دکتر رازق رویین

 

سخنی پیرامون کتابهای درسی  زبان و ادبیات

 

           خوشبختانه امروزه از برکت پدیده انترنت ،  صدا و سخن یاران صاحب درد ما از هرگوشه وکنار جهان از راه سایتهای انترنتی ونشرات مطبوع ،  به ما میرسد ومیبینیم و میخوانیم که مغز های فعالی هم با دلسوزی از هر سویی تلاشهایی را به کار بسته اند تا هرچه بهتر وزودتر دردهای متراکم اجتماعی مان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند ودردی  به درمانی برسد وکشور عقب نگهداشته شده ما از تسلط عوامل باز دارنده یی ازجمله استیلای طرزتفکر قبایلی وسیستم فرهنگی حاکم آن بر زندگی امروز که به هیچوجه با خواست زمان سازگاری ندارد، رهایی یابد وآهسته آهسته خود را به شاهراه رشد و بالندگی اجتماعی برساند تاباشد ماهم در صف جوامع صاحب نام ونشان امروز بایستیم وآنسانکه درگذشته در میان خانواده بشری جایگاه والایی را به خود اختصاص داده بودیم ، امروزه نیز بدان جایگاه والا که شایسته اش بوده ایم ، دوباره برسیم .  زیرا جامعه در بسته سیستم قبایلی ،راه امکان بازنگری و  پیشنهاد ارزشهای نوین را مطابق به نیاز جامعه و زمان ، بسته بود وتابو هایی را بر مطبوعات و رسانه های گروهی و سیستم آموزش وپرورش کشور تحمیل کرده بود که متآسفانه آن سنگواره هنجارهای پوسیده  و ظالمانه تاهنوز هم از سوی برخی  نهاد های اجتماعی- سیاسی و فرهنگی عقبگرا که تداوم آن سیستم را برای بقای سیاسی خویش لازمی می پندارند ، پی گرفته می شود .

     برای رسیدن به یک زندگی پر بار همراه با کار وابتکار  انسانی ، بیش از همه نیاز مند بر پایی یک سیستم آموزش وپرورش دیموکراتیک آزاد و متکی به فرهنگ ملی هستیم .

         سنگ تهداب آینده خوب یا خراب ، زشت یا زیبا ، انسانی یا ظالمانه از سویی به سیستم آموزش وپرورش  هرکشوری وابسته است . زیرا آینده هر کشور به نسلی متعلق است که در راهند . این نسل باید همسو با خواستهای زمان خود حرکت کند آگاه وخردمند  باشد.  فرهنگ خودش وفرهنگ جهان پیرامونش را نیک بشناسد و از نیرنگهای ظاهر فریب دوست نمایان دشمنکام  نیز بی خبر نباشد . در غیر آنصورت جامعه از همپایی با نیاز های تاریخی خودش باز می ماند . این نسل باید نسلی باشد آگاه از دیروز و امروز و فردای خودش . واین نمی شود مگر آنکه چراغ معرفتی نیرومند  همین امروز فرا راهش قرار نگیرد .

         سیستم آموزش وپرورش کشور در سه دهه اخیر صدمات بزرگی دیده است . اکنون که جامعه آرام آرام به سوی پایه گذاری یک سیستم حقوقی و برپایی یک نظم قانونی در حرکت است و وزارتی هم به نام وزارت تعلیم وتربیه به کار آغاز نموده است و آقای قرقین که خود در  روزگاری از وابسته گان سیستم آموزش وپرورش کشور بود در راس قرار دارد باید با دلسوزی وواقعبینی  از همین اکنون  زیر بنای سیستم تعلیم و تربیه مدرن ، ملی وهماهنگ با سیستم جهانی ریخته شود تا فرزندان این آب و خاک نیز بتوانند در پهلوی دیگر کشورهای جهان به پای خویش بیایستند و از حالت درماندگی وسر خورده گی حقارت بار بدر آیند .

      برخیها از روی ناباوری و محافظه کاری معتقدند که جامعه ما در آن مرحله از آگاهی وبلوغ فکری نرسیده است تا یک نظام پیشرفته تعلیم وتربیه را بپذیرد .

من برآنم که سیستم تعلیم وتربیه هرگز نمی تواند به بهانه های نبود( شرایط) وامکانات زمینگیر گردد . نصاب تعلیمی هر کشوری مجبور است در جهان امروزهمنوا با موازین علمی جهانی تعیین وتبیین گردد یا باید کم وبیش دارای سطح هماهنگی با آنها . هرگاه ما نتوانیم مثلاٌ  در دوره بکلوریا شاگردان خود را دررشته های گوناگون دانشهای تخصصی عملی ونظری ظرفیتهای لازم آگاهی را بدهیم ، آنان نخواهند توانست در دیگر کشور ها به در جات بلند تر علمی دست یابند . نصاب تعلیمی هیچ کشوری در جهان امروز  نمی تواند و حق ندارد از ستاندرد بین المللی جدا حرکت کند .

        این درست است که امروزه افغانستان در شمارعقب مانده ترین کشور ها قرار دارد ولی  باور به این داریم  که کودکان ما ونوجوانان ما و جوانان ما در سطح جهانی از لحاظ داشتن استعداد های انسانی از هیچ کشوری دیگر عقب نمی ماند . یک بررسی کوتاه از وضعیت دانشجویان پناهنده ما در کشور های خارج ، درستی این گفته را به اثبات خواهد رساند .  این سخن از سر احساسات نیست . کودکان وجوانان پناهنده افغانستانی وقتی پای شان به مکتب و دانشکده و دانشگاهی  رسیده ، غالبا نتایج بلندی رانسبت به همقطارانشان به دست آورده اند  .

        من موجودیت امکانات و شرایط بهتر آموزشی را برای پیشرفت سریعتر سیستم آموزشی رد نمی کنم  ولی آنرا عمده نمی دانم . عمده داشتن نصاب درست وسنجیده شده علمیست که تضمین جدی برای ارتقای سطح آگاهی شاگردان می باشد . مسایل دیگر چون کمبود وسایل ، استادان وغیره پدیده های گذراهستند . شما هرگاه در مدرن ترین ساختمان با آماده ترین امکانات و شرایط هم در س بخوانید ولی درس و آموزشهای شما فاقد کیفیت وظرفیت علمی باشد کار تان به جایی نمی رسد و جامعه نمیتواند به حرکت تکاملی  بایسته برسد.  برای این که مامول جامعه بر آورده گردد و ملت از دایره عقب افتادگی بدر آید بایست بر نصاب تعلیمی که با نیاززمان و مکان هماهنگ باشد اتکا گردد . در گام نخست مواد درسی را باید از نفوذ اندیشه ها و تفکرات عقب مانده و تاریخ زده رهاساخت. در این امر نباید دو دلی را بخود راه داد . چه در علوم ساینسی و چه علوم اجتماعی هرگاه نیت ما دوری ازحالت عقب مانده گی و گمراهی کودکان و جوانان ما باشد میتوانیم از راه پی ریزی یک نصاب تعلیمی درست ملی ، علمی و انسانی موثریت آموزش وپرورش مان را در همین چند سال آینده به چشم سر ببینیم و آنرا لمس کنیم . میدانیم که برای بهبود بخشیدن به وضعیت آموزش و پرورش سه عامل عمده است :

     یک - نصاب تعلیمی پیشرفته ، دو- آموزگاران آگاه و مسلکی ، سه - مواد درسی ( کتاب و وسایل ممد درس )  .

 در اینجا میخواهم بدون در نظر گرفتن عامل خوب ویا بد سیاست های گذشته و اکنون ، به بررسی مختصر عامل نصاب تعلیمی  میپردازم. تو خواه ازسخنم پند گیر خواه ملال .

     من شاهد سه دوره با سه گونه نصاب تعلیمی بوده و هستم . دوره  نصاب تعلیمی پیسکوران آمریکایی ، دوره نصاب تعلیمی مشاوران روسی و اکنون دوره نصاب تعلیمی مذهبیون جهادی . 

       در دوره تطبیق نصابی که با همکاری مشاوران و پیسکوران آمریکایی در افغانستان عملی شد ، ( دوره ظاهرشاهی ) عقب مانده  ترین شیوه ها و کند ترین متود های درسی در کشور رایج ساخته شد که شاگردان را به هیچ گونه درک و دریافت علمی وعملی رهنمون نمی گشت . دانشجویان و معلمان هردو به اصطلاح کلوخ بر آب می گذاشتند ومی گذشتند .  کتابهای دروس اجتماعی همه انباری از مواد تصادفی بی هرگونه پیوستگی علمی و عملی وبدون پیوند درجات ارتقای سویه و آگاهی متودیک دانشجویان ، سر هم بندی شده بودند . چون دولت وقت هرگز نخواست ونیز نمی خواست جامعه از خواب غفلت بیدار گردد و بر راه پیشرفت اجتماعی و مدنی گام بگذارد .  نظام آموزشی کشور  یک نظام بیروح و  و از درون پوسیده بود . هرچند در ظاهر یک نظام آزاد تلقی می گشت .

           در دوره  نصاب تعلیمی مشاوران روسی  متود درسی از بنیان بر هم زده شد . هرچند روسها میکوشیدند با احتیاط عمل کنند وسیستم آموزش وپرورش را مطابق میل خودشان شکل دهند ولی در عمل نتوانستند در این زمینه پیروزی به دست بیاورند . زیرا جامعه در اثر اعمال ناشیانه افراط گرایان تازه به دوران رسیده دولتی ، با چالشهای نوینی دست وگریبان بود و عنصر تحول جدید را نمی توانست برتابد و آنرا بیازماید .

        در آغاز برای آموزش نصاب تعلیمی جدید سمینار ها و کورسهای کوتاه مدت تدریس متود جدید درسی توسط  استادان آسیای میانه شوروی چون متخصصان بیشترتاجک و ازبک وکمتر روس که تا حدودی با آداب و سنن مرد م افغانستان آشنایی ونزدیکی داشتند ، در سراسر کشور برپاگشت که تا اندازه یی با موفقیت همراه بود . کتابهای درسی یکجا با متود های جدید درسی تالیف گردید وبه دسترس آموزگاران و شاگردان قرار گرفت . در عرصه زبانهای ملی مردم افغانستان با مسولیت برخورد صورت گرفت . کتب درسی به زبانهای ازبکی ، ترکمنی ، بلوچی ، پشتو و دری تالیف و چاپ شدند  که به استثنای کتابهای تاریخ و جامعه شناسی و اقتصاد وسیاست که برمباحث ایدئولوژیکی استوار بودند ، غالباٌ بر مبنای خصوصیات علمی و مسایل ملی رقم زده شدند . استثناٌ در کدر تالیف و ترجمه از همان آغاز شخصیتهای ملی کشور به کار گماده شدند آنان با وجود محدودیتهای معین کاری ، دست به دست هم داده و با آگاهانه گی برای نگارش کتابهای درسی علوم ساینسی ، زبان و تاریخ ادبیات کشور به  کار خود ادامه دادند. اینان اکثراٌ ازاعضای حزب حاکم نبودند و صرفاٌ برای زنده ساختن مفاخر علمی -  ملی وتاریخی عمدا فراموش ساخته شده کشور، کشوری که به تازه گی در راهی دیگر گونه وناشناخته افتاده بود ، تلاش می نمودند ،که درین برهه ، عامل بسیار مهمی می تواند تلقی  گردد .

          در گذشته مشخصاٌ در زمینه ادبیات ، اصولاٌ برای مکاتب حتا میتوانم گفت برای دانشکده زبان وادبیات، تاریخ ادبیاتی مدون وعلمی به گونه کرنولوژیک وجود نداشت که متاسفانه تا هم اکنون نیز چنین است . تا شاگردان مکاتب و دانشکده ادبیات ازآن ها آموزش اصولی و سیستماتیک میدیدند  وازگذشته پربار وغنامند شان آگاه میگشتند .  از شخصیتهای علمی و ادبی چون ناصر خسرو البیرونی ، فردوسی ، مولوی ، ودیگرا ن جز یاد کرد های پراکنده و بدون بررسی تاریخی صورت نمی گرفت  . ارزش و اهمیت میراث فرهنگی آنان هرگز برای نسل بالنده کشورمعرفی نگردید .  کتابهای درسی را که باز میکردی،  انبوه نمونه های شعر ونثر را می دیدی که یکی از مشرق ودیگری از مغرب بدون درنظر گرفتن تسلسل وپیوستگی زمانی تاریخی وبدون داشتن پیوند های ارگانیک فراهم آمده بودند. کتابهای درسی ادبیات ،فقط از لحاظ درجات صنفی از هم دیگر میتوانست تفکیک شوند ، درونمایه ها همه یکسان بودند .  آنهارا  فقط میتوان به عنوان ممد درسی تلقی کرد وبس  .   نمونه های نظم و نثربه نام  : قرائت دری برای صنف هفتم ، قرائت دری برای صنف هشتم ، قرائت دری برای صنف نهم ، قرائت دری برای . . . وبه گفته عربها ،  قس علهذا . و نمونه ها هم غالباٌ بسته به یک نوع اخلاق درویش منشانه فارغ از دنیا و بسته به آخرت بودند . 

     و اما در  دوره بعدی ، می توان گفت کتابهای درسی ( منهای کتابهای تاریخ و جامعه شناسی و سیاست و اقتصاد ) به ویژه زبان و ادبیات بر اساس کار سیستماتیک و بسته به یک متود علمی با دوره بندی معین تاریخ آغازگشت . در زبان دری و پشتو و ازبیکی ویژه گیهای صرفی و نحوی این زبانها با آوردن مثالهای نگارشی روزمره  وزنده ، مورد بررسی قرار گرفت . در گذشته در باره نحو زبان دری وپشتو بحث جداگانه ودر خور صورت نگرفته بود و هیچکسی تا آن زمان سیمانتیک زبانهای کشور را مورد پژوهش مستقل قرار نداده بود زیرا  آنرا همواره به عنوان یک جز کم اهمیت دستور زبان وبه گونه مختلط با بخش صرفی می نگریستند  یعنی صرف و نحو به گونه متداخل مورد بحث قرار می گرفتند  ونه به عنوان یک عنصر زنده ، مستقل و قابل کار برد ودر خور توجه واهمیت . برای از میان برداشتن این کمبود در سال 1360 از سوی دانشمند تاجکستانی آقای محمدالله لطف کتابی به نام  « دستور زبان دری نحو » تالیف گردید و به دسترس استادان و آموزگاران قرار داده شد . همچنین گروه پژوهشگران جوان آقایان خلیل رستاقی ، عمر زاهدی ، و عبدالعلی تابع به کار پژوهشی در زمینه تدوین کتابهای (زبان دری ) برای صنوف گوناگون مکاتب کشور دست زدند که ثمرات ماندگاری برای شاگردان مکاتب کشور در پی داشت .

       همچنان برای نخستین بار برای معرفی ادبیات غنامند کشور چه ادبیات دری چه ادبیات پشتو  و ازبکی وترکمنی ، با بکار گیری متود علمی در سه بخش فلکلور ، کلاسیک و معاصر کتابهای ارزنده یی به نامهای( خوانش دری ) از صنف دوم تا چهارم و به نام (ادبیات دری )یا پشتوو یا .... از صنف پنجم تا صنف هفتم و به نام   ( تاریخ ادبیات ) از صنف هشتم تا صنف دهم توسط ادبیات شناسان واستادان ادبیات معاصر کشور تالیف گردید که در این تلاش و کوشش و فراهم آوری زمینه خوب این دگر گونی ،  آقای دستگیر پنجشیری نخستین وزیرمعارف کشور و آقای محمد طاهر بدخشی نخستین رییس تالیف و ترجمه نقش شایسته و انسانی خویش را ادا کردند . با وجود آنکه هنوز استادان هردو رشته ( زبان و ادبیات ) آماده گی های لازم تدریس را نداشتند وبنابه گفته معروف در گذشته (هر آنکه کاری نمی یافت معلم می شد) ، برخی از استادان آگاه با شادمانی از متودجدید  و کتابهای نو درسی استقبال کردند و با تحرک بیشتر به کار تدریس و آموزش شاگردان خویش  پرداختند . کتاب الفبای جدید دری را پیرمرد بزرگوار استاد رحیل دولتشاهی تالیف نمود .   (در دوره حفیظالله امین آقايان رحیل دولتشاهی ومحمد طاهر بدخشی ،  به همین جرم ، به کشتار گاه برده شدند ودیگر بر نگشتند ) کتاب (خوانش )برای صنوف دوم و سوم و(ادبیات دری )برای صنوف پنجم وششم  و (تاریخ ادبیات دری ) را برای صنوف هشتم ونهم (بخش نخست آن) را بنده تالیف کردم وکتاب (خوانش)صنف چهارم را آقای پویا فاریابی و( ادبیات دری )برای صنف هفتم را آقای واصف باختری تالیف نمودند .  

        و اما اینکه این اقدامات نیک به خاطر دست نشانده بودن ووابسته بودن رژیم نتوانست به موفقیت دیر پایی برسد هم عوامل ناسالم بیرونی هم عوامل ناسازگار داخلی ، کار آموزش و پرورش فرزندان تشنه کام ملت را یکبار دیگر به قهقرا سوق داد  .

          اکنون تا جایی که بنده مشاهده می کنم به نظر می رسد . روحانی نمایانی که دستی به سیاست دارند  و از تحول وتغییر جامعه عقب نگهداشته شده و بیسواد بیمناکند ،  به هیچ صورت در ترویج معارف ملی و آگاهی دهنده نمی کوشند. به ویژه از نشر ادبیات زنده ، متحول ، و سازنده جلوگیری مینمایند . چند تاکتاب درسی ( به نام دری ) که در سالیان پسین به کمک ایالات متحده آمریکا چاپ وبرای وزارت معارف کشور اهدا ، شده اند ، از همان سیستم عقب مانده متودیک دوره شاهی پیروی نموده و انباری از مفاهیم نامرتبط  نظم ونثر را ( به اضافه اغلاط سرسام آور متنی )در کنار هم چیده وبه چاپ سپرده اند و جالب تر آنکه در مقدمه کتابهای درسی کنونی چنین می خوانیم : « باجامعه و زمان ما موافق بوده و محتوای آن بتواند تفکر سالم در اندیشه کودکان ، نوجوانان وجوانان دانش آموز را با روشهای دانش نوین آشنا سازد . جوانان ما باید با انکشافات علوم وپیشرفت تمدن معاصر آشنایی داشته و با عزم راسخ تحولات جدیدو مثبتی را که به میان آمده مستفید گردیده ودر آینده در ساختار افغانستان نوین بخاطر ایجاد جامعه مدنی علاوه بر تحولات ، ساینس و تکنالوژی ...علوم انسانی ، حقوق بشر ، صلح . . در او.لیت کار های آموزشی شان قرار بگیرد . مقدمه - دری صنف یازدهم » ایکاش این گفته های نیکو یکی از هزارش در متن کتاب خودشرا می نمایاند که شاگردان کشور واقعاً  در قرن تکنالوژی جهانشمول ماهواره یی و انترنتی میخواهند  به سر ببرند و نه در  قرون اولیه اسلامی .  یعنی در عصر خودشان با همه آگاهیهای لازم از گذشته و حال کشور وادب پر غنای آن و تاریخ ادبیاتی که با داشتن شخصیتهای جهانی اش که حتا بیگانه گان به آنان افتخار می کنند. . ولی متاسفانه از دامان این کتابهای به ظاهر آراسته هرگز نخواهند دانست که ارزش خلاقیتهای آفرینشگرانی چون فردوسی و ناصر خسرو  ورابعه و شهید و ابوشکور بلخی ، مولانا و بیدل در کجاست و ما کی بوده ایم و چگونه زیسته ایم .  متاسفانه این کتابها برای جوانان ما جز درس از خود بیگانه گی ، درسی دیگر ندارد . بیم آن در میان است که ازین پس شیوه های استعمار انگليسی یکبار دیگر به کشور بلادیده ما ، ارمغان آورده شود .زیرا تلقین شبه ادبیات به جای خود ادبیات راهی دارد به سوی از خود بیگانه گی . ما حق نداریم دینیات را به جای ادبیات و ادبیات را به صورت متنهای نا مربوط وآنهم صرفاٌ برای  التذاذ خوانشی ، به خورد دانشجویان خود بدهیم . این ملت اگر مادتاٌ فقیر است معناٌ فقیر نیست وهرگز نبوده است . ما عشق به فرهنگ را در خون خود و فرزندان خود داریم . واین را در درازای تاریخ به اثبات رسانده ایم هرچند که امروزه همه را ازدست ما به غارت برده اند . نام مارا ، نام وطن مارا ، شخصیتهای علمی وفرهنگی مارا چه همسایه های ما ، چه خودیها ی  نادان ما از ما گرفته اند .  ما  به رهبران  هشیار و آگاهی چون مسعود ازجان گذشته و همین همسایه نزدیک ما امام علی رحمانوف  که با داشتن گذشته کمونستی اش توانست ملت خودش را متحد گرداند و فرهنگ گسترده دامانش را در همه ابعاد گسترش دهد و قلمرو فرهنگی اجدادی اشرا که امروزه چند پارچه شده است در پی اتحاد آن بر آید ، ضرورت داریم . تا نا صالحان در کمین نشسته دور ونزدیک نتوانند آن پیکره تنومند خارایین فرهنگی را ازهم بدرد   . ما به رهبران از خود گذر وصاحب درد و  دلسوزی نیاز داریم که  وطن وملت خود شانرا دوست بدارند و با آن  معامله سیاسی نکنند و  برای بقای چند روزهء خود وخانواده و وابسته گانشان از همه چیز  نگذرند و  بدانند که :

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش      باز جوید روزگار وصل خویش

اگر کسانی میخواهند ما را از اصل مان جدا سازند ، بدانند که در فردای دور یا نزدیک ، ما به اصل خود مان خواهیم رسید .

.  پس ،  از زبان شاعر درد آشنای ما رازق فانی بگوییم واین مقال راببندیم که  :

                                                                                            

    تا هنوز از خاک

    ریشهء گلبته ها گم نشده

    باغ  وقتی که در آتش می سوخت

    نو نهالی چه دلاور میخواند :

    سوختن مرحلهء دیگری از رویش ماست !

    باید از سر  رویید . .                                                                            

 


بالا
 
بازگشت