مبارک ، مبارک و مبارک باد !

انجنیر سخی ارزگانی ( آلمان )

زن اگر نیست زندگانی نیست      مردمی نیست  مهربانی نیست

دامن زن چو بوستان خداست       گلش  مهر  و  آشیان   وفاست

شعر از: مرحوم خلیلی

     خواهر گرانقدر و محترمه فرشته جان حضرتی رئیس نهاد بین المللی زنان و سایر همکاران مکرم و عزیز شان در سویدن سلام !

    قبل ازهمه این اقدام نیک و پسندیده یی شخص شما و همکاران محترم تان را در تأسیس این نهاد بین المللی زنان در راستای خدمت به زنان تحت ستم ، اسیر و به سوگ نشسته یی افغانستان از صمیم قلب تبریک گفته و همچنان کامگاری شما را با همراهان عزیز تان  در جهت خدمت گذاری سازنده  و مستمر به  زنان در غل زنجیر بسته شده  و بی وارث افغانستان ویرانه از ایزد متعال متنمی ام . امیدوارم که در این راه موفق و سرفراز باشید .

آری !

     در جریان سه دهه یی اخیر که بحران ویژه و سرطانی دامن گیر مردم محکوم و تحت ستم افغانستان گردید ، حتا زمین و آسمان گویا در خدمت مردم افغانستان قرار گرفتند . هر کی گویا دلسوز مردم افغانستان گردید ، هر کی به اصطلاح برای نجات مردم ما از جاه بلند شد ، هرکی اشک تمساح را برای مردم مصیبت زده و آواره ما می ریختاند ، هر کی حاضر به کمک گویا بشردوستانه برای بیوه زنان ، اطفال و مردمان آوارهء ما در داخل و برون مرزی شد ، هر کشور نفت خیز دهن خرجین نفت را برای به اصطلاح آزادی مردمان افغانستان باز نمود ، تقریبا هر کشور جهان در مسأله میهن  ما علاقمند گردید تا مردم ما را  گویا  کمک  نموده  و افغانستان از چنگ نظامیان نظامیان شوروی ، پاکستانی ، القاعده و طرفداران شان نجات دهند  و ... تا به اصطلاح برای مردم مصیبت زده و قربانیان جنگ ، خشونت ، بحران در درون افغانستان و در جوار مرزی و همچنان برای پناه جویان کشور ما  در پاکستان ، ایران ، ازبکستان ، تاجکستان ، ترکمنستان وغیره کمک نماید .

     در این میان هرگونه کمک های نظامی ، معنوی ، پولی ، استخباراتی ، تخنیکی و ... به احزاب خود ساخته ارتجاعی  و وابسته کشورهای خارجی در مورد افغانستان صورت می گرفت ؛ که نه تنها این گونه کمک ها در انحصار و در خدمت شخصی رهبران سازمان ها ، خانواده ها ، قوماندان ، قدرتمندان شان سامان دهی شده  بودند ، بلکه قوماندان مسلح و حریص حزبی با چنین کمک ها بر مال ، جان ، نوامیس مردم عادی کشور نیز بی رحمانه تاخت و تازمی نمودند . و همچنان قدرت های خارجی ذیدخل  و طرفداران شان در امور کشور ما از هر سو آتش جنگ را  نیز تازه نگه داشتند و بحران را تا کنون در کشور ما طولانی نموده که آینده هم به خدایان زمینی و دست اندرکاران مسأله افغانستان ارتباط دارد .

