محمدعوض نبی زاده

 

چشم اندازتاریخ مختصر افغانستان

 

قسمت چهارم

 

تداوم قتل عام ها , نسل کشی وتاثیرات اجتماعی آن برجامعه هزاره!

در جریان دست بدست شدن قدرت همواره افغانستان  دستخوش جنگهای خونین بوسیله ی دوخاندان قبیله ی حاکم درسه سده ی اخیر بوده که بزرگترین قربانی اصلی دراین جنگها اقوام محروم وبخصوص جامعه ی سرکوب شده هزاره است تاریخ افغانستان مشحون ازعملکرد خشن حکومت های خودکامه  است که سیاه ترین و مستبد ترین و جنایت کار ترین حاکمان را در تجربیات تاریخی خود دارد . ا ستبد اد در افغا نستان یک واقعیت  تا ریخی است که ریشه اجتماعی و فر هنگی دارد .چون زمامداران افغانستان همیشه به زور لشکر قبیلوی به قدرت رسیده وبه زور  لشکر قبیلوی  از قدرت ساقط   شده  اند. حکمرانان مستبد افغانستان ,قتل عامها ,کله منا رها,سیاه چالها , زمین سوخته ,کو چ اجباری , پاک سازی قومی وسیاست ژینوسید را بالای مردم هزاره بصورت بی رحمانه و ظالمانهء آن تطبیق ومردم هزاره پس از تصفیه قومی ,مذهبی وغصب  زمین و املاک پدری شان توسط رژیم خون آشام امیر عبدالرحمن خان به حیث گروه های تبعیدی در خارج وداخل وادار به فرار و تبعید اجباری ساخته شدند.

امیرعبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد درتاریخ معاصر افغانستان با اخذ فتوا از ملا های متعصب درباری حکم تکفیر و فرمان جهاد علیه مردم هزاره را صادر  و با بهره برداری از دین بحیث ابراز سیاسی علیه این مردم جنگ کاملا نابرابری رابرای بیش از ده سال به پیش برد که در جریان این تهاجم وحشیانه ی او مردم هزاره قتل عام و تعداد کثیری از ین مردم به شهر کویته پاکستان کنونی ,شهرمشهد ایران و ممالک اسیای میانه و تاتارستان روسیه ودر برخی  ازشهرهای هندوستان , عراق و سوریه  به کوچ اجباری وادار ساخته شدند.مردم هزاره درزمان صدارت سردار هاشم خان  نیزعلاوه بر پرداخت مالیا ت زمین ودکان ، مالیات ظالمانه اضافی دیگر از قبیل مالیات سالانه حیوانات اهلی شیر ده مانند گاو، گوسفند، بز، شتر ,قاطر,مرکب و حتی ازمرغها بخاطردادن تخم  شان را تحویل حکومت  میداد. البته مسولین دولتی بنامهای افراد نام گم، زمین های مشاء، خاص بری، چادری ملکه، تحایف ومصارف سالانه حکمران کلان و دیگران  ، مردم هزاره رامی قا پیدند وخوردن چراگاه های مردم هزاره توسط رمه ی کوچیها ی پشتون تبارنیم قاره هند سابق نیزدرتابستان هرسال بیک امرطبیعی مبدل گردیده وهیچ کس نمی توانست جلو آن رابگیرد اگرشکایت هم صورت میگرفت ازطرف حکمرانها بازخواست نمیشد.

تهاجم  کنونی کوچیهای مسلح پاکستانی ونسل کشی در بهسود ودایمیرداد پایان نیافته و باردیگر مانند نوسال گذشته خون وآتش در این ساحه با شدت بیشترازسالهای قبل بیداد میکند. جنایات هدفمند کوچیهای مسلح پاکستانی بیش از یک قرن است که درهزارستان با بی رحمی وشدت بیشتر جریان دارد. ریشه ی اصلی این جنایات به زمانی بر میگردد،که  امیرعبدالرحمن خون آشام به نسل کشی و ژینوساید مردم هزاره دست زد و فرمان غصب زمینهای اجدادی مردم هزاره را به کوچیها ی پشتون تبار در مناطق جنوب کشورصادرنمودودر ضمن کوچیها بتدریج، اراضی کشت شده وعلفچرها ی مردمان هزاره ی دایزنگی، بهسود، دایکندی، ناهور، مالستان و جاغوری رابزور تسخیر وضبط کردند.

در دوره حکومت طالبان  بیش از هجده هزارنفر ازمردم هزاره به جرم تعلقیت قومی هزاره و شیعه بودن  در شهر مزار شریف و صد ها تن دیگردر ولایت بامیان و یکاولنگ و شهر کابل قتل عام شدند ودر دهه نود میلادی در زمان حکومت مجاهدین در کابل مردم هزاره شاهد کشتار جمعی ونسل کشی  افشار و مناطق غرب شهر کابل و به دهن سگ دادن اسیران مردم هزاره از طرف حزب اسلامی حکمتیار و مولوی حقانی یکی از قوماندانان مولوی خالص رابوده اند. درسال  1993 میلادی بیش ازسه هزارتن ازمهاجرین مردم هزاره درمسیر شاهراه هرات , قندهارتوسط تورن اسمعیل حاکم سابق هرات بجرم هزاره بودن به قتل رسانیده شدند و همچنان درمسیر شاهراه میدان شهر-هزارستان صدها تن ازمردم هزاره بوسیله قوماندان شیرعلم یکی از قوماندان رسول سیا ف وتورن امان الله یکی ازقوماندانان حزب اسلامی حکمتیاربه قتل رسانیده شدنددر ده سال اخیر نیز مردم هزاره شاهد نسل کشیهای مختلف بوده است که سر بریدن ده ها تن از مردم هزاره  درولسوالیهای خاص ارزگان و جاغوری از طرف گروه طالبان به جرم هزاره بودن یکی دیگر از جنایات نا بخشودنی گروه منفور طالبان می باشد

هزاره های فراری زمان عبدالرحمن در مشهد ایران  که فعلا تعداد شان تقریبا به بیش از سه میلیون نفر میرسند ودولت ایران این هزاره ها ی مشهد را بنام هزاره های بربری بشکل تحقیر امیز ان معرفی وهویت زدائی نموده اند .در شهر کویته و دیگر مناطق پاکستان بیش از دو ملیون نفر از شهروندان هزاره ی پاکستانی  زیست دارند.ولی در طی مدت چند سال اخیر گروه های افراطی و تروریستان وابسته به گروه القاعده و طالبان در داخل سازمان استخبارات نظامی پاکستان نفوذ وگروه های وابسته به طالبان والقاعده بجرم هزاره وشیعه بودن مردم هزاره کویته را درچند سال اخیردرمسیر شاهراه های عمومی درمراکزفرهنگی و اجتماعی بشکل جمعی  تیرباران و ترورانفرادی  مینمایند .

تداوم کشتارجمعی و تصفیه ای قومی مردم هزاره ی کویته تداوم جنایات امیرعبدالرحمن را درذهن جامعه ی هزاره در تمام نقا ط جهان تداعی میکند .فاجعه  کویته  پاکستان بایدبه عنوان یکسند جنایت"برای همیشه دربرابرچشم آفرینندگان آن،وسند مظلومیت"مردم هزاره ودرپیش چشم مدعیان حقوق بشر باقی بماند  کویته مسلخ و قتلگاه انسانها به جرم هزاره بودن،نمایش صحنه تراژید وخونین درتئاتر حکومت حامی تروریسم و افراط گرائی در پاکستان است. کویته اکنون پس ازتطهیر با خون اهالی شهید شده خود ، به کربلای  نسل کشی طالبان تبدیل شده است . فاجعه نسل کشیها و تصفیه قومی مردم هزاره در نوع خود یکی ازخونین ترین وغمبارترین حادثه درتاریخ مبارزات حق طلبانه و داد خواهانه ای مردم  جهان به شمار می رودکه  ،یادآورتداوم مظلومیت تاریخی مردم هزاره وتکرارجنایت ازسوی دشمنان این مردم است.

نام کوه چهل -دختران  میراث جنایات شوم  امیرعبدالرحمن خان ، درجنگ ده ساله  با هزاره ها بوده است . امیر پس از اشغال ارزگان  و دیگر مناطق هزارستان جنایات ضد انسانی و ضد اسلامی را در مورد زنان و کودکان هزاره اعمال نمودو.زمانیکه مقاومت عادلانه مردم ارزگان در برابر لشکر منظم 120 هزاری دولتی و 40 هزار ملیشه های قومی به شکست مواجه شد و لشکریان امیر عبدالرحمن  در اواخیر ماه رجب سال  1318 قمری به ارزگان یورش بردندودر یک مورد 47 دختر هزاره در برابر لشکر مهاجم تسلیم نشدند و به مقاومت پرداختند .

