ابراهیم ورسجی

 

درگذشتِ هوگوچاویز؛پایان زندگی یک مبارزسوسیالیست وسیاست مدارِنیک نام

 

برای سیاست مدارنوعی دیوانگی است که بخواهد اجری دیگری جزاحترام وانصاف درکشورخویش بجوید.

توکویل

ابراهیم ورسجی

19-12-1391

درجهان کنونی،سیاست وسیاست مداری بخاطرجدائی ژرف میان سیاست واخلاق وعوام فریبی  سیاست مداران، چنان سمت وجهتی اختیارنموده است که بد شواری می توان مردی خوشنامی دراین طایفه ی مکاروسیاهرو پیدا نمود.ازاین رو، بامرگ سیاست مداران،مردمانِ زیردست شان بجای ماتم داری، گلیم شادی ، رقص وپایکوبی هموارمی نمایند.ازهمه درد ناکتراین که،درجهان اسلام، مسلمان هانه تنها اززمام دارانِ خود نفرت ژرف دارند،بلکه درجهت سرنگونی وبراندازیی آن ها آماده ی هرگونه فداکاری ومبارزه حتابه قیمت جان خود می باشند.پرسمان غم انگیزی که بهارعربی وبراندازیی زمام دارانِ مستبد وتباه کاری مانند:قذافی،بن علی،مبارک،علی صالح، وخیزش هائی دوام دارمرد مانِ بحرین وسوریه که پسینی شکل ترسناکی به خود گرفته است،نمونه ی برجسته ی چنان خشم وخیزشی مردمی می باشد.ازسوئی دیگر،توحش بنیاد گرایان طالبی- القاعده ی با حمایت نظامی گران پاکستانی درافغانستان وحماقت صدام حسین درعراق وهمتایش درصومالی،شرایطی رابوجود آوردند و سبب شدند که امریکا دست به مداخله زده هرسه کشوررادربحران بی پایانِ کنونی فروببرد.درواقع،می توان گفت که خیزش هائی بی نتیجه وکم نتیجه ی عربی واوضاع رقت بارافغانستان،صومالی وعراق،دستاورد سیاست هائی نادرست وضد ملی سیاست مدارانِ کشورهائی نامبرده می باشد.سیاست مدارانی که نمونه ی بسیارشرمناک وبرحالشان،آصف زرداری درپاکستان وکرزی درافغانستان می باشد.

بادرنظرداشت گفته های یاد شده ،به صراحت می توان گفت که غم واندوه بی پایان مردم وینزیویلابخاطردرگذشت هوگوچاویز،رئیس جمهورشان درروزسه شنبه5مارس-15حوت، درمیان طایفه ی سیاست مداران،اورابه  یک استثنا مبدل نمود.چاویزچند ماه بود که دربیمارستانی درهاوانا،پایتخت کوبا،بابیماریی سرطان دست وپنجه نرم میکرد.زمانی که دوهفته پیش تن رنجورش ازهاوانا به کاراکاس آورده شد وبجای خانه اش به بیمارستان ارتش برده شد،روشن شده بود که دیگروقتِ بسیاری به زنده ماندن ندارد!درحالی که طرفدارانش برائی بهبودش دعام کردند،ومخالفانش خواستاروضاحت حکومت درزمینه بودند،دراخیرین ساعات روزسه شنبه5مارس- 15حوت،نکولاس مدورومعاونش ازخرابی ای وضع صحی رئیس جمهورسخن گفت.سخنان مدورواین گونه دریافت شد که چاویزمرده است ودرنخستین ساعات روزچهارشنبه6مارس- 16حوت، نکولاس مدورومرگ فرمانده انقلاب بولیواری رابانهایت غم واندوه که ازلب ولهجه وگلون گریه آلودش روشن بود،به آگاهی وینزویلائی هاوجهانیان رسانید.باپخش ورسانه ی شدن خبردرگذشت چاویز،مردم غمگین واندوه ناک وینزیویلابه خیابان های کاراکاس وبیمارستان نظامی، جایی نگهداشتِ تن مرده ی رهبردوست داشتنی شان سرازیرشدند.درحالی که واکنش طرفداران چاویزاندوه ناک ومخالفانش بهت زدگی بود،رهبران جهان هم به نوبه ی خود واکنش هائی گونه گون خود رابه نمایش گذا شتند.

