هشتم مارچ ؛ مسؤلیت مردان و زنان

 

سخی ارزگانی ( تورنتو- کانادا )

 

زن اگر نیست  زندگانی نیست     مردمی نیست مهربانی نیست

دامن زن چو  بوستان  خداست     گلشن مهر و آشیان وفاست (1)

قبل از همه روز هشتم ماه مارچ سال 2006 میلادی را جهت آزادی سراسر انسان های جهان به خصوص زنان از قید هرگونه اسارت و نابرابری گرامی می دارم .

هشتم ماه مارچ یک روز ماندگار در تاریخ معاصر است . این روز خجسته را باید از دل و جال تجلیل نمود و زنان و مردان دوش به دوش همدیگر آگاهانه و پیگیرانه این سال روز را  به مثابه رسم نوین مبارزه و پیکار علیه هرگونه نابرابری ها ، نهادهای جاهلانه ، نظام های استبدادی و مرد سالاری در سراسر جهان بشریت برگزینند و هر سال ابزار های جدید مبارزات مؤثر را جهت تحقق نظام انسان سالاری کشف نمایند .

اگر به « کرامت والای انسان و انسانیت » باورمند باشیم که یقینا هستیم و در این زمینه هیچگونه تردیدی وجود نخواهد داشت . اما این باور باید آگاهانه ، پیگیرانه ، دل انگیزانه و مسؤلانه با زیر بنای عقلانیت ، خرد و نیازمندی زمان باشد . انسانیت و هستی منطقی تکاملی هر فرد از جامعه بشری زمانی عینیت لازم و مقبولیت عام شمول پیدا می کند که  بر اساس مصالح مشترک رشد یابنده ، سرنوشت برومند مشترک ، حیات  آبرومند مشترک ،  آیندهء خر مندانه مشترک و ... تمام انسان های روی زمین استوار باشند . به قول علامه سعدی بزرگوار که گوید :

بنی  آدم  اعضای  یک  دیگرند      که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضو به درد آورد  روزگار    دیگر عضوها را  نماند  قرار

پس به این صورت از آنجائیکه خون زن و مرد یکی است و در حقیقت خلق هردو از رحم مادر و تولد یکسان می باشد. منافع و ضرر شان مشترک است ، مرگ و زندگانی شان باهم گره خورده ، اسارت و آزادی شان مشترک می باشند ، هستی و نیستی شان جدا ناپذیر است و ...  . در این صورت واجب است که  زمینه های جوهر تکاملی انسانیت را بناء بر مقتضای زمان مساعد گردد.

یک پرنده با دو بال پرواز می کند :

با این ضرب المثل های عامیانه عطف توجه نمایی که : « با یک گل بهار نمی شود .» و یا « صدا  از یک دست نمی آید . » و یا « هیچ پرندهء با یک بال پرواز کرده نمی تواند . » و امثالهم .

پس از ضرب المثل های فوق چنین بر می آید که : « یک پرنده با دو بال پرواز می کند .» و نه  با یک بال و یا طور دیگری .

حال هم  ، تساوی حقوق عادلانه و دموکراتیک کل افراد جامعه و به خصوص تحقق تساوی حقوق زنان با مردان در یک جامعه بدون مبارزات مشترک ، سهم گیری همه جانبهء زنان و مردان ناممکن و یا خیلی دشوار خواهد بود . پس به منظور رسیدن به مقصد اصلی تساوی حقوق میان تمام افراد جامعه و به ویژه بین جنس مؤنث و مذکر وظایف و مسؤلیت و نقش مردان و زنان را به صورت ذیل باید دانست :  

مسؤلیت و نقش مردان :

چو آزادگی نیست کشور مباد     زن و مرد ما  زنده  یکسر مباد

چو آزادگی  نیست  دنیا  مباد     ز فرش زمین تا  ثریا مباد ( 2 )

قبل از همه باید مردان به این تفکر خردمندانه و علمی برسند که خود اصلا « اسیر » عقب مانی ، جهالت ، استبداد ، مرد سالاری و نظایر آن در نظام اجتماعی جامعه می باشند . زیرا ، تمام ساختار جامعه  و فرهنگ معنوی و مادی جامعه پاسخگوی نیازمندی عنصر زمان نبوده و از تکامل عصر به عقب افتاده اند . وقتیکه مردان عملا دارای ماهئیت و فرهنگ مرد سالاری اند و هرگونه ظلم را بالای زنان عملا تحمیل می نمایند ، پس اصلا مردان خود نیز « اسیر » خشم ، زور ، بد نگری ، جبر ، خیره سری و حتا عامل جنگ و کشتار در جامعه می باشند که بالای زنان هر نوع ظلم و جنایت را تحمیل می نمایند . این چنین « اسارت »  مردان را باید « جهالت ویژهء  طولانی تاریخ مرد سالاران » در تمام جوامع طبقاتی و استبدادی نامید که پس از زوال نظام مادر شاهی و ظهور نخستین سیستم ظالمانه پدرشاهی در جامعه عرض وجود نموده و در دشمنی تباه کننده و خاصی تا حال علیه زنان قرار دارند .

 فلهذا ، این حکم زمان است که مردان نخست از هر چیز دیگر باید خودها را به طور شعوری و اساسی از « اسارت »  فکری ،  اجتماعی  ، فرهنگی ، مادی و خودکامگی های گوناگون نجات بخشند و با علمیت و بصیرت لازم به پدیده های تکامل و تحقق حقوق زنان با مردان پی ببرند . مردان با آگاهی از ذات همه جانبهء « اسارت » است که معنا و مفهوم « آزادی »  را نیز درک خواهند نمود و غرض نایل شدن به « آزادی »  خودها از قید « اسارت »  دست به مبارزات آگاهانه ، تدریجی و مسالمت آمیز خواهند یازید . یعنی بر مردان کاملا واجب است که قبل از همه خودها را بر مبنای علم روز و ضرورت زمان از « اسارت ها »  نجات بدهند تا به مفهوم و ارزش « آزادی »  پی ببرند و خودها را از « قید » نهادهای نظام استبدادی و خرافی پرست « آزاد » کنند . به این صورت باید گفت که « آزادی انسان »  به معنای «آزادی جهان » از هرگونه بند و قید مادی ، اجتماعی ، طبیعی و معنوی در دنیای امروزی است . و آزادی جهان به مثابه « آزادی عناصر تکامل »  از قید هرگونه اسارت و موانع در جهان بشریت می باشد .

مردان سراسر جهان بشریت اگر به صورت مسؤلانه ، دل انگیزانه وعالمانه آماده گردند که حقوق زنان را به رسمیت بشناسند و از صمیم قلب در پی تحقق تساوی حقوق زنان با مردان باشند ، باید برنامهء کاری- قانونی وعملی خویش را با ضرورت عصر روی دست گیرند و تمام دارای مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه را در جهت تحقق عدالت اجتماعی و تساوی حقوق فرد فرد جامعه بشری بکار گیرند . در باور من اگر مردان به این اعتقاد شعوری و تفکر خردمندانه برسند و در اثر مبارزات مسالمت آمیز و طولانی مدت خویش تغییرات لازم را به نوبت خود در زیر ساخت و رو ساخت جوامع بشری جهان کنونی خلق خواهند نمود . به این صورت است که مبارزات مردان هم در جهت احترام و حراست از « کرامت انسانی » ، « سرنوشت مشترک انسان »  و « آینده انسان »  تدریجا و آنهم به طور طبیعی در مسیر شکوفایی لایزال قرار خواهد گرفت .

 باز هم این حل ریشه یی تساوی حقوق زنان با مردان و نهادینه سازی اساسات مدنی ، ترقی ، شکوفایی اجتماعی و مردم سالاری در جامعه شده نمی تواند . زیرا ، اگر مردان تنها هر اندازه به خاطر تحقق تساوی حقوق زنان با مردان تلاش و مبارزه خستگی ناپذیر هم نمایند ، بازهم مثال همان  چند ضرب المثل های فوق را می مانند که « هیچ پرندهء با یک بال پرواز کرده نمی تواند »  و اینگونه مبارزه ناقص و نامکمل خواهد بود . هرچند یک بخش مبارزه که به مردان تعلق می گیرد ، کاملا درست و منطقی نیز می باشد ، ولی تعیین کننده نخواهد بود . اما این شبه یک بال پرنده است که پرنده به  مقصد « پرواز » نایل شده نمی تواند . پس مبارزات مردان با تنهایی و بدون حضور همه جانبه و بصیرانه و عالمانه زنان و تک تک افراد جامعه ناممکن و یا نهایت  دشوار خواهد بود . باز هم با تأیید این گفته : « از یک دست صدا نمی آید . » ، که یک واقعیت کتمان ناپذیر می باشد .

مسؤلیت و نقش زنان:

باید گفت که حل « بنیادی تعیین سرنوشت زنان »  و برابری تمام حقوق زنان با مردان قبل از همه  اصلا به خود زنان و مبارزات خردمندانه و آگاهانه معنوی ، اجتماعی و مادی و طلانی مدت آنان تعلق دارد ، تا مراجع دیگری . اگر زنان عاقلانه و عالمانه به  حقوق انسانی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فردی ، فرهنگی خویش با منطق و نیازمندی روز پی نبرند و خود علم مبارزات سرنوشت ساز را پیگیرانه بدست نگیرند ، از اسارت نجات نخواهند یافت . با تایید گفته این شاعر که گوید :

نابرده رنج  گنج  مسیر  نمی شود     مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

در باور این قلم ، زمانیکه زنان به صورت آگاهانه فهمیدند که « اسیر » نظام مادی ، اجتماعی و معنوی جوامع شان هستند و انگیزه ها و جوهر « اسارت »  را  از نگاه علمی ، عقلی ، ، فرهنگی ، حقوقی ، سیاسی و با منطق نیازمندی عناصر تکامل قانونمندی عصر قلبا درک کردند ؛ آنگاه زنان به  صورت داوطلبانه  و عاشقانه  به فکر رهایی از بند و زنجیر هر گونه « اسارت » خودها خواهند شد . یعنی برای زنان نه تنها « باور آزادی » لازم و « آزادگی انسان »  به صورت اساسی و طبیعی خلق می گردد ، بلکه زنان اصلا در پی « آزادی بنیادی جامعه » نیز می گردند . زیرا ، که « آزادی » زنان بدون « آزادی جامعه » ناممکن و در حکم خیال می باشد . به  نقل از آن ضرب المثل فوق که گویند : « با یک گل بهار نمی گردد .» کاملا صدق می کند .

زنان نباید به امید آن باشند که مردان برای آنان « حقوق » و « آزادی » می دهند و یا از غیب برای شان این نعمت می رسد و از اسارت نجات می یابند .

 گیرم که مردان با آگاهی کامل خویش عملا برای زنان حق و آزادی را بدهند . آیا زنان این چنین حق و آزادی مفت را هضم کرده می توانند ؟ آیا زنان چنین حق و آزادی را که خود شان برای بدست آوردن آن مبارزات آگاهانه ، تدریجی و مسالمت آمیز نکردند ، آنرا حفظ کرده می توانند ؟

من به این باور رسیده ام تا زمانیکه زنان به صورت محوری و خردمندانه جهت تحقق هرگونه تساوی حقوق خویش در جامعه دست به مبارزات همه جانبهء سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، مادی ، روانی و نظایر آن نزنند ، حتا خداوند و هچ کس دیگر هم به داد و مدد شان نمی رسد . وقتیکه زنان به طور مستمر ، شعوری ، تدریجی و دل انگیزانه در برابر نظام های استبدادی ، مادی ، اجتماعی ، معنوی و کلیه فرهنگ های خرافاتی وعقل گریز مبارزات خودها را در جامعه نهادینه سازند ، آن وقت است که به مرد سالاران نیز آگاهی لازم را خواهند داد تا کلیه مردان روی زمین علما و عملا به تحقق تساوی حقوق زنان با مردان تن در خواهند داد . در اینجاست که مردان هم تدریجا « اسارت » خویش را به « آزادی » جهت نیل به سوی نظام خردمندانه مردم سالاری جهان شمول تغییر خواهند داد .

 پس در این صورت زنان اگر قبل از همه به صورت آگاهانه و عاشقانه با دانش و علم « ازواج »  نمایند . یعنی  زنان از لحاظ  سیاسی ، علمی ، فرهنگی ، اجتماعی ، مادی و امثالهم به تمام معنا مسلح گردند ، آنگاه است که  زنان « رمز و شاه کلید » نجات از « اسارت» را بدست آورده و مفهوم اساسی « آزادی »  را نیز قلبا درک نموده اند . وقتیکه دختران و بانوان مجرد و متاهل به « عشق دایمی  و اصلی » که همانا « ازدواج »  با « دانش » است ، نایل گردند ، اینجاست که  نه تنها ضمانت اجرایی و عملی تحقق تساوی زنان با مردان عینیت پیدا خواهد کرد ، بلکه پیش زمینه های نجات کل جامعه از اسارت های مادی ، معنوی و اجتماعی نیز مساعد خواهد گردید .

همه خوب می دانند که « ازدواج » یک دختر با یک پسر موقتی است . بالاخیره با پایان مرگ هردو ، نشانهء چندانی از آن به تاریخ نمی ماند و سوابق هردو زود و یا دیر فراموش می گردد . اما « ازدوج »  یک انسان زن و یا مرد با « دانش و علم » حتا بعد از مرگ شان نیز در تاریخ بشر ماندگار و به صورت دایمی باقی می ماند . مثلا مکشفین ، محققین ، علمای نامدار جهان بشریت که ارزش های  سازندهء آزمونی ، علمی ، تمدنی ، فرهنگی ،  مبارزاتی و ... آنان که نتیجهء همانا « ازدواج » با « دانش و علم » بوده ، به صورت ابد درج تاریخ بشریت  و همچنان به حیث سمبول آزمون ها ، مبارزات و ارزش های « انسانی »  در تمام جوامع جهانی در آینده نیز ماندگار خواهند ماند .

در نتیجه : اگر مردان و زنان با مساعی شعوری و همکاری داوطلبانه مشترک شان خودها را اولا از هرگونه « اسارت های » فکری ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، مادی ، روانی وغیره نظام های استبدادی جوامع جهانی نجات دهند تا نعمت اساسی « آزادی » را آگاهانه و دل انگیزانه پذیرا گردند و مشترکا در پی تحقق همه جانبه جامعه مدنی و نظام مردم سالاری برای تمام جوامع بشری در سراسر جهان گردند ، آنگاه نه تنها تساوی حقوق زنان با مردان تدریجا عملی خواهد شد ، بلکه شرایط لازم و اساسی گذار از نهادهای استبدادی و جاهلانه اجتماعی ، مادی و معنوی به  سوی ایجاد و نهادینه سازی جامعه مدنی ، نظام دموکراسی و اخیرا نظام  « انسان سالاری »  جهانی مساعد خواهد گردید .

پس بیایید که نخست ما مردان سراسر گیتی خودها را از « اسارت »  سرطانی نهادهای مادی ، معنوی و اجتماعی وغیره تدریجا نجات بدهیم تا خودها را عملا و عینا به صورت « آزاد »  جهت خدمتگذاری خردمندانه و ترقی به جامعه تقدیم نماییم ؛ و همچنان جوهر « تکاملی انسانیت » خویش را به سوی شاه راهی تعالی و شکوهمندی نهادهای جوامع بشری تثبیت بداریم !

بیایید مادران ، خواهران و دختران عزیز ؛ آن همه وسایل آرایش مانند انگشتر ، گوشواره ، چهار گل بینی ، سرمه دانی ، سرخی و سفیده ، دست بند ها و گلو بندهای نقره و طلا  و کلیه اسباب های زینتی زنانه را برای فعلا کنار بگذارید و به عوض آن و با پول آن برای خودها « قلم »  ، « کتاب » ، « کاغذ » ، « دانشگاه »  ،  « نهادهای تعلیمی »  و ... نظایر آنرا تدارک دهید تا ابزارهای « تعیین سرنوشت جامعه و به خصوص زنان » از اساس  به  طور عقلانی ، عینی و علمی در  تمام جوامع جهان کنونی مساعد گردند !

بیایید که ما انسان های کرهء زمین با کسپ « آزادی » سر و پیشانه خویش را به پیشگاه  و درگاه « بصیرت » ، « خرد »  و «عقلانیت » به طور سازنده و لازم  بساییم ؛ تا « فرهنگ »  و آئین علم آموزی ،  خرد ورزی ، تمدن پروری و آزادگی عملا جهت رسیدن به « خود آگاهی »  سیاسی  و « خود سازی » اجتماعی همه جانبه جامعه از بنیاد خلق گردد و تا « شاه کلید » مبارزات طبیعی ، قانونی ، تدریجی و مسالمت آمیز بدست تمام بشریت حاصل گردد !

بیایید که ما خلق های سراسر روی زمین اعم از خرد و بزرگ ، مجرد و متاهل عاشقانه و داوطلبانه در پی  « ازدواج »  با « علم »  و  « قلم » ، « کتاب »  و « خرد »  و سایر ابزارهای  « تعلیمی و دانش »  مطابق با نیازمندی حکم زمان و قانونمندی تکامل اقدام نماییم تا چنین ازدواج های عاشقانه و آگاهانه در میان سراسر ملت های جهان نهادینه گردند و انسان در آینده از قید هر گونه اسارت ، خرافات ، عقب مانی ، جهل و نظایر آن تدریجا به سوی  « آزادی »  و « آزادگی » حرکت نماید !

پایان

تاریخ 6 مارچ 2006 م

منبع :

1- « زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان » ، نگارنده : غلام سخی ارزگانی / تاریخ چاپ اول : حوت 1383 خورشید ( مارچ 2005 م) / شهر هامبورگ آلمان . شعراز مرحوم استاد خلیلی .

2- همان منبع / شعر از شادروان استاد خلیل الله خلیلی .

 

 


بالا
 
بازگشت