 وقتیکه این دختران صحنه محاصره را به خود تنگ دیدند و از اینکه به اسارت نروند و به عفت شان تجاوز صورت نگیرند به طرف کوه های « ششپر »  گریختند. لشکر امیر نیز به تعقیب آنان به کوه ها هجوم بردند ودختران تا آخرین قله ی کوه خود ها را رساندند که باالاخره ناگزیر این 47 دختر ارزگانی خودها را از بالا ترین قله ی کوه ششپر به پائین سنگ لاخ ها و دره ها پرتاپ نمودند که با این گونه « حماسه انتحاری » خود سنگ ها را نیز خونین و داغدار نمودند ولی خودها را اسیر لشکر مهاجم و ددمنش امیر نساختند . از همین سبب است که کوه ششپر بعد از اول  ماه شعبان سال 1318 قمری  بنام « کوه چهل دختران » مسما گردیدوحماسه ی انتحار چهل دختران درارزگان به یادگار باقی مانده است و با همین شیوه رسم « آزادی » از قید اسارت را برای سایر دختران و جامعه خویش به میراث گذاشتند . البته بعدا نیز در دیگر مناطق هزاره نشین  کشور این چنین کوه ها بنام چهل دختران یاد شده که در جریان جنگ دهساله ی  مردم هزاره علیه امیر خون اشام نامگذاری کرده است. اما این عمل جلاد قرن را طالبان باردیگر بعد از یکقرن بالای مردم هزاره در یکاولنگ , مزار شریف وبامیان و درزمان حکومت ربانی در افشار و غرب کابل  تکرار نمود.

مردم هزاره به ستم وتبعیض قومی به مثابه ی ریشه ی تمامی عوامل بیعدالتیها نگاه میکند وهرفرد هزاره به ستمیکه برنیاکان شان شده وسرزمینهاییکه ازنیاکانش غصب گردیده، ودردیکه نسلها بعدهنوزهم احساس مینمایدمطالبات حق طالبانه ی مدنی خودها را مطرح وبراي رسيدن به حقوق انساني و برابربا ديگران، تلاش انسانی و مدنی خواهد نمود. هزاره ها کلیه وجدانهای بیدارجامعه جهانی وسازمانهای مدافع حقوق بشررافرا میخواند، تا بصداهای درخون خفته مردم هزاره ،گوش فرا دهند وفریاد این مردم درد دیده رابه گوش جهانیان ومدافعان حقوق بشربرسانند که این مردم طی صد سال اخیربطورمشهود ومستند درمعرض نسل کشی مداوم قرارداشته و دارد.جامعه بشری باید درقبال نسل کشی مردم  هزاره مانند گدذشته بی تفاوت نبوده  ودچار غفلت مجدد تاریخی نشوند. جامعه جهانی  قتل عام هزاره ها باید بحیث نسل کشی قبول که دپیگری حقوقی وقضائی عاملین  ان خواست برحق و داد خواهانه خانواده های صدمه دیده هزاره است.

رویکردها  :کتاب هزاره های افغانستان سال   1379 ,شمسی  چاپ ایران – نویسنده سید عسکر موسوی  ومترجم اسدالله شفائی.

سایت آریائی زیرعنوان همدردی با طالبان یا بازخوانی یک جنایت؟ نویسنده :  فرشته حضرتی

سایت کابل پرس  زیرعنوان  سند وزارت خارجه امریکا در مورد همکاری و معامله با طالبان نويسنده: حکيم نعيم

سایت  مشعل زیرعنوان یا د وبودازنهمین سا لروز قتل عام دربامیا ن بوسیله ء طالبان نویسنده : صاحب این قلم.

                                             اول  - ماه –جون – سال -2014

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت سوم

چشم انداز مختصر تاریخ هزارستان و یا هزاره جات

کتاب جامع التواريخ مردم هزاره را از,سال 1500 , قبل از ميلاد مسيح، از اولادهء”اوغوزخان فاتح کبير مغل و فرزندان 24 گانه ء او میدانند زیرا اقوام و قبایل : اوليغور، قا نقلي،قبچاق، قارلق، قليچ، آغا جري و باغچري مربوط  به اقوام هزاره ، در جهانگشايي با او غوز خان سهم گرفتندوهمچنین قبل ازحمله چنگیز خان مردم هزاره بنام ها ی تاتار ، خلج ، خلخ ، قرلوق - قللغ ، توركمن ، چوگل “چگل” ، نايمان وغيره یاد شده که تا هنوز اقوام هزاره  به این نامها یاد میشوند و حالا نیزغا لبا ميتوان در ساختار قومی مردم هزاره این نامها را مشاهده نمود.

درکتاب جامع التواريخ , هزاره ها را ترکيبي از نژاد ترک و مغل واز ساکنان بومي هزارستان ویا هزاره جات میداند. درگذشته ها ی دوربیش از 2300 سال قبل سرزمین وجغرافیائی هزارستان کنونی , بنام  (بلیو )غر مارث و بربرستان وبعدآ در تاریخ گذشته بنام های غرجستان و هزارستان یاد شده است.

دوره ی بربرستان از300 قبل ازمیلا د تا 724 , میلادی سرزمینی را دربرمیگیرد که در دوران قبل ازاسلام و دردوره ما قبل تاریخ موسوم بوده است که دره بامیان درین دوره مسیراصلی کاروان های عظیمی تجارتی بود که این موقعیت بامیان را شهر ثروتمند و پر رونق ساخت. دوره ی خراسان از سال 724- تا 1890 – میلادی است که این دوره حدود12 قرن دوام یافت و دوره ماقبل مغول از سال های 724- تا 1200 میلادی که طی آن ساکنان بربرستان به اسلام گرویدند. طی این زمان اسلامی شدن غرجستان فرایند ی طولانی بود که حدود پنج قرن به درازا کشید.

در زمان پادشاهی سلطان حسین با یقرا , امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل تر خان  اولین حاکم و امیر سلسله امرای ار غونیه در هزاره جات بود ؛ وی توانست که قلمرو خود را تا کابل ,قند هار ,سند وفراه توسعه دهد. امرای ارغونیه مردمان دادگر, دانش پرور ,هنر دوست  بودند و مجمو عآ از سال 884- الی- 964 – هجری قریب به هشتاد سال با سیا ست و  فراست حکومت کردند.

امرای ارغونیه از جمله نیاکان مردم هزاره بوده است که در هزارستان حکومت مستقل و دارای قلمرو وسیع را تشکیل و با درایت کامل اداره مینمو دند.دوره بعد از مغول  ها یکی از بی ثبات ترین دوره ها برای هزاره ها بشمار میآید. این دوره هفت قرن را در برمی گیرد.  درین دوره بامیان مرکز هزارستان  در اثر حملات بی امان مغول ها و بعد از آن تیموری ها  کاملآ نا بود شد و هر گز نتوانست شکوه گذشته را باز یابد. هزرستان  از زمان حكومت احمدشاه ابدالی تا امارت عبدالرحمان، سرزمين نسبتاً خود مختار بود و توسط خوانين محلي هزاره به صورت پراكنده اداره مي شد.

درویش علیخان هزاره در تا سیس دولت بنام افغانستان نقش فعال ایفاء نمود واز طرف احمد شاه درانی نائب الحکومه هرات مقرر گردید . بنیاد خان هزاره وهمرز مان وی بیاری محمود هوتکی در برابر اشغال گران می رزمیدند .کر نیل  شیر محمد هزاره قوماندان دسته سوار چهار هزار نفری هزاره ها در نبرد گاه میوند در لحظات تعین کننده  این نبرد شجاعانه برعسا کر دشمن تاخت ودر صفوف آنها سراسیمگی ایجاد کرد که خاطره ی قهرمانه ی آنان در قلوب مردمان کشور ما زنده اند .پدران ونیاکان هزاره در جنگ سوم افغان و انگلیس دوشا دوش ودر کنار پشتونها ,تاجکها ,از بکها , تر کمن ها ودیگر اقوام کشور در برابراشغالگران بخاطر استرداد استقلال افغانستان می جنگیدند.

ميريزدان بخش بهسودی در هنگام حکومت امیر دوست محمد خان در کابل  تلاش كرد تا هزارستان را تحت اداره و رهبري واحد سياسی بياورد. او در اين راه گام های مهم و اساسي را برداشت. بسياری از خوانين بهسود، باميان و دايزنگی را به نحوی مطيع و هماهنگ ساخت، و تصميم گرفت ماليات هزارستان را خود جمع آوری كند. پيشرفت های مير بهسود كه براي هزاره ها شكل گيريی حكومت واحد و مقتدر هزار ه گی را نويد مي داد، برای حكومت كابل، زنگ خطر ظهور يك رقيب سياسي را به صدا در آورد.امیر دوست محمد خان، خطر را به موقع درك كرد و عزم را براي نابودي رقيب، جزم نمود. سرانجام تلاشها و توطئه های امير كابل به نتيجه رسيد. با شهادت ميريزدان بخش هزارستان دوباره به كام پراكند ه گی و نا بسامانی سياسی رفت .

بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است .او برای استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. در جنگهای ده ساله امیر عبدالرحمن علیه مردم هزاره  که  هست و بود هزاره درین جنگ نا بود شد .اما هزاره ها  قهرمانی و خود گذری میر عظیم بیگ شهرستانی – محمد امیر بیگ ایلخانی یکاولنگی وگلستان خان مالستانی ودیگر جان با زان را گرامی میدارند.

در تاریخ مردم هزاره صفحا تی بی عدالتی وبیر حمی بیمانندی علیه آنان نیز وجود دارد که نمیتوان آنها را بدون احساس درد مرور کرد.بعد از پایان حکومت  امیر عبدالرحمن جلاد سالهای طولانی برده گی حقارت آمیز با لای کوه ها ودره ها ی سرسبز هزاره جات  ما نند شب سایه انداخت و آ ب دریا ها با خون آ لوده شد . غم واندوه برای مدت های طولانی در سرزمین هزاره ها مستولی گشت.گرچه امیر امان الله خان این پادشاه اصلا ح طلب طی فر مانی کنیزی وغلامی را از بالای مردم هزاره رفع نمود .

اما  در سالها ی بعد بخصوص در زمان صدارت  محمد هاشم خان نابرابری اجتماعی وملی-محرومیت سیاسی غیر قابل تحمل گردید ترور بی رحمانه وبه سیاه چال افگندن شخصیت های سیاسی و اجتماعی مردم هزاره  اعمال  میشد و مردم ما به پا ئین ترین پله نر دبان جامعه  رانده شد و سیاست  ژینوسید از جا نب مستبدین  علیه هزاره ها  به پیش برده میشد. 

مردم هزاره با آ بله دست وعرق جبین خویش نان خورده اند و هیچگا هی با همه بی نوائی وبیچاره گی دست گدائی به سوئی کسی دراز نکر ده است .برای دیگران خانه ساخته اند  ,اما خود  بی سر پناه بسر برده است برای این وآن نان و آب تهیه نموده اند ولی خود با شکم گر سنه  شب را به صبح رسانیده اند. تعداد زیا دی از مبا رزان جسور هزاره  که علیه ستم وخود کامگی مبارزه می نمودند نام های شان همیشه ما ندگار خواهد بود.                                                                                                                                                                                                          

بعد از کوچ اجباری مردم هزاره لهجه  و گویش مروج  و اصالت قومی خویش را بنا برعدم تشابه ساختمان فزیکی ونژادی با مردم بومی محلی درین سا حات و شهر ها  حفظ کرده است که ذیلآ از آن یاد آوری میشود :-ساکنان شمال غرب هزارستان که بسوی ایران مهاجرت کردند و در قریه های  اطراف شهر مشهد ساکن شدند. این هزاره های فراری  بعدآبه بربری  و خاوری مشهورگردید ند. بخشی دیگر- از جنوبشرق هزار ستان  افغانستان به سوی هند بریتا نوی رفتند و در شالکوت  یا کویته  امروز ساکن گردید ند .

این گروه در کویته , پس از هزاره های ایران  و هزاره های داخل افغانستان , سومین جمعیت برزگ هزاره ها هستند.هزاره  های ساکن در شهر های مشهد ایران - کویته ای پاکستان  لهجه و گویش مروج هزاره گی را ازدست نداده  وزبان کشور های مذکور را نیز فرا گرفته است که آنها میتوانند به لهجه و زبان هزاره گی  هم صحبت و مکا لمه نما یند . چون هزاره های مسکون درین مناطق از لحاظ  سا ختما  ن فزیکی  ظاهری ونژادی با  ساکنین این شهرها  تفاوت وفرق میشوند نتوانستند در میان اهالی محلی جذ ب وحل شوند و این گروه قومی هزاره با حفظ هویت قومی خود درمشهد ایران وکویته پاکستان باقی مانده است.

تحقیقات نشان میدهد که لهجه ای هزاره گی  گویش است مختلط از فارسی , مغولی وترکی با سنت گفتار ی مخصوص به خود  اما  تدوین نشده . تا کنون اثری با لهجه وگویش هزاره گی نوشته نگردیده است هزاره گی  مخلوطی از زبان  فارسی مغولی ,ترکی و دیگر زبانها  است  لهجه وگویش هزاره گی به دلیل اثر گذاری ترک ها و مغول ها  عمدتآ با دیگر لهجه ها ی فارسی متفاوت است .

جلد اول رسا له لهجه های مروج مردم هزاره ء– دایزنگی – بهسود و جاغوری   شامل  بیش از 1850- لغات لهجه هزاره گی   میشود که از طرف صاحب قلم  نوشته ودر سال 1365 – شمسی در کابل چاپ  وجلد  دوم رساله  ی حاوی بیش از 600- لغات  لهجه ء مروج مردم هزاره  است که در سال 1369 –شمسی در کابل به طبع رسانیده شده  که صاحب این قلم مولف لغات  لهجهء مروج مردم هزاره  دراین دو رساله , را در هنگام مسا فرت ها ی متعدد به ولایات , شهر ها و مناطق هزاره نشین کشور طی  نشست ها وتماس های مستقیم انفرادی وجمعی با محاسن سفیدان مرد م هزاره  بصورت حضوری ,جمع آوری و به زبان دری ترجمه که در جلد اول رساله  تمام لغات بصورت بسیار زیبا خطاطی و با صحافت مقبول تدوین وتر تیب ,شده  ولی قسمت دوم رساله  با حروف طباعتی  چاپ گردیده است .  لغات این دو رساله ای لهجه های مروج مردم هزاره  بصورت ماهوارنیز در ما هنامه مجله ملیت های برادر مربوط به ریاست نشرات وزارت امور اقوام وقبایل به چاپ رسیده است

رویکردها

کتاب هزاره های افغانستان سال   1379 ,شمسی  چاپ ایران – نویسنده سید عسکر موسوی  ومترجم اسدالله شفائی.

- رساله اتنوگرافی هزاره ها ....  سال1365   ,شمسی چاپ کابل نویسنده  رساله  صاحب این قلم

- کتاب سیری در هزاره جات سال 1372 .,مسی چاپ ایران  نویسنده انجینر علیداد لعلی

- رسالهء لهجه های مروج مردم هزاره. جلد اول.  سال1365   ,شمسی چاپ کابل نویسنده ء رساله  صاحب این قلم

- رسالهء لهجه های مروج مردم هزاره جلد دوم سال 1369 . شمسی چاپ کابل نویسنده صاحب این قلم

                                         -بیست پنجم - ماه می سال –2014– میلادی.

 

 

+++++++++++++++++

 

قسمت دوم

دوره های سلطنت قبایل درانیها وباركزائی ها تحت تاثیررقابتهای بین المللی درطی مدت تقریبا سه سده ای اخیردر قندهار و کابل شكل گرفت واین سرزمین بارها توسط خارجیها اشغال وساختارهای متفاوت قدرت را بخوداختیارنمودکه  تاهنوز بی ثبات وناآرام باقی مانده است. تشکیل دولت قبیله ی درانیها توسط احمدشاه درانی در قندهار که همزمان با آن سقوط امپراتوری بزرگ مغل ها درهند،متلاشی شدن امپراتوری نادر افشار درایران  و وقوع جنگ های خصمانه میان خان نشین های آسیای میانه شرایط بیرونی خوبی را برای ایجاد امپراتوری درانیها بوجود آورد.

تسخیر سرزمین های بیگانه از طریق جنگ های خونین یکی از ویژه گی های دولت احمدشاه درانی واخلاف او بود.با وجود طلوع وافول امپراتوری درانی ومبارزه خاندانی  میان قبایل وخیل های گوناگون ان بخاطر کسب قدرت ،لشکر کشی ها وتهاجمات مکرر برای تسخیر مناطقی که هزاره ها , تاجیک ها ،ازبک ها ،ترکمن ها وسایر اهالی غیر پشتون درآن  هااسکان داشتند،تا اواخر سده نزدهم ادامه یافت.

