اختلاف دیدگاه رهبران طالبان تهدیدی جدی برای بقای نظام؟

 

کلکین : از بدو تاسیس طالبان، این گروه مشهور به انسجام جنبش خود بودند. اما از زمان تسلط در سال ۲۰۲۱، اختلافات داخلی در معرض دید عموم قرار گرفته و گزارش های متعددی از وجود اختلاف دیدگاه بین رهبران ط

البان  وجود دارد. به طوری که از ماه فوریه ۲۰۲۲، برخی از مهم­ترین رهبران طالبان آشکارا از مسیر حرکت کشور انتقاد کردند. چنانچه که سراج­الدین حقانی، سرپرست وزارت کشور و رهبر شبکه حقانی گفته بود که «انحصار قدرت طالبان، کل سیستم آنها را بدنام می کند». همچنین، محمد یعقوب، سرپرست وزارت دفاع و پسر ملاعمر بنیانگذار طالبان گفته بود«طالبان باید همیشه به خواسته های مردم گوش فرا دهند». این درحالی است که سیاست های اتخاذ شده طالبان که ریشه در تصمیم  رهبر طالبان از قندهار دارد، مدافعان خود را نیز دارد. اما ریشه این اختلافات را می­توان در دو عامل جستجو کرد: نخست آنکه این اختلافات را می­توان درباره نگرانی در مورد جهت گیری آینده کشور و وضعیت آنها عنوان کرد و دوم آنکه رقابت بر سر قدرت و نحوه تقسیم آن توسط دولت را باید عاملی دیگر در وجود اختلافات بین رهبران طالبان دید.  با این حال،تحلیلگران از «جنگ شدید بر سر قدرت» نام می­برند. به طوری که گمانه­ هایی مبنی بر کودتا علیه امیر، ایجاد طرح هایی در بدل طرح امیر و درگیری های آشکار وجود داشت. در همین راستا، موسسه جنگ ایالات متحده در گزارش تازه که در ماه مارس منتشر شده آورده که میان سران رژیم طالبان تنش و اختلاف وجود دارد. این گزارش می گوید که طالبان نظامی یکدست و منسجم نیست، بلکه شامل ائتلافی گسترده از جناح ها با روابط قومی، سیاسی، تجاری و ایدئولوژیک مختلف است که بین آنها رقابت هم وجود دارد. بر اساس یادداشتی در روزنامه اطلاعات روز افغانستان در این گزارش آمده که «طالبان یک گروه همگون نیستند،بلکه یک ائتلاف گسترده ای از جناح ها هستند که گاهی روی مسائل قبیله ای، قومی، سیاسی، تجاری و ایدئولوژیک با هم رقابت می کنند. در این گزارش آمده است که دو جناح عمده طالبان، یکی شبکه حقانی، به رهبری سراج الدین حقانی است که پایگاه مردمی آن عمدتاً در مناطق جنوب شرق و شرق افغانستان است و دیگری « طالبان قندهاری» به رهبری هبت الله آخوندزاده است که پایگاه مردمی آن عمدتاً در مناطق جنوب این کشور است. براساس این گزارش، سراج الدین حقانی به عنوان سرپرست وزارت کشور، بستگان خود را در پست های کلیدی در حکومت طالبان می گمارد، اما هبت الله آخوندزاده با حمایت حلقه کوچکی از رهبران مذهبی و حامیانش در قندهار، بر افغانستان حکومت می کند.

همچنین در این گزارش گفته که حتی شماری از طالبان قندهاری ازجمله محمد یعقوب مجاهد، سرپرست وزارت دفاع و عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی نخست وزیر، با سیاست های آخوندزاده مخالف هستند. این گزارش می افزاید آخوندزاده طالبان ازبک و تاجیک را به حاشیه رانده و باعث ایجاد نارضایتی در میان آنان شده است. تفاوت های ایدئولوژیک طالبان مانع از توافق پایدار آن ها با جامعه بین المللی شده است. حقانی، یعقوب و مجاهد و عبدالغنی برادر خواستار ایجاد توازن در روابط بین المللی هستند و دیدگاه های عملگرایانه در این مورد دارند. اما هبت الله آخوندزاده با دیدگاه آنان مخالف است. همچنین این گروه در مورد مسائل دیگر، ازجمله آموزش دختران نیز دچار اختلاف هستند و ازجمله عباس استانکزی بارها مخالفت خود را در این مورد اعلام کرده است.

آخوندزاده با صدور فرمان هایی مقام های طالبان را از چند همسری منع کرده است اما مقام های این گروه با وجود این فرمان ها، به چند همسری روی آورده اند. نیروهای طالبان همچنین فرمان عفو عمومی از سوی هبت الله را نادیده می گیرند و به قتل های فراقانونی ادامه می دهند. انستیوت مطالعات جنگ گفته است که با وجود این، هبت الله آخوندزاده تلاش کرده است که مخالفان خود را سرکوب کند و افراد نزدیک به حلقه مورد حمایت خود در قندهار را به ادارات دولتی منصوب کند و مرکز تصمیم گیری را از کابل به قندهار منتقل کرده است».

این گزارش درحالی منتشر شده که ذبیح الله مجاهد سخنگوی اداره طالبان در گفتگویی با شبکه خبری طلوع نیوز اختلاف دیدگاه را یک موضوع «عادی» عنوان کرد و ادعا کرد که فرمان های رهبر طالبان تا حد زیادی اجرا شده اند.

 باید گفت که طالبان با تسلط بر افغانستان در سال ۲۰۲۱ به هدف اصلی خود دست یافت، اکنون بر کشوری که قادر به رسیدگی به چالش­های بلندمدت اجتماعی-اقتصادی و امنیتی نیست، حکومت می کند. انتظار می رفت که این گروه تا این زمان انسجام خود را به خوبی حفظ کرده بودند بتوانند یک ساختار سیاسی منسجم وقابل قبول برای همه رهبران ارشد طالبان ایجاد کنند اما اکنون طالبان نتوانسته به یک اجماع و رضایت حداکثری در تقسیم قدرت و مسائل مهم کشور برسند. اما آنچه مهم به نظر می رسد این مسئله هست که ریشه این اختلافات قبضه مطلق قدرت در دست رهبر طالبان از قندهار، پایگاه اصلی این گروه باشد. درواقع، به زعم تحلیلگران و ناظران بین المللی هبت الله آخوندزاده، رهبر عالی این گروه تنش ها را در درون طالبان تشدید می کند. زیرا او قدرت خود را در داخل رژیم گسترش می دهد و سیاست های او بحران اقتصادی کشور را تشدید می کند که پیامد این سیاست می تواند این باشد که طالبان با مخالفت گروه­ های داخلی مواجه شود که خود می تواند در کوتاه مدت آنها را به قیمت تشدید نارضایتی های سیاسی اساسی شان در درازمدت سرکوب کند. این درحالی است که ناتوانی طالبان در رسیدگی به چالش های بلندمدتی که با آن مواجه است، آن را در برابر مخالفت های داخلی در حال رشد آسیب پذیر می کند و توانایی این گروه را برای کنترل گروه های سلفی-جهادی در افغانستان کاهش می دهد. هرچند به گزارش موسسه جنگ که پیشتر نیز آمده بود، طالبان برای فعالیت گروه های سلفی-جهادی در افغانستان پناهگاه امن ایجاد کرده این درحالی است که کنترلی بر آن ها ندارد. درواقع، نبود یک استراتژی امنیتی موثر از سوی طالبان باعث شده که گروه های سلفی-جهادی در افغانستان تقویت شوند. به طوری که گروه های تروریستی در این کشور به طور بی سابقه ای آزادانه فعالیت و از افغانستان برای تثبیت و ایجاد پایگاه های قوی استفاده می کنند. به طور مثال، جنبش اسلامی ترکستان شرقی در اواسط سال ۲۰۲۲، یک پایگاه نظامی در استان بغلان ایجاد  و جنبش اسلامی ازبکستان نیز در نوامبر ۲۰۲۲ حدود ۳۰۰ جنگجو را به شهر پلخمری منتقل کرده اند. این گزارش نشان می دهد که در صورت تداوم اختلافات داخلی طالبان و جنگ بر سر قدرت کنترل این گروه بر فعالیت سایر گروه های سلفی-جهادی کاهش یابد که منجر به ضعف خود طالبان خواهد شد.

 درواقع، یکی از عناصری که کارآمدی حکومت طالبان را تهدید می کند، اختلافات داخلی خود جنبش است. در سال ۲۰۱۸ آنا لارسون از طریق مصاحبه مستقیم با رهبران طالبان و افراد نزدیک به جنبش، مطالعه ای را در مورد میزان انسجام در درون جنبش طالبان انجام داد. اگرچه همه موافق بودند که دولت قبلی افغانستان فاسد بود، اما در میان افراد وابسته به طالبان نیز در مورد طردشدن از مناصب قدرت در دولت جدید ناامیدی وجود دارد. در همین راستا، نمایندگان شمال نارضایتی خود را از محرومیت آشکار جنگجویان خود و ناتوانی شورای کویته و پیشاور در تعیین رهبران شمال ابراز داشتند. ۱۲ رهبر نظامی که توسط شورای کویته انتخاب شده اند، فاقد پایگاه اجتماعی هستند.  در مورد نمایندگان غرب و شمال غرب، آنها دیدند که ۹۰ درصد طالبان در بادغیس از اینکه گروه قندهار تمام جنبش را کنترل می کند، راضی نیستند. نمایندگان جنوب شرق نفوذ پاکستان در شوراهای پیشاور و کویته را رد می کنند و به همین ترتیب، بر تاثیرات اختلافات داخلی از درون صفوف پیشاور و کویته، یعنی حقانی ها و جبهه منصور تاکید کردند. برخی گزارش ها حاکی از آن است که رهبری جنبش درحال حاضر حداقل به سه گروه تقسیم شده است. گروه اول، متشکل از تیم مذاکرات صلح ایالات متحده به رهبری عبدالغنی برادر است. دومین شاخه نظامی به رهبری مولوی یعقوب، پسر ارشد بنیانگذار جنبش طالبان و امیر سابق امارت اسلامی افغانستان ملامحمد عمر است. و سومین شاخه شبکه حقانی به رهبری سراج الدین حقانی است که اسماً زیر چتر طالبان ظاهر می شود. قدرت این گروه ها متفاوت است و ضعیف ترین گروه بدون شک تیم مذاکرات صلح است. مهم ترین و بالقوه ترین اختلاف، اختلاف حقانی و یعقوب است که برخی گزارش ها حاکی از آن است که به درگیری بین دو طرف منجر شده است.

 اما اختلاف در نگرش های متفاوت آنها در موضوعات خارجی نیز وجود دارد که نگران کننده است. به طور مثال، این اختلافات در قبال هند نیز مشهود است. درحالی که برخی از رهبران طالبان حذف خودمختاری کشمیر توسط هند و مبارزات نظامی متعاقب آن را یک «امر داخلی هند» می دانند. گزارش های دیگر نشان می دهند که احتمال زیادی وجود دارد که شبه نظامیان ضدهندی برای عملیات کشمیر در یک کمپ آموزشی طالبان در افغانستان آموزش ببینند. با تحرکات کشورهای منطقه، این اختلافات داخلی ممکن است افزایش یابد، که ممکن است منجر به ظهور جنبش های شورشی داخلی و درگیری آشکار در طول زمان شود، که به نوبه خود ممکن است منجر به ظهور گروه های کوچک طالبان شود که شعارهای وفاداری به عهد و مبانی ملاعمر را به مردم سر می دهند.

در طول سالهای گذشته، مداخله خارجی در از بین بردن جنبش طالبان موفق نبوده است. با این حال، اکنون که طالبان به آنچه می خواست رسیده است، ناظران منطقه ای به طور فزاینده ای انتظار دارند که این جنبش به دلیل اختلافات داخلی، شکست در جلب حمایت جوانان افغان یا چالش های فزاینده داعش شاخه خراسان خود را از بین ببرد. قابل ذکر است که تجربه شکست طالبان منجر به کاهش فعالیت سایر سازمان های جهادی خارج از جنوب آسیا می شود که از موفقیت طالبان به عنوان ابزار تبلیغاتی برای پیشبرد پروژه های سیاسی خود استفاده می کردند. با این حال، فروپاشی حکومت طالبان ممکن است به سایر جنبش های تروریستی اجازه دهد تا اقدامات مسلحانه را افزایش داده و شبکه های خود را در داخل افغانستان و خاورمیانه گسترش دهند. بخش دیگر، نیز نگران ثبات منطقه ای هستند. در صورت تداوم کنترل ضعیف طالبان بر این کشور، احتمالاً افغانستان بار دیگر به کانون گروه های تروریستی و بستری برای حملات علیه سایر کشورها تبدیل خواهد شد. چنین وضعیت بی ثبات کننده ای می تواند جامعه بین المللی را به مداخله در افغانستان سوق دهد و درنتیجه امنیت منطقه را تحت تاثیر منفی قرار دهد(Qandil,Mohamed Mokhtar,2022).

بنابراین، طالبان برای بقای خود و جلوگیری از تضعیف خود راهی جز کاهش اختلافات ندارند در غیراینصورت در درازمدت تداوم اختلافات پایه های لرزان اداره طالبان را متزلزل تر خواهد کرد.

منابع

Qandil, Mohamed(2022)“Challenges to Taliban Rule and Potential Impacts for the Region”, https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/challenges-taliban-rule-and-potential-impacts-region

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت