احمد شاه عبادی

 

انديشه هايی در بارهً آرمانهای والای انسانی

 

« اگر نميتوانيم خورشيد جهانتاب باشيم ، بکوشيم تا چراغکی بشويم و کوره راهی را روشن کنيم»

علامه داکتر ميرحسين اريانپور

 

در جامعهً ما منسوخ ترين روابط و نوترين تيوری های معاصر را درهم ميريزند که از آن ملعه ای بوجود می آيد که هم تراژيدی و هم کميدی و خنده آور است . اقتصاد دانان و سياستمداران خارج از زمان و مکان ما چنان در مزايای بازار آزاد ، نيولبراليزم و جامعه مصرفی سخن ميگويند که گويی آنچه کشور ما را از رشد اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بازداشته نه فساد و بی کفايتی نظام های پوشالی بلکه مزد بخور و نمير کارمندان و کارگران و پيشه وران آن بوده است. در اينجا پيشا سرمايه داری و پسا مدرنيزم را درهم آميزند تا بد بختی و تيرگی را جاويدانی کنند . دراين وضع بی سابقه و نا مشخص که وطن ما درآن قرار گرفته است فرصت کم است و برای مسامحه ها و دو دلی های روشنفکرانه مجالی نيست. بايد بيدرنگ در ميدان عمل پاگذاريم و در ضمن عمل در روشنی آموخته ها و آزموده های خود و ديگران هرچه دقيق تر و هرچه زود تر و هرچه بيشتر وضع جديد را بسنجيم و بشناسيم. دوران سخنرانی کردن و اعلاميه صادرکردن و امضاء جمع کردن و شکايت نامه نوشتن و مصاحبه کردن کمابيش گذشته است. کار های بزرگی در پيش است ، مردم عذابديد و از خود گذشته بار ديگر ضرورتی به نکته های عاطفی ندارند ، مردم به چيز های ديگر نياز دارند. اگر مردم بدرستی مصالح و منافع دور و نزديک ، امروز و فردای جامعه را درست تشخيص ندهند و برای آن سازماندهی نشوند زود باشد که از چاهی برآمده درچاهی ديگر به افتند. پرداختن به تيوريسن هائی که در خلا و خطا زندگی ميکنند مجالی ديگری می خواهد. اين نوشته طور بسيار فشرده ياد آور ميشود که در سالهای اخير خصوصا بعد از فروپاشی کشورهای سوسيالستی در اروپای شرقی و اتحاد شوروی سابق که سرمايه داری جهانی مرگ جهان بينی علمی را اعلام کرد و مردم جهان را به پذيرفتن « نظم نوين  جهان» نظمی که در آن انحصار های سرمايه داری تعيين کننده سرنوشت بشريت خواهند بود ، فرا خواند. دراين ميان گروهی از نيروهای چپ نيز برای عقب نماندن از « قافله نظم نوين جهانی » به تمامی آنچه که مدعی اعتقاد بدان بودند پشت کردند و به کارزار وسيع ضد کمونستی جهانی شرکت جستند. پيام اين کارزار روشن بود ، مبارزه طبقاتی در جهان پايان يافته است ، سوسياليزم « مدينه فاضله » دست نيافتنی است ، بشريت سرنوشتی جز سرمايداری ندارد و آنانکه هنوز سوسياليزم را تبليغ ميکنند کهنه انديشان جزم گرا هستند که از « قافله تمدن » عقب مانده اند. دراين مجموعه فکری استثمار ، نابرابری ،  بيعدالتی و ظلم بخش جدايی ناپذير و « طبيعی » زندگی بشری است که بايد بدان عادت نمود و يا بقول عده ای از « چپ » های که سرمايه داری را از نو شناخته اند بايد تنها چهره آنرا انسانی کرد. پاسخ به اين نظريه پردازی های « بکر» که به کهنگی و پوسيدگی خود نظام سرمايه داری است ، چنين است : مبارزهً بشريت برای رهايی از استثمار ، بی عدالتی و دستيابی به آزادی واقعی ، کار از پته های سرمايه ، مبارزه ای است عينی که خارج از ذهن اين يا آن نظريه پرداز در جوشش و پويش دايمی است. دياليکتيک حرکت جامعهً بشری در پهلوی دياليکتيک تاريخ اين حرکت که طول و گذشت هزاران سال شاهد تکامل جامعه بشری از يک صورتبندی به صورتبندی ديگری بوده است و دليل انکار ناپذيری برعينی بودن اين روند و ادامه ای آن علی الرغم تحولاتی است که عده ای شياد سياسی بخواهند آنرا به عنوان « پايان تاريخ » به توده های مليونی که موتور اين حرکت جهانی هستند قالب کنند. بشر مترقی تحول طلبانی واقعی و پيشاهنگان اصيل پيشرفت جامعه ای بشری بسوی تکامل هستند.  در طول قرن گذشته کمتر حرکت يا تحول ترقی را ميتوان يافت که براثر نفوذ انديشه های مترقی انجام نگرفته باشد. از مبارزه برای آزادی زنان تا حرکت برای صلح و نجات جهان ، از خطر نابودی سلاح های اتمی ، تا مبارزه برای رهايی صدها مليون انسان که دربند های استثمار اسير بوده اند ، بخشی از کارنامه پرافتخار و درخشانی است که به آن بحق ميتوان باليد. در شرايط هجوم دستگاههای عظيم تبليغاتی امپرياليستی ، همچنان پافشاری و اصرار برای تحول و حرکت و عقايد و اصول کار مردانه و شايسته ای ميباشد. اين پافشاری در چارچوب های جزم گرايانه مذهبی نبوده بلکه اعتقاد عميق به علمی بودن انديشه به حقانيت نبرد و درست بودن راهی متکی است که تا به امروز مليون ها انسان شريف در راه تحقق آن فداکارانه رزميده اند و تا تحقق اين راه آرمان های مقدس انسانی به اين نبرد مقدس ادامه خواهد داد.

