اکادمیسین دستگیر پنجشيری

هر قطره ء آموی   خروشان  وطن

هرصخرهء سالنگ و بدخشان وطن

ازصلح وثبات وسرکشی قصه  کند

ایدوست شنو قصه ء   دامان  وطن

" فروغ هستی " 

 

 

       خاطرات سردار محمد رحیم

   برگهای از تاریخ معاصر وطن ما

 

 

خاطرات سردار محمد رحیم   درکتابی بنام  " برگهای ازتاریخ معاصر وطن ما "  از سوی مرکز نشراتی فضل به تیراژ یکهزار جلد ،درسال 2001 م طبع ونشر شد ه است   متن اصلی  این اثر  با ارزش  تاریخی  بزبان روسی نگارش یافته  است  مترجم  آن انجنیر محترم غلا م سخی غیرت فرزند  مردم بافرهنگ هرات واز خدمت گزارن پرتلاش فرهنگ نوین مادی ومعنوی مردم  افغانستان میباشند .

اقای انجنیرسخی  غیرت دربارهء کشف این خاطرات با ارزش تاریخی  وضرورت ترجمهء آن مقدمهء بسیار موجز ولی پر مغزی نوشته اند وبر پایه اندیشه های فرزانه گان جهان  سخن ایشان  به این شیوه بر کرسی خرد  نشسته است :

" میگویند :  هنگا میکه شاهدان عینی سکوت اختیار کنند افسانه ودروغ پدید می آید ..و..........

اکنون ما درچنان مرحله ِِیی از تاریخ ملی قرار داریم که اگر حوادث توسط شاهدان عینی ثبت نشود  نسلهای آینده با انبوه  افسانه ها دروغها و جعلیات رو بروخواهند شد ..."

آقای سخی غیرت با شناخت ژرف این ضرورت ورسالت تاریخی، کار بسیار ارجمندی را بسود حقایق تاریخی وغنامندی گنجینه تاریخ ملی مردم افغا نستان  انجام داده اند.

در برگهای از تاریخ معاصر وطن ما ، غالبا رویدادهای دوران امیر عبد الرحمان تا قتل محمد  نادر شاه  وبرادرش سردار  محمد عزیز خان پدر سردارمحمد داوءود  وفساد دربارها ی آنان ، در یازده بخش جداگانه بازتاب صادقانه  یافته است.

مترجم محترم نخست به بیان  سرگذشت تلخ دفترخاطرات و زندگینامه سردار محمد رحیم پرداخته و  نوشته  اند که  زادگاه سردار محمد رحیم شهر کابل است  . فرزند سردار محمد عمر ونوه ء امیر عبد الرحمان میباشند ا و سال تولد خودرا  1902 م  نوشته اند.

سردار محمد رحیم  نزد استادان هندی وترکی  زبانهای انگلیسی ،هندی وترکی را فرا گرفت  زبان عربی وادبیات متداول دری وزبان خودرا آموخت از مکتب حبیبیه فارغ شد  یکبار در افغانستان ودوبار در شوروی ازدواج کرد.

دومین خانم سردار محمد رحیم  ،  یک زن بیوه ء گرجستانی بنام الکسندرا  بود .  دختری  بنام " ما نانا  "از شوهر قبلی خویش داشته است، به اسا س نوشته ء آقای غیرت ،  این دختر نیز خاورشناس  بوده است.

اقای سخی غیرت تصادفا در گرجستان  با این خاورشناس  دریک محفل فرهنگی آشنایی یافته و دیوان سردار محمد رحیم را نزد او دیده بوده است.سردار محمد رحیم اشعار خویش را به تخلص "شیون " می سرو د "مانانا "آخرین یادداشتها ی سردار محمد محمد  رحیم  خان را به آقای سخی غیرت به شرط تعهد ی سپرده بود ه ا ست  که باید  بزبان فارسی دری زمینه ء   ترجمه  طبع ونشر آن فراهم شود.

با شادما نی باید گفت که آقای سخی غیرت به تعهد خود وفا کرد وزمینه ء ترجمه طبع ونشر آنرا با امانت داری ملی به عنوان  " بر گهای تاریخ معاصر  تاریخ وطن"  مهیا ساخت وبا احساس عالی  مسوءو لیت ملی و تاریخی این برگهای تاریخ معاصر وطن را از تند باد های نا مساعد زمان نجات بخشید    .

سردارمحمد  رحیم در1939 م در دوران استبدا د سردارمحمد هاشم صدراعظم به شوروی پناهنده شد تا 1943 م در اردوگاههاوزندانهای گونه گون شوروی دوران ستالین  زنده گی تلخ و دشواری داشته است در  1953 م به مسکو آمد و در انستیتوت شرقشناسی به کار پرداخت.

به اساس نوشته ء انجنیر سخی غیرت ،سردار محمد  رحیم در 15فبروری  1987 م در مسکو در گذشت  وبنا بر وصیت خودش اورا در حظیره ء (1 ) مسلمانان درمرکز گرجستان دفن کردند.

به گفته ء آقای سخی غیرت آخرین آرزوی سوزان  زنده  یاد سردارمحمد  رحیم این بود ه است  که در زیر صخره ء کوهستان وطن بخاک سپرده شود. سردارمحمد محمد رحیم پدر زنده نام  میرمن پروین وهنر مند پیشکسوت میهن ما و شخصیت  با فرهنگ بود.  سردار محمد رحیم شعر می سرود  انواع آلات موسیقی بویژه رباب را به نیکویی مینواخت ودرمرکز خاورشنا سی پژوهش میکرد.

مترجم ارجمند وطن پیشگفتار " برگهای از تاریخ معاصر وطن ما" را به این شعار خوشایند و دلنشین پایان بخشیده اند که :

"بگذار  این نمونه ء سزاوار ستایش ، خامه بدستان کشور مارا الهام بخشد تا رویدادهای خونین و بزرگ  دوران خودرا بنویسند و به نسلهای آینده بیاد گار  گذار ند    "

دربخش اول ودوم خاطرات سردار محمد رحیم از کار ،زنده گی شخصی اداره سیاست اطرافیان امیر ومرگ عبد الرحمان و دسایس حلیمه و یکی ازخانمهای پرنفوذ امیرعبدالرحمان  و مادر  پدرخود  معلومات  جالبی دارد.

ازجمله مینویسد که: امیر عبد الرحمان دهسال در تاشکند ، سمرقند و بخارا در مهاجرت زنده گی کرد.

