مرگ ديده گانند                                          

به تب راضی !

 

نصير مهرين

 

بدنبال تصميم دور کردن دست طالبان از افغانستان که نفوذ پاکستان و بن لادن در آنها مشهود بود ، و بدنبال گزينش  جناب حامد کرزی از طرف مقامات ايالات متحده امريکا به عنوان رئيس دولت ، انتخابات رياست جمهوری همواره در چشم انداز سياسی مطروحه قرار داشت ، تا اين گزينش با صبغه مشروعيت و حامل استدلال های دموکراتيک و انتخابی مردم افغانستان باشد. توسل به نهاد های سنتی و موجود مانند لويه جرگه های پيشتر از انتخابات نيز جاده را در مسير حرکت حامل چنان انتخابات رهرو کرده بود.

داشتن نقش تعيين کننده ايالات متحده امريکا در سمت و سو دادن اوضاع ، شکل گيری رو به تزايد گروهی که حامد کرزی می تواند با همياری آنها ، تامين قدرت انحصاری را رقم بزند ، موجد اين ذهنيت نيز بوده است که رياست جمهوری او در انتخابات ابقا ميشود. ضرورت کسب پيروزی جمهوری خواهان و شخص « دبليو بوش » از انتخاب کرزی و تداوم سياست برگزيده شده در قبال افغانستان و منطقه ، نيز عواملی بود که به تعيين وی به عنوان رئيس جمهور تاکيد منطقی داشت. ورود اشخاص بسياری در کارزار انتخابات ، حتا کسانی که فاقد برنامه و طرح حد اقل روشن بودند و در ضمن متيقن بودند که رقم تحقير آميزی را نصيب خواهند شد ، در تهيه رنگ و روغن به سيمای انتخابات و تلقين اين ذهنيت که افغانستان در پرتو سياست های قصر سفيد به زودی بسوی دموکراسی و تطبيق مولفه های آن سمت می يابد ، کار ساز بود. نمايش نتيجه معلوم انتخابات در افغانستان به پاسخ مهم انتخابات و سياست منطقه ای امريکا ، پهلوهای ديگری از سطح کيفی و فرهنگی ، ميزان آشنايی با انتخابات و انگيزه های رای دهندگان را با اين پرسش نيز نمايش گذاشت که :

آنانی که سواد خواندن و نوشتن را ندارند ، از آرا و افکار کانديدها چيزی نمی دانند با کدام شعور و آگاهی به سوی صندوقهای رای دهی رفتند؟

درپاسخ اين سوال ، از روی واقعيت کشورما و جوامع مشابه ، مختصر گفتنی است که در صورت نبودن سواد و نا آگاهی از خواسته های سياسی و اجتماعی ... نامزدها ، الزام دادن رای را عامل خارجی ، نيازهای آرايش دهنده حاکميت و چهره نهاد دموکرات نما تشکيل داده ، گونه های وادارسازی ، تهديد و رشوه  و بهره گيری از هرچه دراين راستا مطمع نظر آيد ، طرف رجوع ميباشد ، با همهً اين ها بازهم چيزی هست که برخی از مردم را به سوی رای دهی می برد. و چنين پديده بازتاب ويژهگيهای هرکشوری نيزاست ؛ مثلا درکشوری که عنصر مذهبی ، قومی ، زبانی و منطقوی در تار و پود مردم جای گرفته و بعنوان حربهً سياسی در معرض استفاده است ، آن احساس محرک قدم های رای دهندگان با مهر شعور عناصر ياد شده ميشود. چنين به نظر می آيد که در انتخابات رياست جمهوری افغانستان ، برعلاوه علائم موثر ياد شده ووجود سوء استفاده ها و کجروی های ديده شده ، يکی از عوامل کار ساز و برازنده کشاندن قدم های مردم به سوی صندوقهای رای دهی ، مخالفتی بوده است که مردم با جنگهای ديده شده ، خاطرات تلخ و خونين و روزگار اسفبار پيشينه داشتند.

درارتباط با چنين واقعيتی است که امروز در کشور ما تلقين اين ذهنيت که آمدن امريکا به افغانستان از عوامل اصلی جلوگيری از جنگهای شناخته شده تنظيم های اسلامی و جنبش ملی اسلامی ميباشد ، زمينه يافته است. مردم عادی و تاجر و کسبه کار و قاطبهً آنانی که می خواهند فاصله تولد و مرگ را بدون ديدار وضعيت ديده شده درچند دهه پيش سپری کند ، برای اقناع خويش بهترين دليل حضور قوای بيگانه جوش خورده با آن ، نام کرزی را يافته اند.

نبايد فراموش ما شود که اکثريت مردم مرگ را ديده اند ، با مرگ خود و فرزندان و همسايگان و خويشاوندان و آشنايان در اندوهبارترين شرايط زيسته اند. مرگ غير عادی اين چند دهه پسين را از حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان ، با ابعاد تکاندهنده ويرانگريها ، تباهی آوری ها ، مفقود الاثر! شدنها ، شکنجه ها ، اعدام ها ، وادارسازی ها به جنگ و کشتار ، مهاجر سازی و حضور قوای بيگانه با تمام آتش افروزی و پيامد های دلخراش و داغدار آن ديده اند.

شاهد مرگ آوری ها بوده اند که تنظيم های اسلامی و جنبش ملی اسلامی ، اخته شدگان با خوی و عادت جنگی مصمم بوده اند ، پشه ها را با توپ بزنند ، افغانستان و پايتخت آنرا با مردمش  بخاک و خون و آتش بکشند... و چنين نيز کردند. مردم ديدند که تيغ بران و هيولای مرگ آور آنها چه داغ های که بردل مرگ ديده گان نشاند.

بارديگر مردم مرگ را در زير سيطره وحشتناک نظام قبرستان آفرين طالبی ديدند. ظلم و ستم و خشونت و تبعيض های آنها را نيز ديدند. با آنکه برخی از مردم آسيب نديده در زير سلطه طالبان انتباه و برداشت و عکس العمل متفاوتی در ارزيابی خويش دارند ، اما آسيب ديده گان هم کم نبوده اند که در آغاز ، ورود طالبان را به عنوان خلاصگير از دست مرگ آوران جنگ طلب خوی ، در ضمير توهم آميز خويش استقبال کرده بودند. و نبايد فراموش ما شود که وقتی از مردم و آن کتله های اجتماعی در داخل افغانستان يعنی همان بيکسان و ناتوانان و گرسنه گان و نادارنی که توان رسيدن به پاکستان و ايران و غرب را نداشتند ، سخن می گوييم ؛ همان مردمی هستند که حيات و ممات شان به مويی بسته بود. و جنگ بی لزوم مرگ آور در ژرفای ضمير شان نفرتگاهی ساخت با ابعاد فراموش نا شدنی. همان مردم وقتی شب هنگام در زير لحاف پينه ای و سوراخ شده ، سربربالين گذاشته اند دعای شان نجات از شر جنگ بوده است.

آری ، جمعی از همين عده مردم ، پديد ايی وضع متعاقب 11 سپتامبر را در چارچوب ارزيابی های معين و محدود خويش عامل بازدارنده بازگشت کشتارها و مصايب ديده شده پنداشته اند. تبليغات مدافعين حضور قوای ايالات متحده امريکا و متحدينش مبتنی براين ذهنيت که اگر امريکا نباشد ، و يا اگر کرزی شکست بخورد ، شما مردم بازهم زير پای جنگ تنظيم ها ، طالبان و جنبش ملی اسلامی مرگ را خواهيد ديد ؛ عوامل اصلی انتخاب شدهً پيشين را در انتخابات اخير رقم زد.

ازاينروست که اين مردمان بمرگ گرفته را به جايی رسانيده اند که به تب وضع موجود و انتظار آن رضائيت دهند.

گفتنی است که انتخابات رياست جمهوری اکتبرماه در افغانستان ، در تداوم سياست های مرحله ای که از جلسه بن آغاز شد ، و با لويه جرگه اضطراری و لويه جرگه قانون اساسی و انتخاب رئيس دولت به انتخابات رياست جمهوری رسيد ؛ در ماهيت خويش حاصل تثبيت قدم بقدم گروه جديدی از طراز وفاداران به سياست های امريکا و دور کردن قدم به قدم نهاد های و افرادی بوده است که ديگر بدرد بخور نتوانند بود.

ودلسوخته گان حسرت اتکا بخود ، گويی همچنان نظاره ميکند.

 

 


بالا
 
بازگشت