دکتور فرید طهماس

 

(طنز)

مصاحبه ـ راپورتاژ از فيسبوک

قسمت اول

نطاق از استودیوی رادیو:

سلام شنونده گان عزیز!

اینک توجه شما را به راپورتاژی جلب میکنیم که خبر نگار ما بصورت زنده و مستقیم از دنیای مجازی یعنی فیسبوک میفرستد .

نطاق: سلام آقای خبر نگار، صدای ما را میشنوید ؟

خبرنگار: بلی بلی اما بسیار ضعیف !

نطاق: همین لحظه در کجا هستید و چه گفتنی دارید؟

خبرنگار: سلام، سلام باشنده گان دنیای حقیقی، همین حالا در فیسبوک قرار دارم، جایی که به نام دنیای مجازی یا غیر حقیقی نیز یاد میشود.

طوری که می بینم، این دنیا، با دنیای شما تفاوتهایی دارد. مثلاً، آدمهای دنیای شما، همه زنده و متحرک هستند، لیکن آدمهای این دنیا، بجز من که تازه از آن دنیا آمده ام، همه شان نه زنده اند و نه حرکت میکنند، به خاطری که وجود فیزیکی ندارند وتنها در مانیتور کمپیوتر دیده میشوند.

در این جا، بعضی تفاوتهای کوچک دیگر نیز دیده میشود بطور مثال، آدمها نه تنها با نام و عکس اصلی و آدمی میتوانند چهره نمایی کنند ، بل که با نامهای مستعار و عکسهای غیر اصلی وحتا غیر آدمی نیز میتوانند ظاهر شوند.

مثلاً، نام مستعار یک نفراست پنبه، اما در جای عکس خود، عکس یک خارپشتک را گذاشته ؛ یا نامش است قندولک، لیکن در جای عکس خود، عکس یک شترمرغ را گذاشته ؛ یا نامش است عمر محمد ملا، لیکن درجای عکسش، عکس یک طفلک شیرخور دیده میشود ؛ یا عکسش است عکس یک زن چادری پوش، لیکن نامش مرلین مانرو ؛ یا هم عکسش مرلین مانرو و هم نامش مرلین مانرو ؛ یا نامش است بزغاله، اما عکسش بودنه ؛ یا نامش بودنه، عکسش بزغاله ؛ یا نامش بودنه، عکسش هم بودنه ؛ یا نامش بزغاله، اما عکسش عکش خودش ؛ یا نامش بابه بلستی، عکسش عکس برج تلویزیون کانادا ؛ یا نامش است خرگوش، لیکن عکسش عکس یک خر بدون گوش ؛ یا نام مستعارش است چلتار، لیکن عکسش شمارهء ۳۹ ؛ یا نامش نوشته شده کچری قروت، لیکن عکسش قروت بدون کچری ؛ یا نام مستعارش است بادنجان رومی، اما عکسش بانجان سیاه ؛ یا نامش مردانه است، عکسش زنانه ؛ یا عکسش زنانه، نامش مردانه ...

نطاق: بسیار جالب است، آیا در آنجا . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

نطاق: آدمهای دنیای مجازی به چی بیشتر علاقه دارند ؟

خبرنگار: به همه چیز، از اقتصاد و سیاست گرفته تا لیلی و مجنون و آدم خان و درخانی و شمع و پروانه و دیو و پری و جن و فالبینی. اما بهتر بود پرسان می کردید بیشتر به چه علاقه ندارند !؟

نطاق: خوب، حالا بگویید که بیشتر به چه علاقه ندارند ؟

خبرنگار: بیشتر به دنیای شما یعنی دنیای حقیقی علاقه ندارند. در این جا آدمهایی هم پیدا می شوند که به خانمهای خود بی علاقه اند، البته هنگامی بی علاقه اند که پشت کمپیوتر های خود نشسته باشند .

نطاق: این آدمها در ۲۴ ساعت، چند ساعت را پشت کمپیوتر می نشینند ؟

خبرنگار: اینها، در ۲۴ ساعت، ۴۸ ساعت آن را پشت کمپیوتر های شان می نشینند !

نطاق: و ... تشناب ؟

خبرنگار: نی، شما فکر نکنید که این آ دمها آنقدر ساده و پیاده باشند ؛ آنها از بس هشیار و دور اندیش هستند، حتا درجن درجن شاشه دانی یا بولدانی پلاستیکی مخصوص را نیز زیر چوکیهای شان می گذارند ؛ این نوع شاشه دانیهای مود نو که مخصوص برای معتادان به فیسبوک ساخته شده، مجهز با انتی ویروس و مصوون از حمله های ناگهانی هگر های کیمیایی و بیالوژیکی اند !

نطاق: وووی، وووی، راسسسسسسسستی ؟!

خبرنگار: بلللللللللی !

نطاق: آیا در آن جا مردم معمولی هم پیدا میشود ؟

خبرنگار: والله چه بگویم، اما می گویند که پیدا میشود. به خیالم در این جا آدمهای نیز هستند که همه چیز شان معمولی و اصولی است مثلاً، هم نام شان اصلی است و هم عکس شان ؛ هم وظیفهء سابق شان هم رتبهء شان ؛ هم پوهنتون شان، هم فاکولتهء شان هم رشته، درجهء تحصیل، دیپلوم و سال فراغت شان اصلی است و مهمتر از همه، مطالبی که با دوستان شان به اشتراک میگذارند، نیز اصلی است، به خاطری که نام مؤلف و نویسنده ویا مآخذ در آنها تذکر داده می شود !؟

نطاق: شما پیشتر از اقتصاد یاد کردید، در دنیای مجازی وضع اقتصادی مردم چطور است، آیا مردم در آنجا هم زیر "خط فقر" زنده گی می کنند؟

خبرنگار: چی؟ چی؟ زیر چی زنده گی می کنند؟

نطاق: زیر خط فقر!

خبرنگار: نی، نی نطاق جان، کور شوم اگر کدام خطی را در این جا دیده باشم یا کدام فقری را ؛ هیچ نوع خط در این جا دیده نمیشود به خاطری که هیچکس قلم ندارد که بنویسد، همه تایپ میکنند. و فقر اصلاً جرأت آمدن به این دنیا را ندارد. آدمهای این دنیا مثل آدمهای دنیای شما بیچاره و فقیر نیستند، این جا کسی نیست که غذا های رنگ رنگ داخلی و خارجی را ندیده باشد ؛ روزی نیست که یکی به مهمانی دیگری نروند و به خصوص در روز های تولد، بهترین دسته ها و سبدهای گل را یکی به دیگری نفرستند! پس درچنین دنیایی " خط فقر" می تواند وجود داشته باشد ؟

پول نقد نیز مانند "خط فقر"، در این دنیا دیده نمیشود. مثلاً ضرور نیست که با پول تکت موتر یا طیاره بخری و از جایی به جای دیگر بروی ؛ در این دنیا، هرجایی که بخواهی بروی، فقط چند ثانیه صبرکن، خودش پیش تو می آید!

نطاق: خووووووو؟ چقدر عالی ! اما وضع سیاسی . . .

++++++++++++++++++++++

نطاق: خووووووو؟ چقدر عالی! ممکن است بگویید که وضع سیاسی در آن جا چگونه است ؟

خبرنگار: وضع سیاسی در این جا بسیار بسیار عالی است! تعداد احزاب، بیشتر از تعداد اعضای آنهاست.

نطاق: چطور؟ چطور؟

خبرنگار: گفتم، تعداد احزاب در این دنیا، بیشتر از تعداد اعضای آنهاست. در دنیای شما، هر حزب یک رییس دارد، لیکن در این دنیا هر رییس یک حزب دارد ؛ حزبش دارای یک عضو است که خود همان رییس است.

نطاق: عجب! احزاب سیاسی در دنیای مجازی چند ستونه اند ؟

خبرنگار: احزاب را در این جا از نظر ستون این گونه یافتم: نیم ستونه، یک ستونه، دوستونه، سه ستونه، چهار ستونه و حتا احزابی هم وجود دارند که اصلاً ستون ندارند. لیکن بد بختی سیاسی در این است که هر کدام آنها ، از یک ستونه گرفته تا هیچ ستونه، از گزند "ستون پنجم" در امان نیستند ؛ همین ستون پنجم که در ابتدأ "ستونک" می باشد و پسانها به "ستون" تبدیل می شود، گاهی هم از همان روزهای اول تأسیس حزب به خصوص احزاب نورمال چارستونه، با صد حیله و نیرنگ به داخل آنها نفوذ می کند و آهسته آهسته و خب خب مثل کرم کدو دانه، کارک خود را انجام می دهد !

نطاق: چرا، مگر کرم کدو دانه در دنیای مجازی تداوی نمیشود ؟

خبر نگار: می شود، لیکن کرم تا کرم است، کدو تا کدو است و دانه تا دانه است !

نطاق: پس مصوون ترین احزابی که از گزند ستون پنجم در امان هستند، همان احزابی اند که هیچ ستون ندارند ؟

خبرنگار: نی بخدا، در این دنیا حتا احزاب بی ستون هم از گزنده "ستون پنجم" در امان نیستند.

نطاق: پس دموکراسی واقعی که می گویند، در دنیای مجازی وجود دارد که حتا احزاب بی ستون هم می توانند تأسیس شوند ؟!

خبرنگار: بلی البته، دموکراسی واقعی اصلاً در همین دنیا است. در این جا تعدد احزاب به حد کمال خود رسیده است ؛ همین تعدد احزاب که در دنیای ما و شما پلورالیسم ـــ ملورالیسم سیاسی نیز نام دارد، سبب گردیده که این دنیای مجازی هم به میدان مرغجنگی تبدیل شود. در این دنیا، میدان را کسی میبرد که مرغش کلنگی باشد و اگر کلنگی نیست، اقلاً مرغش یک لِنگ داشته باشد و اگر هیچ لِنگ نداشته باشد، آنگاه بهتر است ازمیدان خارج شود، به خاطری که مرغ بی ِلنگ، بجز آشپز های طلایی، بدرد هیچکسی نمیخورد .

در این جا بیست و چهار ساعت بین اهل سیاست جر و بحثهای مختلف صورت می گیرد و اما کمتر کسی پیدا می شود که از این جر و بحثها و زدن و کندنها، به نفع اکثریت فیسبوکیان که به آنها چشم امید دوخته اند، نتیجه گیری کند. تقریباً همهء مباحثه ها بی نتیجه به پایان می رسد. در این جا کسی نیست که در مباحثه های سیاسی، یا خودش قناعت کند و یا جانب مقابل را قناعت بدهد. در میدانهای سیاسی، هیچکس به دیگری تن نمیدهد ؛ هرکس می گوید تو کیستی که من نیستم !

کمتر کسی دیده میشود که در بارهء حال و آینده فکر کند ؛ اکثراً به گذشته مصروف می شوند .

تا جایی که دیده می شود، این دنیا از نظر سیاسی نه تنها به میدان مرغجنگی، بل که یگان ــ یگان وقت به میدان گاوبازی اسپانیایی ها نیز شباهت پیدا می کند .

نطاق: اما نگفتید که . . .

+++++++++++++++++++

نطاق: اما نگفتید که در دنیای مجازی دوستی وجود دارد؟

خبرنگار: دوستیی که در این دنیا دیدم، در هیچ دنیایی وجود ندارد. حتا شاید در "اوو دنیا" هم وجود نداشته باشد!

نطاق: این دوستی بر اساس چه استوار است که حتا در"اوو دنیا" وجود ندارد؟

خبر نگار: دوستی فیسبوکی بر اساس لایک و کومنت استوار است!

نطاق: لایک و کومنت چیست؟

خبرنگار: بلی بلی، باز صدای تان شنیده نمیشود!

نطاق: حالا می شنوید؟

خبرنگار: بلی، حالا می شنوم، چه پرسیدید؟

نطاق: پرسیدم که لایک و کومنت چیست؟

خبرنگار: اگر مطلب کسی را که در فیسبوک به اشتراک می گذارد، "لایک" زدی، یعنی خوش ات آمد و تایید کردی . . . باز همان آدم باید مطلب ترا هم لایک بزند و تایید کند. اگر هم لایک زدی و هم در بارهء مطلب او تبصره کردی و ابراز نظر نمودی، آنگاه دیگر پایه های دوستی تان مستحکم تر می شود؛ از همه مهم تر، اگر در تبصرهء خود از مطلب او تعریف و توصیف و تمجید کردی، همو است که دوستی تان از لایک و کومنت، به مرحلهء "چت" ارتقأ و تحول می کند. و زمانی که گپ تان به چت رسید، انگاه دیگر لایک و کومنت برای هردوی تان مهم نیست!

نطاق: و اگر مطلبش را لایک نه زدی، یا کومنت نه نوشتی، آنگاه چطور؟

خبرنگار: آنگاه دیگر دوستی تان به سرعت برق به دشمنی تبدیل می شود و هر لحظه خطر "اخراج از لیست دوستان"، ترا تهدید می کند.

فضل خدا که این گونه مناسبات در دنیای مجازی است، اگر در دنیای حقیقی می بود، خدا می دانست که چه حال می شد و چه سرها می شکست و چقدر آدم کشته می شد!

نطاق: شما از کلمهء چت نام بردید، "چت" چیست؟

خبرنگار: چت را من هم تا کنون تجربه نکرده ام، به خاطری که تازه به این دنیا آمده ام، لیکن می گویند که در نتیجهء مناسبات چتی (مکاتبهء مستقیم و خصوصی بین دو دوست)، به خصوص که روابط آنان به مراحل بالاتری تکامل کرده، گاهی هم اتفاق افتیده که طرف مقابل که دختر است، بچه برآید و بچه، دختر برآید.

نطاق: آیا ممکن است از خوبیهای چت چیزی بگویید؟

خبرنگار: از خوبیهای چت یکی هم این است که سبب تحکیم دوستی می شود و ممکن است دونفر دوست طوری با همدیگر آشنا شوند که گپ شان به نامزدی و حتا عروسی بکشد. . .

نطاق: عاروسی؟ چقدر خووووب، عاروسی در دنیای مجازی؟ اما بگویید که بدیهای چت کدام است؟

خبرنگار: چت کردن بدی ندارد، اما هرچند نباشد، روابط چتانه ــ روابط چتانه است!؟

نطاق: گفتید که در نتیجهء روابط چتانه بین دو دوست، ممکن است گپ شان حتا به عاروسی بیانجامد؛ اگر دو دوست مرد باشند و یا زن، پس چطور می توانند با هم عروسی کنند؟

خبرنگار: این دنیا همان قدر که مجازی است، به همان اندازه دنیای آزاد و متمدن نیر هست. در آن صورت می توانند عروسی نکنند!

نطاق: چی؟ چی؟

ادامه دارد . . .

 

 

 


بالا
 
بازگشت