نیم نگاهی به سیر روشنفکری در افغانستان 

 

معروف کبیری

 

وقتی از آب، فرادست تظاهر جاریست

عشق را

                 زمزمه را

ایمان را

به کجا باید شست؟

 

                  هر گاه بخواهیم دانشواژهء روشنفکر را هزوارش کنیم ناگزیریم به دو بعد اندیشه و کنش نظر اندازیم و همین دو بعد در ذهن مان نقش بسته و جلوه گری میکند.

...و چنین می نماید که هر گاه کسی  در گسترهء روشنفکری ادعایی داشت، بایست توام با جهش هایی باشد که بارقه های آن، دگردیسی مثبتی را در جامعه رقم زند.

                 هر چند این چنین نماد هایی تا کنون بگونهء واقعی و حقیقی در جامعهء ما شاید حضوری نداشته، چند و چونی هم اگر داشته پایا و پویا نبوده است، با آنهم حضور جوانه هایی از جنبش های روشنفکری و خردگرایی را در یک سدهء اخیر، میتوان در جامعهء سنتی مان احساس کرد، که برآیند آن بر همگان هویداست.

اما از بعد اندیشه و کنش چنانیکه باید، ستودنی نیستند. گاهیکه روشنفکران پیشگام به قدرت رسیدند، بسگانگی(کثرت)سیاسی و تباری را نه تنها نتوانستند به عنوان یک نماد اصلاحات ساختاری جامعه پذیرا شوند، بلکه علنی بدان سر رزم پیش گرفتند.

 خود خشونت گرایی کرده و همواره از روشنفکری نیز بسان بعضی ارزشها و باور های اجتماعی، جهت رسیدن به قدرت و غنا بهرهء سوء جسته اند.

یعنی جریانهایی که زیر پوشش روشنفکری در چهارچوب حزب، نهاد و گروه ایجاد می شده، نبرد روشنفکرانهء شان تا زمانی پویا بوده که از قدرت و غنا بی بهره بودند، همینکه به این دو رکن حیاتی خویش دست یازیدند، دیگر از اندیشه و کنش روشنفکرانه!؟-شان خبری نمانده است.

روزی بعد، همین ها به حالت انفعال سیاسی در آمدند و سرنوشت سیاسی کشور را به دیگران وا گذاشتند. یا هم به جای اصلاح حاکمیت، آنرا بر انداختند و در پی آن خودشان هم نتوانستند ادارهء سالمی را تشکیل کنند.  مگر چنین نبوده؟

اینجاست که به گفتهء توکویل: "هنگامیکه گذشته روشنگر آتیه نیست، اندیشه در ظلمت قدم میزند." 

دقیقا گردش وارونهء ساعتگرد ها را میتوانیم در جامعهء مان بنگریم یعنی برخلاف، آینده روشنگر گذشته شاید باشد!؟ که خدارا، این ماجرای دراز دامن هرگز چنین مباد!

گونه های بارز جنبش هایی از این دست را تا کنون به چشم سر مشاهده کرده ایم، که روشنفکر هنگام به قدرت رسیدن خود به جزم اندیش و حکمران خود کامهء بدل شده که آن زمان، هیچکس یارای مبارزه با وی و اندیشه های قشری- قبیلوی اش نداشته، زیرا از رمز و راز مبارزه و مبارزین آگاهی داشته و حالا دارد "هلاکو" وار، یک به یک روشنفکران را - جهت خاموشی  وسر ببالی شان- یا می خرد و یا هم می کشد.

 در یک چنین حالتی اسطوره بافی، خیال پردازی و وضع نابسامان و انفعال سیاسی مردم را که میتوان گفت به بلوغ سیاسی نرسیده بودند- در امر به کرسی نشاندن جزم اندیشی و حکمروایی های منحصر به فرد و یا گروه را، نمیتوان ناچیز انگاشت.

این زمانی ست که کشور در یک وضع خشونتبار و عدم موجودیت فرهنگ رواداری(تسامح) سیاسی- برای زنده ماندن- دست و پا می زند.

روشنفکری در محیط مان بیشتر شباهت به عبایی می داده که اکثر مکتب رفتگان کوشیده اند آنرا به شانه اندازند، اوج تظاهر را به نمایش گذارند و آنگاه ارباب گونه حکم برانند. مگر نه؟

حالا پرسشی که در ذهن همگان باقیست اینکه: چگونه میتوان در عبا و قبای روشنفکری، اندیشه و کنش متحجرانه داشت؟

اینجاست که ثبوت قضیهء روشنفکریی نموداری رقم میخورد که نمایانگر اندیشه و کنش نادرست و کاذب گروهی با عبای روشنفکریست، که همین تفاوت کلی روشنفکر ما با روشنفکران دیگر نقاط جهان است.

روی همین نشیده بافی هاست که هرگاه بحث روشنفکری به میان می آید عوام از آن می گریزند و مکتب رفتگان امروزی هم رو می گردانند.

به گمان اغلب نیاز می رود تا نخبگان، فرهنگ روشنگری توام با تسامح و خالی از خشونت را جایگزین فرهنگ روشنفکری و سیاسی کنونی کشور کنند، تا بتوانند اعتماد جامعه را به دست آرند. 

متناسب خواهد بود اگر روشنفکران و نخبگان کشور با توجه به دور نمای مسوولیت های گاه شمارانه و چشمداشت به کنش های موثر، به روشنگری و روشن نگری بپردازند، که توجه به واقعیت های اجتماعی و فرهنگ تحمل آنرا- به عنوان جهشی روشنگرانه- نباید از یاد برد.

 چه حقایق اجتماعی در تار و پود مان گره خورده، که احساسات و نبرد تند و تیز نمیتواند برای این پیچیده گی، گره گشا گردد و جامعه را به دگر باوری و سعادت حیاتی رهنمون کند.

 فرهنگ تحمل هرگاه توام با روشنگری و روشننگری در جامعه پا بگیرد و روشنگران واقعی پیشاهنگان چنین فرهنگی باشند، بدون شک میتوان به باور های گروهی-جهت رهنمون جامعه بجانب روشنی، تمدن و دگردیسی مثبت- سمت داد و آنرا به کرسی نشاند.

در غیر آن به گفتهء دانشمندان گسترهء سیاست: "هرگاه پدیده های نا همزمان، همزمان شوند و جامعه نتواند راه حل های دموکراتیک بدان پیشکش کند، در نتیجه جامعه به خشونت می گراید."

 


بالا
 
بازگشت