خوشه چين

 

آفتاب فردا

قسمت چهارم:

((هستۀ رهبری))آفتاب فردااست((عیاران مروز)) که توضح میدهند.زمانی جامعۀ ازحالت نوسان وطغیان را،به سوی آرامش،کشانیده میتوانیم که((تولید نعمات مادی&نیازهای کل جامعه)) جایگاه خودرا درسرفصل تمامی اقدامات، ازشکم سیر،وجود سالم شکل می گیرد «عقل سلیم دربدن سالم»،درسایۀ جوهرانسانیت،خانۀ ما قریۀ ما............ ........ کشورما، پاک ،اباد گردد.بلی جوهرانسانیت، ازعقب کوه های سربه فلک،کوهای وحشت ودهشت چون نور آفتاب ،با لب خند ملیحانه،عبور ازمرزهای((جهالت، حجارت،شرارت،دیکتا تور یهای خانوادگی))توزیع عادلانۀ نعمات مادی ((هرکه به اندازۀ استعداد وهرکه به اندازۀ نیازش))پس دراینجا بیا رنگهای سیاه وزرد ،سرخ وسفید را درگلستان آدمیت وانسانیت به تماشا بگیر.هوای سردوحشت درحضورهوای گرم ومحبت عشق وزنده گی،رخت سفرمی بندد،((انسانهای رسالت مند))چون درختان ،قد ونیم قد،بلند وپائین همه درکنارهم ،محیط وهم بستگی،فضا و آب وهوای اداره، کشور مملکت را ازآلودگی ها وکثافات به منظور تداوم حیات بهتر انسانی پاک ومنزه میسازند درحفاظت وحمایه وگسترش آن ازعمق تابه پهنا درکوشا میباشند.بلی! ایجاد وتداوم حیات بهتر را به حیث ارمان پذیرفته اند.ارمان که به آن رسید ودست یافتن به آن مشکل نیست.راه وروشی که انسان میتواند به آن مرحله برسد. سوسیالیزم علمی است.گرچه که بعضی ها ازشنیدن سوسیالیزم دل خوش ندارند.گناه سوسیالیزم یا عدالت اجتماعی نیست.بلکه مدعیان سوسیالیزم را بد نام کردند. ورنه سوسیالیزم علمی ازدوکلمه سوسیالیزم وعلم   از:الف-علم ب-سوسالیزم. بهتراست که علم را تعریف کرد وبعد سوسیالیز را نیز.

1- علم مجموع ازآگاهی های که ازتجربه بدست آمده  وثابت شده باشد. 2 -سوسیالیزم((عدالت اجتماعی&توزیع نعمات مادی)) که تمامی اقشارجامعه رابرای رشد وتوسعه خودش باسهم برابروتقسیم عادلانۀ سود جامعه به سوی خود بکشاند.ربرتوس ولاسال را عقیده برآن بود که که جریانات اجتماعی ((اقتصادی)) تحت شرایط قانونمندیهای علمی وطبعی وجبری خارج ازوجود انسان است.اما انسان اورا کشف میکند.برایش قانون می آفریند،تکاملش میدهد کشفیات وقوانین که طی سلسله مراحل انکشافی،ازسواری اسپ به گادی،ازگادی به موتر،کشتی،تیاره،چراغ تیلی،برق((آبی،بادی،نورآفتاب))رادیو تیب،تلویزونبه جای قلم،کامپیوتر، موبایل، انترنت،وغیره وغیره.آما آنچه عیاران امروزبه حیث ارمان درسر می پرورانند این است.سطح پیشرفت فنی،علمی وتولیدی امروزین جهان امکانات تأمین زنده گی انسان را مهیا نموده است.بلی!تأمین زنده گی عادلانه بربنیاد احترام به موقف ومقام انسان،فقروتنگ دستی درکشورمان ریشه کن گردد، خواست وآرزوها را ازقوبه فعل مبدل کرد،توسعه وگسترش داد. درفرجام ازبسترسوسیالیزم علمی،بوی هیجگونه تبعیض به مشام نمی رسد.                        

ازپنداروگفتاربهترکرداربهتــــــــر

ازقوه به فعل

ازرهبران بهتر ایجادجوامع بهتر

آنان که به گفتۀ فوق توجه ندارند

چه فرق میان اوکه جو خورد خر

نان داریم دهن خوردنش را نداریم:

ننگ تاریخ

زمین داریم آباد نیست،کوه های سربه فکلک داریم،منابع آب است،منابع آب برای تولید انرژی برق،منابع آب برای آبیاری ملیون ها هکتارزمین لا مزروع، دردل نهفته دارد به ارزش ملیاردها دالر،اشیای قیمتی.  نخبگان سیاسی ما وسیلۀ دست بیگانگان:همیش افتخار به آن دارند که ازما((انگلیس،روس،امریکا))دفاع مینمایند.ننگ تاریخ اسیت.

کشورمان زیرسایۀ ننگین جنگ رویا رویی منافع اقتصادی کشورهای غرب وشرق قرارگرفته است.گاهی درچنگ این ابرقدرت،وگاهی هم درچنگ آن ابر قدرت فاقد((اراده وحاکمیت ملی))مردم بی دفاع دربدبختی عام قرارگرفته است.درین خصوص ما نباید آن تعریف های که ازجوامع پیشرفته بیان شده وبیان میگردد.خودرا مصروف نگه بداریم.ما باید درآنچنان موقعیت علمی وعملی قرار بگیریم که ازخود تعریف به جا بمانیم.بلی !شکستها خطا ها واشتباهات پایان تاریخ نیست.ازجا باید که برخاست.با پاهای برهنه به سوی روشناییها،درپی ایجاد قوه،چون جریان آب،مسیر پرفراز نشیب،گاهی به پیش وگاهی به عقب،زیکزاک مارپیچی تا آن زمانی که((تغیرات کمی منجربه تغیرات کیفی))پرهیز ازخشونت «انقلاب»برای ایجاد شرایط بهترزنده گی،یعنی توزیع عادلانۀ نعمات مادی،مگرآنکه حاکمیت روبه زوال خود برای محو خود چنین حالاتی را دردستورکارخود قراردهد.موج خروشان خواست همگانی ،خواهنده را می برد نخواهنده را میکشاند.هرگونه مقاومت را می شکناند. 

 وضعیت تورا به پیش به سوی آن تعریفی که ازخود به جا بگذاری((ثروت بدون زحمت،لذت بدون وجدان،دانش بدون شخصیت،تجارت بدون اخلاق،علم بدون انسانیت،عبادت بدون ایثار،سیاست بدون شرافت))تحت این شعار:همه دست آوردهای بشریت تحت ادارۀ حاکمیت انسان محوری،به نفع انسان زحمت کش.

عبدالشکور((خوشه چین))

Askhoshachin2@gmail.com

 

 

==

قسمت سوم:                                                                                     

جایی که چپ نیست،درآنجا گپ نیست،آزادی عزت واخ ودب نیست.توجه به مکتب نیست،فرهنگ عالی،هنر، شعروادب نیست.صحبت ازپیش رفت وجب وجب نیست،شیفت بندی کاروکارگربه روزوشب نیست.  

 شیاطین لعین اسلام را سیاسی ساختند،برای مقاصد شوم خود،وسیلۀ بران وکشنده،علیه منافع توده های ملیونی،توده های ملیونی که معتقد به خدا وپیغمبروکتاب های سماوی اند ساخته اند.همین شیاطین لعین،فرزندان فقیرو نادارراشستشوی مغزی نموده وآماده به انفجارمینمایند. فرزندان ناداشت وناتوان کشورهای اسلامی ناخود آگاه((به دورنگه داشته شده ازمکتب ومدنیت ))به تباهی خود دست می زنند.بلی!اسلام سیاسی به گونۀ آتش افروخته در جنگل که مهارساختنش ازتوان((خالق آن)) بالا بوده ریش((برید ژنسکی)) رادرخود میسوزاند.

نبود عناصرآگاه وخرد مندان((هستۀ رهبری کننده))دریک جامعه رابه مثابه اتشکدۀ خاموش دارای خاکستر وذغال سیاه تعریف کرد.

 آفتاب فردا:یعنی طلوع جنبش چپ ازعقب هزاران بلندی وموانع زنده گی،نوید آفتاب فردا یعنی قدم گذاشتن به زنده گی انسانی،زنده گی به معنی زاد ولد،زاد ولد طبعیت،به رنگهای مختلف سروسامان بخشیدن جهان زنده،وجهان جهنده،آفتاب فردا یعنی محبت،عشق، سازنده گی، کاونده گی آفرینش ایجاد گری،خلاقیت،خلاقیت های علمی فنی، هنری،فرهنگی.وغیره وغیره.فردای که باید درروشنایی آفتابش،مطالب زیرین را تحت مطالعه قراردهیم((کتلۀ بیافرینیم)) وراه های بیرون رفت را برای نجات بشریت کرۀ زمین،بشریت کرۀ زمین ((زادگاه تابه کل جهان)) راازمصیبتها بلاه ها وآفت های زمینی بسنجیم ودریافت نماییم.درروشنایی آفتاب فرداهمه خواهند ازخودپرسیدکه چرا؟همیش ازعناوین ،مقدس وموقف پیامبران،ازجانب ستمگران وشیاطین لعین،سؤ استفاده صورت گرفته است ومی گیرد.همین اکنون آتشی که درکشورهای اسلامی((افریقا وآسیا))شعله وراست دلیل خوبی است برای توضح وتفسیرمطلب.  

چشم های پرازنم یک تبعۀ پاکستانی که می گفت،این امریکایی ها آمدند، طالب ساختند وبعد خود درافغانستان آمدند.اکنون میروند.حوادثی یکی ازپی دیگر درپاکستان افغانستان بوقوع می پیوندد ازطریق تلویزیون وستلایت می بینند، این سادیستان بی رحم لذت می برند.

 ((طبعیت ستمگر)) بلا ها وآفت های طبعی سیلاب ها،طوفانها،زلزله ها ،سونامی فراوان،می آفریند.توده های ملیونی را درکام خود فرومی برد.نظام های سیاسی ،مستبد،ظالم خون آشام بربنیاد آیدیولوژی های متحجر،کم ترازآفت های طبعی نه بلکه فروان تربه زیان مردم ودشمنی با مردم عمل نموده ودرخون مرگ بیجاره ها به طول عمرخود می افزایند.

جنبش چپ به مثابۀ بالاترین مرجع معرفی ارزشهای انسانی. 

 حضورفعال جنبش چپ،درصحنه این بار:یعنی امید برچیده شدن هرنوع حاکمیتی که بنیادش بربی عدالتی درکشورمان،ازقبل پی ریزی شده بود میباشد.بدیلش را میتوان بربنیادعدالت اجتما عی عنوان داد که ازانکشاف وگسترش شیوۀ تولید اقتصاد رهبری شده((انسجام همگانی))که نظام های فاسد ومافایی رالگام میزند وبه تاریخ می سپارد. 

  بلی!ازریزش قطرات باران ابحار شکل گرفته جهان موجودات بحری را درخود پرورش میدهد.خیزشهای خود انگیخته:

دانه دانه، دانه های بــــــــاران

هم جنس،همفکرهم خوی یاران

متحرک آب روان،تداوم حیات

 برای برانگیختن همقـطـــاران

به سوی پیش درحرکت دوام دار

درجوش باهمی ازجمع وطنداران

خشکی ها سبز میگردند دردشت

لالۀ های آزاد،به جای ستم گاران

دلیل؟

سرمایه داری ضامن بی عدالتی

راه وچاره؟

ازخود آگاهی تابه کل آگاهی وجهان آگاهی

انقــــلاب دوبـــــــاره،درراه است

غافل شدن ازین امرگنــــاه است

عامل اصلی اش سرمایۀ دیوانه

سیا وجنبش تاریکی وسیاه است

حاصل همه بی عدالتیها گرایش سرسام آور،عدالت خواهان،با بیان این کلمه ((عدالت اجتماعی))که چپ بیانگرسمت گیری انتخاب معین است.عدالت اجتما عی((انسان به حیث محور))برنامه می ریزد،راه وروش را انتخاب مینماید((باور های اجتماعی)) راپیاده مینماید.آنگاه است که هرانسان خودراآزاداحساس می نماید،برادربودن وخواهربودن،با حقوق برابرمعنی خودرا می یابد،ازکرامت انسانی برخوردارمیشوند،مستقل ازجنسیت،ملیت،قومیت ،باورهای مذهبی،سواد وتحصیل ،به شغل ووظیفه ،با حقوق برابر،محترم شمرده میشود. احترام وعزت شخصی هرکس ازسوی جامعه واعضای آن رعایت میشود.

آن حقی را که من به خود می خواهم دیگران هم دارای چنین حق اند

مردم سالاری دشمن استبداد است

درجامعۀ که بنیادش برعدالت اجتماعی((مردم سالاری)) شکل می گیرد((استعداد ونیاز))ثروت های مادی ومعنوی((کشوروافتخارات تاریخی)) به مردم تعلق دارند.

دردولت های استبدادی

"دولت درجامعۀ طبقاتی ابزاراعمال دیکتاتوری طبقۀ حاکم است.

اما واما

مردم سالاری وقانون مداری جادۀ هموارعدالت اجتماعی است"صلح ازروزنۀ مردم سالاری پیاد ه می گردد،بدین حساب تعریف مینماییم که آزا دی ومردم سالاری دوجوهر اصلی انسانیت است که درسیمای عدالت اجتماعی خوانده میشود.پس گفته میشود که محوراصلی تمامی فعالیت های اقتصاد ی،به منظور تأمین نیازهای اجتماعی انسان است.

باقی دارد

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

هدف نبشته برین است که خودرا ازمنجلاب بیرون بکش،خانواده،قریه،ده،شهرولایت کشورت را از منجلاب بیرون بکش.ازشرط بازی های،مرغ جنگی، کوک جنگی،بودنه جنگی،شترجنگی، به «فتح گ»گـــدی جنگی،سگ جنگی،سمت جنگی،زبان جنگی،قوم جنگی،مذهب جنگی چیزی حاصل نمیشود.

زخم زبان

امپریالیزم جهان خواربه کشورهای درحال توسعه ریش خند میزند،خودش ترورست مدافعان خلق را دشمن خود مینامد.ازفرومایگان وطن فروش به نفع خود می کامد.با دادن،رشوه دزدان چراغ به دست را می دامد.زیرعنوان دموکراسی، کله قاق وروده قاق را درمقابل هم قرارمیدهد،تاناسزائی هارا ازدهن بیرون کنند((زخم تبرمیرود زخم زبان نه))یعنی که دشمنی اقوام، مذاهب،پابرجا تاازین درزوتفرقه به اهداف پلید وشوم خود نایل شود.

زعمای سیاسی چپ را تاریخ تحویل گرفت واپس نمیدهد.به دلیل اینکه به ارزشها کم بهاداده شده بود. 

  نهضت مترقی علی الخصوص((نهضت جوانان افغانستان))باالهام ازاندیشه های عصرنوین، اهمیت مغزسرد ((تفکر عمیق،مطالعه وآموزش های مسلکی))قلب گرم ((عشق به انسان))دستان پاک((صداقت ،راستی، وجدان،وطن دوستی ووطن پرستی))رادرک کرده بودند،روزبه روز نسل جوان میدان خرافات را رها به سوی،مدنیت وپیش رفت گرایش پیدا میکردند،گرایش به مدنی شدن درراه ترقی وتعالی به یک فرهنگ عالی وانسانی مبدل گشته بود،حضور واحزاب سیاسی،طبق برنامۀ علماً تنظیم شده، مرکزتجمع علاقه مندان ((رفیق))راه نهضت وترقی را جهت وسو می بخشیدند.گویاکه نسل جوان ازمکتب انسان دوستی ووطن دوستی،وطن پرستی، شهادت نامه گرفته باشند.نسل جوان  آن زمان درقراء وقصبات شهرها ودهات نمونۀ اخلاق بودند. ازرویه های بداخلاقی امروزه روز که حاصل دموکراسی غرب است.مراسم عروسی به سوگواری مبدل می گردد.درآن زمان رخت سفر بسته بود.    ولی کی مانند((انکلیس&امریکا))انگلیس که سه بارنتیجۀ اشغال گری اش را پاسخ منفی گرفت.این فضای انسانی وشرافت مندرا که مارکو پولوی دوم ویاران هم دورانش، باردیگر رنسانس دوم را دراروپا وامریکا اعلان واز خمیرعشق به خرد وانسانیت((مولانای دوم،خیام ستاره شناس دوم،ابن سینای بلخی دوم،سعدی شیرین کلام دوم،وووووووووووووووووو وووووهای فراوان، دیگر،رنسانسی که اروپای دوران وحشت((دزدان دریایی وآدم خوران)) را که بعداً به عظمت گاندی فقید،سراحترام فرود آوردند.  

 گفته بودیم: نهضت جوانان،سیدال سخن ور یکی ازمعدود سخرانانی بود که چون بلبل هزار داستان، تازه به پروازآماده بود،تا ارزش آشیانۀ کوچک وزادگاهش را چون مادردوم احترام وبرایش ارزش بدهد،معنی ومفهوم وطن را به معرفی می گرفت.ازاندرزها ویادداشت های رهروان کاروان صلح وترقی وپیشرفت،می آموخت،ازآموخته هایش درمیتنگ ها وتضاهرات سخن می راند.بلی!هرجایی که انسان است.درپهلویش شیطان است.جهان سرمایه درکنارجوانان سرخ،جوانان سبزایجاد کرد.به این امید که نسل جوان وبرومند افغانستان به آن چنان نیروی فکری آماده نشوند که جایگاه خویش را درآتیه با حقوق برابر،درکنار سایر کشورهای مترقی وپیشرفتۀ جهانی یافته نتوانند.به این معنی که اول چراغ های روشن را خاموش ساخت وبعد نهادهای ملی افغانستان را دزدید.