درادامه ی واکنش هائی غم گینانه ، دوستانه ودشمنانه ی رهبران جهان،بارک اوبامارئیس جمهورامریکاازبازشدن فصل نودرتاریخ وینزیویلاسخن گفت ، وکارتررئیس جمهورپیشن درپیام تاثرآمیزخود گفت که:"چه ازچاویزخوش باشیم وچه خفه،دراین شکی نیست که سیاست هایش بهبود ژرف درزندگی مردم کم درآمد کشورش وتاثیربزرگ درامریکائی لاتین ایجاد نموده است"! درادامه ی بازتاب دید گاه دورئیس جمهورامریکادرباره ی شخصیت هوگوچاویز،خالی ازفایده نخواهد بود اگردید گاه سه نفرازهنرمندان امریکائی هم درزمینه بازتاب داده شود.هرکسی که نگاهی به سینمای امریکا انداخته باشد؛بدون شک،شان پن،لیوراستون ومایکل موررامی شناسد،وهرسه هنرمند هم ازکارنامه وشخصیت  چاویز آگاهی داشتند.ازاین رو، دررابطه به مرگ چاویز،ابرازاندوه نموده اند.بطورنمونه،شان پن می گوید: «امروز مردم آمریکا دوستی را از دست دادند که هرگز نمی‌دانستند که دارند. و مردم فقیر جهان یک قهرمان را از دست دادند.» (هالیوود ریپور‌تر)،و لیور استون می گوید: «من سوگوار قهرمانِ مردمان بسیاری هستم که در تلاشند تا جائی برای خویش در جهان بیابند.» (هالیوود ریپور‌تر)، وبالاخره، مایکل مور در تویترش ضمن تمجید از این که چاوز درآمد سرشار نفت را در راه برنامه های رفاه اجتماعی برای محرومین صرف کرد، می‌نویسد: «من و چاوز یک ساعت صحبت کردیم. چاوز گفت: خوشحال است کسی را می‌بیند که پرزیدنت بوش بیشتر از من از او متنفر است!»(1)نویسنده که بیانیه هائی رئیس جمهورانِ برازیل،بولیوی،کوبا،آرژانتین ،اکوادور،شیلی و...رابه شمول وزیران خارجه دیگرکشورهاشنفت؛درواقع،همه ی رهبران امریکای لاتین ازچاویزوانقلاب بولیواری وکارنامه وتاثیرسازنده ی سیاست هایش دروینزیویلاومنطقه تمجید نمودند! افزون بررئیس جمهوران نیم کره ی غربی،سران برخی کشورهای مسلمان هم ازچاویزتمجید نمودند، وازهمه مهمتراین که،کمونیست هاوسوسیالیست هائی جهان درگذشت اوراضایعه ی بزرگ برای داعیه ی خود ارزیابی نمودند.رسانه های موافق ومخالف چاویزهم به گونه ی بی سابقه ی تاثیرمرگ وزندگی اوبرکشورش ، منطقه وجهان رابطورگسترده ی بازتاب داده اند.به بزرگ مردی وشخصیت چاویزهمین بسنده می کند که درمراسم رسمی خداحافظی وتمجید اززندگی اودرروزجمعه8مارس-18حوت،33رئیس جمهورونماینده هائی بالارتبه ی55کشورجهان به شمول نماینده هائی ازامریکاوکاناداشرکت نمودند؛و بخاطرغم واندوه فراوان مردمش، برای یک هفته ی دیگرجسد ش نگهداری می شود تاهمه ی دوست دارانِ آن فقید موفق به زیارتش شوند.

دراین باره که درمیان طایفه ی بد نام واغلب سیاه کارِسیاست مداران،هوگوچاویزدرزندگی ومرگ محترمانه سربلند کرد وحالت استثنا بخود گرفت،ایجاب می کند که کمی به کندوکاوپرداخته شود.کند وکاو وریزبینی هم درزمینه ایجاب می کند که به شخصیت نامبرده ووضع سیاسی-اجتماعی- اقتصادی کشورش ومحیط منطقه ی سرزمینش هم اشاره ی کرده شود.روشن است که هرسیاست مدارونظام سیاسی زیرفرمانش درصورتی می تواند بکارخود ادامه بدهد که هردومحیط ملی وجهانی راباخود همسازکرده بتواند. برای شناخت بهتروضع وموقعیت چاویزدرکشوروینزیویلادرمنطقه ی نیم کره ی غربی وجهان، بهتراست که پرسمان رابابرداشت معمارقانون اساسی آرژانتین بیاغازم.ژان باتیستوآلبردی معمارقانون اساسی آرژانتین می گوید:"چالش دربرابرمنافع نخبه گان به عنوان شاخص برای سنجش کیفیت دموکراسی شناخته می شد واین چیزی بود که تعهد نخبه گان رابرای رعایت مقررات بازی انتخاباتی سست می کرد.درتمام سده ی بیستم،کشورهایی امریکای لاتین باچالش دوگانه روبروبود ند:جلب وفاداریی نخبه گان به حکومت قانون؛درکناردموکراتیک کردن حیات عمومی تاحدی که تهدید آن نسبت به منافع نخبه گان قابل تحمل باشد."درچنان شرایطی که ازآن آلبردی پرده برداشت،شخصیت هوگوچاویزرئیس جمهورمتوفای وینزیویلاواحترام بی سابقه ی مردمش به اوخوبتردرک می شود.

بنابرآن،این نوشته بابحث درباره ی شخصیت وکارنامه وبرجستگی هاوکمبودهایی چاویزدرعرصه هائی  سیاسی- اجتماعی- اقتصادیی  کشورش،امریکای لاتین وجهان دنبال کرده می شود.چاویزبه حیث یک سرهنگ ارتشی درسال1992درجهت بیرون نمودن کشورخود اززیرسطله ی نخبه گانِ مورد نظرمعمارقانون اساسی آرژانتین، دست به کود تازد.کودتائی که ناکام وچاوزروانه ی زندان شد.ازآنجاکه پیش ازکود تا دارائی ایدئولوژی وگرایش های ترقی خواهانه- برابری طلبانه ی سوسیالیستی بود،همفکرانش درجهت رهائی اوتلاش نمودند.درواقع،همین آقائی نکولاس مدوراکه معاونش بود واکنون تازمان انتخابات جایش راگرفته است،به حیث یک راننده ی سرویس، سری دراتحادیه هائی کارگری داشت، درجهت رهائی چاویزتلاش ومبارزه نمود.تلاش هائی که پیوند استوار اوباچاویزراسبب شد.پس ازرهائی اززندان،چاویزدست ازسیاست برنداشت وبه مبارزه ادامه داد تا این که درسال1999در انتخابات ریاست جمهوری شرکت ومقام ریاست جمهوری را ازآن خود کرد.پس ازرسیدن به مقام ریاست جمهوری،دست به همه پرسی درجهت تصویب قانون اساسی نوزد. زمانی که درهمه پرسی،قانون اساسی نوتصویب شد. درروشنائی قانون نامبرده،دوباره انتخابات ریاست جمهوری برگزارو رئیس جمهور شد.

ازهمان آغازدوره نخست ریاست جمهوری ودوره ی دوم که پس ازتصویب قانون اساسی آغازگردید،روشن شده بود که درجهت وسوسیالیزه کردن جامعه،اقتصادوسیاست وینزیویلا گام برمی دارد.زمانی که مناسبات خود راباکوبا،دشمن دیرینه ی امریکا رشد وتوسعه داد،خشم واشنگتن رابجان خرید.روشن است که درتوسعه ی روابط دوستانه باکوبا تنهادشمنی هاوانا با امریکا درمیان نبود،بلکه چاویزمی خواست ازتجربه ی کامیاب کوبادرزمینه ی تقسیم درآمد میان مردم،عرضه ی خدمات آموزشی- بهداشتی وخانه سازی برای بی خانه هاوموارد دیگری بهره برداری نماید وخوب هم بهره برداری نمود.افزون برتامین مناسبات دوستانه باکوبا،درسیاست خارجی،درعرصه ی درونی،شرکت های نفتی مسلط برنفت راملی کرد.گامی که دشمنی امریکاوسرماداریی نفتی ای وینزیویلاراعلیه اوبرانگیخت.ازآنجاکه سال اول ودوم ریاست جمهوری چاویزباپایان دوره ی دوم ریاست جمهوریی بل کلینتن همراه شده بود،کاخ سفید بانهایت عصبانیت، کوششی درجهت براندازی حکومتِ اونکرد.زمانی که درماه ژانویه2001،جورج بوش بقدرت رسید،روشن شده بود که اداره ی نودرکاخ سفید، نمی تواند مبارزه جوئی وسوسیالیسم دموکراتیک وبرابری خواهانه ی چاویزرا برتابد.ازاین رو،درسال2002، جورج بوش کود تایی علیه چاویزدرکاراکاس راه اندازی واورا ازقدرت برانداخت.چونکه چاویزپایه ی مردمی داشت،توده های خشم گین به خیابان هاریخته خواستاررهائی وبازگشت اوبقدرت شدند.نظامی های کودتاچی که خشم بی پایان مردم رادیدند،تاب نیاورده میدان راخالی کردند وچاویزپس ازچارروزاسارت دردست نظامی هائی شورشی،دوباره به قدرت بازگشت.چاویزکه جورج بوش را درپشت سرکود تائی ناکام علیه خود می دید؛باجرئت ونیرومندی به مبارزه ی علیه اوپرداخت ودرتمام دوره ی ریاست جمهوریی بوش مناسبات چاویزواودشمنانه بود.دشمنی میان هردوباندازه ی ژرف شده بود که چاویزدرگردهمائی سال2008مجمع عمومی سازمان ملل که نوبت سخنرانی اش پس ازبوش تنظیم شده بود،چنین گفت:"اینجاپیشترازمن شیطان سخن می گفت واکنون هم بوئی اورا حس می کنم ودرجریان سخنرانی خود،کتابی نوشته شده توسط نوام چامسکی زیرعنوان"دولت هائی زشت"ابتکاربوش رابلند نموده به حاضرین گردهمائی نشان داد."درواقع،عنوان کتاب،ازسخنان بوش برگزیده شده بود که درآن درکنارایران،کوریای شمالی،زیمبابوی،سوریه،لیبی وکوبا،وینزویلاهم زشت پسوند گرفته بود.

