سخنراني احمد ولي مسعود

پيرامون تجليل ازنـوروز

و بررسي اوضاع سياسي در كشور

                                                            درجمع افغانهاي مقيم لندن

 بسم الله الرحمن الرحيم

هموطنان عزيز، حضار محترم!

قبل از همه حلول سال نو و آغاز بهار و نوروز را به همهء تان تبريك مي گويم. بهار يعني تجديد حيات طبيعت. خداوند چنانكه طبيعت را هر سال در بهارش زنده مي نمايد، حكمتي در آن نهفته است كه بايد از اين حكمت الهي، از بهار، از آغاز نو، از شكوفايي طبيعت، از اين راز هستي و از اين زنده شدن بايد تجليل نمود كه حمد و سپاس خدا راست.  از حكمت بي پايانش، شكوفايي يك برگ تا زنده شدن تمام طبيعت در برابر چشمان انسانها ظاهر مي گردد. حقا كه اين روز يعني اول هربهار قابل تجليل و تحسين مي باشد.

‌آرزو ها و اميد ها ‌همانند زنده شدن طبيعت، در انسانها زنده مي گردند. زندگي مجدد طبيعت،‌خود به انسان ها اميد مي بخشد و نشاط مي آفريند و قوت مي بخشد. بهار پيوند انسان را با طبيعت تازه مي سازد.

نوروز يكي از باستاني ترين عنعنات اين كشور است. استمرار اين عنعنه در پهلوي ساير ارزش هاي فرهنگي افغانستان بعد از هزاران سال، نشانهء بارزي از فرهنگ پر غناي افغانستان به شمار مي رود. اخيراً دانشمندان به اين نظر اند كه فرهنگ عنصر اساسي تكامل جوامع مي باشد و اگر جامعه اي به بلوغ و پختگي فرهنگي نرسيده باشد، با وجود اقتصاد قوي، قدرت سياسي و هيبت نظامي نمي تواند به انكشاف و رشد لازمي نايل آيد.

تلاش هايي در دورهء حاكميت طالبان و تروريزم بين المللي صورت گرفت تا بزرگداشت اين روز را مانند بسا آثار باستاني و فرهنگي ديگر، زير نام دين از ميان بردارند و با فقر فرهنگي كه خود از آن رنج مي بردند، تاريخ كشور ما را محو نمايند. اما اين تلاش ها از آنجايي كه درحد رويارويي با يك ملت قرار داشت،‌ دير نپاييد و خود محو گرديد.  

خدا مغفرت نمايد مرحوم داكتر جاويد، مرحوم عزيز نعيم و ساير شخصيت هاي فوق العاده علمي كشور را كه سال هاي متمادي در ديار غربت، در مورد نوروز گفتني ها و سخن هاي پرباري داشتند. از جمله مرحوم داكتر جاويد رسالهء بسيار مفيدي در مورد اين روز تهييه ديد كه به همگان به ميراث گذاشت. مطالعهء رسالهء مرحومي به انسان، بخصوص آنانيكه دور از وطن به سر مي برند، لذت خاصي مي بخشد و داستان  هاي آن كه حاوي خصوصيات اين روز، نحوه تجليل از آن، آمادگي مردم براي تجليل مراسم و ترتيبات معين مي باشد؛ انسان را در برابر يك تصوير زنده قرار داده، طوريكه مقولهء معروف "نوروز مترادف با تجديد حيات طبيعت مي باشد" در پيش چشمان انسان به نمايش در مي آيد.  

قبل از گردهمايي امروزي، تعدادي از دوستان اصرار داشتند تا نكاتي را پيرامون وضعيت سياسي كشور بيان نمايم و اين محفل بهاريه، فرصت خوبي است. بنا بر اين تقاضاي آنها را قبول نمودم؛ چنانچه نوروز امسال مصادف است با آغاز كار حكومت نو دركشور، كه اين خود پس از انتخابات و سهم گيري گسترده مردم ما در آن، گواه بر يك فال نيك است. خدا كند از اين راز هستي و شكوفايي درس نيك گرفته باشيم.  

هر دولت جديدي كه به اساس ارادهء مردم ظهور كرده باشد، چون در راستاي تحقق آرزوها،‌خواسته ها، مطالبات و سوالهاي ملت قرار ميگيرد؛ طبيعتاً از مشكلات و نقايص خالي نيست. افغانستان براي اولين بار در تاريخ خود، در نتيجهء يك دورهء بيست سالهء مبارزهء مردم اين سرزمين، در شاهراه آزادي، قانونيت، حق طلبي، حقوق انساني، دموكراسي و عدالت اجتماعي داخل گرديده است. ازينرو مشكلات فرا راه افغانستان و حكومت نو بيشتر از ساير ملل و دولتها مي باشد.

اميدواريم چنانكه طبيعت حيات مجدد به خود مي گيرد، ملت افغانستان نيز بعد از سده هاي تاريك بتواند حيات جديد خود را، توأم با ايجابات تمدن امروزين بطور ريشه اي و اساسي آغاز نمايد. حقا كه ملت افغانستان بعد از تقديم قرباني هاي فراوان، مستحق پاداشي اينچنين مي باشد.

درسرآغاز قرن بيست و يكم، همسويي با ايجابات عصر جديد در حاليكه يك حق مسلم و طبيعي هر ملت آزاد است، همگامي با آن يك امر اجتناب ناپذير براي همهء حكومت هاي امروزي مي باشد. همه مي دانيم كه جهاد، مقاومت و مبارزهء بيش از دو دههء مردم افغانستان، عامل اصلي فروپاشي كليه ساختار هاي سياسي و اجتماعي ديروزي بوده است و كشور را به يك دور جديد حيات سياسي و اجتماعي داخل گردانيده است. فقط قشر و گروه خاصي نيست كه سرنوشت همه را رقم بزند، بلكه اين همگان- از همهء اقشار جامعه- اند كه بايد بطور يكسان در تعيين سرنوشت خويش نقش داشته باشند. در اين برهه ديگر نه جهان تحمل دكتاتوري هاي مطلق العنان و زورگوي ديروزي را دارد و نه مردم افغانستان حوصلهء آنرا؛ و اين خود بزرگترين دستاورد قرن جديد است.

البته تلاشهايي صورت ميگيرد تا اين ارزشهاي جهان نو را يا به بيراهه بكشانند و يا از آن استفاده ابزاري نمايند. ولي چيزي كه مسلم است؛ در اين دهكدهء كوچك جهاني، در عصر تكنالوژي و ارتباطات، در عصر انقلاب سيبرنتيك و اطلاعات و در عصر شكوفايي حقوق انساني، ديموكراسي، عدالت، آزادي، قانونمندي و بازسازي؛ ديگر هيچ نيروي بشري نمي تواند با  در انزوا قرار دادن يك ملت و آرمانهاي انساني آن، از تحقق جدي اين ارزشهاي متعالي جلوگيري نمايد و حاكميت هاي سليقه اي خود را مستقر سازند.

از اقبال بد، اكثراً سياستمداران ما در افغانستان از هر پديدهء جديدي كه ساير ملل از آن مستفيد مي شوند، در صدد بهره برداري هاي سياسي،‌ اقتصادي و يا ايديالوژيكي  و قومي خود شان بر مي آيند.  اگر در ساير كشور ها اين ارزشهاي انساني به شكل اساسي و طبيعي آن در راستاي منافع ملت شان قرار مي گيرند و به تكامل مي رسند؛ در برخي كشور هاي جهان سوم و بخصوص كشور ما و شما، با چنين مواردي اغلباً شعار گونه، سطحي و سياسي برخورد صورت مي گيرد؛ در حاليكه بايد ارزشهاي امروز در چارچوب آرزو ها و باورمندي هاي مردم افغانستان بطور عميق و ريشه اي در جامعه نهادينه و تطبيق شوند. در لويه جرگهء مرحوم امير امان الله خان به نمايندگان گفته شد كه ما داخل يك افغانستان نوين شده ايم،‌ در حاليكه- حدود سه ربع قرن بعد از آن-‌ متاسفانه هنوز هم برخي ها از داخل شدن به اين مرحله ترديد دارند و هراس مي نمايند.  

