نورالدین همسنگر

 

بمناسبت گرامیداشت  از روز جهانی زن

در ستایش زن

 

زنی را می ستایم من

که قلب مهربان دارد

پیام آرزو برلب

به سر فکر جوان دارد

دلی باوسعت دریا

زعشق جاودان دارد

زنی را می ستایم من

سفر سوی خطر دارد

زشهر غربت وغمها 

به تنهایی گذر دارد

دریده دامن شب را 

به فردا ها نظر دارد

زنی را می ستایم من

ز پستی ها گریزان است

غریوی خفته در جانش

سرا پا شور وعصیان است

به کف او مشعلی دارد 

نماد روز گاران است

زنی را می ستایم من

دل درد آشنا دارد

بدوش دل غم بسیار 

به عهد خود وفا دارد

بسی بند حقارتها

فگنده زیر پا دارد

زنی را می ستایم من

صدایم را او میداند

همه درد نهانم را 

به چشمانم او می خواند

بکوی باور دلها

چه خوش مستانه می راند

به سختی ها کنار ما

درین غمخانه می ماند

زنی را می ستایم من

چه محزون وغریبانه

زغمهای او میگویم

بگوش جام وپیمانه

براهش پاک می سوزم

چو شمعی کنج ویرانه

زنی را می ستایم من

نجوید راه بیگانه

که بیداد و مصیبت را

که تنهااوست میدانه

زنی را می ستایم من 

زراه دور می آید

شکسته قامت غم را

بسی مغرور می آید

چراغ روشنی برکف

زشهر نور می آید

زنی را می ستایم من

که دل جوش صفا باشد

سخن ازعشق می گوید

به غمها آشنا باشد

بهر رهکورهءهستی

ضعیفانراعصا باشد

بکام تیره شبها

فروغ رهنما باشد

ستایش می کنم اورا

زغم تاجی به سر دارد

به سینه شور وشیدایی

بدل سوز دگر دارد

به لب گلواژهءمهری

زبحر پر گهر دارد

ستایش می کنم او را

ستایش می کنم اورا .

 

هالند-مارچ 2015

نورالدین همسنگر

 

 


بالا
 
بازگشت