ازاین سبب که، کود تا اورا بیشترازپیش مصمم کرده بود وپشت سرکود تاچی ها هم جورج بوش رامی دید؛بدون محافظه کاری، برنامه ی انقلابی- وسیالیستی خود راپی گرفت.برنامه ی که دیگرگونی بسیارژرف درزندگی مردم بویژه تهی دستان وکم درآمدانِ کشورش راپی گیری می کرد.درواقع،چاویز برای14سال ریاست جمهوریی وینزیویلارابدوشت داشت ودیگرگونی های ژرفی رادرزندگی مردم زیرنام"انقلاب بولیواری"ایجاد نمود.سیمون بولیوارانقلابی وآزادی خواهی وینزیویلائی بود که درقرن19علیه استعماراسپانیامبارزه کردوآزادی وخود گردانی رابه مردم منطقه ارزانی داشت.ازاین رو،تمام مردم امریکائی لاتین اورادوست دارند.تاکید چاویزبرانقلاب بولیواری،همه ی نخبه گانِ درونی وامریکاوکشورهایی سرمایداری راعصبانی کرده بود.درواقع،چاویزبا انقلاب بولیواریی خود،هدفی راپی گرفت که مردم عادی وکم درآمد کشورش منافع خود را درآن می دیدند وتحقق آن هدف،یعنی رسیدن به مرحله نوی ازتاریخ یاوارد شدن به برهه ی نوی ازتاریخ ودیگرگون کردن جامعه ی کنونی- تحقق آزادی- برابری- عدالت-دموکراسی وحاکمیتِ قانونی برخاسته ازاراده ی مردم بود؛ ومهمترازهمه،تمام این هارابانیازهاوخواسته های مردم وزمان همسازکردن بود.

باتوجه به گفته های یادشده،پرسش بنیادی این است که دستاورد چاویزدرمدت 14سال زمام داری برای مردم وینزیویلا،بویژه طبقه ی کم درآمد یامردمی که زیرخط فقرزندگی می کردند،چه می باشد؟مانتلی ریویو/ یک نشریه یامجله  ماهانه درماه دیسامبر2012، طی یک بررسی یاسروی،دستاورد دوره ی14ساله ی زمام داریی هوگوچاویزیا انقلاب بولیواریی اوراکه باعث محبوبیتِ فزاینده ی او درمیان مردمش شده بود، این گونه برآورد نموده است:
یکی از عوامل اصلی محبوبیت دولت چاوز و پیروزی قاطع او در انتخاب مجددش در اکتبر
۲۰۱۲، کاهش فقر است که با بدست گرفتن مجدد کنترلِ شرکت ملی نفت و استفاده از درآمد سرشارِ آن، نه برای منافعِ طبقه ی محدودی از توانگران چنانچه دولت پیشین عمل می نمود، بلکه برای ساختِ تأسیسات زیربنایی و سرمایه گذاری بر روی سرویس های اجتماعی که وینزویلا جداً به آن نیاز داشت، ممکن گردید. در خلال ده سال گذشته، دولت هزینه های اجتماعی را به میزان ۶۰.۶%درصد و تا مبلغ ۷۷۲ میلیارد دلار افزایش داده است.
فقر فقط با فقدان درآمد و سلامتی تنها با نبود بیماری تعریف نمی گردند. این دو به هم مربوط و از چند عامل تأثیر پذیرفته، یعنی با یک سری روندهای اجتماعی در ارتباط اند. جهت ارزیابی عینی تر پیشرفت واقعی انقلابِ بولیواری در ونزوئلا در خلالِ
۱٣ سال گذ شته، مهم است که پاره ای اطلاعاتِ قابلِ دسترس در مورد عواملِ موثر اجتماعی بهداشت و فقر: آموزش، نابرابری، اشتغال و درآمد، بهداشت عمومی رایگان، امنیت غذایی، و حمایتها و سرویسهای اجتماعی، بررسی گردند.
در ارتباط با این عوامل موثر اجتماعی و شاخص های سلامتی، وینزویلا اکنون کشوری است که کمترین نابرابری را در منطقه داشته (اندازه گیری شده توسط شاخص جینی)، بعبارتی میزان نابرابری را
۵۴% و فقر را ۴۴% کاهش داده است. فقراز70.8 % در ۱۹۹۶ به ۲۱% در ۲۰۱۰ کاهش یافته است. فقر مطلق از ۴۰% در ۱۹۹۶ به حدِ بسیار پایینِ ۷.٣% در ۲۰۱۰ رسیده است. حدود ۲۰ میلیون نفر از برنامه های ضدفقر منتفع گردیده اند (تا بحال ۲.۱ میلیون نفر سالمند مقرری دوران پیری دریافت داشته – که ۶۶% جمعیت است، این رقم در دولت پیشین فقط ٣٨۷۰۰۰ نفر بوده است).
آموزش از عوامل موثر کلیدی سلامتی و فقر است که دولت بولیواری با اختصاصِ
۶% از تولید ناخالص داخلی به آن تأکید زیادی بر بهبود آن داشته است. یونسکو تأیید نموده است که بیسوادی تقریباً حذف گردیده، و ونزویلا سومین کشور منطقه است که مردمش بیشترین وقت را صرف مطالعه می نمایند. آموزش از مهد کودک تا دانشگاه رایگان بوده؛ ۷۲% کودکان به مهد کودک های دولتی و ٨۵% کودکان در سن تحصیل به مدرسه می روند. هزاران مدرسه ساخته یا بازسازی شده و ۱۰ دانشکاه جدید تأسیس گردیده اند. کشور از لحاظِ نسبت دانشجویان در آمریکای لاتین رده ی دوم و در سراسر دنیا رده ی پنجم را دارد. درواقع یک سوم ونزویلایی ها در یک برنامه ی آموزشی ثبت نام نموده اند. همچنین، این دستاورد بسیار مهمی است که ونزویلا در مقامِ پنجم دنیا برای شاد ترین جمعیت با فنلاند شریک است.
قبل از دولت چاوز، در سال
۱۹۹٨، ۲۱% جمعیت از سوء تغذیه رنج می برد. کشور هم اکنون یک شبکه ی توزیعِ غذایی با یارانه های دولتی تأمین نموده که شامل فروشگاه ها و سوپر مارکت ها است. در حالی که ۹۰% غذا در ۱۹٨۰ وارد می شد، این رقم امروزه به کمتر از ٣۰% کاهش یافته است. یک سازمان دولتی کشاورزی ۴۵۴۲٣٨ فقره اعتبار به تولید کنندگان روستایی اعطا و ٣۹۰۰۰ تولید کننده ی روستایی فقط در سال ۲۰۱۲ اعتباراتی دریافت داشته اند. پنج میلیون ونزویلایی غذای مجانی دریافت می دارند که چهار میلیون آنها کود کان دبستانی بوده و ۶۰۰۰ آشپزخانه حدود ۹۰۰۰۰۰ نفر را تغذیه می نمایند. اصلاحات و سیاست های کشاورزی برای کمک به تولید کنند گانِ بخش کشاورزی به افزایشِ تولید محلی مواد غذایی انجامیده است. نتیجه ی همه ی این اقداماتِ امنیت غذایی این است که امروزه سوء تغذ یه به ۵% کاهش یافته، و سوء تغذ یه ی کود کان که در سال ۱۹۹۰ معادل ۷.۷% بود امروز به ۲.۹% رسیده است. با هر معیاری، این یک دستاورد بهداشتی قابلِ تحسین است.
بعضی از داده های بسیار مهمِ در زمینه ی سیستم بهداشت و سلامت بقرار زیر است:
– مرگ و میر کود کان از
۲۵ در هزار در سال ۱۹۹۰ به ۱٣ در هزار در سال ۲۰۱۰ کاهش یافت.
۹۶% جمعیت اکنون به آب تمیز دسترسی دارند (یکی از اهدافِ انقلابِ بولیواری)
– در سال
۱۹۹٨ برای هر ۱۰۰۰۰ نفر ۱٨ پزشک وجود داشت که امروز به ۵٨ پزشک رسیده است و سیستم بهداشت عمومی در کل ۹۵۰۰۰ پزشک را در استخدام خود دارد
– دولتهای پیشین در طول
۴ دهه ۵۰٨۱ کلینیک پزشکی ساختند در حالی که دولت بولیواری در مدت ۱٣ سال ۱٣۷۲۱ کلینیک ساخته که افزایشی ۱۶۹.۶% را نشان می دهد.
– باریو آندِ ترو (بعبارتی دیگر، برنامه ی بهداشتی پایه ای با کمک ٨٣
۰۰ پزشک کوبایی) تقریباً به نجات ۱.۴ میلیون زند گی در ۷۰۰۰ کلینیک منجر گردیده و ۵۰۰ میلیون مشاوره ی پزشکی ارائه نموده است.
– فقط در سال
۲۰۱۱، ۶۷۰۰۰ ونزیلایی داروهای گران قیمت مجانی برای ۱٣۹ گونه آسیب از جمله سرطان، هپاتیت، پوکی استخوان، روان پریشی، و دیگر موارد دریافت داشته اند، هم اکنون ٣۴ مرکز ترک اعتیاد در کشور دایر است.
– از رهگذر برنامه ی بخصوصی در مدت
۶ سال برای ۱۹٨۴۰ بی خانمان مسکن تهیه گردیده، و عملاً هیچ کودک خیابان خوابی در کشور نیست.
– کشور هم اکنون بزرگترین واحد مراقبت های ویژه در منطقه را دارد.
– یک شبکه ی داروخانه های یارانه ای در
۱۲۷ فروشگاه داروها را با تخفیف ٣۴.۴% بفروش می رسانند.
۵۱۰۰۰ ونزویلایی در کوبا معالجات تخصصی چشم پزشکی دریافت داشته و "برنامه ی مراقبت بینایی" ۱.۵ میلیون نفر را نجات داده است.

