سراج الدین اديب

 

آرشیف نمبر (۶۳)

ساختار شناسی نظام فلسطين و اسرائيل

نخستين كنگره صهيونيست‌های جهان  در 29 اگست 1897 ميلادی مطابق يکشنبه 8 سنبله 1276 خورشيدی و 30 ربيع الاول 1315 قمری در بازل سوئيس افتتاح شد، در آن زمان جمعيت يهودی فلسطين تنها 45000 نفر بود كه بيشتر اين افراد طی دهه هشتاد سده نوزدهم  با هدف فرار از كشتارهای مقطعی يهوديان در روسيه از آن كشور به فلسطين مهاجرت كرده بودند، فلسطين در اين زمان زير حاكميت تركيه عثمانی بود و تركان در واگذار كردن اين سرزمين به يهوديان نقش بخصوصی بازی كردند.

    در سال 1917 ميلادی،‌ وزير خارجه وقت انگلستان در ” بيانيه بالفور”   تشكيل دولت اسرائيل را از طرف آن كشور مورد پشتيبانی قرار داد ” بيانيه بالفور” زمينه تشكيل يك دولت تحت الحمايه انگلستان را در سرزمينهای فلسطينی پيش بينی می‌كرد، بدين ترتيب مقدمات حقوقی تحت الحمايگی سرزمين فلسطين زير نظر جامعه ملل به نتيجه رسيد و با موازين حقوق بين‌الملل تطبيق داده شد. 

   انگستان در طول جنگ جهانی دوم و پس از آن وارد درگيری اعراب و اسرائيل گشت و در اينراه گاه حتی از مهاجرت يهوديان اروپا به فلسطين جلوگيری بعمل می‌ آورد تا بدينوسيله نظر اعراب را به خويش جلب كند، اما توان انگلستان كه در نتيجه جنگ لطمه‌های جدی خورده بود و می ‌رفت كه امپراتوری خود را به آمريكا واگذار كند، محدود بود بدينترتيب سازمان ملل متحد وارد اين جريان شد و در سال 1947 ميلادی در يك كميسيون ويژه تصميم گرفت كه در سرزمين فلسطين يك دولت اسرائيل و يك دولت فلسطين و يك منطقه بخصوص در بيت المقدس بوجود بياورد يهوديان اين طرح را پذيرفتند، اما اعراب از پذيرفتن آن سرباز زدند، در نتيجه جنگ استقلال طلبانه فلسطين آغاز گشت.

   اسرائيل در سال 1948 ميلادی حملات فلسطينی‌ها را كه برای باز پس گرفتن سرزمينشان می‌جنگيدند دفع كرده و مناطق تحت حاكميت خود را تا 30 درصد افزايش داد، از اين زمان جنگهای اعراب و اسرائيل بر سر ” سرزمين موعود” آغاز گشت ، پيش از همه دولت مصر بود كه با سياستهای اسرائيل مخالفت كرده و مقاومت اعراب را زير پرچم ” پان عربيسم ” سازمان می ‌داد، در جنگ ” سينا” در سال 1956 ميلادی نيروهای انگليسی، فرانسوی و اسرائيلی ” كانال سوئزـ سوئيس ” را اشغال كردند كه با مخالفت جدی و دخالت آمريكا و شوروی روبرو شد و آن سه كشور (انگلستان ، فرانسه و اسرائيل) وادار به ترك كانال سوئز شدند، ” بحران سوئز” يكی از بزرگترين نقطه عطف‌های تاريخ جهان بشمار می ‌رود كه طی آن پايان قطعی استعمار اعلام شد و آمريكا و شوروی بعنوان دو ابرقدرت پيروز ساختار دوقطبی جهان را از آن پس شكل دادند، اگرچه آيزنهاور در اين بحران عليه منافع دولتهای استعماری انگليس و فرانسه و همچنين عليه اسرائيل و بنفع مصر وارد عمل شد ولی خطوط اصلی سياست امريكا همواره پشتيبانی يكجانبه از دولت اسرائيل بوده است.

    در زمان جنگ سرد آمريكا از اسرائيل پشتيبانی می ‌كرد و شوروی از اعراب بدنبال ” بحران سوئز” يازده سال بعد، در سال 1967 ميلادی جنگ شش روزه در خاورميانه در گرفت كه در طی آن اسرائيل اعراب را شكست داده و مناطق جديدی را به سرزمينهای خويش الحاق كرد، در همين سال شورای امنيت سازمان ملل متحد قطعنامه 242 را بتصويب رسانيد كه در آن تخليه كامل مناطق اشغالی توسط اسرائيل را خواستار می ‌شد ولی تاكنون مفاد اين قطعنامه به اجرا نرسيده است و يكی از موضوعات اهداف جنگ و صلح سالها و دهه‌های پس از آن را در بر می ‌گيرد.

