طنز سیاسی

حنیف رهیاب رحیمی

 

۱۸/۰۳/۲۰۱۳

عنصرمعقولیت درجبهه گیری آقای کرزی؟

درین روزها تقریباً در کلیه محافل سیاسی و اجتماعی و رسانه های بیرونی و داخلی موضوع حاد و بحث برانگیز بیانات اخیر آقای کرزی رئیس جمهور کشوراست که به اصطلاح پوستین را بیکبارگی چپه پوشیده پروای فلک را نمیکند

این جنجال تازه که کشمش نخود هر محفل شده در حقیقت جبهه گیری و عکس العمل ناگهانی شخصی!آقای کرزی است که در برابر دوست دیرین، متعهد درجه یک و حامی اش ایالات متحدهٔ امریکا نشان داده است.اگرچه شخص رئیس جمهور درین جبهه گیری تند و افراطی اش، خودرا بسیار حق بجانب میپندارد و فکر میکند یک حرکت ملی و آزادیخواهانه ای را که زیب و خاصهٔ یک رهبر وطنپرست است به نمایش گذاشته ولی جالب اینست که درین کارزار ملی !موصوف از پشتیبانی هیچیک از نهاد های سیاسی، مدنی و اجتماعی کشور برخوردار نشد و تقریباً از هر دهن و هر تریبیون، سیلی از انتقادات بالای این عکس العمل عجولانه، غیر دیپلوماتیک و نا بهنگام آقای کرزی باریدن گرفت.تنها حلقه ای که مهر تایید براین رویداد گذاشت شورای علمای افغانستان است که با تشکیل یک محفل نمایشی و ساختن بینی خمیری برای رئیس دولت، جمع شدند و پشتیبانی خودرا با اصدار قطعنامه ای اعلام داشتند که شاید برای ایشان به مثابهٔ یک پشتوانه محسوب شود و لی این در حقیقت زنگ خطریست که باید دربرابر این چنین حرکات و سخنرانی های افراطی که از جانب آن شورا صورت گرفت محتاط بود، شیوع و نشر اعلامیه های ملا ها اگر سرتاسری گردد آتشی را شعله ور میسازد که خاموش ساختن آن کار ساده نبوده و تر و خشک را با خود یکجا میسوزاند.نباید تجربهٔ تلخ سالهای دورهٔ زمامداری ظاهرشاه را فراموش کرد که همین ملا امامان احساساتی و بیخبر از سیاست چگونه آلهٔ دست افراطیون دست راستی قرار گرفتند و درنتیجه چه دسته گلهایی به آب دادند

در اینجا این سوال مطرح میگردد که با وجود این همه احساس وطندوستی و وطنپرستی که در رگ و خون افغانها جاریست، چنانچه مرد و زن افغان در طول تاریخ حتی با دستهای خالی در مقابل استعمار تا پای جان جنگیده اند، چرا امروز یک اقلیت ناچیز در کنار کرزی قرار گرفته و یک کتلهٔ اکثریت با این حرکات و عکس العمل های موصوف ابراز مخالفت مینمایند؟

واقعیت اینست که حوادث هیجانی سی و چند سال اخیر در کشورما در پهلوی اینکه مردم و میهن مارا دربدر و خاک بسر کرد ولی در رشد سیاسی مردم بیحد اثر گذار واقع شد، آن مردمان خوشباور و ساده دل را کمترمیتوان در افغانستان سراغ نمود که هرچه را میشنیدند باور میکردند، حالا حتی کودکان وطن ما اوضاع و احوال را به شایستگی و پختگی تحلیل نموده میتوانند و امکان اغوا و فریب دادن شان حتی نا ممکن شده، بناءً مردم و حلقات سیاسی و غیر سیاسی، بر ماهیت انتقادات و نحوهٔ انتقادات رئیس دولت قضاوت شانرا نموده اند و بر مبنای فهم و معلومات شان از واقعیت ها درک میکنند که متأسفانه رئیس جمهور شان بعد از چندین سال تجربهٔ دولت داری دفعتاً احساساتی شده و آب را نا دیده موزه را از پا کشیده است