مبارزه صادقانه برای ساختن جهان بهتر و برقراری جامعه انسانی و پيشرفته تر که در آن استثمار ، بيعدالتی و رنج های که هم اکنون بخشهای بزرگی از جامعه بشری قربانی آن هستند و گزارش های رسمی مراجع ذيصلاح بين المللی که بطور منظم از جانب سازمان ها و مراجع مختلف جهانی در زمينه مسايل انسانی منتشر ميشوند همه بيانگر اين واقعيت اند که کار و پيکار بسيار لازم است تا چنين دنيائی بهتری ساخته شود. در تازه ترين گزارش يونيسف آمده است : بيش از نيمی از کودکانی که درکشورهای در حال رشد زندگی ميکنند از امکانات مناسب و خدمات اجتماعی و فرهنگی بی نصيب اند. در اين گزرارش با ابراز نگرانی در مورد وضعيت کودکان و انجام يک بررسی روان شناسی مشخص شده که بسياری از کودکانيکه درکشورهای مختلف در فقر و نابسامانی زندگی ميکنند در سنين بزرگسالی نيز به دليل همين موقعيت دچار برخی عقده های روحی ميشوند که امکان پيشرفت را از آنها ميگيرد. اين در حالی است که 640 مليون از کودکان بدون سرپناه سالم هستند و بيش از 300 مليون از کودکان تلويزيون ، راديو ، تيلفون و روزنامه ندارند. 120 مليون تن از کودکان در مقطع مکتب ترک تحصيل ميکنند وبه سبب ناداری و فقر مجبور به کار کردن ميشوند که بيشتر اين ترک تحصيل کردگان  دختران هستند. از سوی ديگر کودکانی که در دهات کشورهای مختلف زندگی ميکنند سه برابر کمتر از کودکانی مستقر در شهر به مکتب ميروند و امکانات بسيار کمتری در اختيار دارند. اين کودکان مجبور اند در دهات مالداری و يا دهقانی کرده ، از درس و پيشرفت نيز عقب بمانند و در صورتيکه  اين دهات متعلق به کشورهای فقير باشد اين وضعيت بسيار بدتر ميباشد. دراين احصائيه مشخص شده است که 180 مليون کودک کارگر در جهان وجود دارد و هرساله يک مليون و دوصد هزار کودک قاچاق ميشوند و بيش از دو مليون کودک نيز به صنعت فساد جنسی بالاجبار وارد ميشوند.