 

هنگامیکه قدرت را بد ست گرفت مردم کشورما  درچنگال خونین فیودالها ی محلی زنده گی میکرده اند.  بیداد فیودالهای محلی  حد ومرزی  نداشته است.   بدستورفیو دالهای محلی سر رعیتی در حضور آنان از تن جدا و در آتش بریان  میشد ه است  )    در  ” دههء  دموکراسی نیز دهقانان سرپل توسط  ملاکان  فیودال  آنجا زنده زنده به آتش کشیده و سنت دوران امیر عبد الرحمان زنده بود ه است. )

ویژه گی دیگر فیو دالهای محلی  افغانستان این بوده است  که از انگلیسها رشوت میگرفته اند.  سردار  محمد  رحیم در بار ه ذکاوت پدر پدر خود (امیر عبدالرحمان )  میگوید که  نخستین ملاقات امیر عبد الرحمان با سر قوماندان انگلیس درباغ شهرآرا صورت گرفت.  به امیر افغان گفتند که ایشان به برکت موافقه انگلیسها صاحب  تخت سلطنت شده است واز امیر خواهش کردند تا  بدوستان انگلیس در افغانستان مساعدت نمایند.

ولی امیر عبدا لرحمان بخوبی میدانست که اکثریت دوستان انگلیس دست نشانده گان انگلیس اند . بنابرین  با زیرکی شگفتی آوری در پاسخ سر فرما نده انگلیس  گفت :   شما میدانید که مد تی دور ازوطن  خو د زنده گی میکرده است برای اینکه جفایی درحق آنان نرود فهرست دوستان خودرا دراختیار ما گذارید. به این ترتیب فهرست دوستان انگلیس را بدست آورد و اکثریت آنان را درهمان سالهای نخست فرمانروایی خویش  به بهانه های  گونه گون  مجازات سنگین وسر به نیست کرد.  بباورم  این احتمال نیز دور از امکان نبوده است که فهرست دشمنان آشتی ناپذیر انگلیس را نیز به امیر افغان سپرده وبه این نیرنگ میهنپرستان را تصفیه کرده باشند.

کی میتواند غازی جانخان وردک یا ملامشک عالم اندر را که امیرعبد الرحمان با آنان خصو مت غیرعادلانه داشته است و جان  یکی را در راه کابل مزار شریف گرفت ودیگری را به شیوهء تحقیر آمیزی "موش عالم " می نامید  از بسته  گان استعمار بر یتانیا ی کبیر تصور کند.

امیر در آخرین سالهای سلطنت خود به بهانه مختلف با تود ه های مردم پیوند رویاروی  خو درا تأمین میکرد.  در روزهای جمعه مراسم قچ جنگی ، مرغ جنگی و بودنه جنگی را  برپا میکرد واطلاعات سرچوک و آوازه های  بیرون دربار و دیوارهای ضخیم ارگ را گرد می آورد. با مردم مستقیما  ملاقات میکرد و شکایات را می شنید.

خلاف تصور هواداران احیای  تمرکز خونین امیرعبدالرحمان وطرز تفکر ذهنیگرانهء  قلمهای مزدور سیطره  جویان  حا کم کنونی کشور سردارمحمد  رحیم نوه ء روشن بین امیر نوشته است که : " سالها ی امارت عبدا لرحمان خیلی نا آرام وطوفا نی  بوده است  طی بیست سال آخر  سدهء 19م، هژده بار شخص امیر در لشکر کشیها اشتراک کرده بود "

بی نیاز از تذکراست که خشم وغضب دادخواهانه ء دهقانان و توده های مردم را با کله منار ها وسرکوبهای وحشیانه  خاموش میکرده است

 

به قول سردار محمد  رحیم  امیر عبدالرحمان ، به تشویق شهزاده حبیب اله سراج  وطرفدارانش توسط طبیب شخصی  خود  بنام  مرزاعبد الرشید مسموم شد.  اینگونه توطیه های پیاپی  درباری  فرزند علیه پدر وبرادر علیه برادر وشاگرد علیه استاد  نیز دردی از دردهای ریشه دار مردم میهن را  درمان نتوانسته بل وضع کشور را پیچیده تر نیز کرده است .

سردار محمد رحیم ازنقش فعال سیاسی وسازمانی دکتر غنی مهاجر هندی  در نهضت مشروطه به نیکی یاد کرده است.  او میگوید :   که حلیمه مادر سردار عمر و یکی از زنان بانفوذ عبدالرحمان (مادر کلان سردار محمدرحیم  )  نهضت مشروطیت اول  را بر ضد امیر حبیب اله به شیوه پنهانی تشویق میکرده است.  او پیام دکتر غنی راپس از رهایی از زندان  به حلیمه مادرکلان خود رسانیده بوده است.  درین پیام به حلیمه گفته شده بود که "آنچه  ازدست ما ساخته بود دریغ نشد ولی جا سوسان ، ما را در نیمه راه رها کردند "  بباورم  حلیمه به این باور نژادپرستانه بوده است که مادر  حبیب الله سراج از رگ وریشه محمدزاییان وبارکزایان نیست وباید سردار محمد عمر خان  فرزند خود ش وپدر سردار محمد رحیم خان وارث با استحقاق سلطنت شناخته میشد.  حلیمه زن بانفوذ  امیر عبدلرحمان دختر میر عتیق الله وبرادر زاده میرواعظ  ازعا لمان معروف  تاجیکان کابل ودختر " شمسی" ونوهء  امیر دوست محمد خان  بو د ه است.  در آغاز سردار عبدالقدوس خان اعتمادی پسر سلطان محمد طلایی نیز با حلیمه سر می جنبانید  ولی بزودی بانادرخان و خاندان مصاحبین بر ضد نهضت مشروطه به تحریکات آشکار ونهان واپسگرایانه آ غاز کردند

 

سردار عبدالقدوس خان این اندیشه های " حکیمانه! "را  برای نیل به قدرت مطلقه موعظه میکرد که :  "  مشروطه طلبان  را باید واجب القتل دانست " وبرای ویرانی دولت مشروطه " کدام سردار نامدار یا ملای بیرقدار یا خان با اعتبار به کار است "  (2)

درخاطرات سردار محمد رحیم این حقیقت نیز بازتاب یافته است که امیر حبیب الله سراج  یکسال پس از باز گشت خود از هند برتانوی گرفتاریها و اعدامهای مشروطه خواهان را آغاز کر ده بود اختناق وسرکوبهای خونین امیر ، شور مبارزه ء آزادیخواهان را  خاموش نتوانست  برخلاف  موج نا خورسندی و مبارزه سیا سی  یکجا  با  محمود طرزی به افغانستان باز گشت  واوج نوین گرفت .  محمود طرزی به نشر وپخش اندیشه های روشنگرانه پرداخت. بنیاد سراج الاخبار را گذاشت و چراغ رهنمای جنبش مشروطیت دوم را در سال 1911 م روشن کرد .