حالا دیگر همهٔ جهانیان میدانند که شعلهٔ خشم آقای کرزی بیشتر در سه مورد عمده شعله ور گردیده که عبارتند از تسلیمی ندادن زندان بگرام به افغانها، ظلم و کشتار نیروهای خاص امریکایی در ولایت وردک و خارج نشدن نیروهای خاص امریکایی از آن ولایت در زمان تعیین شده از جانب ایشان و بالاخره مذاکرات پنهانی مقامات ایالات متحده با رهبران طالبان که بطور مختصر بالای هر سه مورد یاد شده مکث مینماییم

یک:زندان بگرام یک بندیخانهٔ معمولی نبوده بلکه تصور میشود که قوماندانان عمده و آنعده طالبانی که مرتکب جنایات و کشتار بیرحمانهٔ مردم ملکی گردیده و در جریان محاربه دستگیر شداند الی تعیین سرنوشت شان درانجا توقیف و زندانی اند

نباید انکار کرد که در تمامی زندانها و توقیفگاه های نیروهای ائتلاف و امریکایی ها در هر نقطهٔ افغانستان که موقعیت دارد، زندانیان در فضایی بسر میبرند که ازکلیه امتیازات و حقوق بشری برخوردار اند و با شیوهٔ انسانی و قانونی از آنها تحقیقات و بازپرسی صورت میگیرد.در پهلوی اینکه توقیف شدگان حق دارند،کلیه مراسم مذهبی و نماز و وضوی شانرا بوقت و زمان اجرا نمایند، حتی غذاهای حلال و با کیفیتی که در بیرون به مشکل میسر شان میشود برای شان تهیه میگردد

در مقابل، اول:اکثرادارات امنیت ملی افغانستان در قساوت و بیرحمی سر خاد و کام را از پشت خارانده اند و حتی توقیف شدگانی که بر رویت راپورهای بی اساس و خصومت های شخصی زندانی شده اند طوری مجازات میشوند که پس از رهایی دگر خیر جان شانرا نمی بینند(اسناد و شواهد کافی برای هردو ادعای فوق موجود است که بخاطر معاذیر متعدد امنیتی از ذکر آنها معذرت خواسته میشود)ا

دوم:هرگاه سرنوشت آنعده جانیان حرفوی که مطابق قانون نافذهٔ کشورباید کیفر گناهان شانرا ببینند، بدست ادارات قضایی کشور عزیز ما سپرده شود، نظر به فساد گسترده ای که دامنگیر نظام اداری و قضایی کشور است چه کسی تضمین آنرا کرده میتواند که آن آدمکشان در بدل یک مشت پول دوباره برای قتل و کشتار بیشتر مردم رها نگردند، که حتماً رها میگردند، فرار ۵۰۰ زندانی طالب از زندان کندهار در سالهای نه چندان دور این مدعا را ثابت میسازد

بناءً سپردن زندان بگرام و امثالهم به دولت افغانستان معنی آنرا دارد که طالبان و جانیان و دشمنان قسم خوردهٔ مردم باید رها گردند و پافشاری درین امر تلاشی مرموز و یک خیانت نابخشودنی در حق ملت مظلوم افغانستان است

دو:مسأله دیگری که به دماغ آقای کرزی بد خورده، خود سری ها و کشتار نیروهای خاص امریکایی در ولایت وردک است که رئیس ملت پرور و غم شریک مردم، برای آنها دو هفته ضرب الاجل بیرون شدن از میدان وردک را تعیین نمود

اول:سوالی مطرح میشود که بطور مجموعی در چند ولایت افغانستان نیروهای خاص امریکا جابجا هستند؟ فکر میکنم در اکثر ولایات.پس این چطور امکان خواهد داشت که تنها در ولایت وردک این نیروها بالای مردم بیگناه دست تعدی دراز نموده و به کشتار مردم پرداخته اند، چرا در هیچ یک از ولایات دیگر چنین عملی انجام نیافته است؟

