م. نبی هیکل


چگونه میتوان متحدانه عملکرد؟

درپایان مقاله ای زیر عنوان( همزیستی و همیاری) منتشره هفته قبلی در سایت آریایی وعده کردم تا  چگونگی اتحاد عمل را با خوانندگان مورد بحث قرار دهم.
خیلی شگفت آور است که روشنفکر ان افغان از الف تا یا در مورد خرابی وضعیت و خطرات در آینده برای مردم و میهن سخن میگویند. اما آنچه را همیشه فراموش میکنند  این است که از خود بپرسند:
ما روشنفکران چه میتوانیم و چه باید انجام دهیم؟
آنچه را همواره به یا دارند این است که :
-
دیرگان را نقد کنند و مقصر پندارند.
  - توصیه کنند و نسخه نگاری نمایند. و

- از دیگران اتحاد عمل بخواهند.
برای همه ی آنانی که خود را شخصیت مستقل ملی و مترقی میپندارند یا سازمان ملی و مترقی میداند زمان آن فرا رسیده تا:
۱. همه به دور یک منشور ملی انسانی که برای همه ی نیروهای ملی و مترقی امکان کار مشترک برای اهداف مشترک را فراهم میسازد با هم متحد گردند. و مرامنامه ها و اساسنامه های خود را بر مبنای آن منشور عیار سازند.
۲.به مردم افغانستان اعتماد و صداقت عملی خود را عملآ نشان دهند.
۳. به دوستان و دشمنان افغانستان واضح گردانند که نیروی های ملی افغانستان حامی اساسی منافع ملی ، رفاه و بقای یک افغانستان واحد و مستقل اند.

در  لفاظی ها و در  اسناد کتبی  شخصیتها و  سازمانهای سیاسی  ادعای ضد ملی بودن  را هیچگاهی را نمیابیم ، اما این ملی بودن چیست که تنها در سخن آنها  وجود دارد؟

همه ی آن سازمانها و احزاب سیاسی که در چنین شرایط حفظ خودمختاری های سازمانی را بر اتحاد در یک سازمان متعهد ملی ترجیح میدهند سزاوار آن نیستند تا صفات ملی و مترقی را به کار برند.فرقی نمیکند چه چپ است یا راست یا معتدل زیرا درایت و درک سیاسی آنها از یکسو و اراده آنها برای ملی و مترقی بودن مورد سوال قرار دارد.  حتی طالبان که تاریخ وحشتیگریهای آنان را  بصورت مکرر ثبت کرده است ادعای وطنپرستی و ملی بودن دارند. چه چیزی میتواند محک و معیار  صداقت نیروها به ملی بودن و مترقی بودن باشد اگر ما حتی مانند نیروهای ضد ملی نتوانیم برای ملت در  زمانی متحد گردیم که نیروهای ضد ملی برای تباهی آن متحد شده اند؟

تمایل برای حفط استقلال فکری و سازمانی تنها به معنای تعصب فکری و تضعیف نیروی ملی در مبارزه برای تحقق اهداف مشترک میتواند باشد.
تمایل برای تشکیل جبهه و ایتلافهای سیاسی به معنای خدمت به ملت ستمدیده نیست زیرا این جبهات به اهداف معیین بحیث تاکتیک سیاسی ساخته میشوند.در شرایط عادی صلح آمیز و در میدان رقابت صلح آمیز میان رقبای فکری ایتلافها و تشکیل جبهات معنای بهتر و بیشتر عملی دارند تا در شرایط کنونی.
از نظر  علوم سیاسی ایتلافها -که تشکیل جبهه ها شامل آن میگردد- عبارت اند از:
مجمع احزاب و بازیگران سیاسی رقیب که بر اساس (۱) درک/ احساس تهدید یا خطر و یا(۲) به هدف توام سازی توانایی های سازمانی شکل میگیرند.
بنابرآن وفاداری این چنین سازمانها به تفکرگروپی و تعصب فکری از یکسو و تمایل آنها برای احراز یا سهیم شدن در قدرت در انتخاب این  گونه راه حل مشهود اند. در حالیکه ملت و منافع ملی با صراحت بحیث اولویت سیاسی احزاب ملی خواستار انقسام نیروهای ملی به ساختارهای خود مختار نه بلکه خواستار عملکرد دستجمعی آنهابحیث سنگر واحد ملی میباشد.
نخستین خیانت روشنفکران سیاسی بدون شک این است که نیروهای ملی را تحت عناوین و تمایلات مختلف غیر قابل تبریه در سازمانهای مختلف تجزیه مینمایند. شواهد بسیاری  از چنین برخورد  ناخود آگاه روشنفکر ان افغان میتوان آورد.مساله اساسی در اینجا  شکلگیری گروپها نیست بلکه اهداف آنها و  اراده آنها برای  کارمشترک است. به مثالهای آتی توجه خواننده را برمیگردانم:

۱. سازمانهای متعدد جوانان  در گروپها فعالیت میکنند در حالیکه میتوانند زیر یک چتر واحد عمل کنند مانند اتحادیه ملی جوانان و محصلان یا...