 درطول مدت تقریبا یک ونیم سده ای اخیررقابتهای بین المللی درافغانستان ازاشغال سرزمینی بوسیله استعمار انگلیس وروسیه تزاری ازجمله دوره ای رقابت دوقدرت استعماری روس وانگلیس درارتباط به ساختاروتحول قدرت در این کشور همراه بوده است.دولت متمرکزقبیله ی محمد زائیها در زمان امیر دوست محمد خان  تشکیل و بعدا درعهد امیر عبدالرحمان خان تقویت یافت

دردهه های  اخیرسده نزدهم در سالهای 1885-1871  بریتانیای کبیر  وروسیه میخواستند که افغانستان به حیث یک دولت حایل میان هند بریتانیایی ومستعمرات روسیه در آسیای میانه ،با حفظ مناسبات اولیه قبایلی باقی بماند. اما, دولت انگلیس ،درآغاز تصمیم داشت که کشوررا به چند خان نشین کوچک تقسیم نماید.اگر چه امیر عبدالرحمان خان تخت پادشاهی را تصاحب کرد،مگر پادشاهی اوازجانب قبایل افغان وسردار محمد ایوب خان پذیرفته نشد.

درسالهای  90 سده نزدهم  امیر عبدالرحمان خان بعد از قتل عام هزاره ها ,هزارستان وکافرستان را فتح و اشغال نمود. در اواخر سده  نزدهم حکومت انگلیس باایجاد منطقه حایل ،هند بریتانیایی راا ز افغانستان توسط به اصطلاح خط مرزی دیورند  جدا ساخت ،اگر چه شاه امان الله خان  .پس از حصول استقلال افغانستان بارها تلاش نمود تا درباره خط دیورند تجدید نظر به عمل آورند،مگر دراین راستا مساعی آن بی نتیجه  بود ،زیرا پس از تشکیل دولت پاکستان درسال 1947 این خط مرزی بحیث مرز دولتی میان افغانستان وپاکستان  توسط جوامع بین المللی شناخته شد.مساله پشتونستان یکی از مسایل مغلق ومتضاد مناسبات میان افغانستان وپاکستان راتشکیل داده  وحتی  هرگاهی منجر به تصادمات نظامی مرزی بین دو کشور گردیده است.

شیوه ی حکومتداری قبیله های سدوزائی و محمد زائی در قندهار و کابل   

اگر بر شیوه ی حکومتداری احمدشاه درانی در قندهار نظر انداخته شود ، دیده میشود که  اوجز بنیان گذاری یک حکومت قبیله ای و چند جنگ، غارت گرانه چیز دیگری در کارنامه خود ندارد.بعد از او پسرش  تیمورشاه با قتل و قتال  تعداد زیادی از مردم بیگناه  , حکومت را در قندهارشروع کرد و بخاطر کشتارغیر انسانی در قندهار،او مجبورشد تا  پایتخت را به کابل انتقال دهد، وی نیز هیچ کار مثبت در عملنامه ی خویش برای بهبود زندگی مردم این سرزمین ندارد، زمان شاه فرزند تیمور شاه چنان تشنه ی قدرت بود که تنها به وسعت دایره حکومت و کشور کشائی فکر می کرد، سرانجام در همین راه توسط برادرانش کورشد.

شاه محمود و شاه شجاع دوره حکومت شان در نزاع و جنگ و خدمت گزاری برای خارجیها سپری شد.وسپس نوبت حکومت به دوست محمدخان محمد زائی رسید،او نیز مانند , شاه شجاع با حلقه غلامی انگلیس، فاجعه را همچنان تدوام بخشید و مردم ما را درگیر جنگهای طولانی ساخت.دو برادر، یکی به خاطر قدرت، کشور را فروخت و دیگری به خاطر قدرت، مردم را قربانی کرد، تا اینکه شیرعلی خان به قدرت رسید و او با اندیشه ضدخارجی ، توانست کارهای را برای رشد اجتماعی , فرهنگی و نظامی انجام دهدولی در اثر توطیه ی خاندانی و مداخله خارجیها حکومت او سقوط نمود وبعد از او یعقوب خان که شخصی علیل و روانی بود، با امضای معاهده ننگین گندمگ خیانت بزرگی را مرتکب شد.

عبدالرحمن خان با قصاوت و بی رحمی ، مرتکب نسل کشی شد که به عنوان یک چهره منفور ثبت تاریخ  کشور است وی حتی کرامت انسانی را زیر پا کرده  که، در دوره او هزاره ها با قیمت ناچیز در بازار خرید و فروش شدند و همچنان خیانت نابخشودنی دیگری که او مرتکب شد امضا معاهده دیورند بود که تا امروز مردم افغانستان از این بابت، بدبختی می کشند.بعد ازامیر عبدالرحمن خان پسرش امیرحبیب الله قدرت را به دست گرفت که جز اطاعت اوامر انگلیس و خوش گذرانی، کار دیگری نکرد؛ تنها کار او به توپ بستن یک تعداد مشروطه خواهان اول بود که تاریخ هیچ وقت او را به خاطر این کارش نمی بخشد.شاه امان الله استقلال سیاسی کشور را تحصیلکرد اما ندانست که راه صدساله یک شبه پیموده نمی شود. بعد از او نادرشاه حکومت استبدادی خاندانی را اساس کذاشت.ظاهرشاه درحالی که از نظر زمانی مدت زیادی حکومت کرد اما کار بخصوصی برای این مردم فقیر انجام نداد که این خود جفایی نابخشودنی است.

داودخان با کودتای سفید حکومت دیکتاتوری فردی رابنا نهاد و اما  رهبری حزب دمو کراتیک خلق با شعار خلق، حقوق کارگر و دهقان به فعالیت آغاز کرد اما در عمل، خلق را کشت وتحت نام دیکتاتوری پرولتاریا با اختناق، فشار و کشتار رابه نمایش گذاشت.ولی حکومت مجاهدین لکه سیاهی بر تاریخ درخشان جهاد گذاشتند که خاطره تلخ آن فراموش نشدنی است.که در جنگهای میان تنظیمی مجاهدین در دهه نود میلادی هزاران انسان بیگناه  کشته  و میلیونها انسان اواره از خانه و کاشانه خود شدند دوران سیاه  رژیم طالبان ، از قتل عام مردم بیگناه گرفته تا تخریب بت های بامیان درین سرزمین دست زد و افغانستان  را به مرکز تروریزم جهانی و القاعده تبدیل نمود.

 آمریکا  و متحدینش به بهانه ی مبارزه با  تروریزم به کشور ما لشکرکشید.در جنگ سیزده ساله با حمایت انان حکومت فاسدجناب حامد کرزی رویکار و افغانستان  را به مرکزعمده ی کشت و قاچاق با تولید بیش از نودفیصد موادمخدردر جهان تبدیل  کرد . بعد از آنکه به رهبری آمریکا ساختاری را در افغانستان سرهم کردندوآقای کرزی را ، به قدرت رسانید واقای کرزی زیادتر از یک دهه حکومت خود چندین کابینه ی، مجزا به وجود آورد وبا حمایت همین حلقه ی دیوانسالار حکومت قبیلوی , آقای کرزی را وادار نمود تا در مقابل دولت آمریکا و  جامعه جهانی ناخودآگاه تیغ بکشد واواز امضا قرارداد نظامی با امریکا سر باززد. در حالیکه ، پشت پرده یک نوعی لابی گری سیاسی برای تامین خواسته های شخصی ونقش بیشتر اقای کرزی در حکومت اینده بعد ازبازنشستګی رادرین چانه زنیها مطرح نموده است.

در افغانستان  قومیت نقش عمده وغیرقابل انکاری دارد گرچه بر خیها اقوام افغانستان را  به تعداد پنجاه قوم حساب نموده اند، اما قانون اساسی کشور ۱۴ قوم را به رسمیت شناخته است:  که عبارتند از ﭘﺸﺘﻮﻥ، ﺗﺎجیک، ﻫﺰﺍﺭﻩ، ﺍﺯﺑﻚ، ﺗﺮﻛﻤﻦ، از جمله چهار قوم نخست، پرجمعیت‌ترین اقوام کشور هستند و اقوام در عرصه قدرت سیاسی نقش اصلی را به عهده دارند.درین میان پشتون‌ها ساختار قبیلهای خود را حفظ کرده‌اند. قبایل ابدالی، غلجایی و قبایل کرلانی سیستم‌های بزرگ قبیله‌ای این قوم هستند.عنصر قومیت در عرصه قدرت سیاسی در افغانستان نسبت به هر عنصر دیگری پررنگ‌تر بوده که زبان، مذهب و ایدئولوژی، پس از قومیت در رده‌های بعدی قرار می‌گیرند.

 قومیت و قبیله پشتیبان قدرت سیاسی شمرده شده وفرمان‌روایان افغانستان همواره مشروعیت حکومت وتصمیم‌های بزرگ خود را بر پایه سنت‌های قبیله‌ای گذاشته‌اند. ذکر اسامی اقوام در قانون اساسی  و سرود ملی، کنونی  بیانگر نقش اقوام غیرپشتون در سیاست رسمی کشور است در مورد سیاسی شدن قومیت تاجیک، هزاره و ازبک تحولات بین‌المللی در دو دهه اخیر موثر بوده است.در صورتیکه در گذشته  رهبران قبیله ی حاکم , بااعمال وحشیانه ای خود مردم مستضعف این دیاررا به نام زبان، طایفه و مخالف، سر بریده ومحکوم به جزا  اعدام میکردند.

براساس دروغ وکذب تاریخی برخی ازمنابع افغانی تلاش نمودند تا نقش استثنایی  اقوام پشتون ا درتاریخ افغانستان, راثابت سازد در حالیکه اقوام پشتون نخست در دامنه ی کوه های سلیمان به قسم قبایل کوچی ونیمه کوچی در سطح خیلی نازل رشد اجتماعی واقتصادی حیات بسر میبردند. اقوام پشتون ناگزیر تحت تاثیر فرهنگ عالی هزاره ها ,تاجیک ها وازبک ها قرار گرفتند .ادعای اکثریت بودن قبایل پشتون  بصورت غیر موجه به حیث ابزارسیادت سیاسی در برابر سایر ملیت ها و تبارهای  کشور بکار برده میشود. در واقعیت امر این ادعا هیچگونه بنای منطقی ندارد.زیرا تاهنوز احصائیه نفوس بصورت دقیق انجام نشده است  و بنا براحصائیه ی تخمینی جامعه ی جهانی در کنفرانس شهر بن المان هیچ یک از اقوام کشوربه تنهائی نفوس بیش از پنجاه فیصد را پوره کرده نمیتواند وبدین ترتیب افغانستان را میتوان کشور اقلیت های قومی دانست.

ترکیب اهالی افغانستان متشکل از چندین گروه قومی است:- در حالیکه قبایل حاکم  پشتون که ازنگاه تاریخی درگذشته نه چندان دوراین سرزمین را اشغال نمودند،  مردمانی که قبل ازا شغال این سرزمین توسط قبایل پشتون  دراین کشور  سکونت داشتند، عبارت اند از : هزاره ها، تاجک ها ازبک ها , ترکمن ها عرب ها ،قزلباش ها،هندی ها،یهودیها ،جغتای ها قزاقها, بلوچها ,ایوغورها وغیره. افغانستان نه تنها میهن  پشتون ها،بلکه وطن همه ملیت وگروه های تباری واتنیکی است که دراین کشور زیست دارند.تمام این گروه های تباری در طول سده های متمادی خیلی پیشتر از تشکیل دولت قبیله ای  محمد زائی ها در دهه های اخیر قرن نزدهم میلادی درین کشور متوطن بودند.

درحوزه ا ی تاریخ معاصر اکنون امکان آن  میسر گردیده که  همه  اقوام  افغانستان خود را براساس شعاع  وجودی خویش برای احراز مقام سیاسی و اجتماعی به  نمایش  بگذارند. اما در باره  مردم هزاره از طرف رژیم ها ی  استبدادی  گذشته تلاش صورت گرفته اند تا هویت تاریخی وفر هنگی آنها در پرده ابهام و تاریکی قرار داده شود و با این  مردم برخورد همراه  با تبعیض  و تعصب  برای مدت چند ین قرن بعمل آمده و به صفت شهر وندان درجه چندم با ایشان پیشامد شده اند درحالیکه آثار تاریخی متعدد  کتبی ،آثار جهانگردان چینایی وعربی ،دال براین مدعا است.

قوم شناسی مانند دیگر جنبه های مطالعات هزاره ها حوزه جدیدی است واغلب هزاره ها عقیده دارند که اکثریت اقوام هزاره زیر عنوان دای قرار می گیرندکه دای بیانگر شکل ویژه ای  از پیوندقوم شناختی است .  دای که در لهجه هزار ه گی به معنی توده ای علوفه ای زمستانی یا بوته ای سو خت و به عبارت دیگر چیزهای که جمع آوری  و در کنار هم قرارداده شده است . دای بشکل  پیشوند  در اسمای  دا یزنگی، دایکندی، دایدهقان، دای چوپان، دای میرداد ، دای ختای، دای میر کشه ، دای کلان ، دای میر ک ، دای قوزی ، دای فولاد و دای ز نییات اتصال یافته است.

هزاره جات سر زمین پوشیده از کوه ها وصخره های بلند وعظیم است که عظمتش نه تنها طبیعت کوهستانی آ ن است بلکه در پشت کارو اراده مردم آبدیده, قدامت تاریخی این سر زمین  اسطوره در برابر مها جمان بوده  است .ساکنان صبور ومقاوم هزارستان تنها مردم است که با غول های وحشی سردی و برودت , برف وباران از یک سو و از سوی دیگر با فشار و اختناق,فقر ,گرسنگی و بی نوائی  دست وپنجه نرم نموده است و بار های از مشکلات وبد بختی را  بر فراز قلل ودر اعماق  دشت ها ودره ها ی عمیق و باریک این خطه با ستانی بدوش میکشند وبه سهولت  با موانع رزم میدهندو در واقع  فا تح تمام موانع وصخره های  تسخیر نا پذیر دوران خویش هستند.هزاره جات سرزمین  باستاني و تاريخي است، وقتي نامي  از ین  خطه تاريخي مي‌بريم همه به ياد شهر غلغله، شهر ضحاك، بند امير و از همه مهمتر مجسمه‌هاي بزرگ صلصال و شما مه می افتیم.

نیا کان هزاره های دلیر دربرابر  استیلا گران از استقلال خود دفاع میکردند. هر كوه و تپه هزاره جات نمادي از شجاعت، مردانگي و پايمردي اين مرز و بوم است و انسان با ديدن دره آهنگران به ياد كاوه آهنگري مي‌افتد كه چگونه در مقابل ضحاك جابر قيام كرد و او را از بين برد و شهر تاريخي غلغله آن از فداكاري آن مردم در مقابل ظلم و ستم چنگيز حكايت مي‌كند و تنديس‌هاي بزرگ بودا فرهنگ و هنردوستي مردم آن را به نمايش مي‌گذارد.هزاره جات قبل از اسلام  بصورت مدا وم  شا هان مستقل داشتند ودر دوره خراسان اسلامی نیز حکومت های مستقل بخودرا  دارا بودند از آغاز امپراطوري زاولي ها تا عهد غز نويان هزاره جات، شاهان مستقل و خودمختار داشته اند.      ادامه دارد...........

رویکردها     

 پیدایش دولت متمرکز در افغانستان  نویسنده : عبدالله یف و برگردان از زبان روسی : توسط رحمت الله روند

  مقالات داکتر  مجیب الرحمن رحیمی در مورد تاریخ افغانستان درسایت بی بی سی.

   مقالات داکتر همت فاریابی در سایت وزین فیفتا.درباره مسایل تاریخی افغانستان.

سایت آریائی زیر عنوان هویت تاریخی و اتنیکی جامعه هزاره در دراز نای تاریخ نویسنده : صاحب این قلم.

                                               هجدهم- ماه –می – سال –2014– میلادی

 

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

سرزمینی که بنام  افغانستان در سال 1880 تاسیس و استقلال خود را درسال 1919 به دست آورده است، حاکمان مستبد تاریخ جعلی و خلا ف واقعیت برای ان  طراحی نموده اند که برخلاف واقعیت درین جعل تاریخ رسمی  افغانستان گفته شده که دولت افغانستان توسط احمدشاه ابدالی تاسیس و به عنوان یک دولت مدرن و ملی ایجاد گردیده است ،اینجا سوال پیدا میشود کاربرد اصطلاح حکومت به معنای رایج و مدرن آن برای دوره های ماقبل امیر عبدالرحمن خان نادرست است، چون دولت و کشوری  بنام افغانستان در آن دوره ها وجود ندارد. احمدشاه ابدالی موسس امپراتوری ابدالی است نه افغانستان و او خود را پادشاه ایران و خراسان می نامید و از افغانستان در زمان وی نام و نشانی به معنای دولت/حکومت یا حتی امپراتوری یا نهاد سیاسی به چشم نمی خورد، بلکه افغانستان در زمان او نام محلی است در گوشه ای از امپراتوری وی و افغان نام طائفه و قبیله است. تاریخ ماقبل این دروه به نام ها و آدرس های مشخص خودشان بوده و نه تحت نام افغانستان. دیبلومات انگلیسی در باره ی نام وتاریخ افغانستان چنین میگوید:--  یک دیبلوماتاسکاتلندی که به عنوان اولين سفير بريتانيا در سال ۱۸۰۹ به دربار امير کابل ‏فرستاده شد در گزارش خود اينگونه نوشت : «نامی برای کشورشان ندارند»  که يک قرن پس از آن، افغانستان نام داشت ‏ از اينرو میتوان گفت  ، افسانه ها و داستانهای تاسيس کشور افغانستان بر پايه تاريخ مبارزه عليه استعمار روس و انگليس پايه ‏ريزی شده است.‏

 

 براساس اين افسانه های استعماری، لويه جرگه  یا اتحاد قبيله ی ابدالی در سال ۱۷۴۷ ‏تشکيل شد و اعضای آن تصميم گرفتند پادشاهی خود را به رهبری احمد خان بنا نهند.احمد شاه رهبری دولت درانی ها را به ‏عهده گرفت واين پروسه به شکلگيری ‏امپراطوری قبيله ای درانی از ايران تا هند انجاميد.حدود سیاسی افغانستان با تفاوت زمان گاهی در حوزه ( کاشغر) و گاهی در ترکستان یا ماورالنهر و گاهی در ایران و گاهی در هندوستان سمت و سو داده میشد، که بعضإ افغانستان با ممالک همجوار شمالی و غربی ( ماورانهر و ایران ) کشور واحدی تشکیل میکردند و گاهی به علت مداخله ی  اجانب از حدود افغانستان کاسته و یا تجزیه میگردید. در قرن نزدهم بااستقرار دولت محمد زائی ها و بخصوص در زمان حکومت امیر عبدالرحمن خان  حدود کشورافغانستان ، از جبهه شرق و جنوب تجزیه شده تا شکل کنونی با این خط سیاسی و جغرافیایی فعلی بنام افغانستان را اختیار نمود و از سواحل بحر سند عقب زده شد و محاط به خشکه گردید ، ولایت ( سوات، باجور، چترال و علاقه های ارنوی، وزیری، داورچاکی و چمن) در سال 1893 میلادی طبق معاهده دیورند از طرف امیر عبدالرحمن خان به انگلیس ها داده شد، علاقه پنجده در سال 1885 میلادی بدست دولت روسیه تزاری افتاد، ولایت سیستان ( قسمأ ) در سال 1872 میلادی از طرف هیئت حکم انگلیس به ایران گذاشته شد.

 

     شاه امان الله پس از به قدرت رسيدن در سال ۱۹۱۹، کوشيد کشور را با معيارهای غربی آشنا کند ‏و از بالا آنرا «مدرن» سازد. او کوشیدنظام سياسی را ‏دمکراتيزه کند و دولت را از دين جدا سازد. اما در ‏سال ۱۹۲۹، درحاليکه قدرت دولت  اورو به اضمحلال بود، شاه مجبور به تبعيد شد و يکی از رهبران  تاجيک بنام امیر حبیب الله کلکا نی در کابل قدرت را به دست گرفت. نوماه بعد،نادر خان با کمک  قبایل پشتون وانگليسها حبیبالله کلکانی و را از ‏قدرت برکنار وخلاف تعهد اعدامش کردند.‏ ‏ از ۱۹۲۹ تا ۱۹۷۸، اعضای خانواده «مصاحبان» بر افغانستان حکومت کردند. ظاهر شاه، بيش از چهاردهه «سلطنت کرد نه حکومت» . کا کاهايش تا سال ۱۹۵۳ قدرت را در دست داشتند و پسر عمو‌اش، سردار محمدداوود خان از ‏‏۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ قدرت رابه  دست داشت. حاکميت مستقيم ده سالهء ظاهر شاه در سال ۱۹۷۳ به پایان رسید هنگامیکه او که به بهانهء ‏‏«معالجه» به ايتاليا فرار کرد، وپسر کاکایش ، سردار محمدداود، در يک کودتای سفید ‏قدرت را به دست گرفته و سلطنت را ملغی اعلان  کرد. ‏ افغانستان در دورهء حکومت خاندان مصاحبان، يکی ازفقيرترين کشورهای جهان باقی ماند. ‏از آغاز شکلگيری، اين کشور به قدرت اشرافيت قبایل پشتون متکی بود دولت کوشيد با انتصاب پشتونها به پستهای حساس، نظام حکومتی را پشتونیزه سازد. ‏قراردادهای دولتی به پشتونها داده شد و توسعه اقتصادی عمدتا در مناطق پشتون نشین صورت گرفت. به ‏رغم سخنان پرطمطراق مدرنيست دولت، توسعه صنعتی در حداقل ممکن صورت ميگرفت.

 

موقعيت جغرافيايى افغانستان:- شکل و شمایل افغانستان فعلی که درجنوب غربى بخش مركزى قاره ی آسيا واقع شده وداراى مساحتى در حدود 650هزاركيلومترمربع دارد، و ازشمال به جمهوری های(تاجکستان،ازبکستان،و ترکمنستان) بطول2350 کیلومتر، و ازجنوب با کشورپاكستان بطول 2200كيلومتر ، وازشرق با کشورچين بطول 90 کیلومتر واز ناحيه غرب با کشورايران بطول860 کیلومتر هم مرز مى باشد، افغانستان كشورى محاط در خشكه است و حدود دو سوم آن رامنطقه كوهستانى تشكيل مى دهد ، از معروفترين كوه هاى افغانستان مى توان ازهندوكش و كوه بابا نام بردكه ارتفاع بعضى ازقلل آنهابه 7هزار مترمى رسد.  افغانستان داراى دریاهاى بزرگ و كوچك متعددى مى باشد كه از كوههاى مرتفع سرچشمه گرفته و در مسير غرب و جنوب جريان مى يابد،از مهمترين دریاها  دریا آمو " جيحون " بطول2500 کیلومتر است كه حدود1800 کیلومتر آن در بخش مرزى با جمهوری های شوروى سابق قرار دارد، هيرمند و هريرود نيز از دریا هاى مهم افغانستان مى باشد كه عليرغم پرآب بودن كمتر مورد استفاده واقع شده است. وضعيت جغرافيايى طبيعى و" خصوصيت كوهستانى " افغانستان با توجه به عدم پيشرفت امكانات ارتباطى آن، يكى از دلايل مهم در عدم رسيدن به يك وحدت سياسى محسوب مى شود، زیرا همين وضعيت كوهستانى و صعب العبور بودن راههاى ارتباطى باعث شده که اقوام و قبايل مختلف توانستند آداب و رسوم و مذهب خود را حفظ نمايند افغانستان کنونی از نظر واحدهای اداری به ٣٤ ولايت و ٣٩٨ ولسوالى تقسيم گرديده است .

 

ساختار حاکمیت:- حاکمیت های سیاسی سه دههء اخیردر افغانستان با خاستگاه های مختلف اجتماعی  و سیاسی از راه توسل به زور رویکار شدند.:  در طول تاریخ ما شاهد حضورخاندان سدوزائی , محمد زائی و دیگر خانواده های سياسي  ونيروها وگروهاي سياسي بودیم كه تاحال به حيات خود ادامه داده و درآينده نیز در زند گي سياسي ما نقش بازي خواهند كرد، بخصوص  در طی مدت سه دهه اخیر چهار خانواده سياسي ،  سلطنت طلب, ملي گرا ، چپ ، مذهبي ، كه در تمامي حوادث و رويدادهاي سياسي گذشته ، هر يك به فراخور وزن و نيروي خود  در زمانهاي مختلف ،نقش داشته اند،علاوه  به اين چهار خانواده سیاسی ، نيروهاي قومي و قبایلی ، به عنوان گروه پنجم، در جامعه اضا  فه شده است. رابطه اين چند گروه سياسي در طي اين مدت ، صرف نظر از همكاري و همسوئي هاي موقتي و تاكتيكي دو جانبه و  يا چند جانبه ، كه آنهم نه بر اساس توافقات دمكراتيك و با هدف استقرار دمكراسي ووحدت، بلكه براين اساس بوده تا با  جمع آوري نيرو ، توان لازم را براي  بزير كشيدن قدرت حاكم پيدا كنند،  همواره خصمانه و خونين بوده و طرفين تا سر حد نابودي و حذف غير خود ی ها  پيش رفته اند . در افغانستان به اثرمبارزات  فداکارانه ی نهضت مشروطه و نیروهای ملی دموکراتیک ، استبداد پادشاهي مواضع مهمي را از دست داد و آزاديخواهان توانستند جامعه را گام به گام به سوي دمكراسي و تجدد سوق دهند، اما اين روند تحت تاثير عوامل بين المللي و داخلي نه تنها نتوانست در جامعه نهادينه شود بلكه با روي كار آمدن داودخان و استقرار مجدد ديكتاتوري او متوقف گرديد وجامعه دوباره در انسداد سياسي گرفتار آمد و عرصه بر ساير نيروها تنگ گرديد، كه به کودتای حفیظ الله امین در سال 1357 خورشیدی منجر گرديد.

     ساختار قومی:  افغانستان کشورکثیرالاقوام است. هر قوم خصوصیت و ممیزات مربوط به خود راحفظ کرده است. درگذشته ها سیاست در رویارویی قرار دادن اقوام به نفع زمامداران بوده است. بسیاری از ارزش های مدنی قربانی تمامیت خواهی ها و حفظ سلطه قومی گردیده واین نا برابری وتجلیات برتری خواهانه ، به گونه درد دهنده انعکاس انتقام جویانه در میان سایر اقوام داشته است.  ‏ ترکيب پيچيده ی قومي در افغانستان، نتيجه شيوه ترسيم مرزهای اين کشور است.. بررسی های اخير نشان ميدهد که ۵۵ گروه قومی در درون مرزهای افغانستان زندگی ميکنند دولتی درانیها که پس ازسال ‏‏ 1747 م شکل گرفت، دولت قبیلوی بود ورهبران افغانستان متعلق به ‏کنفدراسيون درانیٍ قبايل پشتون بودند اگرچه در زندگی روزمره قوميت يا تعلق  قبیلوی يک شخص بخش جدايی ناپذيری ازهويت اوست قوميت هميشه دلیل در کشمکشهای سياسی در افغانستان بوده البته درگيريهای بين قبايل و گروههای قومی پيوسته درپی ‏بهره گيری قبیله ای حاکم از دولت در خدمت منافع خود ميباشند و اما امروزنیز در اداره ی دولتی  تعصبات قومی دامن زده میشود.ولی تاهنوز این جریان تداوم پیدا کرده است

     افغانستان کشوریست که هيچ يک از اقوام و انتي های ساکن کشوربيش از پنجاه فيصد نفوس آنرا به تنهائی تکمیل کرده نمیتواند که افغانستان را میتوان سرزمین اقليتهای قومی دانست. درافغانستان، بیش از 30 زبان وجود دارند ، گروه های قومی مختلف با مذاهب و ادیان مختلف درآن بسرمی برند، شیعه ها ،سنی ها، سیکها ، هندوها ویهودیها دراین کشورزندگی دارند.ازآنجائیکه افغانستان کشورچندین قومیست وتاحال قبیله ی حاکم با انحصارقدرت ازطریق لشکرقومی قدرت نظامی وسیاسی خودرادرافغانستان برسایراقوام تحمیل واعمال نموده است وقوم حاکم باجابجایی جمعیتهای ازگروه های قومی خویش درسرزمینهای اقوام رانده  شده ازقدرت با انحصارگرایی قدرت دركابل ازشكل گیری یک ملت- دولت واحد درین سرزمین جلوگیری كرده است.خشونت اعمال شده ای نسل کشی ,کوچ اجباری واشغال وغصب سرزمینهای پدری مردم هزاره درمناطق جنوب دردوران امیرعبداالرحمن، تضادهای قومی ومذهبی را تشدید وافغانستان راواردجنگ قدرت باماهیت قومی ومذهبی نمودکه بعد ازآن نیزدرطی دوره های مختلف قتل عامها ,کوچ اجباری وزمین سوخته ازطرف نظامهای استبدادی تکقومی وبخصوص در زمان حکومت طالبان یکباردیگر بالای مردم هزاره و دیگراقوام کشور بصورت خشن تر ی آن تکراروعملی گردید وبدین ترتیب انحصارقدرت قومی تاهنوزپایان نیافته وباابعاد وسیعترو بشکل جدید ومعاصرآن تداوم پیدا نموده است

     .با درنظرداشت تاريخ پرفراز ونشيب افغانستان دولتها باید پديده "برابریهای اجتماعی - سياسی" تمام اقوام و مليت ها را نا ديده نگيرند؛ كه افغانستان ديروزآنرا بشکل خونین آن به تجربه گرفته و باعث پيدايش نابرابریها و مشكلات سياسی -قومی - زبانی- نژادی و مذهبی درین سرزمین گرديده است، تا زمانيكه حكومات و سيستم سياسی كشور با "ذهنيت قبيلوی" علايق خونی، برتری جويی نژادی وغیره.بنا نهاده شوند؛ گره مشكل سياسی،افغانستان گشوده  نخواهدشد. که در واقع اعتمادسازی ملی، ایجاد وحدت ملی، حرکت کردن به طرف یک دولت- ملت واحد ، تامین مشارکت ملی وتحقق تفاهم ملی میان اقوام وقبایل گوناگون افغانستان برای تامین صلح وثبات دایمی ضروری خواهد بود که صرف باشعار و بیانیه های تبلغاتی نمیتوان مشارکت همه اقوام کشور را تامین نمود . بطور نمونه در سالهای اخیر فهرستی از کارمندان دولت تهيه و در اختيار شورای ملی قرار داده شده است. اين فهرست ترکیب قومی کارمندان دولت را نشان می دهد؛ که درمجموع کارمندان عالیرتبه ملکی در مقامات دولتی 3 ،52 درصد تاجيک، 33 درصدر پشتون، 5 درصد هزاره و 4 درصد ازبك و 6 درصد دیگر اقوام،.و در پستهاي مهم پولیس در وزارت داخله ، 43 درصد تاجیک، 38 درصد پشتون، 8 درصد هزاره، 3 درصد ازبک و 7 درصد دیگر اقوام.در حالیکه براساس فهرست توافق شده در کنفرانس بن ، بايد در ادارات دولتی نمایندگا ن اقوام گوناگون ازجمله  ۳۳ درصد پشتونها، ۲۴ درصد تاجيک ها، ۱۹ درصد هزاره ها و ۱۳ درصد ازبک ها سهم بگیرند. گرچه هزاره ها و ازبک ها از این توافق بن زیاد خرسند نبودند، اما بخاطر مختل نشدن پروسه، موقتا آن را پذرفتند. وتا کنون مطابق آن اجرآت همراه با تعصب قومی صورت میگیرد. فهرست بالا تبعیض و تعصب در جابجائی کارمندان عالی رتبه ای دولتی را نشان میدهد که هنوزهم درشرایط دموکراسی نوپای کشور تبعیض درافغانستان بیداد میکند.

 

نظامهای سیاسی افغانستان معاصر --تحت تاثیررقابتهای بین المللی درطی مدت تقریبا سه سده ای اخیرشكل گرفت واین سرزمین بارها توسط خارجیها اشغال وساختارهای متفاوت قدرت را درداخل بخوداختیارنمودودرابعاد گسترده ای تاهنوزبی ثبات وناآرام باقی مانده است.درطی این مدت عوامل گوناگون خارجی ,منطقه ای وداخلی درتغییرودست بدست شدن وپهیره بدلیهای قدرت درافغانستان نقش معینی راایفا نموده است وتا اکنون افغانستان موفق نشده اندکه ازین مرحله دشواروخونین رقابتهای جهانی ومنطقه ای عبورنماید.گرچه رقابتها میان قدرتهای ذیدخل خارجی ثابت ولی بازیگران آن متنوع بوده است.که میتوان این رقابتها را درسطح بین المللی ازطریق جنگ و اشغال ورقابت برای تحکیم نفوذ کشورهای منطقه وتشدید رقابتهای قومی ومذهبی درداخل افغانستان مشاهده نمود.افغانستان تحت تاثیراین سه حلقه ای خبیثه ای رقابتهای بین المللی ,منطقوی وداخلی که انواع گوناگون ساختارهای قدرت راتجربه نمود ودرهمه آنهابه شكست مواجه گردید.درطول مدت تقریبا یک ونیم سده ای اخیررقابتهای بین المللی درافغانستان ازاشغال سرزمینی استعماری بوسیله استعمار انگلیس وروسیه تزاری ،جنگهای سه گانه انگلیس وافغان وامضای قراردادهای مرزی گندمگ ودیورند آغازشد،که درسه جنگ واشغال ازجمله دوره ای رقابت دوقدرت استعماری روس وانگلیس درارتباط به ساختاروتحول قدرت دردوره ای سلطنت درانیها وباركزائیها با جنگ وكشتارفرزندان دوست محمد خان باركزائی همراه بوده است وحکومت نوماهه ای امیرجبیب الله کلکانی که بااعدام اوبازگشت سلطنت دودمان محمد زائیهاباردیگرامكان پذیرگردید.دوره ای اشغال افغانستان بوسیله اتحاد شوروی، با تشدیدرقابتهای ایدئولوژیك قدرتهای شرق وغرب برهبری آمریكا واتحاد شوروی درهنگام جنگ سرد و دوره ای سلطنت محمد زائیها وجمهوری تاجدارسردارمحمد داود باجابجایی قدرت دردرون خاندان شاهی که بساط سلطنت رابرچید وجمهوری فردی ناسیونالیستی پشتونگرا را به وجودآورد وجمهوری دموکراتیک خلق نورمحمد تره كی،حفیظ الله امین، ببرك ,كارمل ونجیبالله که علیه یكدیگر كودتا كردندوداکترنجیب الله بوسیله طالبان درمقرسازمان ملل متحد كشته وجسدش بداركشیده شد.