درینجا بدون شک بوی یک نوع سازش و دسیسه بمشام میرسد، اینکه دست کدام بازیگر راکت انداز و خانه ویران کن دران دخیل است تا حال روشن نیست ولی بزودی برملا خواهد گردید، زیرا سه ولایتی که میتواند امنیت کابل را بیشتر از دیگران تهدید نماید عبارتند از ولایات میدان وردک، لوگر و پروان.این سه ولایت به اصطلاح در بیخ گوش پایتخت کشور قرار دارند از آنجاییکه درولایات لوگر و پروان امنیت بطور نسبی بهتر است بناءً ولایت میدان وردک منحیث گزینهٔ درجه یک قرارگرفته و حتی مردم خوشباور آن ولایت بخاطر براه اندازی تظاهرات راهی سرکها و جاده های کابل ساخته شدند.هر پلان سازی که در عقب این دسیسه قرار دارد، بدون تردید یا طالبان یا حزب اسلامی خانه ویران کن است که آرزومند استند از موقعیت ستراتیژیک این ولایت استفادهٔ سوء نموده و زمینه های سنگر گیری و لانه سازی را برای روز مبادا برای شان فراهم نمایند

دوم:گیریم این عمل نیروهای خاص امریکایی، دسیسه و تهمت نه بلکه حقیقت داشته باشد، آیا اصول دپلوماسی و سیاستمداری همین طور ایجاب مینماید که بدون صحبت رو در رو و مشورهٔ با دوست دیرین و جاناجانی، مذاکره با سایر هموطنان و جناح های سیاسی مخالف، دست و آستین را بر زده چند مشران قوم را دعوت و بشکل عامیانه اخطار داد که ما چنین میخواهیم وما چنان میکنیم و ما از کس ترس و بیم نداریم...و دو روز بعد زبان بدل میکند و برای جبران آن بهانه می آورد که هدفش دشمنی نه بلکه اصلاح بوده.آیا آقای کرزی بالای این مساله فکر کرده که سخنان ایشان منحیث رئیس دولت اسلامی افغانستان در همچو موارد و در همچو حالات چه بازتاب وسیعی را در مطبوعات جهان مینماید و چقدر لطمهٔ بزرگی بر حیثیتش در نزد جهانیان وارد میشود؟

از حق نگذریم و تهمت امریکایی پرستی و بیغیرتی را هم کنار بگذاریم امروز از معاش افسر اردو و پولیس افغانستان گرفته تا تنخوای ملا و معلم و چپراسی و مامور و اجیرهمه اش از جیب همین امریکا و قوای ناتو پرداخته میشود، امروز اگر نیروهای امنیتی ما توان نسبی دفاع از میهن و دولت را کسب کرده اند از اثرتپ و تلاشها و قربانی ها، حمایهٔ هوایی و زمینی همین قوای آیساف و ایالات متحدهٔ امریکاست ، و نا گفته هویداست که اگر همین کمکها امروز توقف داده شود با وجود این لا و لشکر بیش از ۳۰۰ هزار نفری، فردا قیامت صغرا را در کشور خود استقبال خواهیم نمود

در مورد سومی که نیروهای بین المللی باید مذاکرات مستقیم و بدون حضورداشت دولت افغانستان را با طالبان انجام ندهد، کاش آقای کرزی این ادعای شانرا با ارائهٔ سندی ضمیمه میکردند تا برای هیچ کس جای شک باقی نمیماند.ولی اگر هدف آوردن صلح در کشور باشد باید درین خصوص آقای کرزی اعتراضی نداشته باشند زیرا طالب بچه ها بدون آنهم اورا بقدر یک مُلی شناخته و ارزشی برایش قایل نیستند.برای ایشان هم لازم نیست بعد ازین بر مسأله برادر خواندگی پافشاری نماید بلکه با یک قاطعیت اعلان کند که طالبان و نیمچه ملاها و حامی شان پاکستان، دشمنان درجه یک افغانستان اند و این پاکستان است که آدمکشان حرفوی را در داخل خاکش تربیه و تجهیز و برای کشتار مردم بیگناه و تخریب کشور از قبل ویران شدهٔ ما اعزام میدارد، و دیگر این همدردی مادرکلان وار راتکرار نکند که ؛؛ هرکشوری که بالای پاکستان حمله کند ما با کشور برادر پاکستان خواهیم بود!!؛؛

آقای کرزی اگر شما از پاکستان نوازش بیشمار دیده اید مهم نیستید، یکبار به درد دل ملت تان گوش کنید، ببینید که تنهادر طول سالهای مهاجرت مردم مظلوم و آوارهٔ افغان در هر گوشه و کنار پاکستان از دست این جهنمی ها و مسلمانان ریاکار فاسد و بیدین چه ها ندیده و نه کشیده اند

واگر آقای کرزی این ادعا را کرده باشد که قوتهای دوست دیگر شاخه بری را بس کرده، بلکه به ریشه بری بپردازد، اینبار دو حرفه شده زیرا یکبار موقف قاطع اش در کنار آنها و در دفاع از آنها برضد هر کشوری از جهان اعلان نموده و بار دیگر میگوید تا هنگامیکه لانه های تروریزم در سرحدات بیرونی کشور از میان برداشته نشود، تامین امنیت در افغانستان محال است، نمیدانم موقف اساسی ایشان کدامین است؟ ما که هم زبان و هم میهنش هستیم هدفش را نمیدانیم، پس اگردیگران آنرا نفهمند از آنها چه گِله و شکوه ؟

حال که با ابراز نظریات تند و تیز و ناسنجیدهٔ رئیس جمهور، دوستان آزرده خاطر و دشمنان دلشاد گردیدند، جای شک نیست که این نوع مانورهای زور کم قهر بسیار!برای کشور ما در شرایط حاضر حکم زهرپاشی را دارد.این بطور واضح آب در آسیاب دشمن ریختن است و این عمل با آگاهی کامل از سطح سواد و احساسات رقیق مردم، آنها را علیه خود برانگیختن و به بلوا و شورش و قیام دعوت کردن است

اگر آقای کرزی میخواهد در آخرین سال حکومتش به مردم بفهماند که او یک رهبر دست نشانده نه، بلکه یک رهبر ملی دارای استقلال عام و تام عمل میباشد که قابلیت پَتَکه را هم دارد، برای اثبات این داعیه حالا دیر شده، مردم آزادهٔ افغانستان در حالیکه در طول تاریخ حلقهٔ غلامی هیچ زبر قدرتی را قبول نکرده و نمیکنند، به این عقیده هستند که بدترین غلامی، غلام شدن غلام یعنی کشوری چون پاکستان است، که خود همیشه ذلیل و غلام بوده و حالا هم است.در حالیکه نیروهای آیساف و ناتو بطور خودسرانه نه بلکه بر اساس فیصله های سازمان ملل متحد برای کمک و نجات افغانستان از تسلط مستقیم استعمار نو به پا خاستهٔ پاکستانی در دفع و ازبین بردن تروریزم و لانه های شان در منطقه، به کشورما آمده اند

افغانستان در شرایطی که قرار دارد به دوستی و کمکهای ایالات متحدهٔ امریکا شدیداً نیازمند است، باید این موقع طلایی غنیمت شمرده شود و در استخراج دارایی های زیررمینی کشور از کمکهای ایالات متحده و سایر کشورها استفادهٔ اعظمی صورت گیرد، معادن زیر زمینی بیرون کشیده شود تا از برکت آن اقتصاد کشور رونق یابد، در غیر آن اگر هزار سال دیگر هم بگزرد، بازهم باید به کمک یک کشور دیگر این کار عملی گردد.پس اگر روی قرارداد های شفاف این ماموریت بکمک کشور امریکا صورت گیرد چه عیبی دارد، فکر نکنم چین و یا کدام کشور دیگری اجرای مفت و مجانی آنرا برای ما به عهده بگیرند.اگر به این باور باشیم که امریکایی ها برای مقاصد شخصی خودشان ما را کمک مینمایند، پس آن کدام کشوری در جهان خواهد بود که بدون چشمداشت منافع خود بیاید و درکشور ما صرف برای منافع ما افغانهای وطنپرست و مستحق همدردی، هزاران جوان خویش را قربانی بدهد و مصارف گزاف را متحمل شود

اگر این فرصت طلایی را بخاطر ملحوظات شخصی و خودخواهانه ازدست دهیم سی سال بعد باز هم مانند امروز شکوه وشکایت و گله و گزاری ما بلند میشود که امریکا مارا در میدان تنها گذاشت و با ما نامردی کرد و اضافه خواهیم کرد که این نوع نامردی را تقریباً شصت سال قبل یکبار در زمان سردار محمد داوود و یکبار دیگر هم در آغاز حکومت مجاهدین با ما کرده بودند.والسلام

 

 


بالا
 
بازگشت