عزيزه  عنايت

            ***  وضع زندا نها در افغانستان   ***

 

   وقتی سخن از زندان بميان می آيد  هميشه مسئله  حقوقی و جنايی در اذهان  تداعی ميگردد زيرا زندا نها در کشور ها برای  مهار نمــــودنحرکات  جنايات  کاران و تخطی  کننده گان  از قوانين  حقوق مد نـــی و سياسی با و ضع  قيود  مشخص  و نگهداشت  آن در مــحیـــــــــط محصوری بنام  زندان  که آزادی های کامل  خارج از زندان برای افـــراد زندانی محدود و محدودتر  ميگردد تا سيس و سا خته  ميشود .

        در گذشته ها ی دورکه تشکيلات جامعه  بصورت يک کلکتيف دارای منافع  مشترک و مناسبات  در حال نو پايي بود - فر مانروايان  خودکامه با صدور  فرمان  و تحميل  اراده ء خود حکومت مينمودند برای  مهــــارکردن  مخالفين  خود و جنايات  کاران قلمرو خويش  بعضاْ محبـــــــس وزندان  نداشتند  و حينکه  مخالف حکومت - اخلال گر و جنايت کــا ردر جامعه  تشخيص  ميگرديد  حکو مت های  جبار آن زمان  آنهـــا ر ا دستگير و نا بود ميکردند و يا اينکه  از منطقه  و قلمرو  خود تبعیــــــد نموده و به جاهای نا معلومی ميفر ستادند.

           چراغ اميد  بهبودی وضع  جامعه  که بعد ها و بخصوص پس از قرن  ۱۶ ميلادی  اينجا و آنجا روشن گرديد سير صعودی  انکشـــاف و عمران  و اختراعات درحيات سياسی و  فرهنگی جهانيــان روی داده افغانستان نيز  بحيث  حلقهء از حلقات  جامعه  جهانی از آن  بهــــــره گرفته  است . با انسانی تر شدن  اوضاع  عمومی  کشور های جهان که آ هسته آهسته وحشت و بر بريت  های بگير و بکش  جای خويش را  به بگير و ببند  ها داد که نسبتا ْ قدمی  به پيش و گامی  بســـوی انسا نی تر شدن محاسبه  ميگرديده است . همان  طوريکه  گفتـه اند در  شهر کوران يک چشمه پاد شاه است . گذار از  مرحله ء بگیـــــــر و بکش ها به مرحله ء بگير و ببند  که امروز  از لحاظ حقوق مد نــــــی و سياسی  عليه ء آن  مبا رزه  صورت ميگيرد  در آن زمان  گامی بــــه  پيش محسوب  ميشده است .

          در زمان  عبدالرحمن خان  در افغانستان عده ء از  افراد را اعم از زنان و مردان  به  عنوان نا فرمان  و مخالف  حکومت ازمناطق مختلـف کشور  بخصوص  مناطق که عليه ء  استبداد بی حد و حصــــــــــــــرعبدالرحمن خان  به و ا کنش  و قيام  دست ميزدند دستگير نمـــو د ه تعدادی را  که بزعم  خود بسيار خطر نا ک  تشخيص ميکردند بــــــــه جوخه دار ميفر ستادند و تعدادی  را بعنوان برده ( کنيزو غلام ) بـــــــه طلبگا ران آن  به قيمت  معينی که حکومت  به آنها  وضع نموده بــــــود و حتا ماليات  نيزاز فروش  بر ده ها رسماْ اخذ  ميکرده اند  فــــروخته می شــــــده است .

            مردم  تحت ستم افغانستان  همهء اين تيره روزی هارا کشيده تا اينکه امير امان الله خان در سال ۱۹۱۹ استقلال عــــــــــام و تــــام افغانستان را اعلام کرد و  خريد و فروش برده ها و سيستم برده داری را لغو قرار داد که اين يک نعمت سياسی بزرگ و شادمانی عظيمی بود که مردم افغانستان به آن نايل  آمده بودند. ارتجاع سياه  در افغانستان  بحيث  مزدوران  خراب کاراستعمار به امارت  امان الله خان خاتمه داده نادرخان را بر اريکهء سلطنــــــــت تکیـــــه دادنــــد.

            سردار محمد هاشم خان  برادر نادر شاه  که در ۱۴ نو مبــــــر  ۱۹۹۲ بحيث صدر اعظم تام الاختيار قدرت اجرايی را بدست گرفــــــت ظلم و استبداد دوره عبدالرحمن  خان را به شکل  ديگری تکرار کرد. او که : از هر کس خو شش نمی آمد وی را  مخالف حکومت قلمدا د کرده  دستگير  می نمود يا نابود ميساخت و يا روانه  محبس ميکرد.

             درسال ۱۹۴۰ که يک سال از آغاز جنگ دوم جهانی سپــر ی شده بود  هنوز جنگ در اروپای غربی وشرقی بشدت بين متفقیــــن  ( امريکا - شوروی - بريتانيا ) و متحدين ( هتلردر المان -موسلينی د ر ايتاليا - امپراتوری جاپان )  و هواداران هردو کلکشن  بشدت  جریــا ن داشت  در افغانستان بيست  هزار نفر در سلولهای زندان  به بنـــــــد کشيده شده بو دکه هشت هزار تن از آنان  زنان بو دند . حکومــــت ان زمان  زنان و مردان  مبارز را   ضد حکو مت  ومخا لفان رژيم  شا هـی  وانمود ميکرد.

           بعد از اعلام  رسمی ختم جنگ جهانی دوم در ۹ می ۱۹۴۵ که هنوز  جنگ با جاپان  ادامه داشت  با تشکيل ملل متحد  تغیـــــــراتی در سيستم  اداره  ملت ها  تو سط دولت ها  و حکومت ها بو جـــود آمد و در مورد  ختم ديکتاتوری وحفاظت حقوق مدنی  سياســــی مردم و ملت تا کيد صورت گرفته بود.  رژيم شا هی افغانستان نیــــز که نميتوانست  ما نند گذشته  ديکتاتور منشانه  حرکت کند و چهرهء شناخته شده ء هاشم خان  صدر اعظم را که بنام ديکتاتور  و جـــلاد شهرت داشت کنار نزند بناءْ بتاريخ ۹ ماه می ۱۹۴۶ درنخستين سالگرد تجليل غلبه بر فا شيزم  بجای هاشم خان برادر خورد او بنام شــــاه محمود خان  بحيث صدر اعظم مقرر گرديد  و هاشم خان بنام مريضی و کبر سن  خانه نشين  سا خته شد . بوضع محابس افغانستان د ر زمان  شاه محمود  خان تا حدی توجه گرديد که  تعداد محبو سیـن قبلی در زندان  کاهش يافت  يعنی عدهء آزاد شدند. اما در حدود د و سال بعد  باز هم  همان آش و همان کاسه  بود.

             وضع محابس  افغانستان  در زمان حکومت های بعد از شــاه محمود خان  نيز که  تاريخ ۶سپتمر  ۱۹۵۳ از وظيفه  کنار زده شـــد و داود خان بحيث  صدر اعظم  مقررگرديد  درسالهای ۱۹۶۵ به بعـــــد که قا نون اساسی  جديد افغانستان  نافذ گرديد  بهبود قابل ملا حظه  نيافت  ودر دوران رژيم های بعدی  هم که هر کدا م بزودی از قـــدرت کنار رفتند و به قدرت رسيدند او ضاع عمومی محبس  شکل اســـف  ا نگيز  دا شــــــت.

            زمانيکه حامد کرزی بحيث رئس جمهور افغانستان  روی کــــار آمدمردم اميد وار بودند که در تمام عرصه ها به همکاری  امريکاو اروپا و جامعه  جهانی تغيراتی  مثبت خواهد آمدو  اما تا هنوز  اين ارمانهـــــا  تحقق نيافته است .

             در زمان ريس جمهور کرزی  افغانهائيکه بنام  مخالف دو لــت دستگير  شده اندتا په  عضو  القاعده و وابسه به طالبان بـودن بـــــــه  پيشانی  آنها زده  شده و بعنوان افراد خطر ناک  بزندان های تحـــــت نظارت  امريکايی ها در افغانستان  که تعداد آن بقول رسانه ها بــــــه بيست زندان  ميرسد  به امريکا يی ها تسليم  داده شده و حتــــــــا بعضی از اين  افراد به زندان نظامی  گوانتانامو در کيوبا  منتقل شده اند که همان استبداد دوران  رژيم  های شا هی و ما بعد ان بشکل ديگری در افغانستان  تکرار گرديد . جالب اينست  که وقتی در ماه  سپتمبـــر  ۲۰۰۵ به تعداد ۸۱  نفر زندانی  افغان از زندان  های امريکـــايــــــی در افغانستان آزاد شدند( فضل هادی شنواری )  رئس ستره محکمـــــه افغانستان  آنها را  به ستره محکمه  خو استه و تو صیه نمود کـه در آينده در فکر صدمه  رسانيدن  بدولت  جناب کرزی  نبا شيد  و خطاب به آنها گفت  زندانی شدن شما  ارادهء خدا و تقدير خود تان بوده است و آنچه بالای شما در زندان  آمده  و گذشته است  محفوظ  و مخفــی نگهداريد به کس افشاء نکنيد . اينگو نه تو صیه ها از طرف رئـــــس محکمه  عالی قضايی به محبوسين  آزادشده  بمعنی حما یـــــــــــت از آنهایست  که ايشانرا  مدت ها به بند  کشيده بودند و به صرا حــت اعلام  مو ضع گيری  به نفع رئس جمهور  کرزی و حا ميان آن است  و به معنی حفظ نکردن  بی طرفی قوه قضا ئيه در امور  جرائيوی است .

    در ماه اگست  سال ۲۰۰۵ در کابل اعلام گرديد که طبق  موا فقــــت نامه امضا شده  بين کابل و واشنگتن  ۴۶۰ زندانی  افغان  کــــــه در زندان های تحت  کنترول  امريکا ئيها  قرار دارد  به دولت  افغانستا ن تسليم  داده ميشو ندکه ۱۳۰ تن آن در زندان  گوانتا نامو هستنـــــد اما مقامات  کابل بعداْ در محل نگهداری آنها مشو ش شدند و در ماه  فبر وری ۲۰۰۵  نظر به فرمان  رئس جمهور  افغانستان ۳۰ نفــــــــراز محبو سين  آزاد شدند که پانزده تن آنها  زنان و کودکان بودند .

      در زمان  عبد الر حمن خان و ظاهر شاه و رژيم  های بعدی - زنانيکه خواهان حقوق و آزادی خود ميشدند ودر برابر بيداد گری ها به پـــــا می ايستيدند بنام مخالفان رژيم  به بند  کشيده  ميشدند و حا لا به نام های  قا چاق مواد مخدر - اطفال ربايی ويا عدم  اطاعت ازشو هرو امثال آن  به بند کشيده  ميشوند. از همه بدتر اينکه  اطفال ایــــن زنان  نيز  نسبت نداشتن  سر پرست ديگر  با مادرش درسلول های زندان  انداخته ميشو ند و از هيچ گونه  سهولت  که در  مقـــــررا ت حقوق مدنی  و سياسی ذکر شده بر خور دار نميگردند.

      در هفته سوم  ماه جنوری ۲۰۰۵ طی فرمان  ده فقره يی ريا ست جمهوری افغانستان دستور آزادی عده ء از زندانيان  با تذ کار شرايط آزادی  آنها بمنا سبت  حلول عيد الضحی صادر شد که در مــــــاده هشتم آن  گفته شده بود.

               وزارت امور زنان  مکلف است  برای آن  عدهء  محبو سيـــــن و محجوزين  اناث  که طبق اين فرمان از حبس رها  ميگردند الــــــی پيدا شدن  محرم شر عی آنها  محل مناسب  رهايشی  را در مرکزو ولايات  تدارک نمايند. که اين متن فرمان تا حدی زنان محبو س را که در شرف آزادی  بودند بی هويت  نشان ميداد و بعداْمعلوم نکرديد که اين زنان  صحت و سلامت به محارم شرعی شان  تسليم داد ه شدند ويا دستان  سياه غرض آلود  بسوی آنها دراز شد.

             طبق اطلاعات  رسانه های جمعی  در ۱۸ سپتمبر ۲۰۰۴  درزندان پلچرخی در نتيجهء يک درگيری  بين محبوسين  و محا فظين شش نفر  کشته  شدند که ۴ تن محا فظين و دو تن از محبو سين بودند. در ماه جنوری  ۲۰۰۶ هفت نفر  زندانيان  مربوط  طالبان  از  زندان  پلچرخی  فرار کردند. اين در گيری و اين فرار زندانيان که بـــه اصطلاح  هوشدار روشن  به ادارهء امنيت  و پوليس  بود تابه نقـــص کار  خود متوجه شده  در آينده  از تکرار چنين  حوا دث  در داخـــــل زندان  جلو گيری  گردد که مسئولين  اموربان  متوجه نشده و تدابيرلازم را اتخاذ نکرده  بو دند.

              بتاريخ ۲۵ فبروری  ۲۰۰۶ از طرف  محبو سين  پلچرخـــی شورشی  ديگر براه انداخته شد که در نتيجهء تبادل آتش و بر خورد های  مسلحانه  هفت نفر  کشته شده و سی و شش نفر  زخمی  گرديدندو دونفر از زنان که وظيفهء امنيتی را داشتند توسط محبو سين شورشی گروگان  گرفته شدند. اين درگيری که ازساعت يک شـــب آغاز شده بود تا سا عت شش شام يعنی مدت  ۱۷ سا عـــــــت درمحبس ادامه داشته است . شورش در زندان و ا دامه طولانی ان عدم دقت و عدم توجه مسئولين  امنيتی و پوليس را در قبال اين مسئلــه نشان ميدهد و بيش از دو هزار تن زندانی که در زندان پلچرخـــــــی وجود دارد  از جمله آن بقول پوليس و رسا نها ۳۰۰ نفر آ نهـــــــــــــا مربوط  طالبان و شرکای آنها  هستند . نسبت بی مبالاتی  مقاما ت مسئول در تحت کنترول  در آوردن  اوضاع  زندان پلچرخی بتاريخ ۲۷ فبروری  اعلام گرديد که شماراززندانيان نيزباشورشيان داخل زندان پيوستند خبر نگاران از قول مقامات دولتی  خبر دادندکه محبو سين شورشی  هفتاد زن و کودک زندانی را از بلاک  مخصوص زنــــــان خارج سا خته و شماری از آنان را گروگان  گرفتند نيرو های خار جی و داخلی که پس از تعلل زياد  برای کنترو ل  او ضاع  به محبـــــس پلچرخی  رسيده بو دند در اطراف  سا ختمان  زندان جابجا شـــد ه و آنها را به محاصره  کشيدند.هليکوپترهای  توپ دار از بالای محبس آنها را  تحت نظارت  قرار دادند. صد ها تن از وابستکان اين محبوسين باوجود  ممانعت  های پو ليس خودرا  به  دروازه ء زندان رسا نيد نــد که اين  وضع به مثابه  تمثيل  داستانی  يک آشوب - يک قیـــــــام ويک رو ز حشر از قاف قيامت بوده است .

            در ماه  اپريل ۲۰۰۴ هئتی  از سوی  کمسيون  سازمان حقو ق بشر پس از باز ديد از محبس  ولايت اورزگان  به بی بی سی گفـت در ترينکوت  مرکز  ولايت اورزگان  دو اطاق بنام محبس وجود داشت که حجم آن خيلی کوچک اما يکصد و سی نفر محبوس به اتهـــــــام همکاری با طالبان  دستگير  و بآن دو اطاق  به حبس کشيده شد ه بودند. علاوه از اين اعاشه  آنها نيز  از طرف  حکومت  داده نميشــــد و اين مغاير  به معيار های است  که به زندان وزندانی هادرنظرگرفـه شده است . طالب ها زمانيکه  در ۱۹۹۸ بشمال کشور راه يا فتند دربعضی  از مناطق وقتی  مردم را  به بهانه های  مختلف زندا نـــــــی ميساختند  محبو سين را وادار  ميکردند  که مقدار پول  بنام ته جا يی محبس  با يد به طالبان  بپر دازند . و اين يک ابتکار ظلمت کده يـــــی طالبا ن بــــــــــود.

              پيشنهاد من در زمينه  اينست که حکومت و مقامات مسئو ل

     به حال و احوال آنان توجه نموده و مراجع ذيربط ببرسی دوسيه های ايشان بپردازند و آن عده از زنانيکه  بنا به دلايلی به حبس کشيـــده ميشوند تا اکمال دوره حبس آنان در احداث و ساخت يک محبـــــس مخصوص زنانه  در کابل را مورد  مداقه  قرار بدهند که اين  محبـــس زنانه طبق شرايط  افغانستان  تمام  ملحقات لازم را بشمول محــل پرورش  کودکان  و آموزش  لازم به محبو سين عبارت از  مصرو فيت های ساحت و ساز صنعتی  را داشته با شد تا آنها  هم خود شـان و هم اطفال شان با آموزش جديد   حفظ و انکشاف  مهارت هــای مسلکی  خود تجديد  ترتبيت شده  مجدداْ به جامعه  تقديم گردنــد و اين کاريست که در دنيای ديگر  انجام ميشود.

                                                            بااحترا م

                                                   ۵/۷/۲۰۰۶

                   **  اشک دامــن گير **

          دل به فرياد آمده از شيون زنجير مـــــن

                                        سينهء کوه ميشگافد ناله شب گيرمن

          گوشهءتنهايی اخرجان و تن فرسوده است

                                        کس نداندچيست ديگربعدازاين تقديرمن

          درلبم مهر سکوت است عاجزم ازشرح حال

                                        ليک رنگ واشک خونينم کند تفسير من

          کی توان بگشود عزيزی اين درء بیـــــــداد را

                                        تا برد احوال زارم  بهر آن نخچیـــــــر من

          تير آهم در دل شب بگذرد  از آ سمــــــــــان

                                        ای ستم گربرحذر! از آه عالم گير مـــــن

                       تا بدل دارم ( عزيزه ) آه پرســـــوز و گداز

                       عاقبت غرقم نمایــد  اشک دامن گیـر مـن

 

 


بالا
 
بازگشت