ره آورد حــــــــــجـــــــــــــــاز

 

خالق بقايی پاميرزاد

 

اين نوشته را که از اعماق قلب داغديده و هجرت زده ام نشأت کرده با شعر ناب شاعر گرامی وطن سيد عبدالکبير عزمی يکی از فرزندان سيد اميرعالم خان آخرين پادشاه بخارا که پر از سوز و گداز است و داغ حرمان بی وطنی و آوارگی در آن تبلور دارد آذين می بندم و آنرا به تمام مهاجرين افغانستان در خارج از کشور پيکش می نمايم.

سيد عبدالکبير عزمی در قلعه فتوح کابل تولد يافته و فعلا در کشور ترکيه با فاميل خود زندگی ميکند.

بايد گفت که روح و جسم من با رودکی ووارثانش و آل سامان و اطرافيان آمو دريا و سرزمين ادب پرورش پيوند تنگاتنگ و ناگسستنی دارد.

به عبارت ديگر آمو بمثابه موره های کمر من است که پيکرم را دو نيمه کرده است و هر دو نيمه را يکسان دوست دارم. هرکه بين باشندگان نواحی آمو به نام های تاجيک و ازبک ، ترکمن ، قرغز و قزاق تبعيض  ، تفرقه و دوگانگی روا ميدارد آدم نيست. زيرا آنها با هم برادر و برابر اند.

 

مرغ نيم بسمل

 

ای چرخ سفلـــــــــه از تو ما جز جفا نديديم             چوم مرغ نيم بسمل در خاک و خوم تپيديم

ترميکنيم دامـــــــــــــــن هر شب ز آب ديده             در ياد ميهــــن خود بس هر طرف دويديم

دست قضا چــــــــو ما را از خاک ما کشيده             وز مردمان جاهـــــل صد طعنه ها شنيديم

جز ياس نا اميدی حاصــــــــــــل دگر نباشد             اين نخل در دل خود يک عـــمر پروريديم

از تير طعنه هر دم اين ظالمان نــــــــــشانه             کردند حواله ما بر سينه ها کشــــــــــــيديم

درغربتيم ای دل از دوری وطـــــــــــن چند             گفتيم چند گويم ما بی کفن شهــــــــــــيديم

چــــــــــون طفلک يتيمی از هجر مادر خود            آه و فغـــــــــان و فرياد از دوريت کشيديم

گل رفته باشد از باغ ما مثل عـــــــــــندليبان            اينست گفتــــــــــه من تير از کمان پريديم

ای دهــــــــــــــر بی مروت بشنو تو ناله من            ما کاسهً گدايی بر هر طرف کــــــــشيديم

عزمی بياد ميهن خون می خورد شب و روز           گفته به دوســـــــــتانش حب الوطن نديديم

 

شعر نابی را از شاعر والا مرتبت کشور لطيف ناظمی که با اين نوشته سازگاری دارد نيز تقديم خوانندگان ارجمند ميکنم :

 

پامير به گيــــــسوی سپيد تو قسم              جيحون به سکوت بی اميد تو قسم

بی ياد شما سحر نکردم يک شب              کابل به جنازه شهــــــــــيد تو قسم

من از تاريخ اول ماه جون سال روان با چهار تن اعضای فاميل بغرض ادای حج عمره و عروسی پسرم ، مسافرتی به کشور عربستان سعودی داشتم. کشور شاهی مطلقه عربستان سعودی که بدست آل سعود اداره می شود ، حدود بيست و چهار مليون نفوس دارد که از آن جمله 16 مليون عرب و 8 مليون خارجی ميباشند.  تعداد افغانستانی ها را تخمينا پنجصدهزار نفر وانمود کردند که از سالهای قبل به آنجا رفته ، مشاغل متفرق را برعهده دارند. سفر من يکماه طول کشيد و بيشتر در شهر جده بودم.

اجازه بدهيد چشم ديد خود را از شهر های مکه مکرمه ، مدينه منوره ، طايف و جده بصورت بسيار خلاصه جهت معلومات مزيد علاقمندان بعرض برسانم و مشکلات هموطنانم را  درآن کشور توضيح نمايم و توجهً مقامات دولت افغانستان را بآن معطوف بدارم و نيز فرهنگيان ديار عزيزم را که در آنجا با آفريده های جاودان فرهنگی ، ادبی و اجتماعی شان چراغ هويت ملی ما را روشن نگهداشته اند بمعرفی بگيرم. و دين شانرا ادا سازم.

قبلا بايد بگويم که من بحيث يک انسان آزاد انديش ، حرف های دل خود را ميگويم و از هيچ جايی الهام نگرفته ام و عقيده دارم ، انسانهای روی زمين بايستی همه اختلافات بخصوص اختلافات آيديآلوژيکی شانرا دراين آغاز قرن 21 از راه آشتی و تدبير و منطق حل کنند ، و جنگ و آدمکشی را کنار بگذارند. توهين به عقايد و مقدسات مردم را راه حل نمی دانم زيرا هر عمل عکس العملی دارد. حضرت سعدی می فرمايند : دلايل قوی بايد و معنوی     نه رگ های گردن به صحبت قوی

درعين زمان مخالف تجاوز کشورها به يکديگر نيز هستم زيرا اين کار پايان ملامت باری دارد و تاريخ آنرا فراموش نمی کند. مداخله در امور کشورها ، مردم آزادی خواه را تحريک ميکند تا عليه متجاوزين قيام کنند و باين ترتيب اوضاع ناآرام ووخيم تر ميگردد. چه ميشود اگر کشورهای جهان همهً مناسبات شانرا براساس مقاولات و قرداد های دوجانبه با رعايت احترام به حق حاکميت يکديگر و منشور ملل متحد برقرار سازند و پرستيژ آن موسسه جهانی را بالا ببرند و از تجاوز و غارت ثروتهای کشورهای ضعيف صرف نظر نمايند. يقين دارم اگر چنين برخورد عقلانی و عادلانه صورت گيرد ، صلح سرتاسری درجهان حکمفرما ميگردد و پديدهً منحوس تروريزم فروکش ميکند و هيچ انسانی دست به کشتن خود و ديگران نمی زند و اگر بزند درآن صورت ملل متحد ميتواند آن کشور را از راه های قانونی مجازات نمايد.

اين يک حقيقت است که کشورهای بزرگ در راس امريکا ، تحت عناوين مختلف آب را گل آلود ميکند تا ماهی بگيرد. بازهم قضاوت را به صاحبنظران وآگاهان و متفکران عرصهً سياست واگذار ميشوم.

واينک برميگرديم به اصل موضوع و ابتدا معلوماتی  موجز پيرامون وضعيت موجود شهرهای متذکره ارايه ميکنم.

شهرمکه مکرمه :

اين شهر بيشتر از هشتاد کيلومتر ازشهر جده فاصله دارد. ساختمان طبيعی زمين کعبه شريف اگر دچار لغزش نشوم بيک جام شباهت دارد. دوستان ميگفتند هرگاهيکه باران های شديد و متواترمی بارد آب جمع شده ، کعبه شريف را متاثر ميسازد و مشکلاتی عرض وجود ميکند که بزودی برطرف ميشود. حجاج و زايرين و نماز گزاران از کوچه ها و سرکهای مجاور ابتدا وارد ميدانی بزرگی ميشوند که پيشروی حرم مبارک احداث شده و سنگ رخام سفيد ايتاليايی در آن بکار رفته است. خاصيت اين سنگ آنست که در آفتاب سوزان و گرمای 50 درجه هم وقتی بروی آن پا ميگذاريد ، پاهای تان احساس سردی ميکند. برعکس جاهاييکه سنگ های سياه بکار رفته ، اين خاصيت را ندارد و حرارت آفتاب پاها را ميسوزاند و انسان مجبور ميشود حرکت خود را سريع تر کند و يا پاپوش بپوشد.

مردم از ميدانی مذکور از دو دروازهً بزرگ و خيلی قشنگ که يکی ( باب ملک عبدالعزيز) وديگری « باب ملک فهد» نام دارند وارد حرم ميشوند. پيشروی اين ميدانی بزرگ و اطراف خانهً کعبه کاخ های سربفلک کشيده ، جای خانه های گلی و قديمی را گرفته و انسان يک جنگل ساختمانی را در برابر خود مشاهده ميکند که از زيبايی خاصی برخوردار است. درعقب صفا و مروه که بطرف راست حرم وصل است نيز عمارت بلند و زيبا و عصری ديگری نظر ربايی ميکند که ميگفتند يکی از آنها برای توقف سران کشورهای خارجی حين مراسم حج اختصاص يافته است. همچنين موجوديت 9    آسمان خراش و با عظمت و با شکوه بر بالای ساختمان حرم شريف و سنون های مرمرين و زيبای داخل آن که از نظر تذهيب و تزئين و نقش و نگار واقعا بينظير است با نصب قنديل های بزرگ و ظريف و دانه نشان ، هر انسانی را وادار ميسازد تا به کلک های هنر آفرين و به بازوان توانا و سحرکار مهندسين و کارگران آن احسنت بگويد و سرتعظيم فرود آورد.

گفته ميشد اين هنر ميراث دوره ترکان عثمانی است. ولی سعودی ها هنر را گرفته اند و ساختمانهای  آن دوره را در باز سازی از بين برده اند. که اين امر در يک مقطع زمانی باعث تيرگی روابط حکومت های شان نيز شده بوده است.

شهر مدينه منوره :

فاصله اين شهر از جده و مکه مکرمه بيشتر از چهارصد کيلومتر تخمين زده ميشود. در اطراف شاهراه عمومی دشت ها و تپه های سوزان و بی آب و علف و ريگزار قرار دارد. بجز از يگان نخلستان و دهکده های کوچک ، و چند مسجد در فاصله های معين ، ساختمانهای مدرن در طول شاهراه وجود ندارد. موجوديت تپه ها و کوههای سخره و دشت های لامزروع و آفتاب کشته از يکسو و قلت آب از سوی ديگر از مشکلات شهر مدينه منوره بحساب ميرود ، معهذا کار به شدت جريان داشت و شهر زيبايی خاص خود را دارد. گرچه کشور عربستان سعودی فاقد رود خانه ميباشد و از ناحيه برق هم مشکل دارد ولی ثروت سرشار نفت و عوايديکه از مدرک حج بدست می آيد کشور را قادر ساخته تابر هردو مشکل فايق آيد ، نور برق شب هنگام آنقدر قوی است که زيبايی شهر را مصاعف تر ميگرداندو ديدن آن برای همه بخصوص برای نو واردن بسيار دلچسپ است.

مسجد حرم نبوی که مرقد آنحضرت در داخل آن تشريف دارد. همزمان هزارها زاير و نمازگرار را در خود جذب ميکند. پيشروی حرم ، ميدان وسيع و با عظمتی مثل مکه مکرمه احداث گرديده و ميگفتند پلانی در دست هست که ميخواهند آنرا هنوز هم وسعت بخشند. در بين مصلاهای بلند و دلفريب حرم گنبد مرقد پيمبر اسلام به ارتفاع نه چندان بلند و مايل برنگ سبز جذابيت و شکوه خاص دارد. قبور حضرات ابوبکر صديق و عمر خطاب ياران اول و دوم پيمبر متصل مرقد مبارک موقعيت دارند.  در داخل حرم به طرف قبله علاوه بر محراب اصلی ، يک محراب ديگر بصورت مجرد ديده ميشود و ملايی در آن نشسته بود. من فلسفه محراب مذکور را از وی پرسيدم. گفت اين محراب به دوره کار ترکان عثمانی تعلق دارد ووقتيکه حرم بزرگ شد و انکشاف داده شد ، آن محراب را سرجايش باقی گذاشتند و تخريب نکردند.

اين موضوع هم مويد آنست که سبک مهندسی و تذهيت کاری در دورهً ترکان عثمانی انکشاف يافته بوده است.

مااز محليکه حضرت عثمان غنی يار سوم پيمبر دفن است و کوه احد و شهدای آن نيز ديدن کرديم و بروح همه دعا نموديم

شهرطايف : بتايخ 24 ماه جون ماه از جده به سواری موتر به شهر طايف رفتيم. سفر ما در حدود چهار و نيم ساعت را در بر گرفت. گفتند کسانيکه به حج عمره می آيند اجازهً رفتن به طايف را ندارد. اگر پوليس اسناد را کنترول کند ، چنين کسانی را مسترد ميکند و حتی بيم جريمه کردن ، حبس و اخراج فوری هم ميرود. ما به اميد به پيروزی سفر را ادامه داديم ولی در سه نقطهً تلاشی از هر دو طرف به کوچکترين مشکلی برنخورديم. در اين سفر عدهً کثيری از فاميلهای خويشاوندان ما نيز وجود داشتند و همهً ما به يک محفل عروسی نيز دعوت بوديم.

شهر طايف از سطح بحر بلند است ، وقتی ما به زير کوتل طايف رسيديم ، فکر کردم سالنگ عزيز را در برابر چشمان خود می بينم. با اين تفاوت که طول سالنگ بيشتر است و دريای خروشان و مست و برف سنگين در زمستان ، آنرا از کوتل طايف متمايز ميسازد. در زير کوتل ستيشن های  واگون های هوايی قرار دارد که علاقمندان را به بالای کوتل انتقال ميدهد و درعين حال يک تفريح هم به حساب ميرود. گفتند اين کوتل را بن لادن پدر اسامه ساخته و او در اثر تصادم طياره اش در همين کوه کشته شده و بناء دولت سعودی امتياز کار های ساختمانی را درآن کشور بيش از همه به خاندان او که از سرمايه دار ترين فاميل کشور است تفويض نموده است. راه کوتل چندين گولايی دارد که در سينه کوه می پيچيده ، ولی ميل آن خيلی کم است. موتر و راکبين مشکلی احساس نمی کنند. عرض سرک هم وسيع است و ديوارهای استنادی محکم دارد.

همينکه بالای کوه رسيديم باران به باريدن شروع کرد که تا فردا به وقفه ها ادامه داشت. در بالای کوه تعداد زيادی شادی ها که از لحاظ جنس و رنگ با شادی های ديگر فرق دارند ، توجه مسافرين را بخود معطوف ميدارد و مردم از آنها عکس برداری ميکنند.

خاطره : ايجاد سيستم واگون های هوايی در آنجا نگارنده را بياد خاطرهً می اندازد که در وقت صدارت مرحوم محمد داود که مرحوم داکتر يوسف سمت وزارت معادن و صنايع را بعهده داشت داکتر سلطان احمد پوپل معين فنی و انجنير سيد عبدالاحمد معين اداری بودند چنين مفکوره برای کوتل سالنگ بوجود آمد تا ذغال سنگ را از پلخمری به جبل السرج انتقال بدهد. دو مهندس انگليسی و يک مهندس هندی با گروپ مهندسين آن وزارت بشمول يک هيئات اداری که اين عاجز آمر آن بودم برای مدت شش ماه از حمل تا ميزان ، راه را از جبل السراج تا خنجان سروی نمودند و راپور خود را بمقامات صالحه تقديم کردند. مگر قراريکه بعدا شنيده شد به دليل غير اقتصادی بودن از تطبيق پروژه مذکور انصراف بعمل آمد. مستر روی مهندس هندی که در حين سروی در سالنگ جنوبی از کوه لغزيد و پای چپش شکست به سرعت به کشورش فرستاده شد.

بعد از آن به احداث شاهراه سالنگ اقدام گرديد. ما در طايف يک شب مانديم و در بازگشت  خانوداه های دوستان ما را بيک مهمانی در يکی از تفرجگاه ها دعوت کردند ، چون همه اهل دل و اهل ذوق و ادب بودند ، مدتی باهم به شعر خوانی و شعر جنگی نيز پرداختيم. روبروی ما در دامنهً يک تپه رمهً گوسفندان سفيد توجه همه را بخود معطوف کرد که از آن عکس برداری کردم. طايف سرسبز ، مشجر

و دارای انواع درختان مثمر و ميوه های گوناگون ميباشد.

ما از آنجا در بازگشت به صحرای عرفات نيز رفتيم و به « جبل الرحمت» که تپه ايست تشکيل يافته از سنگ های طبيعی بالا شديم. بالای اين تپه منارهً کوچکی ساخته اند. همينکه من بطرف غرب نگاه کردم ، فکر کردم در تپه بی بی مهرو قرار دارم و کابل عزيز را می بينم. زيرا سمت چپ به شهر نو و خيرخانه و ساير توابع آن و سمت غرب و جنوب و جنوب شرق به ساير حصص کابل شباهت نسبی دارد. کسانيکه آنجا تشريف برده اند قول مرا تاييد می فرمايند. اما نظافت محل با موجوديت اسپ ها و شترهايی که برای استفادهً زايرين گلپوش ، تزئين و آماده شده چندان تامين نيست و بچه های جوان با موتر سيکل سواری و اسپ دوانی و شتر دوانی باعث خاکباد و اذيت مردم ميشوند. از آنجا بسوی چادرهايی که برای حجاج درمينا برپا شده رفتيم. ديدن اين چادرها که به مليونها ميرسد تحت يک نظم خاص واقعا تماشايی و پرکيف است. وقتی رفتيم به اصطلاح ما پنجشيری ها شيطان را ( سنگ چک ) کنيم گفتند محل زير کار است. من شوخی کنان گفتم شيطان ها هيچ وقت در برابر ما تاب مقاومت نياورده اند. خداوند از شر شيطان های انسی هم نجات بدهد.

شهر جده : معنی « جد » پدر است و « جده » که مونث است معنی مادر را ميدهد. وقتی موتر ما در يک جاده عمومی از کنار ديواری رد می شد ، آنطرف ديوار کدام ساختمان بلند ديده نمی شد. دوست ما گفت اينجا ، قبر حضرت بی بی هوا هست.

شهر جده بزرگ است ، آنرا عروس بحر احمر ميگويند. يک قسمت شهر به بحر احمر اتصال دارد ، قصور شهزاده های سعودی هم در آن نقطهجلب توجه می نمايد. فوارهً بزرگی که 260 متر طول دارد در آنجا از فاصله های دور ديده ميشود. جوانان  در زورق های شخصی بروی آب در حال مسابقه ديده ميشدند.

به امتداد ساحل پارک های تفريحی احداث شده ، متصل پارک ها جادهً عمومی موتر رو هست و پهلوی جاده هوتل های بين المللی اخذ موقع کرده است. در لب بحر مسجد زيبايی ساخته اند که بخش زيادش در بحر پيش رفته و به زيبايی آن افزوده است. هوتل دارالبيضا در نفس شهر جده موقعيت دارد ، اين هوتل که در منطقه کم نظيراست و در جده همتا ندارد ، ملکيت يک هموطن ترکمن ماست که 35 سال قبل از افغانستان به آنجا رفته و اقامت کشور سعودی را حاصل کرده است. عروسی پسرم در همين هوتل صورت گرفت. کاش هموطنان ما سرمايه های شانرا درکشور جنگ زدهً خود ما هم بکار اندازند و در اعمار مجدد آن سهم بگيرند. در شهر جده انسان مظاهر تمدن امروز را به کثرت مشاهده ميکند. ميدان هوايی قديمی جده بمرور زمان مثل کارته وزير اکبرخان شهر کابل که روزگاری ميدان هوايی بود در داخل شهر قرار گرفته بود و بلديه آنرا برای خانه های رهايشی نمره بندی  و توزيع کرده است. ميدان هوايی جديد حدود سی کيیومتر از شهر فاصله دارد. جده چندين ميدان هوايی دارد که يکی آن مخصوص حجاج است. ولی شهر جده و شهرهای که من ديدم از داشتن شبکه های ترانسپورتی ، بس های شهری ، لينی و ريلی محروم است و ترافيک نظم خوب ندارد.

و افغانستانی ها بيشتر در محلی بنام ( بخاری ) کسب و کار ميکنند. اين محل مسجدی هم بنام ( مسجد بخاری ) دارد که نقشهً آنرا انجنير عبدالرحيم کرخی سابق رئيس منتخب دانشکده انجنيری دانشگاه کابل فعلا مقيم جده ترتيب نموده و مصارف ساختمان آنرا حاجی احمد جان تاجر و چند تاجر خير انديش ديگر پرداخته اند. مردم با هم اتفاق دارند ، در خير و شر يکديگر سهم ميگيرند ، اولاد شان تا صنف 12 ميتوانند در مکتب های سعودی درس بخوانند ، در نصاب درسی سعودی ها کدام مضمون در مورد افغانستان شامل نيست و فقط آنچه هست مربوط خود شان است. بناء نسل آينده در آنجا در طول زمان افغانستان را فراموش ميکند و از آن چيزی نخواهد دانست. سعودی ها بالاتر از صنف 12 اجازه تحصيل به خارجی ها نميدهند.

يک فاميل از دوستان ما بنام امين جان نظامی ، دو پسر جوان خود را که صنف 12 را تمام کرده بودند درشهر حلب کشور سوريه در فاکولته شامل کرده بودند و اجرت می پرداختند. شهر حلب 1700 کيلومتر از جده فاصله دارد ، روزی مادر شجاع آنها ذريعه سرويس به حلب رفت و فرزندان خود را در ايام رخصتی تعليمی به جده آورد.

دولت های وقت افغانستان دراين قسمت کاری نکرده اند. درحاليکه کشورهای هندوستان ، پاکستان و بنگله ديش و ساير کشورها ، مراکز فرهنگی دارند و اولاد شان در آن مکاتب به لسان مادری درس ميخوانند. آنها شاگردان سعودی را نمی پذيرند و تا سطح ليسانس فارغ التحصيل تقديم جامعه می نمايند.

اين موضوع را با جناب داکتر عنايت الله خليل سابق سفير افغانستان در سودان که فعلا بحيث جنرال قنسل در جده کار ميکند واصلاحات اساسی به نفع حجاج و مراجعين درقونسلگری  بوجود آورده اند و جمعی دانشمندان درميان گذاشتم ، آنها همه تاييد کردند که چنين خلای بزرگی حيات اولاد شانرا تهديد ميکند. جناب داکتر خليل وعده دادند که با دولت افغانستان تماس حاصل ميکنند. دانشمندان و تاجران خير انديش نيز هريک به نوبهً خود وعده همکاری دادند و از من خواستند تا موضوع را از طريق رسانه های گروهی و بخصوص سايت آريآيی و هفته نامه اميد به توجه دولت افغانستان برسانم.

يکی ديگر ازمشکلات مهاجرين افغانستان در کشورعربستان موضوع عدم اقامه است. کشور سعودی به آنها اقامه نميدهد و بناء ايشان نمی توانند مستقيما بطور آزادانه و دلخواه به تشبثات خصوصی بپردازند. آنها ملکيت خريده نميتوانند و تمام امور را بايد از طريق کفيل انجام بدهند. اين مثاله همان ضرب المثل را بياد آدم ميدهد که ريش از من اختيارش از ...

کفيل ها بيشتر نفع خود شانرا در نظر ميگيرند و بعضا دعوای بين طرفين عرض وجود ميکند. کار های شاقه از قبيل تنظيف شهر و کوچه ها و خانه ها ، آبياری باغات ، نقل و انتقال و فروش مواد غذايی ، ميوه جات و کارهای ساختمانی , عمدتا به بازوان مردان غير سعودی ( همان هشت مليون ) که سعودی ها به آنها اجنبی ميگويند اجرا ميشود.

ولی رويهمرفته همه چيز فراوان و ارزان است. در اکثر موارد تاجران و سرمايه داران خير انديش ، دست مردم کم بضاعت را ميگيرند. اطفال و جوانان از تربيه عالی برخوردار اند. آنها دستان پدر و مادر را می بوسند ، اعضای خانواده حرمت خانواده را بجا می آورند و به موسپيدان و بزرگ سالان احترام قايل اند. چون نسبت گرمی هوا مردم بيشتر از طرف روز درخانه سپری ميکنند و از طرف شب به کار و بار شخصی می پردازند و پنج وقت نماز را هم فوت نمی کنند ازينرو برای کارهای غير ضروری و بگو مگوهای بی لزوم شخصی ، غيبت ، بدگويی ، تخريب شخصيت ها و خانواده ها وغيره اصلا وقت خود را ضايع نمی کنند و پرداختن بآن را گناه تلقی مينمايند.

مکتوب سرکشاده بمقام رياست جمهوری دولت اسلامی افغانستان

 

قابل توجه آقای کرزی رئيس جمهور

قابل توجه داکتر عبدالله وزير امور خارجه

قابل توجه آقای نورمحمد قرقين وزير تعليم و تربيه

قابل توجه داکتر سيد مخدوم رهين وزير اطلاعلت ، فرهنگ و توريزم

 

جلالتمآبان !

من پيام پنجصد هزارمردم مهاجر و دور از ديار عزيزم را که درکشور عربستان سعودی بدون اقامه بسر ميبرند و در مجلسی از طرف نمايندگان علما، دانشمندان و ساير اصناف در شهر جده در حاليکه دوکتور عنايت خليل جنرال قونسل افغانستان در آنجا نيز حضور داشتند وبمن وظيفه سپرده شد بشما ميرسانم:

اولاد پنجصد هزار هموطن شما در شهر های کشور عربستان سعودی از نعمت فراگيری تعليم و تربيه بزبان مادری شان محروم اند و فردا افغانستان را فراموش ميکنند ، حکومت شاهی عربستان سعودی صرف تا صنف 12 مجال تحصيل به آنها ميدهد و در نصاب تعليمی کدام مضمونی در مورد افغانستان شامل نيست و تدريس از طرف معلمين سعودی به زبان عربی صورت ميگيرد ، اولاد افغانها حق ندارند درآن کشور فاکولته بخوانند ، لذا از دسترسی به دانش عصری که انسان امروز ببرکت آن به کيهان راه باز کرده محروم مانده و محروم ميمانند و دولت های افغانستان و سفيران افغانستان در کشور سعودی باين موضوع مهم توجه مبذول نکرده اند.

فلهذا از شما شخصيت های مسئول تمنا دارم تا با اعزام هيئاتی به کشور سعودی اين مشکل را بررسی و حل فرماييد. ياد آور بايد گرديد که در شهر جده کشورهای بنگله ديش ، هندوستان و پاکستان و ساير کشورها مراکز تعليمی دارند و اولاد شان تا سطح ليسانس درس ميخوانند. دروس به زبان مادری خوانده ميشود. جای تاسف است افغانستان ازاين سه کشور نو ظهور عقب بماند و نسل آينده در آنجا وطن آبايی شانرا با تاريخ ششهزارساله و فلاسفه و نوابغ و قهرمانانش فراموش نمايند. عجالتا امکان تدريس ذريعه معلمين سابقه دار درمساجد ميسر است. ميشود مصارف را قسما از افغانهای خير انديش آنجا بخصوص تجار و سرمايه داران تمويل کرد.

اميد است باين امر مهم توجه جدی مبذول داشته هدايت لازم را به سفارت کبرای افغانستان در رياض و به جنرال قونسلگری کشور ما در جده اصدار فرماييد.

درغير آن مسئوليت اين امر مهم برعهده شما خواهد بود

با احترامات فايقه

 

بخش فرهنگی

من با سفارت کبرای افغانستان در رياض تماس نگرفتم که چه برنامه های فرهنگی در دست اجرا دارند. ولی در شهر جده شريفه در ملاقاتی که با جناب داکتر عنايت الله خليل جنرال قونسل افغانستان و جناب الحاج استاد عبدالرحيم کرخی و مولوی محمدعسکر و الحاج اکرام الدين نظامی و الحاج عبدالکبير کريمزاده داشتم ، بمن وانمود شد که ادارهً به اين مقصد وجود ندارد و برنامهً هم روی دست نيست. و اما استاد کرخی که در يک شرکت ساختمانی در رشته مهندسی کار ميکند نظر به علاقه شخصی شان و احساسيکه در برابر وطن و هموطنان دارند بيک سلسله کارهايی فرهنگی دست زده اند و تاليفاتی ارزنده را به پيشگاه هموطنان تقديم داشته اند که عبارت اند از « کتاب نزاکت های زندگی » در 230 صفحه. اين اثر مفيد در شرايط کنونی بمصابه آب حياتست که در گلوی تشنگان چکانيده ميشود.

استاد کرخی دراين اثر ناب بطور عالمانه و زيرکانه راه ها ورو شهای درست و معقول زندگی را بررسی و در قيد قلم آورده  و چراغی را فرا راه زوج جوان گذاشته است. تا در روشنی آن بتوانند بدون جنجال و کشمکش وورشکستگی به زندگی شرافتمندانه و مسرت بار ادامه دهند و از نعمات حيات بهره گيرند و اولاد خوب به جامعه تقديم نمايند.

او احتياط و گذشت را در مسايل ذات البينی در دورهً اول لزدواج شرط اول موفقيت ميداند. مولف در جايی چنين ابراز نظر ميکند :

« ازدواج قانونی است که درآن عشق و عطوفت و محبت نمو و تکامل ميابد و نياز اولی زوجين برآورده می شود. مرد در گيرو دار مشکلات کار و معضلات اجتماعی پس از پايان کار درخارج از منزل به خانه اش رجوع ميکند ، با زن و فرزندش در فضای آرامش و اطمينان خاطر سختيهايی بيرون از منزل را فراموش ميکند و رنج ناشی از کار را از تن و روح مي زدايد. زن نيز مشمول همين قاعده است ، زيرا همراه و ياور زندگيش را ميبيند و مسايل خود را با او درميان ميگذارد. بدين ترتيب زن و شوهر در سايهً همديگر آرامش و سعادت زندگی زنا شوهری را تجربه ميکنند... »

دراين اثر به دهها مسايل حياتی ديگر که در تکوين و تکامل شخصيت  زن و شوهر و اولاد شان تاثير بارز دارد و ايشان را در نزد دوستان و اجتماع محبوب و عزيز ميگرداند نيز اشاره رفته  و مولف محترم دين خويش را در برابر نسل جوان به نيکويی انجام داده است.

کتاب مبادی تجويد :

اين کتاب در 120 صفحه به چاپ رسيده و مقصد از آن صحيح خواندن کلام خداست. حروف هجا ، يا الف بای عربی ، مخارج ، حرکات و صفات حروف ، حروف شمسی و قمری ، قلقله ، وقوف ، تنوين ، تشديد ، مد ... وغيره محتوای اثر را تشکيل ميدهد. اين اثر برای نمازگراران خيلی مفيد ميباشد.

استاد کروخی علاوتا اشعار پراگندهً شاعر گرامی وطن محترم محمد امان فارغی را با زحمات زياد جمع آوری و تنظيم نموده و مقدمه ای برآن نوشته اند و در نظر دارند آنرا به اسرع وقت به چاپ برسانند و خدمت ادب دوستان عرضه کنند.

 همچنين بريک اثرغلام نبی نوشاد نيز مقدمه ای نوشته و آنرا با تاليفات خويش به جناب استاد رهين رئيس شورای فرهنگی افغانستان در سويدن فرستادند تا در صورت امکان به چاپ مجدد آثار مذکور اقدام فرمايند. من آن آثار گرانبها را ذريعه دوستی به جنالب استاد رهين گسيل داشتم.

من کتاب ديوان اشعار شيخ عبدالقادر کرامت الله ( سباق ) را که « گزيده يی از اشعار سباق بخاری » نام دارد با کتاب ( ارمغان سباق ) که مجموعه ای از اشعار شعرای معاصر تاجکستان است با کتاب با ارزش ديگری اثر سيد منصور عالمی بنام « بخارا گهوارهً ترکستان » از استاد کروخی و احسان جان نظامی با خود آورده ام که ميخواهم شعرای مذکور را بااشعار ناب شان به خوانندگان معرفی نمايم.

شخصيت وطن پرست ، انسان دوست و خير انديش ديگری که بدرد هموطنان ميخورد الحاج اکرام الدين نظامی است. نظامی که از آغاز جوانی به کار تجارت اشتغال دارند با برادران جوانمرد خود چون شاه امان الله و ديگران هميشه مددگار آدمان بی بضاعت بوده آنها را در پيداکردن شغل مناسب و کسب روزی حلال ياری ميرساند. همچنين او حجاج افغانستان را که بيشتر مردمان سالخورده ميباشند يا بمريضی دچار ميشوند ، يا پول های شانرا کيسه برها می ربايند و يا هم برخی در اثر نابلدی از گروپ های شان جدا ميشوند دستگيری مينمايند و آنچه در توان دارد از آن هموطنان دريغ نمی ورزند.

ايشان دراين مورد تصديق از مقامات دولت افغانستان و دولت سعودی داشتند که مؤيد زحمت کشی و صداقت شان بوده  و يادم رفت فوتوکاپی آنرا باخود می آوردم و به نشر ميرساندم.

شخص سوم الحاج عبيدالله مهاجرزاد اند که برادر استاد کروخی ميباشند و آنها مقيم مکه مکرمه هستند و با خسر محترم شان و تمام اعضای خانواده در خدمت حجاج افغانستان  و ساير حجاج مستحق قرار دارند و تمام اوقات شان وقف خدمت دراين راه انسانی ميگردد که برای شان سلامتی و توفيق بيشتر ارزومينمايم.

 

بدين رواق زبرجد نوشـته اند به زر

که جز نکويی اهل کرم نخواهد ماند

دو پارچه شعر ناب

 از طبع سباق بخاری خدمت خوانندگان پيشکش ميگردد

 

آزاده ايم

 

ما عاشقيم ، عاشــــــــــــــــق دلداه ايم ما          از بهر رنج ، محنـــت ، غم زاده ايم ما

دل تا جريح چشم ســــــياه تو گشته است          هرگز تنی به بستره ننهــــــــــاده ايم ما

صد جــــان و دل فدای تو بنگر بحال ما          کز تو بحال محتــــــــــضر افتاده ايم ما

گفتی وصال يار بجان ميـــــــتوان خريد          تشريف کن که جان بکف ايستاده ايم ما

کن ذرهً ز عشق حقيقی نصــــــــــيب ما          يارب چنان که مســـت همين باده ايم ما

« سباق » گشته کشنته چشم پری وشان           دلداده ايم از همـــــــــــــــه ازاده ايم ما

 

 

رميدگی دلکم

 

بجز جمــال رخ او رميـــــــــــدگی دلکم             بسايهً قد او آرمــــــــــــــــيدگی دلـکم

بحسرت قــد بالای طــــــــــــاق ابرويش            چو طاق ابروی خوبان خميدگی دلکم

برای ديدن آن يار وصــــــــــل آن دلـدار            دويدگی دلکم نارســــــــــــيدگی دلکم

نموده عمر گران مايه صـرف در پی يار           گلی زباغ وصالش نچــــــيدگی دلــکم

زغمزه های دو چشمان آهـويش سباق             قبای صبر تحــــــــمل دريـــدگی دلکم

 

 


بالا
 
بازگشت