۲. انجمنهای حقوقدانان و نویسندگان  و هنرمندان هم در دداخل و بیرون از کشور تمایل به خود مختاری دارند تا به ملی شدن و متحد شدن.

اینها همه بر اساس تمایلات مشخص  فکری و گروپی شکل گرفته اند و این  اولویت دهی به ارزشهای گروپی  اند که آنها را در ساختار های کوچک مانند پرچمی و خلقی و مجاهد و  بیطرف انسجام بخشیده اند یا بر اساس محلگرایی و مرزهای جغرافیایی هستی بخشیده اند.

سوال مهمی که باید پاسخ داد به آن این است که چگونه میتوان متحدانه عمل کرد؟

قابل سوال است که برای بسیاریها این کار از راه تشکیل ایتلافهای سیاسی و  جبهه ها ممکن اما از راه اتحاد در یک یا دو سازمان واحد ملی ناممکن ثابت شده است. تعداد زیادی در ۱۷ سال گذشته برای دستیابی به هدف احیای اتحاد احزاب مادر سعی کردند و  نتوانستند  به آن هدف دستیابند. دشواری کار آنها  از نظر تیوریتیکی در تنگنظری آنها قرارداشت  که در میتدولوژی کار آنها یعنی در برخورد آنها با اتحاد با دیگران بازتاب میافت. سه کاستی مهم عبارت بودند از:

۱. تعصب در برابر تفکر  متفاوت و گروپ متفاوت. هریک از اتحاد  طلبان میخواست بر اساس خطوط آنها اتحاد صورت گیرد. به عبارت  ساده آنها در پی اتحاد گروپ (ح.د.خ.ا.) در میان  همان گروپ بودند نه در فراتر از آن.

۲. آنها بر اختلافات تاکید بیشتر داشتند نه بر مشترکات. زیرا آنها راه   تصفیه حساب را برای متحد شدن  برگزیدند و نتوانستند اختلافات را نادیده گیرند.

۳. آنها فاقد یک منشور وسیع ملی بودند بلکه منشور آنها دقیقبآ بر اساس تعصبفکری و گروپی طراحی شده بود. در غیر آن چه چیزی میتواند از اتحاد همسنگران ح.د.خ.ا. جلوگیری نماید؟ با چنین دید تنگ و تاریک واضحآ اتحاد همه ی خانواده چپ تنها میتوانست  بحیث یک آرمان باقیماند.

ما میتوانیم متحدانه در یک سازمان واحد ملی بر اساس یک منشور واحد ملی عمل نماییم مشروط بر اینکه به سه ناراسایی یاد شده با دقت و نقادانه برخورد نماییم.

این منشور واحد  باید چند مشخصه  اساسی را دارا باشد:

۱.فاقد تعصبفکری و گروپی باشد.

۲.  اصولگرا باشد نه مصلحتگرا

۳. ملی و مترقی باشد.

۴. در سهای مهم تاریخ را در نظرداشته باشد.

این چنین یک منشور نقایص و کاستی های کار سیاسی در یک جبهه سیاسی را نیز سهل میسازد، زیرا  کار مشترک را  بر اصول مشترک  بحیث دید مشترک بنا میگذارد.

تفاهم نامه کنونی چنین طراحی شده است و میتواند در  یک بحث اتحاد روشنفکری غنامندی بیشتر یابد.


متن تفاهمنامه/ منشور ملی


بادرک این حقیقت که:

·        انسانها در همه ی جوامع و در همه ادوار تاریخی دور افکار و منافع متفاوت متحد شده اند؛

·        صراحت و دقت در اهداف  برای در یافت راه های حل و فرمولبندی راه های رسیدن به آنها دارای اهمیت کلیدی اند؛

·        کار مشترک بدون درک مشترک و تفاهم ممکن نیست؛

·        تامین حاکمیت مردم بدون اکتویزم فعال روشنفکران متعهد که از اعتماد و حمایت مردم برخوردار باشند  ناممکن است؛

