مهرالدین مشید

 

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی جهان

افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل در متن فاجعه ی جهانی

 

در این روز ها جهان بشریت روزگار دشواری را تجربه می کند و حادثه سازان تاریخ بی توجه به رفاه و خوش بختی انسان هر روز در پی حادثه آفرینی اند و با حادثه آفرینی های مرگبار در گوشه و کنار گیتی بشریت را به پرتگاه یک قدمی فاجعه نزدیک ساخته اند. جهان بشریت در نتیجه ی حادثه آفرینی های ناعاقبت اندیشانه، رقابت های ناسالم و غیر عادلانه، و یا به تعبیری جهانخوارانه، بیش از هر زمانی به جولانگاه ی ناخویشتن دارانه و غفلت بار سیاستگران و قدرت های تاثیر گذاری جهانی بدل شده است. از پیش آمد های شتاب زده و غیر مترقبه در جهان طوری فهمیده می شود که جهان در حال رسیدن به نقطه ی بحران غیر قابل بازگشت است. اوضاع کنونی نگرانی های جدی را با بار آورده است که مبادا رخداد های رو به افزایش، یک باره از کنترل بیرون گردد و دستاورد های چندین صد ساله ایرا یک باره نابود کند که منجر به ظهور انسان امروز و تمدن امروزین شده است.

پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی پیشین و به استقلال رسیدن جمهوریت های تحت حاکمیت شوروی امیدواری هایی بوجود آمده بود که با پایان یافتن جهان دو قطبی، کشور های جهان فرصت آن را یافته اند که در دنیای فارغ از رقابت قدرت های بزرگ  آرام آرام به سوی پیشرفت و رفاه گام بردارند. در این برهه از تاریخ بود که امیدواری ها برای جهان فارغ از رقابت ابر قدرت ها به سراغ افکار انسان امروزی آمد. فروپاشی شوروی در نتیجه ی جهاد و رزم آوری های ایثار گرانه ی مردم افغانستان، در واقع اسطوره ی شکست ناپذیری قدرت های زورمند و استیلاگر و سلطه جو را در جهان شکست و تاریخ را برای مبارزات پیروزمندانه ی ملت ها رقم زد. این امیدواری ها شور تازه ای از آزادی خواهی را در سراسر جهان بوجود آورد که خیزش های بهار عربی پس از قیام سودانی ها کشور های عربی را درنوردید؛ اما اشتباهها و انعطاف ناپذیری های اخوان‌المسلمین و شاخه ی سیاسی آن حزب عدالت و آزادی تحت رهبری مرسی پس از رسیدن به قدرت در نتیجه ی انتخابات آزادانه و دموکراتیک بر فرصت های جدید آب سرد ریخت و همه چیز را یخ زده گردانید. نرمش های سیاسی داکتر غنوشی رهبر حزب اسلامی تونس ( النهضه) هم نتوانست جلو شکست اسلام گراها را در جهان عرب بگیرد و از پرپر شدن بهار عربی پیش گیری کند. شکست بهار عربی پس از شکست گروه‌های جهادی افغانستان پس از درگیری های خونین در کابل، در نتیجه ی خودخواهی ها و وابستگی های استخباراتی رهبران گروه‌های جهادی؛ در واقع امیدواری ها برای ایجاد حکومت تحت رهبری گروه های اسلام سیاسی نه تنها در افغانستان؛ بلکه در سراسر جهان به یاس بدل کرد‌. با تاسف که از متن و بستر این ناکامی گروه‌های افراطی مثل، القاعده، طالبان، داعش شام و بعد داعش خراسان به کمک و همکاری استخبارات کشور های منطقه و جهان، بویژه دستگاه ی استخباراتی پاکستان سبز کردند. گروه های افراطی از درگیری های امریکا پس از سال ۲۰۰۱ در افغانستان و بعد از سال ۲۰۰۳ در سوریه و عراق تغذیه ی استخباراتی نمودند. شکست امریکا در افغانستان، در نتیجه ی معامله ی پنهان با طالبان زیر چتر معاهده ی دوحه و خروج نابهنگام این کشور از افغانستان نه تنها نفس تازه به گروه‌های افراطی در سراسر جهان داد؛ بلکه رقبای امریکا را در سراسر جهان برای رقابت با این کشور جان تازه بخشید. این در واقع سرفصل و آغاز رویارویی های جدید در سطح جهانی بود که از زیر خاک و خاکستر آن چین بحیث اقتصاد بزرگ جهانی و روسیه بحیث کشور دارنده ی سلاح های پیشرفته سر بیرون آورد. حمله ی روسیه به اوکراین و حمایت امریکا از کیف در واقع سرآغاز به آزمون گرفتن رویارویی های جهانی بود که درگیری ها در فلسطین و افزایش تنش ها میان اسرائیل و ایران به آن ابعاد پیچیده و گسترده تر بخشیده است.

امریکایی ها با خروج شتاب زده از افغانستان، خواستند تا با درگیری در اوکراین ضرب شصت خود را به روسیه و هم پیمانانش نشان بدهند و انتقام شکست خود در افغانستان را در بازی دیگر جبران نمایند؛ اما تحویلی قدرت به طالبان نه تنها افغانستان را به بهشت گروه های تروریستی و جولانگاه ی تروریسم تبدیل کرد و میلیون ها دختر این کشور را از نعمت آموزش و میلیون ها زن را از حق کار محروم و این کشور را به زندان امنی برای میلیون ها انسان این سرزمين تبدیل گردانید؛ بلکه خطرناک تر اینکه عقب نشینی در برابر طالبان تروریست، به همه گروه‌های تروریستی در سراسر جهان جان تازه بخشید. تحویلی قدرت به یک گروه ی تروریستی، وابسته به شبکه ی آی اس آی پاکستان و درفشدار جنگ نیابتی، آنهم زیر چتر نام مرموزی به نام هبت الله و اعتماد به آن بزرگ ترین اشتباه ی بزرگ استراتیژیک بود؛ زیرا سپردن سرزمینی مانند افغانستان به یک گروه ی تروریستی فاقد نظام سیاسی قانونی و مشی ملی جنایتی فراتر از اعمال تروریستی است. آنهم کشوری که هرگاه حوادث کنونی جهان ریشه یابی شود، به ساده گی آشکار می گردد که سر نخ حوادث در سراسر جهان به نحوی از رخداد های افغانستان جان گرفته است. این موضوع شعر این شعر معروف اقبال لاهوری" آسیا یک پیکری آب و گل است  -  کشوری افغان در آن پیکر دل است " را در خاطره ها تداعی می کند و به این حقیقت مهر تایید می گذارد که رخداد های این سرزمین در طول تاریخ از دیروز به نام آریانا و پس از تهاجم عرب ها خراسان و امروز افغانستان بر حوادث کشور های منطقه و جهان تاثیر گذار بوده است. زمانیکه پای انگلیس به این‌ سرزمین رسید، بازی بزرگ میان روسیه ی تزاری و حکومت شاهی انگلیس خورد و تمام حوادث آن روز را تحت شعاع درآورد تا آنکه وادار به خط کشی های جديد جغرافیایی و شکل گیری سرزمبنی به نام افغانستان گردید. به همین گونه دیدیم که چگونه شوروی با تهاجم خود نه تنها افغانستان را از دست داد؛ بلکه این کشور را از هم پاشاند و با فروریزی دیوار برلین نقشه ی اروپا تغییر کرد. به همین سان ما امروز شاهد پس لگد های حمله ی امریکا به افغانستان هستیم. هرچند حمله ی امریکا به افغانستان در آغاز زیر نام نبرد با تروریسم خوش و خط و خال بود؛ اما بعدها نقاب از سیمای واقعی این نبرد افتاد و روسیه و چین و ایران را وادار به اجرای مانور در برابر امریکا نمود. این حمله به چین و روسیه بحیث دو قدرت اقتصادی و تسلیحاتی در منطقه انرژی بخشید تا بحیث قطب دوگانه در برابر امریکا ظهور نمایند. بیست سال حضور امریکا در افغانستان معادله ی سیاسی، نظامی، اقتصادی، تسلیحاتی و ژئوپولیتیک منطقه و جهان را دگرگون کرد. در واقع جنگ اوکراین، جنگ حماس با اسرائیل و تنش ها میان ایران و اسراییل نشانه های آشکار این دگرگونی های ژیوپولیتیک است. این درس بزرگی برای رهبران سیاسی و معنوی جهان است تا رخداد های این سرزمین را دست کم نگیرند. شاید یکی از دلایل اهمیت افغانستان در طول تاریخ موقعیت ژئوایکونومیک و ژیوپولیتیک آن بحیث چهارسوق یا افتاده در چهار راه ی جهان بوده که نقطه ی اتصال شرق و غرب و شمال و جنوب بوده است. هرچند افغانستان برباد رفته در کام تروریسم در حاشیه ی حوادث جهانی قرار گرفته؛ اما جایگاه ی آن در متن حوادث جهانی آشکار است و رخداد های افغانستان در سایه و روشن قابل رویت است. با تاسف که قدرت های مهاجم چه در طول تاریخ  و چه دیروز انگلیس و چه حالا شوروی پیشین و بعد امریکا به این معادله توجه نکرده اند.

