م. نبی هیکل

 

فرصت تغییر کیفی

دو مقاله جداگانه در هفته ای که  سپری شد پیام امید بخشی را مژده داد. این پیام ازیکسو تازه بود  زیرا پس از یک مدت  رکود و سکوت  به بیرون درز کرده  اما در ماهیت خود  پیام تکراری است که  بار دیگر برای چندمین بار در  دو دهه  به خوانندگان   سایت آریایی میرسد. این رویداد خود  سوال بر انگیز است که چرا   جمعیت بزرگ چند ملیونی افغانان در امریکا و اروپا  و جامعه افغانی از اینهمه پروسه های ایتلاف و اتحاد در مورد مسایل ملی و عامه در عصر تکنالو ژی معلوماتی بیخبر مانده است، مسایلی که  به نحوی از انحا به نمایندگی از آنان و  در دفاع از  حقوق آنان رابطه مستقیم دارند. تشکیل یک (ایتلاف نیروهای ملی -  دموکرات) پس از چندین سال  تلاش  در شرایط حساس کنونی باید به گونه دیگر تحقق میپذیرفت.   این موضوع در شرایط کنونی دارای اهمیت سیاسی و  سایکالوژیک است، وقتی ما ملیونها انسان را در بند حاکمیت  طالبی  و در فقر در کشوری میبینیم که امیدها هرروز رخت برمیبندند و  انکشافات میتوانند به رویارویی  قومی و اتنیکی بیانجامند.

بحیث شاگرد علوم  سیاسی و پالیسی به ایتلاف نیروها بحیث اتحاد به مثابه یک گام مثبت میبینم که فقط میتواند یک (چاره ناچار) پنداشته شود. این اصطلاح را رابرت دال از کلاسیکهای علوم  سیاسی  در مورد  دموکراسی به کار برده است.

آنگونه ایکه عارف عرفان در مقاله خود زیر عنوان (پایه گذاری ایتلاف نیروهای ملی-دموکرات[1]) بیان داشته مساعی آنانی که در  ایجاد این ایتلاف تلاش ورزیده اند  قابل تحسین و تقدیر است. اما پرسش خیلی کلیدی  که در ذهن خواننده میتواند  ظهور نماید این است:

۱. چه چیزی ما را به این ایتلاف نیروها امیدوار میسازد؟

 این پرسش در  ظاهر امر یک سوال بایک  علامت سوالیه است، در حالیه یک بسته از پرسشها را  احتوا مینماید:

-         این ایتلاف با ایتلافهای  دیگر  از نظر   ترکیب و  ساختار در   دو دهه گذشته چه فرق دارد؟

-         دکترین  و ایدیو لوژی  و اهدافی که اعضای ایتلاف را متحد  ساخته اند کدامها اند؟

-          استرا تیژی مبارزه  ایتلاف چیست؟

-          چرا  این سازمانها ایتلاف را بر اتحاد ترجیح داده اند؟

-         و  پرسشهای دیگر.

زیرا تاریخ ایتلافها   ثابت کرده که ایتلافها خیلی  شکننده و حساس در برار  قدرت سیاسی اند.  دانش علمی علم  سیاست به ما میآموزاند که ایتلافها به دو دلیل شکل میگیرند:

۱. تحت فشار و به هدف دفاع از خود

۲. به هدف توام  سازی توانایی ها و  قدرتمند شدن.

اندریو هیوود: ایتلاف را چنین تعریف میکند:

همدستی بازیگران سیاسی  رقیب  بر اساس  درک/ تصور تهدید مشترک یا توام  سازی انرژی های جمعی(A.Heywood 2007:288).

دیوید رابرتسن در دکشنری سیاست مینویسد:  ایتلاف عبارت از همدستی واحدهای  سیاسی رقیب در برابر دشمن مشترک است و در  شرایطی اتفاق میافتد که :

-         مصوونیت در برابر آن دشمن، یا  تحقق برخی از اهداف مشترک  نیرومند تر از اختلافات و  تصادمات بالقوه میان  اعضای ایتلاف باشد...(Robertson, 2004).

از اینجا است که پرسش: چرا ایتلاف؟  نه اتحاد به میان میاید.

 یک راز  سیاسی دیگر نیز در این میان وجود دارد:

مقاله آقای عرفان از تعدادی از اعضای ایتلاف نام میبرد:

برآیند ایتلاف نیروهای ملی-دموکرات که به همین تازگی وبه همت رزمندگان صدیق وطن وبا ترکیب احزاب وسازمانهای اجتماع وحدت خواهان،حزب آبادی افغانستان،حزب افغانستان واحد،حزب متعهد فکری افغانستان،کمیته فعالین ح د خ ا ونهضت دادخواهانه افغانستان پا برعرصه وجود گذاشت، . . .

خواننده  هشیار از خود میپرسد: چرا  وقتی  نامها این احزاب و سازمانهه همه از ملت و وحدت  سخن میگویند ، رهبران آنها  بر اتحاد، ایتلاف را ترجیح داده اند؟

این نخستین ایتلاف در تاریخ مبارزات  سیاسی افغانان نیست و  آخرین نیز نخواهد بود. (چاره ناچار) یک کفش کهنه است. ما چرا نتوانسته ایم از نظر  فکری و عملی فراتر از ایتلاف و به اتحاد و ایجاد یک یا دو سازمان  سراسری ملی  رشد نماییم؟ این سوال برای این دارای اهمیت است که ایتلافها تحت فشار  شرایط صورت میگیرند و با تغییر  شرایط و رفع فشار آن  سمنت و یا و قایه ای که ما را  باهم در یک  صف قرار داده میشکند زیرا  فشار داخلی  در نتیجه  از میان رفتن فشار بیرونی یا کاهش آن که  بحیث عامل موجب ایتلاف شده  به احتمال قوی ، قوت میابد.

مشکل اساسی  ایتلاف عدم توانایی اعضای ایتلاف در رسیدن به یک توافق اصولی است. به عبارت دیگر وقتی اصول  عام قبول شده  اخلاقی،  سیاسی وجود داشته باشند وما نخواهیم به دور آن اصول متحد گردیم، توانایی  عقلی ما مورد سوال قرار میگیرد. ساده ترین راه حل هم نمیتواند این مشکل را  تا زمانی حل نماید که ما  دید و راه خود را  برتر بدانیم.

 مشکل اساسی ما  بر اساس تحلیل  و درک اینجانب در چهار پدیده میتواند خلاصه گردد:

۱. ما باید از تعصب فکری فاصله گیریم: این فاصله معنای آن را ندارد که مانمیتوانیم مارکسیست یا لیبرال یا مجاهد باشیم بلکه این معنا را د ارد هر نحوه فکر و دید ی که داریم باید انسان  باشیم و فکر کنیم چون من حق د ارم  لیبرال باشم  طرف مقابل من میتواند مارکسیت باشد یا یهودی اما  مانع مشترکات ما  نگردد: یعنی بپذیریم که  ما انسانیم و دارای حقوق برابریم و دارای منافع مشترکیم.

۲. ما باید از  تعصب گروپی فاصله گیریم. واضح است که گروپ ما اگر قمار باز و شرابی هست یا سنی یا شیعه یا تاجیک و پشتون برای ما همیت دارد، اما نباید ا» ر ا برتر و سایر گروپها را از مشارکت  و همکاری باز داریم، حذف نه نماییم. نمادهای  مشخص این نوع تعصب عبارت اند از:

-گروپگرایی: در این مصیبت ما فقط در خدمت منافع گروپ  قرار میگیریم.

-تفکر گروپی: در این نوع مصیبت  تفکر گروپ ، تفکر برتر است و  از گروپهای دیگر   نادرست و حتی احمقانه پنداشته میشود.

۳. تخصصگرایی: ما نمیتوانیم جامع الکمالات باشیم و مانند  طالبان در حالیکه ملاهستیم هم دپلماسی را بلدیم و هم متخصص تکنالوژی هستیم و خلاصه هرکاره.

 سازمان  سیاسی باید  بسوی تخصصی شدن    رشد نماید.

۴. تفکر انتقادی: تفکر انتقادی تنها مورد سوال قرار دادن اشیا و باورمندیها نیست، زیرا گر چنین باشد هر  طفلی  دارای تفکر انتقادی است، زیرا محیط   نا آشنا  برای هر  طفلی  سوال برانگیز میتواند باشد.

تفکر انتقادی یعنی چه؟

تفکر انتقادی عبارت از تفکر منسجم است که  بوسیله معیار ها یا اصول عقلانی صریح اداره میگردد.  مهمترین اصول  یاد شده عبارت اند از: صراحت، دقت، سلامت، مناسبت،  تسلسل،  سلامت منطقی، کامل بودن و منصفانه بودن(Bassham Gregory, et al., 2011,p.1-2).

  میخواهم در اینجا  از  دسته بندی شخص خویش از مراحل  رشد تفکر یاددهانی نماییم تا  افاده (تفکر انتقادی) ، را بتوانیم توضیح نمایم.  از  طریق این دسته بندی میتوانیم در یابیم کیها در کدام مرحله از  رشد فکری  قرار دارند. نباید فرا موش کرد که ما نمیتوانیم در همه ی عرصه ها در یک مرحله قرار داشته باشیم.

۱. مرحله بشنو -بخوان – بپذیر:  برای شخص در مورد آنچه  شنیده یا خوانده  سوالی ایجاد نمیشود و  آنها را میپذیرد.همه ی مسلمانان موروثی دین خود را چنین  پذیرفته اند.

۲. مرحله بشنو-بخوان- بیافزا: در این مرحله برای شخص سوال یا  شک و تردید ایجاد میشود زیرا او   با چیزهای غیر از آن نیز  در نتیجه تجربه،  سیر و  سیاحت روبرو شده است.

۳. مرحله بشنو-بخوان- ایجاد فکر:  شخص در این مرحله  فکر ایجاد مینماید مانند نوآوری، زاویه جدید دید یا بدعت یا برخورد جدید، تعبیر و تفسیر جدید.

۴. بشنو-بخوان- انقلاب فکری.  شخص تیوری یا فلسفه و دیدگاه جدید میافریند یا  یک پارادایم،  مانند گالیله، نیوتن، آینشتاین،   افلاطون  ، ارسطو  هایدگر و امثال آنان.

 وقتی ما  از آن  سه مصیبت رهایی  یافتیم و به مرحله دوم رشد فکری رسیده باشیم  میتوانیم بر یک  دید واحد ملی بحیث کود  رفتاری توافق نماییم تا رفتار ما را در برابر همدیگر ما ، در یک جامعه  دارای تفاوتها،  تنظیم نماید.  آن  سه مصیبت  را  در یک جمله میتوان خلاصه کرد؛ ما باید تفاوتها میان همدیگر را  طبیعی و  ضروری بدانیم  و در پی مشترکات در آنها باشیم.

در پیشنهاداتصمد کار مند یک نکته  سودمند و عاقلانه وجود دارد. وی  در پنجماده پیشنهادات خود را در مقاله خود در همین رابطه[2] بیان داشته است. در ماده  پنجم پیشنهاد مینماید :

۵- این ائتلاف از محور چند حزب و سازمان ایجاد شده از بدنه دموکراتیک خلق فراتر گام برداشته به مرکز اتحاد و همدلی تمام ملی‌گرایان و دموکرات‌ها تبدیل و واقعاً به نیروی فعال تبدیل، در نهایت نیروی باشد برای تغییر امروز و فردای افغانستان. بهتر خواهد بود تا دروازه مذاکره و مفاهمه با تمام شخصیت‌ها، گروه‌ها و ائتلاف‌ها باز گردیده و برای یک حرکت کلان سیاسی فکر و عمل کرد.

ایتلاف ملی باید دارای تفکر ملی و ممثل جامعه ملی باشد نه  اینکه از یک تفکر ویژه نمایندگی نماید.

کارمند نیز از  (همرزمان خویش) صحبت میکند نه از همه ی روشنفکران و دموکرات ها یا جمهوریخواهان. او مینویسد (چند پیشنهاد برای ائتلاف جدید و هم رزمان خویش دارم:)

 تعصب فکری در ادبیات و در  شیوه کار ایتلاف مشهود به نظر میرسد.

در حالیکه میدانم تعصب فکری و گروپی( با مظاهر نیرومند  آن:‌  تفکر گروپی و گروپ گرایی) در  خانواده چپ افغانی تا آنحد نیرومند اند که در بیست سال حتی در جامعه پلورالیستی غرب نتوانسته اند  تمایلات فردی و گروپی را نادیده گیرند و    به احیای حزب از هم پاشیده  در یک  صف واحد موفق گردند.

بار دیگر پیشنهاد مینماییم:

برای تبدیل شدن به یک نیروی منسجم ملی باید

 ۱. از تعصبفکری  و گروپی    اجتناب ورزیم و  برای اتحاد همه ی نیروها و شخصیتها فرصت دهیم.

۲. به جای  اتحاد به دور  افراد و تمایلات فردی به دور اصول عام و قبول شده انسانی متحد گردنم. تنها یک کود رفتاری ملی بحیث یک دید مشترک میتواند جامعه روشنفکری را  برای مبارزه مشترک جهت تحقق اهد اف مشترک زیر  شعار

( اتحاد به دور دید واحد ملی برای کار مشترک جهت تحقق اهداف مشترک ملی)

متحد سازد، تا بتواند در حیات سیاسی کشور مطرح  و بر سیاستها اعمال فشار نماید.مساعی ما در  ۲۰ سال گذشته  جامعه روشنکری را به  این حد نرسانیده است.

۳. طرح یک دید واحد ملی را زیر عنوان (تفاهمنامه ملی)،  برای بحث و غنامندی به  ایتلاف  و  سایر روشنفکران و  سازمان های روشنفکری پیشنهاد مینماییم تا  پس از بحث، آن را   اساس اندیشه و عملکرد ایتلاف و اتحاد نیروها قرار داده شود.  توافق بر این اصول  به  سایر  سازمان ها و شخصیتها امکان میدهد در  صف واحد با هم متحد گردند و متحدانه  فارغ از هر نوع تعصب برای اهداف ملی کار کنند.

 

این تفاهمنامه را  در اینجا مطالعه فرمایید


 

[1]http://www.ariaye.com/dari19/siasi/erfan2.html

[2]http://www.ariaye.com/dari19/siasi/karmand.html

 

 

 


بالا
 
بازگشت