غارت ميراثهای فرهنگي و تاريخي

 

دستگير صادقي

تعدادی از پژوهشگران ، افغانستان را " چار راه جهان " [i]  ناميده اند. آنها به اين باور اند که اين حوزهً جغرافيايي ، بنابر موقعيت بسيار حساس  در مسير راه تاريخي ابريشم ، تمدن های  شرق و غرب را با هم گره زده  و همچنان زمينه  داد و گرفت و اثرپذيری فرهنگهای متفاوت دنيای باستان را فراهم گردانيده  بود. در چنين شرايط و موقعيت ، فرهنگي در اين حوزه رشد کرد که در کنار ويژه گي هايي مختص به خود ، رنگ و بوی تمدن های دنيای قديم را در مجموع  بازتاب ميداد. بنابران فرهنگ اين دوران تاريخي در اين حوزه تمدني ، ممثل فرهنگي است که در بخش بزرگي از جهان متمدن آن زمان مي درخشيد و آن را تاريخ با افتخاز و مباهات ، منحيث گنجينه های باستاني تمدن بشری ثبت نموده است.

بنا بر آنچه گفته آمد ، ميراثهای تاريخی و فرهنگی چندين هزار سالهً افغانستان که گنجينه يی از ميراث گرانبهايی فرهنگ بشری محسوب ميگردند، نه تنها به مردم افغانستان، که به تمام بشريت تعلق دارند. اين ميراثها که در بسياری موارد استثنايي اند ، فصل بسيار با ارزش و مهمی را در تاريخ حوزه تمدني ما و در مجموعي جهان مي سازند.

يک بخشي قابل ملاحظه  از ميراثهای تاريخي و فرهنگي افغانستان را ، آثار باستاني قبل از اسلام تشکيل ميدهند که از خصوصيات کاملا استثنايي برخورداربوده اند. افغانستان در آن دوران تاريخي، منحيث با اهميت ترين مرکز تقاطع تمدن ها و جريانهای متفاوت فرهنگی و به مثابه شاهراهی انتقال ، و داد و ستد دست آورد های فرهنگی ملل مختلف جهان شناخته شده است. بازرگانان ، سياحان و هنرمندان از چين ، هند ، آسيای مرکزی و اروپا با استفاده از راه مشهور ابريشم ، در اين حوزه باستاني رفت و آمد داشتند، و دست آوردهای خلاقانه يي فرهنگي شان را به معامله ميگذاشتند و از اين طريق به آن غنا مي بخشيدند. در اين برهه يي از تاريخ و در اين سرزمين ،  آن همه مردمي که در اين مسير تاريخي در رفت و آمد بودند و در مجموع از فرهنگهای مختلف نمايندگي ميکردند و باورهای متفاوتي از هم داشتند ، وليکن باهم بطور مسالمت آميز، با بردباری و تساهل ، مشترکا زنده گی ميکردند، و اين اشتراک به غني و عظمت تاريخی اين سرزمين باستاني مي افزود.

در اين دوران بزرگ تاريخی که عمدتا عصر کوشاني ها را در بر ميگيرد و بنابر همان اشتراکات و داد و ستدها ، آثار فرهنگی و هنری منحصر به فردی به وجود آمدند که بخشي از افتخارات تاريخی نسل های واپسين را مي سازند. ما نمونه های زيادی از اين آثار را در دل خاکها و مغاره ها ( موزيم های غير منقول )   و موزيم های تاريخي داخل کشور داشته ايم که با افتخار و مباهات به آنها مي نگريستيم. ولی با دريغ و درد ، حالا صرف ميتوان تصاويری از اين همه آثار استثنايی تاريخی را در کتابها و در صفحات شبکه بين المللي انترنت دريافت و با صد آه و افسوس و چشم گريان  به آنها نگريست. اکنون يک بخش بزرگي ازاين همه گنجينه های عظيم فرهنگی و ميراثهای تاريخي ، وجود خارجي ندارند و يک باره در زمان خيلي کوتاه ، زير سلطه جلادان تاريخ ، نيست و نابود شدند و بخش بزرگ ديگر آن با دستان به خون آلودهً عناصر فروخته شده و بيگانه به غارت برده شده اند.

در گام نخست ، غارت ميراثهای فرهنگي کشور از موزيم های تاريخي و بخصوص موزيم کابل آغاز گرديد ؛ و به تعقيب آن آثار تاريخي دوران قبل از اسلام در موزيم ها ، ستوپه ها ( نيايشگاه ها ) و حتا تنديسهای بزرگ بودا در باميان بي رحمانه و وحشيانه  منهدم شدند و به همين سلسله هنوز هم  آثار گرانسنگي با کاوش های غير قانوني وحفريات خودسرانه و غير مسوولانه در تمام مناطقي که از لحاظ باستانشناسي با اهميت تلقي ميگردند و در هر محلي که به دست مي آيند ،  بيشرمانه غارت ميشوند.

غارت منظم آثار با ارزش باستاني از افغانستان و قاچاق آنها به پاکستان و ساير کشور ها از اوايل سالهای نود ميلادی  آغاز گرديده  است. موزيم ملي افغانستان در کابل بصورت سيستماتيک زماني غارت گرديد که نيروهای متخاصم جهادی بمنظور کنترول پايتخت کشوربا هم مي جنگيدند و اين موزيم ملي و تاريخي دست به دست ميشد و گو اينکه آنها نيروهای اشغالگر خارجي بودند و به ميراثهای فرهنگي اين کشور کمترين توجه و علاقه يي نداشتند. آنها که بيگانه با فرهنگ افغانستان بودند ، به نوبت هر آنچه را از لحاظ قيمت با ارزش تلقي ميکردند با خود ميبردند و متباقي را تخريب مينمودند.

گروه بزرگي از جنگ آوران جهادی بصورت متواتر دروازه آهني موزيم ملي را تخريب و از اين طريق به آن حريم تاريخي رخنه نموده و داشته های آنها را بصورت سيستماتيک غارت کردند. اين عناصر ناپاک و وابسته برای انتخاب اشيای باارزشتر توسط دلالان افغاني و پاکستاني آثار عتيقه رهنمايي مي شدند. 

به گزارش رسانه های بين المللي ، بعد از ترميم دروازه موزيم توسط هبيتات ، جنگ آوران جهادی ديوار آن بنای تاريخي را توسط مواد منفجره درهم ريختند و آثار بي شماری ، به شمول کلکسيون های بزرگ و قديمي مسکوکات را با استفاده از وسايط نقليه از موزيم خارج نمودند. اين غارتگران منفور نه تنها آثاری را که مي خواستند غارت نمايند ، غارت کردند ، بل آثاربي شماری را که از نظر آنها کم اهميتتر تلقي ميشدند و امکان انتقال آنها را نداشتند ، صدمه ميرساندند و حتا تخريب مينمودند. چنين برخورد شامل حال تنديس بزرگ بودا و  يک پيکره جنگ آور کوشان که به اندازه طبيعي تراشيده شده بود و هر يک قدامت دو صد سال پيش از ميلاد را داشت، نيز گرديد.

بر اساس نبشته روزنامه فار ايسترن ايکونوميک ريويو[ii] ، گروهي از روزنامه نگاراني رسانه های بين المللي در سال 1995 از موزيم ملي کابل بازديد نمودند و متوجه گرديدند که دروازه ها از جا کنده شده ، روکهای الماری ها تخليه و جعبه های قبلا مملو از آثار تاريخي شکسته و در روی اتاقها پراگنده شده بودند. غارتگران برای اين که بتوانند راه خود را در داخل اتاقهای معيين باز نمايند ، حتا ديوار ها و دروازه های داخل موزيم را منفجر کرده بودند. در يک اتاق ،جعبه های آهني شکسته شده يي پراگنده شده بودند که قبلا به تعداد چهل هزار سکه قديمي را که يکي از کهنترين و بزرگترين کلکسيون در نوع خود در جهان را تشکيل ميداد جا داده بود. براساس ادعای باستانشناسان ، تا ختم سال 1995 در حدود نود در صد آثار تاريخي و فرهنگي از موزيم ملي غارت گرديدند. باستانشناسان به اين باور اند که موزيم ملي کابل يکي از غني ترين موزيم های منطقه بود. در اين مجموعهً عظيم تاريخي  اثار سنگی متعلق به ماقبل تاریخ که قدامت شان به چهل هزارسال قبل بازمیگشت نيز شامل بودند ، به شمول مجسمه يي که پیش بینی میشد قدیمی ترین اثر ازصورت یک انسان باشد.

کلکسيون آثار و سکه های دريافت شده ازگنج ميرزگه که شامل چهل هزار اثر ميگرديد و از قرن هشتم پيش از ميلاد تا اواخر قرن نزدهم را در بر ميگرفت ، يکي از با ارزشترين  آثار تاريخي را در جهان تشکيل ميداد. اين مجموعه عمدتا شامل بودند از مسکوکات يوناني و رومي که تا کنون نظير آنها پيدا نشده است. آثار متذکره شامل يازده هزار و پنج صد سکه ، و دو هزار کيلو گرام پارچه های طلايي و نقره يي که از تمدن های از روم تا چين را در بر ميگرفتند ، همه ناپديد گرديده  و به کلکسيونر های شخصي در تمام جهان به فروش رسانيده شده اند.

 بر علاه ، مجموع آثار باستاني که از ميرزگه در پکتيا و در نزديکي گرديز بدست آمده بود و از موزيم کابل غارت گرديد ، بنابر کاوشهای غير قانوني در همين منطقه ، در سالهای 94 تا 97 گنجينهً عظيمي از آثار بي نظير تاريخي شامل زيورات و مجسمه های طلايي و مقدار بزرگي از سکه های ناياب که  در آن دورانهای تاريخي معمول بوده ، نيز کشف و غارت گرديده اند.

( هندو ايشن نيوز سرويس ) [iii]  مورخ هشت مارچ 2005  به قول يک باستان شناس مشهور ادعا مي نمايد که چهارتن ( به عباره ديگر چهار هزار کيلو گرام ) سکه های باستاني و پنج صد کيلو گرام زيورات طلايي و تعدادی از آثار هنری و تاريخي در بين سالهای 1992 و 94 خارج از افغانستان به پاکستان قاچاق شده است. اين آثار باستاني و ميراثهای فرهنگي از منطقه مير زگه در ولايت پکتيا همسرحد با پاکستان به دست آمده بودند.  

سکه های يادشده ، زيورات و ساير آثار باستاني ، دوصد تا پينج صد سال پيش از ميلاد قدامت داشتند  و دوره  سکندر کبير و يونانو باختری را در بر ميگرفتند.

بر اساس نظر اين باستان شناس ، اين آثار باستاني بسيار گرانبها که از پاکستان به ايالات متحده امريکا ، جاپان ، سوئيس ، بريتانيا و آلمان قاچاق شده اند ، از اثر کاوشهای غير قانوني از مير زگه و همچنان احتمالا ساحه آمو دريا بدست آمده باشند. موصوف علاوه مي نمايد که در آخرين بازديدش از افغانستان وی تصاويری از اين گنجينه های بسيار با ارزش تاريخي را که ارزش آن به مليونها دالر بالغ ميگرديد به اهالي ميرزگه نشان داده است و آنها گفته اند که آثار نامبرده بصورت غير قانوني کاوش شده و به پاکستان قاچاق شده است. بر اساس گفتار وی در ميان اين سکه ها ، نمونه های بي نظيری هم بودند که قيمت تنها يکي از آن ها در حدود بيست مليون دالر ارزيابي ميگردد. آثار باستاني قاچاق شده بدست اشخاص انفرادی قرار گرفته ولي بزرگترين کلکسيون آن به وزن تقريبا سه تن در بروسل نگهداری ميشود.

 اخبار وفا در شماره 22 سرطان سال 1373 در يک گزارش مفصل در مورد چگونگي کار کاوشهای غير فني و غير مجاز تپه های ميرزگه مطالبي را به نشر رسانده بود که در آن نبشته در مورد خصوصيات ، انواع و مقدار زيورات و سکه ها و همچنان محل نگهداری آنها و مقدار پولي که از اين مدرک برخي از اهالي محل به دست آورده بودند ، به تفصيل معلومات داده شده است.

حسن دني مورخ و باستان شناس مشهور پاکستاني به اين باور است که کلکسيون های آثار ساخته شده از عاج فيل ، مجسمه ها ، نقاشي ها ، سکه ها ، زيورات ، جنگ افزارها ، البسه از دوران ماقبل تاريخ تا دوران باختری ها ، کوشاني ها ، تمدن گندهارا و در دورانهای هندويي ، بودايي و اسلامي ، يک مجموعه غير قابل تصوری را به نمايش ميگذاشتند .

فار استرن ايکوناميک ريوو بر اساس مصاحبه با کارشناسان غربي و ديپلماتها درپاکستان و افغانستان مي نويسد که بصورت آشکارا يک شبکه بين المللي قاچاق آثار دزدی شده مشتمل از کارمندان استخبارات و گمرک پاکستان ، جنگسالاران مجاهد و قاچاق بران حرفه يي که از اشخاص منفرد و دلالان آثار عتيقه در کابل ، پشاور و اسلام آباد تا به کلکسيونر های شخصي آثار هنری در توکيو ، اسلام آباد ، جده ، کويت ، لندن و ژنيو را در بر ميگيرد ، به وجود آمده است. روزنامه بر اساس گفتار يک ديپلومات برجسته غربي که در جستجوی آثار باستاني است مي نويسد که تجارت آثار عتيقه بعد از تجارت مواد مخدر سودآورترين منبع درآمد بوده و همواره توسط مافيای واحد عملي ميگردد. يک کارشناسان آثار باستاني به اين باور است که در حدود بيست درصد آثار بسيار با اهميت موزيم ملي در خارج از منطقه به فروش رسيانيده شده و متباقي آن در پاکستان و افغانستان منتظر دريافت خريداران مساعد ميباشد.

دراين گزارش ، بر اساس گفتار ديپلماتها و کارمندان دولتي آمده است که در پشاور دو سر طلايي از شيوا خدای هندويي که باری در موزيم کابل به نمايش گذاشته شده بودند و قدامت دوهزار و پنج صد سال داشته اند به قيمت هر يک هفت هزار دالر به فروش گذاشته شده است.  مجسمه های  الهه های هندويي ساخته شده از عاج مربوط به قرن دوم پيش از ميلاد در اسلام آباد به  قيمت هر کدام 35 هزار دالر برای فروش گذاشته شده است. در حالي که دوازده نوع از مجسمه های کنده کاری شده و ساخته شده از عاج در لندن به قيمت شش صد هزار دالر به يک کلکسيونر جاپاني  به فروش رسانيده شده است.

چون افغانستان برای هزاران سال بمثابه محل تقاطع کشورگشايان وبازرگانان از ايران قديم ، هند و آسيای مرکزی قرار داشت بنابران کلکسيونهای موزيم کابل از ميراثهای بسيار غني و غير مشابه باهم  نماينده گي ميکردند. آثار بدست آمده از بگرام يک مساله استثنايي است. بگرام که در کاپيسا موقعيت دارد ، در پيش از دوقرن قبل از ميلاد و در زمان سلطنت کنشکا پادشاه کوشاني به حيث پايتخت تابستاني آن اعمار شده بود. امپراتوری کوشاني ها در اين دوران از شمال هند تا آسيای ميانه امتداد داشت و آن زماني را در بر ميگرفت که صلح از روم تا چين برقرار بود و تجارت ، هنر ومذهب در تمام اين مسيری که مشهور به نام ابريشم است آزادانه در حرکت بود و کوشاني ها در مرکز اين تقاطع  قرار داشتند. 

در سال 1939 زماني که باستان شناسان قلعه کوشان را مورد کاوش قرار ميدادند ، بصورت تصادفي با دو اطاق قفل شده و بر اساس اظهارات نانسي دوپوری [iv]  يکي از شيفتگان فرهنگ باستاني افغانستان که در اين عرصه کار های ارجمندی از خود بجا گذاشته است با " درخشانترين دريافت باستانشناسي قرن بيستم " برخوردند. در اين اطاقها به تعداد هزار و هشتصد اثر برونزی ، عاجي ، شيشه يي و تنديسهای از روم ، يونان ، مصر ، چين ، هند و آسيای مرکزی وجود داشت. 

کلکسيونهای بگرام در صدر فهرست غارتگران قرار داشتند. در قلب آن و يا برجسته تر از همه به تعداد صد و يا بيشتر از آن  مجسمه ها و پارچه های ساخته شده ازعاج هندی که اکثر آنها الهه ها و رقاصه ها را به نمايش ميگذاشتند ، جاداشت. بر اساس گزارش ريوو که از مقامات دولتي و رهبران مجاهدين بدست آمده ، اين آثار بي نظير در جريان جنگهای تنظيمي توسط نيروهای وابسته به جمعيت اسلامي ، حزب وحدت و حزب اسلامي به رهنمايي دلالان و کارشناسان آثار عتيقه پاکستاني و افغاني دزديده شده اند. اين  احزاب متخاصم ساحه اطراف موزيم کابل را بعد از اشغال اين شهر توسط مجاهدين بصورت متناوب در اختيار داشتند.  آن آثار از راه های مختلف بالاخر به پشاور و بعدا به اسلام آباد و اروپا رسيدند. دوازده مجسمه به يک دلال انگليسي به قيمت سه صد هزار دالر به فروش رسيد. دلال انگليسي اين مجسمه ها را به کلکسيونر جاپاني به شش صد هزار دالر به فروش رسانيد. تعداد زيادی از اين تنديسها و پارچه های عاجي هنوز هم در اسلام آباد برای فروش آماده ميباشند. يکي از مورخين پاکستاني که از اين آثار نفيس ديدن نموده تصديق مي نمايد که بر برخي از اين  تنديسها مبلغ سي و پنج هزار دالر قيمت گذاشته شده است.  براساس ادعای برخي از رسانه ها ، تعدادی از اين عاج پاره ها را بي نظير بوتو و نصيرالله بابر در اختيار دارند. 

ديپلماتهای غربي به اين باور اند که افغان ها و پاکستاني های مشهور که در پشاور و کابل زنده گي ميکنند ، بمثابه  دلال و اجنت برای سرمايه داران و کلکسيونر های شرق ميانه و جاپان که در جستجوی دريافت آثار و سکه های اسلامي و مجسمه های بودا اند ، کار ميکنند. در يک مساله خاص چنين گمان ميرود که مجسمه طلايي بودا از باميان ، به وزن بيش از دو کيلوگرام حالا در اختيار جاپاني ها گذاشته شده باشد.

اگر چه در افغانستان تاکنون ساحه های وسيع مکشوف ناشده باستاني وجود دارد که از آنها آثار تاريخي با اهميتي به دست خواهد آمد ، ولي باستان شناسان و مورخين به اين باور اند که غارت آثار باستاني موزيم کابل موجب تخريب بخش بزرگي از ميراثهای فرهنگي افغانستان گرديده و سلسله تاريخي آنها را برهم زده است.  به باور کلارا کريسمن [v]  که در ترتيب و تنظيم کتلاک های موزيم کابل سالها همکاری داشت ، اگر آثار جديد نيز از دل زمين بيرون آورده شوند با آنچه در گذشه ها کشف شده بودند بي ارتباط خواهند ماند ، زيرا تمام ريکارد ها از بين رفته اند. حالا که گنجينه های موزيم و ريکارد های آن از بين رفته اند ، برای نسل جوان چيزی کمي باقي مانده است که از آن بتوانند آموخت. همه چيز از سلسله تاريخي خود جدا شده است. تنها تعداد بسيار محدودی از افغانهای آگاه ميدانند که موزيم چگونه و چه وقت و از کجا  آثار خويش را به دست آورد. و تنها آنها ، آثار دزدی شده را ميشناسند و ساحات باستاني کشور خويش راميدانند. اين گروه کوچک در حدود پانزده افغاني اند که باقي مانده اند و با رفتن آنها نيزهمه چيز به پايان ميرسد.  

بايد خاطرنشان گردد که معلومات داده شده در فار ايسترن ايکونوميک روويو و ساير رسانه ها عمدتا سالهای 92 تا 1995 را در بر ميگيرند.  پس از اين سالها ، نگارنده به کدام گزارش جامعي که در بر گيرنده چگونگي  آثار به غارت برده شده و وضعيت موجود ميراثهای فرهنگي و موزيم های افغانستان باشد ، برنخورده است. چنين معلوم ميشود که در اين عرصه خيلي ها با اهميت از نگاه افتخارات تاريخي و ملي ، کدام کار با ارزشي از جانب ارگانهای مربوط  صورت نگرفته و در مورد چگونگي وضعيت موجود گنجينه های فرهنگي افغانستان نيز کدام گزارش جامعي به نشر نرسيده است.  

اما آنچه منظما بازتاب مييابد اين است:    با دريغ و درد ، غارت گنجينه های تاريخي و فرهنگي افغانستان همچنان بصورت سيستماتيک و هدفمند ادامه دارد. تو گويي  در اين کشوری بي در و پيکر، کدام ارگان مسوولي وجود ندارد تا در ارتباط  به حفاظت و حراست ميراثهای عظيم تاريخي جوابگو باشد. در همين اوضاع و احوال ، رئيس جمهور اين کشور با افتخار اجلاس شصتمين سالگرد سازمان جهاني يونسکو را با سخنراني خويش افتتاح مي نمايد ، و شگفت آورتر از آن اين که در بيانيه جناب شان کوچکترين حرفي در ارتباط به غارت عظيم ميراثهای فرهنگي افغانستان و فروش آنها در بازار های عتيقه فروشي جهان به ميان نمي آيد و حتا در اين فرصت مساعد توجه جامعه بين المللي و اين سازمان بااهميت  در ارتباط به  ياری رساندن در زمينه بازگشتاندن اين افتخارات تاريخي به کشور اصلي شان يعني افغانستان نيز جلب نميگردد !!! 

اين خود بيانگر آن است که ارگانهای اداره دولتي در برابر ميراثهای فرهنگي و تاريخي افغانستان احساس مسووليت نمي نمايند و اين امر را تاکنون نپذيرفته اند که آنها در ارتباط به کار و فعاليت شان درعرصه های مربوط  همواره بايد به مردم گزارش بدهند.  مردم حق دارند بفهمند که در اين عرصه تا حال چه اقدامي صورت گرفته  و وضعيت موجود چگونه است ؛ و برای بهبود اين وضعيت چه برنامه های رويدست گرفته شده است ؟ با غم و اندوه فراوان که نسبت به غارت اين گنجينه های عظيم تاريخي و فرهنگي بي تفاوتي عميق و جانسوزی  حکم ميراند ، و چنين معلوم ميشود که عملا در اين زمينه کدام ارگان و مقام مسوول و جواب دهي وجود ندارد. 

افغانان وطن دوست که به فرهنگ پُر بهای کشور شان عشق مي ورزند ، سخت در تشويش اند و ميخواهند بدانند:

در شرايطي که حتا امنيت سنگ مزار شاعر نامدار ، دروازهً آرامگاه يک شخصيت ارجمند روحاني و فرش مسجد، يک مسجد تاريخي در زير سايه دولت اسلامي و از برکت موجوديت قوماندانان جهادی تامين نيست ، دست زدن به حفريات و کاوش حوزه های باستاني کشور به چه مفهوم است و چه را افاده ميکند؟؟ 

آيا ارگانهای مسوول و در حقيقت " غير مسوول و واجب الاحترام " مي خواهند گنجينه های تاريخي و ميراث های فرهنگي کشور را از دل خاک برآورند و در موزيم های که عملا وجود ندارند به نمايش گذارند و يا خود بمنظور بدست آوردن اين گنجينه ها و قاچاق و فروش آن به خارج از کشور به نحوی با شبکه هايي مافيايي آثار عتيقه همکاری مينمايند؟؟؟

 چرا مطبوعات و رسانه های داخل کشور در فضای نسبتا باز موجود ، همچو مسايل را با جديت مطرح و پيگيری نمي کنند و صرف در سطح يک گزارشگر ساده حوادث و قضايا سقوط مينمايند ؟ مطبوعات بايد در همچو موارد يخن ارگانهای مسوول را بگيرد و آن را همواره و شديد چنان تکان بدهد که ارگانهای اداره دولتي  درک کنند که در برابر مردم مسوول و جواب ده  اند و نه صرف مقاماتي  که غرور و افتخارات ملي را به ليلام بگذارند و برای خويش از اين طريق سود های نجومي بدست آورند.

در جهان امروزی ، رسانه های گروهي منحيث عمده ترين هرم کنترول کننده در جامعه ، چگونگي کار و فعاليت ارگانها وشخصيت های مسوول را همواره در زير ذره بين نقد قرار ميدهند و کوچکترين تخلف آنها را برملاً ميسازند. مطبوعات همچو مسايل  را پيگيرانه به گونه يي مورد تعقيب قرار ميدهد  تا بالاخر به نتيجه نهايي برسد و وظيفه ملي و حرفه يي شانرا که آگاهي بخشيدن سالم ، دقيق و کامل رويدادها  به مردم هست به نحوی انجام دهد. ما در جريان سالهای اخير شاهد سلسله قضايای بوده ايم که از طريق مطبوعات افشاً گرديده اند و بعدا بي هراس و با پيگيری هدفمند تا آخرين مرحله تعقيب شده اند. چه شخصيت های نام آوری که به ذلت  نشسته اند و ناگزير گرديده اند تا از کار و اقدام خلاف موازين قانوني و اخلاقي خويش شرمگينانه معذرت بخواهند و با سر افگنده از صحنه کنار روند.

برای رسانه های داخل و خارج از کشور صدها سوژه بسيار داغ و جالب وجود دارد که کنکاش و بررسي آن مسايل ، صرف محتاج شهامت و جسارت نامه نگاران هست. اگر در اين عرصه هم گاهي اقدامي صورت گرفته باشد آن نير خيلي محدود و گذری بوده است.

آيا هنوز هم فرصت آن نرسيده است که شيفته گان فرهنگ اين سرزمين با جلب همکاری نام آوران و سرشناسان علمي و فرهنگي جهان ، از طريق رسانه های بين المللي و رسانه های مربوط به افغانها ، در مورد وضعيت بسيار غم انگيز و ناهنجار ميراثهای فرهنگي کشور که در حقيقت جزی از ميراثهای فرهنگي بشريت محسوب ميگردند و شرم آورانه به يغما ميروند، صدای شان را هرچه رساتر و بلندتر به گوش جهانيان برسانند و از اين طريق جلوی اين همه بي تفاوتي های استخوان سوز را بگيرند ؟؟؟

 

 


[i]   Afghanistan Cultural Haritage , UNC , University Libraries

[ii]  Far Estern Economic Review , Loting and destraction in the Kabul Museem, 23. september 1995

[iii]  Indo Asian News, News Service, World News 8. March 2005.

[iv]   Nancy Hatch Dupree

[v]    Clara Grissmann

 


بالا
 
بازگشت