اوراق تاريخ درموردانتخابات ماچه ثبت خواهد کرد؟

يک بررسي صاف وساده

 

  استادصباح

قرار بود نتايج رسمي انتخابات افغانستان دو هفته ديگر اعلام شود اما روند آراء به گونه‌اي است که نتايج از هم اکنون مشخص گرديده است. براساس آخرين آمار، کرزي تاکنون هشت ميليون راي شمارش شده را به خود اختصاص داده‌ که بيش از 55 درصد از آراء مي‌باشد. پس از وي به ترتيب يونس قانوني، محمد محقق و عبدالرشيد دوستم قرار دارند. همچنين براساس پاره‌اي اخبار، در بين مهاجرين افغان مقيم پاکستان و ايران نيز حامد کرزي جاي اول را به خود اختصاص داده است. شمارش آراء و نتايج انتخابات در حالي صورت گرفته که از آغاز جريان انتخابات، انتقادات نسبت به روند انتخابات وجود داشت. قبل از برگزاري تعدادي از کانديداها سخن از تحريم آن راند ند و در طي برگزاري انتخابات نيز برخي اقدامات را غيرقانوني دانستند اما عليرغم تمام ايرادات ناظران بين‌المللي حکم تائيد برآن زدند و به زودي اين کشور به طور رسمي اولين رئيس‌جمهور خود را به جهانيان اعلام مي‌ کند.در اين ميان اين سوال مطرح است که عامل پيروزي حامد کرزي که طي دوران رياست خود بر دولت انتقالي صرفا در محدوده کابل توانست حکمراني کند چگونه موفق به کسب اين آراء شد آيا بحث قوميت‌ها در اين ‌آراء موثر بود. در اين خصوص سعيد حسيني کارشناس مسائل بين‌الملل گفت: اين انتخابات براي اولين بار در اين کشور تجربه مي‌شد و در واقع آزمون دموکراسي بود با نگاهي به چهار رقيب اصلي در انتخابات افغانستان چنين به نظر مي‌رسد که چهار قوم با يکديگر به رقابت پرداخته‌اند و هر يک آراء اقوام خود را کسب کرده‌اند اما واقعيت اينست که موفقيت‌هاي حاصله براساس ترکيب قوميتي نبوده است. وي افزود: حامد کرزي پشتون، يونس قانوني تاجيک، محمد محقق هزاره وشيعه و عبدالرشيد دوستم ازبک مي‌باشد اما تقريبا به جز دوستم، بحث آراء براساس قوميت‌ها در مورد ساير افراد مصداق پيدا نمي‌کند. وي با اشاره به دو معاون کرزي و ساير افرادي که از گروه‌هاي مختلف به حمايت از کرزي پرداختند گفت: کرزي «احمد ضياء مسعود» برادر «احمدشاه مسعود» را به عنوان معاون خود معرفي مي‌کند و او بخوبي مي‌داند که «احمد شاه مسعود» در بين قوم تاجيک جايگاه ويژه‌اي دارد و بدين ترتيب مي‌توانست آراء اين گروه را به سوي خود جلب کند معاون ديگر او « کريم خليلي» است که رهبر حزب وحدت اسلامي بوده که مهمترين حزب شيعه افغانستان محسوب مي‌شود.در کنار موارد فوق شاهد بوديم که «برهان‌الدين رباني» به عنوان تاجيک و رهبر جمعيت اسلامي از کرزي حمايت مي‌کند و همچنين «عبدالرب رسول سياف»‌و «احمد ولي مسعود» برادر ديگر احمدشاه مسعود نيز از کرزي اعلام حمايت مي‌کنند. لذا با اين تعبير نمي‌توان پيروزي کرزي را پيروزي قومي تعريف کرد. وي در پاسخ به اين سوال که آينده قوميت‌ها و‌آينده رهبران جهادي افغانستان را در افغانستان چگونه مي ‌بينيد گفت: به طور قطع مجاهدين افغان که در خروج طالبان نيز نقش موثري داشتند خواهان سهم مي ‌باشند و از اين موضوع نمي‌توانند بي‌تفاوت بگذرند و اگر سهمي براي آنان در نظر گرفته نشود احتمالا برنامه سياسي خاصي را آنان طرح‌ريزي مي کنند. به هر حال حامد کرزي به عنوان اولين رئيس جمهور افغانستان وضعيت دشواري را در پيش رو دارد وي ضمن اينکه بايستي حکومت را در سراسر افغانستان حاکم نمايد، اوضاع اقتصادي را نيز بايد سر و سامان بخشد و به نوعي کابينه خود را بچيند که ابهامي را براي مردم افغانستان باقي نگذارد. وي افزود: بهار سال آينده شاهد انتخابات پارلماني افغانستان خواهيم بود و به نظر مي‌رسد کساني که در اين انتخابات به نتيجه نرسيد ند براي انتخابات پارلماني و رقابت ديگر خود را آماده سازند.

وقتي اعلام شد زمان ثبت نام براي نامزد شدن در انتخابات رياست جمهوري افغانستان فرا رسيده است، بيست و سه نفر خود را نامزد انتخابات اعلام كردند. اما صلاحيت هيجده نفر از آنها تأييد شد. پس از تأييد صلاحيت ها، تلاش هاي زيادي صورت گرفت تا ميان بعضي از نامزدها ائتلاف صورت گيرد. اما اين تلاش ها هم راه به جايي نبرد و هنگامي كه انتخابات در هيجدهم مهرماه برگزار شد، صرف نظر از وحدتي كه در تحريم انتخابات ميان پانزده نفر از نامزدها بروز كرد، تمام آنها به رأي خود ثابت قدم باقي ماندند. البته در آستانه انتخابات، دو نفر از نامزدها به نفع حامد كرزي كنار رفتند اما شواهد نشان مي داد كه آن دو نفر آراء زيادي را نصيب خود نمي كردند. در هر حال يك مسئله كليدي و جدي وجود دارد و آن اين كه چرا در انتخابات رياست جمهوري افغانستان، نامزدها نتوانستند با يكديگر ائتلاف كنند؟ طرح اين سؤال از چند جنبه حائز اهميت است. اول اين كه در هر انتخابات رياست جمهوري و يك نفر بايد انتخاب شود. دوم اين كه بسياري از نامزدها مطمئن بودند توان رقابت با نفرات برتر را ندارند. سوم اين كه اقتضاي سياست آن است كه تعدادي از اين نامزدها به نفع يك يا چند نفر كنار بروند. چهارم اين كه در يك انتخابات رياست جمهوري عادي، تعداد هيجده رقيب، اندكي غيرعادي به نظر مي رسد و... پاسخ به سؤال اين مقاله، مي تواند بخشي از معضل مهم مشاركت سياسي در افغانستان را به تصوير بكشد. جامعه افغانستان هنوز به مرحله بروز «وجدان جمعي» نرسيده است. اصطلاح وجدان جمعي را از جامعه شناس معروف فرانسه، اميل دوركيم، به عاريت گرفته ام كه تقريباً معادل همان پديده «ملت سازي» است. از آنجا كه كليت جامعه افغانستان به وجدان جمعي نرسيده است، طبيعي به نظر مي رسد كه ائتلاف ميان نخبگان آن نيز دشوار باشد. علت آن است كه جامعه افغانستان قوم محور است و جريانهاي سياسي نيز روي شكاف هاي قومي شكل مي گيرد. از آنجا كه اقوام در تعارض و رقابت با يكديگر قرار دارند، جريانهاي سياسي نيز در تعارض و رقابت با يكديگر قرار مي گيرند؛ بنابراين زمينه اتحاد و ائتلاف ميان آنها از بين مي رود. بين نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري افغانستان، كمتر كسي وجود داشت كه فراقومي و فراجناحي بيانديشد. تنها استثناء شايد خانم مسعوده جلال باشد كه به آراء تمام زنان افغانستان مي انديشيد. حامد كرزي نيز تلاش كرد خود را نماينده ملي معرفي كند اما ديگران چنين نماينده اي را نمي پذيرفتند. آنها در هر حال كرزي را از همه جامعه افغانستان نمی پندارند. نكته مهم اين كه گاه يك قوم به طايفه هاي مختلف تقسيم شده است و نامزدهاي گوناگوني از آن برخاسته اند. همايون شاه آصفي، احمدشاه احمدزي، حامد كرزي، منگل، و اسحاق گيلاني نامزدهاي پشتون از قبايل مختلف اين قوم بوده اند. رقابت هاي قومي ميان اين قبايل كه بعضي ابدالي و بعضي غلجايي هستند، از قديم الايام وجود داشته و اكنون به شكل ديگري خود را نمايان ساخته است. تاجيكها نيز چنين وضعي دارند. اگر چه تقسيم بندي قومي آشكاري ميان تاجيكها وجود ندارد اما ميان پنجشيري ها، بدخشاني ها، هراتي ها، تاجيكهايي كه در مناطق شمال و شمال شرقي زندگي مي كنند از ديرباز رقابت هايي وجود داشته است. شايد اغراق آميز نباشد كه بگوييم در افغانستان، رقابت هاي قومي و گروهي مي تواند از روستا تا روستا، از شهر تا شهر و از منطقه تا منطقه وجود داشته باشد. اما اين كليت  ماجراست و اگر چه سطح تحليل قومي، يك سطح تحليل مناسب براي تجزيه و تحليل مسائل افغانستان است اما اين سطح تحليل، سطوح پايين تري از كنش و واكنش ها نيز دارد.