سردار محمد رحیم ،  شجاع الد وله ء غوربندی را  عامل اساسی قتل امیر حبیب اله  معرفی کرده است بروایت او، این ترور به مشورهء شاه امان ا لله انجام یافته وجنبه ء انتقامجویانه نیز داشته است در روشنی خاطرات سردارمحمد رحیم  ، امیر حبیب الله بدلیل افراط  درعشرت پرستی و بیماری مزاجی، در همان سال شجاع الدوله غوربندی را به نحو جنون آمیز و  نا هنجاری ، درحضور درباریان  خویش ، شکنجه ء شدید جسمانی ، روانی  و تحقیر کرد ه بود.  شهزاده امان اله  به هنگام دلجویی از شجاع الدوله اورا  به گرفتن انتقام از پدر جبار و عشرت پرست خویش بر انگیخته بود  به همین دلیل  در ترکیب نخستین حکومت  افغانستان مستقل شاه امان اله شجاع  الد وله یکی ازخانزاده گان بابکر خیل غوربند ، به حیث وزیر امنیه ( داخله)  امکان اشتراک یافت  و مورد اعتماد شاه امان الله قرار گرفت  . ولی رفته رفته ازو فا صله گرفت  وپالیسی شاه امان الله و دورنمای خطرناک کشورداری وخود محوری اورا انتقاد میکرد وگهگاه به نادرخان سفیر فرانسه نیز نامه های افشاگرانه مینوشت. سردار محمدرحیم از سیاست فرهنگی شاه امان اله و  از برابری حقوقی پیروان مذاهب افغانستان به نیکی یاد میکند ازجمله با افتخار مینویسد که فرزندان اهل هنود در لیسهء حبیبیه از حق تحصیل مساوی با فرزندان مردم مسلمان برخوردار  بوده اند.

سردارمحمد  رحیم دربارهء وطندوستی انور بسمل نوشته است که درسال 1917-1918 م هیأت افغانی بریاست انور بسمل در بارهءحل مسأله جزیره ء" درقد " به بخارا  رفته بود.  امیر بخارا  درقبال پذیرش الحاق و وابسته گی "جزیرهء  درقد"  به بخارا یک  ملیون تنگه رشوة را  به محمد  انور بسمل  پیشنهاد کرد  ولی بسمل باشور وطندوستی  اظهار داشته بود که" قرار داد قرارداد است " و انرا باید مراعات کرد. پاداش این سخنور وفرزند فرهیخته ء وطن دانه های زنجیر وزولانه بود  که در دوران سلطنت خاندان نادر ازسوی دستگاه فساد پرور محمد  هاشم خان  صدراعظم  به او بخشیده شد.

در خاطرات سردار رحیم معلومات بسیار دقیق وصحیحی درباره ء مهاجران هندی ،ترکی ،روسی و جرمنی بازتاب روشن دارد . غالب این مهاجرین بدلیل اختناق و تعقیبات پولیسی دولتهای استعماری واستبدادی متبوع خود به افغانستان پناهنده شده بوده اند. بگفتهء سردار محمد رحیم  در ترکیب این مهاجران نیروهای دارای اند یشه های آزادیخواهانه دموکراتیک ملی گرایشهای فا شستی  واپسگرایا نه و خال خال جاسوسان نیز  شامل بوده اند.

شاه امان الله از آنان بحیث معلما ن لشکری وکشوری ترجمانا ن و..و استفاده میکرده است ودران روزگار  ادبیات سیاسی آزادیخواهان وانقلابیون هند ترکیه روسیه وبخارا  واروپا توسط مهاجرین وارد شهر کابل میشده است .

دربخش دهم خاطرات سردار محمد رحیم  در بارهء فرزندان شاه امان ا له  وتضادها واختلافهای درون دربار مطالبی دارد.

سردار محمد رحیم خان  هرچند با غلام نبی خان چرخی یکجا علیه حبیب اله کوهدامنی برای مبارزات مسلحانه از آ نسوی آمو تلاشهای ناکامی انجام داده بود ولی  خلاف تصور اکثر موء رخان کشور  از صراحت ونفرت  امیر حبیب الله خادم دین رسول الله ص، علیه انگلیسها وجا سوسان انگلیس ستایش کرده ونوشته است که:

" انگلیسها به حبیب ا له اعتراض میکردند که چرا تاج وتخت را به نادر خان نداد ه بل علیه او به عملیات جنگی پرداخت. حبیب ا لله با صراحتی که داشت پا سخ داد. او امیر افغانستان است و نه میخواهد  با انگلیسها ونه  با نادرخان    کدام ارتباطی داشته باشد. "

اعضای حکومت حبیب الله خادم دین :

با ساس نوشتهء سردار محمد رحیم  اعضای حکومت حبیب ا لله عبارت بود ه اند از  :

سید حسین وزیر حربیه ،عبدالقادر وزیر داخله ،عطا ء الحق وزیر خارجه ،شیرجان وزیر دربار و ملک محسن والی کابل

یکی از برادران شجاع شیرجان خواجه محمد صدیق لوی فرقه مشر  وقوماندان جبهه جنوب بود  او در جریان جنگ با نادرخان زخمی وگرفتار و وبه فرمان  نادرخان اعدام شد.

شیرجان وزیر دربار  وعطا ء الحق وزیر خارجه  فرزند ان حاجی جان صاحبزاده  از رجال خرد مند آن زمان ، وفرزندان فرهیختهء  دختر قهرمان پرور میرمسجدی خان کوهستانی بوده اند  وبه قول حضرت  فضل غنی مجد دی این صاحب زاده گان نیز از رگ وریشه ء امام ربانی وازقبیله ء حضرات مجددی میباشند. بباورم همانگونه که سخنوری گفته است :                    

               " گرچه باشد شیر ،شیر " ولی :   

" ان یکی شیر است اندر بادیه    آن یکی شیر است اندر بادیه "   

کاش تمامی  فرزندان ورگ وریشه های امام ربانی مانند شیر جان ، جنرال محمد صدیق فرزند عطاء الحق وزیر خارجهء امیر حبیب اله کلکانی  مردان حق  وسر شار از عشق آزادی وخوشبختی انسان بلادیده ء وطن وشرق مسلمان  میبوده اند  و آب به آسیاب استعمار بریتانیای کبیر محمد نادرخان ودردوران حاکمیت تنظیمها در آسیاب نظامیگران پنجاب وطالبان نه میریخته اند وبه گفته محترم فضل غنی در پکتیا  برضد شاه امان اله " انقلاباتی ! " را بپا  نمیکرده اند.  باید دانست  که محترم فضل غنی مجددی  شورشهای ارتجاعی ر ا غالبا انقلاب میپندارند  ( 3 )   و لی از دید گاه  جامعه شناسان انقلاب تحول کیفی جامعه است  این حرکت تاریخی ازسوی طبقه رشد یابنده  ونیروهای محرکه ء تکامل اجتماعی  ونماینده گان آگاه وسازمان یافته آنان درشرایط ووضع مشخص انقلابی آغاز و انجام میپذیرد.  بگونه مثال انقلاب کبیر فرانسه  یک انقلاب اجتماعی بود بورژوازی نوخاسته فرانسه ، فیودالزم و سلطنت مطلقه را قهرا واژگون کرد  وتحولات دموکراتیک را بسود بورژوا ها ، خورده بورژوازی شهری، بینوایان ، دهقانان  وابسته بزمین وبه ضد ملاکان فیودال آغاز نها د  واین انقلاب  وقانون اساسی آن  منبع الهام برای بسیاری ازکشورهای اروپا وحتا برای انقلاب اجتماعی امریکا شد. ولی شورش ملای لنگ درمنگل وشورش ویرانگرانه ء  شورای هماهنگی برهبری صبغت الله مجددی و زیر شعار نظامیگران پاکستان ،آوردن " ضر به ازهزار جناح "  برکابل  ، یک شورش به تمام معنا وصد درصد  ضد انقلابی واپسگرایا نه نامردمی وبرضد دهقانان ،چوپانان ، پیشه وران شهری کارمندان وکارشناسان رشته های گونه گون دانش ، فرهنگ ،هنر وتکنالوژی معاصر وضد  سرمایه داران متوسط ملی افغانستان بوده است.  همچنین طاعون طالبان ماهیت ضد انقلابی داشته  و افزارهای کوری  دردست القاعده ، اداره ء نظامی پاکستان تیرورزم بین المللی  بوده اند.  در روشنی این حقایق جهانی امید که جناب فضل غنی مجددی  موألف  کتاب  " افغانستان درعهد اعلیحضرت اما ن الله خان  1919_1929   " درچاپ آینده این  کتاب خود بجای "انقلابات " شورشهای واپسگرایانه ملای لنگ رااغتشاشات  بنویسند