 ترورسیدال سخن دان سرخ  تیپ ماورا،درلیلیۀ پوهنتون، توسط  قاتل سبز،دیدم.بعدش فرارش را ازافغانستان به سوی پاکستان شنیدم«شنیدن کی بود مانند دیدن»

 یک گرام خمــــــیرمایه

درخمیـــــردان همسایـــه

بهترازمادرشد،به فـــرزند

شیرخورانگلیس، آن دایــــه

کوه هـارا به رخ خلق بلند کرد

تا نبینند جزتاریــکی وسایـــه

آنان که سقوت کرده انـــــــد

دیگرکاری ندارند،می مالند(؟)

آرزوهای دیرینه بربـــاد رفت

فایده ندارد اظهارطعنه وکنایه

برخیزهمره من شو درسفـــر

استراتیژی بریزهدف وغایه

آفتاب فرداحقیقت است

آفتاب فرداحقیقت است که به رنگ طلائی،ازذهن آبی،عیارامروز،برفراز جوسیاسی،خشک وسرد وسوزان می تابد:

پروژه نا تمام ،بیل وبیلچه وکدال را زنــــگ خورد

غریب رادرسرشترمار،درزمین پایش به سنگ خورد

دروگر،تنبل،داس را درکلوخ تیز کرد

چکش کارگردرسندان پنگ پنگ خورد

مرکزآسیا،به ویرانه مبدل گشت گندم خلقهــــــــــــــا درجوال

ازگرسنگی،به کوبیدن گندم،درمیان اوغور،اوغورسنگ خورد

داکترنجیب روحش سلامـت،وضعیت گذشته راداشت ملامت

گفتارش،پرجاذبه،دردل پیروجوان،زن ومرد،به چنگ خورد

روح وروان داکترنجیب((سرقوماندان اعلی قوای مسلح)) بیان میدارد

با الهام ازسرودۀ احمد شاملو

جنگ جلال آباد مزاق نه جنگ ســـــوم جهانـی بود

پیروزی وجدان وشرافت درمقابل اعمال شیطانی بود

این جنگ جنگ عشق بـود ازجانب ما برای زنـده گی

جنگ کینه((143))به کمک،استخبارات پاکستانی بود

درین جنگ خشم مــــــان مرگ بود بهترازبازنده گی

حماسه آفرینان کلیه وطن پرستان،خلقی وپرچمی بود

درین جنگ تابانــده بودیم زدودن نا امیــدیــــــــهارا
فتح جلال آباد،درس عبرت به دشمن اثبات انسانی بود

انسان ستاره های عشق

ایجاد گران قلبهای پرحرارت

کشت کننده گان،تخم بوسه های عشق

سربرآوردگان ازشکنجه های ظلمت قرن

برای حفظ مام وطن

ازراهای پرخم وپیچ

آنکه دراندیشۀ ما بود
چپ یعنی روح زنده گی

نبودش، اجاق خاموش
خاکستر پرازذغـــــــال

برای پخت کباب دشمن

درواپسین سقوت دژ شکست نا پذیرآن دردانه بیگانه شد

وضعیت پیش آمده هوشدارپاکستان؟شیشه به سنگ خورد

مردان باشرف یتیم،درد پی درد،درعوض گروه نامرد آمد

ای طــــالب خانۀ توخراب کارمل را دربحرنهنگ خـــــورد

هـــوای سرد به همـــــه لیل ونهارش،محک تجربه گشت

درفضای گرم،خیل ملخان،مزرعه را در یکه ولنگ خورد

کدام ملخان؟همان ملخانی که یکی ازپی دیگربگفتند:

"ساقــــــــی به نورباده برافـــــروز جـــــــام ما"

"مطرب بگوکه کارجهان تمام شد به کــــام ما"

ما درپیاله عکس رخ یاربه«یک چشم»دیـده ایم

ای بی خبرزلذت نوشیـــــــــــــدن خون،مدام ما

هرگز نمیرد،آن که دلش زنده شد به خون وکًشت

"ثبت است برجـــــــــــــریدۀ عالــــــــــم دوام ما"

آن کج کلاه نشینان قصر،قرار،درمعرض تندباد

داریم دوباره،برپشت خویش،زری،پالان مـــا

ازخرخری،خرسازی وخرفروشی وپالان دوزی که بگذریم گفته میتوانیم:زعمای سیاسی چپ را تاریخ تحویل گرفت واپس نمیدهد.به دلیل اینکه به ارزشها کم بهاداده شده بود.اما نسل جوان این عیاران امروزوارثان جنبش چپ وطن پرستان شرافت مند،به استقبال فردای درخشان آغوش بازکرده اند تاراه نا پیموده شده را((حق اشتباه به دور))طی وطریق نمایند.احترازخطرجدی:درروشنایی آفتاب فردا((سیر وانکشاف سرسام آورواطلاعات سریع))خواهید دید که همگرایی چین وروسیه((منابع مواد خام درآسیا ))فضای سیاسی جهانی را به گونۀ دیگرشکل میدهد((جنگ سوم جهانی،برای تحت کنترول درآوردن، خاورمیانۀ بزرگ وآسیای مرکزی،درراه است،اروپارادرمینوردد))پیامد این جنگ،خیزش جنبش کمو نستی را ازکالبد امریکای امروزی نوید میدهد.

باقی دارد

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

گاوکورخواب دیـــــــــده کنجاره

نشخوارگونه کرده است اشـــاره

منافع بالاتـر،عقیده است وسیله

ویتوراحق خود دانسته.به استخـاره

ابلهان فراوان،مرحبا،دنبالــه روان

باخبران ازوضع دلها،بینی پاره پاره

شیطان منافق درلبـــاس شیــــــخ

این فروشندۀ(دوکـــان)بنـــــــجاره

تشخیص نجس وپلید وکثافت ساز

زیرفوکس خرد شرط،دربازارمکاره

روباه دنمارکی،باخصلت بی باکی

عزت وشرف ملت را میزند پاکی

با خبراند نسل جوان این بارگویند

ازموده را نباید که ازمود دوباره

دوکان بنجاره:اشاره است به شرف وعزت مردم بازی کردن.

دوران کهن،درحال غروب وقت زوالش آمد

دوران جدید،هنگام طلوع با خط وخالش آمد

وجدان رابه معرفی گیرد شرافت است لازم

راستی وصداقت درمدارانسانیت مثالش آمـد

عیارامروزم یاران عزیز،گویـــــــــم به شما

 اینک آفتاب فـردا به بیان عرض حالش آمد

سه چیز اهلی نمیشود:1-گرگ2-گژدم3-امپریالیزم .

1-گرگ  حیوانیست آزاده وآواره،به هیج وجه حاضرنگردیده است که با تحفه،رشوت ،هزاران متود دیگر که آزادی وآزاد منشی خود را به معامله قراربدهد.به اندازِۀ احتیاجش به شکارحمله میکند.2-گژدم بنا به خصلت وکینه دارد نیش میزند.درمقابل آب ایمان ندارد،هرگاهی که ازدریای کنر خواست عبور نماید.زمانیکه به مقصد رسید.چون سیاست بازان افغانستان،ناجیان خودرا ازپشت سرخنجرمی زنند3-امپریالیزم برای،تحقق اهداف خودش، حفاظت وتوسعۀ سرمایه اش،ازهیچ گونه عمل غیر اخلاقی ،انسانی،پستی ورذالت،دست بردار نبوده.تا به ایجاد فاجعه وتباهی بشریت دست درازی مینماید.                                                                                                                                        بیجا نخواهد بود که اگرگفته شود بدبختی مردم افغانستان،ناشی ازحضوردولت های مستعمری بوده است وامروز شاهد،حضوربد ترین وفاسد ترین نظام سیاسی در کشورخودهستیم.به صفحات تاریک حوادث تاریخی  افغانستان،آفتاب فردا میتابد،آفتاب فردا به حوادث 26سرطان 1352هفت ثور1357 6جدی 1358و8ثور،روی کار آمدن رهبران تنظیم های جهادی((ویرانی شهرکابل)) وتعرض آشکار پاکستان ((طالبان))حملۀ امریکا،به بهانۀ سقوت برجهای آسمان خراش، درسال 2001 درنتیجۀ کنفرانس مهندسی شدۀ بن میتابد«آفتاب فردا»به صحنۀ انتخابات مسخرۀ 2014 افغانستان علی الخصوص،سهم چپ های دیروزرا به معرفی می گیردکه به حساب زبان وسمت تمامی ارزشهای،انسانی واخلاقی خویش راضرب درصفر کردند.شیوۀ تعرض وعقب نشینی غیرمسؤلانه ونا عاقبت اندیشانۀ آنها رابه معرفی می گیرد.گویا! قشرانقلابی ((انترناسیونالیزم)) بودند فعلاً خودرا چگونه  مسخره کرده اند.شعاع آفتاب به پیش منظرمیتابد.تا پس منظرروشن برای حضورنسل جوان آماده گردد. چنان شعاع میتابد که تمامی، حشرات وگندیده گیها وکثافات  را کثافاتی که انسانهای افغانستان ازان آزاردیده اند،درسراسرجهان،بی حیثت بی وقار،بی وطن  معرفی گردیده اند.ازمیان برمیدارد. ویا به عبارۀ دیگر چون دهقان ورزیده وکارکشته، زمین آغشته به گیاه های هرزه را ذریعۀ بیل وگاوهن،نرم نموده در معرض شعاع ((عیاران امروز)) آفتاب، قرارداده،تاکه ازریشه خشک شوند.بعد ازان نسل جدید ناموس پرستان را درسرزمین مستعد به وطن پرستان باشرف کشت مینمایند. 

صبح صادق،ازعقب کوه ها ی سربه فلک،پیام طلوع آفتاب((عیاران امروز)) رابا خود آورده است ازین بابت است که خروس سحری،آهنگ سرداده همه را به عبادت می طلبد.به تعقیبش ملا ها آزان میدهند،زنگ کلیسا به صدا درمی آید.هندوها به درمسال میروند.هرکس طبق عقیدۀ که دارد با خدای خود راز ونیاز مینمایند.

خدا پرستان حقیقی میگویند میدانیم که کارمارا((بیگانگان))آن طوریکه می باید انجام داده می شد.انجام نداده اند ونمی دهند.پس خود باید که تلاش نماییم.                                                                                            درانجام کارهای خلاف امرخداوند،ازقبیل ،دزیدی،رهزنی،بی ناموسی،دروغ،دست برد بردارایی های عامه،ایجاد اختلافات به اساس عقیده وبیان،سمت،وضعیت را به نفع خود تغیردادن،خداوند برهمه کارها آگاه است وما را می بیند.پس ازخدامی شرمیم.کارخراب نمی کنیم.

این عیاران امروزاند،که هنگام طلوع آفتاب فردا،چون گل های افتاب پرست مسیرحرکت آفتاب فردا راتعقیب وبیان میدارند که:

بلی!درآسمان آفتاب داریم ،ازین بابت است که درزمین سایۀ عیاران امروز گسترش می یابد،ایمان واراده ما به خدای مان، مردم مان،به عزت،شرف وناموس کشورمان،به آزادی کشورمان،.ارمان ما باحفظ تمامی انتقادا تاتی که درمورد ((اشخاص انگشت شمار داریم))پا برجا بوده، مورال خودرا ازدست نداده ایم،درجهت حصول استقلال وآزادی کشورمان.تا پای جان می رزمیم: چنان میرزمیم که رزمنده گی ما،درخدمت آیدیولوژی های ارتجاعی نه بلکه، درمسیرحفظ ارزشهای فکری، انسانی، ملی، مذهبی وفرهنگی، تداوم،انکشاف وگسترش  آن ممد واقع شود.

آیندۀ ما راهـــش،دوردرازاست بشنو

سفرش،پیچیده،نشیب فرازاست بشنو

گذشته تحفۀ خوب است دریـــن سفـر

بدبختی ما،بوی نفت وگازاست بشنو

آنچه که،شنیده،گفته،کرده بودیم بخوان

جنگها چراروی جــای نمازاست بشنو؟

اسلام سیاسی آلۀ دست شیطان لعیــن

بولهوسان،درفکرپریان قفقازاست بشنو

"مرد مجاهد بدی،عاقل وزاهد بــدی"

"هم چـــومرغ ازچه پریدی بگـــــو"

ای آغازگراولی جای تودنمــــــــــــارک است

قفست چون شیروپلنگ وگرگ درپارک است

غم مخور،غصه مکن،جیزگرقــــــــــــوی داری

بود ونبودت وابسته به موقف  نیویــارک است

 

آنچه که شنیده بودیم:پایه((اقصاد رهبری شده))پیشرفت،ترقی،انکشاف بربنیاد جهان بینی علمی ((فلسفه، اقتصاد،سیاست)) ندانستن یکی ازین سه اجزا،تطبیقش بربنیاد((تئوری عمومی انقلابی وتئوری عمومی انطباقی))تحلیل مشخص ازاوضاع مشخص،زمان و مکانش،جامعه را به طرف فاجعه می برد.بلی!گفته های ما طبق شنیده های ما((اقتصاد رهبری شده)) درجامعه شنونده های فراوان داشت.جوانان با علاقه مندی فراوان،بدون آنکه منفعت مادی داشته باشند((منفعت فردی درخوشبختی جمعی مطرح بود))درکنارما روزبه روزافزود می گردید.کلاهای پیک،برسر،بروتهای کلان برپشت لب، بیان واژه های انقلابی گرفته شده،ازاصول مقدماتی،فلسفه،بنیاد آموزش انقلابی،ونبشته های امیر نیک آئین،ادبیات بلند بالا وپرمعنی احسان طبری،گویا!گذری ازبازارکتاب فروشی،لب دریای کابل،فهم ودر کش،به گونۀ بوی گلاب برسر تن ما،نا نشسته باشد،مفاهیمش دردیگ جوشان ذهن هنوزنرم وقابل هضم نگشته بود.تکیه برچند اصطلاح میخانیکی ازیاد وآنرا درقالب سخنان پرطمطراق،بازارسیاست را گرم وگرانگ نگه می کرد.پهلوانان،رقیب میدان،هردوازیک محیط وآب وهوای سیاسی((دوکله دریک دیگ))((حفیظ الله امین وببرک کارکل))به حیث فرزندان،سیاسی ماسکاو«سویتیزم»قد برافراشتند یکی به رنگ سرخ تیره((حفیظ الله امین وطرفدارانش))،دیگرش به رنگ سرخ خیره((ببرک کارمل وطرفدار انش))درانتهای خط واحد راه دوشاخ ایجاد کردند.

سرازراه دوراهی می گرفتند

سرازپگاه جدایی می گرفتند

خط های جدا گانه وایجاد صف های جدا گانه تمامی آب ودانۀ که باید جنبش سیاسی ازان تغذیه می گردید.ریشۀ کیش دوشخصیت را آبیاری کرد:مسیر درجریا ن افتادۀ خوشبختی مردم ازهمین نقطه به بیراهه کشانیده شد.توپ ،ازجانب امپریالیزم درگول ،سوسیالیزم شوت گردید.

دوپرنده درحال جنگ

پشک هردورامی بلعد دربروتها دست کشیده میگوید که اگرمن نبودم همدیگر خودرا پاره،پاره میکردند.

آمیب های سیاسی،توسط مغزهای کاذب

تضاد ایدیولــــوژی را خلـــــــــق کرد

امپول زهررا وارد درذهن وحلق کرد

تو

"مرد مجاهد بدی،عاقل وزاهد بدی"

"هم چـــومرغ ازچه پریدی بگـــــو"

توحاضرنیستی،که بگویی،چه کرده ای،ازدست آوردهای اخلاقی وانسانی ات درمدت زمان((شیطان درلباس انسان)).سکوت موجب رضا است،اقراربه جرم وجنایت.

بنیاد گرائی چپ سرخ وبنیاد گرائی عقب گرد سبز

افغانستان میدان بازی قدرت های بزرگ جهانی،تغیروتبدیل،هربهارش((کودتا های خونین)) سیلاب های مدهش ولغزش های((سیاسی)) زمین رابه بارآورده است.

ریزش قطـــرۀ باران بیــــان خیــــزش سیـــــــلاب است

فهمیدن معنی کلمـــــه،جمله خط وصفحۀ کتــــــاب است

انسانیت برمدار بینش ودانش،تبلــــــــــورمی یابـــــــــد

عشق به خدا وخدمت به خــــلق الــله کار ثــــــواب است

عیاران درین راه پیش گام بوده اند به شاهــــــدی تاریخ

همره کرام،نجات مردم،ازوحشت،وفادار،جمع اصحاب است

پیام زمان،ازآینده خبرمیدهد تورا،برخیززجا نوبت نو است

چه خوش صدایی دارد،آینده تو گویی که آهنگ رباب است 

کمربند ((سبز دورکمرسرخ))حرکتش را،درسطح بین المللی از((مصر))ودرسطح ملی ا زقلعۀ ((جواد)) همراه با وسایل جارحه وانفجاریه درلیلیۀ پل تخنیک رابه چشم سردیده ام.شکستنها وریختنهای شیشه وآئینه های ساختمانها تدریسی ولیلۀ پولی تخنیک را با برآورد خسارات وارده،بالغ به یک لگ هفتاد هزارافغانی آنوقت.یک دالرمعادل به چهل افغانی آن زمان توسط عدۀ ازاوباشان چماق به دست را دیده ام.ترورسیدال سخن دان سرخ  تیپ ماورا،درلیلیۀ پوهنتون، توسط  قاتل سبز، درلیلیۀ پوهنتون  دیدم.بعدش فرارش را ازافغانستان به سوی پاکستان شنیدم.

باقی دارد

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

دوران کهن،درحال غروب وقت زوالش آمد

دوران جدید،هنگام طلوع با خط وخالش آمد

وجدان رابه معرفی گیرد شرافت است لازم

راستی وصداقت درمدارانسانیت مثالش آمـد

عیارامروزم یاران عزیز،گویـــــــــم به شما

 اینک آفتاب فـردا به بیان عرض حالش آمد

سه چیز اهلی نمیشود:1-گرگ2-گژدم3-امپریالیزم .

1-گرگ  حیوانیست آزاده وآواره،به هیج وجه حاضرنگردیده است که با تحفه،رشوت ،هزاران متود دیگر که آزادی وآزاد منشی خود را به معامله قراربدهد.به اندازِۀ احتیاجش به شکارحمله میکند.2-گژدم بنا به خصلت وکینه دارد نیش میزند.درمقابل آب ایمان ندارد،هرگاهی که ازدریای کنر خواست عبور نماید.زمانیکه به مقصد رسید.چون سیاست بازان افغانستان،ناجیان خودرا ازپشت سرخنجرمی زنند3-امپریالیزم برای،تحقق اهداف خودش، حفاظت وتوسعۀ سرمایه اش،ازهیچ گونه عمل غیر اخلاقی ،انسانی،پستی ورذالت،دست بردار نبوده.تا به ایجاد فاجعه وتباهی بشریت دست درازی مینماید.

  بیجا نخواهد بود که اگرگفته شود بدبختی مردم افغانستان،ناشی ازحضوردولت های مستعمری بوده است وامروز شاهد،حضوربد ترین وفاسد ترین نظام سیاسی در کشورخودهستیم.به صفحات تاریک حوادث تاریخی  افغانستان،آفتاب فردا میتابد،آفتاب فردا به حوادث 26سرطان 1352هفت ثور1357 6جدی 1358و8ثور،روی کار آمدن رهبران تنظیم های جهادی((ویرانی شهرکابل)) وتعرض آشکار پاکستان ((طالبان))حملۀ امریکا،به بهانۀ سقوت برجهای آسمان خراش، درسال 2001 درنتیجۀ کنفرانس مهندسی شدۀ بن میتابد«آفتاب فردا»به صحنۀ انتخابات مسخرۀ 2014 افغانستان علی الخصوص،سهم چپ های دیروزرا به معرفی می گیردکه به حساب زبان وسمت تمامی ارزشهای،انسانی واخلاقی خویش راضرب درصفر کردند.شیوۀ تعرض وعقب نشینی غیرمسؤلانه ونا عاقبت اندیشانۀ آنها رابه معرفی می گیرد.گویا! قشرانقلابی ((انترناسیونالیزم)) بودند فعلاً خودرا چگونه  مسخره کرده اند.شعاع آفتاب به پیش منظرمیتابد.تا پس منظرروشن برای حضورنسل جوان آماده گردد. چنان شعاع میتابد که تمامی، حشرات وگندیده گیها وکثافات  را کثافاتی که انسانهای افغانستان ازان آزاردیده اند،درسراسرجهان،بی حیثت بی وقار،بی وطن  معرفی گردیده اند.ازمیان برمیدارد. ویا به عبارۀ دیگر چون دهقان ورزیده وکارکشته، زمین آغشته به گیاه های هرزه را ذریعۀ بیل وگاوهن،نرم نموده در معرض شعاع ((عیاران امروز)) آفتاب، قرارداده،تاکه ازریشه خشک شوند.بعد ازان نسل جدید ناموس پرستان را درسرزمین مستعد به وطن پرستان باشرف کشت مینمایند.  

صبح صادق،ازعقب کوه ها ی سربه فلک،پیام طلوع آفتاب((عیاران امروز)) رابا خود آورده است ازین بابت است که خروس سحری،آهنگ سرداده همه را به عبادت می طلبد.به تعقیبش ملا ها آزان میدهند،زنگ کلیسا به صدا درمی آید.هندوها به درمسال میروند.هرکس طبق عقیدۀ که دارد با خدای خود راز ونیاز مینمایند.

خدا پرستان حقیقی میگویند میدانیم که کارمارا((بیگانگان))آن طوریکه می باید انجام داده می شد.انجام نداده اند ونمی دهند.پس خود باید که تلاش نماییم.  

  درانجام کارهای خلاف امرخداوند،ازقبیل ،دزیدی،رهزنی،بی ناموسی،دروغ،دست برد بردارایی های عامه،ایجاد اختلافات به اساس عقیده وبیان،سمت،وضعیت را به نفع خود تغیردادن،خداوند برهمه کارها آگاه است وما را می بیند.پس ازخدامی شرمیم.کارخراب نمی کنیم.

این عیاران امروزاند،که هنگام طلوع آفتاب فردا،چون گل های افتاب پرست مسیرحرکت آفتاب فردا راتعقیب وبیان میدارند که:

بلی!درآسمان آفتاب داریم ،ازین بابت است که درزمین سایۀ عیاران امروز گسترش می یابد،ایمان واراده ما به خدای مان، مردم مان،به عزت،شرف وناموس کشورمان،به آزادی کشورمان،.ارمان ما باحفظ تمامی انتقادا تاتی که درمورد ((اشخاص انگشت شمار داریم))پا برجا بوده، مورال خودرا ازدست نداده ایم،درجهت حصول استقلال وآزادی کشورمان.تا پای جان می رزمیم: چنان میرزمیم که رزمنده گی ما،درخدمت آیدیولوژی های ارتجاعی نه بلکه، درمسیرحفظ ارزشهای فکری، انسانی، ملی، مذهبی وفرهنگی، تداوم،انکشاف وگسترش  آن ممد واقع شود.

آیندۀ ما راهـــش،دوردرازاست بشنو

سفرش،پیچیده،نشیب فرازاست بشنو

گذشته تحفۀ خوب است دریـــن سفـر

بدبختی ما،بوی نفت وگازاست بشنو

آنچه که،شنیده،گفته،کرده بودیم بخوان

جنگها چراروی جــای نمازاست بشنو؟

اسلام سیاسی آلۀ دست شیطان لعیــن

بولهوسان،درفکرپریان قفقازاست بشنو

"مرد مجاهد بدی،عاقل وزاهد بــدی"

"هم چـــومرغ ازچه پریدی بگـــــو"

ای آغازگراولی جای تودنمــــــــــــارک است

قفست چون شیروپلنگ وگرگ درپارک است

غم مخور،غصه مکن،جیزگرقــــــــــــوی داری

بود ونبودت وابسته به موقف  نیویــارک است

 

آنچه که شنیده بودیم:پایه((اقصاد رهبری شده))پیشرفت،ترقی،انکشاف بربنیاد جهان بینی علمی ((فلسفه، اقتصاد،سیاست)) ندانستن یکی ازین سه اجزا،تطبیقش بربنیاد((تئوری عمومی انقلابی وتئوری عمومی انطباقی))تحلیل مشخص ازاوضاع مشخص،زمان و مکانش،جامعه را به طرف فاجعه می برد.بلی!گفته های ما طبق شنیده های ما((اقتصاد رهبری شده)) درجامعه شنونده های فراوان داشت.جوانان با علاقه مندی فراوان،بدون آنکه منفعت مادی داشته باشند((منفعت فردی درخوشبختی جمعی مطرح بود))درکنارما روزبه روزافزود می گردید.کلاهای پیک،برسر،بروتهای کلان برپشت لب، بیان واژه های انقلابی گرفته شده،ازاصول مقدماتی،فلسفه،بنیاد آموزش انقلابی،ونبشته های امیر نیک آئین،ادبیات بلند بالا وپرمعنی احسان طبری،گویا!گذری ازبازارکتاب فروشی،لب دریای کابل،فهم ودر کش،به گونۀ بوی گلاب برسر تن ما،نا نشسته باشد،مفاهیمش دردیگ جوشان ذهن هنوزنرم وقابل هضم نگشته بود.تکیه برچند اصطلاح میخانیکی ازیاد وآنرا درقالب سخنان پرطمطراق،بازارسیاست را گرم وگرانگ نگه می کرد.پهلوانان،رقیب میدان،هردوازیک محیط وآب وهوای سیاسی((دوکله دریک دیگ))((حفیظ الله امین وببرک کارکل))به حیث فرزندان،سیاسی ماسکاو«سویتیزم»قد برافراشتند یکی به رنگ سرخ تیره((حفیظ الله امین وطرفدارانش))،دیگرش به رنگ سرخ خیره((ببرک کارمل وطرفدار انش))درانتهای خط واحد راه دوشاخ ایجاد کردند.

سرازراه دوراهی می گرفتند

سرازپگاه جدایی می گرفتند

خط های جدا گانه وایجاد صف های جدا گانه تمامی آب ودانۀ که باید جنبش سیاسی ازان تغذیه می گردید.ریشۀ کیش دوشخصیت را آبیاری کرد:مسیر درجریا ن افتادۀ خوشبختی مردم ازهمین نقطه به بیراهه کشانیده شد.توپ ،ازجانب امپریالیزم درگول ،سوسیالیزم شوت گردید.

دوپرنده درحال جنگ

پشک هردورامی بلعد دربروتها دست کشیده میگوید که اگرمن نبودم همدیگر خودرا پاره،پاره میکردند.

آمیب های سیاسی،توسط مغزهای کاذب

تضاد ایدیولــــوژی را خلـــــــــق کرد

امپول زهررا وارد درذهن وحلق کرد

تو

"مرد مجاهد بدی،عاقل وزاهد بدی"

"هم چـــومرغ ازچه پریدی بگـــــو"

توحاضرنیستی،که بگویی،چه کرده ای،ازدست آوردهای اخلاقی وانسانی ات درمدت زمان((شیطان درلباس انسان)).سکوت موجب رضا است،اقراربه جرم وجنایت.

بنیاد گرائی چپ سرخ وبنیاد گرائی عقب گرد سبز

افغانستان میدان بازی قدرت های بزرگ جهانی،تغیروتبدیل،هربهارش((کودتا های خونین)) سیلاب های مدهش ولغزش های((سیاسی)) زمین رابه بارآورده است.

ریزش قطـــرۀ باران بیــــان خیــــزش سیـــــــلاب است

فهمیدن معنی کلمـــــه،جمله خط وصفحۀ کتــــــاب است

انسانیت برمدار بینش ودانش،تبلــــــــــورمی یابـــــــــد

عشق به خدا وخدمت به خــــلق الــله کار ثــــــواب است

عیاران درین راه پیش گام بوده اند به شاهــــــدی تاریخ

همره کرام،نجات مردم،ازوحشت،وفادار،جمع اصحاب است

پیام زمان،ازآینده خبرمیدهد تورا،برخیززجا نوبت نو است

چه خوش صدایی دارد،آینده تو گویی که آهنگ رباب است  

کمربند ((سبز دورکمرسرخ))حرکتش را،درسطح بین المللی از((مصر))ودرسطح ملی ا زقلعۀ ((جواد)) همراه با وسایل جارحه وانفجاریه درلیلیۀ پل تخنیک رابه چشم سردیده ام.شکستنها وریختنهای شیشه وآئینه های ساختمانها تدریسی ولیلۀ پولی تخنیک را با برآورد خسارات وارده،بالغ به یک لگ هفتاد هزارافغانی آنوقت.یک دالرمعادل به چهل افغانی آن زمان توسط عدۀ ازاوباشان چماق به دست را دیده ام.ترورسیدال سخن دان سرخ  تیپ ماورا،درلیلیۀ پوهنتون، توسط  قاتل سبز، درلیلیۀ پوهنتون  دیدم.بعدش فرارش را ازافغانستان به سوی پاکستان شنیدم.

 

 

 


بالا
 
بازگشت