بايد خاطر نشان ساخت كه امروز، هر نوع تلاش-خارج از چارچوب قانون- در جهت تحكيم قدرت و سُلطهء شخصي، منطقه اي، سمتي و قومي، زير نام ارزشهاي امروزي و به هر بهانه و ملاحظه اي كه بوده باشد، شيرازهء كشورمان افغانستان را از هم مي پاشد و مسئوليت تاريخي را در قبال خواهد داشت. اين بمثابهء جفايي تاريخي به مردمان اين سرزمين مي باشد كه درنتيجه كشور را به موج ديگري از بحران ها مواجه خواهد ساخت.

تا الحال هيچ نهاد سياسي در كشور با مزايا و طرق عملي پديدهء دموكراسي آشنايي كامل ندارند، بخصوص در چارچوب ارزش هاي كشور. حكومت محدودهء تطبيق آن را به خوبي تجربه ننموده است واحزاب نيز تا الحال با خصوصيات تشكيلاتي و سياسي نهادينه نشده اند و مشكلات فراوان وجود دارد كه نمي شود منزل صد روزه را يك شبه سفر كرد.

بلي در يك فضاي دموكراسي،‌فعاليت هاي سياسي احزاب، گروه ها و رقابت هاي سالم، همه و همه از ايجابات طبيعي جهان امروز مي باشند. تا زمانيكه از اين فرصت ها استفاده نشود،‌مردم هرگز مشق و تمرين دموكراسي را نكرده و از مزاياي آن برخوردار نخواهند شد. اما اين نكته را مي خواهم تأكيد كنم كه چون متأسفانه افغانستان،‌ بعلت روش حاكميت هاي ديروزي، به يك جامعه سياسي تغيير نيافته و در سرآغاز الفباي تحقق جدي ارزشهايي چون حقوق انساني، دموكراسي،‌آزادي بيان،‌انتخابات و ساير ارزشهاي جهان معاصر قرار دارد؛ بنا بر اين امكان مغالطهء رقابت سالم با پراكندگي، تشنج  و نا امني زياد مي باشد.

بطور مثال، چند روز قبل كميسيوني بنام«كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان»، فشردهء گزارش خود را اعلان نمود كه واقعاً خود يك نمونهء زنده ازمغالطهء آشكارا به شمار مي رود. اينكه اين مغالطه از بدفهمي بوده و يا با اغراض سياسي نگاشته شده،‌ به هر صورت، غير از ايجاد مشكلات و بي اعتمادي، در حالت فعلي كشور زياد سود بخش نبوده است. در راپور متذكره، نسبت به هر دورهء ديگر، از مجاهدين -كه طي دو دهه به خاطر استقلال و آزادي كشور قرباني دادند- بيشتر به حيث نقض كنندگان حقوق بشر تأكيد گرديده است؛ در حاليكه ساير ملل از قهرمانان دفاع از حريم كشور و ملت خويش با سپاس و قدر داني ياد كرده آنها را خاطره آفرين و تاريخ ساز مي نامند. اما متأسفانه در كشوري مانند افغانستان جاييكه، ارزش بزرگي چون حقوق بشر بايد بطور جدي و دقيق نهادينه گردد؛ برعكس به آن جفا صورت مي گيرد. در نتيجه، چنان بي اعتمادي به ميان مي آيد كه اين ارزشهاي بزرگ انساني بر روي صفحه اجتماعي كشور ما در اولين نمايش كاملا وارونه جلوه داده مي شود.

بلي! يقين دارم كه نقض كنندگان حقوق بشر، ولو از هر دورهء تاريخ افغانستان و از هر جناحي كه باشند بايد به پاي عدالت كشانيده شوند؛ بخصوص آنانيكه جنايت عليه بشريت انجام داده اند، خيانت ملي مرتكب گرديده اند و يا به تصفيه هاي نژادي دست يازيده اند. هر زماني كه مجراي قانوني رسيدگي به اين جنايات در كشور قوام يابد؛ و ثبات در كشور تأمين گردد؛ مي توان اجراآت قانوني را در زمينه بعمل آورد.

بلي! خصوصيت هر انقلاب و مبارزه در جهان همين بوده است كه تعدادي از آن استفاده هاي نامشروع مي برده اند وامتيازات را يكسره از آن خود مي شمردند و ملتها باز هم قرباني مي دادند. چنانچه دركشور خود، در دوران جهاد و مقاومت و بعد از آن، شاهد چنين حالات بوده ايم.

گروپ ها و افرادي وجود داشته و دارند كه در سركوب گري، چپاول، غارتگري، ظلم و آدمكشي معروف گرديده اند. اما حساب آنها با ملتي جدا مي باشد كه 23 سال تمام قرباني داد، رنج برد، زحمت كشيد، حالات طاقت فرسا را متحمل گرديد و بالاخره حماسه ها آفريد و به افغانستان افتخار كسب نمود و جهان امروز را در جنگ آزادي كمك نمود.

جهاد و مقاومت و قهرمانان آن،‌ بزرگترين افتخار و گنجينهء اين كشور است. آيا همين جهان نبود كه از ايستادگي اين ملت قهرمان در مقابل دو تجاوز بزرگ – شوروي سابق و تروريزم بين المللي – بنام مبارزان آزادي و انسانيت ياد مي كردند. اين افتخار مربوط عام ملت افغانستان – از هر قوم آن – مي باشد و نبايد همواره سركوب گردد، توهين شود، مورد تحقير وناسزا قرار گيرد. پاداش ملت قهرماني چون افغانستان كه بخاطر خدا، ‌وطن، مردم و دفاع از كشور و آزادي، از همه چيز خود گذشتند، اين نيست.  

اما آنانيكه از خير سر اين ملت به نام و كام رسيده اند؛ و حالا بخاطر از دست ندادن امتيازات خويش،‌ يا انتظار مقام و منصب آينده، ويا عدم درك سياسي و فهم ارزش هاي جهان امروز، سكوت اختيار نموده اند؛ مسئوليت بس بزرگي را عهده دار مي باشند.

نكتهء ديگريكه درخور توجه مي باشد، كاربرد كلمهء «جنگسالار» و سوء استفادهء سياسي ازين واژه است كه تا الحال هيچ يكي، نه استفاده كنندگان و نه هم مطبوعات آنها، از اين واژه تعريف معيني ارائه نداشته  و فقط در حد يك حركت سياسي و يك جنگ رواني باقي مانده است و بالاخره هم هيچ...

اساساً «جنگسالار» بحيث يك واژهء جديد در كشور ما،يك مفهوم ثابتي نيست كه دايماً در مورد يك شخص و يا مجموعهء از اشخاص صدق كند  و در مورد يك مجموعهء ديگر هم تا ابد صدق نكند؛ بلكه «جنگسالار» يك  مفهوم سيِّال است كه بر حسب وضعيت و عملكرد  افراد در مقاطع زماني مختلف،  تفاوتهايي پيدا ميكند.

جنگسالار به مفهوم منفي آن به شخصي اتلاق مي گردد كه نيروي نظامي شخصي را خارج از چوكات قانون و خارج از ضوابط يك دولت منتخب و قانوني نگهداري نمايد، عوايد و محصولات گمركي و ملي را در جهت اغراض فردي و يا گروهي خود استفاده نمايد، در عزل و نصب هاي كارمندان كشوري، بيرون از چوكات مقررات، مداخله نمايد و از تطبيق پلان هاي دولت در پروژه هاي بازسازي و كمكي اخلال و مانع ايجاد نمايد، و يا هم در مقابل يك نظام قانوني جنگ افروزي نمايد. 

بنا بر اين اگر شخصي در يك مقطع زماني مصداق اين تعريف قرار ميگرفت ولي در يك مقطع زماني ديگر –با تغير وضعيت كشور و موازي به آن- در رفتار سياسي خود تجديد نظر نموده و در حمايت از قانون قرار ميگيرد، نمي توان وي را جنگ سالار دانست. در مورد كاربرد اين واژه بايد  محتاط بود و قبل از اتلاق آن، متهم، موارد و زمان آن روشن گردد؛ نه اينكه تير را به هر سمتي كه خواستند رها كنند.

اين حركات مبهم، سياسي گونه و مقطعي بدرد ديموكرسي، حقوق انساني، قانونيت و جامعهء مدني  و ديگر ارزشهاي بنيادي نمي خورد. اين حركات در معكوس ارزش ها قرار ميگيرد. اين نوع مانور ها در كشور  بحران عظيم خلق مي كند، تشنج و حساسيت مي آفريند و به جنگ افروزان پوشش و بهانه ميدهد و ملت را به زون هاي قومي تقسيم مي كند.

همين است كه ميگوييم برخي از سياسيون ما به فقر فرهنگي -سياسي مبتلا مي باشند. منفعت خود را در منافع همگاني نمي بينند. تصور سطحي آنها اينست كه بايد منافع ملي را در برتري جويي خود جستجو كنند. ولي متوجه نيستند كه روال حركت تاريخ تغيير كرده است.

متاسفانه اشتباهات- با در نظر داشت وضعيت فعلي در كشور- به حدي بزرگ است كه  آنهايي كه در برابر تروريزم چلنج داده اند، در برابر تجاوز ايستادگي كرده اند، در برابر قتل عام ها چون سدي ايستاده اند و در راه  دفاع از ارزش هاي بشري جانفشاني كرده اند، به نام ناقضين حقوق بشر قلمداد مي گردند!

كجا بودند اين مدعيان و مبلغان تا به ملت افغانستان،‌در ميدان هاي داغ نبرد عليه تجاوز شوروي سابق و تروريستان بين المللي،‌ قواعد و قوانين جنگي و معيار هاي حقوقي آنرا تفهيم مي نمودند؛ كه امروز آنان را متهم به نقض آن مي سازند؟ كدام دورهء حاكميت هاي ما چنين مسايل انساني را در قبال ملت جدي گرفته بودند؟ و مردم را در روشني قرار داده بودند تا بعداً از ملت سوال نمايند؟ بايد اعتراف نمود كه در جامعهء سنتي ما آشنايي كامل با پديده هايي چون حقوق بشر،‌ديموكراسي،‌ضابطه پذيري،‌قانونيت و هر آنچه مميزات يك فضا و نظام  نو مي باشد به زمان نياز دارد. اين مسايل يك پروژهء زمان بندي شده نيستند، بلكه ارزشهايي اند كه در صورت يك مديريت سالم، بطور آهسته ولي پيوسته، پياده مي گردند. همانطوريكه شهيد احمد شاه مسعود (رح)، همواره خاطر نشان مي ساخت: «ما به تطبيق تدريجي تغيير در جامعهء خود معتقد هستيم.»

البته اشارات من در اين مسايل، فقط به كدام آدرس  خاصي نيست، بلكه متوجه همهء نهاد هاي سياسي و اجتماعي كشور مي باشد. بايد حتي الامكان سعي شود در اين مقطع زماني حساس، همچو مغالطه ها، سوء تفاهمات و استفاده هاي منفي از ارزشهايي كه با از دست دادن عزيز ترين فرزندان اين كشور بدست آمده است، صورت نگيرد. زيرا چنانچه قبلا نيز تذكر داده شد، مشكلات و چلنج هاي بزرگي فرا روي فضاي جديد و حكومت نو در كشور ما، قرار دارد. خير انديشي، مصلحت، حوصله مندي، گذشت، وسعت نظر به منظور ايجاد اعتماد ملي و گذار به طرف ثبات، يگانه راه باقيست.

هموطنان گرامي!

در آستانهء انتخابات عمومي، مصاحبه اي داشتم و به صراحت اعلان نمودم كه امروز در افغانستان ، هيچ برنده  و بازنده اي در اين انتخابات ظهور نخواهد كرد. يا همه برنده ايم و يا همه بازنده. اعلان داشتم كه با در نظر داشت وضعيت فعلي كشور و به خاطر مصلحت علياي مردم،‌ برنده اين انتخابات بايد حكومت وحدت ملي ايجاد نموده و مشاركت سياسي واقعي صورت گيرد تا كشور را از اين مرحله حساس به مرحله ثبات و اصولمندي عبور دهيم. گفتم تا الحال هيج يك از كانديدان و گروپ ها به اين مرحله از پختگي سياسي نرسيده اند تا مسئوليت بزرگ كشور را به شكل انفرادي و جدا گانه بر عهده بگيرند.  در بين نخبگان سياسي ما بايد قابليت و ظرفيت توزيع عادلانه قدرت ايجاد گردد. بنا بر اين، پيشنهاد نمودم كه به حيث يك ميانجي،‌ در اين راستا فعال باشم. زيرا وحدت ملي كشور، ايجاد اعتماد ملي و تحقق عدالت اجتماعي از ضروريات لاينفك حيات سياسي و اجتماعي كشور مي باشد.

همچنين قبل از انتخابات، بحيث مسئول حزب نهضت ملي افغانستان، بر اساس فيصلهء شوراي نهضت ، بالاي اصولي با جناب محترم كرزي صاحب به توافق رسيده بوديم. اين اصول در برگيرندهء مواردي بود كه ايجاد اعتماد ملي و مشاركت گستردهء سياسي به حيث اهداف اساسي آن قرار  داشت. اجزاي مهم آن توافق قرار ذيل اند:

اندكي بعد از اعلام رسمي نتايج انتخابات، از كشور بيرون آمدم و تا الحال مجدداً به داخل كشور نرفته ام تا اوضاع و احوال را از نزديك مطالعه دقيق نموده و از پيشرفت عملي توافقات آگاه گردم.

بزرگترين آزمون تاريخي كه هنوز فرا روي حكومت جديد افغانستان قرار دارد، اينستكه آيا كشور ما در جادهء يك افغانستان جديد و با ساختارها و بافت هاي جديد گام بر مي دارد و با اصولي كه بنام ايجابات امروزي و ارزشهاي انساني خوانديم،همگام مي شود و يا اينكه خدا ناخواسته، دور باطل ركود ديروزي دو باره تكرار مي گردد؟

از عمر حكومت جديد سه ماه مي گذرد و هنوز زود است قضاوت نماييم و تصميم قطعي بگيريم. بايد وقت بيشتر داد تا حكومت جديد به سامان جديد اقدام نمايد. افغانستان شايد تنها كشوري باشد كه از اقدامات شتابزده و سياسي ساختن مسايل زيربنايي مملكت،‌ خسارات زيادي ديده باشد و بنا بر اين بايد به حد اعظمي از عجله و سطحي نگري اجتناب صورت گيرد. كشور ما در آن چنان شرايط خطيري قرار دارد كه  كه به مصلحت انديشي ها و گذشت هاي بزرگي ضرورت حياتي و جدي دارد. همهء دست اندركاران مسايل سياسي و اجتماعي، اعم از حكومت و نهاد هاي جامعه مدني، بايد مصلحت علياي كشور را در اولويت قرار دهند. بخصوص در اين دورهء گذار به سوي ثبات، نسبت به قضايا بايد بگونهء ملي و افغانستان شمول انديشيد و عمل نمود.  در تهداب گذاري افغانستان نوين همه بايد سهيم گردند.

در كشوري مانند افغانستان ايجاد اعتماد و وحدت ملي بر اساس عدالت اجتماعي، بزرگترين و حياتي ترين نياز مي باشد. اين وجيبه آناني است كه واقعاً به چنين داعيهء ملي عقيده داشته و باورمند مي باشند. هرنوع تظاهر و تمسك ابزاري به وحدت ملي واقدام شعار گونه و برخورد سياسي محض با آن، از جانب هر جناحي كه صورت گيرد، جز از دست دادن فرصت هاي ايجاد شده، نتيجهء ديگري نداشته و كشور را به دور ديگري از منجلاب خواهد كشانيد.  

بار ها گفته ام و يكبار ديگر مي گويم كه ما داخل يك مرحلهء جديد در تاريخ افغانستان شده و از گذشته هاي ناگوار بريده ايم. ملت افغانستان در اين راستا شهيدان فراواني را تقديم كرده است. حفظ جغرافيايي بنام افغانستان، حقا كه مديون فداكاري هاي آناني است كه با خون خويش از حريم و نواميس اين كشور با شعار خدا، وطن و ملت دفاع نموده اند.   

بنا بر اين بخاطر داشته باشيم، توجه جامعه جهاني به كشور ما از فرصت هاي تاريخي مي باشد كه بايد از آن در راستاي منافع ملي خويش حد اعظم استفاده را بنماييم. بايد اعتراف نمود كه آرامش موجود بستگي مستقيم به حضور جامعهء جهاني در كشور ما دارد. اما اين آرامش هر آن شكننده مي باشد. هيچ نوع حضور بين المللي نمي تواند تضمين كنندهء آرامش هميشگي در كشور باشد. تا وقتي خود ما، بعنوان فرزندان دلسوز مام وطن، به يك تفاهم جمعي و اصولي در چوكات منافع ملي افغانستان دست نيازيم،‌ نمي توان از اين فرصت ها استفاده معقول و درست نمود.

خوشبختانه امروز، بعد از انتخابات سراسري اخير، صفحهء جديدي در كشور باز گرديده است. امروز مردم راي خويش را با دست خود به صندوق هاي راي ريخته اند. امروز مردم ما ديگر مانند سه سال قبل فقط  مظلومانه و محتاجانه توقع ندارند، بلكه از حكومتي كه بدست خود آنها ساخته شده است، طلب جدي دارند. اكنون ديگر مردم خواهان ثمرهء راي خويش مي باشند. امروز مردم ما از حالت شوك بعد از جنگ بيرون آمده اند. دقيقاً مي خواهند سرنوشت خود را با دست خود رقم بزنند. خود نظارت نمايند و خود سمت و سو بدهند. مردم است كه هم مي سازند و هم منقلب مي كنند. امروز مردم بخوبي صداقت را از غير آن تفكيك مي كنند. امروز با قوت فكر و انديشه و حركت مردم است كه دموكراسي پويا مي گردد، نهاد ها ساخته مي شوند، حسابدهي به وجود مي آيد، مكافات و مجازات در حكومت هايي كه توسط مردم به وجود مي آيند، از مميزه هاي سياست در عصر جديد مي باشند.  

خداوند مردم قهرمان و با غرورافغانستان را از اين آزمون بزرگ، سرافراز و سربلند بيرون آرد.    

 والسلام

ارسالی : سايت پيمان ملی


بالا
 
بازگشت