    حتا پس از خروج نظامیان شوروی از افغانستان و سقوط امارت سیاه اسلامی طالبان اجیر و تمدن ستیز تا کنون شاهد کمک های صادقانه ، غیر مغرضانه و مؤثر از سوی نهادهای خارجی و مشخصا منابع انجوها در افغانستان نیستیم . شاهدان عینی ، دولتمداران کشور ما و حتا مراجع بین المللی ، سازمان ملل متحد ، دیده بانان حقوق بشر ، نهادهای مدنی ، منابع خبر رسانی ، ژورنالستان ، نویسندگان و امثالهم همه و همه به یک زبان از حیف و میل انجوها و خیانت آفتابی آنان در افغانستان پرده داشته اند . جالب اینست که حکومات اداره مؤقت ، انتقالی و منتخب آقای کرزی و همچنان ائتلاف بین المللی ، ناتو ، آیساف ، سازمان ملل متحد و قوای امریکایی در مورد غارت و دستبرد انجوها از مبالغ کمک جهانی برای مردم افغانستان اظهار گویا  ضعف و نا توانی می نمایند . از سوی دیگر آقای حامد کرزی و کابینه و  مقامات عالی رتبهء دیگری دولت اسلامی افغانستان تا حال از فساد اداری ، جنگ ، نا امنی ،  اختلاس دارای عامه ، حیف و میل انجوهای خارجی ، گسترش ترور طالبان ، القاعده ، قاچاق  انسان ، افزایش کشت خشخاش ، تولید بیشتر مواد مخدر ، زن فروشی ، غارت اموال مردم ، سرقد های علنی  ، طفل ربایی ، نقض حقوق بشر و  نظایر چنین اعمال ناشایسته و ضد انسان در افغانستان شکایت دارند .  خیلی تعجب است  که  صاحبان  خانه  شکایت  دارند و دزدان خارجی هم  شکایت دارند !

     اما با شواهد مستند به اثبات رسید که هدف هیچ کسی ( جای خدمتگران بی ریا و نهادهای صداقت کار که  اگر عملا درد مردم را مداوا کرده باشند،  محفوظ می باشند . )  و هیچ  کشوری خدمت « خدای په جهت » یعنی کمک عندالله  و عند الانسان را به مردم آسیب دیدهء افغانستان نکرده  و فقط مرام های شخصی ، گروهی ، ائدولوژیکی ، نژادی ، کشوری ، نظامی ، سیاسی ، اقتصادی ، استعماری و ... در افغانستان تحقق بخشید .  مردم و کشور ما را قربانی نیات و خواسته های شوم خودها نمودند و اکنون نیز این بازی بزرگ  با اشکال دیگری در جریان است .

     با تأسف فراوان باید گفت که در این چهار سال اخیر بناء بر عدم موفقیت ( و یا سیاست دیگری ) دولتمداران افغانستان ، ائتلاف بین المللی ، سازمان ملل متحد ، آیساف ، ناتو و نظامیان امریکایی منجمله بیشتر از دو هزار فاحشه خانه  و آنهم تنها در کابل عرض وجود نموده است .

آیا دولت مردان و حاکمان افغانستان از چنین واقعیت ننگین و دردناک آگاهی ندارند و چرا خودها را بی خبر می پندارند ؟ آیا اینگونه زنان انسان نیستند و حق ندارند که از راه آبرومندانه اقلا  نان بخور و نمیر برای اطفال و خودها پیدا نمایند ؟ چرا حکام کنونی کشور ما برای زنان بی وارث ، اولاد دار ، خیابانی و ... کار پیدا نمی کنند ؟  وقتی که دولت مردان کشور ما زنان را از بیکاری نجات نمی دهند و یک عده از زنان بناء بر فقر اقتصادی و نا گزیری زندگانی خویش مجبور به تن فروشی می گرددند . آیا در این صورت « فرهنگ  تن فروشی » در افغانستان عام نمی گردد ؟

 خوب حال پرسش اینست که عامل « فرهنگ  تن فروشی و فاحیشه گری » این چنین زنان می باشند و یا اصلا و عملا حاکمان و قدرتمندان و دست اندرکاران دولت و حامیان خارجی شان در کشور ما می باشند ؟  مردم نجیب ما در طول تاریخ خویش تن فروشی را نمی شناسند . و اگر ندرتا روابط جنسی نا مشروع به شکل دیگری در کشور وجود داشته که آنرا هم باید استثنا دانست ، حتا در گذشته یک زن هم از جبر اقتصادی و فقر روزگار تن فروشی نمی کرد ، ولی از مصیبت روزگار گاهی گدایی می نمود .

   اما در شرایط  غم انگیز کنونی افغانستان ویرانه و بی وارث ، عده یی از زنان بی وارث و اولاد دار روزانه فرزندان خویش را  تنها نزد همسایگان  و یا در کوچه ها و یا نزد سالخوردگان تنها می گذارند .  و به بهانه کارکردن از جبر روزگار با ذهن خفت زده و قدم های رنج زار را به سوی فاحشه خانه ها بر می دارند و به خاطر زنده ماندن فرزندان نا گزیر تن فروشی می نمایند . برخی از زنان از طرف شب فرزندان خودها را خوابانده و یا نیمه خواب در خانه هایشان تنها و یا نزد موسفیدان شان می گذارند و خود شان جهت نان پیدا کردن برای اطفال شان به فاحشه خانه ها مراجعه می نمایند . این چنین زنان سیه روز از آغاز شب تا سحر  مانند « گوسفند ذبع شده » در زیر پاهای کثیف و سینه های مرد سالاران حیوان صفت ، هوسباز ، شهوت پرست و بی خدا می افتند . اینکه چه تعداد زنان دیگر در ساحه کار و روابط اجتماعی روزانه در سراسر افغانستان خلاف اصول دینی و عنعنات ملی ما و مغایر اعلامیه حقوق بشر مورد تجاوزات جنسی و ارضای شهوانی خارجیان حاضر در کشور ما قرار می گیردند ، مطلبی است  ضد انسانی و فاجعه آمیز دیگری در افغانستان بی وارث .

    وقت که این چنین زنان عذاب دیده و تن کفته از فاحیشه خانه ها به منزل حقیرانه خویش بر می گردند ، اطفال با خوشی و ذوق تمام به طرف مادران شان می شتابند و می پرسند : مادر جان از کاری آمدی ؟ مادر سیه بخت ، شکنجه شده آهی سردی از درون کفته خود می کشد و از روی ناچاری می گوید : بلی بچیم از کار آمدم . و آن سودای را که از پول تن فروشی اش به خانه آورده ، در پیش روی فرزندانش و معلولین خانواده اش می گذارد . و نفس کنان آهی می کشد و مانند فرد مجروح و نیمه جان بالای بوریای خشک منزل دراز می کشد . گاه اگر کدام فرزندش و یا فرد سالخورده منزل از این زن جویا شود که به چه کار مصروف هستی و جای کار تو کجاست ؟ زن با رنگ زرد و یأس و با تمام هردم شهید می گوید  که : «  با زنان دیگر در یک کمپنی کار می کنم  و ... »

    اگر روی فرزندان چنین زنان تن فروش بزرگ شوند و پی ببرند که مادران شان از جبر روزگار تن فروشی نموده و فرزندان شان را کلان نموده اند . آیا این گونه فزندان به قتل مادران خویش نخواهند پرداخت ؟ اگر چنین نکنند ، آیا این فرزندان شان همواره شرمینده ، خفت زده و سر افگنده در  آخرین حاشیه های مناسبات اجتماعی قرار نخواهند داشت ؟ آیا این فرزندان با چنین روحیه وبا زده و کشته درس خوانده خواهند توانست ؟  و ... ؟

 آیا کسانی که از قدرت حزبی ، گروهی ، انحصار حاکمیت و ... از کمک های خارجی استفاده های غیر مشروع و  شخصی را نمودند ،  و همچنان آنانی که اموال مردم و دارای مملکت با قدرت اسلحه صاحب شدند و پول ها را  به خارج انتقال دادند و نیز عده یی که از تصاحب حقوق مردم صاحت زندگانی قارون گونهء در افغانستان شدند ، آیا برای یک ثانیه در مورد زنان گدایی گر ، بی سرپرست ، معلول ، اطفال تیم ، زنان تن فروش و هزاران مردم رنجدیده و غم انگیز ما اندیشه می کنند ؟

آیا اشرافیت طبقاتی ، قدرتمندان ، رهبران احزاب ، قوماندان مسلح ، اقشار بالای مذهبی ، حکام دولتی ، سازمان ملل متحد ، آیساف ، ناتو ، امریکایی ها و ... به صورت دقیق شاهد  نا امنی مستمر ، فساد اداری مدحش ، تن فروش علنی زنان بی سرپرست ، افزایش تولید مواد مخدره ، قاچاق ، زن فروشی توسط قوماندان محلی ،  گسترش جنگ های تروریستی توسط  طالبان  و القاعده  و ... در افغانستان نیستند ؟

خواهر گرانقدر فرشته جان عزیز و همکاران محترم شان !

    جای تردید نیست که فرشته نازنینی برای خانواده و متعلقین و میهن آبایی خویش هستید . اما ، امید است که با این اقدامت انسان دوستانهء خویش و همکاران محترم خود « فرشته نجات » عملی دیگری به مردمان داغدار و افغانستان مخروبه  گردیده  و در خدمت  صادقانه مردم مثله شده ، عذاب دیده  و زنان هردم شهید ، اطفال معصوم و یتیمان میهن عزیز خویش قرار بگیرید .

 من در پیشگاه قادر حقیقی دعا می نمایم تا شما فرشته عزیز همراه با همکاران صدیق و انسان خویش از طریق این نهاد بین المللی به صورت واقعی و مؤثر در خدمت زنان بیوه ، بی سرپرست ، معلول ، کهنسال ، اطفال یتیم ، محتاجان و امثالهم کشور  قرار بگیرید .

    امیدوار هستم که اقدام و ادامه کمک های موفقانه و بی ریای شما برای مردمان کشور و به خصوص برای زنان اسیر ، محکوم و بی بضاعت کشور به آنجاه برسد که دیگر آن عده از زنان طفل دار بی وارث که بناء بر جبر روزگار دست به تگدی میزنند ؛  و یا از راه تن فروشی در سدد پیدا کردن نان بخور و نمیر برای خانواده و فرزندان خویش هستند ، در عوض از کمک های اقتصادی ، درمانی وغیره همین سازمان  شما مستفید گردند .

   امیدوارم سایر مهاجرین ما که در کشورهای صنعتی و پیشرفته زندگی می کنند به رویت چنین اقدام شما ، آنها نیز اینگونه نهادهای را راه اندازی نمایند و از این طریق به مردمان ستمدیده  و به ویژه  زنان بی وارث و اسیر افغانستان کمک نمایند .

     این نهاد  تازه تأسیس کمک به زنان افغانستان را برای خواهر فرشته جان  محترم  و همکاران گرانقدر شان  قلبا  مبارک می گویم !

    آرزومندم هستم تا همه یی تان فرشته وار به کمک این مردم داغدیده و به خصوص به خدمت زنان ماتم زده میهن دوست داشتنی خویش برسید و به قدر توانایی و از امکانات خارجی به زنان محکوم افغانستان کمک نمایند . من در پیشگاه خداوند متعال زانو زده و دعا می نیم  تا همه وطن داران داخل و خارج کشور ما را توانایی ذهن ، قوت قلب و  بازو  بدهد تا همه مشترک در خدمت مردم ماتم دار کشور و افغانستان عزیز خویش قرار بگیریم .

     بنده از آنجائیکه تا حال از راهی قلم نا توان و ذهن فقیر خویش گاه گاهی در صفحات انترنتی مشعل در هالند ، کابل نات  در آلمان ، گتفتمان در داخل کشور ، آریایی در سویدن ،  و نشرات  ماهنامه  « اندیشهء نو » در کانادا ، نشریه « کلمه » در شهر هامبورگ ، ماهنامهء « مشعل » در هالند ، فصل نامه « خط سوم » در شهر مشهد ایران و در گاهنامهء « ندای هزارستان » در شهر هامبورگ آلمان چیزک های  ناچیزی در مورد  دفاع از حقوق زنان و به خصوص زنان افغانستان نوشته ام که  منجمله شما هم شاهد آن هستید . با زهم در این رابطه بنده هم  با تمام دشواری های زندگانی و فقر فرهنگی و سیاسی خویش در محدودهء توان در خدمت مردمان میهن و به خصوص زنان اسیر و رنج دیدهء خویش با شما و سایر خدمتگذاران  واقعی  و بی ریای افغانستان  خواهم  بود .

    در اخیر  این اقدام انسان دوستانه تان را بازهم قلبا تقدیر نموده و این نهاد را برای همه یی شما مبارک باد ، مبارک باد و مبارک باد  می گویم . و اینک شعر آقای حبیب الله « ربیع » خواجه عمری شاعر شهیر کشور را که به مناسبت « مادر » تازه سروده است ، از شماره 61 ندای هزارستان ماه فبروری 2005 نقل و تقدیم می گردد که یقینا  بی ارتباط در مورد جایگاه ، ارزش ، فعالیت ، مبارزه و تعیین سرنوشت زنان توسط خود شان نخواهد بود :

 

چرا  زار  و پریشان  هستی  مادر   مدام در یاس و حرمان هستی مادر

تو  موسی  را  بدامان  پروریدی    ز عیسی هم  نگهبانی  هستی مادر

محمد ( ص) را ز الفت شیر دادی      سرا پا  مهرو احسان  هستی مادر

ز دامانت بمعراج  رفت  مردان     چه خوش پاکیزه دامان هستی مادر

تو زیبنده    لباس   بهر   مردان     تو از آیات  رحمان  هستی مادر

نوابع در جهان پروردهء  توست     چرا خود زار و حیران هستی مادر

چرا بی بهره ای از علم  و دانش     اسیر در عصر کیهان هستی مادر

ز پاستور و  هدیسن  تا  انشتاین     تو خود  زاده  بدامان هستی مادر

ز افلاطون و سقراط  تا  به  سینا     همه را زینت  و  شان  هستی  مادر 

بسی دانا ز دامان  تو  برخاست     تو  سرچشمه  بعرفان  هستی  مادر

اگر خوبان  بعالم  وصف دارند     تو خود سرخیل خوبان هستی مادر

نکردی خواب  تا  آرام  بخوابم     بشبها   تو  نگهبان  هستی   مادر

بزرگان   زادهء   دامان   پاکت      تو مام  جمله  انسان  هستی  مادر

 به   نزد  مردمان    قدر  نشناس    هنوز یک جنس ارزان هستی مادر

  بدنیائیکه   آزادی   شعار   است     با  بر ظلم   پنهان  هستی – مادر

در این عصر فضا وعلم و تخنیک     هنوز محکوم دوران هستی مادر

همه   فامیل   بدورت  جمع  گردند    تو زیب  و زینت خوان هستی مادر

بمنزل همچو  شمع  محفل  هستی    تو چون شمع  شبستان هستی مادر

تحمل   کردی   رنج    بار داری     تو روح  جمله  انسان هستی  مادر

ز  پستان    محبت   شیر   دادی     همه   را   قوت  جان  هستی مادر

کسیکه  یاد   داد  اول  سخن  را      نخستین  فرد   بدوران  هستی مادر

از آن درد  وهمه رنجی که دیدی      هنوز  بی نام  و عنوان  هستی مادر

     « ربیع » رنج و غمت را حس نموده   چرا  محروم  ز احسان هستی مادر .   

 

و من الله توفیق

ارزگانی

آلمان تاریخ 26/9/ 2005 م

 

 


بالا
 
بازگشت