م. نبی هیکل

 

سخنی با عزیزپور

 

عزیزپور در مقاله ی  ادعانموده که(البته عدۀ که از دین خود آگاه نیستند، به جای اینکه دربارۀ الهی بودن یا نبودن چنین آیاتی فکر کنند، خشم و نفرت خود را متوجه کسانی می کنند که ا ین آیات را نقد و بررسی می کنند، یا محتوایی واقعی

آنان را فاش می کنند.([1] نمیدانم عزیز پور چگونه بر اساس خردگرایی به نتیجه ادعا شده در آن مقاله دست یافته که  آنعده به آن دلیل چنان میکند؟ و چگونه دریافته که محتوای واقعی آن آیا همان است که عزیزپور بیان میدارد. این ادعا ها بدون شک خردگرایی را مورد شک قرار میدهد.

هدف  پاسخ کنونی بنده فقیر  این نیست که آقای عزیز پور را به آنچه قناعت بخشم که مورد قناعت وی نیست. بلکه کمک به خردگرایی وی است تا  آنخردگرایی را مدعی آن است، بهتر بشناسد. سخن بر سر استدلال است نه بر  سر آینکه وی چه فکر میکند.  به عبارت دیگر من  با نقد دینی وی مخالف نیستم اما جانبدار نقد سالم با  استدلال و منطق  سالم هستم. اگر ما زیرنام خردگرایی چنان استدلال  و برخورد نماییم که آن دیگر را  نقد  و غیر خردگرا میپنداریم، پس هردو در یک مسیر متوازی   قرار داریم. آنچه را که خردگرا را از متحجر تمیز مینماید و بدان وسیله من و عزیزپور هریکی دیگری را از  طالب و  شیخ متعصب تمیز مینماید، باید بصورت دقیق رعایت کرد. آنچیزها چیستند؟ استدلال  سالم یکی از آنها است. باز اندیشی یا به عبارت دیگر  ابطال پذیری ادعا و  باورمندی ما مشخصه کلیدی دوم است، زیرا اگر ما درست استلال نه نماییم مانند  طالب و برخی از  شیوخ و اگر استدلال درست و سالم را نپذ یریم، پس فرق میان من  و آنان باقی نمیماند، مگر باورمندیهای متفاوت و متضاد ما.

موضوع دوم مورد نظر از نگارش این پاسخ این است که استدلال نادرست میتواند ما ر ا به نتایج نادرست برساند و  آگاهی دهی خردگرا  خواستار اگاهی  سالم است که حکم قطعی در آن مشروط است. و موضوع سومی فراهم  سازی  استدلال متفاوت و د یدگاه های متفاوت است که هر خردگرا باید متوجه آن باشد در غیر آن ما تنها بیان خویش ر ا بحیث یگانه یا بهترین  دید  تبلیغ مینماییم.نقل ای مستقیم از مقاله عزیزپور با خط کورسیف نگاشته شده اند.

 عزیزپور بدون اینکه مفاهیم مورد بحث  را تعریف نماید، ادعا مینماید:

(احکام الهی سالم دربارۀ بردگان فقط به آیات یاد شده خالصه نمی شود. در قرآن آیات دیگر نیز هست که به مشروعیت بخشیدن این عمل غیر انسانی صحت می گذارد.)

او بر آیات ۷۱ و ۷۵  سوره النحل، آیات ۵ و ۶ المومنون  بحیث  شواهد   ارجگذاری بردگی   استناد مینماید. بیایید به استدلال عزیزپور توجه نماییم.

در آیۀ ۷۱ سوره نحل. ترجمه:

و خدا بعضى از شما را در روزى بر بعضى دیگر برترى داده است و]لى[ کسانى که فزونى یافته اند روزى خود را به بندگان خود نمىدهند تا در آن با هم مساوى باشند آیا باز نعمت خدا را انکار مىکنند.

فزونی در روزی بردگی نیست. اگر بردگی باشد من و عزیزپور در این غرب آزاد برده گانی بیش نیستیم زیرا بلگیتس و راکفر روزی بیشتر دارند. عدم تساوی نیز بردگی نیست.   واضح است که اگرعزیزپور بردگی‌و تساوی  را تعریف میکرد، ما میدانستیم این آیات بر اساس  تعریف وی بردگی پنداشته میشود. از متن وی بر میاید که  نابرابری اقتصادی معادل برد گی است. منطق  نتیجه گیری وی جالب است زیرا  پیشفرض ها به نتیجه گیری وی نمیرسند زیرا خداوند خود فرموده که هیچ چیزی بدون رضا و خواست وی نمیتواند  صورت گیرد:

به سخن دیگر، موجودیت برده و برده داری، عدم تساوی بین انسان ها کار و خواست خداست ، اینکه یکی آزاد است دیگری برده، این نیز خواست خداست، زیرا او است که یکی را بردیگری برتری داده است، آن کس که روزی فزون دارد از روزی خود به بردۀ خود نمی دهد تا باهم مساوی نشوند.

 پس ادعای عزیزپور چیست: خدا از بردگی حمایت میکند؟ یا حمایت خداوند از بردگی خردگرایانه نیست؟ زیرا احکام الهی در مورد بردگان میتواند  در هر مورد باید و  تنها در حمایت  یا تقبیح بردگی نباشد.و هیچ آیتی  در قرآن وجودندارد که بردگی را مشروعیت دهد.مشکل اساس  تمیز میان توصیه ها ی نورماتیف و  توصیه های انطباقی تنها مشکل عزیز پور نیست. (ارسال پیامبر از میان هر قوم و به زبان خود آنان)که در قرآن بار بار  آمده است، معنای واضح و صریح وظیفه انطباقی پیامبر را دارد. کسانی که با اصول تحقیق در کتب درسی و  کار تحقیق  ساحوی  آشنا اند این تفاوت را بهتر درک مینمایند.

عزیز پور در  یکی  ازمقالات خود از تحصیلات دینی خود در گذشته بیان داشته بود. در پاسخ  به مقاله وی نیز غلط فهمی وی را خاطر نشان کرده بودم و اکنون نیز  ابراز میدارم که  قرآن را به درستی و دقت مطالعه نکرده است.

پاسخ عزیز پور را  در سوره الانعام آیه ۱۶۵ (۶:۱۶۵ ): (خدایی که شما را خلیفه بر روی زمین مقرر نمود و بعضی را بر بعضی برتری بخشید تا شما را  از  طریق آنچه به شما اعطا کرده امتحان نماید. ) میتوان یافت.

افاده شر یابدی را  در رابطه با   بیان عزیزپور، مورد توجه قرار دهید.

آیه سوره الفلق

Al-Falaq (The Day Break) 113:2 میفرماید:

(من  شر ما خلق) از شری که خلق گردیده

113:2 "from the evil of aught that He has created,

Al-Falaq (The Day Break) 113:3

وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

113:3 "and from the evil of the black darkness whenever it descends, [2]

Al-Falaq (The Day Break) 113:4

 

وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

113:4 "and from the evil of all human beings bent on occult endeavours, [3]

Al-Falaq (The Day Break) 113:5

 

وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ

113:5 "and from the evil of the envious when he envies." [4]

اگر قران را خوب و با دقت بخوانیم میدانیم که در سوره الفلق خداوند از خلقت شر یاد کرده است و انواع آن را نیز  نامیده است:

۱. شری که خلق گردیده

۲. شر تاریکی سیاه

۳. شر (نفاثات  فی العقد)

۴. شر حاسدی که حسد میورزد

در سوه الناس نوع دیگر  شر را معرفی مینماید:

۵. شر وسواس الخناس آیه(۱۱۴:۴،۵،۶)   انسانی و اجنه که در دلها وسواس ایجاد میکنند.

موجود شر/ بدی یکی از دلایل جدی و  قاطع در مباحث علمی  در مورد هستی خالق کاینات است.

 وقتی ما به قرآن با دقت برخورد مینماییم در میابیم که هدف خلقت چیست و  الله متعال در همان آغاز  وقتی آدم و حوا را به زمین میفرستد میفرماید:

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ(۲:۳۵)

در این آیه از عداوت با همدیگر، اقامت موقت و  متاع یاد شده است.
 ‎ Al-Kahf (The Cave) 18:54

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا

18:54 THUS, INDEED, have We given in this Qur'an many facets to every kind of lesson [designed] for [the benefit of] mankind. [60] However, man is, above all else, always given to contention.

میخواهم نشان دهم که خالق کاینات برای امتحان بندگان یک لابراتوار/ آزمایشگاه بزر گ (زمین) را  باشرایط  ضروری و بسنده آن بوجود آورده است. که در آن  شر  و بدی که انواع مختلف دارد وجوددارند. آنانی که با تحقیقات در علوم طبیعی وعلوم اجتماعی آشنا اند میدانند لابراتوارها  برای آزمایشات جه شرایطی را نیاز دارند، کنترول  لازم است یا نیست. به  گروپهای تجربی در یک تحقیق به گونه مثال فکر نمایید. در این مقاله فرصت برای این توضیح وجودندارد.

خداوند در آن آیات به آنکه بیشتر دارد میگوید چرا  به آن یکی که کمتر دارد کمک نمیکند؟ برعلاوه عزیزپور  نابرابریهای  اجتماعی و اقتصادی محیطی را که در آن زندگی دارد  نمیبیند و نقد نمینماید.چرا؟ آیا ما همه بردگان دکتاتوری  اکثریت یا اقلیت یا   قانون در  قرن بیست و یکم   حتی در غرب آزاد، نیستیم؟ این بستگی به تعریف و درک ما دارد.

خداوند از بندگان خود پنهان نکرده و با صراحت گفته که من قادر مطلق و فعال مایشاء هستم، میخواهی اطاعت کنی یا نمیخواهی آزاد هستی اما فراموش مکن که بسوی من بر میگردی .  سزای اعمالت ر ا  به دست میآوری و این وعده حق است، و سزای اعمال ر ا نیز ناگفته نمانده است.

 در امور دنیوی  قانونگذار نیز چنین میکند:  عدم اطاعت از  قانون  مجازات دارد. ما از قوانین در کشورهای غربی یا هر کشور دیگر باید اطاعت نمایم، زیرا در غیر آن مجازات خواهیم شد، و این دموکراسی ها ی غربی عبارت از دکتاتوری  قانون اند.

دکتاتوری اکثریت  وقتی بر انتخابات یا  کانسینسوس استوار باشد باز هم دکتاتوری قانون خواهد بود اگر  قانون بر زندگی اجتماعی حاکم باشد. در حالیکه ممکن است اکثریت کودن گردهم آمده باشند  در یک لویه جرگه یا پارلمان و  قانون ساخته اند و به زور تحمیل مینمایند. حال هر خردگرا میتواند  بداند: آن یکی که خود را خالق کاینات،  قادر مطلق و فعال مایشاء معرفی مینماید، این حق ر ا ندارد؟ خردگرایی چه میفرماید؟ موقف ما د ر این حالات چیست؟

عزیزپورمعنای آیه ۷۵  سوره النحل را  از متن مجزا درنظر گرفته است.ِ در حالیکه خدا دو نوع مثال انطباقی را  از دو حالت مختلف میاورد.  واقعیت  و حقیقت این استکه برده و  آقا برابر نیستند.

نخست باید درک کرد خداوند در  سوره النحل در مورد چه  سخن میگوید و باز به آیه۷۱ ، ۹۰ و ۱۲۸ سوره النحل توجه کرد:

وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ ۚ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاءٌ ۚ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ.

