سراج الدین اديب

 

آرشیف نمبر (۵۰)

 

رویداد مهم جهان در ماه جولای  ازاول تا 31 جولای)

روز شمار، اول  جولای :

1 ـ خونبارترين نبردهاي جنگ جهاني اول :ـ بتاریخ اول جولای سال 1916  ميلادي حمله عظيم نيروهاي فرانسوي و انگليسي در جبهه سوم عليه نيروهاي امپراتوري المان آغاز شد كه شديدترين و  خونبارترين نبرد در جنگ بزرگ  جهاني اول 1918ـَ1914 محسوب مي  شود، زیرا که متحدان فرانسوي و  انگليسي عمليات اين يورش را در ماه دسمبر سال 1915 ميلادي در” شانتيي” طرح ريزي كردند تا به آرامش در  سنگرها خاتمه دهند، سه ماه بعد ، المانی ها به” وردن” حمله مي كنند و مرکز فرماندهي  فرانسه و انگليس اميدوار بودند با يورش در جبهه سوم از شدت حملات در جبهه شرقي ” وردن” كاسته شود، فرانسه و انگليس  نيروهاي عظيمي در جبهه هاي جنگ بين « آلبرت و شولن »  متمركز كردند، لشكریاي  فرانسوي به فرماندهي جنرال« فايول» و جنرال« ميشوله» در جناح جنوبي و لشكرهاي انگليسي به فرماندهي جنرال« راولينسون» ، جنرال« گوك» و جنرال« آلن بي» در جناح جنوبي در مقابل قشون دوم المان به فرماندهي جنرال« فن بلوو» صف آرايي نمودند.

   در جريان يك هفته ، آتشباریهاي  انگليسي و فرانسوي 6/1 ميليون بمب را روي خطوط نيروهاي الماني  فرو ريختند، نيروهاي متحد تصور  مي كردند با اين بمباران بي وقفه كه تا آخرين لحظات شروع حمله ادامه داشت ، هرگونه  مقاومتي را از سوي دشمن از بين برده اند، اعتقاد به اين مساله به اندازهء قوي بود كه قوماندان عموی نيروهاي انگليس جنرال « هنري  راولينسون» براي اين كه از خستگي  بيهوده سربازان خود جلوگيري كند به آنها دستور داد با گام هاي آهسته و نه دوان دوان  به سنگرهاي دشمن حمله كنند، اما  در حقیقت ، المان ها كه در جريان 2 سال جنگ تجربه  هاي زيادي آموخته بودند و آبديده شده بودند ، از بمباران ها آسيب نديده و در انتظار  يورش به مواضع خود بودند.  

   اغلب سربازهاي انگليسي به  ويژه افراد داوطلب تجربه چنداني از ميادين جنگ نداشتند، در همان دقايق اوليه يورش سربازان انگليسي تعداد زيادي  از آنها در كنار سيم هاي خارداري كه دو جبهه متخاصم را از هم جدا مي كرد ، جان  باختند، جنرال« راولينسون» تصميم گرفت دستور عقب نشيني صادر كند ، اما جنرال« سرداگلاس هيگ» ازمرکز فرماندهي عمومی اجازه اين كار را  به او نداد، در اين روز ، بيش از  60000 سرباز انگليسي جان خود را از دست دادند، تعداد تلفات الماني  ها حدود 20000 نفر بود، نبرد در  جبهه سوم تا ماه نومبر سال 1916 ميلادي ادامه مي يابد و در جريان اين مدت متحدين  فقط مي توانند 10 كيلومتر پيشروي كنند.

   بهاي نبرد در جبهه سوم از  اول جولای  تا 16 نومبر 1916  ميلادي بسيار سنگين بود، در  جريان اين نبرد 400 هزار سرباز انگليسي كشته و مجروح شدند ، فرانسوي ها 200 هزار  نفر و الماني ها 450 هزار نفر  تلفات داشتند، به اين ترتيب در  روز اول جولای سال 1916 ميلادي  يورش در جبهه سوم خونبارترين نبرد در جريان جنگ جهاني اول براي قشون انگليس بود و 60000 جوان انگليسي  در اين نبرد جان خود را از دست دادند.

روز شمار، دوم  جولای :

1 ـ باشكوه ترين كشتي جنگی فرانسه غرق شد:ـ بتاریخ 2 جولای سال 1816 ميلادي : كشتي ” مدوز” باشكوه  ترين كشتي جنگي فرانسه با 395 کشتی بان و سرباز در نزديكي سواحل كشور ” موريتاني” كنوني غرق شد،  ” مدوز” يك كشتي فرانسوی بود که با سه ستون و مزین با پرده  های بود  که مسیرحرکت را تعیین می کرد و با چهل و چهار توپ(عروس)  کشتی جنگی فرانسه شناخته می شد، براساس پيمان پاريس كه پس از سقوط امپراتوري « ناپلئون بناپارت» امضاء شد كشور” سنگال” كه مستعمره فرانسه بود در دوران سلطنت لويي هجدهم به فرانسه بازگردانده شد.

   لويي هجدهم كه با بازگشت  سلطنت” بوربون ها” پادشاه فرانسه شده بود به« هوگ  شوماريز»( مالک کشتی قديمي) كه در دوره انقلاب به انگلستان مهاجرت كرده بود دستور داد تا فرماندهي كشتي ” مدوز” را به  عهده بگيرد و روانه سنگال شود، كشتي ” مدوز” با 395 کشتی بان و سرباز به  فرماندهي « هوگ شوماريز» در روز 27 ، اپریل سال 1816  ميلادي از بندر” بوردو” حركت خود به سوي سواحل سنگال را آغاز كرد.

   سه كشتي كوچك ” اكو ، لالوار و آرگوس” نيز كه تحت فرماندهي « هوگ  شوماريز» بودند در پي کشتی ” مدوز” حركت كردند، هنگام رسيدن به  نزديكي سواحل” موريتاني” كنوني ، مالک کشتی« شوماريز» كه در جريان سفر اشتباهات زيادي از خود نشان داده بود ، بيش از اندازه به ساحل  نزديك شد و كشتي ” مدوز” به تپه شني خطرناك آرگوئن برخورد كرد و آسيب فراواني به آن وارد شد، در روز سوم جولای ، کشتی بانان با بخشي از تیرها و چوبهاي كشتي “مدوز” شروع به ساختن چیزی مانند کشتی کوچک نمودند، زيرا  براي همه 395 کشتی بان و سرباز” مدوز” در قايق ها جا نبود.

   پس از اتمام کشتی کوچک 152 نفر از سرنشينان” مدوز” سوار آن شده و بقيه در کشتی های  دیگر جا گرفتند، هنوز از سه كشتي كه همراه” مدوز” حركت  كرده بودند اثري ديده نمي شد، بنابراين کشتی کوچک را با طناب  ها بستند و در چند روز اول کشتی کوچک را به دنبال خود مي كشيدند تا اين كه در يك شب تاريك طناب اتصال قطع شد و بدون اين  كه افراد به خواب رفته متوجه شوند ، کشتی کوچک كه بعدها به ” مدوز” مشهور شد در اقيانوس پهناور سرگردان گرديد، کشتی کوچک “مدوز” 13 روز در اقيانوس سرگردان بود، در اين مدت وقايع وحشتناكي رخ مي دهد، سرنشينان کشتی فقط اندكي آب شيرين داشتند و براي تصاحب آن يكديگر را مي كشتند، به دليل فقدان غذا پس از چند روز شروع به آدم خواري  كردند، سرانجام كشتي ” آرگوس” كه به جستجوي آنها پرداخته بود ، کشتی کوچک ” مدوز” را يافت، از 152 سرنشين کشتی کوچک فقط 15 نفر در شرايط رقت باري زنده مانده بودند، 5 نفر از آنها يكي دو روز بعد بر اثر بيماري جان خود را از دست مي دهند.

   ماجراي” مدوز” به يك رسوايي در فرانسه  منجر مي شود، مالک کشتی « هوگ  شوماريز» و افسران ارشد كشتي” مدوز” كه با سوار شدن در کشتی ها جان سالم به در برده بودند ،  محاكمه مي شوند، يك نقاش جوان به  نام« تئودور جريكو» براساس گفته هاي بازماندگان اين حادثه تابلويي از کشتی کوچک  ” مدوز” را خلق مي كند كه امروزه به عنوان يكي از شاهكارهاي نقاشي جهان محسوب مي شود، بقاياي كشتي باشكوه” مدوز” در سال 1980 ميلادي در  فاصله 80 كيلومتري از سواحل موريتاني در اعماق آب هاي اقيانوس كشف مي شود، به اين ترتيب در روز دوم جولای سال 1816 ميلادي كشتي باشكوه ” مدوز” به دليل سهل انگاري يك کشتی بان غرق مي شود و 152 انسان  به مدت 13 روز يك كابوس زنده را تجربه مي كنند كه فقط 10 نفر از آنها مي توانند جان  سالم به در برند.

روز شمار، سوم  جولای :

1ـ طیاره ایرانی توسط کشتی جنگی  امریکا سقوط داده شد : ـ بتاریخ 12 سرطان  سال 1367 هجري شمسي مطابق 3 جولای 1988 میلادی : يك بال طیاره مسافربري ايران بر فراز آبهاي خليج فارس مورد  هجوم افزار جنگی امريكا قرار  گرفت و سقوط داده شد، طیاره مزبور حامل 298 مسافر و خدمه بود كه با اصابت موشكهاي امريكايي  همه آنها کشته شدند، در زمانی که امام خمینی حیات داشتند در اين باره کفته بود که : جنگ ما جنگ مكتب ما است عليه تمامي ظلم وجور ، جنگ ما جنگ اسلام است عليه تمام نا  برابري هاي دنياي سرمايه داري و كمونيزم ، جنگ ما جنگ پابرهنگي عليه خوشگذرانيها  مرفهين و حاكمان بي دين وبي درد كشورهاي اسلامي است، اين جنگ سلاح نمي شناسد اين جنگ محصور در مرز و بوم نيست اين جنگ خانه و كاشانه  شكست و تلخي ، كمبود وفقر و گرسنگي نمي داند، اين جنگ جنگ ارزشهاي اقتصادي انقلاب عليه دنياي كشف زر و پول وخوشگذراني است.

روز شمار، چهارم  جولای :

1 ـ توقیف دارایی های ایران :ـ بتاریخ 13 سرطان سال 1359 هجري شمسي مطابق 4  جولای1980 میلادی : دولت امريكا كليه دارايي هاي ايران را در  بانكهاي امريكا توقيف كرد، اين عمل به دستور جيمي كارتر رئيس جمهور وقت امريكا  انجام شد.

روز شمار، پنجم  جولای :

1 ـ اعلام استقلال ونزوئلا :ـ بتاریخ 5 جولای سال 1811 ميلادي ، ونزوئلا نخستين  مستعمره هسپانیا در قاره امريكا  بود كه استقلال خود را اعلام كرد، كشور ونزوئلا كه در پيرامون” دلتاي وسيع اورنوكونه” گسترش  دارد نام خود را مديون« امريگو  وسپوسي» است كه نام كوچك خود وي  به قاره امريكا داده شد !

   امريگو وسپوسي كاشف  ايتاليايي اهل فلورانس به دليل وجود آبراهه هاي زياد در اين منطقه آن را ونزوئلا  (ونيز كوچك) ناميد، واردات برده هاي سياهپوست منجر به توسعه كشتزارهاي وسيع كاكائو و تشكيل يك جامعه  دورگه و بسيار نابرابر گرديد، در  سال 1776 ميلادي ، اين مستعمره با منطقه” ترينيداد اورينوكو” و” نوئوا آندالوسيا” (كشور كنوني  كلمبيا) قوماندانی عمومی ونزوئلا  را تشكيل داد، اشغال”مادريد” توسط سربازان ناپلئون بناپارت موجب تشويق طبقه بورژواي سفيدپوست اين مستعمره براي  جدايي طلبي از هسپانیا شد، مردم طبقه فقير به دليل وابستگي به« فرديناند هفتم» پادشاه هسپانیه و به ويژه از بيم اين كه توسط  حاكمان آينده بيش از پيش مورد سوءاستفاده قرار گيرند ، در جنبش جدايي طلبــي  شــركت نـــكردند،

« فرانسيسكو دوميراندا» ، يك افسرنظامی كه قبلا در كنار  جدايي طلبان امريكاي شمالي و سپس انقلابيون فرانسوي جنگيده بود ، شورش عليه استعمار هسپانیا را در سال 1806 ميلادي  آغاز كرد، در 19 اپریل سال 1810 ميلادي ، شوراي شهرداري” كاراكاس” ، پايتخت اين مستعمره ، اختيارات فرماندار كل نماينده رسمي هسپانیا را لغو كرد، اما زمينداران بزرگ با به رسميت شناختن حاكميت « فرديناند هفتم» پادشاه هسپانیه با استقلال طلبان  همراهي نكردند« سيمون بوليوار» جوان پس از بازگشت از يك ماموريت ديپلماتيك از لندن در 7 دسمبر سال 1810 ميلادي به استقلال طلبان پيوست و به  مقدمات تشكيل يك كنگره ملي پرداخت، اين كنگره با حضور نمايندگان هفت ايالت اين مستعمره در 2 مارچ سال 1811 ميلادي تشكيل شد”ميراندا” و “بوليوار” در اين كنگره خواستار استقلال كامل ونزوئلا شدند، در روز 5 جولای 1811 ميلادي ، اعضاي كنگره متفق القول استقلال ونزوئلا را تصويب كرده و ساعاتي بعد  بيانيه استقلال را تهيه نمودند، “ميراندا”  براي مدت كوتاهي اختيارات فرماندار كل را به عهده گرفت  اما در 25 جولای سال 1812 ميلادي  در” سن ماتئو” از سلطنت طلبان شكست خورد و به اسارت هسپانیایی ها درآمد، در روز 6 اگست سال 1813 ميلادي ،« سيمون بوليوار» از سوي شوراي شهرداري( شاروالی )” كاراكاس ” عنوان رسمي ” ليبرتادور” (آزادكننده) را يافت، وي   ديكتاتوري به راه انداخت و تلاش كرد با سركوب بي رحمانه قدرت خود را تحكيم كند، اما با به راه افتادن جنگ داخلي ، هسپانیا یی ها دوباره به ونزوئلا بازگشتند« بوليوار» به “جاماييكا” فرار كرد ، سپس با كمك انگليسي ها بار ديگر مبارزه با هسپانیایی ها را از سر گرفت، سرانجام  وي موفق شد با پيروزي در جنگ كارابوبو در 24 جون سال 1821 ميلادي ، هسپانیایی ها را براي هميشه از خاك  ونزوئلا بيرون براند ، به اين  ترتيب ده سال بعد از اعلام استقلال ونزوئلا در روز 5 جولای سال 1811 ميلادي ، ونزوئلا موفق شد از يوغ استعمار هسپانیا رها شده و استقلال يابد، استقلال  ونزوئلا موجب شد تا« سيمون بوليوار» تلاش خود را صرف  آزاد كردن ساير مستعمرات هسپانیا ا در قاره امريكاي جنوبي نمايد.

روز شمار، ششم  جولای :

1 ـ سر توماس مور گردن زده شد :ـ  بتاریخ  6 جولای سال 1535 ميلادي : « سرتوماس مور»  پس از پانزده ماه حبس در برج لندن از اين برج بيرون آمد و به  دستور هنري هشتم پادشاه انگلستان گردن زده شد، وي هنگامي كه مي خواست از پله هاي سكوي اعدام بالا رود با طنز  به جلاد گفت : « لطفا براي بالا رفتن دست مرا بگيريد ، زيرا براي پايين آمدن خودم  از پس  اين كار برمي آيم» توماس مور ، متفكر برجسته در سال 1529 ميلادي توسط هنري  هشتم پادشاه انگلستان به مقام صدراعظمي سلطنت انگلستان منصوب شد، اين انتصاب علي رغم اين كه توماس مور اقدام هنري هشتم در  طلاق دادن ملكه كاترين آراگون و ازدواج با آن بولين را تقبيح كرده بودصورت گرفت، توماس مور نخستين فرد غيرروحاني بود كه به مقام صدراعظمي  انگلستان منصوب شد، روابط توماس  مور و هنري هشتم از هنگامي كه شاه قانون جدايي از كليساي كاتوليك و تاسيس كليساي  مستقل انگلستان را تصويب كرد ، تيره شد سرتوماس مور كه يك كاتوليك معتقد بود حاضر  نشد در مراسم دعاي رئيس جديد كليساي آنگليكن شركت كند، در پي اين واقعه هنري هشتم دستور دا د” سرتوماس مور” را در برج لندن  زنداني كنند سپس در جون سال 1535  دادگاه سلطنتي وي را به اتهام خيانت محكوم كرد و حكم گردن زدن توماس مور را در ملاء  عام صادر نمود توماس مور علاوه بر نقشي كه در تاريخ انگلستان داشت بيشتر به دليل  نوشتن كتاب مشهور «اتوپيا» (جامعه آرماني) نامش تا به امروز باقي مانده است، وي در سال 1516 ميلادي كتاب «اتوپيا» كه يك اثر تحقيقي  سياسي است را به زبان لاتين كه زبان ادبي آن روزگار بود ، تاليف كرد، در اين كتاب يك جهان آرماني به تصوير كشيده شده كه همه شهروندان آن مي توانند به  خوشبختي دست يابند چند سال بعد از قتل سرتوماس مور و با ظهور جنبش لوترين ها كه  باني آن مارتين لوتر بود ، جنگ هاي مذهبي ميان كاتوليك ها و پروتستان ها آغاز شد به  اين ترتيب ، در روز 6 جولای سال  1535 ميلادي سرتوماس مور به دستور هنري هشتم پادشاه خودخواه و بوالهوس انگلستان  گردن زده شد ، زيرا وي حاضر نبود تحت هيچ شرايطي تسليم خواسته هاي اين پادشاه مستبد  و خونخوار شود.

2 ـ  نيروهاي متفقين در ساحل نرماندي  پياده شدند:ـ بتاریخ  6 جون سال 1944 ميلادي ، هنگام سپيده دم ، 4000 فروند كشتي نفربر كه توسط 700 فروند کشتی جنگي محافظت مي شدند به سواحل ايالت نرماندي فرانسه  كه در اشغال سربازان المان نازي  بود نزديك شدند، اين كشتي ها كه حامل 130000 سرباز نيروهاي متفقين از  مليت هاي مختلف بودند ، در جبهه اي به طول 35 كيلومتر حمله به استحكامات الماني را آغاز كردند، در شب قبل از حمله هزاران فراشوتیست نيروهاي متفقين در پشت مواضع الماني ها فرود آمده بودند، حدود 10000 فروند طیارهء نيروهاي متفقين استحكامات قوای نظامی المان  در ساحل اقيانوس اطلس كه به ديوار آتلانتيك معروف بود را بمباران كردند، نيروهاي الماني  كه از ديوار آتلانتيك دفاع مي كردند شامل 250 هزار سرباز بودند كه تحت فرماندهي  فيلد مارشال رومل قرار داشتند، گشودن يك جبهه دوم غربي از حدود يك سال پيش برنامه ريزي شده بود، در جبهه شرقي استالين براي دست زدن به يك ضد حمله عليه  نيروهاي نظامي المان نياز داشت  كه بخشي از قوای نظامی المان  درگير جنگ در يك جبهه دوم شود، فرماندهي نيروهاي متفقين به ساحل نرماندي به عهده جنرال امريكايي « دوايت آيزنهاور» بود، در نخستين روز حمله به  سواحل نرماندي ، ده ها لشكر از نيروهاي متفقين در زير آتش تفنگ ها و توپخانه قشون المان  به كمك کشتی هاي سريع نفربر در  ساحل پياده شدند كه هزاران نفر از آنها بر اثر آتش سنگين الماني  ها جان خود را از دست دادند ، اما شجاعت سربازان كانادايي كه به عنوان خط شكن عمل  مي كردند ، باعث شد تا نيروهاي متفقين بتوانند سرپل هايي را در ساحل نرماندي ايجاد  كنند،المانها در برخي از نقاط  استحكامات آتلانتيك از جمله در اطراف شهر كائن فرانسه حدود يك ماه مقاومت كردند ،  اما تا ماه جولای دستكم 5/1  ميليون نفر از سربازان متفقين در خاك فرانسه پياده شده بودند، به اين ترتيب ، پياده شدن سربازان متفقين در روز 6 جون سال 1944 ميلادي نقطه عطفي  براي سقوط رژيم المان نازي در 11  ماه بعد از اين تاريخ بود.

 3 – تولد« دانته آلیگیری » شاعر ایتالیایی:ـ بتاریخ  6 جولاي سال 1265 ميلادي : دانته آليگيري از بزرگترين شاعران  ايتاليا در شهر فلورانس متولد شد دانته از مرتبه علمي و ادبي والايي برخوردار بود، او در ادبيات و سياست هر دو از مقامي بهره داشت و فعالانه در جريانات سياسي پيرامون  خود شركت مي كرد، دانته در زمينه  ادبيات آثار بسياري خلق كرد كه  از آن ميان ” كمیدي  الهي” جزء شاهكارهاي ادبي  جاويدان در دنيا به شمار مي رود، اين كتاب تقريباً به تمام زبانها ترجمه شده است نوشته‏ها و آثار دانته تأثير بسزاي  در ادبيات ايتاليا حتي سراسر اروپا بر جاي گذاشته است از ديگر آثار اين شاعر و اديب  ايتاليايي مي توان به ضيافت آهنگها اشاره كرد.

4- کشف سیروم توسط لوئی پاستور:ـ بتاریخ 6 جولاي سال 1885 ميلادي : سیرم (ضد بيماري هاري) توسط لوئي پاستورطبیب برجسته و  محقق بزرگ فرانسوي در قرن 19 با موفقيت آزمايش شد، با اين كشف بيماري” مسري هاري” كه از حيوانات به ويژه سگ به انسان سرايت مي كند مغلوب پيشرفتهاي علمي بشر گرديد و  از اين پس قابل درمان شد، اولين  بيماري كه توسط اين سیرم از مرگ  نجات يافت پسر خرد سالي به نام « ژزف ميستر» از اهالي آلزاس بود.

روز شمار،هفتم  جولای :

1 ـ  تولد سرگئی، کارکردان سینما روس:ـ بتاریخ 7 جولاي سال 1898 ميلادي :” سرگئي آيزنشتاين” نظريه پرداز و  كارگردان سينما در روسيه متولد شد او در سال 1924 ميلادي نخستين فيلم خود « اعتصاب»  را كارگرداني كرد اما دومين فيلم او” رزمنا و پوتمكين” تحول و دگرگوني  عظيمي در تاريخ سينماي جهان ايجاد نمود و اين تحول به كار گرفتن “هنر مونتاژ” در تصاوير پراكنده فيلمها بود” اکتوبر”،” پايان زندگي  كهنه ونو” از ديگر  آثار اين كارگردان روسي بشمار مي رود.

2ـ در گذشت ادوارد براون:- بتاریخ7 جولاي سال 1926ميلادي” ادوارد براون” خاور شناس انگليسي  در گذشت، او استاد زبانهاي شرقي  در پوهنتون كمبريج بود وبه  زبانهاي تركي و عربي و فارسي تسلط كامل داشت، پرفیسور” براون” مدتها در ايران به سر برد  و در باره تاريخ و ادبيات و اوضاع اجتماعي اين مرزو بوم تحقيق كرد، او حاصل تحقيقات خود را در كتبي چون” تاريخ ادبيات ايران” و سپس  تحقيقات خود را گرد آوري كرد كتاب تاريخ ادبيات ايران در چهار جلد و به زبان فارسي  برگردانده شده است از ديگر آثار او “ايرانيان” را مي توان ذكر كرد كه تحقيق در زمينه نهضت هاي اسلامي است ، او كتاب چهار مقاله عروضي سمر قندي را هم به زبان  انگليسي ترجمه كرده است.

روز  شمار هشتم جولای:

1 ـ كشورجاپان از، انزوا خارج شد:ـ- بتاریخ 8 جولای سال 1853 ميلادي ،افسر  نیروی دریایی” ماتيو پري” يك پيام دوستي از جانب« فرانكلين  پيرس» رئيس جمهور امريكا خطاب به  امپراتور جاپان را به همراه آورد،  “ماتيو پري” در نزد امپراتور جاپان از رفتار  بدي كه در مجمع الجزاير جاپان نسبت به دريانوردان امريكايي مي شد كه كشتي هايشان غرق شده و ناگزير به جاپان پناه مي آوردند ، ابراز نگراني  كرد،” ماتيو پري” با چهار فروند كشتي بخاري كه جاپانی ها آنها را «كشتي سياه» ناميدند ، به جاپان آمده بود، اين كشتي ها كه با  ذغال سنگ كار مي كردند و دود غليظ سياهرنگي از دودكش هاي آنها خارج مي شد ، موجب  حيرت فراوان جاپانی ها شد،آنها  با ديدن اين كشتي ها متوجه عقب ماندگي خود نسبت به «وحشي هاي» سفيدپوست شدند.     بنادر مجمع الجزاير جاپان از سال 1603 ميلادي به دستور شوگونهاي خاندان” توكوگاوا” به روي كشتي هاي  بيگانه بسته شده و خروج جاپانی ها از خاك كشور ممنوع گرديده بود، افسر نیروی دریایی” ماتيو پري” در دومين سفر خود به جاپان در 13 فبروری 1854 ميلادي با هفت فروند كشتي جنگي ، از جمله 4 فروند كشتي تجاري به سواحل اين  كشور آمد، وي با،  فیر چند توپ قدرت کشتی جنگی خود را به رخ” شوگون” كشيد و او را تهديد نمود كه اگر به تقاضاي وي مبني بر گشودن بنادر جاپان به روي كشتي هاي تجارتی و ماهيگيري امريكايي ترتيب اثر ندهد ، بنادر جاپان را به توپ خواهد بست، ” شوگون ” ناگزير تسليم شد و نمايندگان وي يك قرارداد را در 8  مارچ سال 1854 ميلادي با افسر نیروی دریایی “پري” امضا كردند، براساس اين قرارداد” شوگون” تعهد كرد با امريكايي ها  كه كشتي هايشان غرق مي شوند و به جاپان پناه مي آورند خوشرفتاري كرده و آنها را به كشورشان بازگرداند، در عين حال” شوگون” قبول كرد ، بنادر جاپان به روي كشتي هاي تجارتی كه با پرچم امريكا حركت مي كنند ، گشوده شده و براي امريكا مزايايي را قابل شود، در سال هاي بعد  انگلستان و ديگر قدرت هاي بزرگ اروپايي  همين تقاضاها را از” شوگون” كرده و اين مزايا را كسب نمودند،  جاپانی هاي روشنفكرتر متوجه شدند اگر نمي خواهند مانند  همسايه خود كشور چين به يك مستعمره تبديل شوند ، بايد هر چه زودتر ، پيشرفت ها و تخنیک هاي نوين غربي را فرا  بگيرند، برخي ديگر از جاپانی ها ترجيح دادند با غربي ها  مبارزه كرده و به اين ترتيب درگيري هاي خونيني ميان دو طرف رخ داد. اين آغاز يك  درگيري طولاني ميان تجددطلبان و سنت گرايان به رهبري” شوگون” بود سرانجام پس از سالها  اين درگيري ها با پيروزي تجددطلبان و سرنگوني “شوگون” خاتمه يافت. “موتسوهيتو” امپراتور جوان 25 ساله قدرت مطلقه را براي اصلاح ساختار جاپان پس از قرن ها قدرت “شوگون  ها” كه امپراتور فقط نقشي نمادين  و مذهبي داشت را به دست گرفت، در  دوران امپراتوري وي كه به عصر «ميجي» مشهور است ، جاپان به نخستين كشور صنعتي غيرغربي جهان تبديل شد، به اين ترتيب ورود کشتی افسر نیروی دریایی” ماتيوپري” به سواحل جاپان در روز 8 جولای سال 1853 ميلادي ، سرآغاز سرنگوني قدرت” شوگون ها” و خروج جاپان از انزوا و صنعتي شدن اين كشور  گرديد.

2 ـ معاهده پيمان اتحاديه دو امپراتوري :ـ  بتاریخ 8 جولاي سال 1807 ميلادي : همزمان با امضاء معاهده  تاريخي” تلسيت” در ناحيه اي به همين نام در سرزمين روسيه ميان” ناپلئون بناپارت” و  تزار” الكساندر اول” امپراتور روسيه معاهده ديگري به نام پيمان اتحاديه دو  امپراتوري نيز امضاء شد، بر اساس اين پيمان روسيه و فرانسه متعهد شدند در صورت حمله  هر كشورديگر به خاك سرزمينشان يكديگر را ياري كنند، اما دوره دوستي و اتحاد اين دو  كشور تنها تا سال 1810 میلادی ادامه يافت، زيرا روسيه به اين نكته پي برده بود هوا  داري نظام قاره اي، تجارت روسيه را مختل خواهد نمود، به همين سبب بندرهاي روسيه را  بر روي كشتي هاي بي طرف گشود و براي كالاهاي فرانسوي نيز مالياتهاي سنگين وضع نمود،  عاقبت دوران اتحاد دو امپراتوري با هجوم نافرجام ناپلئون به روسيه در 24 جون سال  1812 ميلادي خاتمه يافت.

 3 ـ در گذشت جراح معروف جمجمه:- بتاریخ 8 جولای سال 1880ميلادي :” پل بروكا” دانشمند و جراح معروف فرانسه و باني  علم جمجمه شناسي در گذشت” بروكا” پس از اتمام تحصيلات خود در طب و جراحي به تحقيق  در مبحث جمجمه شناسي و نژاد شناسي پرداخت و بدين ترتيب رابطه ميان طب و جامعه شناسي  را به اثبات رسانيد.

روز شمار، نهم  جولای :

1 ـ حمله محصلان به سفارت پاکستان  درکابل :ـ  در  جولای 2003 میلادی پرویزمشرف رئیس جمهور پاکستان  درسفر خود به چند کشور اروپايی گفته بود ، دولت حامد کرزی  درسرتاسر کشور کنترول  ندارد و اين دولت از نمايندگی همه اقوام افغانستان برخوردار نبوده و درحال حاضر  خلای قدرت در آنکشور وجود دارد، گروهی ازمحصلان دانشگاه کابل در اعتراض به تجاوز  قوای پاکستانی به سفارت پاکستان در کابل حمله کردند، اين گروه از محصلان که همزمان  با راهپيمايی اعتراض آميز صد ها تن از شهريان کابل، در نقطه ديگری از شهر دست به  تظاهرات  جداگانه زده بودند باپرتاب سنگ واشيای فلزی شيشه های ساختمان سفارت را  شکستند و خساراتی به بار آوردند، پاکستان بعد ازاين حادثه سفارت خود را در کابل  مسدود کرد، حامد کرزی، عصر روز سه شنبه 17 سرطان 1382 خورشيدی به پرويز مشرف، رئيس  جمهور پاکستان تيلفون نموده بخاطر حمله بر سفارت پاکستان در کابل توسط احتجاج  کنندگان خشمگين( از ناحيهء تجاوز قوای پاکستانی بر قلمرو افغانستان) معذرت خواسته  است.

2 ـ مطالبه لیست زندانیان و  شهدای ثور:ـ سازمان عفو بین المللی از رژیم اسلامی کابل خواست تا لیست اشخاصی را که در طول  سالهای انقلاب ثور  زندانی و یا شهید شده اند را ترتیب نموده و به سازمان عفو بین  المللی بسپارد.

روز شمار، دهم  جولای :

1 ـ کشف سرزمين الاسكا :- بتاریخ  10 جولای سال 1471ميلادي : سرزمين الاسكا توسط” ويتوس برينگ ” و همراهانش كشف شد، برينگ دريانوردي دنماركي بود كه در قوای نظامی روسيه تزاري خدمت مي كرد،  الاسكا كه در شمال غربي مرز كانادا واقع است در سال 1867 ميلادي به قیمت مبلغ هفت ميليون و بيست هزار دالر تحت حاكميت امريكا در امد؛  واكنون چهل و نهمين ايالت اين كشور به شمار ميرود كشف معادن غني نفت در اين ايالت و  احداث لوله سراسري كه نفت الاسكا را به بندر” والدز” مي رساند بر اهميت اين  ايالت افزوده است .

2 ـ جزایر” باهاما” استقلال كامل خود را بازيافت:- بتاریخ دهم جولای سال 1973 ميلادي : جزاير” باهاما” واقع در شمال كشورکیوبا پس از اعلام استقلال خود از انگلستان بعضويت سازمان ملل پذيرفته شد، اين جزاير در سال 1492 ميلادي توسط كريستف كلمب كاشف هسپانیایی كشف و ضميمه اين كشور گرديد، بعدها دو كشور هسپانیا و انگليس  بر سر تصاحب جزاير باهاما كشمكش هاي فراواني داشتند اما در نهايت انگلستان استعمار  و سلطه خود را بر اين جزاير برقرار كرد، در سال 1946 ميلادي باهاما به خودمختاري دست يافت و عاقبت در سال 1973 ميلادي  استقلال كامل خود را بازيافت .

 3 ـ ایتالیا وارد صحنه جنگ  جهانی دوم شد:- بتاریخ دهم جولای سال 1940 ميلادي : دولت فاشيست  ايتاليا به رهبري” به ينتو  موسوليني” به حمايت از المان  نازي وارد صحنه جنگ جهاني دوم شد، ايتاليا با اينكه جزء اول محور بود تا اين زمان از محله به قواي انگليس و فرانسه  خودداري ورزيده بود، اما با اين  اقدام موسوليني ، سر انجام ايتاليا نيز بعنوان يكي از متفقين جنگ جهاني دوم وارد  نبرد شد .

روز شمار، یازدهم  جولای :

1 ـ  آغاز فتح هسپانیا توسط مسلمانان:ـ بتاریخ 11 جولای سال 711 ميلادي:  « طارق بن زياد»  فرمانده نيروهاي مسلمان كه چند روز پيش ازتاریخ  ذکر شده  با قواي اندكي وارد خاك هسپانیا شده بود ، « رودريگ» پادشاه” ويزيگوت” هاي هسپانیا را در نبرد “ريوبارباته” شكست سختي مي دهد و او را مجبور به فرار مي كند اين سرآغاز فتح هسپانیا توسط مسلمين بود، در اپریل سال 711 ميلادي« موسي بن نثير» حاكم مسلمان  افريقاييه (الجزاير و مراكش كنوني) يك نيروي اندك اكتشافي را به فرماندهي « طارق بن زياد» به هسپانیا اعزام مي كند، طارق پس از عبور از كوهستان” كالپ” كه بعدها” جبل الطارق” نام مي گيرد از تنگه  اي كه خاك هسپانیا را از شمال  افريقا جدا مي كند مي گذرد و وارد خاك هسپانیا مي شود، طارق پس از ورود به خاك هسپانیا به سوي شهر” كوردوبا” حركت مي كند، وي پس از شكست دادن« رودريگ» پادشاه ويزيگوت هاي هسپانیا به  پيشروي ادامه داده و شهرهاي ” اسيخا ، تولدو ، آلكالاد و هنارس و كوردوبا” را يكي پس از ديگري فتح مي كند،« موسي بن نثير» به نوبه خود در سال 712 ميلادي وارد هسپانیا شده و در سال 713 ميلادي شهرهاي” سويل (اشبيليه) و مريدا” را تصرف  مي كند، سپس در سال 714 ميلادي  شهر” ساراگوزا” به دست مسلمانان مي افتد. در نواحي روستايي ، مردم به آساني دين اسلام را پذيرفته و  مسلمان مي شوند، در شهرها تعدادي  از مردم به اسلام گرويده و بقيه شامل يهوديان و مسيحيان با پرداخت” جزيه” به زندگي عادي خود مي  پردازند، مسلمانان فاتح يهوديان  و مسيحيان را در انجام مراسم مذهبي و سنت هاي خود آزاد مي گذارند، فتح سراسر هسپانیا توسط يك نيروي اندك از مسلمانان فقط در مدت 3 سال انجام مي شود، به اين ترتيب در روز 11جولای سال  711 ميلادي شكست« رودريگ» پادشاه ”  ويزيگوت ها” در مقابل قواي اندك طارق بن زياد ، سرآغاز فتح هسپانیا  به دست مسلمانان مي شود و تمدن باشكوه” آندلس ” مسلمان پايه گذاري مي  گردد.

2 ـ   استقلال كشور سائوتومه و پرنسيپ:ـ   بتاریخ 11 جولای سال 1975 ميلادي : كشور” سائوتومه و پرنسيپ” از”  پرتگال” مستقل شد و حكومت آن جمهوري گرديد، اين جزاير در قرن 15 ميلادي توسطپرتگالی‏ها  كشف شد و بعد بصورت تبعيد گاه يهوديان در  آمد، در سال 1975 ميلادي جنبش آزادي خواهانه مردم” سائوتومه و پرنسيپ “موفق به كسب  استقلال و استقرار حكومت جمهوري دموكراتيك در اين كشور شد، سائوتومه وپر نسيپ با نهصد و شصت و چهار كيلومتر مربع مساحت در غرب قاره افريقا واقع است.

روز شمار، دوازدهم  جولای:

1 ـ   تولد « ژول سزار» سردار رومي :ـ   بتاریخ 12 جولای سال 100 قبل از ميلاد ژول سزارقونسل و سردار روم باستان متولد شد، نام واقعي وي« كايئوس ژوليوس » بود ، بنيانگزار امپراتوري روم  برادرزاده« ماريوس» فاتح افريقا و رهبر حزب مردمي بود، ژول در سن 16 سالگي با« كورنليا» ، دختر« سينا » قونسل روم ازدواج كرد،  خسر، مذکور مانند ماريوس از دشمنان سرسخت« سيلا » رهبر حزب ” سنا” و يك كنسول ديگر روم بودند، با  مرگ ماريوس ، سينا به مرد قدرتمند روم تبديل مي شود اما هنگام بازگشت سيلا از جنگ  اوضاع دگرگون مي شود و سيلا دشمنان خود را نابود مي كند، ژول جوان ناگزير از روم فرار مي كند و تا زمان مرگ سيلا  به روم بازنمي گردد، پس از  بازگشت به روم ژول 27 ساله به قضاوت مي پردازد، هنگام جنگ” پمپي و كراسوس” با بردگان تحت فرمان « اسپارتاكوس » ژول در سال 72 قبل  ميلاد به سمت قاضي نظامي منصوب مي شود، وي سپس به عنوان مستوفي عازم شبه جزيره ايبريا (هسپانیا وپرتگال امروزي) مي شود و اداره  امور مالي آن منطقه را به عهده مي گيرد سپس در سن 40 سالگي در سال 61 قبل ميلاد به  عنوان فرماندار هسپانیای جنوبي  منصوب مي شود.در جريان دو سال وي منطقه لوزيتانيا (پرتگال كنوني) را آرام كرده و منطقه “گاليسيا” در شمال هسپانیا را فتح مي كند، وي كه از محبوبيت فوق العاده اي در روم برخوردار بود با كراسوس و پمپي به عنوان 3 قونسل روم برگزيده مي شود.  ” سنا” روم آنگاه وي را در سال 58 قبل از ميلاد مامور فتح سرزمين” گل ” (فرانسه امروزي) مي كند،  پس از جنگ هاي فراوان سرانجام ژول سزار سرزمين” گل” را در سال 51 قبل از ميلاد  فتح مي كند، پس از ده سال از  تاسيس حكومت 3 قونسل روم ، با  مرگ « كراسوس» در جنگ با” پارت هاي ايراني” ، اين حكومت از هم مي پاشد، سزار  به مخالفت با« پمپي» مي پردازد و لشكر پمپي را در روز 6 جون سال 48 قبل از ميلاد در هم مي شكند« پمپي» پس از اين شكست به مصر  فرار مي كند و در آنجا به دستور فرعون جوان« بطلميوس دوازدهم» به قتل مي رسد، به اين ترتيب ژول سزار حاكم بلامنازع امپراتوري روم مي  شود. ژول سزار پس از فتح مصر به روم بازمي گردد و يك حكومت ديكتاتوري برقرار مي كند  كه موجب مي شود بسياري از سناتورها با وي مخالفت كنند. سرانجام در روز 15 مارچ سال 44 قبل از ميلاد ، ژول سزار در توطئه اي كه عليه وي ترتيب داده شده بود توسط  چند سناتور از جمله « بروتوس» فرزند خوانده اش با ضربات خنجر به قتل مي رسد، به اين ترتيب در روز 12 جولای سال 100 قبل ميلاد ژول سزار كه بعدها لقب بزرگترين فاتح تاريخ روم باستان را به خود  اختصاص مي دهد ، متولد گرديد.

2 ـ  اسکندریه درمحاصره افتید :ـ بتاریخ 12جولای سال 1233ميلادي : بندر  مهم و تاريخي” اسكندّريه” در محاصره كشتي هاي جنگي سپاهيان صليبي قرار گرفت ، در آن زمان« صلاح الدّين ايوبي» فرمانروايي ” اسكندرّيه” بود و به هنگام حمله صلبيّون در شهر حضور نداشت، اما تا رسيدن او ، سربازان مسلمان در مقابل سپاه صليبي پايداري  و مقاومت كردند ، سرانجام با  حضور صلاح الدّين ايوبي در جبهه جنگ بر نيروهاي هالندی كه قشون مقدم صلبيّون را تشكيل  مي دادند، شكستي سخت وارد آمد و آنها از محاصره اسكندريه منصرف  شده ،عقب نشيني كردند .

روز شمار، سیزدهم  جولای :

1 ـ قديمي ترين قطعه نظامی جهان در اروپا :ـ بتاریخ  13 جولای سال 1400 ميلادي : قديمي ترين قطعه نظامی جهان در اروپا تشكيل شد، اين قطعه بدون تأسيس تاكنون تقريباً بدون تغيير و به همان صورت اوليه باقي مانده است  تعداد افراد  اين قطعه نظامی بالغ بر 83 تن مي  باشد كه كليه اعضاء آن سویسی هستند، اين قطعه جنبه تشريفاتي دارد و هدف از تشكيل  آن حفظ جان پاپ مي باشد و در حال حاضر هم همان وظيفه را دارد.

2 ـ    ژان پل مارا انقلابي فرانسه به  قتل رسيد:ـ  بتاریخ  13جولای سال 1793 ميلادي” ژان پل مار” ا انقلابي مشهور فرانسه كه به همراه روبسپير دوره ترور  را در انقلاب فرانسه به راه انداخت توسط يك دختر جوان به نام شارلوت دوكورداي به  قتل رسيد، ژان پل مارا در 24 می سال 1743 ميلادي در بودري در  نزديكي شهر نوشاتل سويس متولد شد، وي در سال 1765 ميلادي به انگلستان رفت و به تحصيل رشته طب پرداخت و در 30 جون 1775 ميلادي  از پوهنتون سن آندرو اسكاتلند  فارغ التحصيل شد، وي در سال 1777  ميلادي به پاريس رفت و چند سال در سمت دوکتور سربازان كنت آرتوا به كار پرداخت، وي در 17 سپتمبر سال 1789 ميلادي روزنامه « دوست مردم» را تاسيس كرد، اين روزنامه مخالف بورژواها و به ويژه اعضاي حزب ژيروندن هاي انقلابي بود، به زودي اين روزنامه به افراطي ترين روزنامه فرانسه مبدل مي شود، اين روزنامه كه اغلب توده ها و عوام آن را مي خواندند ،  انقلابيون ميانه رو را خائن توصيف مي كرد و توده ها را به قتل آنها تشويق مي نمود، ژان پل مارا عقيده داشت تنها با توسل به خشونت مي توان  آزادي را برقرار كرد، مخالفان وي  عقيده داشتند مارا يك متعصب خطرناك و نماد يك انقلابي خونريز و مستبد است، مارا در سال 1790 ميلادي به عنوان نماينده كنوانسيون ملي  انتخاب مي شود، وي به جناح  افراطي موسوم به مونتايارد تشكل ژاكوبن ها وابسته بود، مارا در كنوانسيون ملي قوانين ديكتاتوري براي دفاع از انقلاب را تبليغ مي كرد، وي در اين مدت موفق شد بسياري از ژيروندن هاي ميانه رو را در زير تيغ گيوتين از  ميان ببرد.  شارلوت دوكورداي  دختر يك اصيل زاده فقير كه طرفدار ژيروندن ها بود تصميم گرفت ما را به قتل برساند و  مانع خونريزي هاي بيشتر شود، وي  به بهانه اين كه مي خواهد اطلاعاتي در مورد ژيروندن ها را به مارا بدهد از او  تقاضاي يك ملاقات خصوصي كرد، شارلوت پس از خريد يك چاقو به خانه مارا رفت و تعدادي اسامي جعلي را در اختيار وي  گذاشت،هنگامي كه مارا مشغول  نوشتن اين اسامي بود ، شارلوت با چاقو ضربه اي را به شاهرگ وي وارد كرد كه مارا بر  اثر آن كشته شد، شارلوت يكي دو  روز بعد دستگير و در روز 17 جولای سال 1793 ميلادي به اعدام با گيوتين محكوم شد ، حكم در همان روز اجرا گرديد، به اين ترتيب در روز 13 جولای سال 1793 ميلادي ژان پل مارا انقلابي افراطي كه شعارش توسل به خشونت براي برقراري  آزادي بود توسط يك دختر جوان به قتل رسيد.

روز شمار، چهاردهم  جولای :

1 ـ  فتح باستيل سرآغاز انقلاب فرانسه :ـ بتاریخ 14 جولای سال 1789 ميلادي زندان باستيل  توسط مردم خشمگين پاريس فتح شد و اين سرآغاز اجتناب ناپذير انقلاب فرانسه بود،  40 روز پيش از اين واقعه اعضاي مجلس اتاژنرو در كاخ  ورساي گردهم آمده بودند و نمايندگان در اين جلسه متوجه شدند كه تقاضاهاي حكومت به  مراتب فراتر از يك اصلاح ساده قوانين مالياتي است، آنها تصميم گرفتن در چارچوب يك قانون اساسي مكتوب قوانين جديدي  را تعيين كنند، سپس نمايندگان در  9 جولای در ورساي تشكيل جلسه  دادند و مجلس خود را به نام مجلس ملي قانون اساسي ناميدند، اين مساله به مذاق لويي شانزدهم پادشاه فرانسه و بويژه اطرافيان وي خوش نيامد، در روز 12 جولای ، لويي شانزدهم تحت فشار درباريان ژاك نكر ناظر عمومی امور مالي را معزول كرد، ژاك نكر  يك بانكدار اهل ژنو سويس بود و با اين كه اقداماتش موجب كسر بودجه فرانسه شده بود ،  اما در ميان مردم كوچه و بازار محبوبيت فراواني داشت، در پاريس اقشار طبقه پايين مانند پيشه وران از عزل نكر  خشمگين شدند در عين حال ، اين شايعه رواج يافت كه پادشاه قصد دارد به دليل عدم  اطاعت نمايندگان آنها را نيز عزل كند، در باغهاي پاله رويال ، اقامتگاه دوك اورلئان ، پسرکاکای فاسد شاه ، كاميل دمولن يكي از سخنوران مشهور بر بالاي يك سكو رفت و خطاب به انبوه  مردمي كه تجمع كرده بودند ، گفت : «شهروندان ، مي دانيد كه ملت خواهان نكر بود ،  اما آنهااو را بيرون كردند، بعد  از اين آنها جسارت هر اقدامي را خواهند داشت و حتي شايد امشب دست به كشتار ميهن  پرستان بزنند! شهروندان مسلح شويد ، مسلح شويد!». در پي تجمع مردم در ميدان لويي  پانزدهم (ميدان كنكورد كنوني) پرنس دولاميسك قوماندان يك قطعه از گاردهاي سويس و يك غند از نيروهاي موسوم به اژدهاي  سلطنتي به واحدهاي تحت فرمان خود دستور حمله به مردم را داد، اين اقدام به شورش مردم دامنه زد و مردم به تعداد زيادي  از انبارهاي اسلحه هجوم برده و مسلح شدند. در روز 13جولای ، اين شايعه بين مردم رواج يافت كه قطعه قشون سلطنتي قصد دارند براي دستگيري نمايندگان به زور وارد شهر پاريس شوند، درحقیقت ، قطعه نظامی در ميدان شام دومارس و در كنار دروازه هاي پاريس تجمع كرده بودند. در صبح روز 14جولای يك گروه انبوه از كارگران و پيشه وران در جستجوي سلاح وارد ساختمان انواليد مي شوند  ، قوماندان” انواليد” در مقابل شورشيان مقاومت نمي كند و كليد انبارها را به آنها تحويل مي دهد مردم از  انبارهاي انواليد 28000 قبضه تفنگ به دست مي آورند با كسب اين موفقيت ، شورشيان  فرياد سر مي دهند « پيش به سوي باستيل». باستيل اين قلعه قرون وسطايي كه به زندان  تبديل شده بود ، نماد استبداد سلطنتي به شمار مي رفت.مردم خشمگين به سوي زندان  باستيل روان شدند حكمران باستيل ماركي دولوناي كه حفاظت باستيل را به همراه 82  سرباز كهن سال و 32 گارد سويس به عهده داشت براي دفع الوقت تا رسيدن نيروهاي كمكي  به شورشيان پيشنهاد مذاكره داد، در اين ميان تعدادي از مردم موفق شدند به داخل باستيل راه يابند، ماركي دولوناي فرمان آتش داد و بيش از 80 نفر از پاريسي هاي شورشي كشته شدند، سرانجام در ساعت 4 بعدازظهر 14 جولای” دولوناي” كه از رسيدن نيروهاي  امدادي نا اميد شده بود ، تصميم گرفت ، انبارهاي باروت قلعه را منفجر كند اما  نگهبانان باستيل پيشنهاد كردند با تكان دادن دستمال سفيد تسليم شوند، پل هاي ورودي قلعه باستيل پايين آمده و جمعيت وارد قلعه باستيل شد، علي رغم اين كه جان حكمران و افراد وي تضمين شده بود ،  مردم هنگام انتقال آنها به عمارت شهرداري ناگهان به خشم آمده و همه آنها را قطعه  قطعه كردند و سرهاي آنها را بر سر نيزه زده و به نشانه پيروزي در سرک هاي پاريس گرداندند، مردم پس از فتح باستيل ، بلافاصله اقدام به تخريب قلعه  كردند كه اين كار هفته ها به طول انجاميد. به اين ترتيب در روز 14 جولای سال 1789 ميلادي زندان باستيل  نماد استبداد سلطنت فرانسه به دست انقلابيون فتح شد، فتح باستيل سرآغاز انقلاب فرانسه و سقوط سلطنت در اين كشور بود  و روند غيرقابل اجتناب انقلاب به سرعت پاريس و ديگر شهرهاي فرانسه را دربرگرفت، از آن پس روز 14جولای به جشن ملي فرانسه تبديل شد.

2ـ آغاز جمهوریت در عراق :ـ  بتاریخ 14 جولای سال 1958 ميلادي : حكومت سلطنتي در عراق با  كودتاي نظامي جنرال عبدالكريم قاسم سرنگون شد و رژيم جمهوري در اين كشور برقرار  گرديد در اين كودتا فيص دوم نايب السلطنه و نوري سعيد پاشا نخست وزير عراق به قتل  رسيدند، همچنين طرفداران سلطنت نيز به كلي قلع و قمع شدند، پس از استقرار حكومت  جمهوري ، عبد الكريم قاسم به عنوان اولين رئيس جمهور عراق قدرت را در اين كشور به  دست گرفت .

روز شمار، پانزدهم  جولای :

1 ـ اسارت و تبعيد ناپلئون:- 15جولای سال 1815ميلادي : اسارت  و تبعيد ناپلئون بنا پارت امپراتور بزرگ فرانسه در جزيره سَنت هِلِن آغاز شد، ناپلئون در سال 1804ميلادي به امپراتوري فرانسه رسيد و پس از 11سال در چنين روزي به  سنت هلن تبعيد گرديد، ناپلئون  مدت 6 سال آخر عمر خود را در اين جزيره گذراند و سپس در 52 سالگي در گذشت .

2 ـ بمباران کشور جاپان :ـ   بتاریخ 15جولای سال 1944ميلادي : نيروي هوايي امريكا  بمباران مخوف كشورجاپان را آغاز  كرد، اين بمباران كه در جريان آن  هزاران بال طیاره بزرگ امريكايي از نوع 29ـ ب معروف به دژ  پرنده شركت داشتند تا روز شكست نهايي جاپان و تسليم آن كشور ادامه داشت، در  اين بمباران بيش از 3000 كارخانه كوچك و بزرگ جاپانی منهدم و نابود گرديد .

روز شمار، شانزدهم جولای :

1 ـ انحلال تشکیلات نظامی احزاب در  افغانستان:ـ بتاریخ 25 سرطان 1381 خورشیدی برا بر با 16  جولای 2002 میلادی:شورای وزیران افغانستان تحت نام” کمیسیون عالی ملی برای خلع سلاح  عمومی” در کشور را تصویب کرد و درین جلسه همچنان انحلال تمامی گروه های نظامی احزاب  سیاسی و جهادی تصویب شد و ازین به بعد تشکیلات نظامی احزاب غیر قانونی به حساب  میرود، بر اساس این مصویه ، تشکیلات نظامی احزاب باید در اردوی ملی کشور ادغام و در  چوکات آن فعال شوند.

روز شمار، هفدهم جولای :

1ـ  تصویب 25 میلیارد دالر به  عملیات :ـ بتاریخ 17 جولای 2004 میلادی :   به گزارش ایسنا به نقل از خبر گزاری آسوشیتدپرس ، مجلس نمايندگان امريكا،  لايحه‌ بودجه‌ء نظامي ‌417 ميليارد دالری را كه ‌25 ميليارد دالر آن به عمليات امريكا در عراق و  افغانستان اختصاص دارد، تصويب كرد.

روز شمار، هجدهم جولای :

1ـ  آزار جنسی سربازان افغان در  مراکزآموزشی:ـ  بتاریخ 18 جولای 2004 میلادی : ايرنا : دفتر مطبوعاتي نيروهاى امريکايي در کابل روز شنبه با انتشار بيانيه اى اعلام کرد : سربازان امريکايي بعد از انتشار خبر آزار جنسي  سربازان افغاني در  مراکز آموزشی تحت کنترول اين کشور در افغانستان ، تحقيقات وسيعي را اغازکرده است .

روز شمار، نزدهم جولای :

1 ـ رفتار غير اخلاقي با ترجمان های افغان :ـ سایت  آریایی در ستون اخبار خود بتاریخ دوشنبه 29 سرطان  1383 خورشيدی برا بر با 19 جولای 2004 ميلادی : از قول همشهری ، نگاشته اند : هفته نامه آواي وقت  در آخرين شماره خود از تجاوز جنسي نظاميان امريكايي  به مترجم هاي افغاني خبر داد، نشريه آواي وقت نوشت: يك منبع آگاه چندي پيش اعلام كرد: هفتاد تن از نظاميان امريكايي  به هشت مترجم افغان خود در پايگاه هوايي بگرام تجاوز جنسي كردند كه اين هشت مترجم  اكنون در بيمارستان چهارصد بستر كابل بسر مي برند. نظاميان امريكايي  ادعا كرده اند اين هشت مترجم به علت افشاي رازهاي اطلاعاتي مورد تجاوز جنسي قرار  گرفته اند، هفته نامه آواي وقت نوشت: چندي پيش نيز نظاميان امريكايي  در يك پاسگاه امنيتي خود با يك پسربچه افغان اين عمل زشت و شرم آور را انجام دادند.

روز شمار، بیستم جولای :

1 ـ اقدام عليه هيتلر:ـ بتاریخ 20 جولای سال 1944 ميلادي: آدولف هيتلر از انفجار بمبي كه براي قتل وي در مقر اصلي مرکز فرماندهي ” راستنبورگ” در “پروس شرقي”  جابجا شده بود ، جان سالم به در برد، سوء قصد 20 جولای سال 1944 ميلادي كه «عمليات والكايري» نامگذاري شده بود ، مهمترين سوء قصدي بود كه  در جريان دوران قدرت هيتلر عليه وي صورت گرفت، علي رغم حكومت ديكتاتوري و ترور ،« فوهرر» (لقب هيتلر) هرگز موفق  نشد نظاميان اصيل زاده پروسي كه به سنت ها و شرافت خود پايبند بودند را با خود  همراه سازد.

    طراحان  اين سوءقصد می خواستند با كشتن  هيتلر رژيم نازي را سرنگون كرده و يك حكومت ميانه رو را بر سر كار بياورند، آنها تصميم داشتند با كشورهاي امريكا و انگلستان صلح كرده ولي به جنگ با اتحاد  جماهير شوروي ادامه دهند، در  ميان طراحان اين سوءقصد افسران عاليرتبه زيادي از جمله « كنت كلاوس فن اشتوفنبرگ »،  رئيس مرکزقوماندانی مشترك قشون داخل المان  وجود داشتند، وي در جنگ هاي  افريقا در كنار مارشال« اروين  رومل» حضور داشت و پس از جراحت  شديدي كه منجر به نقص عضو او شد به المان  بازگشت.«اشتوفنبرگ» شخصا در جلسه روز 20 جولای در  سالن بررسي نقشه هاي جنگي در مقر اصلي مرکز فرماندهي” راستنبورك” يك بکس بمب گذاري شده را نزديك  هيتلر و در زير ميز كنفرانس قرار داد، « كلاوس فن اشتوفنبرگ» پس از گذاشتن بکس از سالن خارج  شد اما بر اثر يك اتفاق ساده پاي يكي از افسران به بکس خورد و او بکس را از آن محل  برداشت و در فاصله دورتري قرار داد، همين جابه جايي چند متري سرنوشت تاريخ را تغيير داد، وقتي بمب در ساعت مقرر حوالي ظهر منفجر شد ، ميز كنفرانس كه به صورت حائلي ميان  هيتلر و بمب درآمده بود ، موجب نجات جان هيتلر شد و وي فقط جراحات سطحي برداشت اما  تا پايان عمر دچار لرزش دست و پا شد، طراحان سوءقصد كه پس از انفجار ، از سرنوشت هيتلر بي اطلاع  بودند ، در انجام عملياتي كه براي به دست گرفتن قدرت طراحي كرده بودند ، ترديد  نمودند« كلاوس فن اشتوفنبرگ» در همان شب سوءقصد دستگير و تيرباران شد، قوماندان دریایی« ويلهلم كاناريس» به يك اردوگاه  كار اجباري در” فلوسنبورگ” اعزام شد و در آنجا اعدام گرديد، مارشال «هانس فن كلوگ» قبل از دستگيري خودكشي كرد، مارشال« اروين رومل» چند ماه بعد در 14 اکتوبرسال  1944 ميلادي مجبور به خودكشي گرديد، در مجموع دستكم 200 افسر عاليرتبه كه اغلب از نظاميان اصيل زاده پروس بودند ، به  دستور هيتلر كشته شدند، به اين  ترتيب  در روز 20 جولای سال 1944  ميلادي بر اثر يك اتفاق ساده هيتلر از يك عمليات سوءقصد كه به دقت برنامه ريزي شده  بود جان سالم به در برد و سرنوشت المان  را تا انتها با سرنوشت شوم خود كه هنگام تصرف برلين در سال 1945 توسط نيروهاي شوروي  دست به خودكشي زد ، پيوند داد.

روز شمار بیست و یکم جولای :

1 ـ تولد موسس خبر گزاری” رویتر ”  :ـ  بتاریخ 21 جولای سال 1816 میلادی : « پال جوليوس بارون فن رويتر» موسس خبرگزاري رويتر در المان به دنيا آمد،  چنانچه پدرش از روحانيون يهودي المان  بود،  رويتر در جواني نخست  كارمند بانك و سپس در برلن به كار نشر كتاب پرداخت و در سال 1844 در 28 سالگي دين و  نام خود را تغيير داد ؛ مسيحي شد و به « جوليوس رويتر » موسوم گرديد، نام قبلي او « اسرائيل بير يوسفات » بود، جوليوس در جريان انقلابات سال 1848اروپا به پاريس رفت و در آنجا  به ترجمه مقالات روزنامه هاي فرانسه و ارسال اين ترجمه ها براي چاپ در روزنامه هاي المان پرداخت و از اين راه به  شهرت رسيد و در عين حال متوجه مشكل ارسال مطلب شد و فكر ايجاد خبرگزاري و كشيدن خط  تلگراف شد، وي در اين زمينه به  مطالعات بيشتر دست زد و سرانجام بسال 1849 يك سرويس ارسال خبر و بعدا تلگراف ميان شهر آخن المان  وشهربروكسل مرکزکشور بلجیم ايجاد كرد، قبلأ  سه خبرگزاري در جهان فعاليت داشتند: هاواس در فرانسه ،  كنتيننتال ( وولف ) در المان و  پدر بزرگ اسوشييتدپرس در امريكا  ، ولي خبرگزاري جوليوس رويتر تخصصي بود و عمدتا اخبار اقتصادي را تهيه و نه تنها  براي جرايد بلكه برای افراد ،  بانكها ، تجاران و شركتها مي  فرستاد.

   رويتر برای پیشرفت اصول کار خود، کشور انگلستان را كه يك امپراتوري پهناور و مقتدر بود  بهترين نقطه براي پيشرفت خود تشخيص داد و در 1851 میلادی به اين كشور مهاجرت كرد و در آنجا دفتر رويتر را باز كرد، سعي رويتر در نزديك شدن به مقامات انگليسي و گرفتن  امتياز خطوط تلگرافي در قلمرو اين امپراتوري بود، با همين فكر در لندن « کمپنی تلگراف» را داير كرد و به تابعيت  انگلستان درآمد، او براي نزديك  كردن خود به مقامات انگليسي ، به تهيه گزارش ويژه براي آنان و حتي ملكه ويكتوريا  پرداخت كه كاري بسيار نو بود و قبلا سابقه نداشت و از اين طريق به زودي مورد توجه  ملكه و نخست وزيران وقت قرار گرفت و خبرگزاري خود را دربست اختصاص به تبليغ و  پيشبرد سياست هاي انگلستان داد تا از اين توجه كاسته نشود،  در اين زمان  وي يك چيز كم داشت و آن يك لقب اشرافي بود  ، زيرا با اين لقب در كشورهاي تحت نفوذ انگلستان مي توانست آسانتر امتياز اقتصادي  به دست آورد، با اين فكر ، از  يكي از دوك هاي انگليسي خواست كه به او لقب « بارون » بدهد و بااصرار زياد موفق شد  اين لقب را به دست آورد و بر اسم طولاني اش بيافزايد.

    جوليوس رويتر كه تا سال 1877 مديريت خبرگزاري اش  را مستقيما برعهده داشت و در بسياري از كشورها براي آن دفتر تاسيس كرده بود در سال  1899 میلادی در گذشت.

2 ـ توطئه قتل هيتلر و اعدام طراحان آن:ـ  بتاریخ 21 جولای سال 1944 میلادی  دولت وقت المان  توطئه قتل هيتلر را 28 ساعت پس از وقوع اعلام داشت و يك امير زاده ( كنت ) الماني به نام  « كلاز گراف فن ستافنبرگ  » را به عنوان طراح اصلي نقشه توطئه معرفي كرد، قاضي « رونالد فرايسلر » هشت افسر و غير نظامي الماني  ازجمله صاحب منصب« فن ستافنبرگ»  را به جرم دست داشتن در اين توطئه محكوم به مرگ كرد كه  هشتم اگست ( 18 روز پس از وقوع  حادثه) اعدام شدند، به جنرال« اروين رومل»  فاتح فرانسه و قهرمان جنگ طبرق كه در جريان اين توطئه  قرار داشت و آن را به پليس منعكس نكرده بود به پاس خدمات گذشته اش دو راه پيشنهاد  شده بود: (خودكشي و يا محاكمه و  احتمالا اعدام) ، ولی او خودكشي را انتخاب كرد و 14 اکتوبر خود را كشت و با تشييع جنازه رسمي به خاك سپرده شد، در جريان توطئه قتل هيتلر كه  با انفجار يك  بکس دستي انفجاريدر جريان جلسه افسران  در يك قرارگاه نظامي به اجرا درآمده بود يك نفر  كشته، 19 نفر از جمله خود هيتلر نیز مجروح شده بودند جراحات هيتلر بسيار سطحي بود اين انفجار 40 روز پس از اصابت نخستين  موشك الماني « وي ـ يك » به شهر  لندن و درز كردن گزارشهاي پيشرفت توليد بمب اتمي در المان  صورت گرفت كه هيتلر به آنها چشم اميد دوخته بود افسران توطئه گر با مشاهده پياده  شدن متفقين در نرماندي ( فرانسه ) و پيشروي چند شاخه اي ارتش سرخ به منظور نجات المان از انهدام كامل انجام شده  بود و به همين دليل 20 جولای سال  2004 به مناسبت شصتمين سالروز و قوع آن در المان  مراسمي برگزار شد و گرهارد شرودر صدراعظم سوسيال دمكرات بر گور صاحب منصب نظامی «  فن ستافنبرگ » تعظيم كرد.

3 ـ پايان كار ساختن سد اسوان:ـ   بتاریخ 21 جولای 1970 میلادی:  كار ساختن سد اسوان كه آرزوي ديرين مصريان براي تنظيم آب رود  نيل و جلوگيري از طغيان و يا كم آبي آن بود به پايان رسيد، كار ساختن اين سد 11 سال طول كشيده  و جمال عبدالناصر تصميم به ساختن اين سد گرفته بود كه پس از نزديك شدن به شوروي و در  پيش گرفتن ناسيوناليسم عربي ، دولتهاي امريكا  و انگلستان حاضر به دادن قرض و  كمك فني به او نشدند، ناصر كه  چنين ديد به شوروي متوسل شد و با اعتبار يك ميليارد دالر و كمك فني شوروي آن را ساخت، اين  سد 3 هزار و ششصد متر طول دارد فاصله اين سد كه در جنوب مصر و در يك منطقه آثار  تاريخي ساخته شده تا قاهره 800 كيلومتر است، ناصر دو ماه و دو روز پس از پايان كار ساختن سد اسوان و گشايش رسمي آن درگذشت و  بايد دانست كه از دير باز مصر را هديه نيل خوانده اند و زراعت مصر تقريبا محدود به دره نيل است.

روز شمار بیست ودوم جولای :

1 ـ اعتراض المان به استقرار تانک  های فرانسوی :ـ  بتاریخ   22 جولای 1920 میلادی : استقرار تانكها و سربازان  فرانسوي در فرانكفورت و ساير شهرهاي منطقه ” روهر” احساسات ملي المانی ها را  شديدا  بر انگيخته بود، المانی ها براي  نشان دادن خشم خود ، در اين مناطق دست به اعتراض و نا آرامي زدند چونکه تانكها و سربازان فرانسوي ششم و هفتم اپریل 1920 میلادی وارد منطقه « روهر » شده بودند،  ورود اين نيرو به منطقه روهر در قراردادهاي” ورشو” كه به جنگ جهاني اول پايان داد پيش بيني نشده بود در همان روزها ( نيمه اول اپریل) با اعتراض شديد مردم المان رو به رو شده بود و دست به نا  آرامي و تظاهرات خياباني و سنگ پراني به سوي سربازان فرانسوي زده بودند كه از مراكش  به آن منطقه منتقل شده بودند، بهانه دولت فرانسه اين بود كه دولت المان  به اين منطقه كه قرار بود غيرنظامي باشد نيرو فرستاده است و دولت المان كه طبق قراردادهاي” ورشو” مي توانست 40 هزار سرباز  سبك اسلحه داشته باشد پاسخ داده بود كه اين سربازان را براي جلوگيري از تصرف  كارخانه ها به دست كارگران كمونيست موقتا به منطقه روهر فرستاده است، دولت فرانسه قول باز گرداندن نيروها را داده بود ولي تعلل كرده بود كه بناأ الماني دوباره دست به نا آرامي زدند،   الماني ها اين بهانه فرانسه را هم كه وجود اين نيروها  باعث پرداخت بموقع غرامت جنگ از سوي المان  خواهد شد قبول نداشتند و اين عمل فرانسه را با هدف خود تحقيرآمیز مي پنداشتند. دردهه بعد ، احساسات ملي برانگيخته شده الماني ها آنان را جذب هيتلركرد  و هيتلر پس از رسيدن به قدرت به منطقه روهر سرباز فرستاد ولي اين بار فرانسه جرات  نشان دادن واكنش به خود نداد.

2 ـ كرنسكي صدراعظم روسيه تعیین شد:ـ بتاریخ 22 جولای سال 1917 میلادی : “الكساندر كرنسكي ” سياستمدار ميانه رو بحیث صدراعظم روسیه  تعیین شد تا از  انقلاب بلشویکی روسها پيشگيري  شود كه چنين نشد و انقلاب بلشويكي (توده اي) 3 ماه و 20 روز بعد روي داد، انقلاب بلشويكي روسيه دنباله چند انقلاب ديگر است كه از  آغاز سده 20 در آن كشور صورت گرفته بود از جمله انقلاب 1905 و انقلاب فبروری و مارچ 1917میلادی ، اين انقلابهاي  عمدتا ريشه در فقر و بي توجهي دولت به تامين رفاه توده ها داشت كه جنگ جاپان با روسيه در خاور دور و جنگ جهاني اول فقر و فلاكت  توده هاي روس را افزايش داد، در  جريان انقلابهاي فبروری و مارچ 1917 كه سربازان فراري از ميدان جنگ و پاره اي ديگر از افراد قوای مسلح و نيروي دريايي هم به كارگران  پيوسته بودند تزار« نيكلاي دوم» را مجبور به تفويض اختيارات به يك دولت موقت كرد كه از دست اين دولت هم كاري  برنيامد و مشكلات بيشتر شد،  مردم به ” دوما ” ( پارلمان ) دل بسته بودند ، دولت موقت كه چنين ديد عده بيشتري از  سوسياليست ها را وارد كابينه كرد ، ولي كرنسكي وزير جنگ اين دولت به جاي برقراري  آتش بس با المان به دليل لوژستیکی ، به سربازان گرسنه و بي ساز و  برگ دستور حمله داد كه شكست خوردند، در عوض تنبيه ، به كرنسكي پاداش دادند و اورا دهم جولای نامزد صدراعظمی كردند كه از 22 جولای كار خود را آغاز كرد ، ولي  ديگر خيلي دير شده بود و ….

روز شمار، بیست و سوم جولای :

1 ـ رحلت حضرت عبدالمطلب : ـ  بتاریخ  23 جمادي الاول سال 40 ( 23 جولای)  قبل از هجرت: «حضرت عبدالمطلب» جدّ پيامبر  اسلام رحلت فرمودند، آن حضرت كه  از بزرگان قريش بود ابتدا سَيبا خوانده مي‏شد اما چون کاکایش مطلب« ابن مناف » او را پس از مرگ« هاشم» براي دستياري خويش به مكه آورد نزد عامه به عبدالمطلب معروف گرديد، ايشان در ميان قبايل مختلف نفوذ و احترام بسيار داشت و به خرد و فصاحت شهره بود، آن حضرت سقايت و رفادت خانه كعبه يعني تهيه آب و آذوقه زائران كعبه را به عهده داشت،  گفتنی است و مشهور که حضرت عبدالمطلب چاههاي متعددي حفر كرد كه در آن زمان وجود آنها براي زندگي قبايل  ضروري بشمار مي‏رفت، ايشان پس از  رحلت مادر  حضرت محمد (ص) سرپرستي آن بزرگوار را تا هنگام وفات بعهده داشت.

روز شمار، بیست وچهارم جولای :

1 ـ تولد” الكساندر دوما” نويسنده داستان سه تفنگدار:ـ  بتاریخ 24 جولای سال 1802 میلادی :الكساندر دوما نويسنده  شهير فرانسوي  به دنيا آمد. وي از يك خانواده اشرافي و پدرش جنرال قوای نظامی ناپلئون بود، در جواني مدتي منشي دوك دوارلئان ( بعدا به نام لوئي  فيليپ پادشاه فرانسه شد ) بود، گفته مي شود كه250 كتاب نوشته است، وي براي نوشتن نمايشنامه و داستان حتي براي خود دستيار گرفته بود كه تا آن زمان  سابقه نداشت.يكي از دستيارانش يك معلم تاريخ به نام «اوگوست ماكت» بود كه برايش  سوژه تاريخي پيدا مي كرد، داستانهايش زمينه تاريخي دارد ولي به لحاظ عدم دقت ، ارزش تاريخي ندارند، سريال نويسي را باب كرد كه بعدا ديگران دنبال كردند، مشهور ترين كتابهايش سه تفنگدار و « كنت كريستو مون » هستند. داستانهاي تاريخي او  پر فروش بودند و وي را مردي پر درآمد ساختند ، اما آن چنان ولخرج و سخاوتمند بود كه  پولي برايش باقي نمي ماند، گفته شده که پسر وي نيز نويسنده بود.

2 ـ حقيقت نگار دانماركي:ـ بتاریخ 24 جولای سال 1917 میلادی : « هنريك پونتوپيدان Henrik Pontoppidan» حقيقت  نگار دانماركي  به دنيا آمد و برنده جايزه نوبل سال 1917 در ادبيات شد، داستانهاي او بر پايه واقعياتي است كه خود ديده و لمس كرده است،  موصوف در جواني شاهد غارت شهر محل سكونتش پس از تصرف به  دست جرمن ها بود و اين خاطره كه  هرگز فراموشش نشد از او يك حقيقت  نگار نامدار به وجود آورد، با  اين كه مسافرت هاي متعدد كرد ولي داستانهايش همگي مربوط به دنمارك است، هنريك به بهترين صورت ، زندگاني پر مشقت دهقانان و كارگران دنمارك زمان خود را منعكس ساخته ، به دمكراسي نيم بند تاخته و دگر گوني  وضعيت جامعه دنمارك و گرايش به بي بند و باري در اين جامعه را صريحا به زير انتقاد  كشيده است، اين نويسنده توانا و  صريح الكلام بسال 1948 فوت شد.

3 ـ تولد رابرت گريوز، داستان نویس انگلیس:ـ بتاریخ 24 جولای سال 1895 میلادی :  رابرت گريوز داستان نگار انگليسي و نويسنده داستان معروف « من ،  خدا كلاويوس » به دنيا آمده است، رابرت كه شاعر هم بود انواع كتاب  نوشته است از رساله تا داستان ، اما داستانهاي او كه همه از ماجراهاي تاريخي گرفته  شده اند معروفيت بيشتري دارند، اين نويسنده كوشيده است كه ضمن داستان هاي خود ، رعايت حقايق تاريخي را بكند تا  خواننده اطلاعات درست به دست آورد، وي سوژه داستانهايش را با انگيزه و حساب انتخاب كرده و در نگارش بعضي نظر مثبت خود  را بكار برده و برخي ديگر را با ديد منفي و مخالفت نگريسته است.

4 ـ تولد سیمون بو لیوار :ـ   بتاریخ  24 جولای سال 1783  میلادی :  سيمون بوليوار قهرمان استقلال امريكايي لاتين است به دنيا آمد، شش جمهوري از جمهوري هاي امريكايي  لاتين را وي به وجود آورد و سرزمين “بوليوي” به نام وي ناميده شده است،  تولد بوليوار در قاره امريكا  مورد توجه و احترام خاص مردم است و در ونزوئلا و اكوادور روز ملي و تعطيل عمومي  است.

روز شمار، بیست وپنجم جولای :

1 ـ جنگ چین و جاپان :ـ  بتاریخ 25 جولای سال 1894 ميلادي : جنگ تاريخي و دامنه ‏دار چين و جاپان با حمله نيروهاي جاپانی به سواحل چين آغاز شد، به اين ترتيب آتش جنگ و كشتار در خاور دور شعله ‏ور گرديد،  جاپان در آن زمان قصد تصرف اراضي وسيعي در شبه جزيره كره  و شمال خاك چين را داشت و همين امر موجب بروز جنگ ميان جاپان و چين را فراهم آورد، سرانجام اين تمايلات سبب جنگ بعدي ميان جاپان در روسيه نيز شد، زيرا جاپان با حمله به چين برخي از پايگاهها  و مواضع روسيه را در اين كشور مورد حمله قرار داده بود .

2- پیروزی جنبش آزادی تونس :ـ  بتاریخ25 جولای سال 1957ميلادي : جنبش آزاديبخش ملي مردم تونس به  پيروزي رسيد و رژيم سلطنتي در اين كشور بر افتاد، در همين روز حبيب بور بعنوان نخستين رئيس جمهور تونس اعلام شد، تونس در شمال امريكا واقع است و  از سال 1881 ميلادي تحت الحمايه فرانسه شد آما آزاديخواهان اين كشور مبارزات خود را  با فرانسويان از همان زمان آغاز كردند تا سرانجام در چنين روزي استقلال سياسي  كشورشان راباز پس گرفتند .

روز شمار، بیست وششم جولای :

1 ـ  آلنده ، و تاسيس حزب سوسياليست در”چیلی” :ـ  بتاریخ 26 جولای سال 1908 میلادی:  دکتور” سالوادور آلنده ” راد مرد بزرك چیلی  به دنيا آمد و در 1973میلادی در جريان كودتا كشته شد، او كه  طبیب بود در سال 1933 حزب  سوسياليست چیلی  را تاسيس کردافكار  سوسياليستي آلنده عملي ترين راه را براي برابري اجتماعي ــ اقتصادي مردم به دست مي  دهد و مخالفت شديد كاپيتاليستها با او به همين دليل بود، برخلاف سوسياليسم شوروي ، نظر وي اين بود كه به جاي ملي كردن صنايعي كه بنیاد محسوب نمي شوند كارگران و مهندسان  در مالكيت آنها شريك شوند و دولت با افزايش ماليات بر آنها، پول حاصله را صرف رفاه  عمومي از جمله آموزش و پرورش رايگان و بازنشستگي و تقاعدهمگاني  كند و هركارخانه كه در طول سال پيشرفت نداشته باشد آن را مصادره و سپس به كساني كه  قول پيش برد بدهند واگذار كند، در زمينه اراضي ، وي معتقد به اجاره دادن زمین  براي دهقانان و اجاره مادام العمر ساختمان  را به شرطی میدانست که بهره برداري از آن صورت گیرد، وي مي گفت كه تجارت خارجي و سياست پولي  كشور بايد در اختيار شوراهاي كثير العضو مركب از كارشناسان باشد.

   آلنده كه با آراء چپهاي  وكمونيستها در چیلی رئيس جمهوري شده بود با ملي كردن منافع امريكائيان در آن كشور و نزديك شدن به  چين ، كره شمالي وکیوبا كه در  ليست سياه امريكا بودند بر دشمني  اين دولت نسبت به خود افزود و دولت او پس از سه سال حكومت با كودتاي جنرال پينوشه ساقط ساخته شد، و خود آلنده هم در این کودتا كشته شد، قابل یاد آوریست که در سال 1998 میلادی به تقاضای يك قاضی هسپانيايی، جنرال” اگوستو پينوشه ” رهبر كودتای چیلی در لندن دستگير شد در خود چیلی نيز كه توازن قوا ميان موافقان و مخالفان وی جوی از سكوت نسبی در مورد جنايات دوران  كودتا را حكمفرما كرده بود فضا به سرعت تغيير پيدا كرد، با فشار و پيگيری بازماندگان قربانيان دوران حكومت كودتا جو، اجتماعی به سود روشنگری و رمزگشايی از آن جنايات رقم خورد كه آقای لاگوس، ريس جمهور چیلی سال 2003،  در آستانه سی امين سالگرد كودتا كميسيونی را مامور شناسايی زندانيان ، شكنجه شدگان  و شاهدان جنايات دوران پينوشه نمود، اين گزارش كه اواخر نوامبر انتشار يافت 14 مورد شيوه شكنجه و 1132 شكنجه گاه و بازداشتگاه را معرفی می‌كند، برخی از شيوه‌های شكنجه كه در اين گزارش به آنها اشاره شده مو بر بدن انسان راست  می‌كند، در گزارش 646 صفحه‌ای كميسيون عنوان می‌شود كه 94 درصد دستگيرشدگان مورد شكنجه واقع شده‌اند و تقريبا به تمامی زنان زندانی تجاوز شده  است، مضمون گزارش به حدی انزجارآور است كه رئیس جمهور به هنگام صحبت در باره  آن در تلويزيون سراسری به لكنت زبان دچار شد، او گفت كه “خدمت بزرگ اين گزارش آن است كه ما ديگر شاهد تكرار آن دوران سياه و  تباهی نباشيم و ديگر هرگز كسی در اين كشور به اين مسير پا نگذارد. ” كميسيون مزبور  در طول يك سال گذشته با 35000 نفر به گفتگو نشسته است كه از اين عده 28هزار  نفر به عنوان قربانی جنايات دوران 17 ساله حكومت پينوشه به رسميت شناخته شده‌اند، نام اين عده در يك جزوه 700 صفحه‌ای به گزارش ضميمه است. نام 102 كودك و نوجوانی نيز كه مشمول شكنجه عوامل كودتا شده‌اند نيز برای خود فصلی مجزا از  گزارش را تشكيل می‌دهد، دولت تصويب كرده است كه به 28000 زندانی مورد آزار و شكنجه واقع شده ماهيانه مبلغی معادل 180 دالر پرداخت كند، برای آنها تحصيلات عالی رايگان فراهم كند و ادویه برای   درمان آنها تا آخر عمر مجانی باشد، گفتنی است كه اين گزارش تكميل كننده گزارشی است كه در سال‌های اوليه پس از كنار  رفتن دولت كودتا تهيه شد و در آن نام 3000 نفر از كسانی كه قربانی شكنجه  و یا اعدام شدند فهرست شده است.

   در گزارش اخير جنايات دوران پينوشه، هم نام  شاهدان و شكنجه ديدگانی كه در برابر اعضای كميسيون به سخن آمده‌اند و هم نام متهمان  و مجرمان ناگفته مانده است نسخه اصلی گزارش كه اين نام‌ها را دربر دارد طبق قانون 50 سال ديگر اجازه انتشار علنی می‌يابد، به اين ترتيب عاملان جنايات آن دوران ، از پليس و طبیب گرفته تا ماموران نظامی و قاضيان دادگاه‌های نظامی ناشناخته می‌مانند و بررسی حقوقی  جرم و جنايات آن ايام كماكان در محاق تعويق می‌ماند، با اين همه اين گزارش راه را برای تلاش هرچه بيشتر مدافعان حقوق بشر و نيروهای  سياسی دمكرات و چپ كه بيشترين قربانيان دوران پينوشه از صفوف آنها بوده‌اند گشوده  است، اندكی بعد از انتشار گزارش ديوان عالی چیلی حكم يك دادگاه دون تر در مورد الغای قانون  سال ١٩٧٨ مبنی بر ممنوعيت پيگرد دست اندركاران پليسی و قضايی دوران كودتا را به  ويژه در مورد قربانيانی كه هنوز اثری از آنها يافت نشده تاييد كرد و به اين ترتيب  چرخشی اساسی را در بازرسی حقوقی جنايات آن دوران رقم زد، گزارش در نفس خود اين حسن را هم دارد كه بر نقش و سازماندهندگان دولت كودتا در شكنجه و كشتار دلالت دارد و بر ادعای صرفا دست داشتن “عواملی  خودسر”از رژيم در آن جرم و جنايات مهر باطل می‌زند، اين گزارش كه اينك از سوی يونسكو به “عنوان ميراث مستند بشريت” به رسميت شناخته شده  از روز پس از انتشار در اوايل دسمبر به موضوع اصلی صحنه سياسی و اجتماعی چیلی بدل شده است، نفرت و انزجار اجتماعی ناشی از  محتويات اين گزارش به حدی بوده كه دختر پينوشه نيز دوران پدرش را به دوران حكومت  زجر و شكنجه تعبير كرده است، نيروهای مسلح كشور نيز كه تا كنون از پذيرش مسئوليت خود در جنايات دوران پس از  سرنگونی حكومت آلنده در سال 1973 تا 1990 میلادی سرباز می‌زدند اينك با صدور اعلاميه‌هايی  تاريخی از نقش و مسئوليت خود در رنج و شكنجه آن دوران سخن گفته و از جامعه عذرخواهی  كرده‌اند.

2 ـ  تولد” برنارد شا” خطیب ، متفکر و درام نویس  :ـ بتاریخ 26 جولای سال 1856 میلادی: جورج برناردشا، در دوبلين ايرلند به دنيا آمد ، 94 سال عمر كرد و بعد از شكسپير بزرگترين درام نويس  زبان انگليسي بشمار مي رود، « شا  » در عين حال يك متفكر و خطيب بزرگ بود، وي افكار سوسياليستي داشت و از رفاه و آموزش برابر ، توزيع عادلانه ثروت ، مالكيت  عمومي زمين و ملي بودن صنايع بزرگ جانبداري مي كرد، او كه يك نباتخوار و ضد مصرف الکول و دخانيات بود با نظام انتخاباتي غرب شديدا مخالفت مي كرد و نوع رايج تبليغات  انتخاباتي را نوعي پيروزي پول و زد و بند و زرنگي مي دانست و خواهان اصلاح اين  وضعيت بود و با اين آرزو كه در طول حيات وي مردم بتوانند « بهترين » هاي جامعه خود  را به نمايندگي برگزينند از اين دنيا رفت ، اين نويسنده بزرگ در تمامي عمر طولاني خود از حقوق برابر زنان و آزادي بيان و  انديشه حمايت كرد.

3 ـ تاسيس سازمان ” امنیت داخلی (اف.بي  .آي ) در امریکا:ـ بتاریخ 26 جولای سال 1908 میلادی:  امریکا سازمان اف.بي  .آي ( امنيت داخلي ) و بتاریخ 26 جولای سال 1947 میلادی سازمان اطلاعات  مركزي ( سيا، ويژه امنيت خارجي ) را تاسيس كرد، تا سال 2004 ،در امريکا 14  سازمان اطلاعايي ـ امنيتي به صورت مستقل و يا در چاچوب شش وزارتخانه با بودجه اي  جمعا حدود 40 ميليارد دالر سرگرم  کار بوده اند که در اين سال پيشنهاد شده است که اين سازمانها به منظور بازدهي بهتر  و جلوگيري از دوباره کاري زير نظر يک وزير قرار گيرند و يا با هم در يک وزارتخانه  جمع شوند، ناموفق بودن اين  سازمانها در پيشگيري از رويداد 11 سپتمبر 2001 باعث شده است که کميسيون رسيدگي به اين رويداد نيز از تمرکز سازمانهاي  اطلاعاتي امريکا حمايت و آن را  در گزارش خود توصيه کند.

4 ـ  سالگرد انقلاب کیوبا :ـ بتاریخ 26 جولای سال 1953 میلادی :(24 روز پيش از كودتاي  28 اسد سال 1332خورشیدی)  فيدل كاسترو حقوقدان جوان و پسر يك مهاجر هسپانیایی با 200 همفكر خود- همه تحصيلكرده و روشنفكر- مسلحانه به محلی بنام « مون كادا Moncada» در شهر سانتياگوي کیوبا حمله برد، این حرکت  نه تنها  جهانيان را متوجه جنبش خود و هدفهاي آن کرد،  بلكه نور اميدي در دل کیوباييان  تاباند، اين حمله به دليل كثرت  سربازان محلی و تجهيزات برتر  آنان، به همان گونه كه كاسترو پيش بيني كرده بود شكست خورد و درضمن  زد و خورد 50 تن از انقلابيون كشته شدند و فيدل  كاسترو زخمي و دستگير شد، اما با اين عمل جنبش وارد دوران تازه حيات خود شد كه  بالاخره شش سال بعد به پيروزي انجاميد، روز 26 جولای  سال 1960 روز ملي کیوبا است و هر سال به اين  مناسبت مراسم متعدد برگزار مي شود. فيدل كاسترو در سال 1998 در مراسم اين روز ضمن  نطقي گفت: «انقلاب كردن»  حق مردمي است كه تحت ستم داخلي و سلطه خارجي قرار دارند و  انقلاب کیوبا با وجود گذشت دو  نسل به راه خود ادامه مي دهد و تا روزي كه در اين راه گام بردارد و مشعل فروزان خود  را بر زمين نگذارد، زنده و پيروز  خواهد ماند، ما در ادامه راهمان از شكست تجربه ديگران (تاريخ) پند مي گيريم. سوسياليسم كه  برابري واقعي انسانها را نويد مي دهد و تأمين مي كند پس از عبور از پستي و بلنديهاي  بسيار، سرانجام فراگير و جهاني شد و … زيرا پاسخگوي دشواريهاي انسان امروز است.

روز شمار، بیست هفتم جولای :

1 ـ امضاء پيمان صلح  و پايان جنگ كره:ـ   بتاریخ 27 جولای سال 1953 ميلادي در دهكده پان مون جوم واقع در خط حايل ميان دو كره پيمان صلح مسلح  امضا شد و به جنگ خونين سه ساله شبه جزيره كره خاتمه داد، در روز 25 جون سال 1950 ميلادي نيروهاي قوای نظامی كره شمالي در يك حمله غافلگير كننده از خط حايل ميان دو كره واقع در مدار 38 درجه  عبور كرده و به خاك كره جنوبي هجوم بردند، اين حمله كه به تصميم كيم ايل سونگ رهبر كره شمالي انجام گرفت ،  يك پيروزي نظامي بود، در روز28 جون فقط سه روز بعد از آغاز حمله  شهر سئول توسط نيروهاي كره شمالي اشغال شد، در حالي كه سينگمان ري ديكتاتور كره جنوبي كه از سوي ايالات  متحده حمايت مي شد ، در روز 21 اكتبر سال 1949 گفته بود كه قادر است ظرف سه روز شهر  پيونگ يانگ پايتخت كره شمالي را تصرف كند، در بعدازظهر روز 25 جون ، سازمان ملل متحد كه با نخستين تجاوز نظامي از زمان تاسيس خود روبه رو شده بود  تشكيل جلسه داد و اعلام كرد اين حمله صلح جهان را به خطر انداخته است و 16 كشور عضو  سازمان ملل متحد نيروهاي نظامي خود را براي مقابله با اين تهاجم بسيج كردند، در روز 27 جون سال 1950 ميلادي  ترومن رئيس جمهور امريكا به نيروي هوايي و نيروي دريايي اين كشور دستور داد با  استفاده از تمام امكانات ممكن از نيروهاي كره جنوبي حمايت كنند، به اين ترتيب ، ايالات متحده رسما وارد جنگ عليه كره شمالي شد.

   يك فرماندهي سازمان ملل  متحد در توكيو مستقر گرديد و جنرال« مك آرتور» به سمت فرماندهي  نيروهاي سازمان ملل متحد منصوب شد، در اين ميان نيروهاي كره شمالي كه از لحاظ تجهيزات نظامي بر نيروهاي كره جنوبي  برتري داشتند به پيشروي خود ادامه داده و تقريبا تمام خاك كره جنوبي به استثناي بخش  كوچكي از جنوب اين كشور را اشغال كردند، در نيمه ماه سپتمبر سال 1950  ميلادي اوضاع تغيير كرد، در روز  15 سپتمبر ، جنرال« مك آرتور» ، حاكم نظامي جاپان و فرمانده  نيروهاي سازمان ملل متحد با كشتي هاي جنگي نيروهاي خود را در پشت خطوط نيروهاي كره  شمالي پياده كرد و مناطق اشغالي را دوباره متصرف شد، در روز 28 سپتمبر” سئول” بازپس گرفته شد و در روز  30 سپتمبر نيروهاي كره شمالي به  آن سوي مدار 38 درجه رانده شدند، نيروهاي سازمان ملل متحد در پي آنها از مرز گذشته و شهر” پيونگ يانگ” پايتخت كره شمالي را  اشغال كردند و به سوي رودخانه ” يالو” مرز ميان چين و كره شمالي  پيشروي نمودند، با توجه به  پيروزي هاي نيروهاي سازمان ملل متحد پايان جنگ قريب الوقوع جلوه مي كرد اما در  اواخر اكتبر سال 1950 ميلادي چين كمونيست وارد جنگ شد، شش قشون چين شامل 700000 نفر از رودخانه” يالو” عبور كرده و داخل خاك كره  شمالي شدند، نيروهاي سازمان ملل  متحد بدون توجه به اطلاعات در مورد تجمع عظيم نيروهاي چين به پيشروي خود ادامه  دادند تا اين كه در روز 26 نومبر سال 1950 ميلادي به مواضع اصلي نيروهاي چيني و كره شمالي در نزديكي رودخانه” يالو” رسيدند، در اين هنگام انبوه عظيم نيروهاي چيني دست به ضد حمله  زدند.

   نيروهاي سازمان ملل متحد در مقابل موج انساني نيروهاي چيني تا  شمال” سئول” عقب نشستند، در روز 4 جنوری سال 1951 ميلادي شهر ” سئول”  بار ديگر به تصرف كمونيست ها درآمد، يك خط حايل جديد در 64 كيلومتري جنوب سئول ايجاد شد. در روز 15 جنوری نيروهاي سازمان ملل متحد پيشروي  نيروهاي چيني و كره شمالي را متوقف كردند، در 14 مارچ سال 1951 ميلادي بر اثر فشار نيروهاي متحد ، قواي چين در طول جبهه عقب نشيني كرده و  شهر سئول بازپس گرفته شد، جنگ  شديد ميان نيروهاي متخاصم به شدت در خاك هر دو كره ادامه يافت تا اين كه در تابستان  سال 1951 ميلادي به تقاضاي كمونيست ها مذاكرات براي آتش بس آغاز گرديد، اين مذاكرات سه بار توسط كمونيست ها قطع شد، خط حايل مدار 38 درجه به جبهه جنگ طرفين متخاصم تبديل گرديد و  نبردها در طول خط حايل ادامه يافتند تا اين كه ، با انتخاب جنرال« آيزنهاور» كه طرفدار پايان دادن به جنگ كره بود به مقام رياست جمهوري امريكا و مرگ استالين كه  كمك نظامي به چين و كره شمالي مي كرد در 3 مارچ سال 1953 ميلادي ، مذاكرات آتش بس به طور جديتري دنبال شد و سرانجام در روز 27 جولای سال 1953 ميلادي در دهكده  پان مون جوم واقع در مدار 38 درجه پيمان صلح مسلح امضا گرديد، به اين ترتيب با امضاي پيمان صلح  در روز 27 جولای سال 1953 ميلادي ، جنگ خونين شبه  جزيره كره كه از عوارض جنگ سرد بود خاتمه يافت، جنگي كه در آن بين 2500000 تا 4000000 نفر جان باختند و هر دو  طرف متخاصم دست به وحشيگري هايي زدند كه تاريخ هرگز قادر به فراموش كردن آنها نيست.

2 ـ  تقسیم کشور پولند میان سه قدرت :ـ بتاریخ  27 جولای سال 1772 ميلادي : قرار داد تقسيم پولند ميان سه قدرت بزرگ اروپاي قرن هجدهم ميلادي به امضاء رسيد، اين سرزمين كه امروز از كشورهاي مستقل اروپاي شرقي است با امضاي قرار داد مزبور از  سوي نمايندگان( روسيه ، اتريش و  نمايندگان شاه پروس) تقسيم شد،  سران امپراتوري ها بنام حفظ مملكت پولند از فساد و اضمحلال ، هر يك بخش  هايي از خاك اين كشور را تصرف كردند و بدين ترتيب نقشه پولند عملأ از قاره اروپا محو شد، گفتني است اين نخستين قرارداد تقسيم پولند بود .

3 ـ   ساخت اولین بایسکل:- بتاریخ 27 جولای سال 1779ميلادي : بایسکل توسط يكي از اهالي مانهايم المان  ساخته شد، اين بایسکل از جنس چوب و فاقد ركاب و زنجير  بود و تنها با فشار پا و دويدن شخصي كه بر روي آن قرار داشت به حركت درمي‏آمد، بعدها يعني در سال 1839 ميلادي بایسکل ركاب دار توسط« مك ميلان»  آهنگر هالندی ساخته شد و سرانجام بسال 1888ميلادي بایسکلی با چرخ هاي مساوي و داراي تاير ساخته شد .

4 ـ  روبسپیر بوسیله گیوتین اعدام شد :ـ بتاریخ 27 جولای سال 1794ميلادي :  روبسپيرانقلابي معروف فرانسه در دوران انقلاب كبير پس از 36سال زندگي در جريان  مبارزات انقلابيون بوسيله گيوتين اعدام شد، وي درسپتمبر سال 1758ميلادي در  شهر” آراس ” بدنيا آمد و پس از اعدام لوئي شانزدهم  پادشاه فرانسه و برقراري نظام جمهوري در اين كشور به مدت چهار ماه حكومت را در دست  داشت و سپس به دست انقلابيون اعدام شد .

5 ـ  در گذشت فدریش روکرت :ـ  بتاریخ 27 جولای سال 1862 ميلادي :  فريدريش روكرت شاعر ، اديب و فيلسوف الماني  در قرن نزدهم ميلادي پس از 74سال  زندگي درگذشت، روكرت به زبانهاي  فارسي ، عربي و چيني بخوبي آشنا بود و در دانشگاه براين به تدريس زبان عربي پرداخت   از آثار برجسته او كتاب شرقيات را مي‏توان نام برد .

6 ـ در گذشت ونسان ون گوگ :ـ  – بتاریخ 27 جولای سال 1890ميلادي : ونسان ون گوگ نقاش هالندی  درگذشت، او پس از سالها رنج و مرارت و مبارزه با اصول و قواعد رنگ آميزي كهن  سرانجام موفق شد سبكي نوين در نقاشي ايجاد كند، از قرن گوگ تابلوهاي متعددي بجاي  مانده كه مهمترين آنها گلهاي آفتابگردان ، مردي با گوشهاي بريده وتوت زميني ا  مي‏باشند .

روز شمار، بیست هشتم جولای :

1 ـ  شكست سلطان عثماني بايزيد از تيمور لنگ:ـ بتاریخ 28 جولای سال 1402 ميلادي ، بايزيد اول ملقب به « ايلدروم » ( سلطان عثماني) از دست قشون« تيمورلنگ» فرمانده قوم” تاتار” در”  انقره ” به سختي شكست  خورد، و  اسير شد، « تیمور لنگ » سردار و” پادشاه بزرگ مغول” پسر « امیر ترغای» است که در” ترکستان”   متولد شد و میان طایفه ” برلاس” پرورش و در سوارکاری و تیر اندازی مهارت یافت، در جوانی حکومت منطقه ای به او واگذار شد و پس از ازدواج با دختر حاکم” کاشمر” او را« گورکان” یعنی ( داماد) نامیدند،  در جنگ با والی سیستان نیز چند زخم بر داشت و دو انگشت  دست راستش افتاد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر می لنگید و لذا به« تیمور لنگ» شهرت یافت « تيمور»  كه فرمانده قوم ” تاتار” بود  خود را به عنوان يكي از بازماندگان نسل« چنگيز» مي ناميد« تيمور لنگ » يك مسلمان متعصب بود، گفته شده که وي سرزمين هاي زيادي را فتح كرد و ميليون ها انسان را  قتل عام نمود« تیمور» تا سال 781 هجری قمری چهار بار  به “خوارزم ” لشگر کشید و عاقبت  آنجا را ویران کرد، دشت” قفچاق و  مغولستان” را فتح نمود و در سال 782 هجری قمری فرزند ده  ساله خود « میزانشاه » را با سپاهی مامور تسخیر خراسان کرد و  خود نیز به آنها پیوست، ” نیشاپور وهرات” را تصرف کرد و کفته شده که در “هرات ” از سرهای مردم مناره ها ساخت  سپس ” مازندران” را که تا سال 750 هجری در تصرف« ملوک باوند» بود تسخیر کرد، در  یورش که از 788 تا 790هجری قمری طول کشید” آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان ”  را مسخر نمود، در سال 793 مردم” خوارزم” را قتل عام کرد، هجوم وی بین سالهای 794 تا 798 هجری قمری صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهری را به یکی  از فرزندان یا خویشاوندان خود داد.

  « تيمور» پس از فتح افغانستان ، آسياي مركزي و ايران و كشتار مردم اين سرزمين ها، و ويران نمودن شهرها سپس عازم ” هندوستان” شد در روز2 ربیع الثانی 801 هجری قمری مطابق ( 17 دسمبر سال 1398 ميلادي)  تیمور، سلطان دهلي كه بر”هند  شمالي” حكمراني مي كرد را در  منطقه” چاني پات” شكست داد و” دهلي” را غارت كرد، سپس به سرزمين هاي  مغول نشين معروف به” يورت طلايي” در روسيه حمله برد،« تيمور» در پي فتوحات خود به” دمشق و  بغداد”  لشكر كشيد و پس از فتح  دمشق به دستور وي اين شهر كه زماني پايتخت« خلفاي اموي » بود به آتش كشيده  شد،« تيمور» پس از فتح و غارت و كشتار مردم” بغداد” اين شهر كه نيز پايتخت« خلفاي عباسي» بود را ويران كرد، سپس توجه« تيمور لنگ» به منطقه” آناتولي” جلب شد،  « تیمور» پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف شده، به” سمر قند” بازگشت. لشگرکشی وی به” ایروان” از سال 802 تاآخیر 807 هجری قمری طول کشید، ودر  سال 803 هجری قمری با « عثمانیان» جنگ کرد و چند شهر را گرفت در همین هنگام سفیرهای  به” مصر” فرستاد، ولی چون نتیجه  نگرفت، مصمم شد به” مصر” حمله کند در طی این حرکت” حلب، دمشق و بغداد” را تصرف نمود، در سال 804 « با یزید» ( سلطان عثمانی) را مغلوب و اسیر  کرد، « بايزيد اول» ملقب به (سلطان بايزيد ايلدروم) كه سراسر” آناتولي” و بخش هاي وسيعي از” اروپاي  مركزي و بالكان” امروزي را فتح  كرده بود از قدرت فوق العاده اي برخوردار شده بود وقشون قدرتمندي در اختيار داشت، در جنگ”  انقره ” لشكريان« تيمور» از سربازان” تاتار ، قفقازي ، آسياي مركزي ، سيبري ،” تشكيل شده بود و 50 فيل جنگي در اختيار داشت، در مقابل وي ،« سلطان بايزيد» نيز داراي  سپاهياني باتجربه و اقوام مختلف بود كه شايد فقط تجربه آنها در غارت و كشتار كمتر  از لشكريان« تيمور» بود، حتي 40000 سواركار” صرب ” كه پس از شكست پادشاه صرب  از” عثماني ها” در خدمت« سلطان بايزيد» بودند نيز در لشكر وي حضور داشتند، صدهاهزار مرد جنگي از لشكريان دو طرف در”  انقره” در مقابل يكديگر صف آرايي كردند و سراسر روز به جنگ خونيني پرداختند، سرانجام« تيمور لنگ» سپاه « بايزيد» را علي رغم جنگاوري  در روز 28 جولای سال 1402 ميلادي به سختي شكست داد و او را اسير كرد، و در يك قفس آهني زنداني ساخت،« بايزيد ايلدروم» پس از 8 ماه اسارت در يك قفس آهني و تحمل آزار و شكنجه هاي فراوان در 9 مارچ سال 1403 ميلادي درگذشت .

   « تیمور» که به این همه کشتار قناعت نمی کرد قصد فتح” چین ” کرد و عازم آنجا شد او تا کنار” رود ـ  سیحون” نیز رفت ولی در” اترار ” بیمار شد و در 18 فبروری سال 1405 ميلادي مطابق 8 حوت 783 خورشیدی ( 17 شعبان 807 هجری قمری ) در  سن 70 یا 71 سالگي درگذشت اما  فتوحات وي كه با قتل و كشتار و وحشيگري توام بود دوام چنداني نداشت، پس از مرگ وي امپراتوري كه بنا كرده بود از هم فروپاشيد  و به غير از شهر هرات چيزي براي بازماندگانشان باقي نماند، مگر نام تيمور لنگ كه در  تاريخ به عنوان يك فاتح خونخوار و بي رحم براي هميشه ثبت تاریخ  شده تا عبرتی برای دیگر  کشور کشایان باشد.

 

روز شمار، بیست نهم جولای :

1ـ تولد توکویل و موسولینی :ـ  بتاریخ 29 جولای سال 1805 میلادی: الكسيس توكويل، سياستمدار ليبرال و نويسنده فرانسوي  به دنيا آمد، ” توكويل” عميقاً هوادار آزادي فرد بود و از احتمال اين كه اكثريت به استبداد و ستمگري و  زورگويي بپردازند نگران بود، او  كه زماني وزير امور خارجه فرانسه بود تأليفات متعدد از جمله « دمكراسي امريكا» دارد، توكويل 54 سال عمر كرد، و همچنان موسوليني،( رهبر ايتاليا از 1922  تا 1943) كه نيز مجري  ناسيوناليسم توام با نوعي سوسياليسم خاص بود در تاریخ 29  جولای سال 1883 میلادی  به دنيا آمد، وي خلاف عقيده توكويل را داشت و آزادي گروهي و پيشرفت را ترجيح مي داد.

2 ـ  نخستين سنگ بناي  دموكراسي در جهان:ـ بتاریخ 29 جولای سال 594 پيش از ميلاد : سولون solon خطيب  و توانگر آتني كه به خواست مردم اين شهر مأمور تغيير نظام حكومتي شده بود  منشور خود را كه نخستين سنگ زيربناي دموكراسي در جهان شناخته شده است در برابر  اجتماعي از مردم اين شهر اعلام كرد، در اين منشور تأكيد شده بود:ـ  قانوني كه بر مردم حكومت خواهد كرد بايد به تصويب خودشان يا نمايندگانشان برسد، براي اين منظور يك شوراي 400 نفري بايد تشكيل شود كه  براي هر رشته از امور، كارشناسان متعدد در دسترس داشته باشد، تصميمات شورا بايد در اجتماع منظم مردم كه در سپيده دم  تشكيل مي شود كه به كار روزانه آنها لطمه نزند  اعلام شود و هر مرد بالاي 18 سالهء مي تواند نفي اين تصميمات را بخواهد و یا برعليه آنها نطق كند و سپس رأي گيري شود، فقط كساني از نطق كردن و رأي دادن منع شده اند كه فئودال (ارباب) باشند، ازدواج  نكرده باشند، وظايف خود را در قبال پدر و مادرشان انجام نداده باشند، ماليات دولت  را نپرداخته باشند و در جنگهاي ميهني (دفاعي) از پيش دشمن فرار كرده باشند، به موجب اين منشور، حكومت اليگارشي Oligarchy (اشراف) براي هميشه پايان مي يابد و حاكم قانوني – كه مردم يا نمايندگانشان انتخاب  خواهند كرد- حكومت خواهد كرد و شايسته ترين فرزندان شهر را در تخصص مربوط، به خدمت  خواهد گزيد. دموكراسي (حكومت مردم كه از تركيب دو كلمه يوناني « دمو» به معناي مردم  و «كراسي» به معناي حكومت است) بايد گوشه يي از حيات مردم باشد و در مغزشان نقش  بندد به گونهء كه رفتار و گفتار  و كردارشان هم دموكراتيك باشد. هيچكس حق مجازات كردن ندارد جز قاضي بر طبق قانون  و…»  درست 1809 سال بعد در  همين روز « منشور بزرگ» يا « مگناكارتا Magna  Charta» كه روز 15 جون سال 1215 ميلادي با تهديد كشيشها، افسران نظامی، گروهي از توانگران و تحصيلكردگان انگليسي به امضاي «جان» شاه وقت انگليس رسيده بود  پس از 40 روز كه آن را در سراسر كشور گردانيدند و به اطلاع همگان رسانيدند به اجرا  گذارده شد كه در مقدمه آن به انگليسي ها تا نسلهاي بعد نويد ادامه « دموكراسي» داده  شده است، در اين منشور تأكيد شده  است كه هيچ ماليات و عوارضي وضع نخواهد شد مگر به تصويب شوراي برگزيده مردم، مال كسي را نمي توان از او گرفت مگر به رضايت وي، پرداخت  بها و يا به حكم قاضي  براساس قانون. احدي را نمي توان  از مراجعه به دادگاه مانع شد و هركس آزاد است به قاضي شهر دادخواست بدهد و قاضي  مكلف به رسيدگي است. هيچكس بازداشت و مجازات نمي شود مگر به حكم قاضي براساس قانون  و … با اجراي اين منشور، نظام حكومتي انگليس پارلماني شد و كشورهاي ديگر به ويژه  در قرن گذشته آن را هريك به نحوي اقتباس كرده اند.

3 ـ تولد” ايويند يانسون داستان  نویس سویدنی :ـ بتاریخ 29 جولای سال 1900 میلادی : ايويند يانسون Eyvind Johnson داستان نگار سویدنی به دنيا آمد و در سال 1974 برنده  جائزه نوبل در ادبيات شد، وي  گفته است كه تجربه فراوان درهر كار از ازدواج تا شغل و پيشه و مسافرت و ديدن سختي  هاي زندگاني او را داستان نويس كرد، او كه در كودكي يتيم شده بود مجبور شد كه خانه خاله را در 15  سالگي رها سازد و براي سير كردن شكم خود به انواع مشاغل از بريدن درخت تا شستن خط هاي راه آهن و آشپزي در  رستوران دست بزند و در ساعات فراغت درس بخواند، او پس از يك سفر به المان  و فرانسه تصميم به باز كردن يك دفتر مطبوعاتي در پاريس گرفت و از آنجا رويدادهاي  فرانسه را براي رسانه هاي سویدنی  مي فرستاد و به تدريج به ارسال اخبار اجتماعي و مطالب در رابطه  با زندگاني مردم گرايش بيشتر يافت و نوشتن اين نوع گزارشها  كه خود داستانهاي كوتاه  بودند وي را داستان نويس كرد، نخستين كتاب او « چهار غريبه » عنوان داشت كه مجموعه اي از داستانهاي كوتاه بود و  چون مورد استقبال مردم خود قرار  گرفت ، به زادگاه خود بازگشت و داستان نويسي را پيشه كرد و دهها داستان خوب نوشت كه  معروفترين آنها « بازگشت به ايچاتا » است ، داستانهاي يانسون به بسياري از زبانها ترجمه شده است.

4 ـ ترور پادشاه ايتاليا:ـ  بتاریخ 29 جولای سال  1900 میلادی :” اومبرتو اول” ( humbert-1 ) پادشاه وقت ايتاليا ترور شد،  وي 22 سال بر ايتاليا سلطنت کرده بود” اومبرتو” برخلاف پدرش مردي  محافظه کار و علاقه مند به تقويت قوای نظامی و سياست خارجي بود و به همين سبب به المان  نزديک شده بود، مورخان او را  بنيادگذار اتحاد مثلث مي دانند” اومبرتو” که کوچکترين ناارامي را  تحمل نمي کرد به قشون دستور داده  بود که تظاهرات نسبتا آرام سال1898 میلادی کارگران در” ميلان” را زير آتش توپ قرار دهند  که جمع کثيري کشته شدند، ” اومبرتو” به دست ” آنژلو برشچي” کشته شد ، آنژلو گفته بود که  انتقام خون کارگران ميلان را گرفته است ، درپي ترور ” اومبرتو” پسر 31 ساله اش ” ويتوريو امانوئله”  پادشاه ايتاليا شد.

روز شمار، سی ام جولای :

1 ـ آغاز نبرد انگلستان :ـ  بتاریخ 30 جولای سال 1940 ميلادي: مارشال هرمان  گورينگ قوماندان” لوفت وافه” ، نيروي هوايي المان آغاز  نبرد  بزرگ هوايي عليه انگلستان را دقيقا با استفاده از همين عبارات اعلام كرد، هنوز زمان زيادي از به زانو درآمدن فرانسه در مقابل قوای نظامی المان نازي سپري نشده  بود كه« هيتلر» تصميم گرفت قشون خود را براي  اشغال انگلستان ، آخرين قدرت اروپايي كه هنوز در برابر وي مقاومت مي كرد ، بسيج كند، براي شكست انگلستان ، هيتلر ابتدا ناگزير بود بر آسمان  مانش تسلط يابد، لوفت وافه 700 بال طیاره ء جنگی را وارد نبرد  كرد ، اما با مقاومت سرسختانه پیلوتان انگليسي « فايتركماند» كه همين تعداد طیاره  را در اختيار داشتند ، مواجه شد از ماه جولای تا اکتوبر سال 1940 ميلادي ، 415 پیلوت انگليسي در اين نبرد تعيين كننده كشته شدند، وينستون چرچيل نخست وزير انگلستان در روز 20 اگست 1940 ميلادي تقدير مردم انگلستان را از پیلوتان انگليسي با اين عبارت بيان كرد:  «هرگز در تاريخ جنگ ها چنين تعداد عظيمي از مردم مديون چنين تعداد اندكي از مردان  نبوده اند» هيتلر كه موفق نشده بود نيروي هوايي انگلستان را مغلوب كند ، شكست خود  را پذيرفت و از روز 12 اکتوبر 1940 ميلادي طرح اشغال انگلستان را كنار گذاشت اما قبل از آن در روز 7 سپتمبر سال 1940 ميلادي تاكتيك جديدي را  اتخاذ كرد و آن بمباران بي وقفه و گسترده شهرهاي انگلستان به اميد در هم شكستن  روحيه دشمن بود، با آغاز اين  تاكتيك نخستين بار محله هاي پرجمعيت ناحيه ايست اند لندن هدف بمباران شديد لوفت  وافه قرار گرفتند، شهر كاونتري  در شب هاي 14 و 15 نومبر سال 1940 ميلادي هدف شديدترين بمباران ها قرار گرفت و  تقريبا با خاك يكسان شد، در لندن  كاخ بوكينگهام از بمباران ها در امان نماند و به شدت آسيب ديد، از روز 15 سپتمبر سال 1940 تا 10می سال 1941 ميلادي بمب افكن هاي الماني  براي در امان ماندن از دفاع ضد هوايي انگليس به حملات بي وقفه شبانه مبادرت ورزيدند  و هر شب موجي شامل 150 تا 200 بال طیارات بمب افكن شهرهاي انگلستان را بمباران مي كردند، در جريان اين بمباران ها بيش از50000 غيرنظامي جان خود را از  دست دادند، پس از حمله قوای نظامی المان به روسيه، هيتلر كه  متقاعد شده بود قادر به شكست انگلستان نيست حملات هوايي خود را متوجه خاك روسيه كرد، به اين ترتيب در روز 30 جولای سال 1940 نبرد انگلستان كه در تاريخ به همين نام مشهور است آغاز گرديد ، بمباران  شهرهاي انگلستان موجب شد تا در روز 14 فبروری سال 1942 ميلادي وينستون چرچيل براساس مثل قديمي «چشم در مقابل چشم ، دندان در  مقابل دندان» تصميم بگيرد تا براي مقابله به مثل به نوبه خود شهرهاي المان را  بمباران كند.

 2 ـ نفوذ سياسي و استعماري هالند:- بتاریخ  30 جولای  سا ل1602ميلادي : نفوذ سياسي و استعماري هالند در جزاير امروزي آغاز شد، اين سرزمين در زمان تسلط هالندی ها« هند هالند » خوانده مي‏شد و قبل  ازآن هم در زمان نفوذ و سلطه پرتگالی ها به جزاير ادويه مشهور بود، در  نيمه اول قرن 17 ميلادي هالند به تصرف مناطق پرتگالی نشين را آغاز  كرد ، و در اين روز هند شرقي هالند را از سلطه پرتگالی ها خارج كرد  ، و خود بر آن حاكم شد، قابل  توجه است كه در آن زمان هالندی‏ها  سومين قدرت استعماري جهان بودند و اندونزي كنوني را با شصت و پنج ميليون سكنه آن از  نژادهاو مذاهب گوناگون در استعمار خويش گرفتند ، و آنجا را « هند هالند » ناميدند، گفتني است پس از چند  قرن كشمكش سرانجام در اگست سال  1950 ميلادي كشور واحد اندونزي با نخستين رئيس جمهور آن ، احمد سوگارنو اعلام  موجوديت كرد .

3 ـ استقرار حكومت بعثي عراق توسط حسن البكر :ـ بتاریخ 30 جولای سال 1968ميلادي : پس از استقرار حكومت بعثي عراق  توسط حسن البكر جنرال حمادي  تكريتي به منظور در هم شكستن اين كودتا به بغداد حمله كرد، او بغداد را محاصره نمود اما حسن البكر با صدو ر، اعلاميه‏اي از راديو بغداد مردم را از محاصره شهر آگاه كرد و  كودتا خنثي گرديد، بدنبال اين  حادثه كابينه منحل شد و دولت  جديد حسن البكرشامل حردان تكريتي صدراعظم  و وزير دفاع و صدام حسين تكريتي معاون منشی عمومی حزب بعث عراق و ديگر وزرا تشكيل شد،  د رپي به قدرت رسيدن صدام حسين حزب بعث بر قوای مسلح و پليس كشور نيز تسلط يافت، او بعد از سقوط محمد رضا شاه، پادشاه مخلوع ايران به تحريك دیگران در  انديشه ايجاد قدرت انحصاري عراق بر منطقه برآمد و در 22 سپتمبر 1980ميلادي با بمباران میدانهای هوائی ايران جنگ را بر كشور ایران تحميل كرد، قواي عراق با آزاد شدن خرمشهر به دست رزمندگان ایران در خاك عراق و تصرف جزيره مجنون و شبه جزيره فاو به حالت تدافعي در آمد و عاقبت  پذيرش قطعنامه 598 سازمان ملل به جنگ خاتمه داد .

4 ـ كشور وانوتو از سلطه فرانسه و انگليس خارج  شد:- بتاریخ 30 جولای سال 1980ميلادي : كشور وانوتو از  سلطه فرانسه و انگليس خارج و مستقل اعلام شد، اين كشور از سال 1768ميلادي ابتدا تحت نفوذ فرانسه و سپس  انگلستان قرار گرفت ، و با ورود مبلغان مسيحي به اين سرزمين ، مهاجرت اقوام گوناگون  نيز آغاز شد، از اوايل قرن  20  ميلادي بدنبال بروز رويدادهاي متعدد انگلستان و فرانسه موافقت كردند كه بطور مشترك  بر اين سرزمين حكومت كنند، اين  حكومت مشترك تا سال 1980ميلادي به طول انجاميد و با وقوع شورش هاي فراوان در اين  سال انگلستان و فرانسه تسليم شد ، اين جزيره با وسعت 14700كيلومتر مربع مساحت داراي  حگومت جمهوري است و در مركز قاره اقيانوسيه قرار دارد .

5 ـ تدویر دومین کنگره سوسیال  دموکراتهای روسیه:- بتاریخ 30 جولای سال1903ميلادي: دومين كنگره سوسيال دمكراتهاي روسيه دربروكسل تدویر یافت، دراين كنگره بحثها و  مذاكرات بسياربه پيدايش دو جناح متفاوت انجاميد، امامهمترين نتيجه كنگره سوسيال دمكراتها براندازي حكومت تزاري در روسيه بود كه هر  دو جناح آن را تصويب كردند، گفتني است كه اين دو جناح « بٌلشويكها و مُنشويكها» نام گرفتند.

روز شمار، سی و یکم جولای :

1 ـ تولد” كولن”  فيزيكدان فرانسوي :- بتاریخ 31 جولای سال 1736ميلادي : چارلز اگوستن  در پاريس به دنيا آمد، وي در پايان تحصيلات به تحقيق در رشته‏هاي الكتريک و مقناطيس پرداخت و در اين زمينه  ‏ها تأليفات بسياري نيز از خود بجاي گذاشت ، كولن ضمن تدريس به تحقيقات گسترده خود نيز ادامه داد و عاقبت موفق به تدوين قوانيني  در علم فيزيك گرديد كه بنام او قوانين كولن خوانده مي‏شوند .

2 ـ نفوذ انگلیسها در سر زمین  کاپ:- بتاریخ 31 جولای سال 1806ميلادي : سرزمين كاپ در جنوب قاره افريقا  به تصرف سپاهيان انگليسي در آمد، به اين ترتيب دوران استعمار نواحي افريقا  توسط بريتانيا آغاز شد، كاپ  سرزميني است كه از شمال به افريقاي  جنوب غربي ، از جنوب و شرق به اقيانوس هند و از مغرب به اقيانوس اطلس محدود است، اين منطقه امروزه بخشي از كشورافريقاي  جنوبي را تشكيل ميدهد .

3 ـ مرگ آنتون دوسنت اگزوپري نويسنده و پیلوت  فرانسوي :- بتاریخ 31 جولای سال 1944ميلادي :   در جريان جنگ جهاني دوم بعلت سقوط طیاره  اش جان خود را از دست داد، او در جنوری سال 1900ميلادي در  ليون فرانسه متولد شد و تحصيلاتش را در رشته هوانوردي ادامه داد و كار خود را با  هوانوردي آغاز كرد، او به افريقا و امريكاي  جنوبي سفرهاي بسيار كرد، اگزوپري  در جريان جنگ جهاني دوم ، به خدمت قوای مسلح در آمد و عاقبت در 44 سالگي در يك سانحه هوايي در گذشت ، از اگزوپري چندين اثر باقيست كه از آن ميان مي‏توان پيك جنوب ، پرواز شبانه ؛ و  شازده كوچولو را نام برد . /  ختم رویداد های مهم جهان  در ماه جولای سالهای  مختلف

 

 

آرشیف نمبر (۵۱)

 

 رویداد مهم جهان در ماه اگست  ازاول تا 31 اگست)

روز شمار اول ماه اگست :

1 ـ آغاز سلطنت هانري در فرانسه :ـ بتاریخ اول اگست سال 1589 ميلادي  :”هانري دوناوار“ معروف به هانري دوبوربون سلطنت خود را در فرانسه آغاز كرد بدين ترتيب حكمراني دوره سوم پادشاهان خاندان بوربون در  فرانسه آغاز شد، هانري دوناوار  پس از به قدرت رسيدن با عنوان هانري چهارم بر مسند قدرت نشست و مدت بيست و يك سال  بر سر قدرت باقي ماند.

2 ـ استقلال سویس :ـ بتاریخ اول اگست سال 1648 ميلادي: استقلال كشور سويس به  رسميت شناخته شد، اين كشور در  چنگهاي سي ساله اروپا كه از سال 1618 تا 1648 ميلادي بطول انجاميد، بيطرفي خود را حفظ كرد از اين رو درپيمان ؟كه در پايان  جنگهاي سي ساله منعقد شد،استقلال سويس به رسميت شناخته شد كشور سويس به صورت  كنفدراسيون اداره ميشوداين كشور با المان,فرانسه,ايتاليا,اطریش و ليختن اشتاين هم مرز است.

3 ـ تولد هرمان نویسنده امریکایی:- بتاریخ اول اگست سال 1819 ميلادي: هرمان ملويل نويسنده مشهورامريكايي در قرن نوزدهم ميلادي در اين كشور متولد شد پدر”هرمان” تاجر بود اما در زمان بحران اقتصادي در امريكا برشكسته شدوسپس درگذشت و از آن پس” هرمان” به اداره امور خانواده  پرداخت هرمان ملويل براي تامين مصرف زندگي خود و خانواده اش به كارهاي مختلفي چون مزرعه داري,معلمي و دريانوردي پرداخت  اما روحيه ماجراجوي او با دريانوردي و ماجراهايش سازگار افتاد و از آن به بعد به  دريانوردي مشغول شد، وي پس از  مدتي نزد خانواده اش بازگشت و به  تشويق آنان خاطرات خود را نوشت كه با اقبال عمومی هم روبرو نشد، اما مشهورترين اثر  هرمان ملويل موبي ديك است كه شاهكار ادبي او بشمار ميرود، ملويل پنج ماه قبل از مرگ” رمان بياي باد” را بازنويسي كرد.

4 ـ استقلال کشور بنین :- بتاریخ اول اگست 1960 ميلادي :كشور بنين استقلال يافت و اين روز به نام روز ملي بنين خوانده شد، از سال 1859 ميلادي فرانسه با بستن قراردادهاي تجاري با  بنين بر نفوذ خود در اين كشور افزودو سپس به مداخله نظامي پرداخت، بنين كه در گذشته داهومي خوانده مي شد، در سال 1985 ميلادي به عضويت جامعه خود مختار فرانسه  درآمد، و سر انجام در سال 1960 ميلادي مستقل شد،اين  كشور در سالهاي اخير هيچ گاه آرامش به خود نديد و همواره درگير مناقشات و  زدوخوردهاي سياسي بود، در سال  1975 ميلادي پس از كودتاهاي پي در پي سرانجام رژيم چمهوري خلق در بنين اعلام شد و  نام اين كشور از داهومي به بنين تغيير يافت.

روز شمار دوم ماه اگست :

1 ـ در گذشت دنيس پاپن مخترع و مكتشف فرانسوي:- بتاریخ دوم اگست سال1714ميلادي:” دنيس  پاپن” ازجمله مخترعان و مكتشفان فرانسوي در67سالگي درگذشت،” دنيس پاپن”نخستين بار  درتاريخ صنايع ازقوّه بخاربراي ايجاد حركت درموتور ماشين استفاده كرد، ماشين بخار”  دنيس پاپن” اولين وسيله بخاري محسوب مي شود كه براساس آن بعدها موتر و كشتي بخاري  ساخته شد.

2 ـ در گذشت فريدريش هِگِل  فيلسوف الماني:ـ بتاریخ دوم اگست سال1831ميلادي: ” فريدريش هِگِل” فيلسوف الماني ازدنيا  رفت، او درپايان تحصيلاتش به مطالعه فلسفه پرداخت و همزمان با آن دردانشگاههاي  هايدلبرگ و برلين تدريس مي كرد، فلسفه هگل برسه اصل« تز، آنتي تز و سنتز» استوار  است، او عقيده داشت كه هستي براصل تضاد استوار است و هرچه درعالم خلقت مي بينيم  خودي درخود دارد كه به آن دو، تزو آنتي تز و به تركيب آنها سنتز مي گويند، «هِگل»  فلسفه خود را درآثارش همچون« نمود شناسي ذهن، علم و منطق، فلسفه حق و دايرة المعارف  علوم فلسفي» تشريح كرده است.

3 ـ حمله فرانسويان به مواضع  المان:- بتاریخ دوم اگست سال1870ميلادي: جنگ شش ماهه المان و فرانسه با حمله فرانسويان به مواضع  المان آغازشد، دراين زمان ناپلئون سوم برفرانسه و ويلهلم اول برالمان حكومت مي  كردند، دراين جنگها برخلاف انتظار نيروهاي الماني، قواي فرانسه را شكست دادند و پس  ازتصرف شهر پاريس ناپلئون سوم را نيزبه اسارت گرفتند، جنگهاي شش ماهه كه دردو نوبت  يك ماهه و پنج ماهه رخ داد با تحميل قرارداد 1871به فرانسه پايان يافت.

4 ـ تشكيل كنفرانس پوتسدام:ـ بتاریخ دوم اگست سال1945ميلادي:  درپي تسليم المان نازي درپايان جنگ جهاني دوم كنفرانس پوتسدام تشكيل شد، دراين  كنفرانس نمايندگان سه كشور پيروز درجنگ جهاني اول يعني امريكا، انگليس و شوروي سابق  شركت داشتند، براساس توافق حاصل شده دركنفرانس پوتسدام، المان از يك چهارم مساحت  خود درسال1937ميلادي محروم شد و مرز شرقي آن با پولند نيزمحدود شد، اين سرزمينهاي  مصادره شده به پولند و شوروي سابق ضميمه شد.

روز شمار سوم ماه اگست :

1 ـ سفر اكتشافي كريستف كلمب :ـ بتاریخ سوم اگست سال 1492 ميلادي: كريستف كلمب دريانورد ايتاليايي  بزرگترين سفر اكتشافي خود را آغاز كرد، كلمب براي يافتن راهي تازه به هندوستان از  بندر پائولوس هسپانیا حركت كردو پس از سي و سه روز قدم به خشكي گذاشت، كلمب تصور  كرد كه به هندوستان رسيده است اما در واقع پاي به قاره اي جديد گذاشته بود كه بعد  ها امريكا خوانده شد.

2 ـ جنگهاي داخلی در انگلستان  :ـ  بتاریخ سوم اگست سال 1642 ميلادي: جنگهاي داخلی  انگلستان در زمان شارل اول آغاز شد، نيروهاي درگير جنگ قواي شارل اول و طرفداران  مجلس انگلیس بودند، اين جنگها سه سال به طول انجاميد و سرانجام با اعدام شارل اول  پايان يافت.

3 ـ جزيره سيسيل ضميمه خاك  ايتاليا شد:- بتاریخ سوم اگست سال 1860 ميلادي: با همت  گاريبالدي سردار ميهن پرست ايتاليايي ,جزيره سيسيل ضميمه خاك ايتاليا شد، مردم  سيسيل تا اين زمان تحت سلطه فرانسوي دوم بودند و چون از استبداد و ظلم او به تنگ  آمده بودند از گاريبالدي و سربازانش حمايت كردند، بدين ترتيب بعد از 80 روز جنگ  سيسيل ضميمه خاك ايتاليا شد.

4 ـ عبور نخستين كشتي از كانال  پاناما :- بتاریخ سوم اگست سال 1914 ميلادي: با عبور  نخستين كشتي از كانال پاناما؛اين تنگه افتتاح شد، احداث كانال پاناما را فرانسوي ها  آغاز كردند وامريكائيان آن را به پايان رساندند با احداث كانال پاناما دو اقيانوس  كبير و اطلس به هم متصل شدند.

5 ـ استقلال كشور افريقايي نيجر:-  بتاریخ سوم اگست سال 1960 ميلادي: كشور افريقايي” نيجر” به استقلال رسيد و عضو  سازمان ملل متحد شد، نيجر از قرن هجدهم ميلادي تحت سلطه فرانسه بود و در سال 1922  ميلادي با تاسيس پايگاه هاي نظامي فرانسه در اين سرزمين؛مستعمره فرانسه شد ،اما  بتدريج مردم طغيان كردند و سرانجام در چنين روزي مردم نيجر استقلال كامل كشورشان را  بازيافتند، نيجر با ليپي ،چاد،بنين،مالي و دلتاي عليا هم مرز است.

روز شمار چهارم ماه اگست :

1 ـ  شكست لشكريان هسپانیا و  پرتگال از مراكش:ـ بتاریخ 4 اگست سال 1578ميلادي ،  عبدالمالك سلطان مراكش لشكريان فيليپ دوم پادشاه هسپانیا و سباستين اول پادشاه  پرتگال كه قصد تصرف مراكش را داشتند در منطقه قصرالكبير در هم شكست، پس از درگذشت  سعدين عبدالله آل غالب اوضاع در مغرب عربي بويژه مراكش ناآرام شد، محمد كه لقب  المسلوخ داشت به عنوان جانشين وي بر تخت سلطنت فاس نشست اما دو برادر عبدالله آل  غالب كه در تبعيد و در خدمت سلطان عثماني بودند ، به دليل بي كفايتي محمد به مراكش  بازگشتند، بيگ الجزاير كه تابع سلطان عثماني بود براي به قدرت رسيدن دو برادر  عبدالله به آنها كمك كرد، وي لشكري را در اختيار آنها گذاشت، اين لشكر به آساني تا  دروازه هاي فاس پيشروي كرد و در همان نخستين درگيري ها لشكر محمد المسلوخ تسليم شد،  در سال 1576 ميلادي عبدالمالك به عنوان سلطان مراكش به تخت سلطنت نشست، محمد براي  كسب تاج و تخت از دست رفته نزد فيليپ دوم پادشاه هسپانیا رفت ، فيليپ دوم ابتدا  تقاضاي كمك به وي را نپذيرفت، محمد به سباستين اول پادشاه پرتگال متوسل شد و توانست  موافقت وي را جلب كند، سباستين نيز به نوبه خود فيليپ را متقاعد كرد تا لشكري را  براي كمك به لشكريان پرتگالی در جنگ با مراكش اعزام كند، سباستين اول كه در يك  مدرسه مذهبي مسيحيان افراطي تحصيل كرده بود هدف ديگري از كمك به محمد داشت، او مي  خواست يك جنگ صليبي عليه مسلمانان به راه بيندازد و اكنون اين موقعيت را به دست  آورده بود.    فيليپ دوم پادشاه هسپانیا از اين كه شخصا در جنگ شركت كند ، امتناع كرد اما  لشكري از سربازان هسپانیايي را به كمك سباستين فرستاد در جون سال 1576 ميلادي سباستين باکشتی های جنگی عظيمي به سوي مراكش حركت كرد،  سربازان وي در نزديكي منطقه لاراش در ساحل پياده شدند،عبدالمالك كه چندان به بيگ  الجزاير اعتماد نداشت و مي دانست وي به خاك مراكش نظر دارد ، با وي از در صلح درآمد  و قواي خود را آماده مقابله با لشكريان مسيحي كرد، لشكريان هسپانیايي وپرتگالی به  فرماندهي سباستين در منطقه قصر الكبير در مقابل سپاه عبدالمالك صف آرايي كردند، در  جنگي كه ميان دو سپاه در روز 4 اگست سال 1578 ميلادي در قصر الكبير رخ داد ، 40  هزار سوار سپاه عبدالمالك لشكريان هسپانیايي و پرتگالی را تار و مار كردند و هزاران  نفر را اسير گرفتند، سباستين در اين جنگ كشته شد و هرگز جسد وي به دست نيامد و چون  جانشيني نداشت ، فيليپ دوم پادشاه هسپانیا كشورپرتگال را تصرف كرد و خود را شاه  پرتگال ناميد، عبدالمالك نيز در اين جنگ كشته شد ، اما برادرش احمد المنصور كه  جانشين وي بود ، بر تخت سلطنت مراكش نشست، به اين ترتيب ، در روز 4 اگست سال 1578  ميلادي عبدالمالك سلطان مراكش با فدا كردن جان خود ، لشكريان هسپانیايي و پرتگالی  كه قصد تصرف خاك مسلمين را داشتند در قصرالكبير در هم شكست، به لطف اين پيروزي ،  مراكش براي هميشه از بلندپروازي هاي هسپانیايي ها و پرتگالی ها براي استيلا بر اين  كشور خلاص شد و در عين حال بيگ هاي الجزاير كه تابع سلاطين عثماني بودند از هدف خود  براي تصرف مراكش چشم پوشي كردند.

روز شمار پنجم ماه اگست :

1 ـ اختراع ماشين ديزل :- بتاریخ پنجم اگست سال 1895 ميلادي : ماشين ديزل اختراع شد، دکتور« رودلف ديزل»  مخترع الماني,ماشين ديزل را اختراع كرد و با اين اختراع بعدها انقلابي در جهان صنعت  و اقتصاد پديد آورد،ماشين ديزل بدون استفاده از الكتريسيته ؛ و با سوخت ساده تر و  نيروي بيشتر كار ميكرد.

روز شمارششم ماه اگست :

1 ـ  استقلال جمهوري بوليوي :- ششم اگست سال1825 ميلادي : جمهوري بوليوي پس از رهايي از استعمار هسپانیا اعلام  استقلال كرد  هسپانیا از قرن 16 ميلادي بر بوليوي مسلط شد واز همان زمان استخراج  معادن غني اين كشور را آغاز نمود، مردم بوليوي براي رهايي كشورشان از سلطه هسپانیا  قيام هاي متعدد كردند كه مهمترين آنها انقلاب « سيمون بوليوار» بود، سرانجام اين  قيام به استقلال بوليوي انجاميد  بوليوي به كشور هزار كودتا معروف است و با كشورهاي  پیرو، آرژانتين و برازيل هم مرز است .

2 ـ استعمال نخستین بمب اتمی  امریکا:- بتاریخ ششم اگست سال1945 ميلادي :امريكا نخستين  بمب اتمي را در اوخر جنگ جهاني دوم در هيروشيماي جاپان منفجر كرد، در آن زمان ،  ترومن رئيس جمهور وقت امريكا وسران نظامي اين كشور براي تسليم نهايي جاپان، تصميم  گرفتند كه جاپان را بمباران كنند، بدين ترتيب اولين بمب اتمي را برفراز شهر  هيروشيما منفجر كرد ند ودر لحظه انفجار بیشتر از 90 هزار تن كشته و 75 هزار نفر  زخمي شدند وتا شعاع چند كيلومتر همه چيز به كلي ويران شده بود .

3 ـ استقلال کشور جامائيكا :- بتاریخ ششم اگست سال 1962 ميلادي : كشور جامائيكا استقلال يافت ، جامائيكا را  كريستف كلمب در سال 1492 ميلادي كشف كرد واز قرن12تا19 ميلادي اين كشور تحت سلطه  هسپانيايي ها و انگليسي ها بود ، اشغالگران برده هاي سياه پوست را كه در مزارع  نيشگر كار مي كردند ، جانشين بوميان اين سر زمين كردند ، جامائيكا 4 سال پس از  تشيكل فدراسين آنتيل يا كارائيب به استقلال رسيد .

روز شمارهفتم ماه اگست :

1 ـ رنسانس:ـ بتاریخ هفتم اگست : ظهور مذهب پروتستان كه منجر به درگيري هاي مذهبي در اروپا شد ،  كشف قاره جديد امريكا و غارت منابع عظيم آن توسط هسپانیايي ها ، باعث شد تا ساير  كشورهاي بزرگ اروپا مانند فرانسه و انگلستان نيروي دريايي خود را تقويت كرده و کشتی  هاي خود را براي كشف سرزمين هاي جديد عازم اقيانوس ها كنند.

   در سال 1558 ميلادي اليزابت تودور دختر آن بولين  دومين همسر هنري هشتم پس از درگذشت وي ملكه انگلستان شد، در حالي كه خواهر اندر اش  ماري كه حاصل ازدواج اول هنري هشتم با كاترين آراگون بود و با پادشاه هسپانیا فيليپ  دوم ازدواج كرده بود ، بايد ملكه انگلستان مي شد،از سوي ديگر كاتوليك هاي انگليسي  كه پس از برقراري مذهب پروتستان در اين كشور ، به شدت تحت فشار قرار گرفته بودند ،  ماري استوارت ملكه كاتوليك اسكاتلند را وارث حقيقي تاج و تخت انگلستان مي دانستند ،  اما اليزابت اول دستور زنداني كردن ماري استوارت را داد و در سال 1587 ميلادي فرمان  قتل وي را صادر كرد.

   قتل ماري استوارت يكي از عواملي بود كه باعث شد  فيليپ دوم پادشاه كاتوليك هسپانیا تصميم حمله به انگلستان را اتخاذ كند، با اين حال  حمله وي به انگلستان تنها به دليل اختلافات مذهبي نبود،از سال هاي پيش ، با قدرت  يافتن نيروي دريايي انگلستان ، كشتي هاي انگليسي و كورسرهاي (دزدان دريايي دولتي)  انگليسي مانند فرانسيس دريك بي وقفه به كشتي هاي هسپانیايي كه مملو از گنجينه هاي  متصرفات هسپانیا در قاره امريكا بودند ، در اقيانوس  اطلس حمله مي كردند، همچنين در  منطقه هالند و فلاندر كه در تصرف هسپانیا بود ، فيليپ دوم دائما با شورش هاي هالندی  ها مواجه بود و اليزابت اول از شورشيان هالندی حمايت مي كرد، در سال 1585 ميلادي ،  فرانسيس دريك با كشتي هاي خود به جزيره هسپانیايي سن دومينگو در درياي كاراييب حمله  كرد و اين جزيره و سپس شهر كارتاژن در ونزوئلا را غارت نمود، در راه بازگشت  در سال  1587 ميلادي ، دريك بندر كاديس واقع در سواحل آندلس هسپانیا را به آتش كشيد و حتي  تعدادي از كشتي هاي جنگي هسپانیا را نابود كرد، وي در بازگشت ، توسط اليزابت درجه آدميرال نيروي دريايي انگليس را دريافت نمود، به  اين ترتيب كاسه صبر فيليپ دوم لبريز شد و او تصميم گرفت بزرگترين عمليات نظامي آن  دوران را عليه انگليس انجام دهد، نيروي دريايي هسپانیا كه به «آرمادا» موسوم بود يك  کشتی باشكوه از كشتي هاي جنگي بود،اين کشتی از 130 كشتي جنگي تشكيل شده بود و از يك  نيروي نظامي قدرتمند شامل 30000 کشتی بان و سرباز ، توپخانه قوي ، تجهيزات لازم  براي محاصره شهرها ، بيمارستان نظامي و غيره برخوردار بود،اين کشتی عظيم تحت  فرماندهي دوك مدينا سيدونيا عازم انگلستان شد تا خاك انگلستان را تصرف كرده و شهر  لندن را اشغال نمايد، دوك مدينا سيدونيا يك فرمانده قوای نظامی زميني بود و تجربه  دريانوردي نداشت ، اما در پي درگذشت سانتاكروز آدميرال نيروي دريايي هسپانیا به  فرمان فيليپ دوم جانشين وي شد، در مقابل نيروي دريايي قدرتمند جنگي هسپانیا ،  پادشاهي انگلستان داراي يك نيروي دريايي شامل كشتي هاي جنگي ملكه و كشتي هاي تجارتی  بود كه توسط صاحبان آنها براي مقابله با تهديد هسپانیا به نيروي دريايي اهدا شده  بودند، نيروي دريايي هسپانیا و نيروي دريايي انگليس قبل از اين كه کشتی هسپانیا به  درياي مانش برسد ، چهار بار با يكديگر درگير شدند اما هيچ يك از اين درگيري ها  تعيين كننده نبودند، تا اين كه  نيروي دريايي هسپانیا در بندر كاله واقع در شمال  فرانسه لنگر مي اندازد،فاصله بندر كاله تا نزديكترين بندر انگليسي فقط 36 کیلو  متربود.    در جريان شب 7 تا 8 اگست سال 1588 ميلادي ، انگليسي ها با کشتی هاي مملو از مواد  منفجره و مواد آتش زا با استفاده از تاريكي شب كشتي هاي هسپانیايي را در بندركاله  مورد حمله قرار دادند،اين حمله ناگهاني وحشت و بي نظمي فراواني را در کشتی جنگي  هسپانیا ايجاد كرد. کشتی بان هسپانیايي براي فرار از شعله هاي آتش دستور دادند زنجيرهاي لنگرها را قطع  كنندکشتی هسپانیا در جريان شب پراكنده شد، هنگام بامداد دوك مديناسيدونيا دوباره  کشتی خود را جمع آوري كرد، اين آغاز ماجرا بود كه در سواحل بندر گراولينس انگليس رخ  داد، درگيري نهايي با انگليس آغاز گرديد، در جريان ساعت ها ، توپخانه هاي ساحلي  انگليسي ها ، کشتی هسپانیا را زير آتش گرفتند ، بي آن كه كشتي هاي جنگي هسپانیا   بتوانند در مواضع مناسبي براي پاسخ به آتش توپخانه انگليسي ها مستقر شوند، بسياري  از كشتي هاي جنگی هسپانیا به شدت آسيب ديده و غرق شدند، سپس از بداقبالي هسپانیايي  ها باد شديدي از جنوب وزيدن گرفت و كشتي هاي هسپانیايي را به جهت شمال راند، دوك  مدينا سيدونيا تصميم گرفت بقيه كشتي هاي خود را نجات داده و به هسپانیا بازگردد،  تنها مسير ممكن براي بازگشت دور زدن اسكاتلند و ايرلند براي بازگشت به هسپانیا بود  اما اوضاع جوي و دريا نيز با هسپانیايي ها همراه نبودند ، ده ها كشتي هسپانیايي در  سواحل ايرلند به صخره ها برخورد كردند و سرنشينان آنها توسط ايرلندي ها قتل عام  شدند، تعداد اندكي از كشتي هاي جنگی آرمادا و افراد آن توانستند به هسپانیا  بازگردند، به اين ترتيب در روز 8 اگست سال 1588 ميلادي کشتیهای جنگی دريايي شكست  ناپذير هسپانیا در مقابل بندر گراولينس انگليس در هم شكسته شد، اگر باد و اوضاع جوي  به كمك انگليسي ها نمي آمدند ، اين کشتیهای جنگی  هنوز آن قدرت را داشت كه به خاك  انگلستان حمله كند ، زيرا مهمات انگليسي ها به اتمام رسيده بود و آنها توان دفاع  نداشتند ، اما بادهاي مخالف کشتیهای جنگی  هسپانیا را به سوي شمال راندند ، در غير  اين صورت شايد جريان تاريخ  تغيير مي يافت.

روز شمارهشتم ماه اگست :

1ـ شكست کشتی دريايي هسپانیا :ـ بتاریخ 8 اگست سال 1588 ميلادي گشتی دريايي شكست ناپذير هسپانیا كه براي تصرف  انگلستان اعزام شده بود در مقابل بندر گراويلنس بر اثر آتش توپخانه ها و عمليات  ايزايي انگليس در هم شكسته شد، اعزام کشتی نيروي دريايي هسپانیا براي تصرف خاك  انگلستان دلايل عديده اي داشت.

روز شما نهم ماه اگست :

1 ـ تولد سالروز علوم کمپیوتری  :ـ  بتاریخ 9 اگست 1927 میلادی : پروفسور ماروين مينسكي Marvin Minsky دانشمند  رياضيات و علوم كامپيوتر به دنيا آمده و با كمك همكارانش Artificial Intelligence (هوش دست ساز) و  لابراتوار مربوط را انستيتوت تكنولوژي ماساچوست به وجود آورده كه پيشرفت بزرگي در  علوم كامپيوتر بشمار مي رود ، پروفسور مينسكي تا سال 2003 هشت كتاب درسي در رشته  هاي علوم كامپيونر نيز تاليف كرده است.

2 ـ دومين بمب اتمي امريكا بر  هیروشیما:ـ بتاریخ 9 اگست 1945، سه روز پس از فرود آمدن  بمب اول بر هيروشيما بر ناگاساكي Nagasaki شهر ديگر جاپان افكنده شد كه به علت وزش باد بر گوشه اي از شهر فرود آمد و يك سوم  شهر از جمله كارخانه هاي فولادسازي و صنعتي «ميتسوبيشي» را نابود كرد و دهها هزار  تن كشته و مجروح شدند، اندكي پيش از بمباران دوم، در همين روز «هري ترومن» رئيس  جمهوري امريكا به دولت جاپان اخطار كرده بود كه بمباران اتمي هيروشيما تنها يك  هشدار بود كه تسليم شود و اگر چنين نكند اين نوع بمباران تا نابودي كامل ظرفيت  نظامي امپراتوري جاپان ادامه خواهد يافت، دولت جاپان اين بمباران اتمي را عملي  «غيرانساني» خواند و از نقاط ديگر جهان هم صداي انتقاد شنيده شد، در آن زمان،  امريكا تنها دارنده سلاح اتمي بود، اين دو حمله كشورهاي ديگر را به فكر توليد چنين  سلاحي انداخت؛ حتي اگر آن را بكار نبرند وسيله اي براي جلوگيري از حمله نظامي  ديگران به آنها خواهد بود.

روز شماردهم ماه اگست  :

1 ـ جدا شدن کشور اطریش از  کشورالمان:- بتاریخ 10 اگست 1806كشور اطریش از المان جدا  شد، بدين ترتيب امپراتور اطریش سلطنت خود را برالمان از دست داد، امپراتور اطریش پس  از جدايي المان با عنوان فرانسوآي اول حكومتش را بر اطریش آغاز كرد، جدايي المان از  اطريش و استقلال كشور اطريش از نتايج مهم ايجاد اتحاديه امارات منطقه رَن در جولای  همان سال يعني1806ميلادي بود و سرانجام هم به انحلال امپراتوري مقدس روم و جرمن  انجاميد.

2 ـ استقلال کلمبیا از هسپانیا  :ـ بتاریخ 10 اگست سال1819ميلادي: كلمبيا به استقلال  رسيد، اين سرزمين در قرن15ميلادي بدست كاشفان هپانیايي كشف شد و از همان زمان تحت  سلطه و نفوذ اين كشور قرار گرفت، مبارزات آزاديخواهانه مردم كلمبيا از  سال1781ميلادي آغاز شد، اما از نيمه دوم قرن 19 با رهبري سيمون بوليوار به نتيجه  رسيد، بوليوار در كنار مردم كلمبيا سالها با اشغالگران هپانیايي مبارزه كرد و  سرانجام بر آنها پيروز شد و به حكومت هپانیادر كلمبيا خاتمه داد.

3 ـ اعلام نظام جمهوري در اكوادور:- بتاریخ 10 اگست سال1822 ميلادي: سرزمين اكوادور پس از شكست خوردن ازقواي استعمارگر  هسپانیا به عضويت سازمان فدراسيون كلمبياي بزرگ درآمد، اين فدراسيون كه متشكل از  پاناما، كلمبيا و ونزوئلا بود بعد ازمدتي به خواست كلمبيا منحل شد، در پي آن  سیاستمداران اين كشور نظام جمهوري را در اكوادور اعلام كردند و خوآن خوزه فلوره نيز  نخستين رئيس جمهور اين كشور شد، اكوادور با مساحتي حدود284000كيلومتر مربع در شمال  غربي امريكاي جنوبي واقع است.

4 ـ جنگ بین جاپان و چین :- بتاریخ 10 اگست سال1937ميلادي: امپراتوري جاپان و جمهوري چين جنگهاي دوساله كانتون  را آغاز كردند، اين جنگها بر سر تصرف كانتون و تيانگ تسه دو قسمت از اراضي مهم  سرزمين چين، ميان دو امپراتوري درگرفت، در جنگهاي كانتون چيني ها به سختي به دفاع و  مبارزه برخاستند و خسارات جاني و مالي فراوان ديدند؛ اما سرانجام شكست خوردند و  بندر كانتون سقوط كرد، كانتون از بندرهاي مهم و پرارزش صادراتي – وارداتي چين جنوبي  محسوب مي شد.

5 ـ اشغال کشور کره شمالی توسط  شوروی ها:- بتاریخ 10 اگست سال 1945ميلادي: قوای نظامی  شوروي نواحي شمالي سرزمين كره را تا مدار 38درجه تصرف كرد، پس از شكست نهايي چاپان  در جنگ جهاني دوم و به موجب تصميمات اتخاذ شده در كنفرانس پوتسدام كره شمالي به  تصرف قواي شوروي درآمد، در همين زمان بخش جنوبي شبه جزيره كره را نيروهاي امريكايي  اشغال كردند و اين اقدامات اشغالگرانه زمينه اي براي تجزيه كره به دو كشور شمالي و  جنوبي بود، گفتني است كه دو كره در سال 1991ميلادي به موجب پيماني كه به قرارداد  آشتي، عدم تجاوز، مبادله و همكاري موسوم است موجبات وحدت مجدد دو بخش كره را فراهم  آوردند.

روز شمار یازدهم ما ه اگست :

1 ـ استمال بمب هیدروجنی :ـ   بتاریخ 11 اگست سال 1953میلادی : شوروي نخستين بمب هيدروجنی را آزمايش كرد و برتري  نظامي به دست آورد، در لحظه انحلال شوروي در سال 1991 تعداد سلاحهاي هسته اي روسيه  بيش از كشورهاي ديگر بود، همين طور تعداد زيردريايي هاي آن.

روز شمار دوازدهم ماه اگست :

1 ـ احداث ديوار برلين :ـ در شب تاریخی 12 تا 13 اگست سال 1961 ميلادي مقامات جمهوري دموكراتيك المان (المان  شرقي) دستور احداث استحكاماتي را صادر كردند كه منطقه برلين تحت كنترل اتحاد شوروي  را از منطقه تحت كنترل امريكا، انگليس و فرانسه جدا مي كرد، ماموران پليس و كارگران در دسته هاي انبوه با عجله تمام ورودي هاي جاده اي ميان  منطقه تحت اشغال اتحاد شوروي و منطقه تحت اشغال امريكا ، انگليس و فرانسه را مسدود  كردند،آنها يك ديوار بتوني احداث كردند ، سيم هاي خاردار نصب نمودند ، خندق حفر  كردند و همزمان ارتباط خطوط آهن را مسدود نمودند،از آن هنگام برلين به 2 بخش تقسيم  گرديد كه يك بخش برلين شرقي و بخش ديگر برلين غربي نام گرفتند، اهالي دو بخش برلين  صبح روز 13 اگست پس از ورود به جاده ها با تعجب استحكاماتي را مشاهده كردند كه  همشهري ها و خانواده ها را از يكديگر جدا كرده بود، والدين از فرزندان خود جدا شدند  و حتي تعداد زيادي زن و شوهر كه به دلايل شغلي يا بر حسب تصادف ، شب قبل در بخش  ديگر برلين به سر برده بودند، ازيكديگر جدا افتادند، در روزهاي بعد، درميان تعجب  جهان غرب و مردم برلين ، مقامات المان شرقي جداسازي دو برلين را كامل كردند و با  مسدود كردن پنجره ها و درهاي ساختمان هايي كه در خط حائل واقع شده بودند ، روزنه اي  را ميان دو بخش برلين باقي نگذاشتند،افكار عمومي غرب بلافاصله اين استحكامات را «  ديوار شرم » ناميدند كه سال ها بعد به ديوار برلين شهرت يافت اين ديوار به طول45 کیلو متر پيرامون برلين غربي كشيده شد و120 کیلو متر در ساير  مناطق المان شرقي كه به المان غربي منتهي مي شد ، امتداد يافت، به اين ترتيب واژه «  پرده آهنين » كه چرچيل به محض پايان جنگ جهاني دوم آن را به كار گرفته بود ، تحقق  يافت حكومت كمونيستي المان شرقي مي خواست با احداث اين ديوار مانع از فرار اتباع  خود به سوي جمهوري فدرال المان (المان غربي) شود، از هنگام تجزيه المان و به وجود  آمدن 2 كشور المان شرقي و المان غربي در سال 1949 ميلادي دستكم 3 ميليون نفر از  ساكنان جمهوري دموكراتيك المان به بخش غربي فرار كرده بودند، پس از احداث ديوار  برلين علي رغم برقراري موانع امنيتي مختلف ، مانند مناطق مين گذاري شده ، سيم هاي  خاردار الكتريكي ، مناطق ممنوعه كه با شن نرم سطح آن پوشيده شده بود تا اثر گام ها  بر آن معلوم باشد ، برج هاي نگهباني در فواصل نزديك به هم هزاران نفر از مردم برلين  شرقي براي نجات يا دست يافتن به رفاه بيشتر تلاش كردند اين موانع را پشت سر گذاشته  و به برلين غربي فرار كنند، اما هزاران نفر از آنها در اين راه شكست خوردند و توسط  رگبار مسلسل هاي نگهبانان مرزي كه در برج ها نگهباني مي كردند ، كشته شدند، بااين  حال از زمان احداث ديوار برلين تا زمان اتحاد دوباره 2 المان حدود 5000 نفر موفق  شدند از اين استحكامات مهيب عبور كرده و خود را به برلين غربي برسانند.

   به اين ترتيب در شب 12 تا 13 اگست ديوار برلين  احداث شد و مدت 28 سال همشهري ها و خانواده ها را از هم جدا كرد تا اين كه در روز 9  نوامبر سال 1989 ميلادي در پي شورش غيرقابل كنترل مردم برلين شرقي بخش هايي از  ديوار تخريب شد و راه عبور ميان 2 برلين دوباره گشوده شد، سقوط ديوار برلين مقدمات  فروپاشي رژيم برسر اقتدار كمونيستي در كشورهاي اروپاي شرقي و اتحاد جماهير شوروي  بود.

روز شمار سیزدهم ماه اگست :

1 ـ فرمان براي جلوگيري از بروز  جنگهاي مذهبي درفرانسه:- بتاریخ 13اگست سال 1598ميلادي: هانري چهارم شاه فرانسه فرمان”نانت”را صادر كرد، اين  فرمان براي جلوگيري از بروز جنگهاي مذهبي درفرانسه صادرشد، درفرمان نانت به  پروتستانها آزادي مذهبي اعطا شده بود، فرمان تاريخي و مهم نانت درزمان لويي 14در  سال1685ميلادي لغو شد.

2 ـ بنیانگذار پرستاری جدید:- بتاریخ 13اگست سال1910ميلادي: فلورانس نايتينگل بنيانگذار پرستاري در90سالگي  درگذشت، فلورانس ازمردم ايتاليا بود ولي بعدها مليت انگليسي هارا انتخاب كرد،  درسال1856ميلادي درجنگهاي كريمه كه ميان امپراتوري عثماني و دولت تزاري روسيه روي  داد، نايتينگل عده اي را براي پرستاري از مجروحان به منطقه جنگي برد و خود نيز به  كمك و راهنمايي آنان شتافت، بدين ترتيب پرستاري جديد را بنيان گذاشت.

3 ـ استقلال كشور افريقاي مركزي  ازفرانسه:- 13اگست سال1960ميلادي: كشورافريقاي مركزي  استقلال خود را ازفرانسه بازپس گرفت افريقاي مركزي كه درگذشته بانكي شاري ناميده مي  شد درقرن19ميلادي ضميمه مستعمرات افريقايي فرانسه شد اما سرانجام درسال1960ميلادي  استقلال يافت.

 4 ـ  آغاز احداث دیوار برلین: ـ  بتاریخ 13اگست  سال1961ميلادي: احداث ديواربرلين آغاز شد، اين ديوار برلين شرقي را محصور كرد،  برلين پس ازجنگ جهاني دوم به اشغال قواي روسيه، انگلستان، فرانسه و امريكا درآمد،  درسال1961ميلادي شوروي كه سراسربرلين و راههاي ورودي به اين شهررا اشغال كرده بود  آن را بطور يكجانبه به المان شرقي واگذار كرد و دولت المان شرقي هم بلافاصله بسياري  از گذرگاههاي بين دو برلين را مسدود ساخت و رفت و آمد را ممنوع اعلام كرد، احداث  ديوار برلين به طول 15كيلومتر و ارتفاع2/5متر ميان دوبخش برلين ازمهاجرت ساكنان  برلين شرقي به برلين غربي جلوگيري مي كرد، گفتني است كه ديوار برلين  درسال1989فروريخته شد.

روز شمار چهاردهم ماه اگست :

1 ـ استخراچ بنزین توسط شيميدان  انگليسي:- 14اگست سال1825ميلادي: مايكل فارادي فيزيكدان  و شيميدان انگليسي بنزين را از نفت استخراج كرد، بنزين ازمهمترين مشتقات نفت است و  اهميت اقتصادي و صنعتي بسيار دارد، فارادي پس ازآزمايشهاي متعدد سرانجام موفق به  استخراج بنزين ازنفت شد، فارادي ازجمله نخستين دانشمنداني بمشارمي رود كه نظريه  اتمي خود را بيان كرد و درآن اتم را محور همه نيروها دانست.

2ـ جاپان تسلیم متفقین شد:ـ بتاریخ 14اگست سال1945ميلادي: جاپان درجنگ جهاني دوم تسليم متفقين شد، بدين ترتيب  جنگي كه ازسال1939ميلادي با حملات نيروهاي مسلح المان نازي به پولند آغاز شده بود،  درجاپان خاتمه يافت، امريكا و جاپان ازدسمبرسال1941ميلادي درگيرنبردي سهمگين شدند و  سرانجام امريكا با انفجار بمب هاي اتمي برفراز شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي جاپان  اين كشور را وادار به تسليم كرد.

3 ـ تقسيم کشور پاکستان به دو  بخش شرقي و غربي:- 14اگست سال1947ميلادي: كشور پاكستان  پس ازاعلام استقلال به دو بخش شرقي و غربي تقسيم شد، درحال حاضربخش غربي به پاكستان  و بخش شرقي به بنگلادش مشهوراست و هريك كشوري مستقل بشمار مي رود، در قرن اول هجری  یعنی در سال 94 هجرى مطابق با 712 ميلادى دین اسلام وارد پاکستان شد همزمان با تسلط  انگلستان بر شبه قاره هند، کشور پاکستان نیز به تصرف درآمد، از آغاز قرن پنجم تا  قرن سيزدهم در شبه قاره هند كه پاکستان تا سال 1947م جزو آن بود، زبان فارسى به  عنوان زبان رسمى قلمداد مى‏گرديد و در اين مدت كتب زيادى به زبان فارسى نوشته شد،  كشور پاكستان و هندوستان تا سال 1236ش (1947م) كه سال تاسيس اين دو واحد سياسى است،  سرنوشت تاريخى مشتركى دارند پس از چند قرن استعمار انگلستان، نهضتی اسلامی بنام  مسلم لیگ (اتحادیه اسلامی) برای استقلال هند و بعداً برای تأسیس یک کشور اسلامی به  وجود آمد، و در اين سال بود كه به رهبرى محمد على جناح پاكستان در صحنه سياسى جهان  ظاهر گرديد، در سال 1947م. رهبر این اتحادیه،( محمد علی جناح)، توانست حکومتی را از  سوی پادشاه وقت در پاکستان غربی (پاکستان فعلی) و پاکستان شرقی (بنگلادش) برقرار  سازد، در سال 1948 در پی اختلافات پاکستان و هند بر سر منطقه جمو و کشمیر روابط دو  کشور تیره شد، درسال1956ميلادي( مطابق 1335 خورشیدی) جمهوري پاكستان اعلام موجوديت  كرد و ازاعضاي كشورهاي مشترك المنابع شد، پاكستان از آغاز شامل دو بخش شرقى و غربى  بود كه اين دو بخش صدها كيلومتر با هم فاصله داشتند ولى چون مردم قسمت‏شرقى احساس  نمودند كه حقوق اجتماعى، سياسى و اقتصادى آنان توسط قسمت غربى رعايت نمى‏شود، به  قيام و شورش برخاسته  که در اين جريان، هند از بنگاليها حمايت نمود و در سال 1971م  (1350ش) جنگى بين هند و پاكستان آغاز شد كه به شكست پاكستان و استقلال بخش شرقى با  عنوان بنگلادش منجر گرديد، پس ازآن كه اعضاي اين سازمان بنگلادش را به رسميّت  شناختند پاكستان به نشانه اعتراض ازسازمان ياد شده خارج شد،  بنگلادش تا سال 1971م  به عنوان بخش شرقى پاكستان تحت قلمرو اين كشور بود تا اينكه در اين سال به رهبرى  شيخ مجيب الرحمن و پس از مبارزات گسترده‏اى، بنگلادش در صحنه سياسى پديدار شد، سبب  نارضايتى مردم از حكومت پاكستان كه در بخش غربى مستقر بود موارد متعددى است كه به  پاره‏اى از آنها اشاره مى‏گردد:

1- بنگالى‏ها 56% كل پاكستان را تشكيل مى‏دادند و  خواهان آن بودند تا زبان بنگالى زبان رسمى باشد، حال آنكه زبان اردو به عنوان زبان  رسمى انتخاب شده بود.

2- مركز نظامى، ادارى، سياسى و اقتصادى اكثرا در دست  افراد پاكستان غربى بود، به عنوان مثال 85% مقام‏هاى كشورى به اهالى پاكستان غربى  اختصاص داشت.

3- بيشتر درآمدهاى مردم بنگلادش (ناحيه شرقى پاكستان)  جهت رفاه پاكستان غربى صرف مى‏شد و اصولا بنگال شرقى بصورت توليد كننده مواد خام  باقى ماند و از برنامه‏هاى صنعتى و توسعه اقتصادى بازمانده بود.

روز شمار پانزدهم ماه اگست :

1ـ استقلال کشور، کره :- بتاریخ 15 اگست سال1945ميلادي: كشوركره ازاستيلاي جاپان خارج شد و پس ازچندي به  استقلال رسيد، پس ازپيروزي جاپان درنخستين جنگ با چين، كره رسماً به امپراتوري  جاپان ملحق شد، درمارچ سال1919ميلادي به دنبال فوت آخرين امپراتور كره گردهمايي  عظيمي با شركت 2ميليون تن درسئول برگزارشد كه درآن مردم كره خواستاراستقلال كشورشان  شدند، اما جاپانی ها با نهايت قدرت استيلاي خود را بركره حفظ كردند، سرانجام درزمان  دومين جنگ چين و جاپان و جنگ جهاني دوم پايه هاي نفوذ آن كشوردركره به سستي گراييد  و نيروهاي استقلال طلب كره درسراسرچين پراكنده شدند و به جاپان اعلام جنگ دادند،  اما سرانجام درچنين روزي برجاپان پيروزشدند و روزملي كره اول مارچ اعلام شد.

2 ـ استقلال کشورهندوستان :- بتاریخ 15 اگست سال1947ميلادي: سرزمين هندوستان پس ازسالها درگيري و زدو خورد موفق  به كسب استقلال ازانگلستان شد، دراين روز نايب السلطنه هند كه نيابت پادشاه  انگلستان را داشت استقلال هند و پاكستان را اعلام كرد، قبل ازاين تقسيم بندي، گاندي  و محمد علي جناح رهبرمسلمان هند درباره تقسيم شبه قاره هند به دو دولت «هندو و  مسلمان» به توافق نرسيده بودند، پس ازاين جدا سازي ايالات بنگال شرقي، سند، پنجاب،  سرحدي، بلوچستان و چند ايالت ديگرخواستار تشكيل دولت مسلمان شدند و بدين ترتيب  كشورپاكستان دردوسوي شرقي و غربي تشكيل شد.

3- استقلال کشور بحرین :ـ بتاریخ 15اگست سال1971ميلادي: پس ازسفرنماينده سازمان ملل متحد به كشوربحرين وبا  جلب رضايت دولتهاي ايران و انگليس مستقل شد، بحرين مدتها متعلق به ايران بود ولي به  سبب توسعه نفود سياسي انگليس درآسيا و نيازاين كشور به حفظ راه آبي هندوستان ازطريق  خليج فارس، بحرين تحت الحمايه انگليس شد و سرانجام هم درچنين روزي به استقلال رسيد،  بحرين با 598 كيلومترمربع مساحت درحوزه خليج فارس واقع است و نزديكترين همسايه آن  كشورعربستان سعودي است كه درغرب آن واقع شده و با پل به آن متصل است، در شرق بحرين  نيزكشور قطرقراردارد، محصولات اساسي بحرين ميوه جات، سبزيجات و خرماست و به سبب  وجود معادن نفت وگازصنعت پالايش نفت نيز دراين كشور فعال است.

روز شمار شانزدهم ماه اگست :

1 ـ دستگيری”لوركا” شاعر هسپانیایی:ـ  بتاریخ – 16اگست سال1936ميلادي: فدريكو گارسيالوركا شاعرو نمايشنامه نويس بلند  آوازه هسپانيايي دستگير و پس ازچندي به جوخه اعدام سپرده و تيرباران شد،” لوركا”  درگراندا متولد شد، از زمان انتشارترانه هاي كولي نخستين كتاب شعر” لوركا”   درسال1928ميلادي او درزمره مشهورترين نويسندگان زمان خود قرارگرفت،” لوركا” به سبب  خلاقيت درآثار هنري اش و نيزبه خاطر دفاع از مظلومان درمبارزات اجتماعي و عدالت  خواهانه مورد تحسين جهانيان است، او عاشق شعرو موسيقي بود و ادبيات را با همه وجودش  مي كاويد و دركنارآن ازاحداث طبيعت كه درموسيقي آنها را مي يافت درهماهنگي بخشيدن  به نوشته ها ونمايشنامه هايش سود مي جست، ادبا درتجليل ازلوركا، او را غزل ادبيات  هسپانیا لقب داده اند ازمهمترين آثار” لوركا”  شعر«شاعر درنيويورك و نمايشنامه  تماشاچي» را مي توان نام برد.

2 ـ استقلال کشور قبرس :- بتاریخ 16 اگست سال1960ميلادي: كشورقبرس به استقلال رسيد، قبرس كه درمقابل ساحل  تركيه و سوريه واقع شده است ازشمال با تركيه و ازشرق با سوريه و لبنان مرزمشترك  دارد، اين كشوركه داراي نظام جمهوري است سرانجام پس ازسالها، زدو خورد و درگيري  درروز16 اگست سال 1960ميلادي به استقلال رسيد و روز ملي آن اول اكتبرتعيين شد، قبرس  امروزي به دو بخش تقسيم شده است، بخش يوناني درجنوب با بيش از5000 كيلومتر مربع  مساحت و بخش تركي درشمال با 3600كيلومتر مربع مساحت واقع شده است، محصولات اساسي  قبرس، حبوبات، انگور، مركبات، توت زميني و زيتون است، اين كشور داراي معادن غني مس  و آهن نيز هست.

روز شمار هفدهم ماه اگست :

1ـ استقلال کشور اندونزیا:- بتاریخ 17 اگست سال1945ميلادي: مردم”اندونزیا” قيام سراسري خود را براي كسب استقلال  و آزادي سرزمينشان از سلطه واستعمار “هالند” آغاز كردند، مردم “اندونزیا” به رهبري«  احمد سوكارنو» مدت4 سال مبارزه كردند و دراين مدت سازمان ملل دولت کشور هالند را  وادار به تشكيل حكومتي به نام اتحاديه ( اندونیزیا ـ هالند ) كرد، درسال1956ميلادي  جمهوري “اندونزیا” كه درگذشته هند هالند یا ( هند شرقي) خوانده مي شد، اتحاديه (  اندونیزیا ـ هالند ) را منحل و استقلال خود را اعلام كرد، پس ازآن « احمد سوكارنو»   ازمقام نخستين رئيس جمهور “اندونزیا”  كار خود را آغاز كرد، “اندونزیا”  درجنوب  شرقي آسيا واقع است.

2ـ کشته شدن رئیس جمهور  پاکستان:- بتاریخ 17اگست سال1988ميلادي: ضياءُ الدّين  رئيس جمهور پاكستان با 29تن از همراهانش درسانحه هوايي كشته شد، پس ازاين حادثه  غلام اسحاق خان رئيس مجلس سناي پاكستان برطبق قانون اساسي اين كشور جانشين موقت  ضياء الحق شد، ضياء الحق بعد از اجراي كودتا برضدّ ذوالفقار علي بوتو حكومت را در  پاكستان بدست گرفته بود.

روز شمار هجدهم ماه اگست :

1 ـ سالروز مرگ چنگیز خان مغل:ـ  بتاریخ 18 اگست  سال 1227 ميلادي (3 رمضان 624 هجري)، چنگيزخان مغول پس از تصرف  سرزمين هايي از چين تا حاشيه اروپا، در 72 سالگي درگذشت، گروه بين المللي مامور كشف  گور چنگيزخان مركب از تاريخدانان، جغرافيون و باستاشنان پس از چهل سال بررسي  سرانجام اين گور را در تپه اي در 260 كيلومتري شمالشرقي اولان باتور (پايتخت جمهوري  مغولستان) و به فاصله نزديكي از زادگاه وي (دامنه كوههاي لينبانشان، نزديك شهرك  باتشيريت، ايالت هنتي Hentii)  كشف كرده اند كه به صورت يك اطاقك 3 در 3 در 4 متري سنگي در عمق دو متري و در  نزديكي قله تپه است و در اطراف آن، قبور سنگي متعدد وجود دارد تا يافتن قبر چنگيز  دشوار باشد، چنگيز خان هنگام تعقيب جلال الدين خوارزمشاه كه لشگريان او را در منطقه  پروان (افغانستان فعلي) شكست داده بود تا رود سند، به علت ناسازگار بودن آب و هواي  اين منطقه (پاكستان امروز) بيمار شده بود و پس از بازگشت به زادگاه خود، هنگام شكار  نيز از اسب افتاده بود و اين دو عامل باعث مرگ او شد، اما پيش از مرگ “گوريلتا  (نشست)” سران مغول را تشكيل داده بود و وصيت هاي خود را كرده بود از جمله تاكيد  كرده بود كه مجموعه قوانين وي، دزاساك (ياسا)، دقيقا رعايت شوند مخصوصا كه در قلمرو  مغول با دروغ، دزدي و تجاوز به زنان شوهر دار بايد شديدا مبارزه شود، پيش از توسل  به خشونت بايد دست كم يكبار اخطار داده شود، دانشمندان، اديبان و آگاهان – هر كس كه  مي خواهند باشند بايد به خدمت گرفته شوند و بدون مشورت با آنان كاري صورت نگيرد، در  وحدت سران مغول كوچكترين خللي نبايد به وجود آيد، قوم مغول در هرجا كه باشد بايد از  زندگي در داخل شهر و آلوده شدن به مفاسد شهري جدا امتناع كند و زندگاني چادر نشيني  و يا به دور از شهر را از دست ندهد و …. قديمي ترين ياساي چنگيزي به خط ايغوري  نوشته شده است، در آخرين قوريلتاي زمان چنگيز، دو پسر از سه پسر اصلي و زنده او Ogodei (اگداي يا  اكتاي) و Toluy (تولي  يا تولوي) شركت داشتند. “جوجي” پسر بزرگ او و فاتح روسيه و خزر پيش از تشكيل اين  نشست فوت نموده بود و پنج پسر ديگر چنگيز از زنان غير رسمي بودند كه نقش مهمي به  آنان واگذار نمي شد، نام چنگيز كه موفق به متحد كردن اقوام مغول و سپس تصرف سرزمين  هاي ترك نشين و آنگاه شمال شرقي و شرق ايران شد در ابتدا “تموچين” بود.، در غرب نام  او را گنگيز (Genghis)  تلفظ مي كنند، چنگيز خان كه بيم داشت روزگاري دشمنانش گور او را بيابند و بقاياي  جسدش را بيرون بياندازند و روح او تا ابد ناراحت باشد محرمانه دستور داده بود كه  همه كساني كه در ساختن گور او و مراسم تشييع و تدفين جنازه شركت كنند كشته شوند و  اين وصيت پس از مراسم تدفين به دست “اگداي” انجام گرفت و به همين جهت چهل سال طول  كشيد تا هيات بين المللي گور او را پيدا كند، جغتاي (Jaghatay)  كه در ميان سه پسر اصلي چنگيز كوچكتر از همه بود در آخرين “قوريلتاي” شركت نداشت،  وي كه در عمليات رود سند در كنار پدر بوده همانجا مامور شد كه سند، مكران و كرمان  را تصرف كند تا بعدا جلال الدين خوارزمشاه از آنها به صورت پايگاه استفاده نكند و  جغتاي كرمان را در سال 1222 ميلادي متصرف شد، غارت كرد و ويران ساخت تا چيزي براي  جلال الدين باقي نماند، مورخان ضمن تاكيد بر خونريز بودن و شقاوت چنگيز خان در عين  حال وي را مردي باهوش و داراي عزم و اراده نيرومند دانسته اند.

روز شمار نزدهم ماه اگست :

1 ـ استرداد استقلال  افغانستان:- بتاریخ 19 اگست سال1919ميلادي مطابق28 اسد  سال 1298 خورشیدی: وطن عزیز مان افغانستان به استقلال رسيد، تا قبل ازاين تاريخ  افغانستان 30سال تحتُ‌ الحمايه دولت انگلستان بود زيرا تنها راه انگليس براي حفظ  راههاي ارتباطي اش با هند درتصرف داشتن افغانستان بود، دراوايل قرن19ميلادي ميان  كشورانگلیس و افغانستان جنگهاي متعددي درگرفت كه سرانجام به استقلال افغانستان  انجاميد، ازآن به بعد افغانستان با بحرانهاي بسيارروبرو شد و كودتاهاي متعددي در  كشورعزیز مان روي داد كه هريك به نوعي افغانستان را به سمت سياستهاي انگليس و روسيه  سوق داد، گفتني است كه افغانستان بتاریخ 27 دسمبرسال1979ميلادي مطابق 6 جدی 1358  خورشیدی به منظور دفع تجاوزاطراف افغانستان وبراساس تقاضای دولت افغانستان به اشغال  ارتش سرخ شوروي درآمد تا اینکه بر اساس مذاکره ژنیو تاریخی 14 اپریل سال 1988  میلادی مطابق 25 حمل 1367 خورشیدی که در آن مجلس وزرای خارجه کشور های افغانستان،  پاکستان، اتحادشوروی  و ایالات متحده امریکا گرد آمده بودند وتوافق نامه های را  امضأ نمودند که در ظرف 9 ماه نیروهای نظامی اتحادشوروی خاک افغانستان را ترک گوید و  بتاریخ 15 فبروری1989 میلادی مطابق 26 دلو 1368 خورشیدی یکصدوبیست هزار جنرال، افسر  و سرباز قشون سرخ پس از تقریبأ 9 سال اقامت در افغانستان بلاخره از افغانستان خارج  شدند و آخرین فرد آنها جنرال بوریس گرموف قوماندان عمومی اردوی 40  بتاریخ 16  فبروری پل دوستی حیرتان را عبور کرد در جریان سالهای اقامت قوای اتحادشوروی بیشتر  از پانزده هزار نفر این قشون به خاک و خون کشانده شدند و بیشتر از چهل هزار نفر  زخمی و معیوب گردیدند و هزاران نفر اسیر و لادرک شدند، مصارف جنگی آن به 70 بلیون  دالر بالغ گردید که بیشتر از 25 فیصد عواید خالص شوروی بود.

    داکتر نجیب الله رئیس جمور جمهوری افغانستان روز  26 دلو را روز نجات ملی اعلان نمود زیرا که آمدن قوتهای شوروی در افغانستان و اقامت  طولانی آنها را باعث جنگهای  وخونریزی های بیشتر میدانست و علاوه میگردد که در طول  مدت جنگ حدود 45000 نفر حزبی جانهای شرین خود را در راه دفاع از وطن از دست دادند  بعد از شهادت دکتور نجیب در سال 1992 میلادی، گروه های مختلف مجاهدین به شمول  طالبان  بعد ازسالها درگيريهاي داخلي، و خونریزی با مداخله وحملات نظامی امریکا و  انگلیس مخصوصأ بعد ازواقعه 11 سپتمبر 2001 واشنگتن مواجه شدند  اين  حملات با 25 راكت كروز در تاُسيسات طالبان ساعت 9 شب بوقت افغانستان روز يكشنبه  مورخ 7 اكتوبر2001 ميلادی و 15 ميزان  1380 خورشيدی در كابل، قندهار، جلال  آباد آغاز شد، و درسايرشب ها متواتر ولايات ، قندوز ، فراه ، هرات ،  سمنگان، نيمروز، شبرغان ، مزارشريف ، جوزجان  براي ساعت ها ادامه داشت و همچنان بم افگن هاي امريكائي در كوه توره بورا در  نزديك شهر جلال آباد تا روز پنجشنبه 6 دسمبر2001 ميلادی مطابق پنجشنبه  15 قوس 1380خورشيدی بدون وقفه ادامه داشت كه ، به اثر بم افگن ها  درافغانستان بسياری از مردم درهواي سرد آواره وتعدادی زيادی كشته ومعيوب بجا گذاشته است و گروه طالبان  طی هفته ها شکست یافت و فراری شدند ، و پس از آن نیروهای  کرزی رئیس جمهوربرسركارآمد و تلاش مي كند كه نابسامانيهاي سياسي و اجتماعي اين كشور  را سامان دهد.

روز شمار بیستم ماه اگست :

1 ـ سالروز بانی استقلال چیلی :ـ   بتاریخ 20 اگست سال 1778 میلادی : برناردو او هيگينز Bernardo O’ Higgins باني  استقلال كشور چیلی به دنيا آمد، وي صاحب منصب نيروهاي نظامي محلي وابسته  به دولت  هسپانيا بود كه در سال 1810 میلادی به جنبش استقلال طلبان چیلی پيوست ، اما در جنگي  كه روي داد از نيروي اعزامي هسپانيا كه چیلی را يك مهاجر نشين خود مي دانست شكست  خورد و به پیرو گريخت، وي در جنگ بعدي هم از هسپانيا شكست خورد و باز از عقيده اش  عدول نكرد و در سومين جنگ پيروز شد و به عنوان نخستين رئيس جمهوري چیلی انتخاب  گرديد، وي مردي ليبرال و هوادار اصلاحات ارضي و بر ضد فئوداليسم و اشرافيت بود كه  برنامه تقسيم اراضي  و اعطاي حقوق برابراو به مردم دشمني  مالكان بزرگ اراضي و  ثروتمندان را برانگيخت ؛ به گونه اي كه ادامه حكومت برايش دشوار شده بود ، برناردو  براي سركوب مخالفان به خشونت متوسل نشد و به خاطر بقاء چیلی و پايان دو دستگي در  جامعه از رياست كشور كناره گيري كرد و به پیرو رفت و تا پايان عمر همانجا ماند، او  در سال 1842میلادی فوت شد.

روز شمار بیست ویکم اگست :

1ـ اشغال چكسلواكي، پايان بهار  پراگ :ـ بامداد روز 21 اگست سال 1968ميلادي مردم اروپا حيرت زده  از خواب برخاستند، لشكرهاي زرهي پيمان ورشو شامل 300000 سرباز به دستور لئونيد برژنف رهبر اتحاد شوروي  شب قبل كشور چكسلواكي را اشغال كرده بودند، مهاجمان به پنج كشور شوروي ، پولند ،  بلغارستان ، المان شرقي و مجارستان اعضاي پيمان ورشو تعلق داشتند، كشور چكسلواكي (جمهوري چك و جمهوري اسلواكي كنوني در آن زمان كشور واحد چكسلواكي را  تشكيل مي دادند) نيز عضو پيمان ورشو بود، نيروهاي مهاجم ادعا مي كردند به درخواست  مقامات چكسلواكي براي نجات سوسياليسم در اين كشور اروپاي مركزي دست به اقدام نظامي  زده اند، سيستم سوسياليستي كه  سالیان پيش از اين تاريخ توسط اتحاد جماهير شوروي و  با يك كودتا به چكسلواكي تحميل شده بود، در 25 فبروری سال 1948 ميلادي ادوارد بنش  رئيس جمهور جمهوري چكسلواكي پس از دو هفته فشار بي امان و آشكار اتحاد شوروي ناگزير  شد قدرت را به حزب كمونيست و رهبر آن گوتوالد تسليم كند، در ميان تمام كشورهاي  اروپاي مركزي كه پس از آزادي از دست نازي ها به اشغال شوروي درآمده بودند ،  چكسلواكي تنها كشوري بود كه يك سيستم دمكراتيك و در عين حال يك حزب كمونيست قدرتمند  داشت، حزب كمونيست چكسلواكي در انتخابات عمومي سال 1946 ميلادي 38 درصد آرا را كسب  كرده بود و جايگاه مهمي در دستگاه دولت داشت، پس از كودتا كه به كمك شوروي صورت  گرفت ، گوتوالد و حزب كمونيست تمام امور چكسلواكي را در اختيار خود گرفتند، به اين  ترتيب ، اين كشور براي مدت 40 سال از جهان منزوي شد و به استثناي دوره كوتاه «بهار  پراگ» در پشت پرده آهنين قرار گرفت.

  در روز 5 جنوری سال 1968 ميلادي الكساندر دوبچك 47  ساله به مقام منشی عمومی حزب كمونيست چكسلواكي دست يافت و جنرال لوتويك اسووبودا 73  ساله به مقام رياست جمهوري انتخاب شد،اين دو نفر تلاش كردند تا در سيستم بسته كشور  اصلاحاتي را ايجاد كنند، در ماه اپریل 1968 ميلادي الكساندر دوبچك سانسور را لغو و اجازه مسافرت به كشورهاي  خارجي را صادر كرد و حتي به دستور وي رئيس پليس چكسلواكي دستگير شد، بسياري از مردم  چكسلواكي از اين شرايط تازه شادمان بودند بي آن كه مراقب اقدامات تحريك آميز پيمان  ورشو باشند، پس از حمله نيروهاي پيمان ورشو به خاك چكسلواكي و اشغال پراگ ، مردم در  مقابل آنها دست به مبارزه زدند،اما در رويارويي با تانك ها مردم غيرمسلح به زودي  سركوب شدند، مقامات چكسلواكي دستگير و افراد تازه اي جايگزين آنها گرديدند، در عين  حال هزاران نفر از مردم چكسلواكي نيز دستگير و روانه اردوگاه هاي كار اجباري در  اتحاد شوروي شدند،«بهار پراگ» و روياي يك «سوسياليسم با چهره بشري» تحت رهبري مسكو  ناگهان پايان يافت، به اين ترتيب ، در روز 21 اگست سال 1968 ميلادي ، خاك چكسلواكي  توسط نيروهاي پيمان ورشو به رهبري اتحاد شوروي اشغال شد،بهار پراگ پايان گرفت ، چك  ها و اسلواك ها ناگزير شدند 20 سال ديگر را در انتظار دستيابي به دمكراسي در پشت  پرده آهنين سپري نمايند.

2 ـ درگذشت نيكلسون دانشمند  انگليسي:-21 اگست سال1945ميلادي: رينولد نيكلسون دانشمند  و شرق شناس انگليسي درگذشت، او درسال1903ميلادي درپايان تحصيلاتش درسمت استاد زبان  دردانشگاه كمبريج مشغول تدريس شد، او بعد از درگذشت ادوارد براون ايرانشناس معروف  انگليسي دردانشگاه جانشين وي شد، نيكلسون كه درزمينه ادبيات خراسان و ايران  مطالعاتي درخور توجه داشت خود را مريد مولانا جلال الدّين محمد بلخی عارف و شاعر  بلند آوازه افغانی  مي دانست و مدت25سال درباره مثنوي مولوي تحقيق و مطالعه كرد.  «تصحيح تذكرة الاولياء عطارنيشابوري، تاريخ ادبيات عرب و چندين مقاله درباره شعرو  تصوف» ازجمله معروفترين آثار نيكلسون است، همچنين نخستين ترجمه كامل مثنوي مولوي  ازاوست.

3ـ تشکیل سازمان پيمان مركزي سِنتو:- بتاریخ21 اگست سال1959ميلادي: سازمان پيمان مركزي سِنتو  با شركت ايران، تركيه، پاكستان و بريتانيا درانقره تشكيل شد، پيمان سِنتو درواقع  جايگزين پمان بغداد بود، باكودتاي عبدالكريم قاسم درعراق و خروج اين كشور ازپيمان  بغداد، مقرّ آن نيز به انقره انتقال يافت و سِنتو ناميده شد، پيمان سِنتو حلقه  اتصال پيمانهاي ناتو و سِنتو بود كه به منظور ايجاد ديوارحفاظي- دفاعي دربرابر  شوروي و جلوگيري ازنفوذ آن كشور درديگرمناطق جهان ايجاد شده بود، درسال1979ميلادي  باسقوط رژيم شاهنشاهی درايران دولت جمهوري اسلامي ايران ازاين پيمان خارج شد و  بالاخره درسال1980ميلادي پيمان سنتو منحل اعلام شد.

4ـ جنگهای عثمانی و ایرانی:- بتاریخ 21اگست سال1514ميلادي: جنگ تاريخي چالدران ازبزرگترين جنگهاي تاريخ ايران و  عثماني است كه دردشتي به همين نام واقع ميان تبريز و خوي بين قواي ايران و عثماني  رخ داد، اين جنگ ميان سپاه شاه اسماعيل صفوي و قواي سلطان سليم عثماني روي داد و با  وجود تلاشهاي ايرانيان به نفع عثماني پايان يافت.

5 ـ اسقلال گشور البانی :- بتاریخ21 اگست سال1912ميلادي: كشورالباني استقلال داخلي يافت و بصورت اميرنشيني  مستقل درآمد، تاسال 1925ميلادي شوراي سلطنتي براين كشور حكومت مي كرد اما دراين سال  قيام مردمي به رهبري احمد زوغو موجب روي كارآمدن نظام جمهوري درالباني شد، الباني  درجنگ جهاني دوم به اشغال موسوليني درآمد و تاسال1944ميلادي سلطه ايتاليا براين  كشور ادامه يافت، دراين سالها جنبش پرتوان پارتيزاني به رهبري انورخوجه سازماندهي  مقاومت مردمي را به عهده گرفت و مجدداً جمهوري اعلام كرد و تا پايان عمردرسمت رياست  جمهوري الباني باقي ماند، كشورالباني درجنوب قاره اروپا و درشبه جزيره بالكان واقع  شده و با كشورهاي يونان و يوگسلاوي سابق هم مرز است.

 روز شمار بیست و دوم ماه  اگست  :

1 ـ سند محرمانه انگلستان در  باره چه گوارا :ـ  بتاریخ 22 اگست 2004میلادی: در ميان  اسناد محرمانه دولت انگلستان كه هفته منتهي به از طبقه بندي خارج و در اختيار آرشیف  ملي قرار داده شده اند و دسترسي به آنها آزاد است، سندي در باره « چه گوارا »  انقلابي معروف امريكاي لاتين ديده مي شود كه حاوي نظر ماموران اطلاعاتي انگلستان  درباره اوست،  در اين سند از چه گوارا به عنوان فردي دلچسب و با فرهنگ ياد شده كه  به هدفي كه در پيش گرفته ايمان مطلق دارد، در اين سند آمده است: چه گوارا از شغل  طبیب و زندگاني مرفه در ميان فاميل( طبقه متوسط آرژانتين) گذشت تا با تمام وجود در  خدمت انقلاب جهاني سوسياليستي قرار گيرد، او مردي توانا و داناست كه نمي شود وي را  از راهي كه مي رود بازگردانيد( خريداري كرد)، او جز نيكبختي همه مردم به چيزي ديگر  نمي انديشد،چه گوارا يك ايرلندي ـ هسپانیايي بود كه در آرژانتين به دنيا آمده بود ،  مرد شماره 2 در انقلاب کیوبا بشمار مي رفت و در 1967 در بوليوي كشته شد، وي پس از  پيروزي انقلاب کیوبا، به منظور كمك به انقلابيون لاتين و افريقايي به چند كشور قاره  افريقا و امريكاي لاتين سفر كرده بود و در جريان همين تلاش در بوليوي دستگير و بدون  محاكمه، و طبق برخي گزارشها به اشاره « سيا » اعدام شد، سالها بعد استخوانهاي وي به  کیوبا حمل و در اين سرزمين مدفون شدند.

2 ـ موافقت نامه مجروحان  ميدانهاي جنگ :- 22 اگست سال1864ميلادي: قرارداد تاريخي  ژنیو ميان نمايندگان چند كشور اروپايي- آسيايي و امريكايي به امضا رسيد، هدف از  امضاي قرارداد ژنیو ياري رساندن به مجروحان ميدانهاي جنگ بود، طبق اين موافقت نامه  اعضاي تيمهاي طبیب امدادگران و تأسيسات مربوط به آنان بايد درميدانهاي جنگ بي طرف  شناخته شوند و ازهرگونه تعرض درامان باشند.

روز شمار بیست وسوم اگست :

1ـ امضاي پيمان دوستي المان و  شوروي :ـ بتاریخ23 اگست سال 1939 ميلادي مردم جهان با  حيرت از امضاي پيمان دوستي ميان کشورهای المان نازي و اتحاد جماهير شوروي در كاخ  كرملين در مسكو آگاه شدند، استالين ، رهبر بسيار قدرتمند اتحاد شوروي به كشورهاي  غربي مظنون بود كه قصد دارند تمايل جهانگشايي هيتلر را متوجه شرق كنند، وي واگذاري  كشور چكسلواكي را در جريان كنفرانس مونيخ به المان تاييدي در اين سوءظن خود مي  دانست، بنابراين در روز19 اگست سال 1939 ميلادي به بیروی سیاسی حزب اطلاع داد كه  قصد دارد يك پيمان را با همسايه جنگ طلب خود امضا كند،سه روز بعد يواخيم فن ريبن  تروپ ، وزير خارجه المان نازي و مولوتف ، وزير خارجه اتحاد شوروي پيمان دوستي ميان  المان نازي و اتحاد شوروي را امضا كردند، مدت اين پيمان ده سال تعيين شده بود يكي  از مفاد پيمان اين ماده بود:«دو طرف امضاء كننده تعهد مي كنند از هر گونه تهاجم ،  اقدام نظامي ، اقدام خشونت بار عليه يكديگر چه به صورت فردي ، چه به صورت اتحاد با  ديگر كشورها خودداري كنند، در عين حال براساس يك توافق پنهاني المان نازي و اتحاد  شوروي ،کشور پولند را بين خود تقسيم كردند با امضاي اين پيمان هيتلر نيز به نوبه  خود از جنگيدن در دو جبهه خلاص شد، چند روز بعد در روز اول سپتمبر سال 1939 ميلادي  هيتلر به پولند اعلان جنگ داد ، با اين كه مي دانست به احتمال قوي جنگ با پولند  موجب جنگ با فرانسه و انگلستان خواهد شد، اتحاد شوروي نيز از اين موقعيت استفاده  كرد، به كشور فنلند حمله كرد و كشورهاي بالت (لتوني – استوني – ليتواني) را به خاك  شوروي منضم نمود و روماني را تصرف كرد، قوای نظامی المان در روز اول سپتمبرسال 1939 ميلادي به فرمان هيتلر و فقط ساعاتي  بعد از اعلان جنگ به پولند به خاك اين كشور حمله كرد، قوای نظامی شوروي نيز به نوبه  خود به بخش شرقي پولند حمله كرد و براساس پيمان دوستي با المان نازي بخش شرقي پولند  را تصرف نمود.    انگلستان در روز 3 سپتمبر به المان نازي اعلان جنگ داد و 5 ساعت بعد فرانسه نيز  در جنگ با المان به انگلستان پيوست، به اين ترتيب در روز 23 اگست سال 1939 ميلادي  المان نازي و اتحاد شوروي يك پيمان دوستي ده ساله را امضا كردند و مخفيانه توافق  نمودند كشور پولند را بين خود تقسيم كنند، اين سرآغاز جنگ دوم جهاني شد كه بخش اعظم  جهان به جبهه جنگ ميان طرفين متخاصم تبديل شد و ده ها ميليون نفر در جريان آن جان  خود را از دست دادند، اما امضاي اين پيمان دوستي ميان المان نازي و اتحاد شوروي  مانع هيتلر نشد كه دو سال بعد در ميان نا باوري استالين به خاك شوروي حمله كند.

روز شمار بیست وچهارم اگست :

1 ـ قتل عامهای مذهبی در  فرانسه:ـ بتاریخ 24اگست سال1572ميلادي: بزرگترين قتل  عامهاي مذهبي درتاريخ فرانسه روي داد، اين كشتار خونين ازمراسم ازدواج هانري پادشاه  ناواربا مارگريت آغازشد، اين قتل عام به دستور كاترين دو مديسي ملكه فرانسه و تصويب  شارل نهم شاه كشور انجام گرفت، درمراسم ازدواج هانري و مارگريت عده اي ازسران مذاهب  كاتوليك و پروتستان حضورداشتند و برخورد شديدي ميان آنان درگرفت، كاترين دومديسي  ازاين فرصت سوء استفاده كرد و پسرش را به قتل عام پروتستانها تشويق كرد، دراين  درگيري و منازعه حدود30000هزارتن به قتل رسيدند و چون اين كشتار درروزعيد سن  بارتولومي رخ داد درتاريخ فرانسه به نام كشتارسن بارتولومي ثبت شده است.

2ـ تولد پي يركوري فيزيكدان  فرانسوي :- بتاریخ 24اگست سال1859ميلادي: پي يركوري  دانشمند و فيزيكدان فرانسوي درپاريس به دنيا آمد او از كودكي استعداد شگرف خود را  درعلوم رياضي آشكارساخت، ازاين رو با جدّيت بسياربه رياضي و فيزيك پرداخت، پي  يركوري درمدتي كوتاه ازمكتشفان بزرگ دنياي فيزيك و شيمي شد، پي يركوري  درسال1898ميلادي به اتفاق همسرش مادام كوري فيزيكدان برجسته موفق به كشف راديوم و  پلوتونيوم شد.

3ـ در گذشت نيچه فيلسوف الماني  :– بتاریخ 24اگست سال1900ميلادي: فردريك ويلهلم نيچه  فيلسوف الماني درگذشت، نيچه دردوران تحصيل با آثار و نوشته هاي شوپنهاور آشنا شد و  ازآنها تأثير پذيرفت، نيچه همچنين تا مدتها به هنرو فلسفه واگزمعتقد بود اما چند  سال بعد با آنچه طرفدارش بود به مخالفت برخاست و اصول دنياي قديم را با طرح انديشه  اَبَرمرد محكوم كرد، ازميان آثار نيچه « چنين گفت زرتشت و فراسوي نيك و بد» را مي  توان نام برد.

4 ـ اعلام موجوديت «ناتو» :- بتاریخ 24اگست سال1949ميلادي: سازمان پيمان آتلانتيك شمالي«ناتو» درواشنگتن امريكا  اعلام موجوديت كرد، ناتو بزرگترين اتحاديه سياسي- نظامي بعد ازجنگ جهاني دوم بود و  پس ازتسليم اوراق مربوط به تصويب معاهده آتلانتيك شمالي به دولت امريكا رسميت يافت،  ناتو به منظور اجراي سياست محاصره ( ديپلماسي محاصره) با امضاي نمايندگان  12كشورجهان (امريكا، انگلستان، ایتالیا ایسلند، بلجیم، پرتگال، دنمارک،  كانادا،  لوکزامبورک ، ناروی، هالند،  یونان) تشكيل شد و درسال1951ميلادي كشورهاي المان و  تركيه و در سال 1966 فرانسه نيز به آنها پيوستند، ناتو به منظور مقابله با حركتهاي  اصلاح طلبانه تأسيس شد و ازمهمترين مواد اين پيمان آن بود كه درصورت تجاوز نيروي  متخاصم به يكي ازاعضاي اين پيمان ديگرهم پيمانان به ياري اش بشتابند، شايان توجه  است كه قصرناتو ابتدا در پاريس بود اما بعد ازخروج فرانسه ازاين پيمان به بروكسل  انتقال يافت همچنان این سازمان بعد از جنگ سرد تقویه یافت که ده کشور اروپای مرکزی  و شرقی روز شنبه اول می سال 2004 میلادی به عضویت کامل پیمان اتلانتیک شمالی «  ناتو» در آمدند که عبارت اند ار: ( قبرس، جمهوری چک، استونی، مجارستان، لتونی،  لیتوانی، مالت، پولند، اسلو ، و اسلوونی) که به این ترتیب شمار اعضای اتحادیه اروپا  از 15 کشور به 25 کشور افزایش یافت و مساحت آن 25 در صد بیشتر شد و جمعیت آن به 450  میلیون نفر خواهد رسید.  

روز شمار بیست وپنجم ماه اگست :

1ـ در گذشت نیچه فیلسوف المان  :ـ  بتاریخ بيست و پنجم اگست سال 1900: “فردريك ويلهلم  نيچه Nietzsche ”  در  56 سالگي درگذشت. “نيچه” فيلسوف الماني و نويسنده كتابهاي “تولد تراژدي”، “چنين گفت  زرتشت” و “آن سوي خوب و بد” تمدن بورژوازي غرب را رد كرد و آن را منحط خواند، وي كه  يك موراليست بود فرضيه انسانهاي توانا (سوپرمن) را مطرح ساخت كه بعدا مورد توجه  نازيهاي المان قرار گرفت و به آن استناد مي كردند.

روز شمار بیست وششم اگست :

1ـ استقلال سرزمين ونزوئلا:- بتاریخ 26اگست سال1821ميلادي: دوران سلطه 322ساله هسپانیا برسرزمين ونزوئلا پايان  يافت، ونزوئلا ازكشورهاي نفت خيز دنياي امروز است كه درمنطقه امريكاي جنوبي  قراردارد، ازدسمبر1499ميلادي كه اولين قسمتهاي ونزوئلا آلفونسو روجِدا دريانورد  مشهوركشف كرد؛ دولت هسپانیا مالك اين سرزمين شده بود، ونزوئلا درفبروری 1829ميلادي  بطوركامل مستقل شد.

2ـ اتحاد کشور روسیه و فرانسه:- بتاریخ 26اگست سال1891ميلادي: اتحاد دو جانبه روسيه تزاري و فرانسه به امضا رسيد،  به اين ترتيب فرانسه كه بعد ازشكست ازالمان درصدد يافتن متحدي براي خود بود درجنگ  احتمالي آينده اش با المان ازمتحدش ياري بگيرد روسيه تزاري را متحد خود يافت،  فرانسويان براي استفاده ازاين اتحاد 13ميليارد فرانك به روسها قرض دادند و روسيه  ازاين قرض براي احداث راه آهن سراسري سيبري بهره برد، فرانسه و روسيه درجنگ جهاني  اول نيزمتحد بودند.

3ـ استقلال کشور نامیبیا:ـ بتاریخ 26اگست سال1971ميلادي: كشورناميبيا به استقلال رسيد، اين كشور  درسال1884ميلادي تحت حمايت المان قرارگرفت سپس درسال1915ميلادي تسليم افريقاي جنوبي  شد و با موافقت سازمان ملل متحد تحت قيوميت اين كشور اداره مي شد، درسال1968ميلادي  سازمان ملل نام اين كشور را به ناميبيا تغييرداد ولي اين سرزمين همچنان درسيطره  افريقاي جنوبي بود، سرانجام درمارچ 1990ميلادي ناميبيا ازقيوميت افريقاي جنوبي خارج  و بطور كامل مستقل شد.

روز شمار بیست وهفتم ماه اگست :

1ـ زاد روز هگل فیلسوف تاریخ :ـ بتاریخ 27 اگست سال 1770 میلادی : “گئورگ ويلهلم فردريک هگل Hegel” فيلسوف و تاريخدان  بزرگ آلمان به دنيا آمد و در سال 1831میلادی درگذشت و كتابهاي متعدد از جمله علم  منطق، دائره المعارف علوم فلسفي، فلسفه حق، درباره تاريخ، درباره اخلاقيات و … را  تاليف كرد، وي كه از فلاسفه معروف به ايده آليست بشمار مي رود فرضيه تاريخ معروف به  ديالكتيك هگلي را بنياد نهاد كه بر اساس تز (Thesis)،  آنتي تز (Antitheses)  و سنتز (Synthesis)  بود ، زيرا که عقيده داشت همه تحولات تاريح داراي سه خصلت اساسی هستند و هر تحول  تاريخ نيروي ضد خود را به وجود مي آورد که با آن در معارضه خواهد بود، هگل گفته است  که براي درک هر جنبه فرهنگ انساني بايد مسير گذشته آن را يافت و تاريخش را دانست،  وي تاکيد بر درک تاريخ و مطالعه دقيق آن دارد که بدون اين درک نمي توان در فلسفه ،  هنر ، سياست ، حتي دين و علم تبحر يافت،هگل را مروج ” فلسفه تاريخ ” مي دانند که  معتقد به وجود نيرو و عامل واحد و يا چند نيروي مشخص حاکم بر شکل گيري تاريخ هستند  به عبارت ديگر تاريخ تکرار مي شود،عقايد هگل در فلاسفه و مورخان بعد از او از جمله  ماركس، لاسال، دوي و سارتر Sartre موثر واقع شده است، هگل در طول عمر، همواره استاد دانشگاه، مولف و مدت کوتاهي هم  سردبير نشريه بود، او از حاميان و مشوقان تامين وحدت الماني زبانها بشمار مي رود.

روز شمار بیست وهشتم ماه اگست :

1 ـ سلطان سليمان مجارستان را  فتح كرد:ـ بتاریخ 28 اگست سال 1526 ميلادي ، سلطان  سليمان قانوني سلطان امپراتوري عثماني لشكريان مجارستان را در دشت موهاكس در هم  شكست و كشور مجارستان را فتح و به خاك عثماني منضم كرد، به اين ترتيب مجارستان  موجوديت خود به عنوان يك كشور مستقل را از دست داد، در جريان دوران طولاني سلطنت  سلطان سليمان قانوني كه 46 سال از سال 1520 تا 1566 ميلادي به طول انجاميد ،  امپراتوري عثماني به اوج شكوفايي خود رسيد، در زمينه هاي هنر و معماري ابنيه  باشكوهي مانند مسجد سليمانيه احداث شدند، در عين حال سلطان سليمان قانوني قلمرو  امپراتوري عثماني را گسترش داد، قلمرو امپراتوري عثماني در زمان سلطنت وي از مرزهاي  مراكش تا مرزهاي ايران وافغانستان از دروازه هاي شهر وين تا سواحل اقيانوس هند در  جنوب شبه جزيره عربستان گسترده بود، سلطان سليمان قانوني در سن 25 سالگي جانشين  پدرش سلطان سليم اول ملقب به سنگدل شد، وي از اين اقبال برخوردار بود كه با مشكلات  سلاطين قديم عثماني روبه رو نبود، در كشور نظم برقرار بود، ايران و عثماني در آن  دوره در صلح به سر مي بردند، دولت كاملا بر ولايات تسلط داشت، سلطان سليمان قانوني  دوست دوران كودكي اش ابراهيم پاشا را به مقام وزير اعظم منصوب كرده بود، ابراهيم  پاشا فردي مدبر و لايق بود، با توجه به اين شرايط سلطان سليمان قانوني بدون فوت وقت  دست به تصرف سرزمين هاي مديترانه شرقي مي زند و سراسر كشورها و سرزمين هاي مديترانه  شرقي را متصرف مي شود، توجه امپراتوري عثماني به تصرف كشورهاي مديترانه شرقي سه ربع  قرن پيش با اشغال قسطنطنيه آغاز شده بود، در روز 20 دسمبر سال 1522 ميلادي ، سلطان  سليمان قانوني پس از 5 ماه محاصره ، قلعه مستحكم جزيره رودس كه شواليه هاي فرقه سن  ژان از آن دفاع مي كردند را به تصرف خود درآورد، اما امپراتوري عثماني از سوي غرب  كه بيشتر سرزمين هاي آن تحت تسلط امپراتور شارل كن پادشاه هسپانیا و اطریش بود در  معرض تهديد قرار داشت، بنابراين سلطان سليمان قانوني تصميم مي گيرد ، كشور مجارستان  كه پادشاه آن لويي دوم بود و ميان متصرفات وي در سرزمين هاي بالكان و امپراتوري  شارل كن واقع شده بود را تصرف كند، در نبرد دشت موهاكس سلطان سليمان با يك تدبير جنگي وانمود كرد كه صفوف قلب سپاهش  متزلزل شده تا بتواند سوار نظام قدرتمند مجار را به سوي قلب سپاه عثماني جلب  كند،اين تدبير موثر واقع شد و سوار نظام مجار عجولانه و به اميد اسير كردن شخص  سلطان به قلب سپاه عثماني حمله كرده و در دام افتادند، پس از حمله سوار نظام مجار  صفوف سربازان قلب سپاه عثماني آنها را به محاصره درآوردند و تقريبا تمام سوار نظام  مجارها زير آتش سنگين توپخانه قوای نظامی عثماني كشته شدند.

   لويي دوم پادشاه مجارستان و تعداد اندكي از  سپاهيانش كه قصد داشتند از طريق مرداب ها فرار كنند ، در مرداب هاي پيرامون دشت  موهاكس غرق شدند، سلطان سليمان قانوني پس از درهم شكستن سپاه مجارستان به آساني شهر  بودا [بوداپست امروزي] پايتخت مجارستان را فتح كرد و به دروازه هاي اروپاي غربي  رسيد، به اين ترتيب در روز 28اگست سال 1526 ميلادي سلطان سليمان قانوني و سپاه  عثماني لشكريان مجارستان را در دشت موهاكس در هم شكستند و سراسر مجارستان به خاك  امپراتوري عثماني منضم شد و مجارستان موجوديت خود را به عنوان يك كشور مستقل براي  چند قرن از دست داد.

روز شمار بیست ونهم  ماه اگست :

1 ـ جنگ تریاک وتاریخچه آن :ـ   بتاریخ 29 اگست  سال 1842میلادی : جنگ ترياك ميان چين و انگلستان پايان يافت، اين  جنگ به پيروزي انگلستان و از دست رفتن هانک کانگ و باز شدن درهاي چين به روي تاجران  انگليسي انجاميد، انگلستان ترياك محصول هند را به چين صادر مي كرد و چينيان با مصرف  ترياك معتاد شدند و با تشويق دولت چين به كشتي هاي باري انگلستان حمله بردند و  صندوقهاي ترياك را به دريا ريختند كه اين امر بهانه جنگ شد، به اين مناسبت نگاه  كوتاهي به تاريخچه ترياك بيافگنيم:

   بوته ترياك به دليل سازش با هر آب و زميني از قديم  الايام در اطراف درياي مديترانه به صورت خود رو به دست مي آمد و به علت داشتن گلهاي  زيبا، به تدريج به دست انسان كشت شد، نخست مصريان قديم، سپس ساكنان آسياي صغير  (تركيه) و آنگاه يونانيان و بعد از آنها روميان با اين ماده (بوته ترياك و شيره آن)  آشنا شدند، بقراط كه آن را Opium مي ناميد براي درمان بيماريها آن را تجويز مي كرد، در كتابخانه ي “آجر نبشته” آشور  بانيپال (2700 سال پيش) از آن به عنوان داروي مسكن نام برده شده است، اسكندر مقدوني  آن را با خود از يونان به ايران آورد تا در صورت بيمار شدن سربازانش به آنها  بخوراند و سپس آن را در شرق افغانستان (آن زمان آريانا يعني سرزمين آرين ها خوانده  مي شد) كشت كرد، عربها كه در گسترش آن در آسياي جنوبي سهيم هستند، آن را داروي رفع  سردرد مي پنداشتند، رازي نخستين شيميداني بود كه هزار سال پيش خواص شيميائي ترياك  را شناخت و آن را افيون Afiyun (واژه شكسته شده Opium)  خواند، سپس ابن سينا در آزمايشگاه خود روي اين ماده تجربه فراوان كرد و به اعتياد  آور بودن آن پي برد و توصيه كرد كه فقط براي رفع تسكين درد، درمان اسهال و اسهال  خوني و چشم درد به طور موقت و مقطوع از آن استفاده شود، احتمالا از همين زمان اين  ماده ترياك Teriac (داروي مسكن) خوانده شده است، در آن زمان براي رفع تسكين درد شيره آن را به مقدار  كم با عسل مي خوردند، مصرف ترياك به ميزان محدود بود زيرا خوردن زياد آن باعث مرگ  مي شد، مغولها و تيموريان (تاتارها) اولين قومي بودند كه از ترياك به عنوان ماده  مخدر استفاده كردند، آنها اين ماده را به سربازان خود مي خوراندند تا در ميدان جنگ  از كشتن و كشته شدن نهراسند و فرار نكنند، استفاده از ترياك به عنوان ماده مخدر از  قرن شانزدهم به تدريج معمول شد، انگليسي ها پس از تصرف هند و دست يافتن به مزارع  خشخاش اين كشور به تجارت ترياك به كشورهاي ديگر مخصوصا چين دست زدند كه به دو جنگ  معروف به ترياك در قرن 19 انجاميد، احتمالا تشويق ايرانيان وافغانیان به كشيدن  ترياك مربوط به همين دوره است، در قرن 20، علي رغم ممنوعيت اين ماده از سوي جامعه  ملل (سابق) و سازمان ملل كشت ترياك درساحه تسلط مجاهدین به افغانستان و مثلث طلايي،  و مصرف آن و مشتقاتش از جمله هروئين ادامه دارد.

روز شمار سی ام  اگست :

1 ـ شكست سپاه روسيه تزاري  ازقوای نظامی المان:ـ بتاریخ 30 اگست سال 1914 ميلادي ،  در حالي كه فقط يك ماه از آغاز جنگ كه به جنگ جهاني اول شهرت يافت ، مي گذشت قوای  نظامی امپراتوري المان ، لشكر روسيه تزاري را در منطقه تاننبرگ در هم شكست، اين  پيروزي نشان داد كه جنگ طولاني و بي رحمانه خواهد بود، در روز اول اگست سال 1914  ميلادي در ساعت 4 بعدازظهر زنگ تمام ناقوس ها در سراسر فرانسه به صدا درآمدند كه  طنين آنها خبر از واقعه شومي مي داد، بسيج عمومي در فرانسه اعلام شد، المان در همان  روز به روسيه و در روز دوم اگست به فرانسه اعلان جنگ داد، در روز 4 اگست قوای نظامی  المان بي طرفي بلجیم را نقض كرد و لشكرهاي قوای نظامی المان وارد خاك اين كشور  شدند، در پي حمله المان به خاك بلجیم ، انگلستان نيز در كنار فرانسه و روسيه با  المان وارد جنگ شد، فرانسوي ها از متحد خود روسيه خواستند هر چه سريعتر به خاك  المان حمله كنند تا اين كشور ناگزير به جنگ در دو جبهه شود، بنابراين دو سپاه روسيه  در نيمه ماه اگست سال 1914 ميلادي ايالت پروس شرقي المان [امروز اين ايالت ميان  پولند و روسيه تقسيم شده است] را مورد حمله قرار دادند، در روز 20 اگست ، قوای  نظامی دوم المان در گومبينن ناگزير به عقب نشيني شد، در پاريس و لندن ، متحدان تزار  روس ، موفقيت «جاده صاف كن روس» جشن گرفته شد.

  جنرال هلموت فن مولتكه رئيس قوای مشترك قوای نظامی  المان با دستپاچگي ، دو لشكر المان را از جبهه غربي به جبهه شرقي براي تحكيم اين  جبهه منتقل كرد، فرانسوي ها كه به شدت تحت فشار قرار گرفته بودند، از كاهش نيروهاي  الماني استفاده كردند تا مواضع خود را تحكيم نموده و مانع از اشغال كشورشان شوند،  جنرال الماني پل فن هيندنبورگ 67 ساله كه بازنشسته شده بود دوباره به خدمت بازگشت و  براي جلوگيري از فاجعه فرماندهي قوای نظامی دوم را در دست گرفت و جنرال اريخ  لودندورف به معاونت وي منصوب شد،الماني ها توانستند مكالمات راديويي ميان جنرال هاي  روسي را استراق سمع كنند و متوجه شدند دو سپاه روسيه در فاصله دورتري از آنچه كه  تصور مي كردند ، قرار دارند، هيندنبورگ و لودندورف تصميم گرفتند به سپاه جنرال  سامسونف حمله كنند،آنها از كينه اي كه ميان دو جنرال روسي سامسونف و رننكامپف وجود  داشت باخبر بودند و تصور مي كردند جنرال رننكامپف فرمانده سپاه ديگر روسيه در كمك  به سامسونف ترديد نشان خواهد داد اين تصور آنها به حقيقت مبدل شد، قوای نظامی دوم  المان به فرماندهي جنرال هيندنبورگ 150000 سرباز سامسونف را مجبور به عقب نشيني به  تاننبرگ كرد و راه بازگشت آنها را مسدود نمود، در پي اين حمله غافلگيركننده شيرازه  سپاه سامسونف از هم گسست، در اين نبرد 30000 سرباز روس كشته و همين تعداد مجروح  شدند، المان ها بيش از 90000 سرباز روس را اسير كرده و 500 قبضه توپ را به غنيمت  گرفتند، بيش از 60 قطار اسيران روس را به غرب المان منتقل كردند، تلفات الماني ها  كمتر از 20000 نفر بود، سامسونف از شدت نااميدي خودكشي مي كند. يك هفته بعد ، در  سواحل درياچه هاي مازور سپاه جنرال رننكامپف به نوبه خود از قوای نظامی دوم المان  به فرماندهي جنرال هيندنبورگ شكست مي خورد، به اين ترتيب  در روز 30 اگست سال 1914  ميلادي ، قوای نظامی امپراتوري المان سپاه روسيه تزاري را در منطقه تاننبرگ در هم  شكست، اين نخستين شكست بزرگي بود كه در روزهاي اوليه جنگ جهاني اول كه از سال 1914  تا 1918 ميلادي سراسر اروپا و بخش هاي وسيعي از جهان را به خون و آتش كشيد رخ داد.

 روز شمار سی ویکم اگست :

1 ـ قوای نظامی فرانسه مصر را  تسلیم انگلستان کرد:ـ بتاریخ 31 اگست سال 1801 ميلادي :  جنرال فرانسوي منو ، فرمانده باقيمانده سپاهي كه ناپلئون به مصر برده بود تسليم  جنرال انگليسي آبر كرامبي شد و مصر كه توسط ناپلئون فتح شده بود را در اختيار  انگلستان قرار داد، براساس توافق ، باقيمانده سپاهيان فرانسه با كشتي هاي انگليسي به كشورشان بازگشتند،  ناپلئون بناپارت كه در آن زمان مقام قونسل فرانسه را داشت ، تصميم گرفت كشور مصر كه  تحت حاكميت سلطان عثماني بود را فتح كرده و سپس از راه زميني به هندوستان مستعمره  انگلستان حمله كند، وي در 2 جولای سال 1798 ميلادي با 54000 سرباز و 190 فروند كشتي  وارد بندر اسكندريه شد و پس از فتح اسكندريه و شكست دادن مرادبيگ مملوك مصر شهر  قاهره را اشغال كرد، ناپلئون كه از پيروزي خود سرمست شده بود ، تصور كرد كه لشكركشي  اش به شرق با موفقيت قرين خواهد بود، اما آدميرال هوراسيو نلسون فرمانده نيروي  دريايي انگلستان مكان ناوگان فرانسه كه در ابوقير در نزديكي اسكندريه لنگر انداخته  بود را كشف كرد، وي با توپخانه قدرتمند وکشتی خود مدت 15 ساعت کشتی غافلگير شده  فرانسه را بمباران كرد و کشتی فرانسه را نابود نمود، آدميرال فرانسوي برويس با ناو  فرماندهي خود كه 118 توپ داشت فرار كرد ، کشتی بان و پلونوو نيز با چند كشتي ديگر  راه فرار را در پيش گرفت، به اين ترتيب لشكر فاتح ناپلئون در سرزمين مفتوحه مصر  زنداني شد و راه بازگشت آنها به فرانسه مسدود گرديد، در روز 21اکتوبر سال 1798  ميلادي شورش بزرگي عليه فرانسوي ها در شهر قاهره به راه افتاد كه در جريان آن 300  سرباز فرانسوي از حمله جنرال دوپوي كشته شدند و فرانسوي ها نيز بي رحمانه 3000 مصري  را قتل عام كردند، ناپلئون مردي نبود كه نااميد شود،وي مي خواست مانند اسكندر  مقدوني هند را از راه زميني اشغال كند، بنابراين در ابتداي سال 1799 ميلادي ، قبل  از اين كه فصل گرما آغاز شود با 15000 سرباز راه سوريه را در پيش گرفت و پس از  العريش و غزه ، شهر يافا در قلب سرزمين مقدس را محاصره كرد، دو نفر از فرستادگان  ناپلئون كه به نزد مردم شهر يافا رفته بودند توسط آنها به قتل رسيدند و سربازان  فرانسوي پس از اشغال يافا دست به قتل عام زدند، بيش از 2500 اسير ترك به ضرب گلوله  يا توسط سرنيزه به قتل رسيدند، اما در يافا ، سربازان فرانسوي به نوبه خود به طاعون  مبتلا شدند كه اين بيماري تا انتها لشكركشي بناپارت به شرق ادامه يافت ، ناپلئون  تصميم گرفت به مصر بازگردد، در راه بازگشت سربازان فرانسوي تمام شهرهايي كه در مسير  آنها قرار داشتند را غارت كردند، پس از بازگشت ناپلئون به قاهره ، وي مطلع گرديد كه  ائتلاف بزرگي عليه وي در اروپا تشكيل شده و سربازان فرانسوي در تمام جبهه هاي اروپا  در حال عقب نشيني هستند، بنابراين بناپارت تصميم گرفت هر چه زودتر مصر را به مقصد  اروپا ترك كند، وي فرماندهي سپاه فرانسه در شرق را به جنرال كلبر واگذار كرد و خود  با تعدادي از جنرال هايش و تمام پولي كه در صندوق ها باقي مانده بود با يكي از  معدود كشتي هايي كه از حمله نلسون آسيب نديده بود ، عازم فرانسه شد.

   پس از ترك ناپلئون عثماني ها كه در ائتلاف عليه  ناپلئون شركت كرده و از حمايت نيروي دريايي انگلستان برخوردار بودند ، به مصر حمله  كردند، كلبر كه تنها مانده بود با آدميرال انگليسي اسمبت مذاكره كرد تا محترمانه  خاك مصر را ترك كند ، اما پيشنهاد وي رد شد. جنگ ميان فرانسوي ها و انگليسي ها و نيروهاي عثماني شدت گرفت و كلبر موفق شد  نيروهاي عثماني را در روز 20 مارچ سال 1800 ميلادي در هليوپوليس در نزديكي قاهره  شكست دهد، اما چند ماه بعد ، در روز 14 جون سال 1800 ميلادي توسط يك مصري كه از ظلم  و ستم فرانسوي ها به تنگ آمده بود ، به قتل رسيد، جنرال منو كه شخصيتي ضعيف داشت  جانشين وي شد، منو نتوانست در مقابل حملات نيروهاي انگليسي مقاومت كند ، بنابراين  تصميم گرفت تن به مصالحه دهد، به اين ترتيب در روز 31 اگست سال 1801 ميلادي جنرال  منو و باقيمانده سپاهيان شرق تسليم نيروهاي انگليسي به فرماندهي جنرال آبركرامبي  شدند، گرچه سلطان عثماني در ظاهر بار ديگر بر مصر تسلط يافت ، اما اين مقدمه اي بود  كه انگليسي ها در مصر حضور يابند و به تدريج مصر را تبديل به يكي از مستعمرات  امپراتوري انگلستان نمايند./   ختم رویداد های مهم جهان  در ماه اگست سالهای  مختلف

 

 

 


بالا
 
بازگشت