جوامع چند قومي با فرهنگ مشاركتي پايين، حس انتقام جويي نيز دارند. از اين منظر تحقق نيافتن ائتلاف ميان نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري در عين حال نوعي انتقام گيري قومي- سياسي نيز محسوب مي شود. در طول دوران سياه جنگ داخلي افغانستان، هر يك از گروههاي سياسي و نظامي افغان كه اكنون و به ظاهر تعديل شده اند، كارنامه خيانت به گروه يا جريان ديگري را در تفکرخود دارند. در آن دوران نيز هيچ گاه شاهد اتحادها و ائتلاف هاي پايدار نبوده ايم و دوران پرفراز و نشيب بيست و سه سال جنگ داخلي در افغانستان مملو از اتحادها و ائتلاف هاي ناپايدار بوده است. اين وضع به شكل گيري بي اعتمادي ميان جريان ها و گروههايي منجر شده است كه خود را برخاسته از اقوام مي دانند. از اين منظر هزاره ها به تاجيكها، تاجيكها به پشتون ها و ازبك ها به هر سه اينها بي اعتماد شده اند. هزاره ها به ياد مي آورند كه چگونه تاجيكها و پشتون ها دست به دست هم دادند و حادثه افشار را آفريدند. ازبك ها به ياد مي آورند كه چگونه هزاره ها و تاجيكها در مناطق شمالي آنها را آزار و اذيت مي كنند و همه اينها به ياد مي آورند كه چگونه در دوره استبداد داخلي پشتون ها مورد ستم ملي واقع شده اند. اين خاطرات تلخ كه همگي از اختلافات قومي و مذهبي ناشي مي شود، نامزدهاي انتخاباتي را رودر روي يكديگر قرار داده است.
اگر بخواهيم در سطح خرد، موضوع را بررسي كنيم. بايد به عنصر قدرت طلبي افراد نيز توجه شود. جنگ داخلي افغانستان باعث دگراند يشي ها و تحولات نگرشي زيادي شده ارتقاي مقام معنوي و مادي افراد به ويژه فرمانده هاي نظامي، يكي از نتايج جنگ داخلي بوده است. كساني كه خود را در زمان جنگ برترين فرمانده مي پنداشتند، تصور مي كنند كه در زمان صلح نيز برترين سازنده هستند. اما بعضي ديگر تصور مي كنند كه بهترين فرماندهان جنگ بدترين رهبران صلح هستند. در هر حال جنگ به عده زيادي در افغانستان قدرت بخشيد و اين روحيه را در آنها پديد آورد كه كسي را به عنوان فرد برتر از خود و حتي هم تراز خود نپذيرند. بنابراين بسياري از نامزد هاي انتخابات رياست جمهوري افغانستان نه تنها ائتلاف با ديگران را در شأن خود نمي دانستند بلكه براساس حس تماميت خواهي، تمايل داشتند كه خودشان بمانند و ديگران به نفع آنها كنار بروند. بعضي از نامزدها هم نيامده بودند كه در انتخابات رقابت كنند و پيروز شوند بلكه آمده بودند براي آينده خود سمتي جستجو كنند. اين مهم مي توانست قبل از انتخابات نيز از طريق يك وعده تحقق يابد اما همان طور كه گفته شد، در افغانستان وعده و وعيد چيز بي معنايي است. هيچ كس نسيه نمي فروشد. بنابراين نامزدها نخست، بايستي سراغ كسي مي رفتند كه احتمال پيروزي وي وجود داشت دوم، طرفي كه احتمال پيروزي وي مي رفت، ائتلاف با طرف متقاضي را بپذيرد و سوم، هر معامله اي كه صورت مي گيرد بايد مكتوب و تضمين شده باشد. گاه هم تقاضاها و مطالبات آن قدر بالا بود كه به معامله اش نمي ارزيد.
به موازات همه اين مسائل، نقش عامل خارجي را نيز نبايد ناديده گرفت. قدرت هاي خارجي به ويژه آمريكايي ها در دو شكل، مانع از شكل گيري بعضي از اتحادها و ائتلاف ها مي شدند. نخست، آنها حامد كرزي را اصل قراردادند و ديگران را فرع. پس اگر قرار بود كسي ائتلاف كند اين، ديگران بودند كه بايد با حامد كرزي ائتلاف مي كردند. دوم، آمريكايي ها هم تمايل داشتند تنور انتخابات داغ باشد تا مشروعيت آن زير سؤال نرود و هم اين انتخابات به پيروزي فردي به غير از كرزي نيانجامد. از اين رو از افزايش نامزدها خصوصاً در مناطق غيرپشتون استقبال مي كردند. سوم، آنها قاعدتاً بر حضور سه نفر در انتخابات تأكيد داشتند و از آن استقبال مي كردند. خانم مسعوده جلال كه نامزد زنان افغانستان شده بود، آقاي محقق كه نماينده جامعه شيعه محسوب مي شد و جنرال دوستم كه ازبك بود. آمريكا با پياده كردن اين سناريو، نوعي دموكراسي را به نمايش مي گذاشت كه در آن هم جنبه قومي قضيه، هم جنبه فكري و انديشه اي و هم جنبه طبقه اي و جنسيتي آن رعايت شده بود. بدين ترتيب با وجود بعضي تلاش هاي همگرايانه، آمريكا در جهت ايجاد واگرايي نامزدها حركت مي كرد.