   در سال 1973 ميلادی جنگی ديگر ميان اعراب و اسرائيل درگرفت ، كه اينبار هم با پيروزی اسرائيل خاتمه يافت پس از اين جنگ اعراب دست به تحريم نفتی غرب زده كه موجب بالا رفتن سرسام آور بهای نفت در بازارهای بين المللی شد و در غرب از آن بعنوان ” شوك نفتی”  ياد می ‌كنند در سال 1976 ميلادی در” كمپ ديويد” قراردادی ميان مصر اسرائيل بسته شد، كه بموجب آن مصر اسرائيل را برسميت می ‌شناخت، در سال 1982 ميلادی اسرائيل لبنان را اشغال نموده و هدف خود از اين اشغال را سركوبی جنبش حزب الله و فلسطينيانی عنوان كرد، كه عليه اين كشور بطور مسلحانه می ‌جنگيدند، اما سرانجام پس از چهار دهه جنگ در آغاز دهه 90 سده پيشين، اسرائيل و سازمان آزاديبخش فلسطين در مذاكرات محرمانه‌ای كه به ” روند صلح اسلو” معروف گشت، به دستاوردهای بزرگی برای يك صلح در خاورميانه رسيدند، اما اين روند صلح پس از هفت سال به شكست انجاميد، زيرا نبود ” بلوغ سياسی” برای صلح؟ سرانجام پس از هفت سال مذاكرات صلح ميان اسرائيل و فلسطين كه به ” روند صلح اسلو” معروف گشته است و به نتايج شايان توجهی نيز دست يافته بود ، در سپتامبر سال 2000 ميلادی اين روند پايان يافت، آغاز پايان مذاكرات صلح با بازديد تحريك آميز” آريل شارون” از معبد بيت المقدس و همچنين بازديد تحريك آميز او از مناطق  جديد اسكان  يهوديان در نوار غزه كه ” انتفاضه دوم* ” را از جانب فلسطينی‌ها بدنبال داشت ، صورت گرفت.

    امريكا يكی از قديميترين دمكراسی‌های جهان است ولی در دوران جنگ سرد از حكومت ديكتاتورها در جهان سوم پشتيبانی می‌ كرد و به جنگ‌های بسياری نيز تا به امروز پرداخته است، اسرائيل که بزرگترين صادركنندگان اسلحه در منطقه بشمار می ‌رود، حملات اخيرخود به مناطق خودگردان فلسطينی را بر مبنای ” سياست قدرت ” صورت می‌ دهد،اين حملات برعليه تمامی قطعنامه‌های شورای امنيت سازمان ملل متحد هستند و حتی افكار عمومی جهانی را نيز ناديده می‌گيرند، اسرائيل با زير پا گذاشتن تمامی موازين بين المللی در مورد حقوق جنگی و حقوق بين‌الملل و حقوق بشر به كشتار مردم فلسطين و اشغال مناطق آنان می ‌پردازد.

   پس از جنگ جهانی دوم  نظرات (هابس ، لاك و روسو) که ميگفتند : « تمامی افراد بشر بطور يكسان از اين حقوق طبيعی برخوردار هستند كه منشا آن نه خدا و نه دولت بلكه طبيعت انسانی می‌باشد.» نظريه حقوق بشردقت شود بر اساس اين درك از حقوق طبيعی بنيان گذارده شد، اما نظريه حقوق طبيعی در طی راه تكامل خود با يك درك راست افراطی و فاشيستی نيز مواجه شد، برابر نظر” كارل اشميت ”  يكی از نظريه پردازان آلمان نازی ، نمی ‌توان حقوق طبيعی را برابر با حق برابر همه مردم گرفت ، زيرا در اينجا حق طرف قوی پايمال می ‌شود و كسی كه قويتر است بايد از حق بيشتری نيز برخوردار گردد، اين نظريه افراطی و آشكارا ضد انسانی خود ريشه در داروينيسم اجتماعی سده نوزدهم دارد كه جهان انسانی را نيز مانند حوزه حيات وحش ، حوزه تنازع بقا می ‌ديد و به “حق طرف قويتر” باور داشت، در اينجا ما نمی ‌خواهيم تمامی بحثهای پيرامون حقوق طبيعی را مطرح كنيم تنها بايد اشاره كرد كه وجه انسانی حقوق طبيعی پس از جنگ جهانی دوم رنسانس تازه‌ای پيدا كرد و به حقوق جهانشمول بشر رسيد سياست دولت شارون بازگشت به درك غير انسانی از حقوق طبيعی و حقوق بين‌الملل و رويكرد به اصل تنازع بقا در تاريخ می‌باشد.

 ملت و نخبگان فلسطينی دهه‌ها آماج بدترين حمله‌های اسرائيل هستند آنان اساسا در اين دور تسلسل باطلی كه گرفتار آمده‌اند، توان نگريستن با فاصله به مسائل را از دست داده‌اند و نمی‌توانند در گرماگرم اين جنگها ” مغز سرد” را حفظ كنند دليل آشكار اين امر اينست كه ترورهای انتحاری وضع فلسطينی‌ها را نه بهتر، بلكه بدتر می‌ كند، روی آوردن جوانان فلسطينی بسوی گروهای افراطی حماس و جهاد بدليل نااميدی كامل آنان از وضع خويشتن و نبود اميد برای بهتر شدن اوضاع در آينده می‌باشد اين گروههای افراطی گمان می ‌كنند، می‌ توانند با ترورهای انتحاری اسرائيل را كه يك ابر قدرت در سطح منطقه‌ای است ، شكست دهند، و همين درك و دريافت ساده انديشانه ناشی از تاريكی اوضاع برای آنان می‌باشد، گروههای افراطی فلسطينی حتی در برابر اينكه عمليات انتحاری آنان نتيجه عكس می ‌دهد و به عمليات نظامی اسرائيل مشروعيت می ‌بخشد توجه نمی کنند .

    مسئله اسرائيل و فلسطين موضوع  قدرت دو ملت می ‌باشد، از يكسو يك ابرقدرت منطقه‌ای كه از پشتيبانی امريكا برخوردار می ‌باشد و از سوی ديگر يك ملتی كه غير از جان خويش، هيچ بر كف ندارد، دومين مسئله‌ای كه در اين راستا بايد مطرح كرد اينست كه برابر تمامی نظريات مربوط به دولت و روابط بين‌الملل در دوران جديد ” حق دفاع از خود در برابر تجاوز” برسميت شناخته شده است،( توماس هابس) و (جان لاك) حق دفاع از خود در برابر دولت متجاوز را از سوی شهروندان و حق دفاع از خود را در برابر دولتهای متجاوز بيگانه كاملا مشروع و برابر قانون قلمداد می ‌كنند.

    در روابط بين‌الملل نيز در سده بيستم وضع بهمين قرار است، حقوقدانان بين‌الملل نيز با استناد به همين درك از حق دفاع از خود در برابر دولت را مشروع قلمداد می ‌كردند، بنابراين دفاع مردم فلسطين عليه دولت اسرائيل كه تمامی موازين بين المللی را زير پا گذاشته و فقط با سياست زور اراده خود را بر آن ملت تحميل می‌ كند ، كاملا مشروع و قانونی است تنها می‌توان به گروههای افراطی فلسطينی اين ايراد را وارد ساخت كه آنان دست به عمليات انتحاری عليه مردم غير نظامی اسرائيل می ‌زنند و اين امر بيش از هر چيز ديگر نوميدی كامل آنان را نشان می‌دهد، اسرائيليان بارها اعلام داشتند که :” چريکهای فلسطينی، راکتهای « قسام » را از حياط خانه ها و از فاصله بين ساختمانهای مسکونی، و از داخل مدارس، و حتی محوطه بيمارستانها، فير ميکنند”  بناأ در دوران كنونی‌ رويكرد به رای‌ و نظر سازمان ملل متحد تنها راه بهبود وضعيت مردم فلسطين بشمار می ‌رود ، که اميد ميرود اينبار جورج بوش با سعی و کوشش خود و جامعه بين المللی مسايل را بطور عادلانه حل وفصل نمايد و تاريخ صلح خاور ميانه را به نام خود رقم زند.

فعالیتهای سیاسی عرفات

ورود ياسرعرفات 27 ساله به گنگره بين المللی محصلان در پراک مرکز گشور چکوسلواکيای سابق که ازحق عضويت کشور فلسطين دفاع ميکرد، ياسرعرفات را سمبولی از مبارزه و پيکار بين مردم معرفی داشت ودرسال 1965 ميلادی سازمان چريکی بنام « فتح » را بنياد گذاشت ودر سال 1969 ميلادی با سازمان ديگری بنام « ساف » وحدت کردند که اين گروه ها ياسر عرفات را در رأس آن قرار دادند و اين سازمان با رهبری عرفات (و با افول ناصر بعد از جنگ شش روزه 1967) مبدل به يک سازمان ناسيوناليست فلسطينی شد، سازمانی که بافعاليتهای رهبرجديد خود جنبشی شد ملی، فراگير و پرحضور در عرصه سياست و اجتماعی فلسطين، چنانچه بتاريخ 13 نومبر 1973 ميلادی مطابق سه شنبه 22 عقرب 1352 خورشيدی و 16 شوال 1393 قمری، ياسرعرفات در سازمان ملل متحد سخنرانی پرشوری نمود که نمايندگان جهان را از تقابل اعراب و اسرائيل آشنا کرد، چنانچه زمانی که لشکر اسرائيل در سال 1982 ميلادی حمله را به لبنان به منظور نابودی سازمان« ساف» صورت داد، بيشترازپيش سرنوشت فلسطينيها به موضوع مورد توجه افکارعمومی جهان مبدل شد.

   عرفات هويت چريکی خود را بعد از آغازين دهه نود با مشخصه يک رهبرسياسی تعويض نموده بود، اين در حالی بود که جان به در بردن از نقشه های ترور و حوادث پياپی، به عرفات شصت ساله وجهی اسطوره ای بخشيده بود، او که در 1988 ميلادی مبارزه مسلحانه عليه اسرائيل را رها کرده و گفتگو را به رسميت شناخته بود، درسپتمبر 1993ميلادی معاهده اسلو را امضا کرد و درکاخ سفيد با( اسحاق رابين** ) صدراعظم اسرائيل دست داد تا پديدآورنده يکی از تاريخی ترين لحظه های پايان قرن بيستم باشد.

   يکم جولای 1994، مطابق جمعه 10 سرطان 1373 خورشيدی و 21 محرم 1415 قمری ياسرعرفات پس از سالها به سربردن در تبعيد به اراضی فلسطينی بازگشت جمعيت بسياری برای استقبال از او گرد آمده‌اند، او در سخنانی پرشور مردم را به تداوم مبارزه فرا می‌خواند و نويد تشكيل كشوری با پايتختی بيت‌المقدس را می ‌دهد تا دو سال بعد در اولين انتخابات سراسری به رهبری تشکيلات خودگردان فلسطينی بعنوان مقدمه کشور مستقل فلسطين برگزيده شود.

اگست 1999 ميلادی عرفات هفتاد ساله شده است ، جمعی از كودكان رام الله صبحگاه با دسته‌ای گل او را غافلگير می ‌كنند تا تولدش را تبريك گويند، از او می ‌پرسند كه چه آرزوی برنيامده‌ای دارد، عرفات پاسخ می‌دهد: نيايش بر خاك بيت‌المقدس.

در سالهای پايانی قرن بيستم، با کمرنگ شدن تدريجی اميد به يک صلح پايدار ميان طرفين درگير، ياسر عرفات به موضع سرسختانه تری روی آورد تا در حرکتی استراتژيک کماکان اعتبار و محبوبيت خود را به عنوان سردمدار مبارزه فلسطينيان حفظ کند، شکست اجلاس” کمپ ديويد دوم”  و بازديد آريل شارون صدراعظم اسرائيل از ديوار مقدس بيت المقدس به فاصله کمتر از دو ماه از آن در تابستان سال 2000 ميلادی، موجب شد تا صلح فراموش و دومين( انتفاضه * ) فلسطينيان آغاز شود، در سالهای اخيربا شعله ور شدن آتش خشونت، جنبش های افراطی ترمانند حماس به چيرگی بی چون و چرای عرفات درعرصه مبارزه و سياست فلسطين پايان داده اند.

  عرفات درمقر، فرماندهی اش در رام الله که از سال 2002  ميلادی آغاز شد موجبات انزوای بيشتر رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين را فراهم آورد عرفات75 ساله جمعه29، اکتوبر2004 ميلادی مطابق 18 عقرب 1383 خورشيدی پس از بروز ناراحتی مرموزی ازمقر کار خود در شهر رام الله در کرانه باختری به پايتخت فرانسه منتقل شد، برای عرفات که رويای رسيدن به بيت‌المقدس همچنان نامتحقق مانده، آرزويش اين است كه دستكم در آنجا به خاك سپرده شود، دولت شارون مخالف است، برسرمرده عرفات نيز كشاكشی در حال شكل گرفتن است گويی كه او پس از 40 سال مبارزه ، تبعيد، بازداشت خانگی و … هنوز هم مستحق آرامش نيست. زندگی عرفات و پست و بلند كار اوآينه تمام ‌نمايی ازرنج‌ها، تناقضات و ناكامی‌های مردم فلسطين بود، ظاهرا مرگش نيز تداوم اين آينه خواهد بود فراتر از آينه اما هرجا كه نامی از فلسطين بوده و هست نام عرفات هم تداعی شده است، 40 سال پيش كه او پا به ميدان مبارزه نهاد، جهانيان كمتر می ‌دانستند كه فلسطين كجاست، اين عرفات و يارانش بودند كه سرنوشت ميليون‌ها فلسطينی‌ها را در دستور كار جهان نهادند و چشم جامعه جهانی را به رنج و آوارگی مردم فلسطين خيره كردند، اينك كه او در بيمارستانی در پاريس دقايق آخر زندگی را سپری می ‌كند چشم جهان نيز به آنجا دوخته شده است.

   سياست نمودن درشرايط دشوار، درهنگام جنگ و اشغالگری ، در تبعيد و با داشتن متحدينی ناپايدار و امكاناتی محدود و درنبود نهادهای مدنی، ضعف سنن دمكراتيك و فقدان كشوری كه بتوان درآن به شيوه‌ای متعارف سياست ورزيد، كار آسانی نيست و آنگاه كه شرايطی را ايجاد كند كه وحدت بی‌خدشه ، انسجام صفوف و تمركز اختيارات در دست ” رئيس” حلال مشكلات به نظر رسد طبعا انحرافات ، جنگ و جدال‌های معينی نيز سربر می‌آورند و اين‌ها همه بستری را به وجود آورده بودند كه در كنار توانايی‌ها و مهارت‌های عرفات ضعف‌های او نيز تبارز يابند محبوبيت و نفرتی كه در طول زندگی سياسی نصيب عرفات شده بود نيز در اين بود كه چه كس با كدام انگيزه و با كدام ارزيابی ضعف و قوت او را زير ذره بين گذارد.

كسانی كه با عرفات طرف صحبت و مذاكره بوده‌اند ، چه در ميان خود فلسطينی‌ها و چه در گستره بين‌المللی كتمان نمی ‌كنند كه او سياستمدار ورزيده  و سخت بامهارتی بود، در جهان عرب كمتر سياستمداری را می ‌توان سراغ گرفت كه با وصف محروميت از امكانات و ابزار رايج برای اعمال ديپلماسی همچون عرفات خبرگی و مهارت به نمايش گذاشته باشد.

 شگرد معروف او درعرصه ديپلماسی كه به عنوان ” هم آری ، و هم نه ” معروف شده است، به علاوه تبديل كردن صحنه مذاكره به بازی شطرنج تا حد خسته كردن حريف، از جمله يادمان‌های معروف عرفات در 40 سال زندگی سياسی اوست حضوراعتنا برانگيز او در برابر مجمع عمومی سازمان ملل برای اولين بار در سال 1974 ميلادی كه عملأ  تاييد جهانی او و مبارزه مردم فلسطين را رقم زد نيز، از نقطه عطف‌های كارزار سياسی 40 ساله عرفات به شمار می ‌رود، او در حالی كه كلت بر كمر داشت تا نشانه‌ای از مبارزه و مصاف‌جويی را برای احقاق حقوق مردم فلسطين به نمايش گذارد، شاخه زيتونی برسر دست گرفت و اعلام كرد كه طالب صلحی عادلانه است.

    چندگاهی پيش ‌تر، در پی جنگ سال 1973 ميلادی كه به شكست مصر و سوريه انجاميد عرفات پيش از همه دريافت كه بحران خاورميانه راه حل نظامی ندارد، او همچون بسياری از موارد با مسئوليت فردی تجديد نظری اساسی را در مشی آنزمانی جنبش فلسطين رقم زد و غير مستقيم به اسرائيلی‌ها تفهيم كرد كه مجدانه خواهان دستيابی به صلح از راه مذاكره است و تا 15 سال بعد كه شورای رهبری سازمان آزاديبخش فلسطين در الجزاير، بر اين سياست عرفات صحه نهاد او موجی از افترا و تهمت و سازشكاری و خيانت را به جان خريد.

 ” يوری آونری” ، چهره برجسته جنبش صلح اسرائيل تعريف می ‌كند كه او در تمامی آن سال‌ها مخفيانه ميان عرفات و نمايندگان او با” اسحاق رابين**” و” شيمون پرز” پيام رد و بدل می‌ كرده است به عقيده او اگر نبود سماجت و پيگيری عرفات در پيشبرد و به ثمر رساندن اين تماس‌ها و تلاش‌ها، مذاكرات اسلويی شكل نمی ‌گرفت، زمانی كه اردوگاه‌های “صبرا و شتيلا” و” برج البراجنه”  در لبنان به محاصره نيروهای سوری درآمده بودند عرفات برای شكستن آن تا پای اتحاد با شبه نظاميان فالانژ مسيحی نيز پيش رفت اعلام همبستگی او با صدام حسين در جنگ دوم خليج فارس در سال 1991ميلادی كه آوارگی و اخراج 400 هزار فلسطينی را از كشورهای عرب حوزه خليج فارس به دنبال داشت و به اعتبار بين‌المللی خود او نيز ضربه زد، هستند كسان و محافلی حتی خارج از اسرائيل و امريكا كه شكست مذاكرات كمپ ديويد در سال 2000 ميلادی با شركت” اهود باراك” و” كلينتون” را هم در بخش منفی كارنامه عرفات می ‌گذارند و او را عامل اين شكست معرفی می‌كنند، اما آنچه كه در آن كنفرانس ارائه شد چيزی نبود كه عرفات به عنوان رهبر بلامنازع فلسطينی‌ها و به عنوان كسی كه ظرف 40 سال نرمش‌ها و چرخش‌های شگفت انگيز به نمايش گذاشته بود بتواند بدون نگرانی از عقوبت آن و واكنش فلسطينيان بر پای آن امضاء گذارد، مذاكرات بعدی در” طابای مصر” و آمادگی اسرائيلی‌ها به امتيازدهی‌های بيشتر نشان داد كه كمپ ديويد آستانه تحمل آنها نبوده و فلسطينی‌ها دراصرار خود بر گرفتن امتيازات بيشتر محق وصاحب حق بوده‌اند، اين مذاكرات متاسفانه با انتخابات اسرائيل ، روی كار آمدن دولت شارون با سياست مشت آهنينش و افتادن انتفاضه به مسير خطرناك ترورهای انتحاری در هوا معلق ماند.

 در همه4 سال گذشته اسرائيل و امريكا كوشيدند كه از ورای سر مردم فلسطين و بر خلاف خواست آنها برايشان رهبرتراشی كنند و عرفات را به عنوان تجسم آرمان و آرزوهای اين مردم كنار بزنند، اين ادعا هم زياد مطرح می ‌شد كه در فلسطين طرف صالحی برای مذاكره وجود ندارد و تا عرفات هست گرهی از بن ‌بست مذاكرات گشوده نخواهد شد، اينك در خود محافل سياسی و نظامی اسرائيل نيز اين ديدگاه زير سوال رفته است و اين درك سربرآورده كه اگر كسی می‌توانست كماكان تصيممات بزرگ و خطير در مذاكرات صلح اتخاذ كند تنها و تنها عرفات بود كه اعتبار وجهه‌اش به او اجازه چنين كاری را می‌داد مذاكرات” اسلو” و قرادادهای آن مگر شاهدی بر اين امر نبودند؟ البته اين واقعيت دارد كه عرفات در ارزيابی از انتفاضه و حد توان خود در كنترل آن قسما به خطا رفت و آنجا كه اين جنبش به راه خطرناكی پا نهاد، نه ديگر كنترل بر آن تمام و كمال ميسر بود و نه از ترس جنگ و جدال داخلی عرفات تمايل چندانی به برخورد سخت با هواداران ترورهای انتحاری داشت، اين كه اسرائيل در عمليات تخريبی 4 سال گذشته بخش بزرگی از تاسيسات و امكانات تشكيلات خودگردان را نابود كرده است نيز مزيد بر علت شد و عرفات را در تامين امنيت و كنترل گروه‌های تندرو ناتوان كرده بود، زمانی در واكنش به خواست اسراديل مبنی بر اين كه محمود عباس ، نخست وزير وقت فلسطين در سال 2003 بايد همه اعضای فعال گروه‌های تندرو را زندانی كند عرفات گفته بود: ” اسرائيل ديگر زندان و دادگاهی برای ما باقی نگذاشته در ساحل غربی تنها يك زندان وجود دارد كه آنهم من درآن اسير هستم “. اشاره عرفات به مقر ويران شده‌اش بود كه اسرائيلی‌ها آن را از سال 2002 به صورت بازداشتگاهی برای او در آورده بودند.

   راست اما اين است كه نه اين بازداشت، نه تلاش برای كنار زدن عرفات از رهبری فلسطين با اين توهم كه چهره‌ای سازشكارتر به جای او بنشيند و نه شكست‌ها و ناكامی‌های پيش از آن ، همچون اخراج از اردن در سال 1970 يا از لبنان در سال 1982، و نه اشتباهات داخلی و بين‌المللی عرفات نتوانستند در مشروعيت و اقتدار وی خدشه چندانی وارد كنند، البته كهولت و سالخوردگی ايجاب می ‌كرد كه در يك شرايط متعارف عرفات به محدود شدن حيطه قدرت خود تن در دهد و راه را برای سياستمداران جوان ‌تر باز كند، اما عوامل سياسی ، فرهنگی و صعوبت وضعيتی كه فلسطينيان داشته و دارند ظاهرا مانع از آن بوده است كه عرفات قبل از مرگ طبيعی‌اش از صحنه سياسی به ميزان محدودی هم كه شده كنار رود و اينك در خلا وجود او برای رهبران فلسطين يافتن جايگزينی برای وی و كسی كه از مشروعيت و مقبوليت او برخوردار باشد و بتواند مذاكرات بن بست گونه صلح را دوباره به حركت در آورد طبعا كار آسانی نخواهد بود.

   با مرگ ياسرعرفات سه بخش از تشکيلات خودگردان فلسطيني بدون مسئول می شود، ياسرعرفات، رئيس تشکيلات خودگردان فلسطيني سه مقام عمده در منطقه فلسطين نشين داردبقرار ذيل:

 الف : رياست بر تشکيلات خودگردان فلسطينی که نظارتي است بر امور نوار غزه و کرانه غربي رود اردن،

ب : رهبری سازمان آزادي بخش فلسطين که دربر گيرنده طيفي از جنبشها و سازمانهاي گوناگون فلسطيني است

ج :  رهبري جنبش ملي الفتح مهمترين شاخه نظامي سازمان آزاي بخش فلسطين.

    فوت عرفات به همين دليل اهميت زيادی در وضعيت سياسی منطقه دارد زيرا سه مقام ناگهان خالي خواهد شد، البته از نظر قانوني پيش بينيهايي شده که اگر آقاي عرفات چشم از جهان فرو ببندد، چه بر سر تشکيلات خودگردان فلسطين و مقامهاي ديگر خواهد آمد، رئيس مجلس فلسطين به مدت 60 روز رياست تشکيلات خودگردان فلسطيني را بر عهده مي گيرد و همزمان آقاي ” احمد قريع ” نخست وزير کنوني امور روزمره را زير نظر خواهد گرفت و در اين 60 روز انتخابات برگزار خواهد شد و رئيس تشکيلات انتخاب خواهد شد.

 از انجائيکه طرح خروج يک جانبه آريل شارون در شرايطی تصويب می شود که اسراييلی ها و جورج دبليو بوش، رئيس جمهور آمريکا، آقای عرفات را کسی که برای اولين بار حق وجود اسرائيل را به رسميت شناخت مانعی در راه صلح خاورمينه می خوانند، عر فات در حلقه های مختلف جهان نيک خواهان و بد خواهانی دارد که بعض ايشانرا سمبول صلح و آن ديگری سمبل خشونت ميدانند، واقعيت اين است که ياسر عرفات در طی نيم قرن مبارزه و فعاليت سياسی خويش بيش از هرکس در رساندن روايت فلسطينيها به گوش جهانيان نقش بازی کرده است، عرفات تصويری است غيرقابل جايگزين در حافظه تاريخی يک ملت که آيندگانش او را به قضاوت خواهند نشست.

نهضت آزادی بخش فلسطين :

   انقلاب فلسطين ابعاد مختلفی دارد که عبارتند از :

1 ـ بعد ميهنی     : ـ که در نبرد دائم خلق فلسطين برای باز گشت به سرزمين های خويش خلاصه ميشود .

2 ـ  بعد اسلامی  : ـ  که در ماهيت مساله فلسطين جلوه گر مي باشد  و جهاد در راه خدا محور آنست.

3ـ بعد ملی         : ـ  که مساله فلسطين محور نبرد عربی است و تأثير مستقيم در جهان عرب دارد.

4 ـ بعد جهانی     :ـ  انقلاب فلسطين يکی از اساسی ترين جنبشهای رهائی بخش می باشد و يکی از مسائل مهم در روند صلح جهانی است . 

سازمانها و نبرد های مهم فلسطين :

1ـ سازمان آزاديبخش فلسطين ( ساف ).

2ـ جنبش ملی آزاديبخش فلسطين ( فتح ) .

3 ـ جبهه آزاديبخش خلق فلسطين که در نومبر 1967ميلادی از ائتلاف سه گروه تأسيس شد که قرار ذيل اند :

الف ـ گروه قهرمانان بازگشت ( ابطال القوه ).

ب ـ جبهه آزادی فلسطين ( برهبری احمد جبريل ).

ج ـ جوانان پيشتاز.

4 ـ سازمان فدائيان اسلام : که اين سازمان حدود سال 1970 ميلادی از طرف روحانيون مذهبی فلسطين تأسيس و خواهان حکومت اسلامی است.

5 ـ جبهه آزاديبخش دموکراتيک خلق فلسطين .

6 ـ جبهه آزادی بخش دموکراتيک ( قياد العامه ) .

7ـ سازمان الصاعقه : که از سال 1967 ميلادی به فعاليتهای پراگنده نظامی اشتغال دارد.

8 ـ جبهه آزاديبخش عربی : که در سال 1969 ميلادی با حمايت عراق برهبری دکتر محمد حيدرايجاد شد اين جبهه فعاليت زيادي ندارد.

9ـ جبهه مبارزه ملی : که در سال 1972 ميلادی برهبری دکتر سميرغدشه بصورت گروه انشعابی ايجاد شد .

10 ـ جبهه انقلابی برای آزادی فلسطين که در زمره سازمانهای رسميت يافته از طرف مجلس ملی فلسطين است .

 

با تقديم صميمانه خدمت خوانندگان عزيرم 

سراج الدين اديب : يکشنبه 7 نومبر 2004

– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –

  انتفاضه : ” خيزش سنگباران”  را گويند كه در عربي به  ” انتفاضه  ” مشهور است .

**اسحاق رابين : شخصی که در راه رسيدن به صلح فلسطينيان و پايان بخشيدن به نزاع خاور ميانه جان خود را از دست داد، رابين  در سپاهيگری شهرت اندوخته و درراه دفاع از وطن جانفشانی کرده و به افتخار و احترام بين اسرائيليان رسيده بودند « رابين » به رياست قوای نظامی کشور رسيد. او بود که نظا م دفاعی اسرائيل را در جنگ شش روزهء سال 1967 ميلادی به سوی پيروزی بزرگی فرماندهی کرد که در ظرف 6 روزارتش اسرائيل نيرو های  مصر و سوريه و اردن را بطور همزمان شکست داد و ” صحرای سينا”  را که سه برابر خاک اسرائيل مساحت دارد، همزمان تا بلنديهای گولان و کرانه باختری رود اردن و نوار غزه به تصرف در آورد ، « رابين » امير ارتش و سپاهی بود، ولی از اين پيروزی در خشان غره نشد، زيرا خوب ميدانست که کليد حل اين نزاع، نه در صحنه نبرد، که در ميدان گفتگو و سازش يافت ميشود، هر اندازه در صحنه سياسی کشور پيشرفت کرد، در اين باور خود را مصمم تر يافت، پس از آنکه به نخست وزيری رسيد در اين راه تلاش بسيار کرد تا بالاخره پيمان صلح اسرائيل و فلسطينيان در” اسلو” امضأ شد و در مراسم کاخ سفيد با حضور رئيس جمهوری ايالات متحده توشيح گرديد، ولی جوانی متعصب و کور دل به زندگی « رابين » پايان داد، با اين تصور که به اعراب و فلطينيان نبايد اعتماد کرد و آنکه چنين کند، راه خيانت گزيده و سزاوار مرگ است .

= = = = =

در نوشته فوق ديدگاههای و منابع ذيل دخيل است :

1ـ ياداشتهای شخصی ( س . اديب )

2 ـ نوشته : محترم ( شكوه محمودزاده )

3 ـ  نوشته : محترم (مهراد واعظی نژاد)

4  ـ نوشته : محترم ( سعيد شروينی ) 

5 ـ نوشته : محترم  ( منشه امير)

6 ـ  کتاب : اطلاعات عمومی ( پيام ) صفحه 253

ـ ايران امروز

ـ بی بی سی

ـ  راديو فردا

 


بالا
 
بازگشت