طبقِ آمار "گلوبال فاینانس" و "دفتر حقایقِ جهانی سازمان سیا" اقتصاد وینزویلا نشانه های زیر را ارائه می دارد: بیکاری ٨%، بدهی دولت (بخش عمومی)
۴۵.۵% تولید ناخالص داخلی (در مقام مقایسه این رقم برای کشورهای اتحادیه ی اروپا ٨۲.۵% است)، و یک رشد واقعی تولید ناخالص داخلی – تولید ناخالص داخلی بر نفر ۱٣۰۷۰ دلار است. در سال ۲۰۱۱، اقتصاد وینزویلا با رشدی معادل ۴.۲% اکثر پیش بینی های اقتصادی را پشت سر گذاشته، و در نیمه ی اول سال ۲۰۱۲ این رشد را به ۵.۶% رسانده است. نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی براحتی پایین تر از آمریکا، انگلستان و کشورهای اتحادیه ی اروپا است. نرخ تورم – مشکلی که برای چندین دهه رایج بوده است – در پایین ترین حد چهار سال گذشته، یا 13.7در طول اکثر سه ماهه ی چهارم ۲۰۱۲ بوده است. حتی وال استریت ژورنال گزارش می دهد که سهام بورس وینزویلا تا کنون بهترین سهام بورس در دنیا بوده، که در اکتبر ۲۰۱۲ به رکوردی تاریخی دست یافته، و ضمانت نامه های وینزویلا در میان بهترین اوراق قرضه ی اقتصادهای در حال صعود است.
پیروزی چاوز در سراسرِ دنیا تأثیر گذار است چون او نماینده ی تغییر بنیادی نه تنها در کشور خودش که در همه ی کشورهای آمریکای لاتین است – جایی که دولتهای مترقی انتخاب گردیده اند – و از این رهگذر نظم جهانی شکل نوینی یافته است. پیروزی چاوز وقتی ارزشمندتر جلوه می نماید که همه ی کمک های مالی و راهبردی آژانس ها و متحدان آمریکایی به احزاب و مطبوعاتِ مخالفان وینزویلا در نظر گرفته شود. از سال
۲۰۰۲، واشنگتن مبلغِ تقریبی ۱۰۰ میلیون دلار در اختیارِ گروه های مخالف وینزویلا گذاشته و فقط در این سال انتخابات، ۴۰ – ۵۰ میلیون دلار در آنجا توزیع نموده است. اما مردم آتشبار تبلیغاتی مطبوعاتی را که ۹۵% آنها در مالکیت خصوصی بوده و ضد چاوز عمل می نمایند نادیده گرفتند.
موج تغییرات مترقی در منطقه شروع گردیده تا نخستین زیربنای واقعاً مستقلِ آمریکای جنوبی را با اتحاد سیاسی سازمان هایی چون بانکِ جنوب، سِلاک، آلبا، پتروسر، پترو-کارائیب، یوناسر، مرکوسر، و تِله سر بنا نهاده و بدین صورت به بقیه ی جهان نشان داده است که بدیل های اقتصادی و اجتماعی جدیدی در قرن بیست و یکم وجود دارند. در پیش گرفتن مُدلِ توسعه ی متفاوتی از توسعه ی جهانِ سرمایه داری در نقطه ی مقابل اروپا، به کاهش میزانِ بدهی ها در آمریکای لاتین منجر گردیده، کاهشی که همچنان ادامه دارد.
تغییرات در وینزویلا تجریدی نیستند. دولت رئیس جمهور چاویز شرایطِ زندگی مردم را بطور چشمگیری بهبود بخشیده و برای رسیدن به این هدف مردم را در مشارکت سیاسی پویایی درگیر نمود. این شیوه ی جدید توسعه ی سوسیالیستی تأثیر خارق العاده ای در آمریکای لاتین داشته است، از جمله ی آخرین آن ها در کولمبیا، و چپ های مترقی اکنون اکثریت دولت های مرکزی در منطقه را تشکیل داده، که در وینزویلا تعامل دهنده ی را می بینند که دموکراسی بیشتر، استقلال ملی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی را به منطقه آورد.(2)