 

دوره ای بعد ازجنگ سرد - دولت اسلامی برهان الدین ربانی ,امارت اسلامی طالبان ودولت کنونی حامد كرزی برآمده ازتوافق " بن"رادربرمیگیرند.اما مشخصه ای این هرسه دوره رقابتهای بین المللی تحت تاثیرجابجایی قهرآمیز قدرت، دردرون دودمان سلطنتی ویا احزاب سیاسی با كشتاروحذف فیزیكی رهبران قبلی درداخل افغانستان همراه بوده است.دوره ای جدید بعد ازاشغال آمریكا و ناتوبخاطرنگاه به آینده اقتصادی جهان وقطب بندیهای جدید جهانی قدرت ورقابت میان آمریكا،اروپا, چین و روسیه را درسطح بین المللی احتوا مینمایدودررقابتهای منطقه ای میان هندوستان و پاكستان, که برمحوربحران كشمیرتمركزیافته که افغانستان برای پاكستان تأمین كننده عمق استراتژیك درمقابله باهندوستان بحساب میآید.درحالیکه رقابتها میان ایران وعربستان سعودی وایران وپاكستان ماهیت ایدئولوژیك دارد.ولی درمسیررقابتهای منطقوی نقش پاکستان برسرنوشت افغانستان دائمی به نظرمیرسد.مخالفت ودشمنی اقوام  تاجیک، هزاره وازبیگ با پاکستان،بیشتراین کشور رابه این نتیجه رسانیده است که یگانه راه تامین منافعش درافغانستان استفاده ای ابزاری ازاقوام پشتون برضد دیگران است چون پاکستان نه دوست طبیعی پشتونها است ونه دشمن تشنه بخون اقوام غیرپشتون، بلکه پاکستان درصدد تامین منافع استراتژیک خود درافغانستان است تاازهرراهی ممکن منافعش را تامین نماید.

 

تحولات احتما لی دردایره ای قدرت کنونی:-     درافغانستان ازطریق رقابتها میان نیروهای داخلی ,منطقه ای و بین المللی هنوزهم ادامه دارد وبا تداوم همین رقابتها است كه چگونگی پایان اشغال سوم خارجی را رقم خواهد زدوساختارجدید قدرت ازمیان کشاکش همین رقابتها به بیرون كشیده خواهد شد که با این حال ساختارآتی قدرت رادرافغانستان وضعیت نظامی آمریكا وچگونگی خروج ناتوونیروهای آمریكائی ازافغانستان تعین خواهد کرد قرار معلوم  قدرت خارجی جدید درافغانستان شاید خرد گرانه ترازدو قدرت سابق اشغالگراست چون ناتودرنظردارد تا ازتجربیات شكست خورده انگلیس وشوروی درافغانستان استفاده كند وراه دومی غیرازپذیرش شكست نظامی را به تجربه بگذارد.این كه چگونه چنین اتفاقی خواهد افتاد به عوامل بسیارگوناگونی جهانی ,منطقوی و داخلی بستگی دارد كه تا اكنون مشخص نشده اند .رژیمها ی  استبدادی تکقومی تلاش  کرده  است تا هویت تاریخی - فر هنگی و قومی  برخی از اقوام وبخصوص مردم هزاره در پرده ابهام و تاریکی قرار گیرند و با این اقوام  برای مدت چند ین قرن  همراه  با تبعیض وتعصب به صفت شهروندان درجه دوم  برخورد شده است که بدترین قتل عامها ونسل کشی قومی و زمین سوزیها را امیرعبدالرحمان- سردارمحمد هاشم خان   و طالبان در زير پوشش همين شعار کذايی"وحدت ملی"علیه این گروه قومی انجام داده اند ومردم هزاره براساس پیشینه ای تا ریخی ترکيبي از نژاد ترک و مغل واز ساکنان بومي این سر زمین  میباشد که بیش از سه هزار سال قدامت تاریخی داشته و ازلحاظ  تعداد نفوس تقریبی دومین و یا سومین گروه قومی افغانستان را تشکیل می دهند.

 

هزارستان  در گذشته ها بنامهای ستاگیدیا،زابلستان،غرجستان،هزارجات و با الاخره هزارستان یاد شده است که تاریخش تقریبا به 7000 سال می رسدو.مورخین عرب هزار ستان را بنام های غرجستان - غرج الشار – گرستان نیز یاد کرده اند. مردم هزاره که در سراسر افغانستان پراکنده اند، پیروان مذاهب شیعه دوازده امامی، شیعۀ اسماعیلی و اهل سنت و جماعت در افغانستان هستند. حاکميت هاي انحصارگرا سعي نمودند تا اقوام هزاره را از لحاظ اداري، سياسي و فرهنگي در محروميت نگهدارند و تقريباً همه مناطق هزاره نشين مرکزی را درساختار هاي  اداری ولایات ومناطق همجوار آن شامل ساختند که سر زمین بامیان  و دیگر مناطق هزارنشین کشوربرای مدت بیشتر از شش دهه بو سیله زمامداران متعصب بنام منا طق مر کزی مسمی و شهرت یافته است  چون حکمرانان مستبد از ذکر نام هزارستان در رسمیات ور سانه های جمعی خود داری مینمودند- تا از شهرت ومعرفی هویت هزارستان در چوکات چند ولایت حداگانه جلو گیری کرده باشد وازمعرفی نام هزاره وسر زمین آن هراس داشتند.

 

بدین تر تیب ولسوالیهای مناطق هزارنشین  مرکزی کشور را به شش ولایات همجوارزیر تقسیم واد غام نمودند. اول  - ولسوالی های - مر کز بهسود ,حصه اول بهسود , دایمیرداد , سرچشمه وجلریز را به ولایت ورد ک:دوم : ولسوالی های - شیخ علی ,سرخپارسا, را به ولایت پر وان سوم :- ولسوالی های ,جا غوری , مالستا ن ,اجر ستان ,ناهور ,جغتو , قره باغ , خوا جه عمری , را به ولایت غز نی چها رم :- ولسوالی های سابق .دایکندی ,شهر ستان , کجران ,گیزاب ,خاص ارزگان, را به ولایت ارزگان که فعلا ولایت دایکندی از آن تشکیل شده است پنجم :- ولسوالی ها ی , لعل وسر جنگل و پسا بند , را به ولایت غورششم :- ولسوالی های , یکاو لنگ , پنجاب , ورس , شیبر , سیغان و کهمرد , را به و لایت بامیان.

 

رژیم استبدادی امیر عبدالرحمن خان اراضی وزادگاه اصلی و پدری مردم هزاره ای مناطق قندهار – زابل – هلمند – خاص ارزگان – دایه چوپان – چوره – گیزاب و خلج  بزوروجبراشغال وغصب وبه اقوام متجاوزو اشغالگر پشتون تبارتوزیع نمود.وهم چنان برای پراگنده ساختن هزاره های باشند ه درمناطق شمال و شمال شرق کشور اقوام هزاره ساکن درین ساحات را به ولایات ذیل از لحاظ تشکیلا ت اداری وابسته و تقسیم کرده است. اول - ولسوالیهای , بلخا ب , سانچا رک , کو هستانات را سا بق به ولایت جوز جان وبعدآ به ولایت سر پل دوم , ولسوالیهای ,چهار کنت ,شولگر, چمتال , دولت آباد , کشنده , را مر بوط ولایت بلخ سوم- ولسوالیهای ,دره صوف,پشت بند , را به ولایت سمنگان چهارم , ولسوالیهای , دوشی , تا له وبر فگ , دهنه غوری را مر بوط ولایت بغلان پنجم - ولسوالی های , علی آ باد , خان آباد را مر بوط ولایت قندوز ولسوالی دره هزاره پنجشیر را به ولایت پنجشیر , و هزاره های باد غیس , هرات ,هیلمند را به ولایات متذکره وابسته نمودند .ادامه دارد.........

رویکردها

 

مقالات داکتر لعل زاد در سایت انترنیتی اریائی درباره تاریخ افغانستان.

  مقالات داکتر  مجیب الرحمن رحیمی در مورد تاریخ افغانستان درسایت بی بی سی.

مقالات داکتر همت فاریابی در سایت وزین فیفتا.درباره مسایل تاریخی افغانستان.

مقالات صاحب قلم در باره  ی اقوام هزاره .                       

                                                                                                    یازدهم  - ماه – می– سال 2014

 

 


بالا
 
بازگشت