امریکا که در پایان معادله ی حمله به افغانستان قرار دارد. اکنون بیشتر از هر کشوری تاوان حمله و عقب نشینی خود به افغانستان و بعد عراق را می پردازد. در نتیجه ی حمله و عقب نشینی امریکا از افغانستان با حاکمیت دوباره ی طالبان تاریخ در این کشور تکرار شد. پیامد حمله ی امریکا به عراق هم بی شباهت به پیامد های حوادثرافغانستان نیست. حمله ی امریکا به عراق در یک بازی پیچیده ی استخباراتی و ظهور داعش جنگ نیابتی در منطقه روح تازه گرفت و وارد مرحله ی جدیدی شد. پس از سرنگونی زعمای قدرتمند و رقیب سرسخت اسرائیل چون؛ صدام در عراق و قذافی در لیبی و ویرانی عراق، سوریه و لیبیا، امروز تنش ها در فلسطین و در دریای سرخ برخاسته از جنگ های نیابتی اند و به نحوی از تروریسم تغذیه می شوند. این سبب شده که حتا حقانیت مبارزاتی مردم فلسطین و داعیه ی انسانی آنان برای داشتن یک سرزمین و یک حکومت مستقل زیر پرسش برود و فریاد های مظلومانه ی میلیون ها انسان فلسطینی ناشنیده باقی بماند.

برعکس پیش بینی های غربی ها قرعه ی این بازی های ناکام به نام روسیه رقم خورد و با ایجاد درز  در میان امریکا و هم پیمانانش پوتین را یکه تاز میدان ساخته است. این پیشامد ها جهان را به نقطه ی غیر قابل بازگشت به پرتگاهی فراتر از فاجعه کشانده است که هر روز میزان خطر جلوگیری از وقایع کاهش می یابد. هرچند درگیری های تازه در فلسطین پس از حمله ی گروه ی حماس به اسرائیل و درگیر شدن ۱۵ گروه‌ ی نیابتی ایران مانند؛ مدافعان حرم، حزب الله سوریه، حزب الله لبنان، سپاه بدر، گردان فاطمیون، ابوالفضل و زینبیون، حوثی های یمن و ... تنش ها در منطقه را افزایش داد؛ اما درگیری ها و تنش ها میان اسرائیل و ایران جهان را وارد یک بحران خطرناک‌تر از گذشته نموده است و احتمال خطر رویارویی های نامتعارف قدرت های بزرگ را تا سطح جنگ هسته ای بوجود آورده است؛ جنگی که برد و باخت در قاموس آن معنا ندارد. هرگاه جرقه ی آن روشن شود، جهان را به شعله ی آتش بدل می کند و دستاورد های چندین صد ساله ی مدنی و فرهنگی انسان را نابود و در نتیجه همه طرف ها بازنده اند.
این در حالی است که جهان را نه تنها بحران سیاسی، بحران امنیتی، بحران واردات و صادرات کالا های تجارتی ناشی از درگیری ها در فلسطین و دریای سرخ به شدت تهدید می کند و روز تا روز بر دامنه ی بحران های اقتصادی، مالی، اجتماعی، پناهنده گی و انسانی می افزاید؛ بلکه صرف هزینه های هنگفت در تنش های یاد شده زمینه های خدمات آسایشی، رفاهی و آموزشی میلیون ها انسان را در سراسر جهان کاهش داده است. این تهدید تنها متوجه کشور های فقیر نیست؛ بلکه شامل کشور های پیشرفته نیز می شود‌. کشور های قدرتمند در حالی با حمایت از جنگ های نیابتی میلیارد ها دالر را هزینه می کنند که در داخل این کشور ها میلیون ها انسان آواره و بدون سرپناه زنده گی می کنند و از خدمات اولیه و آموزشی محروم هستند.

در همین حال رهبران سیاسی جهان بی توجه به رنج های بی پایان مردم کشور و مردم جهان میلیارد ها دالر را صرف جنگ های خانمان سوز نیابتی می کنند. از هشدار های روسیه، ایران و کوریای شمالی فهمیده می شود که با وقوع یک جنگ بزرگ نه تنها با چین در کنار هم می مانند؛ بلکه کوچک ترین درگیری سبب بزرگترین درگیری خواهد شد و کنترل آن هم ناممکن خواهد بود. چنانکه روسیه هشدار داده که در صورت آزمایش های هسته ای امریکا دست به چنین کاری خواهد زد و وی بار ها غرب را تهدید به جنگ هسته ای کرده است. از سویی هم ایران گفته است که مراکز هسته ای اسراییل در تیررس این کشور قرار دارد. در همین حال امریکا حمله ی دوم ایران به اسرائیل را خطرناک و غیر قابل راهگیری خوانده است. هرچند امریکایی ها و هم پیمانان آن به این سخنان پاسخ روشن نگفته اند و خویشتن دارانه عمل کرده اند؛ اما معلوم است که برای چنین مقابله هر گونه آماده گی دارند. این اظهارات از احتمال یک پیشامد خطرناک و خونین پرده بر می دارد که عواقب فاجعه بار و ویرانگری را در بر خواهد داشت.

مردمان جهان که دو جنگ ویرانگر جهانی اول و دوم را تجربه کرده و از خسارت های جانی و مالی آن آگاه اند. حالا آنان به مراتب از گذشته نگران رخداد های کنونی اند و رهبران سیاسی و زمامداران قدرتمند گیتی را به خویشتن داری کامل فرامی خوانند تا پیش از آنکه چنین آتشی شعله ور گردد؛ هرچه زودتر عوامل ابتدایی این جنگ را که همانا جنگ اوکراین و روسیه و تنش ها در فلسطین و کشیده گیها میان ایران و اسراییل است، مهار نمایند و بر جنگ های نیابتی در منطقه پایان بدهند. درست این زمانی ممکن است که به چنگ اوکراین و روسیه پایان داده شود و با گزینش یک دولت مستقل فلسطین و پرداختن به حضور گروه‌های تروریستی تحت حاکمیت طالبان در افغانستان از طریق گفتگو های صلح جویانه و معنادار توجه جدی گردد.  4-24

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت