بصیرهمت

 

خاور میانه

 

از کتاب : زندانیان جغرافیا

نوشته : تیم مارشال Tim Marshal

بخش خاور میانه را که از این کتاب نویسنده انگلیسی

ترجمه گردیده در سه بخش شامل  :

توافق محرمانه انگلیس – فرانسه

اسرایل و فلسطین

سوریه و عراق

ارایه خواهیم نمود

بصیر همت

از کتاب : زندانیان جغرافیا

نوشته : تیم مارشال Tim Marshal

(بخش سوم)

سوریه و عراق

زمانیکه فرانسوی ها بر منطقه تسلط داشتند ،از الگوی بریتانیا یی تفرقه بینداز و حکومت کن پیروی مینمودند ،در انزمان ،علویان مسکونی سوریه به نصیریان معروف بودند و بسیاری از سنی ها آنها را مسلمان نمیدانستند .از همین لحاظ نام خود را به علوی (پیروان علی)تغیر دادند تا اعتبار اسلامی و دینی خود را تقویت نمایند .آنها مردمان عقب مانده ای بودند که در پایینترین لایه اجتماعی سوریه قرار داشتند .فرانسوی ها آنها را در نیروهای ارتش و پولیس سوریه استخدام نمودند و از همینجا است که با گذشت زمان خود را به یک نیروی با نفوذ در رده های بالای ارتش و نیروهای امنیتی سوریه تثبیت نمودند، بشار اسد رییس جمهور کنونی  سوریه به همین  قبیله ،علوی ،مربوط است ، گروهی که در حقیقت در حدود 12فیصد جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهد .این خانواده از زمانیکه پدر بشار اسد ،حافظالاسد ،در سال 1970 قدرت را در دست گرفت، تا کنون این کشور را اداره می نماید .در سال 1982، حافظالاسد قیام اخوان‌المسلمین در منطقه حما ه Hama، را سرکوب نمود و منجر به کشته شدن درحدود سی هزار نفر گردید ودشمنی اخوان‌المسلمین با حاکمیت اسد همچنان ادامه یافت  ،هنگامیکه قیام سرتاسر ی در سال 2012در سوریه آغاز گردید ،اخوان‌المسلمین رول عمده ای را بر علیه دولت سوریه بازی نمود .

سوریه، یکی دیگر از کشورهای چند ملیتی ،قبیله ای و چند مذهبی است ،که با آغاز نا آرامی ها و اعتراضات سال 2012 بزودی از هم پا شید و درگیر جنگ های خونین شد . اکثریت نفوس این کشور ،70 فیصد، سنی مذهب اند .اما دارای اقلیت های قابل توجهی از ادیان دیگر است . با آغاز جنگ داخلی در سوریه ،و تظاهرات وسیع علیه رژیم بشار اسد ،سوریه مانند لبنان نیز به مرکز مداخلات نیروهای خارجی مبدل گردید .کشور های عرب از اپوزیسیون مخالف رژیم اسد حمایت نمودند ، سعودی ها ،قطری ها ،هریک بطور جداگانه در رقابت باهم پرداختند و هرکدام از اپوزیسیون خاصی در سوریه حمایت مینمود .

گروه های مانند القاعده و اخیرا گروه دولت اسلامی عراق و شام ،داعش، به دلیل تحقیر ناشی از استعمار و سپس شکست ناسیونالیزم پان عرب در گذشته و عدم ارایه رفاه و آزادی و اعمال دیکتاتوری از جانب رهبران کنونی عرب ، توانستند تا مدتی در دل تعدادی از مردمان کشور های عربی نفوذ نمایند .

داعش ، در اواخر دهه 2000، از دل گروه القاعده در عراق بیرون آمد و زمانیکه جنگ داخلی در سوریه شعله ور گردید ، گروه داعش از القاعده جداشد و بنام دولت اسلامی شام و عراق قد برافراشت و در تابستان 2014، داعش موجودیت خویشرا در بخش های وسیع عراق و سوریه تثبیت نمود . علاوه بر مداخله کشور های ذینفع عرب، قدرت های ذینفع خارجی یکی پی دیگری در سوریه به مداخله پرداختند.

از جمله روسیه، حملات خویشرا بر ارتش آزاد سوریه و داعش آغاز نمود.

ساحه کرد نشین سوریه توسط نیروهای رزمی کرد تحت کنترول قرار گرفت .کرد ها در آرزوی ایجاد یک دولت کرد نشین در سوریه بودند .مگر ارتش ترکیه بخاطر جلوگیری از ایجاد یک دولت کرد نشین در سوریه ، داخل سوریه شد و ترکیه نخواست باصطلاح اعلام یک کردستان کوچک را در جوار ترکیه تحمل نماید و با یورش نیروی وسیع نظامی ترکیه در 2018 در داخل سوریه ،خود مختاری منطقه کرد نشین نیز بیرنگ گردید .

در حال حاضر بیشتر مناطق سوریه تحت کنترول دولت بشار اسد است ،مگر خلای عمیق که در جامعه سوریه با جنگ داخلی تولید شده اکنون به زخم ناسوری در این کشور مبدل گردیده است .البته تا زمانی که حمایت روسیه و ایران از دولت کنونی سوریه ادامه یابد ، رژیم نیز می‌تواند به حاکمیت خویش ادامه دهد .

روسیه قبلا بخشی از بندر کوچک طرطوس ، در سواحل مدیترانه در سوریه را به اجاره گرفته بود تا جای پای در خاور میانه داشته باشد .زیرا بر نفوذ مسکو در مصر در اوایل دهه 1970 از جانب انورالسادات خاتمه داده شد و با سقوط رژیم صدام حسین در عراق نیز در سال 2003، روسیه نفوذش را در عراق از دست داد .از همین لحاظ است که مسکو نخواست تا شورشیان سوریه رژیم بشار اسد را سقوط دهند و با حملات شدید هوایی بر مواضع داعش و سایر نیروهای ضد دولت سوریه ادامه داد ، پایگاه نظامی روسیه در طرطوس که ساحه کوچکی را احتوا مینمود ، اکنون این پایگاه در ساحه لتاکیه Latakia توسعه یافته و با امضا قرارداد میان جانبین برای مدت صد سال ،روسیه می‌تواند از آن استفاده نماید .

عراق

عراق نمونه بارز درگیری ها و هرج و مرج است ،شیعیان عراق هرگز نپذیرفته اند که حکومتی برهبری سنی ها بر شهر های مقدس چون نجف و کربلا که گفته می‌شود شهیدان شان چون علی و حسین در آنجا ها دفن اند ، کنترول داشته باشند. البته این حساس مذهبی شیعیان تاریخ طولانی دارد .

بسیاری از تحلیلگران بر این اصل باور دارند که تنها رهبران بانفوذ قدرتمند می‌توانند این سه منطقه ،موصل،بغداد و بصره ، را تحت اداره واحد در آورند و کنترول نمایند . گرچه عراق در گذشته دارای چنین رهبران نیرومندی بود ،مگر این مردان نیرومند هرگز نتوانستند، ساکنان این سه منطقه را بدون اعمال خشونت متحد نگه دارند و اگر خاموشی و آرامی هم ظاهر ا بنظر میرسید ناشی از ترس و ارعاب بود که بر آنها تحمیل می‌شد .خشونت های که صدام حسین بر کرد ها اعمال نمود و یا کشتار جمعی شیعیان تتوسط صدام حسین در 1991 ،همه بیانگر این هست که هیچ رهبری نتوانسته است اتحاد طبیعی را در میان کرد ها ،سنی ها ، شیعیان تامین نماید .اقلیت های مذهبی عیسوی و رقم نه چندان زیادی از یهودیان که در زمان صدام ،گرچه رژیم دکتاتوری مگر سیکولار ، که احساس امنیت مینمودند ،مگر این امنیت با ترس و قبول ریسک همراه بود. 

زمانیکه امپراطوری عثمانی در سرزمین عرب حکومت مینمود،مردمان مناطق کوهستانی و ناهمواری را که کرد ها سکونت داشتند ،دشت های هموار شامل بغداد و سوریه ،ساحات شامل دودریای دجله و فرات را به سه منطقه عمده اداری، بصره ،بغداد و موصل تقسیم نمودند ،که این تقسیمات اداری در زمان امپراطوری پارس ، اسکندرو خلافت اموی ها نیز ادامه داشت  .

