انجنیر خلیل الله رووً فی   

جرمنی                                                                                                                                   

تعهد در ادبیات مقاومت

 

شمارهً 30 مجله آسمائی که باصحافت و محتوای دلچسپ ازچاپ برآمده است یک مبحث بلند ادبی را در بارهً هنر- تعهد و رسالت آن به راه انداخته و گفت و شنودهایی را باچندتن ازشاعران ونویسنده گان فرهیختهً کشورازچهارگوشهً جهان تهیه ودرنشرآن همت گماریده است که چنین تلاشهای فرهنگی دست اندرکاران آسمایی راباید ستود وآنرادرجهت غنا

مندی فرهنک کشورغنیمت درخورارزش به حساب آورد.

درگفت و شنود هریک ازین پژوهشگران فرهنگی، مسئلهً تعهد ورسالت درادبیات که ازسده های گذشته درآثاروتفکر پیش گامان عرصهً ادبیات جهانی بروشنی بازتاب یافته است، تحلیل وریشه یابی شده اثربخشی ومقایسهً آنرابویژه درچند

دههً پسین کشورماکه آنهم درزیرفشاروارعاب رژیم های مختلف به سختی نفس کشیده است، به بحث وبررسی گرفته اند

نخست استاذ لطیف ناظمی باقلمی تواناوتحلیل همه جانبه، بحث رادررابطهً تحمیل ایدیالوژی طبقات حاکم ونظام های ضد

مردمی، برادبیات وفرهنگ جامعه وشیوه های بکاربست آن که رسالت هنررا بروفق آرمان خودمهار کرده وابزار سر کوب رادربرابرآن به آزمایش گرفته اند، آغاز کرده مینویسد:

« پس ازدهه مشروطه ویابنابرعرف سیاسی دورهً دموکراسی ماسه دورهً گوناگون دولتمداری را پشت سرگذشتاندیم. در هرسه دوره ایدیالوژی حاکم، ادبیات وفرهنگ وهنررادربرده گی خویش درآورده بود ویاچنین آرمانی راهمواره درسر میپرورانید ».

استاذ ناظمی بصفت یک شاعر متعهد وتوانای کشورما که تصویرهرمصرعش با درد بیکران ملتش پیوندخورده است تاکیدبران دارد که یک هنرمند به عنوان عنصرفعال اجتماع خود وقتی میتواند متعهد قلم واندیشهً خود باشد که همواره جستجوگرحقیقت بوده بارسالت وجدان قلم بردارد، ازمسایل مهم حیاتی جامعه وحقوق بربادرفتهً ملت خود به دفاع بر خیزد.

داکترصبورالله سیاه سنگ شاعرآزادمنش با قلم تند وبیریای خودپرده ها را ازروی حقایق روزبیکسومیزند وچهرهً استبداد راکه همه چیزبشمول فرهنگ وادبیات رادراشغال وسیطرهً خودمیکشد باارایهً فاکتها به جهانیان معرفی میکند. اومثال زندهً ارج گذاشتن به ادبیات متعهد راپس ازحادثهً 11 سپتمبردراعلامیهً رسمی چندتن ازچهره های نام آورجهان که از آنها نام برده است بسیارارزنده قلمداد میکند ومینویسد: « امضاکننده گان این بیان نامه مردم ایالات متحدهً امریکا را فرا میخوانند تاعلیه سیاستهایی که پس ازحادثهً 11 سپتمبرپدیدارگردیده وجهانیان را باخطرات مرگبارروبرو ساخته است مقاومت کنند. متن این بیان نامه سیاست آقای بوش راسوگیانهً ازستم میخواند که برجامعهً کشورها پوشانده شده است.

این است صدایئ جهانشمول وپرازباررسالت که بگفتهً آقای سیاه سنگ میتوان آنرا یکی ازنمونه های ادبیات متعهد در

روزگارما به شمارآورد.

آقای داکتراکرم عثمان دانشمند کشورنظریات خودرا درزمینهً ایدیالوژی وادبیات ایدیالوژیک بیان داشته وبدین باوراست که ایدیالوژیک کردن ادبیات، سیاست، دین ودیگرشاخه های علوم اجتماعی ازمختصات یک جامعهً آشوب زده نماینده گی میکند. واقعییت هاهم همیشه چنین بوده است که نظامها وطیف های فرصت طلب آب را درسیاههً تاریخ گل آلودکرده اند تابااستفاده ازین جوهای حقیرخویش ماهیقلم بدستقق آرند. آقای اکرم عثمان بامقدمهً مختصری ازاندیشهً نظریه پردازان جهان مانند مارکس، هگل، شریعتی، وعبدالکریم سروش درجایگاه ادبیات ایدیالوژیک شده به این نتیجه میرسد که  « سیاست روزتمام پهنهً روابط معنوی وفرهنگی را دراختیار میگیرد وبرای فرآورده های فکری وعاطفی ازجمله شعر، داستان، نقاشی، پیکرتراشی ودیگرهنرها، سمت وسووحدود وثغور تعین میکند.

به همین سلسله شاعروارستهً کشور داکتر سمیع حامد همانگونه که ازطریق آفرینش شعری به انسان سرزمین خود پیام رستگاری درگلودارد بهمان وجه درمبحث جاری تعهد ورسالت را درادبیات وفرهنگ مهمترین عنصرهنردانسته ونقش  آنرا درانگیزهً آزادی واندرزانقلاب سازنده وکارا ارزیابی میکند. فراترازان به ادبیات متعهد درافغانستان اشاره کرده اثر بخشی وآماج آنرا دررسالت فکری واندیشهً معنوی شاعران وادب شناسان ایندست ویاآن دست دررژیمهای مختلف واینکه  این ادبیات درتاریخ معاصرافغانستان به کدام شکل، مردمی، فرمایشی ویا گرایشات سیاسی تبارزکرده وسرانجام کدام نقش آزادیخواهی ویا روحیهً ضد استعماری را درپیام خود داشته است، به بحث وگفتگوپرداخته است.

آقای اکبرکرگر نویسندهً سابقه دارکشورنیزدرین رابطه پیرامون ادبیات مقاومت وادبیات مترقی نظریات چندی را مطرح بحث قرارداده.

جناب کرگردرمجموع تعهد ادبیات مقاومت رادرافغانستان خیلی کمرنگ جلوه داده وعقیده بران دارد که فرهنگ مقاومت افغانستان چه درداخل وچه درخارج بمانند موجی سربلند کرد وپس ازیک برهه ً کوچک زمانی ازبین رفت ونابودگشت.

مگراکثریت صاحبنظران دیگری را عقیده برآنست که ادبیات مقاومت درتاریخ دیرپای کشورما که ازجبرستم واستعمار ریشه گرفته وگاهی هم ازجویبارخون وآزادی گذشته است به این ساده گی نمیتوان آنرایک جرقهً زود گذروازبین رفته به حساب آورد بلکه برعکس جایگاهش دردفترزمانه ها همیشه اثرگذارباقی خواهد بود. آنگاهیکه بنابرشرایط اوضاع، شمشیرسنگرمقاومت ازپیکارباید خاموش بماند، جایش به سنگرادبیات مقاومت وتعهدی که درین راستا زنده است، تعویض میشود که باهمه نیرودربرابربی عدالتی های جامعه به قیام وایستاده گی ادامه میدهد. شاعرمتعهد و قلم بدست این داعیهً انسانی مسلماً تماشاگرحوادث نیست وچنین هم که نبایدبود. اوبا استواری ایمان درین عرصه قلم میزند علی رغم

آنکه بخوبی میداند خطرات جدی دستگاه حاکم همیشه دربرابرش چون دیوارسیاهی قدراست کرده است.

تعهد درادبیات مقاومت افغانستان هرچند بابهای خونین کشورهایی مانند ویتنام ویا فلسطین قابل مقایسه نیست اما در محدودهً خود ازرسالت ارزشمند تاریخی برخورداراست. همین اکنون پروسهً این تعهد درافغانستان سخت قا بل تاً مل است که نباید شعلهً آن خاموش بماند زیرا موجودیت یک جامعهً نا متعادل قوم سالارازیکسو ونفوذ دستان بیرونی در بازیگاه سرنوشت ملت ازسوی دیگر، حضورتعهد ومسولیت درادبیات مقاومت را حتمی ونا گزیرمیسازد.

می بینیم استاذ سخن واصف باختری، بهای این تعهد را دریک جامعهً سنت زده وخاموش، درشعربلند خود چه زیبا به تصویرگرفته است:

 

چراغ درکف خونین ارغوانها مرد

تمام روزنه ها بسته شد به روی نسیم

 وسرنوشت شفق درشب تولد توفان

چنان به برزخ وارونه گی مبدل شد

که فالگیرافول

به گوش اختربگسسته ازمدارفروخواند

تو تیره بخت 

عبورصاعقه هارا دگرنخواهی دید

وفتحنامهً فردای آفتابی را

به هیچ روی نخواهی دید......

 

ازآنسوی دیگرصدای افسررهبین ازنطع گاه مرگ بلند میشود. باآنکه خودش درآتشکدهً « شریعتمداران» میسوخت و طنابهای دارهمه روزه ازپیش چشمانش عبورمیکرد مگرتعهد ورسالت خودرا درشعرمقاومت بخاطررهایی مردمش ازسیطرهً ستم واستعماربیگانه گان اینگونه ادا میکرد :

 

ای شاعران مقاومت، ای شاعران آزادی

زیرچترکدامین آسمان مرده اید

که دامن لاله داغ این سوگ

این ستیز

ازحماسه خالیست.....

چه بزرگی ای عقاب زخمی

وقتی آزادی را

 بربالهای خونچکان برمیداری

وبراورنگ سپیدهندوکش

 فرودمیآیی

صداکن عزیز

بلندترصدا کن مرگ را

اگرآزادی نیست  .....

به همین شکل ده ها شاعرونویسندهً دیگری بودند وهستند که درهرنوع شرایط سخت ومرگباردرراه تعهد خودبه جاودانه گی تاریخ پیوسته اند. زمزمهً محمود طرزی درتاریخ حماسی کشورما، ازخاطره ها فراموشی ندارد که درمقاومت ضد استعماربه ملت خود الهام شهادت وپیروزی میبخشید. صدایی که درهرمرحلهً ازتجاوزواشغال تازه گی دارد:

                  شهیدان ظلم فرنگیم ما -------  به خون وطن لاله رنکیم ما .

آقای کرگرضمن اینکه درمقالهً خود تعهد ادبیات مقاومت را بی بها می خواند، بیمحابا دریک مثال کنایه آمیزکه بایسته نمینمود روی سخن را بسوی روانشاد استاذ خلیلی دانشمندبی همال کشور، شاعربزرک ونستوه دوران مقاومت توجیه نموده ورسالت درادبیات مقاومت را درشعری که گویا استاد مرحوم آنرا به جنرال ضیاوالحق فرستاده است به سخره گرفته چنین مینویسد:

« ددی مقالی دلیکلو په موقع دیوه دوست سره مشوره کوله هغه راته وویل چه په اصطلاح دمقاومت یوپیاوری شاعر استاد خلیل الله خلیلی دپاکستان جمهوررییس جنرال ضیاوالحق ته یواوژد شعر هم لری. »

این حاشیه روی آگاهانه که ازیکسوبا محتوای مضمون همسویی ندارد وازسویی هم درذهن خواننده کدام مفهوم مشخصی را تداعی نمیکند معلوم نیست روی چه علتی به تذکراین پاراگراف نا مستدل آنهم اززبان دیگران، ضرورت دیده شده است . ولی بازهم طوریکه ازسیاق مقاله برمی آید منظورنویسنده ازیادآوری آن تنها همین بوده که داعیهً ادبیات مقاومت یکجا با شاعرآن کوچک وبی ارزش جلوه داده شود.

مگرازینکه استاد خلیلی چه وقت وبمناسبت کدام رویدادی چنین شعری رابه ضیاوالحق سروده باشد درابهام قراردارد وبازهم دران روزگارسنگستان غربت اگرحقیقت هم داشته باشد مسلماً مراودهً شخصی نبوده بلکه برنامهً جهادافغانستان مطرح بوده است که بخاطرنیازمندیهای دفاعی جبهه مقاومت دربرابرتجاوزارتش سرخ شوروی به این کارمبادرت ورزیده باشد زیرا چنین تلاشهایی بخاطررهایئ ملت ازیوغ استعماربیگانگان دین ملی ومیهنی پنداشته میشود.

واینکه زنده یاد استاد خلیلی به صفت یک شاعربلندمرتبت و تصویرگرای کم نظیرکشور، گام برگام مردان آزادیخواه ، درالهام بخشی وایستاده گی سنگرداران مقاومت، آنهم درسنی کهولت بار لحظهً خاموش نه نشست وفریادش ازتنگه های آنسوی مرزها تابه هندوکش وپامیر جاری گشت وسرانجام درهمین روزگاراستخوان سوزغربت به زنده گی بدرود گفت به یقین رسالت بزرگی را دردل تاریخ ازخود به یادگارگذاشت که هیچ کسی نمیتواندازان چشم پوشی کند. بازهم ایکاش آقای کرگرنمونهً این شعررا به آگاهی خواننده گان آسمایی ویا سایرصفحات انترنتی میرساند تا به این وسیله میتوانست به لاطایلات غیرمسولانهً رفیق خود که درحین نوشتن مقالهً خویش با اوبه مشوره پرداخته است دست کم مهرصحه می گذاست .

 


بالا
 
بازگشت