سید موسی عثمان هستی

               داستا ن کوتاه درطومار طنز

گرفتاری گلبالدین قاتلیارتوسط پولیس بین ا لمللی

 

چوقصاب دامنت لکه شده ازخون ای بی دین

چسان حاضر شوی درحشرتو با د امن رنگین

نداری رسم وراه وفکرواندیشه و آیین

به تاجک وهزاره ازبک وترکمن تو داری کین

 

 

گلب الدین راکتیارامیراسلامی دربسترخواب قرآن میخواند نورا لنسا که چارده سال داشت مزدورخانه امیربودوامیربه دوستان خوداورا خواهرزاده معرفی کرده بودقدبلند کمرباریک وموهای طلائی ، چشمان سبز ،لبان نازک قرمز چادربرسرنداشت ، حجابش بخاطرروزمبادا درتاق خانه گذاشته شده بود .مظلومه ازشهرسوات قبایل پاکستانی بود. ودراتاقیکه امیرقرآن میخواند مشغول صفائی میزچای خوری امیرتظاهرکاربود .امیرشارلاتان نظربه عادت همشگی که داشت گاه گاه بادلک نارام اززیرچشم سرتا پای نور النسا راازنظرخریداری میگذشتاندوهم درزیرلب درعین قران خواندن تبسم نمکی میکرد وازدل امیرک مرموز جزخدایش کس نمیدانست . چیزیکه ازدیدن سرتا پای نورولنسا دردل چرکین اومیگذشت . ولی ازسیمایش معلوم می شد درقرآن خواندن عجله دارد که بعدازخواندن قرآن بالای آن میزیکه نورولنسا جان پاک کرده هرچه زوتر باخاطرآرام با نورولنسا چای صبح را نوش جان کند. قرآن خوندن امیرک اسلامی خلاص نشده بود. که صدای زنگ دروازه به صدا درآمد امیربی بندوباراززیرعینک روی به طرف نورولنسا کرد یعنی ببین که دروازه را کی دقلباب میکند نورولنسا یونفورم اسلامی خود را به تن کرد( حجاب اسلام ) به طرف دروازه رفت . آهسته زنجیردروازه را با احتیاط باز کرد واز گوشه ء دروازه صداکرد که کی هستی ؟  گفت ازمحافظین خانهء امیر. گفت امیرصاحب درحالت قرآن خواندن است  .محافظ آهسته که نورولنسارا دیده نمی توانست ازگوشهء دروازه بطرف اودست خود را درازکردوگفت این پاکت سربسته را به دست خودامیرصاحب بدهید لطفاً متوجه باشید که کس دیگربازنکند .نورولنسا پاکت سربسته راآورد وبالای همان میزیکه بخاطرچای صبح امیرخون خوارتمیزکرده بودگذاشت وبه طرف امیرخائین اشاره کردکه پاکت را سرمیز گذاشتم وخودش به خاطرآماده کردن چای بطرف آشپزخانه رفت امیرخواندن قران را ناتمام گذاشت وازجای خود برخواست سر پاکت را کشود وبه خواندن شد .

" محترم برادرعزیزانجنیرصاحب گلب الدین حکمتیارمجاهد کبیرامیرحزب اسلامی افغانستان مقیم پشاورسلام علیکم :

قبل ازهمه ازوفا داری وصد اقت شما بخاطرپروتوکولی که درقسمت ازبین بردن مردمان چیزفهم وروشن فکران آزادی دوست مردم افغانستان باقایداعظم ملت پاکستان ومدافع اسلام ودشمن کمونست ، دشمن علم معرفت وانسانیت وپیروجهالت یکهزاروجارصدسال قبل « جنرال ضیا الحق» تعهد کرده بودید وبه تعهد خودازدل وجان وفا نموده اید وبه اساس آن تعهد یکهزارویک نفرداکتر،انجنیر،استاد ، متعلمین ومحصلین یونیورسیتی  ومیهن پرستانیکه ازدست دولت دست نشانده روس ازافغانستان به پاکستان فرارکرده بودند به بهانهء کمونست به امرشما توسط محترم  خرم وجبارودیگرهمکاران نزدیک شما به قتل وسربه نیست شدند تشکرمیکنیم وکوشش کنید که به جزازما وموظفین شما از مقتولین قبرهای دسته جمعی افغان ها که توسط ما وشما درپاکستان به قتل رسیده وارثین مقتولین وافغانهای مقیم پاکستان خبرنشوندوهما نطوریکه موظفین ما اطلاع موثق توسط دیگر مجاهدین سربه کف حاصل نمودند یکتعداد مردامان دانشمند ، محصلین ، متعلمین ، تجارملی ، نطاقان موسیقی دانان رادیوازافغانستان  فرارودرهوتل های پشاور، اسلام آباد ، لاهور پندی، لاهور، کراچی ، کویته ازمردمان تاجک، ازبک، هزاره، ترکمن آمده زندگی میکنندودرفکررفتن به امریکا واوروپا وکانادا هند بخاطرمهاجرت می باشندوفکرمیکنیم که درآینده به مجاهدین وپاکستان درد سرشوند خصوصاً کسانیکه پشتون نیستندوبه هند می روند.امکان دارد که درخدمت جاسوسی دولت هند قرارکیرند امید است که به جاسوسان خودهدایت ودستور دهید که درجمع آوری وکشتن افغانان فراری غیرملیت پشتون همکاری کنند ودرقسمت محوونا بود کردن شان قبل ازفرارومهاجرت ازپاکستان به خارج عجله نمایند .

بااحترام ( دوست وهمکارنزدیک شما رییس آی اس آی دستگاه جاسوسی پاکستان )

 

 گلب الدین قاتلیاربعدازخواندن مکتوب دستگاه جاسوسی پاکستان فوری گوشی تلفن  را می بردارد نمره مورد نظرخودرا می زند وبه دستورآی اس آی دستگاه جاسوسی پاکستان  به خائنین ودشمنام ملت افغانستان که همکاری نزدیک وقابل اعتماد خودش است دستور جمع آوری وکشتار آنهارا ازطریق تلفن می دهد ومیگویدعجله کنیدکه از پاکستان ازبک ، ترکمن ،هزاره ، وتاجک ودیگرملیت های غیرپشتون فرارنکند وفوری بدون کدام سهل انگاری ازطرف شما کشته شوند وبه من اطمینان ازکشتن شان داده شود بعدازاین حرف ها گوشی را میگذارد ودرعقب کلکین خانه باتعجب ودرحالت فکرزدن بطرف بیرون میبیند که بازدروازه زده می شود  . این بارخودش کلکین را بازمیکند مبیند که زنجیرعقب دروازه بازاست فکرمیکند که محافظین دروازه خودش است میگوید بچه ها دروازه باز است چه کاردارید داخل شویددروازه بازاست با صدای امیرکسانیکه درعقب دروازه است اطمینان حاصل میکنند بعد داروازه توسط آنها بازمیشود موظفین آی اس آی با پولیس بینلمللی یکجا داخل خانه امیر بی سلطنت می شوند صدا می زند که دستان خود را بالاکن به اساس درخواست ملت افغانستان وامرمحکمه بینلمللی بخاطرقبرهای دسته جمعی در پاکستان وانداختن انسان های بی گناه توسط دارودسته رهبران مجاهدین سربه کف انسان های را که بعدازلت وکوب نیم جان زنده دردریای اتک به فرمان سران مجاهدین توسط همکاران نزدیک شما انداخته شده وبه قتل رسیده ماموظف به گرفتاری تمام رهبران مجاهدین وهمکاران شما خایینین ومجرمین جنگ سه دهء افغانستان به شمول طالب و القاعد می باشیم . امیرک نام نهاد را دست بند می زنند امیرمزدور روی خود را بطرف موظفین آی اس آی میکند ما هرکار را که کرده یم به دستورشما وکمک مالی سیا کردیم مه مه گنه خو خوند ا ...