کرد های عراق را در نظر بگیریم ، پنج ملیون کرد در شمال و شمالشرق ولایات اردبیل ، سلیمانیه ،دهوک و نواحی اطراف ، متشکل از تپه ها و کوه ها، زندگی می نمایند .کرد ها همواره در برابر اعمال دکتاتوری و استبداد ، مقاومت نشان داده

و فرهنگ و هویت تاریخی خود را حفظ نموده اند .در حمل1998تحت حاکمیت  صدام حسین در حدود صد هزار کرد جان خود را از دست داد و ده ها قریه بخاک یکسان شد، مگر کرد ها  به مقاومت ادامه دادند  .

در سال 1990 ، هنگامی که صدام حسین وارد کویت شد ، فرصتی طلایی را برای کرد ها بوجود آورد تا برای تحقق خواسته های کرد بمبارزه برخیزند و کنترول کامل کردستان را بدست گیرند ، و معاهده تاریخی 1920،Sevresسور، را که پس از جنگ جهانی اولبرای کرد ها تشکیل یک دولت مستقل کرد وعده داده شده بود و مگر هیچگاهی عملی نشد، به واقعیت تبدیل نمایند . در پایان جنگ که صدام در کویت براه انداخت ، بکمک امریکا و متحدینش “ منطقه امنی “برای کرد ها اعلام گردید که نیروهای عراقی اجازه وردود به آنجا را نداشتند ،و درحقیقت ایجاد یک کردستان مستقل داشت از ایدیا به واقعیت تبدیل می‌شد ،حمله امریکا در 2003، این رویای کرد ها را بیشتر به واقعیت تبدیل نمود و دولت مرکزی عراق کنترول خویش بر کردستان را از دست داد .

مگر ، زمانیکه رهبری کرد ها در سال 2017 خواستند تا استقلا ل کامل کردستان را از طریق برگزاری یک ریفراندم اعلام نمایند،این اقدام نتیجه بدی را برای کرد ها بار آورد .ارتش دولتی ،بغداد، با حمایت شبه نظامیان شیعه بر کرد ها حمله نمودند و ارتش با پیشمرگ های کرد بمقابله پرداخت ،و چند روز پس از درگیری ،ارتش عراق شهر کرکوک را از کرد ها پس گرفت ،کرد ها امید وار بودند که شهر کرکوک که در مجاور منبع عظیم نفتی قرار دارد روزی بحیث مرکز کردستان مستقل انتخاب گردد.مگر دولت مرکزی بر این شهر مسلط شد و بار دیگر نفت کرکوک بسمت بغداد فوران نمود .

البته با تسلط دولت عراق بر کردستان عراق و جلوگیری از ایجاد یک دولت مستقل کرد در عراق ، ایدیای ایجاد یک “کردستان بزرگ” را که شامل گردهای سوریه و ترکیه و ایران گردد،کاملا تضعیف نموده است .

مشکل دیگری در داخل کردستان عراق اینست که ، کردستان عراق ،میان دو خانواده باهم رقیب تقسیم شده است .و هرکدام ،مناطق و تقسیمات جداگانه خود را دارند .

کرد های سوریه نیز در تلاش یک دولت مستقل بنام روژاوا هستند ، مگر توسعه و استحکام پایه های رژیم بشار اسد بعد از سال 2017این امکان را برای کرد های سوریه نیز تضعیف نموده است و با پیروزی نیرو های نظامی بشار اسد در سوریه ،حمایت کشور های اروپایی در مورد این ادعای کرد ها نیز ضعیف شده است .از همین لحاظ است که کرد ها ضربالمثلی دارند که می‌گوید“ کرد ها هیچ دوستی جز کوه ها ندارند“. پایان 

 

 

 

 

++++++++++++++++++++++++++++

 

 (بخش دوم)

اسراییل و فلسطین

 

تراژدی تاریخی اسراییل و فلسطین همچنان ادامه دارد ،مسیله فلسطین و اسراییل در این محدوده کوچک جغرافیایی اکنون به مبرم ترین و دردناک‌ترین تراژدی قرن امروز تبدیل شده است .

امپراطوری عثمانی در زمان تسلط خویش بر خاور میانه ،منطقه غرب اردن تا سواحل مدیترانه را بخشی از قلمرو سوریه میدانست و انرا بنام فیلیستینا می نامید ، مگر بعد از جنگ جهانی اول که منطقه، تحت کنترول استعمار بریتانیا قرار گرفت ، بنام فلسطین یاد می شد ، یهودیان بومی در این منطقه ای  که بنام اسراییل یاد می‌شد، سال‌های درازی زندگی نمودند ،مگر  تند باد حوادث تاریخی ( بحث جداگانه است) آنها را در سراسر دنیا آواره نمود و سرزمین اسراییل همواره برای یهودیان چون آرمانی تحت عنوان ،سرزمین موعود، باقی ماند.بویژه اورشلیم که برای یهودیان سرزمین مقدس بحساب می آمد.

در قرن بیستم جنبش یهودیان در سراسر جهان زنده شد و روز تا روز نیرومند تر گردید و بدلیل خشونت ،یهود ستیزی و کشتار یهودیان در اروپای شرقی ، یهودیان بیشتر بجانب اسراییل روی آوردند و در منطقه تاریخی شان ساکن شدند و باز هم بریتانیا به ایجاد ،سرزمین یهودیان ،در منطقه فلسطین علاقمند شد .انگلیس ها به یهودیان اجازه دادند تا از گوشه و کنار مختلف جهان به فلسطین بروند و اجازه خرید زمین نیز از اعراب برای شان داده شد .

بعد از جنگ جهانی دوم و کشتار بی سابقه یهودیان که به هلاکو ست معروف است ،یهودیان تلاش نمودند تا بیشتر به ،سرزمین موعود، شان برگردند .با سرازیر شدن یهودیان در فلسطین ،تنش میان یهودیان و ساکنین غیر یهود در منطقه بالا گرفت .بریتانیا این مسیله را در سال 1948،به سازمان ملل آرایه نمود ،و سازمان ملل به ایجاد دو کشور جداگانه و مستقل یهودی و فلسطینی رای داد .و یهودی ها به این فیصله  سازمان ملل آری گفتند و اعراب انرا نپذیرفتند.نتیجه منجر به جنگ گردید .و موج عظیمی از فلسطینیان از کشور شان فرار نمودند و در عوض یهودیان از هرگوشه و کنار جهان و خاور میانه به اسراییل آمدند و مناطق مسکونی ساختند و تراژدی تا کنون ادامه دارد .

در جنگ شش روزه 1967 ، میان اسراییل و اعراب ،اسراییل برنده شد و غزه و ویست بانک را اشغال نمود .در 2005،اسراییل غزه را ترک نمود مگر صدها هزار شهرک نشین در ویست بانک (کرانه باختری)باقی ماند .

اسراییل ،اورشیلم را پایتخت ابدی و غیر قابل تقسیم میداند. دین یهود می‌گوید که همان صخره (راک )را که ابراهیم برای قربانی کردن اسحاق بر روی آن ، آماده کرده بود ،در همین جا ،در اورشیلم ،دقیقا بالای معبد حضرت سلیمان قرار دارد ،و حضرت سلیمان اولین معبد را سه هزار سال قبل در انجا  ساخته است.مگر برای فلسطینیان ،اورشیلم دارای طنین مذهبی است که در اعماق جهان اسلام جاری است و این شهر بعنوان سومین مکان مقدس بحساب می اید و حضرت محمد از همانجا،از روی همان صخره، به آسمان عروج نمودو به معراج رفت  . آنچه که اکنون به مسجدالاقصی معروف است،مسلمانان مسجدالاقصی را سومین مکان مقدس اسلام پس از مکه و مدینه میدانند.

در جنگ سال ۱۹۶۷ ،میان اسراییل و اعراب، اسراییل مسجدالاقصی را تصرف نمود و انرا یکجا با بخش  بیتالمقدس شرقی و بخش های از کرانه غربی که در مجاورت ان بود به خود ضمیمه نمود . این مناطق در ان زمان تحت کنترول مصر و اردن بود ، مگر این اقدام اسراییل در سطح جهانی هرگز برسمیت شناخته نشد .

اورشیلم نه از نظر نظامی و ستراتژیک ، بلکه از لحاظ فرهنگی و دینی از اهمیت فوق العاده ای برای هردو طرف ،اسراییل و فلسطین، برخوردار است.نه دریا و نه فرودگاهی ،بلکه اهمیت ایدئولوژیک دارد .مسیله اورشیلم موضوعی نیست که به آسانی بتوان راه حلی برای آن دریافت .

کنگره امریکا در سال 1995، از سیاست برسمیت شناختن اورشیلم بحیث پایتخت اسراییل حمایت کرده بود و به تخصیص بودجه‌ای جهت انتقال سفارت امریکا به اورشیلم موافقه نمود ، مگرروسای جمهور امریکا ، یکی بعد از دیگری،کلنتن ، بوش و اوباما در عمل این اقدام را به تعویق می انداختند و مورد اجرا قرار ندادند ، در سال 2017 ، رییس جمهور ترامپ ،اظهار نمود که ایالات متحده اورشیلم را بحیث پایتخت اسراییل برسمیت می شناسد ،و سفارت  امریکا نیز در سال 2018 به اورشیلم انتقال نمود و در اوایل سال 2019،ترامپ الحاق بلندی های جولان توسط اسراییل را نیز برسمیت شناخت ،مگر جامعه عرب هردو اقدام ترامپ را محکوم نمودند .

موقعیت غزه بمراتب بدتر از سایر مناطق فلسطین است. ساحه آن بطول 25 مایل و عرض آن 7.5 مایل است ،در این ساحهنهایت کوچک در حدود  بیش از دو ملیون نفر زندگی می نمایند . یک شهر کوچکی با این نفوس و خیلی هم فقیر . بدلیل درگیری با اسراییل ، شهروندان آن از سه جانب در یک حصار امنیتی ایجاد شده توسط اسراییل ، مصر و از جانب غرب هم توسط بحر محصور گردیده اندودر حقیقت غزه برای غیرنظامیان  فلسطینی جز کابوسی بیش نیست .

اسراییلی ها همواره کوشیده اند تا چنان فضای امنیتی را ایجاد نمایند که توانمندی نظامیان غزه را بخاطر جلوگیری از فیر راکت به اسراییل تضعیفنمایند، مگر شبه نظامیان در غزه بدنبال موشکهای اند که بتوانند بیشتر به عمق اسراییل فیر نمایند .، اسراییل همواره در تلاش تقویت سیستم دفاعی خود بوده است.

کرانه باختری (ویست بانک) تقریبا هفت برابر غزه است و بخش اعظم انرا سلسله کوه های که از شمال بجنوب امتداد دارد تشکیل می‌دهد که از نظر نظامی دست بالای را برای نظامیان در این ساحه فراهم میسازدتا  کنترول دشت های ساحلی را در غرب و وادی ها و دره های واقع در اردن را داشته باشند ، از همین لحاظ است که اسراییل  به هیچوجهی آماده نیستتا کنترول این ساحات را نیروی فلسطینی ها در دست گیرد.زیرا از این سلسله کوه های کرانه غربی فلسطین ،می‌توان بر مناطق هموار اسراییل که در حدود هفتاد فیصد نفوساسراییل در این ساحات زندگی می نمایند، کنترول کامل و برتری نظامی داشت .

اگر روزی فلسطین با دولت مستقلی هم ایجادشود ،برای اسراییلی  ها غیر قابل قبول است که دولت فلسطینی با سلاح های ثقیل در این سلسله کوه های کرانهغربی مسلط گردد،زیرا فاصله مرزی کرانه غربی (ویست بانک ) از تل آسیب 10 مایل است .

اسراییل کشور کوچکی است که در واقع از عمق ستراتژیک برخوردار نیست و در صورت شکسته شدن خطوط دفاعی اش جایی دیگری برای بازگشت ندارد و از همین لحاظ است که همیشه نگران امنیت سرحدات خویش است.در شرایط کنونی با قرارداد امنیتی که اسراییل با مصر امضا نموده صحرای سینابه منطقه غیر نظامی تبدیل شده و  چون حایلی میان مصر و اسراییل قرار گرفته است.در شرق با امضا معاهده صلحی که اسراییل با اردن دارد ،بجانب دریای سرخ در عقبه، تهدیدی برای اسراییل وجود ندارد .تنها تهدید بالقوه برای اسراییل از جانب شمال از لبنان است که حزب الاه لبنان قرار دارد ،حزب الاه لبنان اگنون به کمک ایران به نیروی نظامی نگران کننده برای اسراییل تبدیل شده و همین اکنون در حدود ۱۵۰ هزار راکت هدایت شونده و دوربرد دارد  که میتواند از انها برای هدف در عمق اسراییل استفاده نماید .

پایان بخش دوم

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++

 

(بخش اول )

توافق محرمانه انگلیس و فرانسه

توافق سایکس-پیکوSykes - Picot

 

خاور میانه ، از لحاظ ساحه جغرافیایی به امتداد ۱۰۰۰مایل از غرب به شرق ،از دریای مدیترانه تا کوه های ایران امتداد دارد .و از شمال تا  جنوب از بحیره سیاه شروع به سواحل بحیره عرب  به طول ۲۰۰۰مایل در عمان ختم میشود .در این منطقه ، مقادیر عظیم ثروت طبیعی نهفته است که کشور های صنعتی وکشور های  در حال رشد، در سراسر جهان به نفت و گاز نهفته در این سرزمین وسیع ،نیاز دارند .

زمانیکه امپراطوری عثمانی گلیمش از خاور میانه برچیده شد بریتانیا و فرانسه بر سر تقسیم این مناطق و چگونگی تامین نفوذ استعماری شان باهم در اختلاف افتادند. در سال 1916دپلومات انگلیسی ،مارک سایکس ، پنسل رسامی چینایی را برداشت و خط خامی را روی نقشه خاور میانه ترسیم نمود،این تقسیمات از حیفا در دریای مدیترانه (اسراییل کنونی)تا کرکوک (حالا بخشی از عراق) در شمالشرق را دربر میگرفت که اساس توافقمحرمانه دپلوماتیک انگلیس با همتای فرانسوی اش ،جورج پیکو ، گردید . مطابق این توافق هردو کشور استعماری انگلیس و فرانسه توانستند خاورمیانه را بدو منطقه تحت نفوذ شان تقسیم نمایند ، طوریکه :

مناطق واقع در شمال این خط ،تحت کنترول و نفوذ فرانسه و مناطق واقع در جنوب این خط ،تحت نفوذ بریتانیا قرار گرفت . اصطلاح سایکس- پیکو به اصطلاح معروفی تبدیل گردید که بیانگر نفوذ استعماری دو کشور انگلیس و فرانسه در خاور میانه است.

قبل از پیمان سایکس – پیکو (به معنی گسترده تر ان) نه کشوری بنام  سوریه ،نه لبنان،نه اردن و عراق و عربستان ونه  کویت و  اسراییل و فلسطین وجود داشت ،

نقشه مدرن کنونی که مرز ها و نام های دولت های ملی کنونی را در خاور میانه نشان می‌دهد ،مرز های کشیده شده جوان و حتی شکننده است .میراث استعمار اروپایی باعث شد تا اعراب در چارچوب دولت های ساخته و پرداخته استعمار بریتانیاوفرانسه گروه بندی شوند و از جانب رهبرانی اداره گردند که کشور را توسط فرقه مذهبی و قبیله ای خود شان اداره نمایند . این دیکتاتور ها ی عرب با استفاده از ماشین دولتی ،حاکمیت خود را بر قلمرو های که توسط اروپایی ها ترسیم شده بود، قایم نمودند .صرفنظر از اینکه آیا این تقسیمات جغرافیایی از لحاظ تاریخی بر اقوام ، قبایل و مذاهب مختلفی که کنار هم قرار داده شده اند ،قابل پذیرش است یا خیر .و تلاش  نمودند تا  این خطوط جغرافیایی ترسیم شده از جانب اروپایی ها را مرز های دایمی برای حکمروایی خود سازند .

انگلیس ها برای بیرون راندن و تضعیف امپراطوری عثمانی از احساسات ملی قبایل مختلف عرب استفاده نمودند و این قبایل در برچیدن گلیم امپراطوری عثمانی نقش سازنده داشتند و لندن برای دو قبیله خاص عرب وعده پاداش داده بود ، این دو قبیله ، قبایل سعودی و هاشمی بود .

این دو قبیله همیشه باهم در جدال بودند ، انگلیس ها ، بعد از جنگ جهانی اول مطابق به وعده که به این قبایل داده بودند ، قبیله آل سعود را بر شبه جزیره عربستان حاکم ساختند و نام این کشور از نام همین قبیله ،ال سعود،گرفته شده است. و قبیله هاشمی را بر منطقه که نامش را ،ترانس اردن ،که ،انسوی اردن ، معنی می‌دهد مسلط نمود ند و مرکز انرا در شهر کوچکی بنام عمان قرار داد ند ، هرکدام از این دو قبیله را یک دپلوماتیک انگلیسی تحت نظر داشت .زمانیکه در سال 1948، انگلیس ها این منطقه را ترک نمودند ،ترانس اردن به نام اردن تغیر نام نمود .

قبیله هاشمیان که از جانب انگلیس ها بر اردن حاکم گردیدند اصلا قبیله بومی اردن نبودند ، آنها اصلا بخشی از قبیله قدرتمند قریش مکه بودند و ساکنان اصلی اردنیه هاشیمیه قبایل بادیه نیشن و صحرایی بودند.

زمانیکه اسراییلی ها در سال 1967 ، کرایه باختری را اشغال نمودند بسیاری از فلسطینی ها به اردن مهاجر شدند و اردن تنها کشوری بود که به فلسطینیان حقوق شهروندی در اردن داد و اکنون در اردن در حدود 9.7 ملیون فلسطینی زندگی می نمایند .

لبنان کنونی را در نظر بگیریم ،که چگونه درگیر مشکل دموگرافیکی و یا جمعیتی است .تا قرن بیستم ،اعراب منطقه ،ساحه جغرافیایی میان کوه های لبنان و بحر را یک ولایت مربوط به سوریه می دانستند ، مگر زمانیکه فرانسوی ها بعد از جنگ جهانی اول قدرت استعماری شانرا در منطقه مستقر ساختند آنها جغرافیای منطقه را طور دیگر رقم زدند .فرانسوی ها بخاطر خدمت به مسیحیان عرب منطقه،کشوری را در دهه1920 ،در منطقه لبنان کنونی برای مسیحیان که در انزمان نفوس شان نیز زیاد بود ،بوجود آوردند و نام این منطقه را  از کوه های مجاور آن ،لبنان ،اقتباس و کشوری را بنام لبنان نام گذرای نمودند .بدین معنی که لبنان که قبلا جز خاک سوریه بود از شکم دپلوماتهای فرانسوی تولد شد .

البته بمرور زمان ،باتولدیبشتر جمعیت مسلمان ، شیعه و سنی، بخصوص فلسطینیان که از جنگ 1948،اعراب و اسراییل فرار نموده بودند جمعیت مسلمان در لبنان بیشتر رشد نمود .

لبنان ، شاهد جنگ های متعددی میان گروه های مختلف در گذشته بوده است . نخستین جنگ داخلی در لبنان در سال 1958،میان عیسویان و مسلمانان درگرفت ،باعث خرابی های زیادی گردید ، هم اکنون برخی از قسمت های شهر بیروت ، مرکز لبنان ،مانند اکثر ساحات جنوب لبنان اهل تشیع  اند ، و گروه های اهل تشیع مربوط به حزبالاه در این ساحات مستقر اند .یکی دیگر از مناطق شیعه نشین لبنان ،دره بقاع،است که هم اکنون حزبالاه از آن بعنوان پایگاه نظامی بخاطر کمک به دولت سوریه استفاده می نماید .شهر های دیگر لبنان سنی اند ،مانند شهر طرابلس در  شمال لبنان که در حدود 80 فیصد سنی اند و اقلیت های مذهبی چون شیعه علوی نیز دارد.

لبنان ،گرچه در ظاهر کشور متحد از لحاظ ترکیب ملی و مذهبی بنظر می‌رسد ،مگر شما اگر از فرودگاه هوایی بیروت بسوی مرکز لبنان حرکت کنید ، از مناطق جنوبی کاملا شیعه نشین عبور می نمایید که توسط شبه نظامیان حزب الله ،نیرومند ترین نیروی نظامی لبنان ،کنترول میگردد،ارتشلبنان صرف در روی کاغذ وجود دارد و در صورت وقوع یک جنگ داخلی چون جنگ های 1975 تا 1990، این کشور بزودی از هم می پاشد و سربازان اردوی لبنان به آسانی به شهر ها و محلات مسکونی خود میروند و به شبه نظامیان محلی مربوط به قوم و قبیله خود می پیوندند.پایان بخش اول

 

 


 

 


بالا
 
بازگشت