م. نبی هیکل

 

سخنی با روشنفکر

 تا قبل از آن زمانی که مذاکرات  صلح با  طالبان آغاز گردد ، صدا هایی در  سایت آریایی و در  فیسبوک در مورد اتحاد روشنفکری شنیده میشدند. پس از آن که مساعی داکتر  نور احمد خالدی برای ایجاد یک حزب سیاسی به نتیجه نرسید، از تشکیل  شورای افغانان در  بیرون از مرزهای افغانستان ( دیاسپورا) شنیده شد. نخستین کنفرانس آنلاین آن شورا  خواستار  مشارکت در مذاکرات دوحه بحیث جانب سوم گردید. پس از آن همه ی صداها یکباره خاموش شدند.

 آن صدا ها بصورت عمده خواستار اتحاد دسته های  از هم پاشیده همفکران و همسنگران  قدیمی بودند، اما تاکنون هیچنوع مساعی حتی به اتحاد  حوزه های فکری  همسنگران تاریخی نیانجامیده است، در حالیکه به نظر میرسد که نیاز برای اتحاد تشدیدیافته است، اشتیاق برای اتحاد  کاهش یافته است. در  سیاست در گام نخست مطرح شدن بحیث یک قدرت دارای اهمیت است که بتواند اعمال فشار نماید. به گمانم عدم موفقیت مساعی برای اتحاد همسنگران تاریخی یکی از علل ناکامی بوده باشد. اما  چرا این دسته ها در پی یافتن  علل ناکامی مساعی انجام شده  برنیامدند و تاکتیک و استراتیژی خود را  تغییر ندادند؟

در حقیقت آنها نتوانستند از لاکهای فکری خود بیرون آیند و در اکواریوم های خود بیشتر خرسند بودند.

خوشبختانه در دوهفته گذشته دو صدا از دو حنجره به گوش رسید. مقاله  ای از آقای سنجر غفاری  یک هفته قبل و مقاله آقای عبدالقیوم میرزاده در هفته ای که  گذشت چیزهایی در مورد اتحاد و  حزب سیاسی در خود داشتند. مقاله  آقای غفاری را  دوباره نتوانستم دریابم  اما وی نوید تشکیل یک حزب ملی را میداد.

 آنچه برایم  شگفت انگیز است، این است که هیچ واکنش مثبت یا منفی در برابر آن دو  مقاله به نظر نمیرسد، در حالیکه اشتیاق بحث بر مسایل بین المللی در  روشنفکر افغان  شعله ور است. این پرسش ها ما را وامیدارد تا در یابیم چرا:

۱. چرا  روشنفکران افغان نتوانستند آن شعوری را  در میان همسنگران تاریخی خود رشد دهند که  سایرین برای اتحاد و عمل دستجمعی به آن موفق گردیدند؟

۲. چرا روشنفکران افغان بیشتر به مسایل بین المللی و  به گفتار علاقمند اند تا به مسایل ملی و به کردار؟

سوال سوم  دارای اهمیت کمتر نیست:

۳.چه چیزی برای مبارز  روشنفکر افغان  دارای اهمیت است: ایدیولوژی یا دید  شخصی و گروپی، و یا مردم و به اصطلاح توده ها؟ و ایدیولوژی ها ارزش و مشروعیت خود  را  از چه دریافت میکنند؟ زیرا ایدیولوژی ها را   روشنفکرانبدان سبب مورد حمایت قرار میدهند و برای تطبیق آن میرزمند که برای   ایجاد شرایط دلخواه کمک میکنند. اما این  شرایط دلخواه برای چیست برای حزب ایدیولوژیک یا برای مردم و جامعه بشری؟ این استدلال به گمانم میان روشنفکران افغان تاکنون  صراحت ندارد. زیرا  مردم در محراق توجه ایدیولوژی ها و مبارزات  سیاسی قرار دارند. در چنین حالت که مردم ما در  عمق قهقرا قرار گرفته اند ، صدا و  سیمای جمعیت  روشنفکران افغان غایب اند، زیرا برای آنها ارزشهای دیگری اهمیت بیشتر دارند.

برگردم به  دو  صدای دو هموطن که از یکسو  قابل تمجید و حمایت اند و از سوی دیگر نیاز مند نقد و  انکشاف. آقای میرزاده از ( سیاسیون و درسخواندگان معامله گر؛ انتقاد کرده اما  گویی  سیاسون و درس خواندگانی که معامله گر نیستند، وجود ندارند. وی ابراز داشته که :

۱. یگانه راه تامین دموکراسی در کشور تشکیل احزاب سیاسی ملی... میباشد. از  طریق

۲. راه اندازی تظاهرات و اعتصابات...

از نظر بنده نیت و  خواست  آقای میرزاده  دارای اهمیت بیشتر از آن دو مورد است زیرا  این دو حقایق عیان مانند آفتاب اند.  دو نکته در وضعیت کنونی مهم  اند:

۱. آیا روشنفکران افغان اراده دارند تا بدون تعصبات فکری و گروپی به دور افراد نه بلکه به دور اصول دموکراتیک و انسانی بحیث یک دید مشترک ملی  متحد گردند؟ در گذشته  روشنفکران افغان همواره یا به دور یک شخص متحد شده اند  یا بر اساس وفاداری ایدیولوژیک.