نظري به گذشته
 انتخابات افغانستان بعد از دو بار به تعويق افتادن به دليل شرايط نامساعد امنيتي، سرانجام روز شنبه ۱۸ ماه با حضور ۱۸ نامزد انتخاباتي و در ۲۵ هزار حوزه رأي گيري در سراسر اين كشور برگزار  شد. بيش از ۱۰ ميليون نفر از واجدان شرايط رأي دهي در افغانستان ۲۸ ميليون نفري براي شركت در انتخابات ثبت نام كردند. همزمان  راي گيري از پناهجويان افغان در كشورهاي همسايه نيز انجام  شد. روز شنبه بيش از ۸۰۰ هزار افغان كه در اردوگاه هاي آوارگان در ايران به سر مي برند در يك هزار حوزه رأي گيري آراي خود را به صندوق ها انداختند.در پاكستان نيز ۵/۱ ميليون پناهجوي افغان در انتخابات شركت کردند. بيش از ۴۰ درصد از رأي دهندگان افغان، زن بودند.براي برگزاري انتخابات در كشوري كه درصد بيسوادان آن بالاست، از تصاوير و اشكال در روند كارها استفاده  شد.مثلاً يكي از پوسترهاي انتخاباتي كه در آن زنان به شركت در انتخابات دعوت شده، تصوير گروهي از زنان را نشان مي داد كه گرد صندوق رأي جمع  شده اند. مسئولان انتخابات معتقدند استفاده از تصاوير، هم به برگزاري صحيح انتخابات كمك مي كند و هم باعث آموزش مردم مي شود. اين در حاليست كه تا سه سال پيش در زمان حكومت طالبان تصوير هر جنبده اي حرام و دارنده آن مستحق مجازات بود. برگ هاي رأي گيري كه در كانادا چاپ شده ، حاوي تصاوير، اسامي و نشانه هاي مخصوص به هر يك از نامزدهابود تا به اين ترتيب تشخيص و تفكيك نامزدها براي رأي دهندگان آسان باشد. رأي دهندگان انتخاب خود را روي برگه رأي با يك خودكار علامت گذاري مي كرند. ميليون ها خودكار براي اين منظور از خارج از افغانستان سفارش داد شد.

در پي انتشار اين گزارش ۵۰ صفحه اي از سوي ديده بان حقوق بشر كه عنوان آن «جنگ سالاران» نام دارد، زلمي خليل زاد سفير آمريكا در افغانستان گفت: دولت در كنترل جنگ سالاران و مقابله با آنها پيشرفت هاي چشمگيري داشته است. اشاره او به اقدام حامد كرزي و فرمان او براي فشار بيشتر بر فرماندهان شبه نظامي و همان جنگ سالاران افغان بوده است. بعضي از اين فرماندهان در مقابل برنامه «خلع سلاح، انحلال و جذب مجدد» سازمان ملل مقاومت كردند. هدف از اين برنامه كه از اكتبر گذشته آغاز شد خلع سلاح ۶۰ هزار نفر از يكصدهزار نظامي جنگجو، پيش از انتخابات سراسري افغانستان بود. تا كنون تنها نزديك به ده هزار نفر خلع سلاح شده اند. دليل اصلي ناتواني دولت در مقابله با اين جنگ سالاران، ارتش ضعيف ۸۳۰۰ نفري ملي افغانستان است كه در مقابل خودداري نظاميان از خلع سلاح كار چنداني نمي توانند انجام دهند. ضعف دستگاه قضايي و كامل نشدن بازسازي آن از ديگر دلايل اين ناكامي است.چندي پيش كرزي سه رهبر نظامي و چندين فرمانده را بركنار كرد و آنها را به پست هاي دولتي و امنيتي محلي گماشت. اما حتي اين كار هم تأثير چنداني بر اوضاع نداشت و فقط عنوان رسمي به آنها داد.گروه هاي حقوق بشر و حتي خود دولت افغانستان،  خطر اين جنگ سالاران را براي انتخابات بيشتر از طالبان دانسته و ميزان تأثير آنها از طريق ارعاب رأ ي دهندگان را فراتر از اعضاي طالبان و القاعده ارزيابي مي كنند.اين انتخابات از جنبه ديگري هم در دنيا نادر است و به همين خاطر سازمان دهندگان آن، آن را بزرگترين رأي گيري خارج از كشوري در دنيا توصيف مي كنند. هزاران نفر از كارمندان سازمان جهاني مهاجرت در ايالتغربي پاكستان يعني بلوچستان، سرحدات شمال غربي و مناطق قبيله اي اين كشور و همچنين شرق ايران، براي اخذ آراي مهاجران افغان مستقر شدند. افغانستان كشوري كوهستاني در آسياي مركزي است كه تاريخ و فرهنگ آن به بيش از ۵ هزار سال پيش بازمي گردد. اين كشور در طول تاريخ طولاني و پرآشوب و اتفاق  خود هيچ گاه تجربه اي به نام انتخابات نداشته است. افغانستان كشوري با گونه هاي قومي مختلف است كه اكنون جمعيتي بيش از ۲۸ ميليون نفر دارد. چهار گروه قومي عمده اين كشور را پشتون ها، تاجيك ها، هزاره ها و ازبك ها تشكيل مي دهند. نورستاني ها، بلوچ ها، تركمن ها از ديگر اقوام ساكن در افغانستان هستند. ۹۹ درصد از جمعيت افغانستان مسلمان هستند. تاريخ اخير افغانستان سراسر جنگ و ناآرامي داخلي بوده است.
