عثمان نجیب

 

تاجیک و‌ پارسی زبان هرگز هوشیار نه می‌شود

خون اکمل امیر و جنرال خیرخواه و همرزمان شهید شان فراموش نه کنیم.

نجیب بارور هیچ کار نادرستی نه کرده و سخن نادرستی نه گفته. اشتباه او ره‌بر پارسی زبانان خواندن خامنه‌یی بود و بس. او‌ می‌تواند این اشتباه را با یک عذر خواهی رفع کند. اگر سروده‌ی نجیب را رد می کنید، دگر از خراسان و تمدن فرهنگی هم سخن مه‌گویید. من با هر چه نخبه‌ی خاین است از هر قوم و تبار مخالف ام. با عام اقوام شریف وطن هرگز اختلافی نه دارم. مگر درود بر تو بارور ما که چه شُوری در انداختی در این کاروان بی ساربان پارسی بارور بالنده‌ی دوران.‌ دیدی که چقدر زود خودی‌های مان به سنگ‌سارمان برای هیچ به هم‌ می‌پیوندند؟ خراسان را فریاد می‌کنند و هندوکش را جدا از آن می‌دانند تاجیکان عجیبی هستیم. نژند را به خاطر پرچم پوشیدن دی‌روز بمباران می‌کنیم و از قهرمانی اش انکار، پدرام را برای فدرالیسم خواهی محکوم می‌کنیم و مردودش می‌خوانیم، عثمان نجیب را برای دفاع از شناسه‌ی تباری خودمان سرزنش می‌کنیم، بارور را برای یک سروده‌یی که چیدمان آن بنیاد کهنی راستی دارد بمباران می‌کنیم. هر کسی کز ما برای ما رزمید را سرکوب می‌کنیم. در مقابل از کسانی خوش مان می‌آید که در نیم قرن پسین ما را عروسان هزار شوهر گونه به هر کسی فروختند دفاع می‌کنیم. چه دوستان و خودی های بی‌خود شده ایم. دعوای خراسان بزرگ را داریم و جغرافیای گسترده‌ی دی‌‌روز آن را فراموش می‌کنیم. نقد دوستانه و علمی را فراموش کرده ایم. پارسی را پاس می‌داریم مگر سرزمین پارسی زبانان ایران را نه. خامنه‌یی که هیچ اهمیتی برای شخص من نه دارد. بیش‌تر و آشکارتر از من آخوندهای ایران را کسی دشمن مردم ما نه می‌داند. مگر حضور نجیب بارور در یک چنان بزم پارسی‌وانه ما را نماینده‌گی نه می‌کرد؟ خوب، کوتاهی های گفتاری را می‌توانیم با گفته‌های خردمندانه بشکافیم. برای پارسی زبانان از گذشته‌های دور، خودکشی و بی‌گانه پرستی رسیده است. مگر تاریخ نه می‌گویدمان که پور سینا، فخر رازی، منصور حلاج، امام ابو حنیفه، سعدی و حافظ و زرتشت و هزاران تا پارسی گفتاران نخبه‌‌ی دگری را همان خودی‌های دوران‌های شان تا مرز اعدام ها رسانیدند و سوزاندن شان؟ ما در پرداخت های سروده های‌مان وام‌گیری‌ها داریم، هم‌مانند سازی‌ها داریم، کنایه‌ها داریم. مگر حافظ شیرازی سمرقند و بخارا را در سروده اش به کسی نه بخشید؟ هوشیار باشیم، نقد یا سره‌سازی آگاهانه و دور از احساسات کنیم. تاجیکان و پارسی زبانان سرچشمه‌داران یک آب‌شار اند با گذرگاه‌های جدای عبور. این جدایی‌ها از ريشه‌ی شان جدای شان نه می‌کنند مگر آن که دسته‌ی تبر برای ريشه براندازی شان خود شان شوند. نخستین‌های کشوری و سرزمینی ما آزاد سازی کشور از هجوم لشکر جعل و جهلی است که جهان آمپریاالیسم بالای ما حاکم ساخته. پاکستان را برای حفظ مشترکات ملی مان از سرزمین‌مان برانیم. نه هندوکش جای می‌‌رود و ایستاده در جایش است و نه جنایات خامنه‌یی نسبت به مردم‌ ما و پارسی‌زبانان فراموش می‌شود. مگر یک گردهم‌آیی فرهنگی را مستبد‌ترین شاهان کشور ما هم داشته اند. گاهی که استاد خلیلی در مدح ضياءالحق سرود کسی تا ام‌روز محکومش نه کرد. چون قدرت سیاسی را به دست شان داده بودند. مگر به یاد نه داریم که کاظم کاظمی سرود‌سرای زبردست‌مان هم در یک چنان همایشی پیش‌روی خامنه‌یی مدیحه‌سرایی کرد؟ کاظم کاظمی کیست؟ بگذارید تا با هم باشیم، بدون آن هم تیشه‌های بران بر ريشه‌های مان و خنجرهای خونین ویران‌گران و دشمنان بر گلوهای ما و سرزمین‌های فرورفته اند. در هر ساعتی که می‌گذرد میلیون ها دالر سرمایه‌های ملی من و شما از معادن ما دزدیده می‌شوند و القاعده و الفایده و الطالب از آنان سود می‌برند. برای باز پس‌گیری سرزمین های مان کار کنیم. به یاد بیاوریم مقاومت گران شجاع هندوکشان را از خیرخواه شهید و هم‌‌‌راهان شهیدش گرفته تا اکمل شهید و یارانش و شمار زیاد دیگری از سپیدار های بلند قامت مان که تنها با گوله های دشمن به زمین افتادند. راه شان را دنبال کنیم تا کار آزادسازی کشور انجام شود و آن‌گاه ببینم آنانی که برای هندوکش‌ها اشک تمساح می‌‌ریزند، چند تا قصر یادمان در بلندای آن‌ها به شهدای راه آزادی هندوکشان و کشور اعمار می‌کنند؟ من اگر مرده بودم، زنده‌ها ببینند. بدانید که در جهان دشمنان تاجیکان و پارسی‌زبانان زیاد اند. هر غلطی را به نام تاجیکان رقم می‌زنند. نه باید خود مان هم آسیاب آنان را به گردش بیاوریم. در این‌جا لینک برنامه در این باره را گذاشتم تا با فشار وارد کردن بالای آن بیش‌تر بشنوید و ببینید.

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت