انجنییر نجیب الله احمدی « ملی یار» 

 

استراتیژی.

      تفکر و ایدیالوژی.

       تفکر ملی.

       « افغانستان - من »؛

      چه وقت تفکر ملی بوجود میآید؟

      البته وقتیکه یک ملت بوجود بیآید.

         پس درین صورت تفکر ملی میتواند نظر به تکامل عصر و زمان و تکامل خود ملت، قابل تغییر هم باشد.

         شهروند افغانستان، روح و جان افغانستان تلقی شده و به ترقی و تکامل ضرورت دارد.

      بکدام شکل باید صورت بگیرد؟

  البته در صورتیکه فرد فرد شهروند افغانستان  خود را درین مبارزه  ملی سهیم بدانند و بگویند که « افغانستان - من »، و ایشان ملت افغانستان را تشکیل بدهند و با یک عظم راسخ با پیوند مشترک - وحدت ملی را بوجود بیآورند و تحت شعار که من - افغانستانی هستم، کشور عزیز خود را احیای مجدد و بازسازی نمایند. « اهل هر کجا که باشی باز هم افغا نستانی  هستی ... »

 من - افغان ( من متعلق به یک طایئفه پشتون تبار ).  من - افغانی ( من واحد پولی افغانستان ).                                                 من - افغانستانی ( من شهروند افغانستان ). 

حکومت های قبلی افغانستان، نظر به پالیسی خاص خود برای شهروند افغانستان، چنین افاده میکردند که بگوید - من افغان ام، اما برایش این را کسی توضیع نمیداد که این اسم ( افغان ) منوط و مربوط به یک طایئفه پشتون تبار ما است و اطلاق این اسم به تو ارتباط ندارد، زیرا که ملیت تو دیگر است.  « البته این پدیده یک اصل تحمیلی تلقی شده و نه یک حق انحصاری ملت افغانستان ».  اگر ما؛ در این جهت اصلاحات وارد نکنیم اختلافات و جاروجنجالها و سؤ تفاهم دوصدوشست ساله، دوام پیدا خواهد کرد و ملت افغانستان از راهی هرنوع ترقی و انکشاف، باز مانده خواهد شد.

وحدت ملی:

 افغانستان یک کشور کثیرالملیت با پیوندهای پیچیدهً ملی  بوده که در سرزمین اش ملیتها، اقوام و قبیله های مختلف زندگی دارند و اکثریت جمعیت اش را روستا نشین تشکیل میدهد و اکثریت مردم اش مسلمان اند. لهذا برای تطبیق و تحقق بخشیدن پلانهای انکشافی در جامعه پیچیدهً مانند افغانستان، به وحدت ملی همهً جامعه تحت یک سقف اتحاد ملی و آشتی ملی و مصالحه ملی، برای تطبیق استراتیژی پلان انکشاف ملی، ضرورت است. 

 کلمه مقدس وحدت ملی که از لحن یک عده از روشنفکران ما مشعود است و ایشان بدبختانه با استراتیژی، تاکتیک، و پالیسی وحدت ملی، آشنایی      ندارند و فقط این کلمه مقدس را کورکورانه پذیرفته اند و به مثابه ابزار ضد       اعتراض و ضد انتقاد و ضد آزادی کلام، استفاده میکنند و استدلال دارند که        با وارد ساختن این کلمات، وحدت ملی خدشه دار میشود. که البته -  برداشت      عقلانی این عده روشنفکران ما ناشیانه و غیر قابل قبول برای ملت افغانستان تلقی می شود.

     استراتیژی:

بمنظور تحکیم وحدت ملی در جامه افغانستان، ما باید به ارزشهای اصول       دموکراسی واقعی، ارجحیت بدهیم. یعنیکه تحت الشعاع کلمه مقدس وحدت  ملی -  آزادی کلام، آزادی بیان، آزادی اقامت، آزادی مساعی مشترک و فعال       همهً ملیتها، اقوام و قبایل در عرصه های نهاد های اجتماعی، سیاسی واقتصادی در جامعه، قرار بگیرد. اگر ما به یکی از این ارزشها احترام نگذاریم، کلمه مقدس وحدت ملی،   مفاد و فلسفه اصلی خود را از دست میدهد.   

تاکتیک: 

 ضرورت مردم ما به د ست آوردن حق و آزادی برای مشارکت در قدرت است. مفکورهً  - اکثریت و اقلیت - باید حقانیت خویش را از صندوق های رأی بیرون کشد. قدرت سیاسی باید تحدید شود و از مطلقیت بیرون گردد و به همین طریق ضابطه ً نیرومند اجتماعی برای دفع استبداد و خلق فرهنگ مدنی در افغانستان قبیلوی خلق خواهد شد. تا مردم حق مشارکت در قدرت را نیابند و معضله ً محرومیت از حق سیاسی در کشور حل نگردد، امکان تکامل نهادهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز خلق نخواهد شد.  وحدت ملی تا زمانی در خطر دایمی قرار دارد که ارزشهای  ملی در ساختار سیاسی حکومت به وجود نیایند و احترام نشوند. 

یکی از ارزشهای ملی عبارت از شامل شدن اراده سیاسی مردم در حکومت است. تا قدرت مطلقه و نامحدود در انحصار یک گروه باشد و اراده ً این گروه حیثیت قانون را برای حکومت و مردم داشته باشد، ناممکن است که  ارزش ملی جانشین سنت استبدادی در فرهنگ حکومتداری ما گردد. 

 وحدت ملی به زور لشکر و از بین بردن آزادی بیان و تفکر حفظ نمی شود، بلکه با تفاهم ملی، از طریق سهم گیری مردم در قدرت سیاسی حفظ و تقویت می شود. وقتی از اراده ً سیاسی مردم حرف زده می شود، مقصد از حضور آگاهانه آنها در مشارکت جمعی برای نظارت بر حکومتی است که باید از منافع اجتماعی، سرنوشت ملی و سیاسی آنها نمایندگی کند. امروز واقعیت غیر قابل انکار ( که باید جدا ً احترام شود )، خواست مردم برای مستفید شدن از اراده ً سیاسی شان است. البته که این خواست سیاسی با شناخت مردم از ماهیت استبدادی تاریخ سیاسی افغانستان توأم نیست، اما این توانمندی علمی به ملاحظه می رسد که واقعیت های اجتماعیی که عامل استبداد بوده اند، شناخته شده و با این واقعیت ها برخورد علمی و تحلیلی به عمل آید. 

جنبه ً دیگر برای نجات وحدت ملی از خطر، انتقال آگاهی و شناخت سیاسی برای مردم است که با ید حق مشارکت در قدرت سیاسی داشته باشند؛ ولی اگر مشارکت مردم، آنهم پس از آگاهی سیاسی و شناخت علمی از تاریخ سیاسی کشور، ضرورت اساسی زمان معاصر تلقی نشود، باید اعتراف گردد که بقای وحدت ملی بدون بهره گرفتن از نیروی اجتماعی، فکری، فرهنگی و اقتصادی اتنی های کشور، صرف با سنت های غیر ملی در سیاست استبدادی ممکن است؛ و مگر آیا واقعا ً بد ینگونه وحدت ملی ضرورت است؟                                                پالیسی:                                                                                            

برای ملت های که از اتنی های مختلف ترکیب شده اند، حفظ هویت  اتنیکی شان یکی از حقوق ملی شان به حساب میآید. البته این نظر نیک            است که هر که از افغانستان است، افغان تلقی شود، اما اینگونه هویت دهی،       منوط به هویت ملی اتنی ها بوده می تواند. افغانستان با اختفای هویتاتنیکی، دموکراتیک شده نمی تواند؛ بلکه آنچنانکه دموکراسی در همه جا          تیوری احترام به هویت اتنیکی را مطرح کرده، در افغانستان دموکراتیک نیز  باید احترام هویت های اتنیکی با اعاده شدن حقوق ملی و سیاسی شان به          عمل آید.   یعنیکه من افغانستانی هستم.   وحدت ملی واقعی همان وحدتی است که هر کسی با هویت و اراده و حق  خود در قدرت سیاسی مشارکت کند و جایگاه شایسته اش را در روابط ملی و       سیاسی کشور داشته باشد؛ و بدین طریق، وحدت ملی باید برای همه، معرف       هویت اتنیکی شان باشد، نه کتمان کننده ً هویت آنها.  تحکیم وحدت ملی یگانه راه دفاع از استقلال سیاسی، حراست از خاک و حفاظت نوامیس، غرور، عزت و وقار ملی، برای ملت افغانستان تلقی می          شود. 

        انجنییر نجیب الله احمدی « ملی یار»                                       

 نوت: مضمون ارسالی از سرلوحه « طرح پلان استراتیژی بلند مدت انکشاف و توسعه ملی افغانستان، که قسمت اولش را نوشته ام و قسمت دوم اش در اتمام است»، به مطالعه مزید شما و برای نشر میفرستم. خدا کند که مورد توجه شما قرار گیرد.  

.

 

 


بالا
 
بازگشت