سازمان يونسکو تعداد بيسوادان امروز جهان را بيش از يک مليارد نفر تعيين کرده است که هر ساله 110 مليون کودک محروم از آموزش به آن افزوده ميشود. همچنان سازمان ملل متحد امسال در روز مبارزه با فقر که همه ساله تجليل ميگردد اعلام کرد که در حال حاضر يکنيم مليارد انسان از جميعت شش ملياردی جهان بصورت مطلق فقير هستند که يک مليارد و سيصد مليون نفر آنها از مردمان افريقا ، آسيا و امريکای لاتين ميباشند.

اين نابسامانيهای اجتماعی ، اقتصادی و اخلاقی ، جنگها ، کودتا ها ، جينوسايدها ، قحطی ها و مرگ های دستجمعی  ، گرسنگان و بيماران و فحشا و بيسوادی و بسياری تباهی های ديگر جامعه بشری از سياست های نيولبراليستی سرمايه داری جهانی که هر روز قلدرانه جهان را به زير يوغ خود ميبرد سربر می آورد. سرمايه داری لجام گسيخته ی قرن هجدهم و نزدهم که هيچ مانعی برای خود نمی شناخت و « بازار» اسم مقدسش بود در اثر مبارزات جهانی طبقات و قشرهای زحمتکش ، قوانين کار ، بيمه ها ، حق رای عمومی و مطالبات مشابه را پذيرفت. اين محدوديت ها با آنکه ماهيت سرمايه داری را عوض نکرده بود برايش عذاب آور بود. سرمايه داری در يک يورش نوين ميکوشد که اين محدوديت ها را بردارد و به روزگار طلايی گذشته رجعت کند ، جايی که هيچ مانع و رادعی برای تاراج او ـ و اين بار در سطح جهانی ـ وجود نداشته باشد. اين نيولبراليزم است ، اين « نظم نوين جهانی » است.

مبارزه بشريت برای رهايی از استثمار ، بی عدالتی  هوشياری و آگاهی فراوان ميخواهد ، دياليکتيک تاريخ عجيب و غريب است. تلاش بشر با آرمان پرستی ها و تخيلات عبث نيز همراه است. مدعيان گزاف گوی که در اولين شکست به زانو در می آيند ، رزمندگانی نيز هستند که دشواری را نمی بينند ، مبارزه که به شکست رسيد ، مبارزان به جان مبارزان می افتند غافل از اينکه نبرد دشوار و آرزو بزرگ و شرايط اندک ميباشد. رسيدن به نظامی که مبتنی بر عدالت اجتماعی باشد مستلزم درهم شکستن ساخت طبقاتی جامعه و برابری همگانی است. اين هم نيزبدون مبارزه طبقاتی صورت نميگيرد و بدين ترتيب راه گشای آزادی های انسانی مبارزه طبقاتی است. بايد توده های مردم را در پيکار شان برای رهايی از استثمار و نابرابری و شرکت فعال در جنبش دفاع از صلح و ترقی ياری کرد و برای مردم کشور درکوتاه مدت تامين کار ، سرپناه ، تعليم و تربيه و صحت مطالبه نمود و به اقتضای شور و شوق ترقی خواهی و اقتضای زندگی در جهان امروز بايد هريک به توان خويش بکوشيم تا بهشت مردم ما هم در همين دنيای فعلی و در زندگی جاری ساخته شود تا مردم ما بتوانند با تصميم خود شان با سربلندی زندگی کنند و کشور ما در ميان خانواده جهانی جای شايسته ای داشته باشند

 


بالا
 
بازگشت