خليل رومان

افغانستان- پاکستان: چانس ها و چالش ها

 

·        چرا در پاکستان به مداخله  درامور افغانستان می اندیشند؟

·         پاکستان از مداخله در افغانستان چه چیزی بدست میاورد؟

·         تائید خط دیورند؟

·         کنفدارسیون؟

·         آیارا حل معقول تشنجات بین افغانستان وپاکستان موجوداست؟

·        در موضگیری های مشابه برخی از افغا نها وپاکستا نی ها چه رازی نهفته است ؟

 

از زمان تشکیل پاکستان در همسایگی افغانستان، تفکر دخالت به انواع گوناگون در امور کشور یکی از گرایش های نیرومند درسیاست پاکستان بوده است.  این گرایش همیشه به درجات مختلف تندی و کندی، مخفی وعلنی به مشاهده میرسد.  در حالیکه در افغانستان شیوه های برخورد باقضیه گاه دشمنانه وگاه دوستانه، سرد و گرم تنظیم شده است.  این نکته قابل تعمق است که صرف نظر از نوعیت دولت ها در پاکستان، آنکشور مخالفین دولت های مختلف را تحت پرورش ونواز ش قرارداده وازآنان برای برآوردن اهداف کوتاه مدت ودراز مدت خویش استفاده برده است.  بخوبی واضح میشود که علی الرغم تغیر و تبدیل ها و نوساسات درنظام های دو کشور، ایجاد دولت ها وحکومات متناقض و مخالف قبلی، سیاست مداخله در امورافغانستان کماکان ادامه داشته است.  پس بطور طبعیی پای یک استراتیژی عملآ تنظیم شده بر پایه منافع ملی پاکستان  بمیدان کشیده می شود.  نگارنده براین عقیده است که کشور پاکستان منافع ملی خود را درتضعیف افغانستان، داشتن یک حکومت طرفدار در چوکات کنفدراسیون، نفوذ درساختارهای قدرت و سیاست بوسیله عمال مربوط و اعمال نوعی کنترول درسیاست افغانستان جستجومیکند.  زیرا پاکستان هم به لحاظ تاریخی گذشته و هم در حال حاضر ضعف های ستراتیژیک و ضعف های جاری دارد که میخواهد آنرا بامداخله در افغانستان بپوشاند.  عمده ترین کمبودها کدام ها اند؟

ضعف عمق استراتیژیک: این ضعف به مفهوم آن است که اسلام آباد از آخرین نقطه مرزی افغانستان حدود100 کیلومتر فاصله دارد.  همچنان آخرین نقطه مرزی هند با اسلام آباد فاصله حدود 500 کیلومتر را تشکیل میدهد.

درعین حال پاکستان همزمان باهند و افغانستان اختلافات جدی دارد.  ترس طراحان سیاست پاکستان این است که مبادا روزی آنکشور مورد حمله همزمان وحتی متحدانه هند و افغانستان قرارگیرد.  در این صورت حتی سلاح های تعارفی و کوتاه برد میتواند اهداف ستراتیژیک پاکستان را مورد هدف قراردهد.  در چنین حالتی پاکستان قادر نخواهد بود تا امکانات مهم، ذخایر اسعار، موزیم ها، سلاح های ثقیل، تکنالوجی و دانشمندان آنکشور را از آسیب جنگ نجات دهد و از تیررس سلاح های مذکور مصؤون نگهدارد.  بنابر این رمزمداخله تاریخی و مکرر پاکستان در امور افغانستان در نبود عمق ستراتیژیک نهفته است و مقامات آنکشور پیوسته تلاش و رزیده اند تا به نحوی از انحا این نقیصه را از طریق نوعی قیمومت داشتن در سیاست، اقتصاد، حکومت و بخشی از مردم افغانستان جبران کند.  علی الرغم ادعاهای برخی از افغانها و مقامات دولتی، موجودیت یک افغانستان بپا ایستاده، متمدن، خودکفا، نیرومند و دارای روابط و مناسبات مهم و ستراتیژیک با سایر کشور های جهان، حداقل از دیدگاه عمق ستراتیژیک، به نفع منافع ملی پاکستان تلقی نمیگردد.  این خوب است که افغانستان همواره نیات نیک خود را برای همکاری اقتصادی و روابط حسنه با کشورهای همسایه از جمله پاکستان ابراز میدارد.  اما زبان سیاست و منافع ، متاسفانه با احساسات بهی خواهانه همخوانی ندارد.

گذشته از مسئله مهم تاریخی عمق ستراتیژیک که محرک اصلی مداخله سیاسی، نظامی و اطلاعاتی پاکستان در امور کشور ماست، در حال حاضر ضعف های دیگری نیز برسیاست گذاران آنکشور اثر میگذرد تا برای روپوش گذاشتن بر مسایل مذکور، به دخالت مستقیم و غیر مستقیم در افغانستان توسل جویند.  این ضعف ها کدام ها اند؟

نظام کودتایی:  قبل از حوادث یازدهم سپتامبر و در حال حاضر افکار عامه خارجی و بخصوص در اروپا و امریکا، دولت مردان برسر اقتدار پاکستان را محصول کودتا میدانند؛ خلف وعده های مبنی بر رهایی پست نظامی از جانب پرویز مشرف را نوعی ریا کاری میندارند؛  از دو رویه گری در مساله مبارزه با تروریزم و حمایت مخفی خرابکاران در افغانستان، در هراس اند. 

تمام این عوامل با عث میشود تا منابع قدرت و سیاست در پاکستان، علی الرغم توافق و ابراز علائم مثبت در مبارزه بر ضد تروریزم در سطوح بالائی، در سطوح دیگر، تمویل، تسیلح و آموزش مخالفان افغانستان ادامه داده شود.  این سیاست زرنگ  هنوز توانسته است، کشور های در حال مبارزه با تروریزم را قانع سازد که پاکستان نقش کلیدی را در این پروسه دارد.  بخصوص که مقامات آنکشور عمدتاً هر چند گاهی خرابکاران منسوب به القاعده را نشاندهی و گرفتار و در مورد بقایای طالبان نوعی تساهل و مماشات می نمایند.  پاکستان ضرورت دارد تا قروض بخشده شود، پول بیشتر کمایی نماید و همزمان با آن طیارات f16  ، را از طریق آمریکا بدست آورد.

 

زمانیکه اعلامیه مشترک افغانستان – امریکا در باره همکاری های طویل المدت به امضا میرسید، برخی حلقات پاکستان برای بی ثبات نشان دادن اوضاع افغانستان، نمایشات جالبی را براه انداختند تا افکار عامه امریکا و غرب را به این نکته جلب نمایند که هنوز هم افغانستان قادر نیست، روابط مستقیم خودرا با آنان تأمین کند.  این نمایشات و برخی از مداخلات مسلحانه که مستقیماً از خاک آنکشور سازماندهی و رهبری می شود، به نیات آشوبگرانه و سنجیده شده ای پاکستان دلالت میکند.  فکر میشود در پاکستان برخی ها چنین محاسبه مینمایند که جهان باید به افغانستان از چشمان مقامات آنکشور نگاه کند، اطلاعات و معلومات در باره افغانستان مانند گذشته از کانال های مختلف پاکستان در اختیار آنان قرار داده شود و آنکشور کماکان اهمیت مهمی در سیاست های منطقه و بخصوص در سیاست های افغانستان داشته باشد.  اعلامیه همکاری استراتیژیک امریکا – افغانستان، نمیتواند باعث نگرانی شدید مقامات پاکستان نباشد.  زیرا ایجاد افغانستان قدرتمند و دارای پوتانسیال نظامی – اقتصادی مایه تشویش آنکشور است.

خواست های پاکستان در افغانستان به ترتیب ذیل است.

¾    چشم پوشی از خط دیورند؛

¾    تائید این خط بوسیله حاملان قدرت در افغانستان؛

¾    ایجاد کنفدراسیون افغانستان- پاکستان به نفع سیاست و اقتصاد آنکشور؛

¾    داشتن قمیومت غیر نوشته شده بر افغانستان؛

¾    جلو گیری از رشد اقتصاد، انکشاف مناسبات بین المللی و تضعیف پیوسته افغانستان با توسل به تحریکات، تربیه نظامی، تقویه مخالفین و تشنج آفرینی در داخل نیروهای سیاسی.

دسترسی به هریک از خواست های فوق، به انکشاف اوضاع بستگی دارد.  تاریخ گواه است که در پاکستان تقریباً همه دسایس مورد استفاده قرار داده شده است.  برای پاکستان، موجودیت یک کشور ضعیف و همیشه دست نگر کمک های دیگران، آله دست پاکستان و مطیع و فرمانبردار، خیلی ها مناسب و مؤثر است.

نگارنده برآنهم که راه حل معقول تشنجات با پاکستان موجوداست.  نخستین گام از شناساسی دقیق وموثق  خواست ها و مطالبات ستراتیژیک پاکستان آغازمی یابد.  تا زمانیکه ما به تشخیص درست نایل نگردیم، توصیه هر راه علاج بدرد بخور نخواهد بود.  اتخاذ سیاست های نوسان دار و دارای اهمیت دفع الوقت، بدرد ثبات افغانستان نمیخورد.  مابرای تبارز احسا سات و خون گرمی های خویش درمورد مناسبات افغانستان با پاکستان برمساله خط دیورند سرمایه های زیاد انسانی و مادی را به هدر داده ایم.  درعوض بجز تشجیع نهاد های مداخله گر برای تضعیف افغانستان، چیزی بدست نیاورده ایم.  سالهای متمادی شعار (دا پشتونستان زموږ ) سردادیم ومشت به هوا کوبیدیم  و آنان با حواله مشت های محسوس وغیرمحسوس ملت افغانستان را به تباهی وسقوط مرگبار کشانیدند.  درحالیکه حتی افغانهای آنطرف سرحد هیچنوع علاقه مندی برای پیوستن به افغانستان را ندارند.  پشتونستان ایجاد نه شد و ما برلبه سقوط قرار گرفتیم.  اکنون تعرض شکل معکوس دارد که هدف از آن نابودی افغانستان است.

فکر می شود این مسله که یگانه عامل بدبختی ها وعقب مانی های افغانستان است  باید بامنطق همگرائی منطقه ای وریفراندم  مردم دوطرف خط دیورند، به نحوی که عزت و آبروی هر دوکشورمحفوظ بماند، حل گردیده می تواند.  البته بعد از اینکه طرح های معقول و واقع بینانه ترتیب گردد، میتوان ملل متحد و کشور های برزگ منطقه و جهان را نیز در حل این قضیه دعوت نمود.

 

  یکی دیگر از این راه حل ها آن است تا این مساله را همان طوریکه طی سده ها و نسل ها بوجود آمده است به نسل های بعدی و اگذار شد تا خود در فرصت مناسب در مورد آن تصمیم بگیرند.  اما امروز افغانستان به رشد اقتصادی ضرورت دارد و باید پای مداخله پاکستان از گلوی افغانستان برداشته شود.  ما با ادعای موهومی که در حال حاضر قادر به دستیابی به آن نستیم، بعوض برخورد تعرضی به تعرض جانب مقابل مواجه شده ایم و حتی متاسفانه قدرت دفاع را نیز از ما گرفته اند.  ما برای زنده ماندن وکسب قدرت حیات به راه آبی و ختم انواع مداخله از جانب پاکستان ضرورت داریم.  یقین داریم که این خواست ما از جانب افکار عامه پاکستان و جهان پشتبانی معنوی را با خود می آورد.

اگر این راه حل ها کارگر نیفتد، ناچار اتحاد منطقوی با قدرت های همسایه بطور مثال هند، ضروری است.  یا اتحاد صریح و روشن با پیمان ناتو، ایالات متحده امریکا، جامعه اروپا و سایرین. منظور آن است تا به هر وسیله ممکن دست برده شود و جلو مداخلات خفه کن پاکستان گرفته شود.  منافع ملی افغانستان، ترقی اقتصادی و جبران عقب ماندگی های قرون درانتظار برخورد علمی و واقع گرایانه ما نسبت به مسایل مذکور است.  تا زمانیکه این معضل بزرگ حل نگردد، افغانستان از خوشبختی و سعادت محروم است.  اکنون وقت آن فرارسیده است تا بعوض روحیه بمن چه گری و دفع الوقت ، طرحهای روشن و قابل قبول از راه  ریفراندم با دعوت جامعه جهانی و کشور های منطقه، به این مساله نقطه پایان گذاشته شود.

با تاکید یاد آور باید شد تا زمانیکه این مشکل راه حل معقول خود را نیابد، ما به مداخله نوبتی و مساله آفرینی هایی مواجه خواهیم بود که کار دولت سازی، بازسازی، نهادینه سازی دموکراسی و زیربنا سازی را با چالش های جدی مواجه خواهد ساخت.  ما باید بدون اتلاف وقت پیشنهادات ذیل را به گفتمان ملی مبدل کنیم و سرانجام به دریافت فورمول قبول شده راه حل مساله کشور مان نایل آئیم و بدینترتیب از مقامات پاکستان که همواره در مورد افغانستان مداخله می نماید، سلب بهانه نمائیم.

نکته اول : انعقا د پیمان ستراتیژیک دراز مدت به شمول عهد نامه های نظامی در موارد معین باقدرت های بزرگ جهان بطور مثال امکان عملی چنین پیمان  بالای ایالات متحده امریکا متصور است.

زمینه های عینی وجود دارد که افغانستان و امریکا میتوانند با داشتن معاهده دوستی، همکاری مادی، تخنیکی و نظامی برای مدت های طولانی، منافع متقابل را از طریق وابستگی متقابل برآورده سازند. ضرورت است تا توانایی های افغانستان در عرصه جیوپولتیک و همکاری با ایالات متحده امریکا درنقاط مختلف جهان، معین و شناسایی شود.  درعوض مطالبات کشور از همکاری های امریکا مطالبه گردد.

درصورتیکه ایالات متحده امریکا حاضر به انعقاد چنین معاهده ای نشود، مراجع دیگر مانند پیمان ناتو، اتحادیه اروپا و حتی قدرت های منطقه را به این امر دعوت باید کرد.  واضع است که هیچ کشوری و هیچ قدرتی نمیتواند نقش " دایه های مهربان تراز مادر " را برای افغانستان بازی کند. اما منافع متقابل و تحریک علاقه مندی های معین، کار انعقاد پیمان را سهل میسازد.  در این صورت تا زمانیکه افغانستان ثبات نسبی را تامین کند امنیت داخلی و خارجی را بوجود آورد، اردوی ملی را اکمال نماید و تاسیسات مادی، تخنیکی انکشاف اقتصادی را پی ریزی نماید، دغدغه تجاوز بر آب و خاک کشور وجود نمی داشته باشد.  امنیت و ثبات که ضروری ترین زمینه های فعالیت اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی درپناه امنیت و ثبات و تضمین ایکه پیمان با خود میاورد، ازدیاد می یابد.

نگارنده برآنم که ثبات و امنیت ضروری ترین و اساسی ترین مولفه های انکشاف اقتصادیست.  برای آنکه افغانستان به پاایستد و حتی از سقوط نجات حاصل کند تامین ثبات ضرور است و این ممکن نیست مگر با داشتن پیمان همکاری طویل المدت باقدرت یا قدرت های بزرگ.  زیرا به همگان معلوم است که افغانستان بخودی خود توانایی دفاعی را در برابر همسایگان حریص ندارد.

نکته دوم: تدویر کنفرانس منطقوی و تأمین دستیابی افغانستان به راه های آبی:  بعوض ادعا های موهوم و تیره سازی فضا بدون دست آورد، توقف تاریخی بالای یک مساله حل ناشده، افغانستان باید ابتکار عمل را بدست گیرد.  کنفرانس کشور های همسایه مانند، چین، هند، پاکستان کشور های آسیای میانه و ایران را دایر کند.  این کشور ها ضمن تعهد بر عدم مداخله در افغانستان متعهد کردند که بعوض دشمنی تاریخی بر مسایل حل ناشده، باید حق افغانستان را مبنی بر استفاده از بنادر مخصوصاً در ایران و پاکستان تثبیت نمایند.  (تدویر چنین کنفرانسی تحت نظر سازمان ملل متحد با پا در میانی امریکا مؤثریت کارنفرانس را بیشتر خواهند ساخت)" تکمله کاندیدای اکادمسین محترم سیستانی".

نکته سوم:  بیطرفی، غیر نظامی سازی و جمع آوری سلاح:  فکر میشود افغانستان از یکجانب توانایی دفاعی را ندارد و کسب آن در آینده نیز آسان نیست.  ازجانب دیگر عواید داخلی و کمک های بین المللی قادر به تمویل خدمات ملکی نیست.  تمویل اردوی ملی دراز مدت نیز بالاتر از امکانات عایداتی افغانستان است.  لذا راه حل اساسی در تثبیت بیطرفی، غیر نظامی سازی و جمع آوری سلاح است.  این مامول نیز از طریق کنفرانس منطقوی و تضمین بین المللی بر آورده می شود.  البته نظارت جامعه بین المللی و ملل متحد در کار برد میکانیزم های راهکاری آن، شرط ضروری پنداشته می شود.

متآسفانه در افغانستان، موضعگیری های ما در قبال منافغ ملی کشور، با معیار های نفرت و مخالف داخلی، مرزبندی میگردد.  نبود یک مشی روشن در زمینه از یکجانب و عدم تعرف دقیق منافع ملی و قبول عامه از جانب دیگر، بعضی اوقات باعث میگردد تا با مخالفت داخلی زمینه تائید در عرصه خارجی بخصوص مخالفین و سیاست مداران منطقه، بوجود آید.  بعباره دیگر مخالفت های داخلی نوعی مهر تائید بر عملکرد سیاست مداخله گرانه میگذارد.  نگارنده پیشنهاد می نماید تا اولاً منافع ملی کشور تثبیت و تعریف گردد.  این امر هنوز هم از مقامی تا مقامی و از شخصی تا شخصی فرق میکند.  زمانیکه منافع ملی کشور بطور ثابت و پایدار معرفی گردید، نیروهای داخلی اعم از نیروهای برسر اقتدار و در حال انتظار احراز قدرت سیاسی لزوماً با پیروی از منافع ملی، باید در قبال مسایل منطقه یی و بین المللی موضع مشترک اتخاذ نمایند.  شعور عالی ملی و "اتحاد در حال اختلاف " وجوه قابل ملاحظه ایست که نیروی عظمیی در برابر مداخلات خارجی ایجاد میکند.  در غیر آن صورت افغانستان نه تنها از ثبات برخوردار نمیگردد، بلکه پیوسته زمینه سربازگیری  و استفاده از ستون پنجم را برای مداخله از خارج فراهم و مهیا میگرداند. 

به امید روز یکه همه افغانها با درک دقیق منافع ملی در هر طرفی که قرار دارند، دست به دست هم داده مداخله گران  را از هر قماشی که باشند طرد نمایند.

 


بالا
 
بازگشت