خطاب به احزاب و سازمانهای سیاسی

 

خلیل رومان

 

از مدتی بدینسو تب و تاب تاسیس احزاب سیاسی در داخل و خارج کشور بالا گرفته است. بر اساس قانون احزاب و سازمانهای سیاسی حدود( ۸۵ )حزب تشکیل گردیده و یا در حال ثبت میباشند. احتمالا در خارج از افغانستان نیز نهاد ها و سازمانهای سیاسی ((فعال)) اند.

این احزاب و نهادها با برنامه ها، اهداف و اساسنامه های همگون و مشابه، گرچه از لحاظ کمی رقم درشتی را تشکیل میدهند؛ اما از لحاظ کیفی حضور چندانی در تحولات و دگرگونی های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ندارند. حتی تشکلات و هسته های تشکیلاتی و سازمانی آنها عمدتا در مرکز محدود میباشد. وسعت نظری و عملی به پیمانه سراسری ملی ندارند.

در تحلیل کلی سه نوع گرایش مرامی در برنامه های احزاب مذکور به مشاهده میرسد:

 

اول: گرایش اسلامگرایانه بر بنیاد تنظیم های جهادی سابق : این جریانات گاه به اموزش و نقد گذشته و گاه با اصرار بر راه های طی شده به تجدید سازمان پرداخته و با توجه به اوضاع ایجاد شده در افغانستان و شرایط منطقه یی و بین المللی به(( فعالیت)) سیاسی ادامه میدهند. بعضی از تنظیم های مذکور به دستجات و نهادهای متعدد تقسیم شده اند. یکتعداد دیگر هویت و برنامه قبلی خود را حفظ نموده اند.

 

دوم: گرایش قومی_مذهبی  و سمت گرایانه. جریانهای بر محورهای قومی_مذهبی و سمتی یا عرض وجود کرده اند و یا از بدنه تنظیم ها و احزاب موجود در سابق جدا گردیده اند.

 

سوم: گرایش های ملی_دموکراتیک؛ این دسته از جریان ها بر پایه اندیشه های ملی و اهداف دموکراتیک عرض اندام کرده اند که تا سراسری شدن و ایجاد احزاب فراگیر و مجهز با برنامه های مطابق نیازهای کشور فاصله زیادی در پیشرو دارند.

تقسیم بندی مذکور هدف این نگارش نیست. چند و چون هریک از گرایش های فکری به سبک و سنگین کردن زیاد نیاز دارد. بنده در صدد آنم تا از روند عمومی فکری اوضاع کنونی افغانستان تصویری ایجاد نمایم تا نتیجه گیری هایی را بر بنیاد آن ارایه دهم. قابل تذکر میدانم که در هر یک از گرایش های فکری فوق الذکر وجوه مشترکی مانند تحکیم وحدت ملی، دفاع از مصالح علیای افغانستان، دموکراسی، انتخابات آزاد، پلورالیزم سیاسی، حقوق بشر، تساوی حقوق زنان، استقلال، تمامیت ارضی، حسن همجواری..... بدرجات مختلف و متفاوت بمشاهده میرسد.

شاید افغانستان کنونی از نقطه نظر تعدد احزاب از لحاظ فورمالیته غنی ترین کشورهای جهان باشد، اما از نظر محتوی، دورنمای سیاسی و اثر گذاری بر روال سیاست در افغانستان فقیر ترین کشورها محسوب میشود. هیچ یک ازین برنامه ها نمیتواند در برگیرنده تحلیل های واقعی، حقایق موجود کشور باشد و راه حل مناسبی برای پایان دادن به عقب ماندگی های سیاسی و اقتصادی را در بر داشته باشد. با توجه به تغیراتیکه طی سالهای متمادی در اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی افغانستان، منطقه و جهان بوجود آمده است، میکانیزم ها و سنت ها کهن نمیتواند پاسخگوی نیازمندی های کشور باشد. این تغییرات از چه بحث میکنند:

 

الف: در عرصه داخلی؛

·        روی آوری مردم بسوی سیاست به پیمانه نسبتا وسیع بمثابه نوعی از دموکراتیزم؛

·        اقتصاد وابسته به خارج، مواد مخدر، ارتشا وفساد اداری؛

·        رویکار آمدن قشر جدید در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ؛

·        انقسام جامعه به محورهای قومی_مذهبی، سمتی، گروهی و گاه زبانی؛

·        تشتت در جامعه روشنفکری بحدی که برخی از روشنفکران بنام افغانستان نیز در عقب تمایلات قومی، زبانی و گروهی سنگر گرفته اند؛

·        ضرورت بازسازی عمیق در همه عرصه ها؛

 

ب: در عرصه خارجی

·        دخالت کشورهای منطقه در مسابقات اقتصادی؛

·        توجه کشورهای جهان در دستیابی به حضور دایمی در یک یا چند کشور منطقه برای کنترول بازار، ذخایر نفتی و تجارت در آسیای میانه؛

·        ضرورت جهانی شدن و صف آرایی کشورهای منطقه در پیشگیری این مسابقه و در نتیجه حصول منافع بیشتر؛

·        مبارزه با تروریزم، مواد مخدر بحیث یک استراتیژی دراز مدت؛

·        استفاده موثر از موجودیت ائتلاف بین المللی ضد تروریزم و قوای آیساف؛

·        ضرورت بازنگری علمی و واقعی سیاست خارجی افغانستان؛

با آنکه میتوان فهرست مذکور را مطول تر ساخت، اما در اینجا به همین اختصار اکتفا می گردد. احزاب و نیروهای سیاسی باید برنامه های مرامی و عملی شانرا بر بنیاد این واقعیت ها عیار سازند. توسل به راه حلهای عنعنوی و تاریخی که زمان آن گذشته است، هرگز موثر و کارا نمی تواند بود.

حال با این واقعیت مواجه هستیم که تعدد احزاب سیاسی با وجودیکه نقش موثری در روال جاری ایفا نمی کنند؛ در دراز مدت به(( جنگ هفتاد و دوملت)) خواهد انجامید. با فرض اینکه تمام مردم افغانستان بعد از اتلاف وقت و امکانات و از دست دادن فرصت های  مناسب و مساعد به (  ۸۵   ) حزب سیاسی وارد شدند، خود این انقسام فاجعه بارنخواهد بود؟ تشکیل و تاسیس حزب و سازمان سیاسی بخودی خود هدف نیست، وسیله است. اگر این وسایل متعدد در استقامت های مختلف و گاه مخالف توجیه شوند، نتیجه حاصله از آن بی نتیجه بودن خواهد بود. پس چه باید کرد تا از یکجانب وسایل به نحو بهتر و موثر بکار افتند و از جانبی هم فعالیت احزاب و سازمانهای در جهت تامین منافع و وحدت ملی افغانستان همآهنگ گردد.

برای دریافت پاسخ به (( چه باید کرد)) تاریخی فقط دو راه وجود دارد:

 

اول: با درنظرداشت مصالح علیای ملی، با گذشتن از منفعت های زود گذر شخصی و گروهی احزاب و سازمانهای سیاسی، بخصوص دموکرات ها و ملی گراها مرکز مباحثه در باره اتحاد را ایجاد نمایند. در این بحث ها روی انحلال داوطلبانه همه احزاب و سازمانهای ملی_دموکرات و ادغام آنان در یک حزب واحد در برگیرنده اهداف تجدید شده ملی بر مبنای واقعیت های افغانستان، تصمیم اتخاذ گردد.

میکانیزم بحث ها، ترتیب برنامه واحد، تقسیمات تشکیلاتی، ادغام و اعلام تصامیم میتواند از طریق هیئات رهبری احزاب ملی_دموکرات مطرح گردد.

ناگفته پیداست که فعالیت های جدا جدا، پراگنده و مقطع یی در حالیکه فرصت های مناسب حرکت بسوی دموکراسی و اعمار جامعه مدنی را ضایع میسازد، به نسبت نداشتن ظرفیت و قابلیت فراگیر، نقش موثری در ساختار سیاسی کشور ایفا نمی تواند.

دوم: اگر بنا بر ملحوضات معین، ادغام و انصراف تشکیلاتی در یک مجمع واحد ( هرآنچه نام گذاشته خواهد شد) متصور نباشد، تشکیل یک ائتلاف سراسری، با حفظ استقلال سازمانی کاملا مقدور و متصور است.

درینصورت نیز در اثر بحث ها از جانب هیئات های رهبری احزاب منشور ائتلاف ملی_دموکراتیک تهیه خواهد شد. هر یک از احزاب به سهم خویش در تحقق اهداف مشترک بذل مساعی خواهند نمود.

در هر دو حالت هدف عمده نجات کشور از نابسامانی ها و ایفای نقش موثر و محسوس در دگرگونی های عمده سیاسی میباشد.

در زمانیکه مصروف تهیه این نوشته بودم، اطلاع حاصل نمودم که ۱۲ حزب و تنظیم سیاسی مصمم به ایجاد  (( جبهه تفاهم ملی )) گردیده اند. گام خوبی است اما باید با برداشتن گامهای جدید تر و جدی تر دنبال شود.

احزاب و سازمانهای سیاسی!  برشما است تا به ندای وجدان تاریخ پاسخ شایسته بدهید. سرنوشت مسئولیت ساختمان افغانستان را به دوش احاد ملت و از جمله به عهده مسوولان آگاه گذاشته است. از فعالیت سیاسی متفرق بی نتیجه، وقت ضایع کن و پراگنده بپرهیزید. اگر در راه تان حقانیت موجود است و پرده پوشی های سیاسی، مصلحت گرایی، منافع شخصی، تکروی و انحصار طلبی در کار نیست، اتحاد نیرومند و پایدار اهل سیاست افغانستان را بدور محور منافع علیای کشور و وحدت ملی، بوجود آورید.

نگارنده در حال حاضر تعلق عملی به هیچ حزب و سازمان سیاسی داخل و خارج کشور ندارم، برآنم که حرکت های ضعیف و متفرق میتواند و باید بتواند اتحاد نیرومند، وسیع، سراسری و دارای حضور باالفعل و با القوه را در سرنوشت کشور بوجود آورد. درین راه اگر به مشوره های اینجانب ضرورت افتد، به حکم وظیفه ملی و وطنی در ارایه آن فروگذاشت نخواهم نمود.

 

 

خلیل رومان

کابل _ افغانستان

حمل 1384

 

ایمیل: khroman2003@yahoo.com 

تیلفون:070279866

 

 


بالا
 
بازگشت