پوهنیار ب.  مومن

 

 

غوغای تروریزم وعوامل ظهور آن

 

     وقوع حوادث وحشتناک تروریستی در سالهای اخیر در جهان , که توقع می رفت , دوره صلح وتفاهم باشد ,  برخلاف نشان دهنده   این است که هیچ کس در هیچ جای از جهان از گزند  تروریزم  در امان نخواهد بود .  تروریست ها افراد  ستیزه جو , کم حوصله و احساساتی هستند وممکن است که  این کم حوصله گی ، ناشی از عوامل  بیرونی یا سازمانی  شان باشد.  چیزی که تروریزم را  از سایر اعمال خشونت آمیز جدا میسازد ,  متفاوت بودن هدف خشونت آنها  است. شایان تذ کر است که  تروریزم به کدام  قوم و ملت و کشورخاص ارتباط  ندارد .  بلکه به همه  قاره ها  مذاهب و ایدیالوژی ها  مربوط میگردد .

     از زمان که بشر پا به د نیا امروزی گذاشته  تروریزم  به اشکا ل وانواع  مختلف  آن چه  در چوکات مذاهب و چه خارج از آن وجود داشته  و دارد . از این رو پدیده تروریزم چیزی جدید ونونیست. ولی تاریخ تروریزم سازمان یافته از دوران انقلاب فرانسه وحکومت ترور ژاکوبن ها آغازمی شود  وبعد از آن نیز ابعاد گسترده میيابد, وبدین ترتیب تروریزم دولتی ،غیردولتی وبین المللی  در همه جا فراگیر می شود.

     روی این ملحوظ کشور های جهان  بدون مساعدت و همیاری  جامعه جهانی  موفق نخواهد  بود  تا از وقوع حملات تروريستی جلوگیری کنند. ولی  بدبختانه که از یازدهم سپتامبر 2001 امریکا برای اربابی  جهان بهانه جدید بد ست آورده که مبارزه با تروریزم است. این هم  بد یل جدید است  برای بهانه کهنه مبارزه با کمونیزم .  همان طوریکه اشکار است, سیا ست امریکا در دوران  جنگ سرد فقط متوجه ناکوت کردن کمونیزم نبود بلکه , اهداف دیگری را مد نظر داشت به اصطلاح (( باشه را بهانه کرده دیدن یار می آید )) . مبارزه با تروریزم ابزار پیش برد همان منافع است که در اصل هیچ ربطی با مبارزه با خطر تروریزم ندارد. ودرجستجوی(( منافع دایمی وحیاتی امریکا )) است .

    ایالات متحده امریکا در جنگی که علیه ترورزم اعلان کرده است , به حیث یگانه   (( سوپر پاور))  جهان , به هر شکل که خواسته باشد , مطا بق میل خود از تروریزم تصویر وتعریف ارایه میکند .

می بینیم که مبارزه با تروریزم یک مفهوم انتزاعی است , هدف اساسی گروهای تروريستی است , سوال این جاست که مبارزه با کدام گروهای تروريستی ؟  بلواگران چیچین, آزادیخواهان ایرلندی , باسکها ویا جنبش مقاومت فلسطینیی یا ...

      در این بازی شطرنج وغوغای بر پاشده, امریکا با وجود آن که از فوندامنتالیست ها اسلامی شلاق خورده ,  ((شعار مبارزه با تروریزم را پیش کشیده تا در پیشبرد پلان های خویش دست باز داشته باشد وبدین بهانه در هر کجای که خواسته باشد وارد عمل شده ودیگران را با خود هم نوا سازد))1 . در این جاست که هر کسی را که خواست شامل لیست تروریزم کرد و اگر نخواست نکرد . مثال مهم آن در تعلیق قرار دادن یاسرعرفات و جنبش باسکها است . جالب تر از همه این که باسکها تا وقتیکه هسپانیا حمله به عراق را تاید نکرده ودر کنار امریکا نه ایستاد بود , داخل لیست تروریست ها نبوده اند ولی به مجردیکه هسپانیا وارد جنگ شد , باسک های نگون بخت تروریست شدند وشامل لیست سیاه گردیدند .

    برای روشنی مسله ببینیم که این همه مقاومت ها برای چه؟ متفقین در جریان جنگ اول جهانی به فلسطینی ها قول داده بوده اند که در صورت همکاری با آنان برای سرنگونی امپراطوری عثمانی که فلسطین هم جز دولت عثمانی بود, دولت مستقل فلسطینی ها را کمک وبه رسمیت خواهند شناخت . ولی بعد از سقوط دادن امپراطوری عثمانی , متفقین بر خلاف قول وقرار خویش, قطعنامه 181 را که حاکی از جدا سازی یهودیان  واسرایل ها است به تصویب رساندند. این قطعنامه بعدها در نوامبر  1947 به تصویب سازمان ملل متحد رسید . در این جا ست که انگلیسها عملا خیانت خود را به مردم محروم فلسطین نمایان میسازند.   درحالیکه  دوسوم جمعیت فلسطینی ویک سوم یهودی بود , ولی در موقع تقسیمات  43% خاک به فلسطینی ها و53% به اسرائلی ها واگذار شد . از این بی عدالتی ها بود که مردم فلسطین به خشم آمدند وتا امروز در برابر مدرن ترین سلاحهای اسرائلی ها با دستان خالی وبا استفاده از تمام امکانات حتی تا منفجر سا ختن خویش از خانه خود دفاع میکنند .

بعد ازحمله اسرائل به لبنان در 1981 یاسر عرفات رهبرفقید این جنبش طی یک مصاحبه گفت :

(( من می خواهم به خانه ام بر گردم ,صیهونیزم وامپریالیزم  این حق را می خواهند از من سلب نمایند ، مگر به خانهء خود برگشتن جرم است؟)) .

به همین ترتیب ارتش جمهورخواه ایرلند که خواستار وحدت ویک پارچگی دو بخش شمالی و جنوبی ایرلند وتجزیه بخش شمالی از انگلیس و پیوستن آن به جنوب است. ببینید که در چچین چه ماتمی بر پا گردیده : جمهوری چیچین در دامنه های شمالی قفقاز بزرگ واقع گردیده، در حدود یک ملیون نفوس دارد ، مانند باسکها دارای فرهنگ وزبان خاص خود میبا شند. تاریخ مکتوب این سرزمین از قرن هفتم میلادی آغاز میگردد، این سرزمین در سال 1859 به روسیه ملحق ساخته شد ،و در سال 1922 در ترکیب فدراسیون روسیه به حیث یک منطقه خود مختارداخل گردید. مبارزات آزادیخواهانه  این مردم تحت رهبری شمیل ((امام سوم )) از سال 1837 الی 1864 ادامه داشت تا اینکه به رویسه تزاری تبعید گردید. در سال 1944 اکثریت نفوس از چچین کوچ داده شد ، بعدها  درزمان خروشچف دوباره به وطن خویش برگشتند . درسال 1990 جوهر دودایف که یکی از مشهورترین جنرالان وقهرما نان اتحاد شوروی سابق بود اعلان استقلال نمود واز همان روز تا امروز جنگ با تمام ابعادش ادامه دارد.

 مشابه به این در باسک در این منطقه در قلب اروپا چنان خواست وجود دارد. این منطقه یکی از ایا لت های پر جمعیت شمال هسپانیا است . مبارزان آن بنام اتا  شهرت دارند, اینها در صدد کسب استقلال برای این ایالت هستند این سر زمین مشترک که بین فرانسه وهسپا نیا  قرار دارد واز هفت ولایت و دومنطقه شمالی وجنوبی یعنی شما ل وجنوب کوه های پیرنه  در مرکز مشترک فرانسه وهسپانیا تشکیل شده , و ساکنانش آنرا (( اوسکاری ))  می نامند . باسکی ها تقریبا 3 ملیون نفر هستند و فرهنگ وزبان خاص دارند. گفته میشود مبارزات استقلال طلبانه این مردم از سال 1895 آغاز شده و رهبری آن در دست ((آرناگویری)) بود .

    غرض ازاین توضیحات  گیچ کننده این است , در صورتیکه عملکرد دولت ها به مزاق  قدرتمندان برابر نباشد( نه دوست دایمی مطرح است نه دشمن دایمی چیزیکه دایم وقایم  مطرح خواهد بود همان طوریکه چرچیل گفته بود منافع دایمی است )  مانند  صدام نابود میگردد کشورش به ویرانه مبدل میگردد ودستآویز جدید برای القاعده والفایده و...  و دیگران  میدهد  .  اما در مقابل کریموف پریزدنت ازبکستان از این چا نس استفاده نموده وبعد از یازدهم سپتامبر کشورش را قربانی تروریزم معرفی کرده وبه اردوگاه ، جنگ علیه تروریزم وصل شده که روزانه ده ها انسان را به دیار نیستی میسپارد ولی دموکرات ودوست ایالات متحده امریکا شمرده میشد اما در این روزهای اخیرباد از سمت دیگرمی وزد،مثل اینکه باب دندان امریکا نیست  و عاقبت بخیر . در طرف دیگر انگلستان که متخد اصلی امریکا است  ، چشم براه بود که امریکا اردوی آزادیبخش ایرلند را شامل لیست تروریست خواهد کرد . ولی از آن جا که مسله با منا فع امریکا در  تصادم بود غیر ممکن شد , چون در انتخابات  , ایرلندی نژادان امریکا ئی نقش قابل ملاحظه داشتتند , لذا از شمولیت آ ن صرف نظر گردید . نامیدن تروریست این یا آن سازمان پیوسته بر اساس گزارشات که از سرویس اطلاعاتی امریکا به جهان عرضه میگردد صورت میگیرد. که همیشه نمیتوان دقت آن را پذیرفت هر آن چه که میشود مطابق منافع امریکا صورت وفیصله میگردد. از این جاست که می گویند هر آن سازمان ودولت که علیه امریکا واسرایل باشد تروریست شمرده میشود . امریکا کشورهای جهان را یا با خود میداند یا در جمله تروریستها قرار می دهد  , این کشور در صدد صلح امریکائی است, یعنی همان صلح که بوسیله  تسلیحات امریکائی تحمیل شده است .

     مشابه به این آنچه باعث بوجودآمدن حوادث اخیر در روسیه توسط چچینی ها شد, همان دلیلی است که حوادث یازدهم سپتامبر را شکل داد. در اینجا هم پوتین همچون بوش حاضر به پذیرش این واقعیت نیست که زمینه ساز این اتفاقات یکی از وجوه ملی گرائی میباشد , که برای رسیدن به هدف از تروریزم استفاده میکند. به نظر می رسد که ناسیونالیزم انگیزه ء برای بنیاد گرایان میباشد ویکی از تاثیرگزارترین نیروهای ملتها بوده است.

     دراین میان یکتعداد از مبصرین ونویسندهگان، از آن جمله میشل شودوفسکی نویسنده اثر (( جنگ وجهانی شد ن- فاشیزم قرن 21 اینگونه ازقاره امریکا سر بر آورد)) حکا یت از زد وبند های پت وپنهان  دستگاه های استخباراتی امریکا با اسامه بن لادن ((تروریست درجه یک)) مینماید . این که حقیقت مسله از چه قرار است نیاز به زمان بیشتر و پژوهش مسئولانه دارد . ولی چیزیکه ذهن همه را مشغول ساخته این است که چطور مسلمانان بنیادگرا حاضر به چنین عمل میشوند . وبخاطر منافع دیگران زنده گی خویش را از دست بدهند  . درحا لیکه این غافلین به آرزوی (( جنت فردوس)) ،(( حوروپری)) در دنیای دیگر ومبارزه با ((کفار)) و((برچیدن فساد وفتنه ازروی زمین))  خود را فدا کردند. اصل سخن در این است که به عاملین چنین جنایات , وسا یل ولوازم  از جای میرسد  که آنها کمترین تصوراز این هم ندارند که اله د ست د یگران شده اند ومورد معامله قرار گرفتند . دیگر  روشن است , زمانیکه افکار کهنه با مدرن ترین ومخرب ترین سلاحها همراه شد , فاجعه های از نوع یازده سپتامبربا هزاران قربانی به بار می آورد. بدون شک که این افکار زادهء عقب مانده گی جامعه می باشد.     

          عیلرغم آن دولت ایالات متحده امریکا پس از یازدهم سپتامبر به بهانه جنگ با تروریزم پروگرام های اقتصادی خاص را در نظر گرفته واعتبارات خا ص را سرمایه گذاری کرده است که سه برابر بیشتر از مقدار ( 13 ملیارد دالر که سالانه صرف عطریات درامریکا واروپا میگردد) است که میتوان با آن فقر را از جهان ریشه کن نمود. گرچه که کدام دستورالعمل جامع برای مبازه با تروریزم وجود ندارد, ولی بدون شک وتردید که راه زور به تنهائی خود کارساز نخواهد بود . امریکا علت واقعه خونبار یازدهم سپتامبر را تروریزم میداند . در حا لیکه تروریزم خود بازتاب وعکس العمل برای نارضا یتی ها است. امریکا خود با سیا ست مداخله گرانه اش در بسیاری از نقاط جهان عامل به وجود آمدن تروریزم است .امریکا بعد از شکست در ویتنام تصمیم , کنترول تروریزم وحتی پرورش آن علیه رژیم های که آنها را حامی شوروی می دانست گرفت . در آغاز در افریقای جنوبی وبعد در نیکاراگوا وافغانستان دست به چنین کار زد. بی مورد نخواهد بود اگر در اینجا به چند مورد مداخله علنی امریکا اشاره نمایم :

     مداخله نظامی امریکا در سال 1960 برعلیه حکومت انقلابی کیوبا , مداخله مشترک امریکا وبلجیم در سال 1961 درکانگووبه قتل رساند ن رهبرانقلاب پاتریس لومومبا, کودتا علیه رهبرمنتخب چیلی , در سال 1973 وبه تخت نشاندن ژنرال پینوچیت و...

یکی دیگرهم مسایل اعراب است که در سر خط هم پرابلمها قرار دارد . عربها به منظور حل مشکلات و عقب مانده گی وبخصوص دشمنی تاریخی شان بااسرایلی ها به در ودروازه های تمام ایدیالوژی ها وقدرتمندان جهان سر زدند وطالب کمک شدند, ولی هیچ کس به ایشان یاری نکرد واعراب عامل اصلی همه این شکست ها را غرب میداند وهمه دروازه ها را بروی خویش بسته دید . لذا بنیادگرائی اسلامی را به مثابه آخرین پناه گاه وتسلیت روحی خویش میداند واز فقر ودرمانده گی عوام استفاده مبرد.  

       چنانکه همه میدانند امریکا بعد از یازدهم سپتامبربه خشم آمد وبه افغانستان لشکرکشی نمود ودولت طالبان را سرنگون ساخت به اصطلاح مردم ما (( شری برخیزد که خیر ما باشد)) . باید گفت که نمیتوان کارهای که در این راستا بعد از سقوط طالبان در جهت تشکیل یک دولت بر مبنای قانون ونسبتا مدرن  انجام گردیده  , نا دیده گرفت , با وصف آن  توقع  میرفت ومیرود که در نتیجه حضور امریکا در افغانستان و در اثر فشار امریکا ،  پاکستان این مربی تروریست های بنیادگرای اسلامی ،  به مدا خلات خود در امور کشور مان خاتمه خواهد داد ، متاسفانه که هنوز هم ادامه دارد. وتقریبا در تمام مرز مشترک افغان - پاکستان حالت جنگی حکمفرما است . واین در حالی است پاکستان متحد امریکا درمبارزه با تروریزم شمرده میشود. تعجب آوراست که چطور پاکستان بدون هراس امریکا دست به چنین کار میزند. آقای زلمی خلیل زاد سفیر اسبق ایا لات متحده امریکا در کابل از چنین مداخلات به کرات یادآوری کرد ه و درنتیجه  به  زعم برخی رسانه های گروهی منجر به برطرفی خودش گردید . از این (( بازی بزرگ)) چنین نتیجه میتوان گرفت: یا اینکه پاکستان در تفاهم  با دولت امریکا جلوحملات طلبان والقاعده رااز خاک خود نمگیرد. ویا آنکه مسئله حکا یت از دو گا نگی در داخل اهرم های قدرت امریکا ویا متحد اصلی آن انگلسی میکند. بدون این دولت پاکستان جرئت وشهامت چنین کاری را ندارد. این چند رنگیها موجب گردیده تا بازسازی در کشور به تعویق بیافتد، وبه ناروا مردم بیچاره وفقیر کشته شوند. در این حرف دیگر هیچ جای بحث نیست که نخست باید ریشه های تروریزم را در داخل پاکستان این زادگاه اصلی  وحشت ودهشت خشکا نید، در غیر آن مبارزه با تروریزم اغوا ونیرنگ بیش نخواهد بود.      

     جالبتر از همه اینکه معنای برخی واژه ها در طول حواد ث سالهای اخیر تغیر کرده اند. بطور مثال تروریزم با مقاومت مسلحانه  در خاور میانه به یک مفهوم بکار گرفته می شود . در حا لیکه دور از انصاف خواهد بود اگر , ملت تحت اشغالی که برای کسب استقلال خود مبارزه میکنند با افرادیکه شهروندان بی گناه را مورد هد ف قرارمیدهند یکی دانست . ضرب المثل مشهور روسی است که میگویند : (( وقتیکه من آمر هستم تواحمق هستی ،وقتیکه توآمر هستی من احمق هستم )) حالا دیگرامریکا آمراست همه چیز روشن است . امریکا با یکی دانستن  این واژه ها عملا راه را برای مبارزه با هر گروه باز کرده است .

     گفتنی است که وجود چالشهای ایدیالوژیک , لیبرالیزم جهانی وتبعیضها , از دلایل وقوع پدیده تروریزم در جهان است . فاکتهای چند سا ل اخیر مبین این امر است که هیچ کشور به تنهائی خود در مباره با تروریزم موفق نخواهد بود. زیرا  تروریزم دیگر به یک پدیده جهانی مبدل گردیده است وایجاب عمل مشترک جهانی را مینماید.وسر انجام این به غرب وامریکا ارتباط دارد، که آیا حاضر هستند ، درمباره خویش با تروریزم تجدید نظر کنند وبه جای هدف قراردادن افراد وگروه ها به عوامل ظهور آن توجه کند.  راه مبارزه با ترور , مذاکره ومشاجره است وبه رسمیت شناختن فرد وگروه میباشد نه سرکوب آن .  امروز گسترش فقر و افزایش شکاف میان کشور ها یکی از مهم ترین عوامل   افزایش  تروریزم  در سطح جهان دانست .  چنین وضعیت باعث انزجارو عقده  علیه مراکز ثروت میگردد.  و  سیاسون به راحتی از این وضعیت بهره برداری میکنند. در صورتیکه وضعیت عادلانه وقانونی  برای رشد افراد وگروه ها در همه سطوح میسر نباشد، راه خشونت و دهشت جذابیت پیدا میکند .   برای کنترول جامعه باید همه افراد در نظم آن سهم داشته باشد. اگر صادقانه مسایل را پیگیری کنیم دیده میشود که مبارزه با فقر به مراتب آسا ن تر از مبارزه با تروریزم است واحتما ل پیروزی این راه هم بیشتر است .

          فرانسوا کلودیوس کونیگشتاین معروف به راوشول در سال 1859 به دنیا آمد. او به خاطر دست داشتن در سئوقصدهای مختلف ابتدا به حبس ابد وبعد اً در سال 1892 اعدام گردید. او در جریان محاکمه خویش فریاد بر آورد: (( این جامعه است که جنا یت کار پرورش میکند، وشما قضا ت به جای آن که به این ها ضربه بزنید در صدد اصلاح جامعه شوید، در آن صورت شما موفق به محو جنایات خواهید شد وبا برخورد با ریشه ها به جای پرداختن به معلولها که سطح عدالت تان را تنزیل میدهد، کاری بس سترگ تر و پر بار تر انجام خواهید داد ))2.

 

 

      ماءخذ ومنابع :

 

1 _  فرداشمید وکنراد ، شولز، جنگ نفت ، ترجمه جوادطالعی سایت ایران امروز                      

  2_ ریتزر جورج نظریه ای جامعه شناسی ترجمه ثلاثی، ص 43

  3 _ میشل شودفسکی جنگ وجهانی شدن ، فاشیزم قرن 21  اینگونه از قاره امریکا  سربرآورد، ترجمه جعفز پویا

 

 

 


بالا
 
بازگشت