اکنون که دستاورد های چاویزبازتاب داده شد،لازم است که ازانتقادهائی مخالفان وستایش هایی موافقانش هم سخن گفته شود.درصف مخالفانش، روشن است که امریکاومتحدان غربی اش وبرخی نهادهای حقوق بشری ازهمه برجسته تربودند وسیاست اورامستبدانه تلقی می کردند.واضح است که هرکنشی واکنشی دارد،وچاویزهم باسرسختی پاسخ انتقادهایی مخالفان خود رامی داد.بطورنمونه،درنیمه ی دوم سال2010،ستیفن ساکرکارگردان بخش هارد تاکس یاسخنان سختِ تلویزیون بی بی سی گفتگوئی داشت باچاویزکه پس ازاعلام درگذشتش همان گفتگوبرائی دوروزباز تاب داده شد.ساکردربخشی ازهارد تاکس،ازچاویزپرسید که شمارانهادهای حقوق بشردرامریکابه ستیزباحقوق بشرمتهم می کنند!اودرپاسخ گفت که:چرا این نهادها ازنقض حقوق بشریی فلسطینی هادرغزه سخن نمی گویند؟چاویزیکی ازسخت ترین منتقدان اسرائیل بود وبخاطرحمله ی این کشوردردسامبر2008وژانویه2009،روابط خود رابا آن کشورقطع نمود.ساکرازاودررابطه به تغییراتِ وارد شده درسیاست امریکادردوره ی اوباماسخن به میان آورد. با این که دشمنی چاویزبابوش سخت تر،ورابطه ی نرم تری با اداره ی اوباما داشت،به ساکرگفت که:تغییری درزمینه نمی بیند وسیاست هایی بوش توسط اوبامادرعراق وافغانستان ادامه دارد! دررابطه بانقض حقوق بشرورعایت آزادی دروینزیویلا وسازگاری سوسیالیسم بادموکراسی که ساکربه آن اشاره نموده بود،چاویزگفت که:میان سوسیالیسم ودموکراسی کشمکشی نمی بیند وبه سوسیالیسم دموکراتیک باورمند می باشد.

دررابطه به نزاع میان سوسیالیسم ودموکراسی ،باید عرض نمود که ازنظرجوهری آنقدرکه سرمایداری بادموکراسی ناسازگارمی باشد،سوسیالیسم نمی باشد.چون کمونیسم استالینی- مائوئی بنام دموکراسی خلقی، آزادیی خلق هارا دفن نموده بودند،سرمایداری راتشویق نمودند تاهمه گونه هائی سوسیالیسم ازجمله سوسیالیسم چاویزی راهم مخالف دموکراسی جابزنند.دراین زمینه،اشاره بدوپرسمان تهی ازفایده نخواهد بود:نخست این که،امریکادردوره ی جنگ سرد دفاع ازآزادی ودموکراسی را تنهادرمبارزه باکمونیسم منحصرنموده بود.زمانی که ازمستبدان نظامی ای دوست حمایت نمود،دیگرکسی نمی توانست به حمایت امریکا ازدموکراسی وآزادی درجهان باورنماید! دوم این که،احزاب کمونیست وروشنفکران جهان سوم هم بنام دفاع ازعدالت ومبارزه با استعمارازدموکراسی سخن نمی گفتند.درواقع،همین پرسمان سبب شد که کاری ازآن هادرشرایطی پساکمونیستی ساخته نشود، ودرکشورهائی مسلمان،جای آن ها رابنیاد گرایان مذهبی اشغال نمایند.زمانی که چاویزسوسیالیسم خود راسوسیالیسم قرن بیست ویکمی نام نهاد،درواقع نشان داد که کاری به نمونه هایی کمونیسم وسوسیالیسم مسکوی- پکنی وجهان سومی ای دیروزندارد.چون ازسوسیالیسم سده ی بیست ویکمی ای چاویز وبنیاد گرایان به حیث نیروئی جایگزین چپ دیروزدرجهان اسلام نام برده شد،وازخدمات چاویزهم به تهی دستان یادآوری شد،ایجاب می کند که ازکارهائی ناسود مند جهادی هاوطالبان درافغانستان که خیرهمه آگاهی دارند،ازخد مات خمینی وخامنه ی بنیاد گراهم به تهی دستان ایران یاد کرده شود.بیاد دارم که خمینی درپاریس به ایرانی هاوعده داده بود که درآمد هائی نفتی رابه سرسفره ی آن هامی برد.اکنون،اگرمقایسه میان سوسیالیسم چاویزواسلام خمینی- خامنه ی کرده شود،روشن می شود که دروینزیویلا،بهائی یک گیلن تیل 9سینت یاکمترازیک دهم دلارامریکائی، ودرایران، درکنارقیمت دیگرکالائی مورد نیازروزانه ی مردم ازآسمان سخن می گوید.

