عبدالقیوم ملکزاد

 

جلوه‌های موتیف «شب» در شعر شاعران

پیش‌درآمدی براین جستار:

عنصر "شب" یکی از پر بسامد‌ترین و معروف‌ترین موتیف‌ها، در اشعار سخنسرایان محسوب می‌شود که با مصادیق و مدلول های گوناگون حضور پیدا می‌کند. گاه با مفهوم طبیعی، احیاناً با زبان عرفانی و زمانی در پیوند با عشق و بسا هم با زبان استعاره و سمبول که عمدتاً ناشی از قرار داشتن روح حساس شاعر در حصار رنج و درد و خفقان می‌باشد.

مفاهیم منوط به عنصر متذکره، نسبتی دیرینه به درازای تاریخ شعر و شاعری دارد. تنها تفاوتی که در آن می‌توان یافت این‌است که بازتاب موضوع شب با زبان استعاره یا زبان سمبولیک، نسبت به کلام شعرای متقدم، در شعر گویندگان معاصر حضور گسترده‌تری دارد که اغلب از شیوع پدیده‌های ویرانگر وعوامل ناگوار و تباهکنی چون: قتل، جنایت، وحشت، غارت، بیدادگری، فساد، اختناق، سلب آزادی، ترویج فحشا و بی‌امنی، تداول آفت جامعه‌سوز تبعیضات قومی و تباری، تعصبات نژادی و قبیلوی، ساختارهای ناعادلانه، تضییع حقوق مردم و سایر بدبختی‌هایی که از سوی زورگویان سلطه‌گر و سیه‌دل و حاکمان ناصالح، اعمال می‌شود، مایه می‌گیرد. در چنین شرایط تلخ و ناگوار است که شاعران متعهد و خونین‌دل ناگزیر می‌شوند تا همگون با نالۀ سرایندۀ قطعۀ زیر، از سر درد و یأس بمویند:

"وای برمن!/ به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را/ تا کشم از سینۀ پردرد خود بیرون/ تیرهای زهر را دلخون؟/ وای برمن!"

این قطعه گویای آن‌ست: شاعر" در چنان تنگنای کشنده‌ای گرفتار آمده که حتی نمی‌تواند قبای ژنده خود را به کجای این شب تیره بیاویزد، تا دست کم بتواند تیرگی‌های زهر‌آگین را از سینه‌اش بیرون بکشد. او انگار ازهمین مقدار مجال نیز بی‌بهره است، خانۀ او را تسخیرکرده اند و دیواری نمانده که قبای خود را در آن بیاویزد؛ اینک او می‌خواهد قبایش را به دیوار شب بیاویزد، اما کجای دیوار شب؟!" (حسن لی،1390: 135)

گرایش به چنین گرایش‌ها و جریان‌ها را به عنوان " سمبولیزم اجتماعی" مسمی کرده اند که پیشینۀ آن به دهه‌های سی و چهل سدۀ کنونی بر می‌گردد.

در این جریان شاعرانی به ظهور می پیوندند که هدف شان کشاندن کوله بار سنگین رسالت و توجه ویژه به مسایل سیاسی و اجتماعی و مصائب گوناگون مردم در دوش سرایندگان دردمند قرار دارد و نیما یوشیج اساسگذار و نمایندۀ این جریان خوانده می‌شود.

• انگیزۀ گرایش به جریان سمبولیسم:

نمادگرایی به عنوان یک مکتب و یا یک حرکت ادبی، پس از کلاسیزم، رمانیسم، ناتورالیسم و...، زمانی به عنوان فصلی از ادبیات معاصر شناسایی شد که ساده‌گویی و ساده‌اندیشی، به‌حیث یک پدیدۀ دلزده در دهلیز ذهن خواننده رسوب کرد و این درست برابر با برهه‌ای از روزگاری می‌شد که " شالر بودلر  از مطرح‌ترین ادیبان مکتب سمبولیسم، اثر معروفش به نام " گل‌های شر" را پیش‌کش ادب‌دوستان کرد و به‌عنوان کسی‌که برای نخستین بار واژۀ مدنیته را وارد مقالات خود ساخت، شناخته شد. از پی بروز این رویداد، برخی از شعرای معاصر فارسی نیز بر آن شدند تا روح تاثیر پذیری را در خود مهیا بینند و در صدد ایجاد تغییر و تحول در قبال آفریده های خود برآیند.

همان بود که نیما و پیروان نظریه ادبی او، با تکیه بر دو واژه "تناسب" و " طبیعی بودن" در به کارگیری نماد‌ها، سعی به‌عمل آوردند که نمادهای کهنه و مرده شعر کلاسیک را در معناهای نو به‌کار بگمارند تا علاوه بر عمق بخشیدن به شعر، نظریه سبکی خود را نیز غنی بسازند."

( دگردیسی نمادها در شعر معاصر)

طوری‌که اشارت رفت، هدف عمده از این گرایش، پاسخ گفتن به خواست همگانی وانمود شد که از همه‌گیر شدن استبداد و اختناق در جامعه شان به ستوه آمده بودند.

• تفاوت بین سمبولیسم شعر معاصر فارسی با سمبولیسم اروپا:

ناگفته نباید گذاشت که بین مکتب سمبولیسم اروپایی و سمبولیسم شعرای معاصر فارسی، تفاوت فاحشی به نظر می‌رسد؛ چنان که " هدف سمبول در ادبیات معاصر، گرایش به واقعیت‌ها و توجه به اجتماع ( تعهد اجتماعی) است و اما سمبولیسم اروپایی، واکنشی در برابر عقل گرایی بود. در سمبولیسم اروپا به مضامین سیاسی- اجتماعی توجه مبذول نمی‌شود."

 (تحلیل و بررسی سمبل های اجتماعی در سروده‌های ابتهاج)

هدف سمبولیسم اروپا، چنان که گفته اند:

" این است که عظمت احساسات و تخیلات را با تشریحات واضح و صریح از میان نبریم و برای این کار، باید محیطی را که برای شعر لازم است، به وجود بیاوریم." ( سید حسینی، 1376: ج 2- 545)

طوری که نگاشته اند، نیما یوشیج نخستین چهرۀ ادبی بود که تحت تاثیر آن قرار گرفت. همان بود که شیوه و شگردی به نام ساده گریزی، به رمزگویی جا خوش کرد.

• هدف از ارائۀ شعر نمادین:

موتیف«شب» برای استعاره، زمینه‌ساز ارائۀ تصاویری به‌عنوان دستاویز برای ارباب قلم، به خصوص سخنسازان شب‌ستیز است که "نازک خیالی‌ها و ژرفای اندیشه و انزوای جبری و ناکامی" های آنان و بدبختی‌های جامعه و مردم را بازتاب می‌دهد.

همان‌‌گونه که اشارت رفت، یکی از ویژه گی‌های بارز و یا درونمایۀ شعر نمادین، آمیختگی آن با درد و اندوه و یاس و نومیدی است که موتیف «شب»، نماد برجستۀ آن می باشد.

به گونۀ مثال، شعری‌که در فوق ارائه شد و هم در شعر "هست شب" نیما - که با ذهنیت قوی اجتماعی و سیاسی ناشی از یاس حاکی از احساس ظلم و استبداد پرداخته شده - یکی از نمونه‌های آن شمرده می‌شود:

"هست شب
يك شب دم كرده و خاك
رنگ رخ باخته است
باد - نو باوه ي ابر - از بر كوه
سوي من تاخته است
هست شب
همچو ورم كرده تني گرم در استاده هوا
هم ازين روست نمي‌بيند
اگر گمشده‌يي راهش را
با تنش گرم، بيابان دراز
مرده را ماند در گورش تنگ
به دل سوخته من ماند
به تنم خسته
كه مي‌سوزد از هيبت تب
هست شب، آري شب."
"

 از نظر نوگرایان یا رهروان مکتب سمبولیسم، شعر خوب و برخوردار از تعهد اجتماعی همان شعری تلقی می‌شود که با نظریه اندیشمندانی چون دکتر رضا براهنی همسو باشد.

وی برای عصر نوین، اصطلاحی تراشیده به نام "عصرشب". مشارالیه برای توجیه باورش این‌گونه داد سخن داده است:

" عصر جدید را من "عصرشب" نامیده ام، به دلیل ظلمانی بودنش و به‌ظلمی همه جا گستر آلوده بودنش. به دلیل پنهانی بودن جلوه‌هایش و شبانه بودن حرکت‌ها و حکومت‌هایش. به دلیل مخالفتش با روز و روشنی و...! و من اغلب شاعران و نویسندگان نیم قرن گذشتۀ ایران را متعلق به "عصرشب" می‌دانم.[ شکی نیست که شاعران کشور ما (افغانستان) نیز از همین دسته می‌باشند.] ( براهنی 1371، ج1: 174 )

گاهی کاربرد واژۀ "شب" یا شب‌گرایی چنان در افکار نوگرایان به خصوص آنانی را که در خط اندیشۀ نیما قرار داشتند، تحت تأثیر قرار داده بود که شاعرانی را که با این خصوصیت میانۀ کمتری داشتند، از جمله چهره‌های نامدار حوزۀ ادب فارسی نظیر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، عبدالغنی دستغیب و سهراب سپهری را به تیر اتهام می‌بستند و می‌گفتند: شعری که تاریکی شب را به همراه نداشته باشد، با تعهد اجتماعی همساز نیست و یا شاعری را که از این ویژه گی برخوردار نباشد، نمی‌سزد در ردیف سخنوران راستین قرار داد!

این نکته – که بیشتر از تعصب مایه می‌گرفت- به خاطر آن متذکر گردید که رهروان نیما یوشیج "شب" را جز با رنگ منفی در نمی‌آمیزند.

اما مسلماً شاعرانی که کمتر از شب سخن گفته اند و یا نخواسته اند آن را با ردای منفی در پیچند، متهم به نداشتن تعهد اجتماعی ساخت.

شعر نمادین تعبیر دیگر این مقوله است و از جریان‌های مهم شعر معاصر شناخته می‌شود که هدف از کاربرد آن،" خلق بافتی مهم و شعری عمیق و وا داشتن خواننده به درنگ و تأمل در معنا و مفهوم شعر است."

نمادگرايي يا سمبوليسم در شعر را يكي از شيوه‌هاي ارتباط انتقال مفاهيم دانسته اند كه واژه‌ها علاوه بر معني حقيقي خود، تداعي‌گر معاني تصاوير متعددی حتي متناقض هستند كه واكنش‌هاي عاطفي احساسي گوناگونی را در ذهن خواننده القا می‌کند.

با توجه به این که بحث حاضر در محور عنصر "شب" تمرکز دارد، فلهذا از ارائۀ موتیف‌های دیگری که در آیینۀ نماد جلوه‌گری دارند، می‌پرهیزیم و شعر را در ردای قیرینۀ «شب» می‌پیچانیم که به قول استادان پورنامداریان و خسروی شکیب، نقش مهمی را در ابهام‌آفرینی دارا می‌باشد و آن‌هم به گونه‌ای که واژۀ "شب" در حکم سمبول محوری و ریشه‌ای است که چند واژۀ دیگر، و گاه زنجیرۀ زبانی یک شعر را در حکم و تسلط خود دارد، به طوری‌که درک کلیت شعر، در گرو درک واژۀ "شب" است.

(Peck,1993:17)

• ابهام یکی از ویژه‌گی‌های مکتب سمبول‌گرایی:

یکی از ویژگی های‌سمبول‌گرایی این است که منجر به عمیق شدن و دامنه دار شدن شعر می‌گردد و به میزان اعتبار آن می‌افزاید.

به قول دکترزهرا ابویسانی: "وقتی شاعر و یا نویسنده، اثری را با زبان نمادین بیان می‌کند حاصل آن یک متن منسجم پر از ابهام است که خواننده باید با تلاش و تفکر و تامل به معنا و مفهوم لایه‌های پنهانی آن برسد و این لذت‌بخش است. قولیست که نیما یوشیج موسس قالب نوین نیز بدان رفته است. وی بدین باور بود:

"آنچه عمق دارد با باطن است، باطن شعر شما با خواندن دفعۀ اول به دست نمی‌آید..."

نظریۀ نیما به این باور اتصال داشت که وی عمق بخشی در شعر را که معادل آن ابهام آفرینی می‌باشد، دارای اهمیت می‌دانست. آنچه برای "عمق بخشی" نیاز دیده می‌شود، همانا استفاده از سمبول بود، یعنی نماد!

• جلوه نماد در شعر کلاسیک:

هرگاه عناصر نمادین از جمله «شب» در اشعار شعرا مورد امعان قرار بگیرد، می‌توان به این فرایند دست یافت که موتیف یاد شده هم در شعر کلاسیک و هم در شعر معاصر، حاوی گنجینه ای از لغات و مفاهیم گوناگون می‌باشد. فلهذا باید گفت که کمتر شاعری در حوزۀ کلاسیک وجود دارد که با "شب" راز و نیازی نداشته باشد. مزید برآن " درک معنای درست شمع، پروانه، عشق، معشوق، دعا، طلوع، غروب، سحر یا سپیده، واقعه، مکاشفه، مراقبه و...، در گرو درک هالۀ معنایی "شب" قرار دارند.

تنها تفاوتی که بین اشعار کلاسیک و اشعار معاصر دیده می شود این است که موضوع نمادگرایی در شعر معاصر، جلوۀ بیش‌تر و گسترده‌تری  دارد.

با این اشاره باید افزود: هنگامی که پای سخنِ استعاره یا رمزگرایی به میان می‌آید، این به هیچ‌وجه بدان معنا نیست که شعرای متقدم از کاربرد نماد در اشعار شان گریز داشته اند، هرگز نه! بلکه آیین برخی از پیشینیان نیز مبتنی بر همین اصل بوده است که نمونه‌های آن فراوان دیده می‌شود. به گونۀ مثال هرگاه به شاهنامه - که آیینۀ بزرگی از حماسه و رزم است- نگاهی بیفگنیم، به وضوح در می‌یابیم که عنصر شب بیشترینه با کردار اهریمن پیوند دارد، فردوسی گاهی آن‌را به مار تشبیه می‌کند و زمانی هم به سایر مظاهر شر و بدی! بنگرید:

سپاه شب تیره بر دشت و راغ

یکی فرش گسترده چون پر زاغ

چو پولاد زنگارخورده سپهر

تو گفتی به قیر اندراندوده چهر

نمودم ز هرسو به چشم اهریمن

چو مار سیه باز کرده دهن.

"...قبادی" با اشاره به شعر معروف منوچهری ( شبی گیسو فروهشته به دامن...) به این باور است که در ادبیات کلاسیک معانی‌ای فراتر از تشبیه یا استعاره  و ساحتی بالا تر از حد کنایه وجود دارد. ( قبادی 1388:289)

همین‌گونه در اشعاری که از زبان نظامی گنجوی سروده آمده، عنصر"شب" در قالب تصاویر و ترکیب‌های گونه‌گونی ارائه گردیده است: ساقی شب، سیفور شب، اژدهای سیاه شب، هندوی شب، مشک سیاه شب، علم از مشک کشیدن شب، دود تیرۀ شب، قفل‌زن گنج نور، زلف عطرسای شب، جعد مشکین شب، سیه زاغ بودن شب، شب صد چشم و...!

ترکیب‌ها و تشبیهات مشارٌالیه، هم آمیخته با بار و یا تصاویر منفی است و هم با دید مثبت.

به طور نمونه توجه کنیم که مومی‌الیه در بیت زیر، از "غروب" یا مرحلۀ آغازین شب، ارائه داده، چه تصویر زیبایی را بازتاب داده است:
"شباهنگام کاهوی ختن کرد

زناف مشک خود خودرا رسن کرد"

به تابلوی دیگری از وی، نگاه می‌پاشیم:

"چو شب خون خورشید در جام کرد

در آن منزل آن شب شه آرام کرد."

همین طور بسا از شاعران دیگر که اگر خدای توفیق را رفیق این قلم ساخت، ان‌شاءالله به گونۀ مفصل تری به آن‌ها پرداخته خواهد شد.

• کاربرد موتیف «شب» درمدار زمان:

هرگاه خواسته شود به تفاوت بیشتری راجع به دوره‌های پیشین و پسین، در رابطه با "شب" پرداخته آید، بهتر خواهد بود که گفته آییم:عنصر "شب" در مدار چهار گانه زیر قابل تقسیم اند:

مدار نخست در اشعار کلاسیک و در نماد طبیعت. بدین مفهوم واژۀ "شب" در اشعار کلاسیک در نماد طبیعت جلوه دارد.

مثلاً منوچهری شب را در معنای توصیفی و به عنوان یکی از عناصر طبیعت مورد استفاده قرار داده است:

شبی گیسو فروهشته به دامن

پلاسین معجر و قیرینه گرزن

بکردار زنی زنگی که هرشب

بزاید کودکی بلغاری آن زن ....

در حالی که شاعرانی نظیر نیما آن را با معنای سیاسی و اجتماعی در آمیخته اند.

مرحله بعدی، در مفهوم نمادین از عرفان به کار رفته است. شب در مدار عرفانی به عنوان "آمال خلوت" و دستیابی به " تزکیه دورنی" تجلی می‌یابد و به قول پورنامداریان "آنچه مربوط به اصطلاحات و تعبیرات عرفانی و تفاسیر مربوط به تجربه‌های شخصی عارفان بوده، تحت عنوان رمز یا اشارات در کتاب‌هایی چون رسالات شیخ اشراق، سهروردی، ابن سینا و امثال این‌ها می‌باشد."

«در دوره‌هاي نخستين ادبيات فارسي، به دليل نگرش برون گرايانه و آفاقي شاعران و نويسندگان، نمادپردازي نادر اسـت، امـا بـا رواج ادبيات صوفيانه و عرفاني نمادگرايي رونق يافت و رو به گسترش  نهاد » (شـواليه،  ١٣٧٨ : ٢/٨٢٨)

مرحلۀ سوم، که با انعکاس آهنگ درای قافله بروز اندیشۀ نوگرایی هماهنگ شده، به معنای "گردش روزگار" به شمار رفته است.

این مرحله – همان گونه که نویسندگان "سیرتحول مفهومی شب در شعر فارسی" برآنند: " [شب] در مواجهه با مدرنیته، مفهومی ایدئولوژیک از عقب ماندگی در برابر روز، نوگرایی و نوخواهی" به خود اختیار می‌کند.

مدار واپسین یا مرحلۀ چهارمی، همراه بوده با افزایش سلطۀ سیاسی. دراین مرحله یا دورۀ جدید "شب" استعاره قرار گرفته از سیطرۀ استبداد سیاسی!

قسمی که متذکر شدیم، بحث عنصر شب در کلام شعرا ( چه متقدم و چه معاصر)، جستاری است دراز دامن و بسی گسترده و پیچیدن پیرامون آن مستلزم زمان بیشتر. خدای خامه این نارسا را برای نگاشتن آن به خصوص با رویکرد به سروده‌های دردبار شعرای معاصر دیار، یاری دهاد و شما بگویید: آمین.

..................

منابع:

1-     مفاهیم مربوط به روز وشب در شاهنامه و آثار نظامی، ( دکتر وحید مبارک)

2-     بررسی تطبیقی دلالت معنایی نمادها در ادبیات کلاسیک و اشعار شاملو، ( غلام رضا سالمیان – دانشگاه رازی، سید محمد آرتا، کارشناش ارشد دانشگاه رازی، دنیا حیدری کارشناس ارشد دانشگاه رازی.)

3-     نماد و خواستگاه آن در شعر نیما یوشیج ، ( محمد جعفریاحقی، احمد سنچونی.)

4-     جلوه‌های نمادین شب در شعر نیما و...، ( جواد رنجبر عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور، داوود نجاتی، کارشناس ارشد زبان وادبیات عربی.)

5-     بررسی و تحلیل نمادهای بخش اساطیری شاهنامه، ( دکترموسی پرنیان، استادیار زبان وادبیات فارسی دانشگاه رازی، شهرزاد بهمنی، کارشناس ارشد- دانشگاه ایلام.)

6-     تحلیل و بررسی سمبول های اجتماعی، درسروده‌های «سای»، ( دکترعلی محمدی و فاطمه کولیوند، دانشگاه ابوعلی سینا- همدان)

7-     بررسی نمادهای استبداد و خفقان در اشعار نیما یوشیج، (فاطمه استرابی کارشناس زبان وادبیات فارسی.)

8-     وصف تحلیلی شب در چکامه های منوچهری و ابن خفاجه،( سعید مهری دانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، احمد محمودی نژاد پاشاکی کارشناش ادبیات عربی.)

دگردیسی نمادها  در شعر معاصر، ( تقی پور نامداریان استاذ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و محمد خسروی شکیب، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان.)

9-     جلوه‌های نماد گرایی در شعر نیما یوشیج در تحلیل از شعر " هست شب" فاطمه راکعی، عضو هیئت علمی گروه زبان شناسی کاربردی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.)

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت