملکرد رهبران و بنیانگذاران آن دارد. بر این اساس لازم است مبانی و عملکرد بنیانگذار این فرقه بررسی شود.
این فرقه منسوب به محمد بن عبدالوهاب از مردم نجد است که در سال 1115 ق در شهر عُیینه متولد شد . محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال اسلامی مردم نجد را رد مینمود.او در سفری که به زیارت خانه خداوند(ج) داشت، بعد از انجام مناسک حج به مدینه رفت و در آن جا احترام مردم  را نسبت به قبرآن حضرت محمد (ص) توبیخ نمود . سپس به نجد آمد و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند وبا اعمال اسلامی مردم آن شهر نیز مخالفت نمود تا اینکه مردم بصره وی را از شهر خود بیرون راندند. در این هنگام پدرش عبدالوهاب درسال 1139 هجری از عیینه به حریمله نقل مکان نمود .دراین فرُصت وی نزد پدرش کتاب هایی را  فرا گرفت وکماکان به انکار عقاید مذهبی مردم نجد پرداخت. به این سبب میان او ، پدرش  و مردم نجد منازعات سختی رخ داد و این برخورد شنیع وی برای چند سال بطورآرام دوام یافت تا این که پدرش عبدالوهاب در سال 1153ق از دنیا رفت.  پس از مرگ پدر، وی علنأ به اظهار عقاید خود پرداخت .

وهابیزم ریشه در سلفیزم دارد و سلفیزم ریشه در افکار بن حنبل دارد که در قرن نهم میلادی زندگی می کرد. در طول یک هزار سال اخیرتاریخ اسلام ،سلفیزم بمثابه یک جریان فکری  به پختگی  خویش رسیده بود و عبدالوهاب با اتحاد با قبیله ای قدرتمند سعودی آنرا به مکتب فکری رسمی کشور سعودی تبدیل کرد. وهابیت درجریان تقریبأ سی سال اخیر توجه خویشرا زیادتر به آسیا وبخصوص به کشورهای افغانستان و پاکستان معطوف نموده ،چنانچه احداث مدرسه الفیصل به سرمایه 120 میلیون دالر درسال 1986 دراسلام آباد پاکستان وتصمیم جدید این فرقه درمورد احداث یک باب مدرسه دیگربه سرمایه 100 میلیون دالر بالای تپه مرنجان کابل  بنام ملک عبدالهد ، که درآن تپه قربانیان جنگ های تحمیلی چهاردهه اخیر مدفون اند ، را میتوان سراغاز فعالیت های علنی سیاسی این فرقه محاسبه نمود . هدف از احداث این مدارس فقط انتشار وهابیت است که مخالف ادیان ومذاهب آسمانی میباشد .اکثریت آگاهان سیاسی و تحلیل گران، انفجار روزعاشورای 1390 هجری را درکابل وانفجار مسجد را درروز عید اضحی 1391هجری در فاریاب و سازماندهی زدو خورد های محصلین را درهفته اخیر در لیلیه دانشگاه کابل  وسایرانفجارات اماکن مقدسه مذاهب اسلامی رادر کشور، بمثابه زنگ خطر دیگری غرض بهم زدن مناسبات مذاهب تشیع و تسنن در افغانستان میدانند و جا دارد تا قلم بدستان و آگاهان سیاسی کشور غرض روشن ساختن اذهان مردم ازاین توطئه فرقه وهابیت ، سهم شایستۀ خویشرا ادا نمایند . قابل یاددهانی میباشد که مراجع تقلید قم ایران ، دیوبندی های پاکستان و وهابیست های عربستان میخواهند بنحوی ازآنحا منافع استراتیژی شانرا درافغانستان تامین نمایند،بنأ مسوولیت هرانسان وطنپرست کشور است تا غرض جلوگیری از تحقق اهداف شوم واستفاده جوئی مذبوحانه آنان ازمذهب، از اسلام عنعنوی وهویت اسلامی افغانستان با قاطعیت  دفاع نماید .

 احداث مدرسه ملک عبدالهد و استفاده از مدرسه جناب شیخ آصف محسنی وسایر مدارس مستقل دینی ،هیچگاه هم در توسعه ورشد دین اسلام آسمانی ،موثر نخواهند بود وصرف غرض استفاده جوئی سیاسی وتوسعه مذاهب زمینی قابل توجه میباشند. جا دارد تا دولت افغانستان درقسمت رشد و انکشاف کیفیت مضامین علوم دینی وشامل کردن آن از طریق نصاب تعلیمی مکاتب ابتدائی ، متوسط و عالی کشور که مروج هم است ، توجه جدی نماید. زیرا این پروگرام میتواند ، سطح آگاهی جوانان ونوجوانان کشور را ازسایر ادیان آسمانی بخصوص دین اسلام تقویت بخشیده وزمینه استفاده جوئی سایر مذاهب زمینی را محدود سازد  .

منابع

ادیان زنده جهان ، ترجمه عبد الرحیم گواهی، ص‏24 –30

خلاصه تعالیم اسلام، ص 4، و یا شیعه دراسلام ص 41

و به صورت گزاره های توصيفيی و ارزشی در منابع دينی ثبت شده است (عبدالحسين خسروپناه ، كلام جديد، ص 335).

النکت و العیون، (تفسیرماوردی)، ج 1، صص 379 – 380.

تفسیر نمونه، ج 2، ص 643.

طباطبائی، محمد حسین، المیزان (ترجمه)، ج 1، ص 454.

الوجوه و النظائر، ج 1، ص 248.

اسنادِ کهنِ آشور مربوط به تأسیس مسیحیت در ادسا و کشورهای مجاور، نوشته کیورتون، چاپ دوم، آمستردام، ۱۹۶۷، صفحه

خوزی شرتونی، اقرب الموارد، قم، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1403ق، ج1، ص375.
 همان.
 ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ش، ص20.
مکارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، قم، انتشارات هدف، ص8.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت