سنجر غفاری

 

پس منظرخروج وسازش خلاف تعهدات حقوقی وبین المللی امریکا

درمبارزه با تروریزم بین المللی از افغانستان

 

فصل دوم : تطبیق تیزس های مرموز ورازهای پنهانی بازی دوحه ، امریکا و امارت اسلامی طالبان .

قسمت دوم :  چهار فکتور مرموز شامل  توافقنامه دوحه که امریکا با امارت اسلامی طالبان  بستند و بدین گونه هر انچه میخواهند در چهارچوب این فاکتور های خلاف اراده ای ملی  مردم افغانستان ، سازوبرگ بازی ادامه ای حضور اش را در منطقه استحکام می بخشد که در چنین شرایط و تحمیل اهداف بعدی بازنده کیست ؟

 بدون شک عقد این توافقنامه اعتبار حقوقی و قانونمند شدن اهداف و هسته های تروریزم بین المللی را واضع نمودند و هویت حقوقی بخشیدند چونکه بعداز عقد این توافقنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد طی صدور قطعنامه ای شماره ( ۲۵۱۳) این توافقنامه را بتاریخ ۱۱مارچ سال ۲۰۲۰،با پانزده رای موافق،بدون هیچ رای مخالف را تائيد و تصویب نمودند ، به نقل از خلیلزاد نماینده خاص امریکا که توافقنامه را به نماینده گی از ایالات متحده امریکا باطالبان امضآ نمودند ، آمده است که : این قطعنامه نشانه ای حمایت جامعه جهانی از رویکرد ما برای امنیت جهان ، صلح، وحدت و حاکمیت برای مردم افغانستان است ، برعکس دیدیم که این قطعنامه عقد توافقنامه ای خاص و مرموز، عقد پیمان و تعهدات خاص و اشد محرم میان هسته های استخباراتی سازمان سیا و ای.اس.ای پاکستان تحت حمایت های پوشیده ای سازمان استخباراتی دوحه شده می تواند ، در این توافقنامه هیچگونه اراده و خواست ملی وهمگانی مردم افغانستان که از نام و آدرس شان نام برده شده است شامل نیست، دیدیم که بعداز عقد این وثیقه ای خاص چگونه برای همه هسته های مرموز تروریستان ایکه جهان متحدانه با همه توان نظامی ، اطلاعاتی و اقتصادی به نابودی شان خودرا موظف دانسته بودند ، به مقاوم سازی و قانونمندی تروریستان جرعت و قوت مدافعه و تعرض را بخشیدند ، جنگها و حملات تروریستی در سراسر کشور افغانها شدت گرفت و اداره استخباراتی پاکستان بشکل علنی در عقب یک برنامه ای آماده شده ای شان یعنی( نابودی کامل هسته های مقاومت ملی و توانائی دفاعی قوت های سه گانه امنیتی و قوای متشکله ای نظام جمهوریت در افغانستان را پیش گرفت تا اینکه بتاریخ پانزدهم اگست کودتای مرموز طالبان را یا برخلاف توقع امریکا ومتحدین ویاهم به توافق شان نظام جمهوریت ساقط گردانیده شد و طالبان بدیل این نظام که امریکا ومتحدین در عقب آن بیست سال تمام قرار داشت ساقط گردید) به چنین اجرآآت کدام تعریف علمی و حقوقی از دید بین المللی ایکه شورای امنیت سازمان ملل متحد طی صدور قطعنامه(۱۳۶۸) مجوز هجوم نظامی علیه تروریستان بین المللی رایکروز پس از حمله ای یازدهم سپتامبر  ۲۰۰۱، صادر نمودند، بعدش پس از گذشت بیست سال تحمیل جنگ و خونریزی های ایکه هزاران هزارتن از فرزندان بی گناه و غیر ملکی در افغانستان بربنیاد جنگ بین المللی با تروریزم بین المللی به کام نیستی سپرده شدند و بلاخره همین شورای امنیت سازمان ملل متحد بود که بتاریخ یازدهم مارچ ۲۰۲۰ با صدور قطعنامه ( ۲۵۱۳) آشتی امریکا با تروریستان بین المللی را بهانه ای برگشت صلح و امنیت در افغانستان و برای مردم افغانستان عنوان نموده است تعریف علمی و حقوقی این بازی و رمزضد اراده ملی افغانها چیست؟

لازم بود تادراین قطعنامه ای شورای امنیت سازمان ملل متحد عقد آتش بس فوری و بدون قید وشرط میان دوطرف جنگ ( جمهوریت و طالبان ) عنصر اساسی قبول توافقنامه به اصطلاح صلح امریکا با طالبان درج و ثابت می گردیدو ثبت اسناد حقوقی و اجندای اجلاس شورای امنیت سازمان ملل متحد بادرنظرداشت مواد قطعنامه ای شماره ( ۱۳۶۸) مورخ ۱۲، سپتامبر ۲۰۰۱ می گردید، اینکه مردم افغانستان درآن تاریخ و پس از آن قربانی این رازهای مرموز وبازی استراتیژیک قدرت های منطقوی و جهانی گردیدند و تروریزم بین المللی یک وسیله و بهانه ای این بازی بوده واست نباید پس از این شک داشت و بی باوربود؟

 اکنون که جمهوریت ساقط گردیده است و طالبان با حمایت بزرگ نظامی ، حقوقی و توانمندی اجرائیوی مسولیت رهبری نظام و ساختاریک شکل جدیدی از حکومت داری رابه حمایت پاکستان ، امریکا و اهداف پشت پرده ای بازی که دوحه و امارت ، امریکا ومتحدین شامل این پوتانسیل هستند، هیچگونه تمثیل اراده ای ملی مردم افغانستان شامل آن نبوده ونیست ، حضور یا برگشت امارت اسلامی برسرنوشت ملی وکشوری مردم افغانستان بسیار مصیبت بار گردیده است بخصوص در عرصه ای اقتصادی و تآمین حقوق اتبآ ، سپردن کاربه اهل کار، تشکیل یک نظام فراگیرملی ، شایسته سالاری و فراقومی، علمی و تخصصی این همه بحران آفرینی عامل ایجاد مشکلات و فاجعه بار برای دوکتورین سیاسی، نظامی و دیپلوماسی یا سیاست خارجی ایالات متحده امریکادر افغانستان ومنطقه است ، فراموش نکنیم که عنق بازی شامل انحراف و تحمیل و عملی شدن یک کودتای مرموز میان اتحاد استخباراتی و استراتیژیک امریکا و پاکستان را دور از تصور ندانیم ، امریکا و متحدین هرگز پیش بین سقوط همه شالوده های نظام اجتماعی و اقتصادی ، قانونیت و حاکمیت ملی در افغانستان نبودند ، این واقعیت را لازم است تا علمی و مسلکی موشگافی نمود، فراموش ننمایند آنانیکه سناریوی هجوم نظامی و بعدش بیرون شدن از برنامه ای نظامی و جنگ با تروریزم بین المللی راگره زدند با عقد توافقنامه ای صلح با طالبان آنهم مرموزانه و خلاف درنظرداشت قربانی های ملیونی مردم افغانستان طی بیست سال جنگ با تروریزم بین المللی و حمایت از ساختار بی بند وبار نظام جمهوریت ، پایمال نمودن  قانون اساسی، استقلال و آزادی ، شکست پایگاه های حقوقی آزادی بیان و دموکراسی رادر افغانستان بخصوص سرنوشت زنان ، جوانان و نوجوانان در کشورمارا پاسخگوهستند . ادامه دارد .                                                                          

 در قسمت سوم عنق بازی ،انحراف و تحمیل امارت اسلامی که بدیل جمهوریت گردیده است در وجود اساسات یک کودتای مرموز دور از تصور نمی بینیم و این راز باید افشآ و برملا گردد؟     

 سنجر غفاری                                                                                           

 دهم جنوری ۲۰۲۲ المان                

 

 

+++++++++++++

قسمت اول : عناصر عمده ای تعهدات و مجموعه ای از وظایف خاص شبکه های تروریستان طالب، القاعده ، حقانی ، داعش تحت پوشش به اصطلاح صلح طالبان و امریکا ، یا توافقنامه صلح امریکا و طالبان ( دوحه ۲۹، فبروری ۲۰۲۰ ) .

بدون شک پروژه ای طالبان یکی از عناصر  عمده و اساسی ادامه ای بازی بزرگ میان قدرت های منطقوی و جهانی بود که سالیان متمادی در افغانستان و منطقه راه اندازی گردید و مرحله وار دنبال شد، در این بازی کشورهای بزرگ و نیرمند دارای توان اقتصادی و نظامی ، اطلاعاتی و کشفی سهیم شدند ، شوروی سابق ، امریکا و متحدین ناتو ، انگلیس و سعودی چهار ضلع هویدآ و کشور های هند، چین ، پاکستان و ایران ماحول این پروژه هریک برای شان اهداف و استراتیژی ساختند و با پیوند به دیوار بزرگ قدرت های جهانی اتکا نمودند و رفتند و رقصیدند و نالیدند و بلاخره هنوز هم به مقصد نرسیدند ، شوروی ها در مراحل مختلف بازی برای رقبای خویش در افغانستان و منطقه یک محور خاص و قابل دقت بودند ، اتحاد ناتو و امریکا برای اینکه چگونه به ناکامی اهداف بزرگ بازی برسند از ضعف های سنجیده شده و تشخیص داشته ای اداره اطلاعاتی شوروی ، نیرومندی های قدرت نظامی و همچنان ضعف های اقتصادی و اجتماعی شوروی استفاده بردند ، انچه برای دشمنان تیوری کمونیزم لازمی بود ( تیوری بنیادگرائی اسلامی ) دشمنان شوروی توانست همچون تیغ زنگ سده و فرسوده از آن استفاده ای موثری نمایند، انسجام و نیرومندسازی کرکترهای افراطی و بنیادگرایان سراسرجهان اسلام یکی از ابتکارات مخالفین تیوری علمی انقلابی یا مارکسیزم لیننیزم بود که اتحاد امریکا، سعودی ، انگلیس و کتحدین ناتو دردهه هفتاد به این اسلحه ای نیازمند شان رنگ و رونق بدهند و ثیقل نمایند، همه دیدیم که سعودی و پاکستان چگونه باهم گره خورده برای بازی بزرگ به سود اهداف ضد کمونیزم منسجم نمودند  و همچون سرباز جان بکف علیه اهداف انسانی و اسلامی ملیون ها تن از مسلمانان در افغانستان ، منطقه و جهان اهداف خاص و ضد اسلامی و انسانی بازیگران استراتیژی استفاده از احساسات پاک مذهبی مسلمانان جهان را مبتکر شدند، جنگ سرد و نقش پاکستان ، سعودی و همه شیخ های عرب به دسته ای مستحکم شمشیر خونین تحت  برنامه ای جهاد  و نجات اسلام و آزادی مسلمانان از هجوم کفرو کمونیزم هسته های خونین تروریستان را بوجود آوردند و تروریزم بین المللی را خود متولد، رشد و پرورش و بلاخره به یک اهیولای خونین برای بشریت متمدن جهان امروز میراث گذاشتند ، اینکه شوروی به اضمحلال کشانیده شد، غافل بودند که روسیه ای جدید وارث شوروی را نمی توان فراموش نمود وعلیه آن بازهم به جهاد فی سبیل الله اتکا داشت ، چین نیرومند متولد بازی های کج اندیشانه و استراتیژیک یک برنامه ای کوردلیلانه بوده واست ، فراموش نکنیم که ایران و پاکستان در منطقه شمشیر دولبه ای بوجود آمده است که دست وگردن مبتکرین اش را خون آلود کردنی است ؟

امروز بحران بزرگ اقتصادی ، پروژه کویت ۱۹ ، جنگ اشباه و تروریزم بین المللی ، وجود امیرالمومنین ، تولد خلافت اسلامی یا خراسان ( داعش) ، پس منظراش برای همگان متولدین این پروژه های خونین و بیش از حد فریبنده برای خود شان ، تراژیدی بار خواهد گردید؟

 وقتی هجوم نظامی امریکا ومتحدین پس از حادثه ای سپتامبر ۲۰۰۱  واردمرحله ای عملی گردید،  بعداز شکست و اضمحلال شوروی دیدیم که  جهادیزم به جان هم افتیدند، ظهورطالبان پروژه ای مرموزی بودکه فراهم آوری حضور نظامی امریکارا عهده داربودند، القاعده ستون فقرات پروژه طالبان بود که اسامه بن لادن قبل از پروژه طالبان ستون فقرات پروژه ای جهاد افغانستان در آغوش اهداف خاص امریکا ومتحدین امتحان خوب و حاصل مثمثر داده بود؟

یقین که پروژه ای جنگ بیست ساله ای امریکا با به اصطلاح تروریزم بین المللی ادامه ای یک پروژه بود که ثابت ساخت این همه حلقات برای یک گردن تهیه و آماده گردیده است ، رسیدن امریکا و متحدین در افغانستان ومنطقه  به پیروزی استراتیژیک در جمهوریت های آسیای میانه ، علیه چین و همچنان قرار گرفتن علیه اهداف ایران ، روسیه در منطقه و جهان که قرار است درعرصه ای اقتصادی کشورچین ، درعرصه ای نظامی روسیه و درضدیت با مذهب و تقلیل نقش اعراب در سرنوشت جهان اسلام که همه در اختیار امریکا و اهداف شان قرار دارند ، ایران را میخواهد یا نمی خواهند به نیروی نیرومند و تهدید بزرگ برای عربستان ، اسرائيل در گام نخست قرار دارد، اینکه امریکا با طالبان یا عصاره ای تروریزم بین المللی که  در وجودش (القاعده ، شبکه حقانی ، داعش) مدغم گردیده است توافقنامه ای صلح را بر مبنای مذاکرات هجده ماهه میان دوطرف درگیر صورت گرفت ، در متن این توافقنامه به صراحت تاکید شده است که امریکا گروه طالبان رابه عنوان  دولت به رسمیت نمی شناسد، و دراین زمینه نام رسمی در توافقنامه ذکرنشده است ، اما بلند پایه ترین مقامات ارشد سیاسی، استخباراتی ، نظامی و اقتصادی امریکا و متحدین با طالبان دوستانه روابط داشتند و دارند و به اصطلاح مردمی ما زانوبه زانو می نشینند و رازونیازهای خاص داشتند ودارند؟

عنوان توافقنامه (آوردن صلح به افغانستان میان امارت اسلامی افغانستان که امریکا به عنوان دولت به رسمیت نمی شناسد و بنام طالبان شناخته می شوند ) آیا این طرز دید و تفکر سیاسی مقامات ارشد قصرسفید امریکا یک معما نیست ؟

در توافقنامه چهار عنصر عمده از دیدگاه این معما نویسان ثبت شده است :ـ

اول ضمانت ها و میکانیزم های علمی برای جلوگیری  استفاده  ازخاک افغانستان از سوی هیچ گروه یا فردی علیه امنیت ایالات متحده و متحدانش؟

آیا طالبان در اهیت رهبری و تشکیلاتی شان کدام شخصیت علمی و تخصصی و مسلکی ایکه درس مکتب و تحصیلات عالی علمی داشته باشند ، حقوق بین الدول ، سیاست و اقتصاد، مسلکی نظامی باشند، عدالت و قانونیت و سیاست را بدانند وجود دارد، ملا و حقوق  و سیاست بین المللی ؟؟؟؟

دوم :- ضمانت ها و میکانیزم های عملی و اعلام یک برنامه ای زمانی برای خروج تمام نیروهای خارجی از افغانستان ؟

دیدیم که قبل از خروج ،تسلیم دهی همه جغرافیای افغانستان بشمول قوت های مسلح و مهمات و تجهیزات نظامی ، ساقط نمودن جمهوریت و نظام اجتماعی در افغانستان را عملی نمودند و طالبان رابه ارگ رسانیدند؟؟؟؟                                                                                

سوم : - آغاز مذاکرات بین الاافغانی ؟                                                                           

چگونه نسخه دادند برای طالبان و چطور پروژه ساختند برای سقوط جمهوریت که باید طالبان وارد بازی جدید گردند که شدند ؟؟؟                                                                               

وچهارم :- آتش بس جامع ودایمی شامل اجندای مذاکرات بین الاافغانی ؟                                 

 ای وای که چنین کردند و دیدیم چگونه طالبان ایکه به سوراخ های پاکستان فرود بردند ، چگونه بیرون کشیدند و برای شان هویت سیاسی ، قدرت و توان نظامی و حیثیت بین المللی بخشیدند ؟؟؟           

  ادامه دارد  در بخش دوم این فصل ، روی  این چهار فاکتور ،علمی و مسلکی نظر اندازی میکنم.

جنوری 2022

   

++++++++++++++++++

فصل اول :

انگیزه وعوامل تصمیمگیری قصر سفیدبرای خروج نظامی ازافغانستان

بخش نهم :نظام سرپرست امارت اسلامی  طالبان ، نقش سازمان سیا،ای.اس.ای.، دوحه  و چهره های مرموز رهبری طالبان و جمهوریت در این بازی ؟

بدون شک پس از سقوط جمهوریت بتاریخ ۱۵ اگست سال روان ۲۰۲۱ عیسوی سایه ای تاریک وطولانی برفضای حاکمیت ملی ، استقلال و تمامیت ارضی افغانستان حاکم گردانیده شده است ،فراموش نکنیم عقب نشینی نیروهای نظامی شوروی رادر سال ۱۹۸۸ از افغانستان را که دلالان قدرت و جنگ سالاران ، ( عصاره ای جنگ سرد ) اسلحه ای خود را بسوی همدیگر گرفتند تا در دور جدید چانه زنی نمایند وبه موقعیت بهتری دست یابند ؟

اکنون یکبار دیگر این صفحه گشوده گردید، با خروج شتابزده و تاکتیکی نیروهای مسلح امریکا ومتحدین از افغانستان بازی جنگ وصلح ، دیالوگ و مزاکره ، باهجوم سریع و برنامه ریزی خاص  نیروهای مسلح طالبان ،به حمایت و هدایت مثلث مرموز( امریکا، پاکستان و چهره های خاص در جمهوریت ) آغازگردید، سقوط ولسوالی ها و مناطق استراتیژیک بخصوص بنادر تجارتی ، راه های اکمالاتی ، خصوص ترانسپورت و شاهراه های اقتصادی ایکه توسط قوت های سه گانه امنیتی تحت حمایت پنتاگون ، سازمان سیا  جهت حفاظت از جمهوریت موظف بودند همه و همه بدست طالبان قرار داده شد، جنگهای خونین نیز دراین بازی راه انداخته شده میان طالبان و قوت های مسلح جمهوریت صورت گرفت ، هزاران تن از فرزندان مردم افغانستان بشمول مردمان مسلکی و غیر نظامی کشته شدند و هزاران هزار تن از مردمان خانه و کاشانه ای شان را در این جنگها از دست دادند و سیل آوارگان داخلی این جنگ به بیش از سه صد هزار در داخل کشور طی سه  ماه های آخیر قبل از ساقط شدن جمهوریت را تاریخ در حافظه اش ثبت دارد، برعلاوه تاراج همه سازوبرگ نظامی قوت های سه گانه امنیتی نظام جمهوریت را نمی توان از فهرست جنایات جنگی و تحمیل طوفان ناهنجار استراتیژیکی و تاکتیکی مثلث خونین جمهوریت ، امارت ، برخواسته از بازی شطرنج مزاکره و دیالوگ بین ال افغانی در دوحه که خلیلزاد مدیریت اصلی و اداره ای.اس.ای، و افسران خاص سازمان سیا، اطلاعات قطر، انگلیس ها در عقب بازی دنبال نمودند فراموش ناشدنی است ، این واقعیت و تراژیدی قرن برسرنوشت همگانی یک کشور و مردمی بوده است که امریکا ومتحدین برای نابودی همه ای هسته های تروریستان بین المللی در افغانستان و منطقه تعهدات بین المللی داشتند ، همچنان امریکا با افغانستان و مردمش قرار داداستراتیژیک و توافقنامه ای امنیتی ، حمایتی ، اقتصادی و نظامی  و حقوقی جهت بوجود آوردن ثبات و صلح ، ساختار نظام سیاسی و حکومت داری بربنیاداصل دموکراسی ، آزادی بیان ، تآمین حقوق زنان و اطفال در افغانستان را در سرلوحه ای اهداف حضور نظامی شان برای مردم افغانستان تعهد و مسولیت پذیری داشتند ؟؟؟

در این بازی مجموعه آشفته از طرح های صلح  از سوی گروه ها  وشخصیت  های رقیب از جمله طرح اصلی دفتر اشرف غنی رئیس جمهوری ، طرح شورای عالی آشتی ملی ، سه طرح فریبنده و پیشکش شده ای امریکا از طریق زلمی خلیلزاد به بازی دوحه افزون گردید، اما طالبان در حمایت و کنترول و مراقبت سازمان سیا و ای.اس.ای به اصطلاح مردمی ما مرغ شان یک لنگ داشت ( با نظام کابل تحت رهبری داکتر اشرف غنی مزاکره نمی نمائیم ) ؟؟؟

یقین داشته باشید که نحوه ای بازی سقوط جمهوریت و برگشت امارت شامل این برنامه ای خاص گردیده بود ، در سطح داخلی چهره های چون حامدکرزی، داکتر عبدالله ، اشرف غنی ، خلیلزاد، چهره های خاص رهبری طالبان ،سفارت امریکا در کابل ، و در بخش  خارجی اتحاد اطلاعاتی دوحه ، سازمان سیا ، ای.اس.ای و انگلیس ها در گام نخست در پیشبرد این پروژه موظف بودند؟

عنصر اساسی بازی عقد توافقنامه ای صلح امریکا با طالبان بود که بتاریخ ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ نهائي گردیده بود، فراموش نکنیم که مواد توافقنامه سری و اشد محرم میان سازمان سیا، بخشی از اداره استخباراتی پاکستان ، تقسیم وظایف خاص برای نظامیان ایکه از افغانستان باید بیرون گردند ، بخش خاص برای شخص داکتر اشرف غنی و رهبری مرموز طالبان ایکه شامل بازی به تضمین و حمایت و مراقبت سازمان اطلاعاتی پاکستان به گروپ مزاکره کننده طالبان با امریکا به دوحه معرفی و اقامت گزیدند که شامل عباس استانگزی ، ملا غنی برادر، انس حقانی ،داکتر نعیم سخنگوی، مولوی حنفی و یک گروپ از افسران خاص اداره اطلاعاتی پاکستان که برنامه های کاری ، اسکجول ملاقات ها، پیشبرد بخش های اداری ، ثبت برنامه های کمپوتری و خاص را در دوحه دنبال نمودند ، همین اکنون نیز گروپ خاص اطلاعاتی پاکستان در همه نشست ها و دسترسی به همه اسناد و ملاقات های طالبان را رهنمود و آرشیف می نمایند ، واقعیت این است که همه ای کشورهای خارجی و متحدین امریکا در دوحه نماینده و گروپ کاری خاص و اشد محرم خویش رادر این بازی با طالبان در منطقه دارند ، سقوط نظام جمهوریت و حضور امارت ، تعین چهره های موقت در رهبری نظام کنونی و سرپرست امارت اسلامی طالبان یکی از مواد موافقتنامه ای دوحه میان امریکا و طالبان بوده واست ، فراموش نکنیم که بازدید و نقش رئیس اداره ای استخبارات پاکستان بعداز سقوط جمهوریت و استقرار حاکمیت طالبان در کابل شکل سمبولیک و انحراف کننده ای ذهنیت عام مردم افغانستان و به انحراف کشانیدن اهداف و شبکه های استخباراتی کشور های منطقه منجمله روسیه ، چین ، ایران و هند در گام نخست بوده و می باشد تا اهداف اسرار مرموز تشکیل حکومت سرپرست و اهداف مابعد بحران تحمیلی اقتصادی ، فقر وفاقه ، بلند رفتن نرخ موادغذائی ، تورم پولی ، عوامل سقوط قوت های سه گانه امنیتی کشور یا نظام جمهوریت ، سرآغاز یک مصائب جدیدی بوده می تواند تا اساس بازی و پروژه ای دوحه هنوز هم سوال برانگیز و مرموز بماند ، آنچه قابل درک است اینکه کشور های چین ، روسیه ، ایران ، هندوستان عجولانه به تشکیل کنفرانس و نشست های برای کسب اهداف عمده و مرموزاین بازی راه اندازی نمودند ، اما هیج چیزی اصول نکردند و بلاخره اسرار مرموز بیشتر مرموز گردیدتا اینکه وضع مالی و بحرات شدید اقتصادی ، بیکاری و فقر تحمیلی ، مسدود شدن دارائی های ملی مردم افغانستان شامل طرح ها و عناصر پیچیده ای بازی دوحه ، طالبان ، امریکا و پاکستان بعداز ساقط شدن جمهوریت ادامه دارد و پایان این فصل وباب بعداز پایان سال مالی ۲۰۲۱، آغاز سال مالی ۲۰۲۲، سیر خویش را دنبال می نمايبد               .

 پایان فصل اول .

                                                                                           

 در فصل دوم : تطبیق  تیزس های  مرموز و رازهای پنهانی بازی دوحه  ،میان امارت و امریکا  ؟

در بخش اول : حل بحران مالی  امارت اسلامی با امریکا را دنبال می کنیم .              

 سنجر غفاری                                                                                         

۱۱، دسامبر ۲۰۲۱   

 

 

++++

بخش هشتم : پیام نامیمون ساختارنظام سرپرست  امارت اسلامی طالبان ، پهلوهای تاریک ، زوایای خونین آن در سطح داخلی و پیش برد بازی کاذب امریکا، دوحه ، پاکستان و امارت اسلامی در این بازی رازهای ناهمگون و تحمیل مصائب جدید بر سرنوشت ملیونی مردم افغانستان پس از ساقط شدن جمهوریت و محو قوت های سه گانه امنیتی کشور ، اساسات حکومت داری و شکستن بنیاد های ارزش های ملی ، آزادی بیان و مطبوعات ، حقوق زنان و شهروندان کشور در وجود نظام امارتی طالبان ؟

 

  واقعیت این است که بشکل کنایه و هوشدار، رئیس استخبارات و لوی درستیز قوت های نظامی انگلیس ، یکعده از شخصیت های ارشد و بلند پایه بشمول صدراعظم بریتانیا دیدگه های شان در زمینه ای خروج نظامی امریکا از افغانستان و منطقه در پرده ای ابهام باقیمانده و سوال برانگیز بوده و می باشد ، رئيس استخبارات انگلیس در تازه ترین اظهاراتش گفته است : ریچاردمور اظهار نموده است که افغانستان در نتیجه ای عوامل نفوذی طالبان سقوط نکرده است ،همچنان روزنامه وال استریت  گزارش داده است که کابل وسایر شهر های افغانستان از سوی ماموران مخفی طالبان که در ادارات و شرکت های دولتی نفوذ داشتند از درون تصرف شده بود ؟

همچنان بتاریخ نهم قوس ۱۴۰۰، سه شنبه  ریچارد مور رئیس اطلاعات انگلیس به بی.بی.سی گفته است : عوامل نفوذی و شکست اطلاعاتی ، دولت پیشین افغانستان را سقوط نداده است ؟

 یقین داشته باشید که بازی و پروژه سقوط جمهوریت گره خورده است با اتحاد استخباراتی کشور های انگلیس ، پاکستان ، امریکا و قطر با طالبان و جمهوریت همه وهمه در یک کمپاین خاص و طرح ریزی های مرموزانه نقش ایفا نمودند ، زمان زیادی کارهای خاص انجام دادند و مرحله وار زمینه رابرای ساقط شدن جمهوریت وحضور مجدد طالبان خود مساعد و برنامه ریزی داشتند ونمودند، بدون شک باید دراین زمینه فاکتور های حقیقی و راز های پشت پرده ای نفوذی ماموران خاص طالبان و اداره استخباراتی پاکستان ، امریکا ، انگلیس و قطر را دوراز واقعیت ندانیم ، نخست نقش ارزنده و فعال را حامدکرزی ، داکتراشرف غنی ، داکتر خلیلزاد ، داکتر محب رئیس شورای امنیت جمهوریت و در رده های دومی داکتر عبدالله عبدالله ، حنیف اتمر وزیر خارجه جمهوریت ، استانکزی نماینده رئیس جمهور اشرف غنی با طالبان دردوحه ، داود زی نماینده ای اشرف غنی در پاکستان ، گلبدین حکمتیار چهره ای مرموز سازمان سیا و ای.اس.ای. در بدنه ای نظام بشکل مرموز پیوند داده شد و امتیازات ووظایف محرم و مرموز داشت ، که بدین گونه قدمه های را در سطح وزارت داخله ، دفاع ، امنیت ملی ، قوت های هوائي و همچنان در وجود قوماندانان قطعات خاص ایکه تحت حمایت و هدایت سازمان سیا قرار داشتند ، نکته ای مهم اینکه سفارت امریکا درکابل و اداره اطلاعاتی سازمان سیا در سطر همه هدایات و اخذ گذارشات به مسولین درجه اول نظام جمهوریت در کابل ، جناب خلیلزاد و نماینده مرموز و محرم ای.اس.ای. در دوحه با ملابرادرها و استانکزی های طالبان رازهای و پیوندهای داشتند و هنوزهم دارند که این ملت غافل و روشنفکران درعاشیه کشیده شده ای امروزی در افغانستان سالیان بعداز این تحمیل هم باورمند به اصل واقعیت ایکه چگونه دنیای فریبنده برسرنوشت ملیون هاتن از لشکر یتیم وبیوه زنان ، فامیل های شهدآ ، قربانی ملیونی مردم افغانستان طی بیش از چهل سالجنگ و بخصوص بیست سال حضور مرموز نظامی امریکادر افغانستان با پیشبرد بازی کاذب جنگ با تروریزم بین المللی که هنوزهم اهداف وزوایای تاریک و مرموزآن پنهان این حضور و جنگ وصلح با تروریزم بین المللی  از دید رقبای منطقوی و بین المللی امریکا و ناتو،بخصوص  کشورهای ( روسیه ، چین ، ایران ) در گام نخست روشن نیست ، یقین داشته باشید که فردای سرنوشت همگانی مردم افغانستان را اگرقوت های شامل این بازی با کتله ای روشنگران و کادرهای ملی و سیاسی، شخصیت های برازنده ای ملی و دانشمندان عرصه های علمی و تخصصی ، روحانیون مترقی باهم جوش و پیوند نیابند، همسایه های افغانستان بخصوص قوت های بزرگ منطقوی منجمله پاکستان ، هندوستان ، ایران ، روسیه و چین ، جهت رسیدن به اهداف خاص و برنامه های اطلاعاتی ، اقتصادی ، سیاسی و نظامی شان علیه همدیگر موظف به تخریب و تشکیل ملیشه های خاص حمایتی و تخریبی علیه همدیگر از میان لشکر فقر و بیکاری ، محتاجی و بیکاری ملیونی مردم افغانستان مصیبت سازی های را دور از تصور و بیرون از برنامه های استراتیژیک منافع و منابع خاص شان در افغانستان و منطقه نخواهند داشت؟

بدون شک که رئيس استخبارات بریتانیا بیان این واقعیت را نمودند که بیرون شدن شتاب زده ای نیروهای امریکا و بریتانیا از افغانستان که منجر به تسلط طالبان بر قدرت وحاکمیت دولتی در افغانستان گردید یک اشتباه بود ، او به گفته ای خودش صادقانه این واقعیت را بیان داشت که : ( اگرهمه اعضای شورای طالبان راجذب کرده بودیم ،اگرماهریک از آن ها را به عنوان یک مامور مخفی استخدام می کردیم ،هنوز سقوط کابل پیش بینی نمی کردیم ،زیرا طالبان این کار رانکردند ، واقعیت همین بود که بلی طالبان این کار رانکردند ، اما : - اداره اطلاعاتی و نظامی پاکستان موظف گردیده بود و این جرعت و توانائی را سازمان سیا ، اداره استخباراتی انگلیس در گام نخست برای شان دادند و رئیس سازمان استخباراتی و قوماندان همه نیروهای نظامی پاکستان افسر خاص و استخدامی اتحاد حمایتی و اطلاعاتی انگلیس و امریکا بدون شک است و می باشد که همه هسته های ارشد و رهبران تروریستان بین المللی منجمله ( القاعده ، طالبان ، شبکه حقانی ، داعش و حزب اسلامی گلبدین را در گام نخست برای پیش بردبازی های مرموز وخاص اتحاد منابع و منافع انگلیس و امریکا ، امریکا و ناتو در منطقه عهده دار و ژاندارم منطقه موظف شده اند ، اینکه کابل و رٰژیم جمهوریت ساقط گردید و امارت بدیل آن گردیده است ، پایان بازی نیست و نباید عام مردم افغانستان ، منطقه و حتی مردمان کشورهای خویش را گول خورده محاسبه داشت . ادامه دارد .       

 دربخش نهم  نظام سرپرست ، نقش سازمان سیا، ای.اس.ای ، دوحه ، چهره های خاص و مرموز این بازی در میان مقام های ارشد و مرموز امارت اسلامی ، جمهوریت رادراین بازی دنبال میکنیم.

 

سنجر غفاری   

   4.12 .2021    

+++++++++++++

بخش هفتم : پهلوهای تاریک ، زوایای خونین ، دیدگاه های تخیلی این بازی برسرنوشت ملی و حاکمیت در افغانستان .

بدون شک امروز افغانستان یک کشور ویران تحت رژیم قانون گریز طالبان که در سال ۲۰۰۱ بعداز حمله ای نظامی امریکا ساقط گردیده بود اسارت جدید اش را به ماتم کشیده ونشسته است ،فراموش نکنیم که با شعار واندیشه ای صلح مردم افغانستان در اسارت اهداف پشت پرده ای  پایان این حضور قرار داده شد، این تراژیدی قرن است ، جهانیان چگونه به نسل های بعدی در افغانستان و جهان پاسخ خواهند داشت ، تروریستان بین المللی ، قاتلین هزاران هزار انسان در افغانستان و متهم بودن به حادثه خونین سپتامبر ۲۰۰۱ که حدود بیش از سه هزارشهروندان امریکائي در اثر حملات تروریستی بر مرکز تجارتی و برج های بلند در امریکا قربانی شدند ، هزاران انستان طی بیست سال جنگ با تروریزم بین المللی در افغانستان با اجرای حملات انتحاری طالبان بشکل بی رحمانه کشته شدند و حملات و انفجارات در شفاخانه ها ، مکاتب و پوهنتون ها ، محافل عروسی و جنازه و اعزا داری ، مراسم مذهبی ، عنعنوی ، فرهنگی ، ایام عیدین و سایر جنایات نابخشودنی و اعمال ضد بشری طالبان و تروریستان را چگونه می توان با نشست و امضآ یک توافقنامه ای یکجانبه مفهوم صلح و عنوان رفتن به ثبات ، تضمین دموکراسی و دست آورد جهانی حقوق بشری و دفاع از حقوق و آزادی های بشری بخصوص زنان و اطفال در افغانستان ثبت اوراق پاکیزگی مدافعان حقوق بشر و اعلامیه ای جهانی شورای امنیت سازمان ملل متحد دررابطه به حقوق بشر بین المللی دانست ؟

واقعیت این است که دیدگاه اکثریت منابع ودانشمندان صلح و رفتن به قانونیت و عدالت و حاکمیت انسانی ، توافقنامه ای صلح امریکا و دوباره به حاکمیت کشانیدن طالبان برسرنوشت همگانی کشور و مردم افغانستان ( سرآغاز یک جنگ داخلی به تیپ سوریه ) تحمیل مصائب جدید اقتصادی ، سیاسی ،نظامی و فاجعه های جدید برای اطفال ، زنان و مادران ، جوانان و نوجوانان ، پایان دموکراسی و آزادیهای انسانی ، فرهنگی و مطبوعات ، سرآغاز یک اسارت جدید تحت عنوان آزادی و پایان جنگ است ، فراموش ننمایند انانیکه طراح این سناریو هستند، تاریخ بی رحمانه بالای شان تصمیم گیری نموده و درمرحله ای اجرائیوی آن هیچگونه دادخواهی مدار اعتبار و بخشش نیست ؟

در ادامه ای این اجراات خونین و بی نهایت خودخواهانه باید نوشت که افغانستان در منطقه همچون پوستین پدر کلان میان همه استراتیژیستان منطقوی قرار داده شده است ، رقابت های مرموزانه ای سیاسی ، نظامی و استخباراتی تحت پوشش همکاری های اقتصادی بامردم افغانستان ، رهنمودهای خاص جهت آشنائی و فراهم آوری زمینه های خاص جهت به رسمیت شناختن امارت اسلامی در این امتحان خاص وبازی رازهای کنونی را میان طالبان ، فطر ، امریکا و پاکستان در گام نخست کشور های چین ، روسیه ، ایران ، هند ، و جمهوریت های آسیای میانه  تحت غور و برنامه های خاص شان قرار داده اند و هم از نزدیکی باطالبان و هم دوربودن با طالبان رابرای شان خطر و بحران آفرینی محاسبه دارند ، اینکه کشور های فوق الزکر در حلقات خاص و محرم طالبان تماس دارند ، انچه که قطر و پاکستان و امریکا با طالبان مجنون و طالبان لیلی ای شان است ، کشورهای منطقه عاشق نیستند و هرگز عاظقانه با طالبان همزیستی نخواهند نمود ، این ناباوریها و دورنگ بودن ها برای مردم و سرنوشت ملی وکشوری افغانها تراژیدی بار است ، تاریک ترین مرحله ای ناباوری های ملی و منطقوی را امروز مردم افغانستان در سرنوشت شان لمس می نمایند ، فقر ، تنگدستی ، بیکاری و آوارگی هزازان هزارتن از کادر های جوان ، اضمحلال قوت های نظامی کشور ، تاراج فرهنگ و دسپلین در اداره و همه سطوح حیات اجتماعی اقتصادی ، سیاسی و شایسته سالاری کشور همه وهمه زوایای تاریک وتحمیلی بحران بوجود آمده ناشی از حضور و پایان نظامی امریکا در افغانستان را ثبت تاریخ حوادث خونبار بیش از چهار دهه گذشته بخصوص طی بیست سال حضور نظامی ، استخباراتی ، اقتصادی امریکا و متحدین شان در جنگ راه انداخته شده تحت عنوان مبارزه با تروریزم بین المللی دارد ، انچه امروز قابل درک است اینکه چرا باید تحمیل مصائب برعام مردم افغانستان بدین شکل صورت می گرفت ، فراموش نکنیم که مردم افغانستان تشنه ای صلح بودند و هستند ، اما صلح بدون خیر وبرکت ، صللح ایکه هویت انسانی ، اقتصادی ، سیاسی ، حکومت داری ، استقلال و تمامیت ارضی کشور مارادرپرده ای ابهام و مصیبت های همچون امروز معاصره وبلعیده باشد ، آینده تاریک ، نظام ملاهیزم و کور، چهره های غائب و مرموز حاکم برهسته ای رهبری نظام بدون برنامه ، خط مشی ملی ، اقتصادی ، سیاسی ، عاری از هرنوع طرح و برنامه ای ملی فقط و فقط تحت عنوان امارت اسلامی ، بدون امیرالمومنین و کابینه ای ملی و تخصصی ، القاب نا اشنا با کلتور ، فرهنگ ، زبان و ادبیات ملی ، اداری ( رئیس الوزرا ) یعنی چی؟؟؟؟؟

 ادامه دارد .

 در بخش هشتم نیز در این زمینه روشنی می اندازیم که درسطح داخلی و بین المللی چنین ساختار تحمیلی پیام اش برای عام ملت ما و کشورهای منطقوی و جهانی چیست ؟

   سنجر غفاری

 

 

++++++++++++++++++++

بخش ششم :- زمینه سازی های مرموز و استراتیژیک سازمان سیا و پنتاگون برای خروج نظامی از افغانستان و منطقه تا توانسته باشد رقبای منطقوی و بین المللی خود را مصروف و گول زده محاسبه نمائید اینکه انگیزه ای اساسی و تاکتیکی این خروج برملا نگردد و ضعف های مختلف ناشی از خلای مدیریت ، نابسامانی پیشبرد بازی با متحدین ، بحران اقتصادی و گسترش فساد مالی و دسترسی مافیائي مسولین رده های بلند پنتاگون، سازمان سیا و بخش های وزارت خارجه ای امریکا در افغانستان با همنوائي مهره های خاص در داخل نظامی جمهوریت تحت هدایت امریکا در افغانستان ، موجودیت سبوتاژدر همه امورات اطلاعاتی ، سیاسی ، نظامی ، اقتصادی ، عدلی و قضآيی در افغانستان که منجر به ناکامی بخش های اساسی طرح بن ، چهارچوب ساختار نظام سیاسی ، مالی و اقتصادی ، کشفی و اطلاعاتی و نظامی در افغانستان گردید.؟

  بدون شک خروج نیروهای امریکائی از افغانستان عامل فروپاشی همه هسته های رشد اجتماعی ـ اقتصادی ، سیاسی و نظامی را در افغانستان خلاف همه تعهدات بین المللی به همراه داشت ، یکی از شاخص های عمده ای این تصمیم ، (مشروعیت بخشیدن به هسته های تروریستان بین المللی که خود تعریف و تشخیص ، ثبت لیست سیاه سازمان ملل متحد ، ومتوصل شدن به اقدام نظامی علیه این هسته هارا وجیبه و اساس بوجود آوردن صلح جهانی و منطقوی ، پیروزی بروحشت و دشمنان آزادی و حقوق بشری دانسته بودند علیه تصمیم و اراده ای خودی که مدافع حقوق بشری و آزادیهای انسانی را به خود عنوان داده بودند قرار گرفت ) ، به اصطلاح مردمی ما ( لافیده نبافیده )......؟

 اکنون ثابت کردیده است که طالبان عصاره ای یک استراتیژي و تاکتیکی ناکام اهداف پشت پرده ای امریکا در افغانستان و منطقه ،جهت دنبال نمودن یک سناریوی ناموزون ، مرموز و خلاف اراده و خواست اکثریت ملیونی مردم افغانستان برنامه ریزی گردیده و بدیل جمهوریت و قوای مسلح افغانستان ، آزادی بیان ، حقوق زنان ، اطفال ، جوانان و عام مردم افغانستان که در زمینه ای رسیدن به یک باور و اعتماد ملی بیش از بیست سال قربانی های بیشمار دادند و جنگ و انواع مصائب تحمیلی اهداف پشت پرده ای امریکا را با قربانی فرزندان شان پذیرفتند، آنچه را نفرین نموده بودند و به اصطلاح مردمی ما تف ، دوباره بردهان شان  جبرآ و تحمیلن انداخته شد،( امارت طالبان ) ؟

لازم بود تا مقامات ارشد ایالات متحده قبل از تصمیمگری به اقدام نظامی علیه القاعده و طالبان به اصطلاح خود شان علیه تروریزم بین المللی اساسات همیلتونیزم ، ویلسونیزم ، جفرونیزم ، جکسونیزم که شامل دور اندیشی در سیاست خارجی ، تآمین ارتباط با مشاغل بزرگ ، توسعه اصول دموکراسی واقعی در خارج از اهداف شان در جهان ، گره نمودن اهداف ملی و بین المللی با در نظرداشت اکثریت ملی در امریکا ،و در اولویت قرار دادن امنیت اقتصادی و فزیکی مردم امریکا را که عامل بزرگی در بوجود آمدن خلا های گردیده است که امروز مردمان جهان و متحدین و مخالفیت ایالات متحده ای امریکای امروزی بخصوص مردم افغانستان دچار ناباوریهای دور از تصور شان درزمینه اینکه مقامات گذشته ای ایالات متحده ای امریکا هیچگاه همانند امروز در سطح ملی و بین المللی درزمینه ای سیاست داخلی ، اقتصادی ، خارجی ، تصمیگیری ، اطلاعاتی ، کشفی و نظامی با رقبای خویش در ضعف تصمیم و دیپلوماسی های ناکام ، سوال برانگیز، خام و ناهنجاریهای ایکه در ذهن اتباع داخل و خارج از کشور امریکا سوالاتی بوجود آمده است که: اتوریته و حیثیت ) مقامات رادر عرصه ای سیاست خارجی ، اقتصادی ، اطلاعاتی و نظامی زیر سوال قرار داده اند ؟

خروج نظامی امریکا را اگر تاکتیکی محاسبه نمائیم همچنان خام خواهد بود، تاکتیک ایکه خنجر طلائی را خود برسینه زدن ، دور از تعقل است و باور؟

فراموش ننمایند مردم و مقامات حالیه و گذشته ، بخش های اقتصادی ، دیپلوماسی ، وزارت خارجه و ارگان های حقوقی ، مالی ، سیاسی و اجتماعی بخصوص مسولین شعبات بخش افغانستان در وزارت خارجه ، اقتصاد ، تعلیم و تربیت و تحصیلات عالی ، مناسبات کلتوری میان مردمان و حکومات مختلف ایالات متحده امریکا با مردم و نظام نظام های مختلف در افغانستان از دهه چهل میلادی بخصوص دهه پنجاه ، شصت ، هفتاد میلادی که سطح باور و اعتماد ملی مردم افغانستان به مردم امریکا ، مقامات ارشد قصر سفید ودستگاه  دیپلوماسی ، علمی و فرهنگی ، اقتصادی امریکا تا کدام سطح باور و اطمینان ، علمیت و فرهنگ عالی برخوردار بود، فراموش نکنید این واقعیت راکه مردم افغانستان در پس منظر حضور نظامی ، سیاسی ، مالی و اقتصادی ، فرهنگ عالی را بیشتر و عالی تر از گذشته در انتظار بودند ، اما: هنگامیکه مقامات پنتاگون و قصر سفید با عصاره جنگ سرد یا تنظیم های مختلف جهادی متحد شدند و علیه طالبان از میل تفنگ سخن زدند ، آتش کینه و انتقام را پطرول آنداختند ، فرصت های جدید را برای دشمنان منطقوی و همسایه های افغانستان مساعد نمودند تا هریک به نوبه ای خویش آب را گل آلود نمایند و طبل جنگ و برادر کشی ، ناباوریهای مختلف قومی ، زبانی ، مذهبی ، سمتی و منطقوی را رشد بدهند که دادند ، صفوف نامتحد ملی را این تصمیم ناکام بخش های سیاسی، نظامی و اطلاعاتی قصر سفید وقت ( بوش دبلیو بوش ، پنتاگون و سازمان سیا) همه باهم گره ناموزون رادر سرنوشت همگانی مردم افغانستان بستند، جنگ سرد خود یک استراتیژی بود و رسیدن به پیروزی آن تاکتیک ، اما نباید از میخ چوبی در محکم سازی آهن و فولاد استفاده صورت می گرفت ، جفای بزرگ در عاشیه راندن قشر روشنفکران ، دموکرات ها و هسته های علمی و تخصصی بود که مقامات تصمیم گیرنده ای قصر سفید دیروزی و امروزی علیه سرنوشت ملیونی مردم افغانستان ، علیه اتوریته ای سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و سیاست خارجی ایالات متحده ای امریکا در قرن بیستم و بیت ویکم مرتکب شدند . ادامه دارد              

در بخش هفتم نیز درزمینه ای پهلوهای  تاریک و زوایای تخیلی این بازی می پردازیم .            

 سنجر غفاری                                                                            

+++++++++++++++++++

قسمت پنجم :- نیازمندی های هدفمند امریکا ، چین ، روسیه ، سعودی ، انگلیس از پاکستان در افغانستان ومنطقه .

 درحافظ ای تاریخ جنگ سرد این واقعیت را  درج شده داریم که : پاکستان را نیازمندیهای استراتیژیکی  اتحاد مشترک کشور های غربی ، عربی ، قدرت های منطقوی وجهانی  در منطقه علیه حضور نظامی اتحاد شوروی وقت در دهه هشتاد و نود میلادی و قبل از دهه هشتاد میتوان گفت از دهه شصت و هفتاد همچون کاندید خاص پیشبرد بازی بزرگ درمنطقه تحت مطالعه و تدارکات خاص قرار دادند و کودتاه های نظامی مختلف در سرنوشت نظام سیاسی همیشه اوقات گره خورده با این اهداف منطبق گردیده بود که باید نظامیان تحت اداره و حمایت انگلیس و امریکا به خواست واراده ای شان در پاکستان زمام حکوکتدتری را عهده دارگردند تا بدین گونه موجودیت جکومات نظامی و کوتا مدت از نفوذ رقبای استراتیژیک شان در منطقه بخصوص کشور چین ، هند ، ایران ، روسیه و حتی افغانستان و کشور های اروپائی جلوگیری نموده باشند ، علاتآ کشور های انگلیس و امریکا تلاش دارند و داشتند تا ماشین نظامی در پاکستان در اختیار احزاب و سازمان های بنیادگرایان افراطی اسلامی که تحت تآثیر مذهب و عقیاید تند اسلامی گشور های افریقائي و عربی بودند و هستند قرار نگیرد ، اخوان المسلمین در مصر و شاخه افریقا تلاش زیاد نمودند تا براهداف شان در پاکستان علیه هند و افغانستان ، بنگله دیش و چین ، جمهوریت های آسیای میانه نفوذ بل قوه و به خواست وصلاحیت بالایی داشته باشند ، اما موجودیت نفوذ بلند  امریکا و انگلیس در بخش های اطلاعاتی ونظامی ، اقتصادی و نفوذ سیاسی در بخش های متذکره پاکستان ، مانع خود ارادیت شان گردیدند و همه احزاب و سازمان های افراطی اخوانیزم را نیز تحت فرمان و حمایت های خاص قرار دادند که ثمره ای خوب این سازماندهی و حمایت از بنیادگرایان مختلف جهانی و منطقوی پیروزی استراتیژیک اتحاد ضد شوروی وقت در افغانستان و جهان را بیان داشت ، در این بخش لازم است تا ازنقش حمائیوی انگلیس ، امریکا ، سعودی بطور اخذ خاطر نشان نمود که هسته گذاری های خاص در میان حلقات مختلف کشفی و اطلاعاتی ، سیاسی ونظامی پاکستان را رکن نخستین ایجاد یک پایگاه متداوم استراتیژیکی شان در منطقه علیه روسیه ، هند ، چین ، افغانستان و ایران ، جمهوریت های آسیای میانه و دیوار محافظتی علیه رسیدن شوروی ها یا روسیه ای امروز به آب های گرم را واضح مینمائید ، پاکستان وقتی به ژاندارم منطقه مبدل گردید که دردهه هشتاد اتحادشوروی هجوم نظامی اش رادر افغانستان عملی ساخت ، همچنان حاکمیت تحت حمایت شوروی در افغانستان مستقر گردید و برعلاوه مناسبات میان اتحاد شوروی وقت و کشور پهناور هند به مزاخ امریکا، انگلیس و چین در گام نخست قابل پذیرش واقع نگردید، شکست سلطنت  خانواده ای پهلوی در آواخردهه هفتاد زنگ خطری بود برای استراتیژی امریکا – انگلیس و سعودی در منطقه بخصوص خلیج فارس ، بنآ پاکستان برای همگان درمنطقه قایق عبور به ابحار بزرگی از اهداف شان مبدل گردید، وقتی جنرال ضیالحق علیه ذلفقارعلی بوتو کودتای نظامی نمود و علی بوتورا زندانی و بعدآ اعدام کرد ، بازی های مرموزی در پی این کودتا و اعدام در منطقه رنگ و رونق گرفت ، ایجاد پایگاه های نظامی و تنظیم های جهادی تحت عنوان مجاهدین افغانستان و آزادی از چنگال کفر وکمونیزم ، آزادی  مسلمانان کشمیر از چنگال هندوستان و آزادی مسلمانان در ایغور چین ، این یک صحنه ای از تیاتر استراتیژیکی کشور های بزرگ جهانی و منطقوی علیه همدیگرشان بود که پاکستان در محراق همه اهداف و کرکتر های بازی قرارگرفت ، ایجاد کمپ های آوارگان از افغانستان ،  ایغورچین ،  کشمیرهندوستان ، جمهوریت های مسلمان نشین آسیای میانه ، مسلمانان از مناطق قفقاز و تارستان روسیه یا شوروی دیروز ، تشکیل نهضت های مختلف اسلامی در جمهوریت های آسیای مرکزی بخصوص تاجکستان ، ازبکستان ، آزربایجان و ترکمنستان شوروی وقت که کشورهای چون سعودی ، انگلیس و امریکا در این ایجادگری مصارف انگفتی نمودند ، پاکستان به مکتب بزرگ برای انواع فعالیت های بنیادگرائي منطقوی مبدل گردید، آنچه قابل یاد آوریست اینکه بعداز پیروزی انقلاب اسلامی تحت رهبری امام خمینی در آواخر دهه هفتاد میلادی عربستان سعودی و ایران هردو درتضاد مذهبی و عقیدتی باهم درمنطقه به رقابت های خاص پرداختند ، صدور انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه و جهان شعار وقت رهبری جمهوری اسلامی بود ، پاکستان از این ناحیه سخت دچار آشوب های مختلف مذهبی گردید، جنگهای خونین و انتقام گیری های مذهبی شهر های مختلف پاکستان را به مصیبت های خونین کشانید ، تلاش زیادی برای ایجاد و تخریش اتحاد مذهبی و فرقّه های مختلف در افغانستان میان شیعه یان و سنی ها نیز راه اندازی گردید ، هشت تنظیم جهادی تحت حمایت رهبران جمهوری اسلامی ایران برای آزادی افغانستان از چنگال کفر و کمونیزم به عقیده اخند های ایران و تحت حمایت های اطلاعاتی ، نظامی و مالی ، عقیدتی رهبری ایران علیه نظام جمهوری دیموکراتیک خلق ایجاد و شامل جنگ و غارت وویران گری همچون هفت تنظیم ساخت استخبارات پاکستان به رقابت های شان پرداختند ، خلاصه پاکستان و ایران ، عربستان و اتحاد خاص استخباراتی انگلیس و امریکا با متحدین شان در منطقه هریک به نوبه ای خویش آنتن های استراتیژیکی شان را در قلمرو پاکستان نصب و به جهت رسیدن به اهداف دور ونزدیک شان از هیچ نوع همکاریهای مالی ، تخنیکی ، اطلاعاتی و نظامی ، حتی تاسطح  اتومی ساختن اردوی پاکستان درمنطقه ، سپردن انواع سلاح مدرن و تخنیک جنگی ، اکمالات قوت های هوائي، زمینی و بحری پاکستان رادر رقابت با کشور هندوستان از هیچ کم ندانستند ، علاوتن داشتن نیروگاه بزرگ بنیادگرایان افراطی  جهانی و منطقوی ، این چریک های آزمون دیده و پرورش یافته در کمپ های خاص تحت حمایت سعودی ، انگلیس و امریکا را که پاکستان میزبان بوده و است ، برای قدرت های جهانی ومنطقوی حایز اهمیت خاص بوده واست ، بعداز پایان دهه نود وآغاز دهه  دوهزار، این چریک های آزمون دیده در افغانستان ، هندوستان ، جمهوریت های آسیای میانه ، قغفقاز روسیه ، کشورهای مختلف عربی به شکل خاص در دفاع از منابع و منافع امریکا، انگلیس ، سعودی به همکاری پاکستان قرار گرفتند و قرار دارند ، بهار عرب ، ظهور طالبان ، القاعده ، باکوحرام ، الشباب و داعش را می توان به عصاره ای جنگ سرد، بیرون شده از عنق اهداف استراتیژی اتحاد اعراب ، پاکستان ، انگلیس و امریکا از بطن سازمان اطلاعات و نظامیان پاکستان بیان نمود، جنگهای خونین در کشورهای سومالی ، سودان ، لبیا ، سوریه ، عراق ، نایجریا ، یمن ، لبنان ، فلسطین ، مصر ، الجزایر، کشور های افریقائي ، افغانستان و سایر ممالک اسلامی را که تاریخ در حافظه اش ثبت و راجستر دارد ، همه و همه از دامان استخبارات و نظامیان پاکستان متولد ، رشد و پرورش و انکشاف نموده اند و خلاصه پاکستان یگانه پایگاه و معادن تولید تروریزم بین المللی در منطقه و جهان امروزی در اختیار همه کشورهای منطقوی و جهانی قرار دارد و بدین گونه دوام حیات خویش راهمچون انگشت ششم درجغرافیای منطقه گره زده یافته است ؟

 در بخش ششم در زمینه های مختلف ساختارهای استراتیژیک بازی بعداز خروج نظامی امریکا بشکل مرموزآن که :چگونه به طالبان و امارت اسلامی باورمند شدند، به سازش تن دردادند مینویسم  ادامه دارد سنجر غفاری .

 

+++++

 

قسمت چهارم : -  ترس ووحشت همسایگان افغانستان از طالبان ، پیشگیری تاکتیک و استراتیژی خاص ، مرموز و سازش های پشت پرده ، به شکل  مخفی و علنی با حلقات خاص طالبان ، نفوذ شبکه های اطلاعاتی شان در میان حلقه رهبری ، قوماندانان وچهره های خاص و تصمیم گیرنده طالبان در افغانستان و منطقه .

نخست باید بدانیم که کشور پاکستان با افغانستان در موجودیت همه هسته های رهبری طالبان درآغوش حمایت های گوناگون خویش ترس ونیازی از طالبان دارند ویا خیر ؟

واقعیت این است که روابط بین پاکستان و افغانستان از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷ میلادی  هنگامی که افغانستان رای مخالف علیه پذیرش پاکستان در سازمان ملل متحد داشت متشنج گردید و سیاست پاکستان پیرامون افغانستان طی این مدت بحرانی ماند و همیشه پاکستان تلاش نمود تا با هندوستان و افغانستان به دیده ای یک رقیب استراتیژیکی ، سیاسی و نظامی قرار بگیرد که قرارگرفت ، پاکستان همواره کوشیده است تا دسترسی به عنق استراتیژیک در افغانستان با استفاده از جمعیت اکثریت پشتون های دوطرف دیورند به منظور تضمین استقرار یک دولت نسبتآ دوست در کابل  و جلوگیری از معاصره ای استراتیژیک خود توسط هندوستان ، تقلیل روبه افزایش مناسبات دیپلوماتیک ، اقتصادی و تجارتی هند درافغانستان و منطقه ، پایان بخشیدن حمایت های دهلی  و کابل از جنبش های جدائي طلب بلوچ و وزیر در داخل پاکستان به کمک حاکمیت تحت حمایت اش در افغانستان نیازمند است ، علاوه بر این از سال ۱۸۹۳ بدین طرف  اختلافات میان افغانستان وپاکستان روی مسله دیورند لاینحل بوده و به زخم خونین ، انتقام جویی و کدورت میان دو کشور با قوت اش باقیست ، بادر نظر داشت این واقعیت های موجوده کشور پاکستان بعداز کودتای نظامی دهه هفتاد تحت قیادت سردار محمد داود و به تعقیب آن کودتای نظامی تحت قیادت نظامیان حزب دیموکراتیک خلق افغانستان طرفدارشوروی وقت ، مقامات اطلاعاتی ونظامی پاکستان جهت تخریش پروسه ای پیشرفت های اجتماعی ، اقتصادی و تقویت زیرساخت های بنیادی در همه عرصه های زیست همگانی مردم افغانستان ، هسته های بنیادگرایان افراطی اسلامی رادرآغوش خویش رشد وپرورش نمودند و با هجوم نظامی اتحادشوروی وقت در افغانستان ، پاکستان در منطقه به ژاندارم منطقه علیه افغانستان مبدل گردید و به اصطلاح مردمی ما ( لاتری اش برآمد ) ؟

درزمینه ای مداخلات و نیات شوم پاکستان از دهه هفتاد میلادی الی امروز زبان قلم و حافظه ای تاریخ انواع جنایات صادره شده و پرورش یافته ای اداره استخباراتی و نظامی پاکستان را به وسیله ای هسته های تروریستی آموزش دیده ای شان ( تنظیم های جهادی – طالبان و داعش) ثبت دارند؟

پاکستان با خروج نظامی اتحادشوروی وقت از افغانستان تلاش های مرموزانه و چندین پروژه ای ناموفق حل وفصل سیاسی را میان گروهای تروریستی و جنگی تحت حمایت و هدایت اش را به سود رسیدن به استراتیژی خاص و هدفمند اش  راه اندازی نمود، که از جمله می توان به توافقنامه راولپندی، اسلام آباد و پشاور را عنوان نمود، پروژه های جنگی میان تنظیم های جمعیت اسلامی و حزب اسلامی گلبدین افسر مرموز و خاص اداره استخباراتی پاکستان ، پروژه  ظهور طالبان ،  تا سال ۲۰۰۱ میلادی ،زمینه سازی پروژه ای حضور نظامی امریکادر افغانستان ومنطقه ، پروژه ای ساقط نمودن امارات اسلامی طالبان بعداز حادثه خونین  سپتامبر ۲۰۰۱ در واشنگتن به سود امریکا ، بلاخره فراهم آوری تسحیلات ورود نظامی امریکا در افغانستان ومنطقه ، تشکیل اتحاد استخباراتی و استراتیژیک در منطقه در اتحاد مشترک با (انگلیس ، سعودی ، امریکا ) شامل پروژه ای آغاز جنگ نام نهاد  با تروریزم بین المللی ( القاعده و طالبان ) در حالیکه همه اعضای کلیدی و مطرح القاعده و طالبان بشمول رهبر شبکه حقانی و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار ، رهبران شاخه های تروریستان بین المللی شبکه های القاعده ، باکوحرام ، الشباب ، شاخه ای خراسان نهضت اسلامی جمهوریت های آسیای میانه رادرآغوش حمایت ، حفاظت قرار دادند ،  پروژه ای خاص و مخوف حمایت  و حفاظت از حلقات دست اول تشکیلاتی سازمان های تروریستی بین المللی بشمول رهبری شان که پس از هجوم نظامی امریکا در افغانستان و منطقه به عنوان تروریستان بین المللی و ناقضین حقوق بشر، ثبت وراجستر لیست سیاه سازمان ملل متحد گردیدند ،  بشمول اسامه بن لادن تروریست شماره اول ، ملامحمد عمر، گلبدین حکمتیار، الزوایری، حقانی و دیگران همه در حمایت و حفاظت سازمان استخباراتی پاکستان قرار گرفتند و این پروژه الی کشته شدن مرموز اسامه بن لادن و ملامحمد عمرآخند امیرالمومنین امارت اسلامی طالبان معما گونه ماند تا اینکه بخشی از این پروژه بتاریخ اول ماه می ۲۰۱۱ به هدایت بارک اوباما که در خبر آمده است علنی گردید و بعداز گذشت چند سال محدود از کشته شدن بن لادن  توسط کوماندوهای خاص امریکا در آغوش  حمایتی استخبارات پاکستان ، اسرار مرگ  امیر المومنین طالبان  ملا محمد عمر آخند نیز علنی گردید، فراموش نکنیم که پاکستان بزرگترین اسرار محرم و رازهای خاص امریکادر منطقه از سال ۱۹۴۸ بدین طرف بوده و می باشد ، انگلیس هادرمنطقه با ایالات متحده امریکادر افغانستان ومنطقه مرموزانه اتحاد و اتفاق خاص دارند ، اما حقیقت این است که پاکستان نطفه ای القا شده ای منابه و منافع استراتیژیکی هردو کشور بزرگ جهانی ، پسر خوانده ای چین و شاگر عقیدتی سعودی ها ، همراز مرموز با روس ها در منطقه بوده و است . ادامه دارد  .  

در بخش پنجم به نیاز مندی های هدفمند امریکا، چین ، روسیه ، سعودی ، انگلیس از پاکستان در افغانستان و منطقه می پردازیم .

سنجر غفاری

 

++++++++++++++++++

 

 قسمت سوم  : تحرکات وتلاش  خاص  وهدفمند کشورهای منطقه ، نیاز و چگونگی نزدیکی با حلقات مختلف طالبان ، رسیدن به اسرار پوشیده ای شان در همنوائی با طالبان در افغانستان ومنطقه ؟.

 بدون شک وقتی در استراتیژی امریکا و ناتو در افغانستان با تروریستان بین المللی منجمله القاعده و طالبان وسایر شبکه های تروریستان تغیر رونما گردید و این تغیر پس از کشته شدن مرموز اسامه بن لادن در اول ماه می سال ۲۰۱۱ ساعت هفده  به وقت گرینویچ  توسط  نیروهای خاص امریکايی در ایبت آباد پاکستان عملی گردید و این عملیات بنام عملیات ( نیزه نپتون ) نام اسراری خویش را دارد؟

لازم به یاد آوریست که بن لادن خود یکتن از چهره های خاص و مرموز سازمان سیا در ایام جنگ سرد و بازی بزرگ راه انداخته شده ای امریکا در افغانستان ، منطقه و جهان است ، فراموش نکنیم که عام مردم افغانستان و جهانیان بدین باور هستند که اسامه بن لادن افسر نیرومند و اسلحه ای مفید استخباراتی امریکا یا شمشیر عربی میان اعراب و قبايل مختلف مذاهب اسلامی در کشور های جهان سوم منجمله افغانستان برای ایالات متحده ای امریکا و اهداف پشت پرده شان موقف چراغ در تاریکی هارا داشت ، اسامه بن لادن به احتمال قوی هم اکنون حیات باشد ، دشوار است تا دانست اسرار این بازی (مرگ بن لادن و حادثه خونین سپتامبر ۲۰۰۱ در امریکا ) را که معما  ماند ؟

ایالات متحده امریکا از سال ۱۹۷۹ بدینسو به طور مستقیم و غیر مستقیم در منازعه افغانستان دخیل است ،امریکا از طریق پاکستان تمامی پروژه های خاص استخباراتی خویش را در افغانستان ومنطقه دنبال نموده و می نماید ، از تمویل تجهیز تنظیم های جهادی گرفته الی طالبان و القاعده و شبکه ای حقانی ، همه را چون تسبیح دست اش در یک تار جیل نموده و دراختیار داشته و دارد ، این یک واقعیت آفتابی است ،با فروپاشی اتحاد شوروی وقت مقامات اطلاعاتی و استخباراتی امریکا و کشور های منطقه هریک به منظور داشتن افغانستان در محور استراتیژی خاص شان تلاش های گوناگونی داشتند ، سقوط نظامی تحت رهبری ح.د.خ. افغانستان و پشت پازدن مقامات کریملن پس از فروپاشی به کتله ای بزرگ روشنفکران و کادرهای علمی و مسلکی و تخصصی تربیت شده در پوهنتون ها و اکادمی های شوروی وقت که روسیه وارث شوروی بوده واست ، افغانستان از دهه نود الی سال ۲۰۰۱ به میدان انواع استراتیژی های خونین و رقبای منطقوی و بین المللی به خونبهای ملیونی فرزندان مردم افغانستان مبدل گردید ، جنگهای تنظیمی ، افت بی بدیل تحمیل سرنوشت مردم افغانستان شد ،  کشور های پاکستان ، ایران ، سعودی ، هندوستان ، تاجکستان ، ازبکستان ، روسیه  وچین هریک در افغانستان استراتیژی خویش رادر این جنگ داخلی و تنظیمی حفظ داشتند ، امریکا همچنان با اتحاد اروپائی ناتو ، ظهور طالبان عنصر عمده و اساسی حضور مجدد امریکا  را پس از فروپاشی اتحاد شوروی وقت و پایان جنگ سرد تعریف و بنیادی نمود ، طالبان عنصر استحکام بخشیدن یک حضور دایمی امریکادر منطقه را تمثیل و عملی و اکنون حفاظت و تضمین کننده شدند؟

در فوق متذکرشدم که وقتی  خبر کشته شدن اسامه بن لادن به وسیله ای نیروهای خاص امریکائي در سراسر جهان پخش و تآئید گردید ، تلاش امریکا و متحدین ، رقبای بین المللی در زمینه ای تماس گیری و ایجاد کانال های تماس مخفی و علنی با طالبان و شبکه های مختلف به اصطلاح تروریستان بین المللی به ابتکار دشمنان شان گشوده شد، در حقیقت امر سازمان سیا هیچگاه قطع تماس و صدور هدایت و شیوه ای حمایت شان رااز طالبان و القاعده قطع ننموده بودند حتی بعداز سقوط امارت اسلامی طالبان و حضور نظامی امریکا در افغانستان ومنطقه ، اما کشور های منطقه به جذ از سازمان استخباراتی پاکستان ، همه کشور های منطقه منجمله روسیه در تلاش ایجاد کانال تماس و تآمین ارتباط و زمینه ای نفوذ به کتله های طالبان بخصوص جنگجویان شان در شمال افغانستان را ایجاد و برنامه های خاص شان را با طالبان در افغانستان دنبال نمایند ، سرگی لاوروف وزیر خارجه ای روسیه چندین بار به رسانه های داخلی و بیرون مرزی روسیه از داشتن و گرفتن تماس با طالبان پرده برداشت ، روسیه در بحران منطقوی و جهانی بخصوص در افغانستان ، عراق ، سوریه ، لبنان ، لیبی ، مصر، سعودی ، یمن نیز با امریکائي ها کنار آمدند، بدین سان در قضایای ایران و خلیج فارس ، هند وپاکستان ، افغانستان همچنان ، حالا چنان هویدا گردیده است که بر علاوه روسیه ، چین و پاکستان ، کشورهای ایران ، هندوستان ، ترکیه ، ترکمنستان ، تاجکستان ، ازبکستان نیز با طالبان به شیوه های خاص و مرموزی تماس و کانال ارتباط خویش را دارند ، اما ایالات متحده ای امریکا واقف از این تماس ها و داشتن راز های خاص و پنهان طالبان و هسته ای رهبری شان بوده و است ، فراموش نکنیم که نان ، اسلحه ، پول و پلان برناموی طالبان در اختیار سازمان استخباراتی و نظامیان پاکستان  از طریق سازمان سیا سپرده شده است ، زمانی یکی از رهبران طالبان بنام ملا منصور تلاش نمود تا مخفیانه از طریق ایران با روس ها تآ مین تماص خاص و محرمانه دور از چشم ای.اس.ای و سازمان سیا داشته باشد که  این شیوه ای عمل ملا منصور حتی برای ایران قابل قبول واقع نگردید ، ملا منصور رهبر طالبان  بعداز  تماس با روس ها از طریق ایران هنگامی ایکه بسوی بلوچستان پاکستان در حرکت بود به وسیله ای طیارات  بدون پیلوت امریکا مورد ضربات قرار گرفت و نابود گردید ، تاریخ ۲۱ ماه می ۲۰۱۶ اختر محمد منصورکه پس از مرگ ملا محمد عمر رهبری طالبان را عهده دارشده بود البته به موافقت و دستور سازمان سیا و ای.اس.ای ، ملامحمد اختر منصور زمانی معاون ملا محمد عمر ، در حاکمیت نخست طالبان وزیر هوانوردی ، و بعدآ رهبری امور نظامی طالبان را عهده دارد بود . ادامه دارد   

 در بخش جهارم نیز درزمینه ای فوق می پردازیم .                                      

سنجر غفاری                                                                                                    

+++++

 

 قسمت دوم :  انگیزه وعوامل تصمیگیری  مقامات قصر سفید برای خروج نظامی از افغانستان .

در آواخر دوران ریاست جمهوری بارک اوباما زمزمه های مبنی بر خروج نظامیان امریکا از افغانستان پخش گردید، البته این تصمصم از دولت جوبایدن نیست ، پروژه ای بیرون شدن نظامی از افغانستان نتیجه ای خاص و پس منظر دقیق تحلیل و تجزیه ای اطلاعات خاص و تحرکات سازمان سیا و متحدین درمنطقه بود که در برگیرنده ای اهداف اقتصادی ، مالی و مصارف مختلف نیروهای شان در افغانستان ومنطقه را تشکیل می داد، انچه برای شان عمده بود اینکه چگونه می توانند ذهنیت سازی نمایند تا چگونه حضور شان راگره خورده با اهداف خروج پیوند دهند و برای شان دیالوگ و پوشش خوبی داشتند و استخراج نمایند تا اصل هدف حضور همچنان محرم و اسرار انگیز بماند ، اینکه عنوان حضور مبارزه با تروریزم بین المللی ( القاعده وطالبان ) عنوان درشت یافته بود ، اما راز اصلی این حضور چیزی دیگریست ، نباید خودرا موظف دانست تابپزیریم که رسیدن به منابع طبیعی افغانستان و منطقه هدف باشد ، همچنان جمهوریت های آسیای میانه ، فراموش نکنیم که ملل جهان بیشتر از دیروز می دانند ، باید در نظر داشت که روس ها و انگلیس ها چرا بیش از صد سال درافغانستان و منطقه باهم شاخ بشاخ نشدند ، این سوال بزرگ است ، اما اقوام و ملیت ها و مذاهب مختلف رابا به وجود آوردن نظام های دلخواه خویش باهم شاخ بشاخ نمودند و عصاره ای هریک نظام و حاکمیت را که حمایت و پرتاب نمودند ، چهره و کرکتر ساختند و بلاخره خود نابود نمودند یکی از اهداف تاکتیکی شان جهت رسیدن ویا جلوگیری از رسیدن رقبای شان در منطقه علیه همدیگر استفاده بردند ، در سه مرحله ای هجوم نظامی انگلیس و جنگ افغان و انگلیس روس ها بازی پشت پرده در این جنگ داشتند ، در هجوم نظامی شوروی هادر افغانستان همچنان عکس بازی را انگلیس ها علیه روس ها استفاده بردند ، حالا دیدیم که طی بیست سال حضور نظامی امریکا ومتحدین در افغانستان و منطقه در حالیکه بیش از چهل کشور متحد امریکا را دراین پروژه اسکورت می نمود و خود حضور نظامی داشتند ، اما در جهت رسیدن به اهداف خاص وهدفمند ، سازمان سیا خود ارادیت بود و مرکز اسرار حضور و بعدش خروج نظامی از افغانستان ومنطقه رادر خور اهداف و اندیشه ای محرم خویش نگهداری نموده است ، ظهور طالبان چهار ضلع خاص داشت و دارد ( پاکستان ، انگلیس ، سعودی و امریکا ) والدین و نطفه گذاران بودند و هستند ، حالا طالبان از تاریخ تولد تا امروز کوچک و محتاج آنچه یک نوزاد دارد نیست ، حالاسن بلوغ است و مستی ، یگانه راز واسرار ظهورطالبان گره خورده ووابسته به حضور و خروج نظامی امریکا ومتحدین از افغانستان ومنطقه را می تواند بیان و رقم بزند که در این مورد نباید شک و شبعه داشت؟

بدون شک این بارک اوبامابود که بوسیله ای شان سازمان سیا تغیر استراتیژی امریکارا مبنی بر خروج نیروهایش از افغانستان رقم زد و سپس دونالد ترامپ موظف به دنبال نمودن روند پیشبرد بازی گردید و همین بود که پروژه ای فصل وباب مزاکره ودیالوگ سیاسی با طالبان را کریملن عهده دارد گردید، واشنگتن با اعلام اینکه با اهداف اش در افغانستان دسترسی پیدا نموده است ، لازم است تا یک بخشی از نیروهایش رااز افغانستان بیرون نمائید ، این سرآغازی بود که ماشین استراتیژی امریکادر افغانستان ومنطقه را به عملی شدن تاکتیک اش در حرکت بیندازد تا با طالبان و القاعده ای نابودشده و زخمی ، پارچه پارچه شده و بدون رهبری که بن لادن را خطاب نمودند گردیده است ؟

ظاهرآ در گام نخست مقامات ایالات متحده امریکا تصمیم کامل خروج نظامیان شان از افغانستان را نگرفتند ، امریکا تلاش نمود تا وضعیت خاص را در بازی خاص دیالوگ و مزاکره با طالبان طراحی نمایند که نمودند ، پنهان نمودن اسرار خاص در این حضور هنوزهم به چیز های چون پوشش خاص به مزاکرات میان طالبان و نماینده خاص و مزاکره کننده امریکا ، تشکیل پوتانسیل ضد ونقیص در زمینه ای پیش برد مزاکرات امریکا با طالبان در موجودیت نظام سیاسی و دولتی جمهوری اسلامی افغانستان که از هرلحاظ وابسته به واشنگتن بود ونیروهای نظامی ، استخباراتی ، منابع مالی و دفاعی ، حقوقی و همه ارکان نظام جمهوری اسلامی افغانستان تحت حمایت و هدایت و مراقبت واشنگتن و متحدین قرار داشت ، اینجا بازی  دوشکل هندسی داشت ، سه ضلعی وچهارضلعی ، سه ضلعی ( امریکا ، جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان ) چهار ضلعی آن عبارت بود از سازمان سیا ، ای.اس.ای، انگلیس و شیخ های عربی در قطر ) در بیرون اهداف شان متحدین و درمحور اصلی یا هسته ( امارت طالبان و جمهوریت خود گردان واشنگتن، اشرف غنی ) قرار داشت ، رازداران  اصلی  اسرار مذاکرات( داکتر خلیلزاد ، حامدکرزی، اشرف غنی و سفیر امریکا)  از جانب طالبان ( رئیس ستاد مشترک اردو و ای.اس.ای با سازمان سیا و استخبارات قطر ) ملا برادر و جمله اعضای مزاکره کننده دانه های شطرنج بودند بشمول اعضای شورای عالی صلح که بعداز توافقنامه ای صلح طالبان و امریکا تحت پوشش مزاکرات بین الاافغانی شکل گرفته بود تا ذهنیت عامه ای مردم افغانستان و جهانیان را مصروف نگهداشته باشند و به اصطلاح مردمی ما پلمه کاری وماست مالی صورت بگیرد تا اسرارو اهداف خاص پوشش اش قوی تر و مصعون گردد، فراموش نکنیم که دربعد منطقوی این بازی ، روسیه ، ایران ، چین ، هندوستان و جمهوری های آسیای میانه نیز به شکلی از اشکال تحت عنوان برگشت ثبات وتآ مین صلح درافغانستان و منطقه ، سخت مصروف گردیدند تا بتوانند همه نگرانی های شان رادر وجود باندتیزم ، تروریزم و داعش که در افغانستان سایه افگنده و قدرت بزرگ جهانی همچون امریکا و ناتو در مقابل ایولای تروریزم به سازش و آمیزش، مزاکره و مصالحه تصمیم گیری نموده و تغیر موضع کرده است سخت ناراحت بودند تا اینکه شامل پروسه ای خاص تاکتیکی بازی یا پروژه ای خروج نظامی امریکا و اهداف خروج که همانا رسیدن به توافق سیاسی و پایان رویاروئي نظامی که برنده ندارد متوصل گردیدند.

 ادامه دارد پایان قسمت دوم .                                                                           

 در قسمت سوم تحرکات و تلاش های خاص کشورهای منطقه را به برسی می گیریم که چگونه و به   کدام اساس با طالبان خود را نزدیک وهمراز اسرار خویش نمود ؟ 

 

 

قبلی

 


بالا
 
بازگشت