م. نبی هیکل

 

بیایید به دور یک دید مشترک ملی و دموکراتیک متحد گردیم!

از سخنان اخیر  اشرف غنی بر میاید که معامله ای در خفا برای تشکیل یک حکومت  ایتلافی  دوباره شکل خواهد گرفت که  یک حکومت هایبراید خواهد بود. این یک واقعیت  است که غرب نه برای سقوط امارت علاقمند است نه برای شناسایی آن بلکه در پی یک مودوس فیفیندی قراردارد تا یک حکومت  عربی گونه ایجاد نماید. بازهم در این معامله اعراب، پاکستان و امریکا در گام نخست بصورت مستقیم دخیل اند و روسیه  و چین در گام دوم.

اما به یاد داشته باشید اینبار نیز  همان عناصر اساسی غایب خواهند بود که در  طی  سالها غایب بودند. این عناصر عبارت اند از:

۱ اراده ملی در تعیین  حکومت اینده  بصورت مستقیم  سهیم نیست زیرا  ملت فاقد نماینده و   قدرت برای اعمال فشار  بر پروسه های  تصمیمگیریهای  سیاسی در مورد افغانستان میباشد.

۲ فقدان یک  سنگر ملی مانند  یک سازمان  سیاسی متعهد یا یک  سازمان  مدنی دیگر مانند اتحادیه های  کارگری یا  مسلکی که اراده و خواست مردم را بیان و از آنها نمایندگی نماید.

زیرا حکومت تعیین شده در نهایت باید به سوی  انتخابات دموکراتیک  گذر نماید و در چنین حالت باز هم   صدا و  سهم ملت غایب خواهد بود.

به باور من  فقدان یک یا دو سنگر ملی متعهد برای  بیان  قاطع و  زورمند اراده ملی ، کلید  دشواریهای کلیدی تامین حاکمیت ملی  به شمار میرود.

وجیبه  و وظیفه  آنعده روشنفکران است که  به  مردم و کشور خویش  صادقانه میاندیشند تا به ایجاد چنین یک  سنگر  فکری ملی اقدام نمایند.

روشنفکران  تاکنون در این مورد  نه تنها لافیده اند بلکه  ساختارهایی نیز بافیده اند بدون آنکه سود و زیان وجود چنین  سازمانها را  عاقلانه  سنجیده باشند. چرا  ایجاد چنین  سازمانها غیر عاقلانه اند؟

پاسخ آشکار است: زیرا آنها نیروهای روشنفکری را در گروپهای مختلف بر اساس اختلافات فکری گروپی  تقسیم کرده اند و با این کار از تشکیل یک نیروی بزرگ فکری جلوگیری کرده اند.  آنها حتی نتوانسته اند  جزایر تجزیه شده  از بدنه احزاب ایدیولوژیک گذشته را با هم متحد  سازند.

چرا  چنین  چیزی  در آن احزاب - مادر،  یا احزاب  تازه -متولد شده در کشور پس از ۲۰۰۱، اتفاق افتاده؟

پاسخ کوتاه به این سوال  این است که تمایلات فکری و ایدیولوژیک برای این  افراد و  سازمانها  مهمتر و مقدستر از   خدمت به  مردم  ستمدیده است. این  تاکید آنها  از  عدم درک این حقیقت ناشی میگردد که ایدیولوژیها، خدمت خلق را در محراق توجه قرار داده اند. مارکس به گونه مثال فکر میکند  طبقه کارگر مولد نعمات مادی و معنوی است نه  اقلیت دارنده و  سایل تولید اما لیبرال ها و ... معتقد اند که سرمایداری  به رشد بهتر استعدادها  و رفاه اجتماعی میانجامد.

ما نباید عاشق و شیفته افکار خود باشیم بلکه برای افکار دیگران و پذیرش تفاوتها بحیث  عناصر مفید و  ضروری حیات اجتماع آماده باشیم.

من بحیث یک روشنفکر افغان متاسفم که   روشنفکران افغان در  سایتهای مختلف بخصوص در سایت آریایی به توصیف و علت یابی   انکشافات ملی ، منطقوی و جهانی

میپردازند و انها را به اصطلاح عالمانه ارزیابی مینمایند ، در حالیکه به این مساله حیاتی توجه نمی نمایند.

از این  طریق یکبار دیگر از  جوانان با شعور سیاسی، ملی و متعهد و  سازمانها و گروپهای سیاسی دعوت مینمایم تا  به دور اصول دموکراتیک و انسانی در یک یا دو سازمان ملی متعهد باهم متحد گردند.

بر این  طرح میتوان بصورت انفرادی یا جمعی در گروپها و سازمانها بح و آن را غنی  ساخت و  سپس آن را در  سایت آریایی مورد بحث عام قرار داد تا به پختگی لازم برسد.

طرح این اصول را براساس تعاملات علمی و بین الملی  سیاسی به هدف سهولت کار بحیث  مسوده  قابل بحث خدمت این  شخصیتها و  سازمانها قرار میدهم تا  بحیث  یک دید  مشترک ملی، و کود رفتاری  یک سنگر متعهد ملی مورد نقد و ارزیابی  قرار گیرد.

این طرح را که زیر نام  (تفاهمنامه) آماده  گردیده بحیث ضمیمیه ی این فراخوان  نشر مینماییم.

از توجه  شما متشکرم

جهت مطالعه تفاهمنامه اینجا کلیک کنید

 


بالا
 
بازگشت