درحقیقت،باید چنان می شد که شد.چرا؟به این خاطرکه، چاویزهم دموکرات بود وهم سوسیالیست؛درحالی که، خمینی وخامنه ی دشمن هردو بودند ومی باشند.اگرغربی هادردموکرات بودن چاویز شکی دارند،تنهانتیجه ی انتخابات ماه اکتوبر2012دروینزیویلا که شفافیت یادرستی ای آن راهمه ی نهادها ورسانه های غربی تایید نموده بودند،وهِنریک گبریلزرقیبش درانتخابات هم درستی ای آن راتایید نموده بود،گواهی به دموکرات بودن رهبرمتوفائی وینزیویلامی باشد.اما دررابطه به مسلمان ها،چه سکولارمستبد وچه بنیاد گرائی مستبد،ازعدالت وبرابری که خیرنباید سخن گفت،وهمواره هوای دموکراسی وآزادی درقلمروشان ابری می باشد.بنابراین، برای مسلمان ها زمانی آن فرارسیده است که مانند چاویزبگویند که پیامبراسلام یک سوسیالیست واقعی بود!بطورنمونه،درجشن میلادسال2006،چاویزدرسخنرانی خود،حضرت مسیح"ع"رایک سوسیالیست واقعی خواند.آری!من هم تایید می کنم که مسیح"ع"یک سوسیالیست واقعی بود!بطورنمونه،درانجیل این سخن ازمسیح"ع"آمده است که:"اگرشترازسوراخ سوزن تیرشود،سرمایدارهم به بهشت می رود"! دراسلام،روشن است که عدالت مورد نظرقرآن بسیارسوسیالیستی ترازسوسیالیسم چاویزی و...می باشد.بدبختانه،باتغییراتی که درتعبیروتفسیرقرآن وسخنان رسول الله"ص"دردوره ی خلیفه ی سوم صورت گرفت،سرمایداری برعدالت وسوسیالیسم غلبه ودین اسلام رادربست بدست زورمندان وسرمایداران انداخت.رخ دادی نامیمونی که تاکنون ادامه دارد.خوشبختانه،درسده ی بیستم برخی اندیشمندان مسلمان به روحیه ی سوسیالیستی- عدالت خواهانه ی اسلام تاکید نمودند؛بدبختانه،مانندشهابی تند درفضای تفکراسلامی رونماوناپدید شد.بطورنمونه،دکترمصطفی السباعی رهبرجمعیت اخوانِ سوریه، کتابی زیرعنوان"الاشتراکیه الاسلامیه یاسوسیالیسم اسلامی" نوشت.افزون براین که دنبال نشد،محافظه کاران مسلمان به سرزنش او پرداختند! ودرایران،دکترمحمد نخشب جنبش خداپرستان سوسیالیست راپی ریخت که ازحد نظریه به پیش نرفت.اگرچه علی شریعتی اندیشه ی نخشب رازیرعنوان"عرفان،برابری وآزادی"مطرح نمود،اما،آخوندیسم بازاری- ارتجاعی- زرپرستِ حاکم نگذاشت که جزسرمایه زدگی مبتذل کنونی ای رایج درایران که 50درمردم یک کشورثروتمند را به زیرخط فقربرده است،اندیشه وکاری دیگری رونق پیدانماید.بهرصورت،هم سوسیالیسم سده ی بیست ویکمِ چاویزوهم سوسیالیسم اسلامی، نظریه هاوتجربه هائی می باشند که نباید ازکنارآن هاسرسری گذشت! دراخیر،با تاکید باید گفت که درمیان سیاست مدارانِ سیاه کاروبد کنشت،هوگوچاویزواقعاً شخصیتی بود که به گفته ی توکویل، درزندگی ومرگ خود همان رادریافت که شایسته اش بود،یعنی احترام وانصاف درمیان مردم وینزیویلاوهمه ی عدالت خواهان جهان.

یانویس ها:

1- مرگ چاویزازدید شان پن،لیوراستون ومایکل مور،پنجشنبه17اسفند-حوت1391-7مارس2013،نویسنده:رضاعلامه زداه

www.asre-nou.net/php?objnr=25855

2- بیاد چاویز

مانتلی ریویو- دسامبر2012

اخبار روزپنجشنبه17اسفند- حوت1391-7- مارس2013

www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayld=51477

 

 

 


بالا
 
بازگشت