احمد سعیدی

حکومت چیست و اعضای متشکله ان در دولت  کدام ها اند !

ملت ها در ادوار مختلف تاریخ بنام  های حکومت ودولت به خوبی آشنائی دارند و از این دو واژه در ذهن خویش تعریف  ها دارند در قدم نخست میخواهم در مورد  حکومت بحث  کنم.

1-               حکومت در لغت از کلمه حکم گرفته شده که معنی اولیه آن منع کردن از فساد و منع برای اصلاح است. اما تعریف دیگر مانند قضاوت ،داوری ]فرمان و امر همه با معنی فوق برمیگردند . دانشمند دیگری اینطور عقیده دارد و میگوید: حکومت دلالت دارد بر اتفاق و استحکام که در هرچیزی وجود داشته باشد و اجزائی آن از متلاشی شدن وتفرقه ها در امان باشد روی این حقیقت اگر خلاصه  صحبت کنیم باید اعتراف نمائیم به این اصل انکار ناپذیرکه هر موجودی که از روی حکمت به میان آمده باشد اجزای آن متلاشی نگشته و در نتیجه اثرش ضعیف و نیرویش در هم شکسته نمیشود. این آن معنای همه جانبه که میتوان احکام تحکیم حکمت و حکومت را به آن نام  گذاری کرد حکومتها در جامعه همین معنی را باید افاده کنند که با اعمال و سازماندهی خود در اجتماع باعث ازبین رفتن  ضعف و فتور در اجتماع انسان ها شده و برای هرگونه اختلاف و تفرقه و تشدد در جامعه انسانی خاتمه دهند.

حالالازم است عناصر لازمه بخاطر و جود یک حکومت تشریح شود یکی  از مسایل نسبتآ بدیهی و ضروری عقلی این است که برای تحقق و موجودیت  هر حکومت چند عنصر ضروری مورد نیاز است این عناصر کدامها اند.

1-               جمعیت،2-سرزمین، 3- دولت، 4- حاکمیت،5-استقلال .

بعضی ها دولت و جمعیت یابه عباره دیگر مردم را مهم شمرده اند حالا میخواهیم طور مختصر جمعیت را تعریف کنیم :هرجامعه سیاسی  از اجتماع مردمان ساخته شده روی این اصل هر حکومتی و یا به تعبیر دیگر هر کشوری  طبیعتآ لازمه اش و جود جمعیتی است که ستون اجتماع و حکومت بوده و باعث قوام و دوام  آن میشود بدون داشتن یک جمعیت دایم یک  کشور نمتیواند سیاستی داشته باشد و نه قدرت که بتواند سیاست  خود را تطبیق کند بعضی ها در مورد جمعیت اینطور نظردارند مانند نژاد، زبان ،رسوم و سنن ،شرایط اقلیمی و غیره که اصطلاحا" عناصر سازنده ملیت نامیده میشوند و در محرکه جمعیت رول دارند بعضی ها تردید دارند اما ملتها سازنده گان تاریخ و سرنوشت ها اند نه اقوام یا دیگران.

ملت در عربی معنی دیگری دارد بعضی ها ملت را چنین تعریف کرده اند، مردمان که با یک کیش و آئین باشند بعضی ها در شرایط امروز ملت را اینطور  معرفی میدارند ملت عبارت است گروه از افراد که بر خاک معین زنده گی میکنند و تابع یک حکومت واحد اند یا دسته  از افراد انسانی که عمومآ در خاک معینی سکونت اختیار کرده دارای وحدت نژاد، زبان و مذهب باشند به طوریکه این وحدت برای آن افراد طرز فکر و تاریخ مشترک به گونه  ایجاد کند که پیوند همزیستی بین انها پدید آورد گرچه عربها بجای کلمه ملت به مفهوم جدید آن قوم ویا شعب رابکار میبرند و میگویند الشعب اگر در مورد ملیت بحث مفصل نمائیم ملیت در جهان امروز در حقیقت وابستگی به یک زنده گی مشترک قانون و حکومت مشترک است نه چیزی دیگری از قبیل خون و غیره . وجه مشترک آنها این است که حکومت واحدی آنهارا اداره میکند بعضی از ملت های امروز سابقه تاریخی زیاد دارند مانند ملت افغانستان چیزی دیگر لازمه یک حکومت سرزمین است.   

یکی ازجمله  عوامل مهم در تحقق حکومت سرزمین است . این واقعیت از گذشته ها معمول بوده است که جمعی در جای ساکن نمیشدند به آنها حکومت اطلاق نمی شد .

امروز نیزبیشتر از آن به اهمیت سرزمین  پی میبریم که می بینیم این پدیده زیاد تر از موارد حقوق بین المللی را تحت شعاع قرارداده است ،جنبه های جغرافیائی در شناخت کشور ها و سعت و زیاد بودن  سرزمین ،زیاد مطرح نیست اگر ما تاریخ سیاسی گذشته را مطالعه کنیم دیده میشود که بدون توجه به وسعت در هر سرزمین که عناصر لازمه و جود حکومت تحقق یافته آن را به عنوان یک کشور و حکومت شناخته و معرفی کرده اند.

حتی امروز در دنیا کشور های وجود دارند که مساحت   آنها از پنج کیلو متر مربع تجاوز نمیکند و بنام کشور های ذره ای معروف اند مانند لیختن شاین بین سویس و اتریش با مساحت  140 کیلومتر مربع ، همچنان نرو جزیره آتش فشانی با مساحت 22 کیلومتر مربع و جزیره پیکترن با پنج کیلومتر مربع و 85 نفر  سکنه که در حقوق بین الدول به عنوان کشور  شناخته شده اند، این نوع کشورها بطور  مجاز به عنوان حکومت و کشور شناخته میشوند.

 مسلما" در واقع حکومتی که دارای حاکمیت و استقلال باشد بشمار نمیروند ،گرچه  حقوق بین الملل معاصر کشور های تحت الحمایه را به عنوان کشور پذیرفته است معنی تحت الحمایه  بودن  غیر از مستعمره بودن است. تحت الحمایگی یعنی آنکه  به موجب قرارداد   میان یک کشور ضعیف و یک کشور قوی رابطه همکاری برقرار شده و کشور ضعیف تحت حمایت کشور قوی قرارمیگیرد.

سومین عامل  ضروری و اساسی ترین عنصر ضروری برای و جود یک حکومت و کشور  حاکمیت است بعضی ها حاکمیت راچنین معنی کرده اند اقتدار نهائی و عالی که قانون را  تعیین میکند در هر کشور باید یک تعداد اشخاص و افراد معین بالاترین صلاحیت  را داشته باشند و آخرین  تصامیم را اتخاذ نمایندو قوانین را تدوین نمایند روی همان قوانین معین شده مردم کار های خود راتنظیم مینمایند و چنانچه حکومت یک کشور نتواند کنترول و اقتدار کافی بر اتباع  و امور داخلی خود اعمال کند و گروه  مانع قوت موثر حکومت شوند آن وقت نمیتوان صحبت از حاکمیت نمود با وجود اینکه در حکومت های مختلف اختلافات زیاد درمورد اینکه حاکمیت در دست چه کسی  باشد و جود دارد و تقسیم  بندی حکومت ها هم بیشتر             

براساس  همین  حاکمیت است  زیرا  قرار دا شتن  ان در دست  یکنفر  یا چند نفر  یا نمایند گان  مردم  و غیره پس باید  نوع  حکومت  ها یعنی  سلطنتی  اشرافی  - دموکراسی  و غیره را  بشمول  نظامی  میتوان  مشخص کرد همچنان  اگر  ما روی استقلال  و حاکمیت  ملی  مروری داشته  باشیم  تعریف  آن چنین است . حاکمیت از کنترول  قدرت های خارجی  مستقل باشد  یعنی علاوه  بر اینکه  دولت در داخل  مرزهای  جغرافیایی  خویش  حق انحصاری  اعمال قدرت  سیاسی داشته  باشد  از هرگونه  تحمیل خارجی   نیز  مستقل  و آزاد  باشد  اما از نظر  امور خارجی ، ازادی  رفتار  دولت  محدود  است  زیرا  حفظ صلح  و همکاری  بین المللی  این احساس  را در کشور  های مستقل  پدید می   آورد  که لزوما"  چیزی از  حاکمیت  خود  را دراین  راه مایه بگذارند وبه  عباره دیگر  در دنیای  سیاست  حتی قوی  ترین ملت ها  بایستی  خویش را با  مقتضیات  بین المللی  تطبیق  دهند  لازم به تذکر  است که  بسیاری  از دولت  های به اصطلاح  دارای حاکمیت  ملی  که از نظر  حقوق  حاکم  و مستقل  میباشند  وبا کشورهای  بزرگ  متساوی  الحقوق  شمرده  میشوند  عملا" در امور اقتصادی  و نظامی  وابسته به یک  یا  چند کشور  بزرگ اند.

  اما در سطح  بین المللی  مطابق  نورم های  ملل متحد  مشکلی  ندارند  - حالا سوال  دیگر را  مطرح  میکنیم  که آیا قدرت  ملی  ضامن حاکمیت  ملی است در وجود قدرت  در سیاست  بین المللی  تردیدی  نیست  که بعضی  نیز انرا  مانع  همکاری  بین المللی  می دانند  معه  ذالک  کشور  ها دایما"  در تلاش  برای  کسب  قدرت هستند  واین قدرت  رابرای بقا ء  و حفظ  موجودیت  خود ضروری  می دانند  اما  انچه مسلم  است اینکه  تلاش  دولت  ها برای  کسب قدرت  بعضا"  برای تامین امنیت  و در بعضی  موارد  دیگر  به علت  میل  به قدرت طلبی  است  باید توجه  داشت  که شرایط فعلی  بین المللی  کشور  ضعیف   را به طرف  ضعف  و نابودی  می برند  چنانچه  در طول  تاریخ  چنین  بوده است .

بنابرین  لازم  و ضروری است  که هر کشور ی خود  را در برابر  تجاوز  نیرومند  سازد  و بعباره  دیگر  قدرت  از لوازم  و ابز ار  ضروری  برای  رسیدن  به هدف های  کشور  و حکومت است  چنانچه  دولتی  بخواهد  حاکم  باشد  وبه موجودیت  مستقل  خود ادامه  دهد  باید قدرت  مند باشد  زیرا در غیر  این صورت  موجودیت  ان  در معرض  تهدید  و نابودی  خواهد بود.  بنابرین  میتوان  نتیجه گرفت که  روابط  خارجی  وظایف  دولت  ایجاب  میکند که  قدرت  ان از  قدرت  دولتی  که برای  ان مخاطره  امیز است   بیشتر  باشد.  بعضی  اعتقاد  دارند  که هیچ  چیز به  جز  ازدیاد  قدرت  نظامی یک کشور  را بر کشور  دیگر  مسلط  نمی سازد  برای حقیقت یابی این مطلب  به  بررسی  انواع  و عوا مل  قدرت ملی  می پردازیم .

 الف :- (انواع قدرت  ملی) باید  توجه  داشت که قدرت  یک کل  لا یتجزا است  روی  این ضرورت عوامل  قدرت را  به منظور  مطالعه  تقسیم  کرد ولی  به  سختی  ممکن  است  یک نوع  قدرت  بی ارتباط  به عوامل  دیگر قدرت  باشد  چنانچه  که  استفاده  از نیروی  نظامی  همواره  با اعمال  فشار های  اقتصادی  و کوشش برای   تضعیف  روحیه  حریف  و نیز  تحریک کشور  های  ثالث  علیه دشمن  همرا میباشد  بنابرین  قدرت نظامی  به تنهایی  نمیتواند  کار ساز  باشد  و باید  و باید  قدرت های  مانند  قدرت  سیاسی،  اقتصادی ، اطلاعاتی ،  تبلیغاتی  و غیره  نیز در کنار  ان قرار  گیرند .

ب:  (عوامل قدرت  ملی )هرکس  میتواند  قدرت را بصورت  بمب اتمی  و نیروی مسلح  یا دسترسی به مواد  اولیه  خام مانند  نفت  - سنگ های  قیمتی ، مواد شیمایی  وغیره  ملاحظه کند  عوامل  جغرافیایی  ظرفیت  های  صنعتی ، مهارت  های فنی ، روحیه  تجربه  وغیره  البته عوامل  قدرت ملی  همگی به یکدیگر  مربوط اند .

چنانچه  نفت بدون  تکنالوژی  درست ، رادیو بدون  اندیشه حاصل ندارند .

1-         حالا باید  روی آماده  گی سیاسی  بحث  شود  در قدم اول  رهبری یک زعیم و  رهبر  خوب  میتواند  با استفاده  از همه  منابع  موجود کشور، خود را  به پایه  های برترین  کشورهای  جهان  برساند  روی این  حقیقت  رهبری  با عوامل  قدرت  اشکار  شده  میتواند.  رهبری  باید  از نیروی  انسانی  تاثیر  گذارنده  بر روحیه  جامعه  و ملت ها  باشد  رهبری  درست در زمان  که شرایط  امنیتی  خوب  نباشد  جنگ  دامن زده  شود  با تدابیر  معقول  میتواند  بر چالش  ها فایق  آید  در طول  تاریخ  انواع  حکومت ها  وجود داشته  و وجود  دارند  مجموع  جهان  بشریت  با  سر نوشت  که دارند  با نیرو  فرمانروای  ضرورت  دارند  که انان را از تجاوز  به حقوق  یگدیگر  باز دارد.  نیرو حاکم  نا گزیر  در پرتو  قدرت  و  هوشمندی  به مردم غلبه  اخلاقی  حاصل  نماید در غیر ان  حاکمیت  توانایی  اداره را  از دست  می دهد  نیرومند ی حکومت  ها مطابق  قوانین امر ضروری  پنداشته  میشود  حاکمیت  موجود  در افغانستان مطابق  قانون  انتخاب  گردیده  توقعهات  و امید  های  که مردم  در اوایل  به ان بسته  بودند تاکنون  تحقق  نیافته  در مورد  عوامل  و ا نگیزه  زیاد  میتواند  موجود باشد .

از دیدگاه ما عوامل وانگیزه های که حاکمیت موجود را با مشکلات و نارسایی ها مواجه ساخته است مختصرا" مشت نمونه خروار تذکر بعمل میاوریم :

1-   عدم هماهنگی بین نهاد های  ملی و بین المللی بخاطر امنیت و باز سازی  در افغانستان .

2-   نداشتن یک استراتیژی  واحد ملی سرتا سری  که در پرتو ان درد های  این ملت مظلوم تداوی گردد .

3-    پناه جوی متخلفین در زیر چتر قدرت مندان  .

4-   -عدم تطبیق قانون و اصول بدون کم وکاست  بالای  همه  اتباع این کشور یکسان .

ایا این مشکلات  را ه حل دارد؟

فعالیت های موجود با دستگیری عده یی از متخلصین  و رشوت خوران ، فساد اداری  که اکنون به اوج خود رسیده بر چیده خواهد شد ، تغییر ساختار اداری حکومت  کار را با انان که عشق به وطن ومردم خود صادق اند سپردن  یا شمعه از قدرت زور مندان را  کاستن  واین سر کشان را  تحت کنترول اوردن میتواند  چاره بسازد . ایا  اگر حکومت همزمان  بازسازی ، عدالت اجتماعی  و امنیت را  همزمان به پیش ببرد  درد دوا نمیشود  که میشود. با ور مندی ما این است  که اگر مسولین امور  از امتیازات بلند بالای که دارند اندکی را  به مردم گرسنه و پا برهنه ما  واگذار شوند  مردمان شرافتمند افغانستان  از این زیاد تر  یارو یاور  دولت  خویش خواهند شد. در غیر ان اگر این گوش باشد به این شنوائی  همان اش است و همان کاسه .

 


بالا
 
بازگشت