سراج الدین اديب

 

 

آرشیف نمبر (۵۳)

 

رویداد مهم جهان در ماه اکتوبر  ازاول تا 31 اکتوبر)

روز شمار اول ماه اکتوبر  :

1 ـ درگذشت ارسطو:ـ به تاریخ اول اکتوبر سال 322 پيش از ميلاد:ارسطو فيلسوف ، آموزگار و دانشمند بزرگ  يونان باستان كه افكار و روش هاي او بيش از ساير فلاسفه دوران كلاسيك در جهان نفوذ  داشته است به تاریخ فوق الذکر درگذشت، وي 62 سال عمر كرد، افلاتون او را كه شاگردش  بود مغز آكادمي و بزرگترين كتابخوان لقب داده بود، ارسطو به سال 334 پيش از ميلاد ،  مکتب « ليسيوم» را در آتن تاسيس كرد، پس از مرگ شاگردش اسكندر، آتني ها( کسانی که  در مرکز یونان می زیستند) او را به همان اتهام سقراط كه بي اعتنايي به خدايان آنان  بود به مرگ محكوم كردند كه به شهر چالسيس گريخت، وي در شمال يونان منطقه اي كه اينك  مقدونيه يونان ناميده مي شود به دنيا آمده بود و آتني نبود كه میشد استردادش را  تقاضا كرد، ارسطو يك سال بعد درگذشت، وي انسان را از افراط در هر كار بر حذر داشته  و اعتدال و ميانه روي را توصيه كرده است و سعادت را در تلاش براي رسيدن به آرزو و  يا نيل به آن دانسته و فرد نا آگاه ويا كسي را كه كاربرد دانشي را كه فرا گرفته  نداند انسان ناكامل خوانده است، به زعم او انسان كامل فردي منطقي است كه بدون دليل  دست به اقدام نمي زند و به همين سبب ورود انسان ناكامل ( غيرمنطقي ) را به سياست ،  براي جامعه خطرناك مي خواند، ارسطو جمع شدن ثروت دردست يك فرد را به زيان رفاه  عمومي جامعه مي داند و مي گويد كه ثروت بيش از نياز شخصي بايد در كنترل جامعه باشد  ( عقيده سوسيال دمكراسي ) در مورد قانون جزا مي گويد كه اگر مردم يكديگر را همانند  اعضاي فاميل دوست داشته باشند نيازي به چنين قانوني نيست ، ولي چون چنين نيست و در  جامعه ، انسان ناكامل زياد است ؛ قانون ، قضا و جزا  براي حفظ نظم جامعه و حراست از  آزادي ها ضرورت دارد، ارسطو همين عقيده را درباره قانون ازدواج دارد و مي گويد كه  اگر زن و مردي يكديگر را واقعا دوست بدارند كه لازمه ازدواج است نياز به وجود قانون  در اين زمينه نيست و همان علاقه دو جانبه هر مشكلي را حل مي كند.

2 ـ تاسيس جمهوري توده اي چين  :ـ به تاریخ اول اکتوبر سال 1949 میلادی: مائو تسه تنگ  در ميدان «صلح آسماني» در پیکن ( بي ژينگ ) در برابر صدها هزار چيني تاسيس جمهوري  توده اي چين را اعلام داشت كه امروز از نظر جمعيت ربع جهان ، ازلحاظ نظامي سوم ، از  جهت اقتصاد در مرز سوم و ظرفيت صنعتي پنجم است و پيش بيني شده است كه درپايان دهه  دوم قرن جاري ( حد اكثر 17 سال ديگر ) از همه لحاظ ابر قدرت بدون چون و چراي كره  زمين خواهد بود، نظام چين نوعي سوسياليستي ملي است كه قانون سال 1982 آن را انعطاف  پذير ساخته است.     مائو در نطق اول اکتوبر 1949 خود كه از روي نوشته مي خواند گفت : اين دولت  آماده است با همه دولتهايي كه تماميت ، حاكميت و حقوق چين را بپذيرند و اصل احترام  متقابل و رفتار برابر در مناسبات را قبول كنند ؛ روابط ديپلماتيك برقرار سازد، وي  گفت كه گام بعدي تلاش براي به دست آوردن كرسي چين در شوراي امنيت سازمان ملل خواهد  بود، وي تاكيد كرد كه نظام اجتماعي ـ اقتصادي چين را با توجه به فرهنگ چينيان بر  پايه ماركسيسم بنا خواهد نهاد  و …. مائو كه روز پيش از اين به عنوان « چرمن »  جمهوري توده اي چين تعيين شده بود ، پيش از ايراد اين نطق ، چو ئن لاي همرزم ديرين  خود به سمت نخست وزير( صدراعظم ) چين منصوب كرده بود، ساختار حكومتي و تشكيلات  دولتي چين و شرح وظايف آنها يك هفته پيش از اول اکتوبر تنظيم شده و حكومت به حزب  كمونيست منتقل گرديده بود.

   شوروي نخستين دولتي بود كه نظام تازه چين را  برسميت شناخت كه بعدا باهم قرارداد دوستي امضاء كردند، چين تا سال 1911 پادشاهي بود  که با انقلاب دکتور “سون يات سن ” جمهوري شده بود.. چيني ها كشور خود را ژونگوئو (Zhongguo ) مي خوانند،که بعدأ بنام چین شهرت یافت، شش سال پس از فوت مائو ، دولت وقت چين با  هدف پيشرفت در امور اقتصادي و ورود به صحنه رقابت هاي تجاری بين المللي با تصويب يک  قانون ، اقتصاد سوسياليستي اين کشور را به صورت انعطاف پذير درآورد و برخي از روش  هاي اقتصاد کاپيتاليستي از جمله اخراج کارگران زائد و غير مفيد را پذيرفت، در همان  روز اعلام تاسيس جمهوري توده اي چين ، در تايوان هم چيانكايشك و فراريان ديگر از  خاك اصلي ، بر اين جزيره نام « جمهوري چين » گذاردند، دولت چين همچنان به تايوان به  چشم يك جزيره ياغي خود مي نگرد، ولي هنوز راه مسالمت آميز را براي بازگرداندن آن به  خاك اصلي از دست نداده و چندي قبل پيشنهاد كرده است كه اگر از ياغي گري دست بردارد  آماده است كه تا مدتي معين ( فرمول هنگ كنگ ) نظام اقتصادي آن ( كاپيتاليستي ) را  تحمل كند،دولت امريکا در پي ديدار نيکسون رئيس جمهوري وقت از پیکن در سال 1972 و  ديدار با مائو و اعلام اين که در جهان تنها يک چين وجود دارد با پیکن روابط سياسي  بر قرار کرد و طولي نکشيد که در صدور کالا به امريکا در موارد بسيار جاي جاپان را  گرفت.

3ـ کشور نیجریه اعلام استقلال  نمود:ـ  به تاریخ اول اکتوبرسال1960ميلادي: كشورنيجريه  با حكومت فدراسيون اعلام  استقلالیت نمود ، انگلستان در  سال1914ميلادي با الحاق دو كشور تحت الحمايه خود يعني نيجريه شمالي و نيجريه جنوبي  مستعمره نيجريه را ايجاد كرد، 40 سال بعد اين كشور اعلام خودمختاري كرد و به عضويت  جامعه مشترك المنافع درآمد، درسال1960ميلادي مردم نيجريه با شركت همه پرسي به حكومت  فدراسيون مستقل ازبريتانيا رأي دادند.

روز شمار دوم ماه اکتوبر :

1 ـ تولد گاندی رهبر مردم هند:- به تاریخ دوم اکتوبرسال1869ميلادي: موهنداس گاندي رهبربزرگ ملت هند و باني استقلال  هندوستان بدنيا آمد، گاندي دررشته حقوق تحصيل كرد و بعد به مبارزه با استعمار  انگلستان پرداخت، گاندي اين مبارزه را تا كسب استقلال هند در سال1947ميلادي ادامه  داد، گاندي درنتيجه مبارزات مستمرخود و رهبري مردم محروم هند به مهاتما يعني«داراي  روح بزرگ» معروف شد، مهاتما گاندي رهبرو مبارزي مردمي بود و درراه مبارزه  درسال1922ميلادي به 6 سال زندان محكوم شد اما پس ازآزادي سياست مبارزه منفي  استعمارگران، مطرح و اجرا كرد، اين طرح گاندي ضربه مهلكي برپيكر اقتصاد انگليس وارد  ساخت و عاقبت مردم هند را به استقلال رساند، گاندي درسال1948ميلادي بدست يك جوان  متعصب هندو ترور شد، كتاب« تجربيات من ازحقيقت» ازآثار گاندي است.

2 ـ تولد«گرام  گرين» داستان نويس انگليسي:ـ به تاریخ 2 اکتوبر سال 1904  میلادی: « گرام گرين » داستان نگار انگليسي به دنيا آمد و 87 سال عمر كرد، وي مدتها  روزنامه نگاري كرد و در اين حرفه تا دبيري روزنامه تايمز ترقي كرد، زماني  سياستمدار، جهانگرد، كمونيست و…بود وحتي چند سال در اينتليجنس سرويس انگلستان كار  كرد، باوجود اين هيچگاه از نوشتن داستان دست برنداشت، داستانهاي او بر حسب مشغولیت  هایش زمينه هاي متفاوت دارد، او با نوشتن داستان « امريكايي ساكت » شهرت ضد  امريكايي به دست آورد كه به فراموشي سپرده نشد.

3 ـ صلاح الدين ايوبي بيت  المقدس ( اورشليم ) را پس گرفت:ـ به تاریخ 2 اکتوبر سال  1187 ميلادي در پي ده سال جنگ ، بالاخره سلطان صلاح الدين ايوبي سلطان مصر و سوريه  بيت المقدس ( اورشليم ) را از دست صليبيون خارج ساخت و به اخراج آنان از انتاكيه ،  بندر صور و ترابلس ( لبنان ) پرداخت، تلاش 18 ماهه ريچارد شيردل پادشاه انگلستان هم  براي پس گرفتن بيت المقدس به جايي نرسيد و در 1192 به اروپا بازگشت و جنگهاي صليبي  فروكش كرد، صلاح ايوبي يك «كرد» و از افسران کاکايش «شيركوه» فرمانده قوای نظامی  مصر بود كه پس از او اين سمت را برعهده گرفت و بعد از درگذشت سلطان مصر، خود را  سلطان مصر و سوريه خواند و به جنگ صليبيون اروپايي شتافت.

روز شمار سوم ماه اکتوبر :

1 ـ آزادی کشور بولیوی :ـ به تاریخ سوم اکتوبر سال 1825ميلادي: كشوربوليوي استقلال خود را ازهسپانیا بازپس  گرفت، استعمارگران هسپانیایی ازقرن 16 ميلادي به مدت سه قرن اين سرزمين را درسلطه  خود داشتند و معادن بوليوي را غارت كردند، ازسال 1809ميلادي انقلاب مردم بوليوي  عليه استعمارگران با كمك قوای مسلح آزاديخواه معروف سيمون بوليوارآغازشد، انقلابيون  بوليوي در سال1825ميلادي بر هسپانیایی ها غلبه كردند و بتدريج برتمام خاك فعلي  بوليوي و بخشهايي ازكشورهاي كنوني چیلی، برازيل، پاراگوئه و آرژانتين مسلط شدند،  بعد ازاين پيروزي بزرگ به پاس بزرگداشت سيمون بوليوار انقلابيون نام كشور خود را  بوليوي گذاردند، بوليوي به كشور هزاركودتا معروف است، زيرا پس ازاستقلال بدليل  اوضاع سياسي متشنج كودتاهاي متعدد دراين كشور روي داده است.

 2ـ امضاء معاهده” ویـن  “:- به تاریخ سوم اکتوبرسال1866ميلادي: معاهده” وين” دراين شهرميان  نمايندگان ايتالياي متحد و امپراتوري اتريش به امضا رسيد، به موجب “معاهده وين”  اطريش حاضر شد ايالت وَنسي را بطوررسمي به ايتاليا واگذارکند، ديگر تأثيرمهم معاهده  وين عدم دخالت اتريش دركليه امورممالك ايتالياي متحد بود.

 3ـ در گذشت مخترع ماشین  خیاطی:- به تاریخ سوم اکتوبرسال1867ميلادي: اِلياسهاو يكي ازمخترعين اوليه  چرخ خياطي درگذشت، او ازسال 1835ميلادي به تعميرماشينهاي نساجي و پنبه پاك كني  مشغول شد و چون به امور مربوط به ماشينها علاقمند بود توجه اش به اين موضوع جلب شد  كه چگونه مي توان عمل دوخت را به كمك ماشين انجام داد ازاين رو شروع بكاركرد و  سرانجام درسال 1845ميلادي موفق شد ماشین خياطي امروزي را بسازد.

روز شمار چهارم ماه اکتوبر :

1ـ جنگ ميان كاتوليك و پروتستان:ـ به تاریخ 4 اکتوبر1577  میلادی: هفتمين جنگ مذهبي ميان كاتوليكها و پروتستانهاي فرانسه در زمان سلطنت هانري  سوم پادشاه آن كشور آغاز شد و اين آخرين جنگي بود كه در زمان سلطنت اين پادشاه  اتفاق ميافتاد، در جنگ ششم با وجود تلفات زياد، نيروي پروتستانها به قدري بود كه  قادر به ايجاد جنگ هفتم نيز شدند، اين جنگ با پيروزي كاتوليكها روز 13 فبروری 1580  ميلادي تمام شد .

2 ـ انهدام جزایر کارائب :ـ به تاریخ 4  اکتوبر سال 1963 میلادی: طوفان مهيب معروف به” طوفان سياه كارائيب  “اتفاق افتاد و كليه جزاير و بنادر درياي كارائيب در اقيانوس اطلس مركزي، دستخوش  ويراني و انهدام ناشي از اين بلاي دريايي شدند، اين طوفان ويران كننده كه نظير آن  كمتر ديده شده بود با سرعتي در حدود 150 کیلو متر در ساعت اتفاق افتاد و مجموعأ شش  هزار نفر كه بيشتر آنان از مردم کیوبا و هائيتي بودند ،از ميان رفتند.

3 ـ آغاز عصر فضا :ـ به تاریخ  4  اکتوبر سال 1957 میلادی: نخستین سفینه فضایی با نام اسپورتنیک از خاک  شوروی به سوی آسمان پرتاب شد، پرواز اسپورتنیک با سرعت که هر 96 دقیقه یکبار کره  زمین را دور می زد که همه را شگفت زده کرد، یکماه بعد سفینه دوم شوروی با نخستین  موجود زنده که سگی بنام ” لایکا” به فضا رفت و از آن به بعد سفر انسان به فضا آغاز  شد.

   به دنبال شوروی امریکا نیز اعلان کرد که روز 6  دسمبر سال 1957 میلادی نخستین سفینه فضایی خود را به آسما پرتاب خواهد کرد، اما  نخستین تلاش امریکا با شکست روبرو شد، تنها چتد لحظه پس از شمارش محدود، سفینه سقوط  کرد، اما دوماه بعد سفینه ” ژوپیتر ” موفق شد که اسم امریکا را به سفینهء فضایی در  تاریخ ثبت کند.

روز شمار پنجم ماه اکتوبر :

1 ـ استقلال سرزمین هائیتی:– به تاریخ 5 اکتوبرسال1804ميلادي: سرزمين هائيتي مستقل شد و به اين ترتيب 185سال  سلطه هسپانیا و 120سال سلطه فرانسه براين كشور پايان يافت، فرانسويان درسال1697  ميلادي، هائيتي را با نام مَس دومينيك مستعمره خود كردند، شورش بردگان به رهبري  توسان گوورتور درسالهاي 1791 تا 1802ميلادي عامل اصلي استقلال اين كشور بود و  سرانجام درسال1804ميلادي هائيني به استقلال رسيد، اين كشوردرساحل درياي كارائيب  واقع است و با دو مينيكن مرز مشترك دارد.

2 ـ شهر” سالونيك” به تصرف  نيروهاي متحد درآمد:ـ به تاریخ 5 اکتوبرسال1915ميلادي:  شهرمهم و استراتژيك سالونيك كه درشمال شرقي كشوريونان قراردارد دراَثناي يكي  ازمهمترين پيكارهاي جنگ جهاني اول به تصرف نيروهاي متحد درآمد، نيروهاي متّفق درجنگ  اعم ازانگليس، فرانسه و روسيه به منظور حفظ شهرسالونيك، ازاين شهردفاع خوبي كردند،  اما درپي ازدست دادن نيمي ازقواي خود، اين شهرمهم و استراتژيك را به متحدين تسليم  كردند.

3 ـ قرارداد” تريِست” ميان  ايتاليا ويوگسلاوي امضا شد:ـ به تاریخ 5  اکتوبرسال1954ميلادي: قرارداد” تريِست” براي تعيين نحوه اداره بندرمعروف تريست،  ميان ايتاليا و يوگسلاوي امضا شد، اين بندركه درشمال شرقي خاك ايتاليا واقع است  ازسال1947ميلادي زيرنظر سازمان ملل متحد اداره مي شد، اما پس ازامضاي اين قرارداد  ميان دو كشور ايتاليا و يوگسلاویا تقسيم شد و هريك ازاين دو كشور اداره بخشي  ازبندرتريست را به عهده گرفتند.

روز شمار ششم ماه اکتوبر :

1 ـ بلجیم درتصرف فرانسه درآمد  :ـ به تاریخ 6 اکتوبر سال 1794 میلادی:در جنگ دوم جهانی  براي تصرف سرزمين بلجیم كه در جريان جنگهاي انقلابيون فرانسه و دول متحده اروپايي  دوبار دست بدست شده بود، با حمله سپاهيان فرانسوي آغاز شد، در اين جنگ كه تا روز23   اکتوبرهمان سال طول كشيد ، قوماندانی سپاه فرانسه با” ژوردان “فرمانده معروف بود و  پس از شكست سختي كه متحدين خوردند دوباره بلجیم در23 اکتوبر  1794 ميلادي به تصرف  فرانسه درآمد.

2 ـ”استانبول”به تصرف نيروهاي  ترك درآمد:ـ به تاریخ 6 اکتوبر سال 1923 میلادی:  زيباترين شهرهاي جمهوري تركيه بعد از نبرد خونين به تصرف نيروهاي آزاديخواه و  مشروطه طلب ترك درآمد، اين واقعه تاريخي 530 سال بعد از تصرف استانبول به دست سلطان  محمد فاتح صورت گرفت و رهبري آن قوای نظامی با مصطفي كمال پاشا معروف به آتاتورك  بود ، فتح استانبول يك سال بعد از شكست يوناني ها صورت گرفت.

روز شمار هفتم ماه اکتوبر :

1 ـ تصرف کشور، رمانیا ذریعه المانی ها :ـ به تاریخ  7 اکتوبرسال1940ميلادي: نيروهاي المان نازي درجنگ جهاني دوم، كشور  رومانیا را به تصرف خود درآوردند، بدين ترتيب مهمترين گام درراه حمله بعدي سربازان  به روسيه برداشته شد، سرزمين روماني تا قبل ازاين تاريخ تلاش مي كرد كه با المان  روابط صلح آميز داشته باشد و حتي درفاصله دو جنگ جهاني اول و دوم بخشي ازنفت مورد  احتياج المان را تأمين مي كرد.

2 ـ ایجاد، اتحاد کبیر در لاهه  :ـ به تاریخ 7 اکتوبر سال1701 میلادی : اتحاد سياسي بزرگ  اروپا معروف به” اتحاد كبير “در لاهه پايتخت هالند بين دولتهاي انگلستان – هالند –  المان و چند پادشاه كوچك الماني عليه فرانسه و فيليپ پنجم پادشاه جديد هسپانيا  ايجاد گرديد زيرا فيليپ پنجم نواده لويي چهاردهم بود، اين اتحاد سبب ايجاد جنگ  تاريخي 13 ساله فرانسه و اتحاد كبير شد .

روز شمار هشتم ماه اکتوبر :

1ـ افتتاح قديمي ترين دانشگاههاي جهان:- به تاریخ 8 اکتوبرسال1256ميلادي: دانشگاه ( پوهنتون ) “سوربُن” ازقديمي ترين و  معتبرترين دانشگاههاي جهان در شهرپاريس افتتاح شد، اين دانشگاه ابتدا درقرن11ميلادي  به منظور تربيت معلمان مذهبي كليسا تأسيس شد اما بتدريج دامنه فعاليتهاي آن گسترش  يافت و ديگرمقوله ها و رشته هاي علمي را نيز دربرگرفت، بدين ترتيب رشته هاي علمي  متعددي دردانشگاه” سوربن” دايرو تدريس شد تا اينكه سرانجام اين دانشگاه از  معتبرترين دانشگاههاي بين المللي شد، گفتني است كه باني اين مركزعلمي روبرت سوربُن  نام داشت. 

2 ـ استقلال كشور كاستاريكا:- به تاریخ 8 اکتوبرسال1821ميلادي: كشور” كاستاريكا “به استقلال رسيد، كاستاريكا  ازاواسط قرن 16ميلادي به مدت سه قرن تحت سلطه و انقيادهسپانیا بود، اما سرانجام موج  استقلال طلبي سراسر كاستاريكا را فراگرفت و مردم اين كشورتا خروج هسپانیایی ها  مقاومت كردند، كاستاريكا پس ازكسب استقلال ابتدا با مكزيك متحد شد، اما مدتي بعد به  فدراسيون امريكاي مركزي پيوست، درسال1960ميلادي با كشورهايي چون نيكاراگوآ  والسالوادور بازارمشتركي ايجاد كرد تا درامريكاي مركزي يكپارچه سازي اقتصادي  آغازشود، اين بازار مشترك به منظور برقراري تجارت آزاد و تعرفه تجارتی مشترك براي  اقلام وارداتي تشكيل شده بود، كاستاريكا با بيش از50000 كيلومترمربع مساحت در  همسايگي نيكاراگوئه واقع است.

روز شمار نهم ماه اکتوبر :

1ـ استقلال کشور اوگاندا، از  انگلیسها:- به تاریخ 9 اکتوبر سال 1962ميلادي: كشور”  اوگاندا” موفق به كسب استقلال ازانگلستان شد، اوگاندا درسال 1890ميلادي تحت سلطه  کمپنی افريقاي شرقي انگلستان قرارگرفت و درقرن19ميلادي بطور رسمي تحت الحمايه اين  كشورشد، همزمان با تسلط مقامات انگليسي بر اوگاندا، مبارزات استقلال طلبانه مردم  اين سرزمين شدت يافت، اين مبارزه ها موجب شد كه درسال1962ميلادي اين كشور به  استقلال برسد و درپي آن نظام جمهوري دراين سرزمين برقرارشد، نخستين رئيس جمهور  اوگاندا، گاباگا بود و ميلتون اوبوثه نخست وزير( صدراعظم ) اين كشور بعد از گاباگا  به رياست جمهوري اوگاندا دست يافت.

2 ـ پایان جنگ چین و جاپان :ـ   به تاریخ 9 اکتوبر سال 1945 میلادی:قرارداد تسليم قواي مسلح جاپان در پايان جنگ بين  الملل دوم در سرزمين چين به امضاء رسيد و به موجب اين قرارداد يك ميليون سرباز  جاپانی به دستور” هيرو هيتو “امپراتور خويش اسلحه به زمين گذاشتند و جنگ تاريخي چين  وجاپان پايان يافت،اين پيروزي كه نتيجه اتحاد كمونيستها و افراد دولتي چين بود  بعدها سبب تفرقه ميان آن دو نيرو و سرانجام تسلط كمونيستها بر سراسر خاك چين گرديد.

روز شمار دهم ماه اکتوبر :

1 ـ تجزیه امپراطوری اتریش :ـ به تاریخ 10 اکتوبر سال 1919 میلادی: پيمان تاريخي” سن  ژرمن “ميان دولت اتريش و متفقين به امضاء رسيد .به موجب اين قرارداد ،امپراتوري  اتريش به كلي تجزيه شد و كشور اتريش جديد به مجموع هاي از چند سرزمين الماني نشين  محدود شد و چون اتريش ميخواست به المان ملحق شود يكي از شرايط قرارداد” سن ژرمن  “اين بود كه اتريش نبايد به المان بپيوندد و به صورت يك كشور جداگانه بايد اداره  شود.

2 ـ  تولد مشهورترين  سياستمداران ايتاليا:ـ به تاریخ 10 اکتوبر سال 1887  میلادی: “جيوواني گرونكي” يكي از مشهورترين سياستمداران ايتاليا بعد از جنگ بين  الملل دوم در شهر” پونته ورا “در” پيزا “متولد شد، در جنگ اول به صورت داوطلب شركت  كرد و بعد از جنگ حزب” پوپولر “را تأسيس كرد، در اولين كابينه موسوليني معاون وزير  صنايع و تجارت او بود ولي بعد عليه موسوليني فعاليت كرد و به زندان افتاد ، وي بعد  از جنگ دوم جهاني به رياست جمهوري ايتاليا رسيد.

روز شمار یازدهم ماه اکتوبر :

1ـ  جنگ بوئر ها و انگلیسها:ـ   به تاریخ 11 اکتوبر  سال1899ميلادي: جنگ ميان بوئرها ساكنان هالندی افريقاي جنوبي و انگليسي ها آغازشد،  انگليسي ها درسال1871ميلادي به منظور استعمارسرزمين افريقا به افريقاي جنوبي وارد  شدند و پس ازايجاد مناطق مسكوني درآن سرزمين استقراريافتند، بعد ازكشف معادن غني  طلا و الماس دراين منطقه افراد زیادی از مهاجران اروپايي به افريقاي جنوبي روان شد  و بوئرها كه مخالف ورود تازه واردان بودند به جنگ با آنها پرداختند، اما به علت  حمايت انگليسي هاي استعمارگرازمهاجران اروپايي بوئرها دراين مبارزه شكست خوردند و  افريقاي جنوبي مستعمره انگلستان شد.

2ـ در گذشت نقاش و کارگردان  منتقد:- به تاریخ 11 اکتوبرسال1948ميلادي:” سرگئي  ميخائيلوويچ آيزنشتاين” نقاش، كارگردان و منتقد سينمايي درگذشت، او دردوران حياتش  چند فيلم ساخت كه هريك شاهكاري در عرصه هنرسينما بشمارمي رود، فيلمهاي او ازلحاظ  شكل، بيان و محتواي بسيارغني است، فيلم « رزونا و يوتمكين » او نقطه عطفي درتاريخ  سينما محسوب مي شود، دراين فيلم آيزنشتاين اهميت هرمونتاژ را براي ايجاد رابطه  دراماتيك ميام تصويرهاي پراكنده به اثبات رساند.

روز شمار دوازدهم ماه اکتوبر :

1 ـ كريستف كلمب قارّه امريكا را كشف كرد:- به تاریخ 12اکتوبرسال1492ميلادي: كريستف كلمب و همراهانش 33روز بعد ازآغاز حركتشان  ازبندر پائولوس هسپانیا پا به خشكي گذاشتند، كلمب وکشتی بانان تجاری او مي پنداشتند  كه به هندوستان رسيده اند درحاليكه به جزيره سالوادور درامريكا رسيده بودند بدين  ترتيب كريستف كلمب قارّه امريكا را بدون اينكه خود بداند، كشف كرد.

2 ـ حمله سپاهیان هسپانیا به  کشور پیرو:-  به تاریخ 12اکتوبرسال1532ميلادي: سپاهيان  هسپانیا به فرماندهي” فرانسوآ پيزارو” حمله خود را براي تصرف كشوركنوني پیرو  آغازكردند، درآن زمان قوم” اينكا” براين سرزمين حكومت مي كردند اما آنان به  حملات”پيزارو” توجهي نكردند و تدابير لازم را درنظرنگرفتند، پيزارو ابتدا از  امپراتوراينكا خواست كه تحت الحمايه هسپانیا شود اما چون به درخواستش اعتنايي نشد  يكي از فجيع ترين كشتارهاي تاريخ را درپیرو به راه انداخت، وسعت اين كشتار به حدي  بود كه به سقوط تمدن اينكا منجرشد.

3 ـ درگذشت “آناتول” نویسندهء  فرانسوی:- به تاریخ 12 اکتوبرسال1924ميلادي:” آناتول  فرانس” اديب، شاعرو نويسنده فرانسوي درگذشت، آناتول فرانس درپاريس متولد شد و  سراسرعمرخود را در راه اعتلاي ادبيات فرهنگ فرانسه صرف كرد، او درسال1931ميلادي  جايزه نوبل ادبي را بدست آورد، ازآثارآناتول فرانس «فرشتگان، عصيان و باغ اپيكور»  را مي توان نام برد.

روز شمار سیزدهم ماه اکتوبر :

1ـ فتح شهر بابل بدست هخامنشی  ها :ـ به تاریخ 13 اکتوبر سال539 قبل ازميلادی:  شهرتاريخي” بابل” بدست “كوروش” هخامنشي فتح شد، كوروش براي تصرف بابل كه قلعه و  ديوارهاي بسيارمستحكم و نفوذ ناپذيرداشت؛ دستورداد كه مسيررود دجله را تغييردهند،  زيرا رود دجله ازداخل شهر بابل عبور مي كرد، پس ازاين اقوام و تغيير مسيرآب دجله  ازمجراي ورودي آب به شهربابل وارد شد، شهربابل كه در قسمت جنوبي بين النهرّين  قرارداشت درزمان بُختُ النَّصر به اوج قدرت و عظمت خود رسيده بود، مردم شهر بابل  درسال514 قبل ازميلاد برضد داريوش هخامنشي قيام كردند و سرانجام پس ازيك دوره  جنگهاي داخلي به هنگام حمله اسكندر مقدوني، بابل به تصرف يونانيان درآمد و بتدريج  روبه انحطاط گذاشت.

2 ـ ابداع حروف ” ارمنی “:- به تاریخ 13 اکتوبرسال 406 ميلادي:” مِسروب ماش دورتس” از روحانيان ارمني حروف  ارمني را ابداع كرد، ازآن پس13 اکتوبر روزفرهنگ و ادبيات ارمني ناميده شد، تا قبل  از اين تاريخ به علت سلطه فرهنگي كليساي روم و بيزانس برارامنه حروف زبان ارمني  وجود نداشت و سروده ها و مراسم مذهبي ارامنه به زبان يوناني اجرا مي شد.

3 ـ شهر بلگراد به تصرف شورویها  درآمد:ـ به تاریخ 13 اکتوبرسال1944ميلادي: نيروهاي ارتش  سرخ شوروي شهربلگراد را به تصرف خود درآوردند، شهربلگراد درجنگ جهاني دوم به اشغال  قواي المان نازي درآمده بود، دراين روز قوای مسلح ( ارتش) شوروي قواي المان نازي را  شكست داد و با كمك ميهن پرستان يوگسلاوي بلگراد را آزاد ساخت.

روز شمار چهاردهم ماه اکتوبر :

1 ـ شكست ارتش امپراتوري پروس  از سپاه ناپلئون:ـ به تاریخ 14 اکتوبر سال 1806 میلادی:  قوای مسلح ( ارتش)امپراتوري پروس در مناطق “ايينا” و “اوئرشتائد” در سرزمين ساكس از  سپاهيان ناپلئون اول امپراتور فرانسه به سختي شكست خورد، ناپلئون اول پس از پيروزي  خيره كننده بر ارتش هاي روسيه تزاري و امپراتوري اطریش در نبرد اوسترليتز و اشغال  خاك اطریش مذاكرات با انگلستان و روسيه را آغاز كرد، در عين حال  ناپلئون اين  انديشه را در سر داشت كه بر سر تقسيم المان با امپراتوري پروس به توافق برسد، اما  وي از گفتگوهاي ضد فرانسه در دربار امپراتوري پروس به تشويق ملكه “لوييز” همسر  فردريك گيوم سوم هوهنزولرن امپراتور پروس بي اطلاع بود، درروز 26 اگست سال 1806  ميلادي يك ائتلاف چهارم شامل انگلستان ، روسيه و پروس عليه ناپلئون تشكيل مي شود،  حكومت برلين به ناپلئون اولتيماتوم مي دهد وخواستار عقب نشيني نيروهاي فرانسوي به  ساحل غربي رود راين مي شود، فردريك گيوم سوم 135000 سرباز را در ساكس بسيج مي كند  تا به سوي برلين حركت كنند 3 لشكر پروسي براي مواجهه با ناپلئون آماده نبرد شده  بودند.

   يك قشون 60000 نفري به فرماندهي فردريك گيوم سوم و  دوك برونشويك ، يك لشكر 50000 نفري از ساكسون ها و پروسي ها به فرماندهي شاهزاده  “اوهنلوههگ و سرانجام يك لشكر 25000 نفري به فرماندهي جنرال “روشل”، برونشويك و  شاهزاده اوهنلوهه لشكرهاي تحت فرماندهي خود را در منطقه وايمار مستقر مي كنند تا از  پشت به فرانسوي ها حمله كنند، اما ناپلئون لشكر تحت فرماندهي مارشال” ني ” را به  جنوب و لشكر تحت فرماندهي مارشال “داوو” را به شمال منطقه اعزام مي كند، ارتش پروس  ناگزير دو قسمت مي شود لشكر شاهزاده اوهنلوهه در وايمار باقي مي ماند و امپراتور و  دوك برونشويك با سپاهيان خود تلاش مي كنند خود را به لايپزيگ در شمال برسانند.

    در روز 14 اکتوبر سال 1806 ميلادي ، ناپلئون و  سپاهيانش ارتش شاهزاده اوهنلوهه را در منطقه ايينا در هم مي شكند و در همان روز  مارشال داوو فقط با يك سپاه 28000 نفري به مصاف ارتش امپراتور پروس و دوك برونشويك  در منطقه اوئرشتائد مي رود، در اين جنگ دوك برونشويك بر اثر اصابت گلوله به چشمش به  قتل مي رسد و فردريك گيوم سوم فورا فرمان عقب نشيني را صادر مي كند، اين پايان  مقاومت پروسي ها بود ناپلئون اول امپراتور فرانسه روز 27 اکتوبر سال 1806 ميلادي  پيروزمندانه وارد برلين مي شود، به اين ترتيب در روز 14 اکتوبر سال 1806 ميلادي  سپاهيان ناپلئون ارتش امپراتوري پروس در مناطق ايينا و اوئرشتائد را در هم مي  شكنند،از آن پس فقط روسيه باقي مانده بود كه در خاك اروپا هنوز در مقابل وي مقاومت  مي كرد و انگلستان نيز در آن سوي ساحل مانش تلاش مي كرد با تشكيل ائتلاف هاي تازه  عليه ناپلئون مانع كشورگشايي هاي وي شود.

2 ـ خروج المان از جامعه ملل و  كميسيون خلع سلاح:ـ به تاریخ  14 اکتوبر سال1933دولت وقت  المان جامعه ملل را دستگاهي بي خاصيت و فاقد توان اجرايي اعلام كرد و از عضويت آن  خارج شد،هيتلر كه از جنوری سال فوق الذکر قدرت مطلق را در المان به دست گرفته بود  اعلام داشت كه در جامعه ملل، به المان به چشم كشور درجه 2 نگاه مي كردند و عضويت در  چنين مجمعي بي معنا بود، وي در همين روز عضويت المان در كميسيون خلع سلاح را لغو  كرد و اعلام داشت اين كميسيون هنگامي مفيد است كه همه كشورهاي عضو ان متساوي و خلع  سلاح شوند، نه فقط بعضي كشورها، هيتلر اعلام داشت كه المان براي دفاع از خود بار  ديگر مسلح خواهد شد، او سپس دولتهاي قبلي المان را خائن خواند و گفت كه دولت حزب  نازي چيز ديگري است، هيتلر با اين عمل به فکر خودش که غرور را به الماني ها  بازگردانيده، وقوای مسلح را پشت سر خود متحد كرد.

روز شمار پانزدهم ماه اکتوبر :

1 ـ  تولد لرمانتوف شاعر روسی  :ـ  به تاریخ 15 اکتوبر سال 1814 میلادی : لرمانتوف  “شاعر مشهور روسيه در قرن نزدهم ميلادي در” مسكو “متولد شد ، در دوره مکتب با آثار  پوشكين آشنا شد و در 14 سالگي منظومه معروف” ابليس “را سرود و سپس با زبانهاي  فرانسه – انگليسي و الماني آشنا گرديد، در 18 سالگي لرمانتوف به مکتب نظامي رفت،  مرگ لرومانوف روز27 جولای  1841 ميلادي در 27 سالگي بر اثر” دوئل “با طپانچه اتفاق  افتاد.

2 ـ استقلال کشورناروی:ـ  به تاریخ 15 اکتوبر سال1905 میلادی: كشورناروی به صورت يك كشور مستقل و آزاد،  موجوديت خود را به جهان اعلام كرد و به اين ترتيب دوران سلطه ممالك اسكانديناوي كه  در رأس آنان سویدن قرار داشت، بر اين كشور غربي شبه جزيره اسكانديناوي پايان يافت ،  ناروی  با وجودي كه نژاد و زبان و دين كاملأ مجزا از سویدن داشت ،به موجب حكم كنگره  وين از 1814 ضميمه سویدن شد و در اين روز استقلال یافت .

3 ـ گورباچف خدمت كرد يا خيانت  ؟ :ـ به تاریخ 15 اکتوبر سال 1990 كميته توزيع جوايز  نوبل اعلام داشت كه ميخائل گورباچف را مستحق دريافت جايزه صلح نوبل تشخيص داده است  ـ گورباچفي كه با سياست هاي خود باعت انحلال بلوك شرق ، اتحاد جماهير شوروي  سوسياليستي و عقب نشيني سوسياليسم ماركسيستي شده بود، از آن زمان صلحي كه نتيجه  موازنه نيروها در جهان بود از ميان رفته ، چند جنگ و خونريزي هاي متعدد از جمله  جنگهاي يوگوسلاوي، افغانستان و عراق روي داده و عمليات اصطلاح تروريستي و … شدت  يافته و نظم نوين جهاني هم كه وعده داده شده بود بر قرار نشده است، بلوك شرق  خونبهاي 27 ميليون تبعه شوروي بود كه در جنگ جهاني دوم كشته شده بودند « تنها نتيجه  » مشهود فروپاشي شوروي و انحلال بلوك شرق تاكنون اين بوده كه امريكا به صورت تنها  ابر قدرت جهان در آمده است و از اين مقام هم بهره برداري مي كند، بسياري هستند كه  گورباچف را « خائن » به شوروي و به سوسياليسم و باعث مرگ اميد طبقه ستمديده و  زحمتكش و ادامه سركوب ملل كوچك و ضعيف مي پندارند و اعتمادشان به توزيع كنندگان  جوايز نوبل بيش از پيش تضعيف شده است، برخي حتي در انتظار فرا رسيدن روزي هستند كه  گورباچف ـ پيش از مرگ ـ محاكمه شود و حقايق كشف گردد و همدستان او بر ملاء شوند ،  زيرا هنوز انگيزه كارهاي او روشن نشده و مورخان ، حتي آنان كه از شهرت بي طرفي  برخوردار هستند به سكوت خود در اين زمينه ادامه مي دهند ! كه تاثير محكمه تاريخ از  لحاظ تنبه ديگران هزاران بار از محكمه قضايي بيشتر است، عدم رضايت از كارهاي  گورباچف را در روسيه مي توان از ميزان آرايي كه چند سال بعد به او دادند استنباط  كرد، وي كه خود را نامزد رياست جمهوري روسيه كرده بود كمتر از 500 هزار راي به دست  آورد و در جريان مبارزات انتخاباتي نيز سيلي خورد.

    در برابرعده اي هم هستند كه از كارهاي گورباچف  تمجيد مي كنند، پس از فروپاشي شوروي ، وعده از رفاه و مزاياي بيشتر و نيز صدور  محصولات روسيه به امريكا و … داده شده بود ، كه نتيجه نظر سنجي اخير يك سازمان  دولتي روسيه نشان داد كه اكثريت قاطع از وضعيت خود ناراضي اند و مي گويند كه در  زمان حاكميت كمونيستها ، شمار كمي در رفاه مي زيستند و اينك هم شمار افراد مرفه و  صاحب جاه و جلال بيش از آن دوره نيست و دروغ ، چاپلوسي و تقلب به همان اندازه رواج  دارد و در بازارهاي امريكا كالاي ساخت ويتنام پيدا مي شود و از جنس روسي جز 770  هزار مهاجر آواره اثري نيست،در آن زمان دست كم پيشرفتهاي فضايي و لقب « ابر قدرت »  مايه شادماني بود و مردم با تأسف میگویند که همان افتخارات را نیز از ما گرفتند….

روز شمار شانزدهم ماه اکتوبر :

1 ـ روزي كه ماري آنتوانت گردن  زده شد:ـ به تاریخ 16 اکتوبر سال 1793میلادی: ماري  آنتوانت همسرپادشاه سابق فرانسه و خواهر امپراتور اطريش كه در دادگاه انقلاب فرانسه  به اعدام محكوم شده بود با گيوتين گردن زده شد، اين دستگاه به ابتكار يك پزشك  فرانسوي به نام دکتور گيوتين ساخته شده بود تا محكومان هنگام اعدام احساس درد  نكنند، لويي 16 پادشاه فرانسه و شوهر ماري آنتوانت 21 جنوری همين سال (9 ماه پيش از  آن) در ملاء عام باگيوتين اعدام شده بود، اعدام ماري آنتوانت از لحظه روي كار آمدن  افراطيون ازجمله روبسپير در 27 اگست سال (1793) قابل پيش بيني بود، ماري آنتوانت به  عنوان شريك جرائم شوهرش و نيز كمك به گسترش فرهنگ لهو و لعب و اسراف ازبيت المال و  خيانت به فرانسويان با درخواست لشكركشي به فرانسه از برادرش محاكمه شده بود.

2 ـ دستياران هيتلر به دار  آويخته شدند:ـ به تاریخ 16 اکتوبرسال 1946: 9 تن از ده  محكوم دادگاه نورنبرگ از جمله فون ريبنترپ وزير امورخارجه دولت هيتلر در محوطه  زندان نورنبرگ به دار آويخته شدند؛ هرمان گورينگ دهمين محكوم، شب پيش از اعدام با  خوردن سيانور خودكشي كرده بود، پس از گذشت سالیان از آن زمان هنوز روشن نشده است كه  وي چگونه اين سيانور را به دست آورده بود، همه محكوم شدگان از دستياران نزديك هيتلر  بودند كه خود اوهم در جريان تصرف شهر برلن به دست قوای نظامی (ارتش) شوروي خودكشي  كرده بود، محكومان به سوي چوبه دار رفتند وگفته شده که يكي از آنان هنگام انداختن  طناب دار به گردنش فرياد درود بر هيتلر كشيد.

3 ـ چين نخستین بم اتمي خود را  اعلام کرد:ـ به تاریخ 16 اکتوبر سال 1964 میلادی : چين  دندان اتمي در آورد و اينك ازلحاظ تعداد سلاحهاي هسته اي در رديف سوم است، هنوز به  درستي روشن نيست كه ازميان روسيه و امريكا، كداميك اسلحه اتمي بيشتري دارد تا  دارندگان رديف اول ودوم مشخص شوند، دولت جمهوري توده اي چين در اين روز ضمن اعلام  آزمايش نخستين بمب اتمي خود تاكيد كرد كه اين كشور نخستين كشوري نخواهد بود كه به  استفاده از سلاح اتمي دست بزند، در اين اعلاميه آمده بود كه دولت چين تنها به منظور  دفاع از چينيان در برابر هرگونه حمله خارجي اقدام به ساختن بمب اتمي كرد به اظهار  مقامهاي چيني، لازم بود كه اين سلاح از انحصار خارج شود.

روز شمار هفدهم ماه اکتوبر :

1ـ حملات احمدخان ابدالی به  هند:ـ به تاریخ 25 میزان 1138 خورشیدی مطابق 24 صفر 1173  قمری و(17 اکتوبر سال 1759) میلادی: احمد خان که با لقب ( احمد شاه دراني)  مشهور  است سومين حمله نظامي خودرا به هند آغاز كرد، وي در طول هفت سال سه بار به هند حمله  نظامي برده بود، احمدخان ( احمدشاه) درزمان خود قندهار را آباد و ساختمانهاي متعدد  بنا كرد، نخستين حمله نظامي ـ به قلمرو هند كه به تصرف لاهور انجاميد در سال 1752  صورت گرفت.

   دومین حمله در سال 1757 میلادی انجام شد، در جريان  اين حمله، شهر دهلي 28جنوری همين سال به تصرف احمدخان در آمد، وي درهمين سال تمامي  پنجاب را تصرف كرد، تصرف دهلي به دست احمد شاه ( احمد خان) دولت هند را بيش از  هميشه تضعيف كرد و اين وضعيت به سود انگليسي ها تمام شد كه با فرانسه بر سر گرفتن  هند رقابت داشتند.

    سومین حملات احمدخان به هند در حالي صورت مي گرفت  كه رابرت كلايو انگليسي سرگرم تصرف شرق و جنوب شرقي هند از جمله بنگال بود و ميان  او وفرانسويان برخوردهايي صورت مي گرفت كه مرگ « علي وردي خان » حاكم بنگال در 21  اپریل سال 1756 میلادی به تسريع پيشروي انگليسي ها در شرق هند منجر شد و…

احمد خان ( احمد شاه) براي تامين اتحاد ميان طوايف  افغان تلاش بسيار كرد و به همين دليل، بسياري از مورخان او را بنيادگذار افغانستان  مي دانند ، در همان زمان رابرت كلايو به لندن كه از حملات افغانها به هند ابراز  نگراني كرده بود گزارش داده بود كه نگران افغانها نيست، زيرا وجود طوايف متعدد كه  دولت مركزي در طول قرون و اعصار هركدامشان را در امور داخلي مستقل و خود راي بار  آورده است مانع از آن مي شود كه براي مدتي طولاني زير لواي رئيس يك طايفه قرار  گيرند و متحد واقعي باشند، به علاوه، شيعيان افغان زير بار سني ها نمي روند،  تاجيكها وخراساني ها كه در شمال و غرب سكونت دارند خودرا متمدن تر از طوايف ديگر  وسزاوار حكومت مي دانند و با اين وضعيت و دلايل ديگر تامين وحدت ميان انان اگر محال  نباشد بسيار دشوار است، و من ( رابرت كلايو ) به دلايل بسيار با پشتون ها « در  پاكستان ـ  پتان» ناميده مي شوند  وارد سازش نمي شوم، زيرا معروف به عهد شكني  هستند.

2 ـ بروكسل به تصرف نيروهاي  متفقين درآمد:ـ به تاریخ 17 اکتوبر سال 1918 میلادی :  شهر بروكسل پايتخت بلجیم ،در جريان جنگهاي بين المللي اول به تصرف نيروهاي متفقين  درآمد و اين آخرين شهر مهمي بود كه در جريان آن جنگ ” مهم 4 ساله از طرف نيروهاي  متفقين آزاد ميشد ،آلمانيها براي دفاع از بروكسل از كليه امكانات جنگي خود استفاده  كرده بودند ولي به سبب موقعيت خاص نظامي كه انگليسيها و فرانسويها داشتند ،در اين  روز شكست با الماني ها شد و بروكسل توسط متفقين تسخير شد.

روز شمار هجدهم ماه اکتوبر :

1 ـ وفات” اديسون” مخترع برق :ـ به تاریخ 18 اکتوبر سال 1931 میلادی:”توماس – آلوا – اديسون “مخترع بزرگ امريكايي  ،بعد از 84 سال زندگي ، در عين شهرت بدرود حيات گفت، اديسون روز 11 فبروری 1847  ميلادي در دهكده” ميلان ” متولد شد و بدون اين كه تحصيلات عالي دانشگاهي ديده باشد،  در اكثر علوم و فنون به استادي رسيد و اختراعات زياد كرد كه برق و گرامافون از جمله  مهمترين آنهاست.

2 ـ تولد” ملينا مركوري” سمبل  ميهندوستي در قرن بیست :ـ به تاریخ 18 اکتوبر 1925  میلادی:خانم «ملينا مركوري» هنرمند، سياستمدار و سمبل ميهن دوستي قرن 20 در آتن به  دنيا آمد و بعدأ براي ادامه فعاليت سينمايي به امريكا رفت، جهان نيمه دوم قرن 20  هيچگاه تلاش خستگي ناپذير و مبارزات ملينا براي نجات وطنش يونان از دست حكومت  افسران را فراموش نخواهد كرد و تاريخ بهترين قضاوت را درباره او خواهد كرد، ملينا  پس از حذف حكومت افسران ، به نمايندگي پارلمان يونان انتخاب و سپس وزير فرهنگ اين  كشور شد، اين اظهار ملينا نهايت ميهن دوستي او را ثابت مي كند : من با هرگونه  مجازات اعدام مخالف هستم ، ولي اگر عضو هيات منصفه دادگاهي باشم تا يك غارتگر آثار  باستاني ميهن خود را محاكمه کنم، كه به خاطر پول، هويت ملي و ميراث عمومي را به  بيگانه فروحته باشد ، دست روي قلبم مي گذارم و نظر خود را به اعدام او صادر می کنم،  زيرا فروش هويت ميهن كه به همه تعلق دارد و ميراث عزيز و مشتركي است بزرگترين خيانت  است و در اين زمان نمي توان گفت كه بي سوادي و ناداني باعث اين كار شده است، كسي كه  هويت وطن خود را بفروشد از ارتكاب به خيانت هاي ديگر باز نخواهد ايستاد؛ پس چه بهتر  كه زنده نباشد.

3 ـ سرنوشت عبرت آموز پينوشه :ـ به تاریخ 18 اکتوبر سال1998 میلادی : به درخواست قاضي يك دادگاه هسپانیا اوگوستو  پينوشه (پينوچت) ديكتاتور سابق كشور شيلي در 82 سالگي در لندن بازداشت خانگي شد، وي  متهم به انجام كودتا به خواست و كمك بيگانه بر ضد دولت منتخب مردم(دولت سالوادور  آلنده و قتل او)، اختناق، حكومت غيرقانوني با اعمال رعب و وحشت ميان هموطنان، قتل  3هزار و 197 تن از مردم از جمله چند هسپانیايي مقيم شيلي در دوران حكومت خود،  ناپديد شدن يك هزار و صد و دو تن ديگر، مصادره اموال، اخراج غيرقانوني از كار (  اصطلاح: پاكسازي) و…بوده است، گرچه پس از مدتي بازداشت، با اعمال نفود دولتهايي  كه وي دست نشانده آنان بود، ظاهرا به نام محاكمه و مجازات در كشور خود به جاي  استرداد به هسپانیا به شيلي فرستاده شد، ولي در اينجا هم آرامش نداشت و هر روز صداي  تظاهرات مردم خشمگين را پشت ديوارها مي شنيد و بر خود مي لرزيد، وي ازسمت سناتوري  كه با زور قوای نظامی به او داده شده بود كناره گيري كرد و سرانجام به دليل اين كه  بر اثر كهولت، مشاعرش را از دست داده و قادر به دفاع از خود در دادگاه نيست، تعقيب  قضايي او معلق شد، گزارش روز به روز گرفتاري او در سالهاي آخر عمر و ايام ضعف و  ناتواني زنگ اخطاري بوده است به كساني كه بر ضد وطن و هموطنان و حقوق انان اقدام مي  كنند.

روز شمار نزدهم ماه اکتوبر :

1 ـ تسخیر مرکز بلغاریاتوسط  عثمانیان :ـ به تاریخ 19  اکتوبر سال 1386  میلادی:شهر”صوفيه “پايتخت زيباي كشور بلغارستان در جريان كشورگشاييهاي امپراتوري  نيرومند عثماني توسط سربازان” ينگيچري “عثماني، تسخير شد و دوران تسلط تركها بر اين  شهر، تا سال 1879 ميلادي عيناأ 493 سال طول كشيد ،اين شهر كه550 متر از سطح دريا  ارتفاع دارد در حدود دو هزار سال قبل بوجود آمد و نامهاي آن قبل از تبديل به صوفيه  ،” او سرويكا “و بعد” اسروتس ” بود.

2ـ محاصره مسکو :ـ به تاریخ 19  اکتوبر سال 1941 میلادی:محاصره تاريخي شهر” مسكو “پايتخت روسيه شوروي،  درجريان جنگهاي ميهني ميان نيروهاي المان نازي و ارتش سرخ كه قسمتي از مهمترين  جنگهاي بين الملل دوم را تشكيل ميدهد،آغاز شد چهار روز قبل از محاصره مسكو المانيها  ،موفق به تصرف كالنينگراد شده بودند و چون هيتلر دستور داده بود تا روز 7 نومبر  همان سال مسكو تسخير شود ،از اين روز محاصره مسكو آغاز شد.

روز شماربیستم ماه اکتوبر :

1 ـ اعدام نخستين دسته از  افسران حزب توده ایران :ـ به تاریخ 28 میزان سال 1333  خورشیدی و 20 اکتوبر سال 1954 میلادی: كمتر از دوماه پس از كشف شبكه نظامي حزب  توده، نخستين دسته افسران كه در محكمه نظامي وقت به جرم وطن پرستی محكوم شده بودند،  تير باران شدند، اسامي افسران این حزب عبارت بودند از (  مبشري، سيامك  ـ افسر  ژاندارم،  نميني، عطارد، واعظ قاسمي، وزيريان، مدني، شفا، افراخته) و یک نفرغير  نظامي بنام مرتضي كيوان، اين عده پيش از تيرباران شدن شاه را خائن به منافع وطن  خوانده و شعار پيروز باد مردم ايران را سرداده بودند، محاكمه سومين دسته افسران حزب  توده ايران 29 میزان ماه1333 آغاز شد.

2 ـ اعدام فيلسوف رومی بخاطر  نوشتن کتاب :ـ به تاریخ 20 اکتوبر سال 542 میلادی: اعدام  «آنيسيوس بئوتيوس» فيلسوف، نويسنده و سياستمدار رومي است كه پس از اتمام كتابي را  كه در دست نوشتن داشت در زندان اعدام شد، يكي از اتهامات« بئوتيوس» حمايت ازجنرالی بود كه متهم به خيانت شده بود  «بئوتيوس» عضو سناي روم بود، آخرين كتاب آن بنام ” تسلي فلسفه” عنوان دارد كه در آن  ثابت كرده است كه ( تقوا، پاكدامني وپرهيزگاري) پايدار، ابدي و هميشگي اند. ” تقوا  ” يك قدرت است، تقوا را نمي توان از انساني كه واقعا داراي آن است سلب كرد، كتابهاي  قبلي اين فيلسوف عبارتند از :(عقايد ارسطو واقليدس)، ( فلاسفه يونان چه گفته اند)،  ( در اهميت وحدت ملي) و (چرا رومي ها بايد متحد ويكپارچه باشند)، اين كتاب كه در  باره لزوم وحدت و يگانگي ميان رومي ها بود باعث دشمني امپراتور الماني نژاد (جرمن)  روم با وي شد، زير ذره بين او قرار گرفت و بالاخره متهم و اعدام شد.

   امپراتور “جرمن” نخست بئوتيوس را متهم كرد كه در  سنا قوانين را به گونه اي انشاء مي كند كه از طريق قانون، رومي ها (ايتاليايي ها)  مقامهايي را كه “جرمن ها” با شمشير از آنان گرفته اند پس بگيرند و از اين راه  بتدريج به حكومت”جرمن ها” كه قرنها تحت انقياد رومي ها بودند و اينك نوبت به ايشان  رسيده است پايان دهد، “جرمن ها” در ان زمان حكومت بر روم غربي را به دست داشتند،  دفاع ” بئوتيوس” در جلسه سنا از يك جنرال رومي به نام «آلبينوس» كه متهم به تماس  محرمانه با دولت ساسانيان و ترغيب دولت روم شرقي به تصرف روم غربي شده بود بهانه  صدور دستور بازداشت و محاكمه او شد، جنرال « آلبينوس » ضمن يك رشته مكاتبات محرمانه  با دولت روم شرقي و ايران مي كوشيد كه با كمك روم شرقي به حكومت “جرمن ها” بر روم  غربي پايان دهد و در يكي از نامه هايش كه به دست امپراتور “جرمن”  نژاد افتاده بود  از امپراتور روم شرقي خواسته بود كه به درگيري خود با ايران بر سر سوريه و ارمنستان  پايان دهد تا بتواند از طريق لشكركشي و جنگ بارديگر به وحدت قلمرو روم تحقق بخشد و  بر حكومت “جرمن ها ” بر روم غربي  نقطه پايان بگذارد.

   آلبينوس در يك نامه خود به شاه وقت ايران كه آن هم  به دست دولت روم غربي افتاده بود “جرمن ها” را قومي غير متمدن خوانده بود و قول  داده بود كه اگر دولت ايران در طول لشكر كشي روم شرقي به روم غربي دست به اقدام  نظامي نزند، پس از تحقق وحدت روم، ميان دوابرقدرت با تامين منافع ايران يك پيمان  صلح هميشگي امضاء خواهد شد، در روز محاكمه « بئوتيوس» به اتهام شريك جرم جنرال«  آلبينوس»، شخص امپراتوربدون اعلام قبلي درجلسه حاضر شد و ضمن اشاره به مواردي از  كتاب (چرا رومي ها بايد متحد باشند )« بئوتيوس» را متهم به تبعيض نژادي و ” پست و  مادون” شمردن “جرمن ها” كرد و به دفاع « بئوتيوس» از خود كه وي يك اصل را بيان  داشته كه هرملتي مي تواند به آن توجه كند اعتنا نكرد و قاضي حكم اعدام فيلسوف را  صادر كرد كه « بئوتيوس » خواست كه اجازه داده شود كتابش (تسلاي فلسفه) را به پايان  برساند و سپس اعدام شود كه قاضي پذيرفت، اعدام « بئوتيوس» خشم رومي ها را برانگيخت  و امپراتور را متهم به جعل نامه ها كردند و….

3 ـ تولد ” جان دوي” بزرگترين فيلسوف قرن 20 :ـ   به تاریخ 20 اکتوبر سال 1859 میلادی: « جان دوي » بزرگترين فيلسوف قرن 20 امريكا به  دنيا آمد  وبتاریخ اول جون سال 1952 بدرود حيات گفت، از نظر پروفسور« دوي» كه بيش  از هر فيلسوف ديگر در طول تاريخ كتاب نوشت « آموزش و پرورش ـ تعلیم و تربیه » ستون  پيشبرد يك ملت به سوي كمال و تمدن و در نتيجه دمكراسي و تضمين حقوق است و گفته بود  كه وقتي حقوق افراد رعايت شود « آزادي » تامين است، « دوي» مدارس  و رسانه ها (  ازنشريه و كتاب تا عكس و فيلم و راديو ـ تلويزيون ) را ابزار هاي آموزش عمومي معرفي  كرده است، با وجود اين گفته است كه انسان از تجربه و عمل ياد مي گيرد، او تاكيد  داشت كه اصلاحات يك جامعه بايد از آموزش و پرورش ( نوجوان و بزرگسال ) آغاز شود كه  بدون آن حصول پيشرفت عميق ميسر نخواهد بود، در مورد آموزش و پرورش نوجوانان ، وي  برضد هرگونه تحقير و تنبيه كودك بود و سرمايه گذاري در آموزش و پرورش را مهمترين  سرمايه گذاري يك كشور و همچنين هر خانواده مي دانست و تاكيد داشت كه نخست بايد  آموزگار خوب به دست آورد و سپس مدرسه تاسيس كرد.    « دوي» كه از حاميان فلسفه ” استقلال فردي ” بود تاكيد بر اين داشت كه بدون توجه  به روانشناسي و فرهنگ مانوس يك ملت نمي توان طرز حكومت و روش زندگاني را به آن ملت  تحميل كرد و انتظار داشت كه به آن وفادار بماند، وي اصرار كرده است كه روانشناسي  جامعه بايد هميشه مد نظر باشد و گرنه اصلاحات و تحولات را در اولين فرصت رها خواهد  ساخت و به راه خويش باز خواهد گشت « دوي » پس از ديداري از شوروي و مطالعه  سوسياليسم ماركسيستي اين كشور اعلام داشت : ميان آزادي عمل فرد و نظامات دولتي بايد  موازنه برقرار باشد تا جامعه پيشرفت كند و فرد استعداد خلاق خود را بكار اندازد،  اگر مراد عدالت است ، توجه به خواست و استعداد مردم يعني عدالت نمود، وي پس از  ديدار از چند كشور در حال پيشرفت و مطالعه دمكراسي هاي نوپاي آنها تاكيد كرد: تا  زماني كه اطلاعات مردم ( با كمك معلم ، نويسنده و سخنران ) به ميزان معين نرسد  دمكراسي كامل نخواهد بود ، زيرا چنان مردمي در قبال آراء خود و وكالتي كه به ديگران  مي دهند احساس مسئو ليت نخواهند كرد، « دوي»  مي گفت : هيچ چيز بيش از اين او را  رنج نمي دهد كه ببيند ناشر دستنويس يك مولف را براي انتشار كتاب رد كرده است، جامعه  بايد اين مسئله را از طريقي حل كند، « دوي»  با محرمانه كاريهای دولتها مخالف بود و  مي گفت كه مردم حق دارند بدانند و دولتها وكيلاني  موقت بيش نيستند، در زمينه مسائل  داخلي امريكا ، پروفسور « دوي»  احزاب دوگانه اين كشور را « فرمانبر » كمپاني هاي  بزرگ مي دانست و توصيه به تاسيس يك حزب فراگير سوم داشت، وي شخصا مقدمات تاسيس چنين  حزبي را برپايه ليبراليسم و اقدام اجتماعي و پرگماتيسم گذارده بود و نام « حزب مردم  » بر آن نهاده بود كه پس از ارائه طرح اين حزب زياد زنده نماند، تاليفات مهم او  عبارتند از : « دمكراسي و آموزش و پرورش » ، « مسائل بشر » ، « چگونه فكر كنيم » ،  « طبيعت بشر و رفتار » ، « فلسفه استقلال فردي » ، « ليبراليسم و عمل اجتماعي » ، «  فرهنگ و آزادي » ، « خواست چيزهاي عملي ( معين ) » ، « هنر تجربه » ، « فلسفه و  تمدن » ، « تجديد ساختار فلسفه » ، « تجربه و طبيعت » ، « مطالعه اخلاق » ، « بررسي  فرضيه هاي فلسفه » و ….

روز شماربیست و یکم ماه اکتوبر :

1 ـ  نبرد بزرگ دريايي  ترافالگار:ـ به تاریخ 21 اکتوبر سال 1805 میلادی:  هوراشيو نلسون دريانورد انگليسي کشتی دريايي فرانسه را در تنگه” ترافالگار” در هم  شكست ، اما اين آخرين نبرد زندگي او بود، هوراشيو نلسون 47 ساله از سن 12 سالگي به  دريانوردي پرداخته بود و در جريان نبردهاي دريايي يك چشم و يك دست خود را از دست  داد، وي قبل از نبرد ترافالگار ، يك کشتی ديگر فرانسوي را در مقابل بندر ابوقير مصر  نابود كرده ، وي پس از اين نبرد از نيروي دريايي كناره گيري كرد، اما پس از اينكه  انگلستان سومين ائتلاف را عليه فرانسه تشكيل داد ، نلسون بار ديگر به خدمت بازگشت،  ناپلئون اول امپراتور فرانسه 200000 سرباز را دربندر بولوني گردآورده بود و قصد  داشت آنها را با دستكم 3000 فروند انواع کشتی کوچک و شناور در ساحل انگلستان پياده  كند،اما اين اقدام در صورتي قابل اجرا بود كه کشتی جنگی انگلستان از درياي مانش دور  شود؛” ويلونوو” قوماندان دريایی فرانسوي دستور يافت ، کشتی جنگی انگليس را تحريك به  تعقيب کشتی جنگی فرانسه كرده و آنها را تا جايي كه امكان دارد از درياي مانش دور  كند؛ کشتی جنگی انگلستان به فرماندهي نلسون ناوگان فرانسه را تا جزاير آنتيل تعقيب  كردند، سپس “ويلونوو” تلاش كرد تا براي پشتيباني نيروهاي كه قصد پياده شدن در  انگلستان را داشتند ، به سرعت به درياي مانش بازگردد، اما وي نتوانست نلسون را فريب  دهد و براي اين كه از تعقيب نلسون نجات يابد ، ناگزير شد به بندر كاديس هسپانیا  پناه ببرد.    كشتي هاي هسپانیايي كه متحد فرانسه محسوب مي شدند ، در اين بندر به کشتی جنگی وي  پيوستند، قوماندان دریایی” ويلونوو” براي اينكه مورد شماتت ناپلئون كه در بندر  بولوني انتظار وي را مي كشيد قرار نگيرد ، تصميم گرفت کشتی جنگی فرانسه را از بندر  كاديس خارج كند، يك تصميم مرگبار و بيهوده ، زيرا ناپلئون كه از انتظار خسته شده  بود ، با نيروهاي خود بندر بولوني فرانسه را ترك كرده بود، با خروج کشتی جنگی  فرانسه و هسپانيا از بندر كاديس ، قوماندان دریایی هوراشيو نلسون فرمان حمله به  کشتی جنگی فرانسه را در تنگه ترافالگار صادر كرد، 27 كشتي انگليسي به نبرد عليه 33 فروند كشتي فرانسوي و هسپانيايي پرداختند، فرانسوي  ها و هسپانيايي ها كه فرمانده نالايقي داشتند در اين جنگ دريايي شكست خوردند و نيمي  از كشتي هاي آنها نابود شد در حال كه انگليسي ها حتي يك كشتي نيز از دست ندادند،  اما در بحبوحه جنگ هوراشيو نلسون در عرشه كشتي ويكتوري هدف يك گلوله قرار گرفت و  قبل از اينكه بتواند مزه پيروزي را بچشد ، بر اثر شدت جراحت درگذشت، به اين ترتيب   در روز 21 اکتوبر سال 1805 ميلادي هوراشيو نلسون قوماندان دریایی انگليس کشتی جنگی  دريايي فرانسه را در تنگه ترافالگار درهم شكست، اما اين پيروزي به قيمت جان وي تمام  شد، شكست ترافالگار موجب شد  تا  ناپلئون براي هميشه انديشه اشغال خاك انگلستان را  در كنار بگذارد و به فتوحات در قاره اروپا بسنده كند، در عين حال  در درازمدت  فرانسه كه از يك کشتی جنگی كارآمد محروم شده بود ، ديگر نتوانست در رقابت مستعمراتي  در حد و اندازه انگلستان ظاهر شود.

2 ـ تولد آلفرد نوبل شيميدان سویدنی:ـ به تاریخ 21  اکتوبرسال1833ميلادي: آلفرد نوبل شيميدان سویدنی و مخترع ديناميت متولد شد، نوبل به  علم شيمي علاقه فراوان داشت ازاين رو دراين زمينه تحقيقات گسترده اي كرد و سرانجام  موفّق به اختراع ديناميت شد، اما برخلاف انتظار نوبل ازديناميت درجنگ افروزي  استفاده شد و ميليونها انسان جان خود را دراين جنگها ازدست دادند، به همين سبب نوبل  ثروت خود را وقف پرداخت جوايز ساليانه اي كرد كه به جوايز نوبل مشهوراست، جوايز  نوبل هرسال به كساني اهدا مي شود كه درزمينه هاي ادبي وعلمي خدمات ارزنده اي كرده  اند.

روز شماربیست و دوم ماه اکتوبر :

1 ـ اختراع بطری :ـ به تاریخ 22 اکتوبر سال1740ميلادي: فيزيكداني هالندی  بطری را اختراع كرد، بدين ترتيب يكي از مشكلات بشر درراه توسعه صنايع و فنون  الكتريكي برطرف شد، هدف اصلي از اختراع بطری ايجاد دستگاهي براي جمع آوري و حفظ  قوّه الكتريسيته بود.

2 ـ آخرین جنگ اول جهانی :ـ به تاریخ 22 اکتوبرسال1918ميلادي: آخرين جنگ ازسلسله جنگهاي جهاني اول با حملات  متفقين به قواي المان درشمال غربي اروپا آغازشد، اين جنگ به نبرد فِلاندِر مشهوراست  زيرا درمنطقه اي به همين نام رخ داد، درجنگ فلاندار قواي المان ابتدا بسيار مقاومت  كرد اما سرانجام ازمتفقين شكست سختي خورد و جنگ در نومبرسال1918ميلادي با مصالحه  خاتمه يافت.

روز شماربیست وسوم ماه اکتوبر :

1 ـ انقلاب كشور مكزيك به وقوع  پيوست:- به تاریخ 23 اکتوبرسال 1911 ميلادي : درنتيجه  مبارزات مردم ستمديده کشور مکزیک، علیه ستم بيش از حدّ حكومت جنرال” دياز”، فقر و  محروميت گسترده در سراسر كشور و استثمار از سوي خارجيان شعلهورشد، دهقانان و  روستائيان مكزيك درآن زمان تحت رهبري دهقانی به نام” اميليانو زاپاتا “، مبارزه را  عليه قواي ديازآغاز كردند و سرانجام با ايستادگي در مقابل حكومت ستم پيشه جنرال  دياز او را مجبوربه استعفاء كردند، مكزيك كشوري كه با نظام جمهوري اداره ميشود، در  فاصله ميان امريكاي شمالي و مركزي واقع است و با امريكا، گوآتمالا و بليز مرز مشترك  دارد.

2 ـ نبرد میان بریتانیا و المان  :- به تاریخ 23 اکتوبرسال 1942 ميلادي: نبرد تاريخي  اَلعَلَمين در شهري به همين نام واقع در شمال مصر ميان سپاهيان بريتانيا و قوای  نظامی المان نازي آغازشد، در اين نبرد، فرماندهي قواي بريتانيا به عهده مارشال  مونتگمري بود و قوای نظامی المان نيز تحت فرماندهي مارشال رومِل در جنگ حضور  داشتند، عاقبت نبرد العلمين با شكست قواي المان نازي خاتمه يافت.

روز شماربیست وچهارم ماه اکتوبر :

1ـ درگذشت ستاره شناس دنمارکی:ـ به تاریخ 24 اکتوبرسال 1601 ميلادي: تيكو براهه ستاره شناس دنماركي در پراگ درگذشت،  موصوف15ساله بود كه براي تحصيل دررشته حقوق به لايپزيك فرستاده شد اما به سبب علاقه  به نجوم و برخلاف ميل والدين خود در اين رشته ادامه تحصيل داد، تيكو براهه درباره  ستارگان دنباله دار ودرخشان تحقيقاتي به عمل آورده و نتايج آنها را در كتابي  گردآوري كرده است.

2 ـ امضاء معاهده وستفالي:- به تاریخ 24 اکتوبرسال 1648ميلادي: معاهده وستفالي ميان المان، اتريش، سویدن و  فرانسه به امضاء رسيد و به اين ترتيب جنگهاي دامنه دار پروتستانها و كاتوليكها  پايان يافت، دو كشور سویدن و فرانسه به طرفداري و حمايت از پروتستانهاي المان جنگ  با دولت المان را آغاز كردند، اما پس ازامضاي معاهده سویدن سلطه المان را بر رعاياي  پروتستان مذهب خود پذيرفت و فرانسه نيز با دريافت غرامت جنگي صلح نمود.

3 ـ طرح تقسيم پولند:- به تاریخ 24 اکتوبرسال 1795ميلادي: براساس اين طرح پولند ميان امپراطوريهاي روسيه،  پروس و اتريش تقسيم گرديد، در سال 1815ميلادي كنگره پروس به تقسيم پولند رسميت  بخشيد، اما مبارزات آزادي خواهانه مردم اين كشور ازيك سو و آشفتگي اوضاع سياسي از  سوي ديگر موفقيت مناسبي براي پولند بوجود آورد و بدين ترتيب در سال 1921ميلادي  جمهوري پولند به طور رسمي اعلام موجوديت كرد.

4 ـ استقلال كشورزامبيا:- به تاریخ 24  اکتوبرسال1964ميلادي: كشورزامبيا به استقلال رسيد و جزو كشورهاي  مشتركُ المنافع شد، زامبيا تا قبل از استقلال رودزياي شمالي خواند مي شد، زامبيا  كشوري افريقايي است و درجنوب مركزي اين قارّه قراردارد، زامبيا درقرنهاي  18و19ميلادي بازار برده فروشي پرتگالی ها و عربها بود و براي آنها سود سرشاري هم  دربرداشت، اما پس از سفر« ليوينگستون» به زامبيا و كشف آبشار ويكتوريا اين سرزمين  تحت الحمايه انگلستان شد و برده فروشاه عرب و پرتگالی ها جاي خود را به انگليسي ها  دادند، سرانجام زامبيا درچنين روزي به استقلال رسيد.

روز شماربیست وپنجم ماه اکتوبر :

1ـ تولد پيكاسو نقاش هسپانيايي :- به تاریخ 25 اکتوبرسال  1881ميلادي: پابلو پيكاسو نقاش هسپانيايي در ساحل شرقي اين كشور به دنيا آمد، او  در18سالگي به عنوان نقاشي مبتكر و نوآور مشهور گرديد، پيكاسو پرچمدار سبك كوبيسم  است، سبكي كه به سرعت در ميان نقاشان فرانسوي رواج يافت، او تابلوهاي بيشماري خلق  كرد و دائم شيوه خود را تعديل و تكميل نمود، تابلوي دخترآوينسون سرآغاز سبك كوبيسم  است و بزرگترين اثر پيكاسو در اين سبك گِرنيكا نام دارد، اين تابلو وحشت نقاش را از  بمباران اين شهر در جريان جنگهاي داخلي هسپانيا مجسّم ميسازد، پيكاسو در اپریل  1973ميلادي درگذشت.

2 ـ به قدرت رسیدن بلشويكها در  روسیه:- به تاریخ 25 اکتوبرسال 1917ميلادي: درجريان  مبارزات مردم روسيه عليه حكومت تزارها، بلشويكها در اين كشور به قدرت رسيدند، مردم  روسيه به سبب ستم تزارها و حكومت استبدادي آنها قيام خود را آغاز كردند و به تدريج  اين مبارزات و حركتهاي اعتراض آميز مردم درميان تمام طبقات محروم روسيه به ويژه  كارگران و دهقانان گسترش يافت، اما درپايان قیام بلشويكها با تصرف مراكز و تأسيسات  دولتي قدرت را بدست گرفتند، قابل توجه است كه پس از گذشت حدود 8 دهه از بروز انقلاب  دراين كشور با آغاز دهه 90 ميلادي نظام كمونيستي در اين سرزمين از هم پاشيده شد و  هريك از جمهوريهاي تحت فرمان حكومت مركزي استقلال خود را باز يافتند.

3 ـ كشف دو شهر پُمپِئي و  هركولانوم:- به تاریخ 25  اکتوبرسال1711ميلادي: دهقاني  ايتاليايي نخستين آثار و نشانه هاي ويرانه هاي دو شهر پُمپِئي و هركولانوم را كشف  كرد، شهر پمپئي دراوايل قرن ششم قبل ازميلاد به دست اقوام اوسكان بِنا شد و تا قرن  اول ميلادي بندري پررونق و تفرجگاهي مجلل بود، اين شهر درسال79ميلادي براثر  آتشفشاني كوه « وزوو» درزير مواد مذاب و خاکستر مدفون شد، پس ازكشف نخستين آثار اين  شهر باستانشناسان اقدامات اكتشافي خود را وسيع تركردند و سرانجام درسال1748ميلادي  اين شهر را از دل خاك بيرون آوردند.

روز شماربیست و ششم ماه اکتوبر :

1ـ وفات یوهان، ادیب یونانی :ـ   به تاریخ 26 اکتوبر سال 1910 میلادی:  “مانتو پولس “يكي  از شعراي برجسته اروپا در قرون نوزدهم و بيستم ميلادي، بعد از 54 سال زندگي بدرود  حيات گفت نام اصلي او ” يوهان – پاپاديا – مانتوپولس “بود و روز 12 می  سال 1856  ميلادي در” آتن “متولد شده بود، از مهمترين آثار اين اديب يوناني و( فرانسوي )كه  زاده يونان و تبعه فرانسه بود ” زائر مشتاق – بر بادرفته “و كتاب بزرگ او” استانسز  ” در 6 جلد است.

2 ـ الحاق جمو و کشمیر به هند:ـ به تاریخ 26 اکتوبر سال 1947 میلادی : سرزمين” جمو و كشمير “الحاق خود را به  هندوستان اعلام كردند و به اين ترتيب دوران اختلافات و جنگهاي سياسي ميان دو كشور  هندوستان و پاكستان بر سر ماليكت اين دو سرزمين كه موقعيت نظامي و اقتصادي زيادي  دارند آغاز شد، طبق قرارداد تقسيم هند قرار شده بود كليه نقاطي كه مسلمان نشين  هستند به پاكستان محلق شوند و دليل پاكستان براي مالكيت كشمير اين بود كه مردم  كشمير مسلمان هستند.

3 ـ ترور بيسمارك جاپانی :ـ به تاریخ 26 اکتوبر سال 1909 میلادی: «ايتو» دولتمرد  مقتدر جاپان و مردي كه وطن خودرا به صورت يك قدرت جهاني در آورد در 72 سالگي  درسرزمين كره به دست يك كره اي كشته شد، وي در آن زمان با لقب شاهزاده،  فرماندارجاپانی كره بود، ايتو كه از نخستين محصلان اعزامي جاپان به اروپا بود و  دوبار نخست وزير( صدراعظم ) جاپان شد براي ميهن خود قانون اساسي نوشت، زيرا كه  همانند توماس جفرسون عقيده داشت كه يك قانون اساسي جامع ملت را شكل مي دهد و متحول  مي كند، ايتو به اعجاز يك قانون اساسي خوب در تنظيم پيشرفتهاي يك ملت ايمان  داشت، وي سپس بمانند بيسمارك طرح وارد کلوپ قدرتها كردن جاپان را ريخت كه طي آن  جاپان باشكست دادن چين مالك شبه جزيره كره شد و باشكست دادن روسيه به صورت ابرقدرت  خاور دور در آمد، او مي دانست كه تا يك كشور نتواند اسلحه مورد نياز خود را بسازد و  از ظرفيت صنعتي بر خوردار باشد به جايي نخواهد رسيد وطرح مسلح كردن جاپان با اسلحه  جاپانی را به اجرا در آورد واين كشور را صنعتي كرد كه در اين زمينه همچنان پيش مي  تازد، علت ترور شدنش را مورخان، سختگيري او نسبت به مردم كره اعلام كرده اند.

روز شماربیست وهفتم ماه اکتوبر :

1 ـ درگذشت دو داستان نگار،  “رکس ستوت” و” جيمز ام کين” :ـ  به تاریخ 27 اکتوبر سال  1975 میلادی : رکس ستوتRex Stout داستان نگار امريکايي درسن 89 سالگي در گذشت، رکس نويسندگي را پيشه تمام وقت خود  قرار داده بود و در طول عمرخود 70 داستان نوشت که عمدتا زمينه جنايي – پليسي دارند،  وي که در ايندياناي امريکا به دنيا آمد و گفته بود که در قالب داستان جنايي ، بهتر  مي توانست مشکلات اجتماعي – اقتصادي و حتي سياسي را بيان دارد و راه حل ارائه کند،  يکي از داستانهاي او قصه ناپديد شدن ( تخيلي ) رئيس جمهوري است که ضمن آن مسائل  سياسي را مطرح ساخته است.

2 ـ در گذشت “جيمز ام کين”  داستان نگار:ـ  به تاریخ 27  اکتوبر سال 1977 میلادی :  جيمز ام کين James M. Cain داستان نگار مولف داستان معروف « پستچي دو بار زنگ مي زند » در عمر85 سالگي در  گذشت، داستانهاي او شگفت انگيز، پرماجرا و برخي پليسي و جنايي هستند، پيشه اصلي وي  که در مريلند به دنيا آمده بود روزنامه نگاري بود و سالها سمت سردبيري داشت، جيمز  کين چند سال معاون والتر ليپمن روزنامه نگار معروف در نشريه « نيو يورک ورلد » بود،  جيمز کين در عين حال در دانشگاه و عمدتا «کالج سن جان» روزنامه نگاري تدريس مي کرد  و مرد پرکاري بود، درباره استعداد او کافیست که بدانيم که: پيش از رسيدن به سن 18  سالگي تمام از دانشگاه ليسانس گرفته بود، سه داستان او که به صورت فيلم سينمايي در  آمده اند عبارتند از: بيمه دوگانه ، ميلدرد پيرس ، و پستچي دوبار زنگ مي زند، او  خودش بازيگران اين فيلم ها را انتخاب کرده بود، براي مثال « لانا ترنر » را براي  فيلم پستچي، جيمز کين در اتو بيوگرافي اش متذکر شده است که نويسنده نبايد پيش از  نوشتن روي درآمد آن فکر کند ، بايد انديشه کند که نوشته اش چه نتايجي در جامعه  خواهد داشت و چه تحولي را به وجود خواهد آورد، او افزوده است که افراد داستانهايش  را از ميان مردم معمولي و گاهي خارج از شهرها انتخاب مي کرد، کين نوشته است: کار من  آموزش بوده است ؛ از طريق روزنامه داستان و تدريس و عاشق کار خود بوده ام و احساس  خستگي نمي کردم ، من تنها با قلم (  تایپ تحرير ) زندگي مي کردم.

3 ـ  تولد،  الغ بيگ رياضي دان  و فضا شناسي:ـ به تاریخ 27 اکتوبر سال 1449 ميلادي: الغ  بيگ پسر شاهرخ و نوه امير تيمور (گوركان) كه در 1393 ميلادي در سلطانيه زنجان به  دنيا آمده و رصد خانه معروف سمرقند را ساخته كه در آن، محل 992 ستاره شناسايي شده  بود در همين شهر در گذشت، وي كه از رياضي دانان برجسته قرون وسطا و دانشمندان علم  فضا شناسي بشمار مي رود در سمرقند كه در عين حال خود او فرماندارش بود يك دانشكده(  پوهنحًی ) علوم رياضي تاسيس كرده بود و شصت دانشمند علوم رياضي از جمله «كاشاني» را  براي تدريس در آن و كار در رصدخانه به قندهار دعوت كرده بود، همين گروه به اتفاق  الغ بيگ فرمولهاي سينوس و تانژانت را در رياضي نوشتند.

    رصد خانه قندهار براي مشاهده ستارگان، لوله تنوره  مانندي به ارتفاع سی و پنج متر و قطر پنج متر داشت، الغ بيگ كه پايتخت پدرش شهر  هرات خراسان بود تنها يك پنجم از اوقات خود را صرف امور دولتي مي كرد و بقيه را در  تحقيقات علمي مي گذرانيد، وي پسر چهارم شاهرخ ميرزا بود، بررسي تاريخ نشان مي دهد  كه توجه به علم، ادب و هنر در خاندان تيموريان امري عمومي بوده است.

4 ـ جنگ اول بالكان و شكست  عثماني :ـ به تاریخ 27 اکتوبر سال 1912، نيروهاي عثماني  در هر سه جبهه ــ صربستان، بلغارستان و يونان ـ دست به عقب نشيني زدند، اين جنگ كه  به جنگ اول بالكان معروف شده است سه ماه بيشتر طول نكشيد، و در ماه دسمبر همين سال  با عقد يك پيمان ترك مخاصمه پايان گرفت و نقشه منطقه تغيير يافت، اتحاديه بالكان  مركب از صربستان، مونته نگرو، بلغارستان و يونان كه قبلا همگي از مستملكات عثماني  بودند ازسلطان عثماني خواسته بودند كه به سلطه خود بر مقدونيه پايان دهد كه دولت  عثماني اين درخواست را رد كرد و جنگ اول بالكان كه در آن روسيه از اتحاديه بالكان  حمايت مي كرد در اکتوبر 1912 آغاز گرديد.

   علت شكست قوای نظامی عثماني گستردگي جبهه بود كه  قوماندان عثماني مجبور به تقسيم نيروهاي خود و اعزام هر دسته به يك جبهه شده بود،  دو رويداد ديگر باعث تضعيف روحيه سربازان عثماني شد يكي اعدام افسراني كه عقب نشيني  مي كردند به دستور «ناظم پاشا» وزير ارتش عثماني، و ديگري اعلام استقلال الباني در  اثناي اين جنگ بود، عثماني ها به دليل مسلمان بودن البانيايي ها انتظار جدا شدن  الباني را مخصوصا در آن زمان نداشتند، در پايان اين جنگ كه به شكست عثماني انجاميد  ومتصرفات آن در اروپا به كمترين مقدار رسيد، افسران جوان ارتش عثماني (تركيه امروز)  بر ضد سلطان دست به كودتا زدند و وي و وزيرانش را متهم به بي عرضگي، خود محوري، سوء  نيت و فساد كردند و بركنار ساختند و….

روز شماربیست وهشتم ماه اکتوبر :

1 ـ رسميت يافتن مسيحيت درروم:ـ به تاریخ 28 اکتوبر سال 312 ميلادي كنستانتين جنرال رومي و حكمران قلمرو شرقي روم  در يك جنگ يكروزه معروف به «جنگ پل ميلويان» بر سپاهيان«ماكزتيوس» امپراتور كل روم  پيروز شد، ماكزتيوس از حاميان انتخاب امپراطور از سوي سناي روم و نستانين مخالف اين  روش بسيار قديمي روميان بود، به علاوه ماكزتيوس پيشنهاد كنستانتين را كه امپراطوري  روم به صورت كنفدراسيوني مركب از دوم قسمت غربي و شرقي آن در آيد رد كرده بود وآن  را مآلا موجب تجزيه و نابودي روم مي دانست، ماکزتيوس در پي جنگ پل ” ميلويان ” کشته  شد، كنستانتين كه ميترائيست بود پس از اين پيروزي سربازانش را جمع كرد و خطاب به  آنان گفت كه در اثناي جنگ كه روي به خورشيد كرده بود تا طلب پيروزي كند، صليبي  نوراني را مقابل خورشيد ديد و در پي مشاهده اين صليب كه همراه با پيروزي در جنگ بود  تصميم گرفته است مسيحي شود و اصراري به مسيحي شدن ديگران ندارد.

   گرويدن كنستانتين كه نام او برشهر قسطنطنيه  (استانبول) گذارده شده است به صدور منشور ميلان در نهم نومبر (12 روز بعد) مبني بر  رسميت يافتن و تحمل شدن مسيحيت در قلمرو روم انجاميد، طبق همين منشور كساني كه به  خاطر مسيحي بودن زنداني بودند آزاد شدند و اموال مصادره شده به صاحبانشان پس داده  شد، به اين ترتيب كنستانتين نخستين امپراطور مسيحي روم است، بايد دانست كه روم  (ايتاليا) نخستين كشور مسيحي جهان نيست، ارمنستان اولين كشوردر جهان است كه مسيحيت  را دين رسمي خود اعلام كرده بود.

2 ـ کشف کشور کیوبا :ـ به تاریخ 28 اکتوبر سال 1492 میلادی: “کیوبا ” يكي از مهمترين ممالك امروزي نيمكره  غربي در جريان اولين سفر كريستف كلمب دريانورد معروف قرون پانزدهم و شانزدهم ميلادي  كشف شد، کیوبا جزيرهاي است در درياي كاراييب كه تا قبل از اين كه روز20 می  1902  ميلادي به استقلال برسد، ممالك متعددي بر آن حكومت كردند، کیوبا پس از كشف، جزء  مستعمرات امريكايي هسپانيا درآمد.

روز شماربیست ونهم ماه اکتوبر :

1 ـ آتا ترک، رئيس جمهوري تركيه  شد:ـ به تاریخ29 اکتوبر سال 1923 میلادی: پارلمان تركيه  كه مجلس كبير عنوان داشت راي به جمهوري شدن اين كشور داد و به اتفاق آراء مصطفي  كمال پاشا (اتاترك) را به رياست جمهوري برگزيد، جمهوري تركيه جاي امپراطوري عثماني  را كه زماني يك قلمرو پهناور شامل سرزمين هاي عربي و اروپاي جنوب شرقي بود گرفت،  آخرين سلطان عثماني قبلا به خارج از تركيه فرار كرده بود، معارضات عثماني با  قدرتهاي اروپايي مخصوصا در قرن 19 را در تاريخ عمومي (تاريخ جهان) «مسئله شرق»  عنوان داده اند، در ميان قدرتهاي اروپايي به ترتيب روسيه و انگلستان بزرگترين  معارضان عثماني بودند و درشرق آن هم ايران.

   عثماني خود در سال1453 پس از سقوط دولت بيزانتيوم  و تصرف قسطنطنيه جاي ان را كه در قديم روم شرقي خوانده مي شد گرفته بود، جنگ اول  جهاني كه در ان عثماني متحد کشور المان بود به عمر آن امپرطوري پايان داد، از  سرزمينهاي اروپايي عثماني مقدار كمي نصيب تركيه شده است، مجلس كبير در 29 اکتوبر  1923 پايتخت را از استانبول به انقره (انكارا) در اناتولي (آسياي صغير) تغيير داد و  تركي را زبان رسمي همه تركيه قرارساخت، چند سال بعد الفباي تركيه نيز لاتين شد و  كلمات برحسب تلفظ آنها نوشته شد.

2ـ بازداشت1045 نفردر  شهرنيویارک :ـ به تاریخ 29 اکتوبر سال 1979 میلادی: به  مناسبت پنجاهمين سالگرد سقوط بورس نيویارك و آغاز ركود بزرگ اقتصادي دهها هزارتن در  نيویارك دست به تظاهرات زدند كه رسانه هاي امريكا به آن عنوان تظاهرات ضد اسلحه  اتمي دادند، تظاهر كنندگان در صدد بستن درهاي بورس نيويورك برآمدند و مانع ورود  افراد به ان شدند، آنان شعار مي دادند كه همه مشكلات زير سر بورس نيويورك است.

   هشتصد مامور پليس تلاش مي كردند كه مانع از تعطيل  شدن بورس نيويورك به دست آنان شوند، تظاهركنندگان كه بعدأ سركوب شدند مي گفتند كه  منظورشان كمپاني هايي است كه در صنايع تسليحات اتمي و سلاحهاي وابسته سرمايه گذاري  كرده اند، تظاهرات سرانجام با دستگيري و بازداشت 1045 تن از آنان پايان يافت.

3 ـ بيست و دومين نشست کنگره  بين الملل سوسياليست:ـ به تاریخ 29 اکتوبر سال 2003  میلادی: ششصد نماينده از 150 حزب سوسياليست و سوسيال دمكرات از فرصتي كه بيست  ودومين نشست نوبتی « كنگره بين الملل سوسياليست » در شهر سائو پائولو كشور برازيل  برايشان فراهم آورده بود استفاده كردند و زبان به انتقاد از وضعيتي كه بر جهان  امروز مستولي شده است گشودند، ماحصل آن شلاق زدن بر « تغيير رژيم كشورها به سبك  امريكايي و گسترش كاپيتاليسم افسار گسيخته » بود كه فقراء را فقير تر ساخته است،  سخنرانان عموما به سخاوتمندي دولتها در اجلاس اخير مادريد كه به منظور جمع آوري كمك  مالي براي تعمير خرابي هاي عراق برپا شده بود اشاره كردند و گفتند كه همين كشور ها  حاضر نشده اند به « ايدز زدايي » از جهان و درمان بيماران ايدزي كمك كنند.

   اظهارات بانو « مارگارتا وينبرگ » معاون نخست وزير  سویدن كه گفت : تنها كمپاني هاي بزرگ كشورهاي قدرتمند از نظم تازه جهان بهره مند مي  شوند و جهان امروز جهان بي عدالتي هاشده است که نمونه اي از اين سخنراني ها بود، در  جلسات اين نشست از اشغال نظامي عراق وسيعا انتقاد شد، ریاست كنگره داراي 23 معاون  است، اين نشست از 26 تا 29  اکتوبر سال 2003 جريان داشت و « آنتونيو گوترس » نخست  وزير( صدراعظم ) پيشين پرتگال به رياست بعدي اين كنگره انتخاب شد.

4 ـ آگاه شدن از تفكر سياسي  فرد:ـ به تاریخ29، اکتوبر2004 میلادی: رسانه هاي امريكا  گزارش كرده بودند كه با بكار بردن تكنولوژي« اسكن مغز» و« اف . ام.آر. آي» مي توان  تفكر سياسي فرد و تمايل او به احزاب ، افكار ، اديان و … و در نتيجه هواداري اش  از افراد را تشخيص داد، از اين تكنولوژي سالها بود كه براي تشخيص بيماري هاي مغز و  حافظه از جمله آلزايمر استفاده مي شد، با اين تكنولوژي سليقه ، ذوق و نيز علاقه  افراد به غذا و لباس و … را هم مي شود دقيقا تشخيص داد، اين گزارش پس از تجربه اي  كه دانشگاه كاليفرنيا شعبه لس آنجلس انجام داده و نتايج مطلوب به دست آورده تنظيم و  انتشار يافته است، اين تجربه بر پايه واكنش مغز به آنچه را كه يك فرد تمايل و علاقه  دارد و چيزهايي كه مورد علاقه او نيست صورت گرفته است، نياز بخش ويژه مغز هنگام ياد  كردن از اشياء ، افراد و موضاعات مورد علاقه به اكسيژن، متفاوت از موضوعات و اشياء  مورد تنفر و يا عدم تمايل او است، دستگاه اسكن كننده از روي ميزان اين نياز، به  «درصد» تمايل فرد پي مي برد و آن درج و ثبت مي كند، دانشمنداني كه اين تجربه را  انجام داده اند تاكيد كرده اند كه نتايج، صد در صد دقيق بوده است، بايد دانست كه  اين آزمايش روي هر فرد و براي هر موضع، فعلا مصرف مالي سنگين دارد.

 

روز شمارسی ام ماه اکتوبر :

1 ـ تولد فئودور داستويفسكي:ـ به تاریخ 30 اکتوبر سال 1821 میلادی: فئودور داستويفسكي Feodor Dostoevski یکی  ازداستان نگار مشهور روس و يكي ازبنياد گذاران سبك نوين نگارش داستانهاي كوتاه در  تاریخ فوق به دنيا آمد، داستانهاي كوتاه در دو دهه آخر قرن 20 بار ديگر مورد توجه  خاص قرار گرفته است و احتمالا دليل آن كم حوصله شدن مردم به خواندن داستانهاي  طولاني باشد.

2 ـ شكست مسلمانان در جنگ  پواتيه (فرانسه):ـ به تاریخ 30 اکتوبر سال 732 ميلادي: پس از هفت روز نبرد ميان سپاه اعزامي اعراب مسلمان از هسپانيا به فرانسه و لشكريان  قوم فرانك به فرماندهي شارل مارتل، اعراب به دليل از دست دادن فرمانده خود،  عبدالرحمن دچار شكست شدند و دست به عقب نشيني زدند، اين جنگ كه در «پواتيه» واقع در  مركز فرانسه روي داده بود آخرين حد پيشروي نيروهاي عرب مسلمان در اروپا بود.

3 ـ هشتمين و آخرين لشكر كشي  صليبيون اروپا، به خاورميانه:ـ به تاریخ  30 اکتوبر سال  1270 ميلادي: آغاز هشتمين و آخرين لشكركشي اروپائيان در قرون وسطا به خاورميانه  معروف به«جنگهاي صليبي» است كه بهانه آن نجات تربت عيسي بن مريم و خارج كردن زادگاه  وي از دست مسلمانان بود كه به هدف خود نرسيدند، ولي اين لشكركشي ها باعث آشنايي  اروپائيان با صنعت، هنر و پيشرفتهاي علمي ــ ادبي ونيز ثروت مشرق زمين شد كه دو قرن  بعد با يافتن راههاي دريايي، از طريق اين راهها اقدام كردند و به تدريج بسياري از  سرزمين هاي شرق را به زير يوغ استثمار كشيدند؛ ازجمله چين و هند را.

   تلاش اروپاييان براي يافتن راههاي دريايي به شرق  عمدتا به اين دليل بود كه با پيدايش امپراطوري عثماني راه زميني به شرق بروي شان  مسدود شده بود و اين امپراطوري مانع بزرگي بر سر راهشان بود كه در قرون بعد با بازي  هاي خود آن را تدريجا نابود كردند.

4 ـ آزمايش بمب هيدروجن 58  مگاتني شوروي :ـ به تاریخ 30 اکتوبر سال1961 میلادی:  دانشمندان شوروي دست به نيرومندترين آزمايش هسته اي جهان زدند و يك بمب هيدروجنی 58  مگاتني را منفجر كردند، پارلمان ايالتي نيویارك از فرط نگراني، روز بعد ساختن  پناهگاه در برابر حمله هسته اي را در آن ايالت اجباري كرد، طبق بروشورهايي كه يك  هفته پس از اين انفجار، در امريكا ميان مردم توزيع شد اشاره شده بود كه نفوذ اشعه  خطرناك ناشي از حمله اتمي به داخل زمين و آب كم است و بنابراين ، مردم پس از شنيدن  سوت خطر بايد به تونلهاي زير زميني كه ايجاد و با تابلو زرد مشخص خواهد شد پناه  ببرند و در فضاي باز نمانند كه مواد راديواكتيو در هوا پراكنده و براي مدتي باقي  خواهند ماند، قدرت هسته اي ــ موشكي شوروي دهها سال باعث نگراني شديد غرب بود و پس  از فروپاشي اين اتحاديه تلاشهاي گوناگون صورت گرفته است تا سلاحهاي هسته اي شوروي  كه در اختيار روسيه قرار گرفته اند به حداقل برسند، واقعيت هاي مربوط به فروپاشي  ناگهاني شوروي هنوز در پرده ابهام است.

روز شمارسی و یکم ماه اکتوبر :

1 ـ ترور( ایندیرا گاندی ـ  استيفن تيژا) دو نخست وزیران:ـ به تاریخ 31 اکتوبر: شاهد ترور دو نخست وزير( صدراعظم )  به يك شكل توسط نظاميان محافظ بوده است : استيفن تيژا نخست وزير مجارستان درسال  1918 و بانو اينديراگاندي نخست وزير هند در سال1984 میلادی، به دست افراد گارد محافظ خود كه از  ناسيوناليست هاي سيك بودند هدف گلوله قرار گرفت و درگذشت.

   درتاريخ معاصرجهان، اينديرا  گاندي به عنوان يك سياستمدارخوشفكروتاثيرگذار شناخته شده است، اين بانوي هندي براي  بيش از3 دهه در مشاغل سياسي گوناگون به كشور خود خدمت كرد و نام نيكي از خود به  يادگار گذاشت، اينديرا تنها فرزند جواهر لعل نهرو، صدراعظم اسبق هندوستان، در19  نوامبر سال 1917 در” الله آباد” هند متولد شد، درآن سالها پدر و مادر اينديرا به  جرم فعاليت هاي سياسي عليه استعمارگران بريتانيا بارها به زندان افكنده شدند،  اينديرا در كالجهاي ” پونا” و ” سانتي ني كتان” هند تحصيل كرد و سپس براي تكميل  تحصيلات عالي خود به پوهنتون( دانشگاه ) آكسفورد انگلستان رفت، اينديرا گاندي سال  1942 با مردي به نام فيروز گاندي، يکي از پارسيان هند،  كه هيچ نسبتي هم با مهاتما گاندي (  رهبراسطوره اي استقلال هند) نداشت، ازدواج كرد، اين دو كمي پس از ازدواج به جرم  فعاليت هاي سياسي دستگير و زنداني شدند، فيروز گاندي در سال 1946 درگذشت و اين در  حالي بود كه 2 فرزند پسر به نامهاي راجيو وسانجيو از اين زوج به جاي ماند، هندوستان  درسال 1947 استقلال خود را از انگلستان بازيافت، اينديرا گاندي نيز به لطف حمايت  هاي پدرش و جواهرلعل نهرو، درحزب كنگره مشغول شد، او9 سال بعد به رياست حزب كنگره  كه مهمترين حزب در كشورهندوستان به شمار مي رود، برگزيده شد، نهرو درسال 1964  درگذشت و در پي اين اتفاق، اينديرا گاندي به عنوان وزير اطلاعات و تبليغات هند وارد  كابينه شد، 2 سال بعد  اينديرا گاندي از سوي مردم به عنوان نخست وزيرهندوستان  انتخاب شد، او همچنان موفق شد رهبري گروهي از جوانهاي چپ روي حزب كنگره را بر عهده  بگيرد كه ثمره آن نزديكي هند به اتحاد شوروي بود، اينديرا گاندي بعدها به مقام  رياست جمهوري هند انتخاب شد، اما در سال 1984 در پي حمله تروريستي يك سيك متعصب  درگذشت، متاسفانه فرزندان گاندي نيز سرنوشت هاي تراژيكي داشتند،درحال حاضر، رهبري  سنتي حزب كنگره هند تحت تاثير سونيا گاندي،عروس اينديرا گاندي و همسرراجيو گاندي  است، هندي ها همچنين علاقه خاصي به پري يانكا، نوه اينديرا ( دختر راجيو و سونيا)  دارند و از او به عنوان رهبر آينده هند نام مي برند.

2ـ اولين شورشهاي ميهن پرستي و  استقلال طلبي در يونان:ـ  به تاریخ 31 اکتوبر سال 1460  میلادی:عليه امپراتوري عثماني كه در آن زمان مالك الرقاب يونان بود ،آغاز شد و از  آن پس مدت 370 سال اين شورشها گاه شديد و گاه ضعيف ادامه داشت تا سرانجام در سال  1830ميلادي با كمك دولتهاي مسيحي جهان مثل فرانسه و انگلستان و روسيه كه مايل به  تجزيه قدرت امپراتوري عثماني بودند، يونان به استقلال رسيد.

3 ـ اولين وسيله نقليه بخاري:ـ   به تاریخ 31 اکتوبر سال 1769 میلادی:اولین وسیله نقلیه بخاربه صورت خود رو توسط”  ژوزف كونيو “مهندس و مخترع معروف فرانسه در قرون هجدهم ميلادي اختراع شد و مخترع در  اين موقع 44 سال داشت و ده سال متواتربراي اختراع اين وسيله زحمت كشيده بود ” ژوزف  كونيو ” براي ايجاد قوه تحرك در وسيله نقليه خود از نيروي” بخار آب “كه اساس  استفاده آن را دنيس پاپن كشف كرده بود استفاده كرده بود .

4 ـ انتقال جسد استالين:ـ به تاریخ 31 اکتوبر سال 1961 میلادی: کنگره حزب کمونيست شوروي به خواست خروشچف به  اتفاق آراء تصويب کرد که جسد موميايي شده استالين از آرامگاه لنين در ميدان سرخ  مسکو به جاي ديگري انتقال يابد، اين تصميم به اجراء درآمد، در جلسه  30 اکتوبر، حتي  يک کمونيست که استالين تا سال 1953 بر آن حزب رياست کرده بود به پيشنهاد انتقال جسد  ، راي مخالفت نداد ، ولي « اين اتفاق آراء » در کشورهاي ديگر مورد بررسي و انتقاد  قرار گرفت، برخي گفتند که استالين روانشناسي روسها را که ملتي متشکل از اختلاط  نژادها است و در طول زمان به ديکتاتوري و قدرت دولت عادت کرده است مي شناخت و چنان  رفتار مي کرد و… و پاره اي هم با تحليل «اين اتفاق آراء» پيش بيني برچيده شدن حزب  کمونيست را با چنين اعضاي وفاداري  در آينده کرده بودند ، ولي باور نمي کردند که  شوروي هم فرو پاشي کند ، و تصور مي کردند که برجاي حزب کمونيست يک امپراتور بنشيند  ./   ختم رویداد های مهم جهــــان در ماه اکتوبر سالهای مختلف

 

آرشیف نمبر (۵۴)

 

رویداد مهم جهان در ماه نومبر  از اول تا 30 نومبر)

 روز  شمار اول ماه نومبر  :

1 ـ  روز مؤلف  :-  به تاریخ اول نومبر  سال 1928 میلادی : هر سال در امريكا به منظور تشويق مؤلفان كتاب روز مؤلف اعلام شده  است و به تدريج ساير كشورها هم يك روز سال را به روز بزرگداشت مولفان و دادن جايزه  به آنان اختصاص داده اند، از نيمه قرن 20 بسياري از کشورها يک مرکز دولتي به منظور  تسهيل امر تأليف و قرار دادن وسائل تحقيق و تاليف و دادن قرض و کمک به چاپ و توزيع  اين تاليفات زير نظر مستقيم رئيس دولت ویا حکومت داير کرده اند، درقدیم  پادشاهان و  اميران مشوق و متولي تحقيق و تاليف بودند .

2 ـ كودتا  درسايگون و مرگ « نگو دين ديم »:ـ  به تاریخ اول نومبر سال 1963 میلادی : چند واحد قوای مسلح بر ضد دولت «  نگو دين دي ام» كه در سال 1955 بابركنار كردن «بائو داي» امپراتور اسمي ويتنام  جنوبي رئيس اين كشور شده بود دست به كودتا زدند كه ضمن اين كودتا دين و برادرش كشته  شدند و يك شوراي نظامي زمام امور را به دست گرفت كه ضد كمونيست تر از« نگو دين دي  ام» بود، دولت امريكا هفتم نومبر رژيم تازه را به رسميت شناخت، همسر «نگو دين دي  ام» كه در زمان كودتا در امريكا بود دولت جان اف كندي رئيس جمهوري وقت امريكا را كه  خود 22 روز بعد در شهر دالاس ترور شد متهم به حمايت از نقشه كودتا و مرگ شوهرش كرد،  در پي اين كودتا، جنگ ويتنام و در نتيجه مداخله امريكا در اين جنگ گسترش يافت  «نگودين دي ام» يك كاتوليك بود كه پيروان اين مذهب در ويتنام جنوبي در اقليت هستند،  فرانسويان در طول استعمار ويتنام، مذهب كاتوليك را درآنجا ترويج كرده بودند، نگو  دين ديم باحمايت جنرال آيزنهاور رئيس جمهوري وقت امريكا بود كه موفق شد در ويتنام  نظام جمهوري برقرار كند، حال آنكه طبق قرارداد ژنیو قرار بود تا انجام رفراندم وحدت  دو ويتنام، بائو داي رئيس قسمت جنوبي اين كشور باشد، نگو دين ديم هنگام مرگ 54 ساله  بود.

 3 ـ سرزمين پاناما به كلمبيا  پيوست:- به تاریخ اول  نومبر سال1821ميلادي: سرزمين پاناما پس ازرهائي ازسلطه هسپانیا به كلمبيا پيوست،  پاناما دراوائل قرن16ميلادي به تصرف هسپانیايها درآمد و بعد از كشف معادن طلا دراين  كشورامريكاييها  نيزتوجه خود را به اين منطقه زرخيزمعطوف كردند، اين كشوردرسال1903ميلادي موفق به  كسب استقلال شد، جمهوري پاناما واقع درجنوب امريكاي مركزي است و كانال پاناما  اقيانوس اطلس و آرام را به هم متصل مي كند.

4 ـ آغاز جنک  در الجزایر:ـ به تاریخ اول  نومبرسال1954ميلادي: با شكل گرفتن نهضت آزاديبخش الجزايربه همت احمدبن بلا جنگهاي  استقلال اين كشور نيزآغازشد، الجزايردراوائل قرن20ميلادي كاملاً درسلطه فرانسه  قرارگرفت و دراين مدت مبارزات آزاديخواهانه مردم الجزائربصورت پراكنده ادامه داشت،  درسال1954ميلادي با آغازجنگهاي استقلال طلبانه الجزائردولت مصربه رياست جمال  عبدالناصركمكهاي مالي و نظامي فراواني به اين نهضت كرد و پس از اعلام موجوديت دولت  موقت الجزائر درقاهره نبرد مسلحانه ميان نيروهاي قوای آزاديبخش الجزائرو نيروهاي  فرانسوي جنرال دو گل آغازشد، سرانجام پس ازمذاكره نمايندگان اين دو كشور،  الجزايردرسال1961ميلادي استقلال خود را بازيافت.

 روز  شمار دوم ماه نومبر :

1 ـ اعلاميه  تاريخي بالفورمنتشرشد :ـ به تاریخ 2 نومبرسال1917ميلادي:.با اعلام انتشار اعلاميه با لفور 30 سال بعد سبب  تشكيل اولين دولت يهودي درفلسطين شد، بالفوردرآن زمان وزيرامورخارجه انگلستان بود و  فلسطين با نظارت دولت استعماري انگليس اداره ميشد،  اعلاميه بالفورحاكي ازاين بود كه دولت انگلستان با تشكيل دولت يهودي درفلسطين موافق  است و همه كوشش خود را براي تأسيس چنين دولتي بكارخواهد برد، سرانجام 30سال بعد از  صدوراين اعلاميه استعماري كه حقوق كليه فلسطينيهاي  مسلمان آزاده را ناديده گرفته بود دولتي صهيونيستي درفلسطين روي كارآمد و ازآن زمان  تاكنون مبارزات دراين سرزمين بین اسرائیلیان و فلسطینیان ادامه دارد.

2 ـ استقلال  کشوراندونزی:ـ به تاریخ 2  نومبرسال1949 ميلادي: استقلال طلبان اندونزي و نيروهاي هالندی موافقت نامه معروف به  موافقت نامه نيروهاي” هالندی” كه ازاگست سال1945ميلادي با قيام آزاديخواهانه  دكتر«احمد سوكارنو» و« محمد حتي» رهبران استقلال اندونزي روبرو شده بودند بناچار  خاك اين سرزمين را ترك كردند، گفتني است كه جنگ استقلال مردم اندونزي چهارسال بطول  انجاميد و سرانجام به موجب اين موافقت نامه جنگ پايان پذيرفت تاهنگام خاتمه اين جنگ  اين سرزمين هند هالند خوانده مي شد  و پس از پيروزي استقلال طلبان اين كشور به نام اندونزي خوانده شد، اندونزي بطوررسمي  دردسمبر سال1949 ميلادي مستقل شد.

3 ـ استقلال  کشور الجزایر:ـ به تاریخ 2  نومبرسال1961ميلادي: كشورالجزايرازفرانسه مستقل شد، اين كشورازسال1830ميلادي مورد  هجوم قواي فرانسه قرارگرفت كه همزمان با اين تهاجمات مقاومتهاي  وسيع و پيگیرانقلابيون الجزايري نيزبرضد استعمارآغازشد، درسال1882 م ،

الجزايربخشي ازفرانسه اعلام شد  و متعاقب آن جنبش استقلال طلبانه مردم الجزايربه رهبري اميرعبدالقادر شدت بيشتري  يافت بطوري كه تشنجات ناشي از آن به اعلام خودمختاري وسپس استقلال و برقراري حكومت  جمهوري دراين كشور منتهي شد.

4 ـ انتخابات  نومبر 2004 امريكا :ـ به  تاریخ 2 نومبر 2004میلادی: آخرين ارقام مربوط به انتخابات امريكا كه تقريبا نهايي  شد از اين قرار اعلام گردید: جمع آراء جورج بوش 59 ميليون و 640 هزار و 394 (51  درصد ) و جمع آراء جان كري 56 ميليون و 144 هزار و 712 ( 48 درصد ) بيش از بيست  ميليون از كساني كه به كري راي داده بودند جوانان و افراد زير 30 سالگي بودند، در  سناي صد نفري تعداد كرسي هاي جمهوريخواهان 51 ، دمكراتها 48 و يك كرسي هم غير حزبي  است، در مجلس نمايندگان( دوره دو ساله ) تعداد كرسيهاي جمهوريخواهان 228 و دمكراتها  206 است با يك كرسي غير حزبي، آراء جورج بوش در ايالت اهايو 136 هزار بيش از جان  كري بود و دمكراتها معترض بودند كه چرا «كري» به جاي درخواست دوباره شماري، به شكست  خود اعتراف كرد و همين طور در «آيوا» كه تفاوت آراء 13 هزار بود، در هر دو ايالت  ماشين هاي راي گيري ضمن كار دچار نقص فني شده بودند، مفسران برخي روزنامه ها نوشته  اند كه قابل قبول نيست كه امر راي گيري در امريكا در ده ها نوع مختلف باشد و از  روشها و ماشين هاي گوناگون استفاده شود كه از ضريب دقت مي كاهد و جاي ترديد و  اعتراض باقي مي گذارد، تحليلگران امريكايي گمان نمي كنند كه حزب دمكرات جان كري را  بار ديگر نامزد مقام رياست جمهوري كند زيرا كه در جامعه امريكا آراء جوانان و  روشنفكران به آن اندازه نيست كه فردي با عقايد و روش جان كري را به كاخ سفيد  بفرستد، انتخابات اخير نشان داد كه عوام  امريكايي محافظه كار و مذهبي است و  ليبراليسم چپ را نمي پذيرد، از تحليل انتخابات اخير امريكا چنين بر مي آيد كه بر  عده محافظه كاران اين كشور افزوده شده است. پاره اي از جامعه شناسان 59 ميليون و  640 هزار راي داده شده به جورج بوش را نشانه تاييد سياست جهاني تهاجمي دولت او و  رفتار يكجانبه و دستوري شخص وي در قبال مسائل بين المللي دانسته و گفته اند كه  سياست هاي دولت بوش انعكاس خواست اكثريتي است كه در انتخابات دوم نومبر 2004 به  حوزه ها رفتند و شمار آنان به مراتب بيش از انتخابات سال 2000 بود.

 روز  شمار سوم ماه نومبر :

1 ـ تولد  آندْره مالْرو نويسنده فرانسوي:ـ به تاریخ 3 نومبرسال1901ميلادي:. آندْره مالْرو Andre Malraux هنر  شناس و انديشمند فرانسوي درپاريس به دنيا آمد« مالرو» بعد از اتمام تحصيلات متوسطه  به مدرسه زبانهاي شرقي وارد شد « مالرو»  از19 سالگي نوشتن آثارش را آغازكرد و  ازاولين آثاراو مي توان  سرزمين بيگانه را نام برد، آندره مالرو درطول عمر 75ساله خود سفرهاي متعدد به  كشورهاي مختلف كرد و دراين سفرها بيش ازهمه شيفته تمدن آسیا و شهر زيبا و ديدني آن  شد، و در هندوچين به مخالفان استعمار که اروپاييان اعمال مي کردند پيوست و جنبش  جوانان ” آنام ” را سازمان داد و روزنامه اي تحت عنوان ” هند و چين در زنجير ”  منتشر ساخت« مالرو» در جنبش آزاديخواهي و استقلال طلبي ويتنام، انقلاب چين، همچنين  مبارزه با هيتلر شركت كرد و هميشه براي آزادي جنگيد، وي در بازگشت به فرانسه چهار  کتاب برضد استعمار نوشت که عناوين آنها از اين قرار است:( فاتحان ، راه و رسم  سلطنتي ، سرنوشت انسان ، فريبکاري غرب)، « مالرو» سپس به حمايت از جمهوريخواهان  هسپانيا برخاست و به دولت فرانسه اصرار کرد که به آنها که سرگرم جنگ با سلطنت طلبان  به رياست جنرال فرانکو بودند طیارات نظامي بفروشد، پس از اين که تعداد طیارات  فروخته شده به 20 بال  رسيد به يافتن داوطلب براي کپتان آنها سرگرم شد و 20 پیلوت  داوطلب به دست آورد، آنگاه به امريکا رفت و به جمع آوري اعانه براي جمهوريخواهان  هسپانيا پرداخت، وي کتاب تازه خود ” اميد بشر ” را به اين موضوع اختصاص داده  که  فيلم سينمايي شده است« مالرو» در جريان جنگ جهاني دوم وارد سازمانهاي مقاومت فرانسه  شد، يک بار توسط الماني ها دستگير  و نزديک بود اعدام شود، پس از پايان جنگ به سمت وزير اطلاعات و سپس وزير امور  فرهنگي فرانسه منصوب شد، کتابهاي معروف ديگر او عبارتند از: (صداهاي سکوت ،  روانشناسي هنر، اميد، عصربياعتنايي،  ضدخاطرات و سرنوشت بشر.و ….) رانام برد« مالرو» 23 نومبر 1976 در گذشت.

2 ـ استقلال پانامه :ـ به تاریخ 3 نومبرسال1903ميلادي: جمهوري پانامه استقلال كامل خود را اعلام كرد،  پانامه درسال1501ميلادي بدست كاشفان هسپانيايي كشف شد و دراوايل قرن19ميلادي به  تصرف كلمبيا درآمد، مردم پانامه ازهمان زمان جنبش آزاديخواهي خود را آغازكردند،  چندي بعد با ارائه طرحي براي تأسيس آبراه پانامه انقلاب مردمي درپانامه شدت گرفت،  درابتداي دهه1960ميلادي مردم پانامه دربرابر نفوذ و سلطه امريكاييها  مبارزه را آغازكردند و همين امرموجب قطع رابطه پاناما و امريكا شد.

3 ـ سگي به نام لايكا در مدار زمين :ـ به تاریخ 3 نومبر سال 1957 میلادی:دانشمندان فضايي شوروي با، قمرمصنوعی( ماهواره)  “سپوتنيك ــ 2 ” سگي به نام لايكا را در مدار زمين قراردادند، قمرمصنوعی( ماهواره)   اسپوتنيك ــ 2 دومين سفينه فضا پيماي شوروي بود كه در مدار زمين قرار گرفته بود و  در ارتفاع 937 مايلي هر يك ساعت و 42 دقيقه يكبار كره زمين را دور مي زد و وضعيت سگ  به زمين مخابره مي شد، اين قمر مصنوعی همچنين او ضاع جوي را به زمين مخابره مي كرد،  اخبار مربوط به فعاليت اين ماهواره مردم امريكا را نگران ساخته بود كه آيزنهاور  رئيس جمهوري وقت براي رفع نگراني انان مجبور شد اعلام كند كه پيشرفت فضايي شوروي و  پيشي گرفتن ان بر امريكا از اين لحاظ فاقد ارزش نظامي است .

 روز  شمار چهارم ماه نومبر :

1 ـ تأسيس  یونسکو:ـ به تاریخ 4  نومبرسال 1946ميلادي: يونسكو سازمان علمي- فرهنگي و تربيتي وابسته به سازمان ملل  متحد با عضويت بيست كشور جهان تشكيل شد، هدف از تأسيس يونسكو برقراري ارتباط علمي-  فرهنگي بين ملتها و انتشار كتابها و نشريات متعدد به زبانهاي گوناگون دنيا بود تا  از اين طريق همبستگي فرهنگي ميان ملتهاي جهان افزايش يابد، ازموارد جالب و مهم  درمنشور يونسكو احترام همگاني به عدالت، حكومت قانون،‌ حفظ حقوق بشر و آزاديهاي  اساسي است، در يونسكو(منشی عمومی، هيئت اجرايي و كنفرانس عمومي) سه ركن اساسي  بشمارمي روند، فعاليتهاي يونسكو، آموزش و پرورش، علوم اجتماعي، ارتباط همگاني و  فراگير، نوسازي و توانبخشي، فعاليتهاي فرهنگي و كمكهاي فني را دربرمي گيرد،  مقرسازمان يونسكو شهرپاريس است.

2 ـ  اولین  فراشوتیست هوایی :ـ به  تاریخ 4 نومبرسال 1956 میلادی: اولين دسته هاي” فراشوتیست “نيروهاي هوایی دو كشور  انگلستان و فرانسه در مصر فرود آمدند، و به اين ترتيب جنگ” كانال سوئز “بين مصر از  يك طرف و نيروهاي فرانسه و انگليس و اسراييل از طرف ديگر آغاز شد، فراشوتیست،  فرانسوي و انگليسي با وجود دفاع مصريها در پورت سعيد و پورت فوئاد فرود آمده و هر  دو شهر را تصرف كردند، در اين عمليات نيروهاي اسراييلي متحد فرانسه و انگليس شركت  نداشتند.

3 ـ  گروگانگيري کارکنان سفارت امريکا در تهران:ـ به تاریخ 4 نومبر سال 1979 میلادی (13 عقرب1358 خ ): نماينده پنجصد محصل  از جوانان كه خود را« دانشجويان پيرو خط امام خمینی » معرفي مي كردند، ساختمان  سفارت امريكا در تهران رامتصرف شدند و كاركنان امريكايي حاضر در ساختمان را به  گروگان گرفتند و آنجا را لانه جاسوسي ناميدند، آنان خواهان استرداد شاه شدند كه در  امريكا بستري بود، محصلان در دومين روز تصرف سفارت امريكا در تهران ( 14عقرب  1358  خورشیدی ) اعلام داشتند كه كاركنان سفارت را تا استرداد شاه آزاد نخواهند كرد و  اضافه كردند كه در ساختمان سفارت اسنادي را در رابطه با حوادث كردستان و خوزستان به  دست آورده اند، آخر وقت همين روز اعلام شد كه انجنیر« بازرگان» پس از 268 روز حكومت  ، كناره گيري دولت خود رااعلام و تسليم كرده است و دليل آن رويدادهاي انتقاد افراد  و گروهها به ويژه اعتراض به ملاقات او با برژينسكي مشاور امور امنيت ملي رئيس  جمهوري امريكا بوده است، تصرف سفارت امريکا و گروگانگيري کارکنان آن که 444 روز طول  کشيد که یکی از رويداد هاي مهم ربع قرن آخر سده بيستم بود، در جريان محاصره سفارت  دیپلوماتهای سفارت با چند عضو ارشد به وزارت امور خارجه پناهنده و شماري هم پنهان  شدند که بعدا معلوم شد به سفارت کانادا پناه برده بودند، و این مسایل بار دیگر با  انتخاب احمدی نژاد بحیث رئیس جمهور امریکا در سال 1384 خورشیدی سر و صدا های زیادی  را مبنی بر اینکه بعضی از ارگانهای امریکا ادعا نمودند که : در حادثه گروگانگیری  سال 1358 خورشیدی ، احمدی نژاد نیز در بین محصلان دیده شده و در آن نقش داشته است  که این مسایل در مرور کوتاهی فروکش کرد.

4 ـ سفرمك  فارلين به تهران و فروش اسلحه:ـ به تاریخ 4 نومبر سال 1986 میلادی : فاش شد كه « مك فارلين» مشاور ويژه امنيت ملي  رونالد ريگن رئيس جمهوري امريكا با چهار امريكايي ديگر به طور محرمانه وارد تهران  شده و مذاكراتي انجام داده بودند، ريگن رئيس جمهوري وقت امريكا حاضر نشد جزئيات  قضيه را فاش سازد، وي از اين اقدام خود (فروش اسلحه به ايران ) دفاع كرد، وي در عين  حال گفت که در اين زمينه اشتباهاتي هم روي داده است، گزارش گروهای رسانه  حكايت از  آن داشت كه طیارهء حامل مك فارلين حامل مقداري اسلحه بود، درپي افشاي اين قضيه،  قضیه اي كه به «ايران ــ كنترا» معروف شده بود تشكيل شد و مدتها بحث روز بود، اين  قضيه در گرما گرم جنگ ايران و عراق اتفاق افتاد، اين موضوع براي نخستين بار در يک  نشريه لبناني افشاء شده بود.

 روز  شمار پنجم ماه نومبر :

1 ـ قتل “ژان  ژورس” پيشواي سوسياليست فرانسه:ـ   به تاریخ 5 نومبر سال 1859 میلادی : ” ژان ژورس ” سياستمدار و پيشواي سوسياليسم  فرانسه كه در جريان يك توطئه در 1914 ميلادي به قتل رسيد، در”كاسترس” قدم به عرصه  وجود گذاشت، وي بعد از ختم تحصيلات و اشتغال به امور سياسي ،همه جا به جنگ و تقويت  تعصب ملي مخالفت ميكرد و چون اولياي فرانسه براي جبران شكستهاي خود از المان در  1870 ميخواستند دوباره جنگ را بر قرار كنند، روز 31 جولای 1914 ميلادي او را كشتند.

2 ـ اختراع  تلویزیون کامل :ـ به تاریخ  5 نومبر سال 1905 میلادی: تلويزيون كامل، توسط يك مخترع 47 ساله الماني به نام” پل  نيپكو “عرضه شد، پل نيپكو كه به سال 1860 ميلادي متولد شده بود، در 27 سالگي با  تلويزيوني كه يك صنعتگر امريكايي به نام” جيمز كاري “اختراع كرده بود روبرو شد كه  صدا نداشت و عكسها را نيز متقاطع نشان ميداد، پل نيپكو براي رفع اين دو عيب، سالها  زحمت كشيد تا در توانست تلويزيون امروزي را اختراع كند.

3 ـ كشتار  وحشتانك ” آنفلوآنزا ” در اروپا : ـ   به تاریخ 5 نومبر سال 1918 میلادی: بيماري مسري” آنفلوآنزا “كشتار وحشتانك خود را  در اروپا آغاز كرد، اين بيماري به سرعت مردم يكايك ممالك اروپايي را مبتلا كرد و در  اندك مدت تعداد تلفات آنفلوآنزا از يك ميليون نفر نيز تجاوز كرد ،هنگامي كه تب  آنفلوآنزا در اروپا فرونشست، مجموعأ 21640000 نفر از مردم اروپا را به کام مرگ  فرستاده بود، علت اين افزوني كشتار آنفلوآنزا اين بود كه هنوز آنتيبيوتيك هاي  امروزي كشف نشده بود، و هم اکنون که این گزارش را مینویسم در بسیاری از کشور ها در  طی هشت روز گذشته (2005/10/ 26)  این سومین بار است که  شيوع آنفلوآنزای مرغی H5N1 روی می دهد و مقامات روز چهارشنبه گفتند آنفلوآنزا بیش  از500 مرغ و غاز را روز شنبه در ولایت مرکزی”هونان”  کشت،  در اروپا، مسئولان صحت عامه می گويند آزمایش هائی که انجام گرفته است تائيد می کند ویروس مرگبار  آنفلوآنزای مرغی H5N1 به کرواسی سرایت کرده است در  آنجا مقامات کشتن دسته های پرندگان را در  نزدیکی محلی که اجساد قوهای آلوده پيدا شد، آغاز کرده اند، این ویروس در  چندین کشور در شرق آسيا و نیز در روسیه، رومانی و ترکیه پيدا شده است، اکثر  کشورهای اروپائی اینک پرندگان وحشی را از نظر ابتلا به ویروی معاینه می کنند، تا کنون بیش از 60 انسان، و همه آنها در آسیا، در اثر ابتلا به آنفلوآنزای  مرغی جان سپرده اند.

 روز  شمار ششم ماه نومبر :

1 ـ اشغال شهر کیف توسط ارتش سرخ :ـ به تاریخ 6 نومبر سال 1943 میلادی : شهر زيبا و تاريخي” كيف ” پايتخت اوكراین از  جمهوريهاي اتحاد جماهير شوروي سابق، پس از نبردي خونين بدست سپاهيان ارتش سرخ شوروي  اشغال شد و به اين ترتيب به اشغال سه ساله المان نازي در كيف پايان داده شد، تصرف  كيف آخرين فتح و پيروزي ارتش سرخ شوروي در سال 1943 ميلادي محسوب ميشود، مجموع  تلفات المانيها در جنگ اوكراين بالغ بر 400 هزار نفر سرباز و افسر بود.

2 ـ سالروز  انتشار كتاب «امريكاي دمكرات» :ـ به تاریخ 6 نومبر سال 1838 میلادی : جيمز فنيمور كوپرJames  F. Cooper(متولد 1789 و وفات  در 1851 میلادی) كه پنجاه اثر جالب از خود به يادگار گذارده پس از يك اقامت نسبتا  طولاني در فرانسه در بازگشت به ميهن خود امريكا و مشاهده سياستبازي ها، كتاب  «امريكاي دمكرات» را نوشت و در آن ضمن انتقاد از سوء استفاده از دمكراسي در امريكا  به دفاع از ارزشهاي انقلاب استقلال امريكا و آرزوها و هدفهاي موسسان اين كشور كه به  « پدران موسس» شهرت يافته اند پرداخت، آثار بعدي او كه متاثر از همين احساس بود  انتقاد از وضعيت روز و نيز دفاع از حقوق سرخپوستان (بوميان) امريكا بود، سبك او در  نوشتن، پرداختن به جزئيات يك مسئله واقعي روز در قالب داستان بود، در آغاز كار  نويسندگي و پيش از نوشتن كتاب امريكاي دمكرات، كوپر يك ماجراي واقعي را به صورت  داستان نقل مي كرد و بهترين نمونه اين نوع تاليف او كتابي است كه در ان نقش جاسوسي  در جنگ انقلاب استقلال امريكا منعكس است، کوپر نخستين داستان نگار امريکايي است که  از اين لحاظ شهرت جهاني يافته است، داستانهاي او به محض انتشار، به زبانهاي ديگر  ترجمه و چاپ مي شد.

3 ـ بوجود آمد  ن محورتاريخي- سياسي( برلین- توكيو- روم) :- به تاریخ 6 نومبر سال 1937ميلادي: كشور ايتاليا به رياست بِننيتوموسولِني به  قرارداد دو جانبه المان وجاپان ملحق شد، بدين ترتيب محورتاريخي- سياسي (برلین-  توكيو- روم) بوجود آمد و ازاين رو درجنگ جهاني دوم به اين سه كشور متحد وبه  ديگرياران آنها دول محور ميگفتند،  اين قرارداد سياسي و نظامي درهمان سال يعني 1937ميلادي ميان المان نازي و امپراتوري  جاپان به امضا رسيد.

 روز  شمار هفتم ماه نومبر :

1 ـ آغاز  جنگهای فنلند :ـ به تاریخ  7 نومبر سال 1939 میلادی : با حمله قوای نظامی سرخ شوروي به مرزهاي فنلند، دوره اول  جنگهاي معروف به” جنگهاي فنلند “آغاز شد” جنگهاي فنلند “يكي ازعجيب ترين جنگهايي  بود كه در جريان پيكارهاي بين الملل دوم اتفاق افتاد زيرا نسبت نيروهاي طرفين 1 به  10 يعني روسها ده برابر فنلندیهاي بودند ،ولي با اين وصف فنلانديها با كمال شجاعت  تا 2 مارچ 1940 میلادی مقاومت كردند و در اين روز مغلوب قوای نظامی سرخ شوروي شدند.

2 ـ سالروز  «انقلاب اكتبر» روسيه :ـ به تاریخ 7 نومبر سال 1917 میلادی: درصبحگاهان گاردهاي سرخ مركب از كارگران و  دهقانان كمونيست وارد كاخ زمستاني تزارها در سن پترزبورگ شدند و درحالي كه کشتی های  جنگی تند رو، بنام «اورورا» به اطراف كاخ گلوله مي زد به عمر دولت موقت روسيه مركب  از ليبرالها و سوسياليستهاي ميانه رو به رياست كرنسكي پايان دادند، دسته هاي ديگر  گارد سرخ و متعاقب آنان مردم ايستگاه راه آهن ، تیلفونخانه ، دوقرارگاه نظامي شهر و  ادارات دولتي را متصرف شدند و به اين ترتيب 34 سال پس از مرگ كارل ماركس ، نظامي بر  پايه انديشه و فرضيه هاي او در روسيه ( كشوریکه وضعيت و شرايط آن براي پياده كردن  فوري چنين فرضيه هايي آمادگي نداشت ) روي كار آمد و 74 سال دوام آورد وجنگ جهاني  دوم را از سر گذراند، كرنسكي درفبروری سال 1917 میلادی ، در زماني كه روسهاي ناموفق  در جنگ جهاني اول از تبعيض و فقرو بي ثباتي كشور شان به جان آمده بودند روي كار  آمده بود و تزار نيكلاي دوم اختياراتش را به او سپرده بود تا به اوضاع روسيه سر و  سامان بخشد كه موفق نشده بود.

   رهبري انقلاب بلشويكي روسيه  را، ولادیمیر ایلیچ ” لنين” برعهده داشت كه تا چندماه پيش از انقلاب در سويس به  حالت تبعيد به سر مي برد و باكمك الماني ها به وطن باز گشته بود، جوانان و طبقه  تحصيلكرده روسيه با خواندن داستانهاي « تولستوي » كه درست هفت سال بيش از انقلاب در  82 سالگي درگذشته بود از وضعيت موجود روسيه بيزار شده بودند و بي صبرانه در انتظار  يك تحول اساسی (انقلاب) بودند 9 روز پس از سقوط سن پترزبورگ ، مسكو نيز به تصرف  بلشويكها در آمد، لنين ماه بعد مذاكرات صلح را با المان واتريش آغاز كرد، انقلاب  روسيه ظرف دو ــ سه سال بر همه مخالفان داخلي و خارجي از جمله دولتهاي انگلستان ،  فرانسه ، جاپان و امريكا كه نيرو به كمك مخالفان داخلي فرستاده بودند پيروز شد، اين  نيروهاي شوروي بودند كه درسال 1945 میلادی برلین پايتخت المان را گرفتند و به جنگ  جهاني دوم در اروپا پايان دادند، درپي جنگ جهاني دوم ، ميان دو نظام اقتصادي جهان{  سوسياليسم و ــ كاپيتاليسم } و دولتهايي كه اين دو نظام را نمايندگي مي كردند يك  معارضه كه به جنگ سرد معروف شد ونزديك به پنج دهه طول كشيد جريان داشت، شوروي در  اين مدت در موارد متعدد در ساخت سلاحهاي تازه ازجمله موشك از رقيب خود جلو افتاد و  با كمكهاي آن ، رقيب در دوجنگ منطقه اي ( كره و ويتنام ) ناموفق شد، ولي نظام شوروي  نتوانست با آموزش و پرورش، نسلي وفادار را به بار آورد و تامين نيازهاي اقتصادي  مردم خود را دست كم گرفت و اميد آنان رابه آينده نظام متزلزل ساخت .

   گردانندگان نظام شوروي بعد  از نيمه دهه 1980 میلادی قاطعيت خود را ازدست دادند و با چند دو دلي و اشتباه آنان،  نظام شروع به ريزش از درون كرد به گونه اي كه بوريس يلتسين كه روزگاري خودرا از  كمونيستهاي وفادار نشان مي داد و از پلكان حزب كمونيست بالا آمده بود در سال 1991  میلادی ، درسالروز انقلاب بلشويكي ، حزب كمونيست را كه خود زماني رئيس يك شعبه ان  بود پس از 74 سال حاكميت غير قانوني اعلام كرد! و نزديك به دوماه بعد هم با دومقام  ديگر ، اتحاد شوروي را بدون توسل به رفراندم و يا راي پارلمان منحل كرد و…. به  سبب كمبود شديد روزنامه نگار واقعي و تاريخنگار مستقل ( غير وابسته به يك دولت ) كه  جهان از اوايل قرن 20 از ان رنج مي برد هنوز تحقيق بي طرفانه در باره انحلال شوروي  و راههايي كه به اين انحلال ختم شد صورت نگرفته است، كشف حقايق در ادوار تاريخي  سابق به مراتب آسان تر از قرن 20 و ادامه ان بوده است.

3 ـ همه جرمن  ها در زير يک پرچم :ـ به  تاریخ 7 نومبر سال 1937 میلادی:  هيتلر در جلسه شوراي وزيران المان اعلام داشت كه  تامين وحدت همه الماني هاي اروپا ( جرمن ها )را در يك كشور و زير يك پرچم هدف عمده  خود قرار داده است و تاكيد كرد كه از اين پس همه برنامه هاي دولت المان بايد بر اين  محور بچرخد و از آنجا كه قدرتهاي اروپايي كه خود باعث پراكندگي الماني ها شده اند  با اين هدف مقابله خواهند كرد ، ما از همين لحظه بايد خود را براي تامين اين هدف از  راه بکار گيري ارتش نيز آماده كنيم، هيتلر به وزيرانش گفت كه نخست از راههاي سياسي  خواهد رفت ، ولي رفتن به راه سياسي جز از موضع قدرت و داشتن يك اتكاي نظامي استوار  بيهوده و كاري عبث است، اگر راههاي سياسي به نتيجه نرسد ما راه جنگ را براي رسيدن  به هدف از دست نخواهيم داد كه راهي پرمصرف است، بايد خودرا مهيا كنيم و خطر را  بپذيريم .

 روز  شمار هشتم ماه نومبر :

1 ـ اشعه ايكس  را” رونتگن: كشف کرد:- به تاریخ 8  نومبرسال1895ميلادي: كُنراد رونتگِن فيزيكدان الماني اشعه ايكس را كشف كرد، رونتگن  چون بدرستي اشعه كشف شدهاش را نميشناخت نام آن را ايكس يعني اشعه مجهول گذاشت،  اين اشعه كه ازبدن انسان عبور ميكند بهترين وسيله براي تعيين ضايعات و شكستگي هايي  است كه دربدن انسان ايجادشده است، رونتگن درسال1901ميلادي به علت كشف اين اشعه مهم  و حياتي جايزه نوبل را دررشته فيزيك بدست آورد.

2ـ خود مختاري  داخلي كشوركامبوج:- به  تاریخ 8 نومبرسال1949ميلادي: كشوركامبوج ازممالك آسياي جنوب شرقي به خودمختاري  داخلي رسيد، اين سرزمين ازسال1863ميلادي درتحت الحمايه فرانسه شد و ازسال1941ميلادي  سِهانوك به پادشاهي اين كشوردست يافت، او پس از به قدرت رسيدن وعده حكومت پارلماني  را به مردم كامبوج داد، سرانجام به سال1949میلادی مبارزات مردم اين كشور به  خودمختاري داخلي منتهي شد و دوسال بعد نيز كامبوج استقلال كامل خود را بدست آورد،  جالب توجه است كه سِهانوك درسال1970ميلادي كودتاي نظامي ازكاربركنارشد اما با با  خِمِرهاي سرخ ائتلاف كرده، نقاط مرزي كامبوج و تايلند را رهبري ميکرد.

3 ـ نخستين  جراحي عمل پيوند قلب:ـ به  تاریخ 8 نومبر سال 1969میلادی : دکتور ” كريستيان بارنارد” در يك بيمارستان زادگاه  خود( فدراسيون افريقاي جنوبي ) براي نخستين بار در تاريخ بشر دست به عمل پيوند قلب  زد و راه را براي اين كار باز كرد، كريستيان بارنارد هشتم نومبر سال 1922میلادی به  دنيا آمد و دوم سپتمبر سال 2001 در گذشت،دکتور” بارنارد” تا سال 1983میلادی ، ظرف  14 سال 79 عمل پيوند قلب انجام داد كه يكي از اين افراد 20 سال ديگرعمركرد و براثر  كهولت در گذشت، كارمهم ديگر او كه دومين پيشتازي وي بشمار آمده است انجام عمل جراحي  روي قلب نوزداني بود كه با قلب ناقص يا بيمار به دنيا آمده بودند، دکتور” بارنارد”  در سال 1983 به علت ابتلا ء به بيماري تورم مفاصل دست از جراحي دست كشيد و از آن پس  به نوشتن كتب راهنماي بيماران دست زده بود، وي درتاريخ طب جايگاهي رفيع دارد.

4 ـ  ترور  محمد نادر پادشاه افغانستان :ـ به تاریخ 8 نومبر سال 1933 میلادی( 17 عقرب 12 13 خورشیدی): نادرخان پادشاه  افغانستان در اثنای توزیع جوایز  در مکتب نجات ( امانی ) توسط جوانی بنام عبدالخالق به ضرب گلوله کشته شد،  برادران نادر زمینه ای بقدرت رسیدن برادرزادة خویش محمد ظاهر را مساعد ساخته  و هیچکدامشان ادعای تخت و تاج را نکردند، زیرا که آنها بخوبی میدانستند، که نفاق و  پراگندگی خانوادگی زمینه تضعیف پایه های سلطنت و نابودی شانرا فراهم خواهد ساخت.

    قضیه ترور نادر خان طوریکه  در تاریخ درج است چنان است که: در مکتب حبیبیه، شهزاده محمدظاهر خان ولیعهد سلطنت  برای تقسیم انعامات جلسه ای بر گذار نمود و از پدرش اعلحضرت محمد نادر شاه خواسته  بود تا برای تشویق شاگردان مکتب و برای ترسیخ محبت در دلهای اتباعش، جوایز را بدست  خویش تقسیم کند، از قضا و یا بخت بدش بعضی مردم در دل با محمد نادر شاه دشمنی  داشتند، دشمنی زیاد به خانواده سپه سالار چرخی بر می گردد، موصوف در عصر عبدالرحمن  خان فرمانده نیروهای رزمی بود، آغاز این دشمنی در زمان امیر حبیب الله خان پسر امیر  عبدالرحمن خان اوج گرفت و علت  آن این بود که پسر ارشد سپه سالار چرخی، غلام نبی  خان که او نیز یک فرمانده نظامی بود، خویشتن را وارث وظیفه پدر می نگاشت، در حالی  که امیر حبیب الله خان، محمد نادر خان را به حیث فرمانده کل ارتش ( لوی درستیز )  مقرر کرد، زیرا وظیفه فرمانده کل ارتش ( لوی درستیز ) به مسئله وراثت ارتباطی ندارد  و بایست کسی را به این وظیفه گماشت که استعداد ولیاقت آنرا داشته باشد، در عهد امیر  امان الله خان غلام نبی خان بحیث سفیر در مسکو و برادر کوچکش که او هم فر مانده  نظامی بود به حیث سفیر در ترکیه گماریده شد.

   امیر امان الله خان در سال  1929 میلادی بخاطر بغاوت بچه سقاء از تاج و تخت دست بردار گردید و مجبور شد  افغانستان را ترک گوید، محمد نادرخان در سمت جنوبی و غلام نبی خان در سمت شمالی بر  خلاف امیر حبیب الله  کلکانی مشهور به( بچه سقاء ) رزمیدند، محمد نادر خان پیروز شد  و پادشاه گردید اما غلام نبی خان از دست طرفداران ( بچه سقاء)   در سمت شمالی شکست  یافت ، پس ار اعدام حبیب الله( بچه سقاء) غلام نبی خان و برادرش غلام جیلانی خان به  کابل آمدند و به محمد نادر شاه بعیت کردند و او را به حیث پادشاه پذیرفتند.{ در  صفحه 391 کتاب ” خاطرات ظفر حسن آیبک ” بنام ( افغانستان از سلطنت امیر حبیب الله  تا صدارت سر دار محمد هاشم خان  ـ ترجمه : فضل الرحمن فاضل ) آمده که:.. رقابت  دیرینه و دشمنی خویش را ( هدف از غلام نبی خان و برادرش غلام جیلانی خان است )  فراموش نه نمودند، آنها بر خلاف نادر شاه به توطئه دست یازیدند، خویشتن را طرفدار،  امیر امان الله خان معرفی می داشتند و مردم را به شورش و بغاوت وا میداشتند که به  همین اساس هر دو به اعدام محکوم گردیدند، یکتن از دست پروردگان غلام نبی خان در روز  تقسیم جوایز حضور داشت و او ( هدف از یک متعلم مکتب نجات بنام عبدالخالق است )  مخفیانه و مسلح آماده انتقام برای خانوادهء غلام نبی خان، ازنادر خان بود و در همین  جلسه بوسیله تفنگچه به نادر خان آتش گشود که به مرگ نادر خان انجامید.}

   در زمینه نادر خان درصفحه 222  و 223  کتاب ( سر گذشت یک ملت مظلوم در مسیر سدۀ بیستم ـ تأ لیف مرحوم حضرت کوشان )  از زاویه  دیگری تحریر شده که: {.. چطور امیر حبیب الله را نادر خان به قید دست خط  سوگند به قرآن مجید، فریبکارانه، با همراهانش را بحیث مهمانی از شمالی بکابل دعوت  داد؟ چگونه بعد ازچند روز مهمانی، عریضهء از جانب اقوام جاجی و منگل بدون رضایت و  خبر داشتن جعل وترتیب کرد تا زاده شمال کشور، امیر حبیب الله جوانمرد و روستائی، به  آنها سپرده شود تا به قتل بر سانند ؟؟ چطور در ظرف نه ماه سلطنت امیر حبیب الله،  آتش بی اعتمادی و دشمنی را بین ساکنین شمال و پشتون جنوب و جنوبی در داد؟ و یا چطور  به قید دستخط سوگند به قرآن مجید، مقابل غلام نبی خان سپه سالار چرخی را به دام  آورد و کشت و تمام خانواده اش اعم از طفل و جوان و پیر را به محبس انداخت؟ چطور در  ادای چندین بار سوگند به قرآن و حلف وعده یی روشنفکران وطن را اعدام نمود؟ چطور قشر  مکتب دیده و منور در مقابل گرفتن امداد نقدی و اسلحه از بریتانیای عظمی توسط سپه  سالار نادر خان و افشای راز های درونی و پنهانی و ساخت و بافت با انگریز و نفاق  اندازی و سوگند شکنی و قرآن خوری او را کشف نمود و عاقبت یک شاگرد معارف و متعلم  مکتب نجات بنام عبدالخالق را خلاف امر قصاص شرعی و خلاف امر قرآن، بند از بند  بریدند و شهیدش کردند، نه تنها این، بلکه جرم یک شخص را به خانواده اش نسبت داده  پدر و همه اعضای ذکور خانواده عبدالخالق شهید را هم شهید ساختند و حتی همصنفان و  معلمان او  را هم!؟}.

چه خوش گفت سعدی سخنور :   ((  رعیت زمین است و سلطان درخت ………….بماند  زمین و نماند درخت )) 

 روز  شمار نهم ماه نومبر :

1 ـ  تولد  ايوان تورگنيف رماننويس روسي :ـ به تاریخ 9 نومبر سال 1818  میلادی : “ تورگنيف رماننويس مشهور روسي  در” اورال “بدنيا آمد، خانوادهایش مردم اشرافي بودند و پدرش صاحب منصب بود ، هنگام  تحصيل در رشته زبانشناسي، به فعاليت ادبي پرداخت و اولين اثرش” كاج كهن “نام داشت و  اولين كتابش” خاطرات يك ورزشكار بود ” تورگنيف كه هميشه طرفدار آزادي دهقانهاي روسي  بود، روز3 سپتمبر 1883 ميلادي وفات کرد.

2 ـ مرگ  “كارل” سیاستمدار امریکایی :ـ به تاریخ 9 نومبر سال 1908 میلادی : شورتز “سياستمدار معروف و يكي از سرداران  برجسته امريكايي، بعد از 79 سال زندگي سراسر مبارزه و هيجان بدرود حيات گفت ، وي  روز8 اکتوبر 1827 ميلادي در” راشتات “المان متولد شده بود و مدتها صاحب منصب  نظامی  پروس ( المان ) بود ولي بعد به امريكا رفت و تبعه آن كشور شد و بعدها به مقام  سناتوري ميسوري و سپس وزیر داخله رسيد و در آخر عمر نيز روزنامه نويس مشهوري بود.

3 ـ انتخاب «جان اف كندي» بحیث رئیس جمهور :ـ بتاریخ 9 نومبر سال 1960 میلادی: نخستين رئيس جمهوري كاتوليك امريكا در انتخابات  عمومي سال 1960 اين كشور كه نتايج آن 9 نومبر اعلام شد براي نخستين بار يك كاتوليك  ايرلندي تبار را به رياست اين كشور فدرال برگزيدند، از زمان استقلال ايالات متحده  از انگلستان ، رؤساي جمهوري آن كشور از ميان «سفيديان پروتستان انگلوساكسون تبار»  انتخاب شده بودند كه در انتخابات نومبر 1960 اين قاعده را شكست «جان اف كندي» يك  دمكرات چپگرا و با توجه به سوابقش مردي ميهن دوست بود.

4 ـ وفات شارل دوگل:ـ به تاریخ 9  نومبر سال 1970 میلادی: شارل دوگل ــ مردي كه عاشق بي قرار ميهنش فرانسه بود ــ  ديده از جهان فرو بست، وي 22 نومبر سال 1890 در «ليل» به دنيا آمده بود و پدرش مدرس  فلسفه و ادبيات بود، مورخان در اين نكته متفق القولند كه فرانسوياني كه به اندازه  دوگل در انديشه بزرگي و حفظ شئونات فرانسه و خدمت به آن بوده به شمار انگشتان دست  نمي رسند، به گفته فرانسوا ميتران رقيب سياسي دوگل، هيچ فرانسوي به اندازه دوگل  فرانسه را دوست نداشت؛ دوگل سخنگو و نماد شخصيت و وجدان فرانسه بود.

   در مراسم ترحيم دوگل كه 12  نومبر 1970 بر گزار شد هشتاد رئيس كشور و رئيس دولت شركت كردند، ولي طبق وصيت او به  هيچكدام اجازه داده نشد كه در مراسم تدفين او در دهكده محل اقامتش حضور يابد، دوگل  از جواني عاشق خواندن تاريخ ونوشتن بود، او در جنگ جهاني اول در جبهه «وردن» زخمي  شد و به اسارت در آمد، پس از جنگ خاطرات اسارت نسبتا طولاني خودرا به صورت كتاب  منتشر ساخت ، با ايجاد خط دفاعي «ماژينو» مخالفت كرد و در عوض نظر دادكه فرانسه  براي دفاع از خود واحدهاي زرهي و مكانيزه با تحرك زياد داشته باشد، دولت وقت فرانسه  نظر اورا نپذيرفت، ولي الماني ها آن فرضيه را وارد دروس مدارس نظام خود كردند و  همان را به اجرا در آوردند و با همان تاكتيك فرانسه را تصرف كردند، پس از آغاز جنگ  جهاني دوم و موفق نبودن فرانسه در آن، دوگل با سازش با المان مخالفت كرد و به  انگلستان رفت و فرانسه آزاد و جنبش مقاومت را به وجود آورد، دراگست سال 1944 میلادی  به فرانسه بازگشت و در آزاد كردن پاريس مشاركت كرد.      پس از جنگ ، رهبري فرانسه را به دست گرفت، ولي از بازي هاي احزاب متنفر بود و  يك جبهه ناسيوناليست مافوق احزاب تاسيس كرد، باني جمهوري پنجم بود و در دور دوم به  قدرت رسيدن خود به الجزاير استقلال داد و با اعتقاد به استقلال عمل فرانسه و اروپاي  قاره اي دفاتر «ناتو» را از فرانسه اخراج و فرانسه را از فعاليت هاي نظامي «ناتو»  كناركشيد و تا زنده بود با عضويت انگلستان در بازار مشترك مخالفت ورزيد، رشته هاي  دوستي فرانسه با شوروي و المان را مستحكم ساخت و ميان سران فرانسه و اين دو دولت  ملاقاتهاي منظم سالانه ترتيب داد و بالاخره فرانسه را به يك قدرت اتمي مستقل مبدل  ساخت.

   از آنجا كه با حكومت  پارلماني به دليل سياسي با احزاب و نمايندگان پارلماني ميانه خوب نداشت بر اختيارات  رياست جمهوري افزود، باوجود اين در سال 1968 میلادی با اعتصابات و تظاهرات محصلان و  كارگران كه محرك آنان كمونيستها و سوسياليستها بودند رو به رو شد، اما شكست نخورد،  هنگامي احساس شكست كرد كه با خواست او مبني بر محدود شدن اختيارات سناي فرانسه  موافقت نشد كه انتظار آن را نداشت و در اپریل 1969میلادی كناره گيري كرد و به نوشتن  كتاب روي آورد كه 17 ماه بعد در گذشت، وي رتبه نظامی خود را كه اوايل جنگ به او  داده شده بود ارتقاء نداد.

 روز  شمار دهم ماه نومبر  :

1 ـ پناهنده  شدن ويلهلم دوم در هالند:ـ به تاریخ  10 نومبر سال 1918، ويلهلم دوم قيصر المان (قيصر ـ لقب سابق پادشاهان  روم) كه دو روز پيش از آن كنا ره گيري كرده بود و وارد هالند شده بود از اين دولت  درخواست پناهندگي كرد كه پذيرفته شد و تا پايان عمر ( چهارم جون سال 1941میلادی) در  آن كشور بسر برد و دوكتاب خوب نوشت، نخستين كتاب او كه درسال 1922میلادی انتشار  يافت «خاطرات 1878 تا 1914» عنوان دارد كه حاوي راههايي است كه به جنگ جهاني اول  منجر شد و نيز جريان جنگ در اين كتاب، قيصركوشيده است ثابت كند كه منظور او يك جنگ  محدود بود كه پس از آغازشدن ، از كنترل خارج شد و جهاني گرديد، كتاب دوم قيصر شرح  افكار و كارهاي ايام جواني او و تمايلات ناسيوناليستي اش است.

   ويلهلم دوم با اين كه از  جانب مادر نواسهء ملكه ويکتوريا پادشاه انگلستان بود بيش از هر كس ديگر از انگلستان  متنفر و از سياست خارجي آن دولت منزجر بود و تحت تاثير همين بيزاري دست به ساختن  کشتی جنگی بزرگي براي المان زد كه بتواند كمر انگلستان را بشكند، او كه در سال 1859  میلادی به دنيا آمده بود در سال 1888میلادی قيصر همه المان شد و دو سال بعد بيسمارك  صدر اعظم آن كشور را بركنار كرد كه خود در کتابش به اين اشتباه اعتراف كرده است،  ويلهلم با حكومت پارلماني و نيز سوسياليسم هردو مخالف بود و هر دو را مانع از ابر  قدرت شدن المان مي دانست، از مذاكرات و بحثهاي طولاني مجلس چنان بيزار بود كه اجازه  نمي داد روزنامه هاي حاوي اين مطالب را روي ميز او بگذارند، اين مذاكرات را اتلاف  وقت ملت مي دانست، وي در مصاحبه با ديلي تلگراف چاپ لندن كه مشروح آن در شماره 28  اکتوبرسال1908 میلادی اين روزنامه به چاپ رسيد دشمني خود با انگلستان را با دفاع از  ايجاد يك بحريه نيرومند براي المان علني ساخت، او ضمن دفاع از عمل خود گفته بود كه  خاور دور در حال بيدار شدن از خواب و قدرت گرفتن است و المان براي حفظ منافع جهاني  خود ناچار است يك نيروي دريايي وسيع داشته باشد كه بتواند در درياهاي دور دست وارد  عمل شود، ويلهلم دراين مصاحبه مشهور كه به اتحاديه سازي ها در اروپا دامن زد پيش  بيني روزي را كرده بود كه چين بيدار شود و قدرت را بگيرد.

   ويلهلم كه تاريخ از او به  عنوان يك ناسيوناليست الماني ياد مي كند آنقدر زنده ماند كه قدرت گيري دوباره المان  شكست خورده را به چشم ببيند و شاهد پيروزي هاي نظامي آن در سالهاي اول جنگ جهاني  دوم باشد، با وجود اين گفته بود که تا سلطنت اعاده نشود وي به المان باز نخواهد  گشت، ويلهلم در منطقه “دوم Doom ” هالند عمارتي  را با اراضي اطرافش براي سکونت خود خريداري کرده بود و براي اين که دچار ضعف جسماني  نشود هر روز به بريدن درخت مي پرداخت و تا زمان مرگ نزديک به چهل هزار درخت را قطع  کرده و اراضي اطراف ساختمان را عريان ساخته بود، دولت هالند در سال 1945 محل سکونت  قيصر پيشين المان را ملي اعلام کرد و اينک از آن به عنوان موزه استفاده مي شود و  براي بازديد عموم باز است، مقابل اين عمارت مجسمه ويلهلم قرار داده شده است.

2 ـ “پليس صلح  بين المللي “تأسيس شد :ـ بتاریخ 10 نومبر سال 1956 میلادی: نيروی “پليس صلح بين المللي ” در يك  لحظه بحراني به سبب روز جنگ كانال سوئز بين مصر و انگليس – فرانسه و اسرائيل توسط  سازمان ملل متحد تشكيل شد و وظيفه آن حفظ صلح و برقراري نظم و آرامش در مناطقي است  كه احتمال تصادم ميان نيروهاي مسلح و آماده دو طرف ميرود، در اين نيرو افراد كليه  ممالك مختلف عضو سازمان ملل متحد شركت دارند و اولين فرمانده آنان نيز جنرال برنز  افسر كانادايي بود.

3ـ كودتاي  18برومِردرفرانسه:ـ بتاریخ  10 نومبرسال 1799ميلادي: برومرنام دومين ماه درتقويم انقلابي فرانسه بود كه برابربا  ماه نومبردرتقويم ميلادي است، درچنين روزي ناپلئون بناپارت كه قدرت را درفرانسه  دردست داشت به دعوت پنهاني يكي ازاعضاي هيئت مديره حكومتي سفرخود را به شمال  اِفريقا ناتمام گذاشت و به فرانسه بازگشت، ناپلئون با اتكا به نيروي نظامي، پارلمان  و هيئت مديره را منحل كرد و خود بطور رسمي و علني قدرت و زمام اموررا بدست گرفت،  ناپلئون با نام قونسل درمجمع قونسلا حكومت خود را آغازكرد و درسال1802ميلادي به  عنوان قونسل اول مادامُ العمربرگزيده شد، گفتني است كه ناپلئون يك سال بعد با  برچيدن مجمع قونسلا خود را امپراتور خواند و اين مقام را درخانوادهاش  موروثي اعلام كرد.

4- مراكش تحت  الحمايه فرانسه وهسپانیا در آمد:ـ به تاریخ 10نومبرسال1912ميلادي: مراكش ازآغازقرن بيستم ميلادي مورد توجه  قدرتهاي بزرگ استعماري قرارگرفت اما سرانجام درسال 1912 میلادی پس ازبحرانهاي  متعدد، براساس معاهده تماس مراكش ميان فرانسه و هسپانیا تقسيم شد، درهمان زمان  مقاومت مسلحانه مردم مراكش آغازشد و عاقبت پس از سالها جنگ درسال 1956ميلادي مراكش  به استقلال رسيد.

 روز  شمار یازدهم ماه نومبر :

1 ـ  تولد فنّ  عكا سي :ـ به تاریخ 11  نومبرسال1765ميلادي:« نيسفورني يه پْس» شيميدان فرانسوي و ازبانيان فنّ عكاسي متولد  شد،” ني يه پس” درمقام كسي كه به تهيه تصاويرپايدار درعكاسي موفّق شده شهرت دارد،  ،” ني يه پس” صفحه آغشته به ماده حساس به نور را دراتاق تاريكي قرارداد و سپس براي تثبيت تصويرازطريقه  معمول درگراورسازي استفاده كرد،،” ني يه پس”  اولين كسي است كه با اين روش عكس گرفت  و عكسي كه او درسال1836ميلادي برداشته بود سالها مفقودُ الاَثَر بود تااينكه درسال  1952ميلادي آن را درلندن يافتند،” ني يه پس” همچنين با همكاري داگِر اولين دستگاه  دوربين عكاسي را درسال 1838ميلادي طراحي كرد.

2 ـ متارکه  نخستين جنگ جهاني:ـ به  تاریخ 11 نومبرسال1918ميلادي: نخستين جنگ جهاني با امضاي پيمان نامه متاركه، جنگ  پايان يافت جنگ جهاني اول طي سالهاي 1914تا1918ميلادي ميان متفقين و دول محور ادامه  داشت، براساس آمارذكرشده درمنابع درجنگ جهاني اول11 ميليون تن كشته و 20ميليون  نفرمجروح و معلول شدند، همچنين خسارات فراوان مالي به كشورهاي درگيرجنگ وارد آمد،  گفتني است كه دولتهاي (انگليس، فرانسه، روسيه و ايتاليا ) متفقين و( الماني،  عثماني و بلغارستان) دول محور را تشكيل ميدادند.

3 ـ استقلال  کشور زيمبابوه :ـ به تاریخ  11 نومبرسال1965ميلادي: دولت رودزياي جنوبي( که امروزه زيمبابوه خوانده ميشود)  بطور يكطرفه استقلال خود را اعلام كرد،اين كشوردرآن ايام حكومت نژادپرست ” يان  اسميت” رهبرسفيد پوستان رودزياي جنوبي دراين كشور با قدرت بسيارنهضتهاي امورمقاومت  سياه پوستان را سركوب كرد ولي سياه پوستان به جنگ با حكومت ” يان اسميت” ادامه  دادند، سياهپوستان با سازماندهي گروههاي مسلح ضربه‏هاي  كوبندهاي بر حكومت ” يان  اسميت” وارد آوردند و سرانجام درسال1965ميلادي دررودزياي جنوبي نظام جمهوري  برقرارشد و در سال1980ميلادي با برگزاري انتخابات « رابرت موگابه» به رياست جمهوري  اين كشور برگزيده شد و ازآن پس “رودزياي جنوبي” به ( زيمبابوه ) تغييرنام داد.

 روز  شمار دوازدهم ماه نومبر  :

1 ـ  انتشاركتاب: فرهنگ مدني ـ   به تاریخ 12 نومبر سال 1963 میلادی : كتاب « سيويك كالچر ــ فرهنگ مدني» تاليف«  پروفسور گابريل آلموند» و « سيدني وربا» كه محتواي آن در جهان به صورت يك فرضيه  سياسي شناخته شده و اصول و تعاريف آن رسميت يافته است انتشار يافت كه در باره تكامل  دمكراسي و رفتار سياسي بشر است، در اين تاليف مهم، نفوذ افكار ارسطو به خوبي ديده  مي شود، طبق اين فرضيه، دمكراسي واقعي بدون درك كامل آن از سوي مردم و مشاركت وسيع  و دلسوزانه در آن به وجود نخواهد آمد، بنابراين مردمي كه از فرهنگ مدني بر خوردار  نباشند «دمكراسي واقعي» نخواهند داشت، بايد مردم به دمكراسي وفادار و اصحاب دمكراسي  اعتماد مردم را به كارايي چنين نظامي جلب كنند، و تا اين دو اصل تحقق نيابد؛ مردم  داوطلبانه آماده دفاع از دمكراسي خود نخواهند بود طبق این فرضیه فرصت طلبان  سوءاستفاده گر، چاپلوسان و آزمندان سه دشمن اصلي رسيدن مردم به يك «فرهنگ  مدني»هستند، اين دو استاد مردم را سه دسته كرده اند : يك دسته كساني هستند كه از  دمكراسي و امور حكومت بي اطلاع  اند و در نتيجه مشاركت واقعي و صادقانه در آن  ندارند؛ دسته ديگر اطلاع دارند ولي به دليل بدبيني و يا بي اعتمادي، در امور سياسي  جامعه خود غير فعال هستند و دسته سوم كه هم آگاهند و هم فعال، وقتي كه دسته اول به  حد اقل خود برسد و دسته دوم نيز فعال شود، جامعه داراي«فرهنگ مدني» خواهد شد كه  البته رسيدن به اين هدف آسان نيست و بدون داشتن تعلیم و تربیه و همچنان آموزش  وپرورش خوب (مکتب و رسانه) نيل به آن امكان پذير نخواهد بود، طبق اين فرضيه مراجعه  به صندوقهاي راي گيري درروز انتخابات ـ بعضأ به اصرارـ براي رسيدن به فرهنگ مدني  كافي نيست و جامعه اي از فرهنگ مدني برخوردار خواهد بود كه در آن، مردم ازمنافع  عمومي دفاع كردن راعادت کنند و به  يك امر طبيعي شان مبدل شود، مثلا نخريدن از  فروشگاهي كه گرانفروشي مي كند و یا مخالفت با انتخاب مجدد نماينده اي كه خوب كار  نكرده و کار شکن است و به زیر کشیدن کسانی که مانند جوکها در دامان دسترخوان ملت  چسپیده اند و از خود ابتکار و شایستگی برای پیشبرد امور نشان داده نمی توانند.

2 ـ پيروزی حزب نازي :ـ به تاریخ 12 نومبر سال 1933 میلادی: پيروزی حزب نازي اعلام شد كه درانتخابات همان  هفته المان، حزب سوسياليست ملي كارگران (نازي) 92 در صد آراء را به دست آورده است و  زمام امور اين كشور را به دست خواهد گرفت، هيتلر رهبر اين حزب بود، تاريخنگاران اين  پيروزي شگفت انگيز را كه نقطه عطفي در تاريخ اروپا در قرن 20 به شمار مي ايد نتيجه  شعارهايي دانسته اند كه كه المانيها از دير باز تشنه شنيدن آن بودند، هيتلر در  نطقهاي خود با سر دادن اين شعارها آنان را اميدوار، و به اصطلاح ذوق زده كرده بود،  هيتلر مي دانست كه شعارها بايد مرهمي بر زخمهاي مردم باشد تا بردلهايشان بنشيند و  نظرشان را به گوينده شعار به عنوان نجات دهنده جلب كند، المانيها در قراردادهاي  پايان جنگ جهاني اول(ورساي) تحقير شده بودند و غرامات و تعهدات سنگيني بر انها  تحميل شده بود، اقتصاد المان فلج شده بود و «مارك» پول ملي المان تقريبا بي ارزش  شده بود، نظم سابق كه المانی ها به آن عادت كرده بودند وجود نداشت و احزاب و  گروههاي سياسي اميدي به بهبود اوضاع نداشتند، در اين شرايط تنها با شعارهاي  ناسيوناليسي و تحريك احساسات ملي و معرفي فردي به عنوان «منجي» مي توان همگان را  جلب و پشت سر او متحد كرد كه هيتلر و حزب نازي موفق به اين كار شده بودند.

3 ـ تظاهرات  در مسکو بر ضد پوتین:ـ به  تاریخ 12 نومبر سال 2002 میلادی:  به مناسبت سالروز انقلاب بلشويكي روسيه دهها هزار  تن در خيابانهاي مسكو بر ضد پوتين شعار دادند و ماسك زده بودند تا به قول خودشان  بوي كاپيتاليسم روسيه را استشمام نكنند، تحليلگران چيگرا در تفسير اين رويداد نوشته  بودند که يازده سال از انحلال شوروي گذشته ولي هنوز از پيشرفت در كشور هاي سابق اين  اتحاديه از جمله روسيه خبري نيست و اضافه کرده بودند که وعده داده شده بود كه با  برچيده شدن كمونيسم در روسيه ، توليدات آن همانند صادرات چين بازار هاي جهان پر کند  كه هنوز اثري از آن نيست ؛ نه موتر و تراكتور، نه ساعت و حتي زير پيراهني، محصولات  بنگلادش و سريلانكا در بازار ساير کشورها ديده مي شود ولي از روسيه اثري نيست، در  عوض ، خبر از بد بختي هاي روسها است: از خرابي بيمارستانها ، حراج اموال دولت و  کارخانه هاي ملي تا گسترش مافيا ، مهاجرت مردم ، اعتياد به مواد مخدر ، و حتي قاچاق  زنان و گسترش ولگردي و …. پس چه شد آن كشوري كه در جنگ دوم ويران شد و افزون بر  26 ميليون كشته داد و خم به ابرو نياورد، اولين انسان را در مدار زمين قرار داد و  بمب هيدرجنی پنجاه و هشت مگاتني آزمايش كرد، براي مصر سد اسوان و براي ايران  كارخانه فولادسازي ساخت و …. برخي نوشته بودند که دقيق شدن در رويدادهاي 11 سال  اخير( از 1991تا 2002 ) ، پژوهشگران را متوجه اين نکته مي سازد که در دهه 1980  میلادی بر ضد شوروي که توانست بيش از 45 سال در جنگ سرد دوام آورد توطئه شده بود ــ  توطئه اي كه به نظر مي رسد ادامه دارد و تعجب در اينجاست كساني كه مي توانند دهها  هزار نفر را به سرکها بکشانند و شعار مرگ بر اين و آن بدهند چرا نمي روند اين توطئه  را كه در وجود آن ترديد نيست افشاء كنند و روسها و ديگران را روشن سازند تا چشم و  گوششان را باز كنند، اين جماعت تا به امروز حتي يک کتاب جامع و روشن در اين زمينه  منتشر نساخته اند و ….

4 ـ اشغال  پرتگال توسط ناپلئون:ـ به  تاریخ 12نومبرسال1807ميلادي: سربازان ناپلئون بناپارت شهرليبسون پايتخت پرتگال را  اشغال كردند و به اين ترتيب تسخير پرتگال كامل شد، طي مبارزات اقتصادي فرانسه و  انگلستان و به سبب تعلّل دولت پرتگال درقطع روابط تجاري با انگلستان ليبسون به تصرف  فرانسه درآمد، بدين ترتيب با تصرف پرتگال يكي ازكشورهاي همجوار فرانسه كه برا ي  دولت فرانسه خطراحتمالي داشت ازصحنه سياسي- نظامي اروپا خارج شد، گفتني است كه پس  از اشغال پرتگال بدست نيروهاي فرانسوي، اعضاي خاندان سلطنتي پرتگال به كشور برازيل  گريختند.

5 ـ استقلال  کشور مالت :ـ به تاریخ  12نومبر سال1964ميلادي: سرزمين مالت به استقلال كامل رسيد، مالت از1800ميلادي  مستعمره انگليس شد و ازسال1947ميلادي مرکز فرماندهي نيروهاي اروپايي پيمان ناتو  گرديد، كشور مالت سرانجام درسال1964ميلادي به استقلال كامل رسيد.

روز شمار سیزدهم  ماه نومبر  :

1 ـ تولد:  آنتوان دولاووازيه :ـ به  تاریخ 13 نومبرسال1743ميلادي: « آنتوان دولاووازيه» شيميدان فرانسوي درپاريس متولد  شد« لاووازيه» به سبب علاقه فراوانش به علم شيمي، دراين رشته به تحقيق پرداخت و  نخستين كسي بود كه اساس طريقه علمي تبديلات و تغييرات شيميايي را كشف كرد و علم  شيمي را برپايه درستي استوارساخت، تركيب آب ازدو عنصرگازي اکسیجن و هيدروجن و  چگونگي تجزيه آن؛ همچنين اهميت اکسیجن دراحتراق ازجمله اكتشافات مهم « لاووازيه»   بشمار ميرود،«  لاووازيه»  درسال1794ميلادي به جرم مخالفت با انقلاب فرانسه به تيغ گيوتين سپرده  شد.

2 ـ تولد  ماكسوِل رياضيدان:ـ به  تاریخ 13 نومبرسال1831ميلادي: جيمزكلارك ماكسوِل رياضيدان و فيزيكدان اسكاتلنديُ  الاَصل به دنيا آمد، ماكسول دردوران تحصيل براثرهوش و استعداد سرشارخود دررياضي  دانشمندي برجسته شد بطوريكه در15سالگي روشي به منظور ترسيم منحنيهاي  بيضوي كامل به انجمن سلطنتي انگليس ارائه داد، ماكسول درپايان تحصيلات خود دررشته  رياضي دردانشگاههاي كمبريج و ادينبورگ ، به تحقيق و مطالعه درعلم نجوم پرداخت،  ماكسول دركنار اين مطالعات جدي درباره حركت مولكولهاي گازها ازنظررياضي تحقيق كرد،  او سرانجام ثابت كرد كه الكتريسيته و مغناطيس جدا ازهم وجود ندارند.

3 ـ تئوري  كريتيكال :ـ به تاریخ 13  نومبر سال 1924 ميلادي : در فرانكفورت المان گروهي از جامعه شناسان، اقتصاددانها، و  استادان فلسفه ــ روانشناسي و علوم سياسي كه انجمني تاسيس كرده بودند ؛ روش تحليل  تازه اي را اعلام داشتند كه به « تئوري كريتيكال » معروف شده است، تحليلهاي اين  انجمن اين نتيجه را به دست داده بود كه اگر از بورژوا كاپيتاليستها كه مدعي نظم  اجتماعي نويني هستند حمايت شود و تقويت شوند و يا امكان تقويت شدن به دست آورند  ديكتاتوري سرمايه به وجود خواهد آمد و حقوق فرد عملا توسط كارتلها و شركتهاي بزرگ  محو خواهد شد، يك نتيجه ديگر تحليلهاي اين انجمن اين بود كه اگر رسانه هاي گروهي به  روشي كه دارند و زاييده وضعيت روز بوده ادامه دهند به كاپيتاليسم، سلطه و زورگويي  كمك خواهد شد؛ بايد هدف آموزشي و فرهنگي رسانه ها بر منافع اقتصادي ــ سياسي آنها  بچربد، بايد هدف از تاسيس بنگاهها و نشرات رسانه اي، در درجه اول خدمت به مردم و  پاسداري از حقوق آنان باشد تا تجارت و كسب مال براي خود، اين انجمن برپايه « تئوري كريتيكال » ثابت كرده است كه  انحصار باعث تبعيض مي شود و تبعيض جامعه را آماده انفجار از درون مي سازد كه با هر  جرقه خواهد تركيد، ديگر از نتيجه گيري هاي اين انجمن كه پس از به قدرت رسيدن  هيتلر‌، مركز خود را به سويس منتقل و روش كار آن اينك جهاني شده است اين بود كه  بدون رواج بحث آزاد و عمومي، دمكراسي در يك جامعه ريشه نخواهد گرفت و حقوق آدمهاي  كوچك (عوام الناس) محفوظ نخواهد ماند، گذشت زمان نشان داد كه تقريبا همه اين نتيجه  گيري ها و پيش بيني ها درست بوده است، مخالفان جهاني شدن اقتصاد به همين نتيجه گيري  ها استناد و همين روش تحليل را دنبال مي كنند.

4 ـ در گذشت  پدر استعمار اروپايي :ـ   به تاریخ 13 نومبر سال 1460 ميلادي: هانري شاهزاده پرتگالی معروف به «هانري دريا  نورد» كه از او به عنوان مبتكر يافتن راههاي دريايي و استعمار سرزمين هاي ديگر توسط  اروپاييان نام برده مي شود در 66 سالگي در گذشت، در پي تلاشهاي او براي يافتن راه  دريايي به هند بود كه ساير كشورها و در صدر انها هسپانیا راه اورا دنبال كردند و به  استعمار سرزمين هاي دور دست زدند و با ثروت اين سرزمين به پيشرفت و رفاه رسيدند و  از نيمه دوم قرن 20 روش استعمار را كه كهنه شده بود به صورتي ديگر در آوردند و در  حال تكميل و آرايش چهره آن هستند، استعمار اروپايي آن چنان بود كه تا چند دهه پيش  در قاره آفريقا تنها دو كشور استقلال داشت، در قاره امريكا و اقيانوسيه اين استعمار  به صورت ايجاد مهاجر نشين بود و درصد بسياري كمي از بوميان باقي مانده اند  و …..

5 ـ  غرق شدن  نخستین کشتی طیاره بر:ـ به  تاریخ 13 نومبر سال 1941 میلادی : نخستين کشتی طیاره بر انگليسي  «آرك رويال» كه در  غرب مديترانه بر ضد المان و ايتاليا ماموريت جنگي داشت بر اثر اصابت” اژدر” غرق شد،  انگليسي ها گزارش كرده اند كه اين کشتی 22 هزار تني كه در سال 1938 ساخته شده و  هنوز جوان بود هدف حمله زير دريايي شماره 81 المان قرار گرفت وغرق شد، ولي منابع  ديگر غرق آن را نتيجه حمله يك زير دريايي ايتاليايي مي دانند، طیارات اين کشتی قبلا  بندر ايتاليايي «جنوا» را بمباران كرده بودند و يك زير دريايي ايتاليايي مامور شكار  آن شده بود كه به پايگاه جبل طارق بازمي گشت، طیارات ” آرك رويال” قبلا درحمله به  کشتی الماني بيسمارك شركت كرده بودند.

6 ـ محدود ساختن  آزمايشهاي اتمي:ـ به تاریخ  13 نومبر سال 1921 میلادی: نخستين مذاكرات به منظور محدود كردن توليد تسليحات با  شركت نمايندگان 9 دولت در واشنگتن آغاز شد كه در هشت دهه گذشته در مورد قدرتهاي  بزرگ به نتيجه نرسيده است، ولي اين دولتها به منظور حفظ قدرت و سلطه خود چشم ديدن  اسلحه پيشرفته در دست كشورهاي ديگر را ندارند، اين مذاكرات كه ظاهرأ پاياني براي  آنها متصور نيست تا كنون تنها موفق به محدود كردن آزمايشهاي اتمي شده است، توافق  هايي هم بر سر منع توليد سلاحهاي بيولوژيك بعمل آمده است، همه مي دانند تازماني كه  خطر تجاوز وجود داشته باشد محدود ساختن تسليحات، كاري عملي نخواهد بود، زيرا كه  تكليف هر دولت دفاع از تماميت و حاكميت خود و محافظت از منافع اتباع است وتا پيشرفت  در توليد سلاحهاي تعرضي وجود داشته باشد نمي توان انتظار تحديد ساخت سلاحهاي دفاعي  و احيانا تعرض متقابل را داشت.

7 ـ سالروز  ساخت موترجيپ :ـ به تاریخ  13 نومبر سال 1940 میلادی :كارخانه موتر سازي ويليز امريكا نخستين موتر جيپ را كه  بعدا شهرت فراوان يافت ساخت و به معرض تماشا گذارد، اين موتر در آن زمان از نظر شكل  ظاهری با موتر هاي ديگر كاملا فرق داشت و مانند گادی داراي كمك بریک و دو ديفرنسيال  بود، نام آن را موتر چند منظوره (جنرال پورپز و اختصارأ «جي پي») گذاردند كه بعدا  «جي پي» تلفظ «جيپ» به دست آورد و به همين صورت هم نوشته شد و واژه تازه اي بر  فرهنگ لغات اضافه كرد كه به موتری داراي اين شكل جيپ مي گويند، پس از ورود امريكا  به جنگ جهاني دوم، اين موتر مصرف نظامي پيدا كرد كه هنوز هم استفاده ازآن در اين  راه ادامه دارد.

روز شمار  چهاردهم  ماه نومبر :

1 ـ کشف  سرزمین  اکوادور :ـ به  تاریخ 14نومبر سال 1533 ميلادي: كاشفان هسپانيايي سرزمين اكوادور را كشف و ضميمه  كشور خود كردند، اكوادور مدت سه قرن تحت سلطه هسپانيا بود اما در سال 1822 ميلادي  مبارزات آزاديخواه مردم اين سرزمين به رهبري سيمون بوليوار آزادي را به اكوادور باز  گرداند و اين كشور به فدراسيون كلمبياي بزرگ پيوست، سرانجام در سال 1830 ميلادي با  برقراري نظام جمهوري در اكوادور اين كشور به استقلال رسيد، اكوادور در شمال غربي  اِمريكاي جنوبي واقع است.

2 ـ در گذشت  لايپ نتيز، فيلسوف الماني:ـ به تاریخ 14 نومبرسال 1716 ميلادي: ويلهلم لايپ نتيز رياضيدان و فيلسوف الماني  در70سالگي در گذشت، لايپ نتيز از 15 سالگي به تحصيل فلسفه و رياضي مشغول شد و  مطالعات و تحقيقات ثمر بخشي در اين دو رشته به انجام رسانيد، لايپ نتيز در سال 1676  ميلادي حساب ديفرانسيل را پايه ريزي كرد و در شمار مشاهير علوم رياضي قرار گرفت.

3 ـ تولد  جواهر لعل نِهرو:ـ یه  تاریخ 14 نومبر سال 1889 ميلادي : جواهر لعل نِهرو از بزرگترين مبارزان ضد استعماري  در الله آباد هند متولد شد، نهرو فارغ تحصيل رشته حقوق بود و بعد از عضويت در نهضت  ملي هند عملاً به مبارزه ضد استعماري پيوست، پس ازچندي با پيوستن مهاتما گاندي به  نهضت ملي هندوستان اين دو رهبربزرگ سياسي هند با پيشبرد مبارزات آزاديخواهي مردم  هند ضربههاي  مهلكي برپيكر استعمار انگلستان وارد آوردند، نهرو درمدت مبارزات خود ابتدا به رياست  حزب كنگره هند، و سپس به مقام وزارت امورخارجه دولت موقت هند برگزيده شد، نهرو  ازسال1947ميلادي به مدت 16سال درسايه حمايتهاي  بيدريغ  مردم هند قدرت را دركشورش بدست داشت، جواهرلعل نهرو دردوران مبارزه بارها دستگيرو  زنداني شد، ازاين انسان آزاديخواه كتابهايي چون« زندگي من، نگاهي به تاريخ جهان و  كشف هند» باقيست.

روز شمار  پانزدهم  ماه نومبر :

1 ـ در گذشت  كِپلر، ستارهشناس  :ـ به تاریخ  15نومبرسال1630ميلادي: يوهان كِپلرمنجم و ستارهشناس  الماني در59سالگي درگذشت، او درپايان تحصيلاتش به گراتس اطريش رفت و به تدريس  پرداخت، كپلر بعدها با تيكوبراهه منجم معروف آن عهد آشنا شد و ازآن پس به تدريج  علاقه و گرايش بسياري به نجوم دراو آشكارشد، او سالها دراين زمينه به مطالعه و  تحقيق مشغول بود، قوانين كپلر درباره حركت سيارات و كشف حركت بيضوي مريخ درمدار  ازنتايج مطالعات اوست.

2 ـ تولد ژان  دالامبر :ـ به تاریخ  15نومبرسال1717ميلادي: ژان دالامبررياضيدان فرانسوي درپاريس متولد شد، او پس از  تحصيلات متوسطه ابتدا حقوق و بعد طب خواند؛ اما علاقه او به رياضي موجب شد كه دراين  رشته به مطالعه بپردازد، دالامربه سبب استعداد خود درعلوم رياضي دانشمندي برجسته شد  و مهمترين كتاب خود يعني ديناميك را به رشته تحريردرآورد، او همچنين از گردآورندگان  دايرة المعارف ديِدرو بود.

روز شمار  شانزدهم  ماه نومبر :

1 ـ مبارزات و  قیام هوشی مین: ـ  به تاریخ 16 نومبرسال 1945ميلادي:  ميهن پرستان ويتنام نبرد را براي ريشه كن كردن نفوذ فرانسويان درآن سرزمين  آغازكردند، دراين نبرد كه عامل اصلي وقوع آن تجاوز قواي فرانسه به خاك ويتنام بود،  مردم اين كشور به فرماندهي هوشي مين فرانسويان را شكست دادند، سرانجام پس از9 سال  جنگ و تحمل مرارتهاي بسيارآنان را مجبور به خروج ازكشورشان كردند،  « نگوین نهانه  معروف به هوشی‌مین» در 21 سالگی با یک کشتی به فرانسه رفت و در دوره جنگ  جهانی اول و مدتی پس از آن  در لندن به سر برد و نخست در آشپزخانه هوتل کارلتون لندن کار می‌کرد، رفته  ‌رفته با کمونیست‌ها آشنا شد و از لندن  نیروهای انقلابی را حمایت و از پراکندگی آنها جلوگیری می‌کرد، هوشی‌مین بدون شک و  تردید یک استراتژیک و سازمان‌دهنده تمام پیروزی‌های مردم  ویتنام و دارای فضیلت‌های اصیل بود، اغلب می‌گفت که :انقلاب یعنی سختی و پایداری در  فداکاری برای حفظ مملکت و سوسیالیسم و تنها با  گذشت از منابع شخصی است که  می‌توان یک انقلابی سوسیالیست شد.  این اندیشه و زندگی ساده و شخصیت انقلابی خودش  بیشتر از همه منسجم بود، شصت سال زندگی هوشی‌مین توأم با کار مداوم در زندگی و فعالیت در کارهای مملکتی بود، او قلب و عشق خود را وقف هموطنان  خود از همه طبقات و اقشار زن و مرد  پیر و جوان اقلیت‌های ملی و گروههای مذهبی کرده بود …» هوشی‌مین  نمونه درخشان روحیه‌ای بود که به‌طور بنیانی انقلابی است، بی‌پروائی و  پشتکار در مبارزه، وقف کامل وجودش به حزب، به خلق و به انقلاب، تمام زندگیش را با روح  فداکاری برای رهائی طبقه کارگر، ملت و تمام بشریت، برای استقلال و آزادی و سوسیالیسم  و … وقف نموده بود« هوشی‌مین از همان نوجوانی، فردی انقلابی به شمار می‌رفت  از1911 تا 1924 میلادی در جستجوی راه انقلابی بود،هوشی ‌مین به روشنی اعتمادی  مطلق به نیروی انقلابی شکست ناپذیر توده‌ها برای سرنگونی حکومت استعمارگران  فرانسوی و نمایندگان فئودال آنها پیدا نمود، وی نخست اقدام به سازمان انقلابی جوانان  ویتنام آنگاه اتحادیه ستمدیده آسیا را تآسیس و کتاب جاده انقلاب را تألیف کرد ، در  اگست 1942 میلادی با نام هوشی‌مین به  چین رفت تا با  نیروی ضد جاپان و ویتنامی‌های  مقیم آنجا تماس برقرار کند اما چون وارد چین شده بوسیلة مأموران « چیایکایچک » توقیف و زندانی شد و در طول این مدت مجموعه  اشعار خاطرات زندان را  نوشت و پس از اینکه از 13  منطقه به 18 زندان اشتغال یافت و زجرها و سختی‌های بسیار تحمل کرد، موهایش  خاکستری شد و داندانهایش را از دست داد ولی این سختی‌ها در اراده آهنیش خللی وارد نساخت ، در 1944میلادی بعد  از 33 سال دوری از وطن، از مرز چین  گذشت و به انقلابیون ویتنام در کوهستانها  پیوست، در روز 22 دسمبر سال 1944  نخستین دسته مسلح« ویت مینه» با شرکت 24 نفر تشکیل داد این دسته چریکی با  کمک دفتر خدمات استراتژیکی که فعالیت محدودی داشت در سراسر ویتنام به  عملیات چریکی پرداخت و در مدتی کوتاه عده آنان به چند هزار نفر رسید، باافتادن تسلط  هند و چین بدست جاپانی ها « ویت مینه» وسعت عملش را تا نواحی روستائی  شمالی که در چنگ فرانسوی ها بود کشانید و چون جاپان شکست خورد بر جرئت چریک های ویتنامی  افزوده شد، در جریان تسلیم جاپان « ویت مینه» با سایر  رهبران انقلاب کنگره ای در کوهستان  تشکیل دادند و یک کمیته آزادی بخش ملی تعیین نمودند تا انقلاب آینده زیر نظر هوشی  مینه، بثمر برسد ، هوشی مین مردم را به قیام دعوت کرد و گفت : اینک ساعت آن  فرا رسیده تا در همه جبهه ها دست بعملیات تعرضی زده شود .

    در دوم سپتمبر سال 1945 , هوشی مین در قرائت بیانیه استقلال ویتنام  چنین گفت : “ویتنام  باید یک کشور آزاد و مستقل باشد و در حقیقت هم اکنون چنین است، خلق ویتنام بر آن است که تمام  نیروی جسمی و فکری خود را بسیج کرده  , خود را فدا کند تا حافظ این آزادی و استقلال باشد هوشی مین در 29 سپتمبر1946  میلادی فراخوانی برای مقاومت ملی  صادر نمود :” ما صلح میخواهیم , ما گذشت هائی کرده ایم, ولی هر چه بیشتر گذشت میکنیم  , استعمارگران فرانسه بر ما بیشتر فشار وارد میاورند زیرا , آنان عزم کرده اند که  یکبار دیگر کشور ما را فتح کنند،و ما ترجیح میدهیم همه چیز را فدا کنیم تا  استقلال کشور خود را از دست ندهیم و به بردگی کشیده نشویم ، هوشی مین برای شرکت دادن همه مردم در مبارزه ضد  استعماری خط مقاومت طولانی , توده ای و متکی بخود , و سه مرحلهء مقاومت (دفاعی ,  جنگ و گریز فعال , و هجوم  عمومی) آمیخته بفداکاری را بوجود آورد، هوشی مین در تاریخ خلقهای هندو چین و همه خلق های آسیا  , افریقا و امریکای مرکزی بعنوان مظهر مبارزه میهن پرستانه برای استقلال ملی به  ثبت رسیده است  ، شايان توجه است كه پس ازاين  جنگ به موجب موافقت نامه ژنیو، ويتنام به دو بخش جنوبي و شمالي تقسيم شد.

2 ـ اندرزهايي  براي ترقي بشر:ـ به تاریخ  16 نومبر سال 1793 میلادی : در همان روز كه شيلر تاريخ جنگهاي سي ساله را منتشر  كرد، « يوهان گوتفرت هردر» فيلسوف، نويسنده و شاعر الماني نيز اثر ديگر خود (  اندرزهايي براي ترقي بشر) را به توزيع داد «هردر» (متولد 1744 و متوفا در  1803میلادی) آثار مهم ديگري ازجمله « نگاهي به فلسفه انسان»، «تحولات تاريخساز»،  تطبيق افسانه ها»، ّ تطبيق اديان»، «ريشه واژه ها»، «عشق به يادگيري» و «مجموعه  سرود ها و ترانه هاي فولكلوريك ملل» دارد، افكار فلسفي «هردر» عمدتا در دو اثر او «  نگاهي به فلسفه انسان» و «تحولات تاريخساز» منعكس است، برخي مترجمان انگليسي اين دو  كتاب را ترجمه و عناوين اين دو اثر را به « رئوس مطالب فلسفه انساني» و «رويدادهايي  كه تاريخ مي سازند» تغيير داده اند. عقايد فلسفي«هردر» با «كانت» تفاوت زياد ندارد،  وي( ناداني، بي دانشي و نا آگاهي) را عامل عمده خروج بشر از را ه درست  دانسته و به زعم او بشر با دانش و آگاه كمتر گرد گناه و خطا مي گردد، مگر اين كه  دنيا پرست و آزمند شده باشد، كتاب اندرزهاي او فايده در فراگیری تعلیم و تربیه  آموزش استعداد انسان دارد، به عقيده او آموزش كودك از پنجسالگي بايد شروع شود و به  ا و رعايت محدوديت ها و احترام به حقوق ديگران و عدم تجاوز از حقوق خود بايد آموخته  شود.

3 ـ کشتار  ارمنی ها :ـ به تاریخ 16  نومبر سال 1894 میلادی : سربازان دولت عثماني (تركيه امروز) در منطقه كردستان دست  به كشتار ارمنيان ساكن آن منطقه زدند كه دولت عثماني نسبت به وفاداري آنان ترديد  داشت و دراين روز دست كم شش هزار ارمني- مسيحي و مسلمان – را كشتند، كشتار ارامنی  ها از قلمرو عثماني و تبعيد آنان به ويژه به سوريه و لبنان در سالهاي بعد نيز تكرار  شد كه يك فاجعه انساني بوده است، در قديم مناطق شرقي تركيه تا درياچه وان ارمني  نشين بود و ارمنستان خوانده مي شد كه اينك تنها شمال اين منطقه جمهوري ارمنستان  است.

4 ـ تولد  تيبريوس امپراتور روم:ـ به  تاریخ 16نومبر سال 42 پيش از ميلاد: تيبريوس امپراتور روم به دنيا آمد ودر سال 37  ميلادي درگذشت و 23 سال حكومت كرد، وي بود كه اعلام كرد هردولت خارجي كه به شئونات  روم بي اعتنايي كند و يا اين كه قوانين روم را ناديده بگيرد! مجازات خواهد شد كه  نهايت زورگويي بود، اين اخطار او وقتي جدي شد كه سناي روم آن را تصويب كرد و به  صورت قانون در آورد، تيبريوس در سالهاي آخر عمربدبين تر و سختگير تر شده بود به  گونه اي كه به يك مورخ رومي كه شرح شكست یک قوای نظامی روم را نوشته بود اتهام  خيانت زد، باوجود اين مخالف ولخرجي و مصارف بی مورد بود و خزائن روم در زمان او پر  تر از هميشه بود، تيبريوس اواخر عمر دچار بيماري افسردگي شد و با اين كه مقام خود  را حفظ كرده بود گوشه گير شد و در همين وضعيت در گذشت.

روز شمارهفدهم  ماه نومبر :

1ـ قیام  دانشجویان و کارگران در” آتن “:ـ به تاریخ 17 نومبر سال 1973میلادی: دانشجويان و  كارگران يوناني برضدحكومت نظامی بپاخاستند و 37 تن از آنان در اين قيام جان باختند  كه انعكاسي بزرگ در سراسر جهان داشت برخي، و عمدتا مشاوران سياسي دولتهاي معين از  فرصتي كه تاثير اخبار اين قیام در افكار عمومي ايجاد كرده بود بهره گرفتند و به اين  رويداد « سر آغاز موج تازه دمكراتيزاسيون در جهان » عنوان دادند و خواستند  كه ادامه يابد كه به تدريج به صورت حربه اي سياسي در دست آن چند دولت براي تهديد  دولتهاي معارض قرار گرفت گرچه دوران كودتا در امريكاي لاتين و افريقا عملا پايان  يافت ، ولي تمرين دمكراسي در اين كشورها بر پايه فرضيه هاي انديشمندان قرون 17 تا  19 غرب كه برگرفته از فرهنگ اروپايي بود نتيجه مطلوب به بار نياورد و به جاي  شايستگان؛ آزمندان را روي كار آورد و آنان را معتاد به « مقام » كرد، انتخابات اخير  چند كشور پيشرفته نشان داد كه در اين كشورها هم آن فرضيه ها با همه تبليغي كه در  قرن گذشته برايشان شده است كاربرد ندارند و ثمربخش واقع نمي شوند و نمي توان اميد  داشت كه بر پايه آنها امکان شايستگان يك جامعه را كه نيتي جز خدمت بي دريغ به جامعه  خود ندارند براي مديريت يافت و براي انتخاب شدن معرفي و توصيه كرد، گسترش وسائل  تبليغ و سوء استفاده از اين ابزار براي قبولاندن افراد به تدريج مزيد بر علت شده و  همان فرضيه هاي كتابي را هم وارد راهي پر از دست انداز ساخته است، نتيجه اين شده  است كه اعضاي آگاهتر جامعه نسبت به مشاركت در امري كه مي دانند ثمره مطلوب ندارد بي  اعتنا شده اند و اين بي اعتنايي به فرضيه هاي دمكراسي، انديشمندان را به چاره جويي  واداشته تا طرحي نو براي دمكراسي كه واژه اي گيرا ، دلچسب و نويد بخش است تهيه كنند  كه مطلوب و داراي كاربرد باشد، اين انديشمندان مشكلات داخلي جوامع بشري ، جز در چند  كشور كوچك ، و مسائل بين المللي را نتيجه نقائص دمكراسي كهن مي دانند حكومت نظامی  در يونان در پي كودتاي 24 اپریل 1967میلادی بر ضد دولت انتخابي كارامانليس روي كار  آمده بود و رياست اين دولت با مرد نظامی بنام «جورج پاپادوپولوس» بود كه با استبداد  تمام حكومت مي كرد، چون شاه يونان از حكومت نظامی حمايت نكرده بود، پس از مدتي نظام  حكومتي يونان را جمهوري اعلام كرده بودند، در پي قیام دانشجويان و برخي كارگران آتن  و سركوب خونين آنان، يك دسته نظامي ديگر به رهبري جنرال «جيزيكيس» با استفاده از  نفرت افكار عمومي جهان از حكومت نظامی يوناني بر ضد آنان دست به كودتا زد و به اين  حكومت پايان داد و پاپادوپولوس را بازداشت كرد، اين حكومت هم نتوانست بيش از چند  ماه دوام آورد كه 23 جولای1974 میلادی كارامانليس به يونان بازگشت، بركناري حكومت  نظاميان سبب باز گشت سلطنت به يونان نشد و در مورد بازگشت پادشاه قرار شد رفراندم  شود كه در اين همه پرسي « سلطنت » راي نياورد و جمهوري ادامه يافت، سلطنت يونان  ساخته و پرداخته قدرتهاي اروپايي در نيمه اول قرن 19 پس از طرد عثماني ها از يونان  بود، كارامانليس پس از بازگشت به يونان، سرزميني كه انديشه دمكراسي در آن زاده شده  است ، نظامیان كودتاگر را به دادگاه سپرد كه در جريان محاكمه پاپادوپولس به اعدام  محكوم شد كه بعدا به او يك درجه تخفيف داده شد و در سال 1999 در 80 سالگي در گذشت.

2 ـ  ماهواره  های اطلاعاتي چين در فضا:ـ به تاریخ 17 نومبر 2004 میلادی: خبر گزاري چين گزارش داد كه اين كشور طبق يك برنامه  تنظيم شده، در نظر دارد كه صد قمر مصنوعی اطلاعاتي به فضا بفرستد، اين قمر مصنوعی  كه يك شبكه پيوسته فضايي تشكيل خواهند داد گوشه و كنار چين را زير نظر خواهند داشت،  اين نظارت تنها براي جلوگيري از تعرض به چين نيست بلكه مراقب زمين ، آب، رودخانه ها  ، مزارع ، فعاليتهاي شهري و ساختماني هم خواهند بود.

روز شمارهجدهم  ماه نومبر :

1 ـ سرآغاز  استعمار خاور زمين :ـ به  تاریخ 18 نومبر سال 1488 میلادی: « بارتولومو دياز» ، دريانورد پرتگالی ، به منتهي  اليه قاره افريقا رسيد و آنجا را كه دو اقيانوس اطلس و هند با هم تلاقي مي كنند  دماغه توفانها نام نهاد، ولي پس از بازگشت به پرتگال و دادن گزارش كار خود به« پرنس  جان دوم» رئيس كشور پرتگال ، جان دوم نام دماغه كه باب تازه اي را به روي اروپاييان  مي گشود به « دماغه اميد نيك» تغيير داد كه هنوز به همين نام باقي است، سران پرتگال  از جمله «جان دوم»  و« مانوئل» كه انديشه هاي پرنس هانري (هانري دريانورد) را با  حرارت تمام دنبال مي كردند پس از تصرف انگولا در غرب افريقا در سال 1484میلادی به  فكر يافتن راه دريايي هند از جنوب افريقا پرداخته بودند، ماموريت «دياز» دو سال طول  كشيد و وي در بازگشت به” ليسيون” به « پرنس جان دوم» گزارش داد كه با نزديك شدن به  جنوب افريقا ستاره شمال ناپديد شد و دماغه، منطقه اي توفاني است كه او مجبور به  عبور زيگزاگ از آن شد و مسافت كوتاهي را در 13 روز طي كرد، آن طرف دماغه مردمي  زندگي مي كنند كه تمدن بالاتري دارند و به زباني ديگر تكلم مي كنند، رئيس كشور  پرتگال پس از دريافت اين گزارش و تنظيم نقشه دريايي بر پايه مدار و نصف النهار، در  سال 1497میلادی « وسكو داگاما» را كه يك نظامي دريانورد بود با چهار كشتي مجهز به  20 توپ و 170 تفنگدار روانه هند كرد كه اين گروه 22 نومبر سال 1497میلادی از” دماغه  اميد نيك” گذشت و از طريق موزامبيك و مومباسا و با كمك يك راهنماي هندي به نام  ابومجيد كه با او در يك بندر افريقاي شرقي آشنا شده بودند و يك دريانورد بود 23 ماه  می سال 1488 تقريبا يك سال پس از ترك” ليسيون ” به ساحل غربي هند در “كاليكت” رسيد،  به اين ترتيب، وي و همراهانش اولين اروپاييان بودند كه از طريق دريا به هند رسيده  بودند، كريستف كلمب شش سال پيشتر (1492میلادی) براي يافتن راه دريايي هند از طريق  درياهاي غرب به قاره امريكا رسيده بود، وي از سوي هسپانیا مامور اين كار شده بود.

   داگاما با پرداخت رشوه و  دادن هديه از تحريك حكمران محلي در هند به دشمني با خود پيشگيري كرده و ماندگار شده  بود، وي در بازگشت به پرتگال گزارش كرد كه مسلمانان شرق عمدتأ نسبت به مسيحي بودن  آنان عكس العمل نشان مي دادند تا اروپايي بودنشان، داگاما در سفر دوم براي ايجاد  پايگاهي در ساحل هند از توپ استفاده كرد، در پي سفرهاي داگاما و كلمب راه براي  استعمار اروپايي باز شد، مخصوصا كه پاب با صدور فرماني قاره امريكا ( اموال و اراضي  بوميان معروف به سرخپوستان ) را به هسپانيا و پرتگال بخشيد!. همزمان با اين تحولات،  به حكومت مسلمانان هم كه بر گوشه اي از هسپانيا مسلط بودند خاتمه داده شد، جانشينان  داگاما بودند كه به خليج فارس دست اندازي كردند و مسائل موجود منطقه، ريشه همان دست  اندازي ها و رقابت هاي استعماري است.

2 ـ كتاب بوش  در جنگ :ـ  به تاریخ نومبر  2002میلادی : « باب وودوارد» نايب سردبير اجرايي واشنگتن پست و روزنامه نگار  امريكايي در كتاب خود تحت عنوان « بوش در جنگ» مطالبي متعدد را افشاء كرده است، از  جمله نوشته است كه در آغاز ماجراي افغانستان چون مشاوران بوش به پيروزي نظامي حتي  با اعزام 50 هزار سرباز ترديد داشتند به «سيا» متوسل شدند كه اين سازمان با پرداخت  70 ميليون دلار اسكناس صد دالری نقد به سركردگان افغان (وار لردها)، به دست آنان  طالبان را از صحنه خارج ساخت و .. با همين پول بعضی از قوماندانان براي خود آبازی  سرپوشيده ساخته است، «وود وارد» در جاي ديگر كتاب خود نوشته است كه كولن پاول وزير  خارجه امريكا كه در جريان جنگ سال 1991 میلادی با عراق رئيس مرکزی قوای امريكا بود  با نظر «چي ني» معاون بوش و رامسفلد وزير دفاع براي جنگ با عراق مخالفت مي كرد و  چون موفق نشد در جلسات چند نفري نظر خود را بقبولاند در فرصت مناسب با بوش به  تنهايي ملاقات كرد و گفت كه اگر كشورهاي ديگر كمك نكنند، حمله نظامي امريكا به عراق  نتيجه اي جز فاجعه ببار نخواهد آورد و تاكيد كرد كه امريكا به تنهايي اگر هم از  برقراري آرامش از عهده اين جنگ برآيد در عراق موفق نخواهد شد، اين كتاب داراي 378  صفحه است.

روز شمار نزدهم  ماه نومبر :

1 ـ در گذشت  موسیقیدان اتریشی :ـ به تاریخ 19 نومبر  سال 1828 میلادی: فرانتس شوبرت موسيقيدان شهير  اتريشي ساعت 3 بعد از ظهر 19 نوامبر سال 1828 در گذشت و نزديك گور بتهوون مدفون  شد، شوبرت از نوابغ موسيقي جهان بشمار مي رود، پدرش كه مدير مدارس حومه شهر وين بود  و از كودكي استعداد فرزندش را به موسيقي تشخيص داده بود اورا به مدرسه موسيقي سپرد،  شوبرت مدت كوتاهي هم معلم مدرسه بود ولي همواره آهنگ مي ساخت و براي خود يك تيم  مركب از يك شاعر، يك خواننده و دو نوازنده تشكيل داده بود  و لحظه اي از فكر نوشتن  يك آهنگ تازه غافل نبود، تشكيل چنين تيمي از او به آهنگسازان به ميراث مانده است،  او علاقه فراوان به بتهوون داشت، در مراسم تدفين بتهوون وصيت كرد كه وي را پس از  مردن در مجاورت وي مدفون سازند،   شاهكارهاي شوبرت و آهنگهاي معروف او از جمله  سمفوني هايش پس از مرگ او از گوشه و كنار خانه اش و از داخل انباري به دست آمده  است.

2 ـ تشکیل  حکومت مذهبی پروتستان در ژنیو:ـ به تاریخ20 نومبر سال 1541 میلادی: “جان  كالون” فرانسوي و يکي از دو موسس اصلي مذهب  پروتستان در ژنیو يک حکومت مذهبي تشکيل داد تا پايگاهي براي پروتستانيسم اروپا  باشد، وي ضمن اعلام تشکيل چنين دولتي تاکيد کرد که پروتستانهاي فراري و آواره سراسر  اروپا را درژنیو پناه مي دهد و به اين ترتيب ژنیو در برابر، روم قرار گرفت که  پايتخت پاپ ها بود، پاپ وقت ” پل سوم ” که از افزايش شمار پروتستانها به وحشت  افتاده بود، پس از اطلاع از اين اقدام يک شوراي شش نفري مرکب از کاردينالهاي ارشد  تشکيل داد تا با پروتستان ها (پيروان کالون فرانسوي و لوتر الماني) مبارزه کنند و  اني مبارزه از جولای سال 1542میلادی آغاز شد، پاپ کاردينال “کارافانه” را هم  فرمانده نظاميان تحت فرمان خود کرد و اين کاردينال اخطار کرد هر کاتوليک که  پروتستانها را تحمل کند و يا اين که به حمايت از پروتستانيسم بپردازد مجازات خواهد  شد و اين مجازات عبارت از مصادره اموال، تکفير و احيانا زندان خواهد بود و به اين  ترتيب خصومت دو فرقه مسيحيت آغاز شد که نتيجه اش جنگ هاي متعدد و در به دري هاي  فراوان بود.

روز شمار بیستم  ماه نومبر  :

1 ـ در گذشت«  تولستوي» نويسنده وانديشمند روسيه:ـ به تاریخ 20 نومبر سال 1910میلادی: “لئو  نيکلايوويچ تولستوي” نويسنده شهير و انديشمند روسيه در 83 سالگي در گذشت، او در 28  اگست 1838 میلادی در يک خانواده ارباب ملک در منطقه تولي به دنيا آمده بود و در  کودکي مادر و در نوجواني پدر خود را از دست داده بود، وي به دليل مخالف بودن با  برنامه هاي تکراري و بعضا بي ارتباط، دانشگاه را در سال سوم ناتمام رها کرد،  تولستوي همه مراحل زندگي را طي کرد از جمله خدمت سربازی، تولستوي معتقد به “کمال Perfection”  بود و مي گفت فرد وقتي به کمال مي رسد که ( جسما ، روحا و اخلاقأ ) سالم  باشد، وي اين سه عامل را عوامل شادي بخش زندگاني مي دانست، تولستوي مخصوصا بعد از ميانسالي مخالف بهره برداري انسان از انسان شده بود که در  روسيه بيش از نقاط ديگر رواج داشت، دوبار سرف هاي املاک خودش را آزاد کرد  (روستايياني که با املاک خريد و فروش مي شدند و ضميمه املاک بودند سرف ناميده مي  شدند) ولي آنان به دليل ناباوري آنجا را ترک نکردند، در زمينه نوشتن داستان عقيده  داشت که داستان بايد به گونه اي نوشته شود که خواننده عشق به زندگي پيدا کند و عشق  به زندگي يعني عشق به خود و جامعه،  به باور تولستوي نويسنده داستان بايد آن را  شخصا ديده و تجربه کرده باشد و به عبارت ديگر نویسنده آن را باور داشته باشد، داستان ” آنا  کارنينا ” تجربه عشق خودش به سونيا بود که بعدأ باهم ازدواج کردند، تولستوي  داستانها و نمايشنامه هاي متعدد نوشت از جمله : دوران بچگي، نوجواني، جواني ،  آناکارنينا، جنگ و صلح، کوپن جعلي، پدر سرگيوس، آقا و نوکر، قزاقها و … نامه  هشدار دهنده او به تزار نيکلاي دوم که در سال 1901میلادی نوشته و ارسال شده و در  موزه نگهداري مي شود سند بزرگي است که در آن اوضاع نابسامان روسها منعکس است،  تولستوي در اين نامه به تزار هشدار داده بود که اگر آزادي ندهد و دموکراسي برقرار  نکند و از شکاف پهناور مان فقير و غني نکاهد و نظام فئودالي را تعديل نکند جنگ  داخلي اجتناب ناپذير خواهد بود و روسيه نابود خواهد شد.

2 ـ در گذشت«اوون»  مبتکر “سوسياليسم تعاوني”:ـ به تاریخ 20 نومبرسال 1858 میلادی: « رابرت اوون Robert Owen»  اسکاتلندي در 87 سالگي فوت شد، «اوون» مبتکر «سوسياليسم تعاوني» است که افکار خود  را در اسکاتلند و نيز در يک منطقه کشاورزی در امريکا به معرض تجربه گذاشت، اوون با  اين عقيده که جامعه بايد عاري از فقر، جنايت و مرض باشد و مردم با شادي و خوشبختي و  بدون ترس و هراس از آينده و در نهايت خوش بيني زندگي کنند تا يک الگو براي سراسر  جهان شود و نخستين طرح  را به نام «نيو لانارکNew  Lanark» به وجود آورد، اوون  گفته است که بشر از طريق آموزش و ارتقاي سطح آگاهي هاي خود و با زندگاني برادروار  مي تواند به نيکبختي و پيشرفت دست يابد و بايد بهترين تعلیم و تربیه وحفظ الصحه  يكنواخت و مطلقا رايگان برايش فراهم شود و وسايل تفريح و ورزش نيز عمومي و رايگان  باشد.

   اوون همچنين گفته است که «  دانش و مهارت » بزرگترين ثروت فرد و جامعه است ؛ بنابراين وسيله کسب دانش و مهارت  براي همه کساني که خواهان و مستعد آن باشند بايد فراهم و در دسترس همگان باشد،  ادارهء جامعه بايد حرف نداشته و خالي از هرگونه ضعف باشد و مردم به تحقيق بدانند که  براي اداره جامعه چه کساني را انتخاب کنند و اين انتخاب بايد عالما و عامدا باشد ،  بنابراين بايد دسترسي منصفانه به شناخت چنين افرادي وجود داشته باشد، وي معتقد نبود  که دوره يک نماينده بايد به اتمام برسد تا کنار برود، طبق آموزش هاي او ، اعضاي  جامعه بايد بتوانند هر وقت که احساس کنند در انتخاب نماينده اشتباه کرده اند او را  برکنار سازند، به عقيده اوجبران اشتباه بايد فوري باشد، به اشتباه نمي توان مهلت  داد، اوون به جاي بکار بردن واژه« سوسياليسم» ، از فرضيه خود به هماهنگي جهاني  انسانها و جوامع بشري نام برده و داشتن زندگاني خوب و خوش بيني و اميد را حق انسان  خوانده و گفته است که پيشرفت صنعت و تكميل ابزارها ( تکنولوژي) بشر را آسوده تر و  زحمتش را کمتر مي کند، اوون اين عقيده را اعلام داشت که کشاورزي و صنعت و ساير  منابع توليد که محصول آنها مورد نياز همگاني مردم است بايد به صورت تعاوني اداره  شوند و محصول آنها مستقيما از توليد کننده به دست مصرف کننده برسد تا به سود هر دو  طرف باشد و گفت که در اين صورت است که افراد في مابين (دلالها ) که بدون انجام كار  مفيد، از توليد کننده و مصرف کننده استفاده مي برند جذب کار توليدي مي شوند و جامعه  نيرومند و ثروتمند مي گردد و طبقات اجتماعي به تدريج از ميان مي روند و يا تفاوت  سطح اين طبقات به حداقل مي رسد و کينه و عقده ( تنفر ) که مسبب بسياري ازپرابلم ها  و ناهنجاري هاست از ميان مردم رخت بر مي بندد.

   اوون با فروش هرگونه زمين  مخالف بود و زمين و منابع زير زميني و آبها را همانند هوا متعلق به همگان مي دانست  که بايد در دست دولت به عنوان نماينده و مباشر جامعه باشد و اين منابع ملي را از  طريق اجاره براي بهره برداري واگذار کند و اگر اجاره دهنده در صدد بهره برداري  برنيايد سند اجاره باطل خواهد بود، به اين ترتيب فرد تنها مالک آن چيزي بايد باشد  که از زمين اجارهءبدست مي آورد، فرضيه ” اوون ” دولت ها را مکلف مي کند که با وضع  قوانين و اجراي دقيق آنها توزيع ثروت را ميان مردم متعادل کنند تا جرائم و فساد به  حداقل برسد و از كينه و نارضائي كه عصيان نتيجه آن است اثري نباشد.

    از اواخر قرن 19 و در طول  قرن 20 تاسيس هرگونه شرکت تعاوني( توليد ، مصرف و خدمات ) و اموري از قبيل سهيم  كردن كاركنان در سود شركتها و واگذاري موسسات به كاركنان آنها و فروش سهام شركتهاي  عمومي ( به صورت محدود و مشروط ، نه در بورس و به طور نامحدود ) تقليد از افکار  اوون است که وسيعا هم مورد استفاده قرار گرفته بود، بسياري از جامعه شناسان افکار  اوون را عملي ترين راه سوسياليستي کردن(محدود) جوامع مي دانند که با روانشناسي،  عادات و رسوم مردم هم درگيري نخواهد داشت، برخي از اسلام شناسان غرب ، انديشه هاي «  اوون » را بيش از هر فرضيه پرداز اروپايي ديگر ، نزديك به تعاليم اسلامي مي دانند  كه تاكيد بر تعاون در امور و محدوديت مالكيت و نفي بهره بانكي و رد اجحاف ، احتكار  و كم فروشي ( فرمول عرضه و تقاضا ) دانسته اند.

3ـ فرار مغزها از روسيه :ـ به تاریخ 20 نومبر سال 2004 میلادی: دميتري ميلووانتسف معاون وزارت تكنولوژي و  مخابرات روسيه گفته بود كه : اين دولت تصميم گرفته است يك منطقه عاري ازماليات،  براي شكوفا ساختن نبوغ دانش آموختگان و اصحاب استعداد آن كشور در تكنولوژي پيشرفته(  منطقه اي مشابه « سيليكون ولي » امريكا ) تاسيس كند و هر گونه كمك به پيشرفت را در  اختيار اين افراد قرار دهد تا نبوغ و برنامه هاي خود را به منصه ظهور برسانند،  روسها 15 سال پس از آغاز مهاجرت كارشناسان و اتباع ماهر روسيه به ممالك ديگر در صدد  كاستن از شتاب اين مهاجرت و اصطلاحأ فرار مغزها برآمدند، و از دانش آموختگان علوم  كامپيوتر شروع كرده اند، اين بار روسها به جاي گفتن سخناني از جمله « با پول روسيه  رشد و تحصيل كرديد، و محصول و ثمره اش را ديگران و رقيبان روسيه ببرند »، از الگوي  امريكا استفاده كرده اند و سخنان دميتري ميلووانتسف معاون وزارت تكنولوژي و مخابرات  روسيه به همان مناسبت ایراد شده است، قابل یاد آوریست که فرار مغزها از روسيه، پس  از فروپاشي شوروي يك ضايعه بزرگ بود.

روز شمار بیست  ویکم ماه نومبر  :

1 ـ تولد « ولتر »، نويسنده وطنز گوی اروپا:ـ به تاریخ 21 نومبر سال 1694 میلادی: « ولتر » ازبزرگترين فلاسفه ،  نويسندگان ، طنز گويان و روشنگران اروپا ديده به جهان گشود، نام او « فرانسوا ماري  آرووت» بود كه اسم مستعار «ولتر » را براي خود انتخاب كرد و آثارش را به اين نام  نوشته است ، در 23 سالگي به خاطر طنزي كه نوشته بود يازده ماه ازعمر خود را در  زندان باستيل گذرانيد و در سال 1726م، به خاطر نوشتن طنزي ديگر به انگلستان تبعيد  شد و سه سال در آنجا بود، در سال 1734میلادی دوباره اورا از پاريس تبعيد كردند، با  وجود اين در سال 1749 به دعوت فردريك قيصر پروس ( المان ) به آنجا رفت و معاشر وي  بود، ولتر سرانجام در سال 1759میلادی در فرانسه در نزديكي مرز سويس جايي را براي  خود خريد و نامش را « فري » گذارد كه مركز تجمع روشنفكران اروپا شده بود، در 83  سالگي به پاريس باز گشت و چنان استقبالي از او شد كه از ذوق زدگي بيمار شد و چندي  بعد در سال 1778میلادی ( آستانه انقلاب ) در گذشت ،   28 اثر مهم از ولتر به يادگار مانده است كه دو اثر او «فرهنگ فلسفي» و «كانديد»  معروفترند، ولتر بيش از هر كس ديگر از آزادي انديشه و بيان و تحمل ديگران دفاع كرده  است، ولتر مي گويد كه بدون آزادي انديشه و بيان ، انسان بدون روح و روان خواهد بود  وهمچنان زندگاني اش جسماني ( مانند ساير جانداران ) خواهد بود، ولتر بيش از هر  نويسنده اي ديگر بر ضد، زور گويي و استبداد نوشته است ، وي ضد رومانتيسيسم و حامي  حقيقي نويسي بود، ولتر ثابت كرده است كه جنايات بزرگ نتيجه خود خواهي و جاه طلبي  افراد است و اين جنايات قابل مقايسه با خلافهاي آدمهاي كوچك نيست، كوچكها تنها  برابري و آزادي را مي جويند و بزرگها همه چيز را مي خواهند و اگر همه دنيا را هم به  ايشان بدهند باز هم مي خواهند، ولتر در باره نظامهاي سلطنتي و جمهوري مي گويد :  خوبي نظام به رئيس آن بستگي دارد نه به نوع آن، نظامهاي جمهوري اگر رئيس و مسئول  خوب نداشته باشند از نظامهاي سلطنتي بدترند،  هر نظام جمهوري لزوما يك دمكراسي و يا  عاري از ظلم نيست، به نظر ولتر ميزان دمكراسي يك كشور متناسب است با رشد سياسي مردم  و آگاهي آنان از دمكراسي و دلسوزيشان براي رعايت آن، دمكراسي در كشور هاي كوچك ،  ايالت و شهر موفق تر است اين جمله ازوست: واي به روزي كه نظام قضايي يك كشور ضعيف و  نفوذ پذير باشد و يا تضعيف شود و ….

2 ـ پر فروش  ترین روزنامه جهان:ـ به  تاریخ21 نومبر سال 1886 میلادی : تيراژ ( تعداد نسخه هاي فروش رفته يك نشريه )  روزنامه « لو پتيت ژورنال » چاپ پاريس از مرز يك ميليون گذشت كه تا آن زمان در جهان  بي سابقه بود، 114 سال بعد يعني در سال 2000 جهان داراي يك هزار و 71 روزنامه (  يوميه ) ميليون تيراژي بود، تيراژها پس از سال 2000 در سرازيري قرار گرفته و يا  افزايش آن متوقف شده است ناشران روزنامه ها مي گويند كه مطالب و محتوا افت نكرده  بلكه اين مخاطبان هستند كه به دليل ارتقاء سطح معلومات عمومي كه خصيصه عصر حاضر است  به آساني قانع نمي شوند و براي ارضاء آنان ، روش خبرگيري و خبرنويسي برپايه نظرسنجي  از « خوانندگان » دائما رو به تكامل است و از منابع تازه استفاده مي شود و اضافه مي  كنند كه مخاطبان امروز با شنيدن كوچكتري شايعه كه يك روزنامه متمايل به دولت است ،  از آن صرف نظر مي كنند و به سراغ رسانه هاي اينترنتي و « وب لاگها » مي روند كه  بدون ملاحظات هرچه را كه مي خواهند مي نويسند ولي روزنامه هاي عادي دست كم ناچارند  در نوشته هايشان راه گريز از « اعتراض و دادخواست » را باز بگذارند، زيرا كه نمي  خواهند سرمايه خود را كه عمدتا از راه توزيع سهام عايد شده است ازدست بدهند ، ولي  وب لاگها نه داراي سرمايه هستند و نه تعقيب قضايي مي شوند، و اين پديده اي تازه در  جهان است كه از نيمه دهه 1990میلادی وارد صحنه شده است ـ پديده اي كه براي نخستين  بار باعث آزادي تمام عيار بيان و ابراز عقيده و نظر شده است، با ظهور اين پديده ،  رسانه هاي متعارفي نه تنها با خود ، بلكه با اين پديده تازه ( رسانه هاي اينترنتي )  وارد رقابت شده اند كه ممكن است ؛ نتيجه اش بهبود كيفيت مطالب رسانه ها و به كمترين  حد رسيدن انواع سانسور و اعمال نظر در آنها و از اين رهگذر افزايش آگاهي هاي مردم  باشد.

3 ـ درگذشت  کاشف ” نطفه ” :ـ به تاریخ  21 نومبر 2003 میلادی: اعلام شد که پروفسور بيولوژيست ” آرتور کالوين ” کاشف مراحل  پيچيده تشکيل نطفه در 92 سالگي درگذشته است، وي که در سال 1942 به امريکا مهاجرت  کرده بود در دهه 1950میلادی در آزمايشگاه کوينز کالج موفق به اين کشف شده بود،  پروفسور کالوين کشف کرده بود که براي تشکيل نطفه ، نخست سلول “اسپرم” با سلول تخمک  از ناحيه غشاء( پوسته خارجي ) به هم ملحق مي شوند، سپس هسته سلول اسپرم ( نر ) و  سيتوپلاسم سلول ماده به سوي هم مي روند و تشکيل نطفه مي دهند، آنگاه بقيه سلول  اسپرم از مجموعه جدا مي شود و…. پرفسور کالوين در دهه 1960میلادی با ميکروسکوپ  الکترونيک از اين مراحل عکسبرداري کرد، اواخر دهه 1970 میلادی با استفاده از همين  اطلاعات ،تشکيل نطفه در لوله آزمايش عملي شد و به تدريج تکامل يافت.

روز شمار بیست  ودوم ماه نومبر  :

1ـ استقلال  کشور لبنان :ـ به تاریخ 22  نومبر سال1943ميلادي: درجريان جنگ جهاني دوم كشورلبنان به استقلال رسيد، لبنان بعد  ازخروج ازتسلط عثماني بنابر تصميم جامعه مللي تحت سرپرستي فرانسه قرارگرفت، اما  سرانجام فرانسه درسال1943ميلادي استقلال لبنان را برسميت شناخت، قابل توجه است كه  درزمان نفوذ فرانسوي ها درلبنان، فاصله طبقاتي ميان مسيحيان ثروتمند و عربهاي  مسلمان بسيار زياد شده بود، لبنان درخاورميانه واقع و با سوريه و اسرائیل مرز مشترك  دارد.

2 ـ اختراع گرامافون :ـ به تاریخ 22 نومبرسال1877ميلادي: توماس اديسون مخترع برق گرامافون را اختراع كرد،  گرامافون اديسون ازيك استوانه با پوشش نازكي ازقلع ساخته شده بود كه با كمك دست به  چرخش درمي آمد، به هنگام صحبت درلوله استوانه اي شكل عملياتي درآن صورت مي گرفت و  درنتيجه ارتعاشهاي مكانيكي صدا ضبط مي شد، اديسون براي اختراع گرامافون 7سال آزمايش  و تحقيق كرد.

3 ـ  قتل جان  اف كندي رئيس جمهوري امريكا:ـ بتاریخ 22 نومبر سال 1963میلادی: جان اف كندي سي و پنجمين رئيس جمهوري امريكا در  يكهزار و سي امين روز زمامداري خود در اثناي عبور با موتر رو باز از جاده شهر پر  جمعيت دالاس در ايالت تكزاس امريكا از داخل ساختمان يك مدرسه هدف گلوله قرار گرفت و  ترور شد، وشخصی بنام « لي هاروي اسوالد » متهم به قتل وي نيز پس از دستگیری به دست  ديگري به قتل رسيد، ليندن جانسون معاون او همان روز سوگند ياد كرد و رئيس جمهوري  امريكا شد، هنوز انگيزه اين قتل دقيقا روشن نشده است، كندي نخستين كاتوليك ايرلندي  تبار بود كه به رياست جمهوري امريكا انتخاب شده بود، قبلا سران اين كشور از  پروتستانهاي انگليسي تبار بودند، وي كه از حزب دمكرات بود قبلا نماينده مجلس و  سناتور بود و در زمان خود جوانترين رئيس جمهوري امريكا نيز به شمار مي رفت،  با اين  كه در تاريخ عمومي (جهان) آغازگر جنگ ويتنام و ضديت با حكومت فيدل كاسترو اعلام شده  است، اما از نظرانديشه و سياست داخلي فردي مترقي وليبرال ( در فرهنگ آمريكايي : چپ  ) خوانده مي شود، وي در گفتارش ، از بر قراري يك صلح پايدار و خلع سلاح واقعي و  رعايت تمام عيار حقوق بشر جانبداري مي كرد و آماده يك سازش بزرگ واقعي و همه جانبه  با شوروي بود كه انجام آن را طبق برخي نوشته ها به دوره دوم رياست جمهوري خود موكول  كرده بود، در زمينه سياست داخلي تا توانست با فقر و نا اميدي در جامعه امريكا  مبارزه كرد، اين جمله پر معنا از او باقي مانده است : همه اش نگوييد كه دولت  براي ما چه كرده ، گاهي هم از خود بپرسيد كه خودتان براي كشور چه كرده ايد؟

 روز شمار بیست وسوم ماه نومبر  :

  1  ـ پرکماتیسم :ـ به تاریخ  23 نومبر سال 1909 ميلادي: « پرگماتيسم Pragmatism » به عنوان يك فلسفه امريكايي وارد دائرت المعارف فلسفه شد، صاحب اصلي اين فلسفه  چارلز پيرس دانشمند و فيلسوف امريكايي (1839 ــ 1914 ) است و دو فيلسوف ديگر  امريكايي ويليام جيمز و « جان ديوي » نيزهمين عقيده را داشتند، ناميدن آن به فلسفه«  اصالت نتيجه » روشن ترين تعبيراست و كسي را كه اعمال و افكار او با اين فلسفه  مطابقت دارد و يا اين كه پيرو آن است « نتيجه گرا » مي خوانند، پرگماتيستها برخلاف  ساير روشهاي فلسفي از تحقيق و بررسي در كل عمل اجتناب مي ورزند و به جاي آن به  آزمايش نتايج مي پردازند يعني پس از عملي شدن فكر ، نتايج به دست آمده را مي سنجند،  به نظر آنان« نتيجه » اصل است نه اصول لايتغير و رفتن از راههاي انعطاف نا پذير  معين براي رسيدن به «نتيجه » ؛ و به اين ترتيب مقيد به لايتغير بودن اصول نيستند،  پرگماتيستها نظرات و عقايدي را مي پذيرند كه عملي باشند، از نظر آنان يك عقيده بايد  نخست تجربه شود و اگر نتايج تجربه مفيد و قانع كننده بود به صورت نظام در آيد وبر  آن ضابطه اجرايي نوشته شود و عملي گردد، به عبارت ديگر فرضيه اي بمانند ماركسيسم  بايد نخست در گوشه اي تجربه مي شد و باتوجه به نتايج حاصله و اعمال تغييرات و  اصلاحات لازم در سطح وسيع به اجرا در مي آمد، بسيار ديده شده است روزنامه نگاران  امريكايي كه با اين فلسفه و تعريف واژه « پرگماتيسم » كاملا آشنا هستند آن را در  خبرها و مقالات خود به مفهوم درست بكار مي برند كه در كشورهاي ديگر كه با اين فلسفه  آشنايي ندارند آن را « واقع گرا » ترجمه مي كنند كه دقيق نيست .

2 ـ نخستين  موشك با سوخت مايع:ـ به  تاریخ 23 نومبر سال 1933 میلادی: برخلاف تصور عمومي نخستين موشك( دستگاه جهنده  فضائی) كه با سوخت مايع حركت مي كرد  به دست دانشمندان شوروي ساخته و آزمايش شد ؛  درست ده سال پيش از اين كه الماني ها موشك بسازند، در شوروي آن زمان كه از انقلاب  بلشويكي 1917میلادی فاصله اي زياد نگرفته بود ، به كساني كه اختراع و اكتشاف مي  كردند و از خود خلاقيت نشان مي دادند و يا اين كه بازده بيشتري داشتند و نسبت به  همنوع خود فداكاري نشان مي دادند عنوان « قهرمان سوسياليست » ، « قهرمان خلق » و  مدال مربوط داده مي شد كه دلگرمي و تشويق بزرگي بود و در همه ايجاد انگيزه به  پيشبرد جامعه و خدمت عمومي میكرد كه از دهه 1970میلادی اين تشويق هم كه دريك جامعه  سوسياليستي كليد بسياري از پيشرفتهاست به تدريج به صورت تشريفات و غير واقعي (پارتي  بازي و تحت تاثير توصيه) در آمد و اهميت خودرا از دست داد، در جوامع غير سوسياليستي  ، عمدتا «پول » مشوق خلاقيت است .

3ـ  ناسيوناليست ها برنده انتخابات کرواسي شدند:ـ به تاریخ23 نومبر 2003میلادی: به رغم همه تلاشها و کمکهاي اتحاديه اروپا و وعده هايي که به راي دهندگان کروات  داده بود ، نتايج انتخابات پارلماني اين کشور که برگزار شد نشان داد که ناسيوناليست  ها (حزب اتحاديه دمکراتيک ) به رهبري ” ايوو سانادرIvo  Sanader ” برنده شده است، اين  حزب از زمان استقلال کامل کرواسي تا سه سال پيش زمام امور اين کشور را به دست داشت  که بر اثر تبليغات و فشار اتحاديه اروپا و دادن وعده عضويت کرواسي در آن اتحاديه ،  اکثريت خود در پارلمان را از دست داده بود، وضعيتي که پس از برچيده شدن بلوک شرق و  شوروي برجهان مستولي شده است مايل به روي کار آمدن ناسيوناليست ها و يا چپ گرايان  نيست که دسته اول از حاکميت و فرهنگ ملي دفاع مي کند و دسته دوم با کاپيتاليسم و  استثمار سازگار نيست، ولي در انتخابات سال 2003میلادی در گوشه و کنار جهان همين دو  دسته برنده شده اند.

روز شمار بیست  وچهارم ماه نومبر : 

1 ـ استقلال  کشور چیلی:ـ بتاریخ 24  نومبرسال 1818ميلادي: كشور چيلي ( شیلی ) با اعلام استقلال خود به دوران سيصد ساله  سلطه هسپانيا بر اين سرزمين خاتمه داد، بعد از جنگ جهاني دوم نيروهاي استقلال طلب  چيلي مبارزه خود را شدت بخشيدند و سرانجام به رهبري «خوزه سال مارينو» به پيروزي و  استقلال رسيد، گفتني است سالها بعد از اين پيروزي در سال 1970 ميلادي«  سالوادورآلنده» از مبارزان چيلي و رهبر حزب جبهه وحدت خلق با برگزاري انتخابات به  رياست چيلي برگزيده شد و چون اقدامات اصلاحاتي « آلنده» از جمله ملي كردن  دارايي‏هاي خارجي؛ دولت امريكا را ناراحت كرد؛ جبهه ضدانقلاب چيلي به دست  امريكايي‏ها در چيلي فعال شد و عاقبت موجب سقوط آلنده شد.

2 ـ كشف الكتريسيته القايي:- بتاریخ  24 نومبرسال1831 ميلادي: مايكل فارادي فيزيكدان انگليسي موفق به كشف  الكتريسيته القايي شد،  فارادي با اين كشف انقلابي در فيزيك و مبحث الكتريسيته برپا  كرد، او در جواني شاگرد صحّاف بود اما بعدها يكي از دانشمندان پرآوازه جهان شد و  امروز يكي از قوانين مهم فيزيك به نام فارادي ثبت شده است، فارادي از جمله نخستين  كساني بود كه توانست بسياري از گازها از جمله كلر به مايع تبديل كند.

3 ـ قطعنامه  ملل متحد درباره مسئله فلسطين:- به تاریخ 24 نومبرسال1967 ميلادي: قطعنامه معروف سازمان ملل متحد درباره  مسئله فلسطين صادرشد، قطع نامه 242؛ نماينده ويژه منشی عمومی سازمان ملل متحد را  مأمور مذاكره با فلسطيني‏ها و اسرائیلی ها مي‏كرد، محورهاي اين قطعنامه عقب نشيني  نيروهاي صهيونيستي از كليه سرزمينهاي اشغال شده  درجنگ شش روزه جون سال 1967  ميلادي؛ قطع هر گونه عمليات جنگي و به رسميت شناختن حاكميت و تماميت ارضي و استقلال  سياسي دول منطقه؛ تضمين آزادي كشتيراني در آبهاي بين المللي منطقه يعني خليج عقبه و  كانال سوئز و سرانجام حل عادلانه مسئله آوارگان فلسطيني را شامل مي‏شد، اما به  هنگام اجراي مفاد قطع نامه 242 فقط مواردي كه به نفع دولت صهيونيستي بود جامه عمل  بخود پوشيد.

روز شمار بیست  وپنجم ماه نومبر : 

1 ـ توفان نوح  :ـ به تاریخ 25 سال 2348  پیش از میلاد : به روايت روزنگار(تقويم تاريخ) اسقف جيمز آشرUssher ، توفان نوح ( The Great Deluge ) آغاز شد، طبق اين روزنگار ، نوح كه از پيش وقوع اين توفان به وي الهام شده بود،  يك كشتي ساخت و گروهي از مردم و موجودات ديگر را در آن قرار داد كه نجات يابند و  نسلشان منقرض نشود، بعضي را نظر بر اين است كه بقايايي كه در كوههاي آرارات كشف شده  و هنوز باقي است متعلق به همان كشتي نوح است كه پس از رفع توفان در آنجا بر زمين  نشسته است، به نوشته اسقف آشر، از سه پسر نوح «سام Shem ، حام و يافث (يافظ) Japheth» بعدا سه گروه جمعيت  به وجود آمدند كه اعراب و يهوديان از نسل سام هستند، ديگران كه در اين زمينه مطالعه  كرده اند وقوع توفان نوح را در اواخر ماه نومبر ، ولي هزاران سال پيش از زماني كه  اسقف آشر به دست داده رقم زده اند.

2 ـ زاد روز  فارابي :ـ بتاریخ25 نومبر  سال870 ميلادي (259 خورشيدي):نتيجه تحقيقات پروفسور ديويدسون، ابو نصر فارابي  بنيادگذار دمكراسي اسلامي در شهرك فاراب ماوراءالنهر در خراسان بزرگتر به دنيا آمد،  در آن زمان هنوز مها جران ترك در مرو و بخارا مستقر نشده بودند و عبور آنان از سير  دريا (سيحون) و ورودشان در مقياسي كم به ماور النهر شروع شده بود، از فارابي 117  كتاب و رساله از جمله كتاب معروف «مدينه فاضله» باقي مانده است، وي بر همه دانش عصر  خود به ويژه رياضيات، فلسفه، ادبيات و چند زبان خارجي مسلط بود، مورخان اروپايي وي  را از طبقه فلاسفه «نئو پلاتونيست» يا افلاطونیان (افلاتونيان نوين) مي دانند كه  تحصيلات خود را در بخارا، كانون فرهنگ و ادبيات فارسي آغاز كرد و به تكميل آن  دربغداد، حلب و دمشق پرداخت، در زمينه دمكراسي، وي مانند  افلا طون (افلاتون) و  ارسطو نگران سوء استفاده از انتخابات در يك حكومت مردمی بود، در نظر فارابي بهترين  زمامدار بايد فكر و عمل (دانا وتوانا)، قادر به ترغيب و رهبري ديگران، داراي توان  فراوان در تفكر و قواي دماغي و خرد كامل و به حدكافي نيرومند باشد كه بتواند در  لحظه لازم فرمان دهد، از شرايط ديگر زمامدار آگاهي كامل بر قوانين و اصول است به  گونه اي كه بايد به مثابه يك دائرةالمعارف متحرك باشد و شرايط عدل و داد و قدرت  اعمال خردمندانه آن در او جمع باشد، فارابي گويد كه : اگر چنين فردي با اين شرايط  ويژه يافت نشود، تا زمان پيدايش او، حكومت بايد به شورايي مركب از افرادي سپرده شود  كه مجموع آنان اين كيفيت را داشته باشند. با اين بيان، فارابي با نامزد شدن هركس  براي زمامداري مخالف است ؛ مگر اين كه شرايط لازم را داشته باشد، فارابي يافتن چنين  فردي را برعهده بزرگان، آگاهان و دلسوزان جامعه گذارده است، به اين ترتيب اين مردم  اند كه بايد بروند و بگردند و براي خود زمامدار واجد شرايط لازم بيايند و انتخاب  كنند، نه اين كه(همانند دمكراسي هاي فعلي) افراد بروند و از مردم بخواهند كه به  انها راي بدهند و زمامدار شوند، به تفسير اصحاب نظر فارابي انتخابات دو مرحله اي را  پيشنهاد كرده است و انتخابات مستقيم را نپذيرفته است، به نظر فارابي، يك جامعه با  انتخاب زمامدار خوب براي تمشيت امور، رفاه و پيشرفت و سعادت خود را تضمين خواهد  كرد، فارابي زياد  وارد بحث مجالس قانونگذاري نشده است و قران را قانون اساسي اسلام  (ام القوانين) خوانده است، طبق تفسيرهايي كه بر اين نظر فارابي شده است بنظر مي رسد  كه وي براي جوامع اسلامي، تعاليم قران را قوانيني كافي تشخيص داده است، فارابي كه  بر زبانهاي يوناني و عربي مسلط بود آثار فلاسفه يونان قديم را ترجمه كرده است،  ازميان آثار فارابي 43 اثر زمينه فلسفه و منطق دارد، هفت اثر در باره اخلاق، هفت  اثر درزمينه علوم سياسي، يك كتاب در باره موسيقي و مابقي در زمينه هاي مختلف از  جمله رياضي و نجوم است، فارابي سفر بسيار كرد و در 80 سالگي بسال 950 ميلادي (339  هجري) در دمشق در گذشت، وي ازدواج نكرده بود.

روز شمار بیست  وششم ماه نومبر :

1 ـ عقايد«  رنه دكارت» درمورد فرمول “جامعه”:ـ به تاریخ26 نومبر سال 1637میلادی: كتاب«Discours  de la Methode» « رنه دكارت»   مهمترين اثر فيلسوف و رياضي دان فرانسوي (متولد 31 مارچ سال 1596 و متوفا در 11  فبروری1650میلادی) انتشار يافت،اين روش تازه«يافتن حقيقت» را به دست مي دهد، در  همين كتاب است كه وي مي گويد : تافكر مي كنم (مي توانم فكر كنم) زنده هستم، و يك  زنده بايد به جامعه فايده برساند، عقايد و نظريه هاي دكارت كه از مهمترين فلاسفه  اروپا قرون جديد بشمار مي رود بيش ازهر انديشمند ديگر در دوران معاصر مورد استفاده  بوده است، تعريف او از جامعه كه به صورت يك فرمول رياضي عرضه شده هميشگي و جاويدان  خواهد بود و هر روز به آن استناد و بر پايه اش قانون نوشته مي شود، « دكارت» نخستين  انديشمندي بود كه روش ارسطو را دنبال نكرد و براي تحقيق و اثبات، يك روش علمي دیگری  را در پيش گرفت كه به انقلاب در فلسفه تعبير شده است، وي رابطه فلسفه با الهيات را  تغيير داد، « دكارت» را پدر فلسفه جديد خوانده اند، وي دانش را قطعه به قطعه بر  پايه اصول رياضي نوسازي كرد و گفت چيزي را بايد پذيرفت كه غير قابل ترديد باشد  مثلا؛ به اين كه وجود داريم نمي شود ترديد كرد،« دكارت» در تعريف “جامعه” يك فرمول  هميشگي و بسيار مهم را به دست داده است كه در مدارس سراسرجهان تدريس مي شود و كسي  كه مفهوم آن را نداند در زندگاني خانوادگي و عمومي موفق نخواهد بود؛ زيرا كه  كوچكترين جامعه يا جامعه پايه «خانواده» و بزرگترين آن جامعه جهاني «جامعه بشر»  است، اگر در فرمول جامعه كه « دكارت»  آن را به دست داده است تغييري حاصل شود  معادله برهم خواهد خورد و ديگر جامعه اي وجود نخواهد داشت، اين فرمول بسيار مهم از  اين قرار است : جمع دو نفر يا بيشتر + هدف مشترك + كمك به هم براي رسيدن به هدف  مشترك = جامعه مثال : زن و مرد + با هدف مشترك كه همانا رفع نياز و تامين سعادت است  + همدلي و همياري براي رسيدن به هدف مشترك = خانواده و به همين ترتيب ساير جوامع،  از جمله تحريريه يك روزنامه، همه انان كه در يك مدرسه هستند، يك شهر و يك كشور   و…. حال اگر در فرمول يكي از جوامع يك عنصر تغییر یابد معادله به هم مي خورد و  جامعه تبديل به اجتماع (جمع شدن چند نفر) مي شود و ديگر جامعه اي وجود نخواهد داشت،  مثلا اگر زن و شوهر هميار و همدل نباشند، جامعه خانواده وجود نخواهد داشت، فلسفه  طلاق همين است .

2 ـ در گذشت «هنريج هرتز» فيزيكدان المانی:ـ به تاریخ  26 نومبرسال1894ميلادي: «هنريج هرتز» فيزيكدان و رياضيدان المانی در37  سالگي درگذشت، هرتز ازنوجواني به فيزيك و مكانيك علاقمند بود و تحصيلاتش را درهمين  رشته ادامه داد، هرتز با كشف اشعه الكتريسيته پايه گذار اختراعات و اكتشافات  بسيارارزنده درزمينه فيزيك و رياضي شد، امواجي كه امروزه به نام «امواج هرتز»  ازآنها ياد مي شود توسط خود او كشف شده اند.

3 ـ اوكراين  ومعارضه شرق وغرب:ـ به  تاریخ 25 و 26 نومبر 2004میلادی :  اصحاب نظر در اين دو روز بر سر انتخابات كه  جهانيان با چشم بازتر آن را زير نظر داشتند وگفته بودند: نتيجه اين معارضه ، هرچه  كه باشد، جو سياسي جهان به وضعيت پيش از اين انتخابات باز نخواهد گشت و بدبيني  ايجاد شده در برخي از ملل به ويژه روسيه از ميان نخواهد رفت، جنگ عراق به يك طريق  اين بدبيني را عيان ساخت، و معارضه بر سر انتخابات اوكراين به صورتي ديگر چهره از  آن برگرفت و علني تر شد، و ملل خارج از اين گود زورآزمايي متوجه شدند كه با يك  اروپاي غربي از قماش اروپاي قرن 19 و دهه اول قرن 20 رو به رو هستند و بايد خود را  آماده مقابله با چنين وضعيت و سياستي كنند، مهمترين تحول 25 و 26 نومبر مسئله  اوكراين؛ اظهارات «كولن پاول» وزير امور خارجه مستعفي امريكا كه منتظر تاييد انتصاب  جانشينش در سناي اين كشور است تا كنار رود و نيز ورود دو رئيس جمهوري عضو ناتو و  اتحاديه اروپا و سولانا رئيس ديپلماسي اين اتحاديه اروپايي به « كي اف » ــ ظاهرأ  تحت عنوان ميانجي گري بود كه به نظر مي رسد نتيجه بخش نبوده است، پاول گفته بود كه  دولت امريكا نتايج انتخابات رياست جمهوري اوكراين را به رسميت نمي شناسد و اگر  مسئله حل نشود، دولت امريكا دولت «يانوكوويچ» را نماينده مشروع اوكرايني ها نخواهد  دانست، جورج بوش و سران اروپاي غربي هم با لحني مشابه همين حرف را زده بودند كه در  جهان تازگي دارد،انتخاب يانوكوويچ با 49 درصد و 46 صدم درصد آراء دور دوم به تاييد  كميسيون انتخابات اوكراين و رئيس جمهوري فعلي اين كشور رسيده است و دادگاه عالي  قضات “اوكراين” قرار شد تا دوشنبه 29 نومبر به شكايت بازنده انتخابات كه مدعي تقلب  شده و درخواست تجديد انتخابات را كرده است رسيدگي كند، به همان گونه كه دادگاه عالي  قضات امريكا در سال 2000 كرد،سرگئي لاوروف وزير امور خارجه روسيه در مسكو در آخرين  واكنش خود به مداخله غرب در مسئله انتخابات اوكراين كه روسيه تاكنون در درستي آن  ترديد نكرده و پيروزي يانوكوويچ را هم تبريك گفته است با اشاره به اعزام سه ميانجي  از سوي اتحاديه اروپا به اوكراين گفت: ما ( مسكو ) نگران مداخله غرب به نام ميانجي  هستيم و اضافه كرد كه در برخي پايتخت هاي اروپايي نيروهايي هستند كه اصرار به كشيدن  مرز در اروپا دارند و …. ولي بعدا يك سخنگوي دولتي روسيه با لحني نرمتر اظهار  اميدواري به حل مسئله از طرق مسالمت آميز كرد!، در اوكراين نيز به سبك گرجستان سال  گذشته، كه قبلا در كشور ديگري مشاهده نشده بود، گروهي كه خود را هوادار نامزد  بازنده معرفي مي كنند در دو روز مورد بحث ( 25 و 26 نومبر ) ادارات دولتي را محاصره  كرده و مانع ورود كارمندان به ادارات و نيز پارلمان شدند و پليس دست كم در «كي اف»،  در برابر اين كار آنان دست به اقدام نزده بود! ولي شنيده شده است روس زبانهاي”  اوكراين ” كه در نواحي شرقي و منطقه ثروتمند «دونتسكDonetsk»  زندگي مي كنند آماده حركت به سوي « كي اف » و برخورد با هواداران نامزد بازنده شده  و تهديد كرده اند كه ممكن است با انجام رفراندم اين قسمت را ضميمه روسيه سازند،  نامزد بازنده (هوادارغرب) 26 نومبر همچنان براين توصيه به هواداران خود كه به  نافرماني ادامه دهند پا برجا بود، وي اصرار داشت كه 12 دسمبر انتخابات تجديد  شود،برخي از تحليلگران مسائل شرق ( اروپاي شرقي ) و كارشناسان جنگ سرد 1945 ــ  1991میلادی كشمكش بر سر” اوكراين ” را ادامه همان جنگ سرد مي بينند كه در نومبر  1991میلادی ختم آن اعلام شده بود! و گفته اند طرفي كه در كشمكش جاري عقب نشيني كند،  بازنده معارضه خواهد بود و اين عقب نشيني به همين جا ختم نخواهد شد و برنده نبرد آن  را تا نقطه اي كه بخواهد تعقيب خواهد كرد و عقب خواهد زد و به احتمال زياد پايان  كار بازنده و حذف آن از بازي خواهد بود.

روز شمار بیست وهفتم ماه نومبر  :

1 ـ تولد  مومزون مورخ ومحقق الماني:ـ به تاریخ 27 نومبرسال1817ميلادي: تئودورمومزون مورخ و محقق الماني بدنيا آمد،  مومزون درپايان تحصيل به مطالعه كتيبه ها و آثاربجاي مانده ازتمدنهاي كهن پرداخت،  معروفترين اثرمومزون « تاريخ مفصّل روم قديم» نام دارد كه ازكاملترين تواريخ درباره  روم است، اين مورخ الماني جايزه ادبي نوبل را درسال1902ميلادي به خود اختصاص داد و  يكسال بعد ازآن در86سالگي درگذشت، مومزون درصحنه سياست هم فعاليت چشمگيرداشت و  ازمخالفان سرسخت بيسمارك صدراعظم وقت المان بود.

2 ـ تولد«  چارلز برد » مورخ:ـ به  تاریخ27 نومبر سال 1874 میلادی: زادروز« چارلز برد » از بزرگترين مورخان قرن بيستم  است و در 74 سالگي در1948میلادی پس از تاليف هفتاد كتاب درگذشت، بزرگترين كار او  تاليف کتاب چهار جلدي «پيدايش تمدن امريکائي» است،همسر او «ماري» نيز يک تاريخدان  بود که در کار تحقيقات و تاليفات، به شوهرش کمک مي کرد، جنجالي ترين کتاب « چارلز  برد» که در سال 1913 میلادی انتشار يافت تفسير اقتصادي قانون اساسي امريکا است، «  برد »  در اين کتاب استدلال کرده است که تهيه کنندگان اين قانون در هر کلمه و جملهء  که مي نوشتند منافع اقتصادي خود را در نظرمي گرفتند و به تنها کساني که فکر نمي  کردند مردم بودند، وي در تاليف ديگرش از امريکائيان خواسته است که درستي تاريخ  کشورشان را امتحان کنند ، زيرا که ممکن است همه حقايق به آنان گفته نشده باشد،  چارلز برد استاد پوهنتون( دانشگاه) کلمبيا، برخلاف مارکس که ” اقتصاد ” را ريشه هر  تحول تاريخي مي دانست، هر شکل گيري تاريخ را به حساب عقايد و ايده ها گذارد و نوشت  که عقايد تازه در هر برهه و زمان باعث تحولات اقتصادي و اجتماعي شده و صفحه تازه اي  بر تاريخ اضافه کرده و شکل و جهت آن را تغيير داده اند،« برد » که مخالف ورود  امريکا به جنگ جهاني اول بود، پس از آنکه دولت، به سركوبي مخالفان جنگ در دانشگاه  کلمبيا پرداخت، از استادي آن دانشگاه کناره گيري کرد، وي طرفدار انزواي امريکا و  عدم مداخله آن در اوضاع سياسي جهان بود كه نتيجه آن را يك « آلودگي » مي دانست، وي  به همين جهت با ورود امريکا به جنگ جهاني دوم هم مخالفت کرد و بعدا در کتابي ثابت  کرد که سياست خارجي امريکا باعث حمله جاپان به پرل هار بور شد،« برد » روش تازه اي  براي مطالعه و بررسي تاريخ به دست داده است كه در ” تاريخ نگاري” تدريس مي شود« برد  » در يک کتاب خود مسائل امريکا، و تقسيم جهان به دو طبقه دارا و ندار را در پايان  قرن بيستم پيش بيني کرده بود كه به تحقق پيوسته و بر اهميت او افزوده و درجه فضل او  را منعكس كرده است، وي در همين كتاب به همه كساني كه مقام و منزلت دارند توصيه کرده  است که تاريخ را مرور کنند تا اشتباهات تکرار نشوند .

3 ـ نخستين  جلسات شعر خواني در جهان:ـ به تاریخ 27 نومبر سال هشتم پيش از ميلاد: هوارس Horace شاعر، طنزپرداز و مورخ رومي درگذشت که شانزده قرن بعد، در دوران رنسانس (تجديد حيات  علم، ادب و هنر)، لقب شاعر ملي و پدر شعر ايتاليا (روم) به او داده شد، چند ماه پس  از مرگ هوراس، شاعر ديگر روم، « مانه چناس» نيز فوت شد، ماله چناس، نخستين کانون  شعر و شعرا را در خانه خود در شهر روم ايجاد کرده بود که هوراس و چند شاعر ديگر در  آنجا جمع مي شدند و اشعار خود را براي يکديگر مي خواندند، ورود به اين جلسات براي  همگان آزاد بود و مي توانستند در بحث و مذاکرات هم شرکت کنند، از کارهاي جالب  هوراس، پيشنهاد او به سناي روم است که عنوان امپراتور (قنسول اول) را به پدر ملت،  تبديل کند که دلپذير است؛ سنا نتوانست آراي کافي براي تصويب اين پيشنهاد به دست  آورد.

روز شمار بیست وهشتم ماه نومبر :

 1  ـ اولین پرواز طیاره از روي قطب :ـ به تاریخ  28 نومبرسال1929ميلادي:  براي اولين باردرتاريخ هوانوردي و اكتشافات هوايي يك طیاره ازقطب جنوب پروازكرد و  به اين ترتيب پرواز طیارات از روي قطب آغازشد، دراين روزمهم تاريخي « ريچارد بيرد»  قطب شناس بزرگ امريكايي با طیاره به اين اكتشاف بزرگ اقدام كرد، او درروزهاي  28و29نومبردوبار از روي قطب جنوب گذشت.

2 ـ  در گذشت فليكس فيزيكدان فرانسوي :ـ به تاریخ  28 نومبرسال1841ميلادي: فليكس ساوارت طبیب، مخترع و فيزيكدان فرانسوي در  50 سالگي درگذشت، ازمهمترين اختراعات او«چرخ دندانه دار و ضديخ» را مي توان نام  برد.

3 ـ تولد فریدریش انگلس :ـ به تاریخ 18 نومبر سال 1820 میلادی : فریدریش انگلس Friedrich Engels فیلسوف(*) همفکر و دستيار معروف کارل مارکس و سوسیالیست المانی به سال 1820 متولد شد، وی با کارل مارکس در تدوین نخستین  مانیفست کمونیسم همکاری نمود، در سال 1848 در تظاهرات انقلابی بادن شرکت کرد و در  سال 1850 به انگلستان رفت و تا سال 1869 به عنوان مسئول کارخانه در منچستر کار کرد  و بعد از سال 1870 مقیم لندن شد و با تبلیغ مرام سوسیالیستی عملاً با کارل مارکس  همکاری نمود و سپس به انتشار کتب مارکس دست زد، او در سال 1895 درگذشت، کتاب معروف  انگلس Die Lage der  Arbeitenden in England است که  در سال 1845 به تحریر درآمده است.

{*  فیلسوف یا( خِرَد ورز) به شخصی می گویند که به آموختن و اندیشه در مسائل  فلسفی و اندیشه ورزانه می پردازد، واژه فیلسوف که از یونانی آمده به معنی دوستدار  خِرد است}

4 ـ طیاره ایرانی هدف گلوله قرار گرفت :ـ به تاریخ 18 نومبر سال 1976 میلادی :  اعلام شد که يک طیارهء نظامي ايران در جريان  جنگ ظفار در بيست و هفتم نومبر هدف گلوله استقلال طلبان ظفاري از داخل خاک يمن قرار  گرفته و سرنگون شده است متعاقب اين رويداد ،دولت يمن جنوبي ايران را متهم به تجاوز  به آسمان آن کشور کرد.

روز شمار بیست ونهم ماه نومبر  :

1 ـ سه، دستگي  و کودتا در سوريه:ـ به  تاریخ 29 نومبرسال 1951میلادی: مرد نظامی بنام، شيشکلي shishekly در سوریه کودتا کرد و حکومت را به دست گرفت،سوريه از سال 1949میلادی به مدت دو دهه  گرفتار کودتاهاي نظامي بود که نتيجه تشديد اختلافهاي سه گروه( چپ، راست و  ناسيوناليست) اين کشور بود، چپها خواهان ايجاد نظام شورايي(Soviet)  شبيه شوروي بودند که در آن ابزار توليد در دست دولت باشد تا مردم از رفاه برابر  برخوردار باشند و متساويأ از ثروت وطنشان استفاده کننده و در اين راستا روابط بسيار  نزديک با شوروي برقرار گرفته بودند، مخصوصا که سران کرملين قول داده بودند که از  سوريه حمایت نظامي خواهند کرد، ناسيوناليستها (ملي گرايان) علاقه شديد به تجديد  هيات سوريه بزرگ داشتند که شامل اردن، فلسطين، لبنان و قسمتي از ترکيه بود که پس از  جنگ جهاني اول (سال 1918) تقسيم شده بود و قسمتهاي جدا شده از جمله خاک اصلي سوريه،  مدتها تحت الحمايه فرانسه قرارگرفته بود، فشار همين ملي گرايان بود که سبب شد بعدا  سوريه با مصر جمهوري متحد عربي را به وجود آورند تا با صداي رساتر به سوي هدفهاي  ملت پيش بتازند و سرانجام، اختلاف نظر اين سه گروه باعث روي کارآمدن حزب سوسياليست  بعث در سوريه شد ، سوريه از هزاران سال پيش يک کشور کليدي در مديترانه شرقي بوده  است و به دليل اهميت منطقه اي و استراتژيک، عمدتا تحت سلطه و نفوذ يک قدرت بزرگتر  قرار داشته از جمله ايران، مقدوني ها، روميها، حکومت مرکزي اسلامي، فرانسه و عثماني  به مدت 4 قرن، سوريه در عين حال يکي از گهواره هاي تمدن بشمار مي رود.

2 ـ تجزیه  فلسطین به دوبخش :ـ به  تاریخ  29 نومبرسال1947ميلادي: مجمع عمومي سازمان ملل متحد تجزيه فلسطين را به دو  بخش عرب نشين و يهودي نشين تصويب كرد و شهربيت المقدس را هم به عنوان منطقه بين  المللي اعلام نمود، پس ازاين اعلاميه و خروج آخرين سربازان انگليسي مستقردربيت  المقدس، شوراي يهود تشكيل جلسه داد و استقلال رژيم قدس را اعلام كرد، گفتني است  دولتهاي عرب به وجود اين رژيم اعتراض كردند، اما جنگ آنها هم با مداخله سازمان ملل  متحد به متاركه انجاميد، اما مسلمانان فلسطيني ازآن زمان تا كنون به مبارزه عليه  رژيم قدس پرداختند.

3 ـ پیروزی يوگسلاوي بر المان :ـ به تاریخ 29 نومبرسال1945ميلادي: شوراي آزاديبخش و ضدفاشيستي يوگسلاوي سابق به  رياست تيتو تشكيل شد، دراين روز شوراي آزاديبخش يوگسلاوي سابق نخستين دولت يوگسلاوي  را بعد ازپيروزي تيتوبر المان تشكيل داد، با رهبري همين شورا بود كه يوگسلاوي  توانست درجنگ جهاني دوم بر المان نازي پيروزشود.

 روز  شمار سی ام ماه نومبر :

1 ـ نظریات ”  ميل ” در باره دمکراسي:ـ به تاریخ 30 نومبر1873میلادی : سالروز انتشار اتوبيوگرافي« جان استيوارت ميل»  انديشمند فيلسوف واقتصاددان قرن نوزده است، وی در طول اقامت درکشورهند به عنوان یک  مقام ارشد كمپاني هند شرقي انگلستان شاهدعيني شورش سال 1857هند  بود، جان استيوارت  قبلا روزنامه نگار و بعدا نماينده پارلمان انگلستان بود، « ميل » با اين عقيده  اسپينوزا موافق بود كه پيش از هر انتخابات، با وسائل مختلف به راي دهنده تفهيم شود  كه مسئول رايي است كه مي دهد و اگر در دادن راي خود دقت لازم را به عمل نياورد و آن  را به فردي كه شايستگي كامل ندارد و واجد شرايط لازم براي احراز مقام نيست بدهد به  سهم خود مسئول جامعه و زيانهايي است كه منتخب او وارد مي آورد و بايد پاسخگو باشد،  مهمترين آثار « ميل » در باره دمكراسي كتاب « ملاحظات در باره دولت انتخابي » و  كتاب « تفكراتي در رفرم پارلماني » هستند كه كتاب اخير در 1859 انتشار يافت، « ميل  » كه بتاریخ 20 می سال 1806 میلادی در لندن به دنيا آمد مي گويد : جامعه اي كه مردم  آن آموزش دمكراسي نديده اند و در فصل راي گيري به آنان توصيه مي شود كه به چه كسي  راي بدهند و آنان هم چشم بسته مي پذيرند نياز به پنجاه سال زمان ( تمرين دمكراسي )  دارد تا به صورت يك دمكراسي كامل ( واقعي ) در آيد، به عقيده « ميل » ، هنگامي يك  كشور مي تواند ادعا كند دمكراسي کند كه مردمش اهميت راي دادن و مسئوليت خطير خود را  در اين زمينه بدانند، موصوف مي گويد در جامعه آلوده به فساد و ضعف هاي اخلاقي رشد  دمكراسي بسيار كند است و در جوامع فقر زده هم مردم به تنها چيزي كه اهميت نمي دهند  « راي دادن » است، « ميل » در سال 1861 ناگهان به برابري ارزش آراء ترديد كرد و  گفت: چگونه مي توان راي يك تبعه بي اعتنا و بي تفاوت را كه دادن و يا ندادن راي  برايش فرق نمي كند با راي يك انديشمند ، فرد موثر و تبعه مصمم برابر دانست؟. او  بعدا نسبت به اكثريت عددي در پارلمان هم شك و ترديد كرد و گفت چگونه مي توان در  تصميمگيري ها ، ميان يك نماينده دانا ، آگاه و دلسوز با يك نماينده فاقد اين صفات  فرق نگذارد، براي رفع اين نقص، وي سپس پيشنهاد كرد كه شرايط انتخاب شونده وسيعا  اصلاح گردد و به انتخاب كننده آموزش لازم داده شود تا مسئوليت خود را بداند، او  پارلمان مركب از افراد غير واجد شرايط را « دمكراسي ظاهري » خواندو اضافه كرده که  با نوعي انتخابات دو مرحله اي است که مي توان هدف ميل را تامين کرد؛ به اين ترتيب  که مردم در دسته هاي کوچک نمايندگان خود را انتخاب کنند و اين نمايندگان که آگاهي  بيشتري دارند مقامات انتخابي را از ميان نامزدهاي واجد شرايط برگزينند. « ميل » در  زمينه انتخاب رئيس دولت نظري مشابه فارابي را بيان مي دارد كه همانا يافتن بهترين  فرد جامعه و انتخاب او به مديريت( اداره )  آن است، وي با دوران تقنينيه بيش از دو  سال موافق نبود و با حرفه اي شدن وكالت مردم مخالفت كرد و به همين دليل هم نسبت به  دمكراسي امريكا ترديد داشت،او در اين زمينه نوشته است: وكيل حرفه اي ( پي در پي  انتخاب شدن ) در هرجامعه هواي طبقات متوسط و بالا را خواهد داشت كه خود از آنها سود  مي برد، « ميل » همچنين گفته است كه اگر اكثريت يك پارلمان از افراد كم معلومات ،  ضعيف و با تفكري ناقص تشكيل شود بايد در قانون ترتيبي داده شده باشد که بتوان بدون  معطلی انتخابات را تجديد کرد زيرا كه منطقا نبايد اداره امور در دست چنين پارلماني  باقي بماند .

2 ـ خلع سلاح  قومندانان محلی اندخوی :ـ به تاریخ  30 نومبر 2002 میلادی : جنرال دوستم طی سفربه منطقه اندخوی در ولایت  فاریاب ، تمام قوماندانان این منطقه را خلع سلاح کرد، وی روز پنجشنبه در راس یک  هیئات  متشکل از نمایندگان تمام گروه ها و جناح های شمال ، سازمان ملل وکشورهای کمک  دهنده  ، برای جلب همکاری  و خلع سلاح قوماندانان محلی عازم اندخوی شد و روز جمعه  به خلع سلاح این منطقه پایان داد.

 3 ـ قوای نظامی امریکا در افغانستان :ـ به تاریخ 9 قوس 1381 خورشیدی( 30 نومبر 2002 میلادی) جنرال تامی فرانکس قوماندان  عمومی قوای امریکا در شرقمیانه ، آسیای مرکزی و افغانستان  روز جمعه به میدان هوائی  بگرام ، مرکز قوماندانی قوای امریکا در افغانستان مواصلت کرد و به خبر نگاران گفت  :  جنگ امریکا بر ضد ترور در افغانستان به پایان رسیده است  و قوای امریکایی عملیات  باز سازی را درین کشورآغاز میکنند” کابل ، ای پی “./   ختم  رویداد های مهم جهان در  ماه نومبر سالهای مختلف

 

 

آرشیف نمبر (۵۵)

رویداد مهم جهان در ماه دسمبر  از (  اول تا 31 دسمبر)

روز شمار اول ماه  دسمبر  :                                                   

1ـ انديشه وجنبش « گاندي* » رهبر فقید هند :ـ به تاریخ اول دسمبرسال 1919میلادی:  روز انتشار انديشه ” نافرماني مسالمت آميز ” در هند بود زیرا«موهنداس  كرمچند گاندی» مردم را تحت عنوان” نافرماني مسالمت آميز  ” گرد آورد و این ابتکاررا به منظور رسيدن به هدف سياسي به پیش برد، پیشوای هند اين  روش مبارزه را از ششم نومبر سال 1913 تجربه نمود وبر اساس آن ، نخستين راهپيمايي  گسترده را در افريقاي جنوبي برگزار كرده بود « گاندی »  فارغ التحصيل رشته حقوق از  انگلستان بود انسانی نحیف اما ناجی بزرگ  یك ملت،  ملقب به  مهاتما (روح بزرگ) مردی كه برای ملت‌های شرق و غرب یك اسطوره و نمادی از چهره‌ی  مثبت سیاست و كشورداری بود این رهبر مقاومت منفی هند، انسانی كه میلیون‌ها نفر هندی  را با شیوه‌ی نوین مبارزه، از زیر یوغ استعمار انگلستان رهایی بخشید، درسال  1930میلادی بدون فیر، یك گلوله به سربازان انگلیسی، نافرمانی عظیمی در هندوستان  برپا كرد و با پیوستن میلیون‌ها هندی به او، كمپانی هند شرقی را به زانو درآورد، در  فاصله‌ی 20 سال بارها زندانی شد و هر بار در زندان با اعتصاب غذا و پشتیبانی  هواداران میلیونی‌اش، آزاد شد، «موهنداس كرمچند گاندی» یا مهاتما در هند یك ماشین  بافندگی داشت كه با آن امرار معاش می‌كرد و حتی لباس معروفـش را از همان و با  دسترنج خودش بافته بود، این مرد زنده نام سال‌ها تلاش خستگی ناپذیری را با «جواهر  لعل نهرو»،در هندوستان انجام داد تا استقلال خود را درسال1947 میلادی جشن گرفت او  حتی پس از استقلال حاضر به پذیرفتن هیچ سمت و مقامی نشد وهمچنان رهبری كنگره را به  نهرو سپرد، «گاندی» اصل مبارزه‌ء(مقاومت منفی ) را به هندیان و جهانیان با عنوان  «آهسیما» یا (عدم خشونت) عرضه كرد كه در آن خشونت نسبت به انسان و حتی حیوانات و  گیاهان مطرود است،” آهسيما” براساس عشق‌ورزی و عدم تنفر از دیگر انسان‌هاست.

    دمكراسی كثرت‌گرا و  بشردوستانه‌ء گاندی وتاكید  او مبنی بر مدارا و همزیستی با تمام ملت‌ها و نژادها،  مبارزه‌ء او با فقر مادی و معنوی در هند و نفی هر گونه خشونت، الگوی مردم‌ داری  وكشورداری از كلام اوست چنانچه گفته بود : « من نمی‌خواهم به دور خانه‌ام ديواری  بكشم و پنجره‌هايم را بپوشانم من دوست دارم تمامی فرهنگ‌های جهان با آزادی كامل  مانند هوا به خانه‌ام بوزند، اما نمی‌گذارم زير پايم را سست کنند، من نمی خواهم در خانه‌های دیگران  مثل یک برده و گدا زندگی کنم »، گاندی در مقدمه نظريه خود نوشته است كه« تا مردم از يك  جنبش حمايت صادقانه نكنند به پيروزي نخواهند رسيد،وي معتقد به نقش توده ها در هر  جنبشي بود، و می گفت تا توده ها از صميم قلب در يك جنبش مشاركت نكنند اين جنبش  نخواهد توانست وضعيت موجود را تغيير دهد» ، گاندي براي احقاق حق توسل به خشونت را  ضروري نمي دانست و معتقد بود كه نه تنها همگان از توسل به خشونت حمايت نمي كنند  بلكه طرف متقابل كه نيروي تهاجمي بيشتري دارد به سهولت خواهد توانست جنبش خشونت  آميز را سركوب و عمل خود را مشروع جلوه دهد، گاندي براي رسيدن به هدف به نفوذ  كلام توام با عمل باور فراوان داشت،  وي نوشته است كه« بزرگترين نيروي سياسي  نيروي مردم است كه براي بسيج اين نيرو مهارت فراوان ، شهرت خوب ، محبوبيت عمومي و  نفوذ كلام لازم است و اگر كلام با عمل توام نباشد مردم جذب نمي شوند، مردم اگر  بدانند كه خشونت در كار نيست زودتر جمع مي شو ند، گاندي شديدا مخالف جدايي سياست از  اخلاق است،  وي در اين زمينه نوشته است كه: « سياست اگر از اخلاق جدا شود به خشونت  ، فساد و جاه طلبي مي انجامد و دروغ گفتن نخستين گام براي جدا كردن اخلاق از سياست  است و مردم خيلي زود از جنبشي كه زعماء و گردانندگانش از گفتن دروغ ترس و اباء  نداشته باشند جدا مي شوند و ريزش مردم برابر است با شكست جنبش ، وی علاوه میدارد كه  بهترين و برنده ترين حربه در برابر زورگويي مقاومت منفي است ، زيرا كه نمي توان زور  را برضد چنين مقاومتي بكار گرفت، گاندي در زمينه دمكراسي می گويد كه با انتخابات  مستقيم ، اما در سطحي محدود موافق است يعني در سطح يك روستا و نمايندگان جوامع كوچك  شوراهاي بزرگتر را انتخاب كنند تا به آخر، به اين ترتيب وي موافق دمكراسي ( شورا ها  ) است و تصريح مي کند كه حكومت بر منطقه اي كوچك و جماعتي محدود آسان و ثمربخش  است».

    گاندي با ايده نافرماني مسالمت آميز و يا به  تعبيري ” مدني” موفق شد با حداقل تلفات به استعمارانگلیسها در هند پايان دهد، گاندی آن انسان بزرگ که در اکتوبر سال 1869 تولد شده بود و متاسفانه شش ماه بعد از استقلال ، توسط طرفداران خشونت به ضرب  گلوله بتاریخ 30 جنوری سال 1948میلادی  از پا در آمد و ترور شد، اين حادثه نه تنها هندوستان بلكه بسیاری  از آزادیخواهان و بشردوستان جهان را اندوهگين كرد او در  زمينه زندگي خصوصي لذت را در فروتني ، سادگي و پرهيز از تجملات مي دانست.

* گاندی ـ موهندوس کرم چند (مها تما ) ـ ( 1869 ـ 1948 ميلادی ) : در شهر پور بلدر در غرب  هندوستان متولد شد و برای کسب دانش عازم انگلستان گرديد و پس از اتمام تحصيلات به  وطن باز گشت ، نخست در بمبئی و بعد در افريقای جنوبی به کار سياست وارد شد، در اثر  مبارزه او برای دفاع از هنديان مقيم آنجا در سال 1921 ميلادی هيئت انگليسی به آنجا  رفت و قسمتی از مقررات ظالمانه را لغو نمود، وی پس از اين پيروزی به هندوستان برگشت  و مبارزات سخت تری را آغاز نمود روز بروز به پيروان او افزوده می شد، قدرت و نفوذ  او چنان شد که در سال 1921 ميلادی کنگره ملی همه اختياراتش را بوی  واگذار کرد او با شيوه خاصی که در مبارزه داشت ( مقاومت منفی ) کشمکش هائی  بوجود آورد و در سال 1922 میلادی زندانی شد ولی مدت زندانی بودن او دو سال بيشتر  دوام نداشت و پس از آزادی به رياست کنگره ملی هندوستان بر گزيده شد و با عزمی  راسختر به مبارزه خود  ادامه داد، دو مرتبه انگليسی ها او را روانه زندان نمودند،  ليکن هر دفعه به علت محبوبيت جهانی و استفاده از اعتصاب غذا از زندان رهائی يافت تا  اينکه در سال 1946 ميلادی انگلستان طرحی را برای استقلال و آزادی هند پيشنهاد کرد و  در نتيجه در سال 1947 ميلادی آزادی هند، اعلام گرديد ولی در سال 1948 ميلادی  تروريستی بنام ( رامينات ) با گلوله به زندگی او خاتمه داد و نگذاشت نتيجه مبارزات  طولانی خود را به چشم بيند.

2 ـ اتحاديه اروپایی معروف به” اتحاد  مقدس “:ـ به تاریخ اول دسمبر سال  1825 میلادی: اتحاديه تاريخي اروپايي معروف به” اتحاد  مقدس “با خروج روسيه تزاري از آن جرگه از هم پاشيد، زيرا تزار نيكلاي اول امپراتور  جديد روسيه به خاطر كمك به يونانيان مسيحي كه تحت سلطه عثمانيان بودند از آن  اتحاديه خارج شد، اتحاد مقدس توسط امپراتوران روسيه و اتريش و پادشاه پروس( المان )  بوجود آمده بود و امپراتور روس كه عضو اتحاد مقدس بود ،تزار” السكاندر اول ” بود.

3 ـ در گذشت “هبرت – ويل كينس ”  :ـ به تاریخ اول دسمبر سال1958 میلادی : « هبرت – ويل  كينس » يكي از مكتشفين بزرگ قطب شمال بدرود حيات گفت، اين كاشف قطبي كه هنگام مرگ  48 سال داشت به سال 1910 ميلادي در” لندن” پاي به عرصه وجود گذاشته و از 21 سالگي جزو قطب شناسان  درآمده بود، بناأ به وصيت وي خاكستر جسد ش را پس از سوزاندن به وسيله يك زير دريايي  اتمي به قطب شمال بردند و در آنجا به باد دادند .

4 ـ مقاومت زن سیاهپوست دربرابر  تبعیض:ـ به تاریخ اول دسمبر سال 1955 میلادی: « زرا پارکز»  زن جوان  سياهپوست در شهر مونتگمري ايالت آلاباماي امريکا رسم تبعيض آميز نشستن سياهپوستان  روي چوکی هاي عقب موترسرویس ها را که يک تحقير طولاني بود شکست و پس از ورود به  موترسرویس که مسافر چنداني نداشت در چوکی قسمت پیشروی آن نشست و بعدا هم حاضر نشد  جاي خود را به يک مرد سفيد پوست بدهد و با وجود تذکر پي در پي راننده که اظهار می داشت به قسمت عقب برود، ولی  سیاهپوست نا فرمانی کرد، راننده که چنين ديد سرویس را متوقف کرد و جريان را تیلفونی  به پليس اطلاع داد، اين عکس العمل تاريخي که جامعه امريکا را عميقا تحت تاثير قرار  داد، هنگامي برداشته شد که « زرا » در انتظار رسيدن پليس و انتقال او به زندان بود  و به نتيجه کار خود مي انديشيد، در پي انتشار اين گزارش در روزنامه ها ،سياهپوستان  امريکا به مدت يک سال سوار شدن بر موترسرویس عمومي (شهري) را تحريم کردند.

5 ـ نخستين صدراعظم زن در  کشوراسلامي :ـ به تاریخ اول دسمبر سال 1988میلادی: خانم  « بي نظير بوتو » صدر اعظم پاکستان شد، وي نخستين زني بوده است که در يک کشور  اسلامي چنين مقامي را به دست آورده است، ذوالفقار علي بوتو پدر بي نظير رهبر حزب  مردم پاکستان قبلا همين مقام را داشت که دولت او در يک کودتاي نظامي سرنگون و خودش  هم بعدأ اعدام شد.

 روز شمار دوم ماه دسمبر :

1 ـ استقلال امارات متحده عربي :ـ به تاریخ 2 دسمبرسال1971ميلادي: امارات متحده عربي شامل كشورهاي اسلامي كرانه جنوبي  خليج فارس بطوررسمي استقلال يافت، پايتخت اتحاديه، ابوظبي و شامل هفت اميرنشين است،  اين اميرنشينها پيش ازاتحاد به امارات هفتگانه شهرت داشتند و تحت الحمايه انگليس  بودند، قابل توجه است كه دين اسلام درقرن اول هجري به فاصله كمي ازتاريخ رحلت  پيامبراسلام به اين نواحي راه يافت و هم اكنون بيش از97 درصد ازتمام جمعيت امارات  متحده عربي مسلمان هستند.

2 ـ تولد يكي ازپيشگامان  تلويزيون :- به تاریخ 2 دسمبرسال1906ميلادي:  «پيترگولدمارك» يكي ازپيشگامان تلويزيون در” بوداپست” مجارستان متولد شد،« گولد  مارك» بعد از سفر به امريكا به عنوان انجنیر درآزمايشگاه سيستمهاي پخش مغول دست  بكارشد و سرانجام تلويزيون رنگي را اختراع كرد، ،« گولد مارك» همچنين مخترع سيستمي  بنام ضبط طولاني است، تلويزيون رنگي ساخت گولد مارك براي نخستين بار درسال1940  میلادی به نمايش درآمد و بعد ازجنگ جهاني دوم با كمي تفسير و اصلاح به بازارعرضه  شد.

3 ـ پيروزي ناپلئون در اوسترليتز:ـ به تاریخ 2 دسمبرسال 1805 ميلادي: ناپلئون اول امپراتور فرانسه درست يك سال پس از  تاجگذاري اش در نبرد اوسترليتز به درخشان ترين پيروزي جنگي خود دست يافت، در اين  جنگ و در يك روز آفتابي كه در اواخر فصل پاييز منظره دلپذيري داشت ، ناپلئون اول  فقط در چند ساعت قوای مسلح  2 امپراتور ديگر ، ( فرانتز دوم امپراتور اتريش و  الكساندر اول امپراتور روسيه) را درهم شكست، به همين دليل” اوسترليتز” 3 جنگ  امپراتورناميده مي شود، در سال 1805 ميلادي سومين اتحاديه عليه ناپلئون به تحريك  انگلستان تشكيل شده بود، ناپلئون كه به دليل از دست دادن نيروي دريايي اش نمي  توانست به خاك انگلستان كه به منزله سر اين اتحاديه بود حمله كند ، تصميم گرفت به  بازوي آن اتريش ضربه بزند، بنابراين ناپلئون با قوای نظامی خود آماده مقابله با  قوای مسلح  اتريش و روسيه شد، وي سپاه اتريش به فرماندهي جنرال ماخ را در اولم در  روز 20 اکتوبر سال 1805 ميلادي شكست داد، سپس با تعقيب بقاياي سپاه اتريش ، ناپلئون  اول پيروزمندانه وارد” وين”  پايتخت امپراتوري اتريش شد، اين نخستين بار در تاريخ ”  وين”  پايتخت سلسله “هابسبورگ” بود كه بايد در مقابل يك فاتح تسليم مي شد، در روز  19 نومبر ، قوای نظامی فرانسه به برون (برنو ، مركز موراويا واقع در حمهوري چك  امروزي) رسيد، در مقابل قوای نظامی فرانسه ، قوای نظامی روسيه و اتريش تحت فرماندهي  جنرال روس« كوتوزوف» صف كشيده بودند، دو سپاه چند بار دست به نبردهاي كم دامنه   زدند، ناپلئون اول كه يك استراتژيست بزرگ بود ، تصميم گرفت با يك مانور نيروهاي  دشمن راغافلگير كند، بنابراين ، در مقابل حيرت عمومي مارشال هايش در روز 28 نومبر  دستور داد قوای نظامی فرانسه عقب نشيني كند و بلندي هاي “پراتزن” كه از لحاظ  تاكتيكي حائز اهميت بودند را رها نمايند، قوای متحدين اين عقب نشيني را به عنوان  نشانه ضعف ناپلئون تلقي كردند، در روز 30 نومبر ، ناپلئون با « پرنس دالگوركي»  ملاقات كرد و پيشنهاد آتش بس داد اما “روسها ” توقعات زيادي را مطرح كردند و مذاكره  قطع شد، بنابراين نبرد قطعي به نظر مي رسيد و ناپلئون در منطقه اي حضور داشت كه  براي نبرد ايده آل بود و نيروهاي اتريش و روسيه فرصت كافي براي تحكيم مواضع خود  نداشتند.

   قوای نظامی فرانسه بارديگر بر بلندي هاي ” پراتزن”  تسلط يافت و قوای نظامی ” خصم ” را زير آتش توپخانه گرفت، اسپ سواران نظام فرانسه و  نظام روسيه دست به يك دوئل زدند كه كمتر از نيم ساعت طول كشيد و در جريان آن اسپ  سواران روسيه در مقابل ديدگان« الكساندر اول» تزار روسيه شيرازه اش از هم پاشيد، به  اين ترتيب  در روز 2 دسمبر سال 1805 ميلادي ، ناپلئون اول امپراتور فرانسه در يك  هواي فرح بخش پاييزي قوای نظامی 2 امپراتور اتريش و روسيه را در” اوسترليتز” درهم  شكست و به يكي از بزرگترين فتوحات خود دست يافت.

4 ـ معارضه مسكو وغرب:ـ به تاریخ 2 دسمبر 2004 میلادی : از گزارش رسانه ها درنشست سالانه سازمان همكاري و امنيت اروپا، وزير امورخارجه روسيه با لحني  خشن و تعرض گونه خطاب به وزير امورخارجه امريكا گفته بود ناظران انتخابات كه از سوي  شما ( امريكا ) و اتحاديه اروپا اعزام مي شوند چيزي جز ابزار دست اندازي نيستند و  به عنوان عامل عمل مي كنند تا يك شاهد بي طرف و بي غرض، شما ( امريكا ) در اوكراين  14 ميليون دالر صرف اعزام ناظر ومصرف سنجش افكار و برآورد وضعيت آراء بر پايه  مصاحبه با نخستين دسته راي دهندگان ( اصطلاحا « Exit Poll» ) كرده ايد كه خوراك تبليغ براي رسانه هايتان  تهيه شود و از قبل وانمود كنيد نامزد مورد علاقه شما برنده است و آن را در دهان  مردم بگذاريد و سپس رويش به ايستيد و پا فشاري كنيد، اين چهارده ميليون علاوه بر 65  ميليون دالری است كه خودتان اعتراف به مصرف كردنش براي پيشبرد امر دمكراسي در  اوكراين كرده ايد، از اين پس ماهم ناظر انتخاباتي مي فرستيم، برخي از اين رسانه ها  با توجه به معارضه تازه مسكو و غرب به انتشار بيوگرافي هاي« پوتين»  و همكاران  نزديكش دست زده و عموما اشاره كرده بودند كه اين افسران سابق پليس مخفي شوروي  افرادي كم حرف هستند و قيافه اي خشك ولي مودب دارند و به سختي مي توان دستشان را  خواند، اين رسانه ها تاكيد اخير پوتين به نخست وزير عراق را كه اين كشور در وضعيت  اشغال كامل نظامي خارجي ( Total Occupation) است يك ضد  حمله به غرب تلقي كرده اند و پيش بيني كرده اند كه ادامه خواهد داشت، پوتين در مسكو  به «علاوي» نخست وزير موقت عراق گفته بود كه در شرايط اشغال نظامي كامل، به درست  برگزارشدن انتخابات عراق ترديد دارد و ….

 روز شمار سوم ماه دسمبر

1 ـ انفجار مهيبي در اثر  گاز«سيانور» :ـ به تاریخ 3 دسمبر سال 1984ميلادي: فاجعه  عظيم نشئت گاز ازيك كارخانه امريكايي دربوپال هند روي داد، اين كارخانه متعلق به  شركت چند مليّتي امريكايي” پونيون كاربايد” بود و دراثربي احتياطي و عدم پيش بيني  هاي امنيتي ازطرف مسئولين كارخانه گاز” ام- آي- سي” از سه منبع 45 تني زيرزميني  نشئت كرد، دراثرنشئت اين گاز انفجار مهيبي  رخ داد و هزاران نفر از مردم بي گناه  جان خود را ازدست دادند، تركيب اصلي گاز” ام- آي- سي “( سمّ «سيانور») است.

2 ـ زيردريايي اتمي تازه و پر قدرت  چين :ـ به تاریخ 3 دسمبر سال2004میلادی:  کشور” چين ”   بدون سر و صدا زیردريايي اتمي تازه و پر قدرت خود ازنوع « 094 » را به آب انداخت،  وزارت دفاع امريكا اعلام كرده است كه اين زير دريايي مجهز به موشكهاي اتمي قاره  پيما مي تواند از آبهاي چين، هرنقطه از جهان را هدف قرار دهد و بزند و نوع تكميل  شده زيردريايي اتمي « 092 » اين كشور است كه به موشك اتمي بين قاره اي با برد 7000  کیلو متر مجهز است، زيردريايي هاي موشك انداز ديگر چين از نوع « جي ال ـ 2 » و  زيردريايي هاي ديزلي هستند، وزارت دفاع امريكا تاييد كرده است كه چين زودتر از پيش  بيني منابع اطلاعاتي موفق به تكميل و افزايش موشكهاي كروز و زير دريايي هاي خود شده  و مي كوشد كه قبل از سال 2010 از اين لحاظ خود را به پايه روسيه و امريكا برساند،  رسانه هاي امريكايي ضمن انتشار اين خبر در عين حال نوشته اند كه امريكا با چين، جز  بر سرمسایل تايوان اختلاف و مشكل دیگری ندارد.

3- تولد« راچند را پراساد»  فيلسوف هندي:ـ به تاریخ 3 دسمبرسال1884ميلادي: دکتور«  راچند را پراساد» ،سياستمدار و فيلسوف هندي دريكي ازدهكده هاي ولایت” بيهار” بدنيا  آمد، «  پراساد» با وجود تنگدستي خانواده تحصيلات خود را تا سطح دكتري ادامه داد و  ازآن پس درنهضت استقلال طلبانه هموطنانش شركت كرد، وی دراين مبارزه همگام با مهاتما  گاندي عليه استعمار مبارزه كرد و چند بار هم به رياست كنگره ملي هند برگزيده شد،  دكتر«  پراساد» پس ازاستقلال هندوستان به عنوان اولين رئيس جمهور اين كشورانتخاب  شد. 

4 ـ پوتين سیاست دولت امريكا را  ديكتاتوری خواند :ـ به تاریخ 3 دسمبر سال 2004 میلادی:  ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه در نخستين روز ورود خود به هند، در نطقي در دهلي  نو دولت امريكا را متهم كرد كه سياست خارجي خود را برپايه ديكتاتوري قرار داده است  و در روابط خود با ساير كشورها نوعي ديكتاتوري را دنبال مي كند، وي گفت كه دولت  امريكا تلاش مي كند كه با چنين سياستي نظم روابط بين المللي برپايه ” جهان يك قطبي  و يك قدرت برتر ” ادامه يابد،« پوتين» گفت كه اگر چنين سياست و محيطي ادامه يابد؛  حاصلي جز گسترش تروريسم، توسعه انواع قاچاق و معاملات مواد مخدر ، مافيابازي و  توزيع سلاحهاي اتمي نخواهد داشت و مسائل پيچيده تر خواهد شد، زيرا كه تاريخ ثابت  كرده است كه ديكتاتوري در مسائل بين المللي نه تنها مسائل را حل نكرده بلكه بر  پيچدگي و دامنه دار شدن آنها به سبب افزايش مقاومت در برابر اين نوع برتري جويي يك  دولت افزوده است و هر دولت ديگر در صدد برآمده كه آن هم قطب، برتر و قدرت شود!.  ميزبانان هندي پوتين هم وجود جهان يك قطبي را رد كردند، رئيس جمهور روسيه همچنين  غرب را متهم به بكار بردن قاعده مضاعف در مسائل بين المللي از جمله برنامه هاي اتمي  كشور ها و انتخابات كرد و براي اثبات اين نظر از عراق و انتخابات آن مثال آورد،  پوتين به منظور گسترش همكاري هاي دو كشور در همه زمينه ها از جمله توليد اسلحه  پيشرفته و تكنولوژي به هند رفته بود.

5 ـ قيام مردم پاريس:ـ   به تاریخ 3 دسمبرسال1851ميلادي: قيام مردم پاريس عليه ديكتاتوري لوئي ناپلئون  برادرزاده ناپلئون بناپارت آغازشد، علت اين قيام دستگيري برخي از رجال برجسته  ومخالفين سياسي لويي ناپلئون بود، او درمدت حكومتش مخالفين خود را دستگير و به  زندانهاي طولاني مدت محكوم مي كرد ازاين رو خشم مردم را برانگيخت و آنان عليه لويي  ناپلئون قيام كردند، دراين قيام مردم پاريس ازلويي ناپلئون شكست خوردند.

6 ـ الماني آدمخوار! :ـ به تاریخ 4 دسمبر2003 میلادی : رسانه سراسر جهان محاكمه يك آدمخوار الماني را در  محکمه ءجنايي « كاسل » خبر داد « ارمين مايوز » 42 ساله تعميرگر کمپیوتر اعتراف  كرده است كه به خواست « برند ژورگن » 43 ساله انجنیر كامپيوتر” ساكن برلن” وي را در  خانه خود كشته و گوشتش را در طول چند هفته پخته و خورده است!.

 روز شمار چهارم ماه دسمبر

1 ـ تعیین اولین مشاورین در  چوکات ریاست جمهوری:ـ  به تاریخ 4 دسمبر سال 54 ميلادي:  سناي روم، براساس افكار افلاطون كه مردم عموما يا اهل  عمل هستند و يا اهل فكر، و  رئيس كشور بايد هر دو هنر را داشته باشد تصويب كرد از آنجا كه دشوار است چنين فردي  را به دست آورد ، امپراتور كه عمدتا مرد عمل است بايد داراي يك مشاور از اصحاب فكر  شود تا كامل گردد و چون در آن زمان ، تنها دو فيلسوف بزرگ در « روم » وجود داشت  تصميم گرفتند كه « لوسيوس آمنوس سنه كا » را كه درعين حال بهترين خطيب وقت بود به  عنوان مشاور اول و « بوروس » فيلسوف ديگر را جانشين مشاور قرار دهند، پاره اي از  مورخان قرون جديد و معاصر نوشته اند كه هدف سناي روم در حقيقت تعديل كارهاي ناصواب  « نرون » امپراطور وقت بود وچون ” سنه كا ” مدتي معلم خصوصي « نرون »  بود اورا  مشاور اول وي قرار دادند که با اين مصوبه مخالفت نكند ، « سنه كا » كه درهسپانیا در  يك خانواده رومي به دنيا آمده بود در فلسفه و حكمت ، و هنر خطابت چنان پيشرفته بود  كه اورا « كامل » لقب داده بودند ،« سنه كا ي» 60 ساله پيش از قبول سمت تازه در  جلسه سنا خطاب به سناتورها گفت كه با سه شرط اين سمت را خواهد پذيرفت و اين شرايط  از اين قرارند :

الف  ـ خود داري از جنگ و حل اختلافات و تقسيم جهان ميان دو  امپراتوري از را مذاكره .

ب  ـ  مادر ، همسر و بستگان امپراطور نبايد در امور كشور  مداخله و از اين و از آن جانبداري كنند .

ج  ـ مكاتبات و متن سخنرانيهاي امپراتور بايد قبلا توسط  او تهيه شود زيرا كه اين اسناد در تاريخ خواهد ماند و اگر كسي نباشد كه حرفهاي  امپراتور را كنترل كند ممكن است دردسر ساز شوند.

سه شرط « سنه كا » را، هر دو ارگان های ( سنا و  امپراتور) پذيرفتند،” سناتور ها” از شرط دوم« سنه كا» تعجب كردند زيرا كه مادر  امپراتور از حاميان «سنه كا» بود و مصرف تحقيقات و تحرير كتابهايش را تامين مي كرد،  حرف شنوي نرون كه طبيعتي ظالم داشت از « سنه كا » ديري باقی نماند و هرسه شرط را  زير پا گذارد و با ايران بر سر شاهء ارمنستان كه هميشه يك شاهزاده ايراني بود به يك  معارضه شش ساله دست زد و بالاخره بلای شاه وقت ايران سابق پيروز شد .

   « سنه كا » پس از اين كه« نرون» مادر خود را كشت و  ترتيب قتل « بوروس » را داد و با هر پيش آمدي مخالفانش را متهم و از سر راه خود  برمي داشت و به اندرز ها گوش نمي كرد كناره گيري كرد كه« نرون» همسر خود را هم با  ضربه لگد كشت و ظلم هاي ديگر ي مرتكب شد كه مردم پارهء از اين جنايات را به حساب  كوتاهي « سنه كا » گداشتند كه« سنه كا» پس از نوشتن رسالهء در دفاع از خود كه  اندرزها ي

 او در مغز چون سنگ« نرون» فرو رفتني نبود خودكشي  كرد، با اين عمل مردم متوجه اشتباه خود درباره « سنه كا » شدند و بيزاري انان از «  نرون» صد چندان شد به گونه اي كه« نرون» نيز به دليل همين تنفر عمومي در نهم جون  سال 68 ميلادي خود كشي كرد .

   از« سنه كا» ده كتاب در باره فلسفه و فن خطابت و  نوشتن باقي مانده كه معروفترين انها ” تفاوت آرزو و هوس ” است،  خودكشي « سنه كا »  و « نرون» باعث به فراموشي سپرده شدن ابتكار سناي روم نشد و اينك بيشترقدرتمندان  كشورها( داراي انديشمند و مورخ) مشاور هستند و نطقهاي رسمي شانرا، كارشناسان اين   بخش مي نويسند و….

2 ـ اليوت،مشهورترین نویسنده  انگلیسی:ـ به تاریخ 4 دسمبر سال 1819 میلادی:« جورج اليوت » يكي ازمشهور و نامدارترين خانم نويسنده انگلستان در قرن نوزدهم ميلادي در” وارويك شاير” قدم به عرصه وجود گذاشت، نام اصليش« ماري آن اليوت » بود و روز14 دسمبرسال 1819 ميلادي متولد شد ولي چون به تقليد  ازكارهاي مردان علاقه داشت نام مستعار« جرج » را بخود انتخاب كرد(( مانند  ژرژساند(نوولنويس) نويسنده خانم فرانسوي  که اين نويسنده روز15 اپریل سال  1880  ميلادي وفات يافت )) خانوادهء « جورج اليوت » مردمي متعصب و مذهبي بودند و پس از  مرگ پدر و مادر به سفر دور دنيا رفت و بعد به نوشتن آثار خود پرداخت از مهمترين  آثار او( نيمه مارچ – سيلاس – مارنر – و صحنه هايي از زندگي نويسندگي) را بايد نام  برد .

3 ـ كشف واكسن حصبه:ـ به تاریخ 4 دسمبرسال1899ميلادي: براي نخستين بار و بطوررسمي ( واكسن حصبه*)  براي پيشگيري اين بيماري درانسان مورد استفاده قرارگرفت، واكسن حصبه را دو تن از  محققان فرانسوي كشف كردند و سپس «هاوكن» طبیب انگليسي نيزآن را كامل كرد و سرانجام  دکتور« رايت» استفاده ازاين واكسن را عمومي كرد

(* حصبه مرضی را گویند که بواسطهء میکروب مخصوص بنام باسیل  ابرت تولید میشود که با خوردن آب یا سبزی یا میوهء آلوده وارد روده میشود و سپس  ازکبد میگذرد و وارد روده میشود و سپس از کبد میگذرد وداخل خون میگردد، عوارض آن  درد سر، تب شدید، اسهال، اسفراغ، نفخ شکم، و بلاخره خونریزی روده ها است )

4 ـ فساد اداري در روسيه:ـ   به تاریخ 4 دسمبر2003 میلادی : مامور رسيدگي به دوسیه ای « خودوركوفسكي » ميلياردر،  نوخاسته روسيه اعلام كرد يكي از مواردي كه او رسيدگي مي كند كشف سوء استفاده  درحراج( فروش و بمزایده ) يك موسسه يك ميليارد دالری شوروي سابق است كه «  خودوركوفسكي » آن را به 210 هزار دالر خريداري كرده ، كه بزرگترين کمپنی نفت روسيه  را هم در حراج اموال عمومي شوروي سابق خريداري كرده به زندان فرستاده شده است .

روز شمار پنجم ماه دسمبر :

1ـ در گذشت فيلسوف و شيميدان  الماني :- به تاریخ  5 دسمبرسال1230ميلادي: «آلبرت كبير»  درسايه تحقيقات مستمر خود به ميل تركيبي عناصر از مهمترين وعمده ترين مباحث علم  شيمي پي برد، آلبرت كبير به عنوان اولين كشف مهم خود دراين زمينه دريافت كه مي توان  فلز مس را با آرسنيك سفيد كرد، اين مبحث ها بعدها توسط ديگر شيمي دانان تكميل شد.

2 ـ شمار يهوديان جهان :ـ به تاریخ 5 دسمبر2002 میلادی:  بر اساس آماري كه در سال 2002 میلادی انتشار يافت  شمار يهوديان جهان را 12 ميليون و800 هزار تن نشان مي دهد ، از اين عده پنج ميليون  و600 هزار در امريكاي شمالي ، حدود پنج ميليون در كشور اسرائيل و بقيه در نقاط ديگر  جهان زندگي مي كنند.

3 ـ  دموكراسي و سوسياليسم  جفرسوني :ـ به تاریخ 5 دسمبرسال 1804 ميلادي: توماس  جفرسون انديشمند امريكايي براي دومين بار يه رياست جمهوري ايالات متحده انتخاب شد،  به اين مناسبت نگاهي كوتاه به فرضيه او درباره دمكراسي ، موسوم به « جفرسونين  دمكراسي » و بعضي ازعقايد ديگر او مي افكنيم ، توماس جفرسون كه اعلاميه استقلال به  قلم اوست و هشت سال بر فدراسيون امريكا رياست كرده است فرضيه دمكراسي خود را با  توجه به جمهوري افلاطون ، ليبراليسم لاك ، مسئوليت اجتماعي راي دهندگان در قبال  انتخاب خود و فرضيه اسپينوزا، انديشه هاي روشنگران قرون 16 ، 17 و18 اروپا و اخلاق  مسيحيت تنظيم و بيان داشته است، او حقوق سياسي ــ اجتماعي برابر مردم، ليبرالیسم و  مشاركت كامل دردموكراسي را سه عامل اصلي مردمی اعلام داشته است، جفرسون كه از  شاهدان عيني انقلاب فرانسه بود، درمورد منتخبان ( نمايندگان براي هرسطح ) تاكيد بر  شرايط فرد داشته از جمله تحصيلات و تجربيات ، شناخت او از اداره و جامعه ، شناخت  منافع عمومي وعلاقمندي كامل به حفظ و تامين آنها ، ترس از اشتباه و خطا كردن در  امور عمومي ، وبالاخره عزم جزم به خدمت داشتن.   

    جفرسون بشر  را طبيعتا مشتاق به آزاد بودن ، استقلال فعاليت داشتن ، و دارایي شان و حيثتي برابر  بودن مي داند كه دشواري هاي يك جامعه با نقض اين عوامل بروز مي كند، جفرسون تاكيد  دارد كه انسان حق زندگاني عادي كردن ؛ آزاد بودن ؛ پيشرفت داشتن و تملك دارد كه نمي شود سه حق اول و دوم وسوم اورا نقض كرد كه عصيانهاي فردي و اجتماعي نتيجه آن  است، در مورد حق چهارم ( مالكيت ) ، جفرسون آن را تا حد نياز ضروري و متعادل؛ مجاز  به محدودن شدن مشروط مي داند و از اين لحاظ است كه مفسران عقايد جفرسون اورا متمايل  به نوعي سوسياليسم ملايم مي پندارند و به اين نظام « سوسياليسم جفرسوني » عنوان  داده اند ، زيرا كه وي دولتها را مسئول تامين رفاه عمومي مردم مي دانسته كه در اين  قسمت افكار او با كاپيتاليسم خالص متفاوت است، كاپيتاليسم تامين رفاه يك فرد را  كه قادر به فعاليت است برعهده خود او گذارده است  نه دولت ، وي همچنين آموزش ،  تعلیم ، تربیه مساوي و رايگان و نيز برخورداري مردم از امنيت كامل را حق اساسي آنان  مي دانسته كه از نظر او امنيت قضايي و اقتصادي افراد از اين قبيل است.

   جفرسون همانند ارسطو تاكيد بر اخلاق سياسي داشت،  وي كه موسس پوهنتون ( دانشگاه)  دولتي ويرجينيا است گفته است كه رشد و تكامل هر  جامعه نسبت مستقيم با برخورداري مردم آن جامعه از اموزش تعلیم ، تربیه دارد و هر  قدر كه سطح آگاهي هاي مردم بالا برود قانون شكني و تعدي كمتر مي شود، جفرسون  نشريات ( رسانه ها ) ، كتابها و سخرانيهاي عمومي را بمانند مدارس از ستونهاي اصلي  آموزش تعلیم ، تربیه مردم دانسته است،  وي مي گويد كشوري را مي توان مستقل  وحقيقي خواند كه از لحاظ اقتصادي خود كفا باشد، نقل كرده اند كه جفرسون گفته  است : يك دولت (شهر ، ايالت و يا كشور ) كه نتواند ماليات واقعي وضع و آنرا جمع  آوري كند از مردم خود واهمه دارد.

4 ـ درگذشت « نه وين »:ـ  به تاریخ 5 دسمبر سال 2002 میلادی: « نه وين» انقلابي و بعدأ ديكتاتور كشور ميانمار  در 91 سالگي در حالي كه در خانه اش تحت نظر بود در گذشت، وي در جواني در آن روزگار  كه ميانمار از مستعمرات انگلستان بود يك انقلابي چپگرا بشمار مي رفت كه آرزو داشت  بتواند به استقلال ميهنش و سوسياليست كردن آن كمك كند، وي براي تحقق آرزوي خود به  جاپان كه دشمن انگلستان بود رفت و با فنون نطامي و انقلاب مسلحانه آشنا شد، اشغال  نظامي ميانمار (برمه ) از سوي جاپان و بيرون رانده شدن انگليسي ها از اين كشور  (برنج خيز) به « نه وين » كمك كرد كه تجربه نظامي و شهرت و نفوذ سياسي خود را  افزايش دهد و پس از جنگ جهاني دوم با انگليسي ها كه دوباره به برمه باز گشته بودند  وارد مبارزه مسلحانه شود و ظرف سه سال ( در سال 1948 ) با كمك ديگران استقلال برمه  را به دست آورد و درجه جنرالی بگيرد، « نه وين » تحت عنوان نجات وطن از فساد اداري  و بوروكراسي بد در سال 1958میلادی برضد دولت وقت كودتا كرد و دولت ديگري روي كار  آمد، وي درسال 1962میلادی بر ضد اين دولت هم كودتا كرد و اين بار خود زمام امور  كشور را به دست گرفت و به مردم وعده بر قراري سوسياليسم و تامين رفاه عمومي و عدالت  اقتصادي داد و به ملي كردن منابع توليد دست زد« نه وين » به تدريج با مخالفت هايي  كه با او شد و كار شكني هاي ديگر و نيز شكست برنامه هايش به صورت يك ديكتاتور در  آمد و تا سال 1988میلادی به مدت 26 سال به همين صورت بر، برمه حكومت كرد و دراين  سال ظاهرأ خود را باز نشسته كرد ولي در پشت پرده همچنان قدرت با او بود كه اين نفود  به تدريج افول كرد به گونه اي كه اخيرا ، دولت نظامي ميانمار پس از كشف توطئه  بستگانش ، وي را در خانه اش تحت نظر قرار داده بود، « نه وين » كه در 14 ماه می سال  1914میلادی به دنيا آمده بود كارشكني خارجيان و عوامل آنها و ضديت استعمار گران  سابق را مانع موفقيت طرحهاي داخلي خود معرفي مي كرد.

 روز شمار ششم ماه دسمبر :

1ـ کشف کشور ونزوئلا :ـ به تاریخ 6 دسمبرسال1499ميلادي: ونزوئلا از كشورهاي امروزي  امريكاي جنوبي است كه « آلفونسو دوجِدا» دريانورد و مكتشف هسپانيايي آن را كشف كرد،  وي نام منطقه تازه كشف شده را” ونزوئلا” يعني( ونيز كوچك) نهاد زيرا مردم برخي  دهكده هاي آن همچون ونيزيها خانه هاي خود را روي آب ساخته بودند، نخستين تلاش درجهت  آزادسازي اين سرزمين را« فرانسيكوميراندا» درسال1806ميلادي انجام داد كه با شكست  روبرو شد، عاقبت «سيمون بوليوار» پس ازسالها مبارزه قواي هسپانيا را درهم شكست و”  ونزوئلا” را ضميمه” كلمبياي بزرگ”كرد و بعد از آن درسال1830ميلادي اين كشور به  استقلال كامل دست يافت.

2ـ  تصرف بغداد به دست عثماني  ها وامریکایی ها :- به تاریخ 6 دسمبر سال1534میلادی : سلطان سليمان امپراتور عثماني در اين روز تصرف بغداد را تکميل کرد، نيروهاي  عثمامي دو روز پيش از اين وارد حصار بغداد شده بودند که برخي از مورخان آن روز را  زمان تصرف بغداد ذکر کرده اند، دولت صفويه ايران بعدا بغداد را از عثماني ها پس  گرفت و در آنجا پايگاه به وجود آوردند و يك قطعهء نظامي نيرومند مستقر ساخت، جنگ  متناوب ايران و عثماني بر سر بغداد دو قرن طول كشيد و در زمان نادر شاه مصالحه صورت  گرفت؛ ايران از دعاوي خود بر بغداد دست كشيد و عثماني حاكميت ايران بر ايروان و همه  قفقاز جنوبي را برسميت شناخت، در زمان شاه عباس هم عثماني ها همين نظر را داشتند و  شاه عباس موقتا و تا رسيدن به هدفهاي مقدم خود آن را رد نكرده بود، سرزميني كه  امروز” جمهوري عراق” خوانده مي شود از عهد باستان كليد خاور ميانه و آسياي غربي  بوده و هر دولت كه اين كليد را به دست داشته قدرت برتر در منطقه بوده است،  دولتهاي بابل و آشور همين نقش را داشتند، كوروش پس از تصرف بابل بود كه ايجاد  كنفدراسيون جهاني خود را اعلام داشت، داريوش سوم پس از شكست «اربيل» به هزيمت رفت،  اسكندر مقدوني پس از جهان گشايي در بابل استقرار يافته بود كه در همانجا درگذشت،  جانشنيان اسكندر شهر « سلوكيه » را در كنار دجله ساختند تا از آنجا بر آسياي غربي  حكومت و نظارت كنند، پس از آنها اشكانيان ايران تيسفون ( مداين ) را در سوي ديگر  دجله ساختند و دو دولت اشكاني و ساساني ايران سابق حدود هزار سال از اين شهر بر  امپراتوري پهناور حكومت كردند، هر دو دودمان خطر نزديك بودن به مرز رقيب ( خط آتش )  را تحمل كردند و پايتخت را از” تيسفون ” به يك شهري مركزي انتقال ندادند، عباسيان  به جاي زادگاه اسلام ، بغداد را در نزديكي ” تيسفون ” به صورت شهر درآوردند و مركز  خلافت اسلامي قرار دادند، ايرانيان سابق دوباره اين مركز حساس را به چنگ آوردند،  همه هدف سلجوقيان ، مغولها و تيموريان تصرف بغداد بود، شاه اسماعيل صفوي اندكي پس  از اعلام سلطنت بغداد را متصرف شد، همه تلاش عثماني اين بود كه بغداد را در دست  داشته باشد و سرانجام با مصالحه با ايران سابق به اين هدف خود رسيد.

    در جريان جنگ جهاني اول، هدف روسيه و انگلستان  رسيدن به بغداد بود و بر پايه اين رقابت، روسها از طريق ايران تا كرمانشاه پيش  رفتند ولي در پايان جنگ اول كه عثماني از ميان رفت و روسيه گرفتار جنگ داخلي شد،  بغداد به تصرف انگلستان درآمد و از اينجا بر مناطق عربي متصرفه بناي حكومت كردن و  سلطان و امير سازي را گذارد و سپس و در ظاهر مناطق ساخت خود را به اين سلاطين و  شيوخ واگذار كرد، در دوران اتحاديه سازي، اتحاديه نظامي كه غرب در خاورميانه براي  محاصره شوروي به وجود آورد، در بغداد تاسيس و به نام ” پيمان بغداد” خوانده شد،  متعاقب آن روسها به مليون و چپهاي عراقي كمك كردند تا در بغداد كودتا به راه  اندازند و حكومت سلطنتي ساخت انگلستان را حذف كنند و از آن پس عراق دوست و هم پيمان  مسكو و مدعي كويت و هر سرزمين ديگر شد كه مطمح نظر غرب قرار مي گرفت، پس از خروج  انگلستان از شرق سویس، توجه اصلي امريكا معطوف به عراق شد و مدتها با كمك شاه  كردهاي عراقي را بر ضد دولت عراق ( دوست مسكو) بر مي انگيخت، صدام حسين با اين كه  مي دانست زير ذره بين امريكا و اسراييل است كه هر دو اهميت عراق را به خوبي مي  شناسند مرتكب دو اشتباه سياسي شد؛ يكي اين كه در روزهاي افول قدرت مسكو فريب خورد و  كويت را اشغال كرد و با اين عمل استقرار امريكا را در عربستان ، كويت ، قطر و …  تثبيت كرد و با اشتباه ديگر كه باز نگذاردن درهاي عراق به روي نمایندگان و بازرسان  سازمان ملل بود بهانه اشغال نظامي عراق را به دست امريكا داد زيرا كه او، ديگر  اسلحه كشتار جمعي نداشت كه درهايش را ببندد و وانمود كند كه دارد، با اشغال نظامي  عراق، امريكا كه رقيب جهاني نداشت، با استفاده از اين خلاء آن كشور را به دست آورد  وبه گمان قوی نزدیک به 200 هزار نيرو در آنجا دارد و ….تاريخدانان و ديگرصاحب  نظران در نومبر 2004 با نشان دادن مرزهاي عراق روي نقشه و موقع جغرافيايي آن و با  توجه به تحولات چند هزار ساله تاريخي منطقه و با اين استدلال كه عراق كليد خاور  ميانه است بعيد مي دانند كه دولت امريكا ، مخصوصا بعید است در اين زمان و یا در  آينده اي قابل پيش بيني همه نيروي نظامي خود را از عراق خارج سازد، برخي از اين  مفسران حتي پيش بيني كرده اند كه دولت امريكا در عراق ، به مانند كره جنوبي و  جاپان، پايگاه نظامي ايجاد كند كه با اين عمل نظر اسرائيل هم تامين مي شود.

3ـ تغيير زندان نلسون ماندیلا  :ـ به تاریخ 6 دسمبر سال 1988 میلادی: نلسون ماندیلا  بزرگ مردي كه توانست بدون خونريزي و آسيب به تبعيض نژادي و حكومت اقليت سفيد پوست  مهاجر هالندی بر وطن خود پايان دهد و حتي در این زمینه كسي مجازات نشد،« ماندیلا»  به سال 1956میلادی با 156 تن ديگر از رهبران جنبش حقوق مدني سياهپوستان شناخته شد،  ششم دسامبر ياد آور تغيير زندان او در سال 1988 است كه در اين روز « ماندیلا » به  يك زندان  بنام ” كيپ تاون ” منتقل شد،« ماندیلا» كه تنها به دليل مبارزه براي رفع  تبعيض و احقاق حقوق هموطنانش 27 سال از عمر خود را در زندان با اعمال شاقه از  دست  داد در دادگاهي كه او را محاكمه مي كرد گفت : من بر ضد تبعيض گام برداشته ام ،  خواه اين تبعيض از سوي سياه و خواه از طرف سفيد اعمال شود، من براي ايجاد جامعه اي  تلاش كرده ام كه در آن آزادي و دموكراسي وجود داشته و هرفرد در آن از حقوق يكسان و  فرصت هاي برابر برخوردار باشد و مردم در كنار هم با هماهنگي و مسالمت زندگاني كنند  .

   هنگامي كه به او گفتند كه اگر قول دهد از مبارزه  دست بردارد مجازات حبس ابد اورا به زندان كوتاه مدت تبديل خواهند كرد نپذيرفت و در  زير دوسیه نسبتی مربوط نوشت كه سازش بر سر حقوق مردم را نخواهد پذيرفت .ا ودر زندان  جزيره« روبن » از بام تا شام چكش بر سنگ زد كه به بيماري سل و آسيب ديدگي چشم دچار  شد و سر انجام فشار همان مردمي كه وي به آنان خيانت نكرد باعث رهايي او از زندان شد  كه پس از آن از طريق مسالمت آميز به رژيم معروف به « آپارتيد» پايان داد ، حاكميت  را به اكثريت سپرد و آنان هم اورا به رياست كشور برگزيدند و بيش از يك دوره هم اين  مقام را نپذيرفت .

   وي با اين كه افكار سوسياليستي دارد اجازه مصادره  اموال كسي را نداد و با اجراي طرح « اعتراف كن ، پوزش بخواه و عفو شو » اجازه نداد  كه كسي هم مجازات شود و با اعمال يك سياست مدبرانه اينك سياه و سفيد در فدراسيون  افريقاي جنوبي در كنار هم در آرامش زندگي مي كنند، اگر اين وضعيت ” افريقاي جنوبي”  را با اوضاع” زيمبابوه” مقايسه كنيم مي بينيم كه ماندلا چه هنر بزرگي كرده است و بي  جهت نيست او را پدر افريقاييان و برادر مردم ساير قاره ها مي خوانند.

   ماندلا كه در 18 جولای سال 1918 میلادی در يك شهرك  كوچك فدراسيون” افريقاي جنوبي” به دنيا آمده است اينك در همين شهرك دوران بازنشستگي  خود را مي گذراند و مي گويد كه از تماشاي غروب آفتاب همراه با آهنگ( چايكوفسكي* ) لذت مي برد، وي مي گويد كه سوسياليسم كه تنها راه سعادت بشر است هنوز در مرحله  آرزو است، بازنشسته بودن ماندلا دليل آن نشده است كه به ستمگري پرخاش نكند و از  شركت در نشستهاي به خاطر صلح اجتناب جويد و نامه هاي پر از شكوه و شكايت مردم از  سراسر جهان را نخواند، وي در سالهاي 2001 و 2002 بارها نگراني خود را از برهم خوردن  نظم جهاني اعلام داشت، وي از هواداران موازنه قدرت در جهان است.

 برای معلومات بیشتر به این آدرس مراجعه کنید :     http://www.ariaye.com/dari1/tarikhi/adib3.html

{ـ * پیوتر ایلیچ  چایکوفسکی(1840-1893) (به روسی: Пётр Ильи́ч  Чайко́вский) از آهنگسازان سرشناس روس است، او در مکتب  موسیقی آنتون روبنشتاین (A. Rubinestein)  در کنسرواتورسن پترزبورگ (سن پترزبورگ (Санкт-Петербу́рг)  دومین شهر بزرگ روسیه( پس از مسکو) است، این شهر در سال 1703 میلادی به دستور و با  نظارت پتر کبیر ساخته شد و از آن زمان تا 1918 میلادی پایتخت روسیه بود، چایکوفسکی  در این شهربه تحصیل پرداخت ، چایکوفسکی اصول و قواعد موسیقی کلاسیک غربی و جریان  موسیقی توصیفی را در روسیه ادامه داد و به ترویج و اعتلای این مکتب در مقابل شیوه  موسیقی گروه پنج نفری پرداخت، او اگر چه قواعد سنتی موسیقی اروپا را اساس کارهای  خود قرار داد ولی به موسیقی محلی و افسانه‌های روسی بی‌توجه نبود.}

روز شمار هفتم ماه دسمبر :

1ـ   درگذشت مخترع ماشین حساب:ـ به تاریخ 7 دسمبرسال1662ميلادي:  «بِلز پاسكال*» رياضيدان فرانسوي و مخترع ماشين  حساب درگذشت پاسكال از ابتداي دوره تحصيل استعداد و نبوغ خود را در رياضي آشكاركرد  بطوريكه در 12سالگي بسياري ازقضاياي هندسي را حل كرد، پاسكال در18سالگي ماشين حساب  را اختراع كرد، فيلسوف و رياضيدان بزرگ فرانسوى، بلز پاسكال (1623 – 62) دستگاهى اختراع كرد كه قادر به انجام عمليات هاى حسابى  بسيار زيادى بود، پاسكال پنجاه نسخه از ماشين خود را توليد كرد كه بيشتر آنها در  خدمت كنجكاوى هاى ثروتمندان در سالونهای مهمانى بودند، از اين رو براى پاسكال شهرت  و اندكى ثروت به همراه داشتند.

2 ـ نخستین موتر در جهان: ـ به تاریخ 7 دسمبرسال1889ميلادي: نخستين موتر جهان كه آن را « خودكار » ناميدند،  بدست «بنز» صنعتگرمبتكر الماني ساخته شد، اين موتر با سرعت  12 كيلومتر درفی ساعت  حركت مي كرد و سوخت آن بنزين يا الكل بود.

3 ـ بمباران پایگاه نظامی  امریکا توسط جاپان :ـ به تاریخ 7 دسمبرسال1941ميلادي: به  تعداد  200 بال طیاره جاپانی پايگاه نظامي امريكا را در” پرل هاربر” بمباران كردند،  اين عمليات برق آسا هنگامي انجام گرفت كه جاپانی ها بناچار با نيروهاي امريكايي  برسر ميز مذاكره نشسته بودند، دراين عمليات ضمن بمباران 19كشتي جنگي امريكا قواي  جاپان به ممالك آسياي جنوب شرقي هجوم برد و سرزمين” اندونزي” و جزاير “سوماترا” و  “جاوه” را هم اشغال كرد، نبرد ” پرل هاربر” در زمان جنگ جهاني دوم روي داد.

4 ـ ترورعبدالوهاب كيّالي مبارز  فلسطینی:ـ به تاریخ 7 دسمبرسال1981ميلادي: «عبدالوهاب  كيّالي» از رؤساي كنگره جبهه آزاديبخش عرب و ازمبارزان آزادي فلسطين دربيروت ترور  شد، او از دوران تحصيل با توجه به مشكلات و مسائل فلسطين با سياست آشنا شد و ازاين  رو رساله دكتراي خود را در دانشگاه لندن درباره فلسطين و مقاومت عربها در برابر  استعمار و صهيونيسم در قرن20 نوشت، كيّالي در مسير مبارزات خود نخستين مجله فلسطيني  به نام «فلسطين آزاد» را منتشركرد، او همچنين «بنياد المؤسسةُ العَرَبيَّةُ  لِلدِّراساتِ وَ النَّشر» را دايركرد كه امروزه از معتبرترين مؤسسات چاپ نشر بشمار  مي رود، «تاريخ نوين فلسطين، جنبش مقاومت فلسطين و سوادهاي توسعه طلبانه صهيونيسم»  از آثار عبدالوهاب كيّالي بشمار مي رود.

روز شمار هشتم ماه دسمبر  :

1 ـ در گذشت میرمن پروین :ـ به تاریخ 8 دسمبر سال 2004میلادی ( چهارشنبه 18 قوس 1383 خورشیدی)  :  میر من پروین در کابل در گذشت ، گزارش ” بخارا ” مشعر است که خانم پروين كه نام  اصلى آن بى‏بى خديجه است حاصل ازدواج اول سردار محمدرحيم ضيايى با بانوى محترمه  بى‏بى كو، به تاريخ‏21 نومبر 1924 ميلادى مطابق جمعه 30 عقرب 1303 خورشیدی در شهر  كابل است، سردار عبدالرحيم خان كه در زمان ” ژوزف استالين” رهبراتحادشوروی سابق به  سيبرى تبعيد شده بود روزگار سختى را گذراند و سپس با ميانجيگرى سفير وقت افغانستان  در مسكو از تبعيد رها شد، امّا هيچگاه حق بازگشت به ميهنش را بدست نياورد و تا  زمان‏مرگ در مسكو باقى ماند، مادر خانم پروين از ولايت بدخشان افغانستان بود كه بعد  از تبعيد همسرش به  ازبكستان و روسيه، به تنهايى به تربيت دخترش‏همت گماشت، بى‏بى  خديجه از سنين طفوليت، با شنيدن آهنگهاى دلپذير پدر هنرمندش به موسيقى و آوازخوانى  علاقمند شد و اين علاقه روز به ‏روز فزونى يافت، پدرش كه خود شاعرى توانا و در  موسيقى مهارت شايان توجهى داشت، بهترين مشوق او در آوازخوانى محسوب‏مى‏شود.

  خانم پروين از استعداد و هوش  وافرى برخوردار بود، خواندن و نوشتن دروس ابتدايى را بصورت شخصى ابتدا از پدر  دانشمند وسپس از استادان آن دوره فرا گرفت و توانست مكتب پرستارى (قابله‏گى) را به  پايان رساند، پس از فراغت از تحصيل در شفاخانه ملكى‏كابل به خدمت مشغول شد و به مدت  دوازده سال در آن شفاخانه در كمال احساس مسئوليت، صداقت و لياقت انجام وظيفه نمود،  پروين در مؤسسه خيريه كمك و دستگيرى از بينوايان كه به همت خانم  « حميرا »  همسر  محمدظاهرشاه ” پادشاه افغانستان ” افتتاح گرديده بود به طور داوطلبانه ‏و با هدف  خدمت به مردم فقير شهر كابل و ديگر ولايات افغانستان شركت جست كه بعدها در بين مردم  به نيكى و فداكارى شهره شد وهمه از او با ستايش ياد مى‏كردند، وى به سال 1330 هـ. ش  (1951 ميلادى) در حالى كه چادرى بر سر داشت براى نخستين بار وارد استاديوى موسيقى  راديو كابل شد و آهنگ گلفروش را كه شعر آن را شاعر آزاده افغان شادروان محمدابراهيم  خليل سروده بود و استاد غلام حسين آنرا آهنگسازى كرده بود روى نوار ضبط كرد كه  شامگاه همان روز از آن راديو پخش شد، پروفسور عبدالاحمد جاويد از اولين رؤساى  راديوى افغانستان درتجديد خاطره‏اى از آغاز به كار خانم پروين گفت كه آنها براى ضبط  آهنگهاى خانم پروين كه بعد از سامعه و فرشته؛ سومين آوازخوان زن‏در راديو بود با  دسته ساز به خانه او رفتند و آهنگى از او ضبط كردند تا در راديو پخش شود، با اولين  پخش اين آهنگ از راديو، نام پروين به سر زبانها افتاد و شهرت وى از مرزهاى كابل به  ولايات افغانستان رفت و از آنجا به‏كشورهاى همسايه راه يافت، ديرى نگذشت كه اين  آهنگ (گلفروش) از نگاه موسيقى و محتواى شعرى و همچنين اجراى زيبا و دل‏انگيزپروين  كه با مهارت و سرافرازى از عهده آن برآمده بود، از سوى مقامات فرهنگى و هنرى  افغانستان بعنوان بهترين آهنگ سال انتخاب‏شد، اين آهنگ به صورت نمايشنامه نيز توسط  كودكان اجرا شد و تا ساليان متمادى جزو پر شنونده ‏ترين آهنگهاى راديو كابل به  شمارمى‏رفت.

   خانم پروين با علاقه زياد كار  آوازخوانى را در راديو افغانستان ادامه داد و مشوق ديگرآوازخوانان زن از جمله(  مهوش، ژيلا، رخشانه… ) شد، پروين در سال 1337 هـ. ش (1958 ميلادى) و… براى  نخستين بار موافقت نمود كه بامديريت تئاترمعارف قرارداد هنرى ، در بخش كنسرتهاى آن  مديريت منعقد نمايد و به سال‏1338 هـ. ش با راديو كابل قرارداد هنرى باحفيظ الله  خيال و انور شاهين صورت‏مى‏گرفت بست ، پروين در مديريت موسيقى وزارت فرهنگ اطلاعات  آوازخوان درجه اول شناخته ‏شد، وى با آواز سحرانگيزش نه تنها به زبان درى بلكه  آهنگهايى به زبانهاى پشتو، ازبكى وبلوچى نيز خوانده است، خانم پروين تا ايام بيمارى  زنى فعّال و زنده‏دل بود و در محافل هنرى شركت مى‏جست و به‏ همه ولايات كشورش سفر  كرده و كنسرتهاى مختلفى اجرا مى‏كرد و در كشورهاى ايران،پاكستان، هندوستان و شوروى  آن زمان نيز كنسرتهاى رسمى اجرا كرده است، بعد از سقوط طالبان  خانم پروين براى  اولين بار در محفلى اززنان در كابل بر روى صحنه رفت و با آوازش قطرات اشك بر  گونه‏هاى مردم جارى شد، پروين در حدود 320 آهنگ در آرشيف موسيقى راديو و 20 آهنگ در  آرشيف موسيقى‏تلويزيون افغانستان به يادگار گذاشته است، خانم پروين يك واقعيت  انكارناپذير در وادى‏ موسيقى افغانستان به شمار مى‏رفت وى عاشق وطن و مردمش بود و  تا آخر عمر كشورش راترك نكرد، كليه آهنگهاى پروين دوست داشتنى است، آهنگ نوروزى  سمنك كه باشنيدن آن روح تازه به دم بهارى مى‏بخشد: سمنك در جوش ما چمچه زنيم ديگران  در خواب ماديچه زنيم.

زندگى زناشويى خديجه ضيايى بيش  از يكى دو سال دوام نداشت، شوهرش محمد يعقوب ماسترسكوت بنابر دلايل سياسى كشور را  ترك و به پاكستان پناهنده شد و با نام مستعار(مهرخان گران) در راديو پاكستان ساليان  متمادى بر ضد افغانستان فعاليت كرد، پروين بعد ازشكست در اين ازدواج، تا آخر عمر  مجرد زيست و ديگر ازدواج نكرد، از اين ازدواج فرزندى ‏ندارد، ولى فرزندان  خدمتكارخود را كه فوت نموده بود تا لحظه‏مرگ مانند فرزندان خودش‏پرستارى كرد و تمام  عمر خود را وقف پرورش و بزرگ كردن آنها كرد و در لحظه مرگ در آغوش‏يكى از فرزندش  خواندگانش جان سپرد، او نه تنها در عالم هنرى‏اش يك هنرمند سربلند و پرآوازه بود،  بلكه در زندگى شخصى نيزبراى كودكان معصوم و يتيم، مادرى مهربان و نمونه و  افتخارآميز بوده و آنها را در آغوش پرمهرش بزرگ نمود، اين هنرمند عاشق، بعد از  فراغت از پرستارى فرزندانش به مشق و تمرين آهنگها مى‏پرداخت‏و اين چنين با همت  بلندش باعث شده كه پس از گذشت شصت سال هنوز هم آهنگهايش ازطراوت و شادابى و زيبايى  خاصى برخودار باشد.

   پروين در سال 1350 هـ. ش (9  71 ميلادى) نشان طلاى هنر را از طرف پادشاه افغانستان‏دريافت نمود و سپس به گرفتن  لقب كارمند شايسته افغانستان مفتخر گرديد، پروين را نمى‏توان صرفاً يك هنرمند  آوازخوان به حساب آورد كه او يك هنرمند سنت‏شكن‏و فرهنگى مقاوم بود كه با زيباترين  و پرتأثيرترين وسيله به جنگ جهل، تعصّب و سنّتهاى كوررفته و با هنر و صدايش براى  عشق، دوستى و صداقت زيست، و چه زيبا كه تا آخرين دم حيات‏از تلاش دست بر نداشت، و  كوچكترين خدشه به باور او نسبت به كارش و تأثير شگرف آن برجامعه، بوجود نيامد، خانم  پروين چهارشنبه 8 دسمبرسال 2004 میلادی در بستر بيمارى و در شهر كابل با وطن و  مردم‏وطنش براى هميشه وداع كرد و به ابديت پيوست.

2ـ سقوط حكومت شوگونها  درجاپان:- به تاریخ 8 دسمبرسال1868ميلادي: حكومت”  شوگونها” درجاپان سقوط كرد و درپي آن اصلاحات اجتماعي- سياسي و فرهنگي نوين در اين  كشور انجام گرفت، شوگونها حاكميت استبدادي خود را از قرن 12ميلادي و با حكومتي  نظامي درجاپان آغاز كردند، دراين زمان دربار حكومتي در كيوتو مستقربود اما قدرت  واقعي در اختيار شوگون ها بود و سرانجام اين مقام درميان شوگونها موروثي شد، با  گذشت قرون متمادي خاندان شوگون با كسب قدرت فراوان صاحب درباري مستقل در دربار  سلطنتي جاپان شد، آنها با توسل به زور و نفوذ بسيار مانع ايجاد ارتباط جاپان با  ساير كشورها مي شدند، اما سرانجام با روي كارآمدن امپراتوري « موتسوهيتو» حكومت  شوگون ها نيز سرنگون شد.

3 ـ نبرد دریایی ميان انگليس  والمان :ـ به تاریخ 8 دسمبرسال1914ميلادي: نبرد دريايي”  فالكلند” دراطراف جزايري به همين نام درجنوب امريكاي جنوبي ميان انگليس و المان به  وقوع پيوست، دراين نبرد جرمنها الماني ازکشتی های انگليس شكست خوردند و اين جزاير  بارديگر به تصرف انگليسيها درآمد، اين جزاير دراواخر قرن 16ميلادي كشف شد و تا  استقرار قواي فرانسه درسال 1764ميلادي به حال خود رها شده بود، اما پس ازآن كه به  علت وجود منابع غني نفتي درجزايرفالكلند اين منطقه مورد توجه انگليسي ها قرارگرفت و  بلافاصله آنجا را تحت اشغال خود درآوردند، بعد ازچندي ” آرژانتين” كه به استقلال  رسيده بود مدعي مالكيت اين جزايرشد و درمذاكراتي كه ميان ” آرژانتين” و انگلستان  انجام گرفت اين جزاير به تصرف قواي” آرژانتين” درآمد، اما جنگ خاتمه نيافت و مجدداً  درگيريهاي گسترده اي ميان دوطرف آغازشد و به علت برتري نظامي انگليس، ” آرژانتين”  بناچار اين جزاير را ترك گفت.

4 ـ تقسيم سرزمين چين به دو  واحد سياسي :- به تاریخ 8 دسمبرسال1948ميلادي: با تقسيم سرزمين چين به دو واحد  سياسي مجزا دولت جمهوري تايوان يا چين ملي تشكيل شد، اين دولت را كه به”چين تايپه”  نيزموسوم است جنرال« چيان كاي چك*» رئيس جمهور اسبق  سراسرچين تأسيس كرد،« كاي چك» بعد ازشكست« مائوتسه تونگ» فرمانده كمونيستها، دولت  چين ملي را با حمايت دولت امريكا روي كارآورد و به منزله نماينده مردم چين درسازمان  ملل پذيرفته شد، اما بعد ازمدتي سازمان ملل جمهوري خلق چين را برسميت شناخت و بدين  ترتيب تايوان ازجرگه ملل متحد اخراج شد و روابطش را با امريكا روبه سردي گذاشت.

{* جنرال « چیان کای چک» 38 ساله پس از مرگ« سوت یان سنگ» اولین رئیس جمهور” چین” به  جانشینی رهبری «گوامین تانک »که یکی از حزب قدرتمند انقلابی چین که طرفدار اصلاحات  بنیادی در کشور بود و امپراتوری کهن اما فاسد را اژگون کرد  انتخاب شد ،« چیان کای  چک» رهبر جدید حزب قدرتمند چین که حدود 40 هزار سر باز ورزیده در اختیار داشت ،  تحصیلات نظامی خود را در جاپان انجام داد و در فعالیتهای سیاسی و نظامی و همچنان  جنگهای داخلی همه جا از یاران و همراهان «سون یات سن» بوده است، رهبران ( قبلی و  جدید) از سال 1916 میلادی روابط گرمی با حکومت سوسیالیستی شوروی و کمک های نظامی و  اقتصادی از مسکو در یافت کرد، حتی جنرال« چیان کای چک» در سال 1923 برای گذراندن یک  دوره چهارماهه آموزشهای نظامی به شوروی رفت و در بازگشت به ریاست دانشکدهء(مکتب  عالی ) افسری جدیدی که بر اساس الگوی آموزشگاههای شوروی در نزدیکی کانتون تأسیس شده  بود رسید.}

روز شمار نهم ماه دسمبر :

1- جنگهای انگلیس و فرانسه در  هند :ـ به  تاریخ 9 دسمبرسال1758ميلادي:  جنگ 13 ساله ”  مَدرس” که ازخونين ترين جنگهاي استعماري انگلستان و فرانسه درهندوستان بود با حمله  قواي فرانسه به بندر مدرس كه دراشغال انگليسي ها بود آغازشد و 3000سرباز فرانسوي  مقابل نيروي 22000نفري انگليس قرارگرفتند، درجنگي كه ميان اين دو قدرت استعماري  صورت گرفت فرانسه به علت نداشتن نيروي كمكي مغلوب انگليس شد وبا تسليم قواي فرانسه  درجنوری سال1761ميلادي نبرد نيز خاتمه يافت.

2- کشور ” تانزانيا ” مستقل شد  :ـ به تاریخ 9 دسمبرسال1961ميلادي:. اين سرزمين ابتدا  ازمستعمره هاي انگلستان بود اما در اپریل سال 1964ميلادي پس از اتحاد با سلطان نشين  زنگبار اعلام موجوديت كرد، سران اين کشور سپس درانديشه ايجاد فدراسيون افريقاي  خاوري با همراهي كشورهاي ( كنيا، اوگاندا و تانزانيا)  بودند ولي مشكلات قبيله اي و  اختلافات مذهبي مانع برپايي اين فدراسيون شد، سلطان نشين زنگبار درسال1985ميلادي  بازنشسته شد و احمد حسن مبيني به مقام رياست جمهوري نانزانيا دست يافت، تانزانيا  درشرق قاره افريقا دركنار اقيانوس هند واقع شده است.

روز شمار دهم ماه دسمبر  :

1 ـ در گذشت «آلفرد نوبل»  شيميدان سویدنی :ـ به تاریخ 10دسمبرسال 1896 ميلادي:  «آلفرد نوبل» شيميدان سویدنی در63 سالگي درگذشت، « نوبل » درجواني براي تأمين مصرف  زندگي اش به روسيه مهاجرت كرد و بعد ازمدتي درسايه استعداد سرشارش درعلم شيمي،  شيميداني برجسته شد، نوبل درسال1867ميلادي موفق به اختراع ديناميت شد، او بنيانگذار  جوايز معروف به نوبل است ، اين جوايز هرسال درپنج رشته ( فيزيك، شيمي، طب، ادبيات و  صلح جهاني) به دانشمنداني امداد مي شود كه در راه اعتلاي صلح و پيشرفت علوم گامي  مثبت برداشته اند.

2 ـ در گذشت ماكس پلانك  فيزيكدان و رياضيدان الماني:- به تاریخ  10دسمبرسال1947ميلادي: ماكس پلانك فيزيكدان و رياضيدان الماني درگذشت، پلاك  تحصيلاتش را درمونيخ به پايان رساند، او مبتكر تئوري كوانتوم درفيزيك است، ازاينرو   در سال1918ميلادي موفق به دريافت جايزه نوبل در رشته فيزيك نظري، ترموديناميك،  حرارت، نور و تشعشع نيز تحقيقات مهمي انجام داد كه نتايج آنها بصورت مكتوب موجود  است، كتاب فلسفه فيزيك ازجمله آثار پلانك است.

3 ـ  تصویب اعلامیه حقوق بشر:ـ – به تاریخ 10 دسمبرسال1948ميلادي: اعلاميه حقوق بشر درمجمع عمومي سازمان ملل متحد  تصويب شد وبدين ترتيب حقوق طبيعي و اجتماعي افراد بشر مورد تأييد يك سازمان بين  المللي قرارگرفت، اعلاميه حقوق بشر را هيئتي ازنمايندگان كشورهاي مختلف، به توصيه  سازمان ملل تهيه و تدوين كردند، اين اعلاميه بعدها مورد تصديق كليه كشورهاي عضو  سازمان ملل قرارگرفت، اعلاميه حقوق بشر شامل يك مقدمه و 30 ماده به شرح ذیل است :

 { مقدمه: 

ـ از آنجا که شناسائي حيثيت ذاتي کليه اعضاي خانواده بشري و حقوق يکسان و انتقال ناپذير آنان اساس آزادي، عدالت  و صلح را در جهان تشکيل ميدهد.

ـ از آنجا که عدم شناسائي و  تحقير حقوق منتهي به اعمال وحشيانه اي گرديده است که روح بشريت را به عصيان واداشته  و ظهور دنيائي که در آن افراد بشر در بيان و عقيده، آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند  به عنوان بالاترين آمال بشر اعلام شده است.

ـ از آنجا که اساسا حقوق انساني را بايد با  اجراي قانون حمايت کرد تا بشر به عنوان آخرين علاج به قيام بر ضد ظلم و فشارمجبور  نگردد.

ـ از آنجا که اساسا لازم است توسعه  روابط دوستانه بين ملل را مورد تشويق قرار داد.

ـ از آنجا که مردم ملل متحد،  ايمان خود را به حقوق اساسي بشر و مقام و ارزش فرد انساني و تساوي حقوق مرد و زن  مجددأ در منشور اعلام کرده اند و تصميم راسخ گرفته اند که به پيشرفت اجتماعي کمک  کنند و در محيطي آزادتر وضع زندگي بهتري بوجود آورند.

ـ از آنجا که دول عضو متعهد شده  اند که احترام جهاني و رعايت واقعي حقوق بشر و آزاديهاي اساسي را با همکاري سازمان  ملل متحد تامين کنند.

ـ از آنجا که حسن تفاهم مشترکي  نسبت به اين حقوق و آزاديها براي اجراي کامل اين تعهد، کمال اهميت را دارد،مجمع  عمومي اين اعلاميه جهاني را آرمان مشترکي براي تمام مردم و کليه ملل اعلام ميکند تا  جميع افراد و همه ارکان اجتماع، اين اعلاميه را دائما در مد نظر داشته باشند و  مجاهدت کنند که بوسيله تعليم و تربيت، احترام اين حقوق و آزاديها توسعه يابد و با  تدابير تدريجي ملي و بين المللي، شناسائي و اجراي واقعي و حياتي آنها چه در ميان  خود ملل عضو و چه در بين مردم کشورهائي که در قلمرو آنها مي باشند تامين گردد.

ماده 1 : تمام افراد بشر آزاد به دنيا  مي آيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند، همه داراي عقل و وجدان مي باشند و  بايد نسبت به يکديگر با روح برادري رفتار کنند.

ماده 2  :

 الف/  هر کس ميتواند بدون هيچگونه تمايز مخصوصا از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقيده  سياسي يا هر عقيده ديگر و همچنين مليت، وضع اجتماعي، ثروت، نسب يا هر موقعيت ديگر  از تمام حقوق و کليه آزاديهائي که در اعلاميه حاضر ذکر شده است بهره مند گردد. ب/  بعلاوه هيچ تبعيضي به عمل نخواهد آمد که مبتني بر وضع سياسي، اداري و قضائي يا بين  المللي کشور يا سرزميني باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه اين کشور مستقل تحت  قيمومت يا غيرخود مختار بوده يا حاکميت آن به شکلي محدود شده باشد.

ماده 3 : هر کس حق زندگي، آزادي و امنيت شخصي دارد.

ماده 4 :  احدي را نميتوان در بردگي نگاهداشت و داد و ستد بردگان به هر شکلي که باشد ممنوع  است.

ماده 5 : احدي را نميتوان تحت شکنجه يا مجازات يا رفتاري قرار  داد که ظالمانه و يا برخلاف انسانيت و شئون بشري يا موهن باشد.

ماده 6 : هر کس حق دارد که شخصيت حقوقي او در همه جا به عنوان  يک انسان در مقابل قانون شناخته شود.

ماده 7 :همه در برابر قانون مساوي هستند و حق دارند بدون تبعيض و بالسويه از حمايت قانون  برخوردار شوند، همه حق دارند در مقابل هر تبعيضي که ناقض اعلاميه حاضر باشد و بر  عليه هر تحريکي که براي چنين تبعيضي به عمل آيد بطور تساوي از حمايت قانون بهره مند  شوند.

ماده 8 : در برابر اعمالي که حقوق اساسي فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسيله  قانون اساسي يا قانون ديگري براي او شناخته شده باشد، هر کس حق رجوع موثر به محاکم  ملي صالحه دارد.

ماده 9 : احدي را نميتوان خودسرانه توقيف، حبس يا تبعيد نمود.

ماده 10 : هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوايش بوسيله دادگاه مستقل و بيطرفي منصفانه و  علناأ رسيدگي شود و چنين دادگاهي در باره حقوق و الزامات او يا هر اتهام جزائي که  به او توجه پيدا کرده باشد، اتخاذ تصميم بنمايد.

ماده 11 :

 الف/ هر کس که به بجرم کاري متهم شده باشد بيگناه محسوب خواهد شد تا وقتي که در جريان يک  دعواي عمومي که در آن کليه تضمين هاي لازم براي دفاع او تامين شده باشد تقصير او  قانونا محرز گردد.

ب/ هيچکس براي انجام يا عدم انجام عملي که در موقع ارتکاب آن عمل به موجب حقوق ملي يا  بين المللي جرم بدان تعلق ميگرفت در باره احدي اعمال نخواهد شد.

ماده 12 : احدي در زندگي خصوصي، امور  خانوادگي، اقامتگاه يا مکاتبات خود نبايد مورد مداخله خودسرانه واقع شود و شرافت و  اسم و رسمش نبايد مورد حمله قرار گيرد، هر کس حق دارد که در مقابل اينگونه مداخلات  و حملات مورد حمايت قانون قرار گيرد.

ماده 13 :

الف/ هر کس حق دارد که در داخل هر کشوري آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را  انتخاب نمايد.

ب/ هر کس حق دارد هر کشوري و از جمله کشور خود را ترک نمايد يا به کشور خود باز گردد.

ماده 14 :

 الف/ هر کس حق دارد در برابر تعقيب، شکنجه و آزار، پناهگاهي جستجو کند و در کشورهاي ديگر  پناه اختيار کند.

ب/ در موردي که تعقيب واقعأ مبتني به جرم عمومي و غير سياسي يا رفتارهائي مخالف با  اصول و مقاصد ملل متحد باشد، نميتوان از اين حق استفاده نمود.

ماده 15 :

 الف/ هر کس حق دارد که داراي تابعيت باشد.

ب/ احدي را نميتوان خودسرانه از تابعيت خود يا از حق تغيير تابعيت محروم کرد.

ماده 16 :

 الف/ هر زن و يا مرد بالغي حق دارد بدون هيچگونه محدوديت از نظر نژاد، مليت، تابعيت يا  مذهب با همديگر زناشوئي کنند و تشکيل خانواده دهند، در تمام مدت زناشوئي و هنگام  انحلال آن، زن و شوهر در کليه امور مربوط به ازدواج داراي حقوق مساوي مي باشند.

ب/ ازدواج بايد با رضايت کامل و آزادانه زن و مرد واقع شود.

ج/ خانواده رکن طبيعي و اساسي اجتماع است و حق دارد از حمايت جامعه و دولت بهره مند  شود.

ماده 17 :

 الف/ هر شخص منفردا يا بطور اجتماع حق مالکيت دارد.

ب/ هيچکس را نميتوان بدون مجوز قانوني از مالکيت محروم کرد.

ماده 18 : هر کس حق دارد که از آزادي فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود، اين حق متضمن آزادي  تغيير مذهب ياعقيده و همچنين متضمن آزادي اظهار عقيده و ايمان ميباشد و نيز شامل  آزادي تعليمات مذهبي و اجراي مراسم ديني است، هر کس ميتواند از اين حقوق منفردا يا  مجتمعا بطور خصوصي يا بطور عمومي برخوردار باشد.

ماده 19 هرکس حق آزادي عقيده و بيان دارد و حق مزبور شامل آنست که ازداشتن عقايد خود بيم و  اضطرابي نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، با تمام وسائل  ممکن و بدون ملاحظات مرزي، آزاد باشد.

ماده 20 :

 الف/ هر کس حق دارد آزادانه مجامع و جمعيت هاي مسالمت آميز تشکيل دهد.

ب/ هيچکس را نميتوان مجبور به شرکت در اجتماع کرد.

 ماده  21 :

 الف/ هر کس حق دارد که در اداره امور عمومي کشور خود، مستقيما و یا با وساطت نمايندگاني  که آزادانه انتخاب شده باشند شرکت جويد.

 ب/ هر کس حق دارد با تساوي شرايط به مشاغل عمومي کشور خود نايل آيد.

ج/ اساس و منشاء قدرت حکومت، اراده مردم است، اين اراده بايد به وسيله انتخاباتي ابراز  گردد که از روي صداقت و بطور ادواري صورت پذيرد، انتخابات بايد عمومي و با رعايت  مساوات باشد و با راي مخفي يا طريقه اي نظير آن انجام گيرد که آزادي راي را تامين  نمايد.

ماده 22 : هر کس به عنوان عضو اجتماع حق امنيت اجتماعي دارد و مجاز است بوسيله مساعي ملي و  همکاري بين المللي حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود را که لازمه مقام و نمو  آزادانه شخصيت اوست با رعايت تشکيلات و منافع هر کشور به دست آورد.

ماده 23 :

 الف/ هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نمايد، شرايط منصفانه و رضايت  بخشي براي کار خواستار باشد و در مقابل بيکاري مورد حمايت قرارگيرد.

ب/ همه حق دارند که بدون هيچ تبعيضي در مقابل کار مساوي، اجرت مساوي دريافت دارند.

ج/ هر کس که کار ميکند به مزد منصفانه و رضايت بخشي ذيحق ميشود که زندگي او و خانواده  اش را موافق شئون انساني تامين کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسائل ديگر  حمايت اجتماعي، تکميل نمايد.

د/ هر کس حق دارد که براي دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشکيل دهد و در اتحاديه  ها نيز شرکت کند.

ماده 24 : هر کس حق استراحت و فراغت دارد و بخصوص به محدوديت معقول ساعات کار و رخصتی های  ادواري، با اخذ حقوق ذيحق مي باشد.

ماده 25 :

 الف/ هر کس حق دارد که سطح زندگي او، سلامتي و رفاه خود و خانواده اش را از حيث خوراک و  مسکن و مراقبتهاي طبي و خدمات لازم اجتماعي تامين کند و همچنين حق دارد که در مواقع  بيکاري، بيماري، نقص اعضاء، بيوگي، پيري يا در تمام موارد ديگري که به علل خارج از  اراده او وسا ئل امرار معاشش از دست رفته باشد از شرايط آبرومندانه زندگي برخوردار  باشد.

ب/ مادران و کودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصي بهره مند شوند، کودکان چه بر  اثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنيا آمده باشند حق دارند که همه از يکنوع حمايت  اجتماعي برخوردار شوند.

ماده 26 :

 الف/ هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود، آموزش و پرورش( تعلیم و تربیه )  لااقل تا حدودي که مربوط به تعليمات ابتدائي و اساسي است بايد مجاني باشد، آموزش  ابتدائي اجباري است، آموزش حرفه اي بايد عموميت پيدا کند و آموزش عالي بايد با  شرايط تساوي کامل، به روي همه باز باشد تا همه، بنا به استعداد خود بتوانند از آن  بهره مند گردند.

ب/ آموزش و پرورش( تعلیم و تربیه )  بايد به طوري هدايت شود که شخصيت انساني هر کس را  به حد اکمال رشد آن برساند و احترام  حقوق و آزاديهاي بشر را تقويت کند، آموزش و  پرورش( تعلیم و تربیه )   بايد حسن تفاهم، گذشت و احترام عقايد مخالف و دوستي بين  تمام ملل و جمعيتهاي نژادي يا مذهبي و همچنين توسعه فعاليتهاي ملل متحد را در راه  حفظ صلح، تسهيل نمايد.

ج/ پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به ديگران اولويت دارند.

ماده 27 :

 الف/ هر کس حق دارد آزادانه در زندگي فرهنگي اجتماع شرکت کند، از فنون و هنرها متمتع  گردد و در پيشرفت علمي و فوائد آن سهيم باشد. ب/ هر کس حق دارد از حمايت منافع معنوي و مادي آثار علمي، فرهنگي يا هنري خود  برخوردار شود.

ماده 28 : هر کس حق دارد برقراري نظمي را بخواهد که از لحاظ اجتماعي و بين المللي، حقوق و  آزاديهائي را که در اين اعلاميه ذکر گرديده است تامين کند و آنها را به مورد عمل  بگذارد.

ماده 29 :

 الف/ هر کس در مقابل آن جامعه اي وظيفه دارد که رشد آزاد و کامل شخصيت او را ميسر سازد.

ب/ هر کس در اجراي حقوق و استفاده از آزاديهاي خود،  تابع محدوديت هائي است که بوسيله  قانون، منحصرا به منظور تامين شناسائي و مراعات حقوق و آزاديهاي ديگران و براي  رعايت مقتضيات صحيح اخلاقي و نظم عمومي و رفاه همگاني، در شرايط يک جامعه دموکراتيک  وضع گرديده است.

 ج/ اين حقوق و آزاديها، در هيچ موردي نميتواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا  گردد.

ماده 30 : هيچيک از مقررات اعلاميه حاضر نبايد طوري تفسير شود که متضمن حقي براي دولتي يا  جمعيتي يا فردي باشد که به موجب آن بتواند هر يک از حقوق و آزاديهاي مندرج در اين  اعلاميه را از بين ببرد و يا در آن راه  فعاليتي بنمايد. }

——–

4  ـ  عقاید توماس پين در مورد حقوق  انسان :ـ  به تاریخ 10 دسمبر سال 1948 میلادی : توماس  پين Thomas Paine انديشمند قرن 18 كه درسال 1791میلادی در جريان انقلاب فرانسه  کتاب :« حقوق انسان »  را تاليف  و بعدأ در نقاط مختلف انتشار يافت که كمك بزرگي كرد تا اين موضوع مهم  مورد توجه قرار گيرد و از ياد نرود، نظريه هاي او كه در اين كتاب درج است همان است  كه در اعلاميه حقوق بشر مصوب مجلس انقلاب فرانسه منعكس است، وي زندگي كردن بدون  تشویش و دغدغه ، آزادي فكر و عمل داشتن و تملك كردن و انتظار مصون بودن اموال از  تعرض را داشتن حقوقي طبيعي براي انسان دانسته كه به استدلال او بدون رعايت آن سعادت  و پيشرفت و صلح و امنيت ميسر نخواهد بود، به نظر او حقوق طبيعي اندكي پس از تولد در  يك انسان به وجود مي آيند و دولت نبايد اجازه دهد كه اين حقوق به علاوه حيثيت و  احترام از انسان گرفته شود.

   « پين » به دليل تكرار تاكيد بر حق تملك و بيان  اين مطلب كه دولت يك جامعه مكلف به محافظت از املاك ، اموال و بازستاني مطالبات  مالي اتباع است از سوي روشنفكران چپ يك متفكر كاپيتاليست تلقي مي شود، از بيشتر  نظرات « پين » در تنظيم اعلاميه جهاني حقوق بشر مصوب دهم دسمبرسال 1948 میلادی مجمع  عمومي سازمان ملل استفاده شده است، يكي از ايراد وارده به مفاد اين اعلاميه كه زير  نظر يك حقوقدان ليبرال تنظيم و انشاء شد اين است كه در آن به عبارت « زندگي كردن  بدون  تشویش و دغدغه » توماس پين از ديدگاه اقتصادي توجه نشده است ، زيرا براي  انسان گرسنه و انساني كه احساس اسثتمار شدن میكند سراسر زندگاني تشویش ودغدغه است و  آزادي و اصولي از اين دست مفهوم واقعي نخواهد داشت، « پين » زماني كتاب خود را نوشت  كه جمعيت كره زمين به يك ميليارد نفر هم نمي رسيد و سالیان پيش كه اعلاميه جهاني  حقوق بشر تصويب شد نفوس جهان از سه ميليارد تجاوز نمي كرد و امروز بيش تر از شش  ميليارد، و دو ميليارد بيش از ظرفيت منابع آن است و دو سوم اين جمعيت( در برابر هشت  درصد سال 1948 ) از جزئيات تحولات و اخبار ( اطلاعات ) آگاه مي شوند و حقوق واقعي  خود را كه همانا استفاده متناسب عادلانه از منابع كره زمين است مصرا مطالبه ، و  تصاحب آن توسط شماري كم را تحمل نمي كنند و اگر اصلاحي در اين اعلاميه صورت نگيرد ،  ضمانت اجرايي پيدا نكند و در توزيع ثروت و قدرت تعديلي روي ندهد نمي توان انتظار  امنيت و صلح داشت.

    توماس پين كه در سال 1737 میلادی به دنيا آمد و  بسال 1809 میلادی در گذشت در سال 1776 میلادی با انتشار كتاب دفترچه مانند خود «  عقل سليم » و در پي آن كتاب « بحران » كمك بزرگي به انقلاب استقلال امريكا و  برقراري نظامهاي جمهوري در جهان كرد، « پين »  در كتاب ” عصر دليل ” كه در سال 1794  میلادی انتشار يافت به نظام قديم كشور داري تاخته است و با هر گونه حكومت موروثي و  نظام فئودالي ( ارباب و رعيتي ) مخالفت شديد كرده و نوشته است كه جز آدمهاي رشد  نيافته كسي ديگر منطقا نبايد چنين نظامهايي را تحمل كند، وي نوشته است : نظامهاي  سلطنتي كه انتخابي نيستند ترسي از عدم رضايت مردم ندارند ؛ زيرا كه نمي خواهند  دوباره انتخاب شوند، بناأ اين رژيمها مغاير دمكراسي هستند و مردمي كه دمكراسي  ندارند احساس حقارت مي كنند، « پين » در تاليفات خود بارها نگراني اش را از اين  احتمال آشگار ساخته كه اگر مقامهاي يك دولت انتخابي به آلودگي و فساد بگرايند چه  بايد كرد ؛ آيا بايدآن را از نا آگاهي و ضعف دانش انتخاب كنندگان دانست و يا به  حساب شرايط بد جامعه كه باعث فساد مقامها مي شود نوشت، اندشمندان پعد از« پين » در  تفسير اين قسمت از عقايد او نوشته اند كه در هر قانون اساسي لازم است كه راه  بركناري چنين دولتي و تجديد انتخابات آمده باشد تا مردم مجبور نباشند كه مقامهاي  ناباب را تا پايان دوره تحمل كنند و يا دست به عصيان بزنند، برپايه اين تفسيرها ،  راههاي متعدد در قوانين اساسي كشورها وجود دارد ازجمله جمع آوري « درصد » معيني  امضاء و تسليم اين امضاء ها به ديوان قضایی عالي  كشور جهت اتخاذ تصميم (مانند  روسيه ) ، و علاوه شود که « پين» يك مهاجر امريكايي بود.

 روز شماریازدهم ماه دسمبر :

1 ـ تولد«رابرت كخ» طبیب و كاشف  الماني:- به تاریخ 11 دسمبرسال1843ميلادي: « رابرت كخ»  طبیب و كاشف الماني دراين كشور متولد شد، او پس ازاخذ سند دکتورا، از دانشگاه  گوتينگن، دانش نوين باكتري شناسي را پايه گذاري كرد،« كخ » مطالعات خود را درزمينه  بيماري ” سل” انجام داد و سرانجام درسال1882 ميلادي موفق به كشف ميكروب اين بيماري  شد، « كخ »  15 سال بعد بخاطر اين كشف مهم جايزه نوبل طب و فيزيولوژي را ازآن خود  كرد، را « برت كخ» درسال1930ميلادي در ” بادن ” درگذشت.

2ـ تشکیل” یونسیف ” درسازمان  ملل متحد:ـ به تاریخ 11 دسمبرسال1946ميلادي: مؤسسه عام  المنفعه و بين المللي” يونسيف” با تصويب اكثريت اعضاي سازمان ملل متحد تشكيل شد،  اين تشكيلات زير نظر شوراي اجتماعي، اقتصادي سازمان ملل فعاليت خود را بطور رسمي  آغازكرد،” يونسيف” درابتداي كار مسؤليت رسيدگي به وضعيت كودكان و اطفال آسيب ديده  درجنگ جهاني دوم را بعهده داشت اما بعدها وظايف ” يونسيف”  محدوده گسترده تري يافت  و تأمين وسايل زندگي، تغذيه و تحصيل و تربيت سايركودكان محروم جهان را نيز  دربرگرفت، اين مؤسسه دربسیاری ازكشورجهان فعاليت مي كند و مركز آن در” نيويورك” است  گفتني است كه از طرف يونيسف 11 دسامبر روزجهاني ارتباط كودك و تلويزيون نامگذاري  شده است.

3ـ تولد « گئورگي ژوكف» فاتح  برلین :ـ به تاریخ 11 دسمبرسال 1896میلادی: در چنین روزی  مارشال « گئورگي ژوكف» فاتح برلین ، نابغه نظامي روسيه و قهرمان شوروي به دنيا آمد،  « ژوكف » كه پدرش يك دهقان فقيروسرباز درقوای نظامی( ارتش ) تزاري بود كه در انقلاب  بلشويكي اکتوبر 1917 میلادی شركت كرد و وارد حزب كمونيست شد، او سپس به عنوان يك  سرباز ارتش سرخ  در جنگ با ضد انقلابيون شركت كرد، در سال 1939با واحدهاي تحت فرمان  خود نيروهاي جاپانی را كه پس از اشغال منچوري چين به مغولستان تجاوز كرده بودند از  انجا اخراج كرد، پس ازرسيدن نيروهاي ارتش المان به دروازه مسكو ، خود فرماندهي دفاع  از پايتخت را به دست گرفت و با بكار گرفتن آتش وسيع و بي سابقه توپ، در  دسمبر1941میلادی الماني ها را با تحمل تلفات سنگين مجبور به عقب نشيني كرد و با اين  كه رئيس مرکز فرماندهی  قوای نظامی شوروي بود شخصا به آزاد ساختن” استالينگراد”  پرداخت و موفق شد كه بهترين افراد و جنرالهاي المان را در آنجا به اسارت بگيرد، سپس  به کمک مارشال« وروشيلوف » در شكستن محاصره طولاني لنينگراد ( سن پترز بورگ ) شتافت  و پس از رفع محاصره ، از ” اوكراين” حمله همه جانبه خود به نيروهاي المان را آغاز  كرد كه به حمله نهايي سال 1345میلادی انجاميد و در اپریل همين سال برلین را تصرف  كرد و در المان شرقي مستقر شد،« ژوكف » با وجود انعقاد يك پيمان عدم تعرض ميان  المان و شوروي ، تعرض المان به شوروي را پيش بيني كرده بود وهمراه با دلايل خود، در  اين زمينه به استالين هشدار داده بود.

    ژوكف به تجربه تاريخ عقيده خاص داشت و مي گفت كه  نبايد ترتيبات صلح مانع تمهيدات دفاعي يك كشور شود،« ژوكف» مي گفت كه نيروهاي  بالقوه دشمن بايد به مسافت بسيار دور از مرزهاي اصلي وطن باشند و با اين استدلال با  تخليه شرق المان و كشورهاي حد فاصل اروپاي غربي و روسيه مخالف بود، آن چه كه از سال  1989میلادی در اروپا، با موافقت سران مسكو انجام شده است درست عكس عقايد« ژوكف »  بوده است، مطبوعات غرب كه روانشناسي « استالين» را مي دانستند در بزرگ كردن ،« ژوكف  »  و اين كه او برنده جنگ با هيتلر بود تلاش بسيار كردند و به وسيله او را از چشم  استالين كه مي خواست پيروزي به نام او در تاريخ ثبت شود انداختند و استالين براي  كوچك كردن ،« ژوكف»  اورا بركنار و به يك كار كوچك در «اودسا» گمارد .

     پس از درگذشت« استالين» ، ژوكف به قدرت باز گشت  و در سال 1955میلادی وزير دفاع و در سال 1957 میلادی عضو كميته مركزي حزب كمونيست  شد، « ژوكف » كه عقيده به نوسازي لاينقطع تسليحات و باز نايستادن از كار ساختن  سلاحهاي هرچه پيشرفته تر داشت راه را براي برتري تسليحاتي روسيه باز كرد، او بود كه  گفت سلاحهاي پيشرفته به خودي خود مانع جنگ مي شوند زيرا كه يك دولت تا مطمئن به  پيروزي نشود دست به نعرض نمي زند، به گفته ژوكف كه نظرات او در آكادمي هاي نظامي  تدريس مي شود: اگر همه كشورها بتوانند ازسلاحهاي دفاعي لازم برخوردار شوند ، ديگر  جنگي روي نخواهد داد.« ضعف نظامي » باعث جنگ مي شود، وي گفته است كه هيچ كس نمي  تواند پايان يك جنگ و نتايج آن را پيش بيني كند،  ژوكف در جنگ تعرضي معتقد به نيروي  ورزيده ، متحرك ، كم و سرباز حرفه اي بود و در جنگ دفاعي عكس اين نظر را داشت، از  او نقل كرده اند كه : تا دست يافتن به سلاحهاي برتر ، مي توان براي بازداشتن حريف  به دروغ و خدعه هم متوسل شد و خود را داراي اين نوع سلاحهايي وانمود كرد .

   از گزارش هايي كه در باره « ژوكف» نوشته شده چنين  بر مي آيد كه اوضاع امروز جهان را كه قدرتهاي بزرگ مانع از دسترسي كشورهاي كوچكتر  به سلاحهاي پيشرفته و موثر خواهند شد پيش بيني كرده بود، وي همچنين اواخر عمر ابر  قدرت شدن چين و اروپاي غربي را پيش بيني كرده بود و گفته بود كه رقابت هاي اقتصادي  شديدا افزايش خواهد يافت ، « ژوكف»   در دوران خروشف چندي مورد توجه او بود كه چون  با برنامه همزيستي مسالمت اميز خروشچف با غرب ميانه خوبي نداشت و مي گفت كه يكي از  دو قدرت بالاخره از سر راه ديگري بايد كنار برود از چشم وي افتاد، پس از بر كناري  خروشچف دوباره مورد توجه قرار گرفت و سپس باز نشسته شد و به نوشتن كتاب از جمله  خاطرات خود روي آورد و در سال 1974میلادی درگدشت و شاهد كنار رفتن شوروي از  برابرغرب و فروپاشي آن نشد.

4 ـ پادشاهي كه بخاطرازدواج  ازسلطنت دست کشید:ـ  به تاریخ 11 دسمبر سال 1936 میلادی:  ادوارد هشتم پادشاه انگلستان که سلطنت را در برابر  زن مورد علاقه اش رها کرد شايد  در همه تاريخ نظير نداشته باشد، وي در اين روز از سلطنت كنارگيري كرد تا بتواند با  زن مورد علاقه اش بانو« واليس سيمسون »كه قبلا دوبار ازدواج كرده و طلاق گرفته بود  ازدواج كند و براي اين اقدام خود در يك نطق راديويي از مردم انگلستان پوزش طلبيد و  از انان خواست كه از اين ازدواج او حمايت كنند و تاج و تخت را به برادر كوچكش سپرد  كه به نام جورج پنجم( پدر اليزابت دوم ) پادشاه شد، ادوارد هشتم از ان زمان تا  پايان عمر به نام« دوك آو ويندسر» در كنار واليس به ادامه حيات پرداخت، واليس يك  خانم امريكايي از شهر بالتيمور ايالت مريلند بود، واليس هم درگذشته است.

5 ـ نخستين ميثاق جهاني مبارزه  با فساد اداري:ـ به تاریخ 11 دسمبرسال 2003 میلادی: جهان براي نخستين بار داراي « پيمان مشترك مبارزه با فساد اداري » شد، اصول  اين ميثاق در نشست سه روزه « مريدا » در كشور مكزيك تشريح و بررسي شد و امريكا و  مكزيك پيش از ساير دولتها آن را امضاء كردند، طبق اين ميثاق دولتهاي مختلف مكلف مي  شوند كه ضمن كمك به تحقيقات و رسيدگي هاي مربوط به اختلاس ، رشوه ، كلاهبرداري هاي  دولتي ، سرقت اموال عمومي ، انتقال غير قانوني اسعار (ارز) ، سوء استفاده ازمقام به  منظور كسب مال ، سوء مديريت مالي و ساير جرايم مشابه ؛ اين پولها را به كشور مربوط  باز گردانند و مرتكب را جهت محاكمه و مجازات دستگير كنند، بانك بين المللي در يافتن  حسابهاي مجرمين دولتي كمك خواهد كرد، در جلسات تشريح اين پيمان كه پنجشنبه شب 11  دسمبرسال 2003 پايان يافت اعلام شد كه مفسدين اداري هرسال معادل پنج درصد كل درآمد  جهان را دزدي و سوء استفاده مالي مي كنند و نبايد هيچ نقطه اي از جهان براي آنها  امن باشد، در اين نشست كه نمايندگان 125 كشور در آن شركت كرده بودند همچنين آماري و  ارقامی مطرح شد كه نشان داد فساد اداري در كشورهاي غير صنعتي و عقب مانده و نيز  كشورهايي كه در معرض تغييرات وسيع قرار گرفته اند بيشتر از ساير كشورها صورت مي  گيرد و مرتكبين عمدتا پولهاي به دست آمده از فساد را به بانكهاي ممالك ديگر منتقل و  يا دراينجا سرمايه گذاري مي كنند و در صورت احساس خطر هم از وطن خود فرار مي كنند  و….

 روز شمار دوازدهم ماه  دسمبر :

1ـ  در گذشت”ماركوپولو” سياح ايتاليايي:ـ  به تاریخ 12 دسمبر  سال 1323 میلادی : ” ماركوپولو ” سياح و ماجراجوي ايتاليايي پس از 69 سال زندگي  بدرود حيات گفت،اين مرد كه به سبب سفر تاريخي  سالهاي  20 كه به آسيا و چين كرد  نامش مشهور شده است ،روز26 جولای سال  1254 ميلادي در ونيز متولد شد، در17 سالگي  روز14 اپریل سال 1271 ميلادي به سفر خود پرداخت، وي روز10 اکتوبرسال 1291 ميلادي به  ونيز برگشت و مشاهدات خود را در كتابي به نام ” عجايب ” نوشت.

2 ـ اختراع بایسکل:ـ   به تاریخ 12 دسمبرسال 1855 میلادی: اولين بایسکل به سبك دوتایری امروزي توسط يك  صنعتگر هنرمند فرانسوي به نام” ارنست ميشو “اختراع شد، اين بایسکل از چوب ساخته شده  بود كه بيشتر درزمينهاي صاف بدرد ميخورد، بعدها اين بایسکل توسط خــــود ” ارنست  ميشو ” به آهني مبدل شد و مك ميلن اسكاتلندي براي آن زنجير و ركاب و زين و پایه دان  اختراع كرد و بایسکل امروزي درست شد .

3ـ شورش مسلحانه در هسپانیا :ـ به تاریخ 12 دسمبر سال 1930 میلادی : اولين شورش مسلحانه در هسپانيا آغاز شد و چون  اين شورش توسط افرادسربازان ” ژاكا ” برپا شده بود، در تاريخ از آن به نام ” شورش  ژاكا ” ياد شده است، هدف شورشيان ايجاد يك حكومت جمهوري در آن كشور و برچيدن بساط  سلطنت” آلفونس سيزدهم “پادشاه جوان آن كشور بود، گر چه اين شورش به زودي سركوبي شد  ولي شورشهاي بعدي تا زمان جمهوريت ادامه يافت .

4 ـ استقلال کشور” کنیا ” :ـ به تاریخ 12 دسمبر سال 1963 میلادی : كشور افريقايي” كنيا “از مستعمرات سابق  انگلستان استقلال يافت،اين كشور كه در شرق قاره افريقا قرار گرفته با( سومالي –  اتيوپي – اوگاندا و تانگانيكا ) همسايه بوده و از ناحيه جنوب شرقي نيز به اقيانوس  هند محدود است، ” كنيا” كه پايتختي به نام” نايروبي “دارد پنج صدو هشتادو کیلو متر  مربع مساحت دارد كه در آن در حدود 9 ميليون نفر جمعيت زندگي ميكنند.

5 ـ درگذشت حيدر علي اف :ـ به تاریخ 12  دسمبر سال 2003میلادی: حيدرعلي اف ( علي رضا ) جنرال پيشين پليس امنيت شوروي ( كا گ ب ) ، عضو سابق  دفتر سياسي حزب كمونيست و معاون اول صدراعظم  (نخست وزير)  اسبق آن اتحاديه و رئيس  جمهوري سابق آذربايجان درشفاخانهء « كلينيك كليولند» امريكا در 80 سالگي در گذشت،  وي از ماه اگست در امريكا بستري بود، «علي اف » دهم ماه می 1923میلادی در” نخجوان”  به دنيا آمده  و از جواني وارد حزب كمونيست شده و سالها منش اول حزب كمونيست  آذربايجان بود، با اين همه مقام دولتي و نشان دادن وفاداري به كمونيسم ، درسال  1991میلادی از عضويت اين حزب كناره گيري كرد، از كارهاي او در طول رياست برجمهوري  آذربايجان ، انعقاد قرارداد نفت با يك کمپنی ( كنسرسيوم) خارجي است كه شركت نفت  انگلستان در آن نقش اساسي دارد، علي اف پيش از عزيمت به امريكا جهت معالجه ، پسرش«  الهام » را بجای خود بحیث كفيل رياست جمهوري كرده بود كه بعدا در انتخابات در اين  مقام تثبيت شد، به اين انتخاب و انتخابات قبلي جمهوري آذربايجان وسيعا اعتراض شده  است.

 روز شمار سیزدهم ماه دسمبر :

1 ـ ايجاد محکمه جزائي بين  المللي :ـ به  تاریخ 13 دسمبرسال 1920میلادی: جامعه ملل تصميم به ايجاد  يك محکمه جهاني در شهر لاهه گرفت، اين محکمه پس از تاسيس سازمان ملل وظايف بيشتري  به دست آورد كه اخير به تصويب مجمع عمومي اين سازمان موضوع دادرسي بين المللي و  تعميم آن وارد مرحله جدي خود شده و احتمال گسترش آن در آينده افزايش يافته.

   ايده تاسيس و ایجاد یک محکمه  جزائي بين المللي بيش از يک قرن است که وجود دارد، اولين پيشنهاد تاسيس چنين محکمه  ای به پايان جنگ جهاني اول (1918- 1914) باز ميگردد، بعد از جنگ جهاني دوم (1945-  1939 ) که دنيا شاهد شنيع ترين و نفرت آميزترين اعمال ضد بشري بود، دگربار فکر  تاسيس چنين نهادي قوت گرفت، در پايان جنگ جهاني دوم، دادگاه جنائي جنگ نورنبرگ و  توکيو تشکيل گرديد، هدف از ايجاد اين دادگاه محاکمه افرادي بود که مرتکب و مسئول  يکي از بدترين جنايات تاريخ بشريت بودند، جناياتي که باعث کشته شدن بيش از 50  ميليون نفر و متلاشي شدن زندگي ميليونها انسان شد، در چنين شرائطي، جامعه بين  المللي لزوم تاسيس يک دادگاه دائمي بين المللي را به قصد محاکمه و مجازات کسانيکه  باعث خشونت، جنايت و ناقض حقوق بين المللي هستند، تشخيص داد، بر اين اساس در تاريخ  9 دسامبر 1948میلادی مجمع عمومي سازمان ملل کنوانسيون “ممانعت و مجازات جرم نسل  کشي” را که در 6 ماده تنظيم شده بود

 تصويب کرد، در اين راستا سازمان  ملل اظهار اميد واري کرد که ” دادگاه جزائي بين المللي” با اختيارات قانوني در  آينده تشکيل شود و به محاکمه افراد متخلف و ناقض قوانين بين المللي مبادرت کند، در  همان سال يعني سال1948 میلادی مجمع عمومي درخواست تشکيل يک کميسيون حقوقي بين  المللي را نمود تا بدان وسيله امکانات تاسيس دادگاه جزائي بين المللي را مطالعه  نمايد، اما متاسفانه فضاي سياسي بين المللي غالب در آن سالها که مصادف با آغاز جنگ  سرد (1987- 1948میلادی) بود، روند تاسيس چنين دادگاهي را با مشکل روبرو ساخت، براي  مثال، جنگ سرد بين شوروي و امريکا در خلال دهه 60 يعني سالهاي 1960 تا1970میلادی به  اوج خود رسيده بود تا جائيکه هفتاد درصد قمرمصنوعی  که به فضا پرتاب ميشدند، با  اهداف نظامي انجام ميگرفت، اين فضا باعث شد که تاسيس دادگاه جزائي بين المللي به  تاخير بيفتد تا اينکه در پايان اين دوره يعني سال  1986 میلادی و جناياتي که در  جزايرTrinidad و Tobago صورت گرفت؛ دوباره پيشنهاد تاسيس دادگاه جزائي بين المللي از طرف بعضي از نمايندگان  دولتها  در سازمان ملل مطرح شد، اما اين پيشنهاد تا سال  1992میلادی مسکوت گذاشته  شد، در 25 نومبرسال 1992میلادی مجمع عمومي بنا بر مصوبه 33/41، درخواست تشکيل يک  کميسيون حقوقي بين المللي براي تهيه پيش نويس دادگاه جزائي بين المللي نمود و  کميسيون را موظف کرد که اين پيش نويس را تا جولاي 1994میلادی به مجمع عمومي ارائه  دهد، در اين ميان و در سالهاي 1975 تا 1978 میلادی بيش از 2 ميليون نفر در کامبوج بوسيله  رژيم  پل پوت (Pol Pot)  جان خود را از دست دادند، نسل کشي در يوگسلاوي که مرگ نيم ميليون نفر را بهمراه  داشت، باضافه قتل عام در رواندا (Rwanda)  که در يک تخمين بيش از 800 هزار Tutsis و Hutus هاي ميانه رو بوسيله تندروهاي Hutus کشته، بناأ امنيت سازمان ملل را وادار ساخت که به تاسيس دادگاه ويژه جرائم جنگي  براي رهبران دولت يوگسلاوي سابق در سال 1993 میلادی و رواندا در 1994 میلادی دست  زند، دادگاه ويژه جرائم جنگي يوگسلاوي سابق بعد از دادگاه نورنبرگ و توکيو اولين  دادگاهي است که براي بازداشت کساني که قوانين بين المللي را نقض ميکنند، تنظيم و  تقاضای جزا نموده و حکم صادر کرده است.

   همانطور که پيشتر گفته شد در  جولاي 1994 میلادی پايان مهلت کميسيون حقوقي بين المللي سازمان ملل بود که از طرف  مجمع عمومي موظف به تهيه پيش نويس قانون دادگاه جزائي بين المللي شده بود اين کميته  در موعد مقرر پيش نويس را به مجمع عمومي ارائه داد و مجمع عمومي تصميم به تاسيس يک  کميته ويژه بنام کميته تاسيس دادگاه جزائي بين المللي نمود تا بدينوسيله بتواند نه  تنها نظر و پيشنهادات دولتهاي عضو سازمان ملل را در اين مورد جويا شود بلکه بتواند  از سازمانهاي مستقل ديگر نيز کمک گيرد، درسال 1996 میلادی و طبق مصوبه 50/46 مجمع  عمومي تاسيس کميته مقدماتي را براي جمع آوري و بررسي و ترکيب نظرات دولتها و  سازمانهاي بين المللي، را در مورد دادگاه جزائي را اعلام نمود، کميسيون حقوقي بين  الملل، در مرحله بعدي يعني در 16 دسمبر 1996 تشکيل يک کنفرانس با اختيارات تام را  به مجمع عمومي پيشنهاد کرد و مجمع عمومي طبق مصوبه 207 /51 تصميم گرفت که يک  کنفرانس ديپلماتيک با اختيارات تام و به عنوان آخرين مرحله تاسيس دادگاه جزائي بين  المللي برگزار کند، اين کنفرانس مهم در سال 1998 میلادی که مصادف با پنجاهمين  سالگرد تصويب 2 سند مهم در سازمان ملل بود، يعني کنوانسيون ممانعت و مجازات جرم نسل  کشي و سند اعلاميه جهاني حقوق بشر، برگزار گرديد، کميته مقدماتي در خلال 3 سال 6  مرتبه تشکيل جلسه داد (25 مارچ – 12 اپریل 96/ 13- 30 اگوست 96 / 11- 21 فبروری 97  / 4 – 15 اگوست 97 / 1- 12 دسمبر97 و 16 مارچ تا 3 اپریل 1998 میلادی)، اين جلسات  به قصد آماده سازي کنفرانس سياسي سازمان ملل وکسب اختيارات تام که مي بايست دادگاه  جزائي بين المللي از آن برخوردار باشد، تشکيل شده بود، در خلال اين جلسات بود که  فرصتهائي براي نمايندگان دولتها و سازمانهاي مربوطه بوجود آمد تا براساس آن بتوانند  پيش نويس اساسنامه دادگاه جزائي بين المللي را مورد مطالعه قرار دهند، کميته  مقدماتي توانست برنامه کاري خود را با گروهها و سازمانها، تحت موضوعات زير هماهنگ  کند:

الف-  فهرست و تعريف جرائم .

 ب- اصول کلي قانون جزائي .

 ج- مکانيسم امور اجرائي .

 د- موضوع هاي کاري .

هـ همکاريهاي بين المللي .

 و- ياري خواستن در امور قضائي .

 ز- تخلفات .

ح- ترکيب اداري دادگاه .

 ط- تاسيس دادگاه جزائي بين المللي و ارتباط آن با سازمان ملل متحد  .

   پيش نويس اساسنامه دادگاه  جزائي بين المللي در 13 فصل و 116 ماده در سال 1998 میلادی براي بحث نهائي به  کنفرانس جهاني روم ارائه گرديد، بعد از بحث و گفتگوهاي بسيار و جرح و تعديل مواد آن  بالاخره اساسنامه دادگاه جزائي بين المللي در 17 جولاي 1998 (27 جوزاسال 1377 هجری  شمسی) در 13 فصل و 128 ماده، در شهر روم، با راي 115 کشور از 160 کشور عضو سازمان  ملل تصويب گرديد، که 21 کشور به تشکيل اين دادگاه راي ممتنع دادند و 7 کشور يعني(  امريکا- اسرائيل- چين- ليبي- عراق- قطر و يمن راي مخالف) در صندوق ريختند. نکته مهم ديگري که بايد به آن اشاره کرد اينست که، اساسنامه دادگاه جزائي بين  المللي زماني بطور قانوني قابليت اجرا پيدا ميکند که 60 دولت آنرا به تصويب مراجع  قانوني خود رسانده باشند، تا 11 اپریل 2002 میلادی و طبق آخرين احصائیه 139 کشور  اساسنامه دادگاه جزائي بين المللي را امضاء کرده اند و 66 دولت آنرا از تصويب مجالس  قانونگزاري خود گذرانده اند.

   در چنین روز ها که بازار  محکمه جنگی در لاهه گرم گرفته است، امید واریم تا تحصیل یافته گان رشته مربوط (حقوق  و قضا) بطور اکادمیک در این زمینه مطالب بیشتری انشأ بدارند.

2 ـ در گذشت ابوریحا ن محمد  “بيروني” دانشمند بزرگ افغان:ـ درغروب شب جمعه دوم رجب  440 ه.ق برابر به  تاریخ 13 دسمبرسال 1048 ميلادي (22 قوس 427 هجری شمسی):  ابوريحان محمد بيروني دانشمند بزرگ افغان درشهر” غزنی ” افغانستان چشم از جهان  فروبست

اين مرد بزرگ و دانشمند در بامداد پنج‌شنبه سوم  ذي‌الحجه سال 362 هجری قمری مطابق 16 سنبله 342 يزدگردي و5 دسمبر 973 میلادی در  بيرون يعني حوالي خوارزم ديده به جهان گشود و با تولد او (در شهر بيرون كه امروزه  يكي از شهرهاي كوچك ازبكستان كنوني است و در شمال شرقي اورگنج و در سمت راست رود  جيحون قرار دارد) جهان يكي ديگر از بزرگترين مفاخر را به خود ديد، ابوریحان محمد ”  بیرونی ” ثروت زيادي را براي خانواده‌اش باقي نگذاشت و ثروت خانواده‌اش همان نام  نيك بود كه هميشه براي آنها جاودان ماند، با رفتن ابوريحان، هر يك از دانشمندان  هم‌عصرش كه او را مي‌شناختند و با او برخورد داشتند، در نوشته‌هاي خود در مورد او  تبصره های دارند ار جمله،« ادوارد» و« ساخائو» درباره زبان‌ فهمی و لغت‌شناسي او مي  ‌گويد: تاليفات ابوريحان به دو زبان است، عربي و پارسي ، و از مطالعه كتب او معلوم  مي‌شود كه ابوريحان زبان سا نسكريت و زبان عربي و سرياني را مي‌دانسته است، و«  ادوارد براون» از قول « ساخائو» مي افزايد: كه اگر در دوران ما كسي بخواهد با  استفاده از ادبيات و علوم جديد زبان سانسكريت و فرهنگ هنر را مورد مطالعه قرار دهد  بايد سالها بكوشد تا بتواند چون ابوريحان بيروني با دقت و تعمق كامل به ماهيت تمدن  باستاني هند پي ببرد و حق مطلب را ادا كند.

   «عبدالحميد  دجيلي» درباره بيروني چنين مي‌گويد: اگرچه ابوريحان معمولا آثار خود را به عربي و  سانسكريت مي‌نوشت، اما از لحاظ فارسي داراي تسلط كامل بود تا آنجا كه كتاب” التفهيم” وي كه به دو زبان پارسي و تازي نوشته شده است هم‌اكنون به عنوان يك مرجع  لغت فارسي مورد توجه دانشمندان و ادباي فارسي است و مي‌افزايد هنگامي كه ايشان از  بابت تسلط ابوريحان بر فلسفه، تاريخ، طب، و هندسه آگاه مي‌شود و از آن سخن مي‌گويد  نمي‌تواند بپذيرد كه وي اديبي ممتاز نيز بشمار مي ‌آمده است، و« صاحب  اعيان‌الشيعهم» در مورد او مي‌گويد: كه محاسباتش در علوم رياضي آنچنان دقيق بود كه  با اندازه‌گيريهاي زمان ما هيچ‌گونه اختلافي نشان نمي‌دهد و عنوان مي‌كند كه برتري  بيروني بر ديگران آن است كه نوشته‌هاي خود را با خطوط و اشكال همراه مي‌كرده است تا  خواننده كتاب، افكار او را نه تنها از طريق نظري بلكه از راه عملي آن بخوبي دريابد  و فرا گيرد.

   ابوريحان در طول عمر خود با قناعت زندگي مي‌كرد و  به تجملات و ظواهر دنيا اهميتي نمي‌داد، بدون شک بیرونی شخصيتي كم‌نظير و ماندگار  است كه جهان از قرن 19 به بعد او را شناخت، موصوف مردی بود كه به اكثر علوم زمان  خود احاطه داشته است، او از اولين كساني است كه به پيداكردن وزن مخصوص بسياري از  اجسام مبادرت ورزيد و آن‌چنان وزن مخصوص اين اجسام را دقيق محاسبه كرده كه اختلاف  آنها با وزن مخصوص هايي كه دانشمندان قرون اخير با توجه به تمام وسايل جديد خود  تهيه كرده‌اند بسيار ناچيز است، ابوريحان در طول عمر خود به شهرهاي مختلفي سفر  مي‌كرد و به اندازه‌گيري طول و عرض جغرافيايي آن شهرها مي ‌پرداخت و سپس موقعيت هر  شهر را روي يك كره مشخص مي‌‌كرد و پس از سالها توانست آن نقاط را روي يك نقشه مسطح  پياده كند و اين مقدمه علم كارتوگرافي بود كه اين‌كار با ابوريحان شروع شد.

   بيروني در رياضيات ، هيات ( علوم فضايي ) ، فيزيك  ، زمين شناسي و جغرافيا سرآمد دانشمندان عصر خود بوده است، دائرة المعارف علوم چاپ  مسكو ابوريحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است، در بسياري از كشورها نام  بيروني را برپوهنتونها( دانشگاهها )، مکاتب ها و تالار كتابخانه ها نهاده و لقب «  استاد جاويد » به او داده اند، بيروني گردش خورشيد ، گردش محوري زمين و جهات شمال و  جنوب را دقيقا محاسبه و تعريف كرده است، خورشيد گرفتگي هشتم اپریل سال 1019 ميلادي  را در كوههاي” لغمان” وطن عزیز ما افغانستان رصد و بررسي كرد و ماه گرفتگي را در  سپتمبر همين سال  در شهر” غزنی” به زير مطالعه برد، در زمان بيروني ،رژیم های”  سامانيان” بر خراسان بزرگتر و خوارزم که پایتخت آن” بخارا ” بود و همچنان” زياريان”  بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف آن و همین طور” بوئيان” بر ساير مناطق ايران تا  بغداد، و بازماندگان” صفاريان” بر سيستان و غزنويان بر مناطق مركزي و جنوبي  افغانستان امروزی حكومت مي كردند و همه آنان مشوق دانش و ادبيات فارسي بودند و  سامانيان بيش از ديكران در اين راه اهتمام داشتند، بيروني كه درجرجانيه خوارزم نزد  ابونصر منصور تحصيل علم كرده بود مدتي نيز در گرگان تحت حمايت مادي و معنوي زياريان  كه مرداويز سر دودمان انها بود به تحقيق پرداخته بود و پس از آن تا پايان عمر در  خاورزمین به پژوهش هاي علمي خود ادامه داد، با اين كه محمود غزنوي روابط بسيار خوبي  با بيروني نداشت و وسائل كافي براي تحقيق در اختيار او نبود ولي اين دانشمند لحظه  اي از تلاش براي تكميل تحقيقات علمي خود دست نكشيد، ابوريحان در طول 72 سال زندگي  خود حدود 143 كتاب نوشت که شمار آن به 12 هزار برگ مي رسد، از مهمترين آثار او «  التفهيم » در رياضيات و نجوم ، « آثارالباقيه » در تاريخ و جغرافيا ، « قانون  مسعودي » كه نوعي دائرة المعارف است و بيروني در جريان لشكركشي هاي محمود غزنوي به  هند غربي (که پاكستان امروز قسمتي از آن است ) امكان يافت كه به اين سرزمين برود ،  زبان هندي فراگيرد و در باره اوضاع هند تحقيق كند كه محصول اين تحقيق ، كتاب «   تحقيق ملل هند » است که در باره اوضاع سرزمين هند میباشد  واز تاريخ و جغرافيا تا  عادات و رسوم و طبقات اجتماعي آن بحث می کند، بيروني كتاب « قانون مسعودي »  دائرةالمعارف خود را به نام سلطان مسعود غزنوي حاكم وقت كرد ، ولي هديه او را كه سه  بار شتر سكه نقره بود نپذيرفت و به او نوشت  كه كتاب را به خاطر خدمت به دانش و  گسترش آن نوشته است ، نه پول، .بيروني معاصر بوعلي سينا بود كه باهم مكاتبه و تبادل  نظر فكري داشتند.

3 ـ در گذشت« آبل » ریاضی دان  :ـ  به تاریخ 13 دسمبر سال 1829 میلادی: « آبل »  رياضيدان بزرگ و دانشمند جوانمرگ کشورناروی ،پس از 27 سال عمر بدرود حيات گفت ، نام  كامل او« نيلز – هنريك – آبل » بود و روز 4 ماه اگوست سال 1802 ميلادي در شهري به  نام” فيندو “قدم به عرصه وجود گذاشته بود، تحقيقات عميق و استادانهء كه او در حساب  استدلالي كرده است ،هنوز مورد استفاده رياضي دانان سراسر جهان است .

4 ـ تولد« برنارد كوهن » شخصیت  علمی و ادبی :ـ  به تاریخ 13 دسمبر سال 1914 میلادی : «  برنارد كوهن » يكي از شخصيتهاي معروف علمي و ادبي ايالات متحده امريكا در قرن بيستم  ميلادي ،در” نيویارك “در خانوادهاي يهودي قدم به عرصه وجود گذاشت، وي تحصيلات خود  را در رشته فيزيك به پايان رسانيد ولي بعدها به علوم اجتماعي علاقمند شد و ادامه  فعاليت وي در اين راه سبب شد تا امروزه از او به عنوان يكي از صاحب نظران امور  تعليم و تربيت جهان ياد شود، از او چند اثر مهم باقي مانده است.

 روز شمار چهاردهم ماه دسمبر  :

1 ـ صدام حسین رئیس جمهور عراق  به دست امریکائیان گرفتارشد :ـ به تاریخ 14 دسمبر 2003  میلادی : مقامات نظامي امريكا در عراق كه اين كشور را  از، اپریل سال 2003 میلادی در اشغال دارند اعلام كردند كه روز قبل ( 13 دسمبرمیلادی  ) صدام حسين را كه قبلا از رياست جمهوري عراق بركنار ساخته بودند دستگير كرده اند،  صدام حسين از زمان ورود نيروهاي امريكا به حاشيه شهر بغداد خود را پنهان ساخته بود  و جز بيرون دادن دو کاست ( نوار صدا) اثري ازاو نبود، درهشت ماهي كه از پنهان شدن  صدام مي گذشت بسياري از مقامات بلند رتبهء دولت او دستگير و يا تسليم شده بودند ،  دو پسر و نواسه اش كشته و دخترانش به اردن پناهنده شده بودند و دولت امريكا براي  مرده و يا زنده وي 25 ميليون دالر جايزه تعيين كرده بود.

    طبق اظهار مقامات نظامي امريكا در عراق ، صدام در  کلبه اي در يک مزرعه ، نه چندان دور از شهرك « ادوار » در 16 كيلومتري «تكريت» در  يك زير زميني در عمق دو و نيم متري به وسعت دو درسه متر، كه بر مدخل کوچک آن يک  قطعه « اسفنج فشرده » پلاستيک آلوده به خاک و گٍل مخصوص بسته بندي وسائل شکستني  قرارداده و روي آن قاليچه کهنه اي افکنده بودند پنهان شده بود، اين زير زميني در  فاصله يك متري ساختمان يك خانه خشت و گلي دو اطاقه قرار داشت و در محوطه اطراف  تعدادي بز و گوسفند چرا مي کردند، رئيس جمهور برکنار شده عراق هنگام دستگير شدن  لباسي نه چندان پاک برتن وهمچنان ريشي بلند داشت و يك سلاح كمري آماده، فیـرـ در  اختيار او بود و با اين که اين تپانچه روي زانويش بود از آن استفاده نكرد و به محض  ورود سرباز امريكايي به زير زميني( قفس مانند) تسليم شد و در پاسخ به پرسش سرباز که  خود را معرفي کند گفت که: صدام حسين است، مخفيگاه صدام داراي هوا كش برقي بود که با  لوله به خارج راه داشت، دريك اطاق خانه مقداري لباس و بعضا استفاده نشده، يک جعبه  حاوي 750 هزار دالر اسكناس يكصد دالري و يک تفنگ کالاشینکوف به دست آمد، از اطاق  ديگر به صورت آشپزخانه استفاده مي شد که وضعيتي درهم و کثيف داشت، در اين محوطه و  در دسترس صدام، وسايل مخابراتي به دست نيامد و آن طور كه گفته شده بود با خود مواد  منفجره و كپسول سيانور هم نداشت، هنگام نزديک شدن سربازان امريکايي به کلبه ، يک  موتر و تاکسي در نزديکي آن پارک شده بود و دو مرد جوان به محض احساس خطر از آنجا  فرار کردند و به سمت درختان که تا دجله فاصله اي نداشت دويدند که دستگير شدند، بعدأ  معلوم شد که اين دوتن جاسم 17 ساله و علاء 19 ساله برادران الدوري مالک 38 ساله  مزرعه و کلبه داخل آن بودند و تاکسي متعلق به علاء بود، اين دو گفتند که برادرشان  الدوري يک بيمار قلبي است که در خانه اش در«ادوار» بستري است و او از 1991 تا 1995  يکي از نظاميان گارد کاخ صدام حسين بود که يه علت ابتلا ء به بيماري قلبي معاف شده  است.

    ازاظهارات مقامات نظامي امريكا در عراق چنين برمي  آيد که در جريان تحقيق از ده تن افراد خانواده هاي مربوط به صدام ،به مخفيگاه او پي  برده بودند، ولي منابع ديگر گفته اند که احتمالا يكي از محافظان دست دوم صدام وي  رابه دام  داده بود، پاره اي هم با استناد به اين كه جلال طالباني يكي از سران  كرٌد( فعلأ رئیس جمهور عراق ) كه از دير زمان با امريكا مناسبات حسنه داشته و شنبه  شب هنگام ورود به ايران ، در مرز دو كشور اشاره به دستگيري صدام كرده بود احتمال  داده بودند که در دستگيري رئيس جمهوري پيشين عراق نقش داشته است ولی حقیقت این پشت  پرده را صرف مقامات اسنخباراتی امریکا می دانند،  در پي دستگيري صدام ، دولت امريكا  اعلام کرد که پس از انجام تحقيقات چون وي تبعه عراق است بايد در همان کشور محاكمه  شود، برخي مورخان و اصحاب نظر در نخستين روز دستگيري صدام در پاسخ به پرسش رسانه  هاي همگاني درباره وي گفته بودند كه صدام شرايط پس از فروپاشي بلوك شرق را درك نكرد  و يا نخواست آن را باور كند و به همان راه قبلي ادامه داد و براي خود و مردم عراق  دردسر ساخت و تلاش و مبارزه عراقي ها اينك به اين خاطر است كه به دوران پس از جنگ  جهاني اول بازگردانده نشوند و اختيار خود و مالكيت منابع اقتصادي شان را از دست  ندهند، اين اصحاب نظر ابراز تعجب کرده بودند که چرا صدام در 11 سال پس از تصرف کويت  ، به خود نيامد و از فرصت هاي متعدد که فراهم شد استفاده نکرد  و او كه اسلحه كشتار  جمعي نداشت ، چرا اجازه نداد كه هرجستجويي را كه مي خواهند در عراق بعمل آورند، او  كه مي دانست تا يك قدرت رقيب براي امريكا پيدا نشود او را رها نخواهد ساخت ، چرا با  اين كشور از در سازش و دوستي وارد نشد، در دوران حكومت هشت ساله كلينتون به آساني  مي نوانست با امريكا سازش كند كه نكرد، بايد ديد كه چه فكري در سرداشت، آن چه كه  مسلم است نه يك نظامي خوب بود و نه يك ديپلمات و به نظر مي رسد كه فرصت كافي براي  مطالعه اوضاع جهان را هم نداشت، دولتمردي كه بخواهد در شرايط فعلي دنيا ( نظمي که  پس از فروپاشي شوروي برقرار شده است ) ، از خطر دور باشد و بدون تشویش( دغدغه)  ادامه حکومت دهد بايد دست كم بايد با همسايگان کشورش روابط دوستانه داشته و ناراضي  و دشمن داخلي هم نداشته باشد تا بهانه به دست ندهند، در دنياي امروز اگر محال نباشد  ، بسيار مشكل است دولتي را كه مورد حمايت مردمش باشد تغيير داد، در نظم كنوني جهان  كه پس از فروپاشي شوروي برقرار شده صدام حسين دومين رئيس يك كشور است كه در وطن خود  ، در پي حملات نظامي دستگير شده است.

2 ـ نخستين ارتباط بشر با سياره  زهره :- به تاریخ 14 دسمبرسال1962ميلادي: نخستين ارتباط  بشر با سياره زهره بر قرار شد، عامل اين ارتباط سفينه فضايي مريزدو بود كه از روز  27 اگوست همان سال به فضا پرتاب شده بود، اين سفينه پس از 17 روز از فاصله يك  ميليون كيلومتري زمين از سياره زهره با زمين ارتباط راديويي برقراركرد.

3 ـ خودکشي يک پست رسان بخاطر« کنیدي» :ـ  به تاریخ 14  دسمبر 2003 میلادی: شخصی بنام « ريچاد كلم Richard Clem» پسته رسان 50 ساله شهر دالاس ايالت تكزاس  امريكا كه علاقه زايد الوصفي به« جان اف. كنیدي» ، رئيس جمهور مقتول اين كشور داشت  و همه كتابها و مقالات مربوط به ترور مرموز او در ميدان « ديلي پلازا » ي شهر دالاس  در 22 نومبر سالیان پيش را خوانده بود به همان نقطه اي كه گلوله به كندي اصابت كرده  بود رفت و با شليك يك گلوله به عمر خود پايان داد، نقطه اي كه كندي گلوله خورد با  علامت “ضربدر” كه با سيمان ساخته اند مشخص شده است و ريچاد كلم روي همان علامت خود  را كشت، کندي 22 نومبر سال 1963 میلادی هنگام بازديد با موتری سربرهنه، از شهر”  دالاس” هدف گلوله اي که از پنجره طبقه ششم ساختمان يک مکتب فیرشده بود قرار گرفت و  جان سپرد و متهم به قتل نيز دو روز بعد هنگام انتقال از زندان به محکمه با گلوله  فرد ديگري کشته شد و اين فرد هم بعدا در زندان فوت کرد، هنوز اسرار اين قتل از پرده  ابهام خارج نشده است،« ليندن جانسون» معاون او بعدا رئيس جمهوري شد.

4 ـ اعلام پايان جنگ سرد قرن20  :ـ به تاریخ 14 دسمبر سال 1988 میلادی: درپي توافق« رونالد ريگن» و «گورباچف» رهبران وقت امريكا وشوروي و همچنان   میرمن « تاچر» و « ريگن» سران انگلستان و امريكا، پس ازديدار جداگانه خود ،بتاریخ  14 دسامبر سال1988 میلادی پايان جنگ سرد قرن 20 را كه تقريبا از زمان خاتمه جنگ  جهاني دوم ميان دو بلوك شرق و غرب آغاز شده بوداعلام داشتند كه تاسيس اتحاديه هاي  نظامي از جمله « ناتو* » نتيجه آن بودند، طبق توافق  سران امريكا و شوروي ، گورباچف موافقت كرده بود كه 500 هزار سرباز و ده هزار تانك  از اروپاي شرقي خارج سازد و به شوروي باز گرداند ، دوكشور به آزمايشهاي اتمي خود  پايان دهند و موشكهاي ميان برد خود را كه ويژه جنگ در اروپا بودند نابود  سازند، متعاقب همين توافق و توافقهاي بعدي بود كه پيمان نظامي« ورشو**»  منحل و رژيمهاي كمونيستي اروپاي شرقي یکی در پی دیگرازهم پاشيدند، سپس نيروهاي  شوروي از افغانستان به تاریخ 26 دلو سال 1367 خورشیدی (15 فبروری سال 1989 میلادی)  بر اساس توافقات ژنیو فراخوانده شدند ؛ رفت و آمد منظم کشتی شوروي در درياهاي دور  دست متوقف و به انحصار دولت در دست حزب كمونيست در شوروي پايان داده شد، آنگاه  قراردادهاي دوستي شوروي با كشورهاي ديگرتأمین شد و شوروي نتوانست به عراق كمك كند و  اين كشور شكست خورد .

     سپس قانون روابط جمهوري هاي 15 گانه در اتحاديه  جماهير تعديل شد كه ناگهان در دسمبرسال 1991میلادی رؤساي جمهوري هاي (روسيه ،  اكراين و بلاروس) در يك ديدار خصوصي اتحاد جماهير شوروي را منحله اعلام كردند! بدون  اين كه رفراندمي بر گزار شود و گورباچف بدون مقاومت به آنان تسليم شد و چراغ عمر  شوروي با آن همه قدرت اتمي ــ راکتی وقوای مسلح( ارتش سرخ) و هزاران جنرال و  ميليونها انسان معتقد به امرسوسیالیزم ! بدون سر و صدا پايان يافت و يكشبه سرزميني  كه 74 سال سوسياليست و مردم عاري از سرمايه بودند و عده اي كه هم ، معلوم نيست از  كجا ؟! ، ميليونر و سرمايه دار شدند و شركتهاي دولتي( متعلق به عموم مردم) را بالا  كشيدند و به گزارش 13 دسمبرسال 2002 میلادی واشنگتن پست چاپ امريكا ، يكي از اين  پولدار هاي يكشبه به نام « اولگ دريپاسكا » بادادن ده ميليون دالر قرض مي خواهد يك  چهارم يك كارخانه توليد برق روسيه در” سایبریا ـ سيبري ) را كه چهار ميليارد دالر  ارزش دارد ببلعد ، آقای پوتين رئيس جمهوري روسيه نیز نتوانسته بود به قولهايي كه  چند سال پيش براي پايان دادن به غارت روسيه توسط اين افراد داده بود عمل كند، حقايق  مربوط به كارهايي كه از زمان روي كار آمدن « گورباچف»  دردسمبرسال 1985 میلادی پس  ازدرگذشت ناگهاني« چرنینكو» و پيش از او« آندروپوف » در كرملين انجام شده و از  رويدادهاي مهم تاريخ بشر است هنوز در پرده ابهام است و معلوم نيست كه چه وقت روشن  گردد، به هر صورت اين بخش بسيار مبهم تاريخ در آينده نا گزير چند بار دوباره نويسي  خواهد شد، با اين كه بلوك شرق و شوروي منحل شدند ، غرب نه تنها به تعهد خود مبني بر  انحلال ناتو و يا تبديل آن به يك اتحاديه سياسي عمل نكرد بلكه به گسترش آن تا  مرزهاي روسيه پرداخت و صحبت از ورود آن به قلمرو شوروي سابق است.

* ناتو : اين کلمه مخفف جملهء North  Atlantic Treaty Organization يعنی  سازمان نظامی آتلانتيک امريکا بوجود آمده است، درسال 1949ميلادی در واشنگتن تشکيل  گرديد و اعضای آن عبارتند از : امريکا، انگلستان، بلجيم، هالند، لوکزامبورگ،  کانادا، ايسلند، پرتگال، دنمارک، ايتاليا، ناروی ، المان، ترکيه، يونان، (فرانسه در  1966 کناره گيری کرد ) ده کشوراروپای مرکزی و شرقی روز شنبه اول می 2004میلادی به  عضويت کامل پيمان آتلانتيک شمالی « ناتو» در آمدند که عبارتند از:( قبرس، جمهوری چک  ، ایستیونیا ، مجارستان ، لاتویا ، لیتیونیا ، مالت، پولند، اسلواکی و اسلاونیا) به اين ترتيب شمار  اعضای اتحاديه اروپا از 15 کشور به 25 کشور افزايش يافت و مساحت آن 25 درصد بيشتر  شد و جمعيت آن 20 درصد افزايش يافت ونفوس آن به 450 ميليون نفر خواهد رسيد، اتحاديه  اروپا از لحاظ جمعيت به بزرگ ترين بازار واحد چند مليتی در جهان تبديل خواهد شد، با  اين حال پيمان تجارت آزاد امريکای شمالی از لحاظ قدرت اقتصادی همچنان بزرگ تر از  اين مجموعه باقی خواهد بود.

** ورشو : پيمان نظامی  شوروی و کشورهای بلوک شرق اروپا بود که درسال 1955ميلادی در ورشو( پايتخت پولند –  لهستان ) پايه گذاری شد، مرکزآن در مسکو و اعضای آن عبارت بودند از شوروی ،  المان شرقی ـ المان دموکراتیک ـ ، پولند ، مجارستان، چکوسلواکی، بلغارستان، رومانی،  البانی که در 1961 کناره گيری کرد )  پس از اتحاد دو المان و پاشيده شدن شوروی اين  سازمان نيز منحل گرديد.

 روز شمار پانزدهم ماه دسمبر :

1 ـ استقلال جمهوري دمكراتيك  عربي صحرا:-  به تاریخ 15دسمبرسال1975ميلادي: دوران سلطه  و نفوذ هسپانیا برسرزمين صحراي غربي خاتمه يافت و نيروهاي استعماري مجبور به ترك  خاك اين كشور شدند، هسپانیایی ها از سال1884ميلادي نزديك به يك قرن بعد، با همکاری  انقلابيون صحرا، به تشكيل گروههاي مبارز استقلال طلب که اولين حمله چريكي را به  مواضع هسپانیا بود پر داختند، به دنبال آن جبهه” پوليساريو” از اتحاد گروههاي مبارز  صحرا بوجود آمد و بدين ترتيب مبارزات مردم صحرا با استعمارگران هسپانیايي ابعاد  گسترده تري يافت، سرانجام هسپانیايي ها پس ازقتل عام مكرر مردم صحرا با تعيين  يكساله يعني تا پايان فبروری سال 1976 ميلادي اقدام به ترك خاك صحراي غربي كردند، چند روز پس از خروج  كامل قواي هسپانیا ازصحرا، جبهه ” پوليساريو” اين كشور را به نام جمهوري دمكراتيك عربي صحرا  مستقل اعلام كرد.

2ـ محاكمه احتمالي و بازجويي  صدام حسين:ـ به تاریخ 15 دسمبرسال 2003میلادی: جورج بوش رئيس جمهوري امريكا قول داد كه صدام حسين در يك محكمه عمومي به طور  منصفانه محاكمه خواهد شد، بوش اضافه كرد : … ولي صدام قاتل و شكنجه گر بود و نمي  توان اطمينان كرد كه به بازجو ها حقيقت را بگويد، كوفي عنان منشی عمومی سازمان ملل  با توجه به اين مطلب گفته است كه اين سازمان نمي تواند از محاكمه صدام كه ممكن است  به اعدام او ختم شود حمايت كند، وي اشاره كرده است كه اگر قرار است محاكمه اي صورت  بگيرد بايد مطابق اسناد بين المللي باشد، به نقل از منابع امريكايي گفته شده است كه  در بازجويي از صدام از همه روش هاي تحقيق و اشكال مختلف بازجويي استفاده خواهد شد،  برخي ها اين بيان را چنين تفسير كرده اند كه ممكن است صدام براي دادن پاسخ درست به  پرسشها تحت فشار قرار گيرد، به گزارش شبكه هاي هاي تلويزيوني امريكا در بخش اخبار  مشروح ساعت شش و نيم بعداز ظهر 15 دسمبر ، صدام در نخستين دور بازجويي با طعنه و  گاهي به صورت مبارزطلبي پاسخ داده است و گفته است كه از روند مقاومت بي خبر است و  ازجنرال عزت ابراهيم نيز كه گفته شده هماهنگ كننده حملات عراقي هاست بي اطلاع است،  وي در پاسخ به سوال مربوط به برنامه سلاحهاي كشتارجمعي عراق گفته كه چنين برنامه اي  در كار نبوده و همچنين هرگونه ارتباط خود را با القاعده تكذيب كرده است، 15 دسمبر  همچنين فاش شد كه اطلاعات به دست آمده از يكي از بادي گاردهاي پايين دست صدام به  دستگيري او كمك كرد ، ولي به اين فرد جايزه داده نخواهد شد، دستگيري صدام از شدت  مقاومت عراقي ها نكاسته و گفته شده است كه برخي از جوانان عراقي كه نام ناسيوناليست  برخود نهاده اند به حملات انتحاري كمك مي كنند.

3 ـ استقبال از استخوانهاي  ناپلئون:ـ به تاریخ 15 دسمبرسال 1840میلادی: خاكستر  بقاياي جسد« ناپلئون بناپارت» در Les Invalides فرانسه طي مراسم باشكوهي به خاك سپرده شد، وي در سال 1815 در” واترلو” درکشور بلجیم  از نيروهاي اتحاديه اي كه بر ضد او تشكيل شده بود شكست خورده و به جزيره سنت هلن در  اقيانوس اطلس تبعيد شده و در همانجا فوت شده بود، پس از گذشت سالها ، هنگام انتقال  استخوانهاي ناپلئون به فرانسه ؛ از اين استخوانها چنان استقبالي شد كه تا آن روز در  تاريخ سابقه نداشت ؛ زيرا كه وي ديگر قدرتي نداشت كه مردم برايش حساب باز كنند، بيش  از يكصد هزار فرانسوي استخوانهاي او را از بندر تا پاريس كه صدها كيلومتر فاصله  دارد مشايعت كردند،اين چنين استقبالي هر سياستمداري را دلگرم به خدمت به وطن مي  كند، قدر شناسي مردم از يك فرزند وطن با عث ايجاد انگيزه خدمت در همگان وترقي وطن  مي شود، ناپلئون براي اعتلاي فرانسه بود كه آن همه تلاش كرد، وي نه تنها وطن خود را  به صورت قدرت اول اروپا در آورد بلكه دستگاه قضايي مدرن با قوانيني جامع و يك نظام  پيشرفته تعلیم و تربیه كه مورد اقتباس ساير كشورها قرار گرفته برايش به وجود آورد.

 روز شمارشانزدهم ماه دسمبر :

1  ـ طلاق با راي  سنا :ـ به تاریخ 16 دسمبرسال 1809 میلادی: ناپلئون بناپارت  امپراتور وقت فرانسه در اوج قدرت از همسرش« ژوزفين» خسته شده بود و كليساي كاتوليك  سدي در برابر طلاق بود، وي به پاپ متوسل شد تا او فتواي طلاق دهد كه پاپ هم مخالفت  كرد، ناپلئون برخلاف هنري هشتم نخواست خود پاپ شود و حكم به طلاق بدهد و دست به  اقدامي زد كه تا آن زمان سابقه نداشت، وي روز 16 دسمبر سال 1809 به سناي فرانسه رفت  مشكل خودرا علنا براي سناتورها بيان كرد و از آنان خواست كه اگر مايلند براي آزاد  كردن او از اين قيد كه نوعي حمايت از اصل آزادي است راي به طلاق « ژوزفين»  دهند،  سناتورها با اين كه مي دانستند اقدام انان بر ضد آموزش کليسا است، اكثر انان –  احتمالا از ترس – راي به طلاق « ژوزفين»  دادند و اين مصوبه به« ژوزفين» به عنوان  طلاقنامه ابلاغ شد ــ طلاقي كه كلبسا هرگز آن را تاييد نكرد.

2 ـ قبرس بصورت جمهوري شناخته  شد :ـ  به تاریخ 16 دسمبرسال1950 ميلادي: مردم قبرس نهضت  استقلال طلبانه خود را برضدّ دخالتهاي دولت تركيه آغاز كردند، قبرس جزيرهاي  واقع در مديترانه خاوري است كه ازقرن شانزدهم ميلادي تحت سلطه عثماني قرارگرفت و  اين سلطه تا آغاز  جنگ جهاني اول درسال 1914ميلادي ادامه يافت، دراين سال عثماني با المان متحد شد و  انگلستان قبرس را به تصرف خود درآ ورد و درسال 1925ميلادي آن را مستعمره خود اعلام  كرد، ازآن پس ميان قبرسيهاي  يوناني نژاد و ترك نژاد درگيري شدت يافت و سرانجام دراگست سال 1960ميلادي قبرس  بصورت جمهوري مستقل و عضو جامعه مشتركُ المنافع شناخته شد.

 3  ـ در گذشت « موآم» نمايشنامه نويس انگليسي :- به تاریخ  16 دسمبرسال1965ميلادي : سامِرسِت موآم نمايشنامه نويس و اديب انگليسي در91 سالگي  درگذشت « موآم» دررشته فيزيك تحصيل و تحقيق كرده بود اما به علت علاقه زياد به  ادبيات، نويسندگي اختيار كرد و آثار مهم و ارزشمندي خلق كرد « لبه تيغ و ماه و شش  پني» ازآن جمله اند.

4 ـ اسكندر مقدوني به سلطنت  رسید :ـ به تاریخ 16 دسمبر سال 356 قبل از میلاد :  اسكندر مقدوني ” سردار بزرگ مقدونيه( يونان ) در ناحيه فيليپ دوم” مقدونيه ” قدم به  عرصه وجود گذاشت، پدرش پادشاه مقدونيه بود و چون فوت کرد ،مقام او به اسكندر كه  جواني جاه طلب و جنگجو بود رسيد، وي در طول سلطنتش كه همه به جنگ گذشت ،ممالك  بسياري را تصرف كرد و سرانجام روز13 جون سال 323  قبل از ميلاد بعد از 33 سال زندگي  وفات يافت.

ـ میراث اسکندر: اسکندر دست به اقداماتی زد که در وحدت قسمت های کوچک  حکومت وی موثر واقع  شد، ولی اقدامات و تدابیر وی در ایجاد یک ملت واحد که اسکندر آرزوی آنرا داشت به نتیجه نرسید حتی تمامیت و استقلال کشوری که اسکندر، بانی و موسس آن بود تضمین و تامین نگردید و  در شرق، صور و اشکال سیاسی جدیدی پیدا شد و تمدن و فرهنگ یونان با اختلاط و امتزاج با  عناصر محلی، رو به توسعه و رشد و نما گذاشت، در اثر لشکر کشی های اسکندر، که به مقیاس  وسیعی موجبات پیش  رفت روابط و مناسبات اقتصادی و سیاسی میان شرق و غرب را فراهم نمود، یک تمدن یونانی بوجود آمد و در شرق مدیترانه و آسیای مقدم روبه  توسعه نهاد، گرچه نفوذ یونان درایران ضعیف تر بود اما فتوحات اسکندر در تمدن و تاریخ این  کشور چندین قرن اثر گذاشت، از جمله اقدامات مهم و اساسی اسکندر در کشورهای تحت  استیلا و تسلط خود  می توان به موضوع شهر سازی اشاره کرد، بطوریکه روایت کرده اند او هفتاد شهر ساخته ولی احتمال می رود که این رقم قدری مبالغه آمیز  باشد، البته کلیه شهر هایی که اسکندر آنرا ساخته است به معنای حقیقی شهر نبوده است، بلکه قسمت  اعظم آنها دژهای نظامی به سبک مقدونی بود که در اراضی پادشاه ساخته شده …

ـ امپراطوری اسکندر: در دوران سلطنت مقدنی در مشرق، مراکز جدید شهری بوجود آمدند که از “اسکندریه” در مصر شروع و به “اوپیان” در  ساحل شرق هند خاتمه می پذیرد، درایران و آسیای میانه چند شهر به نام اسکندریه معروف است،  اسکندریه در شوش در  تلاقی دجله و ابله، اسکندریه در کرمانی، اسکندریه در آراخوسیا (قندهار کنونی وطن ما افغانستان)، اسکندریه در آریا (هرات کنونی  ـ وطن عزیز ما افغانستان)، اسکندریه در مرغیان (مرو) و … سیاست شهر سازی اسکندر مبنی بر مقاصد جنگی وی بود و  نه اقتصادی یا دولتی، ولی اهمیت این سیاست به تدریج از حدود نیات اسکندر تجاوز کرد و  در یک مقیاس نافذتر و منظم تری به وسیله قائم مقامهای اسکندر و وارثان حکومت وی  تکیه گاه نیرومندی برای آنها شد، باید خاطر نشان ساخت که هزاران تاجر و ضنعتگر یونانی  به امید جلب منافع  بیشتر در کشورهای مشرق زمین به دنبال قشون اسکندر به راه افتادند، اغلب آنها در شهر های جدید رحل اقامت افکندند و دست به فعالیت  زده، تجربیات پر ارزش خودشان را به کار انداختند، و روابط و مناسبات گذشته آنها با  مراکزتاجران یونان موجب توسعه و گسترش میزان مبادله کالا بین مشرق زمین و یونان گردید کشفیات جغرافیایی که در موقع لشکرکشی صورت میگرفت و هم چنین بهبود طرق  تاجران، در توسعه روابط اقتصادی و تجاری بسیار نافذ بود، یکی از مسائلی که در دوران حیات اسکندر محسوس نبود، ولی بعدا  ثمرات و نتایج زیادی از آن عاید  شد، موضوع نفوذ زبان یونان و هنر و دانش آن کشور در مشرق زمین بود که در ایجاد و تاسیس یک  تمدن مختلط و ممزوج نقش مهمی ایفا کرد.

 (از کتاب: تاریخ ایران باستان اثر میخائیل  میخائیلوویچ دیاکونوف)

5 ـ ضمیمه شدن” اکوادور”، با  کشور لمبیا :ـ به تاریخ 16 دسمبر سال 1819 میلادی:  “اكوادور” يكي از ممالك مستقل امريكاي جنوبي كه با رژيم جمهوري اداره ميشود، به  صورت قسمتي از كشور كلمبيا، ضميمه آن كشور شد و اين انضمام ، قسمي از برنامه اي بود  كه براي تاسيس” كلمبياي كبير ” توسط « سيمون دوبوليوار» قهرمان آزادي امريكاي جنوبي  طرح شده بود”  اكوادور “كه روز14 نومبر1515 ميلادي كشف شده و به تصرف هسپانياييها  درآمده بود ،دو سال بعد از الحاق به كلمبيا رسمأ مستقل شد.

 روز شمارهفدهم ماه دسمبر :

1 ـ استقلال کشور” اکوادر”:ـ به تاریخ 17 دسمبرسال1819ميلادي: اكوادور با تلاشهاي سيمون بوليوار ازسلطه هسپانيا  رهايي يافت و به فدراسيون كلمبياي بزرگ پيوست، اكوادور بعد ازمدتي ازاين فدراسيون  جداشد و با اعلام نظام جمهوري به استقلال رسيد،اكوادور درامريكاي جنوبي ميان  كشورهاي پیرو، كلمبيا، برزيل، بوليوي و شيلي قراردارد.

2 ـ تأثيرات مولانا در شرق و  غرب:ـ به تاریخ 17 دسمبر سال 1273میلادی : حضرت مولانا  جلال الدین بلخی در قونيه درگذشت ، در مراسم تدفين وى نه تنها مسلمين بلكه مسيحيان  و يهوديان نيز شركت نمودند وبر سر مزار مولانا سماع بزرگى به همراه همخوانى برگزار  گرديد، اين حقيقت كه وى نه تنها در ميان هم كيشان مسلمان خود بلكه در ميان مسيحيان  و يهوديان قونيه محبوب بود و مقام والايى داشت ، به معناى نقش آينده وى در گفت وگو  ميان اديان تعبير مى گردد، همچنين براساس منابعى كه در دست است روشن گرديده كه  مولانا با روحانيون يونانى كه در آناتولى مركزى از مدت ها قبل فعاليت مى نمودند  درارتباط و رفت و آمد بوده است كه روابط مولانا با يونانى ها بسيار خوب بوده و  احتمالاً بعضى از آوازهاى محلى و بومى يونان وى را برانگيخته و شايد به همين علت وى  نه  به زبان فارسى بلكه به زبان يونانى قرون وسطى قطعاتى را سروده است همچنين وى  زبان رايج آن زمان يعنى تركى قرون وسطى را دراشعارش به كار برده است، سرودن حدود  200 غزل به زبان عربى نيز نمايانگر تسلط وى به ادبيات كلاسيك عرب مى باشد، چنين به  نظر مى رسد كه در زمان حيات و نيز بلافاصله پس از مرگ مولانا، گستره فكرى و ديدگاه  وى در نواحى كه دوستدار ادبيات فارسى بوده و از آن استفاده مى شده ، اشاعه يافته  بود، اين اشاعه در نواحى هندوستان بارزتر و آشكارتر از نواحى ديگر بود وبه قول  محترم« آنه مارى شيمل » که میفرمایند : من معتقدم كه اين امر كه يك عارف هندى به  نام على كلكته اى به قونيه آمده و آنجا با پسر سالمند مولانا به نام سلطان ولد  ملاقات نموده ، حقيقت دارد، وى يك نسخه از مثنوى را با خويش به هند مى برد،اين امر  را نمى توان ثابت كرد ولى حقيقت اين است كه مثنوى هاى كوتاه بوعلى قلندر به سبك و  روان مثنوى معنوى نوشته شده و در حقیقت ديدگاه و تفكر ساده شده مولانا مى تواند  قلمداد شود، بدون شك طرز تفكر موجود در مثنوى در زمان حيات سلطان ولد يعنى 1312 سال  قبل در شبه جزيره هند شناخته شده بود پس از آن شاهد تأثيرات دائم اشعار مولوى در  شبه قاره هند مى باشيم و اين تأثيرات به قدرى عظيم است كه يك وقايع نگار هندو در  قرن 15 از بنگال گزارش مى دهد كه« برهمن » مقدس هم مثنوى رومى را مطالعه مى كند،  بايد توجه نمود كه در شمال سرزمين هند از سال 1206زبان و ادبيات فارسى زبان ادارى  آن منطقه به شمار مى رفت بنابراين اشاعه و گسترش تفكر مولوى در شبه قاره هند كار  سهلى بود و زمانى كه مولوى در مثنوى خويش آواز نى را مى آورد:

“بشنو از نى چون حكايت مى كند………….از  جدايى ها شكايت مى كند”

آنگاه بنگالى ها آن را انعكاسى يا مقايسه اى با فلوتى  كه« كريشنا» با اشتياق مى نوازد، مى بيند، فلوت به عنوان يك آلت موسيقى معنوى و  عرفانى هر دو در سنت زنده است و استفاده مى گردد، از سال 1500میلادی به بعد مثنوى  وقسمت هايى از ديوان شمس روزبه روز در شبه قاره هند شناخته تر مى گردد در عهد مغول  در فاصله سال 1526میلادی تا اواسط قرن نوزدهم ، ما شاهد تأثيرات روزافزون تفكرات  مولانا در ادبيات هندوفارسى و پس ازآن در ادبيات اردو مى باشيم، در دوران مغول به  خصوص پس از اكبرشاه و در دوره شاه جهان تعداد زيادى از مفسران مذهبى وجود داشتند،  شاهزاده« جهان آرا» دختر شاه جهان نيز به تعدادى از عالمان مأموريت داد تا درباره  مثنوى تفسيرنويسى نمايند، در قرون 17 و 18 نمى توان هيچ آثار منظومى را در ادبيات  فارسى يافت كه بى تأثير از مثنوى نوشته نشده باشند، اين نكته نيز بسيار مهم است كه  حتى در ادبيات عاميانه نيز پژواك تفكرات مولانا به چشم مى خورد، براساس ميراث  فرهنگى موجود در سند در قسمت جنوبى پاكستان امروز كه از سال 711میلادی تحت حكومت  اسلام درآمد، مثنوى به طور دائم مطالعه مى شده است .

   شاعر بزرگ سندى زبان ،« شاه عبدالليف » متوفى به  سال 1751 در رساله اش كه اثر بزرگ نظمى وى است ، به حدى منعكس كننده نحوه تفكرات  مولانا است كه «هربرت سلى» مى نويسد: ” اين كافى است كه شاه عبدالليف با آثار  مولانا آشنا باشد و از اين طريق بتوان آثار وى رادرك نمود “، به خاطر مى آورم كه  اولين بار كه رساله سندى شاه عبدالليف را خواندم ، به ناگهان قسمتى از جملات مثنوى  را مشاهده كردم ، به خصوص مصرع هايى از دفتر اول (مصرع 1704) كه در آن مولوى از آب  صحبت مى كند كه نه تنها تشنگان به دنبال آب مى گردند، بلكه آب نيز در جستجوى تشنگان  است .

   شاه عبدالليف راز عشق ميان چشمه آب و انسان تشنه  را در رساله اش به شكل يك داستان عاشقانه مطرح نموده است و نمونه هايى ازاين دست را  در اثر وى بسيار مى توان يافت، در قديم نيز در مناطق مسلمان نشين چنين گفته مى شد  كه عارفان بزرگ در كتابخانه هاى خويش اين سه كتاب را حتماً دارا هستند، يعنى قرآن ،  مثنوى و ديوان حافظ اين سه كتاب به شكلى سنتى نزد همه عارفان قرن 18 در ايالت سند  نيز يافت مى شد، در تمامى آثارى كه به صورت نثر در سند و پنجاب نوشته شدند، مثنوى  مولانا نقش بسيار عميقى را ايفا نموده اند هر كسى كه آثار محمد اقبال را مطالعه  نموده باشد، مى داندكه اقبال تا چه اندازه متأثر از مولانا بوده است و در قبال وى  احساس مسؤوليت مى نمايد، تصور اقبال چنين است كه وى در مولانا هوا و روح زنده اسلام  را مشاهده مى كند، مولانا براى اقبال به مثابه يك انسان ايده آل خداجوى تلقى مى  گردد، آداب و قواعد مولوى كه از جانب پسرش سلطان ولد اشاعه يافت ، بيش از همه در  روشنفكران و هنرمندان امپراتورى عثمانى تأثير نهاد ورقص جمعى سماع در اغلب مناطق  عثمانى اشاعه يافت ولى سماع مولوى در هند وجود نداشت اگرچه صوفيان هندى به موسيقى  علاقه داشتند، هر شخصى كه با ادبيات مدرن ترك آشنايى دارد، مى داند كه يحيى كمال  بيات لى ، متوفى به سال 1958میلادی يكى از بزرگ ترين نمايندگان ادبيات كلاسيك ترك  مى باشد.

    يكى ازآثار تقريباً ناشناخته ولى بسيار باارزش وى  به نام “سماع سماوى ” به معناى رقص آسمانى است كه در آن از تجربيات و احوال دراويش  كه بارقص چرخان اطراف خويش ، خود را در آسمان مى يابند، صحبت مى نمايد، همچنين نيز  شاعر” سورآليست” ديگرى به نام آصف خان جلبى درمورد رقص سماع اثرى بسيار ارزشمند در  قالب اشعار نو دارد، از شاعر ديگرى به نام نظيم حكمت نيز مى توان نام برد كه وى در  دنياى غرب به عنوان پيش قراول سوسياليسم و منتقد سنن و رسوم شناخته مى گردد و در  مسكو درگذشته است، وى در دوران جوانى خويش شعرى بسيار زيبا و مملو از احساسات به  افتخار حضرت مولانا سروده است .

برای معلومات بیشتربه این آدرس مراجعه فرمایند:   http://www.ariaye.com/dari2/farhangi/adib.html

3 ـ نخستین طیاره جنباننده :ـ   به تاریخ 17 دسمبرسال1903ميلادي: نخستين طیاره جنباننده جهان كه برادران« رايت» آن  را ساخته بودند با موفقيّت به پرواز درآمد و نزديك به يك دقيقه درفضا پرواز كرد،  برادران« رايت» با مشاهده پرواز طیارهء بي الهء جنباننده يا( گلايْدِر) به پرواز  علاقمند شدند و درنهايت با پشتكار فراوان نخستين طیارهء جنباننده جهان را ساختند.

 روز شمارهجدهم ماه دسمبر

1 ـ كشف باكتري طاعون در جاپان :ـ به تاریخ 18 دسمبرسال 1894 ميلادي :آقایان” يرسن” و” كنيا ساتو” همزمان با هم  باكتري طاعون را در جاپان كشف كردند، طاعون از حشره اي بنام كك به انسان سرايت مي  كند، رايج ترين نوع طاعون ، طاعون ريوي است كه از انسان به انسان ديگر سرايت مي  كند، شايان توجه است كه ميزان مرگ ومير، ناشي از بيماري طاعون بعد از كشف عامل  بيماري به كمتر از پنج درصد كاهش يافت.

2 ـ نخستين ايستگاه راديويي  جهان:- به تاریخ 18 دسمبرسال 1902 ميلادي : ماركوني  مخترع مشهور ايتاليايي نخستين ايستگاه راديويي جهان را تاسيس كرد، بدين ترتيب  گفتگوهاي سريع ميان دوقاره اروپا و امريكا برقرارشد، گفتني است كه تا آن زمان راديو  فقط وسيله مخابراتي بود از آن پس به وسيله اي براي سرگرمي تبديل شد.

3 ـ رشد اقتصادی درتولید سالانه  چین:ـ به تاریخ 18 دسمبر سال 2004 میلادی: « هو » رهبر  چين در مراسمي در ماكائو گفت كه رشد اقتصادي چين در سال 2004 كه 13 روز ديگر پايان  مي يابد بيش از 9 درصد بوده و ما براي سال آتي بايد آن را به 8 درصد پايين آوريم تا  تورم پول از چهار درصد بالا نرود ( معادل امريكا )، وي گفت كه در سال 2004 حجم  مبادلات تجاری چين از يك تريليون و يك ميليارد دالر بالاتر رفته است، طبق برنامه،  چين تا پنج سال ديگر توليد سالانه موتر را به پنج ميليون دستگاه خواهد رساند و مقام  سوم جهان را پس از امريكا و جاپان به دست خواهد آورد.

روز شمارنزدهم ماه دسمبر

1- قيام عزل فليپ ازمقام سلطنت  هسپانیا :ـ به تاریخ 19 دسمبرسال1706ميلادي: مرم هسپانیا  قيام بزرگ خود را عليه سلطنت فليپ پنجم آغازكردند، هدف ازاين قيام عزل فليپ ازمقام  سلطنت هسپانیا بود، اين قيام ابتدا به خروج فيليپ ازمادريد منجر شد اما بعد از چند  روز فيليپ پنجم بارديگر به مادريد بازگشت و قيام كنندگان را به شدت سركوب و پس از  آن شماري ازرهبران قيام مردم را اعلام كرد.

2- سيرالئون ازكشورهاي اِفريقاي  غربي ضميمه انگلستان شد:ـ به تاریخ 19  دسمبرسال1787ميلادي:. اين سرزمين پس از330سال كه ازتاريخ اكتشاف آن ميگذشت جزء  متصرفات انگلستان شد، سيرالئون را داسينترو كاشف پرتگالي كشف كرد و پس از آغاز سلطه  استعماري انگليس تا سال1961ميلادي دراسارت اين كشور ماند، سرانجام درسال1961ميلادي  سيرالئون به استقلال رسيد و حكومت فرمانداري عمومی درآن برقرارشد، سيرالئون تا قرن  هجدهم ميلادي ازمهمترين نقاط صادركننده برده درقاره اِفريقا بود و مردم اين كشور  بدست اروپاييها به بردگي درميآمدند.

3 ـ استقلال كشور” ايرلند”  ازانگلستان:ـ به تاریخ 19 دسمبرسال1921ميلادي: كشور  ايرلند ازمتصرفات انگلستان استقلال يافت، ايرلند مدت هفت قرن مستعمره بريتانيا بود  اما مردم ايرلند هميشه با حكومت انگليسيها مخالفت و مبارزه ميكردند، عاقبت  درسال1921ميلادي به موجب پيمان منعقد شده درلندن، بجزشش ايالت ايرلند كه ايرلند  شمالي خوانده شدند؛ ديگر بخشهاي ايرلند بصورت دومينيون بريتانيا درآمد و با نام  دولت آزاد ايرلند اعلام موجوديت كرد، درسال1949ميلادي براساس قانون اساسي ايرلند  اين كشور بطوررسمي جمهوري ايرلند نام گرفت و ازسال1966ميلادي روابط اقتصادي خود را  با بريتانيا گسترش داد.

4 ـ مشکلاتی بوش رئیس جمهور  امریکا:ـ  به تاریخ 19 دسمبرسال 2004 میلادی : « ديويد  برودر» روزنامه نگار امريكايي در مقاله اي كه از سوي سنديكاي مربوط در شماره يكشنبه  19 دسمبر2004میلادی بسياري از روزنامه هاي امريكا انتشار يافته مسائل مهمي را كه  جورج بوش در دوره دوم حكومت خود با آنها رو به رو است به اين ترتيب بر شمرده است:

ـ  رو به رويي با سياستهاي تازه داخلي و خارجي پوتين

ـ مسئله عراق

ـ برنامه هاي اتمي ايران و كره شمالي

ـ رقابت اقتصادي با چين

ـ روابط سرد و از كار افتاده اروپاي غربي و امريكا

ـ تروريسم

ـ مسئله افغانستان

ـ مسئله اعراب و فلسطين،

   «برودر» نوشته است كه خانم « كندوليزا رايس » در  اين شرايط سخت ، رياست ديپلماسي امريكا را به دست مي گيرد، مردم امريكا اخيرا نشان  داده اند كه با هرگونه جنگ تازه مخالفند و بنابراين، وي بايد مسائل را از راههاي  ديپلماتيك حل كند، لذا به همكاراني نياز دارد كه ديپلمات واقعي باشند، نبايد  وفاداري به جورج بوش را در انتخاب ديپلماتها ملاك و ضابطه قرار دهد كه موفق نخواهد  شد.

روز شماربیستم ماه دسمبر :

1 ـ سرزمين ” پیرو” به استقلال  رسيد:- به تاریخ 20 دسمبرسال1821ميلادي:: اين كشوربيش از  290سال تحت سلطه هسپانیا بود، اما سرانجام با مبارزات مستمرمردم” پیرو”، ورهبريهاي  « سان مارتين و سيمون بوليوار» مجدداً به استقلال رسيد، پس از استقلال حكومت جمهوري  در” پیرو” ، برقرارشد اما همواره نظامهاي خودكامه براين كشور حكومت كردهاند و  كودتاهاي نظامي اوضاع اقتصادي و سياسي اين كشور را دستخوش نوسانات شديد كرده است.

2 ـ شورش مردم چين بر ضد سلطه  مغولها :ـ به تاریخ 20 دسمبر سال 1398 میلادی« ژو يووان  زانگ » دهقانی كه چين را بار ديگر متحد كرد و سلسله پادشاهي مغولها را در چين منقرص  ساخت و آنها را به دشت گبي Gobi فراري داد، وی درتاریخ 20 دسمبر در سال 1398 ميلادي درگذشت، ژو ( زو ) هنگام مرگ 70  ساله بود، پدر« ژو» او را در جواني از كار دهقانی مانع شد و به مکتب آموزش روحانيون  بودايي فرستاد و روحاني شد و در اين سمت اطلاعات وسيعي از عدم رضايت مردم از دولت  مغولي چين (سلسله يووان) به دست آورد، سپس دسته يي از دهقانان و مردم عادي چين را  با خود همدست كرد و انقلاب بزرگي به راه انداخت كه به انقلاب كلاه سرخ ها (Red  Turbans دستار” لنگی ” سرخ ها ) معروف شد، او مي دانست  كه اربابان ملك حامي پادشاه هستند، بنابراين به تضعيف و از ميان بردن آنان پرداخت و  در سال  1368 میلادی شهر “پیكن ” (مرکز کشور چین) را به آساني تسخير كرد، سپس  شاهزادگان ايالتهارا عزل و زنداني و وحدت چين را بار ديگر تامين كرد، وي تا آخرين  لحظه عمر از غم مردم عادي و دهقانان فارغ نبود و براي نويسندگان و اهل فرهنگ و ادب,  حتي آنان كه روش وي را نمي پسنديدند حقوق ماهانه برقرار كرده بود،« ژو» براي حفظ  وحدت چين يك شبکه سراسري مخفي اطلاعاتي در چين ايجاد کرده بود تا او را از هر گونه  مخالفت و دشمني و توطئه آگاه گردانند.

3 ـ دستگيري جنرال« نوريه گا»  رئیس جمهور پاناما :ـ به تاریخ 20 دسمبرسال 1989 : لشکر  کشي امريکا به کشور ” پاناما” براي دستگيري جنرال « نوريه گا» رئيس دولت اين کشور و  انتقال او به امريکا جهت محاکمه و مجازات  صورت گرفت چنانچه بتاریخ فوق در سال1989  نيروهاي اعزامي جورج بوش ( پدر ) رئيس جمهوري وقت امريكا با کمک نظاميان امريکايي  مستقر در منطقه کانال” پاناما” که جمعا بالغ بر 24 هزار تن حمله نظامي خود را به  واحدهاي جنرال« مانوئل نوريه گا » رئيس دولت” پاناما” كه در امريكا متهم به معاونت  درصدور كوكايين شده بود .

   « نوريه گا ي» متولد سال 1934 میلادی از جواني در  قوای مسلح ” پاناما” فعاليت داشت و با کمک امريكا به قدرت رسيده بود، او مي گفت: كه  اتهام وارده در امريکا به او ، سياسي است و از هنگامي وارد آمده كه او حاضر نشد به  خواست دولت واشنگتن وارد جنگ با کشور ” نيكاراگوئه” شود، در نخستين روز حمله که  ساعت يک بامداد آغاز شده بود مقاومت نيروهاي ” پاناما” و شبه نظاميان معروف به  گردانهاي ” حيثيت ” شديد بود، در آن زمان جنرال« کولن پاول» رئيس مرکز فرماندهی  مشترک و ديک چني وزير دفاع امريکا بود.

4 ـ یکی ازدلایلی که شوروی از  هم پاشید :ـ  به تاریخ 20 دسمبرسال 2004 میلادی : « لوژن  تانگLiuzhen Tang  »  سفير جمهوري توده اي چين درتهران ضمن مصاحبه خود كه به تفصيل در روزنامه كيهان  بتاریخ 11 دسمبر انتشار يافته بود، در مورد فروپاشي شوروي گفته بود: ” در شوروي  عدالت بود ولي انگيزه نبود و چين از آن درس گرفت ”   به نظر بسياري از انديشمندان،  برقراري عدالت همه جانبه ( سوسياليسم ) آرزوي هميشگي بشر بوده است، بنا براين،  فروپاشي شوروي به دليل غير عملي بودن سوسياليسم نبود و عمدتا به اين دليل بود كه  رهبران انقلاب بلشويكي سال 1917 میلادی آن را دفعتا، با عجله و به طور كامل در  سرزميني كه مطلقا آمادگي آن را نداشت پياده كردند و از اعمال زور براي اجراي آن خود  داري نورزيدند، اگر در آن زمان قرار بود سوسياليسم در سراسر جهان پياده شود، روسيه  به لحاظ شرايطي كه داشت در ميان ملل، در رديف آخر آمادگي سوسياليست شدن قرار داشت،  در چنين كشوري، رهبران انقلاب بايد از ملي كردن اراضي و منابع توليد آغاز مي كردند  و سپس آنها را به اجاره تعاوني ها مي دادند تا رقابت و «انگيزه» از ميان نرود و در  دهه هاي اول، خود تنها به امر آموزش وصحت یابی رايگان و تامين مايحتاج مردم ( تجارت  دولتي ) و بازنشستگي عمومي و از ميان بردن فقر و آماده ساختن نفوس براي زندگي و  اشتغال در يك «جامعه سوسياليستي تمام عيار » مي پرداختند، اقدام عجولانه ديگر اين  بود كه امپراتوري روسيه را بر پايه مليت هايش به جمهوري هاي متعدد قسمت كردند، حال  آن كه سوسياليسم ماركسيستي به مليت توجه نبايد داشته باشد و دمكراسي شورايي ( ساويت  ) متفاوت از ايجاد جمهوري هاي متعدد در خاك يك كشور است، لنين كه در اين زمينه  رئاليستي فكر مي كرد گفته بود اگر حتي مردم يك دهات و روستا تقاضاي خود مختاري كنند  به آنان بدهيد كه مي دانيم در نيمه دسمبر سال 2004 میلادی ولاديمير پوتين با امضاي  يك قانون، اختيارات بخشهاي كشور، را پس از 9 دهه در فدراسيون روسيه محدود كرد، عامل  ديگر؛ رخنه فرصت طلبان به دستگاههاي دولت و اداره بود كه خود را مومن به سوسياليسم  جا زده بودند كه تخريب از ناحيه اين جماعت كه رخنه آنان در سه دهه آخر عمر شوروي  شدت گرفته و عمومي شده بود ضربه نهايي بر پيكر شوروي بود.

5 ـ قذافي از اسلحه كشتار جمعي  منصرف شد :ـ به تاریخ 20 دسمبر سال 2003 میلادی: معمر قذافي رهبر ليبي پس از يك مقاومت دهها ساله 20 دسمبر 2003میلادی با  امتیازی از سر راه سياست امريكا كنار رفت و اعلام داشت كه از تلاش براي ساختن  هرگونه اسلحه كشتار جمعي منصرف شده و دروازه هاي كشورش به روي بررسی کنندگان مربوط  باز است، در طول مقاومت ، يك بار ليبي مورد حمله هوايي امريكا قرار گرفت و متحمل  تلفات و خسارات شد و تحريم آن از سوي دولت امريكا با اين كه حاضر به پرداخت غرامت  به بازماندگان انفجار پرواز 103 پان امريكن شده و فهرست بلند بالاي ممنوع الخروج ها  را لغو كرده ادامه داشت، از دهه 1980میلادی كه هنوز شوروي بر سر پا بود ، سياست  امريكا بر اين پايه قرار گرفته بود كه معارض نداشته باشد ـ كوچك و يا بزرگ، براي  امريكا دارندگان اسلحه استراتژيك و نيز افراد نيرومند، هر دو خطر محسوب مي شوند،  افراد نيرومند از جمله( مائو ، هوشي مين ، تيتو ، نهرو ، ناصر ، سوكارنو ، دوگل و  آلنده) از اين دنيا رفتند و صدام حسين در چنگ آن دولت در آمد و هم اکنون غیر مستقیم  بر آن نظارت دارد، ماندلا بازنشسته شده و كاسترو و چاوز گرفتار مسا ئل خود هستند،  دولت فدرال افريقاي جنوبي داوطلبانه و بدون سر و صدا از سلاحهاي اتمي اش دست برداشت  و فقط مانده است كره شمالي ، كه مقامات امريكايي مي دانند به علت موقع جغرافيايي و  ساختار سياسي و قدرت نظامي ، به مصلحت نيست جز با مسالمت ( فرمول شوروي ) فعلأ با  آن درگير شد و در شرایط فعلی امریکا همچنان  میخواهد پرابلم اش را با سوریه ومسایل  مربوط به سلاح اتمی ایران یک طرفه کند.

6 ـ تمركز اختيارات در كرملين و  اظهارات جورج بوش :ـ  به  تاریخ  20 دسمبرسال 2004 میلادی: در مصاحبه جورج بوش رئيس جمهوري امريكا نوشته اند  كه وي تلاش كرد كه از ولاديمير پوتين و اقدام هاي تازه او ( تمركز اختيارات در  كرملين ، چند مورد با لحن خشن خطاب كردن امريكا، مسافرتهاي پي در پي به كشورهاي  ديگر براي يافتن دوست و متحد و …) انتقاد نكند و پاسخ به پرسشها را به بيان اين  جملات كه با هم مناسبات شخصي حسنه دارند و در جريان ديدار ماه فبروری 2005میلادی از  اروپا  با او هم ملاقات داشت بسنده كند، بوش در اين مصاحبه براي نخستين بار اعتراف  كرد كه برنامه آموزش نظامي عراقيان موفقيت آميز نبوده است و اظهار تاسف كرد كه  نظاميان عراقي به محض رو به رو شدن با آتش دشمن و خطر فرار مي كنند، هدف اين آموزش  اين بوده است كه 125 هزار نظامي عراقي براي حفظ امنيت داخلي اين كشور آماده شود كه  هنوز تحقق نيافته است، اين بيان پرزيدنت بوش چنين تفسير شده است كه نظاميان  امريكايي براي مدتي طولاني در عراق باقي خواهند ماند، مطلب ديگر از مصاحبه بوش كه  تفسير شده است اين موضوع بود كه گفته بود انفجارهاي موترها و حملات ديگر، بر روحيه  عراقي ها اثر منفي گذارده است و هدف مخالفان هم همين بوده كه عراقي ها نگران و  لرزان باشند، بوش قبول كرد كه ادامه اين حملات و خرابكاري ها كه خبر و تصوير آن  هرشب از شبكه هاي تلويزيوني امريكا پخش مي شود باعث ايجاد ترديد در بينندگان اين  اخبار شده است، درباره اين مصاحبه نوشته شده اند كه جورج بوش در قبال برنامه هاي  اتمي ايران و كره شمالي ملايمتر از گذشته سخن به ميان آورده و در مورد ايران گفته  بود كه چون امريكا مناسبات سياسي خود با ايران را قطع كرده، متكي به تماس ديگران با  اين دولت است كه مشغولند، ولي درباره مداخله در اوضاع عراق به ايران و سوريه اخطار  كرده ايم و در اينجا اين اخطار را تكرار مي كنم و انتظار دارم كه اين كلام من به  گوش اين دو كشور برسد و به جريان و چگونگي برگزاري انتخابات عراق احترام بگذارند.

    سناتور« وارنر» رئيس كميسيون نيروهاي مسلح سناي  امريكا هم دو روز قبل از پرزيدنت بوش در باره ضعف نظاميان عراقي گفته بود: در ديدار  اخير از عراق متوجه شدم كه نظاميان تازه عراقي كه ما آنان را تعليم داده ايم از  لحاظ موثر بودن در پايين ترين سطح قرار دارند، در فهرست هاي دريافت دستمزد ماهانه  114 هزار نفرند، ولي در عمل …. مصاحبه يك ساعته جورج بوش يك روز پيش از وقوع  انفجار انتحاري در اردوگاه نظاميان امريكا در شهر موصل عراق صورت گرفت كه ضمن آن  دست كم 18 امريكايي كشته و بيش از 50 تن ديگر مجروح شدند، انفجار هنگام صرف ناهار  صورت گرفت.

روز شمار بیست ویکم ماه دسمبر :

  1 ـ تولد “هنريک بول” داستان  نویس المانی :ـ به تاریخ 21 دسمبر سال 1917  میلادی:داستان نگار الماني« هنريك بول Heinrich  Boll » به دنيا آمد، وی 68 سال عمر كرد و در سال 1972  برنده جايزه ادبي نوبل شد، او در داستان نويسي، نگارش داستانهاي كوتاه و مقاله  مهارت فراوان داشت« هنريك» در نوشته هاي خود رنج ها و سختي ها الماني را در جريان  جنگ جهاني دوم و پس از اين جنگ به خوبي تشريح كرده است، داستانهاي معروف او عبارتند  از:( دلقك ، احترام از دست رفته كاترينا بلوم، طبل نازك، قطار سر وقت بود، ارواح و  ….) وي با اين كه تحصيلات كلاسيك نداشت در گفتاري در سال 1980میلادی تعريف جالبي  از داستان و داستان نگاري و اهميت كه هنر نويسندگي و اوج تفكر و تخيل است به  دست داده و به طلوع و درخشش داستان نگاري در ميان بعضي ملل و انحطاط و زوال آن در  كشورهاي ديگر اشاره كرده است، بول كه در1985میلادی فوت شد گفته است كه در كشورهاي  اختناق عقيده و بيان كه دولتهاي حتي به زبان داستان، حاضر به تحمل انتقاد و شنيدن  ضعفها و كمبودها نيستند داستان نويسي عشق و سكس و … رواج مي يابد، زيرا كه داستان  نگار نمي تواند هنر خود را براي مدتي طولاني محبوس سازد و اگر چنين داستانهايي بد  آموزي تلقي شده اند، گناه از نويسنده نبوده است، « بول » داستان نگاري را نيازمند  به حمايت و تشويق ملي ( دولت ـ جامعه ) دانسته و گفته است: با اين كه ” پاسترناك”  با نوشتن يك داستان چهره شوروي را خراب كرد وي را از محله زيباي نويسندگان در حومه  مسكو و مقرري قابل ملاحظه اش محروم نكردند، دولتها بايد ملاحظه احوال نويسندگان  داستان را داشته باشند و اسپانسري آنان را برعهده گيرند تا اين هنر ادبيات ترقي و  پيشرفت كند.

2 ـ قیام درزمین” دومينيكن ” :ـ به تاریخ 21 دسمبرسال1801ميلادي: سرزمين دومينيكن براثرقيام « توسن لووِرتور»  رهبرسياهپوست کشور”هائيتي ” اززيرسلطه فرانسويان خارج شد و به “هائيتي ”  پيوست،  درسال1802ميلادي « توسن لووِرتور»  به رياست جمهوري دائم اين سرزمين انتخاب شد، يك  سال بعد« ناپلئون» نيروهاي خود را براي مقابله با او به “هائيتي ”  فرستاد و اين  امرموجب شكست ناگهاني اونشد، بااين كارهسپانيائي ها مجدداً بر« دومينيكن» سلطه  يافتند اما با قيام مردمي پس ازچندي نيروهاي بيگانه ازاين سرزمين خارج شدند و  درسال1844ميلادي جمهوري دومينيكن تأسيس شد.

3 ـ بنیان سازمان آزاديبخش  فلسطين:- به تاریخ 21 دسمبرسال1964ميلادي: به كوشش  كشورهاي عضو اتحاديه عرب سازمان آزاديبخش فلسطين  بنيان گذاشته شد، يك سال بعد ازتأسيس، سازمان چريكي جنبش آزاديبخش ملي فلسطين بنام  اَلفتح با اجراي چند عمليات نظامي درمناطق اشغالي اعلام موجوديت كرد، سپس درمقام  ناظردرسازمان ملل متحد پذيرفته شد، اسم سازمان آزادی بخش فلسطین با نام یاسر عرفات  جاویدان است چونکه ورود ياسرعرفات 27 ساله به گنگره بين المللی محصلان در پراک مرکز  گشور چکوسلواکيای سابق که ازحق عضويت کشور فلسطين دفاع ميکرد، ياسرعرفات را سمبولی  از مبارزه و پيکار بين مردم معرفی داشت ودرسال 1965 ميلادی سازمان چريکی بنام « فتح  » را بنياد گذاشت ودر سال 1969 ميلادی با سازمان ديگری بنام « ساف » وحدت کرد که  اين گروه ها ياسر عرفات را در رأس آن قرار دادند و اين سازمان با رهبری عرفات (و با  افول ناصر بعد از جنگ شش روزه 1967میلادی ) مبدل به يک سازمان ناسيوناليست فلسطينی  شد، سازمانی که بافعاليتهای رهبرجديد خود جنبشی شد ملی،  فراگير و پرحضور در عرصه سياست و اجتماعی فلسطين، چنانچه بتاريخ 13 نومبر 1973 ميلادی ، ياسرعرفات در سازمان ملل  متحد سخنرانی پرشوری نمود که نمايندگان جهان را از تقابل اعراب و اسرائيل آشنا کرد،  چنانچه زمانی که لشکر اسرائيل در سال 1982 ميلادی حمله را به” لبنان” به منظور  نابودی سازمان« ساف» صورت داد، بيشترازپيش سرنوشت فلسطيني ها به موضوع مورد توجه  افکارعمومی جهان مبدل شد،عرفات هويت چريکی خود را بعد از آغازين دهه نود با مشخصه  يک رهبرسياسی تعويض نموده بود، اين در حالی بود که جان به در بردن از نقشه های ترور  و حوادث پياپی، به عرفات شصت ساله وجهی اسطوره ای بخشيده بود، او که در 1988 ميلادی  مبارزه مسلحانه عليه اسرائيل را رها کرده و گفتگو را به رسميت شناخته بود، درسپتمبر  1993ميلادی معاهده اسلو را امضا کرد و درکاخ سفيد با( اسحاق رابين ) صدراعظم اسرائيل دست داد تا پديد آورنده يکی از تاريخی ترين  لحظه های پايان قرن بيستم باشد، يکم جولای 1994 میلادی، ياسرعرفات پس از سالها به  سربردن در تبعيد به اراضی فلسطينی بازگشت جمعيت بسياری برای استقبال از او گرد  آمده‌اند، او در سخنانی پرشور  مردم را به تداوم مبارزه فرا می‌خواند و نويد تشكيل كشوری با پايتختی بيت‌المقدس را  می ‌دهد تا دو سال بعد در اولين انتخابات سراسری به رهبری تشکيلات خودگردان فلسطينی  بعنوان مقدمه کشور مستقل فلسطين برگزيده شود، اگست 1999 ميلادی عرفات هفتاد ساله شده بود ، جمعی از كودكان” رام  الله ” صبحگاه با دسته‌ای گل او را غافلگير می ‌كنند تا تولدش را تبريك گويند، از  او می ‌پرسند كه چه آرزوی برنيامده‌ای دارد، عرفات پاسخ می‌دهد: نيايش بر  خاك بيت‌المقدس، در سالهای پايانی قرن بيستم، با کمرنگ شدن تدريجی اميد به يک  صلح پايدار ميان طرفين درگير، ياسر عرفات به موضع سرسختانه تری روی آورد تا در  حرکتی استراتژيک کماکان اعتبار و محبوبيت خود را به عنوان سردمدار مبارزه فلسطينيان  حفظ کند، شکست اجلاس” کمپ ديويد  دوم”  و بازديد آريل شارون صدراعظم اسرائيل از ديواربيت المقدس به فاصله کمتر از دو  ماه از آن در تابستان سال 2000 ميلادی، موجب شد تا صلح فراموش و دومين( انتفاضه * ) فلسطينيان آغاز شود، در سالهای اخيربا شعله ور شدن آتش خشونت، جنبش های  افراطی ترمانند حماس به چيرگی بی چون و چرای عرفات درعرصه مبارزه و سياست فلسطين  پايان داده اند.

   حصرعرفات درمقر، فرماندهی اش در” رام الله” که از سال 2002  ميلادی آغاز شد  موجبات انزوای بيشتر رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين را فراهم آورد عرفات75 ساله  جمعه29، اکتوبر2004 ميلادی مطابق 18 عقرب 1383 خورشيدی پس از بروز ناراحتی مرموزی  ازمقر کار خود در شهر”رام الله” در کرانه باختری به پايتخت فرانسه منتقل شد، برای عرفات که رويای رسيدن به بيت‌المقدس همچنان نامتحقق  مانده، آرزويش اين است كه دستكم در آنجا به خاك سپرده شود، دولت شارون مخالف  است، برسرمرده عرفات نيز كشاكشی در حال شكل گرفتن بود گويی كه او پس از 40 سال مبارزه ، تبعيد، بازداشت  خانگی و … هنوز هم مستحق آرامش نيست، زندگی عرفات  و پست و بلند كار اوآینه تمام ‌نمايی ازرنج‌ها، تناقضات و ناكامی‌های مردم فلسطين  بود، ظاهرا مرگش نيز تداوم اين آينه  بود،  فراتر از آينه اما هرجا كه نامی از  فلسطين بوده و هست نام عرفات هم تداعی شده است، 40 سال پيش كه او پا به ميدان  مبارزه نهاد، جهانيان كمتر می ‌دانستند كه فلسطين كجاست، اين عرفات و يارانش بودند  كه سرنوشت ميليون‌ها فلسطينی‌ها را در دستور كار جهان نهادند و چشم جامعه جهانی را  به رنج و آوارگی مردم فلسطين خيره كردند، سياست  نمودن درشرايط دشوار، درهنگام جنگ و اشغالگری ، در تبعيد و با داشتن متحدينی  ناپايدار و امكاناتی محدود و درنبود نهادهای مدنی، ضعف سنن دمكراتيك و فقدان كشوری  كه بتوان درآن به شيوه‌ای متعارف سياست ورزيد، كار آسانی نيست و آنگاه كه شرايطی را ايجاد كند كه وحدت بی‌خدشه ، انسجام صفوف و تمركز اختيارات در  دست ” رئيس” حلال مشكلات به نظر رسد طبعا انحرافات ، جنگ و جدال‌های معينی نيز سربر  می‌آورند و اين‌ها همه بستری را به وجود آورده بودند كه در كنار توانايی‌ها و  مهارت‌های عرفات ضعف‌های او نيز تبارز يابند محبوبيت و نفرت كه در طول زندگی سياسی  نصيب عرفات شده بود نيز در اين بود كه چه كس با كدام انگيزه و با كدام ارزيابی ضعف  و قوت او را زير ذره بين گذارد، كسانی كه با عرفات طرف صحبت و مذاكره بودند ، چه در  ميان خود فلسطينی‌ها و چه در گستره بين‌المللی كتمان نمی ‌كنند كه او سياستمدار  ورزيده  و سخت بامهارتی بود، در جهان عرب كمتر سياستمداری را می ‌توان سراغ گرفت  كه با وصف محروميت از امكانات و ابزار رايج برای اعمال ديپلماسی همچون عرفات خبرگی  و مهارت به نمايش گذاشته باشد.

    شگرد معروف او درعرصه ديپلماسی كه به عنوان ” هم  آری ، و هم نه ” معروف شده است، به علاوه تبديل كردن صحنه مذاكره به بازی شطرنج تا  حد خسته كردن حريف، از جمله یادگار های معروف عرفات در 40 سال زندگی سياسی اوست حضوراعتنا برانگيز او در برابر  مجمع عمومی سازمان ملل برای اولين بار در سال 1974 ميلادی كه عملأ  تاييد جهانی او  و مبارزه مردم فلسطين را رقم زد نيز، از نقطه عطف‌های كارزار سياسی 40 ساله عرفات به شمار می ‌رود، او در حالی كه كلت بر كمر داشت تا نشانه‌ای از مبارزه و  مصاف‌جويی را برای احقاق حقوق مردم فلسطين به نمايش گذارد، شاخه زيتونی برسر دست  گرفت و اعلام كرد كه طالب صلحی عادلانه است.

برای معلوملت بیشتر به این آدرس مراجعه فرمایند      http://www.ariaye.com/dari1/tarikhi/adib2.html

4 ـ  در گذشت ابوالوليد محمد «  ابن رشد » :ـ  به  تاریخ 21 دسمبرسال 1198 ميلادي: ابوالوليد محمد« ابن  رشد » انديشمند و نويسنده  بنام عرب هسپانيايي كه در جهان غرب به Averrossمعروف  است ديده از جهان فروبست، وي در سال 1128 ميلادي در قرطبه ( كوردبا ) هسپانيا در  خانواده يك قاضي به دنيا آمده بود و در رشته هاي فلسفه ، قانون وطب تحصيل و در  كتابخانه بزرگ ” الحكم حكمران ” اموي هسپانيا مطالعه كرده بود، او سالها به دعوت  ابو يعقوب حكمران مراكش در اين سرزمين بسر برد، از او 87 كتاب در 20 هزار صفحه  برجاي مانده است كه معروفترين انها تفسيري بر افكار ارسطو ، قانون ، كليات فلسفه  ، نگاهي به جمهوري افلاطون ، تحفه التحفه در تفسير عقايد غزالي ، تطورات تاريخي،  كتاب در حركت فلكي ، الموسيقي و كتاب كليات في طب )هستند، « ابن  رشد » روش نويني  براي نو شتن تفسير و تلخيص ابتكار كرده است كه هنوز كهنه نشده است، طبق نظريه فلسفي  « ابن  رشد » ، انسان كاملا بر سرنوشت خود حاكم نيست، در كتاب طب كه به پايه ”  قانون ” « ابن سينا» نمي رسد روش پيشگيري از امراض را ارائه داده است كه در آن زمان  تازگي داشت، افكار « ابن  رشد » كه مترفي بود در تجديد حيات علوم ، ادبيات و هنر در  اروپا ( رنسانس ) تاثير چشمگير داشت.

5 ـ تحریم بازيهاي المپيك :ـ به تاریخ21 دسمبر سال393 ميلادي: « تئودوسيوس» امپراتور  وقت روم مسابقه هاي المپيك را كه از سال 776 پيش از ميلاد به مدت 1169 سال لاينقطع  حتي در سالهاي جنگ ادامه داشت و نوعي رقابت مسالمت آميز پهلوانها و هنرمندان شناخته  شده بود تعطيل كرد، در فرمان« تئودوسيوس» تصريح شده بود كه مسابقه هاي المپيك غير  مذهبي و گناه است و براي هميشه ممنوع خواهد بود، اين رقابتها از جولای یعنی 776 سال  پيش از ميلاد آغاز شده بود و در زمان معين در يونان انجام مي گرفت، مسابقه هاي  المپيك در قسمت ورزش بدني، پس از يك وقفه1603 ساله از سال  1896 میلادی با همان  تشريفات قديم و مشعل در همان ماه جولای ، ولي اين دفعه هر چهار سال يك بار از  سرگرفته شده است و داراي يك كميسيون جهاني برگزار كننده است تا گرفتار تصميم يك  امپراتور نشود، مسابقه هاي هنري ، علمي و ادبي به صورت ها و عناوين مختلف احياء شده  و يا در شرف بين المللي شدن است، قرار نبود كه سياست در امر ورزش مخصوصا مسابقه هاي  جهاني مداخله داشته باشد ، ولي در بيست و دومين دور بازيهاي المپيك كه در جولای سال  1980 میلادی در مسكو برگزار شد امريكا ، المان و جاپان به نشانه اعتراض به مداخله  نظامي شوروي در افغانستان شركت نكرده بودند و عملا اين بازيها را تحريم كرده  بودند!. ولی امریکایی ها بیخبر از آنکه روزی پای نظامی خودش در افغانستان کشیده  میشود ولی تحت نام دیگری .

6 ـ تولد « ژوزف استالین »  : ـ به تاریخ 21 دسمبرسال 1879میلادی : « ژوزف استالین »    در گرجستان روسيه به دنيا آمد و پنجم مارچ سال 1953میلادی در گذشت، در وفاداري  استالين به سوسياليسم كوچكترين ترديد نيست ، ولي از ديدگاه بي طرفترين مفسران ”  تاريخ عقايد ” هم نگاه كنيم روش هاي او مآلا مانع ثبوت كارايي سوسياليسم شد،استالين  كه تجربه ايستادگي هاي سالهاي نخست پيروزي انقلاب بلشويكي را ديده بود و نيرنگها ي  كمونيستهاي دروغين و فرصت طلبان را مشاهده كرده بود با توجه به طبيعت رفتار روسها ،  اعمال خشونت در برابر مخالفان را بهترين راه گسترش سوسياليسم مي دانست حال آن كه  تجربه تاريخ نشان داده است كه ترويج يك مكتب با خشونت، كم عمق و بي دوام خواهد بو  د، استالين ماهرانه موفق به بردن جنگ جهاني دوم شد كه بر او تحميل شده بود ، ولي  خواست كه با زور سوسياليسم را جهانگير كند كه انديشه درستي نبود با انتصاب اداره  کنندگان دريك كشور نمي شود مردم را تابع يك مكتب كرد ،برای استقرارپایه های مردمی  آمادگي و شرايط لازم دارد، همان طور كه آب پيش از رسيدن به درجه« صد» در سيستم  سانتيگراد به جوش نخواهد آمد انسان هم تا آمادگي لازم مخصوصا آمادگي ذهني را نداشته  باشد پذيراي صميمانه يك ايده نخواهد شد و اگر هم بپذيرد ، ظاهري است و از آن دفاع  نخواهد كرد، استالين بدون اين كه شوروي را نمونه برتري و امتيازهاي سوسياليسم كند،  به زور و سياست متوسل شد و با اين عمل مصرف سنگين  جنگ سرد را بر مردم شوروي تحميل  كرد و آنان را در يك نارضايي عمومي طولاني قرار داد، استالين نبايد سوسياليسم را  دولتي مي كرد كه با رفتن دولت آن هم برود، بنابراين اگر استالين سياست لنين را  دنبال كرده بودكه نمي خواست سوسياليسم را صادر كند امروز جهان چهره ديگري داشت.  مثلأ با فرو پاشی حکومت تزارها در مارچ سال 1917 اوکراینی‌های آرزوی 200 ساله خود  را میخواستند عملی کنند و اعلام استقلال کردند، اما در پایان سال 1917میلادی «  ولادمیرایلیچ لنین» در صدد استرداد زمینهای تحت امر تزارها برآمد، در نتیجه  سربازان” اوکراینی” به مدت 4 سال با سربازان قوای نظامی سرخ« لنین» قوای نظامی سفید  روسیه (وفادار به تزار) و نیز با سربازان مهاجم المانی و پولندی درگیر شدند، ودرسال  1921میلادی جنگ با پیروزی قوای نظامی شوروی پایان یافت، در حالیکه غرب اوکراین بین  پولند، رومانی و چکسلواکی تقسیم شد، مسئولین شورویها بلافاصله شروع به ارسال زیاد  غلات از اوکراین برای سیر کردن مردم گرسنه مسکو و سایر شهرهای روسیه کردند که در  نتیجه، قحطی و به دنبال آن نارضایتی از عملکرد زمامداران شوروی در “اوکراین” بوجود  آمد، برای کاهش خشم عمومی « لنین»  سخت‌گیری و صدور غلات از” اوکراین” را کمی کاهش  داد و حتی تجارت آزاد را نیز تشویق کرد، این تخفیف کوچک باعث احیای تمایل مردم به  استقلال شد که خود را به شکل بزرگداشت مناسبتهای ملی، زبان، شعر، هنر و مذهب  ارتدکس” اوکراین” نشان داد، با وفات « لنین»  در سال 1924 میلادی « ژوزف استالین »   به قدرت رسید، تمایلات ملی در اوکراین و کاهش نفوذ شوروی غیر قابل قبول شد، برای از  بین بردن روح آزادی، اوکراینی ها، استالین همان کاری را شروع کرد که در بقیه شوروی  کرده بود، در آغازسال 1929میلادی بیش از 5000 نفر از دانشمندان و بزرگان فرهنگی و  دینی دستگیر و متهم به طراحی قیام مسلحانه شدند، دستگیر‌شدگان به اردوگاههایی در  نقاط دوردست شوروی فرستاده شدند، استالین همچنین مالکیت زمین را به شکل اشتراکی  درآورد که طبق آن تمام مزرعه‌های خصوصی و احشام مصادره شد، در میان دهقانان گروهی  بودند که مالک 24 هکتار یا بیشتر بودند و درنتیجه وضعیت مالی‌شان بهتر بود و آنها  را ( کولاک هاـ  kulaks ) می‌گفتند، « استالین »   معتقد بود که اگر در آینده شورشی پیش آید توسط این  “کولاک ها” رهبری خواهد شد،با معرفی “کولاک ها”  به عنوان دشمن مردم، تمام  دارایی‌شان را مصادره و آنها را بی‌خانمان و بدون کوچکترین وسیله‌ای توسط راه‌آهن   به بیابانها وحشی سیبری با سرمای شدید منتقل کردند، همچنین هر نوع کمک به آنها  ممنوع شد، بعضی محققان تخمینی ابراز میدارند که تا میلیونها نفر از خانه‌هایشان  اخراج و مردان، پسران جوان، زنان بدون فرزند و دختران مجرد به شکل بردگانی در معادن  و صنایع روسیه درآمدند،« استالین »  تبلیغ و فعالیتهای زیادی برای نظام اشتراکی  اجباری انجام داد، بر خلاف تمام این اجبارها و تهدیدها، مردم به وسیله شورش و  خرابکاری به مقاومت خود ادامه دادند، به جای تحویل دادن خانه‌های خود، آنها را آتش  زدند اموال ابزار و حیوانات خود را پس گرفتند، مقام‌های محلی را ترسانده و حتی  کشتند این رفتارها در نهایت آنها را بمقابل  « ژوزف استالین » قرار داد، سربازان  شوروی و پلیس مخفی برای سرکوب شورش هجوم برده و به بالای سر دهقانان خشمگین و گاهی  به خود آنها نیز تیراندازی کردند، ” GPU ” یا پلیس مخفی استالین “سلف KGB ” برای ایجاد ارعاب بسیج شده، و جوخه‌های آن شروع به حمله با برنامه، از دهقانان  ناراضی کردند، اما مقاومت ادامه پیدا کرد، آنها از اینکه به قطعه‌ای در ماشین  دهقانی شوروی تبدیل شوند، خودداری کرده و مصمم به بازگشت به سبک زندگی قبل از اتحاد  شوروی بودند، کار را به طور کامل کنار گذاشته و گندم و جو را درو نشده در مزارع رها  کردند،« استالین »  در پاسخ سیاستی را در پیش گرفت که باعث قحطی گسترده و مرگ‌ ومیر  زیادی مردم شد.

    اواسط سال1932 میلادی حدود 75 درصد مزارع”  اوکراین” با زور اشتراکی شده‌ بود، به دستور« استالین» مواد غذایی زیادی از”  اوکراین” به اتحاد شوروی منتقل شد، تا جاییکه غذایی برای تغذیه مردم باقی نماند، و  نیز مقدار زیادی به خارج صادر شد تا بخشی از نیاز مالی برنامه 5 ساله و نیز مصرف  سنگین نوسازی قوای مسلح ( ارتش) تامین شود، غلات صادر شده برای تغذیه 2 سال مردم  اوکراین کافی بود، کمونیست‌های اوکراین مصرانه از مسکو خواستند که صدور غلات را کاهش داده و حتی کمک  غذایی اضطراری نیز بفرستند،« استالین »    آنها را متهم به خیانت کرد و 100 هزار  سرباز خشن روسی را برای تصفیه حزب کمونیست به اوکراین فرستاد، سپس مرزهای اوکراین  را مسدود کرد تا از ورود هر نوع ماده غذایی به آنجا جلوگیری کند و کشور را به  اردوگاهی بزرگ تبدیل کرد، سربازان شوروی شروع به جستجوی خانه به خانه و ضبط مواد  غذایی کرده، هر نوع سرقت مواد غذایی حتی در حد یک خوشه گندم  موجب مرگ یا زندان 10  سال به بالا می‌شد، قحطی به سرعت شایع شد، چهره خندان کودکان به علت سوء تغذیه و  رنج دائم گرسنگی برای همیشه از بین رفت، با شکم متورم و دست و پاهای چون چوب خشک  شده، به تدریج می‌مردند گاهی در دهات وروستا ها، مادران کودکان لاغر خود را به داخل  واگون قطارهای در حال عبور به سمت شهرها بخصوص “کیف” پرتاب می‌کردند به این امید که  شاید مورد ترحم کسی قرار گیرند ولی مرگ و میر دسته‌ جمعی روستاییان مهاجر در شهرها  شروع شده‌ بود، جنازه‌های در کوچه وسرک ها افتیده شده آنان، به وسیله گادی به  گورهای گروهی منتقل می‌شد، اغلب پیش می‌آمد که کسی در کنار سرک خوابیده ولی زنده  بود، او نیز همراه جنازه‌ها منتقل و دفن می‌شد، در حالیکه پلیس و اعضای حزب از غذای  خوب بهره‌مند بودند، اوکراینی‌های بیچاره از برگ (علف ، درخت) و گوشت( سگ، پشک،  بقه، موش و پرندگان) تغذیه می‌کردند، بعضی‌ها هم از گرسنگی، دیوانه شده و به آدم  خواری روی آوردند،در همان زمان غلاتی که صادر نشده بود در اوکراین در مقیاس‌های  بزرگ انبار شده بود حتی در بعضی مکانها غلات و کچالو ذخیره شده در مکانهای باز، به  وسیله سیم خاردار و نگهبانهای مسلح GPU مراقبت می‌شد، آنها به هر کس که سعی می‌کرد ذره‌ای غذا بردارد تیراندازی می کردند،  اما حیوانات مزارع، چون برای تولید مورد نیاز بودند، می‌توانستند تغذیه کنند، در  حالیکه مردم در کنار آنها چیزی برای خوردن نداشتند.

   در بهار سال 1933 میلادی در اوج قحطی، روزی   هزارها نفر در اوکراین می‌مردند، تمام روستاها به حالت مرگ افتاده بود، در اروپا،  امریکا و کانادا، اوکراینی‌تبارها، مواد غذایی ارسال کردند، اما حاکمان شوروی، تمام  غذاها را در مرز توقیف کردند، سیاست شوروی این بود که قحطی را کتمان کند و در نتیجه  کمکها را نپذیرد، هر کس در مورد قحطی حرفی میزد، متهم به تبلیغات ضد شوروی می‌شد،در  داخل شوروی بکار بردن کلمه‌های ” قحطی” یا ” گرسنگی” باعث توقیف میشد، شوروی برای  تقویت ادعای خود مبنی بر دروغ بودن قحطی، تعدادی از افراد  مطبوعات خارجی را یا  افراد معروف به مکانهای به دقت کنترل شده شوروی و اوکراین بردند، از جمله «جرج  برنارد شاو» و گروهی انگلیسی متشخص که در بازگشت گزارشی از مناسب بودن اوضاع منتشر  کرد، وزیر سابق فرانسه، « ادوارد هریوت» ، در یک گردش 5 روزه از اوکراین، از سرکهای  آراسته کیف و مزرعه نمونه اشتراکی بازدید کرد، او نیز در بازگشت، اعلان کرد: قحطی  وجود ندارد، در مسکو 6 انجنیر انگلیسی شاغل در شوروی به اتهام خرابکاری، جاسوسی و ارتشا دستگیر  و تهدید به مرگ شدند، محاکمه نمایشی آنها تلاشی بود برای انحراف توجه خبرنگاران  خارجی از قحطی، به خبرنگاران اخطار داده شده بود که اگر در مورد قحطی، خبری  بنویسند، از دادگاه اخراج خواهند شد، بیشتر گروههای خبری تسلیم خواسته شوروی شدند،  از جمله” آنان والتر دورانتی” خبرنگار نیویورک‌ تایمز، برنده جایزه پولیتزر، در  گزارشی نوشت: “اکنون هر صحبتی در مورد قحطی، مضحک است، ” دولتهای غربی در این مورد  موضع انفعالی گرفتند هرچند بیشتر آنان به وسیله دیپلمات‌های خود از رنج مردم  اوکراین آگاه بودند.

    در نومبرسال 1933میلادی، رییس جمهور جدید امریکا،  « فرانکلین روزولت» تصمیم گرفت حکومت کمونیست « استالین »  را به رسمیت شناخته و  برای قرارداد تجارتی مهمی مذاکره کردند، سال بعد غربیها عضویت شوروی در جامعه ملل  را پذیرفتند، برنامه 5 ساله « استالین »  برای نوسازی شوروی، احتیاج زیادی به  واردات انبوه کالاهای صنعتی و تکنولوژی از غرب داشت و دولتهای غربی نمی‌خواستند  توافق‌های پر سود با شوروی را به خاطر پی‌گیری موضوع قحطی از دست بدهند، تا پایان  سال 1933میلادی حدود 25 درصد جمعیت اوکراین از جمله ملیون کودک هلاک شده بودند،  کولاکها  و تمام دهقانان روستایی ازبین رفته بودند، بعدأ که « استالین» به هدفهای  خود رسیده بود اجازه توزیع غذا در اوکراین را صادر کرد، هرچند سختگیریهای سیاسی  ادامه و حتی افزایش پیدا کرد و فقط در جون سال 1941میلادی با حمله نازیها قطع شد،  سربازان هیتلر حمله کردند تا مانند مهاجمان قبلی ضمن تصاحب این منطقه پر از نعمت،  حکومت ظلم را با نوع دیگری عوض کنند.

 برای معلومات بیشترمراجعه کنید به این آدرس:

http://www.historyplace.com/worldhistory/genocide/index.html 

7 ــ شوروي در مجلس شراب خوري  سه نفره منحل شد   !  :- به تاریخ 21 دسمبر سال 1991 میلادی:  بعد از تصميم (بوريس يلتسين ، شوشکويچ و کرافچوک) سران جمهوري هاي( روسيه ، اوكراين  و بلاروس) در يك محفل خصوصي در استراحتگاه « بلوژفسکايا » واقع در بلاروس داير بر  انحلال اتحاد جماهير شوروي گرفتند که پس از آن در 12 دسمبر سران یازده جمهوري از  اعضاي اين اتحاديه در نشست خود در پايتخت قزاقستان تصميم آن سه تن را پذيرفتند! و  اين جمهوري ها به صورت يك جامعه مشترك المنافع در آمدند، چهار روز بعد ( 25 دسمبر )  يلتسين رئيس جمهوري وقت روسيه در كاخ كرملين با گورباچف رهبر وقت شوروي ملاقات كرد  و او را از اين تصميم آگاه ساخت و گفت كه ديگر سمتي ندارد، اندکي بعد گورباچف در يك  نطق كوتاه تلويزيوني گفت كه با انحلال شوروي به اين صورت نمي تواند موافق باشد ولي  چون در برابر عمل انجام شده قرار گرفته است چاره ديگري ندارد !. به اين ترتيب يک  امپراتوري بزرگ تاريخ با آن همه دندان اتمي ـ موشکي ، دهها هزار تانک ، صدها  زيردريايي و پيشرفتهاي فضايي همانند برف بر شيرواني داغ ذوب شد و از ميان رفت، بدون  اين که رفراندم برگزار و نظر مردم اتحاديه استعلام شده باشد، 81 درصد مردم بلاروس  در آستانه « تصميم سه گانه در محفل خصوصي بلوژفسکايا » ، در يک رفراندم به ادامه  حيات شوروي راي داده بودند، چند ماه پيش از آن هم ، پارلمان عمومی جمهوريها وضعيت  ديگري را تصويب كرده بود، رئيس جمهور امريکا براي تشکر از اقدام « شوشکويچ » با وي  ملاقات كرد، قبلا هم « يلتسين » دو بار از امريكا ديدن كرده و در كنگره اين كشور به  ايراد نطق پرداخته و مورد پذيرايي گرم قرار گرفته بود، قبلا نظر داده بودند که حتي  با خروج حزب کمونيست از قدرت و تعديل سوسياليسم ، انحلال شوروي با انسجامي که در آن  مشاهده مي شد امکان پذير نخواهد بود.  

   بسياري از روسها و كارشناسان امور حقوقي عقيده  دارند كه ضرورت داشت براي انحلال اتحاد جماهير شوروي به رفراندوم و دست كم پارلمان  اتحاديه مراجعه مي شد و ايراد گرفته اند كه سران اين جمهوري ها قانونا اختيار  انحلال نداشتند و تنها براي افزايش قدرت شخص خود و احيانا تحت نفوذ و وعده هاي  خارجيان با اين عمل موافقت كرده بودند، دوماي روسيه در زمان حكومت يلتسين، انحلال  شوروي را به آن صورت ( بدون همه پرسي عمومي ) عملي غير قانوني خواند و در اين زمينه  يك طرح قانوني تصويب كرد كه يلتسين از امضاي آن خودداري ورزيد و مصوبه همچنان روي  ميز كرملين باقی ماند، با اين كه همه بازيگران نمایشنامه انحلال در قيد حياتند؛  هنوزحقايق مربوط به اين بزرگترين رويداد تاريخ معاصر روشن نشده است! . اتحاد جماهير  شوروي سوسياليستي در 20 دسمبرسال 1922میلادی از مناطق تشكيل دهنده امپراتوري روسيه  به وجود آمده بود و خطوط مرزي جمهوري ها كه بارها تغيير يافته بود جدي و طبيعي  نبود،اتفاقا كار ساختمان كاخ كرملين هم كه باعث تاسيس روسيه شد در دسمبر سال 1339  ميلادي آغاز شده بود .

8 ـ دستگيري رئيس یک دولت از  طريق زور:ـ به تاریخ21 دسمبرسال 1989میلادی: در دومين  روز عمليات نظامي امريکا در” پاناما”، تلفات سنگين گزارش شده بود و علاوه بر خرابي  ، عده اي هم از فرصت استفاده کرده و دست به غارت فروشگاهها و منازل زده بودند، هدف  از اين لشکر کشي ،ظاهرا دستگيري« نوريه گا» و انتقال او به آمريکا جهت محاکمه به  اتهام کمک به قاچاقچيان مواد مخدر و نيز برقراري دمکراسي در” پاناما” بود، « نوريه  گا» که رئيس نيروهاي مسلح “پاناما” بود که زمام امور کشور را به دست داشت، افكار  عمومي جهان با دستگيري رئيس يك دولت از طريق تصرف كشور او و آوردنش براي محاكمه به  امريكا موافقت نداشت كه كشته شدن يك نظامي امريكا يي در” پاناما” به دست ماموران  اين كشور بهانه لشكركشي را به دست امريكا داد « نوريه گا» در سومين روز جنگ پس از  شکست مقاومت نيروهايش به سفارت واتيكان در” پاناماسيتي” پناهنده شد كه نيروهاي  امريكايي اين سفارت را محاصره و با پخش آهنگ از بلندگوها با صداي بلند كاركنان  سفارت و « نوريه گا» را خسته كردند به گونه اي سوم جنوری از سفارت بيرون آمد و  تسليم شد، چهارم جنوری، درست 14 روز پس از حمله نظامي ، « نوريه گا»  پدر سه دختر  دست بسته در طیاره قرار گرفت و به موظفین مربوط در فلوريداي امريكا تسليم شد و چندي  بعد در دادگاه به چهل سال زندان محكوم گرديد، و کتاب خاطراتش به چاپ رسیده.

9 ـ درگذشت خواننده معروف  اپرا:ـ به تاریخ 21 دسمبر سال 2004 میلادی : رناتا  تبالدي Renata Tebaldi خواننده ايتاليايي اپرا که صداي او را به صداي فرشتگان تشبيه کرده بودند، به تاریخ  فوق به عمر 82 سالگي در” سن مارينو” در گذشت صدا شناسان متفق القول گفته اند که  صداي « رناتا » از لحاظ وسعت بي رقيب بود، وي از 15 سالگي کار خواندن آواز را شروع  کرد و يکي از محبوبترين خوانندگان اپرا بود، وي جز به ايتاليايي نمي خواند و معتقد  بود که زبان فرانسه با ادای( دماغي) و زبان آلماني با ادای ( حلقي) است و با زبان  ايتاليايي همه تکنيکهاي اپرا را مي توان بکار بست، مادر« رناتا » هم اهل موسيقي  بود.

10 ـ زني كه 62 بار شوهر كرده  بود   !   :ـ به تاریخ 21 دسمبر سال 1922 میلادی: «ترز وان Theres Vaghn» يك خانم  امريكايي به تاریخ فوق در جلسه دادگاه اعتراف كرد كه در طول عمر خود تا آن زمان 62  بار شوهر كرده بود و با اين اعتراف نام خود را وارد تاريخ اجتماعي كرد ، زيرا كه 62  بار ازدواج براي يك زن سابقه نداشته است، وي به شكايت اخرين شوهرش به دادگاه احضار  شده بود، وي گفت كه شوهر كردن عادت او شده است و نمي تواند بيش از چند هفته تا چند  ماه با يك شوهر زندگي كند و اگر شوهر با زبان خوش راضي به طلا ق نشود دست به زجر  دادن او خواهد زد، در پي اين اعتراف بسياري از روانشناسان ، داوطلب بررسي در باره  عادت خانم « ترز» شدند.

روز شماربیست و دوم ماه دسمبر :

1 ـ رسيدن تركان عثماني به  بسفور:ـ به تاریخ 22 دسمبر سال 1438 میلادی: تركان  عثماني كه از دير زمان در آناتولي مستقر شده بودند به تاریخ فوق به بسفور و پشت  ديوارهاي قسطنطنيه رسيدند ،ولي 15 سال طول كشيد تا اين شهر را تصرف كردند،  تصرف  قسطنطنيه در سال 1453میلادی صورت گرفت كه آغاز قرون جديد و دوره اي ديگر از تاريخ  است، فاتح قسطنطنيه نام اين شهر كه تا قرن هفتم يايتخت شرقي روم و روم شرقي بود و  از آن پس به مركز حكومت بيزانس تبديل شده بود” اسلامبول” گذارد و امپراتوري بزرگي  به وجود آورد كه اروپائيان را به جنبش شديد و رقابت و پيشرفت واداشت .

2 ـ اعزام ده هزار طبیب کیوبايي  به ونزوئلا :ـ به تاریخ 22 دسمبر سال 2003 میلادی :  ديدار يك روزه فيدل كاسترو از ونزوئلا بتاریخ 22 دسمبر انجام یافت که برخي رسانه ها  آن را محرمانه ذكر كرده بودند ، وبعد ها روشن شد كه وي براي ترتيب دادن اعزام ده  هزار طبیب كیوبايي به ونزوئلا براي درمان رايگان طبقه كم درآمد اين كشور و نيز  فرستادن ده هزار شاگرد جدید به منظور سوادآموزي بازهم رايگان به بزرگسالان  ونزوئلايي به اين كشور رفته بود، روزنامه هاي مخالف كاسترو و سياست هوگو چاوز رئيس  جمهوري ونزوئلا نوشته بودند كه آموزگاران كیوبايي به بي سوادان ونزوئلا علاوه بر  خواندن و نوشتن ، آموزش سياسي مي دهند.«چاوز» يك چپگراي ناسيوناليست است.

3 ـ در گذشت ” رالف امرسون”  نويسنده و فيلسوف امريكايي:- به تاریخ  22دسمبرسال1882ميلادي: ” رالف امرسون” ازنويسندگان و فيلسوفان امريكايي درگذشت، او  فارغ التحصيل پوهنتون یا دانشگاه ” هاروارد” و مدرس همين مركز دانشگاهي بود، امرسون  بعد ازسفري طولاني به اروپا و مطالعه آثارادبي كشورهاي اروپايي نخستين اثرخود به  نام طبيعت را نوشته، اين كتاب درباره فلسفه ايده آليستي و ضد فلسفه مادّي اِمريكا  بود، امرسون دردانشگاه سخنرانيهاي بسياركرد و يكبار اظهار داشت، راه رستگاري را  بايد درنفس خود جستجو كنيم، سخنان امرسون مسيحيان اِمريكا را خشمگين ساخت بطوريكه  پس از اين سخنرانيها امرسون به مدت30سال ازورود به هاروارد ممنوع شد، امرسون نخستين  اديب اِمريكايي است .

4 ـ خروج نظامیان انگلیس و  فرانسوی از کانال سوئز :ـ به تاریخ 22 دسمبرسال1956ميلادي: انگلستان و فرانسه با خارج كردن نيروهاي خود از  منطقه كانال سوئز به استقرار خود به اين منطقه خاتمه دادند، بعد از حملات رژيم قدس  به شبه جزيره سينارو تخريب بسياري ازتأسيسات بندري كانال سوئز دو دولت انگليس و  فرانسه نيزعليه مصرعمليات مشترك خود را آغازكردند، آنان كه ازملي شدن كانال سوئز  بدستورجمال عبدالناصررئيس جمهورمصرناخشنود بودند همزمان به اين كشور حمله كردند،  اين ماجرا با وساطت سازمان ملل خاتمه يافت.

روز شمار بیست وسوم ماه دسمبر :

 1- ترجمه كتاب مقدس مسیحيان به  زبان غیرلاتین:ـ به تاریخ 23 دسمبرسال1521 ميلادي: براي  نخستين بار در تاريخ ، انجيل كتاب مقدس مسیحيان جهان به زباني غير از لاتين ترجمه  شد، گفتني است لاتين زبان مذهبي اروپائيان بشمار مي رفت، در اين روز« مارتين لوتر»  بنيانگذار مذهب پروتستان كتاب عهد جديد را به زبان الماني ترجمه كرد،اين امر نخستين  گام براي پايه گذاري فرقه پروتستان محسوب مي شد.

2 ـ ختراع گرامافون :- به تاریخ 23 دسمبرسال 1878 ميلادي : فونوگراف ( گرامافون) از عجيبترين پديدههاي  فني قرن نوزدهم ميلادي توسط « توماس اديسون» مخترع اِمريكايي اختراع شد، گرامافون  استوانهاي با پوشش قلع بود،« اديسون» كه از ده سالگي شروع به مطالعه وتحقيق درعلوم  فيزيك و شيمي كرده بود، در31 سالگي موفق به اختراع گرامافون شد، قابل توجه است كه  ده سال بعد« اميل برلينر» صفحه و قابِ صفحه را براي تكثير صفحات موسيقي اختراع كرد  و دستگاه” گرامافون” اديسون را كامل نمود، گرامافوني كه به اين ترتيب ساخته شد هم  اكنون در موزه صنعتي نيويورك نگهداري مي شود.

3 ـ لاستيك مصنوعي ساخته شد:- به تاریخ 23 دسمبرسال1932ميلادي: علت اصلي ساختن اين  ماده كاهش توليدات” كائوچو” و افزايش مصرف لاستيك طبيعي(رویهء چرخ موتر وبعضی از  وسایل نقلیه ) درصنايع بويژه بعد ازجنگ جهاني اول بود، اما سرانجام پس ازگذشت 13  سال ازپايان جنگ جهاني اول و تلاش پيگيردانشمندان براي بدست آوردن اين ماده ميِل  شيميدان انگليسي موفق به كشف” لاستيك” شد، لاستيك مصنوعي ازحيث خواص فيزيكي با  لاستيك معمولي كه ازشيره درخت كائوچو بدست ميآيد تفاوتي ندارد و امروزه ازمواد  پرمصرف دنيا بشمارمي رود.

4 ـ زاد روز نخستين كتاب طنز:ـ به تاریخ 23 دسمبر سال 35 پیش از میلاد : كتاب طنزها (Satires)  تاليف شاعر و فيلسوف رومي« كوينتوس هوراتيوس فلاكوس» در شهر” روم ” به صورت نسخه  هاي متعدد دستنويس انتشار يافت كه باقي مانده است و هنوز مورد مطالعه كساني است كه  لاتين مي دانند، اين كتاب ، نخستين مجموعه طنز به صورت نظم و نثر در تاريخ است و به  اين لحاظ است كه هوراتيوس ( در دنياي انگليسي زبان : هوراس و در المانی : هوراز )  را پدر طنز در جهان و نخستين طناز در تاريخ بشمار مي آورند و واژه طنز در زبانهاي  اروپايي، از عنوان كتاب او گرفته شده است ، از آنجا كه او در جواني براي تحصيل  فلسفه به يونان فرستاده شده بود و طنزها ي او بوي فلسفي و سياسي مي دهد از آن پس  عادت شده است كه طنازان عمدتا سياسي بگويند و انتقادهاي خود از اوضاع روز را به طنز  در آورند كه به دليل لطف كلام نه تنها بر دل همگان نشيند بلكه از تعقيب و مجازات هم  در امان باشند و از آن برهند و مقامات، هرچند مستبد ، به انديشه مجازات و محدود  كردن آنان بر نيايند و طنز تصويري ( كاريكاتور ) كه دنباله و مكمل آن است به همين  دليل مورد توجه بوده و نوعي بيان و انعكاس انتقاد ار كارها و گفته ها است . نيچه  فيلسوف بلند آوازه المان و نويسنده كتاب چنين گفت زرتشت در باره هوراس گفته است:  لذتي كه از خواندن طنزهاي هوراس و قطعات او و نيز غزلهايش احساس مي شود از هيچ شعر  ديگري به دست نمي آيد، اشعار و گفته هاي هوراس و مفاهيم انها كهنه شدني نخواهد بود،  بايد اين اشعار و طنزها را به همان گونه كه خود او مي خواند بخوانيد تا لذت ببريد ؛  اهسته ، شمرده و كلمه به كلمه، به نوشته نيچه ، وقتي كه يك فيلسوف شعر بگويد ، اين  شعر جاويدان خواهد ماند و عمر زباني را هم كه به آن اين اشعار گفته شده پايدار  خواهد گردانيد.     هوراس كه در سال 65 پيش از ميلاد به دنيا آمد هشت سال پيش از ميلاد در 57 سالگي  در گذشت، وي سه مجموعه ديگر هم دارد كه عمدتا قصيده و غزل هستند، با اين كه هوراس  در اشعار و طنزهايش سناي روم ، ثروتمندان و حتي امپراتور« اوگوستوس» را مورد انتقاد  قرار داده مصرف دو كتاب (دوم و سوم ) را سناي روم و مصرف كتاب چهارم را« اوگوستوس»  پرداخت كرده بودند، « هوراس » كه معاصر سه شاعر و نويسنده رومي ( ويرجيل ، واريوس و  ماسه ناس) بود در شبهاي شعر كه براي نخستين بار داير شده بود طنزها و اشعار خود را  مي خواند و شهرت اوليه او از انجا برخاست.

5 ـ نتايج انقلابهاي اروپا  :ـ به تاریخ 23 دسمبر سال 1848  میلادی : اروپا كه ماهيت  چپگرايانه داشت و عمدتا با هدف برقراري عدالت اقتصادي ـ اجتماعي ، ضديت با استثمار  فرد از افراد و تعديل ثروت تا تاریخ فوق این چنین آغاز شده بود:

     در اتريش ؛ مترنيخ مرد نيرومند اروپا و صدراعظم  آن امپراتوري پس از 27 سال صدارت بركنار شده و امپراتور به سود پسر 18 ساله اش  كناره گيري کرده بود زيرا كه به باور اتريشي هاي آن زمان، وقتي كه رئيس كشور جوان و  بي تجربه باشد اداره امور به دست گروه خواهد افتاد و «اداره گروهي» همانا تحقق  دمكراسي و انجام اصلاحات در جهت تامين منافع توده هاست، در ايتاليا ؛ پاپ از  واتيكان گريخته بود، در فرانسه؛ به تجديد حيات جمهوري منجر شده بود ، و …. تنها  در المان، قيصر با توسل به نيروي قوای نظامی یا ارتش انقلاب را سركوب كرده بود(  جزئيات اين انقلابات به موقع خود آمد)  پاره اي از اصحاب نظر را عقيده بر اين است  كه با توجه به وضعيتي كه در سالهاي اخير در نقاط مختلف جهان مشاهده مي شود به ويژه  وسعت فاصله ثروتمندان و بي ثروتها ، تضعيف شديد معنويات و اخلاقيات، ايجاد طبقه  حاكمه در بيشتر كشورها و يك قطبي شدن جهان، احتمالا شاهد چنان انقلابات رنگین و یا  شورشهای در گوشه و كنار خواهيم بود، زيرا كه در برخي نقاط پيدايش همان شرايطي به  چشم مي خورد كه پيش از انقلابات سال 1848میلادی در اروپا برقرار بود به علاوه  نظر  بر اين است که در آخرين دهه قرن 20 و سالهاي نخستين اولين دهه قرن21 در بعضی از  كشورها ـ صرف نظر از نوع نظام حكومتي آنها ، مسئوولین راهي جدا از مردم خود را در  پيش گرفته اند و براي ماندن بر اريكه قدرت آماده هرگونه سازش با دولتهاي قدرتمند  هستند و امور جهاني در مذاكرات خصوصي و اطاقهاي دربسته تنظيم مي گردد، و اسثتمار به  طريقي ديگر(متفاوت از وضعيتي كه در قرن 19 وجود داشت ) رو به گسترش است و نيرويي در  صحنه نيست كه آنان را افشاء ، متوقف و توده ها و ملل کوچکتر را آماده دفاع كند.

6 ـ چرچيل صدراعظم انگلستان در  امريكا :ـ به تاریخ 23 دسمبر سال1941 میلادی : « وينستون چرچيل» صدراعظم یا نخست وزير “انگلستان” دو هفته پس از ورود رسمي  “ايالات متحده” به جنگ جهاني دوم در هر دو صحنه آن براي گفتگو با« روزولت» رئيس  جمهوري اين كشور وارد” واشنگتن” شد و مذاكرات رسمي از 23 دسمبر1941 ميان اين دو  آغاز گرديد، اين مذاكرات طولاني در باره همكاري هاي دو دولت در جنگ بر ضد المان و  جاپان بود، طرفين با گشودن يك جبهه دوم در اروپا موافقت كردند، زيرا پيشروي عميق  المان در روسيه اين فرصت را فراهم ساخته بود، در همين مذاكرات ترتيب كمك رساني به  شوروي از طريق خاك ايران داده شد ، زيرا شوروي نياز به نيروي انساني نداشت، چرچيل  به روزولت اطمينان داد كه حمله المان به شوروي نهايتا به شكست اين كشور پايان خواهد  يافت .

روز شمار بیست وچهارم ماه دسمبر :

1 ـ اعدام صدراعظم جاپان:ـ به تاریخ 24 دسمبرسال 1948 میلادی: هيدكي توجو Hideki Tojo و شش تن  ازهمكارانش كه 12 نومبر در محکمه متفقين به مرگ محكوم شده بودند اعدام شدند، اعدام  « توجو » سه سال و چهار ماه پس از پايان جنگ صورت گرفت ، وي قبلا يك بار در صدد  خودكشي بر آمده بود كه نجات داده شده بود، شانزده تن ديگر از مقامات جاپانی زمان  جنگ دوم جهاني به زندان محكوم شدند، توجو در دسمبرسال 1884 میلادی در توكيو به دنيا  آمده بو د و يك جنرال بود ، او پيش ازصدراعظمی یا نخست و زير شدن مقامات مختلف  نظامي را برعهده داشت از جمله وزيردفاع یا جنگ بود، در طول جنگ مدتي علاوه بر نخست  وزيري ، سمت هاي وزيران جنگ ، خارجه و داخله را هم خود بر عهده داشت، او بود كه  براي تقويت حس ميهندوستي جاپانی ها ، تعداد ساعات درس تاريخ را در مدارس چهار برابر  كرده بود،  وي كه مدتي در المان آموزش نظامي ديده بود يك ناسيوناليست جاپانی بود و  عقيده به دور ساختن روسيه از خاور دور و سلطه جاپان بر چين و دست كم مناطق شمالشرقي  آن را داشت ، او عميقا مصر به اخراج غرب از آسياي زرد و ايجاد نظمي نوين در اين  منطقه بود، پس از تصرف سيپان Saipan توسط نيروهاي امريكايي در سال 1944میلادی ،« توجو» دريافته بود كه پيروزي نظامي  جاپان امكان پذير نيست ولي باور هم نداشت كه شكست نزديك باشد زيرا كه بمباران اتمي  جاپان را نمي توانست پيش بيني كند ،« توجو» در سه سالي كه در زندان در انتظار  محاكمه بود خاطرات خود را نوشت.

2 ـ تشديد فعاليتهاي نفتي چين  در كانادا:ـ به تاریخ24 دسمبرسال 2004میلادی: تشديد  فعاليتهاي نفتي چين در كانادا، در حالي در رسانه هاي امريكا انعكاس يافت كه اعلام  شد در آخرين لحظه پيش از تعطيل شدن بازار هاي پول به مناسبت كريسمس دالر در برابر  «يورو» بازهم تنزل كرده و هر يورو برابر يك دالر و 3546 ده هزارم دالر شده است، به  علاوه، در اين روز يورو « ين » جاپان را هم شكست ديگري داده بود، به نوشته «سايمون  رومرو » ، فعاليت نفتي تازه چين در كانادا را به چيزي جز گسترش رقابت اقتصادي چين  با امريكا تا پشت ديوارهاي اين كشور نمي توان تعبير كرد، اين روزنامه نگار نوشته  است: چين كه دومين بازار مصرف كننده نفت در جهان است و براي تامين نيازهاي خود در  اين زمينه راهي جز رقابت ندارد، فعاليت خود را در كانادا از ايالت آلبرتا و شن هاي  نفتدار شروع كرده و براي بيرون راندن شركتهاي امريكايي از ميدان رقابت، آماده  پرداخت هر مبلغي است كه عنوان شود، کمپنی هاي چين در حال تلاش براي دست يافتن بر  ذخاير نفتي كانادا در نقاط ديگر اين كشور هستند، چيني ها در آغاز كار توجه خود را  به نقاطي در كانادا معطوف كرده اند كه استخراج نفت سخت تر است و کمپنی هاي امريكايي  تا كنون به آن نقاط توجه نكرده بودند، هدف كانادا ايجاد رقابت ميان درخواست کنندگان  نفت است تا منافعش تامين شود و در نتيجه خريدار انحصاري، هر چند كه همسايه ديوار به  ديوارش باشد نمي خواهد، چين در نظر دارد خريد خود از كانادا را به هر روز يك ميليون  بشكه افزايش دهد، قبلا نفت كانادا منحصرا به ايالات متحده صادر مي شد.

3 ـ درگذشت”وسكو دا گاما”دريا  نورد پرتگالی:ـ به تاریخ 24 دسمبر سال 1524 میلادی: وسكو دا گاما Vasco da Gama دريا نوردپرتگالی ویکی از آغازگر استعمار اروپاييان بر خاور زمين در تاریخ فوق  در  گذشت، وي در 23 ماه می سال 1498میلادی با چهار كشتي مجهز به 20 توپ و 170 تفنگدار  پس از دور زدن دماغه جنوب افريقا و گذشتن از سواحل شرقي افريقا وارد كاليكت در ساحل  غربي شبه قاره هند شد و با اين كار ، آغازگر استعمار اروپاييان بر خاور زمين گرديد،  پرتگاليها در همان سالها در هند – سه منطقه از جمله « گوا » را متصرف شدند كه تا  نيمه دوم قرن 20 در اختيار داشتند و از آنجا به ساير نقاط اسيا و خليج فارس دست  اندازي كردند و هسپانیایی ها ، هالندی ها ، انگليسي ها و فرانسويان به رقابت با  آنان پاي به اين منطقه گذاردند، پيروزي غربي ها بر خاور زميني ها برتري اسلحه آنان  بوده است كه با اين كه اخيرا چين و هند به اسلحه پيشرفته دست يافته اند هنوز آن  برتري را حفظ كرده اند .

روز شمار بیست وپنجم ماه دسمبر :

  1 ـ تولد رودكي پدر شعر پارسي:ـ به تاریخ 25 دسمبر سال860 میلادی: بسیاری ازمورخین و  تاریه نگاران در اين كه رودكي پدر شعر پارسي ( پارسي معاصر) 25 دسمبر سال 860  ميلادي به دنيا آمده است متفق القولند و برخي هم با محاسبات خود، وقوع آن را در  همان روز ولي در سال 858 ميلادي نوشته اند، سال درگذشت وي 940 ميلادي است كه چند  پژوهشگر ، درست آن را سال 941 ميلادي مي دانند.     تاجيكها و روسها بيش از ساير پژوهشگران در باره رودكي تحقيق كرده اند ، شوروي  در سال 1958 میلادی تمبرـ( پوسته ایکه در روی پاکت نصب میشود) ياد بود اورا چاپ و  منتشر ساخت.

   پارسي زبانان افغانستان و مردم شوروي بخصوص تاجک  ها، زاد روز رودكي رابا دولت وقت ايران بتاریخ سوم جدی1337 خورشیدی مطابق(  1958میلادی) با شكوه تمام بر گزار كردند ، اما با جزيي اختلاف عنوانش را يكهزار و  يكصدمين زاد روز رودكي گذارد و قرار شد در محل ساختمان دبستان دولتي رودكي در  خياباني منشعب از خيابان حافظ يك تالار هنر به نام رودكي بسازند كه ساخته شد( پس از  انقلاب 1357 ایران نام تالار رودکي به تالار وحدت تغيير داده شده است )، در ايران  نيز همان سال تمبر پستي رودكي چاپ و به جريان گذارده شد، رودكي نه تنها شاعر بلكه  نوازنده و خواننده هم بود، مجسمه هاي او در ميدانهاي شهرهاي بعضی ازكشورهاي پارسي  زبان قرار داده شده است تا از زحمات او قدرداني شده باشد، پيش از رودكي هم شاعران  پارسي گو بودند ، ولي رسم بر اين شده است که بگويند: شعر پارسي با رودكي دوباره به  دنيا آمده است.

   رودكي كه در يك روستاي رودك سمرقند در خراسان  بزرگتر به دنيا آمد و نامش ابو عبدالله جعفر ابن محمد بود در دوران سامانيان مي  زيست، از اشعار رودكي كه غزل ، قصيده ، مثنوي و قطعه است و از تو صيفهايي كه كرده  است به نظر نمي آيد كه نابيناي مادر زاد بود و به احتمال زياد در مقطعي از عمر كور  شده باشد، به گفته خود او ، بدون آموزگار به اين مرتبه از هنر و ادب دست يافته است  كه اين اظهار نشان مي دهد از هوش و استعداد فراوان برخوردار بوده است، از اشعار  رودکي كه در بيش از صد دفتر نوشته شده بودند بيش از هزار بيت در دسترس نيست كه  ابيات : بوي جوي موليان آيد همي ــ ياد يار مهربان آيد همي ….اي بخارا شاد باش و  شاد زي ــ مير(امير ) زي تو ميهمان آيد همي …. از آن جمله اند كه گويند امير  ساماني با شنيدن اين ابيات به اقامت طولاني خود در هرات پايان داد و همان دم روانه  بخارا شد .

    اشعار باقي مانده از رودكي تسلط گسترده او را بر  زبان و واژگان پارسي ثابت مي كند، وي يكي از 27 شاعر پارسي گوي دوران سامانيان بود  ، ولي برتر از همه،  دانشمندان معاصر رودكي هم وي را ستوده اند از جمله ابوالفضل  بلعمي ، رودكي در باب اندرز هم اشعار متعدد گفته از جمله:

 زمانـه پنـدي آزاده وار داد مــــــرا…… زمانه را چو نكو بنگري همه پند است

به  روز نيك كسان غم مخور زنهار….. بسا كسا كه به  روز تو آرزومنــد است

 گويند كه رودكي در صدد به نظم در آوردن كليله و دمنه  هم بود، مشاهده اشعار رودكي نشان مي دهد كه پارسي امروز با زبان هزار و صد سال پيش  تفاوت زياد ندارد و اين استواري منحصر به فرد زبان پارسي را در ميان زبانهاي ديگر  جز عربي بايد مرهون شعراي پارسي گويي چون رودكي ، فردوسي ، حافظ و نیزسایر شاعران  عزیز وطن عزیز خویش… بود و عميقا قدر دانشان باشيم.

2 ـ تأسيس کمپنی هندشرقي  فرانسه:ـ به تاریخ  25 دسمبرسال1665ميلادي: نخستين کمپنی  هندشرقي فرانسه درزمان سلطنت لويي چهاردهم تأسيس شد، کمپنی هند شرقي براي رقابت  سياسي، اقتصادي و استعماري با دولت بريتانيا پديد آمد، بروزجنگهاي خونين ميان  فرانسه و انگلستان ازنتايج تأسيس کمپنی هندشرقي فرانسه بود.

3 ـ ميلاد مسيح ( کريسمس ):ـ به تاریخ 25 دسمبر سال 337 میلادی: طبق محاسبات «  ديونيوس اگزيگوس » تقويم نويس عهد باستان ، 25 دسمبر زاد روز حضرت عيسي (ع ) است كه  در ناصره فلسطين چشم به جهان گشود، نخستين كريسمس (جشن ميلاد مسيح ) در سال 337  ميلادي برگزار شد كه از سال352 ميلادي( 15 سال بعد ) به صورت يك مراسم رسمي و هر  ساله در آمده است و مهمترين عيد مذهبي مسيحيان است، طبق برخي محاسبات ، مسيح سه سال  پيش از مبدا يي كه قرارداده شده است به دنيا آمده بود. برای معلومات بیشتربه این  آدرس سایتی

تحت عنوان ( چشن کرسمس چگونه تدویر می یاید ) مراجعه کنند . 

  http://www.ariaye.com/dari1/ejtemai2/adib.html

4 ـ درگذشت”زنوبه گرام” مخترع و  فيزيكدان بلجیمی :- به تاریخ 25دسمبرسال1901ميلادي: «  زنوبه گرام » مخترع و فيزيكدان بلجیمی بعد از75سال زندگي درگذشت، گرام از19سالگي به  تحقيق و مطالعه دررشته فيزيك پرداخت، نتيجه تحقيقات« زنوبه گرام» اختراع” دينمو”  بود، ” دينمو” وسيلهاي است كه با استفاده ازآن جريانهاي دائم يا متناوب برق را  ميتوان به نقاط دورانتقال داد و ازآن بهره برداري كرد.

روز شمار بیست وششم ماه دسمبر

 1 ـ قرار داد تاریخی ” پرسبورگ  ” :ـ به تاریخ 26 دسمبرسال1805ميلادي: قرارداد تاريخي”  پرسبورگ” بعد ازجنگ ” اوسترلتيز” ميان فرانسه و اتريش امضا شد، قبل ازامضاي  قرارداد” پرسبورگ” امپراتوراتريش با ناپلئون بناپارت ملاقات و گفتگو كرده  و  فرانسواي دوم حاكم اتريش تقاضاي ترك جنگ را كرده بود، بدين ترتيب با امضاي قرارداد  ” پرسبورگ” بسياري ازمتصرفات اروپايي اتريش زيرسلطه فرانسه قرارگرفت.

2 ـ تولد” لوئي سيزدهم” يكي از  پادشاهان فرانسه:ـ به تاریخ 26 دسمبر سال 1601 میلادی:  لوئي سيزدهم “يكي از بزرگترين پادشاهان فرانسه در قرن هفدهم ميلادي در” فونتنبلو ”  قدم به عرصه وجود گذاشت، پدرش” هانري چهارم ” و مادرش” ماري دومديسي “بود ، وي  روز14 می 1610 ميلادي بعد از مرگ پدرش ،در 9 سالگي به سلطنت رسيد و چند سال اوليه  سلطنتش را مادر او نايبالسلطنه بود، وي روز14 می  1643 فوت کرد.

3 ـ وفات”هانري تورايچكه “مورخ  الماني :ـ به تاریخ 26 دسمبر سال 1896 میلادی: “هانري  تورايچكه “مورخ متعصب الماني پس از 62 سال زندگي بدرود حيات گفت، اين مرد به سبب  تاريخ گرانبهايي كه براي المان نوشته است بسيار مورد احترام و ستايش ملل آلماني  نژاد است ، این مورخ به روز15 دسمبر سال 1834 میلادی  در شهر” ورمس ” واقع در  ايالت” راين لاند “متولد شد، كتاب مهم و شاهكار نوشته هاي او” المان در قرن نوزدهم  ” نام دارد.

روز شمار بیست وهفتم ماه دسمبر :

1ـ دخول قوای اتحاد شوروی به  افغانستان:- به تاریخ 6 جدی سال1358هجري شمسي( 27 دسمبر  1979 میلادی ): نظاميان روسيه(اتحاد شوروي سابق) ظاهرأ بنا به تقاضای دولت جمهوری  دموکراتیک افغانستان برای دفع تجاوز خارجی به افغانستان داخل شدند، که گفته میشود  با 25000 قوای نظامی یا ارتش سرخ مجهزبه سلاحهاي پيشرفته و قوي زمينی و هوا به  افغانستان سرازيرشدند، اگر چه سوال اساسی که چرا قوای اتحاد  شوروی به افغانستان، فرستاده شد، هنوز از مبرمیت خاص برخوردار است،  اما ازدو  فاکتور در این زمینه جدا از هم نمی توان بود.

ــ  فکتور داخلی: تغییر نظام در افغانستان بتاریخ 7 ثورسال1357  خورشیدی به رهبری دولت” خلقی ”  و در پی آن دیکتاتوری نظامی ـ ایدئولوژیک، که  بعد از اندی دچار بحران دوگانه گردید، که دو بحران را بوجود آورد، یکی بحران  مشروعیت برونی و دیگری بحران اختلافات درونی، چنانچه از اثر شگاف های پی در پی در  داخل رژیم، به زودی تصفیه حسابهای فردی وجمعی وغل  وزنجیرها صورت گرفت که مردم را علیه دولت ” زحمتکشان؟ ” قرار داد، به موازات  تشدید خشونت و تشدد تضعیقات رژیم، شورش های مردم نیز افزایش می یافت، اوج خیزش ”  قیام ؟ ” در حوت 1358 خورشیدی ( مارچ 1979میلادی) درولایت هرات به تحریک رژیم ایران  به وقوع پیوست، این قیام یک پرسش جدی را در برابر رهبری شوروی قرار داد، که آیا حزب  دموکراتیک خلق افغانستان و رژیم «خلقی» توان دفاع و بقای خود را داراست یا خیر؟   شورویها  میدانستند که بدون حمایت هوایی آنها، که عمدتا به غرض دفاع از کشتار  مشاورین آنها صورت پذیرفته بود، سرکوب شورش و قیام ولایت هرات به سادگی ممکن نبود،  رهبران رژیم ” خلقی” که موثریت کمک های هوایی شوروی را متوجه شده بودند با اصرار  میکوشیدند تا رهبری شوروی را متقاعد به اعزام قوا به افغانستان نمایند، چنانچه  پروتوکولها، صحبت ها و ملاقاتهای رهبران طرفین درین باب وضاحت کامل دارند که البته  آگاهان از آن مطلع اند، اما رهبری شوروی علی رغم صدور جنگ افزار های پیشرفته،  تکنیسینان و مشاوران نظامی به کابل، فرستادن هرگونه قوا به افغانستان را به ضرر  منافع خویش و وخامت اوضاع بین المللی می دانستند، هم « بریژنف» رهبر صدر هیئت رئیسه  اتحاد شوروی سابق و هم « کاسیگین» صدراعظم یا نخست وزیر کهنسال شوروی موضع   سرسختانهء  مخالفت با  اعزام هرگونه قوا به افغانستان را داشتند، « اندروپف » به  این باور بود که بر اساس نظریــهء« لنینی» که ” انقلاب باید توانایی دفاع از خویش  را داشته باشد ” که پروتوکول های مباحثات بیروی سیاسی این واقعیت را واضح میسازد که  آنها متوجه عواقب منفی یک اقدام نظامی در یک کشور عقب ماندهء اسلامی بمانند  افغانستان بوده اند.

   از آنجائیکه نظامیان و وابستگان( گی. ار. او(   ГРУـ GRU   ) یعنی ادارهء  استخبارات دولتی یا استخبارات نظامی شوروی ـ اوضاع را بهتر و خوشبینانه گزارش  میکردند در حالیکه وابستگان(( کا. گی. بی (КГБ ـ KGB )) و اداره” اول به نام استخبارات خارجی”، از فرا رسیدن سقوط  رژیم  و گسترش نفوذ کشورهای ” امریکا و چین ” خبرمیدادند،« میتروخین» نویسنده کتاب ” (کا.  گی. بی) در افغانستان” مینگارد که :” در نوامبر 1979میلادی مرکز اجنتی( КГБ ) در  کابل گزارشی  عنوانی  به« بریژنف» فرستاد و در آن از تغییر سیاست خارجی افغانستان  به سوی راست و نزدیکی با امریکا هوشدار داد.” درین جریان« حفیظ الله امین» چندین  بار با شارژدافیر امریکا در کابل ملاقات نموده بود، بدون اینکه روسها را از محتویات  صحبت هایش مطلع سازد، « دیگو کوردویز و سلیک هریسن» نیز  از ملاقات های پیهم« امین» با «آدولف دابس» سفیر امریکا مقیم کابل یادآورشده اند،  ،و همچنان « استیف گول Steve Coll » در کتاب ”  Ghoast  Wars” می نویسد : برای دیپلوماتهای امریکایی مقیم کابل،« امین» یک دیکتاتوری بود که  همزمان مسوول « قتل آدولف دابس»  نیز شمرده می شد، حتا آنها از شایعات در بارهء  “سیا” بودن امین نیز مطلع بودند، «امستوتز J.Bruce Amstutz »، که در آنزمان معاون« آدولف دابس» بود و بعدتر، پس از قتل دابس، شارژدافیر سفارت  امریکا در کابل مقرر گردید،« امین» را یک رهبر ستیزه جو، غیر قابل سازش و انعطاف  ناپذیر از جمله دربرابر امریکایی ها می یابد، به پندار وی « امین » که دوبار  نتوانست در امتحان دکتورای پوهنتون” کلمبیا” موفق شود، دلیل آنرا عمل عمدی می  پنداشت و عدم موفقیت خود را نوعی تحقیر و اهانت علیه خویش تلقی میکرد، بعد ها این  مساله عقده یی را در درون او به وجود آورد، که منجر به دشمنی با امریکایی ها گردید،  «امین» حتا آزردگی خویش را بدون تجاهل به« امستوتز» ابراز میداشت،عقده جویی و بهانه  جویی های ناشی از” ایگو سنتریسم ” به حیث ویژگی روانی« امین» ، یک بحث جدای  روانشناسانه است، که به این عنوان ارتباط ندارد، اما عقده در شرق، پدیده ایست عام  که با استبداد بهم آمیخته  و خشونت، ویرانی و کشتار های بزرگ را در طول تاریخ زاده  است، نمونه ای دیگر بهانه جویی « امین» که از نظر روانشناسی آنرا نوعی خصلت بچگانه  میدانند، در حادثهء تلاش نافرجام سوء قصد همکاران« نور محمدتره کی » علیه جان وی  هویدا گردید،« امین» در آن حادثه سفیر شوروی را مقصر دانست و با شوروی ها  از راه  قهر و ناز داخل جنگ زرگری شد، آنچه مسلم است اینکه« امین» یک دیکتاتور قومگرایی بود  که در استفاده از شیوه های ستالینیستی رهبری و اداره هیچ نگرانی و تردیدی  به خود  راه نمیداد.

  بسیاری از ” کارشناسان سیاسی”، اشغال  افغانستان توسط ارتش سرخ را بر علاوه مطالب فوق الذکر با  قتل و شهادت« نور محمد  تره کی » و به قدرت رسیدن «حفیظ الله امین» درارتباط میدانند،ازاسناد آرشیفی شوروی  نیز چنین برمیآید که « امین» از سپتمبر 1979میلادی به بعد برای رهبری شوروی و به  خصوص شخص« اندروپف» دیگر یک چهرهء نامطلوب و مشکوک بود،  اما شک آنها  خالی از  محدودیت نبود زیرا نظامیان شوروی، برعکس رهبری( کا. گی. بی)، علیرغم کشته شدن  وشهادت « تره کی» به امر« امین»، بازهم بالای وی اعتماد داشتند، اما به هر حال اقدام ازبین بردن « تره کی » باعث شد تا «  امین » از نقش دومی به اولی بالا رود، مسالهء سوال برانگیز اینست که اگر« امین» به  دوستی با شوروی وفادار نمی بود پس چگونه موافقه نمود که عساکر شوروی داخل افغانستان  شوند؟.

ــ  فکتور خارجی: در جریان سال 1979میلادی انکشافات دراماتیکی  در مناسبات شوروی و امریکا در نتیجهء تصمیم گیری در اطراف نصب راکت های میان برد  هسته ای  و زوال « سیاست  تشنج زدایی » به وقوع پیوست، مناقشات شرق و غرب به شدت به  سردی گرایید، معاهده سالت 2 در کانگرس امریکا مورد تایید قرار نگرفت، قصد امریکایی  ها در مورد نصب راکت های میان برد هسته ای در اروپای غربی به واقعیت مبدل شد، به  تاریخ 21 قوس 1358 خورشیدی مطابق 12 دسمبر1979میلادی” ناتو” تصمیم دولت « کارتر» در  مورد نصب راکت ها را اعلان نمود، این عمل امریکا، رهبری شوروی را خشمگین ساخت و در  پاسخ فیصلهء مشهور 176 مورخ  12 دسمبر را در آخر همان شب،  در یک حلقهء کوچکی از  اعضای بیروی سیاسی خیلی سری اتخاذ نمود، آنچی مورد توجه است اینکه به خاطر حفظ  محرمیت فیصله، متن آن قلمی و خلاف معمول در یک ورق و آنهم به دست چرنینکو نگاشته شد  تا از محتوای آن کسی حتا تمام اعضای بیروری سیاسی اطلاع نیابند، بعدتر امضای تاییدی  اعضای بیروی سیاسی و سکرتریت کمیته مرکزی، که بر روی متن درج شد، به تاریخ های ( 5  و 6 جدی) مطابق25 و 26 دسمبر یعنی در آستانهء حملات فیصله کن،تصمیم گرفته شد، اینکه  دلیل آن عمل چی بوده است تا حال  روشن نیست ولی عامل بی اعتمادی در میان رهبری  شوروی را به هیچ گونه نمیتوان نفی کرد، مثلا« قونایف، رمانف و شیربیتسکی» اعضای  بیروی سیاسی و منشی های احزاب کمونیست” قزاقستان، لنینگراد و اوکرایین” آخرین کسانی  بودند که به تاریخ های 25 و 26 دسامبر در متن امضا گذاشتتند، در رابطه به تصمیم نصب  راکت ها، هنوز روشن نشده که آیا امریکایی ها فیصلهء شان را به خاطر تحریک  رهبری  شوروی به  یک اقدام ماجراجویانه، اتخاذ کردند و یا چیزی بیشتر یعنی آغاز دور جدید  مسابقات تسلیحاتی و در پیامد آن تامین تفوق نظامی، پیش از این،  وزیر دفاع شوروی از  حضور گستردهء امریکا در خلیج فارس و امکان حمله آنکشور به ایران، نگرانی خیلی شدید  داشت، گفته میشود که امریکایی ها از طریق پخش اطلاعات غلط یعنی شایع ساختن حمله به  ایران میکوشیدند تا روسها را اغوای اطلاعاتی نمایند.

   دلیل دیگری ناراحت کننده و تحریک کننده برای روسها  عبارت از افزایش تشنجاتی بود که میان شوروی و چین پدید آمد، چین در سال 1978میلادی  با شوروی در طول مرز هایش برخورد نظامی نمود، در همان سال به جنگ مرزی با ویتنام  دست زد، نتیجهء هردو عدم موفقیت چین بود، این شکست ها رهبری چین را در برابر شوروی  حساس تر ساخت در جریان سالهای 78 و 79 ایالات متحده امریکا به از سرگیری و عادی  سازی روابط با چین مبادرت ورزید و در جنوری سال 1979میلادی به صدور سلاح به چین  آغاز کرد که تا سرکوب تظاهرات دانشجویان در میدان” تیانامین” ادامه یافت، کمی بعدتر  چینایی ها به امریکایی ها اجازه دادند تا از خاکهای آنکشور به فعالیت های  استخباراتی علیه شوروی بپردازند، اینها زمینه هایی بودند که ترس رهبران شوروی را  فراهم میآوردند، به ویژه که « دن سیاوپن» رهبر ارشد چین سوگند یادکرده بود که  انتقام شکست های کشورش را در هر صورتی خواهد گرفت،روسها فکر میکردند که مخالفان  رژیم خلقی میتوانند آرزو های رقبای  آنکشور را برآورده سازند، در نهایت غرب به  همکاری چین بر افغانستان مسلط خواهد گردید و امنیت ستراتیژیک شوروی به خطرگرفته  خواهد شد، به نظر جنرال« ورینیکوف»  که آنزمان معاون قوماندانی مرکزی اردوی شوروی  بود: ” امریکایی ها میتوانستند ازوخامت اوضاع استفاده نموده و از مرز های مشترک  افغانستان و شوروی به سود خود بهره برداری نمایند ـ یعنی با نصب وسایل پیشرفته  الکترونیکی، کنترول و اندازه گیری همه پارامتر های  آزمایشات راکتی، هوایی و سایر  سلاح های شوروی را اخذ و کشف کنند. « اناتولی  دوبرینین» درازمدت ترین سفیر شوروی در امریکا و  از زمان «گرباچف» ، رئیس روابط بین المللی حزب کمونیست شوروی، در یکی از خاطراتش  نگاشت : « اندروپف»  فکر میکرد که در صورت عدم دفاع از ” انقلاب ثور”، افغانستان به  پایگاه غرب، پروژهء ترکیه بزرگ و نصب راکت های کروز و پرشنگ مبدل خواهد شد،اما ترس  روسها از انتریگ CIA   و نفوذ غرب آنقدر هم غیر موجه نبوده است ، روسها برای پیشگیری از تکرار تجارب کشور  های “مصردر سال 1972 میلادی و سومالی درسال 1977میلادی ” به  فریب دادن« امین» آغاز  کردند، آنها خواهش او را با فرستادن « فکرت احمد جانویچ» به حیث سفیر جدید برآورده  ساختند، همزمان برای جلوگیری از یک شکست ژئوپولتیک و مهار ساختن« امین» به خواست  های وی از جمله ملاقات با« بریژنف» و گسیل قوا و کمک های نظامی پاسخ مثبت دادند،  ولی در عین حال چون« امین» را نمایندهء غرب  می پنداشتند به تمهیدات برای برکناری   وی و نیز درس عبرتدهی به غرب، بدون لحظه ای درنگ می پرداختند.  

   در نتیجهء جنگ سرد صدمات قابل  ملاحظه ای به کشور ما در افغانستان وارد ساخت و مردم  ما قربانی رقابت های دو ابرقدرت شدند، در این  کشاکش آنچه تا دیرزمان تاریک خواهند ماند عبارت از تداوم داستان مداخله و یا به”  دام افتادن” روسها در تلهء افغانستان است، ممکن است حلقهء اساسی دلیل مداخله برای  همیشه مفقود باقی بماند، بهر صورت قوای اتحاد  شوروی سرانجام درسال1370 هجری شمسي درسايه مذاکرات” ژنیو” در زمان حاکمیت دکتور  نجیب الله رئیس جمهور ” جمهوری افغانستان ” و « گرباچوف » صدر هیئت رئیسه  اتحادشوروی سابق بتدريج و درچند مرحله ازافغانستان خارج شدند، ولی اگرلشکریک کشور  از افغانستان خارج شد به عوض چندین کشور همین اکنون بداخل افغانستان حضور دارند و  جالب تر اینکه همانهای که مشت افتخار بخاطر بیرون راندن قوای اتحاد شوروی بر سینه  می کوبند، همین اکنون در زیر چتر قوای خارجی امنیت شان تأمین و مسایل مااحتیاج شان  از طرف دیگران تآمین میشود .

2 ـ كِپلِر» منجم ورياضيدان  الماني :- به تاریخ 27 دسمبرسال571ميلادي: « يوهان  كِپلِر» منجم و رياضيدان الماني دراين كشورمتولد شد، اوابتدا درمکتب پروتستانها و  سپس درپوهنتون یا دانشگاه” توبينگن” تحصيل كرد و بعد در” كراتس” کشور” اتريش” به  تدريس پرداخت، « يوهان كِپلِر» بعدها با تيكوبراهه منجم معروف آشنا شد و به دعوت او  به پراگ رفت و مدتي با او تحقيقات علمي مشتركي انجام داد كه حاصل آن تهيه جدول  رُدُلفي بود،« يوهان كِپلِر» واضع قوانيني است كه درنجوم و رياضيات بنام او  به«قوانين كِپلِر» معروف شد، او همچنين قواعد عادي تعيين فاصله كانونهاي عدسيه اي  ساده و درشت نمايي ميكروسكوپ را عرضه كرد،« يوهان كِپلِر» درزمينه هندسه نيزتحقيقات  وسيعي انجام داد و چند اثرتأليفي همچون نجوم جديد را ازخود به يادگارگذاشت.

3 ـ تولد« پاستور» شيميدان،طبیب  و ميكروب شناس فرانسوي:- به تاریخ 27  دسمبرسال1822ميلادي: « لوئي پاستور» شيميدان، پزشك و ميكروب شناس فرانسوي  دردهكدهاي كوهستاني درفرانسه متولد شد، او اگر چه دردوران تحصيلي پيشرفت زيادي  نداشت، عاقبت ازپوهنتون یا دانشگاه ” سوربن” فرانسه دكتري خود را گرفت و درمقام  استاد شيمي به تدريس و تحقيق مشغول شد، تحقيقات« پاستور» درباره ساختمان شيميايي  مواد” آلي ” ازمراجع مهم گسترش علم شيمي آلي است و درهمين تحقيقات او دريافت كه عمل  تخميرناشي ازوجود موجودات ريززنده است و سرانجام مطالعات و تحقيقات مستمر« پاستور»  منتهي به كشف روش پاستوريزاسيون يا ميكروب زدايي شد،« پاستور» پس ازكشف ميكروب  درسال1885ميلادي نخستين واكسناسيون را عليه بيماري هاري با موفقيت انجام داد.

4 ـ  در گذشت«  سوزن سانتگ » نویسنده امریکایی :ـ به تاریخ 27 دسمبر سال  2004 میلادی : بانو « سوزن سانتگ Susan Sontag»  روشنفكر، داستان نگار، مقاله نويس ، نويسنده نمايشنامه، منتقد و همچنين سازنده فيلم  در 71 سالگي در شهر نيويورك از بيماري سرطان خون درگذشت، از ” سوزن سانتک” به عنوان  يك روشنفكر راديكال نام برده اند، ” سوزن”  در نقد نويسي يك تحول راديكال به وجود  آورده است، بهترين داستانهايش « عاشق آتشفشان » ، « در امريكا » و « مربوط به درد  ديگران » عنوان دارند، چنانچه « من، و غيره » خواندني ترين مجموعه داستانهاي كوتاه  اوست، از ميان مقالات خوب و پر سر و صداي او، مقاله هاي « درباره عكس »، « اراده  راديكال » ، « استعاره اي از ايدز» و … را مي توان نام برد، آخرين مقاله او كه  واكنش وي را به ماجراي شكنجه زندانيان در زندان «ابوغريب» عراق منعكس ساخت و عنوانش  « درباره جنگ و مصيبت » بود در ماه می سال 2004 انتشار يافت .

روز شمار بیست وهشتم ماه دسمبر :

1 ـ استقلال کشور “آندورا ” :- به تاریخ 28دسمبرسال278ميلادي: كشور” آندورا” استقلال يافت ، آندورا پس از استقلال  مدتها تحت حاكميت مشترك اسقف هسپانیایی و كنْت دُنوي فرانسه بود اما بعد ازسالها  درگيري ميان مالكان هسپانیایی و فئودالهاي فرانسوي برسرتصرف اين سرزمين سرانجام بنا  به تقليد مردم ،” آندورا”  درسال1806ميلادي اين كشور بطوررسمي كشوري مستقل اعلام  موجوديت كرد، با اين حال همچنان رئيس جمهور آن تحت نظردولتهاي فرانسه و هسپانیه  انتخاب ميشد و كليساي هسپانیه و رئيس جمهور فرانسه به طورمشترك اداره اين سرزمين  را به عهده داشتند، نمايندگان اين دوكشور هنوز به منزله رئيسان حكومت دررهبري  سرزمين ،” آندورا” حضوردارند، آندورا جمهوري كوچكي است كه دركوههاي”  پيرِنِه ”  درجنوب غربي اروپا ميان هسپانیه و فرانسه قرارگرفته است.

2 ـ نخستين بار يك فيلم سينمايي  به نمايش عمومي درآمد:- به تاریخ 28دسمبرسال1895ميلادي:  نخستين باردرتاريخ سينما يك فيلم سينمايي به نمايش عمومي درآمد، اين فيلم را  برادران« تومير» مخترعان معروف فرانسوي و بنيانگذاران صنعت فيلم و سينما تهيه كرده  بودند و محل نمايش آن نيززيرزميني درشهر پاريس بود، درسالهاي بعد دستگاههاي جديد  ديگري دراِمريكا و سایركشورها ساخته شد و بتدريج سينماهاي متعددي درشهرهاي مختلف  دايرشد و فنّ تصويربرداري متحرك برروي نوارهاي سلولوئيدي به هنرهفتم يا( سينما)  مبدّل شد.

روز شمار بیست ونهم ماه دسمبر :

 1 ـ استقلال “ايرلند جنوبي” از  تصرف انگلیس : ـ به تاریخ 29 دسمبر1937 ميلادي :  قرارداد” ايرلند” امضاء شد به موجب اين قرار داد” ايرلند جنوبي” كه تا آن زمان در  تصرف انگليس بود مستقل اعلام شد اما به علت بروز جنگ جهاني دوم اجراي مفاد قرار داد  استقلال به تأخير افتاد گفتني است كه قبل از استقلال” ايرلند” ، درسال 1921 ميلادي  كشور آزاد” ايرلند” تشكيل شده و اين پيروزي بزرگ در نتيجه مبارزات مستمر” ايرلند”  بدست آمده بود، كشور آزاد” ايرلند” ايالتهاي پروتستان نشين شمالي را به انگليس  واگذار كرده بود سرانجام در سال 1949 ميلادي “ايرلند “جمهوري مستقل اعلام شد، شايان  توجه است كه با وجود اين مبارزات  و كسب استقلال ، هم اكنون نيز شاخه نظامي ارتش  آزاد بخش ايرلند با سربازان انگليس مستقر در” ايرلند” مبارزه مي كند.

2 ـ استقلال سرزمین” سورنيام ـ  هالند”:- به تاریخ 29 دسمبرسال 1954 ميلادي : سرزمين ”  گويان هالند ” معروف به ” سورنيام “به استقلال رسيد ” سورنيام” تا قرن شانزدهم  ميلادي در تصرف قواي انگلستان بود در آن زمان براساس معاهده صلحي كه ميان دولتهاي  هالند و انگليس منعقد شد سورنيام به هالند واگذار شد اين سرزمين قبل از كسب استقلال  كامل ، در سال 1945 ميلادي به خودمختاري داخلي رسيد” سورنيام” در شمال امريكاي  مركزي قرار دارد و با كشورهاي برازيل ، گويان فرانسه هم مرز است گفتني است كه غني  ترين معادن بوكيست جهان در سورنيام است.

 روز شمارسی ام ماه دسمبر :

1 ـ تولد « امانوئل لويناس»  فيلسوف اگزيستانسياليست:ـ به تاریخ 30 دسمبر سال 1905 میلادی: امانوئل لويناس Emmanuel Levinas فيلسوف (  اگزيستيانسياليست * ) فرانسوي به دنيا آمد و در”  سوربن” فلسفه تدريس كرد تلاش بسيار كرد كه نظرات اگزيستيانسياليستهاي فرانسه و  المان را به هم نزديك كند، او از سال 1930 تا 1993 میلادی كتابهاي فلسفي متعدد  مخصوصا در رابطه با اگزيستيانسياليسم كه فلسفه اي نسبتا نوين است منتشر ساخت كه  مهمترين آنها «وجود و موجودات» ، «آن سوي وجود». «پديده شناسي»، «واقعيت وجود» و  «غير از بودن» هستند، در همه اين آثار، وي از آزادي عمل يك موجود سخن به ميان آورده  و تفاوت ميان مطالعه اشياء و خود اشياء را بيان كرده است.

* اگزيستانسياليسم Existentialism  عبارت است از رجحان  دادن به وجود انسان در مقابل معنویت.

2 ـ تولد«تئودور فونتان» داستان  نويس:ـ به تاریخ 30 دسمبرسال 1819 میلادی: تئودور فونتان Theodor Fontane داستان نويس الماني به تاریخ فوق الذکر به دنيا آمد و بسال 1898میلادی در گذشت،  داستانهاي او همه از ماجراهاي واقعي گرفته شده اند و عموما زمينه زن و شوهري دارند،  وي نهايت كوشش را بكار برده تابا طرح و انعكاس مسائل خانوادگي چشم و گوش مردم را  باز كند تا در اين بزرگترين و مهمترين انتخاب خود در طول حيات مرتكب اشتباه نشوند،  ولي ايرادي كه به داستانهاي او وارد آمده اين است كه اين ماجراها در خانواده هاي  طبقه بالا درقرن 19 در پروس( المان امروزی ) اتفاق افتاده اند و نمي شود انها را به  همه تعميم داد و دليل آن اين است كه« فونتان» هرگز از منطقه ” برلین” و  “براندنبورگ” قدم به خارج نگذارد، داستانها شرح جدايي ها ، بي وفايي ها ، ازدواجهاي  مصلحتي ، رفتار زن و شوهر ها، و نقش شخصيت و اخلاقيات و پرورش اوليه در حفظ بناي  خانواده است، یکی ازداستان های او بنام « افي بريست » به صورت فيلم سينمايي در آمده  است .

3 ـ ضعف رسانه ها در شوروي سابق  و روسيه امروز :ـ به تاریخ 29 دسمبر1922 میلادی: عادت  شده است كه رسانه ها در 29 دسامبر هر سال از وصيتنامه« ولادیمیر ایلیچ ـ لنين» ياد  كنند كه وي در اين روز در سال 1922 انشاء آن را كه به همسرش «كروپسكايا» ديكته مي  كرد به پايان برده بود، و 29 دسمبرسال 2004میلادی  هم از اين رسم مستثني نبود، «  لنين» در اين وصيتنامه خواسته بود كه شمار اعضاي كميته مركزي حزب افزايش يابد و به  يكصد تن برسد تا تصميم گيري ها منحصر به چند نفر نباشد، تصميمات مربوط به برنامه ها  بايد به تصويب دستگاه مقننه برسد و قانون شود تا از دستبرد تفسير در امان باشد، از  اهميت رسانه ها براي دفاع از نظام و كشور نبايد غافل بود كه زير بناي هر كشور و  نظام هستند، اگر شعارهاي انقلاب از ياد برود و اصول در حزب ناديده گرفته شود افول  شوروي حتمي است، بايد ( براي صيانت قانون اساسي ازهرگونه گزند ) به قوای نظامی یا  ارتش نقش سياسي و نظارتي بيشتري داده شود، نبايد اداره همه امور و به ويژه دبيركلي  حزب به رفيق استالين سپرده شود، بايد حرفهاي رفيق تروتسكي هم شنيده شوند و ….

    تاريخ نشان داد كه هيچ يك از توصيه هاي « لنين»  رعايت نشد و در نتيجه بنايي را كه ساخته بود فروپاشيد، در مورد رسانه ها، ضعف شوروي  تا به آن حد رسيده بود كه در دهه 1970میلادی ، اين دولت نتوانست توصيه« برژنف»   رهبرشوروی سابق را عملي سازد كه گفته بود:  راديو ـ تلويزيون و روزنامه هاي شوروي  اخبار جنايي و ضعف هاي اجتماعي امريكا را كه هر روز در رسانه هاي اين كشور منعكس مي  شوند ترجمه و عينا منتشر كنند تا روسها تصور نكنند كه آنجا بهشت است و ….

    تا آن زمان نظام شوروي نتوانسته بود چند روزنامه  نگار ماهر پرورش دهد كه اين تصميم « برژنف » را حتي براي يك روز به اجرا درآورند،  به گفته برخي از صاحب نظران، اگر توصيه هاي( ماركس و لنين) در مورد رسانه ها و  پرورش روزنامه نگار خوب ( نه فرصت طلب ) عملي شده بود شايد كار شوروي به اينجا  كشيده نمي شد.

    در اين زمان (سالیان پس از فروپاشي شوروي) هنوز  روسيه عاري از سيستم دفاعي رسانه اي است كه معارضات و منازعات جاري ( حمله ، دفاع و  ضد حمله) به وسيله آن انجام مي شود و اين ضعف را اينك كه معارضه دو رقيب قديم از سر  گرفته شده است به وضوح مي توان مشاهده كرد، در دوران معاصر، رسانه هاي گروهي  بزرگترين جنگ افزار يك كشورهستند، در جريان معارضه بر سر انتخابات اوكراين ديديم كه  اين رسانه هاي غرب بودند كه خواست اين جناح را بر كرسي نشاندند، همين رسانه ها  امريكا و انگلستان بوده اند كه « انگليسي » را زبان دوم جهان كرده اند و حرف سران  كشورهاي متبوع را با آب و تاب به گوش همگان در گوشه و كنار جهان مي رسانند و سياست  هاي آنان را به پيش مي رانند.

4 ـ نخستين رئيس جمهور در چين  :ـ به تاریخ 30 دسمبرسال 1911 میلادی : براي نخستين بار  چين داراي رئيس جمهوري شد، در اين روز شوراي انقلاب چين، دكتر« سون يات ــ سنDr.  Sun Yat _ Sen» رهبر انقلاب را به عنوان رئيس جمهوري  موقت چين بر گزيد و دكتر« سون» به امپراتور خردسال از دودمان« منچو » و ساير اعضاي  خاندان سلطنت امان داد و اجازه داد كه در همان كاخ سلطنتي با دريافت مقرري معين به  زندگي خود ادامه دهند ، به اين شرط كه وارد توطئه بر ضد نظام جمهوري نشوند، دكتر«  سون»  سپس دستور داد كه تفويض اختيارات به آرامي صورت گيرد.

 روز شمارسی و یکم ماه  دسمبر :

1 ـ آغاز استعمار انگلستان در  آسيا :ـ به تاریخ 31 دسمبر سال 1600 ميلادي: دولت  انگلستان در راستاي سياست استعماري اش در اسيا ، فرمان ايجاد کمپنی هند شرقي را  صادر كرد و همه تاجران و ماموران و دريانوردان انگليسي را كه در قاره آسيا و آبهاي  آن فعاليت داشتند اجبارا عضو اين کمپنی كرد كه روزي سياه براي اين قاره ومردم آن  بشمار مي رود، در آن زمان ، دو سال از ورود« آنتوني و رابرت شرلي» با 26 انگليسي  ديگر به ايران مي گذشت كه موفق شده بودند خود را در دل شاه عباس كه هدفش احياي  امپراتوري ايران با عقب راندن پرتگالی ها از خليج فارس و تضعيف هرچه بيشتر عثماني  بود جاي دهند، شاه عباس براي رسيدن به هدفهايش نياز به دوستي با اروپاييان داشت، پس  از ايجاد کمپنی هند شرقي ، و تصرف تدريجي شبه قاره هند توسط انگليسي ها ، ملكه  ويكتوريا ، اول جنوری سال 1877 ميلادي خود را پادشاه انگلستان و امپراتور ( امپرس )  هند خواند، بسياري از مسائل جاري مشرق زمين ناشي از استعمار انگلستان بر هند است كه  به خاطر حفظ هند از تعرض ساير قدرتهاي اروپايي، از انجام هرتوطئه اي در ايران ،  افغانستان و همه خاورميانه ، آسياي ميانه و آسياي جنوبي خود داري نورزيد. برای  معلومات بیشتر در این زمینه به دو آدرس ذیل  مراجعه فرمایند.

   http://www.ariaye.com/dari1/siasi/adib2.html

   http://www.ariaye.com/dari2/esteqlal/adib.html

2ـ انحلال پی هم و زندانی اعضای  پارلمان در روسیه  :ـ به تاریخ 31 دسمبر سال1907  ميلادي:به دستور« نيكلاي دوم» تزار روسيه پارلماني كه همه اعضاي آن جز دو نفر به  جرم خيانت به وطن به زندان محكوم شدند، نيكلاي دوم تزار روسيه 167 تن از اعضاي 169  گانه دوماي روسيه را به اتهام خيانت به كشور بازداشت و تحويل محکمه نمود، بعدا  محکمه با رعايت تخفيف هر كدام را به سه ماه زندان محكوم كرد، اين تخفيف به اشاره  انگشت« تزار» منظور شده بود، خيانت اين عده آن بود كه ضمن مذاكرات پارلمان گفته  بودند كه اگر چنين نشود ممكن است مردم ماليات ندهند و اگر چنان شود احتمال دارد عده  اي از خدمت سربازي شانه خالي كنند و….كه« تزار نيكلاي دوم» همه اين حرفها را  خيانت به كشور تلقي كرده بود و آنان را جز دونفر كه اصلا حرف نزده بودند به محکمه  تحويل داد، با بازداشت و تحويل اعضاي دوما به محکمه اين دوره مجلس منحل شد و تزار  با اعضاي دوره ديگر دوما هم همين معامله را البته به طرزي ديگر انجام داد و پس از  انحلال سه دوره پي در پي دوما از خير تشكيل آن براي مدتي صرف نظر کرد.

3 ـ اعدام نيكلاي چائوشسكو رئیس  جمهور رومانیا :ـ به تاریخ 31 دسمبر سال1989 میلادی : «  نيكلاي چائوشسكو» كه از سال 1965 زمام امور كشور روماني را به دست گرفته بود بتاریخ  فوق الذکر، پس از يك محاكمه كوتاه با همسرش « النا » كه او نيز يك كمونيست بود و در  زمان حكومت طولاني نيكولا به وي اندرز مي داد اعدام شد، «چائو شسكو» ظاهرا از  اوضاعي كه در اروپاي شرقي به وجود آمده بود درس نگرفته بود و پس از باز گشت از  سفرهنگامي كه با يك تظاهرات نه چندان وسيع مقابل دفتر كار خود رو به رو شد به خشونت  متوسل گرديد كه اين عمل بر ابعاد مخالفت و تظاهرات افزود و به دستگيري و محاكمه و  سقوط دولتش انجاميد، «چائوشسكو» كه تنها رئيس يك دولت كمونيستي اروپاي شرقي بود كه  بااعزام سربازان شوروي به افغانستان مخالفت كرده بود در صورت نرمش با تظاهر كننده  ممكن بود بتواند مانند ساير همتايان خود از اعدام برهد، سقوط او درست در روزي اتفاق  افتاد كه در آن روز در سال 1948 میلادی كمونيستها بر روماني مسلط شده بودند و حكومت  آنان 40 سال طول كشيد، روماني در سال 1918میلادی از اتحاد( بسارابي ، ترانسيلوانيا  و چند بخش ديگر) به وجود آمده بود و مخلوق نشست ورساي بوده است، روماني در جريان  جنگ دوم به المان پيوست كه بعدا به دست قوای نظامی یا ارتش سرخ كه در تعقيب نيروهاي  هيتلر بود افتاد ./  خـتـم رویـــداد هـای مهم جهان  در ماه دسمبر سالهای  مختلف

 

 


بالا
 
بازگشت