۲. آیا سازمانهای سیاسی موجود حاضر اند به نفع  توده ها ، به دور اصول  دموکراتیک و انسانی- با انحلال یا اتحاد/ادغام سازمانها و گروپهای خود – در یک  صف  سیاسی متحد گردند؟ تعدد گروپها بر اساس  تمایلات و علاقمندی هایگوناگون، نه تنها اتحاد ملی ر ا  زیادمند میسازد بلکه  منابع و نیروی ملی  را نیز منقسم میسازد.

 پیشنهاد  نگارنده این سطور این است که: بیایید به دور اصولدموکراتیک و انسانی بحیث یک دید مشترک ملی/ یک دکترین ملی به هدف مبارزه مشترک جهت تحقق اهداف مشترک ملی متحد گردیم. برای سهولت کار  چهارچوب فکری دمکراتیک و انسانی را در ۱۹ ماده   بحیث تفاهمنامه ملی پیشنهاد مینمایم. این تفاهم نامه میتواند از نظر علمی  به گونه مثال در  سیات آریایی مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد و بحیث  دید مشترک ملی مورد توافق فردی و جمعی قرار گیرد.

 

تفاهمنامه ملی

روشنفکران میهن به دور اصول انسانی و  دموکراتیک متحد گردید!

۱. هرنوع تغییر  با  تغییر در نفسها  آغاز میگردد. تغییر را باید از خود بیاغازیم. بدین لحاظ به ایجاد و تحکیم اعتماد، ار تقای سطح آگاهی و دانش اعضای سازمان و مردم توجه لازم صورت میگیرد.

۲. وداع با شیوه معمول و مروج اندیشه و عمل را شرط ضروری موفقیت  در مبارزه میدانیم، و

هر نوع مظاهر تعصبفکری و گروپی را  بحیث مظاهر آن شیوه تفکر  و عمل محکوم میکنیم وغیر قابل تحمل میدانیم.

۳.   مجتمع خود  را از آنانی پاک نگهمیداریم که دست و دامن آلوده دارند و فاقد نام نیکو اند.

۴. شفافیت درکار، کار تخصصی و رعایت دقیق اخلاق مسلکی مشخصات کار ما را در  همه ی  سطوح فردی، سازمانی و ملی تشکیل میدهند.

۵ تبدیل کار مردمی به  نقاط مبارزه و تبدیل  نقاط مبارزه به کار مردمی ماهیت اساسی مبارزات  مدنی ما را میسازد.

۶. ما معتقدیم که حمایت مادی و معنوی سازمان ها در داخل جامعه افغانی باید جستجو گردند نه در بیرونازآن.

.۷توانایی  سازمان از نظر ما در درایت سیاسی، توانایی مدیریت و بسیج منابع ملی و در کسب اعتمادمردم تبارز مینماید.

۸.   سازمان ما  منافع ملی را با دقت و بصورت اوپراتیفی/ عملی تعریف مینماید.

۹.   کار ما بر احترام به تفاوتها و کار مشترک برای تحقق اهداف مشترک و رشد استعدادها و توانایی های فردی استوار میباشد.

۱۰. ما معتقدیم که تخصصی شدن فعالیت های سازمان نه تنها تقدیر از استعدادها و  به معنای تقسیم صلاحیت ها بر اساس شایستگی میباشد بلکه این توانایی ها و استعدادها را رشد میدهد و به تربیت نسل جدید مدیران و رهبران کمک مینماید.

۱۱ ما از ایدیولوژی خاص پیروی نمیکنیم بلکه از تیوری ها و دانستنی های علمی  در مبارزه استفاده مینماییم. از نظر ما تیوریها و ایدیولوژیها چراغ رهنما اند و از تقدس برخوردار نیستند.

۱۲ ما به این باوریم که تعهد و اراده راسخ برای دفاع از حقوق حقه مردم به شمول حق حاکمیت مردم بر سرنوشت آنان هدف اساسی مبارزه مدنی ما را تشکیل میدهد.

۱۳. دفاع از عدالت، و انکشاف متوازن را  ضروریات حیات اجتماعی می پنداریم. ما همچنان از اقتصاد بازار آزاد با تمایلات اجتماعی حمایت میکنیم.

۱۴ حمایت قاطع از استقلال؛ تمامیت ارضی افغانستان واحد در صدر اهداف ما قرار دارد.

۱۵. حمایت از  و تشویق مشارکت افراد و سازمانها را در تصمیمگیریها در اشکال مختلف آن وظیفه خویش می پنداریم.

۱۶. ما معتقدیم که برای تحقق عملی اصول و اهداف سازمان به برنامه عملی نیاز وجود دارد که در آن اصول و اهداف متذکره بصورت عملی و قابل پیمایش تعریف میگردند.

۱۷. سازمان برای رشد کار و تصمیمگیری های تخصصی دفتر علمی را در ساختار خویش ایجاد مینماید.

۱۸. ما معتقدیم که حضور احزاب سیاسی متعهد ملی برای دفاع از حقوق  حقه مردم و تامین حاکمیت مردم ضروری میباشد.

۱۹ تعهد مینماییم این اصول را بحیث رهنمای اندیشه و عمل خویش قرار دهیم.

این  اصول  مساعی فردی و جمعی  افراد و سازمانها را در جهت کار مشترک برای تحقق اهداف مشترک ملی  بحیثیک دید مشترک ملی سوق میدهد .

بیایید متحد گردیم!

 

از توجه شما  تشکر!

 

 


بالا
 
بازگشت