آیه (۱۶: ۹۰) إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿٩٠﴾

إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوا وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ ﴿١٢٨﴾‏ النحل

وقتی ما با دقت سوره انحل را میخوانیم  درمیابیم که در میان موضوعاتتعدادی از موضوعات بیان شده در آن سوره تسلسل منطقی وجود دارد و از تسلسل موضوعات میتوان دانست خالق کاینات چه میگوید.

خدایی را که نه تنها در سوره النحل بلکه بار بار به عدل و احسان امر کرده است ، به حامی برده داری متهم کردن، خردگرایی به کسر (خ) و فتح (ر)  نیست.

عزیزپور بدون شک  بدون شک عادت  تفکر وتعبیر به شیوه تفکر  سنتی    شاگردان مدارس دینی را ترک نگفته است.

اعتراض عزیزپور بر  آیات ۵ و ۶ سورۀ مومنون  به اعتراض بر  قانون است. عزیز پور  میپذیرد که  ازدواج همجنسان  و  سقط جنین خردگرایانه و  با درنظر داشت حقوق حقه انسانها است، اما  حکم  آنیکی را که  نه تنها خود، خود را   خالق  و قادر مطلق و فعال مایشا میداند، بلکه حدود دوبلیون مسلم و  یک بلیون مسیحی و ۴۰ فیصد  از دانشمندان علوم  طبیعی وی را خالق کاینات میدانند،  غیرخردگرا میداند. عزیز پور بدینوسیله خود را  خیلی خردگرا معرفی مینماید.

مساله اساسی این است که هم خالق کاینات و هم انسانها بحیث مخلوقات وی  تعیین مینمایند چه چیزی خوب یا بد  یعنی مجاز و غیر مجاز اند. از نظر قانونگذار دنیوی مجازات  تخطی از قوانین توسط  نیروهای حراست از  قانون و با درنظر داشت حق انحصاری اعمال خشونت، در حوزه  صلاحیت  قضایی حاکمیتهای ارضی (دولتها) تطبیق میگردد. از آنجایی که  انسانها بحیث  خلیفه خالق کاینات با  صلاحیتهای  گسترده  و اما معیین بر زمین حکومت مینمایند،  خالق کاینات از آنها در مورد اعمال آنان در پایان زندگی  آنچه خلق شده است در این دنیا مورد  میپرسد. و هر یکی از اعمال خویش پاسخگو خواهد بود زیرا هیچ صلاحیتی یدون سوولیت و هیچ مسوولیتی بدون  داشتن صلاحیت نمیتواند وجود داشته باشد.

هر امتحانی در دنیای امروزی نیز میعاد و نتیجه دارد.

هدف اساسی این مقاله  عبارت بود از کمک به  استدلال و تعقل خردگرایانه باقای عزیزپور. منظور از تعقل- خردگرایانه، خردگرایی بر اساس میتدولوژی علمی است نه بر اساس منطق حیوان ناطق زیرا  هر انسان بحیث حیوان ناطق دارای منطق و عقلانیت است و امور  زندگی خویش را بر اساس منطق و سنجش انجام میدهد، اما منطق همه ی انسانها همسان و در یک  سطح قرار ندارد. وجود نوابغ و فلاسفه و حتی سلسله مراتب نبوغ فکری آنان گواه بر این حقیقت است در حالیکه همه ی آنان  میتدولوژی تحقیق علمی را  دنبال میکنند،  برخی به خطا میروند  برخ دیگر نه. ابطال پذیری علمی  به این معنا است که ما در مورد حقیقتی که  دریافته ایم  بصورت متحجر نه ایستاده ایم و حاضریم دلایل و حقایق تازه را نیز مورد بحث و پذیرش قرار دهیم. زیرا ما نمیدانیم آنچه دریافته ایم حقیقت نهایی است و اثبات آن نیز ناممکن است.

از توجه شما  تشکر.


 

 

 

 


بالا
 
بازگشت