بهرحال بر خلاف تصورات ونوشتهء آقای  حضرت فضل غنی سردارمحمد  رحیم خان  بروشنی نوشته است که  : شیر جان وزیر دربار حبیب الله کلکانی  مانند بسیار اشخاص دیگر آرزومند بوده است که در افغانستان جمهوری به میان  آ ید  سردارمحمد رحیم همچنین در خاطرات خود نوشته است:

میگفتند که " باری حبیب اله به شیر جان گفت : " بیا که درکشور جمهوری بسازیم به بینیم نتیجه چه میشود ولی شیرجان به وی توضیح داد که برای ایجاد جمهوری زمان لازم است وباید بسیار کار های مقدماتی انجام یابد  "  داوری سردار محمدرحیم خان  درباره ء امیرحبیب ا لله کوهدامنی این بوده است که :  " بطور کلی حبیب اله کلکانی  هم در زنده گی و هم در نظریات خود بسیار دموکرات بود  به غارتگری وتجاوز اجازه نه میداد" در ارزیابی  شاملو شاعر بیمرگ  ایران  نیز این حقایق جلوه ء روشن دارد که  امیرحبیب الله کلکانی با  هواداران شاه امان الله خاندان  نادرخا ن ومخالفان خود بویژه با توده های مردم افغانستان برخورد جوانمردانه وتوأم با مروت ومدارا داشته است.  

سردار محمد  رحیم در صفحه 93 خاطرات خویش بر پایه روایت  عزیزاحمد جان پنهان از زبان خواهر حبیب اله نوشته است که " حبیب ا له ولد امین اله ولد عبداله از سر براورده گان  کلکان بود  ودرسال 1890م متولد گردید  »

خلا صه تا جاییکه  از لابلای  دفتر خاطرات  سردار محمدرحیم  بروشنی دریافت میشود  دو وزیر ویک سپسالار امیر حبیب الله کلکانی  نوه های میر مسجدی خان کوهستانی وبسیاری مقامات بلند پایه ء دولت او فرزندان و نوه های مجاهدان  دوران جنگهای اول ودوم  افغان وانگلیس واز تبعیدیان  دوران استبداد استعماری ودولتمردان  تحصیل کرده  بوده اند. استاد خلیلی نیز براساس همین منطق  داستان  "عیاری از خراسان " را نوشته  واز ناوابستگی امیر حبیب الله به انگلیسها  دفاع کرده است  .

به اساس نوشته ء سخی غیرت  وروایت استاد خلیل الله خلیلی  درسالهای مهاجرت پشاور ،امیر حبیب الله کلکانی  به اثر  اصابت  چرهء توب  در شانه  چپش زخمی گردید.  قوای او از راه ده کیپک  قلعه ء نه برجه  و هزاره ء بغل  به حسین کوت عقب نشینی کرد  وحسین کوت را لشکر گاه  وقرارگاه خود قرار داد  وتوسط  سربازان خود با استفاده از طبابت  محلی  درما ن شد وصحت یاب گردید.  این روایت استادخلیلی  با نظرات  شاه آقای مجددی  وصاحبزاده عبدالکریم خسروی نیز مطابقت دارد  وبر پایه این روایات قوی ،  تبلیغات ذهنیگرانه ء   واقعه نگاران دوران  خاندان  نادرخان  کاملا پنبه بی  اعتبار وکمرنگ  میشو  د.

لقب "بچهء سقا ء "  نیز اساسا ترکیب جعلی  قلمهای مزدور خاندان نادر شاه  اشرافیت قبایل و فیودالهای  وابسته به خاندان محمد نادرخان میباشد.  این حقیقت از وطنداران گرامی  ما پنهان نیست که "خاک فروشان " آشکار  خاندان طلایی ، قلمهای مزدور ودزدان باچراغ آنان ، "عیاران خراسان" و بیرقداران خانه ء خورشید مارا  بنام بچه سقاء و دزد یاد میکرده اند  و لی دردوران  کنونی  القاب دیگری به نام سنگ فروش وهیزم شکن را نیز بران یاوه ها و  شطحیات کهن  افزود ه اند وبر محمد ولی خان درواز ی وکیل شاه امان الله نیز بدون  ترس از قضاوت بیرحمانه تاریخ بگونه شاهدان سوگند خورده وقلمهای مزدور خاندان  محمد نادرشاه اتهام ضد انقلابی وارد میکنند.

نخست  باید با اطمینان محکم  گفت که درکشور ما  چوپانان د هقا نان و اهل کسبه همه و  همه به کسب کمال و  پیشه ء خود افتخار میکنند  چوپانی را  کار وپیشه ء  پیامبران بنی اسراییل میپندارند و پیا مبران بنی اسراییل  درچندین جای قران مجید  برهمه عالمیان برتری یافته اند.  دهقا نان خودرا وارثان  شایسته ء " بابا ی آدم " ونخستین  فرزند خانواده ء انسان وازهمه طبقات واقشار اجتماعی اصیل تر قدیم تر وکریم تر تو صیف میکنند. اهل کسبه نیز بنام  دوستان خدا شناخته میشوند. معلمان ولو یک حرف وواژه ای را  به مردم  آموخته با شد از  د ید گاه اموزشهای دینی وسنن پسند یده ریشه دارمردم ما  استا د اوستا ، مهتر ، سرور دوست  " بنده ء آزاد " ( مولا)  مولانا یا مولوی  یاد میشوند. به دانشمندان تا وارث تا مقام وارث احترام میگذارند. همچنین  آب سرچشمه حیات وشادابی جماد نبات حیوان  و انسان است.  در اشعار شاعران آب وخاک مرادف وطن بکار رفته است ودرسنن دینی ومذهبی مردم آ ب دادن ثواب دارد.  بنابرین دشمنان خلق قلمهای مزدور اشراف فیودال  دزدان با چراغ  ودشمنان همبسته گی  نیروهای محرکه ء تکامل  وپیشرفت اجتماعی اند  که به سود دشمنان تاریخی مردم زحمتکش همه گروههای قومی افغانستان  بذر خصومت  برتری جویی استثنا ء طلبی وعظمت طلبی ملی قومی ومذهبی  کشت میکنند  وبه این وسیله از جهل موأقت توده ها به سود دوام ستم اجتماعی ملی زن ستیزی وتبعیض  های محلی منطقه یی ومذهبی  صنفی  وبسود  دوام حاکمیت غاصبان کار وزحمت توده های مردم  ومافیای مواد مخدر  بهره برداری گذرا مینمایند وقشرهای زیرین ونیرومند جامعه را  با حقارت  واصطلحات  دوران برده گی  قبیله یی و زمینداری   اربا بی خود  بنام " گله"  " رعیت "  "غلام "  "مزدور "  "نوکر"  " سقاء " سنگ فروش وهیزم شکن  یاد مینمایند  وشا یسته  رهبری در عالیترین مقامات دولت تصور نمی توانند  وسردار عبدالقدوس  خان نماینده برجسته ء آنان  همانگونه که در آغاز یاد شد در "مصنفات !" خویش نوشته وچنین  تصوری داشته اند  که برای  رهبری این مردم  فقط  " کدام سردار  نامدار  یا ملای بیرقدار یا خان با اعتبار به کاراست " ولی تاریخ  بروشنی آشکار ساخت که نه سرداران نامدار وسپهسالاران  خاندان نادر نه ملاهای  بیرقدار وطالبان ظلمت و نه ملاکان بزرگ افغانستان  طی قرون وبویژه پس از استرداد استقلال افغانستان زنجیرهای کهن مناسبات قبیله یی و زمینداری اربا بی را از دست وپای  چوپانان دهقا نان وپیشه وران شهر ها وروستاها شکسته و گسسته  نتوانسته اند.  اگر چند روزی  شاه امان الله  وجنبش ملی ودموکراتیک دههء هشتاد شعارهای مردم گرایانه را بلند کرد آن شعار ها نیز با غوغا  های کرکننده تنظیمهای ساخت  پاکستان عربستان مصر  ودیگر کشورهای دور وپیش و پیشمرگان صاحبان صنایع جنگی ونفتی جهان موقتا خموش گر دید و پیشگامان نهضتهای ملی ودموکراتیک جامعه بلادیده ما  با نعره های تکفیر میراثخواران  وزارت مستعمرات انگلیس  مقابل ، پراگنده  ودرگوشه گوشه ء جهان مجبور به مهاجرت واز مردم ونیروهای محرک تکامل قهرا جدا ساخته وبی ریشه ووطن شد.

درین برهه ء تاریخ درد استخوانسوز  زحمتکشان  همه گرو ههای قومی وقبایل کشور همین است که : با سوادان تحصیلکرده گان  وواقعه نگاران گروههای  گونه گون قومی  بجای اینکه علیه این همه خرافه ها و میراثهای سلاطین جبار  واستبداد استعماری  شانه به شانه ء یکدیگر برضد اقلیتهای ممتاز وغوطه ور در عالیترین امتیازات اجتماعی اقتصادی وسیاسی مبارزه  افشاگرانه کنند برخلاف   آگاهانه  یا غیر آگاهانه برزخمهای مردم میهن  نمک میپاشند برای نوه های شاهان وامیرانی که خاک احمدشاه درانی را فروخته و بر  قراردادههای ننگین  گندمک و  دیورند  صحه ومهر نهاده اند  القاب بابا ميگذارند  وفرزندان  آنانی را که در جنگهای  اول دوم افغان وانگلیس  و تجاوز القاعده وپاکستان تا اخرین قطره خون مقاومت کرده وبر قراردادهای ننگین استعماری خط بطلان کشیده اند  و آزادی میهن  را باقربانی سروجان بدست آورده اند  به  لقب های سقاء دزد  سنگ فروش  خطاب  مینمایند.

ازین  سخنان معترضه ولی ضروری که بگذریم  ووارد  دیدگاه  وداوریهای سردار محمد  رحیم شویم او  در باره ء سلطنت مستعجل عنایت اله نوشته است که : " عنایت اله سه ر وز امیر کابل بود  درین مدت فقط توانست هیأ تی را نزد حبیب الله  کوهدامنی بفرستد و ازو بخواهد بیعت کند و تسلیم شود.

حضرت شور بازار (محمد صادق خان ) که از زندان ارگ آزاد شده بود عضو هیأت بود  حبیب اله کلکانی هیأت را درقلعهء مرادبیگ پذیرفت.  حضرت  شوربازار پیشنهاد کرد که سردار محمد عثمان خان را بجای عنایت اله بحیث امیر قبول کند ولی  شیرجان  وزیر دربار امیرحبیب الله از و خواست که برای صحبت رسمی به اتاق همجوار برود شیر جان به حبیب الله مشوره داد که اگر نمیخواهید به عنایت اله خان بیعت کنید. پس چرا این گرگ پیر وعثمان خان  طلایی تبار امیر شود. درینصورت بهتراست که  شما خود  امیر افغا نستان شوید .  گویا تا این لحظه تاج وتخت در اندیشه ء حبیب اله خطور نه میکرد.    امیر حبیب اله پس ازین گفتگونزد هیأت آمد و اعلام کرد که نه عنایت اله ونه محمد عثمان هیچیکی را  نه میپذیرد  به عنایت الله دو  روز وقت میدهد که کابل را ترک کند .. باچنین پاسخی هیأت به کابل باز گشت. فتوای سردار عبدالقدو س خان را اعتمادی منسوخ کرد. عنایت اله بیدرنگ با خزانه ء دولت وخانوداه  خود توسط طیاره ء انگلیس نخست به هند وسپس به قندهار رفت.  و از انجا شاه امان الله راه اروپا وعنایت اله  را ه ایران را درپیش گرفتند. مشروطه خواهان را رسما  واجب القتل اعلان نکرد حتا باخاندان نادر برخورد جوانمردانه کرد با دوستان دوپهلوی  شاه امان الله  برخورد خشونت آمیز تر کرد.

در دفتر خاطرات سردار محمد رحیم از خشونت تعصب آمیز  محمد نادرخان علیه مشروطه خواهان ونیروهای طرفدا ر شاه امان ا له ازجمله :  از سرکوب خونین عبدالرحمان لودین رییس بلدیه ء کابل   ،شاه محمد ولی خان در وازی وکیل شاه امان اله، مرزامهدی خان  وسرمنشی شاه امان اله  ، فقیر احمد پنجشیری رییس جنگلات  مشروطه خواه  وابسته به حلقه ء میر سیدقاسم آغای لغمانی  کارمند وزارت خارجه  و در نهایت ، از غلام نبی خان چرخی و سرنوشت غم انگیز خاندان چرخی و امیرحبیب اله خادم دین ، شیرجان ، خواجه محمد صد یق ودیگر یا ران  کلکانی وازمجازات سنگین محمدنادرشاه  توسط عبد الخالق هزاره  وقتل سردار محمد عزیز پدر سردار  داوء ود توسط سید کمال  محصل  ، افشا گری گسترده کرده است.

 

نقش شخصیت محمد ولی خان بد خشی ازدیدگاه

سردارمحمدرحیم   نوه امیر عبد الرحمان

سردار محمد رحیم خان پسرکاکا ویکی از هوا داران پاپر قرص شاه امان الله بود ولی  او درباره ء  شاه امان الله و وجنا حهای مخالف ومختلف دربار وی  داوریهای درست وروشنی دارد ازجمله این حقایق در خاطرا ت او بازتاب روشن دارد که : محمد ولیخان دروازی ازدودمانهای بافرهنگ بد خشان  وازشاهان "بزرگان " روشن بین وبانفوذ درواز، سرجماعه  خانزاده گان وملکزاده گا ن دربار در دوران  امیر حبیب الله سراج ،  داماد خاله ء شاه امان الله  ، عضو مخفی سازمان سیاسی  مشروطه خواهان  واز طرفداران آگاه  وصدیق دولت ملی  شاه امان لله بود .

او ازهمان فردای قتل مرموز امیرحبیب الله سراج تاپای دار و آ خرین لحظه های زنده گی آگاهانه و پرافتخار خویش  ،علیه گسترش  نفوذ  موذیانه ء  استعمار بریتانیا  وتکیه گاههای ارتجاعی محلی آن ، علیه توطیه آشکار وپنهان  خاندان طلایی  مصاحبین وبویژه  برضد  نادرخان  ودیگر دشمنان آزادی  ،مشروطیت  وترقی افغانستان مستقل  مبارزه آگاهانه پیگیر واستوار کرد و همانگونه  که در دفتر  خاطرات قلمی سردارمحمد رحیم خا ن  بازتاب روشن یافته است.

نخست درفردای  قتل مرموز  پدر شهزاده امان الله  بنا به پیشنهاد دور اند یشانه  وهوشیارانه ء محمد ولی خا ن  دروازی، شجاع الدوله ء غوربندی فراش باشی دربار (وزیردربار )  به بهانهء  گرفتن "بیعیت " از شهزاده امان الله به آهنگ پر شتابی به کابل فرستاده شد وگزار ش قتل  پدر شاه امان الله را به وی تقدیم کرد.

سپس  شخص  محمد ولی خان  با مادر و عبیدالله  جان  برادر شاه امان الله به بهانه ء  میا نجیگری بین نصرالله خان و امان الله  وکسب بیعیت برای نایب سلطنته نصرالله خان به کابل آمد ند و جبهه شهزاده امان الله را تقویت کردند.   شهزاده امان الله  خودرا  وارث تاج وتخت شاهی اعلان کرد.  نصرالله خان ، نادرخان ، خاندان مصاحبین ودیگر درباریان محافظه کار از سوی نیروهای نظامی ننگرهار  دستگیروبه کابل انتقال یافتند  وبه این تدبیر شهزاده امان لله خان  بتاریخ 9حوت  1297 هجری شمسی مطابق1919 میلادی بقدرت رسید ووارث تاج وتخت پدر شناخته شد.  ولی خلاف وصیت امیرعبدالرحمان  نادرخان وخانواده ء مصاحبین را شاید به اساس خواهش مادر خویش یا گرایشهای عظمت طلبانه ء زود گذر قبیله یی یا قومی خود  پس از باز گشت ظاهرا فاتحانه از جبهه ء جنوب  به مقامات بلند پایه ء لشکری وکشوری سپهسالاری ومقام وزارت دفاع  نصب کرد .

شاه امان الله به پشتینانی بیدریغ  محمودطرزی  ومحمد ولیخان  ودیگر مشروطه طلبان و ترقیخواهان  با تحلیل مشخص از وضع مشخص وتناسب قوای جهانی  شعار استقلال و جهاد ملی را به پیش کشید  وپس از مذاکرات طولانی  در اگست 1919،  سر انجام درفش  استقلال افغا نستان پس از هفتاد وهفت  سال اسارت  درقلب آسیا بر افراشته شد.

درخزان سال  1920محمد ولی خان  در رأس هیاتی  برای برقراری  مناسبات  دیپلوماتیک  با روسیه شوروی  وکشورهای اروپایی ازسوی شاه اما ن ا لله  مأ موریت یافت  . با رهبر حزبی ودولتی اتحاد شورو ی درباره ء استرداد استقلا ل و مناسبات افغانستان مستقل  با دولت نوبنیاد شورو ی درفضای دوستی  برابری حقوق واحترام متقابل  تبادل نظر صورت گرفت  وبزیر درفش پرافتخار آزادی  مناسبات  افغانستان مستقل  بادول همسایه  کشورهای اروپایی  وشماری از کشورهای اسلامی تحکیم یافت. ازجمله  دولت نوبنیاد ملی ومستقل  شاه امان الله  نخستین  دولت نوبنیاد روسیه شوروی را  برسمیت شناخت و دولت اتحاد شو روی نیز  نخستین دولتی بود که استقلا ل  افغانستان را  برسمیت شناخت   و امضای قرراداد دوستی  موءرخ  28فبروری  1921 م  برابر به  ( 10حوت 1299خورشیدی ) افغانستان  واتحاد شوروی در شهر مسکو  از دست آوردهای درخشان وتأریخی  مأ موریت دیپلوماتیک  محمد ولی خان بدخشی بود. (3) 

به موجب  این معاهده ء افغانستان  واتحادشور وی  استقلال  همدیگر را برسمیت شناخت و  با همدیگر  داخل مناسبات سیاسی گردید . 

_ براسا س این موافقتنامه  هردو دولت افغانستان  واتحاد شوروی  تعهد سپردند که درپیمانهای  نظامی وسیا سی یی که بزیان یکی از طرفین باشد با دولت سوم اشتراک نورزند.

امتیازات سیاسی سفارتخانه ها وقونسلگریها ی هردوکشور  برطبق رسوم بین المللی بطور مساوی  معین گردید .

_ به گشایش قونسلگریها  ،درشهرهای عمده ء هردوکشور موافقه صورت گرفت.

_ دولت شوروی  درقلمروخود  امتیاز ترانزیت آزاد  وبی محصول را  قایل گردید.  

_ طرفین آزادی ملل شرق را  براساس حق تعیین سرنوشت ملل  ومطابق خواست عمومی هر ملت  قبول کرد .

_ درباره ء آزادی  واستقلال حقیقی  دولت بخارا  وخیوه  نیز بر اساس  پرنسیپ  حق تعیین سرنوشت ملل  بین طرفین موافقت صورت گرفت.

_ درمورد استرداد زمینها ییکه  درقرن 19 متعلق به افغانستان بود توافق حاصل شد. 

- دولت نوبنیا د شوروی بخاطر استحکام مناسبات دوستانه  با دولت پادشاهی افغانستان امداد نقدی وتخنیکی را به افغانستان قبول نمود.

_ متن این قرارداد  بزبان روسی ودری با حق مساوی نگارش یافت  ومحل مبادله ء این اسناد براساس فیصله ء طرفین  شهر کابل تعیین شد .

کار آگاهان حقوق بین الد ول  با یک نگاه  سطحی وبدون مکاشفه ومراقبه  به کشف این حقیقت درخشان توفیق مییابند که هیات افغانستان در رأس  محمد ولی خان بد خشی چگونه  بادرک شرایط جهانی ووضع مشخص دولت نوبنیاد شورو ی امتیازاتی را بدست آورده است ومطالبات آزادیخواهانه ء  مردم بخارا ، خیوه واسترداد اراضی متعلق به  افغا نستان قرن 19  وحق ترانزیت بی محصول را برای تجارت افغانستان محاط بخشکه وحق تعیین سرنوشت ملل را  درین سند پرافتخار تاریخی  تسجیل کرده است. 

درنهایت همانگونه که سردار محمد رحیم خان به نیکی یاد میکند  محمد ولی  خان   پس از انجام پیروزمندانه ء ماموریتهای دیپلوماتیک  افتخار رتبه ء جنرالی اردوی منظم ملی افغانستان را کسب کرد  ووظیفه ء دفاع ملی را به اساس فرمان شاه امان لله  بعهده گرفت.

درسالهای 1922_1923  عملیات شورش ضد ملای لنگ را با هوشیاری ودور اندیشی  قابل ستایشی پایان بخشید وهمان وظیفه ء سترگی را  که نادرخان به بهانه ء های گونه گون قصدا قادر به انجام آن شده نتوانست وبه بهانه بیماری خودرا کنار کشید ،  محمد ولی خان با خردمندی  و به همکاری  مردم منگل موفق شد تا مزدوران انگلیس را  چون خارهای خلنده  از پای توده ها بیرون  آورد  ودرکابل  به پنجهء عدالت به سپارد  وبه این تدبیر  امنیت منگل  بدون جنگ وخونریزی وبه سود مردم منگل وامنیت کشور نو استقلال ما  تأمین شد وتوطیه های سپهسالا ر نادرخان  وزیر دفاع قبلی  عریان وعریان تر گر د ید.

شاه امان الله از 29نوامبر 1927 م تا جولای  1928 هشت ماه تمام  به سفرهای کاری خود  به 12 کشور آسیا یی اروپایی و افریقا پرداخت  ولی در ین سالها  نه تنها  شجاع الدوله  ،غلام نبی خان چرخی ، عبدالرحمان خان لودین  با مشی تک روانه  وفرصت طلبانه  شاه امان الله بدرجات متفاوتی فاصله گرفته بوده اند  بل محمود طرزی و نزدیکترین مربی ورهنمای شاه آمان الله  نیز از نفوذ عناصر فرصت طلب  نا پاک واپسگرا وبیراهه رو  در مقا مات رهبری کننده دولت  سخت مشوش شده بود  وهنگامیکه به  پند واندرز پردازی دایمی  ومشوره های دلسوزانه ء  محمود طرزی تمکینی نشد  به ناچار با فامیل خود  به ترکیه برگشت.  ولی محمد ولی خان وکیل شاه امان الله ،  درین برهه ء  د شوار حرکت ر و به فرود تاریخ و  در دوران سفرهای اروپایی شاه امان الله  وبه هنگام  تبلیغات زهراگین شبکه های استعماری در دوسوی نوار مرز استعماری دیورند علیه شاه امان اللهٍ، بازهم  اورا تنها نگذاشت وبه مشوره ء محمود طرزی به وزارت خارجه تعیین شد وبحیث وکیل شاه امان الله  همه امور مملکتی را بدست گرفت و بدرستی رهبری کرد  ویک لحظه هم  به تعهدات ملی ودموکراتیک خویش  بی باورنشد  وبه  اعتماد بزرگ واستثنایی   شاه امان ا لله ومادرش  برخلاف تصور ذهنیگرانه ء  قلمهای مزدور  میراثخوارن استعمار  کهن وامپریالزم  جهانی خیانت نکرد.   

بنابرین  جعلکارانی که کارنامه های درخشان  چنین سربدارا ن و خد متگزاران آزادی میهن را قلب ماهیت میکنند ووارونه جلوه میدهند فقط وفقط  خود را میفریبند نه تاریخ ونیروهای محرکهء تکامل جنبش ملی- دمو کراتیک  وترقیخواهانه  جامعه ء بلاد یده ء ما ر ا.

بگذار که  این موریانه های موذی استبداد استعماری وخاندان خاکفروش  طلایی  ز نده گینامه قهرمانان واقعی میهن  و نماینده گان آگاه  مردم را وارونه جلوه دهند ، بیهوده آفتاب  را بدو انگشت پنهان کنند  وآب به آسیاب طالبان ظلمت  ومرداب تیرورزم بین المللی بریزند  ولی  حقیقت  حقیقت  است  و  ما به پیروزی  حقیقت  بر باطل ، بر بیراهه روی کج اندیشی تعصب وعصبیت قبیله یی   باورتزلزل ناپذیر داریم.

بنابرین از فرزندان فرهیخته ء زنده نام محمد ولی خان  احتراما  تقاضا میکنم تا  علیه جعلکاران تاریخ  معاصر  واقعه نگاران  وقلمهای مزدور خاندان طلایی  به  ولسی جرگه  دعوای اعاده ء شرف کنند تا این اتهامات را  دریک محکمه با صلاحیت به اشتراک مورخان وهیأت منصفه مورد برسی قرار دهند.

نتیجه

خاطرات سردار محمد رحیم خان ، نوهء ( نبیره - نواسهء  ) بافرهنگ امیر عبد الرحمان از با ارزش ترین موجز تری روشن ترین دقیق ترین یادداشتهای تاریخی وقلمی  سدهء بیست است. سردار محمد رحیم خان  به هنگام بیان حقیقت دوست ودشمن را  نمی شناسد و به ازخود وبیگانه رحمی نکرده است . از ویژه گیهای استثنایی این خاطرات یکی این است که جاسوسان انگلیس ، به شمول امیر عبد الرحمان پدرکلان ( پدر پدر )  خود و همچنین  الله نواز خان  دوست  نزدیک محمد نادرخان را با کینهء مقدس ملی ومیهنپرستانه  افشاگری کرده اند.  روانش شاد باد !

خلاصه  شاه امان الله باوجود همه گرایشهای انحصار طلبی  وخود محوری وتزلزل  سالهای پسین  خویش  واکثریت قریب به اتفاق  مبارزان ملی و  مشروطه خواها ن دوران شاه امان الله ،ازجمله  محمود طرزی  عبدا لرحمان لود ین  محمد ولی خان دروازی فرزندان غلام حیدرخان چرخی مهدیخان چنداولی سرمنشی شاه امان لله  فقیر احمد پنجشیری ، عبدلحکیم ولوالجی  ویاران راستین ومخلص آنان و سردار محمد رحیم خان  که بسود آزادی ، ودموکراسی ترقی  ومشروطیت موضع گیری عادلانه ء ملی  کرده اند از افتخارات ملی مردم این سرزمین اند.  این روشنگران وروشنفکران  به هر  قبیله وخانواده وطبقه وقشری که پیوند داشته اند  دوستان وطن ومردم  افغا نستان  وسزاوار حرمت بی پایان میباشند

پیشنهاد  :

به پاس خدمات شایسته ء فرهنگی وتاریخی  سردار محمد رحیم و  پدر زنده نام میرمن پروین  هنر مند محبوب افغانستان  به وزارت محترم  فرهنگ افغانستان پیشنهاد میکنم  که پیکر این  شخصیت فرهنگی وطن را طبق آرزوی سوزان و وصیت ایشان از حظیرهء مسلمانان گرجستان به افغانستان انتقال دهند وبر فراز یکی از قله های بلند گذر گاه سالنگ  زیر صخره ای بخاک به  سپارند  و نهادی را نیز  برای انتقال پیکر شخصیتهای  فرهنگی کشورما بنیاد گذاری کنند .  من شخصا بیش از سی سال درنهادهای فرهنگی وزارت فرهنگ انجمن  نویسنده گان و وزارت آموزش وپرورش جمهوری دموکراتیک افغا نستان خدمت فرهنگی  کرده ام  و معاش امتیاز ی عضویت  اکادمی علوم افغانستان نیزدردوران حاکمیت تنظیمها طا لبان ودولت اسلامی کنونی  به من طبق قانون پرداخته نشده است  داوطلبانه پیشنهاد میکنم که معاشهای دوران بازنشسته گی وامتیاز علمی عضویت  اکادمی علوم مرا  برای  انجام وصیت این  شخصیت فرهنگی و  دیگر شخصیتهای فرهنگی  وطن به حساب چنین یک بنیاد فرهنگی انتقال دهند وپولهای را که بابای ملت ودیگر اعضای خاندان طلایی از  فروش پشتونخوا پشاور وقصر ها ی  کابل وغصب وفروش  تاکستانهای مردم  کوهدامن ودیگر ملکیتهای دولتی  تاکنون در بانکهای خارج اندوخته اند نیز طبق حکم محکمه ء باصلاحیت وتصویب شورای ملی  مصادره و به این حساب انتقال دهند.

نماینده گان محترم  شورای ملی  وسازمانهای  "مستقل حقوق بشر! " میتوانند  وباید حقوق بربادرفته ء  معنوی ومادی  غازی امین الله خان لوگری ، عبدالله خان اچکزایی  واصف قندهاری،عثمانخان پروانی وتمامی قربانیان استبداد  ومشروطیت اول سر بداران برجسته ملی  24سنبله 1933 بویژه حقوق معنوی وسیاسی عبدالرحمان لودین ، محمد ولی خان وکیل شاه امان الله  ، خاندان  ظلم دیدهء عبدالخالق هزار ه ، خاندان سپهسالار غلام حیدرخان  چرخی و  قربانیان سوگندهای قرانی کوهدامن  پروان  ودیگر مظلومان دورا ن استبداد استعماری را  اعاده نمایند.

فقط با چنین اقدامات مشخص ومحکها  میتوان درکالبد قبایل واقوام برابرحقوق و پراگنده ء افغانستان واحد روان وروح نوین دوستی دمید و پروسه همبسته گی آگاهانه ملی را باطرد کارنامه های  دشمنان سوگند خورده ء میهن آهنگی پر شتاب تحکیم وتقویت  بخشید  واین فرمان آمرانه ء تاریخ را بدون چون وچرا  بجای آورد .

به امید پیروزی آرمانهای  سرکش وبخون خفته مظلومان تاریخ

 

شنید ه ام که بهشت آنکسی تواند یافت

که    آرزو  برســـــاند  به  آرزو مندی

" شهید بلخی "

 

باعرض حرمت

 

پانویسها  

 

 

(1) در متن  چاپی " حضیره " نوشته شده بود   و  به " حظیره  " تصحیح گردید  .  زیرا حضیره: جماعت مردم  مقدمهء سپاه  وبه معنی چرک زخم است .  و حظیره : محوطه ،  چهار دیواری وحظیره القدس  بهشت  باشد.

"فرهنگ عمید ص 425"

(  2):   افغانستان درعهد اعلیحضرت امان الله  خان  1919_1929 فضل غنی مجددی  ؛اختلافت  داخل حکومت  امان ا لله  خان ص 223 سال چاپ1997 مکان چاپ ... کا لفورنیا .امریکا

(  3) مناسبات  افغانستان  واتحادشوری در سالهای  1919-  1969

    تحت نظر  وزارت امورخارجه ء افغانستان  و وزارت خارجه   اتحاد شور و ی  چاپ  کابل  سال طبع  1340 ص.

 ( 4 )افغانستان  درعهد  اعلیحضرت  امان ا لله خان  1919_ 1929فضل غنی مجددی ؛فصل پنجم  سقوط سلطنت  اعلیحضرت امان ا لله ص ص 217_ 304  .چاپ امریکا

( 5  ) روایت است که محمد نادرخان تعدادی از وزیران و مقامات بلند پایه ء دو لت امیر حبیب اله خادم دین  را خلاف سوگند قرانی خود  بدار آویخت  و بمادر گرانمایه خواجه محمد صدیق فرقه مشر اجاز ه داد که اجساد فرزندان خودرا بصورت استثنایی در گورستان آبایی ایشان در پروان به خاک به سپارند  ولی مادر باشهامت  این جنرال شهید وطن و دختر  میر مسجدی خان  کوهستانی با کینه ء مقد سی که علیه استعمار بریتانیا وتکیه گاههای محلی آن درافغانستان  داشته است  به نادرشاه پیغام فرستاد که "شیران گور وکفن ندارند " این زن قهرمان نام  "شیر " را آگا هانه برای فرزند شجاع خود  نهاد ه بود ه است وسر نوشت شیرجان فرزند خودرا  را باسرنوشت  شیران   تمامی تاکستانها وصحراهای سوزان دیار نازنین خویش گره زده بود.

رباعی زیرین الهامیست از پاسخ  خردمندانه ء این  زن نجیب ،فدا کار و مادر  قهرمان آفرین  کهستا نیان هندوکش بیدار  که پس از  ابلاغ حکم اعدام محکمهء  گوش بفرمان  " دکتر نجیب الله "  در بلاک اول  زندان  پل چرخی ودرسال 1370 خورشیدی سروده ودر حافظه  سپرده بوده ام تا به هنگام  مرگ آنرا زمزمه کنم وبدون پس پشیمانی  بسوی سرنوشت روم :

 

آموخته ام   نصیـــحت  از   مام   وطن

از  مادر    آتشــین دل     میهن     من

چون" شیر " بزی به جنگل سبز حیات

" شیران جهان  نه گور دارد نه   کفن "

"فروغ هستی "

 

 

 

 

ایالت واشنگتن  -امریکا

اکادمیسین دستگیر پنجشیری‏

‏26 فبروی  2006

 


بالا
 
بازگشت