نورولنسا که پهلوی امیربه خواب عمیق نازرفته بوداز صدای مه مه خو خو ندا ... امیربزدل بیدار می شود با عجله خیرخدایا گفته امیرشغال بیرون وروباه خانه را تکان میدهد وامیرترسووحشت زده به جای خود مینشیند نورلنسا  بسم الله ، بسم الله میگوید امیر صاحب بگو چه شد ؟ امیر با رنگ پریده وتن لرزان جریان گرفتاری خود را توسط آی اس آی و پولیس بینلمللی به نورونسا مفصل حکایت میکند نورلنسا  میگوید امیرصاحت قابل تشویش نیست درین چند روز کتاب خاطرات ملاضعیف که به دستورامریکائی ها نوشته بود شمامیخواندید  وهم امشب داستان کوتاه نعمت حسینی را بنام  "دادگاه"درکابل ناته درانترنت  مطالعه کردید همان نوشته ها فکرشما را مغشوش ساخته آرام بخوابید چیزی گپ نیست وتا زمانیکه کرزی سرقدرت باشد هرمشکلی که رخ بدهد قبل ازوقوع آن بشما اطلاع خواهد داد وبه شما کس چیزی کرده نمی تواندوتمام همکاران سابقه وجاسوسان سرسپرده شما را کرزی درپوست های اساس مقررکرده است وبه پاس نشان دادن حسن نظرهرروزهمکاران سوساید بم شما را به بهانه های مختلف وغیرمستقیم دعوت میکند. واگرزنده  از طرف دولت دستگیرخداناخواسته شوند آنها را رها ودوهزاردالرانعام هم میدهد ومنحیث نفردرجه اول مملکت فکرنمی کند که پیروان بهشتی شما ملت مظلوم وبی دفاع افغانستان را روز چند مرتبه طعمه مرگ می سازند وملت کوروکروگنگ به گروگان گرفته شده وبه افغانستان جزوی ترین توجه ندارد ونشان می دهد به نمک قاتلین ملت که همرزمان سابقه آن بوده پاس دارد ومیخواهد ضحاکان قرن بیست و یک، ( طالب والقاعده و تفنگ سالاران نا تو امریکا «آی اس آی)  ازکشتار مردم دربند کشیده افغانسان  لذت ببرند چون خود کرزی هم درجنایت مجاهدین شریک بود وهم درجنایت طالبان والقاعده وهمچنان همکار سیا وآی اس آی بودواگرخدا نا خواسته چیزی می بود فاروق وردک ، حبیب الله رفع ، ذبیح الله عصمتی ،جلالی ، اشرف غنی ، رهبرافغان ملت، وزیر مالیه، خلیل زاد ، به شما میگفت وکرزی ازشماوطالبان به دستورامریکادعوت نمیکردامیرصاحب لطفاًآرام بخواب تشویش نکنید. بعدازتسلی دادن نسا جان امیرخون آشام میگوید نسا جان چه خوب تفسیروتعبیرکردی بیا درآغوش اسلام خود را بیندازوسرخود را دربالین اسلام بگذارکه آرام بخوابیم که اگر مرا تکان درخواب نمی دادی امکان داشت که از ترس سکته قلبی یا مغزی میکردم خوب شدکه بخیرگذشت . خدا دنیا وآخرت تورا همراه ما به برکت اسلام خوب کند. نورولنسا جان روی امیرتازه خور را به شکل دلداری  بوسید و دوباره سردربا لین امیرگذاشت وما نمیدانیم که دیگردرآن شب بین نورلنسا جان نسا وگلب الدین چتلیارچه گذشت خدا خودش میداند .

 

Email:

banamnewspaper@hotmail.com

 



بالا
 
بازگشت