مکالمه تلفنی شير لالا و آقا شيرين!

کمباور کابلی

شير لالا : سلا ماليک آقاشيرين، چه دم داری بيادر! خوب استی ؟ بخير استی !سر حال استی!

آقا شيرين: فضل الله پاک است. خدا نگيرت!

شير لالا : همی خبر تبدلات و تغييرات مقام های امنيتی ده گوشکت خورده! يعنی بسم الله خان سلب اعتمادی ، ميشه وزير دفاع! انجينير نبيل شوت ميشه به سفارت! اسدالله خالد ، ميشه گويا رييس امنيت!
جمعه خان همدرد هم در نظر است وزير داخله شوه!

آقا شيرين: جان بيادر، آقای خالد خو مثل تورن اسماعيل خان يک دوسيه کلان نقض حقوق بشر داره ، ده وقت واليگری، اسدالله خان هم مثل اسماعيل خان واری ، زندان و شکنجه گاه شخصی و مخفی ، جور کرده بوده،هرچه دلش ميخواسته با مخالفان رژيم، انجام ميداده، در بخش ثانی ، از تو پرسان ميکنم، همی يک آدم که از وزارت داخله به جرم بيکفايتی، سلب صلاحيت شد، چتو می تانه يک هفته پسانتر وزارت دفاع ره از پيش ببره ؟
به خيالم که همی يکی دوتا، سه تا ،اسدالله ، بسم الله و نعوذ با الله، آخرين مهره های تيم کرزی صاحب است، دگه ميدان از مرد های کاری ، خالی واری است، تو چه ميگی!

شير لالا: فرمايش خودت ، کاملا در ست است ، اينا کل شان از دستر خوان کرزی نان ميخورند اما کرزی گويا از دستر خوان پر نورو نعمت ، پريزدنت احمدی نژاد! همی حالی بيشتر از پنجاه نفر ، رييس صاحب جمهور و هيات معيتی، رفته اند تهران، قورمه سبزی و کشک بادنجان ايرانی، ميخورند!
فرمايشات محترم کرزی ، ديروز در کنفرانس تهران، را ديده باشی، معلوم نشد، بشار اسد حق به جانب است يا مخالفان مسلح او!

آقاشيرين: خو، خودت بهتر می فامی، کرزی، هر ساعت، فی المجلس ، يک رقم، در افشانی ميکند!

شير لالا: گپت به گل بدل شوه ، همی طور که گفتی، يادم آمد که کرزی در مراسم فارغان اکادمی پوليس يکماه و اندی پيش ، همی پشت هم لاف و پتاق ميزد که وطن شما چند سال بعد ، يک قدرت منطقه ای خواهد بود و فلان و بهمان.... ناگهان ، خطاب به وزير داخله گفت: « بسم الله خان، رتبه عسکری شما چيست ؟»
وزير گفت : « صايب ، ستر جنرال!»
کرزی خطاب به افسران تازه نفس گفت: کوشش کنيد، در آينده ، در اثر کار و تلاش ، همين رتبه و درجه ره کمايی کنين، بچم ..!
کرزی يادش رفته بود که بسم الله خان يک ضابط ماشينی از نوع جهاد ی است ، البته همو ماشين ساخت افغانستان که آدم مکتب گريخته را « صاحب منصب» ميسازد، هنوز فعال است!

آقا شيرين: هه ، هه ( خنده ء بلند و ممتد )!

آقا شيرين : بادار، نگفتی که کرزی چصور مملکته به ياد خدا هيلا ميته و با پنجاه نفر پلو خور، هر شکم به اندازه شکم کريم خان خرم،چند روز ميره تهران ، بی غم و بی خيال!

شير لالا: ساده نشو، مملکت ما خو از طرف کاخ سفيد ، اداره ميشه، به کرزی چی؟

آقاشيرين : همی پيران و تنبان، کريم خرم و دگه ها ره که درتلويزيون می بينی، احساس حقارت نمی کنی ، شير لالا؟

شيرلالا: کرزی ،خو تنها بانی دماکراسی افغانی (!) نيست، بنيانگزار نهضت پيران و تنبان گيبی و پنجابی هم است ! در دوره ظاهر شاه، يک وقت، در دو سينمای پارک و آريانا،هر تماشاچی مجبور و مکلف به « کرايه گرفتن» پتلون بود تا مجوز رفتن به داخل سالن سينما پيدا کند !
امروزاز برکت دماکراسی امريکايی، رييس دفتر رييس جمهور ، با لباس گيبی به سفر ديپلوماتيک ميرود !

آقا شيرين: خوش باشی شير لا لا، خدا يارت!
شير لالا: خدا حافظ . يار زنده ، صحبت باقی!

 

 


بالا
 
بازگشت