·                               جامعه داخلی افغانستان به یک ساختار سراسری و ملی به هدف دفاع از حقوق مردم نیاز دارد، و با درنظرداشت شرایط و وضعیت های حاکم بر جامعه و  ساختارهای سیاسی کنونی مصمم هستیم برای اتحاد روشنفکران متعهد بر اساس اصول آتی مساعی مشترک انجام دهیم:
1.  ما هرنوع تغییر را به تغییر در نفسها مرتبط میدانیم و معتقدیم تغییر را باید از خود بیاغازیم. بدین لحاظ به ایجاد و تحکیم اعتماد، ار تقای سطح آگاهی و دانش اعضای سازمان و مردم توجه لازم صورت میگیرد.
2. وداع با شیوه معمول و مروج اندیشه و عمل را شرط ضروری موفقیت  در مبارزه میدانیم، و
هر نوع مظاهر تعصبفکری و گروپی را  بحیث مظاهر آن شیوه تفکر  و عمل محکوم میکنیم وغیر قابل تحمل میدانیم. 
3. سازمان را از آنانی پاک نگهمیداریم که دست و دامن آلوده دارند و فاقد نام نیکو اند.
4. شفافیت درکار، کار تخصصی و رعایت دقیق اخلاق مسلکی مشخصات کار ما را در  همه ی  سطوح فردی، سازمانی و ملی تشکیل میدهند.
5. تبدیل کار مردمی به  نقاط مبارزه و تبدیل  نقاط مبارزه به کار مردمی ماهیت اساسی مبارزات ما را میسازد.

6. ما معتقدیم که حمایت مادی و معنوی سازمان سیاسی در داخل جامعه افغانی باید جستجو گردند نه در بیرون ازآن.
7.  توانایی  سازمان از نظر ما در درایت سیاسی، توانایی مدیریت و بسیج منابع ملی و در کسب اعتماد مردم تبارز مینماید.

8.  سازمان ما  منافع ملی را با دقت و بصورت اوپراتیفی/ عملی تعریف مینماید.
9. کار ما بر احترام به تفاوتها و کار مشترک برای تحقق اهداف مشترک و رشد استعدادها و توانایی های فردی استوار میباشد.

10. ما معتقدیم که تخصصی شدن فعالیت های سازمان نه تنها تقدیر از استعدادها و  به معنای تقسیم صلاحیت ها بر اساس شایستگی میباشد بلکه این توانایی ها و استعدادها را رشد میدهد و به تربیت نسل جدید مدیران و رهبران کمک مینماید
11. ما از ایدیولوژی خاص پیروی نمیکنیم بلکه از تیوری ها و دانستنی های علمی  در مبارزه استفاده مینماییم. از نظر ما تیوریها و ایدیولوژیها چراغ رهنما اند و از تقدس برخوردار نیستند.
12. ما به این باوریم که تعهد و اراده راسخ برای دفاع از حقوق حقه مردم به شمول حق حاکمیت مردم بر سرنوشت آنان هدف اساسی مبارزه ما را تشکیل میدهد.
13. دفاع از عدالت، و انکشاف متوازن را  ضروریات حیات اجتماعی می پنداریم. ما همچنان از اقتصاد بازار آزاد با تمایلات اجتماعی حمایت میکنیم.
14. حمایت قاطع از استقلال؛ تمامیت ارضی افغانستان واحد در صدر اهداف ما قرار دارد.
15. حمایت از  و تشویق مشارکت افراد و سازمانها را در تصمیمگیریها در اشکال مختلف آن وظیفه خویش می پنداریم.

16. ما معتقدیم که برای تحقق عملی اصول و اهداف سازمان به برنامه عملی نیاز وجود دارد که در آن اصول و اهداف متذکره بصورت عملی و قابل پیمایش تعریف میگردند.
17. سازمان برای رشد کار و تصمیمگیری های تخصصی دفتر علمی را در ساختار خویش ایجاد مینماید.
18. ما معتقدیم که حضور احزاب سیاسی متعهد ملی برای دفاع از حقوق  حقه مردم و تامین حاکمیت مردم ضروری میباشد.

۱۹. تعهد مینماییم این اصول را بحیث رهنمای اندیشه و عمل خویش قرار دهیم.

۲۰. تخطی از ای اصول مندرج این منشور به معنای عدم وفاداری به این اصول پنداشته میشود.

پیشنهاد مینمایم این تفاهمنامه را برای غنامندی  اساس مساعی اتحاد روشنفکرانه عناصر ملی و مترقی و تشکیل یک ساختار سیاسی ملی و متعهد قرار دهیم.

پایان

 

 

 


بالا
 
بازگشت