شوروي سابق در سال ۱۹۷۹ به افغانستان هجوم برد اما ۱۰ سال بعد با ناآرامي هاي که درداخل کشوربيداد مي کردوا زجاب آمريكا، عربستان و پاكستان حمايت مي شدند، مجبور به عقب نشيني شد.بعد از اين عقب نشيني و فروپاشي شوروي، ميان جناح هاي مختلف مجاهدين درگيري پيش آمد و ا
داره  اي که به عنوان نظام جنگ سالار بروز كرد. اين وضعيت پرآشوب به ظهور طالبان با حمايت عوامل خارجي منجر شد.طالبان ابتدا يك نيروي سياسي بود كه در سال ۱۹۹۶ به قدرت رسيد. بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، رژيم طالبان با حمله آمريكا و نيروهاي مؤتلف او سرنگون شد.در اواخر سال ،۲۰۰۱ رهبران عمده افغانستان از همه گروه ها و اقوام در شهر بن آلمان گردهم آمدند و در كنفرانسي درباره طرح ايجاد يك دولت موقت با ساختار مورد توافق قرار گرفته، تصميم گرفتند. در ۲۲ دسامبر ،۲۰۰۱  حامد كرزي به عنوان رئيس دولت موقت افغانستان معرفي شد.در ژوئن سال بعد لويه جرگه تشكيل شد و كرزي را با آراي مخفي به عنوان رئيس جمهور دولت موقت اسلامي افغانستان انتخاب كرد. در دسامبر سال ،۲۰۰۳ دولت موقت بار ديگر لويه جرگه را فرا خواند تا قانون اساسي را كه گروهي از متخصصان افغان و البته با كمك ها و نظراتي از خارج تدوين كرده بودند به تصويب برساند. قانون اساسي جديد در ۱۶ ژانويه سال جاري ميلادي به تصويب رسيد. يك قوه مجريه قدرتمند، تأكيد بر نقش اسلام و حفاظت از حقوق بشر از نكات مهم اين قانون است.در قانون اساسي جديد افغانستان، هيچ قانوني كه خلاف اسلام باشد پذيرفته نيست و تأكيد شده كه يك جامعه پيشرو و كامياب مبتني بر عدالت اجتماعي، حفاظت از حقوق و عزت بشر، تحقق دموكراسي و تضمين وحدت و برابري ملي، پايبند به منشور ملل متحد و پيمان ها كنوانسيون هاي بين المللي و بيانيه جهاني حقوق بشر ايجاد شود. طبق قانون، رئيس جمهور و دو معاون او با رأي مستقيم مردم به مدت پنج سال انتخاب مي شوند و اگر هيچ يك از كانديداها ۵۰ درصد آرا را به دست نياورد، انتخابات به دور دوم كشيده مي شود. ظاهر شاه پادشاه سابق افغانستان در قانون اساسي جديد عنوان «پدر ملت» را دارد و جايگاه نمادين دارد اما اختيار حكومتي و اجرايي ندارد. در قانون اساسي جديد، قوه قانونگذاري افغانستان داراي دو مجلس است، «ولسي جرگه» يا مجلس مردم كه ۲۵۰ كرسي دارد و اعضاي آن براي يك دوره پنج ساله به طور مستقيم از سوي مردم انتخاب مي شوند و مشرانو جرگه يا مجلس بزرگان كه شامل يك نماينده از هر يك از شوراهاي ولايتي، يك نماينده از هريك از شوراهاي منطقه اي و عده اي از افراد منصوب رياست جمهوري است. يعني از نمايندگان منصوب رياست جمهوري را زنان تشكيل مي دهند.در مواردي خاص دولت مي تواند لويه جرگه را براي تشكيل جلسه فرا بخواند تا درباره موضوعاتي چون استقلال و تماميت ارضي كشور تصميم بگيرند. لويه جرگه مي تواند موادي از قانون اساسي را در صورت نياز و ضرورت اصلاح كند و رئيس جمهور را بازخواست نمايد.دستگاه قضايي افغانستان در قانون اساسي جديد شامل يك دادگاه عالي يا ديوان عالي با ۹ قاضي است كه از سوي رئيس جمهور براي يك دوره ۱۰ ساله معرفي و از سوي مجلس مردم تأييد مي شود. چند دادگاه فرعي و تجديد نظر هم در اين دستگاه تعريف شده اند. يك كميته ويژه حقوق بشر كه طبق توافقنامه بن تشكيل شده مسئوليت تحقيق درباره نقض حقوق بشر و جنايات جنگي را به عهده دارد.در حال حاضر در صحنه سياست افغانستان بيش از ۱.۵ حزب سياسي فعال هستند.
اوضاع اقتصادي

دورنماي اقتصادي افغانستان در دو سال گذشته به طور چشمگيري بهبود يافته است و اين تغيير چشمگير نتيجه تزريق ۲ ميليارد دلار كمك بين المللي، بهبود در توليدات كشاورزي و پايان چهار سال خشكي در اكثر نقاط اين كشور است. با اين حال افغانستان از نظر معيارهاي جهاني اقتصادي، از فقيرترين كشورهاي دنياست و بيشترين وابستگي را به كمك هاي خارجي و كشاورزي و تجارت كشورهاي همسايه دارد.بخش عمده اي از جمعيت افغانستان همچنان با كمبود مسكن، آب ص، برق، امكانات درماني و شغل روبه رو هستند. جامعه جهاني اميدوار است با فراگير شدن ثبات در افغانستان و ادامه تعهدات خارجي به كمك به اين كشور و همچنين يافتن جايگزيني براي تجارت ترياك در اقتصاد افغانستان كه اكنون يك سوم توليد ناخالص داخلي اين كشور را تشكيل مي دهد، دورنماي اقتصادي اين كشور بهبود يابد.تعهدات بين المللي براي كمك به افغانستان از سوي بيش از ۶۰ كشور و نهاد مالي در كنفرانس توكيو در ژانويه ،۲۰۰۲ به ۵/۴ ميليارد دلار بالغ شده است.
رايزني هاي پشت پرده
تبليغات انتخاباتي در افغانستان با پديده هايي چون خشونت، ارعاب، تطميع و رايزني ها و مذاكرات پشت پرده همراه بود. نكته اي كه در اكثر فعاليت هاي تبليغاتي كانديداها مشترك به نظر مي رسيد تأكيد بر حقوق و آزادي هاي زنان البته در همان حدي بوده كه فضاي كشوري چون افغانستان اجازه مي دهد.اكثر كانديداها با وعده حضور يك يا چند وزير زن در كابينه خود، براي جلب نظر مردم تلاش مي كردند. مسعوده جلال تنها كانديداي زن اين انتخابات، يكي از اولين آغازكنندگان تبليغات انتخاباتي بود. اكثر تبليغات او در جمعي محدود متشكل از كمتر از يكصد زن و كودك برگزار مي شود.در يكي از اين گردهمايي هاي تبليغاتي، او خطاب به مخاطبانش گفت: من خدمتگزار شما هستم، اگر در انتخابات پيروز شوم و به رياست جمهوري افغانستان برسم، اين براي زنان اين كشور افتخار بزرگي است.مسعوده جلال ۴۴ ساله كه يك داکتراست همواره با حجابي كامل و پوشيده در انظار ظاهر شده و هيچ گاه سخني خارج از چارچوب فرهنگي و اجتماعي و سنتي به زبان نياورده است. كانديداي معاونت او يكي از بزرگان قبيله اي از جنوب افغانستان است كه شش دخترش همگي تحصيل كرده بوده و در خارج زندگي مي كنند.در دوران تبليغات انتخاباتي، هر كانديدا مي توانست ۲۰ دقيقه در هفته از طريق تلويزيون دولتي براي خود تبليغات انجام دهد.يكي از كانديداهاي انتخابات افغانستان به نام لطيف پدرام كه نويسنده اي چپ گرا با پوشش غربي است در جريان تبليغات انتخاباتي خود با اشاره به نكته اي حساس در جامعه افغانستان، جنجالي آفريد كه تا آستانه كافر اعلام شدنش پيش رفت. او در يكي از گردهمايي هاي انتخاباتي گفت، آيا اين منصفانه است كه مردان افغان بدون هيچ مانعي بتوانند زنان خود را طلاق بدهند و به سرعت ازدواج كنند و چند همسر هم اختيار نمايند اما زنان براي طلاق به اجازه شوهرانشان نياز داشته باشند؟ اين درست است كه يك مرد در آن واحد بتواند چهار همسر داشته باشد؟ سخنان پدرام كه در آن جلسه ضبط شده بود در تلويزيون دولتي افغانستان پخش شد. اين سخنان يكي از تابلوهاي فرهنگي جامعه سنتي افغانستان را خدشه دار كرده و بسياري آن را انفجاري سياسي توصيف كردند. قاضي ارشد ديوان عالي افغانستان در نامه اي به كميسيون دولتي انتخابات و همچنين هيأت سياسي سازمان ملل مستقر در كابل خواستار حذف پدرام از رقابت هاي انتخاباتي شد. اما ماجرا به همين جا ختم شد و ديگر نه كميسيون انتخابات و نه ديوان عالي اقدامي در اين زمينه نكردند. نكته جالب در اين ميان آن بود كه هيچ يك از شخصيت هاي زن افغان به دفاع از پدرام سخني نگفتند و حتي زنان ليبرال هم از اين سخنان او ابراز تعجب و نارضايتي كردند. مسعوده جلال نيز از اظهار نظر و بحث درباره اين موضوع خودداري كرد و گفت، ترجيح مي دهد به جاي وارد شدن به بحث حق و حقوق زناشويي در فرهنگ و دين افغانستان، به حقوق عملي زنان افغان مانند دسترسي به امكانات آموزشي و درماني توجه كند.تبليغات انتخاباتي در افغانستان در حقيقت از چند ماه پيش از انتخابات و با رايزني هاي پشت پرده با هدف دادن وعده در قبال دريافت رأي آغاز شد. اين شيوه، انتقاد بعضي ناظران افغان را برانگيخته است. آنها مي گويند، كانديداها به ويژه آنها كه پيشرو به حساب مي آيند به جاي تبيين اولويت ها و ارائه راهكارها براي حل مسايل و مشكلات مهم كشور، در صدد پيروزي از طريق معاملات پنهاني با سران قبايل و افراد بانفوذ سياسي بوده اند.حامد كرزي رئيس جمهور موقت فعلي پيشروي اين شيوه تبليغاتي بوده و به همين دليل با انتقادات بسياري روبه رو شده است بسياري، زلمي خليل زاد سفير آمريكا در افغانستان را پيشكار تبليغاتي و مسئول رايزني هاي كرزي مي دانند او در ماه هاي اخير به طور فعال وارد كارزار تبليغاتي شده و با رقباي سياسي كرزي به مذاكره پرداخته است. محور محقق وزير سابق دولت موقت كه به دليل اختلافات با رئيس جمهور و وزير دارايي از مقام وزارت بركنار و به عنوان رقيب كرزي وارد عرصه انتخابات شد، چندي پيش گفت، سفير آمريكا در تلاش بوده با حل و فصل اختلاف او با كرزي و فراهم كردن زمينه بازگشت به كابينه آينده يا دست كم وعده اين كار، حمايت او را از نامزدي كرزي به دست آورد.
رقباي كرزي دو درخواست مهم داشتند، نخست اين كه انتخابات به دليل تهديدات امنيتي به تعويق بيافتد و دوم اين كه كرزي پيش از انتخابات از مقام رياست جمهوري استعفاء دهد تا از جايگاه قدرت سوءاستفاده اي صورت نگيرد. اقدامات تبليغاتي كرزي همچون افتتاح موزيم ملي افغانستان، نشان داد كه انتقاد دوم رقباي او كاملاً به جا بوده است. يونس قانوني كه او را اصلي ترين رقيب كرزي مي دانند يك هفته پيش از انتخابات گفت، كرزي تبليغات دولتي به راه انداخت و هدف آن اين بود كه افغان ها را بفريبد و چنين وانمود كند كه او تنها كانديداي مورد حمايت واشنگتن در انتخابات است. سه هفته قبل از انتخابات سعيد ريش سفيد قبيله «تره زي» از قبايل پشتون ولايت خوست ، طي پيامي كه به صورت زنده از راديوي محلي اين ولايت پخش شد، به اعضاي اين قبيله هشدار دادند، اگر در انتخابات رياست جمهوري به كرزي رأي ندهند، خانه شان به آتش كشيده خواهد شد و به مجالس عروسي و ترحيم راهشان نمي دهند. اين قبيله كه تعداد اعضاي آن يكصد و بيست تا يكصد و پنجاه هزار نفر است، در كوهستان هاي جنوب و شرق افغانستان پراكنده اند. كريم خليلي كه به عنوان معاون منتخب كرزي در انتخابات شركت كرده است در واكنش به اين تصميم، اعلام كرد هيچ كس حق ندارد به جبر و فشار ديگران را به رأي دادن به حامد كرزي وادار كند. اما اين خبر به سراسر جهان مخابره شده و تأثير خود را گذاشته بود. پيروزي كرزي در اين انتخابات به چند دليل اجتناب ناپذير است. نزديكي او با قبايل مختلف و سخن گفتن به چندين زبان و لهجه افغان و دوستي نزديك با رهبران جهان از مهمترين دلايل آشكار است. اما به افغان ها وعده داده شده بود كه انتخاباتي آزاد خواهند داشت؛ نارضايتي رقباي انتخاباتي كرزي حكايت از آن دارد كه جايي از كار دچار اشكال است. چهار ماه پيش كرزي هنگام ديدار از آمريكا وقتي در كنار جورج بوش در اتاق كنفرانس خبري كاخ سفيد قرار گرفته بود با لحني طنز گونه گفت: «ديدار دوباره از آمريكا بسيار خوب بود. آدم دوست دارد اينجا بماند.» بوش نيز به طنز پاسخ داد: «به كشورت برگرد و سركارت برو، ممكن است؟» رابطه نزديك كرزي با غرب و آمريكا و اين باور فراگير كه كرزي گزينه مطلوب واشنگتن و غرب در اين انتخابات است، واكنش هايي را در افغانستان برانگيخته است. يك هفته پيش از انتخابات، كرزي براي دريافت جايزه موسوم به «بهترين رهبر» به آلمان رفت، اين اقدام كاملاً تبليغاتي به نظر مي رسيد. مطبوعات افغانستان در روزهاي آخر تبليغات انتخاباتي نسبت به اعمال نفوذ احتمالي قدرت هاي خارجي به ويژه آمريكا در انتخابات رياست جمهوري هشدار مي دادند. شايد اگر شائبه نزديكي كرزي با آمريكا و به ويژه عامل حضور خليل زاد نبود، كرزي بي شك بدون هيچ شبهه اي بهترين گزينه براي اولين نماينده منتخب مردم در رأس دولت افغانستان بود. چند روز پيش از انتخابات، يكي از روزنامه هاي چاپ كابل در سرمقاله خود بدون اشاره به نام حامد كرزي نوشت، مردم بايد به كسي رأي دهند كه در افغانستان و جهان شهرت داشته، بيت المال را غارت نكرده و دستش به خون مردم آلوده نباشد.  
۱- حامد كرزي: رئيس دولت موقت افغانستان و كانديداي مطلوب غرب در اين انتخابات است كه بسياري او را پيروز انتخابات مي دانند. محور تبليغات انتخاباتي او در حقيقت دفاع از عملكرد سه سال گذشته دولتش بوده است. توسعه مدارس ديني، فراهم كردن زمينه دسترسي تمام كودكان به آموزش و پرورش رايگان در پنج سال آينده، بهبود كمي و كيفي تحصيلات عالي، تأسيس مدارس سيار براي عشاير و تقويت بخش سوادآموزي از نكات اصلي برنامه كرزي است.
۲- يونس قانوني: او از نزديكان احمد شاه مسعود و اصلي ترين رقيب كرزي است كه در دولت اول او وزير د
اخلهبود. در سال ۲۰۰۲ وقتي كرزي او را به سمت وزير معارف منصوب كرد، روابطش با كرزي تيره شد. وقتي كرزاي محمد قاسم فهيم را از معاونت خود بركنار كرد، قانوني رسماً وارد صحنه انتخابات شد. قانوني از حمايت فهم و دكتر عبدالله وزير خارجه در اين انتخابات برخوردار است. او مي تواند به حمايت تاجيك ها در منطقه پنجشير اميدوار باشد. اما اقبال چنداني در ديگر نقاط افغانستان ندارد.
۳- عبدالرشيد دوستم: او كه از فرماندهان قدرتمند ازبك است و در مناطق شمالي پايگاه نيرومندي دارد، از ديگر رقباي جدي كرزي به حساب مي آيد. او از چندين جنگ جان به در برده و در ميان ازبك ها در شمال، آراي خوبي به دست مي آورد. دوستم به تغيير موضع و چرخش با وزش باد ميان احزاب و گروههاي مختلف افغان شهرت دارد. او سه دهه گذشته را به جنگ مشغول بوده است.
۴- عبدالطيف پدرام: او يك روزنامه نگار سابق و عضو اتحاد شمال است كه سالها در پاريس در تبعيد بوده است. او از اقوام تاجيك است و پايگاه قدرتي ندارد.
۵- همايون شاه آصفي: او از اقوام نزديك ظاهرشاه پادشاه پيشين افغانستان و يك سلطنت طلب است. آصفي تلاش زيادي كرد تا كرزي را به كناره گيري از قدرت در آستانه انتخابات وادار كند.
۶- حاجي محمد محقق: او از حمايت هزاره هاي شيعه در مركز افغانستان برخوردار است. صدها هزار تن از اين هزاره ها پناه جويان و آوارگاني هستند كه در ايران به سر مي برند و در حقيقت از اين كشور در انتخابات شركت مي كنند. او زماني معاون كرزي و وزير دولت موقت بود. محقق ۴۹ ساله از فرماندهان نظامي حزب وحدت اسلامي افغانستان بود كه اكنون رهبري حزب جديدي به نام حزب وحدت مردم افغانستان را به عهده دارد. نشان انتخاباتي او قلم است و در تبليغات انتخاباتي اش بر اصلاحات قضايي و ايجاد دولتي كارآمد تأكيد كرده است.
۷- سيد اسحاق گيلاني: او يكي از پنج نامزد اصلي اين انتخابات است كه در حقيقت رقابت ميان آنها وجود دارد. گيلاني به يكي از با نفوذترين خانواده هاي مذهبي افغانستان تعلق دارد و از حاميان سرسخت پادشاهي و حفظ نقش ظاهرشاه در حكومت افغانستان به حساب مي آيد. گيلاني را يك ميانه رو مي دانند. او از منتقدان سرسخت كرزي و حضور آمريكا در افغانستان است. نشان انتخاباتي او عقاب است.
۸- عبدالستار سيرت: او از سياستمداران قديمي است كه در ۲۵ سال گذشته بيشتر در خارج از كشور به سر برده است. او را روشنفكرترين كانديداي اين انتخابات مي دانند. بعد از سقوط طالبان او يكي از گزينه هاي جدي رياست دولت موقت بود، اما كرزي به اين سمت انتخاب شد. او يك ازبك و وزير سابق عد
ليه و از حاميان سلطنت و ظاهرشاه است. او علاوه بر مواردي چون اصلاحات اداري و بهبود امكانات رفاهي كه نقطه مشترك اكثر كانديداهاست بر كمك به رشد سالم مطبوعات و حمايت از آزادي بيان نيز تأكيد كرده است.
۹- مسعوده جلال: حضور اين پزشك زن در انتخابات رياست جمهوري افغانستان به تنهايي نشانه تغيير در اين كشور است. او بيشترين توجه و كنجكاوي رسانه هاي جهان را به خود معطوف كرده، اما كسي انتظار چنداني درباره پيروزي او در انتخابات ندارد. گردهمايي ها و برنامه هاي تبليغاتي او با حضور زنان انجام مي شد.
۱۰- سيد عبدالهادي دبير: او يكي از اعضاي گروههاي مجاهدين و از منتقدان كرزي است كه با حضور نيروهاي آمريكايي در افغانستان به شدت مخالفت كرده است.
۱۱- عبدالحفيظ منصور: او از محافظه كاران سنتي افغان است كه در زمان مديريتش در راديو تلويزيون كابل با صدور دستور منع پخش آواز زنان جنجال آفريد. منصور ۴۱ ساله يك تاجيك است. او در اولين سخنراني انتخاباتي اش گفت كه از اساس با نظام كنوني در افغانستان مخالف است.
۱۲- احمد شاه احمذري: او ازمجاهدين تندروي پيشين افغانستان است كه انتظار مي رود كرزي را از بخشي از آراي پشتون ها محروم كند. و گرايش به شدت مذهبي دارد.
۱۳- مير محمد محفوظ نداي: او يك مکتبي چپگراست كه از ابتداي تشكيل دولت موقت كرزي در آن حضور داشت اما بعدها بركنار شد.
۱۴- عبدالحسيب آرين: او ده سال افسر پليس بوده و در تشريح سياست هاي انتخاباتي خود بيشترين تأكيد را بر حل مشكلات اقتصادي مردم داشته است. آرين وعده داده كه در صورت پيروزي در انتخابات شش وزير زن خواهد داشت.
۱۵- وكيل منگل: او يك پشتون ۵۰ ساله از جنوب شرقي افغانستان است. احترام به قوانين بين المللي و تأمين امنيت و رفاه مردم افغانستان از شعارهاي انتخاباتي او بوده است.
فاروق نجرابي، عبدالهادي خليل زاي و محمد ابراهيم رشيد از ديگر نامزدهاي نه چندان مطرح اين انتخابات بودند كه اطلاعات چنداني درباره آنها وجود ندارد.
يك كارشناس سازمان ملل در مجمع عمومي اين سازمان اعلام داشت كه به رغم پيشرفت‌هاي ايجاد شده در افغانستان پس از سقوط طالبان در سال 2001، اين كشور هنوز از نقض حقوق بشر رنج مي‌برد. به نقل از پايگاه اينترنتي الجزيره، شريف بسيوني كارشناس سازمان ملل، در گزارش خود اعلام كرد: افغانستان صحنه‌ نقض جدي حقوق اوليه‌ انسان‌ها از اعدام‌هاي فاقد اعتبار قضايي گرفته تا نقض حقوق زنان و دختران است. . بسيوني هم چنين با تاكيد بر شرايط اسف‌بار زندان "پل چرخي" در افغانستان گفت: 734 پاكستاني و افغان 30 ماه به طور غير قانوني در اين مركز بازداشت بوده‌اند و منتظر رسيدن خبر آزادي‌شان توسط حامد كرزي هستند. شرايط زندان بايد بر اساس حداقل استانداردهاي سازمان ملل بهبود يابد.حوادث دهه های اخير کشور به وضاحت تام می آموزاند که موفقيت ويا عدم موفقيت هر پديده و ابتکار سياسی، نخست از همه بستگی به پايه های داخلی و چگونگی حمایت مردم از آن دارد. جامعهء افغانی طی همين دوره مثال های وافر و آموزنده از اقدامات تيز و کند را به ياد دارد. اقدامات مذکور علاوه بر اينکه باعث انکشاف جامعه نشده اند؛ بلکه در عوض منجر به تنش در حيات اجتماعی و نا آرامی ها گرديده اند. در اين بحث از تماس روی همچو اقدامات و عواقب ناگوار اجتماعی آن خودداری می گردد، زيرا موضوع مذکور دراين بررسی کوتاه نگنجيده و خود از وضاحت کامل برخوردار است.   افغانستان اکنون بار ديگر با راه انداختن انتخابات رياست جمهوری در برابر يک تجربهء نو، اما حساسی قرار گرفته است. نکته جالب درين آزمون عمدتا اين است که آيا اين تجربهء نو، نتايج دلخواه را برای مردم افغانستان به بارخواهد آورد و يا به مانند تجارب قبلی در آعازش ضربه خورده و به عنوان يک تجربهء شکست خورده، عرض اندام خواهد کرد. این حالت ناخوش آيند، می تواند موانع جدی در راه دموکراتيزه کردن حيات سياسی جامعه و راه اندازی انتخابات عمومی، واقعی و آزاد در دراز مدت، بوجود آورد. بايد پذيرفت که گذار به سوی انتخابات، در اصل ا قدام ارزشمندی است، که نبايد با آن به سادکی برخورد کرد و از آن صرف به عنوان يک وسيله، استفاده برد. بدون ترديد در افغانستان طی سه دههء اخير سعی شده است تا به اساس تمايلات ذهنيگرانهء صاحبان قدرت و حاميان بيرونی شان، مودل های معين سياسی، از ايجاد جامعهء " سوسياليستی " گرفته الی " اسلام سياسی " و اکنون جامعهء " دموکراتيک " به سبک غربی با توصل به همه وسايل ممکن، بر جامعه بقبولانند.  پر واضح است که تجربه نظام " سوسياليستی " و " اسلام سياسی " نتوانست با وجود تمام تلاش ها و اعمال جبر و فشار در جامعهء سنتی و با وقار افغانستان جای پا، پيدا نمايد. ثمرهء دردناک اين تجربهء تلخ، تلفات هولناک انسانی و خسارات هنگفت اقتصادی و فرهنگی در کشور و برهم زدن موازنهء صلح و ثبات نسبی در جهان بود. تلاش عجولانه برای ايجاد نظام " دموکراتيک " در افغانستان که عمدتا زادهء پيآمد های حوادث خونين در نيويارک می باشد، کمتر به روند تکامل خودی و طبعی جامعه ارتباط می گيرد. شيوه های تحقق آنچه که بنام نظام مدنی و دموکراتيک عنوان شده است، خود خصلت مدنی بودن و دموکراتيک نظام مورد نظر را بطور جدی مورد سوال قرار داده است. اعمال شکنجه تا سرحد مرگ، مبادرت به تجاوز ننگين جنسی، موجوديت زندان های وحشتناک شخصی، عمليات کور نظامی که در طی آن افراد بيگناه از جمله زنان و اطفال به قتل می رسند، چه ارتباطی می توانند به اصل دموکراسی و جامعهء مدنی داشته باشند، جز بد نامی و بر انگيختن نفرت مردم در برابر اين مفاهيم. به قول معروف هدف شريفانه را می توان صرف با وسايل شريفانه بدست آورد.   با وصف آن، عدهء قابل ملاحظهء در داخل و خاصتا خارج از افغانستان، تدوير انتخابات در کشور را کليدی برای حل دوامدار معضلهء کنونی و ايجاد صلح پايدار می دانند، که اين يک توقع گزاف با اميدواری کم می باشد. با کمال تاسف نمی توان با نظر خوشبينانهء مذکور موافق بود. چنانچه اگر ما به جست وجوی علل واقعی جنگ سه دهه اخير و حالت بحرانی وضع موجود بپردازيم، به بسيار سادگی در می يابيم، که علت جنک ديروزی و ادامهء امروزی آن درعدم موجوديت نظام انتخاباتی رياست جمهوری در افغانستان نهفته نبوده، بلکه عوامل ديگری در ايجاد و تداوم وضع درد آور دهه های اخيرنقش عمده داشته اند، از جمله: 
 1: نظاميگيری و ايجاد حاکميت تفنگ.
 2: توصل به اقدامات تيز وکند مغاير به روان و سنن جامعه
 3: مداخلهء وسيع سياسی و نظامی کشورهای همسايه و قدرت های جهانی در تعيين سرنوشت ملت افغان.
 3: مبدل شدن افغانستان به مرکز تقابل قدرت های بيرونی.
 4: عدم پختگی و توانمندی نيروهای سياسی افغانی در حل بحران کشور.
 5: ظهور حاکميت های سياسی متکی به خارج. 
 با توجه به مطالب بالايی، اگر واقعا سوال ايجاد صلح و نظم مردمی در افغانستان به صورت جدی مطرح باشد، بايست در قدم اول کوشش برای رفع عوامل فوق صورت بگيرد.
 آن تيمی که ماموريت ايجاد همچو جامعه " دموکراتيک و مدنی " راه در افغانستان به عهده گرفته، در تلاش است تا از ايده و اصل انتخابات، بحيث وسيلهء برای به ثمر رساندن پروژهء شان استفاده کند و چنين نشان دهد که مردم افغانستان در حمايت از آنها قرار دارند.  با آنکه تحقق اصل انتخابات آزاد و دموکراتيک در حيات سياسی جامعه افغانی قبل از وقت و سوالی است مربوط به آينده؛ مگر همين اکنون هم ايده انتخابات درجامعه از وزنهء خوبی برخوردار است. از اينکه امروز اين ايده، برای رسيدن به اهداف معيين سياسی مورد بهره برداری قرار می گيرد، به نام و به اهميت انتخابات که دارای دورنمای خوبی در جامعهء افغانستان بوده می تواند، صدمه زده و باعث بد نامی آن می گردد. بدون ترديد ملت افعان با علاقه مندی به پای چنان صندوق های انتخاباتی می روند. مردم افغانستان به انتخاباتی نياز دارند که خود از توان تامين امنيت آن برآيند، نه اينکه به گسيل گستترده نيروهای خارجی برای تامين امنيتش، التماس گردد. مردم افغانستان به انتخاباتی اميدوار بوده می توانند، که برنده آن در نتيجهء يک رقابت سالم، آزاد و مساويانهء و بعد از ختم آن، تثبيت گردد. افغان ها به انتخاباتی ارج می گذارند که در آن شخصيت های مربوط به ملت واحد افغان و بدون وابستگی به بيرون، به حيث نامزدان ممتاز تبارز و در آن شرکت نموده بتوانند. انتخابات زمانی می تواند جدی مطرح باشد، که تفنگ های گوناگون و تفنگسالاران محلی بر آن سايه نيفگنند. انتخابات زمانی از اتوريتهء لازم برخوردار خواهد بود که افراد متهم به تخطی جدی از حقوق بشر جرئت و مجال شرکت در آن را ندشته باشند. انتخابات زمانی موثر تمام خواهد شد که توسط کميت قابل ملاحظهء مردم مطالبه گردد.  با در نظرداشت نکات فوق، گفته می توانيم که جامعه برای برگذاری انتخابات، اصلا هيچ نوعجله ء ندارد ، زيرا شرايط برای انتخابات آزاد و دموکراتيک مساعد نيست .  اگر برای لحظهء ملاحظات فوق را از نظر بيندازيم، مردم افعانستان حق دارند تا از موضع کانديد های رياست جمهوری خاصتا در رابطه به هويت و حفظ منافع ملی، دفاع از حقوق و آزادی های فردی و مدنی اتباع، آگاهی يابند. اما خلاف توقع و اصول معمول، اکثر نامزدها دراين مورد مهم، سياست روشنی ندارند. بطور مثال آنها در برابر تجاوز، شکنجه وبی حرمتی به اتباع کشور شان در زندان های شخصی و محابس ايالات متحدهء امريکا، خاموشی اختيار نموده اند. چنانچه به طور اخص کانديدان " ممتاز "، آقايون کرزی و قانونی حتی با گردانندهء زندان شخصی، که در اين اواخر توسط يکی از محاکم کابل مجرم شناخته شده و به ده سال زندان محکوم شده است، ديدار داشته اند. آيا می توان با چنين اغماض وبی تفاوتی، باز در برابر ملت افغان قرار گرفت و از آنها خواهان بدست آوردن رای گرديد؟ اين کانديدان در اتخاذ اين روش، خود را در مضيقه قرار داده اند و جوابی برای مردم افغانستان ندارند.  طبعی است که کانديدان رياست جمهوری برای دست يافتن به اين مقام، به نيرو وپايگاه معيين اجتماعی نياز دارند. حقيقت تلخ چنان است که چه در دوره مقاومت ، چه در زمان جنگ های خونين تنظيم های " جهادی" بر سر حکومت، چه در دورهء حاکميت تاريک طالبان و چه در شرايط بغرنج کنونی، چنان شخصيت ملی قابل قبول اکثريت مردم افغانستان تبارز نکرده و يا به وی امکان تبارز داده نشده است، تا با اتکا به پشتيبانی بالفعل و بالقوهء مردم به رهبری کشور انتخاب گردد. از اينرو عدهء از کانديدان و در قدم اول کانديدانی که چانس پيروزی را برايشان می بينند، سعی نموده اند، يا به يک قوم، مليت معيين، منطقه و تنظيم مشخص تکيه زنند و يا به نيروهای معيين خارجی اتکا بجويند. اين نوع اتکاها بی بقا بوده و برنده ء آن ، درد مردم افغانستان را دوا کرده نمی تواند.

پايانانتخابات

در تاريخ بشري بطور گسست ناپذيري زمامداران به "مشروعيت" حاکميت شان نيازمند بوده اند و براي کسب آن راه هاي گوناگوني به تجربه گرفته شده است. عده يي خود را مامور الهي وانمود ساخته که براي تنظيم زنده گي سايرين بدين امر برانگيخته شده اند. شماري زعامت را حق خانواده خويش شمرده که آن را به ارث مي برند. کساني هم هرگونه بيعتي را چه رضاکارانه و چه با تهديد و فشار براي کسب مشروعيت حاکميت خويش کافي ديده اند. مانند "يزيد." عده ديگر تنها به زور و شمشير تکيه نموده و براي کسب مشروعيت، رنج و زحمت ديگري را مانند "يعقوب ليث صفاري" نپذيرفته اند. شماری هم به دامن مردم چنگ زده و رأی آن ها را معيار مشروعيت عمل خويش قرار داده اند.هرچند راه فريب و تزوير از سده هاي پيش بدينسو درين عرصه يک راه شناخته شده است؛ اما همان طوري که ساير شيوه ها رو به افول و زوال نهاده اند، اين راه و رسم نيز در ميان خلايق عالم ناپسند افتاده است. طرفه اينکه تجربه پيشينيان نشان داده که طبع آدمي با زور مي تواند اعتماد نمايد، ولي با حقه باز و دغلکار هرگز.  بنابر اين هرکسي که بخواهد با توسل به تقلب و جعلکاري کسب مشروعيت نمايد؛ مصيبت انگيزترين راه را برگزيده است که به يقين فرجام زشتي خواهد داشت؛ طوری که هم اکنون در کشور ما عمل شده است، زيرا خدعه و فريب زمامدار نمي تواند، دوستي و محبت در دل مردم ببار آورد. ازين رو کم زيان تر آن بود که بر زور تکيه مي شد و يا بهانه هايی زير عنوان "مصلحت ملي" بالا کشيده مي شد و دوره حاکميت انتقالي براي پنج سال ديگر تمديد مي گرديد. چرا جعل و تقلب براي مشروعيت دولت آينده افغانستان مصيبت بار است؟ اين تقلب ها چه اثراتي مي تواند برجا گذارد؟  مردم مان تا کنون در باره دموکراسي شنيده بودند؛ اما تازه ديدند و بقول معروف "شنيدن کي بود مانند ديدن" اين ديدار هرچند توأم با شوق و اشتياق بود؛ اما دولت با کارکرد خويش در زودترين فرصت آن را به سوگ و ماتم تبديل کرد و همه اميد هاي مردم را در باب تاسيس يک دولت منتخب و مردمي به يأس مبدل ساخت. به باور ما قبل از هرچيز ديگر تقلب سازمان يافته در انتخابات هجدهم ميزان براعتبار دموکراسي لطمه شديدي وارد آورد، تا حدي که کمونستان ديروز، حالا به طعنه مي گويند "خوب شد که دموکراسي هم ديده شد!".  کارکرد دولت انتقالي، حفره ميان مردم و دولت را فراخ نمود، حداقل ثمره يي که ببار خواهد آورد، عدم همکاري مردم با دولت آينده مي باشد. اين تحول شانس موفقيت برنامه هاي دولت را بسيار پايين آورده است. در سه سال پسين دولت انتقالي تنها در حاشيه مرز با پاکستان با مخالفين مسلح درگير بود، اکنون با اين اقدام خود مخالفت را خانه بخانه تسريع داده است و کينه عليه خود را در دل همه مردم افغانستان کاشته است.
تقلب در انتخابات تنها ضربه زدن به رقباي انتخاباتي نيست بل عمده تر آنکه بازي کردن با رأي مردم و حيف و ميل کردن حق مردم است که همه اگر آن را ندانند و جدي نگيرند، بيشتريـنه به اين احســاس اند و از آن بـــه ساده گي نمي گذرند.  بي عدالتي و نا روايي دولت در انتخابات بدون ترديد يک فرصت مناسب را از کف مردم مان ربود. در حالي که اين زمينه فراهم بود که مردم مان با رأي خود براي اولين بار دولت آينده خود را مي ساختند و سنگرهاي زور را درهم مي شکستند، دردا که همه شاهد آن بوديم که تقلب و تزوير چنان به يکباره گي قد برافراشت، که بسياري کسان ظلم و بيداد حاکمان پيشين را فراموش نمودند.  تا چند روز پيش سؤالی در ذهن ما وجود داشت که چطور در برخي کشور ها نامزد دولتي رأي چشمگيري را بخود اختصاص مي دهد، ولي امروز نمونه آن را در کشور خود يافتيم و آن سؤال پاسخ خود را دريافت؛ اما نگراني ما اينست در کشور هايي مانند مصر و عراق زير سلطه "صدام حسين" ديده مي شود، وقتي راه براي استدلال و منطق بسته مي شد و دولت هيچ حرفي را نمي شنود، مردم ناگزير به راه هاي خشن رومي آوردند و تا سرحد حملات "شهادت طلبانه" پيش مي رفتند. تحولات دور و نزديک ما بخوبي ثابت مي سازد، که نطفه ترور در فضای استبداد جوانه  زند و حکام ديکتاتور با کارکرد هاي خود اوضاع را چنان تيره و تارمي سازند که شماري زنده گي در زير زمين را نسبت به روي زمين ترجيح مي دهند؛ بنابر اين بيم آن مي رود که اين انتخابات بجاي اين که به امنيت و ثبات مفيــد تمام شود، خداي نخواسته، مبادا که جنگ و کشتار را تقويه بدارد. 


بالا
 
بازگشت